مبانی و اصول اخلاقی
مبانی و اصول نظام اخلاقی
«مبانی» جمع مبنا و در لغت به معنای بنیان، اساس و بنیاد میباشد[۱] و در اصطلاح تعلیم و تربیت به اینگونه تعریف شده است. مبانی تعلیم و تربیت از ساختار و موقع آدمی و امکانات و محدودیتهایش و قابلیتهای او و نیز از ضرورتهای آفرینش و وجودی که حیات او را تحت تأثیر قرار میدهد سخن میگوید[۲]. بنابراین در مبانی نظام اخلاقی در اسلام از مبانی هستیشناسی مانند نیازمندی موجودات به خداوند، نقش خداوند در تربیت انسان، نظم و قانونمندی هستی و هدفمندی نظام هستی، هدایتیافتگی و همچنین مبانی انسانشناسی مانند دو ساحتی بودن وجود آدمی، فطرت، اختیار و... سخن گفته میشود. مبانی در تعلیم و تربیت از حوزه تعلیم و تربیت بیروناند و از علم دیگر استخراج میشوند و پارهای از آنها ماهیت فلسفی و یا عرفانی و برخی علمی تجربی و بخشی نیز جنبه دینی دارند، بنابراین از آموزههای گوناگون علمی، فلسفی، عرفانی و دینی استخراج میشوند، همچنین مبانی جنبه نظری داشته و قضایای آن حاوی «است» میباشد و کاربردی و عملی نیست. هرچند در استخراج و برگزیدن اصول و روش که قضایای حاوی «باید» میباشند نقش بهسزایی دارند[۳]. واژه اصل در لغت به معنای بیخ، بنیاد، پایه و بن هر چیز است[۴] و در هر علمی معنای خاص خود را دارد و در علوم کاربردی مانند تعلیم و تربیت عبارت از قواعدی است عمومی که میتوان آن را به منزله دستورالعمل کلی در نظر گرفت و به عنوان راهنمای عمل قرار داد و اصل به صورت قضیهای بیان میشود که حاوی «باید» است. اصول گرچه گزارههای تجویزی هستند؛ ولی بهطور مستقیم از مبانی که مشتمل بر گزارههای توصیفی میباشد استخراج یا استنباط میشوند. در مطالب گرانبهایی که از حضرت امام خمینی به یادگار مانده است هر چند مباحثی تحت عنوان مبانی و اصول نظام اخلاقی بیان نگردیده؛ ولی با دقت و تأمل در گفتهها و نوشتههای ایشان میتوان این مبانی و اصول را استخراج نمود که در اینجا به بعضی از آنها اشاره میشود.[۵]
مبانی هستیشناسی
توحید
زیربنای اصلی اندیشههای امام چه در مسائل تربیتی و اخلاقی و چه در مسائل سیاسی اجتماعی، توحید واجبالوجود میباشد. جنبههای مختلف توحید یعنی توحید ذاتی، صفاتی، افعالی شالوده اصلی جنبههای مختلف اندیشه امام میباشد. ایشان نظام اخلاقی خود را بر توحید بنا نهادهاند و از طریق توجه دادن آدمی به حقیقت توحید سعی در رشد و کمال انسان دارند. ایشان در خصوص نقش توحید افعالی در کمال انسان میفرمایند: «توحید افعالی» را که اول درجه توحید است در قلب، با هر وسیلهای است جایگزین کن و قلب را مؤمن و مسلم نما به این کلمه مبارکه و مهر شریف لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ را بر قلب بزن و صورت قلب را صورت کلمه توحید کن و به مقام اطمینان برسان و به او بفهمان که مردم نفع و ضرر نمیتوانند برسانند، نافع و ضار خداست... اگر قلبت به این کلمه مبارکه اطمینان حاصل کرد و او را تسلیم این عقیده نمودی، امید است کارت به انجام رسد و ریشه شرک و کفر و نفاق از قلبت قطع شود[۶]. و ایشان اصل و ریشه تمامی معارف الهی از جمله کمال اخلاقی را توحید میدانند که دیگر معارف از آن منشعب میگردد[۷].
ایشان توجه به صفات الهی که مربوط به توحید صفاتی میشود را در رشد و تربیت انسان بسیار مؤثر میداند؛ از جمله این صفات که تأثیر بهسزایی در کمال اخلاقی میتواند داشته باشد، این است که مؤمن جهان را محضر خداوند دانسته او را در همهجا حاضر و ناظر میداند و هیچ چیز حتی امور قلبی را از او پوشیده نمیداند وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ[۸] و این عقیده موجب میگردد هیچ زمانی از خداوند غفلت نشود و در حضور او اعمالی برخلاف خواسته او تحقق نیابد[۹]. همچنین توجه به دیگر صفات خداوند نقش بهسزایی در رشد آدمی دارد که حضرت امام در بیانات و نوشتههای خود به این صفات توجه دادهاند مانند حکمت خداوند[۱۰]، مهربانی خداوند[۱۱]، بینیازی خداوند[۱۲].[۱۳]
نظام احسن هستی
اعتقاد و ایمان به اینکه نظام موجود هستی بهترین نظام ممکن میباشد یکی از مبانی بسیار مهم در نظام اخلاقی حضرت امام میباشد، از دیدگاه ایشان آن چه به قلم قدرت حکیم علیالاطلاق جریان پیدا کرده از وجود و کمالات آن و از بسط نعمت و تقسیم آجال و ارزاق، بهترین نقشه و جمیلترین نظام است، و مطابق با مصالح تامه و نظام کلی اتم نظام متصور است؛ لذا ایشان بسیاری از مفاسد اخلاقی را زاییده عدم اعتقاد و باور قلبی به این اصل میدانند[۱۴]. در صورتی که انسان ایمان قلبی به این اصل داشته باشد که نتیجه آن عدالت خداوند خواهد بود، ریشه بسیاری از رذائل اخلاقی مانند حسد، طمع، بخل، کینه و... خشکیده خواهد شد؛ زیرا ایمان به عدالت خداوند با این رذائل منافات دارد. به عنوان مثال کسی که ایمان به عدالت خداوند و تقسیم روزی بین افراد بشر را براساس عدالت میداند، نمیتواند نسبت به آنچه خداوند به دیگران ارزانی داشته حسادت نماید[۱۵].[۱۶]
آخرتگرایی
وسیله و مقدمه بودن حیات دنیوی برای حیات اخروی از آموزههای اصلی قرآن مجید است. در قرآن کریم بارها از وجود حیات اخروی سخن به میان آمده است و نحوه زندگی انسان را در آخرت توصیف نموده است. توجه به این حقیقت که دنیا مقدمه و مزرعهای است برای حیات اخروی، کمک شایانی در رشد اخلاقی انسان خواهد داشت و دلبستگی آدمی را به دنیا - که تعلق به آن منشاء اکثر گناهان است، کم میکند. همچنانکه پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «حُبُّ الدُّنْيَا رَأْسُ كُلِّ خَطِيئَةٍ». حضرت امام خمینی در این خصوص میفرمایند: «اعراض از دنیا - که مورد سفارش بلیغ اولیاء خداست - برای آن است که قلوب از دنیا فارغ شوند و مهیای آخرت - که به حقیقت مقام لقاءالله است - شوند؛ بلکه تمام شرایع و ادیان و تمام احکام و اخلاق و معاملات و بدایات و نهایات و ارتیاضات برای تهیه حصول لقاءالله است»[۱۷].
در نظام معرفتی حضرت امام، دنیا محل امتحان و امتیاز شقی از سعید و مطیع از عاصی و عالم ظهور فعلیات است و نشئه نازلة وجود است که دار تصرم و تغییر و مجاز میباشد و آخرت به رجوع از این نشئه به ملکوت و باطن خود که دار ثبوت و خلود و قرار است خواهد بود و این نشئه نازله دنیا گرچه خود بذاته ناقص و آخرین مراتب وجود است ولی چون مهد تربیت نفوس قدسیه و محل کسب مقامات عالیه و مزرعه آخرت است از احسن مشاهد وجودیه و اعز نشآت و مغتنمترین عوالم است و آنچه در لسان قرآن و احادیث وارد شده از مذمت این عالم در حقیقت مربوط به علاقه قلبیه و محبت به دنیا میباشد[۱۸]. حب دنیا و نفس بزرگترین حجابهای رخسار محبوب است، دنیا و نفس ریشه اصلی است و فروع آنها: حرص و طمع و حب زن و فرزند مال و جاه و امثال آن. حب دنیا انسان را به محرمات الهیه وادار میکند و واجبات شرعیه منصرف کند[۱۹]. انسان دارای این حب از جمیع فضایل معنویه برکت است. معارف الهیه توحید در اسماء و صفات و افعال و ذات، و حقجویی و حقبینی با حب دنیا متضادند، و سکونت خاطر و استراحت قلب، که روح سعادت دو دنیاست، با حب دنیا مجتمع نشود[۲۰]؛ لذا در این نظام اخلاقی عدم وابستگی به دنیا و توجه به زندگی اخروی منشاء تمام فضائل اخلاقی است.[۲۱]
مبانی انسانشناسی
برخورداری انسان از فطرتی خداجو و پاک
از جمله ویژگیهای انسان، برخورداری از فطرتی پاک و الهی است، انسان از اول فاسد به دنیا نیامده است بلکه با فطرت خوب و پاک و فطرتی الهی به دنیا آمده، «كُلُّ مَوْلُودٍ يُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ»[۲۲] که همان فطرت انسانیت، فطرت صراحت مستقیم، فطرت اسلام، فطرت توحید است[۲۳]. در نظام اخلاقی اسلام فطرت هم بر نورانیت توحید بنا شده است[۲۴]. لکن انسان در بدو تولد بالقوه استعداد همه چیز را دارد، قابل است که ملکات صالحه پیدا کند و قابل است که ملکات رذیله کسب نماید[۲۵]. لکن فطرت انسان اشتیاق به کمال مطلق دارد و میخواهد کامل شود نه ناقص و معیوب. و این فطرت ودیعهای الهی است که متوجه مشتاق وصل به کمال مطلق میباشد[۲۶].[۲۷]
وجود عزم و اراده قوی
در نظام اخلاقی اسلام، انسان دارای ارادهای عظیم و قوی میباشد که میتواند بر عوامل داخلی مانند وراثت و عوامل خارجی مانند محیط غلبه کند و با اراده قوی میتواند بر قوای وجودی خود حاکم گردد و آنان را مطیع اوامر خدا گرداند و قوای او مانند ملائکة الله هیچگاه عصیان خدا نکنند، و به هرچه آنها را امر فرماید، اطاعت و از هرچه نهی فرماید، منتهی شوند[۲۸].[۲۹]
ترکیب انسان از دو بعد جسمانی و روحانی
ایشان همانند سایر متفکران مسلمان، اعتقاد به دو بعدی بودن وجود انسان دارند و بر این باورند که خداوند، انسان را از ترکیب جسم و روح آفریده است، که از آن به دو نشئه و دو عالم تعبیر میگردد، نشئه ظاهره ملکیه دنیویه که آن بدن انسان میباشد و نشئه باطنه غیبیه ملکوتیه که از عالم دیگر است[۳۰].[۳۱]
کمالطلبی انسان
انسان دارای کمالجویی مطلق است و طالب قدرت مطلق نه قدرت محدود و معیوب و طالب کمال مطلق میباشد نه کمال محدود[۳۲] و این از خصوصیاتی است که شامل همه انسانها میگردد و حتی یک نفر در تمام عالم پیدا نخواهد شد که برخلاف آن باشد، اگرچه در تشخیص کمال و آنکه کمال در چیست و محبوب و معشوق در کجاست مردم دارای اختلاف میباشند. ولی آنچه مسلم است همه انسانها متوجه کمال هستند که نقصی ندارد و عاشق جمال و کمالی هستند که عیب ندارد و علمی که در او جهل نباشد و قدرت و سلطنتی که عجز همراه آن نباشد. حیاتی که مدت نداشته باشد و بالاخره کمال مطلق، معشوق همه است. با توجه به اینکه در حقیقت خداوند صاحب تمام کمالات است و آن هم کمال بینهایت؛ بنابراین همه انسانها مطابق فطرت خود به خداوند عشق میورزند، اگرچه خود آنها متوجه این حقیقت نشوند[۳۳].[۳۴]
عمل انسان تعیین کننده سعادت دنیوی و اخروی
هیچچیز جز عمل جوانحی و جوارحی انسان، عامل سعادت دنیوی و اخروی او نمیباشد. هر عملی که انسان مرتکب میشود در نفس انسان تأثیر میگذارد و حقیقت وجودی نفس که حقیقت وجودی آدمی است را شکل میدهد[۳۵]. آنچه که انسان میآید از خیر و شر، از اعمال انسان میباشد[۳۶].[۳۷]
برخورداری از نیروی تعقل
یکی از ممیزات انسان نسبت به سایر موجودات، برخورداری او از توانمندی خاصی به نام عقل است؛ لذا انسان هر مطلبی را به صرف شنیدن نمیپذیرد بلکه به دنبال دلیل و استدلال میباشد[۳۸]. در انسان قوه روحانیهای است که به حسب ذات مجرد و به حسب فطرت، مایل به خیرات و کمالات و داعی به عدل و احسان است[۳۹].[۴۰]
انسان موجودی مختار و انتخابگر
انسان، موجودی مختار و انتخابگر است که با داشتن عزم و اراده و برخورداری از فطرت الهی میتواند در مسیر کمال انسانی قدم بردارد و یا به تبعیت از قوای نفسانیه و خروج از اعتدال در استفاده از قوای شهویه و غضبیه خویش، برخلاف فطرت الهی خود حرکت کند[۴۱].[۴۲]
اصل تربیتپذیری انسان
از جمله ویژگیهای انسان، تربیت پذیری او است، و عوامل مختلف میتوانند در تربیت انسان مؤثر واقع شوند، و در او تغییر و تحول ایجاد نمایند و یکی از وظایف انبیاء الهی نیز تربیت انسان میباشد[۴۳]. حضرت امام خمینی در بیانی شیوا در این خصوص میفرمایند: «گمان مکن که رذایل نفسانی و اخلاق روحی ممکنالزوال نیست، اینها خیال خامی است که نفس اماره و شیطان القا میکند، میخواهد تو را از سلوک راه آخرت و اصلاح نفس باز دارد، انسان تا در این دار تغییر و نشئه تبدل است، ممکن است در تمام اوصاف و اخلاق تغییر پیدا کند. و هرچه ملکات محکم هم باشد تا در این عالم است قابل زوال است، منتها به حسب اختلاف شدت و ضعف، زحمت تصفیه تفاوت میکند»[۴۴]. بنابراین اصل امکان تغییر امری مسلم است ولی با توجه به مقدار رسوخ صفت اخلاقی در وجود انسان تغییر آن از جهت سهولت و صعوبت متفاوت میباشد.[۴۵]
نیاز انسان به مربی
با توجه به وجود اراده و اختیار در انسان و آمادگی انتخاب طرق مختلف، خداوند متعال برای هدایت آدمی به بهترین راه، انبیاء و ائمه(ع) را به عنوان راهبر و مربی مأمور نموده است و هیچ زمانی انسان از وجود مربی بینیاز نخواهد بود و لازم است از همان ابتداء کودکی تا آخر عمر تحت تربیت مربی قرار گیرد[۴۶]. از سوی دیگر چون انسان ولیده عالم طبیعت و فرزند نشئه دنیاست و از زمان طفولیت در کنار قوه عاقله همراه سه قوه دیگر یعنی واهمه، غضبه و شهویه همآغوش میباشد و هر چه رشد حیوانی کند این سه قوه در او کامل شود و رشد نماید و احکام طبیعت و حیوانیت بر آن غالب شود، کم اتفاق خواهد افتاد که کسی به خودی خود بتواند از این حجب بیرون آید و با فطرت اصلیه سیر به عالم اصلی خود بنماید و به کمال مطلق و نور و جمال و جلال مطلق برسد؛ لذا خداوند تبارک و تعالی به عنایت ازلی و رحمت واسعه انبیاء نظام را برای تربیت بشر فرستاد[۴۷]. بدون شک بدون مربیان الهی امکان رشد و تربیت کامل انسان مقدور نمیباشد.[۴۸]
تعقلورزی
یکی از داراییهای مهم انسان وجود عقل میباشد که در صورت بهکارگیری صحیح میتواند موجب کمال انسان گردد و در صورت عدم استفاده از این امانت الهی موجبات سقوط آدمی فراهم میگردد همچنانکه در قرآن کریم از زبان اهل دوزخ بیان گردید وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ[۴۹]. لذا یکی از اصولی که مربی و متربی باید به آن توجه خاص نماید تقویت تعقل در مسائل اساسی حیات میباشد و حضرت امام خمینی در بیان راههای درمان بسیاری از امراض اخلاقی توصیه به تفکر و تعقل در عواقب سوء آن صفت مینمایند.[۵۰]
اصول نظام اخلاقی امام خمینی
از بیانات حضرت امام میتوان اصول بسیار زیادی را استخراج نمود که توجه به آنها در رشد فضائل اخلاقی انسان و تربیت جامعه بر اساس تعالیم اسلام بسیار مفید و مؤثر است که در اینجا با توجه تنها به تعدادی از آنها اشاره میگردد.
اصل توحید محوری
با توجه به برخورداری انسان از فطرتی الهی، میبایست اساس برنامهریزیهای تربیتی و آموزش به نحوی طراحی گردد که از جهت معرفتی و گرایشی، بینش لازم را نسبت به خداوند ایجاد کند و عشق الهی و زمینههای گردیدن به او را فراهم سازد؛ لذا اساس اخلاق در این نظام تخلق به اخلاق الهی است و درک حوزههای مختلف توحید[۵۱]. در این نظام اخلاقی همه امور به دست خداوند میباشد و هیچ مؤثری در عالم جز او نمیباشد؛ لذا باید دل را به خدا بسپاریم و جز از او استعانت نجوییم. البته این به معنای عدم توجه به ابزار و اسباب نیست بلکه آنها را مستقل دیدن و غفلت از خداوند است که مذموم است[۵۲].[۵۳]
اصل جامعنگری
انسان موجودی مرکب از جسم و روح است لذا در تربیت او باید به تمام ابعاد وجودی این موجود توجه شود، و عدم توجه به هر کدام از ابعاد روند تربیت را با مشکل مواجه میسازد؛ لذا اسلام نه دعوتش به خصوص معنویات است و نه دعوتش به خصوص مادیات[۵۴]. اسلام فقط عبادت نیست، فقط تعلیم و تعلم عبادی و امثال اینها نیست. اسلام سیاست است و همه امور مادی و معنوی در اسلام میباشد؛ لذا با توجه به همه جانبه بودن تعالیم اسلام باید به تربیت همت گماشت؛ لذا یک مسلمان هم باید تربیت ویژه بشود و هم تربیت علمی و هم تربیت سیاسی[۵۵]. عدم توجه به همه ابعاد وجودی انسان، رشد او را با مشکل مواجه میکند و نمیتواند یک شخصیت متعادل از او بسازد.[۵۶]
مهذب بودن مربی
معلم و مربی یکی از ارکان مهم تعلیم و تربیت است که افکار، گفتار و کردار او بر مخاطب تأثیر مستقیم دارد و یکی از دلایل اساسی عصمت انبیاء و امامان همین است که چون اسوه و الگوی زندگی مردم قرار میگیرند نباید هیچ نقطه تاریکی در زندگی آنان باشد. حضرت امام خمینی در تربیت اخلاقی به این نکته بسیار مهم توجه دادهاند و میفرمایند اگر انسان خودش منحرف باشد نمیتواند دیگران را تربیت نماید و لازم است مربی خود مهذب باشد تا بتواند در دیگران تأثیر مثبت داشته باشد[۵۷].[۵۸]
مسئولیتپذیری
این اصل بیانگر احساس تکلیف و مسئولیت فرد در مقابل انجام اعمال خویش و برخوردهای تعاملیاش در عرصه فعالیتهای اجتماعی و سیاسی میباشد؛ لذا هر کاری که انسان عهدهدار میشود مسئول است تا اینکه آن را به درستی به انجام رساند[۵۹]. و خداوند نیز در قرآن کریم به این نکته تصریح نموده است و در آیات زیادی این نکته را بیان نموده است که از جمله میتوان به این آیه اشاره نمود که خداوند میفرماید إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا[۶۰]. بدیهی است در صورتی میتواند انسان مورد سؤال قرار گیرد که در انجام اعمال خود مسئول باشد.[۶۱]
عدم کفایت علم
آنچه در رشد و کمال انسان میتواند مؤثر باشد تنها علم به اصول و معارف الهی نیست؛ هرچند تعلیم بعضی از علوم میتواند زمینه رشد و کمال را فراهم نماید ولی آنچه موجب رشد و کمال است ایمان به معارف الهی است نه علم به معارف الهی و ایمان غیر از علم به خدا و وحدت و سایر صفات الهیه ثبوتیه و جلالیه و سببیه و علم به ملائکه و رسل و کتب و یوم قیامت است. چه بسا کسی دارای این علم باشد و مؤمن نباشد که بهترین مصداق آن شیطان است؛ لذا مربی باید سعی کند معارف الهی تبدیل به ایمان شود، یعنی پذیرش قلبی حاصل گردد که در این صورت اطمینان که کمال ایمان است حاصل شود[۶۲]. ایمان به این امور است که قادر است قرب به خداوند و کمال انسانی را ایجاد نماید.[۶۳]
منابع
پانویس
- ↑ شکوهی، مبانی اصول آموزش و پرورش، ص۶۱.
- ↑ بهشتی، مبانی تربیت از دیدگاه قرآن.
- ↑ لغتنامه دهخدا، ج۲، ص۲۴۰۵.
- ↑ باقری، نگاهی دوباره با تربیت اسلامی، ج۱، ص۷۸.
- ↑ سادات کیائی، سید محسن، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۴۲.
- ↑ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۵۳.
- ↑ امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۸۹.
- ↑ «و خداوند به اندیشهها داناست» سوره آل عمران، آیه ۱۵۴.
- ↑ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۱۲.
- ↑ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۱۹۵.
- ↑ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۲۷۶، ۲۲۲ و ۲۲۳.
- ↑ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۴۲ و ۴۳.
- ↑ سادات کیائی، سید محسن، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۴۳.
- ↑ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۱۱۲.
- ↑ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۱۱۳.
- ↑ سادات کیائی، سید محسن، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۴۴.
- ↑ امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۴۰۶.
- ↑ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۱۲۰، ۱۲۶.
- ↑ امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۲۵۵.
- ↑ امام خمینی، آداب نماز، ص۴۹.
- ↑ سادات کیائی، سید محسن، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۴۵.
- ↑ عوالی اللئالی، ج۱، ص۳۵، ح۱۸.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۴، ص۳۳.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۲، ص۳۵۸.
- ↑ صحیفه امام، ج۷، ص۴۹۹.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۸، ص۳۴.
- ↑ سادات کیائی، سید محسن، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۴۶.
- ↑ صحیفه امام، ص۱۲۵.
- ↑ سادات کیائی، سید محسن، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۴۷.
- ↑ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۵.
- ↑ سادات کیائی، سید محسن، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۴۷.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۴، ص۲۰۵.
- ↑ شرح چهل حدیث، ص۱۸۲ و ۱۸۳.
- ↑ سادات کیائی، سید محسن، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۴۷.
- ↑ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۳۲۴.
- ↑ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ج۱۵، ص۶۹.
- ↑ سادات کیائی، سید محسن، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۴۸.
- ↑ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ج۴، ص۳۱۶.
- ↑ امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۲۱.
- ↑ سادات کیائی، سید محسن، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۴۸.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۳، ص۲۸۵.
- ↑ سادات کیائی، سید محسن، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۴۸.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۴، ص۱۵۳؛ ج۴، ص۱۸۹.
- ↑ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۱۱۱؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۵۱.
- ↑ سادات کیائی، سید محسن، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۴۸.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۴، ص۱۵۳.
- ↑ امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۷۸.
- ↑ سادات کیائی، سید محسن، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۴۹.
- ↑ «و میگویند: اگر ما سخن نیوش یا خردورز میبودیم در زمره دوزخیان نبودیم» سوره ملک، آیه ۱۰.
- ↑ سادات کیائی، سید محسن، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۵۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۱۱۸.
- ↑ امام خمینی، وعده دیدار، نامه ۲۶/۴/۱۳۶۳.
- ↑ سادات کیائی، سید محسن، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۵۰.
- ↑ صحیفه امام، ج۴، ص۱۸۴.
- ↑ صحیفه امام، ج۵ ص۱۰۷-۱۰۹.
- ↑ سادات کیائی، سید محسن، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۵۱.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۲، ص۲۱۲ و ۲۱۶.
- ↑ سادات کیائی، سید محسن، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۵۱.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۷، ص۲۳۷.
- ↑ «از گوش و چشم و دل، هر یک، خواهند پرسید» سوره اسراء، آیه ۳۶.
- ↑ سادات کیائی، سید محسن، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۵۱.
- ↑ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۳۷ و ۳۸.
- ↑ سادات کیائی، سید محسن، مقاله «نظام اخلاق اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۳۵۲.