عمل در اخلاق اسلامی
عمل یعنی کار، فعل و کردار انسان و چیزی که فرد به آن اشتغال دارد. کار به دلیل نوع فعالیت فیزیکی، موجب استواری بدن و نیز موجب استحکام شخصیت معنوی انسان میشود. همچنین عمل در سرنوشت انسان نیز اثرگذار است.
مقدمه
کار و تلاش در زندگی انسان از اهمیتی والا برخودار و در شکلگیری شخصیت آدمی عاملی مؤثر است. این تأثیرگذاری را در وجوه گوناگون زندگی آدمی میتوان در نظر گرفت. انسان با ایجاد کار و فعالیت، موهبتهای الهی را از زمین، معادن، دریاها و... استخراج میکند و از آنها بهره میبرد. بهعبارتی، آدمی در اثر کار به نعمتهای الهی فعلیت میبخشد. خداوند سبحان در قرآن کریم میفرماید: و بر قوم ثمود برادرشان صالح را فرستادیم. گفت: ای قوم من، خدای یکتا را بپرستید. شما را جز او خدایی نیست. اوست که شما را از زمین پدید آورده و خواسته است که آبادنش دارید[۱][۲].
معناشناسی عمل
عمل، کار، فعل و کردار آدمی و چیزی است که فرد به آن اشتغال دارد. عمل در لغت یعنی فعل عمدی و اختیاری[۳]، صورت خارجی فعل[۴]، کردار و کنش و کار کردن[۵].[۶] کار یعنی صَرف انرژی[۷].[۸]
رابطه عمل با علم و قدرت
رابطه علم، عمل و قدرت به عنوان مثلثی که در حیات انسان نقشی اساسی در رویکرد و رفتار او ایفا میکند، از بحثهای مهم انسانشناسی است. علم انسان با اراده و اختیار او، با توانایی و قدرت، به او امکان عمل اختیاری میدهد و تفاوت انسان و حیوان در همین است که عمل انسان از علم و اراده او سرچشمه میگیرد؛ ولی در مورد حیوان عمل در غریزه منشأ دارد.
از ارکان ایمان، عمل صالح است که مرحله اول از مراحل کمال و سعادت انسان است: ﴿فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا﴾[۹]. نقطه تلاقی دنیا و آخرت در قرآن کریم عمل است، آنچه در آخرت از آن بازخواست خواهد شد، عمل انسان در ابعاد فردی و اجتماعی است ﴿لَا تَعْتَذِرُوا الْيَوْمَ إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ﴾[۱۰].[۱۱]
آیه شریفه ﴿جَزَاءً وِفَاقًا﴾[۱۲] هماهنگی و همانندی جزای اخروی را با عمل انسان در دنیا بیان میکند[۱۳]. اعتقاد به این اصل از اصول راهنمای اخلاقی در رفتار اجتماعی و سیاسی انسان است که میتواند تقوای سیاسی و اجتماعی را در جامعه قرآنی تضمین نماید[۱۴].
اهمیت عمل و کار
کار به دلیل نوع فعالیت فیزیکی، موجب استواری بدن و اندام آدمی میشود. از اینرو امام علی (ع) کار را موجب افزایش نیروی انسان میداند و کوتاهی در کار کردن را عامل فُتور و سستی. باید توجه داشت کار تنها در جسم تأثیرگذار نیست، بلکه موجب استحکام شخصیت معنوی نیز میشود. از اینرو در روایات، طلب روزی حلال بر هر مرد و زنی واجب شده و کار کردن و داشتن حرفه، بعد از نماز امری واجب تلقی شده است. انسان در سایه کار به کسب و تجربه و کشف ناشناختهها میرسد و در سایه مسئولیتی که بر عهده میگیرد، وجوه اخلاقی و اجتماعی و خانوادگی خویش را تعالی میبخشد و به حرکت و سیر تکاملی خود در مسیر زندگی، رشد و وسعت میدهد، وضعیت اقتصادی بهتری پیدا میکند و با رعایت حد اعتدال و میانهروی لوازم ضروری برای زندگی و مسائل پیرامون آن را برای خود و خانوادهاش مهیا خواهد کرد[۱۵].
انسان در سایه رشد اقتصادی به بسیاری از فضیلتها، از جمله انفاق، زکات، خمس، صدقه و... میرسد که هر یک در رشد و تعالی شخصیت معنوی مؤثر است. از اینرو در کلام اوصیای الهی، بهویژه امام علی (ع) بر این موضوع تأکید فراوانی شده است. امام علی (ع) در کلامی جابهجایی سنگ در کوهها را خوشتر از تحمل منت آفریدگان برمیشمارد و خواستن از بندگان را ننگ میداند. همچنین حضرت داشتن کار همراه با پاکدامنی را برتر از ثروتمندی همراه با فسق و فجور برمیشمرد[۱۶].[۱۷]
تأثیر عمل در سرنوشت انسان
از نظر اسلام هیچ عملی بیاثر نیست، کاری که انسان میکند، سخنی که میگوید و اندیشهای که میورزد، در سرنوشت او اثرگذار است. اگر نیک باشد، او را در رسیدن به کمال یاری میکند و اگر بد باشد او را از پیمودن راه کمال باز میدارد و موجب انحطاط رتبه کمالیاش میشود، بنابراین سرنوشت هرکس به وسیله کردار، گفتار و اندیشههای او ساخته میشود. قرآن کریم میفرماید: ﴿أَنِّي لَا أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى﴾[۱۸]. در غیر این صورت دعوت انسان به تزكیه و تهذیب و انجام کارهای شایسته، نابخردانه و تلاش او برای رسیدن به کمال بیهوده خواهد بود.
قرآن کریم نه تنها این اصل را پذیرفته و به صراحت اعلام کرده، بلکه با تبیین ابعاد مختلف آن قواعد متعدی را بیان کرده است. از جمله:
- این اصل یکی از اصول کلی و سنتهای همیشگی خداوند است که در کتب پیامبران پیشین نیز مطرح شده است: ﴿أَمْ لَمْ يُنَبَّأْ بِمَا فِي صُحُفِ مُوسَى * وَإِبْرَاهِيمَ الَّذِي وَفَّى * أَلَّا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى * وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى * وَأَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرَى﴾[۱۹]. انسان جز حاصل تلاش خود چیزی ندارد و به زودی تلاش او دیده میشود. از آخرین جمله این آیات میتوان فهمید نه تنها انسان عمل خویش را میبیند و از نتیجه آن بهرهمند میشود؛ بلکه دیگران نیز از انتساب آن عمل به صاحبش باخبر میشوند و معلوم میشود هر عملی برای کیست. طبق این برداشت.
- انسان فقط از عمل خویش بهره میبرد و هیچ چیز دیگری در سرنوشت او تأثیرگذار نیست: ﴿هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا بِمَا كُنْتُمْ تَكْسِبُونَ﴾[۲۰]. تعبیر کسب در این آیه شریفه نشان میدهد سرنوشت به دست آوردنی است. آینده روشنی است که انسان با دست خود میسازد، نه دوردست مبهمی برای او ساخته و پرداخته شده باشد.
- هرکاری که انسان انجام میدهد، چه نیک و چه بد، به خود او بر میگردد: ﴿إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا﴾[۲۱]. اگر نیکی کنید به خود کردهاید و اگر بدی کنید به خود کردهاید. ﴿وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى﴾[۲۲].
- در نظام هستی هیچ عملی هر چند خرد و کوچک گم نمیشود: ﴿فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ * وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ﴾[۲۳].
- پردههای زمان، پیچ و خمهای مکان، کوچکی واقعه، ظرافت اسلوب، سرعت عمل و پیچیدگی ابزار، هیچکدام نمیتواند آنچه را از انسان صادر میشود مخفی نگه دارد: ﴿إِنْ تَكُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَكُنْ فِي صَخْرَةٍ أَوْ فِي السَّمَاوَاتِ أَوْ فِي الْأَرْضِ يَأْتِ بِهَا اللَّهُ﴾[۲۴].
- اگر به اندازه یک دانه خردل عمل در دل سنگی یا در آسمانها یا در زمین باشد، خدا آن را میآورد[۲۵].[۲۶]
چگونگی تأثیر عمل در سرنوشت
نظام ترقی و تکامل انسان بر مبنای حقیقت پایه گذاری شده و از هرگونه اعتبار و قرارداد منزه است. هیچ کس بدون استحقاق در مرتبهای نمینشیند و تا مقامی را احراز نکند از نعمتها و مزایای آن بهره نمیبرد، بنابراین، سعادت و شقاوت انسان به مرتبه وجودی او ـ یعنی به میزان راهی که در مسیر کمال پیموده - بستگی دارد. مرتبه وجودی و حقیقت شخصیت آدمی است که بهرهمندی یا محرومیت از سعادت را تعیین میکند. به همین دلیل هر چیزی پیش از آنکه در آینده انسان اثرگذار باشد، باید در شخصیت او تأثیر کند، به عبارت دیگر راه تأثیر در سرنوشت انسان تأثیر در شخصیت اوست؛ لذا هنگامی که میگوییم عمل آدمی در سرنوشت او مؤثر است، به این معنی است که شخصیت معنوی انسان با اعمال او ساخته میشود و چون انسان نیز خود عملساز است، بین انسان و عمل یک رابطه تعاملی برقرار است[۲۷].
تعامل انسان و عمل
روح انسان در آغاز خلقت هرچند قوا و استعدادهای فراوانی دارد منتها هیچ سرمایه بالفعلی ندارد. در زمینهای خالی است که میتوان آن را با چیزی پر کرد. لوح سفید است که میتوان هر نقشی در آن رقم زد. روح انسان به وسیله اعمال او به تدریج شکل میگیرد و ساخته میشود. منظور از عمل، هرچیزی است که از انسان صادر میشود خواه به صورت فعل، خواه به صورت قول و حتی به صورت فکر و اندیشه. قرآن کریم میفرماید: ﴿كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ﴾[۲۸].
از رسول خدا (ص) نیز روایت شده است: «هنگامی که بنده گناهی انجام میدهد، نقطه سیاهی در قلبش پیدا میشود، اگر توبه کند و دست از گناه بردارد، آن نقطه پاک میشود؛ ولی اگر توبه نکند با هر گناهی نقطه دیگری پدید میآید تا همه قلب سیاه میشود و قلب میمیرد». این است معنی: ﴿كَلاّ بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ﴾[۲۹]. در حدیث دیگری از آن حضرت آمده است: "مالدوستی و جاهطلبی در قلب انسان نفاق میرویاند؛ همانطور که آب سبزه را"[۳۰].
از مجموعه احادیث فراوانی که در این زمینه وارد شده استفاده میشود، شخصیت معنوی انسان به وسیله افعال، گفتهها ملکات و گرایشهای او ساخته میشود، به این معنی که چون انسان هیچ شکل و شخصیت فعلیت یافته و محققی ندارد و همه سرمایهاش به صورت قوه و استعداد است. شخصیت او از فعالیت قوا شکل میگیرد، هر یک از قوای انسان بیشتر فعالیت کند، شکل خود را به روح میدهد، به این معنی که ملکاتی در روح آدمی میسازد که با خودش تناسب دارد. انسان استعداد دارد فرشته، درنده، چهارپا یا شیطان شود. هر کدام از این استعدادها را پرورش دهد، فعلیت پیدا میکند و انسان همان میشود. اگر برنامه اصلی انسان فعالیت شهوی باشد. روح انسان شکل چهارپا به خود میگیرد، اگر قوه غضب حاکم بر وجود شود، روح به حقیقت یک درنده تبدیل میشود اگر قوه واهمه بر قوای دیگر حکم براند، انسان تبدیل به شیطان میشود و اگر همه این قوا تحت فرمان عاقله عمل کنند، انسان یک فرشته منزه میشود؛ اگر چه در هر صورت قالب و جسم او به صورت انسان است.
بنابراین بین انسان و عمل تعامل هست، انسان عمل را میسازد و عمل، انسان را[۳۱].
رابطه بین پاداش و عمل
عملی که انسان انجام میدهد، دارای دو گونه آثار است:
- نخست آثار قراردادی و اعتباری از قبیل کیفر و پاداشی که به وسیله قانون برای هر عملی معین میشود. همه پیامدهای قانونی اعمال، قراردادی است. قانونگذار انسان باشد یا خدا در این جهت تفاوتی ندارد. تنها تفاوت قانون الهی با قانون بشری در این است که اعتبار کننده در یکی، خدا و در دیگری انسان است.
- دوم، آثار تکوینی که پیرو قانون علیت است. تمامی آثار طبیعی اعمال از این قبیل است. در این باب اعمال ما علت آثار خود بوده و از هر کس و به هر صورت صادر شوند، این آثار را در پی خواهند داشت. تفاوت فاعل هیچ تاثیری در پیدایش آثار افعال ندارد، مثلا کسی که سم میخورد، مسموم میشود، زن باشد یا مرد، کوچک یا بزرگ، مسلمان یا کافر، عرب یا عجم[۳۲].
رابطه اعمال با کیفر و پاداش اخروی
در متون دینی اعم از قرآن و روایات در برابر کردههای نیک و بد انسان، وعده و وعید پاداشهای بزرگ و کیفرهای دهشتناک داده شده است. معیارهایی که ما میشناسیم، از تقدیر و تطبیق این نتیجههای بزرگ بر کردههای انسان، ناتوان است. ما با هیچ معیار شناخته شدهای نمیتوانیم برای فعلی که در چند لحظه اتفاق میافتد، پاداش یا کیفری به عمر ابد مقرر کنیم. از این رو برخی در مقام اعتراض، عذابهای اخروی را مصداق بیعدالتی دانستهاند و حقیقت این است که اگر نتیجههای اخروی با قرارداد و اعتبار بر اعمال ما مترتب شده باشد، پاسخی برای این اعتراض نخواهیم داشت؛ ولی این نتیجهها نه قراردادی است و نه حتی تکوینی، به آن معنی که ما میشناسیم. کیفر و پاداش اخروی خود عمل است نه نتیجه آن، خود عمل که در جهان آخرت با چهره آن جهانی ظهور پیدا میکند. اعمال ما همان طور که چهرهای مادی و ملکی دارند، صورتی ملکوتی دارند، چهره ملکی عمل همان حرکتها و سکناتی است که آن را پدید میآورد و در معرض دید قرار میدهد.
چهره ملکی گفتار، همان الفاظی است که آن را میسازد. چهره ملکی چون مادی است، محکوم قوانین ماده است. از جمله آنکه محدودیت زمانی دارد، زمانی کوتاه یا بلند را اشغال میکند، به صورت تدریجی پیدا میشود. هر جزء که پا به صحنه وجود بگذارد، جزء پیشینش صحنه را ترک میکند و در نهایت تمام میشود و پس از آن نه فعل قابل دیدن است و نه قول لایق شنیدن.
ولی چهره ملکوتی عمل حقیقتی است غیر مادی که در پی تحقق وجود مادی عمل موجود میشود. حقیقتی مستقل و آزاد از شرایط ماده که هرگز از بین نمیرود و پیوسته موجود است. در قرآن کریم آمده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ﴾[۳۳]. هنگامی که زبان به غیبت کسی میگشاییم، صورت مادی و ملکی عمل ما سخن گفتن است، سخنی که ظاهرش با نقل خاطره و خیرخواهی هیچ تفاوتی ندارد، زبان حرکت میکند، حروف یکی پس از دیگری پیدا میشوند، کلمات را میسازند و کلمات، جملات را و چون گوینده به مراد خویش رسید، پرونده سخن بسته میشود و هرگز نمیتوانیم آن را بشنویم، ولی همراه این عمل مادی و حرکت فیزیکی، حقیقتی معنوی شکل میگیرد که گوینده را در حال خوردن گوشت جسد مرده غیبت شونده متمثل میکند و با پایان یافتن غیبت، از بین نمیرود، باقی میماند و در قیامت ظاهر میشود؛ چرا که انسان در قیامت توانایی دیدن آن را پیدا میکند: ﴿لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَذَا فَكَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ﴾[۳۴]. در دنیا نیز آن حقیقت موجود است، ولی پرده مادیت، چشم باطن انسان را پوشانده و از دیدن حقایق محرومش میسازد[۳۵].
بنابراین، آنچه در قیامت نصیب انسان میشود، نه نتیجه اعتبار و قرارداد است و نه معلول عمل، بلکه خود گفتار و کردار انسان است که با چهره ملکوتی ظاهر میشود و هنگامی که خود عمل، پاداش عمل باشد هیچ ظلمی تصور نمیشود[۳۶].
آیات
قرآن کریم در آیات زیادی این نکته را با بیانهای مختلف یادآور شده است، مانند:
- ﴿وَاتَّقُوا يَوْمًا تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ﴾[۳۷]. این آیه کریمه دلالت میکند که انسان خود عمل را میبیند، نه نتیجه و محصول آنرا. مقتضای اینکه انسان در قیامت با خود عمل مواجه شود، این است که عمل هرگز از فاعلش جدا نشود[۳۸].
- ﴿وَوُضِعَ الْكِتَابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَيَقُولُونَ يَا وَيْلَتَنَا مَالِ هَذَا الْكِتَابِ لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَلَا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا﴾[۳۹]. آیه کریمه دلالت میکند که خود عمل نزد ایشان حاضر میشود، ولی با صورتی که مناسب آن جایگاه است، نه با صورت کتبی و امثال آن[۴۰].
- ﴿يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَهَا وَبَيْنَهُ أَمَدًا بَعِيدًا﴾[۴۱]. در این آیه کریمه به جای "حاضر" از واژه "محضر" به معنی "احضار شده استفاده شده تا نشان دهد اعمال هرچند از نظر غایباند، وجود دارند؛ چون احضار به غیر موجود تعلق نمیگیرد[۴۲].
- ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ﴾[۴۳]. از این آیه کریمه نیز استفاده میشود اعمال انسان عینا به روز قیامت منتقل میشود و آنچه در آنجا با انسان روبه رو میشود، خود عمل است نه نتیجه و معلول آن.
- ﴿إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا﴾[۴۴]. بعضی از مفسران پنداشتهاند این آیه و امثال آن به زبان مجاز سخن میگویند و منظور از خوردن آتش این است که در قیامت به عذاب جهنم گرفتار میشوند[۴۵]؛ ولی حقیقت این است که این ناظر به زمان حال است، منظور آیه این است که اکنون آتش میخورند[۴۶]، ولی این صورت در روز قیامت قابل دیدن میشود چنانکه از امام باقر (ع) روایت شده[۴۷] و برخی از مفسران نیز گفتهاند[۴۸]: کسی که مال یتیم را میخورد روز قیامت از دهان، گوشها، بینی و چشمانش آتش زبانه میکشد، به طوری که هرکس او را ببیند میداند که مال یتیم خورده است.
روایات
روایاتی که از رسول خدا (ص) به دست ما رسیده، دلالت میکنند عمل انسان از بین نمیرود و تا روز قیامت پیوسته همراه انسان است. طبق روایتی حضرت این مطلب را به یکی از اصحاب خویش به نام قیس[۴۹] به این صورت میفرماید: ای قیس پس از دنیا آخرت است، هر چیزی را حسابرسی هست و مراقبی دارد. هر کار نیکی پاداشی دارد و هر کار بدی مجازاتی، مهلتها نوشته شده و آنگاه که تو را مرده در خاک میگذارند، موجود زندهای را نیز با تو دفن میکنند همراه تو، اگر بزرگوار باشد تو را احترام میکند و اگر فرومایه باشد، رهایت میکند. روز قیامت او با تو محشور میشود و تو با او برانگیخته میشوی و از تو جز درباره او چیزی نمیپرسند. پس تلاش کن او را شایسته برگزینی که در این صورت به او انس میگیری و اگر ناشایست باشد از کسی جز او مهراس. او همان کارهای توست[۵۰].
همچنین فرمودند: "کسی که با ظرف طلا و نقره مینوشد، آتش به درون خویش میریزد"[۵۱] و نیز فرمود: "ستم، تاریکی روز قیامت است" [۵۲].
در روایتی دیگر میفرمایند: "بهشت دشت خالی است و بذر آن گفتن سبحان ربی العظیم و بحمده است"[۵۳]. سید نعمتالله جزایری نوشته است: این حدیث دلالت میکند که کلام خودش بذر است[۵۴]. بنا به نقل علامه مجلسی، شیخ بهایی این حدیث را دلیل تجسم اعمال در روز قیامت دانسته و پس از نقل آن از کسانی که خود آنها را اصحاب قلوب نامیده، آورده است: مار و عقرب و آتش که در قبر و قیامت ظهور میکند، همان اعمال زشت، اخلاق ناپسند و عقاید باطل و نعمتهای بهشتی اخلاق پسندیده، کارهای شایسته و عقاید حق است که در این عالم به لباس عمل و اخلاق و عقیده پوشیده و به این اسم شهرت یافته است؛ چون یک حقیقت در عوالم مختلف صورتهای گونهگون میگیرد؛ به همین دلیل آیه کریمه ﴿وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ﴾[۵۵]» به این معنی نیست که در آینده جهنم بر آنها احاطه پیدا میکند، بلکه به این معنی است که در حال حاضر آنها در محاصره جهنم قرار دارند؛ چون افعال قبیح و اخلاق ناپسند در همین دنیا بر صاحب خود احاطه دارد و در قیامت به شکل جهنم ظهور میکند.
سید نعمت الله جزایری، حدیث «اَلدُّنْيَا مَزْرَعَةُ اَلْآخِرَةِ» را به همین معنی تأویل کرده، مینویسد: اخلاقی که در دنیا کسب میکنیم، ماده بهشت و جهنم است که در قیامت به صورت بهشت و جهنم و نعمت و عذاب اخروی ظاهر میشود[۵۶]. سید علی خان در شرح صحیفه سجادیه ذیل این حدیث نوشته است: طبق نظر اهل عرفان، نفس انسان مزرعه، معارف الاهی، بذر و طاعات و عبادات، حفظ و اصلاح مزرعه به شمار میرود[۵۷].
این آیات و روایات دلالت دارند، موجودات اخروی همان تصورهای باطنی و نیات قلبی است که در اینجا فقط وجود ادراکی دارند؛ ولی هنگامی که انسان از این دنیا سفر کند و به سرای باقی برود و پرده از بینایی او بردارند و نگاهی به خود بیندازد، ادراکش به فعل و عملش به وجود خارجی تبدیل میشود و سرّ ضمیرش آشکار؛ آنگاه آثار افکار، اعمال و نتیجههای عقاید و افعال خود را مشاهده میکند و پاداش حسنات و سیئات خود را میگیرد[۵۸].[۵۹]
تعابیری درباره عمل و کار
برخی از عناوین و تعابیر درباره عمل و کار وجود دارد مانند:
کار اتفاقی
کاری را میگویند که آن کار خود میتوانسته هدف باشد، ولی عامل، آن را برای این هدف به وجود نیاورده و به صورت اتفاقی به وجود آمده است؛ ممکن بود یک فاعل آن را هدف خود قرار دهد، ولی آن کار بدون آنکه هدف باشد به وجود آمده است[۶۰].[۶۱]
کار اخلاقی
کار اخلاقی کاری است که از عاطفهای عالیتر از تمایلات فردی یعنی عاطفه غیر دوستی سرچشمه میگیرد. کارهای اخلاقی انسانها کارهایی است که انسانها غیر را هم دوست میدارند، به سرنوشت دیگران هم مانند سرنوشت خودشان علاقهمند هستند و از اینکه به غیر، سود یا لذّتی برسد، همان اندازه شادمان میشوند که به خودشان سودی برسد و خودشان به لذّتی برسند[۶۲]. [به عبارت دیگر] کار اخلاقی کاری است که از نظر مبدأ، از میلی ناشی میشود که آن میل مربوط به خود انسان نیست، مربوط به دیگران است (عاطفه غیر دوستی)[۶۳].[۶۴]
کار بایع
کار بایع این است که دائماً بخرد و بفروشد[۶۵].[۶۶]
کار حکیمانه انسان
کار حکیمانه انسانها عبارت است از کاری که آنها را به کمال لایقشان برساند[۶۷].[۶۸]
کار حکیمانه خداوند
کار حکیمانه خداوند عبارت است از کاری که مخلوق را به کمال لایق خود برساند و نسبت دادن کار و عبث به خداوند به این معنی است که مخلوقی را بیافریند بدون آنکه آن مخلوق را به کمال ممکن و لایقش برساند[۶۹].[۷۰]
کار طبیعی
کار طبیعی، کاری است که به وجدان مربوط نیست و به طبیعت ارتباط دارد. مثل غذاخوردن، آب نوشیدن و امثال اینها. ولی کار اخلاقی به طبیعت انسان ارتباط ندارد، به وجدان انسان ارتباط دارد، به فرمانی است که انسان از ضمیر خود میگیرد[۷۱].[۷۲]
کار عادی
گروهی رمز اخلاقی بودن را در عواطف بشر میدانند، میگویند کار عادی و معمولی کاری است که از انگیزههای خودخواهانه و میلهای طبیعی انسان سرچشمه بگیرد و هدف از آن کار هم رساندن سودی به خود و یا رسیدن خود شخص به لذّتی باشد[۷۳].[۷۴]
کارهای غیر اختیاری
کارهای طبیعی که در بدن صورت میگیرد اصطلاحاً آنها را کارهای غیر اختیاری مینامند[۷۵].[۷۶]
منابع
پانویس
- ↑ ﴿ وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنشَأَكُم مِّنَ الأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُّجِيبٌ ﴾؛ سوره هود، آیه ۶۱
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 647.
- ↑ حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۵۸۷.
- ↑ حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۸، ص۲۲۴.
- ↑ بهاءالدین خرمشاهی، قرآن کریم، ترجمه، توضیحات و واژهنامه، ص۷۷۹.
- ↑ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص: ۴۲۶-۴۲۷؛ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 647.
- ↑ نظری به نظام اقتصای اسلام، ص۷۵.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۶۵۷.
- ↑ «هر کس به لقای پروردگارش امید دارد باید کاری شایسته کند» سوره کهف، آیه ۱۱۰.
- ↑ «ای کافران! امروز پوزش نخواهید که تنها (برای) آنچه میکردهاید کیفر میبینید» سوره تحریم، آیه ۷.
- ↑ سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج۱۹، ص۳۳۵.
- ↑ «به کیفری برابر (با کردار آنان)،» سوره نبأ، آیه ۲۶.
- ↑ سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج۲۰، ص۱۶۸.
- ↑ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص: ۴۲۶-۴۲۷.
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 648.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۳۱
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 648.
- ↑ «آنگاه پروردگارشان به آنان پاسخ داد که: من پاداش انجام دهنده هیچ کاری را از شما چه مرد و چه زن- که همانند یکدیگرید- تباه نمیگردانم بنابراین بیگمان از گناه آنان که مهاجرت کردند و از دیار خود رانده شدند و در راه من آزار دیدند و کارزار کردند یا کشته شدند» سوره آل عمران، آیه ۱۹۵.
- ↑ «یا او را از آنچه در صحیفههای موسی است آگاه نکردهاند؟ * و (از صحیفههای) ابراهیم که (عهد پیامبری را) بیکم و کاست به جای آورد؟) * که هیچ باربرداری بار گناه دیگری را برنمیدارد * و اینکه آدمی را چیزی جز آنچه (برای آن) کوشیده است نخواهد بود * و اینکه (بهره) کوشش وی زودا که دیده شود» سوره نجم، آیه ۳۶-۴۰.
- ↑ «سپس به ستمکاران میگویند: عذاب جاودانه را بچشید! آیا جز برای کاری که انجام میدادید کیفر میبینید؟» سوره یونس، آیه ۵۲.
- ↑ «اگر نیکی ورزید به خویش نیکی ورزیدهاید و اگر بدی کنید به خویش کردهاید» سوره اسراء، آیه ۷.
- ↑ «هیچ باربرداری بار (گناه) دیگری را بر نمیدارد» سوره انعام، آیه ۱۶۴.
- ↑ «پس هر کس همسنگ ذرهای نیکی ورزد، آن را خواهد دید * و هر کس همسنگ ذرهای بدی کند، آن را خواهد دید» سوره زلزال، آیه ۷-۸.
- ↑ «اگر (کرداری) همسنگ دانه خردلی باشد در دل تخته سنگی یا در آسمانها یا در زمین، خداوند آن را میآورد که خداوند نازکبین داناییست» سوره لقمان، آیه ۱۶.
- ↑ ر. ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۲۱۷.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۹۷-۹۹.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۹۹.
- ↑ «نه چنین است؛ بلکه آنچه میکردهاند بر دلهاشان زنگار بسته است» سوره مطففین، آیه ۱۴.
- ↑ میرزا حسین بن محمد تقی نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۳۳۳.
- ↑ «حُبُّ اَلْجَاهِ وَ اَلْمَالِ يُنْبِتَانِ اَلنِّفَاقَ فِي اَلْقَلْبِ»؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۷۲، ص۲۰۵.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۹۹-۱۰۰.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۱۰۰.
- ↑ «ای مؤمنان! از بسیاری از گمانها دوری کنید که برخی از گمانها گناه است و (در کار مردم) کاوش نکنید و از یکدیگر غیبت نکنید؛ آیا هیچ یک از شما دوست میدارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ پس آن را ناپسند میدارید» سوره حجرات، آیه ۱۲.
- ↑ «به راستی تو از این غافل بودی پس ما پرده را از (پیش چشم) تو کنار زدیم و امروز چشمت تیزنگر است» سوره ق، آیه ۲۲.
- ↑ سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۳۷۶.
- ↑ سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۷، ص۳۱۹.
- ↑ «و از روزی پروا کنید که در آن به سوی خداوند بازگردانده میشوید آنگاه به هر کس پاداش آنچه انجام داده است تمام خواهند داد و به آنان ستم نخواهد رفت» سوره بقره، آیه ۲۸۱.
- ↑ سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۵۶.
- ↑ «و کارنامه (ی هر کس، پیش رویش) نهاده میشود و گناهکاران را از آنچه در آن است هراسان مییابی و میگویند: وای بر ما! این چه کارنامهای است که هیچ (کار) خرد و بزرگی را ناشمرده وا نمینهد و آنچه کردهاند پیش چشم مییابند» سوره کهف، آیه ۴۹.
- ↑ سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۲، ص۳۲۵.
- ↑ «روزی که هر کس هر کار نیکی انجام داده است پیش رو مییابد و هر کار زشتی کرده است آرزو دارد کاش میان او و آن (کار زشت) فاصلهای دور میبود» سوره آل عمران، آیه ۳۰.
- ↑ سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۱۵۶.
- ↑ «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و هر کس باید بنگرد برای (روزی چون) فردا چه پیش فرستاده است» سوره حشر، آیه ۱۸.
- ↑ «آنان که داراییهای یتیمان را به ستم میخورند جز این نیست که در شکم خود آتش میانبارند و زودا که در آتشی برافروخته درآیند» سوره نساء، آیه ۱۰.
- ↑ محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۲، ص۸۸ و ج۳، ص۱۲۵.
- ↑ سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۲۰۴.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۱۳۱.
- ↑ محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۳، ص۱۲۶ این قول را از سدی نقل کرده است.
- ↑ منظور قیس بن عاصم بن سنان است که در سال نهم هجری ایمان آورده و به حلم و بردباری شهرت داشته است. میگویند در زمان جاهلیت، شراب را بر خویش حرام کرده بود. در سال نهم هجری با وفد بنیتمیم به محضر رسول خدا (ص) شرفیاب شد و عرض کرد: یا رسول الله به ما پندی بده که از آن بهرهمند شویم. آنگاه حضرت این سخن شیوا را فرمود. شرح او را ابنحجر در تقریب، ص۴۲۶ و ابن عبدالبر در استیعاب، ج۳، ص۲۲۴ آورده است.
- ↑ علی بن حسین صدوق، معانی الاخبار، ص۲۳۳؛ علی بن حسین صدوق، امالی، ص۵۱؛ علی بن حسین صدوق، خصال، ص۱۱۴.
- ↑ «اَلَّذِي يَشْرَبُ فِي آنِيَةِ اَلذَّهَبِ وَ اَلْفِضَّةِ إِنَّمَا يُجَرْجِرُ فِي جَوْفِهِ نَارُ جَهَنَّمَ»؛ ابن ابیجمهور، عوالی اللثالی، ج۲، ص۲۱۰؛ مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج۶، ص۱۳۵.
- ↑ «اَلظُّلْمُ ظُلُمَاتٌ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ»؛ ابن ابیجمهور، عوالی اللثالی، ج۱، ص۱۴۹؛ احمد بن حنبل، مسند، ج۲، ص۱۰۶.
- ↑ «اَلْجَنَّةُ قِيعَانٌ وَ غِرَاسُهَا سُبْحَانَ رَبِّيَ اَلْعَظِيمِ وَ بِحَمْدِهِ»؛ ابن ابیجمهور، عوالی اللثالی، ج۴، ص۸؛ سیوطی، الدر المنثور، ج۴، ص۱۵۳.
- ↑ سید نعمتالله جزایری، نورالبراهین، ج۱، ص۳۱۳.
- ↑ سوره توبه، آیه ۴۹.
- ↑ سید نعمت الله جزایری، نورالبراهین، ج۱، ص۳۱۳.
- ↑ سید علیخان حسینی مدنی شیرازی، ریاض السالکین، ص۳۳.
- ↑ محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۱۴۲.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۱۰۱-۱۰۵.
- ↑ مجموعه آثار، ج۷، ص۴۰۲.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر، ص ۶۵۷.
- ↑ فلسفه اخلاق، ص۳۸.
- ↑ فلسفه اخلاق، ص۳۹.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر، ص ۶۵۸.
- ↑ مسأله ربا، ص۱۰۹.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر، ص ۶۵۸.
- ↑ مجموعه آثار، ج۲، ص۵۳۵.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۶۵۸.
- ↑ مجموعه آثار، ج۲، ص۵۳۵.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر، ص ۶۵۸.
- ↑ فلسفه اخلاق، ص۵۴.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر، ص ۶۵۹.
- ↑ فلسفه اخلاق، ص۳۷.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر، ص ۶۵۹.
- ↑ حرکت و زمان، ج۲، ص۶۹.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر، ص ۶۵۹.