فقر در فقه سیاسی
مقدمه
حاجت، ضعفِ موجب احتیاج، در مقابل غنا[۱]. فقیر به معنای حاجتمند، تنگدست، تهیدست و بینوا[۲].
﴿لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ﴾[۳].
فقر در دو جنبه معنوی و مادی در قرآن کریم وارد شده است:
- فقر معنوی (ذاتی): ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ﴾[۴]؛
- فقر مادی: ﴿إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ﴾[۵][۶].
فقرا از اقشار آسیبپذیر اجتماعی هستند که در زیر بار تأمین خانواده پشت خم کردهاند و مردم با صدقه دادن و انفاق و دولت اسلامی با صرف مالیاتهایی همچون زکات، خمس، فیء و... وظیفه تأمین آنها را بر عهده دارند.[۷]
خط فقر
منظور از خط فقر، نقطهای است که مرحله نهایی فقر را از مرحله ابتدایی غنا جدا میکند. در محاسبه پیچیده خط فقر عوامل گوناگونی مؤثرند که مهمترین آنها سه عامل مهم شرایط اقتصادی و سیاسی حاکم بر جامعه، معیارهای ارزشی و فرهنگ عمومی و آداب و رسوم اجتماعی است. بیگمان، جز این عوامل، میتوان عوامل مؤثر دیگری مانند شرایط جنگ یا حوادث غیرمترقبه را در این محاسبه مد نظر قرار داد، اما با تفسیر موسع از شرایط اقتصادی، نظام ارزشی و فرهنگ عمومی، و نیز آداب و رسوم میتوان سایر عوامل را در این سه مؤلفه ادغام و منظور کرد. چنان که در مقایسه این سه عامل نیز نمیتوان به طور قاطع آنها را به اهم و مهم تقسیم کرد و بهای بیشتر دادن به یکی از این عوامل بستگی به شرایط عمومی هر جامعه دارد. در این محاسبه که یکی از دو عامل نیاز ضروری و درآمد ضروری معیار قرار میگیرند، تشخیص خط فقر با توجه به شرایط سهگانه گذشته، نیاز به اصلی و فرعی کردن ضروریات اساسی زندگی یعنی تغذیه، پوشاک و مسکن دارد، تا به تناسب آن درآمد حداقل نیز برای نجات از فقر مشخص شود. میتوان به تناسب مقدار تغذیه لازم برای ادامه حیات فرد حداقل درآمد را با توجه به شرایط سهگانه محاسبه کرد و با همین نسبت حداقل پوشاک و مسکن را در تکمیل محاسبه خط فقر بر محاسبه قبلی افزود و در آمد مناسبی را از مجموع هزینههای ضروری به دست آورد. اگر در این محاسبه، میزان رشد و توسعه جامعه نیز ملحوظ شود، مناسبتها و تناسبها دقیقتر و پیچیدهتر میشوند و نتیجهگیری از این محاسبات دشوارتر میشود. مسائل ارزشی و آداب و رسوم در محاسبات خط فقر به شکل خاص و به طور کامل مشخص، اثرگذار هستند. وضعیت اختیاری و اضطراری اشتغال فرد و خانواده را در محاسبات خط فقر باید در نظر گرفت تا انگیزه کار و ایفای نقش و مسئولیتپذیری در جامعه آسیب نبیند و بیکاری یا کمکاری به صورت فرهنگ عمومی درنیاید. شایعترین شاخص در تعیین خط فقر، محاسبه هزینه و درآمد خانوار به عنوان یک واحد اجتماعی است و با برآورد میزان مصرف غذایی یک خانواده میتوان به ترتیبی که در مبحث گذشته توضیح داده شد، سایر اقلام ضروری و اساسی زندگی را مشخص کرد. در این محاسبه نباید به برآورد سه قلم اساسی تغذیه، پوشاک و مسکن اکتفا کرد؛ زیرا خانواده به جز این نوع هزینهها، نیازهای جانبی دیگری نیز دارد که اهمیت آنها کمتر از پوشاک نیست، مانند:
- هزینههای لازم مورد استفاده ضروری در منزل از قبیل وسیله پخت و پز نگهداری غذا و نیز وسایل لباسشویی و بهداشت خانه؛
- هزینههای سوخت، روشنایی، آب، فاضلاب، و نظایر آن؛
- هزینههای حمل و نقل و ارتباطات؛
- هزینههای ضروری نیازهای فرهنگی، تفریحات و سرگرمیهای سالم.
به هر حال تعیین خط فقر خانوار بر اساس معیارهای برآوردی و کاملاً نسبی در شرایط متفاوت به همان اندازه غیرعلمی و فاقد ارزش عملی است، که کسی ملاک خط فقر هر خانواده را عدم موازنه بین درآمد و هزینههای آن قرار دهد که در صورت اخیر در حقیقت، هر خانواده خود باید در مورد وضعیتش در خصوص فقر و غنا اظهار نظر کند. بالاخره واقعبینی ایجاب میکند که در محاسبات خط فقر، مسائلی چون تورم، رشد جمیعت، شرایط اقتصادی کشور و اوضاع سیاسی حاکم نیز منظور شود و به این ترتیب در هر قدم که با معیار جدیدی مواجه میشویم، ابهام جدیدی بر انبوه ابهامهای گذشته افزوده میشود. محاسبه ارقام لازم برای فقرزدایی به سادگی برآورد اقلام ریالی مورد نیاز برای امور استخدامی و سرانه حقوق بگیران دولت نیست و ارقام فقرزدایی باید در لابهلای برنامه کلان دولت در بخشهای مختلف مانند پروژههای صنعتی، کشاورزی و خدمات جهت ارتقای سطح زندگی آحاد مردم منظور شود و در مسائلی چون اشتغال و ایجاد مشاغل کاری صرف شود و بخشنگری در آن گمراهکننده است و باید با کلاننگری حل و فصل شود[۸].[۹]
فقرزدایی
فقر بیش از آنکه مشکل اقتصادی تلقی شود، یک معضل سیاسی هم به شمار میآید. کلام امیرمؤمنان در مورد حرکت محرومان و جنبشهای ناشی از فقر، میتواند گواه این سخن باشد. نگاه اجمالی به اوضاع کشورهای پیشرفته و در حال رشد، شکاف طبقاتی و تشدید تضادها را روشن میکند که با وجود رشد سریع اقتصادی در بسیاری از کشورها، اغلب منافع سرشاری را نصیب گروههای خاص کرده و گروههای محروم و کم درآمد، نه تنها از مزایای این رشد فزاینده بهرهمند نشدهاند، بلکه فاصلۀ درآمدها روز به روز افزایش بیشتری را نشان میدهد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی با تغییر دیدگاهها و خطوطی که قانون اساسی ترسیم کرده بود فقرزدایی به عنوان یکی از اهداف اصولی انقلاب اسلامی، برنامههای پنج ساله را به سوی هدف حل مشکل فقر سوق داد و این بار مشکل فقر را نه به عنوان پیامد سیاسی آن، بلکه به لحاظ اینکه سیاست کلی کشور باید در راستای فقرزدایی بسیج شود مدنظر قرار داد و در سیاستگذاری جدید، عدالت اجتماعی و ارزشهای فرهنگی برخاسته از انقلاب اسلامی، معیارها و شاخصهای رشد اقتصادی را رقم زد و در برنامههای توسعه اقتصادی، به طور همزمان و موازی، توسعه اجتماعی و فرهنگی نیز منظور شد. در میان عوامل مؤثر در ایجاد فاجعة فقر، محرومیتهای فرهنگی بیش از هر عامل دیگر اثرگذار است؛ عاملی که بیرحمی را در یک سو و تحمل تحقیر را در سوی دیگر به وجود میآورد و در اثر و بازتاب، معضلات سیاسی پیچیدهای را به جامعه تحمیل میکند. افزون بر این میتوان در فرمول پیچیدۀ فقر و محرومیت، تأثیر عوامل سیاسی را به وضوح مشاهده کرد، معضلات سیاسی را باید هم به عنوان علت فقر و هم به صورت معلول فقر بررسی کرد.
در اصطلاح فقهی نیز فقر به نداشتن حداقل زندگی متعارف گفته میشود که ملاک آن تنها عرفی و تابع شرایط عمومی جامعه است. برای مثال چنانکه در یک کشور در حال توسعه ممکن است فقر به معنای نداشتن امکانات ضروری برای ادامۀ حیات تفسیر شود و در یک کشور توسعه یافته به معنای محرومیت نسبی از همه امکانات پیشرفته یک زندگی متعارف آن جامعه تلقی شده باشد. فقر در معنای اول به محرومیت و ناتوانی مادی افراد در دسترسی به حداقل نیازهای ضروری و اساسی مانند سرپناه، پوشاک، تغذیه و دارو، اطلاق میشود در حالی که به معنای دوم، به مفهوم نسبی و عدم تعادل در بهرهمندی اقشار از امکانات موجود در جامعه گفته میشود. به طور معمول فقر در هر جامعهای با شاخصهای رسمی مانند میزان درآمد سرانه افراد بر آورد میشود. پس فقر به حالتی گفته میشود که فرد، خانواده و جامعه قادر به تأمین تمام یا قسمتی از نیازهای ضروری و اساسی زندگی چون: لباس، غذا، مسکن و دارو نباشد، به طوری که محرومیت از حداقل آنها، زندگی فردی خانواده و جامعه را دچار مخاطره کند. بر این اساس، فرد، خانواده، و جامعه هنگامی غنی به شمار میآیند که از حداقل امکانات به تناسب سطح زندگی متعارف برخوردار و یا محرومیت از امکانات حداقل، به طور اختیاری بوده و موجب به مخاطره افتادن حیات مادی نشود. عوامل وجودی فقر عبارتند از: ۱. پایین بودن سطح درآمد فرد، خانواده و جامعه به لحاظ سرانه و سالانه؛ ۲. محدود بودن فرصتهای شغلی؛ ۳. پایین بودن میزان بازدهی نیروی کار؛ ۴. رشد بیرویۀ جمعیت؛ ۵. فقدان یا کاهش نیروی انسانی کارآمد؛ ۶. محدودیت عوامل تولید و یا ضعف دستیابی به آنها؛ ۷. عدم استفادۀ بهینه از سرمایهها؛ ۸. فقدان نظام مالیاتی صحیح؛ ۹. فقدان یا ضعف خدمات حمایتی؛ ۱۰. محدود بودن پوششهای بیمهای. پیامدهای ناگواری که فقر دارد عبارتند از: ۱. از میان بردن استعدادها و خلاقیتها؛ ۲. آسیبپذیری سلامت جسمی و روحی؛ ۳. تهدید امنیت؛ ۴. شکنندگی ثبات سیاسی؛ ۵. سلب اعتماد و غرور ملی؛ ۶. گسستگی پیوند ملی؛ ۷. توسعه نیافتگی؛ ۸ فقر معنوی و فرهنگی؛ ۹. ازدیاد مرگ و میر؛ ۱۰. فساد اخلاقی و اجتماعی.
برخی از عوامل مؤثر در فقرزدایی اغلب به گونۀ بیواسطه و به طور کامل آشکار عمل میکند و رابطۀ علت و معلولی بین آن و فقرزدایی بینیاز از توضیح است، مانند افزایش درآمد اقشار محروم و بهبود وضع رفاهی و تغذیهای افراد کم درآمد که خود نشانۀ بارز فقرزدایی است. اما تعدادی از عوامل فقرزدا یا به شکل پنهانی و یا به طور غیرمستقیم عمل میکنند که نیاز به توجه بیشتری دارند. از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- افزایش نسبت افراد باسواد در جامعه؛
- افزایش سهم دختران در کل دانش آموختگان کشور؛
- افزایش نسبت باسوادی زنان؛
- افزایش نسبت باسواد در روستاها؛
- افزایش تعداد دانشجویان؛
- افزایش تعداد دانش آموزان؛
- ایجاد شغل؛
- بهبود وضع روستاییها؛
- کاهش مرگ و میر؛
- افزایش پوشش واکسیناسیون؛
- بهبود وضعیت بهداشت و درمان؛
- بهبود وضعیت تغذیه.
توسعۀ خدمات حمایتی دولت هر چند خود یکی از شاخصهای فقرزدایی به شمار میآید، اما با توجه به نقش مؤثری که در کاهش و حتی ریشهکن کردن فقر دارد، میتواند به عنوان عامل مستقل در سیاستهای فقرزدایی مورد توجه قرار گیرد. بیشتر شاخصهای فقرزدایی را در سیاستهای توسعهای با هدف رشد اقتصادی میتوان به وضوح مشاهده کرد، اما خدمات حمایتی، تنها در آن نوع برنامههای توسعه یافت میشود که هدف فقرزدایی در کنار توسعۀ اقتصادی، مورد توجه قرار گرفته باشد[۱۰].[۱۱]
فقر و سازماندهی مبارزه با آن
به جرأت میتوان گفت که در میان مشکلات عدیدهای که فقرزدایی با آنها دست به گریبان است، سازماندهی مبارزه با فقر از دشوارترین آنها به شمار میرود. مهمترین مسئله در سازماندهی مبارزه با فقر، نحوۀ مسئولیت و پاسخگویی مرکزی است که تصمیمگیری و اجرا را در سازماندهی فقرزدایی بر عهده میگیرد. بیگمان حفظ تحرک و پویایی ناشی از ایمان و پایبندی به ارزشهای والای انساندوستانه، نباید در انتخاب گزینههای سازماندهی، فدای اشکالات قانونمداری در نوع پاسخگویی و مسئولیت شود. چنانکه معنویت حاکم بر نهاد مبارزه با فقر، نباید موجب قانونگریزی باشد. ابعاد انسانی در عوامل ایجادکنندۀ فقر و راهحلهای فقرزدایی، مهمترین مسئلهای است که بدون پرداختن به آن نمیتوان به نتیجۀ مطلوبی رسید. رفتار ناشی از فرهنگ و باورهای مردم همان قدر که میتواند فقرزا باشد قادر است در فقرزدایی مؤثر افتد. از آنجا که در تعریف فقر بعد اقتصادی آن به عنوان بارزترین عنصر تلقی شده، رابطه مستقیمی بین فقر و اقتصاد برقرار شده و از سوی دیگر، توسعه نیز در دامان اقتصاد رشد کرده است در نتیجه، همۀ مفروضات و روششناسی اقتصاد بر مسائلی چون پدیده فقر، فقرزدایی و توسعه، تحمیل گردیده و الگوهای فکری کلیشه شده را به ارمغان آورده است. در این راستا کافی است به خصوصیات روانی و اخلاقی تولیدکنندگان و رفتار گردانندگان چرخهای اقتصاد توجه دقیق مبذول شود و خصایص خلقی و باورهای مصرفکنندگان را مطالعه کرد تا گرههای کور پدیدۀ فقر و راهحل بسیاری از مشکلات فقرزدایی را در میان آنها جست و جو کرد[۱۲].[۱۳]
عامل ناامنی
بر اساس تعریف امنیت اقتصادی، فقر از عوامل ناامنی به شمار میآید و این نگاه به فقر به صراحت در منابع دینی نیز آمده است. در روایات، فقر از اسباب تهدید امنیت اقتصادی و اجتماعی و نیز معنوی شمرده شده است. حتی رسول خدا(ص) فقر را قرین کفر خوانده است: «كَادَ الْفَقْرُ أَنْ يَكُونَ كُفْراً»[۱۴]. امام علی(ع) نیز در نهج البلاغه بارها به تقبیح فقر پرداخته است؛ از جمله به فرزندش محمد حنفیه میفرماید: «ای فرزندم، من از فقر بر تو خوفناکم. از فقر به خدا پناه ببر که همانا فقر، دین انسان را ناقص و عقل را سرگردان [میکند] و عامل دشمنی و برانگیزاننده خشم است»[۱۵]. همچنین آن حضرت در توصیهای به فرزندش به زیبایی پیامدهای فردی و اجتماعی فقر را بیان میفرماید: «يَا بُنَيَّ الْفَقِيرُ حَقِيرٌ لَا يُسْمَعُ كَلَامُهُ وَ لَا يُعْرَفُ مَقَامُهُ وَ لَوْ كَانَ الْفَقِيرُ صَادِقاً يُسَمُّونَهُ كَاذِباً وَ لَوْ كَانَ زَاهِداً يُسَمُّونَهُ جَاهِلًا يَا بُنَيَّ مَنِ ابْتُلِيَ بِالْفَقْرِ فَقَدِ ابْتُلِيَ بِأَرْبَعِ خِصَالٍ بِالضَّعْفِ فِي يَقِينِهِ وَ النُّقْصَانِ فِي عَقْلِهِ وَ الرِّقَّةِ فِي دِينِهِ وَ قِلَّةِ الْحَيَاءِ فِي وَجْهِهِ»[۱۶]: «ای فرزندم، فقر سبب حقارت و زیردستی میشود؛ فقیر سخنش خریدار ندارد و مقامش دانسته نمیشود. اگر فقیر صادق باشد، دورغگویش میخوانند و اگر زاهد باشد، جاهل قلمدادش میکنند. ای فرزندم، فقیر به چهار خصلت مبتلا میشود: ضعف در یقین و اعتماد به نفس، نقصان در عقل، کاستی در دینش و کم حیایی در چهرهاش». در فقه اسلامی، نخستین مورد مصرف زکات را فقرا و مساکین گفتهاند. در تعریف فقرا و مساکین در فقه آمده است: الفقراء والمساكين و هم الذين تقصر أموالهم في مئونة سنتهم[۱۷]: «فقرا و مساکین کسانی هستند که اموالشان از هزینههای سالیانهشان کمتر است». همچنین در کتاب الخمس، «سه سهم دیگر [از خمس] مال یتیمان و مساکین و ابن سبیلهاست؛ از میان کسانی که از طرف پدر به حضرت عبدالمطلب انتساب دارند»[۱۸].
قرآن کریم از لزوم پرداخت حق مستمندان و در راه ماندگان سخن گفته و ضمن تقبیح اسراف و تبذیر میفرماید: ﴿وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا * إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُوا إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُورًا﴾[۱۹]. در واقع بر اساس تفکر حاکم بر فقه در مورد نیازمندان و مستمندان، کسانی که ضروریات زیستی و نیز احساس آرامش از تأمین این ضروریات در یک سال را ندارند، اینان دچار ناامنی اقتصادی هستند و باید با تمهیداتی چون خمس، زکات، صدقات و انفال از طریق همکاری عمومی (تکافل عام) یا مساعدات دولت اسلامی از طریق ایجاد توازن اجتماعی در جامعه و نیز ایجاد زمینههای اشتغال و تأمین منابع فعالیتهای اقتصادی، این وضعیت اجتماعی را به عنوان یک تهدید امنیت به سمت مصونیت و امنیت اقتصادی سوق دهد. بنابراین فقر از تهدیدهای امنیتی هر جامعهای است که افزون بر حوزه اقتصاد، میتواند امنیت اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاسی را بهشدت آسیبپذیر کند.[۲۰]
منابع
پانویس
- ↑ خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۵، ص۱۵۰.
- ↑ بهاءالدین خرمشاهی، قرآن کریم، ترجمه، توضیحات و واژهنامه، ص۷۸۷.
- ↑ «(بخشی از این غنیمتها) برای مستمندان مهاجری است که از خانهها و داراییهای خود، رانده شدهاند» سوره حشر، آیه ۸.
- ↑ «ای مردم! شما نیازمندان درگاه خداوند هستید و خداوند است که بینیاز ستوده است» سوره فاطر، آیه ۱۵.
- ↑ «زکات، تنها از آن تهیدستان و بیچارگان» سوره توبه، آیه ۶۰.
- ↑ حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۹، ص۱۱۹.
- ↑ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص: ۴۴۸.
- ↑ فقه سیاسی، ج۴، ص۹۶-۱۰۰ و ۱۰۳.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ص ۷۹۰.
- ↑ فقه سیاسی، ج۴، ص۷۷-۸۰، ۸۶ و ۸۸-۹۳.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص ۲۹۱.
- ↑ فقه سیاسی، ج۴، ص۱۰۹-۱۱۱.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص ۲۹۳.
- ↑ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۳۶۶.
- ↑ سید رضی، نهج البلاغه، حکمت ۳۱۹.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶۹، ص۴۷.
- ↑ محمدحسن نجفی، جواهر الکلام، ج۱۵، ص۲۹۶.
- ↑ سیدروح الله موسوی خمینی، ترجمه تحریر الوسیله، ج۲، ص۱۰۵؛ ر.ک: محقق حلی، شرائع الاسلام، ص۲۰۹.
- ↑ «و حقّ خویشاوند را به او برسان و نیز (حقّ) مستمند و در راه مانده را و هیچگونه فراخرفتاری مورز * که فراخ رفتاران یاران شیطانند و شیطان به پروردگارش ناسپاس است» سوره اسراء، آیه ۲۷-۲۶.
- ↑ نباتیان، محمد اسماعیل، فقه و امنیت ص ۳۲۵.