شیبة بن ربیعه

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱ فوریهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۴:۲۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

شیبة بن ربیعه فرزند عبدشمس بن عبدمناف بن قصی[۱] از اشراف و بت پرستان قریش در جاهلیت [۲] و از دشمنان سرسخت پیامبر اکرم(ص) [۳] بود. برخی منابع سن وی را بیشتر از برادرش عتبه[۴] می‌دانند که وی نیز از دشمنان رسول خدا بود.[۵] نام همسر شیبه، ام‌شراک بنت واقدان از تیره بنی‌عامر قریش [۶] و نام‌های فرزندانش، عبیدالله،[۷] عبدالرحمن [۸] و رمله (همسر عثمان[۹] و پس از او همسر محمد بن مروان بن حکم) ثبت شده است.[۱۰] شیبه با علنی شدن دعوت رسول خدا(ص) با جدیت فراوان همراه قریش به شیوه‌های گوناگون در آزار پیامبر کوشید [۱۱] و اندرز وی در او اثر نکرد.[۱۲] برخی، شیبه را همراه برادرش عتبه و دیگر سران قریش از مصادیق "مستهزئین" برشمرده‌اند.[۱۳] عیبجویی از پیامبر(ص)،[۱۴] ریختن سرگین و احشای حیوانات بر سر و شانه پیامبر(ص)،[۱۵] مجادله با آن حضرت،[۱۶]ممانعت از ارتباط حجگزاران با پیامبر(ص)در ایام حج،[۱۷] نسبت دادن دروغ، فریبکاری،[۱۸] دیوانگی، ساحر بودن [۱۹] و کهانت [۲۰]به آن حضرت از دیگر اقدامات او بود.

به گفته مورخان، وی چندین بار از ابوطالب خواست تا برادرزاده‌اش را از تبلیغ رسالتش باز دارد.[۲۱] او از جمله ۷ نفری دانسته شده که پیامبر(ص)در مقام ابراهیم رو به کعبه آنان را نفرین کرد؛[۲۲] نیز روایت شده رسول خدا(ص)در سفر به طائف (سال دهم بعثت) هنگامی که مورد آزار واذیت مشرکان قرار گرفت، کنار باغ شیبه و برادرش عتبه نشست و با دیدن آنان بسیار غمگین شد و ایشان را از دشمنان خود خواند [۲۳] در این سفر که عداس، غلام شیبه مسلمان شد، مورد شماتت و آزار شیبه قرار گرفت.[۲۴]

شیبه از عوامل مؤثر در توطئه‌های مشرکان مکه بر ضدّ رسول خدا(ص) بود، چنان که در نشست مشورتی دارالندوه (سال سیزدهم بعثت) و اتخاذ تصمیم به قتل آن حضرت شرکت کرد.[۲۵] شیبه از رهبران و نیز از اطعام کنندگان سپاه کفر در غزوه بدر دانسته شده است [۲۶] که ۹ یا ۱۰ شتر [۲۷] در نوبت خود [۲۸] نحر کرد. سرانجام شیبه در غزوه بدر و در نبرد تن به تن کشته شد.[۲۹]

گزارش‌ها درباره قاتل وی متفاوت‌اند: بیشتر گزارش‌ها هلاک شیبه را به دست حمزه سیدالشهداء [۳۰] و برخی نیز قتل وی را به امیرمؤمنان امام علی(ع) و حمزه نسبت داده[۳۱] و آورده‌اند هنگامی که آن حضرت و حمزه به شیبه حمله کردند، این عمل، باعث خشم و حمله جمعی مشرکان شد.[۳۲] بر پایه گزارشی دیگر، کشتن شیبه تنها به دست امیرمؤمنان بود [۳۳] و در نقلی دیگر به عبیدة بن حارث بن عبد المطلب نسبت داده شده است.[۳۴] هنگام دفن اجساد مشرکان، جنازه شیبه و برخی دیگر از سران کفر در بدترین وضع، درون چاهی به نام قلیب افکنده شد [۳۵] و پیامبر(ص) هنگام حضور در کنار این چاه، با نام بردن از آنان، به سرزنش آنان پرداخت.[۳۶] کشته شدن شیبه و دیگر سران قریش، چنان برای پیامبر مهم بود که آن حضرت کسانی مانند زید بن حارثه و عبداللّه بن رواحه را برای رساندن این خبر به مدینه روانه کرد.[۳۷] برپایه برخی منابع، حیسمان بن عبداللّه خزاعی، نخستین کسی بود که خبر قتل شیبه و دیگر سران قریش را به مردم مکّه رساند[۳۸].[۳۹]

شیبه در شان نزول و گزارش‌های تفسیری

بنا به نقل مفسران، دسته‌ای از اشراف قریش، از جمله شیبه، نزد ابوطالب آمدند و ضمن شِکوه درباره پیامبر(ص)با او گفت و گو کردند. آن حضرت به ایشان گفت که اگر آنان کلمه "لا إله إلاّ اللّه" را بر زبان آورند بر عرب سیطره یافته و عجم را به فرمان در خواهند آورد. در این حال مشرکاندست برهم زده و با شگفت دانستن سخن رسول خدا(ص) و در حالی که یکدیگر را بر شکیبایی بر خدایانشان سفارش می‌کردند، پراکنده شدند. در پی آن، آیاتِ وَعَجِبُوا أَن جَاءَهُم مُّنذِرٌ مِّنْهُمْ وَقَالَ الْكَافِرُونَ هَذَا سَاحِرٌ كَذَّابٌ أَجَعَلَ الآلِهَةَ إِلَهًا وَاحِدًا إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ عُجَابٌ وَانطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَاصْبِرُوا عَلَى آلِهَتِكُمْ إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ يُرَادُ[۴۰] درباره آنان نازل شد.[۴۱] براساس نقل برخی مفسران و مورخان، مقصود از الْمُقْتَسِمِينَ در آیه كَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى الْمُقْتَسِمِينَ[۴۲])، گروهی از سران مشرکان، از جمله شیبه است [۴۳] که هر ساله در موسم حجّ با تقسیم ورودی‌های مکه میان خود، مردم را از ارتباط با پیامبر(ص)بازمی‌داشتند.[۴۴] برپایه نقل برخی مفسران، برخی اشراف بنی‌عبد مناف، از جمله شیبه، نزد ابوطالب عموی رسول خدا(ص) رفته، از وی خواستند به آن حضرت پیشنهاد کند تا وی تهیدستانی را که برده اشراف بوده و مسلمان شده‌اند از خود براند تا شاید زمینه ایمان آوردن اشراف فراهم شود.[۴۵] در پی آن، خداوند به پیامبر(ص)هشدار داد که آنان را از خود دور نسازد، زیرا ایشان صبح و شام خدا را می‌خوانند: وَلَا تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ مَا عَلَيْكَ مِنْ حِسَابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ وَمَا مِنْ حِسَابِكَ عَلَيْهِمْ مِنْ شَيْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمِينَ[۴۶] بنا به نقلی از ابن عباس، شیبه همراه گروهی از مشرکان مکّه نزد پیامبر(ص) آمدند و آن حضرت را از بدگویی و نکوهش کردن بتان و سفیه خواندن عقلای قریش نهی کردند و به او وعده مال و مقام دادند. آن حضرت در رد سخن آنان، خود را نذیر و بشیر و فرستاده خداوند دانست که برای هدایت و دعوت امت برانگیخته شده است و از آنان خواست تا با پذیرش قرآن، از درخواست‌های نامعقول و بهانه‌جویی دست بردارند. در پی آن، آیه وَقَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعًا[۴۷] نازل شد [۴۸] و به بخشی از بهانه‌جویی‌ها و درخواست‌های نامعقول آنان اشاره کرد. به نقل شیخ طوسی، از جمله کسانی که پیامبر را تصدیق نکرد و به او ایمان نیاورد، شیبه بود که این آیه درباره آنان نازل شد.[۴۹] از ابن عباس روایت شده که پیامبر به لحاظ عدم بهره‌گیری بزرگان قوم خود از جمله شیبه از خیرخواهی‌های او و پافشاری بر بدفرجامی خویش به سختی اندوهگین می‌شد که خداوند با فرو فرستادن آیه فَلَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ عَلَى آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِيثِ أَسَفًا[۵۰] آن حضرت را تسلّی داد؛[۵۱] همچنین از ابن‌عباس روایت شده که شیبه همراه ولید بن مغیره نزد پیامبر(ص)آمدند و از وی خواستند تا از دعوتش دست بردارد و به دین نیاکانش بازگردد. در پی آن، آیه قُلْ إِنِّي نُهِيتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَمَّا جَاءَنِيَ الْبَيِّنَاتُ مِنْ رَبِّي وَأُمِرْتُ أَنْ أُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ[۵۲] فرود آمد.[۵۳] در این آیه، خداوند به رسول اکرم(ص) فرمان داده به مشرکان پاسخ دهد که آن حضرت از پرستش معبودهای آنها نهی شده و او فرمان یافته تا تنها در برابر پروردگار عالمیان تسلیم باشد.

بنا به گفته برخی، ولید بن مغیره و شیبه نزد پیامبر(ص) آمدند و از او خواستند تا از دین و دعوتش دست بردارد و به دین نیاکانش باز گردد و در برابر آن نیمی از داراییشان و دختر شیبه را به او بدهند. در پی این گفت‌وگو، آیه فَلِذَلِكَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَقُلْ آمَنْتُ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ كِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ اللَّهُ رَبُّنَا وَرَبُّكُمْ لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ لَا حُجَّةَ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ اللَّهُ يَجْمَعُ بَيْنَنَا وَإِلَيْهِ الْمَصِيرُ[۵۴] نازل شد [۵۵] و رسول خدا به استقامت و پایداری و پیروی نکردن از خواسته‌های کافران فرمان یافت.

بنا به نقلی، شیبه با گروهی از مشرکان، نزد پیامبر(ص) آمدند و پیشنهاد کردند در صورت بازگشت از دینش، مقداری از اموالشان را در اختیار او قرار داده و دختر شیبه را به همسری او درآورند و تهدید کردند که در غیر این صورت منافقان مدینه آن حضرت را خواهند کشت. در پی آن، آیه يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ اتَّقِ اللَّهَ وَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَالْمُنَافِقِينَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا[۵۶] نازل شد و آن حضرت را از پیروی کافران و منافقان برحذر داشت.[۵۷] این نقل پذیرفتنی نیست، زیرا سوره احزاب مدنی است. افزون بر این، جریان نفاق پس از نبرد بدر آشکار شد.

بنا به قول مفسران، سران مشرک از جمله شیبه، در دارالندوه پیشنهاد قتل، اخراج یا زندانی کردن پیامبر(ص) را دادند که آیه وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ[۵۸] از توطئه آنان پرده برداشت.[۵۹] به گفته برخی مفسران، مقصود از إِنَّا كَفَيْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ[۶۰] کسانی چون شیبه است که با مسخره کردن و استهزای پیوسته پیامبر(ص) و مسلمانان، قلب آن حضرت را می‌آزردند.[۶۱] خداوند در این آیه به رسول خدا یادآور می‌شود که آن حضرت را از شر ایشان کفایت خواهد کرد.

در نقلی از ابن عباس، بزرگانی از قریش، مانند شیبه، درحالی که کنار کعبه به تلاوت پیامبر گوش فرا می‌دادند، از نضر بن حارث، درباره آنچه آن حضرت می‌خواند پرسیدند که او آنها را افسانه و داستان‌های پیشینیان دانست. در پی آن، آیه وَمِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لَا يُؤْمِنُوا بِهَا حَتَّى إِذَا جَاءُوكَ يُجَادِلُونَكَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ[۶۲] نازل شد.[۶۳] در این آیه، خداوند یادآور می‌شود که با وجود افکنده شدن پرده بر دل و گوش آنان، اگر ایشان همه نشانه‌های حق را هم ببینند به حق ایمان نخواهند آورد.

برخی، آیه كَلاَّ إِنَّ الإِنسَانَ لَيَطْغَى أَن رَّآهُ اسْتَغْنَى[۶۴] را درباره گروهی از بزرگان قریش مانند شیبه دانسته‌اند که پیامبر(ص)آنها را لعن کرد و سرانجام در غزوه بدر کشته شدند.[۶۵] مخاطب خداوند در این آیات، کسانی هستند که چون خود را به لحاظ مادی مستغنی می‌بینند، راه طغیان در پیش می‌گیرند. از مجاهد نقل شده است که مراد از أَمَّا مَنِ اسْتَغْنَى[۶۶] شیبه و برادرش عتبه است [۶۷] که خود را بی‌نیاز می‌دانستند.

برخی مفسران، نزول آیه ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ[۶۸] را درباره کافران مکّه، مانند شیبه دانسته‌اند که پیامبر(ص) را مجنون می‌خواندند.[۶۹] برپایه نقل برخی مفسران، در تفسیر آیه وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ قَالَ أُوحِيَ إِلَيَّ وَلَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْءٌ وَمَن قَالَ سَأُنزِلُ مِثْلَ مَا أَنزَلَ اللَّهُ وَلَوْ تَرَى إِذِ الظَّالِمُونَ فِي غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَالْمَلائِكَةُ بَاسِطُواْ أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُواْ أَنفُسَكُمُ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ وَكُنتُمْ عَنْ آيَاتِهِ تَسْتَكْبِرُونَ[۷۰]، مقصود از کسانی که هنگام سختی جان دادن فرشتگان به آنها می‌گویند جان خود را خارج سازید: أَخْرِجُواْ أَنفُسَكُمُ گروهی از مشرکان، از جمله شیبه است که بر اثر پافشاری بر شرک و کفر و در برابر دروغ‌هایی که به خدا بسته و درباره آیات او تکبر ورزیده‌اند، کیفر خوارکننده‌ای دارند و آنان در دوزخ جاودانه خواهند بود.[۷۱] به نقل ابن عباس، مراد از الْمُفْسِدِينَ در آیه أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ[۷۲] شیبه، عتبه و فرزندش ولید است که در جنگ بدر مسلمانان را برای پیکار تن به تن به مبارزه ‌طلبیدند.[۷۳] خداوند در این آیه یادآور می‌شود کسانی که ایمان و عمل صالح دارند مانند تبهکاران نیستند.

چون شیبه از مُطْعِمان (طعام دهندگان) لشکر کفر در جنگ بدر بود، آیه آغازین سوره محمد(ص)درباره او و دیگر مطعمان نازل شد: الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ[۷۴].[۷۵] و آنان را "بازدارندگان مردم از راه خدا" نامید و به تباهی و نابودی اعمالشان تهدید کرد. فخر رازی، مقصود از کافران در آیه یادشده را گروهی از جمله شیبه دانسته است که در جنگ بدر به اطعام مشرکان می‌پرداختند. براساس نقل مفسران، آیه إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ لِيَصُدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ فَسَيُنْفِقُونَهَا ثُمَّ تَكُونُ عَلَيْهِمْ حَسْرَةً ثُمَّ يُغْلَبُونَ وَالَّذِينَ كَفَرُوا إِلَى جَهَنَّمَ يُحْشَرُونَ[۷۶] نیز درباره شیبه و دیگر مطعمان نازل شده است.[۷۷] به نقل از ابوذر غفاری، آیه هَذَانِ خَصْمَانِ اخْتَصَمُوا فِي رَبِّهِمْ فَالَّذِينَ كَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيَابٌ مِنْ نَارٍ يُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُءُوسِهِمُ الْحَمِيمُ[۷۸] درباره دو گروه نازل شد که در باره پروردگارشان به مخاصمه و جدال پرداختند. در این آیه مؤمنان، امام علی(ع)، حمزه و عبیدة بن حارث و کافران، شیبه، عتبه و فرزندش ولید هستند[۷۹] که در روز بدر در برابر هم قرار گرفتند.

به نقل ابن عباس، آیه أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ أَنْ يَسْبِقُونَا سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ[۸۰] در باره گروهی از سران مشرک، از جمله شیبه نازل شده است که امام علی، حمزه و عبیدة بن حارث را به مبارزه ‌طلبیدند.[۸۱] اینان به عنوان مجرمان توان فرار از محضر خدا را ندارند. در این آیه، خداوند داوری کسانی را که با کارهای بد، می‌پندارند بر او پیشی خواهند جست، داوری بد دانسته است.

برخی مفسران، نزول آیه أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ اجْتَرَحُوا السَّيِّئَاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ كَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَوَاءً مَحْيَاهُمْ وَمَمَاتُهُمْ سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ[۸۲] را درباره شیبه، عتبه و فرزندش ولید به عنوان "بدکاران" و حضرت علی(ع)، حمزه و عبیدة بن حارث به عنوان "مؤمنان" دانسته‌اند.[۸۳] خداوند در این آیه مشرکان را اهل ارتکاب سیئات دانسته و گمان بدکاران را که می‌پنداشتند با اهل ایمان برابر و هم‌سطح‌اند باطل و مردود می‌شمارد و حیات و مرگ بدکاران را متفاوت با حیات و مرگ مؤمنان می‌داند.

برخی مفسران، آیه وَأَنْذِرْ بِهِ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَنْ يُحْشَرُوا إِلَى رَبِّهِمْ لَيْسَ لَهُمْ مِنْ دُونِهِ وَلِيٌّ وَلَا شَفِيعٌ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ[۸۴] را درباره گروهی از جمله شیبه و گروهی دیگر از فرزندان عبد مناف می‌دانند که از محشور شدن نزد پروردگارشان اندیشناک بودند [۸۵] به نقل بلنسی، آیه وَلَئِنْ أَذَقْنَاهُ رَحْمَةً مِنَّا مِنْ بَعْدِ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَيَقُولَنَّ هَذَا لِي وَمَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَلَئِنْ رُجِعْتُ إِلَى رَبِّي إِنَّ لِي عِنْدَهُ لَلْحُسْنَى فَلَنُنَبِّئَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِمَا عَمِلُوا وَلَنُذِيقَنَّهُمْ مِنْ عَذَابٍ غَلِيظٍ[۸۶] در باره عتبه و شیبه نازل شده است[۸۷]که ضمن رد رحمت الهی، منکر برپایی قیامت بودند.

براساس نقل ابن عباس، آیه لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُولَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُولَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[۸۸] درباره گروهی از کشته شدگان، مانند شیبه به دست حمزه در جنگ بدر نازل شده است.[۸۹] در برخی کتب تفسیری با اندکی اختلاف، این آیه را درباره مبارزه حضرت علی(ع)، حمزه و عبیده با عتبه، شیبه و ولید بن عتبه دانسته‌اند [۹۰]. در این آیه، خداوند مؤمنان به خدا و روز قیامت را دوستدارانِ دشمنان خدا و رسولش نمی‌داند.

برخی مفسران، آیه إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ[۹۱] را درباره گروهی از سران کفر، مانند شیبه دانسته‌اند [۹۲] که انذار یا عدم انذار ایشان از این رو که ایمان نمی‌آورند یکسان است.

براساس روایتی ذیل آیه وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِذَا ذَكَرْتَ رَبَّكَ فِي الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلَى أَدْبَارِهِمْ نُفُورًا[۹۳]، شیبه همراه گروهی از مشرکان، هنگامی که به تلاوت رسول خدا گوش فرا می‌دادند با شنیدن آیه کریمه بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ[۹۴] روی می‌گرداندند و می‌رفتند و چون پیامبر(ص) از قرائت این آیه فارغ می‌شد باز می‌گشتند.[۹۵] بنا به نقل ابن‌عباس، آیه وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلَى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةَ ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ[۹۶] درباره شیبه نازل شد که در دین خود ثَبات عقیده نداشت و برای ایمان آوردن خود شرط می‌گذاشت [۹۷]. در گزارشی ذیل آیه وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً حَتَّى إِذَا جَاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئًا وَوَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ وَاللَّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ[۹۸]، شیبه در دوران جاهلیت آرزوی دین جدید می‌کرد؛ ولی پس از آمدن اسلام بدان کافر شد،[۹۹] هرچند بیشتر مفسران این مطلب را به عتبه نسبت داده‌اند.[۱۰۰] خداوند در این آیه اعمال کافران را به سراب در بیابان تشبیه کرده و از احوال آنان خبر داده است؛ نیز اعمال کافران به حجاب‌های ظلمانیِ برهم انباشته تشبیه شده‌اند که بر دل‌های کافران قرار گرفته و مانع تابیدن نور معرفت بر آن می‌شوند.

بنا به نقل زمخشری، مقصود از فَوْجًا در آیه وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِمَّنْ يُكَذِّبُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ يُوزَعُونَ[۱۰۱] شیبه و شماری دیگر هستند که در قیامت گروه فراوانی با ایشان با عنوان "رهبران کفر" وارد دوزخ می‌شوند.[۱۰۲] قرطبی در تفسیر آیه وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى الْإِنْسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَى بِجَانِبِهِ وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعَاءٍ عَرِيضٍ[۱۰۳] از ابن عباس روایت کرده که مراد این آیه، شیبه و عتبه فرزندان ربیعه و امیّة بن خلف است که از اسلام روی گردانده و دوری گزیدند.[۱۰۴] به گفته برخی مفسران، مراد از کافران در آیه وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا لَوْ كَانَ خَيْرًا مَا سَبَقُونَا إِلَيْهِ وَإِذْ لَمْ يَهْتَدُوا بِهِ فَسَيَقُولُونَ هَذَا إِفْكٌ قَدِيمٌ[۱۰۵] سران قریش، از جمله شیبه است که به اسلام کسانی مانند زنیره کنیز، خرده می‌گرفتند. بنا به نقل میبدی، این زن که چشمانی کم‌سو داشت، هنگامی که مسلمان شد، شیبه و برخی دیگر از اشراف مشرک مکه به استهزای او پرداخته و با خنده می‌گفتند: اگر دین محمد(ص) خیری داشت، زنیره در گرایش به آن بر ما سبقت نمی‌گرفت![۱۰۶].[۱۰۷]


منابع

جستارهای وابسته

پانویس

  1. السیرة النبویه، ج۱، ص۷۰۹؛ النسب، ص۲۰۲؛ جمهرة انساب العرب، ص۷۶؛ الطبقات، ج۸، ص۱۹۰؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۲۶۴.
  2. السیرة النبویه، ج۲، ص۶۱۷؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۳۷۰؛ الاغانی، ج۴، ص۳۸۸.
  3. سیره ابن اسحاق، ص۱۴۴، ۱۹۷؛ تفسیر قرطبی، ج۱۲، ص ۱۷.
  4. انساب الاشراف، ج۱، ص۱۷۲.
  5. المغازی، ج۱، ص۷۰.
  6. الطبقات، ج۸، ص۱۹۰.
  7. جمهرة انساب العرب، ص۷۷.
  8. امتاع الاسماع، ج۶، ص۲۵۷.
  9. الطبقات، ج۸، ص۱۹۰.
  10. جمهرة انساب العرب، ص۷۷.
  11. سیره ابن اسحاق، ص۱۴۴؛ روح المعانی، ج۸، ص۱۹۶.
  12. التفسیر الکبیر، ج۳۱، ص۵۴.
  13. سیره ابن اسحاق، ص۲۱۱؛ روح المعانی، ج۸، ص۱۹۶.
  14. سیره ابن اسحاق، ص۲۱۱؛ روح المعانی، ج۸، ص۱۹۶.
  15. سیره ابن اسحاق، ص۲۱۱.
  16. اسباب النزول، ص۳۰۰؛ روض الجنان، ج۱۲، ص۲۸۷ - ۲۸۹؛ مجمع البیان، ج۶، ص۶۷۸.
  17. المحبّر، ص۱۶۰؛ الاعلام، ج۳، ص۱۸۱.
  18. المغازی، ج۱، ص۳۳ - ۳۵.
  19. تفسیر مقاتل، ج۴، ص۴۰۳؛ زاد المسیر، ج۲، ص۵۴۴.
  20. زاد المسیر، ج۲، ص۵۴۴.
  21. سیره ابن اسحاق، ص۲۳۶؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۴۱۷؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۳۲۳.
  22. سیره ابن اسحاق، ص۲۱۱.
  23. السیرة النبویه، ج۱، ص۴۲۱؛ المغازی، ج۱، ص۳۴ - ۳۵؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۶.
  24. السیرة النبویه، ج۱، ص۴۲۱؛ المغازی، ج۱، ص۳۵؛ روض الجنان، ج۱۷، ص۲۷۷ - ۲۷۸.
  25. شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۷۹ - ۲۸۰؛ البدایه و النهایه، ج۳، ص۱۷۵.
  26. المغازی، ج۱، ص۱۲۸.
  27. امتاع الاسماع، ج۱، ص۸۸.
  28. المحبر، ص۱۶۲؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۵؛ امتاع الاسماع، ج۱، ص۸۸.
  29. السیرة النبویه، ج ۱، ص ۶۲۵، ۷۰۹؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۴۲۱؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۱، ص ۱۷۱.
  30. السیرة النبویه، ج۱، ص۶۲۵، ۷۰۹؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۴۴۵؛ دلائل النبوه، ج۳، ص۷۲.
  31. الطبقات، ج۲، ص۱۲؛ المغازی، ج۱، ص۶۹؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۳۴۹ - ۳۵۶.
  32. الدر المنثور، ج۳، ص۱۶۸.
  33. دلائل النبوه، ج۳، ص۷۱؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۵۱۱؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۱۷۱.
  34. المغازی، ج۱، ص۱۰۰؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۵۱۲.
  35. روض الجنان، ج۴، ص۲۵۹؛ الکامل، ج۲، ص۱۲۹.
  36. السیرة النبویه، ج۱، ص۶۳۹؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۴۵۸؛ المغازی، ج۱، ص۱۱۲.
  37. تاریخ طبری، ج۲، ص۴۵۸؛ دلائل النبوه، ج۳، ص۱۳۲، ۱۸۷؛ البدایه و النهایه، ج۳، ص۳۰۴.
  38. السیرة النبویه، ج۲، ص۶۴۶؛ الاغانی، ج۴، ص۳۹۷؛ الکامل، ج۲، ص۱۳۱.
  39. زاهدی مقدم، محمد، مقاله "شیبة بن ربیعه"، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  40. «و از اینکه بیم‌دهنده‌ای از خودشان به سراغشان آمد شگفتی کردند و کافران گفتند: این جادوگری بسیار دروغگوست آیا (همه) خدایان را خدایی یگانه کرده است؟ بی‌گمان این چیزی شگفت است. و سرکردگان آنان راه افتادند (و به همراهان خود گفتند): بروید و در (پرستش) خدایان خود شکیبا باشید که این چیزی است که (از شما) می‌خواهند» سوره ص، آیه ۴-۶.
  41. مجمع البیان، ج۸، ص۷۲۵؛ مبهمات القرآن، ص۴۶۳؛ غرر التبیان، ص۴۴۶.
  42. «همچنان که (عذاب را) بر بخش‌کنندگان فرو فرستادیم» سوره حجر، آیه 90.
  43. المحبّر، ص۱۶۰؛ تاریخ دمشق، ج۳۸، ص۲۵۷ - ۲۵۹؛ زاد المسیر، ج۲، ص۵۴۴.
  44. المحبّر، ص۱۶۰؛ تاریخ دمشق، ج۳۸، ص۲۵۷ - ۲۵۹؛ الاعلام، ج۳، ص۱۸۱.
  45. جامع البیان، ج۷، ص۲۶۵؛ روض الجنان، ج۷، ص۲۹۷ - ۲۹۸؛ زاد المسیر، ج۲، ص۳۲.
  46. «و کسانی را که پروردگارشان را در سپیده‌دمان و در پایان روز در پی به دست آوردن خشنودی وی می‌خوانند از خود مران، نه هیچ از حساب آنان بر گردن تو و نه هیچ از حساب تو بر گردن آنهاست تا برانیشان و از ستمگران گردی» سوره انعام، آیه ۵۲.
  47. «و گفتند: هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد تا برای ما از زمین چشمه‌ای فرا جوشانی» سوره اسراء، آیه ۹۰.
  48. اسباب النزول، ص۳۰۰؛ مجمع البیان، ج۶، ص۶۷۸؛ زاد المسیر، ج۳، ص۵۳.
  49. التبیان، ج۶، ص۵۱۹.
  50. «بسا اگر به این سخن ایمان نیاورند تو، به دنبال ایشان از دریغ، جان خود بفرسایی» سوره کهف، آیه ۶.
  51. الدرالمنثور، ج۴، ص۲۱۱.
  52. «بگو: من که برهان‌ها (ی روشن) پروردگارم به من رسیده است، از پرستیدن کسانی که به جای خداوند (به پرستش) می‌خوانید نهی شده‌ام و فرمان یافته‌ام که فرمانپذیر پروردگار جهانیان باشم» سوره غافر، آیه ۶۶.
  53. الدر المنثور، ج۵، ص۳۵۷.
  54. «پس به همین (یگانگی مردم را) فرا خوان و چنان که فرمان یافته‌ای پایداری کن و از هوس‌های آنان پیروی مکن و بگو: به هر کتابی که خداوند فرو فرستاده است ایمان دارم و فرمان یافته‌ام که میان شما دادگری کنم، خداوند پروردگار ما و شماست، کردارهای ما از آن ما و کردارهای شما از آن شما، هیچ چالشی میان ما و شما نیست، خداوند میان ما را جمع می‌گرداند و بازگشت (هر چیز) به سوی اوست» سوره شوری، آیه ۱۵.
  55. تفسیر قرطبی، ج۱۶، ص۱۴.
  56. «ای پیامبر! از خداوند پروا کن و از کافران و منافقان فرمانبرداری مکن، بی‌گمان خداوند دانایی فرزانه است» سوره احزاب، آیه ۱.
  57. الکشاف، ج۳، ص۵۱۹.
  58. «و (یاد کن) آنگاه را که کافران با تو نیرنگ می‌باختند تا تو را بازداشت کنند یا بکشند یا بیرون رانند، آنان نیرنگ می‌باختند و خداوند تدبیر می‌کرد و خداوند بهترین تدبیر کنندگان است» سوره انفال، آیه ۳۰.
  59. شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۷۹ - ۲۸۰؛ مجمع البیان، ج۴، ص۸۲۶؛ مفحمات الاقران، ص۵۵.
  60. «ما تو را در برابر ریشخندکنندگان بسنده‌ایم» سوره حجر، آیه ۹۵.
  61. غرر التبیان، ص۳۰۰؛ مبهمات القرآن، ص۳۰۲ - ۳۰۳؛ روح المعانی، ج۸، ص۱۹۶.
  62. «و برخی از آنان کسانی هستند که به تو گوش می‌دهند در حالی که بر دل‌هایشان پوشش‌هایی افکنده‌ایم تا درنیابند و در گوش‌هایشان سنگینی‌یی (نهاده‌ایم) و اگر هر نشانه‌ای ببینند به آن ایمان نمی‌آورند تا آنجا که چون نزد تو آیند با تو چالش می‌ورزند؛ کافران می‌گوی» سوره انعام، آیه ۲۵.
  63. اسباب النزول، ص۲۱۷؛ روض الجنان، ج۷، ص۲۵۷؛ زاد المسیر، ج۳، ص۱۸،
  64. «حاشا؛ انسان سرکشی می‌ورزد، چون خود را بی‌نیاز بیند» سوره علق، آیه ۶-۷.
  65. البدایه والنهایه، ج۳، ص۲۶۳ - ۲۶۵.
  66. «اما آنکه بی‌نیازی نشان می‌دهد؛» سوره عبس، آیه ۵.
  67. جامع البیان، ج۳۰، ص۳۴؛ مبهمات القرآن، ص۵۹۱.
  68. «نون؛ سوگند به قلم و آنچه برنگارند» سوره قلم، آیه ۱.
  69. تفسیر مقاتل، ج۴، ص۴۰۳.
  70. «ستمگرتر از کسی که بر خداوند دروغی بندد کیست یا گوید به من وحی شده است در حالی که هیچ‌چیز به او وحی نشده است و (یا) آن کس که گوید: به زودی مانند آنچه خداوند فرو فرستاده است، فرو خواهم فرستاد؛ و کاش هنگامی را می‌دیدی که ستمگران در سختی‌های مرگند و فرشتگان دست گشوده‌اند که: جان‌هایتان را بسپارید! امروز به سبب آنچه ناحق درباره خداوند می‌گفتید و از آیات او سر برمی‌تافتید با عذاب خوارساز کیفر داده می‌شوید» سوره انعام، آیه ۲۱.
  71. تفسیر مقاتل، ج۱، ص۵۷۸ - ۵۷۹.
  72. «آیا کسانی را که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند چون فسادانگیزان در زمین می‌شماریم؟ یا پرهیزگاران را چون گناهکاران می‌دانیم؟» سوره ص، آیه ۲۸.
  73. تفسیر سمرقندی، ج۳، ص۱۶۵؛ الدر المنثور، ج۵، ص ۳۰۸.
  74. «(خداوند) کردارهای کسانی را که کفر ورزیدند و (مردم را) از راه خداوند باز داشتند بیراه گرداند» سوره محمد، آیه ۱.
  75. کشف الاسرار، ج۹، ص۱۷۶ - ۱۷۷.
  76. «بی‌گمان کافران دارایی‌های خود را برای بازداشتن (مردم) از راه خدا می‌بخشند؛ به زودی (همه) آن را خواهند بخشید آنگاه برای آنان مایه دریغ خواهد بود سپس مغلوب می‌گردند و کافران به سوی دوزخ گرد آورده می‌شوند» سوره انفال، آیه ۳۶.
  77. اسباب النزول، ص۲۴۰؛ مجمع البیان، ج۴، ص۸۳۲؛ روض الجنان، ج۹، ص۱۱۳.
  78. «اینان دو گروه دشمنند که درباره پروردگارشان با هم به دشمنی برخاستند، پس بر (تن) آنان که کفر ورزیدند جامه‌ای از آتش بریده‌اند، از فراز سرشان آب جوش می‌ریزند» سوره حج، آیه ۱۹.
  79. الطبقات، ج۲، ص۱۲؛ ج۳، ص۱۲؛ دلائل النبوه، ج۳، ص۷۲، جامع البیان، ج۱۷، ص۱۷۲ - ۱۷۳.
  80. «آیا آنان که کارهای بد انجام می‌دهند پنداشته‌اند که بر ما پیشی می‌گیرند؟ بد داوری می‌کنند» سوره عنکبوت، آیه ۴.
  81. شواهد التنزیل، ج۱، ص۵۷۹؛ غرر التبیان، ص۴۰۱.
  82. «آیا کسانی که به گناهان دست یازیده‌اند گمان دارند که آنان را همانند کسانی قرار می‌دهیم که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند، به گونه‌ای که زندگانی و مرگشان همگون باشد؟! بد داوری می‌کنند!» سوره جاثیه، آیه ۲۱.
  83. شواهد التنزیل، ج۲، ص۲۳۷ - ۲۳۸؛ البحر المحیط، ج ۹، ص۴۱۹.
  84. «و با آن (قرآن) کسانی را که از گرد آورده شدن نزد پروردگارشان می‌هراسند در حالی که جز او، هیچ سرور و میانجی ندارند، بیم بده باشد که پرهیزگاری ورزند» سوره انعام، آیه ۵۱.
  85. تفسیر ابن کثیر، ج۳، ص۲۳۳.
  86. «و چون پس از رنجی که به وی رسیده است رحمتی از خویش بدو بچشانیم می‌گوید این از آن من است و گمان ندارم رستخیز برپا گردد و اگر هم نزد پروردگارم بازم گردانند بی‌گمان در نزد او پاداش نیکو خواهم داشت، پس کافران را از آنچه کرده‌اند آگاه خواهیم کرد و به آنان از» سوره فصلت، آیه ۵۰.
  87. مبهمات القرآن، ص۴۸۵.
  88. «گروهی را نمی‌یابی که با ایمان به خداوند و روز واپسین، با کسانی که با خداوند و پیامبرش مخالفت ورزیده‌اند دوستی ورزند هر چند که آنان پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشانشان باشند؛ آنانند که (خداوند) ایمان را در دلشان برنوشته و با روحی از خویش تأییدشان کرده است و آنان را به بوستان‌هایی درمی‌آورد که از بن آنها جویباران روان است، در آنها جاودانند، خداوند از آنان خرسند است و آنان از وی خرسندند، آنان حزب خداوندند، آگاه باشید که بی‌گمان حزب خداوند است که (گرویدگان به آن) رستگارند» سوره مجادله، آیه ۲۲.
  89. التفسیر الکبیر، ج۲۹، ص۲۷۷.
  90. مبهمات القرآن، ص۵۴۶.
  91. «بی‌گمان بر کافران برابر است، چه بیمشان دهی یا بیمشان ندهی، ایمان نمی‌آورند» سوره بقره، آیه ۶.
  92. غرر التبیان، ص۱۹۶.
  93. «و بر دل‌های آنان پرده‌هایی افکنده‌ایم تا آن (آیات قرآنی) را درنیابند و در گوش‌هایشان سنگینی (نهاده‌ایم) و هنگامی که در قرآن پروردگارت را به تنهایی یاد کنی با رمیدگی واپس می‌گریزند» سوره اسراء، آیه ۴۶.
  94. «به نام خداوند بخشنده بخشاینده» سوره فاتحه، آیه ۱.
  95. تفسیر عیاشی، ج۲، ص۲۹۵.
  96. «و از مردم کسی است که خداوند را با دو دلی می‌پرستد، اگر خیری به او رسد بدان دل استوار می‌دارد و اگر بلایی بدو رسد دگرگون می‌شود ؛ در این جهان و در جهان واپسین زیان دیده است؛ این همان زیان آشکار است» سوره حج، آیه ۱۱.
  97. تفسیر قرطبی، ج۱۲، ص۱۷؛ مبهمات القرآن، ص۳۶۴.
  98. «و کردارهای کافران چون سرابی است در بیابانی خشک که تشنه آن را آب می‌پندارد تا چون بدان رسد آن را چیزی نیابد و (کافر) خداوند را نزد آن (کارهای خویش) فرا می‌یابد که به حسابش تمام می‌رسد و خداوند حسابرسی سریع است» سوره نور، آیه ۳۹.
  99. تفسیر مقاتل، ج۳، ص۲۰۲؛ نیز نک: تفسیر قرطبی، ج۱۲، ص۲۸۲.
  100. الکشاف، ج۳، ص۲۴۴؛ مجمع البیان، ج۷، ص۲۳۰؛ تفسیر قرطبی، ج۱۲، ص۲۸۶.
  101. «و (یاد کن) روزی (را) که از هر امتی دسته‌ای از آنان را که نشانه‌های ما را دروغ می‌شمردند گرد می‌آوریم و آنگاه آنان را به هم می‌پیوندند» سوره نمل، آیه ۸۳.
  102. الکشاف، ج۳، ص۳۸۵.
  103. «و چون به انسان نعمتی دهیم روی می‌گرداند و با تکبر کناره می‌جوید و چون گزندی بدو رسد بسیار (خداوند را) می‌خواند» سوره فصلت، آیه ۵۱.
  104. تفسیر قرطبی، ج۸، ص۲۴۳.
  105. «و کافران درباره مؤمنان گفتند: اگر آن (ایمان به قرآن) خیر می‌بود آنان در آن بر ما پیشی نمی‌گرفتند و چون با آن (قرآن) رهیاب نشده‌اند خواهند گفت که این دروغی دیرین است» سوره احقاف، آیه ۱۱.
  106. کشف الاسرار، ج۱۰، ص۵۱۷.
  107. زاهدی مقدم، محمد، مقاله "شیبة بن ربیعه"، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.