افسانه غرانیق

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۷ فوریهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۲۲:۱۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
مدخل‌های وابسته به این بحث:

مقدمه

در برخی منابع تفسیری،[۱] حدیثی [۲] و تاریخی [۳] به داستانی بر می‌خوریم که به داستان یا افسانه غرانیق موسوم است. افسانه حکایتی بی‌اصل و دروغ است [۴] و تعبیر افسانه از آن روست که بیشتر دانشمندان اسلامی این داستان را بی‌پایه و دروغ دانسته‌اند،[۵] با این حال خاورشناسان در قرون اخیر این افسانه را دستاویز طعنه‌ایی بر اسلام و قرآن قرار داده‌اند.[۶] غرانیق جمع غِرنوق، غِرنیق، غِرناق یا غُرانِق، به معنای جوان سفیدرو، زیبا و متنعم (مرفّه) است. غرنوق و غرنیق به معنای پرنده سفیدی که در آب شنا می‌کند و پاهای درازی دارد [۷] و به آن کُرکی [۸] می‌گویند نیز آمده است.

بت‌پرستان بر این پندار بودند که بتها آنان را به خداوند نزدیک و از آنان نزد او شفاعت می‌کنند، ازاین‌رو بتهای خود را به پرندگانی که در آسمان بالا می‌روند و اوج می‌گیرند تشبیه می‌کردند[۹].[۱۰]

ورود افسانه غرانیق در منابـع اسلامی

بررسی داستان

بطلان و ساختگی بودن داستان غرانیق را می‌توان با ادله حدیث‌شناسی، قرآنی، کلامی و عقلی ثابت کرد.

حدیث‌شناسی

  1. سند همه روایات افسانه غرانیق منقطع است. [۱۱] راویان این داستان همگی از تابعان و طبقات بعد از آنها بوده و در زمان ادعا شده برای وقوع این داستان هنوز به دنیا نیامده بودند و از میان آنها تنها ابن عباس از صحابه پیامبر(ص) است؛ لیکن تولد او نیز دست کم سه سال پس از زمانی است که برای وقوع افسانه غرانیق یاد کرده‌اند. [۱۲] سایر راویان افسانه جز ابن‌عباس عبارت‌اند از: ابوصالح، سعید بن جبیر، ابوبکر بن عبدالرحمن بن حارث، ابن‌شهاب، موسی بن عقبه، عروة ‌بن‌ زبیر، محمد بن‌ کعب قرظی، محمد بن قیس، ضحاک بن مزاحم هلالی، ابوالعالیه، قتاده، مجاهد، عکرمه، سُدّی[۱۳]
  2. حدیث مخالف قرآن هرچند سند آن صحیح باشد فاقد اعتبار بوده، قطعا ساختگی و دروغ است [۱۴] و روایات غرانیق با آیات قرآنی مخالف و ناسازگار است.
  3. متن این حدیث دارای اضطراب و تشویش است؛[۱۵] یعنی اولاً در گوینده جملات "تلك الغرانيق العلى". اختلاف است که آیا پیامبر یا یکی از مشرکان یا شیطان آنها را گفته است. ثانیاً این دو جمله نیز گوناگون نقل شده است. ثالثاً در زمان وقوع حادثه و کیفیت آن نیز اختلاف است، از همین‌رو اعتماد به چنین خبری که از جهات گوناگون تشویش دارد دشوار است. [۱۶]
  4. براساس روایت طبری که در شرح این ماجرا گذشت آیه ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ[۱۷] و ﴿وَإِن كَادُواْ لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذًا لاَّتَّخَذُوكَ خَلِيلاً وَلَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدتَّ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلاً إِذَاً لَّأَذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَيَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَكَ عَلَيْنَا نَصِيرًا [۱۸]. در پی همین داستان و برای فرو کاستن اندوه پیامبر اسلام(ص) که به ناروا آیاتی را به خداوند نسبت داده بود! نازل شده است؛ ولی روایت طبری مردود است، زیرا اولاً بنا به نظر مشهور مفسران، سوره حجّ مدنی است [۱۹] و داستان غرانیق مربوط به سال پنجم بعثت در مکه است و ممکن نیست که حادثه‌ای نگران کننده در سال پنجم بعثت و در مکه رخ دهد و پس از چندین سال (حداقل ۸ سال) در مدینه آیاتی برای دلداری و رفع نگرانی آن حضرت نازل شود. ثانیاً اگر "تمنی" در آیه به معنای آرزو کردن باشد آیه بدین معناست که خداوند هیچ پیامبر و رسولی را نفرستاده، مگر اینکه شیطان در آرزوی او که پیشرفت دین یا ایمان آوردن مردم بود دست می‌انداخت، مردم را نسبت به دین وسوسه می‌کرد و کوشش پیامبر را بی‌نتیجه می‌ساخت؛ اما خداوند سرانجام وسوسه‌های شیطان را می‌زدود؛ اما اگر تمنی به معنای تلاوت و قرائت باشد آیه بدین معناست که وقتی پیامبران آیات را بر مردم تلاوت می‌کردند، شیطان شبهه‌هایی گمراه کننده بر دلهای مردم می‌افکند؛ اما خداوند شبهات شیطان را با رد آنها از سوی پیامبر یا فرو فرستادن آیه‌ای باطل می‌کرد؛[۲۰] همچنین براساس روایت طبری آیه ﴿وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذًا لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا[۲۱] نیز پس از داستان غرانیق برای دلداری پیامبر نازل شده است؛ اما مفاد این آیه با افسانه غرانیق بیگانه است و حتی آن را رد می‌کند. آن‌گونه که ادبا گفته‌اند ﴿كَادُوا مثبت دلالت می‌کند که چنین کاری رخ نداده است،[۲۲] چنان‌که واژه ﴿لَوْلاَ در آیه بعد از آن نیز دلالت می‌کند که پیامبر بر اثر تثبیت الهی هرگز به مشرکان نزدیک نشده است: ﴿وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا[۲۳].[۲۴] همانگونه که مفسران گفته‌اند خداوند در این آیات، به درخواست مشرکان از پیامبر(ص) برای سازش و بدگوئی نکردن از بتها و راندن مؤمنان ضعیف از خود اشاره می‌کند و الطاف الهی را مانع تأثیر وسوسه‌های آنان و لغزیدن و انحراف حضرت از وحی الهی می‌شمارد و مقام عصمت وسیله‌ای برای استواری ایشان است. [۲۵]
  5. منکران نبوّت پیامبر(ص) در شخصیت بی‌نظیر و هوشمندی آن حضرت تردید نکرده‌اند، زیرا یک انسان درس نخوانده در جزیرة العرب نمی‌تواند کتابی بیاورد که هزاران دانشمند جهان را متوجه و شیفته خود گرداند، بنابراین چگونه ممکن است چنین انسانی ناهماهنگی بلکه تناقض جمله‌هایی را که در ستایش بتهاست "تلك الغرانيق العلى" با جمله‌ای که در آیه پس از آن در نکوهش بتها آمده: ﴿إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الْأَنْفُسُ وَلَقَدْ جَاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدَى[۲۶] درک نکند و چنین سخن بگوید: آیا بتهای لات و منات و عزی را دیدید؟ آنان جوانانی سفیدرو و زیبایند که امید شفاعت از آنان می‌رود. آنان چیزی جز نام‌هایی (پوچ) که شما خود گذاشته‌اید نیستند و خداوند هیچ دلیلی بر این نامگذاری‌ها فرو نفرستاده است. [۲۷]
  6. مسلمانانی که این جملات را شنیدند با اینکه خود اهل لغت عرب بودند چگونه به تناقض آن پی نبردند؟ و اگر پی بردند چرا در اعتقاد خود متزلزل نشدند و عکس‌العمل نشان ندادند؟ (هیچ‌گونه واکنشی از مسلمانان در این رابطه گزارش نشده است). [۲۸]
  7. دشمنان پیامبر که در دشمنی با آن حضرت از هیچ اقدامی فروگزار نمی‌کردند و برای پراکندن مردم از گرد او از انواع تهمتها همچون ساحر، شاعر و مجنون استفاده می‌کردند چگونه از این دستاویز بسیار مؤثر برای کوبیدن آن حضرت و پراکنده ساختن مسلمانان از گرد او استفاده نکردند و با توجه به اینکه برخی از آنها از فصحا و بلغا و نکته‌سنجان بودند چگونه به دو جمله‌ای که مشتمل بر ستایش خدایان آنهاست بسنده کردند، در صورتی که قبل و بعد آن سراپا نکوهش خدایان و بتهای آنهاست؟[۲۹]
  8. اولین و مهم‌ترین محور دعوت و تبلیغ پیامبر اکرم(ص)‌وسلم توحید و مبارزه با بت‌پرستی است: «قُولُوا: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، تُفْلِحُوا»[۳۰] و از سویی آن حضرت با پایداری، همه دشواریها را در راه هدف الهی خود تحمل کرد و آزارها و محاصره در شعب ابی‌طالب ذره‌ای او را از مواضعش فرود نیاورد [۳۱] و گفت: اگر خورشید را در دست راستم و ماه را در دست چپم قرار دهند تا از تبلیغ دینم دست بردارم برنخواهم داشت. [۳۲] چگونه ممکن است آن حضرت یکباره از اولین و مهم‌ترین محور تبلیغش دست کشیده و در حضور دوست و دشمن از بتها تجلیل و تمجید و آنها را عالی مقام و دارای مقام شفاعت معرفی کند؟[۳۳]
  9. اگر چنین ماجرایی رخ داده بود می‌بایست کسانی که در زمان وقوع این حادثه حضور داشتند اعم از مسلمان و غیرمسلمان آن را به طور گسترده نقل می‌کردند، در حالی‌که هیچ‌یک از کسانی که این داستان را نقل کرده‌اند در آن زمان (ادعایی) حضور بلکه وجود نداشته‌اند. [۳۴]
  10. در ذیل این داستان آمده است: هنگامی که مهاجران حبشه این ماجرا را شنیدند به مکه مراجعت کردند؛ ولی در بیرون دروازه مکه آگاه شدند که قریش دشمنی را از سر گرفته‌اند. به نقل ابن‌سعد، مهاجران در ماه شعبان سال پنجم بعثت هجرت کرده و در شوال همان سال به مکه بازگشته‌اند. همین مؤلف می‌گوید: واقعه غرانیق در ماه رمضان این سال رخ داده است. حال اگر این داستان صحیح باشد تا مسافری از مکه حرکت کند و خود را به حبشه رسانده و این خبر را به مسلمانان مهاجر ابلاغ کند و آنها نیز چندی به مشورت پرداخته و سرانجام تصمیم به بازگشت بگیرند تا آنگاه که به مکه بازگردند، دست کم ۶ ماه طول می‌کشد. این امر در تضاد با مضمون روایات است که زمان حادثه تا بازگشت مهاجران به حبشه را حدود یک ماه دانسته است. این تضاد مستلزم بی‌اعتباری روایات افسانه غرانیق است[۳۵].[۳۶]

ادله کلامی

  1. به اجماع امت اسلام پیامبر اسلام(ص) از تلفظ به کلمات کفرآمیز همچون مدح بتها [۳۷] و در تبلیغ دین از تسلط شیطان معصوم بوده است. [۳۸]
  2. چنین حادثه‌ای موجب تردید در صداقت و حقانیت، و سلب اعتماد مردم از پیامبر اکرم(ص) و ره‌آورد او می‌شود، چنان که اگر در یک مورد القای شیطان ثابت شد این احتمال در همه آیات و روایات آن حضرت خواهد آمد و چگونه ممکن است خداوند که پیامبرش را برای تبلیغ فرستاده و معجزاتی در اختیارش قرار داده است چنین مجالی به شیطان دهد تا در نتیجه موجب سلب اعتماد از سخنان آن حضرت گردد[۳۹].
  3. خداوندی که پیامبرش را برای تبلیغ اسلام فرستاده و معجزات فراوانی برای پی بردن مردم به حقانیت او قرار داده چگونه ممکن است به شیطان اجازه دهد چنان سلطه‌ای بر پیامبر(ص) پیدا کند که موجب شک و تردید در صداقت و حقانیت آن حضرت گردد. [۴۰]
  4. آیا عقل پذیراست که خداوند متعالی کسی را نماینده و پیامبر خویش قرار دهد؛ ولی به او قدرت بازشناسی فرشته وحی از شیطان ندهد تا او به اشتباه افتد و سخن شیطان را به جای سخن فرشته بپذیرد و آنها را به مردم ابلاغ کند و به گوش دوست و دشمن و مؤمن و مشرک برسد و سپس او را به خطایش آگاه سازند. [۴۱]
  5. صدور چنین کلماتی از پیامبر(ص) در حال غفلت و بی‌توجهی نیز پذیرفته نیست، زیرا عبارات این دو جمله موزون و هموزن با آیات قبلی است و صدور چنین عبارتی در حال غفلت ممکن نیست[۴۲].[۴۳]

ادله قرآنی

  1. قرآن کریم آنچه را پیامبر(ص) به عنوان قرآن بیان می‌کند وحی الهی می‌داند: ﴿ وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحَى [۴۴]، در حالی که براساس افسانه غرانیق کلماتی مخالف آیات توحیدی، بر پیامبر(ص) القا و بر زبان آن حضرت جاری شده است.[۴۵]
  2. به تصریح قرآن شیطان بر بندگان (خاص) خدا و مؤمنان و کسانی که بر خدا توکل می‌کنند سلطه‌ای ندارد. سلطه او بر گمراهانی است که خود در پی شیطان می‌روند: ﴿إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ[۴۶]، ﴿ إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُم بِهِ مُشْرِكُونَ [۴۷] و به تصریح آیات ﴿قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ[۴۸]، ﴿إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ[۴۹]، شیطان بر اندیشه و جان بندگان مُخلَص خدا ـ که قطعا پیامبر هم از آنان است ـ نمی‌تواند نفوذ کند و تأثیر بگذارد. و در روایات افسانه غرانیق سخن از القای کلماتی باطل و شرک‌آلود به پیامبر(ص) از سوی شیطان است که این همان نفوذ و تأثیر در اندیشه و دل پیامبر است که در آیه فوق نفی شده است.[۵۰]
  3. خداوند متعالی برای رسیدن بی‌کم وکاست پیامهای الهی به مردم، نگهبانانی از فرشتگان در پیش رو و پشت سر پیامبران قرار می‌دهد: ﴿إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا لِيَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا [۵۱] و بر این اساس برای پذیرش افسانه غرانیق که می‌گوید: شیطان توانست کلماتی را از نزد خود در میان آیات الهی قرار دهد جایگاهی نمی‌ماند.
  4. خداوند جمع، قرائت و حفظ قرآن را خود بر عهده گرفته است: ﴿إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ[۵۲]، ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ[۵۳] و نیز به پیامبر وعده داده است که آیات قرآن را بر او بخواند تا او فراموش نکند: ﴿سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنْسَى[۵۴]، با این حال ممکن نیست شیطان خللی به قرآن وارد کند.
  5. آیات ﴿وَلَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدتَّ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلاً إِذَاً لَّأَذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَيَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَكَ عَلَيْنَا نَصِيرًا [۵۵] آشکارا بر عصمت پیامبر(ص) دلالت دارد و با ﴿لَوْلاَ ی امتناعیه کمترین گرایش آن حضرت را به مشرکان نفی می‌کند،[۵۶] بنابراین بر فرض صحّت سند حدیث، تعارض متن آن با آیات قرآن بهترین گواه بر کذب آن است[۵۷].[۵۸]

ریشه احتمالی داستان

با در نظر گرفتن چند مطلب ریشه احتمالی داستان غرانیق روشن می‌شود:

  1. مبارزه با شرک و بت‌پرستی در رأس برنامه‌های پیامبر گرامی(ص) بود و هرگاه سخنی از بت‌ها به میان می‌آورد در جهت نفی آنها بود و مشرکان نیز از روش آن حضرت آگاه بودند.
  2. مشرکان به یکدیگر توصیه می‌کردند که به قرآن گوش فرا ندهند و در ضمن (تلاوت) آن بیهوده‌گویی (سر و صدا و جنجال) کنند. ﴿وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَا تَسْمَعُوا لِهَذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَغْلِبُونَ[۵۹]
  3. مشرکان قریش برای بتها احترام قائل بودند و از آنها امید شفاعت داشتند و در ضمن طواف کعبه این سرود را می‌خواندند: "واللاتِ و العُزّی و مناةِ الثالثةِ الاخری فاِنّهُن الغرانیقُ العُلی و اِنّ شفاعتَهُنّ لَتُرتَجی"[۶۰] بنابراین، احتمال می‌رود هنگامی که پیامبر گرامی(ص) آیه ﴿أَفَرَأَيْتُمُ اللاَّتَ وَالْعُزَّى وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الأُخْرَى [۶۱] را خواند و مشرکان براساس روش همیشگی حضرت می‌دانستند که در ادامه به نفی و نکوهش بتها خواهد پرداخت و از سویی مایل بودند هنگامی که آن حضرت، آیات الهی را می‌خواند جنجال کنند این جمله را که شعار آنان بود با صدای بلند تکرار کردند و همانجا به نظرشان رسید که در تجلیل از بتها با صدای بلند بگویند: "واللاتِ و العُزّی و مناةِ الثالثةِ الاخری فاِنّهُن الغرانیقُ العُلی و اِنّ شفاعتَهُنّ لَتُرتَجی" و در این هنگام افرادی که در فاصله‌ای دورتر از آن حضرت بوده‌اند گمان کرده باشند که این جمله را نیز که هموزن آیات پیشین سوره نجم است ایشان فرموده یا خود همان مشرکان چنین شایع کرده باشند، افزون بر آن، این احتمال نیز به طور جدّی مطرح شده است که این داستان از روایات اسرائیلی است که برای بهره‌گیری تبلیغاتی ضدّ اسلام به دست برخی علمای یهود و نصارا ساخته و در روایات اسلامی وارد شده است[۶۲].[۶۳]

روایات شان نزول

منابع

  1. توحیدی، حسن ضیاء، مقاله «افسانه غرانیق»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۴


پانویس

  1. جامع البیان، مج ۱۰، ج ۱۷، ص ۲۴۵، ۲۴۹؛ کشف‌الاسرار، ج ۶، ص ۳۸۶.
  2. تأویل مختلف الحدیث، ص ۱۲۲؛ المعجم الکبیر، ج ۹، ص ۳۵؛ ج ۱۲، ص ۴۲.
  3. الطبقات، ج ۱، ص ۱۶۰ ـ ۱۶۱؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۵۵۰، ۵۵۲.
  4. لغت‌نامه، ج ۲، ص ۲۶۲۵، «افسانه».
  5. تنزیه الانبیاء، ص ۱۰۶، ۱۰۹؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۳، ص ۲۳۶، ۲۴۱؛ المیزان، ج ۱۴، ص ۳۹۸ ـ ۳۹۹.
  6. نقد توطئه آیات شیطانی، ص ۱۴، ۱۸؛ تاریخ قرآن، ص ۱۶۵.
  7. لسان‌العرب، ج ۱۰، ص ۶۱، «غرنق».
  8. مجمع البحرین، ج۳، ص ۳۰۹، «غرنق»؛ حیاه‌الحیوان، ج۲، ص۱۱۳؛ لغت‌نامه، ج۱۰، ص۱۴۶۹۶،«غرنوق».
  9. لسان‌العرب، ج۱۰، ص۶۱؛ النهایه، ج ۳، ص ۳۶۴؛ مجمع‌البحرین، ج ۳، ص ۳۰۹، «غرنق».
  10. توحیدی، حسن ضیاء، مقاله «افسانه غرانیق»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۴.
  11. نصب المجانیق، ص ۵، ۱۸، میقات، ش۲۴، ص۵۸، ۶۲؛ الاسرائیلیات، ص ۳۱۴ ـ ۳۱۵.
  12. الاصابه، ج ۴، ص ۱۲۲.
  13. جامع البیان، مج ۱۰، ج ۱۷، ص ۲۴۴، ۲۵۰؛ الدرالمنثور، ج ۶، ص ۶۵، ۶۹.
  14. الکافی، ج ۱، ص ۶۸؛ امان الامة من الاختلاف، ص ۶۷ ـ ۶۸؛ عمده، ص ۸۴.
  15. الهدی الی دین المصطفی۹، ج ۱، ص ۱۶۸، ۱۷۲؛ الرواشح، ص ۱۹۰؛ نصب المجانیق، ص ۱۹.
  16. تاریخ قرآن، ص ۱۵۸.
  17. «و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه چون آرزو می‌کرد (که دعوتش فراگیر شود) شیطان در آرزوی وی (با وسوسه افکندن در دل مردم خلل) می‌افکند آنگاه خداوند آنچه را که شیطان می‌افکند، از میان برمی‌دارد سپس آیات خود را استوار می‌گرداند و خداوند دانایی فرزانه است» سوره حج، آیه ۵۲.
  18. «و نزدیک بود که تو را از آنچه ما به تو وحی کردیم (به ترفند) باز دارند تا جز آن را بر ما بربندی و آنگاه تو را بی‌گمان دوست می‌گرفتند و اگر ما تو را پابرجا نمی‌داشتیم نزدیک بود اندکی به آنان گرایش یابی. آنگاه بی‌گمان دو چندان در زندگی و دو چندان پس از مرگ به تو (از عذاب) می‌چشاندیم سپس در برابر ما برای خویش یاوری نمی‌یافتی» سوره اسراء، آیه ۷۳-۷۵.
  19. مجمع ‌البیان، ج ۷، ص ۱۰۹؛ ج ۱۰، ص ۶۱۳؛ البرهان فی علوم القرآن، ج ۱، ص ۲۸۱؛ المیزان، ج ۱۴، ص ۳۳۸.
  20. التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۵۱ ـ ۵۲؛ المیزان، ج ۱۴، ص ۳۹۰، ۳۹۳؛ الاسرائیلیات، ص ۳۲۲.
  21. «و نزدیک بود که تو را از آنچه ما به تو وحی کردیم (به ترفند) باز دارند تا جز آن را بر ما بربندی و آنگاه تو را بی‌گمان دوست می‌گرفتند» سوره اسراء، آیه ۷۳.
  22. البرهان فی علوم القرآن، ج ۴، ص ۱۲۰.
  23. «و اگر ما تو را پابرجا نمی‌داشتیم نزدیک بود اندکی به آنان گرایش یابی» سوره اسراء، آیه ۷۴.
  24. البحر المحیط، ج ۷، ص ۹۰.
  25. مجمع‌البیان، ج۶، ص ۶۶۵ ـ ۶۶۶؛ المیزان، ج۱۳، ص ۱۷۲ ـ ۱۷۳.
  26. «آنها جز نام‌هایی که شما و پدرانتان نامیده‌اید نیستند، خداوند بر (پرستش) آنها هیچ حجّتی نفرستاده است؛ آنها جز از گمان و هوس‌هایی که در دل دارند پیروی نمی‌کنند در حالی که به راستی از سوی پروردگارشان برای آنان رهنمود آمده است» سوره نجم، آیه ۲۳.
  27. التمهید، ج ۱، ص ۹۴ ـ ۹۵؛ نقد توطئه آیات شیطانی، ص ۶۲.
  28. التفسیرالکبیر، ج ۲۳، ص ۵۱؛ الصحیح من سیره، ج ۳، ص ۱۴۲،۱۴۵.
  29. التمهید، ج ۱، ص ۹۵؛ قضایا قرآنیه، ص ۱۱۹؛ فروغ ابدیت، ج ۱، ص ۳۴۳ ـ ۳۴۴.
  30. مسند احمد، ج ۴، ص ۵۴۷.
  31. السیره‌النبویه، ج ۱، ص ۲۸۹، ۲۹۲، ۳۵۴؛ فروغ ابدیت، ج ۱، ص ۳۵۱ ـ ۳۵۸.
  32. السیرة النبویه، ج ۱، ص ۲۶۶.
  33. نقد توطئه آیات شیطانی، ص ۶۱؛ من وحی القرآن، ج ۱۶، ص ۹۹.
  34. التمهید، ج ۱، ص ۸۷؛ پژوهش‌های قرآنی، ش ۱، ص ۸۸، ۹۰.
  35. میقات حج، سال ۶، ش ۲۴، ص ۶۶ ـ ۶۷.
  36. توحیدی، حسن ضیاء، مقاله «افسانه غرانیق»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۴.
  37. التفسیر الکبیر، ج ۲۳، ص ۵۰؛ تنزیه الانبیاء، ص ۱۷، ۲۳، ۱۵۱، ۱۵۴؛ روح المعانی، مج ۱۰، ج ۱۷، ص ۲۶۳.
  38. روح‌المعانی، مج۱۰، ج۱۷، ص۲۷۰؛ المیزان، ج۱۴، ص ۳۹۶ـ ۳۹۷؛ تاریخ قرآن، ص ۱۴۸.
  39. التفسیر الکبیر، ج ۲۳، ص ۵۱.
  40. التفسیر الکبیر، ج ۲۳، ص ۵۱.
  41. التفسیر الکبیر، ج ۲۳، ص ۵۰.
  42. التفسیر الکبیر، ج ۲۳، ص ۵۲ ـ ۵۳.
  43. توحیدی، حسن ضیاء، مقاله «افسانه غرانیق»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۴.
  44. «و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود» سوره نجم، آیه ۳-۴.
  45. بحارالانوار، ج۱۷، ص۵۷؛ التمهید، ج ۱، ص ۹۱.
  46. «بی‌گمان تو بر بندگان من چیرگی نداری مگر آن گمراهان که از تو پیروی کنند» سوره حجر، آیه ۴۲.
  47. «که او را بر آنان که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکّل می‌کنند چیرگی نیست چیرگی او تنها بر کسانی است که دوستش می‌دارند و بر کسانی که به او شرک می‌ورزند» سوره نحل، آیه ۹۹-۱۰۰.
  48. «گفت: به ارجمندی تو سوگند که همگی آنان را گمراه خواهم کرد» سوره ص، آیه ۸۲.
  49. «بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره حجر، آیه ۴۰.
  50. التفسیر الکبیر، ج ۲۳، ص ۵۸؛ بحارالانوار، ج ۱۷، ص ۶۲ ـ ۶۳؛ تاریخ قرآن، ص ۱۴۹.
  51. «جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد تا معلوم دارد که رسالت‌های پروردگارشان را رسانده‌اند؛ و (خداوند) آنچه را نزد آنهاست، از همه سو فرا می‌گیرد و شمار هر چیز را دارد» سوره جن، آیه ۲۷-۲۸.
  52. «گردآوری و خواندن آن با ماست» سوره قیامه، آیه ۱۷.
  53. «بی‌گمان ما خود قرآن را فرو فرستاده‌ایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود» سوره حجر، آیه ۹.
  54. «زودا که تو را خواندن (قرآن) آموزیم و دیگر از یاد نمی‌بری،» سوره اعلی، آیه ۶.
  55. «و اگر ما تو را پابرجا نمی‌داشتیم نزدیک بود اندکی به آنان گرایش یابی آنگاه بی‌گمان دو چندان در زندگی و دو چندان پس از مرگ به تو (از عذاب) می‌چشاندیم سپس در برابر ما برای خویش یاوری نمی‌یافتی» سوره اسراء، آیه ۷۴-۷۵.
  56. تنزیه الانبیاء، ص ۱۰۷ ـ ۱۰۸؛ المیزان، ج ۱۴، ص ۳۹۶ ـ ۳۹۷.
  57. البحر المحیط، ج ۷، ص ۵۲۵ ـ ۵۲۶.
  58. توحیدی، حسن ضیاء، مقاله «افسانه غرانیق»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۴.
  59. «و کافران گفتند: به این قرآن گوش ندهید و در (هنگام خوانده شدن) آن، سخنان بیهوده سر دهید باشد که پیروز گردید» سوره فصلت، آیه ۲۶.
  60. تاریخ قرآن، ص ۱۵۸.
  61. «آیا بت‌های «لات» و «عزّی» را (شایسته پرستش) دیده‌اید؟ و آن سومین بت دیگر «منات» را؟» سوره نجم، آیه ۱۹-۲۰.
  62. الاسرائیلیات، ص۳۱۶ـ۳۲۱؛ میقات، ش۲۴، ص۷۳.
  63. توحیدی، حسن ضیاء، مقاله «افسانه غرانیق»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۴.