ابوحمزه ثمالی در تراجم و رجال

مقدمه

ثابت بن دینار[۱] در سند یک روایت تفسیر کنز الدقائق و به نقل از کتاب علل الشرائع واقع شده است:

«وفي كتاب علل الشرائع، بإسناده[۲] إلی عَلِيِّ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ ثَابِتِ بْنِ دِينَارٍ قَالَ: سَأَلْتُ زَيْنَ الْعَابِدِينَ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع) عَنِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ هَلْ يُوصَفُ بِمَكَانٍ فَقَالَ تَعَالَى عَنْ ذَلِكَ قُلْتُ فَلَمَّا أُسْرِيَ بِنَبِيِّهِ مُحَمَّدٍ(ص) إِلَى السَّمَاءِ قَالَ لِيُرِيَهُ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِيهَا مِنْ عَجَائِبِ صُنْعِهِ وَ بَدَائِعِ خَلْقِهِ قُلْتُ فَقَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ  ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى* فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى [۳] قَالَ ذَاكَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) دَنَا مِنْ حُجُبِ النُّورِ فَرَأَى مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ ثُمَّ تَدَلَّى صفَنَظَرَ مِنْ تَحْتِهِ إِلَى مَلَكُوتِ الْأَرْضِ حَتَّى ظَنَّ أَنَّهُ فِي الْقُرْبِ مِنَ الْأَرْضِ كَقَابِ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى»[۴].[۵]

شرح حال راوی

ثابت بن دینار أبی صفیه أبو حمزة الثمالی[۶] محدّث، فقیه و مفسّر معروف امامی قرن دوم است و با عناوین مختلفی مانند ثابت بن أبی صفیة[۷]، ثابت بن دینار[۸]، ثابت الثمالی[۹]، أبو حمزة الثمالی[۱۰]، ثابت[۱۱] و الثمالی[۱۲] در اسناد روایات قرار گرفته و حدیث نقل کرده است. وی دانشمند فرزانه‌ای است که محضر چهار امام معصوم(ع) را ادراک، و از آن بزرگواران روایت کرده و شخصیتی چند ساحتی دارد.

از جهت معنوی و عرفانی از انسان‌های کم‌نظیری بوده که توانسته به قله‌های رفیع تقوا و زهد دست یابد، تا جایی که از زبان معصوم(ع) به لقمان روزگار[۱۳] و سلمان زمان[۱۴] لقب یافته و امام صادق(ع) خطاب به ایشان فرمود که با دیدن تو آرامش احساس می‌کنم[۱۵] و گاه از بعضی اصحاب جویای حالش می‌‌شد و سلام مخصوص خویش را به ایشان ابلاغ می‌کرد[۱۶] و از بعضی روایات استفاده می‌شود که به مقام مستجاب الدعوه باریافته و صاحب کرامت شده بود[۱۷].

دعای أبوحمزه ثمالی را که از ادعیه مشهور ماه مبارک رمضان است و دارای مضامین بلند اخلاقی و عرفانی است، امام سجاد(ع) به ایشان تعلیم داده و از جهت تصلّب در ایمان، ثبات قدم در دین و ولایت‌مداری، اعتقادی راسخ و عمیق به مقام امامان معصوم(ع) داشته و عشق و ارادتش به آن بزرگواران، وصف‌ناشدنی بوده، تا جایی که پس از شنیدن خبر شهادت امام صادق(ع) با سوز دل نعره‌ای کشید و سپس دستش را به شدت بر زمین کوبید[۱۸]؛ یا وقتی با امام سجاد(ع) روبه‌رو گردید، خودش را به زمین افکند و پاهای مبارک آن حضرت را بوسید[۱۹].

از بُعد سیاسی و مبارزه با ظالمان و طاغوت زمانش نیز با رهبر نهضت کوفه یعنی زید شهید مراوده داشته و شاهد دعوت و شهادت او در کوفه بوده است[۲۰] و سه فرزندش به نام‌های «حمزه»، «نوح» و «منصور» نیز در قیام زید به شهادت رسیدند[۲۱].

از دریچه علمی نیز دانشمند، مفسّر، فقیه و محدّث بوده و افزون بر داشتن کرسی تدریس و تعلیم[۲۲]، چند اثر علمی از خود به یادگار گذاشته است.

شیخ طوسی در الفهرست به سه اثر علمی ایشان با عنوان: له كتاب؛ له كتاب النوادر؛ وكتاب الزهد"[۲۳] و در کتاب الرجال به یک اثر با عنوان: "له كتاب"[۲۴] و نجاشی با عنوان: "له كتاب تفسير القرآن؛ له کتاب النوادر؛ وله رسالة الحقوق"[۲۵] و ابن شهر آشوب با تلفیق عبارت نجاشی و شیخ طوسی چهار اثر علمی با عنوان "له كتاب؛ وله كتاب النوادر والزّهد؛ تفسير القرآن"[۲۶] برای ابوحمزه ثمالی معرفی کرده است.

شیخ صدوق نیز در من لا یحضره الفقیه و الخصال از رسالة الحقوق ابوحمزه ثمالی نام برده و با ذکر طریق خویش به آن، به نقل آن پرداخته است[۲۷].

ثعلبی در تفسیر الکشف و البیان، طبرسی در مجمع البیان و ابن شهر آشوب در اسباب النزول و مناقب از تفسیر ابوحمزه ثمالی روایاتی نقل کرده‌اند.

یکی از محققان[۲۸] اثر مستقلی با عنوان «تفسیر القرآن الکریم لأبی حمزة ثابت بن دینار الثّمالی» و اثر دیگری با عنوان «مسند أبی حمزة ثابت بن دینار الثّمالی» که مجموعه‌ای از روایات فقهی ایشان است، تحقیق و چاپ کرده است.[۲۹]

طبقه راوی

به تصریح شیخ صدوق، نجاشی و شیخ طوسی، ابوحمزه ثمالی در سال ۱۵۰ هجری قمری وفات یافته؛ ولی به تاریخ ولادت وی اشاره‌ای نکرده‌اند[۳۰]؛ بعضی از نویسندگان به استناد روایت کشف الغمه[۳۱] نوشته‌اند که وفات ابوحمزه پس از وفات ابو جعفر منصور دوانیقی بوده است که در سال ۱۵۸ هجری قمری رخ داد و منافات دارد با تاریخ ۱۵۰ هجری قمری که این سه بزرگوار تصریح کرده‌اند[۳۲]؛ لکن آنچه در کشف الغمه از ابوحمزه از امام کاظم(ع) نقل شده، در نام راوی تصحیف رخ داده و راوی خبر، ابوحمزه ثمالی نیست، بلکه علی بن أبی حمزه است؛ زیرا این روایت در قرب الإسناد از علی بن أبی حمزه از امام کاظم(ع) نقل گردیده است[۳۳].

رجالیان اهل سنت، تاریخ وفات ابو حمزه ثمالی را مختلف نقل کردند: ابن سعد در الطبقات[۳۴] و ابن حجر عسقلانی در تهذیب التهذیب[۳۵]سال وفات ابوحمزه ثمالی را در دوره خلافت منصور دوانیقی دانسته‌اند. ابو جعفر منصور دوانیقی از خلفای عباسی است که آغاز خلافتش سال ۱۳۶ هجری قمری و پایان حکومتش سال ۱۵۸ هجری قمری بوده است[۳۶].

یحیی بن معین، ابن حبان، عقیلی، ذهبی و صفدی تاریخ وفات ابوحمزه ثمالی را سال ۱۴۸ هجری قمری[۳۷]؛ ولی اسماعیل باشا بغدادی[۳۸] و زرکلی[۳۹] سال ۱۵۰ هجری قمری ذکر کرده‌اند.[۴۰]

مصاحبت با معصوم(ع)

شیخ طوسی، ابوحمزه ثمالی را از اصحاب امام سجاد(ع)[۴۱]، امام باقر(ع)[۴۲]، امام صادق(ع)[۴۳] و امام کاظم(ع)[۴۴] برشمرده و نجاشی نیز تصریح کرده که ابو حمزه ثمالی چهار معصوم(ع) را دیدار، و از آنها روایت کرده است[۴۵]. شیخ صدوق هم این ملاقات‌ها را تأیید کرده است[۴۶].[۴۷]

بررسی ادراک امام کاظم(ع) از سوی ابو حمزه ثمالی

شیخ طوسی پس از یادکرد از ابوحمزه ثمالی در اصحاب امام کاظم(ع) و تصریح به روایتش از امام سجاد(ع) و امامان بعدی، نوشته که در بقای ابوحمزه تا زمان امام کاظم(ع) اختلاف شده است[۴۸]. منشأ اختلاف این روایت است که در رجال کشی نقل شده است:

«حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ، قَالَ حَدَّثَنَا الْفَضْلُ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ، عَنْ أَبِي بَصِيرٍ، قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) فَقَالَ مَا فَعَلَ أَبُو حَمْزَةَ الثُّمَالِيُّ قُلْتُ خَلَّفْتُهُ عَلِيلًا، قَالَ إِذَا رَجَعْتَ إِلَيْهِ فَأَقْرَأْهُ مِنِّي السَّلَامَ وَ أَعْلِمْهُ أَنَّهُ يَمُوتُ فِي شَهْرِ كَذَا فِي يَوْمِ كَذَا... قَالَ عَلِيٌّ: فَرَجَعْنَا تِلْكَ السَّنَةَ فَمَا لَبِثَ أَبُو حَمْزَةَ إِلَّا يَسِيراً حَتَّى تُوُفِّيَ»[۴۹].

از این روایت برداشت می‌شود که ابوحمزه ثمالی پیش از امام صادق(ع) که در سال ۱۴۸ هجری قمری به شهادت رسیده، وفات کرده؛ ولی کسی یافت نشد که وفات ابوحمزه ثمالی در زمان امام صادق(ع) را باور داشته باشد، از این رو سال ۱۵۰ هجری قمری به عنوان سال وفات ابوحمزه ثمالی تقریباً قطعی و اتفاقی است، در نتیجه در بقای وی تا زمان امام کاظم(ع) تردیدی نخواهد بود، به چند دلیل:

  1. سخن امام رضا(ع): «أَبُو حَمْزَةَ الثُّمَالِيُّ فِي زَمَانِهِ كَلُقْمَانَ فِي زَمَانِهِ وَ ذَلِكَ أَنَّهُ قَدِمَ أَرْبَعَةً مِنَّا عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ وَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ وَ بُرْهَةً مِنْ عَصْرِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ(ع)...»[۵۰].
  2. روایت مناقب ابن شهرآشوب: «أَتَى أَعْرَابِيٌّ إِلَى أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ فَسَأَلَهُ خَبَراً فَقَالَ تُوُفِّيَ جَعْفَرٌ الصَّادِقُ فَشَهِقَ شَهْقَةً وَ أُغْمِيَ عَلَيْهِ فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ هَلْ أَوْصَى إِلَى أَحَدٍ قَالَ نَعَمْ أَوْصَى إِلَى ابْنِهِ عَبْدِ اللَّهِ وَ مُوسَى وَ أَبِي جَعْفَرٍ الْمَنْصُورِ فَضَحِكَ أَبُو حَمْزَةَ...»[۵۱].
  3. کلام کشی: "وبقى أبو حمزة إلى أيام أبي الحسن موسى بن جعفر(ع)"[۵۲].
  4. قول علی بن الحسن بن فضال: "إن أبا حمزة، و زرارة، ومحمد بن مسلم ماتوا في سنة واحدة، بعد أبي عبدالله(ع) بسنة أو بنحو منه"[۵۳].
  5. سخن نجاشی: "لقى علي بن الحسين وأبا جعفر وأبا عبدالله وأبا الحسن(ع) و روى عنهم"[۵۴].
  6. کلام شیخ صدوق: "وقد لقى أربعة من الأئمة: علي بن الحسين، ومحمد بن علي، وجعفر بن محمد، وموسى بن جعفر(ع)"[۵۵].

افزون بر این، در روایت کشّی تصریح نشده که وفات ابوحمزه در زمان امام صادق(ع) بوده، بلکه امام(ع) در خبری غیبی، از ماه و روز وفات ثمالی خبر می‌دهد که معنایش این نیست وفات ثمالی در زمان امام صادق(ع) رخ داده باشد.

چنان که بازگشت ابوبصیر به کوفه در همان سال و وفات ابوحمزه پس از مدت کوتاهی بعد از آن، با بقای ابوحمزه تا زمان امام کاظم(ع) منافاتی ندارد. بلی! با وفات ابوحمزه در سال ۱۵۰ هجری قمری تنافی دارد؛ زیرا شهادت امام صادق(ع) در سال ۱۴۸ هجری قمری بوده است؛ ولی قضیّه یاد شده را حسین بن حمدان خصیبی و معاصر با جناب کلینی نیز نقل کرده و در آن به جای "تلك السّنة" عبارت "السنة الداخلة"[۵۶] ثبت شده که در این صورت به سال ۱۵۰ هجری قمری نزدیکتر و موافق‌تر است.

به هر روی، نمی‌توان انکار کرد که ابوحمزه زمان امام کاظم(ع) را ادراک کرده و در زمان امام صادق(ع) آن حضرت را ملاقات کرده؛ اما بر اثر کهولت سن و بیماری نتوانسته پس از شهادت امام صادق(ع) به دیدار آن حضرت نائل گردد و احادیث را از آن بزرگوار نقل کند.

علامه شوشتری:"أما دركه الكاظم(ع) فكالإجماع قولاً و خبراً، ولا عبرة بالخبر الأول الذي نقله عن الكشي الظاهر في موته في زمان الصادق(ع) لعدم العمل به؛ وإن رواه أيضاً في الكتاب الذي اشتهر بدلائل الطبري وأما قول الشيخ في أصحاب الكاظم(ع): اختلف في بقائه فالظاهر أنه أشار إلى ذاك الخبر الذي لم يعلم عامل به، أي قائل به"[۵۷].

آیت الله خویی: "إدراك أبي حمزة زمان موسى بن جعفر(ع)، فإنه ذكر الشيخ، وقوع الخلاف فيه، والصحيح هو ذلك: فلا يعتد بخلاف المخالف غير المعروف، بعد شهادة الصدوق والنجاشي والشيخ نفسه بأن وفاته كانت سنة ۱۵۰ ويؤيد ذلك بما ذكره الكشي: من قول الرضا(ع): إنه خدم موسى بن جعفر(ع) أيضاً، وبما تقدّم من على بن الحسن بن فضال"[۵۸].

آیت الله بروجردی، ابوحمزه ثمالی را از راویان طبقه چهارم شمرده است[۵۹].[۶۰]

بررسی سال ولادت ابوحمزه ثمالی

چنان که گذشت، گزارشی از سال ولادت ابوحمزه نرسیده است؛ لکن از بعضی قرائن می‌‌توان حدس زد که ولادتش در سال ۵۰ هجری قمری یا کمی پس از آن بوده است؛ برخی قرائن:

  1. "وعن أبي حمزة الثمالي قال: كنت أزور علي بن الحسين(ع) في كل سنة مرة في وقت الحج فأتيته سنة وإذا على فخذه صبي... قلت: جعلت فداك! وما اسم هذا الغلام؟ قال: زيد. ثم دمعت عيناه..."[۶۱]. با توجه به تولد جناب زید در سال ۷۹ هجری قمری،[۶۲] می‌‌توان تخمین زد که ابوحمزه در زمان تولد زید بن علی(ع) بیش از ۲۰ سال داشته است؛ یعنی حدود سال ۵۵، بلکه سال ۵۰ به دنیا آمده است.
  2. کشته شدن سه فرزند ابوحمزه به نام‌های «نوح»، «منصور» و «حمزه» در رکاب زید بن علی(ع) که در سال ۱۲۱ هجری قمری رخ داده است[۶۳].
  3. پیری و فرسودگی ابوحمزه در زمان امام صادق(ع): «عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) جُعِلْتُ فِدَاكَ قَدْ كَبِرَ سِنِّي وَ دَقَّ عَظْمِي وَ اقْتَرَبَ أَجَلِي وَ قَدْ خِفْتُ أَنْ يُدْرِكَنِي قَبْلَ هَذَا الْأَمْرِ الْمَوْتُ...»[۶۴].

شاید بر این اساس برقی او را از اصحاب امام حسن و امام حسین(ع) نیز دانسته است[۶۵].[۶۶]

استادان و شاگردان راوی

ابوحمزه ثمالی از بسیاری مانند سعید بن مسیب، شهر بن حوشب، أبو الربیع، ثویر بن أبی فاخته، یحیی بن عقیل، سعید بن جبیر، ابو اسحاق السبیعی، اصبغ بن نباته، سوید بن غفله، جابر بن یزید الجعفی، جابر بن عبدالله انصاری، عبدالله بن الحسن، سعد الخفاف، عبدالله بن غالب، زر بن حبیش اسدی، حبابة الوالبیة، علی بن حزور، عکرمه، زید بن علی و عبدالرحمن بن جندب فزاری[۶۷] روایت کرده است که از استادان حدیثی وی شمرده می‌شوند و گروه فراوانی از وی روایت کرده‌اند که از شاگردان حدیثی اویند؛ مانند مفضل بن عمر، محمد بن الفضیل، صالح المزنی، عاصم بن حمید، محمد بن قیس، هشام بن سالم، ابن مسکان، سلیمان بن داوود المنقری، الحسن بن محبوب، معاویة بن عمار، مالک بن عطیه، ابو سعید المکاری، جمیل بن دراج، ابان بن عثمان، ایوب بن اعین، منصور بن یونس، سیف بن عمیرة، ابو ایوب الخزاز، مثنی بن الولید الحناط، داوود الرقی، عبدالله بن سنان، حماد بن عثمان، مفضل بن صالح، ابراهیم بن عمر الیمانی، صفوان بن مهران الجمال و عثمان بن عیسی[۶۸].[۶۹]

مذهب راوی

ابوحمزه ثمالی از راویان امامی و از معتقدان به ولایت ائمه إثنا عشر(ع) است و تردیدی در اثناعشری بودن وی نیست؛ ادله آن:

  1. ذکر نام وی در رجال نجاشی که به راویان امامی اختصاص دارد و به‌کارگیری عبارت "وكان من خيار أصحابنا" درباره‌اش[۷۰].
  2. تصریح امام صادق(ع) به تشیّع وی: «حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ، قَالَ حَدَّثَنَا الْفَضْلُ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ، عَنْ أَبِي بَصِيرٍ، قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) فَقَالَ مَا فَعَلَ أَبُو حَمْزَةَ الثُّمَالِيُّ قُلْتُ خَلَّفْتُهُ عَلِيلًا، قَالَ إِذَا رَجَعْتَ إِلَيْهِ فَأَقْرَأْهُ مِنِّي السَّلَامَ وَ أَعْلِمْهُ أَنَّهُ يَمُوتُ فِي شَهْرِ كَذَا فِي يَوْمِ كَذَا، قَالَ أَبُو بَصِيرٍ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ اللَّهِ لَقَدْ كَانَ فِيهِ أُنْسٌ وَ كَانَ لَكُمْ شِيعَةً! قَالَ صَدَقْتَ مَا عِنْدَنَا خَيْرٌ لَكُمْ»[۷۱].
  3. مضامین روایاتش؛ برای نمونه: «عَنْهُ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ: بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الْحَجِّ وَ الصَّوْمِ وَ الْوَلَايَةِ وَ لَمْ تُنَادَ بِشَيْءٍ مَا نُودِيَ بِالْوَلَايَةِ وَ زَادَ فِيهَا عَبَّاسُ بْنُ عَامِرٍ فَأَخَذَ النَّاسُ بِأَرْبَعٍ وَ تَرَكُوا هَذِهِ يَعْنِي الْوَلَايَةَ»[۷۲].
  4. یاد کردن رجالیان سنی از وی با تعابیر "غلوّه في تشیّعه؛ كان من الرافضة؛ يؤمن بالرجعة[۷۳].[۷۴]

جایگاه حدیثی راوی از نگاه رجالیان شیعه

ابوحمزه ثمالی از راویان جلیل القدر و منزلت بزرگ است و جایگاه بسیار بلندی نزد ائمه(ع) داشته و روایات فراوانی در مدح وی رسیده است؛ مانند این روایت معتبر کشّی:

«وَجَدْتُ بِخَطِّ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدِ بْنِ نُعَيْمٍ الشَّاذَانِيِّ[۷۵] قَالَ سَمِعْتُ الْفَضْلَ بْنَ شَاذَانَ[۷۶]، قَالَ سَمِعْتُ الثِّقَةَ، يَقُولُ سَمِعْتُ الرِّضَا(ع) يَقُولُ: أَبُو حَمْزَةَ الثُّمَالِيُّ فِي زَمَانِهِ كَلُقْمَانَ فِي زَمَانِهِ وَ ذَلِكَ أَنَّهُ قَدِمَ أَرْبَعَةً مِنَّا عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ وَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ وَ بُرْهَةً مِنْ عَصْرِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ(ع) وَ يُونُسُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ كَذَلِكَ هُوَ سَلْمَانُ فِي زَمَانِهِ»[۷۷].

بر این پایه، همه رجالیان شیعی ابوحمزه ثمالی را توثیق کردند؛ نمونه‌ها:

  1. کشّی: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ حَمْدَوَيْهِ بْنَ نُصَيْرٍ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ وَ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ وَ مُحَمَّدٍ أَخَوَيْهِ وَ أَبِيهِ فَقَالَ كُلُّهُمْ ثِقَاتٌ فَاضِلُونَ[۷۸].
  2. نجاشی: "ثقة وكان من خيار أصحابنا وثقاتهم ومعتمديهم في الرواية والحديث"[۷۹].
  3. شیخ طوسی: "ثقة"[۸۰].
  4. ابن داوود حلی: "ثقة"[۸۱].
  5. علامه حلی: "ثقة"[۸۲].
  6. سید حسن صدر: "معظم عند الأئمة، كثير السّماع منهم، من المنقطعين إليهم، شيخ الشيعة في عصره بالكوفة، والمسموع قوله فيهم"[۸۳].
  7. علامه شوشتری:"أما جلاله: فكالإجماع أيضاً... ويدل على جلاله ما رواه مصافحة الكافي عنه، قال: زاملت أبا جعفر(ع) فحططنا الرحل، ثم مشي قليلاً ثم جاء فأخذ بيدى فغمزها غمزة شديدة، فقلت: جعلت فداك! أو ما كنت معك في المحمل؟ فقال: أما علمت أن المؤمن إذا جال جولة ثم أخذ بيد أخيه نظر الله إليهما بوجهه ويقول للذنوب: تحاتّ عنهما، فتتحاتّ - يا أبا حمزة - كما يتحات الورق عن الشجر فيفترقان وما عليهما من ذنب"[۸۴] و[۸۵].[۸۶]

جایگاه حدیثی راوی از نگاه رجالیان سنّی

رجالیان سنّی، ابوحمزه ثمالی را تضعیف و با تعابیر گوناگونی نکوهش کردند و جایگاه حدیثی وی را مخدوش دانسته‌اند؛ نمونه‌ها:

  1. ابن حبان: "كثير الوهم في الأخبار حتّى خرج عن حدّ الإحتجاج به إذا انفرد مع غلوه في تشيعه"[۸۷].
  2. ذهبی: "وعده السليماني في قوم من الرافضة"[۸۸].
  3. ابن حجر: "ضعيف رافضي"[۸۹]؛ "وقال يزيد بن هارون: كان يؤمن بالرجعة، وقال أبو داود: جاءه ابن المبارك فدفع إليه صحيفة فيها حديث سوء في عثمان فرد الصحيفة على الجارية وقال: قولي له قبحك الله وقبح صحيفتك، وقال عبيدالله بن موسى: كنا عند أبي حمزة الثمالي فحضر ابن المبارك فذكر أبو حمزة حديثاً في عثمان فقام ابن المبارك فمزق ما كتب ومضى"[۹۰].
  4. احمد بن حنبل: "ضعيف الحديث ليس بشيء[۹۱].
  5. ابراهیم بن یعقوب الجوزجانی: واهي الحدیث[۹۲].
  6. نسائی: "ليس بثقة"[۹۳].
  7. یحیی بن معین: "ليس بشيء[۹۴].
  8. أبو زرعه: "كوفي لين"[۹۵].
  9. أبو حاتم: "لين الحديث يكتب حديثه ولا يحتج به"[۹۶].
  10. عبدالله بن عدی: "ضعفه بين على رواياته وهو إلى الضعف أقرب"[۹۷].

از عبارات رجالیان سنّی برداشت می‌شود که علت تضعیف ابوحمزه ثمالی و بی‌اعتبار دانستن احادیث وی به چهار چیز برمی‌گردد: غلو در تشیع؛ ایمان به رجعت؛ رافضی بودن؛ "نقل مطاعن عثمان".

  1. حاکم نیشابوری پس از نقل روایتی از ابو حمزه ثمالی نوشته است: "هذا صحيح الإسناد فإن أبا حمزة الثمالي لم ينقم عليه إلا الغلو في مذهبه"[۹۸].[۹۹]

روایت در نکوهش ابو حمزه ثمالی

در رجال کشی دو روایت نقل شده که مضمونشان بر شرب نبیذ ابوحمزه ثمالی دلالت دارد که در صورت صحّت، سبب قدح و ذمّ وی می‌شود و جایگاه حدیثی او را مخدوش میسازد، در نتیجه وثاقتش زیر سؤال می‌رود.

روایت یکم: «حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ، قَالَ: سَأَلْتُ عَلِيَّ بْنَ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْحَدِيثِ الَّذِي رُوِيَ عَنْ عَبْدِ الْمَلِكِ بْنِ أَعْيَنَ وَ تَسْمِيَةِ ابْنِهِ الضُّرَيْسَ قَالَ، فَقَالَ! إِنَّمَا رَوَاهُ أَبُو حَمْزَةَ، وَ أَصْبَغُ بْنُ[۱۰۰] عَبْدِ الْمَلِكِ خَيْرٌ مِنْ أَبِي حَمْزَةَ، وَ كَانَ أَبُو حَمْزَةَ يَشْرَبُ النَّبِيذَ وَ مُتَّهَمٌ بِهِ، إِلَّا أَنَّهُ قَالَ تَرَكَ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ زَعَمَ أَنَّ أَبَا حَمْزَةَ وَ زُرَارَةَ وَ مُحَمَّدَ بْنَ مُسْلِمٍ مَاتُوا فِي سَنَةٍ وَاحِدَةٍ بَعْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) بِسَنَةٍ أَوْ بِنَحْوٍ مِنْهُ، وَ كَانَ أَبُو حَمْزَةَ كُوفِيّاً»[۱۰۱].

روایت دوم: «حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَيْبَةَ أَبُو مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى الْهَمْدَانِيُّ، قَالا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ، قَالَ: كُنْتُ أَنَا وَ عَامِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جُذَاعَةَ الْأَزْدِيُّ وَ حُجْرُ بْنُ زَائِدَةَ جُلُوساً عَلَى بَابِ الْفِيلِ إِذْ دَخَلَ عَلَيْنَا أَبُو حَمْزَةَ الثُّمَالِيُّ ثَابِتُ بْنُ دِينَارٍ فَقَالَ لِعَامِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ يَا عَامِرُ أَنْتَ حَرَّشْتَ عَلَيَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) فَقُلْتُ أَبُو حَمْزَةَ يَشْرَبُ النَّبِيذَ فَقَالَ لَهُ عَامِرٌ مَا حَرَّشْتُ عَلَيْكَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) وَ لَكِنْ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) عَنِ الْمُسْكِرِ، فَقَالَ: كُلُّ مُسْكِرٍ حَرَامٌ، وَ قَالَ لَكِنَّ أَبَا حَمْزَةَ يَشْرَبُ، قَالَ، فَقَالَ أَبُو حَمْزَةَ: أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِنْهُ الْآنَ وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ»[۱۰۲].[۱۰۳]

نقد و بررسی

هر دو روایت یاد شده از جهت سند و متن مخدوشاند و قدرت مقابله با ادلّه وثاقت ثمالی را ندارند. در سند، یکم، راوی خبر علی بن الحسن بن فضال است که ابوحمزه ثمالی را درک نکرده، درنتیجه اخبارش از شرب نبیذ ثمالی "وكان أبو حمزة يشرب النبيذ" عن حسٍّ نیست، بلکه حدسی است و از دیگران شنیده است و چون محتمل است از غیر ثقه شنیده باشد، نقل او برای دیگران اعتباری نخواهد داشت.

سند روایت دوم هم مخدوش و ضعیف است، به چند دلیل:

  1. علی بن محمد بن قتیبة النیشابوری از از شاگردان فضل بن شاذان و از مشایخ کشّی است که در مواردی مختلف از او روایت کرده و نجاشی درباره‌اش نوشته است: "اعتمد عليه أبو عمر والكشي في كتاب الرجال، صاحب الفضل بن شاذان وراوية كتبه"[۱۰۴] ولی نکته این است که کشّی در موارد مختلفی از وی با کنیه «ابو الحسن» یاد کرده[۱۰۵]، در حالی که در روایت مورد بحث او را به «ابو محمد» مکنی کرده است، پس احتمال می‌رود که شخص دیگری بوده باشد.
  2. محمد بن موسی الهمدانی متّهم به وضع و غلوّ است. شیخ طوسی در ترجمه خالد بن عبدالله بن سدیر نوشته است: "له كتاب ذكر أبو جعفر محمد بن علي بن بابويه القمي، عن محمد بن الحسن بن الوليد أنه قال: لا أرويه لأنه موضوع وضعه محمد بن موسى الهمداني"[۱۰۶]. نجاشی نیز نوشته است: "محمد بن موسى بن عيسآ، أبو جعفر الهمداني السمان: ضعّفه القمّيون بالغلو وكان ابن الوليد يقول: إنه كان يضع الحديث"[۱۰۷].
  3. محمد بن حسین بن ابی خطاب که از عامر بن عبدالله و حجر بن زائده روایت کرده[۱۰۸]، مُرسل است؛ زیرا محمد بن الحسین بن أبی الخطّاب از اصحاب امام جواد، امام هادی و امام عسکری(ع) است[۱۰۹] و در سال ۲۶۲ هجری قمری وفات یافته است[۱۱۰] و با دو واسطه از عامر بن عبدالله که از اصحاب امام باقر و امام صادق(ع) است[۱۱۱] روایت می‌کند[۱۱۲].

حجر بن زائده نیز از راویان امام باقر و امام صادق(ع) شمرده شده و محمد بن الحسین بن أبی الخطاب با دو واسطه نیز از وی روایت کرده است[۱۱۳].

همچنین متن دو روایت یاد شده اشکالات متعددی دارد؛ برای نمونه:

  1. راوی قضیه عبدالملک بن أعین و نامگذاری فرزندش به ضریس، علی بن عطیه است[۱۱۴]، در حالی که در روایت یکم، آن را به ابوحمزه نسبت داده است: "فقال إنما رواه أبو حمزة".
  2. اضطرابی که در گفتار ابن فضّال در روایت یکم مشاهده می‌شود؛ زیرا نخست به صورت جزم می‌گوید: "وكان أبو حمزة يشرب النبيذ" و سپس آن را به شکل یک اتهام مطرح می‌سازد: "ومتهم به".
  3. نبیذ انواع مختلفی داشته؛ بعضی شربش حلال و برخی شربش حرام بوده است[۱۱۵] و آنچه ابوحمزه می‌نوشیده، از گونه حلالش بوده و راوی خیال کرده که از نبیذ حرام می‌نوشیده است.
  4. احتمال عدم اطلاع از حرمت شرب نبیذ مسکر، از شخصیت جلیل القدری مثل ابوحمزه ثمالی[۱۱۶] که در زمان امام سجاد(ع) از بزرگان شیعه و از زهّاد آن دوران شمرده می‌شود و امام(ع) دعای عظیم ابوحمزه را به وی تعلیم می‌دهد، بسیار بعید است؛ زیرا روایت «كُلُّ مُسْكِرٍ حَرَامٌ» از احادیث نَبَوی است[۱۱۷]؛ چگونه می‌شود ابوحمزه فقیه، محدّث و مفسّر از آن بی‌خبر بوده باشد!
  5. اعتقاد به حلیّت شرب نبیذ بر طبق اجتهاد شخصی و استغفار و توبه به مجرد شنیدن سخن امام صادق(ع) و اطلاع از حرمت آن، نشانه از تعبّد و پایبندی ابوحمزه ثمالی به احکام اسلامی است و نه تنها منافاتی با وثاقت وی ندارد، مؤید وثاقت و جلالت اوست.

بر این پایه، دو روایت مورد بحث، نمی‌توانند در مقابل روایات متعدد مدح، و شهادت بزرگانی چون شیخ صدوق، شیخ طوسی و نجاشی بر وثاقت ابوحمزه ثمالی معارضه کنند.

ابوعلی حائری: "إنه لا خلاف بين الطائفة في عدالته، وأمثال هذه الأخبار لاتنهض للمعارضة"[۱۱۸].

آیت الله خویی: "وعلى كل حال لا يسعنا تصديق على بن الحسن بعد شهادة الصدوق بعدالته، وشهادة النجاشي بأنه كان من خيار أصحابنا المؤيدتين بما روى من أنه كسلمان او كلقمان في زمانه"[۱۱۹].

به جزم و یقین می‌‌توان گفت ذکر این‌گونه امور، از دسیسه‌های معاندان و مخالفان اهل بیت(ع) ضد یاران راستین آن بزرگواران است، تا از طریق وضع و جعل آنها چهره‌های ملکوتی و آسمانی آنان را خدشه‌دار کنند!

آری! امیر مؤمنان و متّقیان، حضرت علی(ع) را نیز به شرب خمر متهم کردند و شأن نزول آیه شریف  يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى [۱۲۰] را آن حضرت دانستند[۱۲۱]! همچنین شخصیّت‌های برجسته شیعه، مانند هشام بن حکم، زرارة بن أعین و مؤمن الطّاق نیز آماج حملات زهرآگین معاندان اهل بیت قرار گرفتند!.[۱۲۲]

منابع

پانویس

  1. ر.ک: أ. منابع شیعی: رجال البرقی، ص۸، ۹ و ۴۷؛ رجال النجاشی، ۱۱۵، ش۲۹۶؛ رجال الطوسی، ص۱۱۰، (ش (۱۰۸۳)، ص۱۲۹، (ش ۱۳۰۷)، ص۱۷۴، (ش۲۰۴۷) و ص۳۳۳، (ش۴۹۵۹)؛ الفهرست (طوسی)، ص۱۰۵، ش۱۳۸؛ رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۲۰۱، ش۳۵۳ - ۳۵۷؛ معالم العلماء، ص۶۵، ش۱۵۶؛ الإکمال فی أسماء الرجال، ص۳۲؛ الرجال (ابن داود) ص۷۷، (ش ۲۷۳) و ص۳۹۶، (ش۲۶)؛ خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۲۹، ش۵؛ إیضاح الاشتباه، ص۱۲۵، ش۱۱۹؛ الرجال (حرّ عاملی)، ص۷۴، ش۲۵۴؛ منهج المقال، ج۳، ص۱۱۲، ش۹۱۳؛ نقد الرجال، ج۱، ص۳۱۱، ش۸۴۰؛ مجمع الرجال، ج۱، ص۲۸۹ و ج۷، ص۳۴؛ جامع الرواه، ج۱، ص۱۳۴، ش۱۰۷۲؛ زبدة، الأقوال، ص۷۹، ش۳۵۶؛ الوجیزة فی الرجال، ص۴۱، (ش۳۱۸) و ص۲۰۵، (ش۲۱۹۱)؛ التحریر الطاووسی، ص۹۹، ش۷۰؛ معراج أهل الکمال، ج۱، ص۴۳۶، ش۱۴؛ الفوائد الرجالیه (بحر العلوم)، ج۱، ص۲۵۸؛ منتهی المقال، ج۲، ص۱۹۱، ش۵۰۳ و ج۷، ص۳۵۴، ش۴۱۳۴؛ تکملة الرجال، ج۱، ص۳۲۸؛ توضیح المقال، ص۱۲۹؛ شعب المقال، ص۵۷، (ش۱۲۱) و ص۱۴۸، (ش ۸۱۲)؛ بهجة الآمال، ج۲، ص۴۵۸؛ تنقیح المقال، ج۱۳، ص۲۵۵، ش۳۳۹۱؛ طرائف المقال، ج۲، ص۵۵، ش۷۰۷۵؛ أعیان الشیعه، ج۲، ص۸۹؛ ج۴، ص۹؛ الکُنی و الألقاب، ج۲، ص۱۳۲؛ مستطرفات المعالی، ص۴۷، ش۱۰۶؛ معجم رجال الحدیث، ج۴، ص۲۹۰، (ش ۱۹۴۷) و ص۲۹۲، (ش ۱۹۶۰)؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۲، ص۷۷، (ش ۲۳۱۲) و ص۷۹، (ش ۲۳۲۴)؛ قاموس الرجال، ج۲، ص۴۴۴، ش۱۲۶۷؛ تهذیب المقال، ج۴، ص۲۴۵. ب. منابع سنّی: الطبقات الکبری، ج۶، ص۳۶۴؛ تاریخ ابن معین، ج۱، ص۲۰۵، ش۱۳۳۵؛ العلل، ج۳، ص۸۰، (ش ۴۲۶۷) و ص۹۶، (ش ۴۳۵۶)، التاریخ الکبیر، ج۲، ص۱۶۵، ش۲۰۷۳؛ الضعفاء والمتروکین، ص۱۶۲، ش۹۳؛ ضعفاء العقیلی، ج۱، ص۱۷۲، ش۲۱۴؛ الفهرست (ابن ندیم) ص۵۰؛ الجرح والتعدیل، ج۲، ص۴۵۰، ش۱۸۱۳؛ المجروحین، ج۱، ص۲۰۶؛ الأنساب (سمعانی)، ج۱، ص۵۱۳؛ الکامل، ج۲، ص۹۳، ش۳۱۱؛ تهذیب الکمال، ج۴، ص۳۵۷، ش۸۱۹؛ الکاشف، ج۱، ص۲۸۲، ش۶۸۷؛ میزان الإعتدال، ج۱، ص۳۶۳، ش۱۳۵۸؛ تاریخ الإسلام، ج۹، ص۸۴؛ الوافی بالوفیات، ج۱۰، ص۲۸۴؛ لسان المیزان، ج۷، ص۱۸۷، (ش ۲۴۷۳) و ص۴۶۰، (ش۵۴۵۸)؛ تقریب التهذیب، ج۱، ص۱۴۶، ش۸۲۰؛ تهذیب التهذیب، ج۲، ص۷، ش۱۰؛ بحر الدم، ص۳۱، ش۱۳۲؛ کشف الظنون، ج۱، ص۴۴۴؛ إیضاح المکنون، ج۱، ص۳۰۴ و ۵۶۲ و ج۲، ص۳۰۱ و ۳۴۷؛ هدیة العارفین، ج۱، ص۲۴۶؛ الأعلام، ج۲، ص۹۷ و ۱۰۰؛ معجم المؤلفین، ج۳، ص١٠٠.
  2. اسناد شیخ صدوق به علی بن سالم چنین است: «حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ السِّنَانِيُّ وَ عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الدَّقَّاقُ وَ الْحُسَيْنُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ هِشَامٍ الْمُؤَدِّبُ وَ عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ الْأَسَدِيُّ عَنْ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ النَّخَعِيِّ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ النَّوْفَلِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ سَالِمٍ...».
  3. سپس نزدیک شد و فروتر آمد آنگاه (میان او و پیامبر) به اندازه دو کمان یا نزدیک‌تر رسید سوره نجم، آیه ۸.
  4. این روایت در سه جای تفسیر کنز الدقائق نقل شده است: ج۴، ص۳۶۹ - ۳۷۰، ج۷، ص۳۰۱ - ۳۰۲ و ج۱۲، ص۴۷۷ به گزارش از کتاب علل الشرائع، ج۱، ص۱۳۱ - ۱۳۲.
  5. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۵، ص 96-97.
  6. علامه حلّی درباره ضبط کلمه ثابت و ثمالی: ثابت بن أبی صفیة بالثّاء المنقطة فوقها ثلاث نقط أبو حمزة الثمالی: بضم الثاء المنقطة فوقها ثلاث نقط، و اسم أبی صفیة دینار. (إیضاح الإشتباه، ص۱۲۵، ش۱۱۹) سمعانی: بضم الثاء المنقوطة بثلاث و فتح المیم و فی آخرها اللام، هذه النسبة إلی ثمالة و هی من الأزد و هو ثمالة بن أسلم بن کعب بن الحارث بن کعب بن عبد الله بن مالک بن نصر بن الأزد بن الغوث. (الأنساب، ج۱، ص۵۱۳).
  7. تفسیر کنز الدقائق، ج۱۰، ص۵۳۱
  8. تفسیر کنز الدقائق، ج۱۲، ص۴۷۷.
  9. تفسیر کنز الدقائق، ج۱، ص۷۱.
  10. تفسیر کنز الدقائق، ج۵، ص۱۲۳.
  11. تفسیر کنز الدقائق، ج۱۰، ص۳۹۶.
  12. تفسیر کنز الدقائق، ج۲، ص۱۹۸.
  13. ر.ک: رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۲۰۳، ح۳۵۷: «وَجَدْتُ بِخَطِّ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدِ بْنِ نُعَيْمٍ الشَّاذَانِيِّ، قَالَ سَمِعْتُ الْفَضْلَ بْنَ شَاذَانَ، قَالَ سَمِعْتُ الثِّقَةَ، يَقُولُ سَمِعْتُ الرِّضَا(ع) يَقُولُ: أَبُو حَمْزَةَ الثُّمَالِيُّ فِي زَمَانِهِ كَلُقْمَانَ فِي زَمَانِهِ».
  14. رجال النجاشی، ص۱۱۵، ح۲۹۶: «روی عن أبی عبدالله(ع) أنه قال: أبو حمزة فی زمانه مثل سلمان فی زمانه».
  15. رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۳۳، ش۶۱: «جَعْفَرُ بْنُ مَعْرُوفٍ، قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ، عَنْ حُسَيْنِ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ، عَنْ أَبِيهِ أَبِي حَمْزَةَ، قَالَ: وَ اللَّهِ إِنِّي لَعَلَى ظَهْرِ بَعِيرِي بِالْبَقِيعِ إِذْ جَاءَنِي رَسُولٌ فَقَالَ أَجِبْ يَا أَبَا حَمْزَةَ! فَجِئْتُ وَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) جَالِسٌ، فَقَالَ إِنِّي لَأَسْتَرِيحُ إِذَا رَأَيْتُكَ...».
  16. رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۲۰۲، ش۳۵۶: «... عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ، عَنْ أَبِي بَصِيرٍ، قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) فَقَالَ مَا فَعَلَ أَبُو حَمْزَةَ الثُّمَالِيُّ قُلْتُ خَلَّفْتُهُ عَلِيلًا، قَالَ إِذَا رَجَعْتَ إِلَيْهِ فَأَقْرَأْهُ مِنِّي السَّلَامَ».
  17. رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۲۰۱، ش۳۵۵: «عَنْ أَبِي حَمْزَةَ، قَالَ كَانَتْ بُنَيَّةٌ لِي سَقَطَتْ فَانْكَسَرَتْ يَدُهَا، فَأَتَيْتُ بِهَا التَّيْمِيَ فَأَخَذَهَا فَنَظَرَ إِلَى يَدِهَا فَقَالَ مُنْكَسِرَةٌ، فَدَخَلَ يُخْرِجُ الْجَبَائِرَ وَ أَنَا عَلَى الْبَابِ فَدَخَلَتْنِي رِقَّةٌ عَلَى الصَّبِيَّةِ فَبَكَيْتُ وَ دَعَوْتُ، فَخَرَجَ بِالْجَبَائِرِ فَتَنَاوَلَ بِيَدِ الصَّبِيَّةِ فَلَمْ يَرَ بِهَا شَيْئاً ثُمَّ نَظَرَ إِلَى الْأُخْرَى فَقَالَ مَا بِهَا شَيْءٌ، قَالَ فَذَكَرْتُ ذَلِكَ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) فَقَالَ يَا أَبَا حَمْزَةَ وَافَقَ الدُّعَاءُ الرِّضَاءَ، فَاسْتُجِيبَ لَكَ فِي أَسْرَعَ مِنْ طَرْفَةِ عَيْنٍ».
  18. مناقب آل أبی طالب (ابن شهر آشوب)، ج۴، ص۳۲۰: «عَنْ دَاوُدُ بْنُ كَثِيرٍ الرَّقِّيُّ قَالَ: أَتَى أَعْرَابِيٌّ إِلَى أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ فَسَأَلَهُ خَبَراً فَقَالَ تُوُفِّيَ جَعْفَرٌ الصَّادِقُ(ع)فَشَهَقَ شَهْقَةً وَ أُغْمِيَ عَلَيْهِ فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ هَلْ أَوْصَى إِلَى أَحَدٍ قَالَ نَعَمْ أَوْصَى إِلَى ابْنِهِ عَبْدِ اللَّهِ وَ مُوسَى وَ أَبِي جَعْفَرٍ الْمَنْصُورِ فَضَحِكَ أَبُو حَمْزَةَ وَ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدَانَا إِلَى الْهُدَى وَ بَيَّنَ لَنَا عَنِ الْكَبِيرِ وَ دَلَّنَا عَلَى الصَّغِيرِ وَ أَخْفَى عَنْ أَمْرٍ عَظِيمٍ».
  19. فرحة الغری، ص۴۶ - ۴۷: «وَ ذَكَرَ حَسَنُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ طَحَّالٍ الْمِقْدَادِيُ أَنَّ زَيْنَ الْعَابِدِينَ(ع) وَرَدَ إِلَى الْكُوفَةِ وَ دَخَلَ مَسْجِدَهَا وَ بِهِ أَبُو حَمْزَةَ الثُّمَالِيُّ وَ كَانَ مِنْ زُهَّادِ أَهْلِ الْكُوفَةِ وَ مَشَايِخِهَا فَصَلَّى رَكْعَتَيْنِ قَالَ أَبُو حَمْزَةَ فَمَا سَمِعْتُ أَطْيَبَ مِنْ لَهْجَتِهِ فَدَنَوْتُ مِنْهُ لِأَسْمَعَ مَا يَقُولُ فَسَمِعْتُهُ يَقُولُ إِلَهِي إِنْ كَانَ قَدْ عَصَيْتُكَ فَإِنِّي قَدْ أَطَعْتُكَ فِي أَحَبِّ الْأَشْيَاءِ إِلَيْكَ الْإِقْرَارِ بِوَحْدَانِيَّتِكَ مَنّاً مِنْكَ عَلَيَّ لَا مَنّاً مِنِّي عَلَيْكَ وَ الدُّعَاءُ مَعْرُوفٌ ثُمَّ نَهَضَ قَالَ أَبُو حَمْزَةَ فَتَبِعْتُهُ إِلَى مُنَاخِ الْكُوفَةِ فَوَجَدْتُ عَبْداً أَسْوَدَ مَعَهُ نَجِيبٌ وَ نَاقَةٌ فَقُلْتُ يَا أَسْوَدُ مَنِ الرَّجُلُ فَقَالَ أَ وَ تَخْفَى عَلَيْكَ شَمَائِلُهُ هُوَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ. قَالَ أَبُو حَمْزَةَ فَأَكْبَبْتُ عَلَى قَدَمَيْهِ أُقَبِّلُهَا فَرَفَعَ رَأْسِي بِيَدِهِ وَ قَالَ لَا يَا أَبَا حَمْزَةَ إِنَّمَا يَكُونُ السُّجُودُ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا أَقْدَمَكَ إِلَيْنَا قَالَ مَا رَأَيْتَ وَ لَوْ عَلِمَ النَّاسُ مَا فِيهِ مِنَ الْفَضْلِ لَأَتَوْهُ وَ لَوْ حَبْواً هَلْ لَكَ أَنْ تَزُورَ مَعِي قَبْرَ جَدِّي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع) قُلْتُ أَجَلْ فَسِرْتُ فِي ظِلِّ نَاقَتِهِ يُحَدِّثُنِي حَتَّى أَتَيْنَا الْغَرِيَّيْنِ وَ هِيَ بُقْعَةٌ بَيْضَاءُ تَلْمَعُ نُوراً فَنَزَلَ عَنْ نَاقَتِهِ وَ مَرَّغَ خَدَّيْهِ عَلَيْهَا وَ قَالَ يَا أَبَا حَمْزَةَ هَذَا قَبْرُ جَدِّي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع) ثُمَّ زَارَهُ بِزِيَارَةٍ أَوَّلُهَا السَّلَامُ عَلَى اسْمِ اللَّهِ الرَّضِيِّ وَ نُورِ وَجْهِهِ الْمُضِيءِ ثُمَّ وَدَّعَهُ وَ مَضَى إِلَى الْمَدِينَةِ وَ رَجَعْتُ أَنَا إِلَى الْكُوفَةِ».
  20. «عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: سَمِعْتُهُ يَقُولُ لِأَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ يَا أَبَا حَمْزَةَ هَلْ شَهِدْتَ عَمِّي لَيْلَةَ خَرَجَ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَهَلْ صَلَّى فِي مَسْجِدِ سُهَيْلٍ قَالَ وَ أَيْنَ مَسْجِدُ سُهَيْلٍ لَعَلَّكَ تَعْنِي مَسْجِدَ السَّهْلَةِ قَالَ نَعَمْ قَالَ أَمَا إِنَّهُ لَوْ صَلَّى فِيهِ رَكْعَتَيْنِ- ثُمَّ اسْتَجَارَ اللَّهَ لَأَجَارَهُ سَنَةً». (کامل الزیارات، ص۲۹، ح۱۰).
  21. رجال النجاشی، ص۱۱۵، ش۲۹۶.
  22. «أَنَّ دَاوُدَ بْنَ كَثِيرٍ الرَّقِّيَّ قَالَ وَفَدَ مِنْ خُرَاسَانَ وَافِدٌ يُكَنَّى أَبَا جَعْفَرٍ وَ اجْتَمَعَ إِلَيْهِ جَمَاعَةٌ مِنْ أَهْلِ خُرَاسَانَ فَسَأَلُوهُ أَنْ يَحْمِلَ لَهُمْ أَمْوَالًا وَ مَتَاعاً وَ مَسَائِلَهُمْ فِي الْفَتَاوِي وَ الْمُشَاوَرَةِ فَوَرَدَ الْكُوفَةَ فَنَزَلَ وَ زَارَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(ع) وَ رَأَى فِي نَاحِيَةٍ رَجُلًا وَ حَوْلَهُ جَمَاعَةٌ فَلَمَّا فَرَغَ مِنْ زِيَارَتِهِ قَصَدَهُمْ فَوَجَدَهُمْ شِيعَةً فُقَهَاءَ وَ يَسْمَعُونَ مِنَ الشَّيْخِ فَسَأَلَهُمْ عَنْهُ فَقَالُوا هُوَ أَبُو حَمْزَةَ الثُّمَالِيُّ».
  23. الفهرست (طوسی)، ص۱۰۵، ش۱۳۸.
  24. رجال الطوسی، ص۳۳۳، ش۴۹۵۹.
  25. رجال النجاشی، ص۱۱۵، ش۲۹۶.
  26. معالم العلماء، ص۲۹ - ۳۰، ش۱۵۶.
  27. من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۶۱۸: «رَوَى إِسْمَاعِيلُ بْنُ الْفَضْلِ عَنْ ثَابِتِ بْنِ دِينَارٍ عَنْ سَيِّدِ الْعَابِدِينَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع) قَالَ حَقُّ اللَّهِ الْأَكْبَرُ عَلَيْكَ أَنْ تَعْبُدَهُ وَ لَا تُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً...»؛ الخصال، ص۵۶۴ – ۵۶۵، ح۱: «حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُوسَى رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِكٍ الْفَزَارِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا خَيْرَانُ بْنُ دَاهِرٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ سُلَيْمَانَ الْجَبَلِيُّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ فُضَيْلٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ: هَذِهِ رِسَالَةُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(ع) إِلَى بَعْضِ أَصْحَابِهِ: اعْلَمْ أَنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْكَ حُقُوقاً مُحِيطَةً بِكَ فِي كُلِّ حَرَكَةٍ تَحَرَّكْتَهَا أَوْ سَكِنَةٍ سَكَنْتَهَا...».
  28. عبدالرزاق محمد حسین حرز الدین.
  29. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۵، ص 98-102.
  30. رجال النجاشی، ص۱۱۵، ص۲۹۶: {{عربی|مات سنة خمسین و مائة؛ رجال الطوسی، ص۱۱۰، (ش (۱۰۸۳) و ص۱۷۴، (ش ۲۰۴۷): مات سنة خمسین و مائة؛ من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۴۴۴: و توفی سنة خمسین و مائة،...، قد لقی أربعة من الأئمة: علی بن الحسین، و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر(ع).
  31. کشف الغمه، ج۲، ص۲۴۵: «وَ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ(ع) يَقُولُ لَا وَ اللَّهِ لَا يَرَى أَبُو جَعْفَرٍ بَيْتَ اللَّهِ أَبَداً فَقَدِمْتُ الْكُوفَةَ فَأَخْبَرْتُ أَصْحَابَنَا [بِذَلِكَ] فَلَمْ يَلْبَثْ أَنْ خَرَجَ فَلَمَّا بَلَغَ الْكُوفَةَ قَالَ لِي أَصْحَابُنَا فِي ذَلِكَ فَقُلْتُ لَا وَ اللَّهِ لَا يَرَى بَيْتَ اللَّهِ أَبَداً فَلَمَّا صَارَ فِي الْبُسْتَانِ اجْتَمَعُوا إِلَيَّ أَيْضاً وَ قَالُوا بَقِيَ بَعْدَ هَذَا شَيْءٌ فَقُلْتُ لَا وَ اللَّهِ لَا يَرَى بَيْتَ اللَّهِ أَبَداً فَلَمَّا نَزَلَ بِئْرَ مَيْمُونٍ أَتَيْتُ أَبَا الْحَسَنِ(ع) فَوَجَدْتُهُ قَدْ سَجَدَ وَ أَطَالَ السُّجُودَ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَيَّ فَقَالَ اخْرُجْ فَانْظُرْ مَا يَقُولُ النَّاسُ فَخَرَجْتُ فَسَمِعْتُ الْوَاعِيَةَ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ فَرَجَعْتُ فَأَخْبَرْتُهُ فَقَالَ اللَّهُ أَكْبَرُ مَا كَانَ لِيَرَى بَيْتَ اللَّهِ أَبَداً».
  32. أعیان الشیعه، ج۴، ص۹ - ۱۰: و یظهر مما رواه فی کشف الغمة عن کتاب الدلائل عن أبی حمزة أنه عاش بعد المنصور، والمنصور توفی سنة ۱۵۸ فیکون قد بقی إلی ما بعد هذا التاریخ أو توفی فیه، و ذلک أیضاً یعارض القول بأنه توفی سنة ۱۵۰، و یترجح أنه بقی إلی ما بعد ۱۵۰....
  33. قرب الإسناد، ص۳۳۷، ح۱۲۴۰: «مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ الْبَغْدَادِيُّ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى(ع) يَقُولُ: لَا وَ اللَّهِ لَا يَرَى أَبُو جَعْفَرٍ بَيْتَ اللَّهِ أَبَداً فَقَدِمْتُ الْكُوفَةَ...».
  34. الطبقات الکبری، ج۶، ص۳۶۴: توفی فی خلافة أبی جعفر. مقصود از أبوجعفر، منصور دوانیقی است.
  35. تقریب التهذیب، ج۱، ص۱۴۶، ش۸۲۰: مات فی خلافة أبی جعفر.
  36. ر.ک: تاریخ الطبری، ج۶، ص۱۲۱ و ۳۰۶.
  37. ر.ک: المجروحین، ج۱، ص۲۰۶؛ ضعفاء العقیلی، ج۱، ص۱۷۲، ش۲۱۴؛ تاریخ الإسلام، ج۹، ص۸۵؛ الوافی بالوفیات، ج۱۰، ص۲۸۴.
  38. إیضاح المکنون، ج۱، ص۳۰۴: المتوفی سنة ۱۵۰ خمسین و مائة.
  39. ر.ک: الأعلام، ج۲، ص۱۰۰.
  40. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۵، ص 102-104.
  41. رجال الطوسی، ص۱۱۰، ش۱۰۸۳: ثابت بن أبیصفیة، دینار الثمالی الأزدی، یکنی أبا حمزة الکوفی.
  42. رجال الطوسی، ص۱۲۹، ش۱۳۰۷: ثابت بن دینار، أبو صفیة الأزدی الثمالی الکوفی، یکنی أبا حمزة.
  43. رجال الطوسی، ص۱۷۴، ش۲۰۴۷: ثابت بن أبیصفیة دینار الأزدی الثمالی الکوفی، یکنی أبا حمزة، مات سنة خمسین و مائة.
  44. رجال الطوسی، ص۳۳۳، ش۴۹۵۹: ثابت بن دینار، یکنی دینار أبا صفیة، و کنیة ثابت أبو حمزة الثمالی.
  45. رجال النجاشی، ص۱۱۵، ش۲۹۶: {{عربی|لقی علی بن الحسین و أبا جعفر و أبا عبدالله [و] أبا الحسن(ع) و روی عنهم{{.
  46. من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۴۴۴: قد لقی أربعة من الأئمة: علی بن الحسین، و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر(ع).
  47. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۵، ص 104.
  48. رجال الطوسی، ص۳۳۳، ش۴۹۵۹: اختلف فی بقائه إلی وقت أبی الحسن موسی(ع)، روی عن علی بن الحسین(ع) و من بعده.
  49. رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۲۰۲، ح۳۵۶.
  50. رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۲۰۳، ح۳۵۷.
  51. مناقب آل أبی طالب (ابن شهر آشوب)، ج۴، ص۳۲۰.
  52. رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۱۲۴، ح۱۹۵.
  53. رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۲۰۱، ش۳۵۳.
  54. رجال النجاشی، ص۱۱۵، ش۲۹۶.
  55. من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۴۴۴.
  56. الهدایة الکبری، ص۲۵۳. «عَنْ أَبِي بَصِيرٍ: قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) فَقَالَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ مَا فَعَلَ أَبُو حَمْزَةَ الثُّمَالِيُّ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاءَكَ خَلَّفْتُ أَبَا حَمْزَةَ صَالِحاً فَقَالَ لِي: إِذَا رَجَعْتَ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلَامَ وَ قُلْ لَهُ: إِنَّكَ تَمُوتُ يَوْمَ الْجُمُعَةِ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ مِنَ السَّنَةِ الدَّاخِلَةِ... قَالَ أَبُو بَصِيرٍ: لَمَّا رَجَعْتُ بَلَّغْتُ أَبَا حَمْزَةَ كُلَّ مَا قَالَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقُ(ع) فَلَمَّا كَانَتِ السَّنَةُ الدَّاخِلَةُ تُوُفِّيَ أَبُو حَمْزَةَ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَيْهِ يَوْمَ الْجُمُعَةِ فِي رَمَضَانَ كَمَا قَالَ».
  57. قاموس الرجال، ج۲، ص۴۵۲، ش۱۲۶۷.
  58. معجم رجال الحدیث، ج۴، ص۲۹۷، ش۱۹۶۰.
  59. الموسوعة الرجالیه (طبقات رجال الکافی)، ج۴، ص۴۱۸.
  60. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۵، ص 104-108.
  61. الغارات، ج۲، ص۸۶۰ - ۸۶۱.
  62. ر.ک: رجال الطوسی، ص۲۰۶، ش۲۵۶۵؛ الرجال (ابن داود)، ص۱۶۴، ش۶۵۳؛ مصباح المتهجد، ج۲، ص۷۸۷؛ مقاتل الطالبیین، ص۹۸؛ و....
  63. رجال النجاشی، ص۱۱۵، ش۲۹۶. نجاشی در این صفحه هنگام شرح احوال ثابت بن أبی صفیة أبو حمزة الثمالی می‌نویسد: {{{1}}}. (رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال - مع تعلیقات المیرداماد الإسترآبادی)، ج۲، ص۴۵۵، ش۳۵۳) علامه شوشتری درباره ضبط بخشی از خبر می‌نویسد: و أصبغ بن عبدالملک محرّف إصبع من عبدالملک، فلیس لنا أصبغ بن عبد الملک أو أصبع بن عبدالملک. (قاموس الرجال، ج۲، ص۴۵۰، ش۱۲۶۷).
  64. رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۲۰۱، ش۳۵۳.
  65. رجال الکشّی (إختیار معرفة الرجال)، ص۲۰۱، ح۳۵۴.
  66. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۵، ص 115-117.
  67. رجال النجاشی، ص۲۵۹، ش۶۷۸
  68. رجال الکشّی (إختیار معرفة الرجال)، ص۲۴۶، ح۴۵۳: حدثنا أبو الحسن علی بن محمد بن قتیبة النیسابوری؛ رجال الکشّی (إختیار معرفة الرجال)، ص۵۵، (ح ۱۰۴) و ص۱۶۵، (ح ۲۷۹): حدثنی أبو الحسن علی بن محمد بن قتیبة.
  69. الفهرست (طوسی)، ص۱۷۴، ش۲۶۹.
  70. رجال النجاشی، ص۳۳۸، ش۹۰۴
  71. محمد بن الحسین بن أبیالخطاب قال: کنت أنا و عامر بن عبدالله بن جذاعة الأزدی و حجر بن زائدة. (رجال الکشّی (إختیار معرفة الرجال)، ص۲۰۱، ح۳۵۴).
  72. ر.ک: رجال الطوسی، ص۳۷۹، (ش ۵۶۱۵)، ص۳۹۱، (ش ۵۷۷۱) و ص۴۰۲، (ش۵۸۹۲).
  73. رجال النجاشی، ص۳۳۴، ش۸۹۷.
  74. رجال الطوسی، ص۲۵۵، ش۳۶۰۶؛ خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلّی)، ص۱۲۴، ش۱: عامر بن عبدالله بن جذاعة من حواری أبی جعفر محمد بن علی(ع) و حواری جعفر بن محمد(ع).
  75. من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۴۶۲: و ما کان فیه عن عامر بن جذاعة فقد رؤیته عن محمد بن الحسن عن محمد بن الحسن الصفار، عن محمد بن الحسین بن أبیالخطاب، عن الحکم بن مسکین، عن عامر بن جذاعة الأزدی، و هو عامر بن عبدالله بن جذاعة.
  76. رجال النجاشی، ص۱۴۸، ش۳۸۴: حجر بن زائدة الحضرمی أبو عبدالله روی عن أبی جعفر و أبی عبدالله(ع).
  77. الفهرست (طوسی) ص۱۶۳، ش۲۵۱: ... عن محمد بن الحسین بن أبیالخطاب، عن صفوان بن یحیی، عن عبد الله بن مسکان، عن حجر بن زائدة؛ بصائر الدرجات، ج۱، ص۳۲۲، ح۶: حدثنا محمد بن الحسین، عن صفوان، عن عبد الله مسکان، عن حجر بن زائدة؛ نیز ر.ک: بصائر الدرجات، ج۱، ص۷۴، (ح۸)؛ ص۱۱۶، (ح۱۱) و ص۲۹۲، (ح۱۱).
  78. ر.ک: الکافی، ج۶، ص۴۱۵ - ۴۱۸، باب النبیذ، ح۱ - ۶؛ از جمله: «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ قَالَ: سَمِعْتُ رَجُلًا وَ هُوَ يَقُولُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) مَا تَقُولُ فِي النَّبِيذِ فَإِنَّ أَبَا مَرْيَمَ يَشْرَبُهُ وَ يَزْعُمُ أَنَّكَ أَمَرْتَهُ بِشُرْبِهِ فَقَالَ صَدَقَ أَبُو مَرْيَمَ سَأَلَنِي عَنِ النَّبِيذِ فَأَخْبَرْتُهُ أَنَّهُ حَلَالٌ وَ لَمْ يَسْأَلْنِي عَنِ الْمُسْكِرِ قَالَ ثُمَّ قَالَ(ع) إِنَّ الْمُسْكِرَ مَا اتَّقَيْتُ فِيهِ أَحَداً سُلْطَاناً وَ لَا غَيْرَهُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) كُلُّ مُسْكِرٍ حَرَامٌ وَ مَا أَسْكَرَ كَثِيرُهُ فَقَلِيلُهُ حَرَامٌ فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ جُعِلْتُ فِدَاكَ هَذَا النَّبِيذُ الَّذِي أَذِنْتَ لِأَبِي مَرْيَمَ فِي شُرْبِهِ أَيُّ شَيْءٍ هُوَ فَقَالَ أَمَّا أَبِي(ع) فَإِنَّهُ كَانَ يَأْمُرُ الْخَادِمَ فَيَجِيءُ بِقَدَحٍ وَ يَجْعَلُ فِيهِ زَبِيباً وَ يَغْسِلُهُ غَسْلًا نَقِيّاً ثُمَّ يَجْعَلُهُ فِي إِنَاءٍ ثُمَّ يَصُبُّ عَلَيْهِ ثَلَاثَةً مِثْلَهُ أَوْ أَرْبَعَةً مَاءً ثُمَّ يَجْعَلُهُ بِاللَّيْلِ وَ يَشْرَبُهُ بِالنَّهَارِ وَ يَجْعَلُهُ بِالْغَدَاةِ وَ يَشْرَبُهُ بِالْعَشِيِّ وَ كَانَ يَأْمُرُ الْخَادِمَ بِغَسْلِ الْإِنَاءِ فِي كُلِّ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ كَيْلَا يَغْتَلِمَ فَإِنْ كُنْتُمْ تُرِيدُونَ النَّبِيذَ فَهَذَا النَّبِيذُ».
  79. «وَ لَكِنْ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) عَنِ الْمُسْكِرِ، فَقَالَ: كُلُّ مُسْكِرٍ حَرَامٌ، وَ قَالَ لَكِنَّ أَبَا حَمْزَةَ يَشْرَبُ، قَالَ، فَقَالَ أَبُو حَمْزَةَ: أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِنْهُ الْآنَ وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ». (رجال الکشّی (إختیار معرفة الرجال)، ص۲۰۱، ح۳۵۴) میرداماد پس از نقل روایت نوشته است: «قلت: أبو حمزة الثمالی من الثقات الأجلة و لعل النبیذ الذی کان یتهم بشربه من بعض الأنبذة و لم یکن یعرف تحریمها جمیعا، فلما سمع أن أبا عبد الله(ع) قال: کل مسکر حرام نبیذا کان أو غیر نبیذ استغفرالله و تاب إلیه من جمیع الأنبذة». (رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال مع تعلیقات میر داماد)، ج۲، ص۴۵۵ - ۴۵۶، (ح۳۵۳) و ص۴۵۶، (ح۳۵۴).
  80. ر.ک: الکافی، ج۶، ص۴۰۷، ح۱؛ من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۳۵۴، ح۵۷۶۲.
  81. منتهی المقال، ج۲، ص۱۹۶، ش۵۰۳.
  82. معجم رجال الحدیث، ج۴، ص۲۹۶، ش۱۹۶۰.
  83. ای مؤمنان! در حال مستی به نماز رو نیاورید سوره نساء، آیه ۴۳.
  84. تفسیر النسائی، ج۲، ص۵۹۱، ش۷۶۴؛ لباب التأویل فی معانی التنزیل، ج۱، ص۳۷۸؛ آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۱۱۵؛ و...
  85. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۵، ص 117-122.