نسب طایفه

این طایفه در شمار اعراب کهلانی[۱] و از شاخه‌های بنی معاویة بن کنده گفته‌اند و از انتساب ایشان به وهب بن ربیعة بن معاویة بن حارث بن معاویة بن حارث بن معاویة بن ثور بن مرتّع بن معاویة بن کندة بن عفیر خبر داده‌اند[۲]. وهب بن ربیعه از همسرش - رهم بنت المثل بن معاویه - صاحب فرزندانی به نام‌های عمرو و ربیعه و از همسر دیگرش - زینب بنت عمرو بن ثعلبة بن إیاد - دارای پسرانی به اسامی حجر و ابوالخیر گردید[۳]. برخی از این فرزندان، خود سرشاخه طوایف فروتری شدند که از جمله آنان می‌‌توان به بنی حجر بن وهب[۴]، بنی ابوالخیر بن وهب[۵]، بنی خمر[۶] بن عمرو بن وهب[۷]، بنی ارقم بن نعمان[۸] و بنی عمرو (شملة) بن نعمان[۹] اشاره کرد.[۱۰]

منازل و مساکن بنی وهب

بنی وهب بن ربیعه و طوایف نامدارش - بسان دیگر اقوام کندی خود، - اصالتی یمنی داشتند و به احتمال، همراه با دیگر خویشان خود از قبیله کنده در حضرموت ساکن بودند. پس از اسلام و انجام فتوحات اسلامی، علاوه بر یمن، جمعی از آنان به مناطقی از جمله عراق به ویژه کوفه[۱۱] و بصره[۱۲]و در دوران معاویه از کوفه به جزیره[۱۳] و شام[۱۴] بخصوص رهاء[۱۵] مهاجرت کردند. طوایف بنی حجر، بنی ارقم و بنی ابوالخیر در کوفه مساجدی مختص به خود داشتند[۱۶] که نشان از جمعیت قابل توجه آنان در این شهر دارد. از منازل متأخرتر بنی وهب می‌‌توان به عمان اشاره کرد. به نقل از برخی منابع، فرزندان سعد بن ارقم - از شاخه‌های طایفه بنی ارقم - از جمله این وهبی‌ها بودند که به عمان مهاجرت کردند. بنی حاضر بن سعد- از جمله بنی کاوس بن حاضر - هم، از دیگر ارقمی‌های مهاجر به عمان بودند که در «سونی» و «عینی» - از بخش‌های رستاق یحمد - ساکن شدند؛ ضمن این که بنی رفد بن حاضر را نیز از ساکنان «جبال کنده» در عمان گفته‌اند[۱۷]. به گزارش عوتبی صحاری، سکونت بنی رفد در این سرزمین، تا زمان وی (قرن پنجم) همچنان ادامه داشته است. علاوه بر آن، «شوکه» هم از منزلگاه‌های بنی مناع بن ملد و «وادی مدحی» و «روستای بنی یحیی بن عبدالله بن محمد» و دیگر مناطق عمان هم از منزلگاه‌های جمعی از مردم این قوم به شمار رفته است. عوتبی صحاری در ادامه از سکونت بنی سعد بن ارقم در «کرشا» خبر داده، و از بنی سعید بن سعد به عنوان ساکنان «دوت» یاد کرده است. وی سپس، پس از ذکر بنی حبیب به عنوان ساکنان اولیه «حتّی»، آنان را همراه با بنی ازدک از ساکنان متفرق کوههای کنده برشمرده، می‌‌افزاید: در حال حاضر تعداد زیادی از آنها در «مدح» ساکنند[۱۸].[۱۹]

بنی وهب و تاریخ جاهلی این قوم

از تاریخ جاهلی بنی وهب و طوایفش جز اندکی، خبری در دست نیست. از جمله این اخبار می‌‌توان از ریاست و پادشاهی اسود و سعد فرزندان ارقم بر کنده یاد کرد[۲۰]. حضور بنی ارقم به ریاست قشم بن یزید بن ارقم در نبرد با بنی حارث بن کعب[۲۱] و نیز حضور جمعی از آنان از جمله فروة بن زرارة بن ارقم بن نعمان و پسرش در یکی از جنگ‌های جاهلی کنده به ریاست اشعث بن قیس و کشته شدنشان در این جنگ[۲۲] هم از معدود اخبار جاهلی این قوم است. قیس بن فروة بن زراره - پسر دیگر فروة بن ارقم - را هم از دیگر شرکت کنندگان در این جنگ گفته‌اند و از خروج او پس از کشته شدن پدر و برادرش به انتقام خون آنها خبر داده‌اند[۲۳]. مشارکت برخی از مردم بنی حجر در نبرد «یوم الصفا» و کشته شدن سعید بن عمرو بن نعمان به دست یکی از افراد بنی حجر بن وهب به نام معاویة بن حجر[۲۴] هم، از دیگر اخبار جاهلی این قوم برشمرده شده است.[۲۵]

پذیرش اسلام بنی وهب

از اخبار دوران اسلامی آنها هم می‌‌توان به مسلمان شدن این قوم در سال دهم هجری و در پی آن حضور جمعی از آنان - از جمله منذر بن عدی بن منذر بن عدی بن حجر بن وهب[۲۶]، جبلة بن سعید (سعد) بن اسود بن سلمة بن حجر[۲۷]، قیس بن سعد بن ارقم بن نعمان کندی[۲۸]، جبلة بن ابی کرب بن قیس بن حجر بن وهب[۲۹]، معدان بن ربیعة بن سلمة بن ابی الخیر - برادرزاده عبدالله بن سلمه -[۳۰] سلمة بن معاویة بن وهب بن قیس بن حجر بن قیس معروف به ابوقره کندی[۳۱] و اسود بن سلمة بن حجر بن وهب و پسرش یزید، -[۳۲] در هیأت اعزامی کنده به مدینه و اعلان این مسلمانی یاد کرد. به نظر می‌‌رسد این افراد در شمار شصت[۳۳] یا هشتاد[۳۴] نفر کندی باشند که در این سال، اشعث را در سفر به مدینه همراهی می‌‌کردند. بر اساس برخی گزارشات، در سال دهم هجرت، اشعث بن قیس به همراه جمع بسیار از مردم کنده از شاخه معاویة الاکرمین - از جمله چهار نفر از بزرگان بنی عمروبن معاویه به نام‌های مِخْوَس، مشرح، جَمد و أَبْضَعه - در حالی که با تبختر و غرور خاصی خود را آراسته بودند و جبه‌های حریر سیاه حاشیه دار پوشیده و دیباهای زربفت که جقه‌های زرین داشت بر تن کرده بودند، به مدینه رفته، وارد مسجد النبی(ص) شدند. رسول خدا(ص) فرمودند: «مگر شما مسلمان نشده اید. گفتند: چرا، فرمودند: پس اینها چیست که بر تن کرده اید». در پی دستور پیامبر(ص) به کندن این لباسها از تن، آنان لباس‌های حریر خود را از تن در آوردند و سپس با رسول خدا(ص) به گفتگو پرداختند[۳۵].[۳۶]

بنی وهب و واقعه ارتداد قبایل

واقعه شورش قبایل علیه حکومت مدینه موسوم به «رده» هم از دیگر اخباری است که در آن، نامی از مردان طایفه بنی حجر به میان آمده است. بر اساس برخی گزارشات، در پی امتناع مردم کنده از پرداخت زکات به دولت مدینه، ابوبکر، در مدارا با کندی‌ها، نامه ای خطاب به اشعث بن قیس و دیگر معارف کنده نوشت و آن را همراه با فرستاده ای به دیار کندیان فرستاد. در اجتماع کندی‌ها و در گفتگویی که در جمع کندیان در این باره صورت گرفت، یکی از کندیان شمشیری بر سر فرستاده ابوبکر زد و او را به هلاکت رساند. این امر، ابوقرده حجری را به خشم آورد و وی، ضمن شماتت اشعث، کشتن فرستاده بی‌گناه را امری زشت و قبیح برشمرد و سپس برخاسته، قوم خویش را خطاب قرار داد و گفت: «برگردید و اینجا نمانید که رأی درست از نظر من، ترک این مرد است و گرنه منتظر عقوبت باشید». سپس راه خویش گرفت و رفت[۳۷]. برخی دیگر از منابع، در بیانی متناقض، خبر از همراهی ابوقرده با شورشیان داده، آورده اند: پس از قتل فرستاده ابوبکر، بعضی از کندیان خطاب به بعض دیگر از محاصره پسرعموهایمان در قلعه نجیر گفتند و تسلیم کردن شان را ننگی بزرگ برای خود دانستند. در پی این سخنان، قبایل کنده آماده نبرد با مسلمانان شدند. از جمله آنها ابوقره کندی بود. او در حالی که ابیاتی را انشاد می‌‌کرد، همراه با قومش به جمع کندیان معترض پیوست[۳۸].[۳۹]

بنی وهب بن ربیعه و فتوحات اسلامی

فرزندان وهب بن ربیعه، در فتوحات اسلامی نیز همراه با دیگر طوایف کنده حضوری پر رنگ داشتند که از جمله این شرکت کنندگان می‌‌توان از عمرو بن حسان بن معاویة بن وهب بن قیس بن حجر کندی نام برد. عمرو را از شرکت کنندگان در جنگ بزرگ قادسیه (سال ۱۳ هجری) و یوم ساباط –قریه ای نزدیک مدائن - گفته‌اند[۴۰]. قیس بن فروة بن زرارة بن ارقم بن نعمان نیز از دیگر افراد این قوم بود که در فتوح عراق از جمله فتح بلنجر[۴۱] حضور داشت[۴۲]. وی در جنگی که سلمان بن ربیعه باهلی فرماندهی آن را بر عهده داشت، از امرای سپاه سلمان بود[۴۳] و در یکی از مواقف این جنگ کشته شد[۴۴]. از جبیر (جبر) بن قشعم بن یزید بن ارقم بن نعمان هم به عنوان یکی دیگر از شرکت کنندگان و حاضران در فتوح عراق یاد کرده‌اند[۴۵].[۴۶]

بنی وهب و حکومت امام علی(ع)

پس از فتوحات اسلامی، جمع زیادی از مردم بنی وهب، همراه با دیگر طوایف قبیله بزرگ کنده در کوفه ساکن شدند[۴۷]. در پی سکونت این قوم در کوفه، برخی از آنان گرایش عثمانی به خود گرفتند؛ چندان که نقل است در پی ورود علیّ بن أبی طالب(ع) به کوفه، و شماتت و بدگویی از عثمان بن عفان توسط برخی از اصحاب ایشان، بنی ارقم - و در رأس آنان عدی بن عمیرة بن فروة بن زرارة بن ارقم بن نعمان از اصحاب رسول خدا(ص) -[۴۸] به اعتراض برخاسته، گفتند: ما در سرزمینی که به عثمان ناسزا گفته می‌‌شود، منزل نخواهیم کرد. از این رو از کوفه خارج شده به شام رفتند. این گروه را که جمعی از مردم دیگر طوایف کنده - از جمله بنی أحمز بن عمرو، بعضی از مردم بنی حارث بن عدی و بنو الأجذم از طایفه بنی حجر بن وهب - نیز، همراهی می‌‌کردند، بر معاویه وارد شدند. عدی بن عمیره - به عنوان بزرگ این جمع - به سخن پرداخت و خروج این جمع بزرگ از قبیله کنده را در راستای سرزنش علی(ع) ذکر کرد[۴۹]. معاویه نیز، آنان را ابتدا در جزیره و سپس در رهاء[۵۰] منزل داد[۵۱]. در پی آغاز نبرد صفین، بنی وهب بن ربیعه - بخصوص مردان شاخه بنی ارقم - به فرماندهی عدی بن عمیره به صف یاران معاویه پیوستند و همراه با او در صفین علیه امیرالمؤمنین(ع) وارد پیکار شدند[۵۲]. گفته شده که عدی بن عمیره در این جنگ دستش را از دست داد[۵۳]. در مقابل این دسته از بنی وهب، جمعی از بنی وهبی‌های ساکن کوفه در دفاع از امیرالمؤمنین(ع) به میدان صفین آمدند که عبدالرّحمان و فروه پسران إیاس بن سلمة بن حجر - از شهدای صفین - از آن جمله‌اند[۵۴].

علاوه بر حضور در میادین نظامی، در عرصه‌های کارگزاری حضرت نیز، برخی از مردم بنی وهب بن ربیعه حضور داشتند که از جمله ایشان می‌‌توان به نام عبداللّه بن سلمة بن مره اشاره کرد. عبدالله را از اشراف بصره گفته‌اند[۵۵]. وی از اصحاب امام علی(ع) و از والیان حضرت بر بلاد سواد بود[۵۶]. او یکی از بیست نفری بود که در ایام امام علی(ع) شاهد پیمان نامه یمن و ربیعه در کوفه بودند[۵۷].[۵۸]

بنی وهب و حضور در حوادث سده‌های نخست هجری

از اخبار این قوم در دوران حکومت معاویه می‌‌توان به وفد یزید بن قیس بن سلمه - قاری بنی سلمه - بر معاویه و نیز امتناع بیعت سعد بن اسود بن جبله با معاویه در یوم النخیله پس از صلح امام حسن(ع) اشاره کرد. گفته شده که وی در این روز به معاویه گفت که بر اساس کتاب خدا و سنت پیامبرش حاضر به بیعت با اوست؛ اما معاویه شروطش را نپذیرفت و سعد نیز از بیعت با او سر زد[۵۹]. از والیان بنی وهبی معاویه هم می‌‌توان از اسود بن جبلة بن حارث بن قیس بن حجر - فرماندار منطقه سواد - در زمان استانداری زیاد بن ابیه بر بصره و کوفه یاد کرد[۶۰]. بنی وهبی‌ها در دوره‌های دیگر حکومت بنی امیه نیز، در کسوت زمامداری بلاد، خدمات شایانی به بنی امیه و بعد از آن به دولت بنی عباس نمودند. عبیدالله بن عباس بن یزید بن اسود بن سلمة بن حجر از مشهورترین این افراد است. وی در زمان استانداری خالد بن عبدالله قسری استاندار فارس، در دوران استانداری یوسف بن عمر، حاکم کوفه، زمان امارت عبدالله بن عمر بن عبدالعزیز رییس پلیس (شرطه) او، در دوران حکومت سفاح عباسی، حاکم قنسرّین و در زمان زمامداری منصور دوانیقی، حاکم ارمنستان بود و در همین کسوت هم در ارمنستان در گذشت[۶۱]. وی در ایام امارت خود در کوفه، با هجوم خوارج به رهبری ضحاک بن قیس بن حصین شیبانی خارجی به کوفه مواجه گردید و همراه با برادرش جعفر - که ولایت مناطق حواشی دجله را بر عهده داشت - بین کوفه و جزیره به مقابله با آنها پرداخت تا این که برادرش جعفر کشته شد[۶۲]. عرس بن قیس بن سعید بن ارقم و عدی بن عدی بن عمیرة بن فروة بن زرارة بن ارقم بن نعمان مکنی به «ابو فروه» هم، از دیگر شخصیت‌ها و رجالی بودند که به بنی ارقم بن نعمان منتسب گشته‌اند. ابن کلبی (م. ۲۰۴) از عرس بن قیس به عنوان یکی از والیان ولایات و سرزمین جزیره یاد کرده است[۶۳]. عدی بن عدی بن عمیره را هم که به «سید اهل جزیره»[۶۴] شهرت داشت، از کارگزاران سلیمان بن عبد الملک (حک. ۹۶-۹۹) در امارت جزیره، ارمنستان و آذربایجان گفته‌اند[۶۵]. او همچنین عهده دار امارت جزیره و موصل برای عمر بن عبدالعزیز (حک. ۹۹-۱۰۱) بود[۶۶].

همراهی و حضور در شورش عبدالرحمن بن محمد بن اشعث (سال ۸۱-۸۳ هجری) نیز از دیگر اخبار مهم اسلامی این قوم است. در پی شکست این شورش در دیر جماجم، حجاج بن یوسف ثقفی –استاندار اموی عراق - به تعقیب دست اندر کاران این شورش پرداخت. در همین راستا، وی دستور قتل عمر بن ابوقره کندی حجری - از اشراف این قوم - را به جرم مشارکت در این قیام صادر کرد[۶۷]. برخی نقل‌ها هم، حاکی از آن است که حجاج به عمرو بن ابی قره کندی حجری - که مردی معتبر بود و خاندانی کهن داشت، - امان داد. سپس او را فرا خواند و ضمن سخنانی به توبیخ و شماتت او پرداخت[۶۸]. قیام زراره، سعید و یزید و نیز قشعم پسران فزارة بن زرارة بن ارقم به خونخواهی از پدر و همراهی و کشته شدنشان با عبدالرحمن بن محمد بن اشعث (سال ۸۱-۸۳ هجری)[۶۹] هم از دیگر اخباری است که حکایت از حضور فعال بنی وهب در این جریان دارد. علاوه بر شورش ابن اشعث، مشارکت در دفع شورش یزید بن مهلب هم از دیگر عرصه‌های حضور بنی وهب به شمار رفته است. در نبردی که بین سپاه اموی با ابن مهلب (سال ۱۰۲ هجری) اتفاق افتاد، اکتل بن عباس - از طایفه بنی حجر بن وهب - سمت فرماندهی تیراندازان سپاه مسلمة بن عبدالملک بن مروان را عهده دار بود[۷۰]. علاوه بر آن، نبرد با خوارج نیز از دیگر وقایع و حوادثی بود که بنی وهب بن ربیعه در آن به نقش‌آفرینی پرداختند. از جمله این افراد، سأسلة بن حسین بن عبّاس - از تک سواران این قوم - بود که در نبرد با خوارج، موفق به قتل عبیده خارجی شد[۷۱].

در کنار مناصب لشکری و فرمانداری ولایات، بنی وهبی‌ها در منصب قضاء شهرها نیز حضوری چشمگیر داشتند. جبیر بن قشم بن یزید بن ارقم از جمله این قضات است از سوی عمر بن خطاب عهده دار منصب قضاوت در قادسیه گردید[۷۲]. ابن کلبی (م. ۲۰۴) از او به عنوان نخستین قاضی عمر در عراق یاد کرده است[۷۳]. ابوقره سلمة بن معاویة بن وهب بن قیس بن حجر بن قیس کندی - نخستین قاضی کوفه -[۷۴] و پسرش - عمرو بن ابی قره سلمة بن معاویة بن وهب بن حجر - قاضی حجاج بن یوسف ثقفی در کوفه هم، از دیگر شخصیت‌های بنامی بودند که منصب قضاء کوفه را در ادوار مختلف کوفه بر عهده داشتند[۷۵]. ضمن این که از حسین بن حسن بن جریر بن حارث بن سلمة بن منذر بن عدی بن حجر هم، از دیگر قضات این قوم یاد شده است[۷۶].[۷۷]

مشاهیر و رجال طایفه

علاوه بر اعلام و رجالی که در متن به نامشان پرداخته شد، از یزید بن عمرو بن قیس (ابن الصمّاء) - از اشراف بنی حجر در جاهلیت -[۷۸] معدیکرب بن اسود بن ارقم ملقب به «أجذم» - از اشراف و روؤسای جاهلی بنی ارقم -[۷۹] و پدرش اسود بن ارقم که به زعم برخی، اعشی او را مدح کرده است[۸۰]، زنمق بن علاء بن مغیرة بن عمرو بن حسان از اشراف ساکن جزیره[۸۱] قابوس بن قیس بن سلمه[۸۲]، حارث ملقب به «هَیدَکور» بن عدی بن منذر[۸۳]، عمرو بن سلام بن قیس بن سلمه[۸۴]، همگی از اشراف و اعیان بنی حجر، عباس بن یزید از شعرای تک سوار[۸۵]، یحیی بن عبداللّه بن معاویة بن حسان أجلح[۸۶] و پسرش حجیه هر دو از راویان، فقها و علماء این قوم[۸۷]، مسروق بن یزید بن اسود - پایه ریز و مشخص کننده حدود محله بنی یزید در کوفه -[۸۸] و پسرش نعمان- که همراه با ابوکنده در خراسان کشته شد، -[۸۹] هم، در شمار دیگر معاریف بنی وهب بن ربیعه یاد شده‌اند. ابوشمر بن قیس بن خمر از اشراف شاعر در جاهلیت و اسلام[۹۰]، سوادة بن حجر بن کابس بن قیس بن خمر از اشراف اسلامی این قوم در رهاء[۹۱]-[۹۲] و صباح بن سواده[۹۳] هم، در شمار شخصیت‌ها و معاریف بزرگ بنی وهب یاد شده‌اند. علاوه بر آن، از حمزه و سعید فرزندان نعمان بن وهب بن ربیعه[۹۴] و بانوانی چون هند الاهنود - همسر آکل المرار - و خواهرش ماریه ذات القرطین دختران ظالم بن وهب بن ربیعه[۹۵] از دیگر شخصیت‌ها و رجال بنی وهب ذکر شده‌اند.[۹۶]

منابع

پانویس

  1. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۳۶.
  2. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۳۹؛ ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۳، ص۳۷۶.
  3. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۷-۱۴۸.
  4. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۷.
  5. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۷.
  6. در کتاب نسب معد و الیمن الکبیر (ابن کلبی، تصحیح حسن ناجی، بیروت، عالم الکتب، ج۱، ص۱۴۸) از او با نام «حمر» یاد شده که - با توجه به این که خود او در بخش دیگر کتاب خود (ج۱، ص۱۵۱) و نیز دیگر منابع، بالاتفاق از او با نام «خمر بن عمرو» یاد کرده‌اند - می‌‌توان درج نام «حمر» را ناشی از اشتباه چاپی دانست. این نام را برخی «خَمَر» (ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۱، ص۴۶۰.) و بعضی دیگر «خَمُر» (زبیدی، تاج العروس، ج۶، ص۳۶۹) تلفظ کرده‌اند.
  7. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۸.
  8. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۸.
  9. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۸.
  10. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت
  11. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۷-۱۵۰؛ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۲۶؛ ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۲۹۵؛ ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۱، ص۴۴.
  12. ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۵، ص۷۰.
  13. ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۲۹۵؛ ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۳، ص۵۱۱؛ المزی، تهذیب الکمال، ج۱۹، ص۵۳۴.
  14. بامطرف، الجامع(جامع شمل أعلام المهاجرین المنتسبین إلی الیمن و قبائلهم)، ج۱، ص۱۵۷.
  15. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۹؛ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۲۶؛ ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۳، ص۵۱۳. ابن کلبی و ابن اثیر در شرح چگونگی این سکونت نوشته اند: هر گاه مردم عراق بر معاویه وارد می‌‌شدند از ترس این که افکارشان بر مردم عراق تأثیر بگذارد، آنها را در جزیره ساکن می‌‌کرد. بر این اساس، پس از ورود بنی ارقم به شام، معاویه آنها را در نصیبین منزل داد و اقطاعاتی برای آنها در نظر گرفت. سپس نامه ای به آنها نوشت با این دلیل که من از جان شما به جهت عقرب های(یا سرما و سختی‌های زیاد) منطقه بیم دارم در رها منزل داد و اقطاعاتی برای ایشان انجام داد. (هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۹؛ ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۳، ص۵۱۳)
  16. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۷-۱۴۸؛ ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۲۹۵.
  17. عوتبی صحاری، الانساب، ج۱، ص۴۴۱.
  18. عوتبی صحاری، الانساب، ج۱، ص۴۴۱.
  19. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت
  20. عوتبی صحاری، الانساب، ج۱، ص۴۴۰.
  21. ابن درید، الاشتقاق، ص۳۶۵؛ عوتبی صحاری، الانساب، ج۱، ص۴۴۲.
  22. ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۵، ص۴۰۳.
  23. ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۵، ص۴۰۳.
  24. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۲
  25. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت
  26. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۴؛ ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۴، ص۱۴۴۹؛ ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۴، ص۴۹۳.
  27. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۴؛ ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۳۲۰؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۵۶۶
  28. ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۵، ص۳۶۱.
  29. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۳؛ ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۳۲۱؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۵۶۷.
  30. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۲؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۶، ص۱۳۹.
  31. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۳؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۳، ص۱۲۹.
  32. ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۲۲۷. نیز هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۴؛ ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۱۰۴.
  33. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۹۴.
  34. ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۸۵.
  35. ابن‌شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۲، ص۵۴۲؛ ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۸۵
  36. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت
  37. واقدی، الرده، ص۱۹۲؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۱، ص۵۴-۵۵.
  38. واقدی، الرده، ص۲۰۶؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۱، ص۶۴.
  39. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت
  40. ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۵، ص۱۱۱. نیز هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۳.
  41. «بَلَنجَر»شهری است در بلاد خزر پشت باب الأبواب، که توسط سلمان بن ربیعه فتح شد. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۴۸۹.
  42. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۹؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۵، ص۴۰۳.
  43. ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۵، ص۴۰۳.
  44. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۹.
  45. ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۶۳۱.
  46. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت
  47. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۹؛ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۲۶؛ ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۳، ص۵۱۲.
  48. خلیفة بن خیاط، طبقات خلیفه، ص۱۳۱؛ ابن حبان، الثقات، ج۳، ص۳۱۷؛ ابن قانع، معجم الصحابه، ج۱۱، ص۴۱۲۱.
  49. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۹. نیز ر.ک: ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۲۶.
  50. شهری است در جزیره بین موصل و شام. (یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۳، ص۱۰۶)
  51. ر.ک: هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۹؛ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۲۶؛ ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۳، ص۵۱۳. ابن کلبی و ابن اثیر در شرح چگونگی این سکونت نوشته‌اند: «هر گاه مردم عراق بر معاویه وارد می‌‌شدند از ترس این که افکارشان بر مردم عراق تأثیر بگذارد، آنها را در جزیره ساکن می‌‌کرد. بر این اساس، پس از ورود بنی ارقم به شام، معاویه آنها را در نصیبین منزل داد و اقطاعاتی برای آنها در نظر گرفت. سپس نامه ای به آنها نوشت با این دلیل که من از جان شما به جهت عقرب های(یا سرما و سختی‌های زیاد) منطقه بیم دارم در رها منزل داد و اقطاعاتی برای ایشان انجام داد». (هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۹؛ ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۳، ص۵۱۳)
  52. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۹؛ ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۲۹۵؛ ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۱، ص۴۴.
  53. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۰؛ ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۲۹۵.
  54. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۶.
  55. ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۵، ص۷۰.
  56. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۲؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۵، ص۷۰.
  57. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۲؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۵، ص۷۰.
  58. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت
  59. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۶؛ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۲۷.
  60. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۳.
  61. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۵؛ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۲۷.
  62. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۵؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۸، ص۲۳۳-۲۳۴. در جریان قیام ضحاک بن قیس بن حصین شیبانی خارجی، مسکین بن حسن محلّمی خارجی به فرات رسید و عبیدالله بن عباس بن یزید بن اسود بن سلمة بن حجر بن وهب در حاشیه فرات به او رسید و چون او را دید پل فرات را خراب کرد و به کوفه بازگشت. (بلاذری، انساب الاشراف، ج۹، ص۲۵۵)
  63. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۰.
  64. ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۳، ص۵۱۱؛ المزی، تهذیب الکمال، ج۱۹، ص۵۳۴.
  65. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۰؛ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۲۶.
  66. ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۳، ص۵۱۱.
  67. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۴۸۹.
  68. حجاج بدو گفت: «ای عمر تو به من می‌‌گفتی که ابن اشعث را خوش نداری و پیش از او اشعث را خوش نمی‌داشته‌ای، آنگاه پیرو عبدالرحمن شدی؟ به خدا پیروی آنها را ناخوش نداشتی اما از این کار طرفی نبستی». (محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۶، ص۳۷۴)
  69. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۸.
  70. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۶.
  71. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۷.
  72. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۰؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۶۳۱. ابن درید، الاشتقاق، ص۳۶۵. وکیع در کتاب خود، از او در شمار قضات «مدائن» یاد کرده است. (وکیع، اخبار القضاة، ص۳۵۴)
  73. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۰.
  74. ابن قتیبه، المعارف، ص۵۹۹.
  75. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۳؛ ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۱، ص۳۴۵؛ زبیدی، تاج العروس، ج۶، ص۲۵۲.
  76. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۴.
  77. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت
  78. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۳.
  79. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۸.
  80. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۸؛ عوتبی صحاری، الانساب، ج۱، ص۴۴۱.
  81. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۳.
  82. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۳؛ ابن درید، الاشتقاق، ص۳۶۶.
  83. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۴؛ ابن درید، الاشتقاق، ص۳۶۶.
  84. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۶. نیز ر.ک: ابن درید، الاشتقاق، ص۳۶۶.
  85. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۴.
  86. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۳؛ ابن ابی‌حاتم، الجرح و التعدیل، ج۹، ص۱۶۳.
  87. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۳. نیز ر.ک: ابن ابی‌حاتم، الجرح و التعدیل، ج۹، ص۱۶۳؛ ذهبی، میزان الاعتدال، ج۴، ص۵۱۳.
  88. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۶.
  89. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۶.
  90. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۱؛ زبیدی، تاج العروس، ج۶، ص۳۶۹. نیز ر.ک: ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۱، ص۴۶۰.
  91. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۱.
  92. شهری است در جزیره بین موصل و شام. (یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۳، ص۱۰۶)
  93. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۵۱؛ ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۱، ص۴۶۰.
  94. عوتبی صحاری، الانساب، ج۱، ص۴۴۰.
  95. عوتبی صحاری، الانساب، ج۱، ص۳۹۱ و ۴۴۰.
  96. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت