بنی‌کنده

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از کندی‌ها)

بنی‌کنده از قبایل بزرگ یمن و در جاهلیت و قرون نخست ظهور اسلام جایگاه ممتازی داشته است. کندیان قدرت نظامی و سیاسی بالایی داشته و مورد توجه امرای عرب و غیر عرب قرار می‌‌گرفتند. این قبیله با کوچ به شبه جزیره عربستان حکومت تشکیل دادند. قبل از اسلام بت پرست بودند و به آیین یهود و سپس به آیین مسیح روی آوردند و پس از ظهور اسلام خدمت پیامبر a شرفیاب شده و مسلمان شدند ولی پس از رحلت حضرت جمع بسیاری از آنان مرتد شدند. آنان در جریان فتوحات از جمله فتح عراق و آذربایجان و در جنگ‌های مهم مانند قادسیه حضور فعال و پررنگی داشتند. در جریان واقعه عاشورا عده‌ای از کندیان در لشکر عمر سعد و برخی در لشکر امام حسین S حضور داشتند. اشعث بن قیس، حجر بن عدی و... از شخصیت‌های برجسته کندیان بودند.

مقدمه

کندیان در شمار قبایل قحطانی یمن و از جایگاه ممتازی در جاهلیت و نیز قرون نخست صدر اسلام برخوردار بودند. برخورداری از قدرت سیاسی و نظامی بالا آنان را در نگاه و مرآی پادشاهان عرب و غیر عرب بزرگ کرد تا حدی که نام آنان در برخی کتیبه‌ها ذکر شده است.

کندیان در ایام حکومت تبع‌ها ـ از ملوک حمیریان ـ عهده‌دار برخی مناصب حکومت شدند تا اینکه با مهاجرت برخی از آنان در نیمه قرن پنجم میلادی به نجد و مناطقی از شمال شبه‌جزیره عربستان، خود، مؤسس دولت جوانی گردیدند که در تاریخ به "دولت کنده" شناخته شده است. اما پس از کشته شدن حارث بن عمرو، اختلافات و کشمکش‌ها بین جانشینان بالا گرفت و بر اثر این اختلافات و تبعات آن و نیز کشتاری که منذر بن نعمان ماءالسماء از آنان به راه انداخت، آفتاب این دولت غروب کرد. پس از این واقعه، بسیاری از آنان به سرزمین آباء و اجدادی خود حضرموت بازگشتند تا این که دین اسلام ظهور کرد. کندیان اسلام آوردند اما دیری نپایید که نبی اکرم a رحلت کردند و آنان ـ به دلایل مختلف ـ راه مخالفت و ارتداد در پیش گرفتند تا اینکه بر اثر حملات مسلمین بار دیگر مطیع و منقاد دولت اسلامی شدند. پس از این امر و با آغاز فتوحات اسلامی کندیان نیز به جرگه سپاه اسلام در آمدند و یاری گر آنان در امر فتح دیگر مناطق شدند. با فتح عراق و تأسیس شهرهای کوفه و بصره، بسیاری از آنان به این شهرها و سپس شامات و مصر و اندلس رفتند و نقش آفرین بسیاری از وقایع و حوادث بلاد اسلامی در قرون ابتدایی اسلامی ـ بخصوص قرن اول و دوم ـ شدند[۱].

نسب کنده

کنده را از قبایل بزرگ یمن و در شمار قحطانیان گفته‌اند[۲]. نسب‌شناسان این قبیله را به "ثور بن عُفَیر" ـ معروف به کنده ـ منتسب دانسته اند[۳].

نسل کنده از طریق دو پسرش معاویه و أشرس ادامه یافت. از نسل بنو معاویه، قبایل وهب، بداء و رائش پدید آمدند[۴] و قبایل بزرگ سکاسک و سکون با بطونی مانند خِداش، صَعب، ضِمام، الأحُدَر، هَجعَم و دیگر قبایل از نسل اشرس[۵]. ضمن اینکه از قبایل بزرگ بنی‌عدی و بنی‌سعد نیز که به جهت انتساب به نام مادرشان به "تجیب" معروف شده‌اند[۶].[۷]

سرزمین کنده

از خاستگاه و محل اولیه سکونت این قبیله تا پیش از مهاجرت به حَضرموت و نیز تاریخ دقیق این کوچ[۸] اطلاع دقیقی در دست نیست. آنان پس از مهاجرت به یمن در سلسله جبال اطراف حضرموت مأوا گزیدند[۹]. جبال یمن، حضرموت و غمر ذی کنده عمده مناطقی بودند که کندیان در آن سکنی گزیده بودند[۱۰].

در دوران پیش از اسلام، برخی از قبایل کنده به منطقه نجد رفتنند چنان که بعضی دیگر به مناطق مضر مثل «بَیا»، «عین الشمس» و «اثریب» رفتند و به نام «حضارمه» معروف گشتند[۱۱]. پس از اسلام نیز، کوفه از بزرگترین مراکز حضور قبایل کنده به شمار می‌‌رفت. بنی شیطان نیز از دیگر قبایل مهم کنده در کوفه محسوب می‌شد[۱۲]. حضور پُر رنگ کندیان در کوفه هنگامی ملموس‌تر می‌‌شود که بنابر نقل گزارشات تاریخی، زمانی که زیاد بن ابیه ـ فرماندار کوفه ـ، در سال ۵۰ هجری، نظام ارباع را جایگزین نظام اسباع کرد، قبایل ربیعه و کنده به تنهایی یک چهارم جمعیت کوفه را به خود اختصاص داده بودند[۱۳].[۱۴]

نگاهی به تاریخ کنده تا پیش از ظهور اسلام

تاریخ سیاسی ـ اجتماعی کنده

در بسیاری از کتیبه‌های یافت شده[۱۵] در عربستان جنوبیِ پس از میلاد، از این قبیله، مکرر به نام «کدت» یاد شده است. ذکر واژه اعراب پیش از نام این قبیله نشان از آن ‌دارد که این قبیله بیابان‌گرد بوده و سکونت‌گاهی ثابت نداشته است. از این رو، شاهان یمن برای سرکوبی دشمنان خود از جمله قبایل یمنی یا معدی، از این قبیله سود می‌جستند[۱۶].

کندیان تأثیر فراوانی در سیاست‌های عرب‌های جنوبی داشتند و ملوک عرب و عجم به آنها توجه می‌کردند[۱۷]. به کندیان به جهت علاقه به پادشاهی و ملک‌داری، «کندة‌الملوک» می‌گفتند[۱۸]، تا اینکه خود در قرن پنجم میلادی با مهاجرت به نجد و یمامه در شمال و مرکز شبه جزیره عربستان، دولت عربی جوانی را شکل دادند[۱۹].[۲۰]

دولت کنده

در اواسط قرن پنجم، بخش کوچکی از قبیله کنده[۲۱] از جنوب یمن به شمال شبه جزیره عربستان عزیمت کردند و حکومتی را تأسیس کردند که در تاریخ به دولت کنده مشهور است[۲۲]. حجر بن عمرو بن معاویه ملقب به آکل المرار بنیانگذار این دولت، پایه‌گذار حکومت قبیله‌ای شد که پیشروی و حملاتشان، عامل ارتباط گروه‌های فراوانی از اعراب ساکن نیمه بَدَوی و بَدَوی، در محدوده‌ای وسیع گردید[۲۳]. پس از حُجر، پسرش عمرو که به جهت تلاش صرف در نگهداری قلمرو پدر و در سر نپروراندن اندیشه گسترش قلمرو خود، "مقصور" خوانده می‌شد، به فرمانروایی کنده رسید[۲۴]. چندی بعد با کشته شدن وی، حارث بن عمرو، بزرگترین و مشهورترین ملوک کنده به حکومت رسید[۲۵].

پس از مرگ حارث، بین فرزندانش سلمه و شرحبیل اختلاف افتاد[۲۶]، بدین‌سان پس از جنگ داخلی فرزندان حارث و کشتاری که منذر از بازماندگان آنان به راه انداخت[۲۷] فرمانروایی از آنان منقرض شد[۲۸] و باقیمانده کِندیان به مساکن نخستین خود در حَضرموت بازگشتند[۲۹].[۳۰]

تعاملات سیاسی ـ اجتماعی کنده با دیگر قبایل

رفتار قبیله کنده[۳۱] با دیگر قبایل را می‌توان رفتاری خصمانه و خشن توأم با تبختر و خیانت ارزیابی کرد[۳۲]. با این حال، وضع پیوسته بر مدار جنگ و خونریزی نمی‌گشت بلکه شاهد تعاملات سازنده و صلح‌آمیز کندیان با خود و دیگر قبایل ـ در عرصه‌های مختلف ـ نیز هستیم. به طوری که نقل شده شاخه صدف با قبایل حضرموت رابطه داشت و به آنها نامیده می‌شد[۳۳]. شاخه‌های دیگر کنده هر کدام به طور مستقل با همسایگانشان روابطی داشتند[۳۴]. به طور کلی کنده با مَذحِج پیوندهای نیکو برقرار کرده بود[۳۵]، ولی گاهی روابط آنان تیره می‌شد[۳۶].

بعد از اسلام شاهد ارتداد اشعث و خیانت‌های وی به حضرت علی S هستیم و بعداً نیز فرزند و نواده‌اش خیانت‌هایی داشته‌اند؛ به همین جهت، این خاندان در تاریخ مشهور به خیانت هستند[۳۷].[۳۸]

دین مردم کنده

پیش از اسلام

در اینکه میان قبایل یمنی از جمله قبیله کنده چه دینی وجود داشته، گزارش دقیقی وجود ندارد. اما مسلم این است که در زمان دولت حمیریان، مردم یمن بت پرست بودند[۳۹]. "ذَرَیح" در حصن نُجیر[۴۰] و "الْجَلسند" معبود بنی شکامة بن شبیب بن سکون،[۴۱] بت‌های معروف کندیان در منطقه حضرموت بود[۴۲]. با این وجود، شرک کندیان از نوع در عبودیت بود؛ چراکه آنان به خدا اعتقاد داشتند و تنها بتان را شفیع قرار می‌‌دادند[۴۳]. با توجه به گزارش کلبی مبنی بر این که در بازگشت تبع از سفر عراق، وی دو حبر را از مدینه با خود همراه کرد و آنان، او را به ویرانی بتان فرمان دادند و وی با پذیرش این فرمان دستور به انهدام بتان داد و سپس خود و اهل یمن یکسره یهودی شدند[۴۴]، چنین به نظر می‌رسد که آیین یهود و نصارا پس از سقوط حمیریان در بین کندیان رواج یافته است و البته گرایش آنان به یهودیت بیش از سایر ادیان بوده است[۴۵]. پس از مسیحی شدن پادشاهان روم و تلاش آنان در گسترش مسیحیت، آیین مسیحیت نیز در بین کندیان نفوذ و گسترش یافت[۴۶].[۴۷]

اسلام کنده

دین اسلام در روزگار قیس بن معدیکرب در مکه ظهور کرد[۴۸]. مقارن با ظهور اسلام، بیشتر مخلاف‌های حضرموت در کنترل سیاسی کندیان بود به گونه‌ای که آنان، دیگر گروه‌های قبیله‌ای در کشور را به مبارزه می‌طلبیدند[۴۹]. پیامبر اکرم a پس از مبعوث شدن به مقام رسالت در مراسم حج سال دهم بعثت، اسلام را به حُجاج کندی عرضه داشتند لکن آنان با وجود شناختی که از حضرت داشتند از پذیرش این دعوت سر باز زدند[۵۰]، تا اینکه پس از هجرت مسلمین به مدینه و گسترش شعاع اسلام در جزیرة العرب، قبایل عرب از مناطق مختلف شبه جزیره گروه گروه به خدمت رسول خدا a می‌رسیدند و مسلمان می‌شدند. در این زمان، شصت نفر از کندیان از شاخه معاویة الاکرمین از جمله چهار نفر از بزرگان بنی عمرو بن معاویه به نام‌های مِخوَس، مشرح، جَمد و أَبضَعه در سال دهم هجری در حالی که خود را با تبختر و غرور خاصی آراسته بودند، خدمت حضرت رسیدند و مسلمان شدند[۵۱]. بر اساس گزارشات تاریخی، نمایندگان قبیله صدف نیز که تعدادشان را بیش از ده نفر برشمرده‌اند به مدینه رفتند و ضمن دیدار با رسول خدا a از ایشان سؤالاتی پرسیدند و حضرت بدان‌ها پاسخ فرمود[۵۲].[۵۳]

گزارشی از سفر سیزده تن از نمایندگان تجیب در سال نهم هجری به مدینه در حالی که زکات اموال خود را نیز همراه داشتند، در دست است. نقل است که آنان سپس به سرزمین خود بازگشتند و در مراسم حج سال دهم هجری در مِنی به حضور نبی اکرم a رسیدند[۵۴]. در پی این وفود، برخی از کندیان به تدریج به مدینه رفتند و بعدها گروهی از آنان در کوفه و مکه ساکن شدند[۵۵].[۵۶]

ارتداد کندیان

به طور طبیعی، قبایلی که در وفود، مسلمان می‌‌شدند، آشنایی چندانی با مبانی دینی نداشتند و بیشتر حکومت سیاسی اسلام را می‌‌پذیرفتند. بر همین اساس، برخی از این قبایل، پس از رحلت پیامبراکرم a از پذیرش حکومت دینی سر باز زدند و آن را نپذیرفتند که کندیان نیز از این قاعده مستثنا نشدند. پس از انتشار خبر بیماری رسول خدا a عده‌ای تحت عنوان ادعای نبوّت مرتد شدند اما کندیان در برخورد با مقوله ارتداد چند دسته شدند. عده‌ای مانند تیره‌های سکون کنده و افرادی مانند ابوقرعان کِندی ثبات نشان دادند[۵۷] و بر اسلام پایدار ماندند. برخی متهم به ارتداد شدند و عده‌ای مرتد گردیدند. در مجموع، ارتداد کندیان با ارتداد قبایل دیگر متفاوت بود و اسباب متعددی داشت که یکی از آنها، بی‌توجهی عامل زکات خلیفه اول به قرار کندیان با رسول خدا a در حمل زکات آنان به مدینه بود. براساس گزارش‌های تاریخی، زمانی که مردم کنده و حضرموت مسلمان شدند، پیامبر a دستور داد، قسمتی از زکات حضرموت را به مردم کنده اختصاص داده، زکات کنده را برای حضرموت صرف کنند. مردی از بنی ولیعه[۵۸] کنده از پیامبر a درخواست کرد که چون ما شتر نداریم، اگر صلاح می‌‌دانید، زکات ما را حمل کنید و پیامبر a این درخواست را قبول کرد. بعد از رحلت پیامبر a، زیاد بن لبید ـ عامل حضرموت ـ برای جمع‌آوری زکات بین مردم بنی ولیعه رفت. آنها از او خواستند چنان که پیامبر a وعده داده است، باید زکات ما را حمل کنید. زیاد در جواب از آنها خواست که چون شتر دارند، خودشان، زکات را حمل کنند. با بروز درشتی زیاد، مردم حضرموت هم درشتی کردند و زکات ندادند[۵۹]. در این هنگام زکات ندادن بخشی از کندیان، حمل بر ارتداد آنان گردید.

دلیل دیگری که در ارتداد کنده دخیل بود، حساسیت کندیان، به ویژه ملوک کنده به جانشینی و روی کار آمدن قبایل ضعیفِ تیره‌های قریش بود.

علاوه بر اینها علل دیگری مانند زور‌گویی عاملان زکات به هنگام گرفتن زکات[۶۰]، تصور ناتوانی طبقه حاکم و قبیله بنی تیم از همراه کردن عرب از دلایل ارتداد کندیان و همراهی تیره‌هایی از آنان با کذّاب عنسی بود[۶۱].[۶۲]

مهاجرت کندیان به کوفه

مقارن ظهور اسلام، تحولات سیاسی، دینی و فرهنگی وسیعی در جزیرة العرب رخ داد که موجب شد برخی از افراد برای فرار از جاهلیت به مناطق دیگر مهاجرت کنند. پس از فتح حیره، تعداد زیادی از قبایل عرب به کوفه که تازه بنا شده بود، مهاجرت کردند[۶۳]. پس از مهاجرت قبایل عرب به کوفه، این شهر تخطیط شد و هر قبیله، محله‌ای را به خود اختصاص داد. برخی از قبایل، مانند کندیان به جهت داشتن شخصیت‌های برجسته و جمعیت زیاد، نقش مهمی را در حوادث صدر اسلام و عصر‌های بعدی برعهده گرفتند.

کندیان به محض ورود به کوفه به کمک رئیس مقتدر خود، اشعث بن قیس به موقعیتی برتر دست یافتند. آنها پس از تخطیط کوفه، اولین بنایی که ساختند مسجد بود. مسجد کندیان دارای موقعیت ممتازی بود و در کنار خانه سعد بن ابی وقاص قرار داشت[۶۴]. بعدها خانه سعد به عنوان دارالاماره کوفه شناخته شد[۶۵].

کندیان و نقش آنان در وقایع و حوادث بزرگ عراق و دیگر بلاد اسلامی

نقش کندیان در جریان فتوحات

کندیان در فتوحات، حضور مؤثری داشتند و در نخستین فتوحات، نقش‌های مهمی را برعهده گرفتند. جُبَیر بن قَشْعَم بن یزید بن اَرقَم کِندی[۶۶] به همراه کندیان در فتح عراق شرکت داشت و از طرف عمر، عهده‌دار قضا در قادسیه شد[۶۷]. ابن کلبی، [۶۸] هم، نخستین کسی بود که در خلافت عمر در عراق به کار قضا پرداخت[۶۹]. کندیان در جنگ‌های یرموک (۱۳هجری) در شام، قادسیه (۱۴ هجری) و مدائن (۱۵ هجری)، جلولا (۱۶ هجری) در عراق و نهاوند (۲۱ هجری) در ایران حضور داشتند و در جنگ یرموک، اشعث بن قیس یک چشم خود را از دست داد[۷۰].

همچنین، در دوره عثمان، آذربایجان به وسیله کندیان به فرماندهی اشعث، دوباره فتح شد و اشعث با اهالی آنجا مصالحه کرد[۷۱]. در دوره خلافت سه خلیفه نخست، اشعث بن قیس به جهت نفوذ در بین کندیان و همراهی با خلفا، مدیریت‌های مختلفی را بر عهده گرفت. عثمان در سال ۳۴ه‍.ق اشعث را حاکم آذربایجان کرد[۷۲] هنگامی که امیرمؤمنان حضرت علی به خلافت رسید، او را از حکومت آذربایجان عزل کرد و از او خواست به کوفه برگردد و اموالی را که از بیت المال برداشته بود به بیت المال باز گرداند[۷۳].

اِمرؤالقَیس بن عابِس کِنْدی شاعر[۷۴] از تیره بنومعاویة بن کنده نیز از افراد تأثیر گذار کنده بود[۷۵] که از او با عبارت "کان الرجل الصالح" یاد می‌‌شود.[۷۶] وی در جریان ارتداد، بر دین اسلام ثابت قدم ماند [۷۷] و قومش را به ثبات در اسلام فراخواند.[۷۸] او با اشعث بن قیس که مرتد شده بود، برخورد کرد. همچنین در فتح نُجیر در یمن شرکت کرد و عمویش را به جرم ارتداد به قتل رساند[۷۹].

در سال ۳۵ هجری و همزمان به آغازین سال خلافت امیرالمؤمنین علی S، بعضی از قبایل کنده مثل تجیب و سکون به شام رفتنند ولی عده زیادی از آنان به امیرالمؤمنین S پیوستند و در جنگ جمل و صفین شرکت کردند. آنها هسته اولیه شیعه خالص را تشکیل دادند[۸۰].[۸۱]

نقش کندیان در حادثه کربلا

یکی از حوادث مهم و تأثیرگذار عراق، حادثه با عظمت کربلا بود که هر کدام از قبایل با حضور در یکی از طرف‌های درگیر، مواضع مذهبی و سیاسی خود را مشخص کردند. قبیله کنده با توجه به جمعیت فراوانی که داشت، در حوادث مهم مورد توجه والیان عراق بود. از این رو در حادثه کربلا، کندیان در هردو جبهه، حضور فعال داشتند به عنوان نمونه، عبیدالله بن عمرو کندی[۸۲] از افراد برجسته و تأثیر گذار شهر کوفه است که در جنگ‌های امیرالمؤمنین S حاضر بود. او فرمانده نیروهای کنده و ربیعه در قیام مسلم بود. وی در روز قیام مسلم، پرچمدار او بود. مسلم در آخرین لحظات قیام، پس از خواندن نماز مغرب، قیام خود را از محله کندیان آغاز کرد تا مورد حمایت آنان واقع شود[۸۳].

همچنین، فرمانده مقابله با مسلم هم، فردی از کندیان به نام محمد بن اشعث کندی بود. محمد بن اشعث بن قیس کندی مورد اعتماد بنی امیه بود. او پیش از آمدن مسلم به کوفه، خبر آمدن مسلم را به یزید گزارش کرد و علاوه بر آن، فرمانده نیروهای دستگیر کننده مسلم بن عقیل بود. او در کشتن امام حسین S شرکت داشت. محمد بن اشعث بن قیس کندی در کربلا حضور داشت و از افراد سرشناس سپاه ابن زیاد بود[۸۴].[۸۵]

شخصیت‌های برجسته کنده و نقش آنان در حوادث

قبیله کنده به سبب وجود شخصیت‌های برجسته خود در سلسله مراتب اجتماعی دوران جاهلی دارای شرافت اجتماعی بالایی بود تا جایی که مرتبه شرافت پادشاهان کنده را پس از هاشم بن عبدمناف در میان قریش، زراه تمیم، حذیفه فزاری و ذوالجدین شیبان قرار می‌دادند[۸۶]. پس از ظهور اسلام، کنده دارای شخصیت‌های متضادی بود که در سرنوشت مسلمان‌ها بسیار تأثیر گذاردند. بعضی از این شخصیت ها عبارت‌اند از: اَشْعَث بن قیس کِنْدی؛ ابوشَمِر بن قیس کندی؛ ابوقُرّة بن معاویه کندی؛ امرؤالقیس بن عابس کندی|اِمرؤالقَیس بن عابَس کِنْدی؛ حجر بن عدی کندی؛ شُرَیح بن حارث کِنْدی و ...[۸۷].

منابع

پانویس

  1. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  2. ابن‌کلبی، هشام بن محمدابن کلبی، نسب مَعَد والیمن الکبیر، تحقیق محمود فردوس العظم، دمشق، دارالیقظه، بی‌تا، ج۱، ص۱۳۷.
  3. ابن‌کلبی، هشام بن محمدابن کلبی، نسب مَعَد والیمن الکبیر، تحقیق محمود فردوس العظم، دمشق، دارالیقظه، بی‌تا، ج۱، ص۱۳۷.
  4. ابن‌حزم، ص۴۲۵. نیز ر. ک. ابن‌کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۳۷.
  5. اسامه اختیار، مقاله کنده، الموسوعة العربیه.
  6. ابن‌کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۸۱؛ ابنحزم، ص۴۲۹.
  7. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت؛ منتظرالقائم، اصغر، نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت، ص۹۷-۱۰۱.
  8. ر. ک: احمدحسین شرف الدین، دراسات فی أنساب قبائل الیمن، ریاض، بی‌تا، ۱۴۰۵ ه. ق، ص۷۱.
  9. عمر رضا کحاله، معجم المؤلفین، ج۳، ص:۹۹۸.
  10. عبدالعزیز سالم، تاریخ العرب قبل السلام، اسکندریه، شباب الجامعة، ۲۰۰۸ م، ج ۳، ص۳۱۵-۳۱۹.
  11. ابن داود الدینوری، اخبار الطوال، به کوشش عبدالمنعم، قم، الرضی، ۱۴۱۲ ه. ق، ص۱۷۵؛ احمد حسین شرف الدین، ص۷۲.
  12. محمدی، رمضان، قبیله کنده و نقش آن در مهم‌ترین رویدادهای عصر جاهلی و صدر اسلام، ص۱۱۶-۱۱۷.
  13. نعمت الله صفری فروشانی، مردم‌شناسی کوفه، مشکوة، شماره ۵۳، زمستان ۵۷، ص۲۹-۳۰.
  14. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت؛ منتظرالقائم، اصغر، نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت، ص۹۷-۱۰۱.
  15. از جمله کتیبه جامه به شماره ۶۶۰ و ۶۶۵ و ریگمانس به شماره ۵۱۰ (جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، الجزء الثانی، ص۵۵۲) و کتیبه RY۵۱۰ (بیگولوسکایا، اعراب حدود مرزهای روم شرقی و ایران، ترجمه عنایت‌الله رضا، ص۳۳۰).
  16. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، الجزء الثانی، ص۵۹۰.
  17. عبدالعزیز سالم، تاریخ العرب قبل السلام، اسکندریه، شباب الجامعة، ۲۰۰۸ م، ج۱، ص۵۹۰.
  18. حناالفاخوری، تاریخ ادبیات زبان عربی، ترجمه عبد الحمید آیتی، تهران، بیتا، ۱۳۸۱، ص۵۵.
  19. ر. ک: جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج ۳، ص۳۱۹.
  20. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت؛ منتظرالقائم، اصغر، نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت، ص۹۷-۱۰۱.
  21. G.olinder al-Gaun of the Family of Akil al Murar. le Monde oriental, ۱۹۳۱, V۲۵, p۲۰۸.
  22. فیلیپ حتّی، تاریخ عرب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، چاپ سوم، (تبریز، حقیقت، ۱۳۴۴) ج ۱، ص۱۰۶.
  23. فیلیپ حتّی، تاریخ عرب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، چاپ سوم، (تبریز، حقیقت، ۱۳۴۴) ج ۱، ص۱۰۷.
  24. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر – دار بیروت، ۱۳۵۸ق، ج۱، ص۵۱۲؛ عمر رضا کحاله، معجم‌المؤلفین، ج ۱، ص۲۳۰.
  25. حسین محمد جعفری، تشیع در مسیر تاریخ، ترجمه محمد تقی آیت اللهی، بی‌جا، بی‌تا، ص۲۱.
  26. ابوعبیده معمر بن المثنی، ایام العرب قبل الاسلام، تحقیق عادل جاسم البیانی، الجزء الثانی، ص۴۷. یعقوبی علت این اختلاف را فتنه‌انگیزی مندر می‌نویسد (ر. ک: یعقوبی، تاریخ، ج۱، ص۲۶۹).
  27. ابن‌شبه، تاریخ المدینة المنوره، الجزء الثانی، ص۵۴۵.
  28. حمزة بن حسن اصفهانی، سنی ملوک الارض و الأنبیاء، ترجمه جعفر شعار، ص۱۴۸.
  29. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، الجزء الثالث، ص۳۱۹ و ۳۷۸؛ ابن حبیب بغدادی، المُحَبِّر، (حیدرآباد دکن، بی‌نا، ۱۳۶۱ھ / ۱۹۴۲م) ص۳۷۰؛ ابوعبیده معمر بن المثنی، ایام العرب قبل الاسلام، تحقیق عادل جاسم البیانی، الجزء الثانی، ص۶۵؛ فیلیپ حتّی، تاریخ عرب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، چاپ سوم، (تبریز، حقیقت، ۱۳۴۴) ج ۱، ص۱۰۷.
  30. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  31. مراد از کنده، بنو معاویه است و چنانچه مقصود بنی‌الأشرس باشد، به اسم یکی از آنان مثل صدف، سکون و سکاسک خوانده می‌‌شود. عبدالرحمن عبدالواحد، الیمن فی صدر الاسلام، دمشق، دارالفکر، ۱۴۰۸ ه. ق، ص۴۳.
  32. یعقوبی، تاریخ، جلد اول، ص۲۶۷.
  33. عبدالرحمن عبدالواحد الشجاع، الیمن فی صدر الاسلام، ص۴۴.
  34. ابن‌حزم، جمهرة انساب العرب، الجزء الثانی، ص۴۲۹.
  35. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، الجزء الثانی، ص۵۵۲ و ۵۹۶.
  36. ابو علی اسماعیل بن القاسم القالی البغدادی، ذیل الامالی و النوادر، ص۱۴۶.
  37. ابن رسته، الاعلاق النفیسه، ترجمه حسین قره چانلو، ص۲۸۱.
  38. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت؛ منتظرالقائم، اصغر، نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت، ص۱۰۲-۱۰۳.
  39. عبدالرحمن عبدالواحد، الیمن فی صدر الاسلام، دمشق، دارالفکر، ۱۴۰۸ ه. ق، ص۵۹.
  40. ابن حبیب، المحبّر، به کوشش، بیروت ایلزه لیختن شتیتر، دار الآفاق الجدیده، بیتا، ص۳۱۸.
  41. اسامه اختیار، مقاله کنده، الموسوعة العربیه.
  42. یاقوت الحموی، معجم البلدان، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵ م، ج ۲، ص۶۷؛ عمر رضا کحاله، معجم المؤلفین، ج۳، ص۱۰۰۰.
  43. احمد بن یعقوب، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دارصادر، ۱۴۱۵ ه. ق، ج ۱، ص۲۵۶؛ عبدالرحمن، عبدالواحد، معجم المؤلفین، ص۶۳.
  44. محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ج۳، ص۴۸۵؛ زرکلی، الأعلام، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹۹۲ م، ج۲، ص۳۳۳.
  45. ابن قتیبه، المعارف، تصحیح ثروت عکاشه، مصر، دار المعارف، بیتا، ص۶۲۱؛ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ص۲۵۷.
  46. ابن سعد، الطبقات الکبری، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸، ج۵، ص۵۸.
  47. محمدی، رمضان، قبیله کنده و نقش آن در مهم‌ترین رویدادهای عصر جاهلی و صدر اسلام، ص۱۱۴-۱۱۵؛ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  48. حمزة بن حسن اصفهانی، سنی ملوک الارض و الأنبیاء، ترجمه جعفر شعار، ص۱۴۸.
  49. Abdal-Muhsin Mad, aj M-al- Mad,aj, the yemeh in Early Isam ۹-۲۳۳ a Poltical history, P۶.
  50. ابن هشام، السیره النبویة، تحقیق مصطفی سقا و دیگران، بیروت، دار احیاء التراث العربی،. بی‌تا، ج۲، ص۶۶.
  51. ابن‌شبه، تاریخ المدینة المنوره، الجزء الثانی، ص۵۴۲؛ ابن‌هشام، السیرة النبویه، القسم الثانی، ص۵۸۵.
  52. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، المجلد الأول، ص۳۲۹.
  53. منتظرالقائم، اصغر، نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت، ص۱۰۴.
  54. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، المجلد الأول، ص۳۲۳.
  55. ابن اثیر؛ اسد الغابه فی معرفة الصحابه، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹، ج۷، ص۳۶.
  56. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت؛ منتظرالقائم، اصغر، نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت، ص۱۰۴ ـ ۱۰۵.
  57. ابن حجر العسقلانی، الاصابه، به کوشش عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت، دار الکتب العلمیه، ط الاولی، ۱۴۱۵، ج۷، ص۲۸۱.
  58. ابن اعثم الکوفی، الفتوح، به کوشش علی شیری، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۱۱، ج۱، ۴۵-۶۵؛ عمر رضا کحاله، معجم المؤلفین، ص۱۲۵۳.
  59. محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ج۳، ۳۳۵؛ ابن اثیر؛ اسد الغابه فی معرفة الصحابه، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹، ج۲، ص۳۷۸-۳۸۳.
  60. بلاذری، فتوح البلدان، ص۱۰۵؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ج۳، ص۳۳۷؛ عمر رضا کحاله، معجم المؤلفین، ص۹۹۹.
  61. ابن اعثم الكوفی، الفتوح، به كوشش علی شیری، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۱۱، ج۱، ص۴۸.
  62. محمدی، رمضان، قبیله کنده و نقش آن در مهم‌ترین رویدادهای عصر جاهلی و صدر اسلام، ص۱۲۲-۱۲۳؛ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  63. بلاذری، انساب الاشراف، ص۷۵؛ عمر رضا کحاله، معجم المؤلفین، ص۹۹۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ج۲، ص۴۴۹ و ج۱۱، ص۵۴۴.
  64. محمدی، رمضان، قبیله کنده و نقش آن در مهم‌ترین رویدادهای عصر جاهلی و صدر اسلام، ص۱۲۴.
  65. محمدی، رمضان، قبیله کنده و نقش آن در مهم‌ترین رویدادهای عصر جاهلی و صدر اسلام، ص۱۲۴-۱۲۵؛ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  66. ابن حجر العسقلانی، الاصابه، به کوشش عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت، دار الکتب العلمیه، ط الاولی، ۱۴۱۵، ج۱، ص۶۳۱.
  67. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ ه. ق، ج۲۱، ص۴۹۶؛ ابن حجر العسقلانی، الاصابه، به کوشش عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت، دار الکتب العلمیه، ط الاولی، ۱۴۱۵، ج۱، ص۶۳۱.
  68. هشام بن محمد ابن کلبی، نسب مَعَد والیمن الکبیر، ج۱، ص۸۳.
  69. محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ج۳، ص۴۸۴.
  70. بلاذری، فتوح البلدان، ج۱، ص۱۶۰؛ ابن حبیب بغدادی، المُحَبِّر، (حیدرآباد دکن، بی‌نا، ۱۳۶۱ھ / ۱۹۴۲م)، ص۲۶۱.
  71. بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۴۰۱-۴۰۳.
  72. محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ج۴، ص۳۳۰.
  73. ابن مزاحم المنقری، وقعة صفین، به کوشش عبدالسلام، قم، مکتبة النجفی، ۱۴۰۴ ه. ق، ص۲۰-۲۱؛ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۰۰.
  74. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۱۹۴.
  75. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۴۲۹.
  76. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۴۲۸.
  77. ابن‌حزم، جمهرة انساب العرب، ج۱، ص۴۲۹.
  78. ابن‌حزم، جمهرة انساب العرب، ج۱، ص۲۶۳.
  79. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۱۹۴.
  80. منقری، وقعه صفین، ص۲۰۵.
  81. محمدی، رمضان، قبیله کنده و نقش آن در مهم‌ترین رویدادهای عصر جاهلی و صدر اسلام، ص۱۲۶-۱۲۸؛ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  82. محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ج۵، ص۳۶۹.
  83. محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ج۵، ص۳۷۵.
  84. فیض کاشانی، تفسیر الصافی، تصحیح حسین اعلمی، تهران، مکتبة الصدر، ۱۴۱۶، ج۱، ص۳۲۸؛ میرزا محمد مشهدی قمی، تفسیر کنز الدقائق، به کوشش درگاهی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۴۱۱، ج۲، ص۶۷.
  85. محمدی، رمضان، قبیله کنده و نقش آن در مهم‌ترین رویدادهای عصر جاهلی و صدر اسلام، ص۱۲۸-۱۳۰؛ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  86. حسین محمد جعفر، تشیع در مسیر تاریخ، ترجمه محمد تقی آیت اللهی، بی‌جا، بی‌نا، ص۲۱.
  87. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.