مقدمه

حُنین، دره‌ای وسیع با تنگه‌ها و شکاف‌های بسیار و شیب تند در شرق مکه و در مسیر مکه به طائف است که فاصله آن تا مکه در سه شب پیموده می‌شد. برخی این فاصله را بیش از ۱۰ میل[۱] و به گزارشی ۲۶ کیلومتر می‌دانند[۲]. حنین، قسمتی از قلمرو بیابان‌نشینان هوازن بود و به سبب جنگی در سال ۸ هجری میان پیامبر و هوازن و ثقیف، مشهور گشت و در قرآن نیز یک‌بار به نام آن تصریح شده است. ﴿لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَةٍ وَيَوْمَ حُنَيْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَيْئًا وَضَاقَتْ عَلَيْكُمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّيْتُمْ مُدْبِرِينَ[۳] هوازنیان از شاخه قیس بن عیلان و از قبایل بزرگ بیابان‌نشین عدنانی بودند که در قسمت‌هایی از نجد و نزدیک طائف و مکه می‌زیستند[۴]. بنی‌جشم، بنی ‌نصر بن معاویه ‌بن بکر[۵]، بنی ‌صعصعة بن معاویة بن بکر[۶] و بنی‌ نصر بن سعد بن بکر[۷] زیرمجموعه‌های هوازن یاد شده‌اند و از میان این شاخه‌ها، گروه بنی‌عامر بن صعصعه بیشترین بودند[۸]. ثقفیان طائف نیز هرچند به گزارشی از نظر خونی و نسب با هوازن یکی نبودند[۹]، به جهت هم‌پیمانی با هوازن[۱۰] در این جنگ در کنار آنان قرارداشتند[۱۱].

لشکرکشی هوازن

در سال ۸ هجری که پیامبر (ص) به دنبال عهدشکنی قریش، فتح مکه را قصد کرد و به گردآوری نیرو پرداخت، مسلمانان را از مقصد خویش آگاه نکرد. حرکت سپاه پیامبر (ص) قبایلثقیف و هوازن را، که تا آن زمان اسلام نیاورده بودند و در درگیری‌های قریش با پیامبر (ص) و مسلمانان نیز کنار مشرکان بودند، به شدت نگران کرد و این نگرانی پس از فتح مکه جدی‌تر شد، ازاین‌رو تصمیم گرفتند پیش از حمله آن حضرت، خود در این امر پیشگام شوند[۱۲] و با گردآوری نیرویی بیش از ۲۰۰۰۰ نفر[۱۳] ـ که اغراق‌آمیز به نظر می‌آید ـ به سوی مکه حرکت کردند.

تیره‌های هوازنی نسب بنی‌جشم بن سعد، بنی نصر بن معاویه، با همه نیروهای خود در این نبرد حاضر بودند؛ اما از بنی‌عامر بن صعصعه، بزرگ‌ترین زیرمجموعه هوازن، تنها دو شاخه بنی‌هلال و بنی‌عمرو سپاه را همراهی کردند و شاخه‌های بنی‌نمیر، بنی کلاب و بنی‌کعب در این جنگ شرکت نکردند[۱۴]. همه ثقیفیان نیز با دو شاخه احلاف و بنی‌مالک در کنار متحدان هوازنی خود ایستادند[۱۵]. فرماندهی کل سپاه بر عهده مالک بن عوف از تیره بنی‌نصر هوازن بود که ۳۰ سال داشت. شاخه ثقفی احلاف به فرماندهی قارب بن‌اسود و شاخه بنی‌مالک به فرماندهی ذوالخمار سُبیع بن حارث نیز زیر فرمان مالک قرار داشتند[۱۶]. به تدبیر مالک و برای پایداری سپاه، بیابان‌نشین‌های هوازن با زنان، فرزندان و چارپایان خود در این لشکرکشی شرکت کردند[۱۷]. با حضور درید بن صمّه که پیری نابینا و باتجربه از بنی جُشم بود و در آن زمان ۱۶۰ سال داشت، سپاه هوازن می‌توانست از تجارب جنگی او بهره گیرد[۱۸]. وقتی لشکر هوازن در دره اوطاس مستقر شد، درید، اوطاس را به اردوگاهی سپاه پسندید؛ اما زمانی ‌که صدای کودکان و چارپایان را شنید، مالک را نکوهید و هشدار داد که به اسارت رفتن زنان و فرزندان، در صورت شکست سپاه، بر ننگ شکست خواهد افزود و حضور این افراد هیچ‌گاه مانع فرار سپاه شکست خورده نخواهد شد[۱۹]. درید همچنین سبب عدم همراهی برخی شاخه‌های هوازن را ـ چون بنی‌کعب، بنی‌کلاب و بنی‌نمیر ـ پیش‌بینی آنان در خصوص شکست هوازن دانست، از این رو هوازنی‌ها را به بازگشت به سرزمین خود و خودداری از جنگ ترغیب کرد[۲۰]؛ اما مالک او را پیری خواند که عقل و علمش نابود شده است و چون نگران اثرگذاری سخنان و مخالفت‌های درید بر عزم هوازنی‌ها بود، کسان قبیله خود را تهدید کرد، چنانچه هوازن از او اطاعت نکنند، خود را با شمشیر خواهد کشت. هوازنی‌ها نیز که کس دیگری را شایسته فرماندهی نمی‌دانستند، بر فرمانبری و همراهی خود از مالک تأکید کردند[۲۱] و در پی آن، سپاه مشرکان با برنامه‌ریزی و نقشه مالک، خود را شبانه در کمینگاه‌های حنین که میان اردوگاه دو سپاه بود، پنهان کردند، تا در شرایط مناسب بر سپاه پیامبر (ص) هجوم آورند[۲۲]. به دیده قتاده و ضحاک، «قوم اولی بأس» در آیه {{متن قرآن|قُلْ لِلْمُخَلَّفِينَ مِنَ الْأَعْرَابِ سَتُدْعَوْنَ إِلَى قَوْمٍ أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ تُقَاتِلُونَهُمْ أَوْ يُسْلِمُونَ فَإِنْ تُطِيعُوا يُؤْتِكُمُ اللَّهُ أَجْرًا حَسَنًا وَإِنْ تَتَوَلَّوْا كَمَا تَوَلَّيْتُمْ مِنْ قَبْلُ يُعَذِّبْكُمْ عَذَابًا أَلِيمًا}[۲۳] همان هوازن و ثقیف است. براین‌اساس، زمانی‌که پیامبر (ص) در سال ۶ هجری برای انجام‌دادن عمره روانه مکه شد ـ که سرانجام به صلح حدیبیه انجامید ـ بسیاری از اعراب مسلمان بیابانگرد از همراهی آن حضرت سرباز زدند و خدا نیز آنان را تهدید کرد که باید روزی خود را برای نبرد با چنین قوم نیرومندی آماده کنند، تا از این رهگذر، اشتباه خود را جبران کنند[۲۴].[۲۵]

تدابیر پیامبر (ص) در رویارویی با دشمن

پیامبر (ص) با اطلاع از تصمیم هوازن و همراهیثقیف با آنان، مسلمانان را برای مقابله با اقدام دشمن بسیج کرد. آن حضرت برای تجهیز بیشتر سپاه خود ۱۰۰ و به نقلی ۴۰۰ زره[۲۶] و برخی دیگر وسایل جنگی از صفوان بن امیه از سران مکه که هنوز مسلمان هم نشده بود، عاریه گرفت؛[۲۷] همچنین عتاب بن اسید اموی را حاکم مکه [۲۸] یا جهت اقامه نماز گمارد [۲۹] و معاذ بن جبل انصاری را برای آموزش قرآن و احکام در مکه [۳۰] و سپس با ۱۲۰۰۰ مرد جنگی روز شنبه ۶ شوال سال ۸ هجری [۳۱] به سوی دشمن حرکت کرد؛ از این سپاه ۲۰۰۰ نفر تازه مسلمانان مکه و ۲۰۰ نفر سواره بودند.[۳۲] برخی از سپاهیان به طمع به دست آوردن غنائم در پیکار شرکت کردند. سران مکه نیز که به تازگی اسلام آورده بودند و ایمان راسخی نداشتند، با مردان قبیله خود آمدند؛ حتی بسیاری از آنان امیدوار بودند در این نبرد شکست پیامبر (ص) را شاهد باشند.[۳۳] بلاذری، زمان حرکت سپاه اسلام را در عید فطر (۱ شوال) سال ۸ هجری خوانده؛[۳۴] ولی برخی دو شب پیش از اتمام ماه رمضان می‌دانند.[۳۵] پیامبر (ص) خالد بن ولید را به فرماندهی مردان جنگی "بنی‌سلیم" برگزید و آنان را به مقدمه و پیشقراولی سپاه پیش فرستاد..[۳۶] پرچم‌های مهاجران با رنگ‌های سیاه یا سفید به دست علی‌بن‌ابی‌طالب (ع)، سعد بن ابی وقاص و عمر بن خطاب و پرچم‌های انصار با رنگ‌های سبز یا قرمز به سعد بن عباده، حباب بن منذر و اسید بن حضیر سپرده شدند [۳۷] و مهاجران و انصار هر کدام شعار خاص خود داشتند.[۳۸] پیامبر (ص) کلاهخود و دو زره به تن کرده و بر قاطر سفید خود "دُلدُل" سوار بود.[۳۹] آمار سپاهیان پیامبر (ص) در این نبرد در سنجش با دیگر پیکارها بسیار بیشتر بود و این امر شگفتی و غرور برخی از مسلمانان را در پی داشت، به‌گونه‌ای که از پیروزی خود اطمینان داشتند و سخنان مغرورانه بر زبان می‌راندند [؛ ولی پیامبر (ص) از شنیدن این سخنان آزرده خاطر شد.[۴۰] خدا در آیه ﴿لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَةٍ وَيَوْمَ حُنَيْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَيْئًا وَضَاقَتْ عَلَيْكُمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّيْتُمْ مُدْبِرِينَ[۴۱] به تعجب و غرور مسلمانان از فزونی شمار خود تصریح دارد. در این آیه خدا اشاره دارد که مسلمانان به جهت فراوانی سپاه از یاد خدا و امداد او غافل شدند. واقدی به نقل از سعید بن مسیب، از ابوبکر به همان شخصی یاد می‌کند که انبوه سپاهیان او را مغرور ساخته بود [۴۲] و ابن سعد و بلاذری نیز به این مطلب اشاره دارند.[۴۳] برخی نیز فردی از بنی‌بکر را گوینده این کلام می‌دانند.[۴۴].[۴۵]

آغاز نبرد حنین

همان‌گونه که برپایه روایت مشهور حرکت سپاه پیامبر (ص) از مکه در ۶ شوال گزارش شده است، روایت مشهور در آغاز نبرد حنین نیز ۱۰ شوال است؛[۴۶] لکن ابن‌شهرآشوب و ابن خلدون یکم شوال [۴۷] و ابن حبیب بغدادی و ابن قتیبه نیمه شوال [۴۸] را زمان نبرد می‌دانند و بلاذری نیز که یکم شوال را زمان حرکت سپاه می‌داند و به پیمایش مسافت مکه تا حنین در سه روز تصریح دارد،[۴۹] باید به تاریخ دیگری معتقد باشد.

مسلمانان پس از سه روز پیمایش مسافت در پایان روز سوم به نزدیکی حنین رسیدند و پیامبر (ص) عبداللّه‌بن ابی‌حدرد را برای کسب اطلاع از وضعیت منطقه و سپاه دشمن به میان آنان فرستاد.[۵۰] عبداللّه‌در گزارش خود به پیامبر (ص) وضعیت سپاه هوازن و نقشه غافلگیرانه آنان را به آگاهی آن حضرت (ص) رساند؛ اما برخی از صحابه با شنیدن سخنان عبداللّه‌در درستی گزارش او تردید کردند. مالک بن عوف نیز با همین نگرش افرادی را به سوی سپاه پیامبر (ص) فرستاد؛ ولی چون فرستادگان او در بازگشت، سپاه اسلام را سپاه آسمانی وصف کردند و جنگ با آنان را بی‌ثمر دانستند، آنها را به ترسو بودن متهم کرد و دستور داد که همه آنان زندانی شوند، تا وصف‌های رعب‌انگیز آنان به گوش هوازنی‌ها نرسد و مایه ترس و وحشت آنان نگردد؛[۵۱] سپس فردی شجاع را برگزید تا او نیز از سپاه مسلمانان خبر آورد؛ لکن او نیز همانند خبر فرستادگان پیشین را گزارش کرد.

در آن شب یکی از سواره نظام‌های پیامبر (ص) جهت حفاظت از اردوگاه مسلمانان، مأمور دیدبانی و پاسبانی شد [۵۲] و در آن سوی جبهه مالک، فرمانده سپاه هوازن، گروه‌هایی را در مخفیگاه‌ها و شکاف‌های دره حنین جای داد. مسلمانان پس از استراحت شبانه، سحرگاه به سوی حنین حرکت کردند؛ زمانی‌که طلایه سپاه به فرماندهی خالد وارد دره شده بودند و پیامبر اکرم (ص) نیز همراه دیگر سپاهیان به کندی از سراشیبی دره پایین می‌آمدند، ناگهان هوازنیان از تنگه‌ها و شکاف‌های کوه‌ها بیرون ریختند و طلایه سپاه اسلام نخست بر اثر غافلگیری از صحنه جنگ گریختند و به دنبال آنان اهل مکه و سپس دیگر دسته‌های سپاه با پذیرش شکست فراری شدند،[۵۳] به‌گونه‌ای که تنها شمار اندکی از یاران پیامبر (ص) کنار آن حضرت در میدان جنگ ایستادگی و تلاش کردند، تا پیامبر (ص) را از فشار حملات دشمن نجات دهند. مالک بن عوف، فرمانده سپاه هوازن وقتی شکست و فرار مسلمانان را دید در پی پیامبر (ص) رفت تا آن حضرت را بکشد؛ اما ایمن بن ام ایمن که از پایداران حنین بود به مقابله با او شتافت و راه را بر مالک بست، گرچه خود نیز در نبرد با مالک به شهادت رسید.[۵۴] تاریخ‌نگاران در ذکر نام یاران اندکی که کنار پیامبر (ص) ماندند، دیدگاه‌های گوناگونی دارند: یعقوبی و مفید از ۹ تن از بنی‌هاشم به مدافعان پیامبر (ص) یاد می‌کنند: عباس عموی پیامبر (ص) و ۸ تن از عموزادگان حضرت به نام‌های علی‌بن‌ابی‌طالب (ع)، فضل فرزند عباس، ابوسفیان، ربیع و نوفل فرزندان حارث بن عبدالمطلب، عبدالله فرزند زبیر بن عبدالمطلب و عتبه و معتب فرزندان ابولهب بن عبدالمطلب، مدافعان هاشمی پیامبر (ص) بودند؛[۵۵] همچنین دیگران از ایمن بن ام ایمن،[۵۶] اسامة بن زید،[۵۷] جعفر فرزند ابوسفیان بن حارث،[۵۸] ابوبکر [۵۹] و عمر بن خطاب [۶۰] نیز جزو این گروه یاد کرده، در حالی که ابن قتیبه، ابن اثیر و ابن هشام از نوفل بن حارث، عبدالله بن زبیر و دو فرزند ابولهب در میان این دسته یاد نکرده‌اند؛[۶۱] همچنین واقدی ۴ زن را به نام‌های ام عماره، ام سلیم، ام سلیط و ام حارث که همگی از بنی‌نجار خزرج بودند، جزو پایداران حنین خوانده است.[۶۲] در این مرحله، برخی از سران قریش نیز که به ظاهر اسلام آورده بودند به تمسخر مسلمانان و توهین به پیامبر (ص) پرداختند: ابوسفیان در وصف وحشت و فرار مسلمانان گفت: قسم به خدا! تا دریا] فاصله بسیار [فرار خواهند کرد [۶۳] و کَلَدة بن حنبل، برادر مادری صفوان بن امیه نیز این روز را روز باطل شدن سحر و جادوی پیامبر (ص) دانست؛[۶۴] حتی فردی چون شیبة بن عثمان [۶۵] که در اُحد پدر و عمویش را از دست داده بود، خواست از این فرصت بهره گیرد و پیامبر (ص) را بکشد،[۶۶] از این رو به سوی ایشان (ص) رفت؛ ولی آن حضرت با وی سخن گفت و او را آرام کرد.[۶۷] برپایه گزارشی که منابع تاریخی آن را تنها از عباس بن عبدالمطلب نقل کرده‌اند، رسول خدا (ص) آن‌گاه که با فرار و هزیمت مسلمانان روبه‌رو شد، نخست با سخنان خود آنان را به پایداری و ادامه نبرد ترغیب کرد و چون سپاه پراکنده شدند، از عباس خواست که با بانگ رسای خود و با یادآوری بیعت رضوان در حدیبیه، آنان را به بازگشت فراخواند. عباس نیز فراریان را با عناوینی چون اصحاب سوره بقره و اصحاب سمره و حدیبیه به دور پیامبر (ص) گرد آورد.[۶۸] به نظر می‌رسد چنین گزارش‌هایی در دوره بنی‌عباس به سیره نبوی افزوده شده باشد، چنان‌که از مغازی روایت هست که پیامبر (ص) خود با این القاب یارانش را فراخواند.[۶۹] زمانی‌ که شمار یاران پیامبر (ص) به ۱۰۰ رسید، آن حضرت با خواندن رجز به همراه صحابه خود بر هوازن یورش برد؛[۷۰] همچنین به گزارشی از موسی بن عقبه و عباس بن عبدالمطلب، پیامبر (ص) مشتی خاک را به سوی کافران پاشید و آنان را نفرین کرد.[۷۱]علی (ع) با کشتن پرچمدار هوازن که سوار بر شتر سرخ موی خود با نیزه‌ای بلند هماورد می‌طلبید [۷۲] سبب فرار هوازن و دسته شاخه احلاف ثقیف گردید و تنها گروهی از شاخه بنی مالک ثقیف پایداری کردند که آنان نیز سرانجام شکست خوردند و از عرصه نبرد گریختند.[۷۳] مفید، سهم علی (ع) را در کشتن مشرکان ۴۰ تن دانسته[۷۴] و برخی نیز از ابوطلحه انصاری ـ از تیره بنی‌نجار خزرج ـ به کشنده ۲۰ تن از مشرکان یاد می‌کنند؛[۷۵] لکن ابوعمر این خبر را ضعیف می‌داند.[۷۶] از آنجا که هوازنی‌ها زنان و فرزندان خود را در این جنگ به همراه آورده بودند، برخی از مسلمانان برخلاف دستور پیامبر (ص) شماری از آنان را به قتل رساندند و پیامبر (ص) با مشاهده این رفتار مسلمانان، بار دیگر سپاهیان خود را از کشتن زنان و فرزندان برحذر داشتند.[۷۷] سرانجام، سپاه اسلام به کمک لشکر الهی بر مشرکان چیره شدند. خدا در آیات ﴿لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَةٍ وَيَوْمَ حُنَيْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنكُمْ شَيْئًا وَضَاقَتْ عَلَيْكُمُ الأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّيْتُم مُّدْبِرِينَ ثُمَّ أَنزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَنزَلَ جُنُودًا لَّمْ تَرَوْهَا وَعَذَّبَ الَّذِينَ كَفَرُواْ وَذَلِكَ جَزَاء الْكَافِرِينَ ثُمَّ يَتُوبُ اللَّهُ مِن بَعْدِ ذَلِكَ عَلَى مَن يَشَاء وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ [۷۸] ضمن تصریح به نام حنین، رخدادهای آن را به تصویر کشیده است. خدای سبحان در این آیات از یاری رساندن خود به مسلمانان در موارد بسیار و در نبرد حنین یاد می‌کند و به دنبال آن به نزول آرامش بر پیامبر (ص) و مؤمنان، پس از آنکه بسیاری از سپاه از صحنه نبرد گریخته بودند، اشاره می‌فرماید و حضور سپاهیان الهی را که دیدنی نبودند برای یاری رسانی به مسلمانان، گوشزد می‌کند.

مفسران، جنود را در این آیه ملائکه‌ای می‌دانند که به امر خدا و در حمایت از سپاه بر هوازنیان حمله‌ور شدند [۷۹] و تاریخ‌نگاران نیز بر این امر تصریح کرده‌اند؛[۸۰] ولی واقدی به نقل از جبیر بن مطعم و بزرگان انصار از حمله مورچه‌های سیاه بر سپاه مشرکان خبر داده است،[۸۱]در حالی که گزارش‌هایی که از رؤیت ملائکه یا مورچه‌های سیاه حکایت دارند [۸۲] با مفاد آیه «واَنزَلَ جُنودًا لَم تَرَوها» مخالف‌اند، زیرا آیه از امداد غیبی نامشهود سخن می‌گوید.

با فرار هوازن، زنان و فرزندان و اموال آنان به دست مسلمانان افتاد و پیش‌بینی درید بن صمه جشمی رخ داد[۸۳].

تعقیب فراریان

بسیاری از ثقیف، پس از فرار از جنگ به طائف بازگشتند و در پناه حصار شهر قرار گرفتند و فرمانده هوازن، مالک بن عوف نیز به ثقفیان پناه برد. برخی هم به وادی نخله (در ۴۳ کیلومتری شمال شرقی مکه)[۸۴] و گروهی از هوازنیان نیز به دره اوطاس، اردوگاه هوازن، گریختند.[۸۵]پیامبر (ص) نیز برای جلوگیری از هرگونه سازماندهی دوباره سپاه مشرکان، گروه‌هایی را برای تعقیب فراریان فرستاد: دسته‌ای از مسلمانان به نخله رفتند و با فراریان به این منطقه درگیر شدند که در جریان آن، درید بن صمّه، مشاور فرمانده هوازن، به دست ربیعة بن رفیع انصاری کشته شد.[۸۶] گروهی نیز به فرماندهی ابوعامر اشعری برای حمله به فراریان به اوطاس اعزام شدند. گرچه در این درگیری ابوعامر به شهادت رسید، مسلمانان با هدایت برادرش ابوموسی اشعری توانستند بر دشمن چیره شوند.[۸۷] گریختگان به سوی طائف که ابوسفیان و نیروهای زیر امر او آنها را تعقیب کرده بودند، نخست توانستند ابوسفیان را فراری دهند؛[۸۸] اما سرانجام با محاصره ۱۵ تا ۴۰ روزه [۸۹] طائف به دست پیامبر (ص) و مسلمانان روبه‌رو شدند. گرچه سپاه حضرت در این محاصره به فتح طائف موفق نشد، با تدابیر ایشان و اسلام آوردن مالک بن عوف[۹۰] زمینه‌های مسلمان شدن ثقیف نیز پس از چند ماه فراهم گردید.[۹۱] (ثقیف) برخی از مغازی‌نویسان از تعقیب فراریان به اوطاس و طائف در قالب دو غزوه جداگانه یاد کرده‌اند.[۹۲] پیامبر (ص) پس از موفقیت در حنین، نهیک بن اوس از تیره بنی‌غنم خزرج را به مدینه فرستاد تا مردم مانده در مدینه را از پیروزی سپاه خود آگاه کند.[۹۳] برخی نیز از حارث و معاذ بن اوس از مردان بنی عبدالاشهل به نخستین کسانی یاد می‌کنند که خبر پیروزی را به مدینه رساندند[۹۴].[۹۵]

کشتگان حنین

شمار کشتگان ثقیف را ۷۰ و به گزارشی نزدیک به ۱۰۰ نفر [۹۶] که سبیع بن حارث، فرمانده بنی‌مالک، از جمله آنان بود[۹۷] و آمار کشتگان هوازن را نیز تا ۱۵۰ تن ذکر کرده‌اند.[۹۸] در دیگر سو، تاریخ‌نگاران عدد شهدای حنین را ۴ نفر برشمرده‌اند؛ اما در ذکر نام این شهدا اختلاف دارند: ایمن بن ام ایمن،[۹۹] آبی اللحم غفاری،[۱۰۰] سراقة بن حارث عجلانی،[۱۰۱] یزید بن زمعة بن اسود اسدی[۱۰۲] و زهیر بن عجوة هذلی [۱۰۳] از جمله ایشان‌اند؛ همچنین ابوعمر از فردی به نام سراقة بن حباب انصاری[۱۰۴] یاد می‌کند؛ لکن ابن اثیر و ابن حجر، همسو با ابن منده و ابونعیم، سراقة بن حباب را با سراقة بن حارث، مشترک دانسته‌اند.[۱۰۵] واقدی و ابن سعد نیز که به شهادت ۴ تن در حنین معتقدند، در کنار ایمن بن ام ایمن و سراقة بن حارث، از رقیم ‌بن ‌ثابت از بنی‌لوذان و ابوعامر اشعری یاد می‌کنند،[۱۰۶] حال آنکه رقیم در غزوه طائف [۱۰۷] و ابوعامر در غزوه اوطاس[۱۰۸] به شهادت رسیده بودند[۱۰۹].

غنایم حنین

مسلمانان با پیروزی بر هوازنیان در حنین و نخله و اوطاس، ۶۰۰۰ هزار از آنان را که بیشتر زنان و فرزندان هوازنی بودند، همراه ۲۴۰۰۰ شتر، بیش از ۴۰۰۰۰ گوسفند و ۴۰۰۰ اوقیه نقره (هر اوقیه ۹۶ گرم) غنیمت بردند.[۱۱۰] جبایی مراد از ﴿مَغَانِمَ كَثِيرَةً (غنیمت‌های فراوان) را که خدا در آیه ﴿وَمَغَانِمَ كَثِيرَةً يَأْخُذُونَهَا وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا[۱۱۱] آن را به مسلمانانبشارت داده بود، همین غنائم فراوان به دست آمده از هوازنیان می‌داند[۱۱۲] طبری نیز غنائم هوازن را مصداق غنائمی می‌داند که خدا در آیه ﴿وَعَدَكُمُ اللَّهُ مَغَانِمَ كَثِيرَةً تَأْخُذُونَهَا فَعَجَّلَ لَكُمْ هَذِهِ وَكَفَّ أَيْدِيَ النَّاسِ عَنْكُمْ وَلِتَكُونَ آيَةً لِلْمُؤْمِنِينَ وَيَهْدِيَكُمْ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا[۱۱۳] آن را به مسلمانان وعده داده بود[۱۱۴]؛ ضمن آنکه برخی مفسران نیز در تفسیر آیه ﴿وَأُخْرَى لَمْ تَقْدِرُوا عَلَيْهَا قَدْ أَحَاطَ اللَّهُ بِهَا وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرًا[۱۱۵] از غنائم حنین یاد کرده‌اند.[۱۱۶] خدا در این آیه مسلمانان را به فتوحات و غنائم دیگری وعده می‌دهد که تا آن زمان توانایی به دست آوردن آنها را نداشتند.

به دستور پیامبر (ص) غنائم به جِعْرانه ـ که آبگاهی در نزدیکی مکه و در مسیر طائف به مکه بود [۱۱۷] ـ برده شد، تا آن حضرت پس از بازگشت از طائف آنها را در میان مسلمانان قسمت کند و حضرت، بدیل بن ورقاء خزاعی [۱۱۸] و به گزارشی مسعود بن عمرو [۱۱۹] را مأمور نگهداری از غنائم کرد. بر اساس گزارشی از سعید بن مسیب، ابوسفیان این مأموریت را عهده‌دار بود [۱۲۰]. حجم گسترده زنان اسیر شده در این جنگ، پیامبر (ص) را واداشت که از مسلمانان بخواهد که از هرگونه ارتباط با زنان شوهردار تا پایان حیض آنان، نیز زنان حامله تا اتمام حمل خودداری کنند. به استناد روایتی از ابو سعید خدری، آیه ﴿وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ كِتَابَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَأُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِكُمْ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا[۱۲۱] در این زمینه نازل شد[۱۲۲] ولی با توجه به نزول سوره نساء پیش از این دوره، سخن خدری را باید از باب تطبیق دانست. برخی از زنان اسیر پیش از انتقال به جعرانه به دستور پیامبر (ص) به برخی از اصحاب بخشیده شدند.[۱۲۳] بسیاری از منابع، همراه اشاره به اسارت شیماء دختر حلیمه سعدیه و خواهر رضاعی پیامبر (ص) آورده‌اند که وی کوشید تا با معرفی خود به مسلمانان به عنوان خواهر رضاعی پیامبر (ص) خویش را از بند اسارت برهاند، از این رو وقتی او را نزد حضرت بردند خود را به ایشان شناساند و پیامبر (ص) نیز وی را احترام و تکریم و عبای خویش را برای نشستن او بر زمین پهن کرد؛ سپس شیماء را در ماندن نزد خود یا بازگشت پیش خانواده‌اش آزاد گذاشت و چون شیماء خواهان بازگشت نزد قبیله خود شد، پیامبر (ص) غلام و کنیزی به او بخشید.[۱۲۴] یعقوبی معتقد است که شیماء از پیامبر (ص) آزادی اسراء هوازن را درخواست و حضرت نیز چنین کرد،[۱۲۵] در حالی‌که بر اساس گزارش‌های دیگری، این خواسته را نمایندگان هوازن یاد کردند.[۱۲۶] پس از آن، پیامبر (ص) برای سرکوب ثقفیان به طائف رفت و پس از بازگشت از آنجا در ۵ذی‌قعده سال ۸ هجری (بیست و اندی روز پس از نبرد حنین) وارد جعرانه شد.[۱۲۷] از رفتار ایشان در جعرانه برمی‌آید که در پی بهانه‌ای بودند تا اسیران و خانواده‌های هوازن را آزاد کنند؛ ولی وقتی که از حضور نمایندگان هوازن خبری نشد، دربندشدگان آنان را میان مسلمانان قسمت کردند.[۱۲۸]پس از آن بود که هیئت ۱۴ نفره هوازنیان که همگی مسلمان بودند، به ریاست زهیر بن صرد [۱۲۹] از تیره بنی‌سعد بن بکر نزد پیامبر (ص) رفته و خواهان آزادی اسیران خود شدند و زهیر در سخنانی، اسیران هوازنی را عمه‌ها و خاله‌های پیامبر (ص) خواند که روزی سرپرستی آن حضرت را عهده‌دار بودند؛ پیامبر نیز سهم خود و بنی‌هاشم را به آنان بخشید و از آنها خواست که بار دیگر خواسته خود را پس از نماز ظهر در اجتماع نمازگزاران بازگو کنند تا حضرت نیز دیگر مسلمانان را به بخشش و آزادی اسرا ترغیب کند. نمایندگان هوازن چنین کردند و اصحاب پیامبر (ص) هم به پیروی از آن حضرت (ص) اسیران خود را رها کردند.[۱۳۰] اقرع بن حابس، سرکرده بنی تمیم، عیینة بن حصن از سران غطفان و عباس بن مرداس بزرگ بنی‌سلیم همراه مردان قبیله خود با درخواست بخشش مخالفت و بر دریافت سهم خود از غنائم انسانی تأکید کردند و پیامبر (ص) نیز در قبال هر اسیری که سهم آنان می‌شد، ۶ شتر به آنها بخشید [۱۳۱] و از این رهگذر، همه دربندشدگان هوازنی آزاد شدند. شتاب برخی از سپاهیان برای گرفتن سهم خود از غنائم پیامبر (ص) را آزرد. ایشان به همه اطمینان دادند که افزون بر خمس، هیچ غنیمتی را برای خود برنخواهند داشت و سپس فرمود که خمس را نیز در میان شما پخش خواهم کرد تا مرا بخیل، ترسو یا دروغگو نشمارید؛ سپس از همه حاضران در جنگ خواست تا اگر غنیمتی برده‌اند، بازپس بیاورند، تا به درستی میان همگان قسمت شود.[۱۳۲] برخی از دستور پیامبر (ص) اطاعت نکرده و غنائم برده شده را پنهان کردند.[۱۳۳] برپایه روایتی از ضحاک، آیه ﴿وَمَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَغُلَّ وَمَنْ يَغْلُلْ يَأْتِ بِمَا غَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ[۱۳۴] درباره همین افراد نازل شد و آنان را به جزای عملشان در روز قیامت تهدید کرد[۱۳۵] این در حالی است که با توجه به نزول سوره آل عمران در سال‌های نخستین هجرت و در جنگ بدر، نظر ضحاک را باید تطبیق این آیه بر خائنان در حنین دانست.

پیامبر (ص) سپس زید بن ثابت را مأمور سرشماری غنائم کرد[۱۳۶] و سرانجام، با نظارت عَبّاد بن بِشر انصاری [۱۳۷] به هر مسلمان سواره ۱۲ شتر و ۱۲۰ گوسفند و به هر پیاده ۴ شتر و ۴۰ گوسفند رسید.[۱۳۸] از آنجا که خمس غنائم جنگ‌ها بر اساس آیات قرآنی ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[۱۳۹] به پیامبر (ص) می‌رسید، آن حضرت (ص) با آگاهی از اثرگذاری برخی از سران تازه مسلمان قریش که ایمان سستی و بعضی حتی از مسلمانان نفرت داشتند، کوشید تا با اختصاص قسمتی از خمس غنائم[۱۴۰] به آنها قلوب آنان را به اسلام و مسلمانان مهربان گرداند و نظر آنان را جلب کند. بر این اساس، پیامبر (ص) به ۱۲ تن از سران قریش ۱۰۰ شتر [۱۴۱] حتی به ابوسفیان و پسرانش یزید و معاویه ۴۰ اوقیه نقره [۱۴۲] نیز بخشید و به دیگر متنفذان قریش ۴۰ ـ ۵۰ شتر [۱۴۳] بیش از سهم هریک از مسلمانان داد. منابع تاریخی، شمار این افراد را که به "مؤلفة القلوب" مشهور شدند، بیش از ۲۰ نفر شمرده‌اند.[۱۴۴] خدا نیز در آیه ﴿إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللَّهِ وَابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ[۱۴۵] کنار کسانی که شایسته دریافت صدقات و زکات هستند، به "مؤلفة قلوبهم" اشاره می‌کند[۱۴۶].

ناخشنودی برخی مسلمانان از تقسیم غنایم

اختصاص سهم بیشتری از غنائم به «مؤلفة القلوب»، گلایه دیگران را به همراه داشت: مردی از بنی‌تمیم به نام حُرقوص بن زهیر، معروف به ذوالخویصره، پیامبر (ص) را به بی‌عدالتی متهم کرد! سخنان حرقوص برخی از اصحاب را برانگیخت تا او را بکشند؛ اما آن حضرت آنان را از این عمل بازداشت.[۱۴۷] ناخشنودی انصار از چگونگی تقسیم غنائم جدی‌تر بود و معتقد بودند که پیامبر (ص) در پی مسلمان شدن قریشیان، دیگر به مردم مدینه اعتنا ندارد و از آنان رو برتافته است![۱۴۸] حسّان بن ثابت، شاعر خزرج نیز با اشعار گله‌آمیز خود بر نارضایتی انصار صحه گذارد.[۱۴۹] وقتی خبر این ناخرسندی را سعد بن عباده خزرجی به پیامبر (ص) رساند، از سعد خواست تا انصار را برای شنیدن سخنان او در مکانی جدا از دیگر مسلمانان گرد هم آورد؛ آن گاه پیامبر (ص) راز اقدام خود را شرح کرد و همراه ستایش انصار و ستودن خدماتشان به آنان فرمود: آیا به این امر خشنود نیستید که آنان (قریش) با گاو و گوسفند به خانه‌های خود باز می‌گردند و شما همراه پیامبر خدا (ص) باز می‌گردید؟ سپس برای انصار و فرزندان و دودمانشان دعا کرد و فرمود: اگر هجرت نبود، دوست داشتم از انصار باشم. انصار با شنیدن این سخنان گریستند و از کردار خود پشیمان گشتند.[۱۵۰] برخی از مفسران، نزول آیات ﴿وَمِنْهُمْ مَنْ يَلْمِزُكَ فِي الصَّدَقَاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْهَا رَضُوا وَإِنْ لَمْ يُعْطَوْا مِنْهَا إِذَا هُمْ يَسْخَطُونَ[۱۵۱]، ﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا مَا آتَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ سَيُؤْتِينَا اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَرَسُولُهُ إِنَّا إِلَى اللَّهِ رَاغِبُونَ[۱۵۲] را در شأن معترضان به تقسیم غنائم می‌دانند.[۱۵۳] خدا در این آیات از ناخرسندی برخی از یاران پیامبر (ص) از چگونگی تقسیم غنائم یاد کرده و خشنودی معترضان را از آنچه خدا و رسولش به آنها داده‌اند برای آنان شایسته‌تر می‌داند. از خمس غنائم حنین که یک چهارم آن به پیامبر (ص) اختصاص داشت، تنها یک اسب اشقر برای حضرت ماند [۱۵۴] و مانده سهم آن حضرت به دیگران بخشیده شد.[۱۵۵] پس از آن، پیامبر (ص) پس از ۱۳ روز اقامت در جعرانه در همانجا احرام بست و در شب چهارشنبه ۱۲ روز باقی از ذی‌قعده برای انجام‌دادن عمره به مکه رفت [۱۵۶] و سپس به مدینه بازگشت[۱۵۷].

منابع

پانویس

  1. مراصد الاطلاع، ج ۱، ص ۴۳۲؛ معجم ما استعجم، ج ۲، ص ۴۷۱؛ رک: آثار البلاد، ص ۱۴۶.
  2. المعالم الاثیره، ص ۱۰۴.
  3. «بی‌گمان خداوند در نبردهایی بسیار و در روز (جنگ) «حنین» شما را یاری کرده است؛ هنگامی که فزونیتان شما را به غرور واداشت اما هیچ سودی برای شما نداشت و زمین با گستردگیش بر شما تنگ شد سپس با پشت کردن (به دشمن) واپس گریختید» سوره توبه، آیه ۲۵.
  4. معجم البلدان، ج ۲، ص ۳۱۳؛ معجم قبائل العرب، ج ۳، ص ۱۲۳۱.
  5. الانساب، ج ۵، ص ۴۹۴؛ معجم البلدان، ج ۱، ص ۴۲۳.
  6. انساب‌الاشراف، ج۱، ص۹۹؛ الانساب، ج۳، ص ۹۷.
  7. الطبقات، ج ۱، ص ۸۹؛ التنبیه والاشراف، ص ۱۷۹.
  8. جمهرة انساب العرب، ص ۲۷۳.
  9. انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۰؛ معجم ما استعجم، ج ۱، ص ۷۸ ـ ۷۹.
  10. معجم ما استعجم، ج ۳، ص ۹۶۱.
  11. خیرخواه علوی، سید علی، مقاله «حنین»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱.
  12. المغازی، ج ۳، ص ۸۸۵؛ تاریخ طبری، ج ۳، ص ۷۰؛ الکامل، ج ۲، ص ۲۶۱.
  13. المغازی، ج ۳، ص ۸۹۳؛ سبل الهدی، ج ۵، ص ۳۱۳.
  14. التنبیه والاشراف، ص ۲۳۵؛ الکامل، ج ۲، ص ۲۶۱؛ دلائل النبوه، ج ۵، ص ۱۲۲ - ۱۲۳.
  15. المغازی، ج ۳، ص ۸۸۵ - ۸۸۶؛ السیره‌النبویه، ج ۴، ص ۸۸۹؛ الروض الانف، ج ۷، ص ۱۶۱.
  16. الاستیعاب، ج ۳، ص ۱۳۰۳، ۱۳۵۶؛ المغازی، ج ۳، ص ۸۸۵؛ تاریخ طبری، ج ۳، ص ۷۱.
  17. الکامل، ج ۲، ص ۲۶۱؛ المغازی، ج ۳، ص ۸۸۷؛ الروض الانف، ج ۷، ص ۱۶۲.
  18. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۶۲؛ المغازی، ج ۳، ص ۸۸۶؛ سبل الهدی، ج ۵، ص ۳۱۰.
  19. الکامل، ج ۲، ص ۲۶۱؛ مناقب، ج ۱، ص ۱۸۱؛ تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ص ۴۶۳.
  20. المغازی، ج ۳، ص ۸۸۷؛ السیرة النبویه، ج ۴، ص ۸۹۰.
  21. الکامل، ج ۲، ص ۲۶۱ - ۲۶۲؛ المغازی، ج ۳، ص ۸۸۷ - ۸۸۸؛ تاریخ طبری، ج ۳، ص ۷۱.
  22. الکامل، ج ۲، ص ۲۶۳؛ تاریخ طبری، ج ۳، ص ۷۴.
  23. «به جهادگریزان از تازی‌های بادیه‌نشین بگو: به زودی به سوی قومی سخت جنگجو فرا خوانده خواهید شد که با آنان کارزار کنید (تا کشته شوند) یا اسلام آورند آنگاه، اگر فرمان برید خداوند پاداشی نیکو به شما خواهد داد و اگر روی برتابید چنان که پیش‌تر روی برتافتید شما را عذابی دردناک خواهد کرد» سوره فتح، آیه ۱۶.
  24. جامع‌البیان، ج ۲۶، ص ۵۲ - ۵۳؛ الکشاف، ج ۴، ص ۳۳۸؛ مجمع‌البیان، ج ۹، ص ۱۷۶.
  25. خیرخواه علوی، سید علی، مقاله «حنین»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱.
  26. امتاع الاسماع، ج ۲، ص ۱۰؛ تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ص ۴۶۳.
  27. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۶۲؛ الاستیعاب، ج ۲، ص ۷۲۰؛ الطبقات، ج ۲، ص ۱۱۴.
  28. الاستیعاب، ج ۳، ص ۱۰۲۳؛ انساب الاشراف، ج ۳، ص ۴۵۲؛ تاریخ خلیفه، ص ۵۲.
  29. الطبقات، ج ۶، ص ۵.
  30. انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۶۵؛ الطبقات، ج ۲، ص ۱۰۴.
  31. المغازی، ج ۳، ص ۸۸۹؛ فتح‌الباری، ج ۸، ص ۲۱؛ الطبقات، ج ۲، ص ۱۰۵.
  32. التنبیه والاشراف، ص ۲۳۴.
  33. امتاع الاسماع، ج ۲، ص ۱۲ - ۱۳؛ سبل الهدی، ج ۵، ص ۳۱۴؛ السیرة الحلبیه، ج ۳، ص ۶۳ - ۶۴.
  34. انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۶۴.
  35. الطبقات، ج ۲، ص ۱۰۹.
  36. المغازی، ج ۳، ص ۸۹۷؛ الاستیعاب، ج ۲، ص ۴۲۸؛ اسد الغابه، ج ۱، ص ۵۸۸.
  37. المغازی، ج ۳، ص ۸۹۵؛ الطبقات، ج ۲، ص ۱۱۴.
  38. المغازی، ج ۳، ص ۹۰۳.
  39. الطبقات، ج ۲، ص ۱۱۴.
  40. المغازی، ج ۳، ص ۸۸۹؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۶۲؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۶۵.
  41. «بی‌گمان خداوند در نبردهایی بسیار و در روز (جنگ) «حنین» شما را یاری کرده است؛ هنگامی که فزونیتان شما را به غرور واداشت اما هیچ سودی برای شما نداشت و زمین با گستردگیش بر شما تنگ شد سپس با پشت کردن (به دشمن) واپس گریختید» سوره توبه، آیه ۲۵.
  42. المغازی، ج ۳، ص ۸۹۰.
  43. انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۶۵؛ الطبقات، ج ۲، ص ۱۱۴.
  44. امتاع الاسماع، ج ۲، ص ۱۰، السیره‌النبویه، ج ۴، ص ۸۹۵.
  45. خیرخواه علوی، سید علی، مقاله «حنین»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱.
  46. المغازی، ج ۳، ص ۸۹۲؛ الطبقات، ج ۲، ص ۱۱۴.
  47. مناقب، ج ۱، ص ۱۸۱؛ تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ص ۴۶۳.
  48. المحبر، ص ۱۱۵؛ المعارف، ص ۱۶۳.
  49. انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۶۵.
  50. الطبقات، ج ۲، ص ۱۱۴.
  51. المغازی، ج ۳، ص ۸۹۲ - ۸۹۳؛ الکامل، ج ۲، ص ۲۶۲.
  52. المغازی، ج ۳، ص ۸۹۴؛ اسدالغابه، ج ۱، ص ۱۳۰.
  53. المغازی، ج ۳، ص ۸۹۲ - ۸۹۷؛ السیرة النبویه، ج ۴، ص ۸۹۳.
  54. مناقب، ج ۱، ص ۱۸۱.
  55. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص۶۲؛ الارشاد، ج۱، ص ۱۴۱.
  56. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۶۲؛ الکامل، ج ۲، ص ۲۶۳؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۱۲۸.
  57. المعارف، ص ۱۶۴؛ الکامل، ج ۲، ص ۲۶۳؛ الطبقات، ج ۲، ص ۱۱۵.
  58. السیره‌النبویه، ج ۴، ص ۸۹۴؛ الطبقات، ج ۲، ص ۱۱۵؛ المعارف، ص ۱۶۴.
  59. السیره‌النبویه، ج۴، ص۸۹۴؛ الطبقات، ج۲، ص۱۱۵.
  60. الاستیعاب، ج ۲، ص ۸۱۳؛ السیرة النبویه، ج ۴، ص ۸۹۴.
  61. السیره‌النبویه، ج ۴، ص ۸۹۴؛ الکامل، ج ۲، ص ۲۶۳؛ المعارف، ۱۶۴.
  62. المغازی، ج ۳، ص ۹۰۲.
  63. تاریخ طبری، ج ۳، ص ۷۴؛ السیره‌النبویه، ج ۴، ص ۸۹۴.
  64. الاستیعاب، ج ۳، ص ۱۳۳۳؛ المغازی، ج ۳، ص ۹۱۰؛ السیره‌النبویه، ج ۴، ص ۸۹۴.
  65. الاستیعاب، ج ۲، ص ۷۱۲؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۶۲؛ انساب الاشراف، ج ۹، ص ۴۰۴.
  66. السیره‌النبویه، ج ۴، ص ۸۹۵.
  67. الاستیعاب، ج ۲، ص ۷۱۲؛ اسد الغابه، ج ۲، ص ۳۸۲؛ انساب الاشراف، ج ۹، ص ۴۰۴.
  68. السیره‌النبویه، ج ۴، ص ۸۹۵؛ المغازی، ج ۳، ص ۸۹۹؛ الکامل، ج ۲، ص ۲۶۴.
  69. المغازی، ج ۳، ص ۹۰۳.
  70. الکامل، ج ۲، ص ۲۶۴؛ مناقب، ج ۱، ص ۲۶۴.
  71. اسدالغابه، ج ۱، ص ۳۸۱.
  72. البدایة والنهایه، ج ۴، ص ۳۷۳؛ مناقب، ج ۲، ص ۳۳۱؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۶۳.
  73. المغازی، ج ۳، ص ۹۰۷؛ الکامل، ج ۲، ص ۲۶۴.
  74. الارشاد، ج ۱، ص ۱۴۴.
  75. الکامل، ج ۲، ص ۲۶۵؛ الطبقات، ج ۳، ص ۳۸۳؛ المعارف، ص ۲۷۱.
  76. الاستیعاب، ج ۴، ص ۱۶۹۷.
  77. المغازی، ج ۳، ص ۹۰۵؛ السیرة النبویه، ج ۴، ص ۹۰۵.
  78. «بی‌گمان خداوند در نبردهایی بسیار و در روز (جنگ) «حنین» شما را یاری کرده است؛ هنگامی که فزونیتان شما را به غرور واداشت اما هیچ سودی برای شما نداشت و زمین با گستردگیش بر شما تنگ شد سپس با پشت کردن (به دشمن) واپس گریختید. آنگاه خداوند آرامش خویش را بر پیامبر خود و بر مؤمنان فرو فرستاد و سپاهیانی را که آنان را نمی‌دیدید؛ فرود آورد و کافران را به عذاب افکند و آن، کیفر کافران است. سپس خداوند توبه هر که را بخواهد پس از آن می‌پذیرد و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۲۵-۲۷.
  79. جامع البیان، ج ۱۰، ص ۷۴؛ مجمع البیان، ج ۵، ص ۲۸؛ الکشاف، ج ۲، ص ۲۶۰.
  80. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۶۳؛ المغازی، ج ۳، ص ۹۰۵.
  81. المغازی، ج ۳، ص ۹۰۵.
  82. تاریخ طبری، ج ۳، ص ۷۷؛ السیره‌النبویه، ج ۲، ص ۴۶۲؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۶، ص ۲۳.
  83. خیرخواه علوی، سید علی، مقاله «حنین»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱.
  84. المعالم الاثیره، ص ۲۸۷؛ معجم البلدان، ج ۵، ص ۲۷۷.
  85. المغازی، ج ۳، ص ۹۲۴؛ فتوح البلدان، ص ۶۳؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۶۶.
  86. الاستیعاب، ج ۲، ص ۴۹۱؛ تاریخ طبری، ج ۳، ص ۷۹؛ السیرة النبویه، ج ۴، ص ۹۰۱.
  87. فتوح البلدان، ص ۶۳؛ الاستیعاب، ج ۴، ص ۱۷۰۴ - ۱۷۰۵؛ الطبقات، ج ۲، ص ۱۱۵.
  88. الارشاد، ج ۱، ص ۱۵۱ - ۱۵۲؛ مناقب، ج ۱، ص ۱۸۱ - ۱۸۲.
  89. المغازی، ج ۳، ص ۹۳۶؛ الطبقات، ج ۲، ص ۱۲۰؛ السیرة النبویه، ج ۴، ص ۹۲۰.
  90. الثقات، ج ۲، ص ۷۹؛ المغازی، ج ۳، ص ۹۵۵؛ الطبقات، ج ۱، ص ۲۳۷.
  91. السیرة النبویه، ج ۴، ص ۹۶۵ - ۹۶۶؛ تاریخ المدینه، ج ۲، ص ۵۰۲، ۵۰۹.
  92. رک: المغازی، ج ۳، ص ۹۲۲؛ فتوح البلدان، ص ۶۲؛ تاریخ الاسلام، ج ۲، ص ۵۸۷.
  93. اسد الغابه، ج ۴، ص ۵۸۹ - ۵۹۰؛ المحبر، ص ۲۸۷.
  94. دلائل النبوه، ج ۵، ص ۲۰۲.
  95. خیرخواه علوی، سید علی، مقاله «حنین»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱.
  96. المغازی، ج ۳، ص ۹۰۷.
  97. الاعلام، ج ۳، ص ۷۷.
  98. التنبیه والاشراف، ص ۲۳۵.
  99. المغازی، ج ۳، ص ۹۲۲؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۴۷۱؛ الدرر، ص ۲۲۸.
  100. جمهرة انساب العرب، ص ۱۸۶؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۱۳۶؛ انساب الاشراف، ج ۱۱، ص ۱۳۰.
  101. المغازی، ج ۳، ص ۹۲۲؛ الاستیعاب، ج ۲، ص ۵۸۰؛ الدرر، ص ۲۲۸.
  102. الاستیعاب، ج ۴، ص ۱۵۷۴؛ السیرة النبویه، ج ۴، ص ۹۰۶؛ انساب الاشراف، ج ۹، ص ۴۵۸.
  103. الاستیعاب، ج ۴، ص ۱۶۳۶؛ اسد الغابه، ج ۲، ص ۱۱۲؛ الاصابه، ج ۲، ص ۴۷۵.
  104. الاستیعاب، ج ۲، ص ۵۸۰.
  105. اسد الغابه، ج ۲، ص ۱۷۷؛ الاصابه، ج ۳، ص ۳۳.
  106. المغازی، ج ۳، ص ۹۲۲؛ الطبقات، ج ۲، ص ۱۱۵.
  107. السیره‌النبویه، ج ۴، ص ۹۰۶، ۹۲۴.
  108. فتوح البلدان، ص ۶۳؛ الاستیعاب، ج ۴، ص ۱۷۰۴.
  109. خیرخواه علوی، سید علی، مقاله «حنین»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱.
  110. الطبقات، ج ۲، ص ۱۱۶؛ البدء و التاریخ، ج ۴، ص ۲۳۷.
  111. «و نیز به غنیمت های فراوانی که به دست خواهند آورد؛ و خداوند، پیروزمندی فرزانه است» سوره فتح، آیه ۱۹.
  112. مجمع البیان، ج ۹، ص ۱۷۶؛ الوجیز، ص ۶۸۷.
  113. «خداوند غنیمت‌های فراوانی را به شما وعده داد که به دست می‌آورید، آنگاه این (وعده) را برایتان پیش افکند و دست مردم را از شما کوتاه کرد و (چنین کرد) تا نشانه‌ای برای مؤمنان باشد و شما را به راهی راست رهنمون گردد» سوره فتح، آیه ۲۰.
  114. جامع البیان، ج ۲۶، ص ۵۶.
  115. «و خداوند به (غنیمت‌های) دیگری که هنوز به آنها دست نیافته‌اید چیرگی دارد و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره فتح، آیه ۲۱.
  116. الکشاف، ج ۴، ص ۳۴۱؛ جوامع‌الجامع، ج ۴، ص ۱۴۳.
  117. معجم‌البلدان، ج ۲، ص ۱۴۲.
  118. انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۶۵؛ الطبقات، ج ۴، ص ۲۲۰؛ اسدالغابه، ج ۱، ص ۲۰۴.
  119. الاستیعاب، ج ۳، ص ۱۳۹۴؛ الاصابه، ج ۶، ص ۸۰؛ السیرة النبویه، ج ۴، ص ۹۰۶.
  120. انساب الاشراف، ج ۵، ص ۱۱.
  121. «و (نیز حرام است ازدواج با) زنان شوهردار جز کنیزهاتان، بنابر حکم خداوند که مقرّر بر شماست و جز اینها برایتان حلال شده است که با دارایی خود به دست آورید در حالی که پاکدامن باشید و زناکار نباشید، کابین آن زنان را که از آنان (با ازدواج غیر دائم) بهره‌مند شده‌اید به عنوان واجب بپردازید و در آنچه پس از تعیین (کابین) واجب، هم‌داستان شوید بر شما گناهی نیست که خداوند دانایی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۲۴.
  122. جامع‌البیان، ج ۵، ص ۴؛ مجمع‌البیان، ج ۳، ص ۵۱.
  123. المغازی، ج ۳، ص ۹۴۳ - ۹۴۴؛ تاریخ طبری، ج ۳، ص ۸۷ - ۸۸.
  124. المغازی، ج ۳، ص ۹۱۳ - ۹۱۴؛ السیرة النبویه، ج ۴، ص ۹۰۵.
  125. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۶۳.
  126. الکامل، ج ۲، ص ۲۶۸؛ الاصابه، ج ۷، ص ۴۸؛ تاریخ طبری، ج ۳، ص ۸۹.
  127. المغازی، ج ۳، ص ۹۵۸.
  128. الطبقات، ج ۱، ص ۹۲؛ المنتظم، ج ۳، ص ۳۳۸.
  129. الطبقات، ج ۱، ص ۹۲.
  130. الاستیعاب، ج ۲، ص ۵۲۰؛ المغازی، ج ۳، ص ۹۵۰ - ۹۵۱؛ السیرة النبویه، ج ۴، ص ۹۲۶.
  131. المغازی، ج ۳، ص ۹۵۱ - ۹۵۲؛ الکامل، ج ۲، ص ۲۶۸ - ۲۶۹؛ الاستیعاب، ج ۲، ص ۵۲۱.
  132. السیرة النبویه، ج ۴، ص ۹۲۹؛ تاریخ طبری، ج ۳، ص ۸۹ - ۹۰.
  133. المغازی، ج ۳، ص ۹۱۷ - ۹۱۸.
  134. «هیچ پیامبری را نسزد که خیانت ورزد؛ و هر کس خیانت کند در رستخیز آنچه را خیانت ورزیده است، (با خود) خواهد آورد؛ آنگاه به هر کس (پاداش) هر چه کرده است تمام داده خواهد شد و بر آنان ستم نخواهد رفت» سوره آل عمران، آیه ۱۶۱.
  135. مجمع‌البیان، ج ۱ - ۲، ص ۸۷۲؛ جامع‌البیان، ج ۴، ص ۱۰۲؛ زادالمسیر، ج ۱، ص ۳۴۱.
  136. المغازی، ج ۳، ص ۹۴۹؛ الطبقات، ج ۲، ص ۱۱۶.
  137. الاعلام، ج ۳، ص ۲۵۷؛ الطبقات، ج ۳، ص ۳۳۶.
  138. الطبقات، ج ۲، ص ۱۱۶.
  139. «و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفته‌اید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره انفال، آیه ۴۱.
  140. المغازی، ج ۳، ص ۹۴۸؛ الطبقات، ج ۲، ص ۱۱۶.
  141. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۶۳؛ تاریخ طبری، ج ۳، ص ۹۰؛ السیرة النبویه، ج ۴، ص ۹۲۹ - ۹۳۰.
  142. الطبقات، ج ۲، ص ۱۱۶؛ الاستیعاب، ج ۴، ص ۱۵۷۵، ۱۶۷۸؛ اسدالغابه، ج ۴، ص ۴۳۳، ۷۱۵؛ ج ۵، ص ۱۴۸.
  143. اسد الغابة، ج ۲، ص ۲۴۹؛ الاستیعاب، ج ۳، ص ۱۲۲۱.
  144. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۶۳.
  145. «زکات، تنها از آن تهیدستان و بیچارگان و مأموران (دریافت) آنها و دلجویی‌شدگان و در راه (آزادی) بردگان و از آن وامداران و (هزینه) در راه خداوند و از آن در راه‌ماندگان است که از سوی خداوند واجب گردیده است و خداوند دانایی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۶۰.
  146. خیرخواه علوی، سید علی، مقاله «حنین»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱.
  147. المغازی، ج ۳، ص ۹۴۸ - ۹۴۹؛ السیرة النبویه، ج ۴، ص ۹۳۳؛ اسدالغابه، ج ۲، ص ۲۰.
  148. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۶۳.
  149. السیرة النبویه، ج ۴، ص ۹۳۴؛ البدایة والنهایه، ج ۴، ص ۳۶۱.
  150. المغازی، ج ۳، ص ۹۵۶ - ۹۵۸؛ السیرة النبویه، ج ۴، ص ۹۳۵؛ الطبقات، ج ۲، ص ۱۱۷.
  151. «و برخی از ایشان درباره زکات‌ها بر تو خرده می‌گیرند؛ اگر از آن به آنان داده شود خرسند می‌شوند و اگر داده نشود ناگهان به خشم می‌آیند» سوره توبه، آیه ۵۸.
  152. «و اگر آنها به آنچه خداوند و پیامبرش به آنان داده‌اند خرسند می‌شدند و می‌گفتند:» سوره توبه، آیه ۵۹.
  153. مجمع البیان، ج ۵، ص ۶۲ - ۶۳.
  154. انساب الاشراف، ج ۱، ص ۵۱۵.
  155. الکامل، ج ۲، ص ۲۷۰.
  156. الطبقات، ج ۲، ص ۱۵۴.
  157. خیرخواه علوی، سید علی، مقاله «حنین»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱.