مقدمه

خوردن و آشامیدن از لوازم اصلی استمرار حیات مادی انسان است؛ به گونه‌ای که بدون آن هیچ انسانی قادر به انجام تکالیف اساسی خویش و حرکت در مسیر کمال نخواهد شد. در واقع از آنجا که جسم انسان همچون مرکبی است که روح را حمل می‌کند، اختلال در کار این مرکب بی‌تردید موجب اختلال در کار روح می‌شود.

این حقیقت سبب گشته که حتی انبیا و اولیای الهی وجود را از خوردن و آشامیدن بی‌نیاز ندانند و با بهره‌گیری از شیوه‌های صحیح، بقای جسم خویش را تضمین نمایند و آن را در خدمت تعالی روح قرار دهند. بدین لحاظ، در ترتیب مباحث مربوط به سیره پیامبر اکرم(ص)، خوردن و آشامیدن و دیگر ویژگی‌های مرتبط با نیازهای جسمی، مقدم بر خصلت‌های مربوط به نیازهای روحی مطرح می‌شود.

با بررسی مجموع روایات موجود درباره اخلاق و آداب رسول خدا(ص) در زمینه خوردن و آشامیدن، در می‌یابیم که پیامبر اکرم(ص) چرا، چه نوع، چند نوع، چه مقدار، چه هنگام، تنها یا با چه کسانی و چگونه می‌خورد و می‌آشامید؟ در فصل حاضر به بررسی محورهای یادشده می‌پردازیم[۱].

چرا؟

سخن از چرایی خوردن و آشامیدن در سیره نبوی(ص) منطقاً باید پیش از دیگر مسائل مربوط به سیره ره آن حضرت در خوردن و آشامیدن مورد توجه قرار گیرد. اینکه چرا انسان به خوردن و آشامیدن روی می‌آورد، پرسشی است که پاسخ آن ابتدا بدیهی می‌نماید. در آغاز این چنین به ذهن می‌رسد که خوردن و آشامیدن لازمه طبیعی زندگی بشر است، امام در منظر اولیای دین فلسفه خوردن و آشامیدن و تأمین مطلق نیازهای جسمانی، برتر از صرف زنده ماندن است. در این دیدگاه، جسم برای حقیقت انسان (روح) نقش آلی و ابزاری دارد. بدین بیان برای اینکه روح بتواند مسیر کمال خود را طی کند، باید نیازهای جسم - به عنوان مرکب و ابزار روح - تأمین شود. از همین روست که در برخی روایات به نقش ابزاری خوردن در راستای عبادت و انجام فرایض و تکالیف اشاره شده است. در روایتی از پیامبر اکرم(ص) چنین نقل شده: خداوندا! در نان به ما برکت عطا کن و بین ما و نان جدایی میفکن؛ چراکه اگر نان نباشد، قادر به ادای نماز و گرفتن روزه و انجام فرایض پروردگارمان نخواهیم بود[۲].

روایتی از امام صادق(ع) نیز آمده است: «بنیان جسم بر نان نهاده شده است»[۳]. بنا بر روایتی دیگر، هنگامی که مردی از ابوذر درباره برترین اعمال پس از ایمان به خدا پرسید، وی پاسخ داد: «نماز و خوردن نان» هنگامی که آن مرد با شگفتی به ابوذر نگریست، وی ادامه داد: «اگر نان نباشد، خداوند عبادت نمی‌شود»[۴]. به گفته سرخسی، مراد ابوذر این بود که برای توانمندی در عبادت باید از نان بهره برد.

با توجه به این‌گونه روایات، هدف کسانی همچون پیامبر از خوردن نه شکم‌چری و شکم‌پروری، بلکه آماده‌سازی جسم برای انجام تکالیف عبادی است و این نوع نگاه به خوردن و آشامیدن به مراتب والاتر از نگاه طبیعی به آن است[۵].

چه نوع؟

سیره رسول خدا(ص) در انتخاب نوع غذا و نوشیدنی چگونه بوده است؟ از مجموع روایات می‌توان بدین ویژگی‌ها اشاره داشت.

۱. حلال بودن: طبیعی است که رسول خدا(ص) با توجه به جایگاه هدایتی‌اش باید حلال‌خورترین افراد باشد. در برخی روایات آمده که آن حضرت آنچه خداوند برایش حلال کرده بود، به همراه خانواده و خدمتکار خود تناول می‌کرد[۶]. در روایتی دیگر می‌خوانیم که رسول خدا(ص) بر غذا خوردن با دیگران، حلال بودن غذا و گفتن بسم الله در آغاز و حمد خدا در پایان تأکید می‌فرمود[۷].

از جمله نمونه‌های عملی که از اهتمام پیامبر(ص) به حلال خواری و پرهیز از حرام حکایت دارد، جریان میهمان شدن حضرت بر گروهی از انصار است. هنگامی که آنان گوشت گوسفندی بریان شده را در برابر آن حضرت نهادند، ایشان لقمه‌ای در دهان نهاده و جوید، اما فرو نداد و بیرون آورد و فرمود: «این گوسفند به من خبر می‌دهد که به ناحق تهیه شده است». آنان ضمن تصدیق سخن پیامبر(ص) گفتند: «چون در بازار گوسفندی نیافتیم، گوسفند یکی از همسایگان را [بدون اذن] گرفتیم و [البته بعداً] بهای آن را خواهیم پرداخت». پیامبر اکرم(ص) نیز فرمود که آن غذا را به عنوان صدقه به اسیران بدهند[۸].

۲. سادگی: ویژگی دیگر غذاهای پیامبر اکرم(ص) ساده بودن آنها بود. روایات حکایت از آن دارد که آن حضرت غذایی متعارف همچون غذای همه مردم مصرف می‌کرد. بنا به نقل طبرسی، رسول خدا(ص) اصرار بر نوع خاصی از غذا نداشت و هر آنچه فراهم می‌شد از گونه‌های مختلف غذاها را تناول می‌فرمود[۹]. این بدان معناست که حضرت بر مصرف نوع خاصی از غذاها اصرار نداشت و در این زمینه تکلف نمی‌ورزید.

البته این سخن، با روایاتی که از مطلوب و محبوب بودن بعضی غذاها و میوه‌ها نزد پیامبر اکرم(ص) حکایت دارند، منافاتی ندارد؛ زیرا این گونه روایات بدین معناست که رسول خدا(ص) در صورت امکان و فراهم بودن زمینه، از میوه‌ها یا غذاهای سودمند که مورد علاقه‌اش نیز بود، بهره می‌برد.

در بیشتر موارد، آن حضرت نان جو با آرد سبوس‌دار مصرف می‌کرد. در برخی روایات، نان جو غذای انبیا معرفی شده است؛ چنان که به نقل از امام رضا می‌خوانیم: هیچ پیامبری نبوده، جز آنکه مردم را به خوردن [نان] جو فراخوانده و برای آن برکت‌طلبیده است، و [این غذا] در هیچ شکمی داخل نشده، جز آنکه بیماری را از میان برداشته است و این غذای پیامبران است و طعام نیکان، و خداوند ابا کرده از اینکه غذای [اصلی] انبیا را چیزی غیر از جو قرار دهد[۱۰]. از دیگر روایات مربوط به سادگی غذای رسول خدا(ص) روایت قتاده است. وی گوید: ما گاه بر انس بن مالک وارد می‌شدیم، در حالی که نان پز او مشغول کار بود. روزی انس در همین حال، رو به ما کرد و گفت: [از این نان‌ها] بخورید، اما نسبت به پیامبر(ص) سراغ ندارم که حضرت نان با آرد الک کرده و بدون سبوس و نیز گوسفند کباب شده مصرف کرده باشد[۱۱].

خورش غذای پیامبر(ص) نیز معمولاً بسیار ساده بود. امام صادق(ع) چنین نقل می‌کند که روزی پیامبر اکرم(ص) بر ام سلمه وارد شد و او قطعه نانی نزد حضرت آورد. پیامبر(ص) فرمود: آیا خورش نیز داری؟ گفت: خیر یا رسول الله! جز سر که ندارم. فرمود: سرکه خوب خورشی است. خانه‌ای که سرکه در آن است، بی‌چیز نیست[۱۲].

حضرت گاه نیز به نان شیرزده بسنده می‌کرد. بنا به نقل کلینی از امام صادق(ع)، پیامبر(ص) صبح یک روز از منزل برای نماز خارج شد، در حالی که قطعه نانی می‌خورد که به شیر آغشته شده بود[۱۳].

۳. سودمندی و عدم زیان: ویژگی مهم دیگر در غذاها و نوشیدنی‌های مورد استفاده پیامبر اکرم(ص) سودمندی آن است. به جز این ویژگی، غذا و نوشیدنی نباید برای بدن ضرر داشته باشد. برای مثال، امام صادق(ع) از امیرالمؤمنین(ع) چنین نقل می‌کند که وقتی برای پیامبر اکرم(ص) غذای بسیار داغی آوردند، فرمود: آن را بگذارید تا سرد شود. خداوند آتش را غذا قرار نداده و برکت در غذای غیر داغ است[۱۴].

امروزه نیز بر آثار زیان بار غذای داغ تأکید بسیار می‌شود. در برخی روایات از پیامبر(ص) و دیگر معصومان(ع) فوایدی برای برخی غذاها بیان شده است. مجموع این روایات بیانگر آن است که پیامبر اکرم(ص) به دلیل اتصال به منبع علم الهی و آگاهی از خواص غذاها، در صورت دسترسی، نافع‌ترین آنها را برمی‌گزید؛ ضمن آنکه در میزان مصرف نیز اصول علمی را رعایت می‌کرد.

در روایتی که پیش از این از امام رضا(ع) نقل کردیم، به خاصیت درمانی نان جو اشاره شد[۱۵]. به جز آن در برخی روایات نیز امام صادق(ع) شیر، سرکه، روغن و سَویق (نوعی حلیم از گندم یا جو و شکر و خرما) را غذای پیامبران و گوشت و شیر را شوربای[۱۶] آنان معرفی کرده است[۱۷].

همچنین نقل شده که محبوب‌ترین غذاها نزد رسول خدا(ص) گوشت بوده و می‌فرمود: گوشت موجب افزونی قوه شنوایی و بینایی می‌شود. گوشت سید غذاها در دنیا و آخرت است و اگر از خدایم می‌خواستم که هر روز مرا با آن اطعام کند، چنین می‌کرد[۱۸].

آن حضرت گوشت را گاه به صورت پخته شده با آب و گاه به صورت کباب شده به همراه نان مصرف می‌کرد[۱۹]. بنا بر روایاتی، دست گوسفند نسبت به دیگر بخش‌های بدنش بیشتر مورد علاقه پیامبر(ص) بود[۲۰].

بنا به نقل طبرسی، پیامبر اکرم(ص) تگرگ را جمع کرده و از اصحاب نیز می‌خواست که جمع کنند. سپس آن را تناول می‌کرد و می‌فرمود: این موجب نابودی عوامل فساد دندان می‌شود[۲۱].

از امام صادق(ع) نیز نقل شده که پیامبر اکرم(ص) در صورت دسترسی به شیرینی‌جات با آن افطار می‌کرد[۲۲] و اگر بدان دسترسی نداشت، با آب ولرم افطار می‌نمود و می‌فرمود: این باعث پاکسازی کبد و معده و موجب خوشبو شدن بوی دهان و سبب تقویت دندان‌ها و چشم و عامل تیزی بینایی می‌شود و گناهان را می‌شوید و عروق تحریک شده را ساکن [نموده] و تلخی غالب را از بین می‌برد و بلغم را قطع می‌کند و حرارت را از معده فرونشانده و سردرد را زایل می‌کند[۲۳].

گفتنی است تأثیر افطار با آب ولرم در شسته شدن گناهان، ممکن است به لحاظ فضیلتی باشد که شخص روزه‌دار بر اثر گرسنگی و سپس افطار با نوشیدنی ساده‌ای چون آب به دست می‌آورد.

پیامبر اکرم(ص) عسل را نیز دوست می‌داشت و خوردن آن همراه با قرائت آیاتی از قرآن و جویدن کُندر را موجب زوال بلغم می‌دانست[۲۴].

آن حضرت مطلوبیت برخی غذاها را گاه با تعبیر «طیب» تأیید می‌کرد. برای مثال، هنگامی که یکی از اصحاب فالوده‌ای به او هدیه کرد و حضرت قدری تناول فرمود، پرسید: «ای ابا عبدالله! این را از چه چیزی فراهم کرده‌ای؟» عرض کرد: پدر و مادرم فدایت! روغن و عسل را در ظرفی سنگی ریخته، با آتش تفت می‌دهیم و سپس مغز گندم را آسیاب کرده و با آن مخلوط می‌کنیم تا به خوبی با هم درآمیزد و چنین چیزی فراهم آید. حضرت فرمود: «این غذایی نیکو و گواراست»[۲۵].[۲۶]

چند نوع؟

روح ساده‌زیستی در پیامبر اکرم(ص) مانع از آن بود که بر سر سفره غذای ایشان بیش از یک نوع غذا یافت شود. در روایتی از امام صادق(ع) آمده است که پیامبر اکرم(ص) در شامگاه پنجشنبه‌ای که در مسجد قبا حضور داشت، برای افطار، نوشیدنی طلب کرد و اوس بن خولی انصاری نیز کاسه بزرگی حاوی شیر مخلوط با عسل آورد. حضرت چون آن را به لب‌های مبارک رسانید، ناگاه آن را کنار نهاد و فرمود: این، دو نوع نوشیدنی است که به یکی از آنها نیز می‌توان بسنده کرد. من آن دو را با هم نمی‌نوشم، اما تحریم نیز نمی‌کنم. من برای تواضع در برابر خداوند چنین می‌کنم و هر آنکه برای خدا تواضع کند، خداوند او را بلند مرتبه سازد و هر آنکه تکبر ورزد، خداوند او را فرود آورد. هر آن کس که در معیشت، راه میانه برگزیند، خداوند روزی‌اش دهد و هر آنکه اهل تبذیر باشد، خداوند او را محروم سازد و هر آنکه فراوان یاد مرگ کند، خداوند دوستش دارد[۲۷].

این روایت مشتمل بر چندین پیام است:

  1. قناعت پیامبر اکرم(ص) بر یک نوع نوشیدنی و غذا؛
  2. این قناعت، بعد استحباب و ترجیح دارد ولی واجب نیست؛ امری که بی‌تردید ناشی از شریعتی آسان (عدم تحریم نوشیدنی) است که پیامبر(ص) خود را مروج و آورنده آن معرفی کرد[۲۸].
  3. زهد مثبت در سیره معصومان و اولیای صالح خداوند این گونه است که با وجود دسترسی به مواهب دنیوی - جز در حد ضرورت - از آنها چشم می‌پوشیدند.
  4. پیامبر اکرم(ص) سر این اقدام خویش را تواضع در برابر خدا معرفی می‌کند که خود جلوه‌های دیگر از صفت تواضع است. افراد متکبر و دنیازده با گردن‌کشی و روحیه طلب‌کارانه در برابر خداوند، نعمت‌های الهی را بی‌توجه به عطا کننده نعمت مصرف می‌کنند؛ در حالی که بندگان حقیقی خداوند با اظهار ذلت و تواضع در برابر او، خود را شایسته کوچک‌ترین نعمت‌ها نیز نمی‌دانند و از شکرگزاری برای کمترین نعمت نیز اظهار عجز می‌کنند. به بیانی دیگر، افزون‌خواهی همراه با ناسپاسی در آنان نیست.
  5. توصیه کلی پیامبر اکرم(ص) در این حدیث، به اقتصاد و میانه‌روی در زندگی و ترک تبذیر است.
  6. در آخر نیز یاد مرگ مطرح می‌شود که یکی از بهترین عوامل حفظ انسان‌ها از کژی‌هاست[۲۹].

چه مقدار؟

همواره اولیای دین و نیز حکیمان، به کم‌خوری و پرهیز از عادت به پرخوری سفارش اکید داشته‌اند. این مسئله امروزه نیز مورد تأکید پژوهشگران علوم پزشکی است. در روایت کلینی از امام باقر(ع) آمده است: چیزی نزد خداوند، مبغوض‌تر و ناپسندتر از شکم پر نیست[۳۰]. آن‌گاه که شکم پر شود، ره طغیان در پیش گیرد[۳۱].

به گفته برخی حکما، «زیاد نخورید تا زیاد بنوشد تا زیاد بخوابید تا زیاد حسرت بخورید»[۳۲] در روایات نبوی(ص) یز بر این امر تأکید شده است. آن حضرت پیامدهای پرخوری را این‌گونه بر می‌شمرد: افساد بدن، ایجاد بیماری، کسالت در عبادت، قسوت و مُردن قلب، دوری از خدا و مبغوض خداوند واقع شدن[۳۳]. در برخی روایات، آن حضرت میزان مناسب برای خوردن را چنین تعیین کرده است: فرزند آدم ظرفی را بدتر از شکم پر نمی‌سازد. برای او تنها چند لقمه که سبب قوام وجودش شود، کافی است و اگر ناچار از غذا خوردن شد، ثلث [معده] برای غذایش، و ثلث آن برای نوشیدنی‌اش، و ثلث دیگر را برای نفس[۳۴] بگذارد[۳۵].

پیامبر(ص) خود به این دستور پایبند بود؛ چنان که در روایتی از برخی همسران حضرت می‌خوانیم: «هیچ‌گاه شکم پیامبر(ص) از غذا پر نشد»[۳۶].[۳۷]

چه هنگام؟

در این باره که رسول خدا(ص) چه زمان یا زمان‌هایی غذا تناول می‌کرده، از برخی روایات می‌توان اصلی کلی را استنباط کرد و آن اینکه حضرت جز به وقت گرسنگی و احساس نیاز برای بدن، به صرف غذا اقدام نمی‌کرده است. در روایتی از آن حضرت چنین نقل شده است: بخور در حالی که اشتهای به خوردن داری، و دست بکش در حالی که اشتهای به خوردن داری[۳۸].

محبوب‌ترین غذا نزد حضرت، غذایی بوده که به وقت نیاز و حاجت خورده شود. بدین رو، حضرت هیچ‌گاه به وقت سیری چیزی نمی‌خورده است[۳۹].

انس بن مالک می‌گوید: هیچ گاه در روز یا شب، آن حضرت گوشت یا نان مصرف نکرد، مگر هنگامی که بدن نیاز به آن داشت[۴۰]. همچنین نقل شده که پیامبر هرگز بین صبحانه یا (نهار) و شام را تا سه روز متوالی جمع نکرد، تا اینکه از دنیا رحلت نمود[۴۱]. بر پایه روایات، معصومین(ع) دو وعده غذایی را در طول شبانه روز سفارش می‌کردند[۴۲]. از برخی روایات نیز بر می‌آید که معصومین(ع) بر آن تأکید داشتند که افراد، شب‌هنگام چیزی خورده و بخوابند، اگرچه بسیار اندک باشد. امام صادق(ع) در این باب فرموده: خوردن شام را ترک نکن، حتی اگر سه لقمه به همراه نمک باشد، و کسی که شام خوردن را [به کلی] ترک گوید، رگی در بدنش می‌میرد که هرگز احیا نخواهد شد[۴۳].

پیامبر اکرم(ص) نیز می‌فرمود: شام بخورید، ولو با یک مشت خرمای با کیفیت پایین؛ چراکه ترک شام خوردن موجب پیری است[۴۴].[۴۵]

تنها یا با دیگران؟

بخش دیگری از روایات مربوط به سیره نبوی(ص) در خوردن و آشامیدن از آن حکایت دارد که پیامبر اکرم(ص) تا حد امکان به تنهایی غذا نمی‌خورد و می‌فرمود: آیا از بدترینتان شما را خبر دهم؟ کسی که میهمانش را رد کند، عبدش را بزند و به تنهایی غذا بخورد[۴۶].

آن حضرت به غذا خوردن با جمع توصیه می‌کرد و می‌فرمود: هنگامی که غذا چهار ویژگی بیابد، کامل شود: حلال باشد و دستانی که از آن می‌خورند زیاد باشند و با بسم الله آغاز شود و با حمد ختم شود[۴۷]. نیز می‌فرمود: بهترین غذاها نزد خداوند آن است که دستان زیادی آن را بخورند[۴۸].

امام صادق(ع) از امیر مؤمنان(ع) نقل می‌کند که پیامبر اکرم(ص) می‌فرمود: جماعت موجب برکت است و غذای یک نفر، دو نفر را، و غذای دو نفر [نیز] چهار نفر را کفایت می‌کند[۴۹].

گفتنی است هر چند زیادتر شدن تعداد خورندگان از یک غذا ممکن است سهم هر فرد از غذا را کاهش دهد، مراد پیامبر اکرم(ص) می‌تواند آن باشد که حتی با وجود سیر نشدن، نیاز بدن تأمین می‌شود و این ممکن است در نتیجه ایثار افراد در اختصاص سهم خود به دیگران باشد. پدید آمدن برکت در غذا نیز بدین معناست که غذای اندک با عنایت خداوند می‌تواند آثار غذای کافی را - که همان سیری و تأمین نیاز بدن است - به دنبال داشته باشد[۵۰].

در همین راستا اگر آن حضرت می‌دید که اصحاب به تنهایی غذا خورده و به رهگذر تعارف نمی‌کنند، آنان را ملامت می‌فرمود. بنا به نقل کلینی، پیامبر(ص) در یکی از غزوات هنگامی که مشغول نماز بود، گروهی به قصد دیدار حضرت بدانجا آمدند، اما چون ایشان را مشغول نماز یافتند، نزد اصحاب رفته، به آنها گفتند که اگر برای رفتن شتاب و عجله نداشتیم، منتظر پیامبر(ص) می‌ماندیم، پس سلام ما را به حضرت ابلاغ کنید. پس از رفتن آنان، پیامبر(ص) با ناراحتی و غضب به آن گروه از اصحاب فرمود: «گروهی به نزد شما می‌آیند و به من ابلاغ سلام می‌کنند و شما آنان را به صرف غذا فرانمی‌خوانید؟ اگر خلیل و دوستم جعفر بن ابی طالب در اینجا بود، چنین نمی‌شد که گروهی بر او بگذرند، مگر آنکه نزدش غذا بخورند»[۵۱].

بر پایه نقل طبرسی، پیامبر اکرم(ص) آنچه خوردنش حلال بود، به همراه اهل و خادم و یا به همراه کسانی که حضرت را به غذا خوردن دعوت می‌کردند، بر روی زمین - یا بر آنچه دعوت کنندگان بر آن غذا می‌خوردند - می‌نشست و از همانچه آنان می‌خوردند، تناول می‌فرمود، مگر آنکه میهمانی بر حضرت وارد می‌شد که در این صورت به همراه او غذا می‌خورد[۵۲].

بنا به نقل دیگری از طبرسی، هنگامی که کسی به پیامبر اکرم(ص) عرض کرد: ما غذا می‌خوریم، اما سیر نمی‌شویم، حضرت فرمود: «شاید به صورت متفرق غذا می‌خورید. در حال غذا با هم جمع شوید و نام خدای بر زبان آرید تا موجب برکت برای شما گردد»[۵۳].

بی تردید این گونه روایات، افزون بر دعوت به همنشینی و دیدار مسلمانان با یکدیگر بر تقویت نظام خانواده و همراهی اعضا با یکدیگر نیز دلالت دارد و بدیهی است که برکت الهی بر گروهی از مؤمنان که از روی برادری و محبت گرد هم آمده‌اند، به مراتب بیشتر از برکت و عنایتی است که بر افراد مؤمن (به تنهایی) نازل می‌شود.

آن حضرت گاه غذا را در میان مسکینان و نیازمندان و به همراه آنان میل می‌کرد و از برکت حضور ایشان بسیاری از آنان نیز سیر می‌شدند. بنا به نقل حمیری از امام باقر(ع)، شبی پیامبر اکرم(ص) به همراه مساکینی که در مسجد می‌خوابیدند، در کنار منبر روزه خود را افطار کرد و از غذایی که در ظرفی سفالی نهاده شده بود، میل فرمود و به برکت حضور حضرت، سی نفر از ایشان از آن غذا خوردند و سیر شدند. سپس آن ظرف به نزد همسران حضرت بازگردانده شد و همه آنان نیز سیر شدند[۵۴].

این روایت در برگیرنده دو پیام است: اهتمام رسول خدا(ص) به هم غذا شدن با دیگران (به ویژه محرمان) و دیگر نیز اعجاز آن حضرت در سیر شدن عده‌ای زیاد با غذایی اندک[۵۵].

چگونه؟

در این باره که پیامبر اکرم(ص) چگونه غذا می‌خورد و چه آدابی را رعایت می‌کرد، روایات بسیاری در دست است و به همین روست که سیره نبوی(ص) از این حیث نزد مسلمانان از جذابیت زیادی برخوردار است؛ چراکه آنان مایل‌اند در آداب و شیوه عمل، به آن حضرت تأسی جویند. حال به ویژگی‌ها و آداب غذا خوردن و یا نوشیدن رسول خدا(ص) می‌پردازیم.

۱. شروع با نام خدا و دعا، و ختم با حمد خدا: در خوردن و آشامیدن نیز همچون دیگر کارها، پیامبر اکرم(ص) نام خدا را بر زبان جاری می‌کرد[۵۶].

پیش‌تر از آن حضرت نقل کردیم که می‌فرمود: هنگامی که غذا چهار ویژگی بیابد، کامل شود: حلال باشد، و دستانی که از آن می‌خورند زیاد باشند، و با بسم الله آغاز شود، و با حمد ختم شود[۵۷].

هنگامی که مقابل حضرت غذا نهاده می‌شد، می‌فرمود: بسم الله، خدایا آن را نعمتی مورد سپاس قرار ده که به واسطه‌اش نعمت بهشت را دریابیم!... بسم الله، خدایا در آنچه به ما روزی کرده‌ای، برکت عطا کن و آن را استمرار بخش![۵۸]

شایان ذکر است برخلاف عادت رایج، پیامبر اکرم(ص) پیش از شروع غذا دست به دعا برمی‌داشته که این بیانگر شکر قبل از تنعم است.

آن حضرت به وقت نوشیدن نیز نام خدا و دعا را در ابتدا و حمد خدا را در انتها بر زبان جاری می‌ساخت و چون آب را در سه نفس می‌نوشید، سه بسم‌الله و سه حمد می‌گفت[۵۹]. ایشان هنگام شروع به نوشیدن نیز چنین دعا می‌کرد: حمد خدایی را که نازل کننده آب از آسمان و گرداننده امور است، به هرگونه که بخواهد. به نام خدا که بهترین نام‌هاست[۶۰].

امیرالمؤمنین(ع) نیز می‌فرماید: بارها در پی رسول خدا(ص) بودم [و می‌دیدم که] آب می‌نوشید و با آشامیدن آب، سه بار نفس می‌کشید و هر بار در آغازش بسم الله و در پایانش حمد می‌گفت[۶۱].

بنا به نقلی دیگر، رسول خدا(ص) تا هنگام نوشیدن شیر می‌فرمود: «خدایا! بر ما در آن برکت ده و بیشتر از این روزی کن» همچنین هنگام نوشیدن آب می‌فرمود: حمد خدایی را که با رحمتش ما را از آب گوارا و زلال سیراب کرد و به واسطه گناهانمان آب شور و تلخ بر ما ننوشانید[۶۲].

۲. نوشیدن در سه جرعه: آن سان که گذشت، روش و سیره پیامبر اکرم(ص) در نوشیدن چنین بوده که هر وعده نوشیدن را در سه جرعه تقسیم می‌کرده و در هر جرعه نیز نام و حمد الهی را بر زبان جاری می‌ساخته است. در روایات معصومین(ع) درباره تفاوت انسان و حیوانات در نوع نوشیدن چنین آمده است که آدمی همچون بهایم به یکباره آب ننوشد. از امام باقر و امام صادق(ع) نقل شده که فرمود: «نوشیدن در سه نفس بهتر از یک نفس است». آن دو بزرگوار اکراه داشتند که انسان همچون شتر بسیار تشنه، سر در آب فرو برد و سر بر ندارد تا سیر شود[۶۳].

از ابن عباس نقل شده که پیامبر اکرم(ص) هنگام نوشیدن، دو بار نفس می‌کشید[۶۴]. نیز بنا به نقلی از طبرسی، آن حضرت گاه با یک نفس می‌نوشید[۶۵] می‌توان گفت این در مواردی بوده که ایشان آب اندکی می‌نوشیده و نوشیدن با سه نفس لزومی نداشته است.

۳. پرهیز از نوشیدن از داخل ظرف: در روایتی آمده است که روزی آن حضرت مردی را دید که دهان در آب کرده و همچون حیوانات از وسط ظرف می‌نوشد. ایشان به وی فرمود: «آیا مثل بهایم سر در آب کرده و می‌نوشی؟ اگر ظرف نداری با دستانت بنوش که از پاکیزه‌ترین ظروف است»[۶۶].

۴. مکیدن آب: از دیگر شیوه‌های پیامبر(ص) در نوشیدن این بود که آب را با حال مکیدن تناول می‌نمود و می‌فرمود: «آب را با مکیدن بنوشید و به یکباره سر نکشید که موجب درد کبد می‌شود»[۶۷].

۵. عدم تنفس در داخل ظرف آب: پیامبر اکرم(ص) به هنگام نوشیدن، ظرف آب را برای نفس کشیدن، از دهانش دور می‌کرد[۶۸]. این رفتار نیز ناشی از اهتمام آن حضرت به رعایت بهداشت بود.

۶. خوردن از مقابل خود: پیامبر خدا(ص) در صورت حضور دیگران بر سر غذا، به غذای مقابل خود بسنده می‌نمود و به سمت غذایی که در مقابل دیگران است، دست دراز نمی‌کرد[۶۹]. این صفت، نوعی ادب اجتماعی است که ظرافت خاصی دارد، اما چون با سیره حضرت در خوردن و نوشیدن ارتباط دارد، در اینجا ذکر شد.

۷. آغاز به خوردن قبل از دیگران و پایان آن بعد از دیگران: رسول خدا(ص) هنگامی که با دیگران غذا می‌خورد، چه میهمان بود و چه میزبان، پیش از دیگران، شروع به خوردن می‌کرد و پس از همه نیز از خوردن دست می‌کشید. این ویژگی به خصوص در آنجا که دیگران میهمان حضرت بودند، بیشتر نمود می‌یافت[۷۰].

بدیهی است که این اقدام حضرت نه برای پرخوری، بلکه به منظور رفع حجب و حیا در میهمان و آسودگی وی در خوردن بود. بی‌تردید این عمل نیز از ظرافت خاص اخلاقی برخوردار است. در آنجا نیز که حضرت میهمان بود، دیگران برای رعایت احترام ایشان پیش از او به خوردن غذا نمی‌پرداختند. از این رو، پیش‌دستی حضرت در غذا خوردن موجب آسودگی جمع در آغاز به خوردن بود. در پایان غذا نیز اگر رسول خدا(ص) زودتر از دیگران دست می‌کشید، موجب می‌شد افراد - چه بسا قبل از سیری - به احترام ایشان یا از روی شرم، دست از غذا بکشند. بی‌گمان این آداب نبوی(ص) در غذا خوردن با دیگران باید مطمح نظر کسانی باشد که از منزلت اجتماعی برخوردارند.

۸. خوردن و آشامیدن با دست راست: دست راست به عنوان نماد یمن و برکت در فرهنگ دینی ما مطرح است. در قرآن کریم ﴿أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ[۷۱] یا ﴿أَصْحَابُ الْيَمِينِ[۷۲] اهل فلاح و رستگاری معرفی شده‌اند و نامه اعمال اینان نیز به دست راستشان داده می‌شود[۷۳]. پیامبر اکرم(ص) نیز در انجام کارها - از جمله خوردن و آشامیدن - آنها را با دست راست انجام می‌داد. طبرسی در ضمن برشماری مکارم اخلاق حضرت چنین گفته است: ... و دست راست حضرت برای خوردن و نوشیدن و گرفتن و دادن بود و جز به دست راست نمی‌گرفت و جز به دست راست عطا نمی‌کرد و دست چپ حضرت برای کارهای دیگر بود و آن حضرت تیمن را در تمام کارهایش دوست داشت: در لباس پوشیدن، در کفش پوشیدن [و] در حرکت کردن...[۷۴].

بنا بر روایتی، امام صادق(ع) از پدران گرامی‌اش چنین نقل می‌کند که پیامبر اکرم(ص) از خوردن و آشامیدن با دست چپ نهی می‌کرد[۷۵].

روایات دیگری نیز هست که حاکی از تأکید پیامبر اکرم(ص) در این زمینه است[۷۶].

۹. رعایت تواضع و ادب در خوردن: در برخی روایات درباره چگونگی گوشت خوردن پیامبر(ص) آمده است که حضرت سر را به سوی غذا خم نمی‌کرد، بلکه گوشت را به دهان نزدیک و با دندان آن را جدا می‌کرد[۷۷]. این امر بیانگر آن است که حضرت همچون برخی افراد، حرص بر خوردن نداشت و تأنی و ادب را در خوردن و نشستن رعایت می‌نمود.

روایاتی نیز حاکی از آن است که پیامبر اکرم(ص) به وقت خوردن متواضع بودند و برخلاف نشستن پادشاهان، بی‌آنکه به جایی تکیه زند، غذا می‌خورد. از امام صادق(ع) در این باره چنین نقل شده است: پیامبر اکرم(ص) از آن گاه که به نبوت مبعوث شد، تا وقت مرگ هیچ‌گاه در حال تکیه کردن غذا نخورد و این به خاطر تواضع در برابر خداوند بود...[۷۸].

در روایت محمد بن مسلم از امام باقر(ع) نیز آن حضرت ضمن تأیید اینکه رسول خدا(ص) هیچ‌گاه در حال تکیه کردن غذا نخورد، این‌گونه حالات را نشانه تواضع خاص پیامبر(ص) در برابر خداوند می‌دانست[۷۹]. در روایتی دیگر، بشیر دهان از امام صادق(ع) پرسید: آیا رسول الله(ص) با حال تکیه بر چپ یا راست، غذا می‌خورد؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: رسول الله(ص) هیچ‌گاه چنین نبود که در حال تکیه کردن بر سمت راست یا چپ خویش غذا بخورد، بلکه او همچون عبد می‌نشست و این به خاطر تواضع در برابر خدا بود[۸۰].

ایشان به معلی بن خنیس نیز فرمود: رسول خدا(ص) از وقتی که مبعوث به پیامبری شد، با حال تکیه کردن غذا نخورد، و آن حضرت اکراه داشت که شبیه به پادشاهان و ملوک رفتار کند[۸۱].

اما مراد از نخوردن در حال تکیه کردن چیست؟ آنچه ابتدا از واژه «مُتّکی» به ذهن می‌رسد، آن است که انسان پشت یا چپ و راست خود را در حال خوردن به چیزی تکیه دهد. دلیل پرهیز از این‌گونه خوردن نیز - چنان که از روایات یاد شده بر می‌آید - پرهیز از تشبه به افراد متکبر و اظهار تواضع در برابر خداست. برخی اندیشمندان تکیه کردن در این روایات را نوع خاصی از نشستن معنا کرده‌اند که در آن حال، انسان به خوردن رغبت بیشتری می‌یابد؛ مانند چهار زانو نشستن. اما رسول خدا(ص) به گونه‌ای بر سر غذا می‌نشست که گویا در هر لحظه، آماده برخاستن بود[۸۲]. در هر حال، رسول خدا(ص) آن گونه می‌نشست که ضمن حفظ اصل تواضع، پرخوری نیز به دنبال نداشته باشد.

نوع نشستن متواضعانه پیامبر اکرم(ص) نیز در روایات معصومان(ع) به نشستن بندگان مانند شده است که با حال تذلل و خشوع بر سر غذا حاضر می‌شوند. خود آن بزرگوار در این باره می‌فرمود: «همانا من بنده‌ای هستم که همچون بندگان می‌خورم و چون آنان می‌نشینم»[۸۳].

امام باقر(ع) نیز در این باره فرمود: پیامبر اکرم(ص) همچون بندگان می‌خورد و چون آنان می‌نشست و بر روی زمین غذا می‌خورد و می‌خوابید[۸۴].

پنج چیز است که تا هنگام مرگ آنها را ترک نخواهم کرد: خوردن بر روی زمین به همراه بندگان، سواری بر چهارپای بی‌پالان، دوشیدن شیر بز با دستانم، پوشیدن لباس پشمینه و سلام کردن بر کودکان، تا اینها پس از من سنت شوند[۸۵].

می‌توان گفت که مراد حضرت از سنت شدن این امور پیامی است که در پس این رفتارهای ظاهری نهفته است همچون: داشتن روحیه تواضع نسبت به بندگان. از این عباس نیز نقل شده که پیامبر اکرم(ص) بر زمین می‌نشست و بر روی زمین غذا تناول می‌کرد و بند بر گردن گوسفندان می‌بست و دعوت بندگان بر نان جو را می‌پذیرفت[۸۶]. امام صادق(ع) نیز فرمود: پیامبر اکرم(ص) همچون عبد غذا می‌خورد و همچون عبد می‌نشست و می‌دانست که عبد است[۸۷].

در این باره که حضرت همچون عبد بر زمین می‌نشست، چنین گفته‌اند که ایشان مانند بندگان به نشانه تذلل در پیشگاه الهی دو زانو می‌نشست. این معنا در نقلی از طبرسی چنین آمده: پیامبر اکرم(ص) در غالب اوقات هنگام غذا خوردن از مقابل خود می‌خورد و دو زانو و دو قدم را جمع می‌کرد، همان‌گونه در هنگام نمازگزار در هنگام تشهد می‌نشیند، جز آنکه حضرت یک زانو را روی زانوی دگر و یک قدم را بر قدم دیگر می‌نهاد و می‌فرمود: من بنده‌ای هستم که چون عبد می‌خورم و چون عبد می‌نشینم[۸۸].

به جز آنچه گذشت، در پاره‌ای از روایات می‌خوانیم که پیامبر اکرم(ص) از خوردن در حال خوابیده بر پشت یا بر شکم نیز نهی می‌فرمود و این افزون بر جهت ادب و تواضع، ناشی از رعایت مسائل طبی در خوردن نیز بوده است[۸۹].

۱۰. پرهیز از تکلف در لوازم: از روایات چنین برمی‌آید که رسول خدا(ص)- به‌ویژه با توجه به شرایط اقتصادی آن روز - نسبت به چگونگی تشریفات و یا لوازم غیرضروری مربوط به صرف غذا تقیدی نداشت. برای مثال، اگر در مواردی سفره - یا چیزی در حکم آن – یافت نمی‌شد، غذا را بر روی زمین می‌نهاد و تناول می‌کرد[۹۰]. روزی، یکی از انصار مقداری خرما برای حضرت هدیه آورد و چون در خانه ظرفی نیافتند، آن حضرت با پارچه‌ای، جایی را تمیز کرد و فرمود: «اینجا بریز! به خدا قسم! اگر دنیا در نزد خدا به قدر بال مگسی ارزش داشت، چیزی از آن را به کافر و منافق نمی‌داد»[۹۱]. در اینجا بیان این نکته بجاست که با توجه به رعایت اصول بهداشتی توسط رسول خدا(ص)، ریختن خرما بر روی خاک به معنای مصرف آن به همان صورت نیست و طبعاً پس از رفع آلودگی احتمالی به مصرف می‌رسیده است. حضرت برای صرف غذا نیز از دستان خود بهره می‌جست و این بدان معنا بود که ایشان با توجه به وضع آن روز، پیروانش را به بی‌تکلفی در زندگی فرامی‌خواند. در اینجا ذکر دو نکته ضروری می‌نماید: نخست آنکه خوردن غذا با دست، منافاتی با رعایت اصول بهداشتی ندارد؛ زیرا - چنان که در بحث مربوط به بهداشت غذایی خواهد آمد - آن حضرت قبل و پس از صرف غذا دستان خود را می‌شست.

دوم آنکه پیام این دسته از روایات آن نیست که امروزه نیز پیروان حضرت لزوماً باید با دست به تناول غذا بپردازند، بلکه این بدان مفهوم است که در صورت فراهم نبودن تشریفات و لوازم مربوط نباید به گونه‌ای تکلف‌آمیز درصدد تهیه آنها برآمد. چگونگی صرف غذا با دست توسط رسول خدا(ص) نیز به گونه‌ای بود که با نوع غذا خوردن انسان‌های متکبر کمترین شباهتی نیابد. آن حضرت هنگام غذا خوردن نه همچون متکبران از دو انگشت، بلکه - بسته به اقتضای مورد - از سه یا چهار انگشت و گاه در صورت لزوم از تمام دست یا از هر دو دست[۹۲] بهره می‌جست.

امام صادق(ع) در همین باره فرموده: پیامبر اکرم(ص) همچون عبد می‌نشست و دست بر زمین می‌نهاد و با سه انگشت غذا می‌خورد و همچون متکبران با دو انگشت نمی‌خورد[۹۳]. طبرسی نیز در توصیف این معنا گفته است: پیامبر اکرم(ص) با سه انگشت ابهام و دو انگشت کنار آن و گاه با کمک انگشت چهارمی و [گاه] با تمام دست غذا می‌خورد و با دو انگشت نمی‌خورد و می‌فرمود: خوردن با دو انگشت [همچون]خوردن شیطان است[۹۴].

۱۱. اسراف‌گریزی: پیامبر اکرم(ص) پس از صرف غذا انگشتانی را که با آنها غذا خورده و باقیمانده غذا به آنها چسبیده بود، با دستمال پاک نمی‌کرد، مگر پس از خوردن و لیسیدن غذای مانده در تمام انگشتان؛ البته ممکن است لیسیدن دستان آثار بهداشتی نیز داشته باشد: ایشان در این باره می‌فرمود: «معلوم نیست که برکت در کدام انگشت [نهاده شده] است»[۹۵].

آن حضرت درباره مصرف غذای مانده در ظرف نیز می‌فرمود: «بیشترین برکت در آخر غذاست»[۹۶].

از امام صادق(ع) نیز نقل شده که فرمود: رسول خدا(ص) ظرف غذا را پاک می‌کرد و می‌فرمود: کسی که چنین کند، گویا به مثل آن ظرف غذا صدقه داده است[۹۷].

از امام صادق(ع) چنین نقل شده که پیامبر اکرم(ص) می‌فرمود: آنگاه که یکی از شما پس از خوردن، غذای باقیمانده در انگشتان را مصرف کند، خداوند خطاب به او می‌فرماید: برکت من بر تو باد![۹۸]

بنا بر روایتی دیگر، پیامبر اکرم(ص) ظرف غذا را پاک می‌کرد و می‌فرمود: آخر غذا بیشترین برکت را داراست و فرشتگان بر کسانی که چنین می‌کنند درود فرستاده و برای وسعت روزی آنان دعا می‌کنند و چنین کسی را حسنه‌ای است دو چندان[۹۹].

اینکه پاک کردن انگشتان و یا ظرف غذا منشأ برکت دانسته شده، ممکن است بدین سبب باشد که در این کار نوعی شکر نعمت و پرهیز از اسراف و کفران نعمت نهفته است. بدین رو صاحب چنین عملی مشمول این آیه می‌شود که ﴿لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ[۱۰۰].

۱۲. رعایت بهداشت غذایی: یکی از ویژگی‌های مهم رسول خدا(ص) توجه به بهداشت در ابعاد مختلف به ویژه در خوردن و آشامیدن است. برای مثال، شستن دست‌ها، هم قبل و هم بعد از غذا بسیار مورد تأکید پیامبر اکرم(ص) بوده؛ خاصه اینکه در آن عصر معمولاً غذا را با دست تناول می‌کرده‌اند. در این باره روایات متعددی از رسول خدا(ص) در دست است که در آنها به آثار این رفتار بهداشتی اشاره شده؛ آثاری همچون زوال فقر و وسعت روزی، فزونی خیر، نفی جنون، صحت بینایی و دوری از بیماری[۱۰۱].

جلوه دیگر بهداشت غذایی در سیره نبوی(ص) تأکید حضرت بر بهداشت ظرف آب و غذاست. از امام صادق(ع) نقل شده که رسول خدا(ص) دوست داشت از ظروفی که از شهر شام برایش هدیه می‌آوردند[۱۰۲]، آب بنوشد و می‌فرمود: «این، نظیف‌ترین ظرف‌های شماست»[۱۰۳]. ممکن است نوع ساخت این ظروف به گونه‌ای بوده که به دلیل سطح صاف آن، امکان تجمع اجزای غیر بهداشتی در لابه‌لای شیارها و ناهمواری‌های آن کمتر بوده است. آن حضرت در ظروف چوبی، پوستی و سفالی و همچنین در کف دو دست آب می‌نوشید و می‌فرمود: «هیچ ظرفی تمیزتر از کف دست نیست»[۱۰۴].

بر پایه برخی روایات، رسول خدا(ص) از اینکه کسی در مشک را خم کرده و آب بنوشد، نهی می‌فرمود و خود نیز چنین نمی‌کرد[۱۰۵]. ممکن است این نهی به دلیل بدبو شدن آب مشک در نتیجه خم شدن و آلودگی تدریجی قسمت خم‌شده باشد؛ چراکه با چرب بودن بدنه مشک و خم شدن یک قسمت، امکان کثیفی آن قسمت بیشتر است[۱۰۶].

پیش از این اشاره شد که پیامبر اکرم(ص) هنگام تنفس در اثنای نوشیدن آب، ظرف آب را از مقابل دهان دور می‌کرد و پس از تنفس آن را دیگر بار به دهان نزدیک می‌نمود[۱۰۷]. این امر بیانگر توجه آن حضرت به ظریف‌ترین اصول بهداشتی و تربیتی است؛ بدین بیان که تنفس در ظرف آب – به‌ویژه اگر دیگری نیز بخواهد از آن بنوشد - با ادب و از سویی با اصول بهداشتی[۱۰۸] همخوان نیست[۱۰۹].

منابع

پانویس

  1. جباری، محمد رضا، سیره اخلاقی پیامبر اعظم، ص ۱۰۶.
  2. «عَنْ أَبِي الْبَخْتَرِيِّ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): بَارِكْ لَنَا فِي الْخُبْزِ وَ لَا تُفَرِّقْ بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُ فَلَوْ لَا الْخُبْزُ مَا صَلَّيْنَا وَ لَا صُمْنَا وَ لَا أَدَّيْنَا فَرَائِضَ رَبِّنَا»؛ الکلینی، الکافی، ج۵، ص۷۳، ح۱۳؛ ج۶، ص۲۸۷، ج۶.
  3. «... عَنِ الْوَلِيدِ بْنِ صَبِيحٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: إِنَّمَا بُنِيَ الْجَسَدُ عَلَى الْخُبْزِ»؛ (الکلینی، الکافی، ج۶، ص۲۸۶، ح۳ و ۷).
  4. قال ابوذر حین سأله رجل عن أفضل الأعمال بعد الایمان. فقال: الصلوة و أکل الخبز. فنظر الیه الرجل کالمتعجب. فقال: لولا الخبز ما عبدالله تعالی؛ یعنی بأکل الخبز یقیم صلبه فیتمکن من اقامة الطاعة (السرخسی، المبسوط، ج۳۰، ص۲۵۸).
  5. جباری، محمد رضا، سیره اخلاقی پیامبر اعظم، ص ۵۴.
  6. ... و کان یأکل ما أحل الله له أهله و خدمه إذا أکلوا...؛ (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۲۶؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۱۶، ص۲۴۱).
  7. «... عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): الطَّعَامُ إِذَا جَمَعَ أَرْبَعاً فَقَدْ تَمَّ إِذَا كَانَ مِنْ حَلَالٍ وَ كَثُرَتِ الْأَيْدِي عَلَيْهِ وَ سَمَّى اللَّهَ فِي أَوَّلِهِ وَ حَمِدَ اللَّهَ فِي آخِرِهِ»؛ (البرقی، المحاسن، ج۲، ص۳۹۸).
  8. الحلی، تذکرة الفقهاء، ج۲، ص۳۹۲؛ المقدسی، الشرح الکبیر، ج۵، ص۳۹۵.
  9. «... كَانَ يَأْكُلُ كُلَّ الْأَصْنَافِ مِنَ الطَّعَامِ‌...»؛ (طبرسی، مکارم الأخلاق، ص۲۶؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۱۶، ص۲۴۱).
  10. «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(ع) قَالَ: فَضْلُ خُبْزِ الشَّعِيرِ عَلَى الْبُرِّ كَفَضْلِنَا عَلَى النَّاسِ وَ مَا مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا وَ قَدْ دَعَا لِأَكْلِ الشَّعِيرِ وَ بَارَكَ عَلَيْهِ وَ مَا دَخَلَ جَوْفاً إِلَّا وَ أَخْرَجَ كُلَّ دَاءٍ فِيهِ وَ هُوَ قُوتُ الْأَنْبِيَاءِ وَ طَعَامُ الْأَبْرَارِ أَبَى اللَّهُ تَعَالَى أَنْ يَجْعَلَ قُوتَ أَنْبِيَائِهِ إِلَّا شَعِيراً»؛ (الکلینی، الکافی، ج۶، ص۳۰۵، ح۱).
  11. عن قتادة: کنا نأتی الانس و خبازه قائم، فقال یوما کلوا فما اعلم رسول الله رأی رغیفاً مرفقا و لا شاة سمیطا قط؛ (ابن حنبل، مسند احمد، ج۳، ص۱۳۴؛ البخاری، صحیح البخاری، ج۶، ص۲۰۶) درباره نان سبوس‌دار خوردن رسول خدا(ص) روایتی نیز از عایشه نقل شده است. (البخاری، صحیح البخاری، ج۶، ص۲۰۴) گفتنی است نان سبوس‌دار در آن زمان از ارزش مالی کمتری برخوردار بوده و امروزه ثابت شده که ارزش غذایی بیشتری دارد.
  12. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) إِلَى أُمِّ سَلَمَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا فَقَرَّبَتْ إِلَيْهِ كِسَراً فَقَالَ هَلْ عِنْدَكِ إِدَامٌ فَقَالَتْ لَا يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا عِنْدِي إِلَّا خَلٌّ فَقَالَ(ص) نِعْمَ الْإِدَامُ الْخَلُّ مَا أَقْفَرَ بَيْتٌ فِيهِ الْخَلُّ»؛ (الکلینی، الکافی، ج۶، صح ۱؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۱۶، ص۲۶۷، ح۷۰).
  13. «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) قَبْلَ الْغَدَاةِ وَ مَعَهُ كِسْرَةٌ قَدْ غَمَسَهَا فِي اللَّبَنِ...»؛ (الکلینی، الکافی، ج۶، ص۲۷۳، ح۲) گفتنی است بنا بر دیدگاه برخی فقهای شیعه، خوردن در حال راه رفتن مکروه است. بدین لحاظ این رفتار پیامبر(ص) را حمل بر آن کرده‌اند که پیامبر اکرم(ص) یا به خاطر ضرورت و یا برای بیان جواز این کار اقدام به این عمل کرده است. (بنگرید به: شهید أول، الدروس، ج۳، ص۲۷؛ الحر العاملی، وسائل الشیعة، ج۱۶، ص۴۲۱) منشأ قول به کراهت، روایت عبدالله بن سنان از امام صادق(ع) مبنی بر نهی از این کار جز در حال ضرورت است. (بنگرید به: شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۳۵۴).
  14. «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ يَحْيَى عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع): أَقِرُّوا الْحَارَّ حَتَّى يَبْرُدَ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) قُرِّبَ إِلَيْهِ طَعَامٌ حَارٌّ فَقَالَ أَقِرُّوهُ حَتَّى يَبْرُدَ مَا كَانَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِيُطْعِمَنَا النَّارَ وَ الْبَرَكَةُ فِي الْبَارِدِ»؛ (بنگرید به الکلینی، الکافی، ج۶، ص۳۲۲، ح۱).
  15. بنگرید به: الکلینی، الکافی، ج۶، ص۳۰۵، ح۱.
  16. آبگوشت.
  17. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: اللَّبَنُ مِنْ طَعَامِ الْمُرْسَلِينَ‌»؛ (البرقی، المحاسن، ج۲، ص۴۹۱)؛ «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: اللَّحْمُ بِاللَّبَنِ مَرَقُ الْأَنْبِيَاءِ»؛ (البرقی، المحاسن، ج۲، ص۴۶۷)؛ «... عَنْ خَالِدِ بْنِ نَجِيحٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: الْخَلُّ وَ الزَّيْتُ مِنْ طَعَامِ الْمُرْسَلِينَ‌»؛ (البرقی، المحاسن، ج۲، ص۴۸۲)؛ «... عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: السَّوِيقُ طَعَامُ الْمُرْسَلِينَ (أَوْ قَالَ النَّبِيِّينَ)»؛ (الکلینی، الکافی، ج۶، ص۳۰۶).
  18. «وَ كَانَ أَحَبُّ الطَّعَامِ إِلَيْهِ اللَّحْمَ وَ يَقُولَ هُوَ يَزِيدُ فِي السَّمْعِ وَ الْبَصَرِ وَ كَانَ يَقُولُ(ص): اللَّحْمُ سَيِّدُ الطَّعَامِ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ لَوْ سَأَلْتُ رَبِّي أَنْ يُطْعِمَنِيهِ كُلَّ يَوْمٍ لَفَعَلَ»؛ (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۱۳۰).
  19. «وَ كَانَ(ص) يَأْكُلُ اللَّحْمَ طَبِيخاً بِالْخُبْزِ وَ يَأْكُلُهُ مَشْوِيّاً بِالْخُبْزِ»؛ (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۱۳۰).
  20. بنگرید به: شیخ صدوق، علل الشرائع، ج۱، ص۱۳۴.
  21. شایان توجه آنکه افطار با شیرینی‌جات از دو نظر سودمند است: نخست آنکه شیرینی‌جات به سرعت جذب بدن شده و موجب زدودن ضعف روزه‌دار می‌شود و دیگر سبب کاهش اشتهای روزه‌دار به وقت افطار و پرهیز از پرخوری می‌گردد.
  22. «وَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) كَانَ يُفْطِرُ عَلَى الْحُلْوِ فَإِذَا لَمْ يَجِدْهُ أَفْطَرَ عَلَى الْمَاءِ الْفَاتِرِ وَ كَانَ يَقُولُ هُوَ يُنَقِّي الْكَبِدَ وَ الْمَعِدَةَ وَ يُطَيِّبُ النَّكْهَةَ وَ الْفَمَ وَ يُقَوِّي الْأَضْرَاسَ وَ يُحِدُّ النَّاظِرَ وَ يَغْسِلُ الذُّنُوبَ غَسْلًا وَ يُسَكِّنُ الْعُرُوقَ الْهَائِجَةَ وَ الْمِرَّةَ الْغَالِبَةَ وَ يُطْفِئُ الْحَرَارَةَ عَنِ الْمَعِدَةِ وَ يَذْهَبُ بِالصُّدَاعِ»؛ (النیسابوری، روضة الواعظین، ص۳۴۱؛ الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۲۷ و ۲۸؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۱۶، ص۲۴۲) برخی آثار یادشده برای افطار با آب ولرم، در روایتی از امام صادق(ع) نیز آمده است: «عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: إِذَا أَفْطَرَ الرَّجُلُ عَلَى الْمَاءِ الْفَاتِرِ نَقَّى كَبِدَهُ وَ غَسَلَ الذُّنُوبَ مِنَ الْقَلْبِ وَ قَوَّى الْبَصَرَ وَ الْحَدَقَ»؛ (الکلینی، الکافی، ج۴، ص۱۵۲).
  23. «وَ كَانَ(ص) يَأْكُلُ الْبَرَدَ وَ يَتَفَقَّدُ ذَلِكَ أَصْحَابَهُ فَيَلْتَقِطُونَهُ لَهُ فَيَأْكُلُهُ وَ يَقُولُ إِنَّهُ يَذْهَبُ بِأَكِلَةِ الْأَسْنَانِ»؛ (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۳۱).
  24. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: كَانَ النَّبِيُّ(ص) يَأْكُلُ الْعَسَلَ وَ يَقُولُ: آيَاتٌ مِنَ الْقُرْآنِ، وَ مَضْغُ اللُّبَانِ يُذِيبُ الْبَلْغَمَ»؛ (الکلینی، الکافی، ج۶، ص۳۳۲) در روایتی مشابه، امام صادق(ع) از امیر مؤمنان(ع) چنین نقل کرده است: «لَعْقُ الْعَسَلِ شِفَاءٌ مِنْ كُلِّ دَاءٍ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: ﴿يَخْرُجُ مِنْ بُطُونِهَا شَرَابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِيهِ شِفَاءٌ لِلنَّاسِ وَ هُوَ مَعَ قِرَاءَةِ الْقُرْآنِ وَ مَضْغِ اللُّبَانِ يُذِيبُ الْبَلْغَمَ». (الکلینی، الکافی، ج۶، ص۳۳۲).
  25. «... وَ لَقَدْ جَاءَهُ بَعْضُ أَصْحَابِهِ يَوْماً بِفَالُوذَجٍ فَأَكَلَ مِنْهُ وَ قَالَ مِمَّ هَذَا يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ فَقَالَ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي نَجْعَلُ السَّمْنَ وَ الْعَسَلَ فِي الْبُرْمَةِ وَ نَضَعُهَا عَلَى النَّارِ ثُمَّ نَقْلِيهِ ثُمَّ نَأْخُذُ مُخَّ الْحِنْطَةِ إِذَا طُحِنَتْ فَنُلْقِيهِ عَلَى السَّمْنِ وَ الْعَسَلِ ثُمَّ نَسُوطُهُ حَتَّى يَنْضَجَ فَيَأْتِيَ كَمَا تَرَى فَقَالَ(ص) إِنَّ هَذَا الطَّعَامَ طَيِّبٌ»؛ (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۲۸).
  26. جباری، محمد رضا، سیره اخلاقی پیامبر اعظم، ص ۵۵.
  27. «عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) يَقُولُ أَفْطَرَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) عَشِيَّةَ الْخَمِيسِ فِي مَسْجِدِ قُبَا- فَقَالَ هَلْ مِنْ شَرَابٍ فَأَتَاهُ أَوْسُ بْنُ خَوْلَةَ الْأَنْصَارِيُ بِعُسٍ مِنْ لَبَنٍ مَخِيضٍ بِعَسَلٍ فَلَمَّا وَضَعَهُ عَلَى فِيهِ نَحَّاهُ ثُمَّ قَالَ شَرَابَانِ يُكْتَفَى بِأَحَدِهِمَا عَنْ صَاحِبِهِ لَا أَشْرَبُهُ وَ لَا أُحَرِّمُهُ وَ لَكِنِّي أَتَوَاضَعُ لِلَّهِ فَإِنَّ مَنْ تَوَاضَعَ لِلَّهِ رَفَعَهُ اللَّهُ وَ مَنْ تَكَبَّرَ خَفَضَهُ اللَّهُ وَ مَنِ اقْتَصَدَ فِي مَعِيشَتِهِ رَزَقَهُ اللَّهُ وَ مَنْ بَذَّرَ حَرَمَهُ اللَّهُ وَ مَنْ أَكْثَرَ ذِكْرَ الْمَوْتِ أَحَبَّهُ اللَّهُ»؛ (الکلینی، الکافی، ج۲، ص۱۲۲، ح۳؛ الحر العاملی، وسائل الشیعة، ج۱۱، ص۲۱۹، ح۳۱؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۱۶، ص۲۶۵، ح۶۴ و ج۷۵، ص۱۲۶، ح۲۵. نیز بنگرید به: اهوازی، کتاب الزهد، ص۵۵، ح۱۴۸).
  28. «... وَ لَكِنْ بَعَثَنِي بِالْحَنِيفِيَّةِ السَّهْلَةِ السَّمْحَةِ»؛ (الکلینی، الکافی، ج۵، ص۴۹۴). «جئتکم بالشریعة السهلة السمحاء»؛ (العاملی، اعیان الشیعة، ج۱۰، ص۳۷۴؛ العاملی، الانتصار، ج۹، ص۴۰۷).
  29. جباری، محمد رضا، سیره اخلاقی پیامبر اعظم، ص ۶۲.
  30. «عَنْ أَبِي الْجَارُودِ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(ع): مَا مِنْ شَيْ‌ءٍ أَبْغَضَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ بَطْنٍ مَمْلُوءٍ»؛ (الکلینی، الکافی، ج۶، ص۲۷۰، ح۱۱).
  31. «عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع): قَالَ: إِذَا شَبِعَ الْبَطْنُ طَغَى‌»؛ (الکلینی، الکافی، ج۶، ص۲۷۰، ح۱۰).
  32. قال بعض السلف: لا تأکلوا کثیرا فتشربوا کثیرا فترقدوا کثیرا فتحسروا کثیرا؛ (یحصبی، الشفاء بتعریف حقوق المصطفی(ص)، ج۱، ص۸۵).
  33. بنگرید به: نوری طبرسی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۱۶، ص۲۲۱ - ۲۰۹.
  34. از آنجا که معده جای نفس کشیدن نیست، می‌توان گفت مراد از نفس، گازهای متصاعد از غذاست.
  35. «عن المقدام بن معدیکرب: ان رسول الله(ص) قال: ما ملأ ابن آدم وعاء شرا من بطنه حسب ابن آدم أکلات یقمن صلبه، فان کان لا محالة فثلث لطعامه و ثلث لشرابه و ثلث لنفسه»، (نوری طبرسی، مستدرک الوسائل، ج۱۶، ص۲۲۱) روایت مشابهی با همین مضمون از امام صادق(ع) نقل شده است. (بنگرید به البرقی، المحاسن، ج۲، ص۴۴۰؛ الکلینی، الکافی، ج۶، ص۲۶۹).
  36. «و عن عایشه: لم یتملئ جوف النبی(ص) شبعا قط»؛ (یحصبی، الشفاء بتعریف حقوق المصطفی(ص)، ج۱، ص۸۵).
  37. جباری، محمد رضا، سیره اخلاقی پیامبر اعظم، ص ۶۴.
  38. «وَ قَالَ(ص): كُلْ وَ أَنْتَ تَشْتَهِي وَ أَمْسِكْ وَ أَنْتَ تَشْتَهِي‌»؛ (نوری طبرسی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۱۶، ص۲۲۱، ح۱۷).
  39. «وَ كَانَ أَحَبُّ الطَّعَامِ إِلَيْهِ مَا كَانَ عَلَى ضَفَفٍ فلا یأکل مع الشبع»؛ (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۲۷؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۱۶، ص۲۴۱) «ضَفَف» را گاه حاجت و نیاز معنا کرده‌اند و گاه اجتماع چند نفر بر غذا. معنای دوم این روایت به مبحث بعد مربوط است (بنگرید به: الجوهری، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیة، ماده «ضفف»؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۱۶، ص۲۵۴ و ۲۵۵).
  40. «عن أنس: أنه(ص) لم یجتمع عنده غداء و لا عشاء من خبز و لحم الاعلی ضفف»؛ (ابن حنبل، مسند احمد، ج۳، ص۲۷۰؛ الترمذی، الشمائل المحمدیة، ص۳۱۸).
  41. عن الحسن قال: کان رسول الله(ص) یؤاسی الناس بنفسه حتی جعل [یرقع] ازاره بالأدم و ما جمع بین عشاء و غداء ثلاثة ایام و لا حتی قبضه الله؛ (الکوفی، المصنف، ج۸، ص۱۴۳، ح۱۲۶).
  42. «عَنِ ابْنِ أَخِي شِهَابِ بْنِ عَبْدِ رَبِّهِ قَالَ: شَكَوْتُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) مَا أَلْقَى مِنَ الْأَوْجَاعِ وَ التُّخَمِ فَقَالَ تَغَدَّ وَ تَعَشَّ وَ لَا تَأْكُلْ بَيْنَهُمَا شَيْئاً فَإِنَّ فِيهِ فَسَادَ الْبَدَنِ أَ مَا سَمِعْتَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ: ﴿لَهُمْ رِزْقُهُمْ فِيهَا بُكْرَةً وَعَشِيًّا»؛ (الکلینی، الکافی، ج۶، ص۲۸۸، ح۲).
  43. «عَنِ الصَّادِقِ(ع) قَالَ: لَا تَدَعِ الْعَشَاءَ وَ لَوْ بِثَلَاثِ لُقَمٍ بِمِلْحٍ وَ مَنْ تَرَكَ الْعَشَاءَ لَيْلَةً مَاتَ عِرْقٌ فِي جَسَدِهِ لَا يَحْيَا أَبَداً»؛ (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۱۹۵).
  44. «عَنِ النَّبِيِّ(ص) أَنَّهُ قَالَ‌: تَعَشَّوْا وَ لَوْ بِكَفٍّ مِنْ حَشَفٍ فَإِنَّ تَرْكَ الْعَشَاءِ مَهْرَمَةٌ»؛ (الترمذی، (الجامع الصحیح) سنن الترمذی، ج۳، ص۱۸۸؛ الجرجانی، الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۴، ص۲۹۴؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۶۶، ص۳۴۶، ح۲۲).
  45. جباری، محمد رضا، سیره اخلاقی پیامبر اعظم، ص ۶۶.
  46. «عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ: خَطَبَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) النَّاسَ فَقَالَ: أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِشِرَارِكُمْ قَالُوا بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ. قَالَ الَّذِي يَمْنَعُ رِفْدَهُ وَ يَضْرِبُ عَبْدَهُ وَ يَتَزَوَّدُ وَحْدَهُ...»؛ (الکلینی، الکافی، ج۲، ص۲۹۰؛ نیز بنگرید به: الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۳۱).
  47. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): الطَّعَامُ إِذَا جَمَعَ أَرْبَعاً فَقَدْ تَمَّ إِذَا كَانَ مِنْ حَلَالٍ وَ كَثُرَتِ الْأَيْدِي عَلَيْهِ وَ سَمَّى اللَّهَ فِي أَوَّلِهِ وَ حَمِدَ اللَّهَ فِي آخِرِهِ‌»؛ (البرقی، المحاسن، ج۲، ص۳۹۸).
  48. «قَالَ(ص): أَحَبُّ الطَّعَامِ إِلَى اللَّهِ مَا كَثُرَتْ عَلَيْهِ الْأَيْدِي‌»؛ (نوری طبرسی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۱۶، ص۲۲۷، ح۱۱).
  49. «عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) الْجَمَاعَةُ بَرَكَةٌ وَ طَعَامُ الْوَاحِدِ يَكْفِي الِاثْنَيْنِ وَ طَعَامُ الِاثْنَيْنِ يَكْفِي الْأَرْبَعَةَ»؛ (ابن اشعث الکوفی، الجعفریات، ص۱۵۹؛ البرقی، المحاسن، ج۲، ص۳۹۸؛ الکلینی، الکافی، ج۶، ص۲۷۳، باب اجتماع الایدی علی الطعام، ح۱).
  50. قاضی نعمان در ذیل روایتی مشابه از امام صادق(ع) می‌نویسد: «وَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(ص) أَنَّهُ قَالَ: الثَّرِيدُ بَرَكَةٌ وَ طَعَامُ الْوَاحِدِ يَكْفِي الِاثْنَيْنِ يَعْنِي(ع) أَنَّهُ يَقُوتُهُمْ لَا عَلَى الشِّبَعِ وَ الِاتِّسَاعِ»؛ (التمیمی المغربی، دعائم الاسلام، ج۲، ص۱۱۱).
  51. «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْقَاشَانِيِّ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ سُلَيْمَانَ بْنِ مُقَاتِلٍ الْمَدِينِيِّ عَنْ دَاوُدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجَعْفَرِيِّ عَنْ أَبِيهِ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) كَانَ فِي بَعْضِ مَغَازِيهِ فَمَرَّ بِهِ رَكْبٌ وَ هُوَ يُصَلِّي فَوَقَفُوا عَلَى أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ سَاءَلُوهُمْ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ دَعَوْا وَ أَثْنَوْا وَ قَالُوا لَوْ لَا أَنَّا عِجَالٌ لَانْتَظَرْنَا رَسُولَ اللَّهِ(ص) فَأَقْرِءُوهُ مِنَّا السَّلَامَ وَ مَضَوْا فَأَقْبَلَ رَسُولُ اللَّهِ صمُغْضَباً ثُمَّ قَالَ لَهُمْ يَقِفُ عَلَيْكُمُ الرَّكْبُ وَ يَسْأَلُونَكُمْ عَنِّي وَ يُبَلِّغُونِّي السَّلَامَ وَ لَا تَعْرِضُونَ عَلَيْهِمُ الْغَدَاءَ لَيَعِزُّ عَلَى قَوْمٍ فِيهِمْ خَلِيلِي جَعْفَرٌ أَنْ يَجُوزُوهُ حَتَّى يَتَغَدَّوْا عِنْدَهُ»؛ (الکلینی، الکافی، ج۶، ص۳۷۵ ح۱؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۱۶، ص۲۶۳، ح۵۶).
  52. «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَأْكُلُ كُلَّ الْأَصْنَافِ مِنَ الطَّعَامِ وَ كَانَ يَأْكُلُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَهُ مَعَ أَهْلِهِ وَ خَدَمِهِ إِذَا أَكَلُوا وَ مَعَ مَنْ يَدْعُوهُ مِنَ الْمُسْلِمِينَ عَلَى الْأَرْضِ وَ عَلَى مَا أَكَلُوا عَلَيْهِ وَ مِمَّا أَكَلُوا إِلَّا أَنْ يَنْزِلَ بِهِمْ ضَيْفٌ فَيَأْكُلَ مَعَ ضَيْفِهِ...»؛ (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۲۶ و ۲۷؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۱۶، ص۲۴۱).
  53. «سَأَلَ رَجُلٌ رَسُولَ اللَّهِ(ص) فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ(ص)، إِنَّا نَأْكُلُ وَ لَا نَشْبَعُ قَالَ لَعَلَّكُمْ تَفْتَرِقُونَ عَنْ طَعَامِكُمْ فَاجْتَمِعُوا عَلَيْهِ وَ اذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهِ يُبَارَكْ لَكُمْ فِيهِ»؛ (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۱۴۹؛ نیز بنگرید به: ابن هبة الله الشافعی، تاریخ مدینة دمشق، ج۶۲، ص۴۲۰).
  54. «أَبُو الْبَخْتَرِيِّ، عَنْ جَعْفَرٍ، عَنْ أَبِيهِ(ع): أَنَّ الْمَسَاكِينَ كَانُوا يَبِيتُونَ فِي الْمَسْجِدِ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) فَأَفْطَرَ النَّبِيُّ(ص) مَعَ الْمَسَاكِينِ الَّذِينَ فِي الْمَسْجِدِ ذَاتَ لَيْلَةٍ عِنْدَ الْمِنْبَرِ فِي بُرْمَةٍ، فَأَكَلَ مِنْهَا ثَلَاثُونَ رَجُلًا ثُمَّ رُدَّتْ إِلَى أَزْوَاجِهِ شِبَعَهُنَّ‌»؛ (الحمیری، قرب الأسناد، ص۱۴۸؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۱۶، ص۲۱۹، ح۹).
  55. جباری، محمد رضا، سیره اخلاقی پیامبر اعظم، ص ۶۸.
  56. «كَانَ‌(ص) إِذَا أَكَلَ سَمَّى...»؛ (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۲۷).
  57. البرقی، المحاسن، ج۲، ص۳۹۸.
  58. «وَ كَانَ النَّبِيُّ(ص) إِذَا وُضِعَتِ الْمَائِدَةُ بَيْنَ يَدَيْهِ قَالَ بِسْمِ اللَّهِ اللَّهُمَّ اجْعَلْهَا نِعْمَةً مَشْكُورَةً نَصِلُ بِهَا نِعْمَةَ الْجَنَّةِ وَ كَانَ(ص) إِذَا وَضَعَ يَدَهُ فِي الطَّعَامِ قَالَ بِسْمِ اللَّهِ اللَّهُمَّ بَارِكْ لَنَا فِيمَا رَزَقْتَنَا وَ عَلَيْكَ خَلَفُهُ»؛ (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۲۷؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۱۶، ص۲۴۱ و ۲۴۲).
  59. «وَ كَانَ(ص) إِذَا شَرِبَ بَدَأَ فَسَمَّى وَ حَسَا حُسْوَةً وَ حُسْوَتَيْنِ ثُمَّ يَقْطَعُ فَيَحْمَدُ اللَّهَ ثُمَّ يَعُودُ فَيُسَمِّي ثُمَّ يَزِيدُ فِي الثَّالِثَةِ ثُمَّ يَقْطَعُ فَيَحْمَدُ اللَّهَ فَكَانَ لَهُ فِي شُرْبِهِ ثَلَاثُ تَسْمِيَاتٍ وَ ثَلَاثُ تَحْمِيدَاتٍ...»؛ (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۳۱؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۱۶، ص۲۴۶).
  60. «الْحَمْدُ لِلَّهِ مُنْزِلِ الْمَاءِ مِنَ السَّمَاءِ مُصَرِّفِ الْأَمْرِ كَيْفَ يَشَاءُ بِسْمِ اللَّهِ خَيْرِ الْأَسْمَاءِ»؛ (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۱۵۱؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۱۶، ص۴۷۵).
  61. «وَ عَنْ عَلِيٍّ(ع): أَنَّهُ قَالَ: تَفَقَّدْتُ رَسُولَ اللَّهِ(ص) غَيْرَ مَرَّةٍ وَ هُوَ يَشْرَبُ الْمَاءَ تَنَفَّسَ ثَلَاثاً مَعَ كُلِّ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ تَسْمِيَةٌ إِذَا شَرِبَ وَ حَمِدَ إِذَا قَطَعَ»؛ (التمیمی المغربی، دعائم الاسلام، ج۲، ص۱۳۰، ح۴۵۳).
  62. «وَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ(ص) أَنَّهُ كَانَ إِذَا شَرِبَ اللَّبَنَ قَالَ اللَّهُمَّ بَارِكْ لَنَا فِيهِ وَ زِدْنَا مِنْهُ وَ إِذَا شَرِبَ الْمَاءَ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي سَقَانَا عَذْباً زُلَالًا بِرَحْمَتِهِ وَ لَمْ يَسْقِنَا مِلْحاً أُجَاجاً بِذُنُوبِنَا»؛ (التمیمی المغربی، دعائم الاسلام، ج۲، ص۱۳۰، ح۴۵۶).
  63. «وَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) أَنَّهُمَا قَالا ثَلَاثُ أَنْفَاسٍ فِي الشَّرَابِ أَفْضَلُ مِنْ نَفَسٍ وَاحِدَةٍ وَ كَرِهَا أَنْ يَتَشَبَّهَ الشَّارِبُ بِشُرْبِ الْهِيمِ يَعْنِيَانِ الْإِبِلَ الصَّادِيَةَ لَا تَرْفَعُ رُءُوسَهَا مِنَ الْمَاءِ حَتَّى تَرْوَى»؛ (التمیمی المغربی، دعائم الاسلام، ج۲، ص۱۳۰، ح۴۵۴).
  64. «عن ابن عباس: كَانَ إِذَا شَرِبَ تنفس مرتین»؛ (التمیمی المغربی، دعائم الاسلام، ج۲، ص۱۳۰، ح۴۵۴).
  65. «وَ كَانَ(ص) رُبَّمَا شَرِبَ بِنَفَسٍ وَاحِدٍ حَتَّى يَفْرُغَ‌»؛ (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۳۱).
  66. «وَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ(ص) أَنَّهُ مَرَّ بِرَجُلٍ يَكْرَعُ فِي الْمَاءِ بِفِيهِ يَعْنِي يَشْرَبُهُ مِنْ إِنَاءٍ أَوْ غَيْرِهِ مِنْ وَسَطِهِ وَ قَالَ أَ تَكْرَعُ كَكَرْعِ الْبَهِيمَةِ إِنْ لَمْ تَجِدْ إِنَاءً فَاشْرَبْ بِيَدَيْكَ فَإِنَّهُمَا مِنْ أَطْيَبِ آنِيَتِكَ»؛ (التمیمی المغربی، دعائم الاسلام، ج۲، ص۱۳۰، ح۴۵۱).
  67. «وَ عَنْهُ(ص) أَنَّهُ قَالَ: مَصُّوا الْمَاءَ مَصّاً وَ لَا تَعُبُّوهُ عَبّاً فَإِنَّ مِنْهُ يَكُونُ الْكُبَادُ»؛ (التمیمی المغربی، دعائم الاسلام، ج۲، ص۱۳۰، ح۴۵۲؛ الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۳۱).
  68. «وَ كَانَ(ص) لَا يَتَنَفَّسُ فِي الْإِنَاءِ إِذَا شَرِبَ فَإِنْ أَرَادَ أَنْ يَتَنَفَّسَ أَبْعَدَ الْإِنَاءَ عَنْ فِيهِ حَتَّى يَتَنَفَّسَ»؛ (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۳۱)
  69. «كَانَ(ص) إِذَا أَكَلَ سَمَّى وَ يَأْكُلُ بِثَلَاثِ أَصَابِعَ وَ مِمَّا يَلِيهِ وَ لَا يَتَنَاوَلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْ غَيْرِهِ»؛ (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۲۳ و ۲۸).
  70. «وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) إِذَا أَكَلَ مَعَ الْقَوْمِ كَانَ أَوَّلَ مَنْ يَضَعُ يَدَهُ مَعَ الْقَوْمِ وَ آخِرَ مَنْ يَرْفَعُ يَدَهُ»؛ (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۲۳).
  71. «(یکی) خجستگان، و خجستگان کیستند؟» سوره واقعه، آیه ۸.
  72. «و راستیان، کیانند راستیان؟» سوره واقعه، آیه ۲۷.
  73. ﴿فَأَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ... فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ «(یکی) خجستگان، و خجستگان کیستند؟... در بوستان‌های پرنعمت جویبارها روان است» سوره واقعه، آیه ۸-۱۱؛ ﴿وَأَمَّا إِنْ كَانَ مِنْ أَصْحَابِ الْيَمِينِ * فَسَلَامٌ لَكَ مِنْ أَصْحَابِ الْيَمِينِ «و اگر از راستیان باشد * پس تو را از راستیان درود باد» سوره واقعه، آیه ۹۰ و۹۱؛ ﴿فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ * فَسَوْفَ يُحَاسَبُ حِسَابًا يَسِيرًا «امّا آنکه کارنامه‌اش به دست راست وی داده شود می‌گوید: بگیرید کارنامه مرا بخوانید! * به زودی با حسابی آسان به حساب او رسیدگی می‌شود» سوره انشقاق، آیه ۷ و ۸.
  74. «... وَ كَانَ يَمِينُهُ(ص) لِطَعَامِهِ وَ شَرَابِهِ وَ أَخْذِهِ وَ إِعْطَائِهِ فَكَانَ لَا يَأْخُذُ إِلَّا بِيَمِينِهِ وَ لَا يُعْطِي إِلَّا بِيَمِينِهِ وَ كَانَ شِمَالُهُ لِمَا سِوَى ذَلِكَ مِنْ بَدَنِهِ وَ كَانَ يُحِبُّ التَّيَمُّنَ فِي كُلِّ أُمُورِهِ فِي لُبْسِهِ وَ تَنَعُّلِهِ وَ تَرَجُّلِهِ...»؛ (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۲۳).
  75. «عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ(ع) أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) نَهَى عَنِ الشُّرْبِ وَ الْأَكْلِ بِالشِّمَالِ وَ أَمَرَ أَنْ يُسَمِّيَ اللَّهَ الشَّارِبُ إِذَا شَرِبَ وَ يَحْمَدَهُ إِذَا فَرَغَ يَفْعَلُ ذَلِكَ كُلَّمَا تَنَفَّسَ فِي الشُّرْبِ ابْتَدَأَ أَوْ قَطَعَ»؛ (التمیمی المغربی دعائم الاسلام، ج۲، ص۱۳۰، ح۴۴۷).
  76. «وَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ(ص) أَنَّهُ نَهَى أَنْ يَأْكُلَ أَحَدٌ بِشِمَالِهِ أَوْ يَشْرَبَ بِشِمَالِهِ أَوْ يَمْشِيَ فِي نَعْلٍ وَاحِدٍ وَ كَانَ يَسْتَحِبُّ الْيَمِينَ فِي كُلِّ شَيْ‌ءٍ»؛ (التمیمی المغربی دعائم الاسلام، ج۲، ص۱۱۹، ح۳۹۹؛ نیز بنگرید به: نوری طبرسی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۱۶، ص۲۲۸).
  77. «وَ كَانَ(ص) إِذَا أَكَلَ اللَّحْمَ لَمْ يُطَأْطِئْ رَأْسَهُ إِلَيْهِ وَ يَرْفَعُهُ إِلَى فِيهِ ثُمَّ يَنْتَهِشُهُ انْتِهَاشاً»؛ (الطبرسی، مکارم الاخلاق، ص۳۰).
  78. «عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: مَا أَكَلَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) مُتَّكِئاً مُنْذُ بَعَثَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى أَنْ قَبَضَهُ تَوَاضُعاً لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»؛ (الکلینی، الکافی، ج۸، ص۱۶۴، ح۱۷۵؛الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۲۳ و ۲۷؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۱۶، ص۲۴۲ و ج۴۱، ص۱۳۰، ح۴۱).
  79. الکلینی، الکافی، ج۸، ص۱۲۹، ح۱۰۰. متن روایت پیش‌تر در بحث سادگی غذای رسول خدا(ص) نقل شد.
  80. «عَنْ أَبِي خَدِيجَةَ قَالَ: سَأَلَ بَشِيرٌ الدَّهَّانُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) وَ أَنَا حَاضِرٌ فَقَالَ هَلْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَأْكُلُ مُتَّكِئاً عَلَى يَمِينِهِ وَ عَلَى يَسَارِهِ فَقَالَ مَا كَانَ رَسُولُ اللَّهِ يَأْكُلُ مُتَّكِئاً عَلَى يَمِينِهِ وَ لَا عَلَى يَسَارِهِ وَ لَكِنْ كَانَ يَجْلِسُ جِلْسَةَ الْعَبْدِ قُلْتُ وَ لِمَ ذَلِكَ قَالَ تَوَاضُعاً لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»؛ (الکلینی، الکافی، ج۶، ص۲۷۱، ح۷؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۱۶، ص۲۶۲، ح۵۳).
  81. «عَنْ مُعَلَّى بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع)مَا أَكَلَ نَبِيُّ اللَّهِ(ص) وَ هُوَ مُتَّكِئٌ مُنْذُ بَعَثَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ كَانَ يَكْرَهُ أَنْ يَتَشَبَّهَ بِالْمُلُوكِ وَ نَحْنُ لَا نَسْتَطِيعُ أَنْ نَفْعَلَ‌»؛ (الکلینی، الکافی، ج۶، ص۲۷۲، ح۸).
  82. یحصبی، الشفاء بتعریف حقوق المصطفی(ص)، ج۱، ص۸۶.
  83. «وَ كَانَ يَقُولُ: إِنَّمَا أَنَا عَبْدٌ آكُلُ كَمَا يَأْكُلُ الْعَبْدُ وَ أَجْلِسُ كَمَا يَجْلِسُ الْعَبْدُ»؛ (یحصبی، الشفاء بتعریف حقوق المصطفی(ص)، ج۱، ص۸۶).
  84. «عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَأْكُلُ أَكْلَ الْعَبْدِ وَ يَجْلِسُ جِلْسَةَ الْعَبْدِ وَ كَانَ صيَأْكُلُ عَلَى الْحَضِيضِ وَ يَنَامُ عَلَى الْحَضِيضِ»؛)الکلینی، الکافی، ج۶، ص۲۷۱، ج۶؛ البرقی، المحاسن، ج۲، ص۴۵۷، ح۳۸۷؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۱۶، ص۲۶۲، ح۵۵).
  85. «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَيْسٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): خَمْسٌ لَا أَدَعُهُنَّ حَتَّى الْمَمَاتِ الْأَكْلُ عَلَى الْحَضِيضِ مَعَ الْعَبِيدِ وَ رُكُوبِيَ الْحِمَارَ مُؤْكَفاً وَ حَلْبِيَ الْعَنْزَ بِيَدِي وَ لُبْسُ الصُّوفِ وَ التَّسْلِيمُ عَلَى الصِّبْيَانِ لِتَكُونَ سُنَّةً مِنْ بَعْدِي»؛ (شیخ صدوق، الأمالی، ص۱۳۰؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۱۶، ص۲۱۵، ح۲).
  86. «عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَجْلِسُ عَلَى الْأَرْضِ، وَ يَأْكُلُ عَلَى الْأَرْضِ، وَ يَعْتَقِلُ الشَّاةَ، وَ يُجِيبُ دَعْوَةَ الْمَمْلُوكِ عَلَى خُبْزِ الشَّعِيرِ»؛ (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۱۶؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۱۶، ص۲۲۲، ج۱۹).
  87. «عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَأْكُلُ أَكْلَ الْعَبْدِ وَ يَجْلِسُ جُلُوسَ الْعَبْدِ وَ يَعْلَمُ أَنَّهُ عَبْدٌ»؛ (البرقی، المحاسن، ج۲، ص۴۵۶، ح۳۸۶؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۱۶، ص۲۲۵، ح۲۹).
  88. «وَ كَانَ(ص) كَثِيراً إِذَا جَلَسَ لِيَأْكُلَ يَأْكُلُ مَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَ يَجْمَعُ رُكْبَتَيْهِ وَ قَدَمَيْهِ كَمَا يَجْلِسُ الْمُصَلِّي فِي اثْنَتَيْنِ إِلَّا أَنَّ الرُّكْبَةَ فَوْقَ الرُّكْبَةِ وَ الْقَدَمَ عَلَى الْقَدَمِ وَ يَقُولُ(ص): أَنَا عَبْدٌ آكُلُ كَمَا يَأْكُلُ الْعَبْدُ وَ أَجْلِسُ كَمَا يَجْلِسُ الْعَبْدُ»؛ (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۲۷).
  89. «وَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ(ص) أَنَّهُ نَهَى عَنْ ثَلَاثِ أَكَلَاتٍ أَنْ لَا يَأْكُلَ أَحَدٌ بِشِمَالِهِ أَوْ مُسْتَلْقِياً عَلَى قَفَاهُ أَوْ مُنْبَطِحاً عَلَى بَطْنِهِ»؛ (التمیمی المغربی، دعائم الاسلام، ج۲، ص۱۱۹، ح۳۹۹).
  90. «وَ رُوِيَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) لَمْ يَأْكُلْ عَلَى خِوَانٍ قَطُّ حَتَّى مَاتَ...»؛ (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۲۸).
  91. «عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) يَقُولُ: إِنَّ رَجُلًا مِنَ الْأَنْصَارِ أَهْدَى إِلَى رَسُولِ اللَّهِ(ص) صَاعاً مِنْ رُطَبٍ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) لِلْخَادِمِ الَّتِي جَاءَتْ بِهِ ادْخُلِي فَانْظُرِي هَلْ تَجِدِينَ فِي الْبَيْتِ قَصْعَةً أَوْ طَبَقاً فَتَأْتِيَنِي بِهِ فَدَخَلَتْ ثُمَّ خَرَجَتْ إِلَيْهِ فَقَالَتْ مَا أَصَبْتُ قَصْعَةً وَ لَا طَبَقاً فَكَنَسَ رَسُولُ اللَّهِ صبِثَوْبِهِ مَكَاناً مِنَ الْأَرْضِ ثُمَّ قَالَ لَهَا ضَعِيهِ هَاهُنَا عَلَى الْحَضِيضِ ثُمَّ قَالَ وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَوْ كَانَتِ الدُّنْيَا تَعْدِلُ عِنْدَ اللَّهِ مِثْقَالَ جَنَاحِ بَعُوضَةٍ مَا أَعْطَى كَافِراً وَ لَا مُنَافِقاً مِنْهَا شَيْئاً»؛ (الاسکافی، التمحیص، ص۴۸، ح۷۹؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۱۶، ص۲۸۴، ح۱۳۳ و ج۶۹، ص۵۱، ح۷۲).
  92. «وَ يَسْتَعِينُ بِالْيَدَيْنِ جَمِيعاً»؛ (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۲۹؛ نیز بنگرید به: التمیمی المغربی، دعائم الاسلام، ج۲، ص۱۱۹، ح۴۰۲).
  93. «عَنْ أَبِي خَدِيجَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع): كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَجْلِسُ جِلْسَةَ الْعَبْدِ وَ يَضَعُ يَدَهُ عَلَى الْأَرْضِ وَ يَأْكُلُ بِثَلَاثِ أَصَابِعَ وَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) كَانَ يَأْكُلُ هَكَذَا لَيْسَ كَمَا يَفْعَلُ الْجَبَّارُونَ أَحَدُهُمْ يَأْكُلُ بِإِصْبَعَيْهِ»؛ (الکلینی، الکافی، ج۶، ص۲۹۷، ح۶؛ نیز بنگرید به: البرقی، المحاسن، ج۲، ص۴۴۲؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۶۳، ص۴۱۴).
  94. «وَ كَانَ يَأْكُلُ بِأَصَابِعِهِ الثَّلَاثِ الْإِبْهَامِ وَ الَّتِي تَلِيهَا وَ الْوُسْطَى وَ رُبَّمَا اسْتَعَانَ بِالرَّابِعَةِ وَ كَانَ(ص) يَأْكُلُ بِكَفِّهَا كُلِّهَا وَ لَمْ يَأْكُلْ بِإِصْبَعَيْنِ وَ يَقُولُ إِنَّ الْأَكْلَ بِإِصْبَعَيْنِ هُوَ أَكْلَةُ الشَّيْطَانِ»؛ (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۲۸).
  95. «وَ كَانَ(ص) إِذَا فَرَغَ مِنْ طَعَامِهِ لَعِقَ أَصَابِعَهُ الثَّلَاثَ الَّتِي أَكَلَ بِهَا فَإِنْ بَقِيَ فِيهَا شَيْ‌ءٌ عَاوَدَهُ فَلَعِقَهَا حَتَّى تَتَنَظَّفَ وَ لَا يَمْسَحُ يَدَهُ بِالْمِنْدِيلِ حَتَّى يَلْعَقَ أَصَابِعَهُ وَاحِدَةً وَاحِدَةً وَ يَقُولُ إِنَّهُ لَا يُدْرَى فِي أَيِّ الْأَصَابِعِ الْبَرَكَةُ»؛ (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۳۰).
  96. «وَ كَانَ(ص) يَلْحَسُ الصَّحْفَةَ وَ يَقُولُ: آخِرُ الصَّحْفَةِ أَعْظَمُ الطَّعَامِ بَرَكَةً»؛ (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۳۰).
  97. «عَنْ عَمْرِو بْنِ جُمَيْعٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَلْطَعُ الْقَصْعَةَ وَ يَقُولُ مَنْ لَطَعَ قَصْعَةً فَكَأَنَّمَا تَصَدَّقَ بِمِثْلِهَا»؛ (الکلینی، الکافی، ج۶، ص۲۹۷، ح۴؛ البرقی، المحاسن، ج۲، ص۴۴۳، ح۳۱۸؛ الحر العاملی، وسائل الشیعة، ج۱۶، ص۴۹۶، ح۱).
  98. «عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): إِذَا أَكَلَ أَحَدُكُمْ طَعَاماً فَمَصَّ أَصَابِعَهُ الَّتِي أَكَلَ بِهَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بَارَكَ اللَّهُ فِيكَ»؛ (البرقی، المحاسن، ج۲، ص۴۴۲، ح۳۱۵).
  99. «وَ عَنْهُ(ص) أَنَّهُ كَانَ يَلْعَقُ الصَّحْفَةَ وَ قَالَ آخِرُ الصَّحْفَةِ أَعْظَمُهَا بَرَكَةً وَ إِنَّ الَّذِينَ يَلْعَقُونَ الصِّحَافَ تُصَلِّي عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ وَ يَدْعُونَ لَهُمْ بِالسَّعَةِ فِي الرِّزْقِ وَ لِلَّذِي يَلْعَقُ الصَّحْفَةَ حَسَنَةٌ مُضَاعَفَةٌ وَ كَانَ إِذَا أَكَلَ لَعِقَ أَصَابِعَهُ حَتَّى يُسْمَعَ لَهَا مَصِيصٌ»؛ (التمیمی المغربی، دعائم الاسلام، ج۲، ص۱۲۰، ح۴۰۵).
  100. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارتان اعلام داشت: اگر سپاسگزار باشید به یقین بر (نعمت) شما می‌افزایم و اگر ناسپاسی کنید بی‌گمان عذاب من سخت است» سوره ابراهیم، آیه ۷.
  101. «غَسْلُ الْيَدَيْنِ قَبْلَ الطَّعَامِ وَ بَعْدَهُ يَنْفِي الْفَقْرَ وَ يَجْلِبُ الرِّزْقَ»؛ (نوری طبرسی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۱۶، ص۲۶۹، ح۱۱)؛ «أَنَّ عَلِيّاً(ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَكْثُرَ خَيْرُ بَيْتِهِ فَلْيَتَوَضَّأْ عِنْدَ حُضُورِ طَعَامِهِ»؛ (نوری طبرسی، مستدرک الوسائل، ج۱۶، ص۲۶۷؛ ابن اشعث الکوفی، الجعفریات، ص۲۷؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۳۵۸). «سهل بن ابراهیم المروزی عن موسی بن جعفر(ع) عن أبیه عن جده متصلا قال: قال رَسُولُ اللَّهِ(ص): الْوُضُوءُ قَبْلَ الطَّعَامِ يَنْفِي الْفَقْرَ وَ بَعْدَهُ يَنْفِي اللَّمَمَ وَ يُصِحُّ الْبَصَرَ»؛ (ابن سلامه القضاعی، مسند الشهاب، ج۱، ص۲۰۵؛ نیز بنگرید به: راوندی، الدعوات، ص۱۴۲)؛ «عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ(ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): مَنْ تَوَضَّأَ قَبْلَ الطَّعَامِ عَاشَ فِي سَعَةٍ وَ عُوفِيَ مِنْ بَلْوَى فِي جَسَدِهِ»؛ (راوندی، النوادر، ص۲۲۱). شایان ذکر است که واژه وضو و مشتقات آن در این روایات از منظر علمای شیعه به مفهوم مطلق شستن دست‌هاست. (در این باره بنگرید به: سید مرتضی، الأمالی، ج۲، ص۵۸؛ نجفی، جواهر الکلام، ج۳۶، ص۴۴۸).
  102. «عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَيْدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَشْرَبُ فِي الْأَقْدَاحِ الشَّامِيَّةِ يُجَاءُ بِهَا مِنَ الشَّامِ وَ تُهْدَى إِلَيْهِ(ص)»؛ (الکلینی، الکافی، ج۶، ص۳۸۵، ح۱؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۱۶، ص۲۶۸، ح۷۹).
  103. «عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَيْدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: كَانَ النَّبِيُّ(ص) يُعْجِبُهُ أَنْ يَشْرَبَ فِي الْإِنَاءِ الشَّامِيِّ وَ كَانَ يَقُولُ: هُوَ أَنْظَفُ آنِيَتِكُمْ»؛ (الکلینی، الکافی، ج۶، ص۳۸۶، ح۸؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۱۶، ص۲۸۶، ح۸۰).
  104. «وَ كَانَ(ص) يَشْرَبُ فِي الْأَقْدَاحِ الَّتِي يُتَّخَذُ مِنَ الْخَشَبِ وَ فِي الْجُلُودِ وَ يَشْرَبُ فِي الْخَزَفِ وَ يَشْرَبُ بِكَفَّيْهِ يَصُبُّ فِيهِمَا الْمَاءَ وَ يَشْرَبُ وَ يَقُولُ: لَيْسَ إِنَاءٌ أَطْيَبَ مِنَ الْكَفِّ»؛ (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۳۱).
  105. «وَ کَانَ يَشْرَبُ مِنْ أَفْوَاهِ الْقِرَبِ وَ الْأَدَاوِي وَ لَا يَخْتَنِثُهَا اخْتِنَاثاً وَ يَقُولُ إِنَّ اخْتِنَاثَهَا يُنَتِّنُهَا»؛ (الطبرسی، مکارم الأخلاق، ص۳۱).
  106. «وَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ(ص): أَنَّهُ نَهَى عَنِ اخْتِنَاثِ الْأَسْقِيَةِ. وَ هُوَ أَنْ تُثْنَى أَفْوَاهُ الْقِرْبَةِ ثُمَّ يُشْرَبَ مِنْهَا وَ قِيلَ إِنَّ ذَلِكَ نُهِيَ عَنْهُ لِوَجْهَيْنِ أَحَدُهُمَا أَنَّهُ يُخَافُ أَنْ يَكُونَ فِيهَا دَابَّةٌ أَوْ حَيَّةٌ فَتَنْسَابَ فِي [فَمِ‌] الشَّارِبِ وَ الثَّانِي أَنَّ ذَلِكَ يُنَتِّنُهَا»؛ (و هو الاحسن). (التمیمی المغربی، دعائم الاسلام، ج۲، ص۱۲۹، ح۴۴۸).
  107. الطبرسی، مکارم الاخلاق، ص۳۱.
  108. امروزه اثبات شده که آدمی هنگام بازدم، دی اکسید کربن را بیرون می‌دهد. از این رو آبی که در ظرف است، با تنفس در آن آلوده می‌گردد.
  109. جباری، محمد رضا، سیره اخلاقی پیامبر اعظم، ص ۷۲-۹۰.