مقدمه

ابوعبدالله محمد بن‌ ادریس در سال ۱۵۰ق در شهر غزه به دنیا آمد و در سال ۲۴۰ق در مصر درگذشت.[۱] وی از شاگردان مالک [۲] و از نظر فکری و سیاسی از مخالفان بنی‌امیه بود و حجاج‌ بن‌ یوسف ثقفی را در شمار اشقیا می‌شمرد[۳] و مانند پیروان اهل بیت(ع)، ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ[۴] را جزو سوره به حساب می‌آورد[۵] و نماز صبح و مغرب و عشا را بلند قرائت می‌کرد. وی همچنین تکتّف (دست روی دست گذاشتن در نماز) را مستحب می‌شمرد نه واجب.[۶] مذهب شافعی در مصر[۷] اندونزی و مالزی و کردهای ترکیه[۸] و کردستان ایران دارای پیروانی است[۹].

مذهب شافعی

مذهب شافعی از نظر قدمت، سومین مذهب فقهی اهل سنت است. بنیان‌گذار این مذهب فقهی، ابوعبدالله، محمد بن ادریس، از طبقه چهارم فقیهان تابعی مکه است. نگاهی به زندگانی شافعی؛ محمد بن ادریس به قبیله قریش منتسب بوده و در سال ۱۵۰ ه ق در شهر غزه از شهرهای فلسطین دیده به جهان گشود. در آغاز، فقه را نزد مسلم بن خالد زنجی در شهر مکه فرا گرفت و در چهارده سالگی از او رخصت فتوی یافت. در بیست سالگی به مدینه رفت و در شمار شاگردان مالک بن انس در آمد. شافعی به مدت ۹ سال و تا مرگ مالک در نزد او به سر برد. مالک او را بزرگ می‌داشت و او را به فتوی اذن می‌داد. شافعی پس از این، قضاوت یمن را بر عهده گرفت. او در آنجا با زیدیان ارتباط پنهانی داشت تا آن‌که در ۱۸۷ ه ق. با تنی چند از زیدیان به اسارت درآمد و به نزد هارون در بغداد برده شد. اما مدت اسارت شافعی دیری نپایید و هارون پس از آگاهی بر مقام علمی‌اش او را آزاد ساخت. شافعی در بغداد با محمد بن حسن شیبانی (م ۱۸۹) فقیه معروف حنفی آمد و شد علمی داشت. آشنایی شافعی با مذهب حنفی مکتب اهل رأی که در عراق متداول بود - سرانجام به آن انجامید که او مذهب نوینی، که میانه و حد وسط مذهب حنفی و مذهب مالکی است، یعنی مکتب اهل حدیث که در حجاز رایج بود، پدید آورد. شافعی این مذهب نوین فقهی خود را بیان قواعد استنباط که بعدها نام اصول فقه را به خود گرفت اعلام نمود. او پس از آن به مکه بازگشت تا این که در ۱۹۵ ه ق بار دیگر به بغداد رفت. در این بازگشت، او اولین کتاب اصول فقه، «الرساله» را نگاشت و شاگردانی را در حلقه درسی خود پرورید. محمد بن ادریس برای انتشار این مذهب نوین در سال ۱۹۵ه‍. ق به مصر عزیمت کرد. شافعی در مصر به تجدید آرای پیشین خود که در عراق تدوین کرده و در کتاب‌های «الرساله» و «الحجه» آورده بود، پرداخت و به آنها سامانی نو داد. «الرساله» از نو نوشته شد و کتاب «الام» گرد آمده آرای جدید فقهی او گردید. این آراء استحکام و اعتبار فقهی بیشتری داشت.

شافعی، نخستین کسی است که در اصول فقه و آیات احکام دست به تصنیف زده و از اختلاف احادیث به سخن پرداخته است. شافعی علاوه بر فقه، در شاعری، قرائت، نجوم و تیراندازی دستی بلند داشت. او علاقه شگرفی به اهل بیت نشان می‌داد تا آنجا که برخی از مردم بر او خرده گرفته‌اند و او در پاسخ این شعر را انشاد کرد که: إِنْ كانَ رِفْضاً حُبُّ آلِ مُحَمَّدٍ فَلْيَشْهَدِ الثَّقَلَانِ أَنِّي رَافِضِي‌ «اگر دوستی آل محمد رفض به شمار می‌آید، پس انس و جن رفض مرا گواهی کنند». از شافعی آثار بسیاری بر جا مانده است:

  1. الحجه، که کتاب فقهی قدیم اوست.
  2. الام، در فقه. این کتاب در هفت جلد به چاپ رسیده است.
  3. الرساله، در اصول فقه.
  4. السنن
  5. اختلاف الحدیث
  6. فضایل قریش
  7. ابطال الاستحسان.
  8. کتاب الاجماع
  9. کتاب خلاف مالک و الشافعی... شافعی در سال ۲۰۴ ه. ق در مصر دیده از جهان برگرفت.

و اما تاریخ مذهب شافعی؛ ظهور مذهب شافعی نخست در مصر بود. در آنجا، این مذهب با استقبال روبه‌رو گشت. پس از مصر، این مذهب بر عراق، شهرهای خراسان، توران، شام و یمن چیره گشت و به ماوراءالنهر، بلاد فارس، حجاز و برخی از قسمت‌های هند راه یافت و پس از سال ۳۰۰ ه ق این مذهب کم و بیش در اندلس و آفریقا هم دیده شد. تا پیش از آمدن شافعی به مصر، مذهب مردم مصر، حنفی و مالکی بود. پس از استیلای خلفای فاطمی و رونق فقه اهل البیت، مذهب شافعی همچون دیگر مذاهب اهل سنت از رواج باز ایستاد تا این که صلاح الدین ایوبی به این استیلا خاتمه داد. پس از این مصر دوباره شاهد رواج مذهب شافعی گردید. دولت ایوبیان، بیش از همه مذاهب چهارگانه، به مذهب شافعی توجه نشان داد و شغل قضا را به این مذهب که مذهب رسمی دولت بود، مختص کرد. با روی کار آمدن دولت بحری ترک هم توجه به مذهب شافعی ادامه یافت تا آنکه ظاهر بیبرس منصب قضا را به همه مذاهب چهارگانه تعمیم داد. هر چند که قلمرو قضایی دیگر مذاهب غیر شافعی از شهرهای قاهره و فسطاطا فراتر نرفت. شیخ الازهر تا سال ۱۲۸۷ ه ق از میان فقیهان شافعی برگزیده شد. شام از قرن چهارم در قلمرو مذهب شافعی قرار گرفت. ویژگی‌های فقهی مذهب شافعی از این قرار است:

  1. «سنت» تفصیل دهنده قرآن است.
  2. نسخ کتاب به سنت، هر چند هم اخبار متواتر بر آن باشد، پذیرفتنی نیست.
  3. اجماع پس از کتاب و سنت، حجت شمرده می‌شود.
  4. «اقوال صحابه» حجتی بر احکام الهی بوده و بر قیاس مقدم است.
  5. «اجتهاد به رأی» بی‌آن که نصی از کتاب و سنت به عنوان مقیس علیه وجود داشته باشد، ممنوع است و به این نوع اجتهاد، استحسان گفته شده و از زمره منابع فقهی در نزد حنفی‌هاست.
  6. «مصالح مرسله» یعنی تقنین بر اساس مصلحت امت، آن چنان که مالکیان می‌گویند، در مذهب شافعی در شمار منابع فقهی قرار ندارد.
  7. فقه شافعی، فقهی افتراضی نبوده و تنها به حل مسایلی می‌پردازد که روی داده است.

و اما چند دیدگاه برجسته شافعی و شافعیان؛

  1. رهبری دینی در نگاه شافعی تنها با دو شرط پذیرفتنی است:
    1. قریشی بودن رهبر
    2. همرایی مردم نسبت به او.

شافعی، رهبری بدون بیعت را جز در زمان ضرورت، نامشروع می‌داند. این است که خلافت حضرت علی(ع) را بر حق دانسته و رویا رویان با او را چون معاویه و پیروانش، «اهل بغی» شمرده است و جنگ‌های آن حضرت را در جمل، صفین و نهروان، جنگی دینی تلقی نموده است. ولی با این همه دشنام بر آنان از نگاه او روا نیست.

  1. حدیث در دیدگاه شافعی تنها بر سخن رسول خدا(ص) اطلاق می‌گردد.
  2. علاقه شدید به صحابه و اهل بیت رسول خدا(ص) از برجستگی مهم مذهب شافعی است.
  3. شافعیان، باورمند به توسل و تبرک به اولیای الهی بوده و کرامت آنان را به دید انکار نمی‌نگرند.
  4. پایبندی به نمازهای جمعه و جماعت و دو عید برجسته مسلمانان، از دیگر ویژگی‌های شافعیان بوده و گفتنی است که در فقه شافعی، در هر شهر تنها باید یک نماز جمعه اقامه گردد.

درباره قلمرو کنونی مذهب شافعی؛ این مذهب هم اینک بر دشت‌های مصر، فلسطین و مناطق کردنشین غلبه داشته و بیشتر، مسلمانان اندونزی، مالزی، فیلیپین، هند، چین، استرالیا و اکثریت اهل تسنن ایران نیمی از مسلمانان یمن از پیروان آن به شمار می‌آیند. این مذهب دومین مذهب اهل تسنن عراق بوده و در حجاز، رقیب مذهب حنبلی است. در شام یک چهارم مسلمانان شافعی‌اند. شافعیان هند نسبت به حنفی‌ها کم شمارند. مذهب شافعی در افغانستان از رواج کمی برخوردار است[۱۰].[۱۱].

منابع

پانویس

  1. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ۲/۵۴ و ۶۸.
  2. سمعانی، الانساب، ۸/۲۱.
  3. امام‌ خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۶۶.
  4. «به نام خداوند بخشنده بخشاینده» سوره فاتحه، آیه ۱.
  5. شافعی صغیر، نهایة المحتاج الی شرح المنهاج، ۱/۴۷۸؛ قزوینی رازی، نقض، ۴۶۰.
  6. مغنیه، الفقه علی المذاهب الخمسه، ۱/۱۰۹.
  7. جعفر پیشه‌فرد، درآمدی بر فقه مقارن، ۵۹.
  8. فرمانیان، فرق و مذاهب، ۱۳۷.
  9. ایرانی و صاحبی، مقاله «اهل سنت»، دانشنامه امام خمینی ج۲، ص ۴۷۹ – ۴۸۸.
  10. ره توشه حج، جمعی از نویسندگان، ج۱، مشعر، مقاله حسین ایدرم لاهیجی، ص۱۵۴.
  11. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۸۶۸.