اسرائیلیات

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۵ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۳۹ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

موضع ائمه (ع) در قبال اسرائیلیات‌

امامان اهل بیت (ع) در گفتار و کردار، در مقابل اباطیل بنی اسرائیل با شدّت و قوّت هرچه تمام موضع‌گیری کردند و در مناسبت‌های مختلف روایت‌گران اسرائیلیات را با صراحت و وضوح تکذیب نمودند. امیر المؤمنین علی (ع) فقط به تکذیب و ردّ اسرائیلیات بسنده نکرد، بلکه گاهی اوقات آنان را به تازیانه هم تهدید می‌کرد. چنان که درباره راوی قصّه او ریا شد. امام، کعب الاحبار را کذّاب توصیف کرد[۱]. از این جهت کعب از امام روی‌گردان بود[۲]. چنان که در پی خواهد آمد، امام علی (ع) قصه‌گویان را از مساجد بیرون کرد.

امام باقر (ع) نیز کعب الاحبار را در برخی از روایاتش تکذیب کرد. مثل این روایت کعب که گفت: هر روز کعبه برای بیت المقدس سجده می‌کند[۳]. هدف وی توجیه قبله قرار دادن صخره بیت المقدس برای یهودیان بود و بیان این مطلب که صخره مذکور قبله سزاوارتر و برتر است؛ زیرا کعبه، قبله مسلمانان، همه روزه برای صخره سجده می‌کند.

امام صادق (ع) نیز در یک موضع‌گیری، اباطیل اهل کتاب را تکذیب کرد[۴]. آن حضرت در سخن از عالمان گفت: برخی از دانشمندان در پی احادیث یهود و نصارا هستند تا به دانش خود بیفزایند و حدیثشان را زیاد کنند. اینان در طبقه پنجم جهنم هستند[۵][۶].

شیعه، رویارویی با اسرائیلیات‌

شیعیان آزاده در مبارزه با تفکّر التقاطی اسرائیلی به ائمه اطهار (ع) اقتدا کردند و با این که شخصیت‌ها و مروّجان این اندیشه از حمایت کامل حاکمان وقت برخوردار بودند، با قوّت، شجاعت و صلابت به جنگ آنان رفتند. این موضع شیعه، عمل به تکلیف شرعی و مستند به روایات رسول خدا (ص) بود. پیامبر (ص) فرمود: خداوند مؤمنان را در فتنه‌های پس از من به جهاد امر کرده است... هنگامی که در دین بر پایه رأی عمل کنند، آنان به خاطر تغییر در دین‌ جهاد خواهند کرد...[۷].

به نمونه‌هایی از مواضع پیروان مکتب اهل بیت (ع) توجّه کنید:

  1. ابن عبّاس علنا کسانی را که با بودن قرآن، احکام دین را از اهل کتاب، می‌پرسیدند، تکذیب کرد[۸]. همین مسأله از ابن مسعود هم نقل شده است[۹].
  2. ابن عبّاس و حذیفة بن یمان در برخی از موارد به صراحت کعب الاحبار را تکذیب کرده‌اند[۱۰].
  3. همگان موضع ابوذر غفاری را در قبال کعب الاحبار در مجلس عثمان می‌دانند که چون ترکه عبد الرحمن بن عوف را آوردند و کعب عهده‌دار صدور فتوا شد، ابوذر با عصایش به او زد و گفت: ای پسر زن یهودی؛ آیا تو دینمان را به ما تعلیم می‌دهی؟! یا گفت: ای پسر زن یهودی؛ از کی فتوا با تو شده است؟![۱۱].

پاداش این صحابی جلیل‌القدر تبعید، آوارگی و دست و پنجه نرم کردن با مصایب بود تا این که غریب و مظلوم در تبعیدگاه خود، بیابان ربذه درگذشت[۱۲][۱۳]

نفی اسرائیلیات

از روایات نقل شده از امامان معصوم (ع) به دست می‌آید که یکی دیگر از کارهای آنان، تخطئه و تکذیب دیدگاه‌ها و اخباری از یهود بوده که به وسیلۀ برخی یهودیان تازه مسلمان در بین مسلمانان منتشر و شایع شده بود؛ ازاین‌رو، می‌توان نفی اسرائیلیات را نیز یکی از جهات نقش مفسران برگزیدۀ خدا در تفسیر به شمار آورد. نمونه‌ای از آن روایات را به‌عنوان شاهد این مدعا یادآور می‌شوم:

زراره گوید: در کنار ابو جعفر (امام باقر (ع)) رو به خانۀ کعبه نشسته بودم، مردی از بجیله (قبیله‌ای از یمن) به نام عاصم بن عمر به آن حضرت گفت: کعب الاحبار می‌گوید: کعبه در هر صبح برای بیت المقدس سجده می‌کند. ابو جعفر (ع) فرمود: دربارۀ آنچه کعب گفته است، چه می‌گویی‌؟ گفت: راست است. ابو جعفر (ع) با حالت خشم فرمود: دروغ گفتی و کعب الاحبار نیز به تو دروغ گفته است.

زراره گوید: آن حضرت را ندیدم که به کسی جز او این‌چنین روی آورد و بگوید: دروغ گفتی! سپس فرمود: خدا هیچ بقعه‌ای را در زمین خلق نکرده که در نزدش محبوب‌تر و گرامی‌تر از این خانه باشد[۱۴].

در روایتی آمده است که امام رضا (ع) در تخطئۀ داستانی که در مورد حضرت داوود (ع) و دنبال کردن پرنده و نظر کردن به همسر اوریا و... نقل کرده‌اند، فرمود: ﴿إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ[۱۵]؛ «لَقَدْ نَسَبْتُمْ نَبِيّاً مِنْ أَنْبِيَاءِ اللَّهِ إِلَى التَّهَاوُنِ بِصَلَاتِهِ حَتَّى خَرَجَ فِي أَثَرِ الطَّيْرِ ثُمَّ بِالْفَاحِشَةِ ثُمَّ بِالْقَتْلِ»[۱۶]؛

از امیر مؤمنان علی (ع) روایت شده که فرمود: هر شخصی را پیش من آورند که گمان داشته باشد حضرت داوود (ع) با همسر اوریا ازدواج کرده، دو حدّ کیفر بر او جاری می‌کنم؛ یکی به خاطر پیامبری و دیگری به خاطر اسلام» [۱۷].

در تفسیر ﴿رُدُّوهَا عَلَيَّ فَطَفِقَ مَسْحًا بِالسُّوقِ وَالْأَعْنَاقِ[۱۸] از ابن عباس روایت کرده‌اند که گفت: معنای این آیه را از امام علی (ع) پرسیدم: فرمود: دربارۀ این آیه چه معنایی به تو رسیده است‌؟ گفتم: از کعب شنیدم که در تفسیر این آیه می‌گفت: سلیمان به دیدن اسب‌هایی که بر او عرضه داشتند، سرگرم شد تا اینکه وقت نماز گذشت، پس گفت: آنها اسب‌ها را که چهارده تا بودند به من برگردانید، پس فرمان داد پاها و گردن‌های آنها را با شمشیر بزنند و آنها را کشتند، پس خداوند به کیفر آن چهارده روز فرمان‌روایی را از او گرفت؛ زیرا که وی به اسب‌ها به واسطۀ کشتن آنها ستم کرد. امام علی (ع) فرمود: کعب دروغ گفته است. سلیمان روزی به خاطر اینکه قصد جهاد با دشمن داشت، به نمایش اسب‌ها مشغول شد تا اینکه خورشید غروب کرد، پس به فرمان خدای متعال به فرشتگان نگهبان خورشید فرمود آن را به من برگردانید؛ پس آن را برگرداندند و سلیمان نماز عصر را در وقتش به جای آورد و البته پیامبران ستم نمی‌کنند و به ظلم فرمان نمی‌دهند؛ زیرا آنان معصوم و پاک‌اند»[۱۹][۲۰]

راه یافتن اسرائیلیات به روایات تفسیری

«اسرائیلیات» جمع «اسرائیلیّه» و اسرائیلیّه منسوب به اسرائیل است[۲۱]. «اسرائیل» لقب حضرت یعقوب فرزند حضرت اسحاق است[۲۲]. و حضرت یعقوب یکی از پیامبرانی می‌باشد که نامش در قرآن بارها آمده است[۲۳]. بنی‌اسرائیل به‌معنای پسران یعقوب است، ولی به یهودیان (چه آنها که نسبشان به حضرت یعقوب می‌رسد و چه غیر آنان) به لحاظ‍ اینکه خود را از پیروان حضرت موسی - علی نبینا و آله و (ع) - می‌دانند و حضرت موسی از نوادگان حضرت یعقوب می‌باشد، بنی اسرائیل و اسرائیلی گفته می‌شود[۲۴] و از اینجا کلمۀ اسرائیلیّه با کلمۀ «یهودیّت» مرادف شده است، و در اصطلاح حدیث به روایات و اخباری که از دانشمندان یا کتاب‌های یهود به‌دست آمده باشد، اسرائیلیات گفته می‌شود[۲۵] و گاهی از باب تغلیب، این عنوان را به روایات و اخباری که از دانشمندان یا کتاب‌های مسیحیان دریافت شده باشد نیز تعمیم می‌دهند و از «اسرائیلیات» مطلق اخبار دریافت شده از دانشمندان یا کتاب‌های یهودیان و مسیحیان را اراده می‌کنند[۲۶] و مقصود از آن در عنوان فوق نیز همین معنا است.

از آنجا که قرآن کریم کتاب حکمت و هدایت است و در بیان مطالب به مقداری که برای هدایت و پندگیری انسان ضروری باشد، اکتفا می‌کند، بسیاری از داستان‌های پیامبران و امت‌های پیشین را موجز و سربسته یادآور شده است. کنجکاوی مسلمانان برای پی بردن به تفصیل و جزئیات آن داستان‌ها از یک‌سو و ایجاد موانع برای آشنایی و ارتباط‍ مسلمانان با اهل بیت خاص پیامبر (ص) که مفسران برگزیدۀ خدا بوده‌اند، از سوی دیگر و گمان برخی صحابه و تابعین به اینکه کتاب‌ها و دانشمندان یهودی و مسیحی منبعی برای شناخت جزئیات و تفصیل آن داستان‌ها است، از سوی سوم، موجب شد که برخی مسلمانان برای پی بردن به تفصیل و جزئیات آن داستان‌ها به دانشمندان یهودی و مسیحی و کتاب‌های آنان روی آورند و از این راه، اسرائیلیات به کتاب‌های مسلمانان وارد شود. در عصر رسالت به واسطۀ حضور پیامبر (ص) در بین مسلمانان و نهی آن حضرت از رجوع به اهل کتاب، تفسیر قرآن از آمیخته شدن به اسرائیلیات مصون ماند، ولی پس از رحلت آن حضرت با فاصله گرفتن مسلمانان از عصر رسالت و فراموش شدن نهی آن حضرت و اسلام آوردن برخی دانشمندان اهل کتاب و حضور آنان در بین مسلمانان، زمینه برای ورود اسرائیلیات به حوزۀ تفسیر فراهم شد. در آغاز به وسیلۀ برخی صحابه باب رجوع به دانشمندان اهل کتاب گشوده شد و سپس در عصر تابعین، استفادۀ از آنان گسترش یافت و به‌تدریج بخش زیادی از اسرائیلیات به روایات و کتاب‌های تفسیری راه یافت و این را نیز یکی از تحوّلات تفسیر در عصر تابعین که برهه‌ای از حضور امامان معصوم (ع) است، می‌توان به شمار آورد. اینک برخی روایات و شواهد تاریخی را که بر مطالب یادشده دلالت دارد، ذیل چند عنوان یادآور می‌شویم[۲۷]:

نهی پیامبر (ص) از پرسش از اهل کتاب

برخی بزرگان اهل تسنن روایت کرده‌اند: عمر بن خطاب کتابی را که از برخی اهل کتاب به دستش رسیده بود نزد پیامبر (ص) آورد. پیامبر (ص) آن را خواند و به خشم آمد و فرمود: ای پسر خطاب! آیا در اینها نادانی و کم‌عقلی می‌کنی‌؟! قسم به آن کسی که جانم در دست او است! آنها را برایتان روشن و پاکیزه آورده‌ام؛ از آنان چیزی را نپرسید؛ زیرا یا به شما حق را خبر می‌دهند و آن را تکذیب می‌کنید و یا باطل را و آن را تصدیق می‌کنید. قسم به آن کسی که جانم به دست او است! اگر موسی (ع) زنده می‌بود، جز اینکه از من پیروی کند، راه دیگری نداشت[۲۸]

دلالت این حدیث بر نهی شدید پیامبر اکرم (ص) از رجوع به کتاب‌های یهودی و مسیحی و پرسش از آنان صراحت دارد و به توضیح نیازی نیست. از ابن عباس نیز روایت کرده‌اند که مسلمانان را از رجوع به اهل کتاب و پرسش از آنان بازمی‌داشته است[۲۹][۳۰]

پرسش و نقل روایت از کعب الاحبار

برحسب نقل ابن سعد، کعب الاحبار شخصی از یهود است که در زمان حکومت عمر اسلام آورد و در بین مسلمانان حضور پیدا کرد[۳۱].

ذهبی او را اهل یمن و دانشمندی که یهودی بوده و بعد از وفات پیامبر (ص) مسلمان شده، معرفی کرده و گفته است: در روزهای حکومت عمر از یمن به مدینه وارد شد و با اصحاب حضرت محمد (ص) مجالست داشت و برای آنان از کتاب‌های اسرائیلی سخن می‌گفت. از اخبار و روایات به دست می‌آید که وی در نزد حاکمان عصر صحابه منزلت علمی ویژه‌ای داشته و ازاین‌رو، گاهی مجهولات دینی یا تاریخی خود را از او می‌پرسیدند. در روایتی نقل شده که عمر معنای تقوا را از او پرسید[۳۲]. سیوطی در تفسیر ﴿رَبَّنَا وَأَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ[۳۳] آورده است:

عمر بن خطاب به کعب گفت: «عدن» چیست‌؟ کعب گفت: قصرهایی از طلا در بهشت که پیامبران، صدیقان و پیشوایان عدل در آن ساکن می‌شوند[۳۴].

در خبری دیگر آمده است که عثمان در زمان حکومت خود در پاسخ تحذیر ابوذر از گرد آمدن بخشی از بیت المال در نزد وی، به کعب الاحبار روی کرد و گفت: ای ابا اسحق، چه می‌گویی دربارۀ مردی که زکات واجب مالش را داده است، آیا بعد از آن چیزی بر او واجب می‌باشد؟ کعب الاحبار گفت: نه، حتّی اگر خشتی از طلا و خشتی از نقره برگیرد، چیزی بر او واجب نیست. ابو ذر با عصایش به سر کعب زد و گفت: ای یهودی‌زادۀ کافر! تو را چه به اینکه درباره احکام مسلمانان نظر دهی! قول خدا از سخن تو درست‌تر است که فرموده است: ﴿وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا يُنْفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ[۳۵][۳۶].

برخی روایات گویای آن است که معاویه نیز برای پی بردن به خصوصیات داستان برخی از امم پیشین که در قرآن با اشاره از آن یاد شده، کعب الاحبار را دعوت و از وی پرسش می‌کرده است[۳۷]. گویا همین موجب شد که کعب نزد گروهی از مسلمانان موقعیت علمی ویژه‌ای پیدا کند و به‌تدریج پرسش و نقل روایت از وی زیاد شود و ازاین‌رو، اخبار و روایات زیادی از وی در کتاب‌های روایی و تفسیری سنّی و شیعه دیده می‌شود[۳۸] و از آنجا که وی سابقۀ یهودی بودن داشت و از مطالب تورات و سایر کتاب‌های یهود آگاه بود، بخشی از اسرائیلیات و اخبار و آرای یهود ضمن پاسخ‌ها و روایات وی به حوزۀ روایات و تفسیر مسلمانان راه یافت [۳۹] که یک نمونه از آن سجده کردن خانه کعبه برای بیت المقدس است که وقتی آن را برای امام باقر (ع) نقل کردند، حضرت آن را به شدت تخطئه فرمود[۴۰].

نمونۀ دیگر خبر کعب الاحبار درباره بریدن پاها و گردن‌های اسب‌ها به فرمان حضرت سلیمان - علی نبینا و آله و (ع) - است که امام علی (ع) آن را نیز دروغ و خلاف واقع توصیف کرده‌اند[۴۱][۴۲]

اخبار وهب بن منبه

ابوعبدالله وهب بن منبّه بن کامل یمنی[۴۳] را گفته‌اند در آخر خلافت عثمان سال ۳۴ ه‍‌. ق به دنیا آمد و در سال ۱۱۰ یا ۱۱۳، ۱۱۴ ه‍‌. ق وفات کرد[۴۴]. ابن جوزی دربارۀ وی گفته است: بعد از اینکه مدتی یهودی بوده، مسلمان شده است، و او را از کسانی که در فضیلت اعمال، حدیث می‌ساخته به شمار آورده است[۴۵]. وی نزد رجال‌شناسان شیعه ضعیف است و حدیث‌هایش قابل اعتماد نیست[۴۶]، ولی سخن رجال‌شناسان اهل تسنن درباره وی مختلف است. ذهبی و ابن حجر گواهی به ثقه بودن وی را از عجلی، ابو زرعه و نسائی نقل کرده‌اند [۴۷]، ولی از احمد بن حنبل نقل شده که به مردی از اهل خراسان گفت: از محمد بن ازهر جوزجانی حدیث ننویسید تا توبه کند و از دروغگویان، تفسیر کلبی و از عبد المنعم احادیث وهب منبه را نقل نکند[۴۸]. ذهبی در معرفی وی گفته است: ثقه و راستگو و نقل وی از کتاب‌های اسرائیلی زیاد است.... فلاس به تنهایی او را تضعیف کرده، ولی گروهی او را توثیق کرده‌اند[۴۹].

همچنین ذهبی در اثر دیگر خود دربارۀ وی گفته است روایات مسند وی اندک و زیادی علم او در اسرائیلیات و از نوشته‌های اهل کتاب است و از وی نقل کرده که گفت: سی کتابی را که بر سی پیامبر نازل شده، خوانده‌ام و در خبر دیگر آمده که گفت: نود و چند کتاب از کتاب‌های خدا را خوانده‌ام که هفتادتای آنها در کنیسه‌ها (معبدها) است و بیست‌تای آنها را جز افرادی اندک نمی‌دانند[۵۰].

در کتاب‌های تفسیری و روایی سنی و شیعی اخبار فراوانی از وهب بن منبّه به چشم می‌خورد[۵۱] که برخی از آنها قطعا نادرست است. نمونۀ آن خبری است که طبری در بیان داستان ساختگی حضرت داوود - علی نبینا و آله و (ع) - و همسر اوریا از وهب بن منبه نقل کرده است[۵۲]. همچنین طبری در تفسیر ﴿فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا[۵۳].

چگونگی رفتن شیطان به نزد آدم و حوا و وسوسه آنها به خوردن میوه درختی که از آن نهی شده بوده‌اند، را از وهب روایت کرده[۵۴] که مشابهت آن با تورات در بیان برخی مطالب باطل[۵۵] شاهد روشنی است که از طریق وهب نیز بخشی از اسرائیلیات به حوزۀ تفسیر راه یافته است و حتی در روایتی از وی وصف خلقت آدم با تصریح وی به اینکه آن را در تورات یافته، نقل شده است[۵۶].

البته اثبات صدور این مطالب از وهب بن منبه در گرو صحت سند این اخبار است، ولی با توجه به قرائنی از قبیل اینکه وهب یهودی بوده و مسلمان شده است و اشتمال اخبار نقل شده از وی بر برخی مطالب نادرست تورات، چه‌بسا اطمینان حاصل شود که برخی اسرائیلیات به سبب وی وارد حوزۀ تفسیر شده است و در هرصورت، اخباری که از وی در تفسیر نقل شده جز در مواردی که قرائن و شواهدی بر صحت آن موجود باشد، قابل اعتماد نبوده و گمان یا احتمال اسرائیلی بودن آنها منتفی نمی‌باشد. از افراد دیگری نیز با عنوان «چهره‌های پدیدآورندۀ اسرائیلیات» و «چهره‌های مروّج اسرائیلیاتی یاد شده[۵۷] که اینجا مجال بررسی آنها نمی‌باشد و برای تبیین و اثبات این تطور تفسیری و ورود اسرائیلیات به حوزۀ تفسیر در اواخر عصر صحابه یا در عصر تابعین این مقدار بیان کافی است.[۵۸]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. اضواء علی السنّة المحمدیه، ص۱۶۵؛ شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۷۷.
  2. بنگرید: شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۷۷.
  3. الکافی، ج۴، ص۲۴۰؛ بحار الانوار، ج۴۶، ص۳۵۴. به نظر می‌رسد که کعب به تعظیم و گرامی داشت، صخره ادامه داد، حتّی، هنگامی که همراه عمر در بیت المقدس بود و خلیفه از وی پرسید که مسجد و قبله را در کجا قرار دهد، گفت: پشت صخره. عمر گفت: کعب، این که قبله یهودیان شد. بنگرید: الانس الجلیل فی اخبار القدس و الخلیل، ج۱، ص۲۵۶؛ الأموال، ص۲۲۵؛ الاصابه، ج۴، ص۱۰۵؛ الأسرار المرفوعه، ص۴۵۷.
  4. بحار الانوار، ج۷۱، ص۲۵۹ (ط ایران)؛ ج۴۶، ص۳۵۳- ۳۴۵۴، سفینة البحار، ج۲، ص۱۶۷؛ الکافی، ج۴، ص۲۳۹.
  5. بحار الانوار، ج۲، ص۱۰۸.
  6. عاملی، سید جعفر مرتضی، سیرت جاودانه ج۱، ص ۸۵.
  7. تفسیر فرات، ص۶۱۴.
  8. بنگرید: صحیح بخاری، ج۴، ص۱۹۳، ۱۷۳؛ ج۲، ص۷۱؛ المصنّف، ج۱۰، ص۳۱۴؛ ج۱۱، ص۱۱۰؛ جامع بیان العلم، ج۲، ص۵۱؛ الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ج۱، ص۲۱۶؛ البدایة و النهایه، ج۲، ص۱۴۳؛ مجمع الزوائد، ج۱، ص۱۹۲؛ الدر المنثور، ج۱، ص۸۳ به نقل از بخاری، عبدالرزاق، ابن ابی حاتم، و بیهقی در شعب الایمان.
  9. بنگرید: المصنّف، ج۶، ص۱۱۲، ج۱۱، ص۱۶۰، ج۱۰، ص۳۱۳؛ جامع بیان العلم و فضله، ج۲، ص۵۰؛ البدایة و النهایه، ج۲، ص۱۳۴؛ فتح الباری، ج۱۳، ص۲۸۱؛ سنن دارمی، ج۱، ص۱۲۲؛ تقیید العلم، ص۵۳، ۵۶.
  10. أضواء علی السنة المحمدیه، ص۱۶۵.
  11. بنگرید: مروج الذهب، ج۲، ص۳۴۰؛ مسند احمد، ج۱، ص۶۳؛ حلیة الاولیاء، ج۱، ص۱۶۰؛ تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۳۳۶؛ ج۴، ص۲۸۴؛ الغدیر، ج۸، ص۳۵۱؛ انساب الاشراف، ج۵، ص۵۲؛ شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۵۴؛ ج۸، ص۲۵۶؛ سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۶۷- ۶۹؛ الطبقات الکبری، ج۴، ص۲۳۲؛ الأوائل، ج۱، ص۲۷۹؛ مجمع الزوائد، ج۱۰، ص۲۳۹؛ حیاة الصحابة، ج۲، ص۱۵۷؛ ۱۵۸، ۲۵۹؛ کنز العمّال، ج۳، ص۱۰؛ المیزان، ج۹، ص۲۵۸ و ۲۵۱.
  12. بنگرید: دراسات و بحوث فی التاریخ و الاسلام، ج۱، ص۱۱۱- ۱۴۱.
  13. عاملی، سید جعفر مرتضی، سیرت جاودانه ج۱، ص ۸۶.
  14. حویزی، نور الثقلین، ج۲، ص۲۱۴-۲۱۵. این روایت از کافی و سند آن نیز صحیح است.
  15. «ما از آن خداوندیم و به سوی او باز می‌گردیم» سوره بقره، آیه ۱۵۶.
  16. بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۴۴، ح۲.
  17. طبرسی، مجمع البیان، ج۸، ص۷۳۶ (تفسیر آیات ۲۱-۲۵ سوره ص).
  18. «آنها را نزد من بازگردانید! آنگاه به دست کشیدن به ساق و گردن‌ها (ی آنها) آغازید» سوره ص، آیه ۳۳.
  19. طبرسی، مجمع البیان، ج۸، ص۷۴۱.
  20. بابایی، علی اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، ص ۱۱۲-۱۱۳.
  21. ر. ک: لغت‌نامه دهخدا، ج۲، ص۱۹۲۴ (کلمه «اسرائیلیّه»).
  22. طوسی در تفسیر آیه ۹۳ آل عمران که کلمه «اسرائیل» را دربر دارد، گفته است: و کان اسرائیل و هو یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم نذر... (التبیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۵۳۲) در تفسیر آیه ۴۰ سوره بقره در توضیح کلمه اسرائیل گفته است: به زبان عربی «اسرا» به‌معنای عبد و «ئیل» به‌معنای الله است، پس [کلمه اسرائیل] مانند عبد الله [مضاف و مضاف الیه] می‌باشد (التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۸۰). در لغت‌نامۀ دهخدا در کلمۀ «بنی اسرائیل» آمده است: اسرائیل به زبان عبری لقب یعقوب (ع) است و «اسرا» به‌معنای برگزیده و «ئیل» اسم حق‌تعالی و بعضی گفته‌اند اسرائیل به‌معنای بنده خدا است (لغت‌نامه دهخدا، ج۳، ص۴۳۸۱) و در کلمه «اسرائیل» از «سفر پیدایش» نقل کرده که «اسرائیل در عبری به‌معنای کسی است که بر خدا مظفر گشت و آن لقب یعقوب بن اسحاق است که در هنگام مصارعه با فرشته خدا در فنیئل بدان ملقب گردید» (لغت‌نامه دهخدا، ج۳، ج۲، ص۱۹۲۱).
  23. نام یعقوب ۱۶ بار در قرآن ذکر شده است؛ از جمله در آیه ۱۳۶ بقره و آیه ۴۵ سوره ص.
  24. طوسی در تفسیر آیه ۴۰ سوره بقره که مشتمل بر کلمۀ «بنی اسرائیل» است: قال اکثر المفسرین ان المعنی یا بنی اسرائیل، احبار الیهود الذین کانوا بین ظهرانی مهاجر رسول الله (ص) و هو المحکی عن ابن عباس، و قال الجبائی: المعنی به بنو اسرائیل من الیهود و النصاری و نسبهم الاب الاعلی کما قال: ﴿يَا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ (التبیان، ج۱، ص۱۸۱) امین الاسلام طبرسی نیز در تفسیر «یا بنی اسرائیل» گفته است: یعنی یا بنی یعقوب، نسبهم الی الاب الاعلی کما قال: یا بنی آدم و الخطاب للیهود و النصاری و قیل هو خطاب للیهود الذین کانوا بالمدینة و ما حولها عن ابن عباس؛ (مجمع البیان، ج۱، ص۲۰۷).
  25. دهخدا گفته است: «اسرائیلیات روایات و اخباری است که از بنی اسرائیل در اخبار اسلامی آورده‌اند، تاریخ، اخبار و قصصی که از طریقۀ یهود داخل اسلام شده و غالباً خرافی دروغ و بی‌بنیان است» (لغت‌نامه دهخدا، ج۲، ص۱۹۲۴، کلمه «اسرائیلیات»).
  26. ر. ک: موسوی بجنوردی، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۸، ص۲۹۰.
  27. بابایی، علی اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، ص ۴۳۱-۴۳۲.
  28. «أَنَّ عُمُرَ أَتَى النَّبِيَّ (ص) بِصَحِيفَةٍ بکتاب اصابه من بعض اهل الکتاب فقرأه علیه فغضب فقال: امتهوّ کون فیها یابن الخطاب! و الذی نفسی بیده! لقد جئتکم بها بیضاء نقیّة، لا تسألوهم عن شیء فیخبروکم بحق فتکذبوا به او بباطل فتصدقوا به و الذی نفسی بیده! لو ان موسی - صلی الله علیه و سلم - کان حیّا ما وسعه الا ان یتبعنی»؛ (مسند الامام احمد بن حنبل، ج۳، ص۳۸۷) ابن حجر عسقلانی این حدیث را با حذف برخی کلمات و جمله‌ها در شرح بخاری باب «قول النَّبِيُّ (ص) لَا تَسْأَلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ عَنْ شَيْءٍ» آورده و گفته است: رجال [سند] آن موثق‌اند جز اینکه در مجالد ضعفی است (فتح الباری فی شرح صحیح البخاری؛ ج۱۳، ص۴۱۲) ولی همو در تهذیب التهذیب مجالد را از رجال صحیح مسلم و چهار صحیح دیگر از صحاح سته اهل تسنن معرفی کرده و از یعقوب بن سفیان نقل کرده که درباره وی گفته است: تکلّم الناس فیه و هو صدوق و از بخاری نقل کرده که گفته است: صدوق (راستگو) است (ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۱۰، ص۳۷-۳۸).
  29. ر. ک: صحیح البخاری، ج۹، ص۷۷۳ (کتاب الاعتصام؛ باب ۱۱۹۰، «قول النَّبِيُّ (ص) لَا تَسْأَلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ عَنْ شَيْءٍ»، ح۲۱۶۶).
  30. بابایی، علی اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، ص ۴۳۳.
  31. ر. ک: ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۷، ص۴۴۵ و ۴۴۶؛ ابن حجر، الاصابة، ج۴، ص۵۷۹؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۴۸۹، رقم ۱۱۱.
  32. ر. ک: طبرسی، مجمع البیان، ج۱، ص۸۳ (تفسیر آیه ۲ سوره بقره).
  33. «پروردگارا! و آنان و شایستگان از پدران و همسران و فرزندانشان را در آن بهشت‌های جاودان که به آنان وعده فرموده‌ای درآور که بی‌گمان این تویی که پیروزمند فرزانه‌ای» سوره غافر، آیه ۸.
  34. سیوطی، الدر المنثور، ج۵، ص۶۴۹ (تفسیر آیات ۷-۹ سوره غافر).
  35. «ای مؤمنان! بسیاری از دانشوران دینی (اهل کتاب) و راهبان، دارایی‌های مردم را به نادرستی می‌خورند و (مردم را) از راه خداوند باز می‌دارند؛ (ایشان) و آنان را که زر و سیم را می‌انبارند و آن را در راه خداوند نمی‌بخشند به عذابی دردناک نوید ده!» سوره توبه، آیه ۳۴.
  36. حویزی، نور الثقلین، ج۱، ص۹۵ و ۹۶، قسمتی از روایت ۲۷۱.
  37. ر. ک: طبرسی، مجمع البیان، ج۱۰، ص۳۵۰ (ذیل ﴿إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ؛ طبری، جامع البیان، ج۸، ص۲۷۴، ح۲۳۲۹۷ (ذیل آیه ۸۶ سوره کهف).
  38. ر. ک: تفسیر فرات الکوفی، ص۱۸۳؛ طوسی، التبیان، ج۴، ص۷۵، ۵۰۰، ج۵، ص۳۰، ج۶، ص۹۰، ج۷، ص۴۳۷، ج۸، ص۵۷۵؛ طبرسی، مجمع البیان، ج۵، ذیل آیه ۱۹ یوسف، ج۱۰، ذیل آیه‌های ۴۳ قلم، ۷ مطففین، ۱ و ۲ تین، طبری، جامع البیان (ط‍، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ ه‍‌.ق)، ج۱، ص۹۰، در تفسیر آیه ۲ سوره حمد)، ص۶۴۰ (تفسیر آیه ۱۰۲ بقره)، ج۳، ص۳۹۴-۳۹۵ (تفسیر آیه ۵۵ آل عمران)، و ج۸، ص۱۱۵ (تفسیر آیه ۱۵۱ انعام)، ج۱۳، ص۵۶، ج۱۶، ص۱۵، ج۱۷، ص۱۵۹ (تفسیر آیه ۶۹ انبیاء)، ص۱۴۰ (تفسیر آیه ۱۰۶ انبیاء)، ص۲۶۲ (تفسیر آیۀ ۴ زخرف)، ج۱۸، ص۱۸۲، ۱۸۳ (تفسیر آیۀ ۳۵ نور)، ج۲۲، ص۱۶۰ (تفسیر آیۀ ۳۲ فاطر)، ص۱۷۴ (تفسیر آیه ۴۱ فاطر)، ص۱۸۷، ۱۹۰ و ۱۹۱ (آیات اول سوره یس داستان انطاکیه)، ج۲۳، ص۹۷ و ۹۸ (تفسیر ۱۰۷ صافات)، ج۲۷، ص۶۹ (تفسیر ۱۴ نجم)، ص۱۷۰ (تفسیر ۲۲ الرحمن)، ج۳۰، ص۱۱۹ (تفسیر ۷ مطففین)، ص۱۲۷ و ۱۲۹ (تفسیر ۱۸ مطففین).
  39. برای نمونه می‌توان از نسبت معصیت به هاروت و ماروت (طبری، جامع البیان، ج۱، ص۵۰۲، ح۱۶۸۷ و ۱۶۸۸، تفسیر آیه ۱۰۲ بقره). مفدیّ عنه در آیه ﴿وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ را به اسحاق تفسیر کردن (طبری، جامع البیان، ج۱۰، ص۵۱۰، ح۲۹۴۹۷، تفسیر ۱۰۷ صافات) یاد کرد. ر. ک: طباطبایی، المیزان، ج۵، ص۳۲۱.
  40. ر. ک: حویزی، نور الثقلین، ج۲، ص۲۱۴-۲۱۵.
  41. ر. ک: طبرسی، مجمع البیان، ج۸، ص۷۴۱.
  42. بابایی، علی اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، ص ۴۳۳-۴۳۵.
  43. وهب بن منبّه دیگری نیز در کتاب‌های رجال آمده که اهل مدینه و از انصار بوده و جدّ او «حزن» است (ر. ک: ابو حاتم، کتاب الثقات، ج۵، ص۴۸۸).
  44. ر. ک: ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۵۴۴، ۵۴۵، ۵۵۶ و ۵۵۷.
  45. ابن جوزی، الموضوعات، ج۱، ص۸.
  46. نجاشی خبر داده است: محمد بن حسن بن ولید روایاتی را که محمد بن احمد بن یحیی بن عمران اشعری ثقه و مورد اعتماد از وهب بن منبّه نقل کرده، معتبر ندانسته و آنها را [از روایات معتبر] استثنا کرده است (ر. ک: رجال النجاشی، ص۳۴۸، رقم ۹۳۹) شیخ طوسی نیز چنین استثنایی را از ابو جعفر ابن بابویه خبر داده است (ر. ک: الفهرست، ص۱۴۵، رقم ۶۱۲).
  47. ر. ک: ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۵۴۵؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۱۱، ص۱۴۷.
  48. ر. ک: ابن حنبل، العلل و معرفة الرجال، ج۳، ص۲۶۱، رقم ۵۱۵۳.
  49. ذهبی، میزان الاعتدال، ج۴، ص۳۵۲، ۳۵۳، رقم ۹۴۳۳.
  50. همو، سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۵۴۵، ۵۴۷ و ۵۵۱.
  51. بر اساس برنامه رایانه‌ای معجم فقهی در تفسیر جامع البیان طبری ۱۶۳ بار کلمۀ «وهب بن منبّه» آمده است. در تبیان شیخ طوسی نیز از وی اخباری نقل شده است؛ برای نمونه ر. ک: التبیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۲۹۲، ۳۰۰ و ۳۲۰).
  52. ر. ک: طبری، جامع البیان، ج۱۰، ص۷۳، رقم ۲۹۸۵۷ (تفسیر آیه ۲۴ سوره ص).
  53. «شیطان، آنان را از آن فرو لغزاند» سوره بقره، آیه ۳۶.
  54. طبری، جامع البیان، ج۱، ص۲۷۳ (تفسیر آیه ۳۶ سوره بقره).
  55. مانند اینکه هم در آن روایت و هم در عهد مقدس آمده است که آدم خود را در درون درخت پنهان کرد و خدا او را ندا داد که آدم کجایی‌؟ یا اینکه خدا به حوّا گفت: چون سبب فریفتن بنده‌ام شدی، به مشقت حاملگی و سختی وضع حمل تا نزدیک مردن گرفتار می‌شوی و... (ر. ک: طبری، جامع البیان، ج۱، ص۲۷۳، همدانی، کتاب مقدس عهد عتیق و عهد جدید، ص۶).
  56. ر. ک: مجلسی، بحار الانوار، ج۱۶، ص۲۸۶.
  57. ر. ک: دیاری، پژوهشی در باب اسرائیلیات در تفاسیر قرآن، ص۱۵۱-۱۹۹، محمد قاسمی، اسرائیلیات و تأثیر آن بر داستان‌های انبیا در تفاسیر قرآن، ص۸۳-۱۴۳.
  58. بابایی، علی اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، ص ۴۳۵-۴۳۷.