جبری بودن عصمت به چه معناست؟ (پرسش)
جبری بودن عصمت به چه معناست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ عصمت |
مدخل بالاتر | عصمت |
مدخل اصلی | شبهات عصمت |
مدخل وابسته | جبر |
تعداد پاسخ | ۸ پاسخ |
جبری بودن عصمت به چه معناست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث عصمت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی عصمت مراجعه شود.
پاسخ جامع اجمالی
دیدگاه مسلمانان در جبر و اختیار
در مسئله جبر و اختیار، مسلمانان به سه دسته تقسیم میشوند:
- معتزله قائل به تفویضند؛ یعنی معتقدند که خداوند متعال اعمال بندگان را به خودشان واگذار کرده است.
- اشاعره و پیروان آنان نیز قائل به جبرند و معتقدند که اعمال بندگان، اعمال خدا است و هر آن چه از عبد سر میزند از خدا سر زده است[۱].
- در مقابل این دو قول، شیعیان به پیروی از پیشوایان خود، هم تفویض و هم جبر را مردود میدانند و به «امر بین الأمرین» قائلند. در احادیث از امامان اهلبیت (ع) آمده است:
«لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِيضَ بَلْ أَمْرٌ بَيْنَ الْأَمْرَيْنِ»[۲]؛ نه جبر است و نه اختیار، بلکه امری است میان این دو.
علل جبرانگاری عصمت
برداشت جبریانگارانه از عصمت، میتواند به یکی از عوامل ذیل مستند باشد: بشر بودن معصومان: ممکن است گفته شود، انسان همواره ملازم با گناه و خطاست. هر اندازه که کسی تلاش کند تا خود را از لغزشها دور نگه دارد. بیگمان مواردی درونی پیش خواهد آمد که عنان اختیار از دست او ربوده شده، سیل حوادث درونی و بیرونی او را در کام خود خواهد کشید. و از اینجاست که یکی از اصول اساسی و ارکان معرفتشناسی برخی از مکاتب فلسفی غرب "جائز الخطا دانستن بشر" است[۳].
میتوان گفت، یکی از انگیزههای مهم مخالفت با انبیا، بشر بودن آنها بود. وقتی که اقوام پیامبران، خود و انسانهای همانند خویش را میدیدند که همگی به نحوی گناه آلودند، برای آنها قابل تصور نبود که انسانی از یک مقام و منزلت آسمانی برخوردار بوده، مؤیّد به نیروهای قدسی و ماوراء طبیعی و مرتبط با عالم غیب باشد.
حال با توجه به مطالب فوق، ممکن است کسی نبوّت و حتّی عصمت پیامبری را به خاطر وجود ادلّه قاطع بپذیرد، ولی همچنان مقام و منزلت انسانیت و تواناییهای بالقوه انسان، برای او ناشناخته بماند. در این صورت، تنها راهی که در برابر او وجود دارد، این است که عصمت را در اثر جبر عوامل بیرونی دانسته، در نتیجه، معصوم را در ترک آلودگیها مجبور بپندارد.
میتوان ادعا کرد که در واقع، کسانی که به دام چنین شبههای افتادهاند، مقام و منزلت انسان را نشناخته و به نیروها و استعدادهای فوقالعادهای که در نهاد آدمی نهفته است، پی نبردهاند، اینان بینشها و گرایشهای همه آدمیان را در یک سطح تصوّر کرده و همه را با خویشتن به قیاس نشستهاند، و از آنجا که در خود چنین توان و قدرتی نیافته، پنداشتهاند که انسان دیگری نیز توان پرهیز از همه معاصی را ندارد. حال آنکه، انسانها در میزان استعداد و قدرت اراده با هم متفاوتند و به هر کسی قابلیت و استعداد خاصی عطا شده است. البته برخورداری از چنین استعداد بالایی در اثر شایستگیهای اختیاری معصومان بوده است.
واژه عصمت و معصوم از آنجا که در احادیث متعددی برای تبیین این مقام و منزلت انبیا و امامان از واژه عصمت و معصوم و مشتقات آنها استفاده شده است، و از طرفی میدانیم که عصمت به معنای منع کردن میباشد، ممکن است تصور شود که اجتناب از آلودگیها در اختیار اهل عصمت نیست؛ بلکه آنان را به اجبار از انجام گناهان باز داشتهاند. در نقد این سخن باید گفت، همچنان که در توضیح مفهوم لغوی عصمت گفته شد، مورد استعمال این واژه منحصر در این معنا نیست. بلکه در مواردی هم که شخص دیگری مقدمات و وسایل اجتناب از کاری را در اختیار کسی قرار داده باشد، واژه منع و عصمت کاربرد دارد؛ هر چند آن شخص از سر اختیار از آن کار دوری گزیند.[۴].
آیات و روایات: هر چند قرآن کریم، واژه عصمت و مشتقات آن را در معنای اصطلاحی آن به کار نبرده؛ اما با بیانات متعددی عصمت معصومین را تبیین کرده است، که در نظر ابتدایی ممکن است از برخی تعبیرات قرآنی در این باب، تصور جبری بودن عصمت شود. در پارهای از اخبار و احادیث نیز، از عصمت به عنوان "موهبت"، "تأیید" و "توفیق" الهی یاد شده است. این گونه تعبیرات نیز جبری بودن عصمت را به ذهن میآورد. در این زمینه به چند از این دست آیات و روایات اشاره میکنیم:
- یکی از تعبیرات قرآنی که تقریباً معادل "معصوم" است، تعبیر "مخلَص" میباشد[۵] که اسم مفعول، و به معنای خالص شده است. مخلَصین تنها گروهی هستند که خداوند در قرآن کریم آنان را از اغوائات شیطانی در امان میداند[۶]. همچنین قرآن کریم در تکریم انبیا تعبیر ﴿أَخْلَصْنَاهُمْ﴾[۷] را به کار میبرد؛ یعنی، کسانی که خداوند آنها را خالص و پاک نموده است. از این تعبیرات ممکن است توهم شود آنان در اجتناب از زشتیها و پلیدیها اختیاری ندارند، زیرا خلوص و پاکی آنها به خداوند نسبت داده شده است، نه به خود آنها.
- در آیه شریفه ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾[۸] پاک شدن و عصمت اهلبیت از هر گونه رجس و پلیدی به اراده الهی نسبت داده شده است؛ یعنی، خداوند اراده کرده است که اهلبیت پیامبر اسلام معصوم و پاک باشند. یقیناً منظور از اراده الهی در این آیه، اراده تشریعی نیست؛ زیرا اراده تشریعی الهی به پاک شدن همه انسانها تعلق گرفته است و اختصاصی به اهلبیت ندارد. از این رو باید اراده تکوینی منظور باشد[۹] و اراده تکوینی خداوند تخلفناپذیر است. پس اهلبیت (ع) خواه ناخواه باید پاک و مطهر باشند و الّا نوعی تخلف در اراده الهی لازم میآید.
- امام رضا (ع) در روایتی میفرمایند: «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ لِذَلِكَ... فَهُوَ مَعْصُومٌ مُؤَيَّدٌ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ قَدْ أَمِنَ مِنَ الْخَطَايَا وَ الزَّلَلِ وَ الْعِثَارِ... ﴿ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ﴾[۱۰]»[۱۱]. وقتی خداوند، شخصی را برای [اداره] امور بندگانش برمیگزیند، سینهای فراخ به او عطا مینماید... و چنین شخصی معصوم و برخوردار از تأییدات، توفیقات و راهنماییهای الهی بوده، از هر خطا و لغزشی در امان خواهد بود.... و این "فضل" خداست که به هر کس بخواهد، عطا میکند.
- همچنین آن حضرت، درباره صفات امام میفرمایند: «الْإِمَامُ الْمُطَهَّرُ مِنَ الذُّنُوبِ الْمُبَرَّأُ مِنَ الْعُيُوبِ مَخْصُوصٌ بِالْعِلْمِ مَوْسُومٌ بِالْحِلْمِ... الْإِمَامُ وَاحِدُ دَهْرِهِ لَا يُدَانِيهِ أَحَدٌ وَ لَا يُعَادِلُهُ عَالِمٌ وَ لَا يُوجَدُ بِهِ [مِنْهُ] بَدَلٌ وَ لَا لَهُ مِثْلٌ وَ لَا نَظِيرٌ مَخْصُوصٌ بِالْفَضْلِ كُلِّهِ مِنْ غَيْرِ طَلَبِ مَنْزِلَةٍ وَ لَا اكْتِسَابٍ بَلِ اخْتِصَاصٌ مِنَ الْمُفْضِلِ الْوَهَّابِ فَمَنْ ذَا الَّذِي يَبْلُغُ بِمَعْرِفَةِ الْإِمَامِ أَوْ يُمْكِنُهُ اخْتِيَارُهُ هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ»[۱۲]. امام پاکیزه از گناهان است و پیراسته از عیوب , علم تنها در سینه او است و بردباری نشانه او... یگانه زمان خویش است و همانندی ندارد. عالمی با او برابری نمیکند و مثل و نظیری برایش نیست. تفضّلات ویژه الهی شامل حال اوست. تمامی این اوصاف را داراست بیآنکه خود، آنها را خواسته و بدان رسیده باشد، بلکه آنها همه تفضلات و موهبتهای الهیاند. پس آیا کسی میتواند امام را بشناسد و یا انتخابش کند؟ هرگز! هرگز!
- در زیارت جامعه کبیره خطاب به ائمه اطهار (ع) عرض میکنیم: «عَصَمَكُمُ اللَّهُ مِنَ الزَّلَلِ وَ آمَنَكُمْ مِنَ الْفِتَن وَ طَهَّرَكُمْ مِنَ الدَّنَسِ وَ أَذْهَبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ...»[۱۳]؛ خداوند شما را از لغزشها مصون نگه داشت و از فتنهها در امان. از آلودگیها پاکتان کرد و از پلیدیها دور.
پاسخ:
آنچه در اینجا، به طور اجمال، پیرامون این آیات و روایات میتوان گفت، این است که: در بینش اصیل اسلامی، هیچ یک از پدیدههای جهان هستی استقلالی از خود ندارند و وجود همه آنها وابسته به لطف و عنایت الهی است؛ عصمت نیز پدیدهای است که همچون سایر پدیدههای جهان هستی، مستند به خداوند میباشد و قهراً به توفیق و لطف اوست[۱۴].
چنانکه در بیانات قرآنی، اموری همچون هدایت و ضلالت به مشیت و اراده خداوند متعال نسبت داده میشوند: ﴿يُضِلُّ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ﴾[۱۵]؛ ولی این، به معنای اجبار بر هدایت و ضلالت نیست؛ به طوری که آدمیان در انتخاب سرنوشت خویش هیچگونه اراده و اختیاری نداشته باشند. بر اساس بینش امامیه باید گفت، انسانها نه آنگونهاند که انتخاب سرنوشت خویش گونه اختیار و ارادهای نداشته باشند.
بر اساس بینش امامیه باید گفت: انسانها نه آنگونهاند که در انتخاب سرنوشت خویش هیچگونه اختیار و ارادهای نداشته باشند و نه آنچنانند که به خویشتن خویش واگذار شده باشند؛ بلکه «لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِيضَ، وَ لكِنْ أَمْرٌ بَيْنَ أَمْرَيْنِ»[۱۶]. به عبارت دیگر باید گفت فاعلیّت الهی در طول فاعلیت انسان است؛ یعنی، همچنان که افعال آدمی را به خود آنها نسبت میدهیم. در یک بینش توحیدی میتوان همه آنها را به خداوند متعال نیز استناد داد. هیچگونه فعلی در جهان هستی تحقق نمییابد مگر به اراده تکوینی الهی "ولی این اراده در طول ارادههای فاعلهای مختار است"[۱۷]. البته تفصیل مطلب را باید در مباحث جبر و اختیار و همچنین در مباحث توحید افعالی جستوجو کرد.
ممکن است گفته شود این بیان، شبهه جبری بودن عصمت را که از روایت دوم توهم میشود، دفع نمیکند؛ زیرا که در این روایت، هر گونه فاعلیّتی از معصومان سلب شده و تصریح شده است که آنها خود در رسیدن به این مقام هیچ نقشی نداشتهاند: «كُلِّهِ مِنْ غَيْرِ طَلَبٍ مِنْهُ وَ لَا اكْتِسَابٍ». بلکه تنها فضل و موهبت الهی بوده است: «بَلِ اخْتِصَاصٌ مِنَ الْمُفْضِلِ الْوَهَّابِ».
پاسخی که میتوان به این اشکال داد، این است که در این روایت برای امام اوصافی چند ذکر شده است که یکی از آنها پاک بودن از گناه و هر گونه عیب و نقص میباشد. افزون بر آن، اوصاف دیگری نیز بیان شده است؛ از جمله اینکه علوم خاصی از ناحیه خداوند به آنها عطا شده که دیگران از آنها بهرهای ندارند. «مَخْصُوصٌ بِالْعِلْمِ... لَا يُعَادِلُهُ عَالِمٌ». طبیعی است که اختیاری بودن عصمت، به این معنا نیست که تمام افراد عادی قادرند به تمام مقامات معصومان دست یابند، به نحوی که مثلاً از ابتدای تولّد حتی از خطا مصون باشند، و به همه علوم غیبی که ویژه معصومان است، دسترسی پیدا کنند. بلکه مقامات امام با فروعات مختلفش، در مجموع، امری غیر اکتسابی است»[۱۸].[۱۹]
فضیلت بودن عصمت
حال این سؤال پیش میآید که آیا اعتقاد به اراده تکوینی خداوند بر عصمت اهلبیت (ع)، با قول «أمر بین الأمرین» سازگاری دارد یا خیر؟ و اگر عصمت اهلبیت (ع) به اراده تکوینی خداوند باشد، آیا معصوم بودن فضیلتی برای اهلبیت خواهد بود؟ در پاسخ به این شبهه میگوییم: اگر نزول آیه تطهیر برای اهلبیت فضیلت نبود، حضرت امّسلمه آرزو نمیکرد که به زیر کساء داخل گردد و در زمره اهلبیت باشد.
اگر اراده خدا بر پاک ساختن اهلبیت (ع) فضیلت نبود، بزرگان صحابه - همچون سعد بن ابی وقّاص - نمیگفتند که اگر نصیب ما میشد، از دنیا و مافیها بهتر بود. اگر نزول آیه در شأن اهلبیت (ع) فضیلت نبود، خود اهلبیت افتخار نمیکردند که این آیه در حقّشان نازل شده است[۲۰].
اگر فضیلت نبود، عالمان بزرگ فریقین، چه در گفتار و چه در اشعار خود این موضوع را به عنوان یکی از فضائل و مناقب اهلبیت (ع) برنمیشمردند. پس اراده خداوند بر پاک گردانیدن اهلبیت (ع) قطعاً برای ایشان فضیلت است و جبری در کار نیست. توضیح مطلب این است که اهلبیت مخلوق خدایند و خداوند پیش از آفرینش آنان، از حالات آنان و عملکردشان در این دنیا آگاه بوده است، چنانکه میفرماید: ﴿أَلَا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ﴾[۲۱] و چون میدانست که آنان در دنیا هیچگونه معصیت و خطایی نخواهند داشت، پس اراده کرد که آنان را از ابتدا چنین قرار دهد[۲۲].
با توجه به آنچه گفته شد میتوان گفت: عصمت عملی جبری نیست؛ چون در این صورت معصوم از زمره انسانهای عادّی خارج بوده و عدم ارتکاب گناه هیچگونه افتخاری برایش محسوب نمیشود و او حجّت و مقتدای مردم نخواهد بود؛ امّا در مورد عصمت علمی هیچ اشکالی وجود ندارد که امکان هر نوع اشتباه در بینش و اعتقاد و دریافت و اجرای پیام الهی منفی باشد و این امر با اراده و عنایت خاصّ الهی تحقّق مییابد؛ یعنی معصوم با اراده خاصّ الهی و توسّط مأموران آسمانی در این زمینه محافظت میشود[۲۳].
علاوه بر آنچه گفته شد، ادله فراوانی دلالت میکند که انبیا و امامان معصوم(ع) نیز همانند دیگر انسانها مکلفاند و خداوند در برابر اعمال آنان نیز پاداش میدهد[۲۴] و این نشان میدهد که آنان در اعمال و کردار خویش کاملاً مختارند و در مورد ترک معاصی و گناهان نیز با اختیار خود عمل میکنند؛ زیرا اگر بدون اختیار باشد، گناه نکردن فضیلتی نخواهد بود و هر کس دیگری را هم خداوند به زور از انجام معاصی بازدارد، مرتکب گناه نمیشود.
از اینرو، کمال انسان معصوم در این است که با اختیار و اراده خویش از گناه و آلودگی خودداری کند. چنانکه در زمینههای پیدایش عصمت گفته شد، انسان معصوم البته از اِمداد و کمک ویژه خداوند برخوردار است، ولی این کمکها گزاف نیست[۲۵]؛ به این معنا که خداوند کمکی را که به آنان میکند که از گناه خودداری کنند، از دیگران دریغ نمیورزد، بلکه این کمکها کاملاً بر اساس معیار و ضابطه است. هر کس به اندازه شایستگیها و متناسب با تلاشی که در راه خدا دارد، از این کمکها برخوردار میشود. چون معصومان با همه توان در راه بندگی و طاعت خدا قدم برمیدارند، هنگام نیاز به کمک و اِمداد فوقالعاده الهی، خداوند آنها را بهرهمند میکند، اما این کمکها به گونهای نیست که آنان را مجبور و اختیارشان را سلب کند[۲۶].
برای مثال، برخی از کارهای زشت وجود دارد که همه ما پلید بودن آن را قبول داریم و هرگز قصد انجام آن را نیز نمیکنیم؛ در حالیکه، اصلا مجبور به ترک آن نیستیم. کسی که در عمر خود قصد خوردن نجاست را نمیکند؛ در حالیکه در این کار کاملا اختیار دارد، چنین است. انبیا و امامان(ع) نیز در مورد گناه و معصیت چنین حالتی از بیزاری را دارند. پلیدی و پیامدهای گناه چنان برایشان روشن است که حتی هوس ارتکاب آن را هم در سر نمیپرورانند و این هرگز به معنای مجبور بودن آنها نیست[۲۷].[۲۸]
پاسخ دیگر
این شبهه را به نحو دیگری نیز میتوان پاسخ داد و آن اینکه:
عصمت با یکی از راههای زیر به دست میآید:
- آفرینش آدمی به گونهای باشد که بر اثر فقدان عامل معصیت، اصلاً میل و رغبتی به گناه نداشته باشد. به دیگر سخن، چون از گناه احساس لذّت نمیکند، زمینه و استعداد گناه در او پدید نیاید، مانند فرشتگان.
- بر اثر ممانعت و بازداشتن دیگری، قدرت گناه از آدمی گرفته میشود و دیگر توان انجام آن را ندارد مانند سمّی که از دسترس اطفال دور نگه داشته میشود.
- بینش و آگاهی شخص به گونهای است که به ضررهای گناه آشنایی کامل دارد و یا اینکه بهدست آمدن لذت طبیعی از گناه ممکن است، به مقابله با آن برمیخیزد و از آن برهیز میکند، مانند مریضی که بر اثر نهی طبیب، از غذای زیانبار دوری میورزد؛ هر چند ممکن است از خوردن آن لذّت ببرد[۲۹].
واژه "معصوم" که اسم مفعول یا صفت مشبهه است، بر هر یک از سه راه یاد شده اطلاق میگردد؛ زیرا هر سه گونه، از گناه و نافرمانی محفوظ ماندهاند.
این مقدمه را به گونه دیگر نیز میتوان عنوان کرد و آن اینکه گفته شود. عصمت معصومین به واسطۀ دو امر حاصل میشود:
- امر موهبتی که همان ملکه و قوه و یا علم خدادادی است، چنانکه امام صادق (ع) فرمودند: «معصوم به واسطۀ لطف الهی از جمیع محارم الهی مصون و معصوم است چنانکه خداوند فرموده: ﴿وَ مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ﴾[۳۰].[۳۱] در واقع چنین موهبتی قبل از خلقت جهان مادی در عالم ذر برای آنان حاصل شد[۳۲].
- امر اکتسابی یعنی اختیار و اراده برای جلوگیری از هر گناه و اشتباهی: به این بیان که ملکه و علم موهبتی خداوند سبب تامه برای عصمت معصومین نیست و چنین عصمتی تنها با علم خدادادی و بدون اراده و اختیار معصوم حاصل نمیشود، زیرا علم موهبتی و لطف الهی قدرت برای گناه کردن را در معصوم معدوم نمیکند، به عبارتی علم موهبتی فقط ابزاری برای گناه نکردن معصومین است و نمیتواند اراده و اختیار معصومین برای گناه کردن و یا نکردن را از آنها سلب کند، اما اگر این علم موهبتی، قویتر و شدیدتر شود ارادۀ اکتسابی معصومین به مقتضای علمشان، قویتر خواهد شد و با همین اختیار و اراده معصیت نمیکنند[۳۳].
بر پایه مقدمه یاد شده، آنچه شامل اهل بیت (ع) میشود، قسم سوم است؛ چرا که امکان ارتکاب گناه و زمینه آن در ائمه اطهار (ع) هست؛ از این رو، شیطان میخواهد به سراغ آنها نیز برود و برای وسوسه کردن آنها تلاش میکند: ﴿وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾[۳۴]؛ ولی آنها با توفیق ویژه الهی و انتخاب و اختیار خود بر خواسته شیطان غلبه میکنند و به وسوسه او بیاعتنایند: "امام، نگهداری شده، تأیید شده، توفیق داده شده، استوار گشته (از جانب خدای سبحان) است و از خطا، لغزش و گناه در امان نگه داشته شده است"[۳۵].
از اینرو، امامان معصوم (ع) در اطاعت کردن و ترک معصیت مجبور نیستند؛ زیرا با جبر، وسوسه شیطان بیمعنا بود.
از سویی دیگر، اهل بیت (ع) به روحالقدس و برهان الهی تأیید شدهاند. خداوند با اشاره به حالت بشری و طبع اوّلی و انسانی حضرت رسول (ص) میفرماید: ﴿وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ﴾[۳۶]. آنگاه به تثبیت و توفیق الهی اشاره کرده، میفرماید: اگر ما گامهایت را استوار نمیکردیم، نزدیک بود که به آنها اندکی تمایل پیدا کنی (لکن تثبیت و توفیق ما مانع از این انعطاف شد): ﴿وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا﴾[۳۷].[۳۸]
درباره حضرت یوسف (ع) نیز آمده است: آن زن آهنگ یوسف کرد. یوسف نیز، اگر برهان پروردگارش را نمیدید، آهنگ وی میکرد. این ارائه برهان برای آن بود که زشتی و ناپسندی را از یوسف دور کنیم تا به سراغ وی نرود: ﴿وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ﴾[۳۹]؛ پس ﴿هَمَّ بِهَا﴾ به جنبه شخصی و طبع بشری حضرت و ﴿لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ﴾ به جنبه شخصیتی و معنوی ایشان اشاره دارد[۴۰].[۴۱]
نتیجه
با توجه به آنچه گذشت میگوییم: اگر عصمت معنا و فضیلت دارد و یکی از ویژگیهای مهم پیامبران(ع) و ائمه اطهار(ع) به شمار میآید، به دلیل آن است که هیچگونه ناسازگاری با اختیار آنها نداشته، آنها را مجبور نساخته است. همین داشتن اختیار همراه با عصمت فضیلت است و آنها را برجسته و درخور ستایش کرده است[۴۲].
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
۱. مهدی مقامی؛ |
---|
مهدی مقامی در کتاب «درسنامه امامشناسی» در اینباره گفته است:
«عصمت با یکی از راههای زیر به دست میآید:
بر پایه مقدمه یاد شده، آنچه شامل اهل بیت (ع) میشود، قسم سوم است؛ چرا که امکان ارتکاب گناه و زمینه آن در ائمه اطهار (ع) هست؛ از این رو، شیطان میخواهد به سراغ آنها نیز برود و برای وسوسه کردن آنها تلاش میکند: ﴿وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾[۴۴]؛ ولی آنها با توفیق ویژه الهی و انتخاب و اختیار خود بر خواسته شیطان غلبه میکنند و به وسوسه او بیاعتنایند: "امام، نگهداری شده، تأیید شده، توفیق داده شده، استوار گشته (از جانب خدای سبحان) است و از خطا، لغزش و گناه در امان نگه داشته شده است"[۴۵]. از اینرو، امامان معصوم (ع) در اطاعت کردن و ترک معصیت مجبور نیستند؛ زیرا، با جبر، وسوسه شیطان بیمعنا بود. از سویی دیگر، اهل بیت (ع) به روحالقدس و برهان الهی تأیید شدهاند. خداوند با اشاره به حالت بشری و طبع اوّلی و انسانی حضرت رسول (ص) میفرماید: ﴿وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ﴾[۴۶]. آنگاه به تثبیت و توفیق الهی اشاره کرده، میفرماید: اگر ما گامهایت را استوار نمیکردیم، نزدیک بود که به آنها اندکی تمایل پیدا کنی (لکن تثبیت و توفیق ما مانع از این انعطاف شد): ﴿وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا﴾[۴۷].[۴۸] درباره حضرت یوسف (ع) نیز آمده است: آن زن آهنگ یوسف کرد. یوسف نیز، اگر برهان پروردگارش را نمیدید، آهنگ وی میکرد. این ارائه برهان برای آن بود که زشتی و ناپسندی را از یوسف دور کنیم تا به سراغ وی نرود: ﴿وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ﴾[۴۹]؛ پس ﴿هَمَّ بِهَا﴾ به جنبه شخصی و طبع بشری حضرت و ﴿لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ﴾ به جنبه شخصیتی و معنوی ایشان اشاره دارد. پاسخ دیگر: موهبت عصمت به امام بالقوه است نه بالفعل. توضیح آنکه، موهبت عصمت میتواند بالفعل و یا بالقوه باشد. بالفعل، آن است که ویژگی عصمت از آغاز آفرینش، به صورت کامل و یکمرتبه به معصوم افاضه شود و بالقوه آن است که مقدمه عصمت (علم لدنی) به معصوم افاضه شود، ولی به فعلیت در آوردن آن، به مجاهدتهای او نیازمند باشد. با توجّه به آیات و روایات و استدلالهای عقلی، احتمال دوم پذیرفته است؛ یعنی خدا، مقدمه عصمت را در معصومان آفریده است، ولی به فعلیت در آوردن این ویژگی به تلاشهای شخص نیازمند است»[۵۰]. |
۲. آیتالله حسینی میلانی؛ |
---|
آیتالله حسینی میلانی در کتاب «عصمت از منظر فریقین» در اینباره گفتهاند:
«در مسئله جبر و اختیار، مسلمانان به سه دسته تقسیم میشوند:
حال این سؤال پیش میآید که آیا اعتقاد به اراده تکوینی خداوند بر عصمت اهلبیت (ع)، با قول «أمر بین الأمرین» سازگاری دارد یا خیر؟ و اگر عصمت اهلبیت (ع) به اراده تکوینی خداوند باشد، آیا معصوم بودن فضیلتی برای اهلبیت خواهد بود؟ در پاسخ به این شبهه میگوییم: اگر نزول آیه تطهیر برای اهلبیت فضیلت نبود، حضرت امّسلمه آرزو نمیکرد که به زیر کساء داخل گردد و در زمره اهلبیت باشد. اگر اراده خدا بر پاک ساختن اهلبیت (ع) فضیلت نبود، بزرگان صحابه - همچون سعد بن ابی وقّاص - نمیگفتند که اگر نصیب ما میشد، از دنیا و مافیها بهتر بود. اگر نزول آیه در شأن اهلبیت (ع) فضیلت نبود، خود اهلبیت افتخار نمیکردند که این آیه در حقّشان نازل شده است[۵۳]. اگر فضیلت نبود، عالمان بزرگ فریقین، چه در گفتار و چه در اشعار خود این موضوع را به عنوان یکی از فضائل و مناقب اهلبیت (ع) برنمیشمردند. پس اراده خداوند بر پاک گردانیدن اهلبیت (ع) قطعاً برای ایشان فضیلت است و جبری در کار نیست. توضیح مطلب این است که اهلبیت مخلوق خدایند و خداوند پیش از آفرینش آنان، از حالات آنان و عملکردشان در این دنیا آگاه بوده است، چنانکه میفرماید: ﴿أَلَا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ﴾[۵۴] و چون میدانست که آنان در دنیا هیچگونه معصیت و خطایی نخواهند داشت، پس اراده کرد که آنان را از ابتدا چنین قرار دهد. آیه ﴿وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ﴾[۵۵] نیز شاهد دیگری بر این حقیقت است. بر اساس ظاهر آیه، امامت از پیش برای امامان هدایتگر جعل شده و سبب جعل این مقام برای ایشان صبر و یقین آنان بوده است، در حالی که امامان الاهی در این دنیا صبر و یقین خود را به منصه ظهور گزاردهاند. حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (س) در خطبه فدکیه، علم خداوند به عمل بندگان و علم او به آینده را سبب همین گزینش میداند[۵۶]. پس معلوم میشود که خداوند به علم سابق خویش از یقین و شکیبایی ایشان در دنیا آگاه بوده و به همین جهت از پیش، مقام امامت و هدایت امت را برای ایشان جعل کرده است، چنانکه اگر معلمی در ابتدای امر، استعداد شاگردی را کشف کند و یقین داشته باشد که وی در امتحانات آخر سال قبول خواهد شد، همان وقت به او نمره قبولی میدهد و او را به مرتبه بالاتر منتقل میکند. پس موفقیت این شاگرد به اختیار خود است؛ اما کسی که رتبه او را ارتقا داد معلمش بوده است»[۵۷]. |
۳. حجت الاسلام و المسلمین محمدی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین رضا محمدی در کتاب «امامشناسی» در اینباره گفته است:
«عصمت عملی جبری نیست؛ چون در این صورت معصوم از زمره انسانهای عادّی خارج بوده و عدم ارتکاب گناه هیچگونه افتخاری برایش محسوب نمیشود و او حجّت و مقتدای مردم نخواهد بود؛ امّا در مورد عصمت علمی هیچ اشکالی وجود ندارد که امکان هر نوع اشتباه در بینش و اعتقاد و دریافت و اجرای پیام الهی منفی باشد و این امر با اراده و عنایت خاصّ الهی تحقّق مییابد؛ یعنی معصوم با اراده خاصّ الهی و توسّط مأموران آسمانی در این زمینه محافظت میشود»[۵۸].
|
۴. حجت الاسلام و المسلمین قربانی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین علی قربانی در کتاب «امامتپژوهی» در اینباره گفته است:
«عصمت معصومین به واسطۀ دو امر حاصل میشود:
|
۵. حجت الاسلام و المسلمین سید موسی هاشمی تنکابنی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین سید موسی هاشمی تنکابنی در کتاب «عصمت ضرورت و آثار» در اینباره گفته است:
«یکی از شبهات عمومی نظریه عصمت، تلقی جبرگرایانه بودن از آن است؛ یعنی هنگامی که انسان معصوم با اِمداد الهی از انجام گناه عصمت داشته باشند، گویا به نوعی اختیار و گزینش آزادانه و ارادیِ او محدود شده و در سایه یک عامل بیرونی قرار گرفته است[۶۳]. معتقدان این نظریه میگویند: اینکه در زمینههای پیدایش عصمت گفته میشود، خداوند انسان معصوم را به نوعی در برابر گناه و آلودگی حفظ میکند، به معنای جبر است و اساساً، اندیشه عصمت همسان با جبرگرایی است و با اختیار انسان سازگاری ندارد. نقد و نظر ادله فراوانی دلالت میکند که انبیا و امامان معصوم(ع) نیز همانند دیگر انسانها مکلفاند و خداوند در برابر اعمال آنان نیز پاداش میدهد[۶۴] و این نشان میدهد که آنان در اعمال و کردار خویش کاملاً مختارند و در مورد ترک معاصی و گناهان نیز با اختیار خود عمل میکنند؛ زیرا اگر بدون اختیار باشد، گناه نکردن فضیلتی نخواهد بود و هر کس دیگری را هم خداوند به زور از انجام معاصی بازدارد، مرتکب گناه نمیشود. از اینرو، کمال انسان معصوم در این است که با اختیار و اراده خویش از گناه و آلودگی خودداری کند. چنانکه در زمینههای پیدایش عصمت گفته شد، انسان معصوم البته از اِمداد و کمک ویژه خداوند برخوردار است، ولی این کمکها گزاف نیست[۶۵]؛ به این معنا که خداوند کمکی را که به آنان میکند که از گناه خودداری کنند، از دیگران دریغ نمیورزد، بلکه این کمکها کاملاً بر اساس معیار و ضابطه است. هر کس به اندازه شایستگیها و متناسب با تلاشی که در راه خدا دارد، از این کمکها برخوردار میشود. چون معصومان با همه توان در راه بندگی و طاعت خدا قدم برمیدارند، هنگام نیاز به کمک و اِمداد فوقالعاده الهی، خداوند آنها را بهرهمند میکند، اما این کمکها به گونهای نیست که آنان را مجبور و اختیارشان را سلب کند[۶۶]. برای مثال، برخی از کارهای زشت وجود دارد که همه ما پلید بودن آن را قبول داریم و هرگز قصد انجام آن را نیز نمیکنیم؛ در حالیکه، اصلا مجبور به ترک آن نیستیم. کسی که در عمر خود قصد خوردن نجاست را نمیکند؛ در حالیکه در این کار کاملا اختیار دارد، چنین است. انبیا و امامان(ع) نیز در مورد گناه و معصیت چنین حالتی از بیزاری را دارند. پلیدی و پیامدهای گناه چنان برایشان روشن است که حتی هوس ارتکاب آن را هم در سر نمیپرورانند و این هرگز به معنای مجبور بودن آنها نیست»[۶۷].[۶۸] |
6. ابراهیم صفرزاده؛ |
---|
صفرزاده در «عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی» در اینباره گفتهاند:
«بسیاری از دانشمندان اهل سنت مثل اشاعره با اینکه قول به عصمت را در انبیا پذیرفتهاند، اما در عصمت انبیا قائل به جبرند. منشأ این التزام به جبر در عصمت، چند چیز است: بشر بودن معصومان: یکی از ارکان معرفتشناسی برخی از مکاتب فلسفی غرب “جائزالخطا دانستن بشر” است[۶۹]. یکی از دلایل انکار انبیا در طول تاریخ، بشر بودن آنان بوده است، لذا قرآن کریم به این دلیل اشاره کرده، میفرماید: ﴿إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا﴾[۷۰]. ملتها و اقوام، وقتی خود و همنوعانشان را که دائم در گناه بودند میدیدند، برایشان بدیهی شده بود که جایز الخطا بودن جزء لاینفک و ذاتی بشر است و با این تفکر، سخن کسانی را که ادعای نبوت و ابلاغ وحی میکردند - و باید معصوم میبودند - را با ذات بشر ناسازگار میدانستند، لذا یکی از عوامل قول به جبری بودن عصمت را باید ریشه در بشر بودن معصومان دانست. از طرفی چون در غرب و خصوصاً مسیحیت نو که افکار و عقاید سیاسی رواج داشت و از مسیحیت کهن که برگرفته از انجیل و حضرت عیسی (ع) بوده چیزی جز خرافات و تحریفات باقی نمانده، مسیحیان به گناهکار بودن جبلّی انسان، بخشش بهشت، گناه بخشی توسط راهبان و فدا شدن عیسی (ع) برای نجات انسانهای گنهکار و بخشش آنان روی آوردند و بر این اساس اعتقاد به جایز الخطا بودن انسان شکل گرفت. چگونگی تعریف عصمت: عامل دوم تعاریفی است که برخی از ماهیت عصمت دارند؛ مثلاً ابوالحسن اشعری میگوید: “عصمت عبارت است از قدرت بر طاعت یا عدم قدرت بر معصیت”. همین تعریف را ابوالحسن بصری نیز از عصمت داشته است[۷۱]. امام الحرمین جوینی هم میگوید: “توفیق خلق، قدرت بر طاعت است و خذلان خلق، قدرت بر معصیت است و عصمت، توفیق است بعینه”[۷۲]. اسناد عصمت در ظاهر آیات به خدا: عامل سوم، ظاهر آیات قرآن است؛ مثل: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾[۷۳]. در این آیه اذهاب رجس را از پیامبر اکرم و اهل بیتشان (ع) به خدا نسبت میدهد و در جای دیگری نیز میفرماید: ﴿إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ * وَإِنَّهُمْ عِنْدَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيَارِ﴾[۷۴]. ظاهر این آیات این است که خداوند عصمت را به انبیا و اهل بیت (ع) عطا کرده است و آنان هیچ دخلی در کسب عصمت نداشتند. تحلیل و بررسی: جوابهای تفصیلی هر کدام، از این سه عامل که موجب جبرگرایی در عصمت شده، قبلاً آمده است، اما اجمالاً، به بررسی آن میپردازیم: اولاً؛ در مکتب اسلام و قرآن، هیچ انسانی گنهکار متولد نمیشود، بلکه برعکس، تمام انسانها در بدو تولد پاک و معصوم خلق میشوند، همانطور که در روایات به آن اشاره شده است. همچنین قرآن و روایات هم انسانها را برای کسب عصمت و عالیترین کمال انسانی (خلافت الهی) دعوت به تلاش کردهاند. بنابر این جمله “انسان جایز الخطا است” به خاطر خطاهای اکثر افراد در طول تاریخ است که غفلت آنها را فرامیگیرد و این به آن معنا نیست که عصمت برایشان غیر ممکن باشد، وگرنه نقص در آفرینش و تبعیض در انسانها حاصل میشد. ثانیاً؛ عصمت بدون تلاش و مجاهدت حاصل نمیشود، همانطور که روایات و آیات دعوتکننده به عصمت، آن را تذکر دادهاند. ثالثاً؛ ریشههای عصمت، اختیاری است و با تلاش و کوشش کسب میشود، اگرچه خود عصمت، موهوب الهی است»[۷۵]. |
7. احمد حسین شریفی؛ |
---|
آقایان دکتر یوسفیان و شریفی در «پژوهشی در عصمت معصومان» در اینباره گفتهاند:
«برداشت جبریانگارانه از عصمت، میتواند به یکی از عوامل ذیل مستند باشد: بشر بودن معصومان: ممکن است گفته شود، انسان همواره ملازم با گناه و خطاست. هر اندازه که کسی تلاش کند تا خود را از لغزشها دور نگه دارد. بیگمان مواردی درونی پیش خواهد آمد که عنان اختیار از دست او ربوده شده، سیل حوادث درونی و بیرونی او را در کام خود خواهد کشید. و از اینجاست که یکی از اصول اساسی و ارکان معرفتشناسی برخی از مکاتب فلسفی غرب "جائز الخطا دانستن بشر" است[۷۶]. میتوان گفت، یکی از انگیزههای مهم مخالفت با انبیا، بشر بودن آنها بود. وقتی که اقوام پیامبران، خود و انسانهای همانند خویش را میدیدند که همگی به نحوی گناه آلودند، برای آنها قابل تصور نبود که انسانی از یک مقام و منزلت آسمانی برخوردار بوده، مؤیّد به نیروهای قدسی و ماوراء طبیعی و مرتبط با عالم غیب باشد. حال با توجه به مطالب فوق، ممکن است کسی نبوّت و حتّی عصمت پیامبری را به خاطر وجود ادلّه قاطع بپذیرد، ولی همچنان مقام و منزلت انسانیت و تواناییهای بالقوه انسان، برای او ناشناخته بماند. در این صورت، تنها راهی که در برابر او وجود دارد، این است که عصمت را در اثر جبر عوامل بیرونی دانسته، در نتیجه، معصوم را در ترک آلودگیها مجبور بپندارد. میتوان ادعا کرد که در واقع، کسانی که به دام چنین شبههای افتادهاند، مقام و منزلت انسان را نشناخته و به نیروها و استعدادهای فوقالعادهای که در نهاد آدمی نهفته است، پی نبردهاند، اینان بینشها و گرایشهای همه آدمیان را در یک سطح تصوّر کرده و همه را با خویشتن به قیاس نشستهاند، و از آنجا که در خود چنین توان و قدرتی نیافته، پنداشتهاند که انسان دیگری نیز توان پرهیز از همه معاصی را ندارد. حال آنکه، انسانها در میزان استعداد و قدرت اراده با هم متفاوتند و به هر کسی قابلیت و استعداد خاصی عطا شده است. البته برخورداری از چنین استعداد بالایی در اثر شایستگیهای اختیاری معصومان بوده است. واژه عصمت و معصوم از آنجا که در احادیث متعددی برای تبیین این مقام و منزلت انبیا و امامان از واژه عصمت و معصوم و مشتقات آنها استفاده شده است، و از طرفی میدانیم که عصمت به معنای منع کردن میباشد، ممکن است تصور شود که اجتناب از آلودگیها در اختیار اهل عصمت نیست؛ بلکه آنان را به اجبار از انجام گناهان باز داشتهاند. در نقد این سخن باید گفت، همچنان که در توضیح مفهوم لغوی عصمت گفته شد، مورد استعمال این واژه منحصر در این معنا نیست. بلکه در مواردی هم که شخص دیگری مقدمات و وسایل اجتناب از کاری را در اختیار کسی قرار داده باشد، واژه منع و عصمت کاربرد دارد؛ هر چند آن شخص از سر اختیار از آن کار دوری گزیند. آیات و روایات: هر چند قرآن کریم، واژه عصمت و مشتقات آن را در معنای اصطلاحی آن به کار نبرده؛ اما با بیانات متعددی عصمت معصومین را تبیین کرده است، که در نظر ابتدایی ممکن است از برخی تعبیرات قرآنی در این باب، تصور جبری بودن عصمت شود. در پارهای از اخبار و احادیث نیز، از عصمت به عنوان "موهبت"، "تأیید" و "توفیق" الهی یاد شده است. این گونه تعبیرات نیز جبری بودن عصمت را به ذهن میآورد. در این زمینه به چند از این دست آیات و روایات اشاره میکنیم:
پاسخ: آنچه در اینجا، به طور اجمال، پیرامون این آیات و روایات میتوان گفت، این است که: در بینش اصیل اسلامی، هیچ یک از پدیدههای جهان هستی استقلالی از خود ندارند و وجود همه آنها وابسته به لطف و عنایت الهی است؛ عصمت نیز پدیدهای است که همچون سایر پدیدههای جهان هستی، مستند به خداوند میباشد و قهراً به توفیق و لطف اوست[۸۶]. چنانکه در بیانات قرآنی، اموری همچون هدایت و ضلالت به مشیت و اراده خداوند متعال نسبت داده میشوند: ﴿يُضِلُّ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ﴾[۸۷]؛ ولی این، به معنای اجبار بر هدایت و ضلالت نیست؛ به طوری که آدمیان در انتخاب سرنوشت خویش هیچگونه اراده و اختیاری نداشته باشند. بر اساس بینش امامیه باید گفت، انسانها نه آنگونهاند که انتخاب سرنوشت خویش گونه اختیار و ارادهای نداشته باشند. بر اساس بینش امامیه باید گفت: انسانها نه آنگونهاند که در انتخاب سرنوشت خویش هیچگونه اختیار و ارادهای نداشته باشند و نه آنچنانند که به خویشتن خویش واگذار شده باشند؛ بلکه «لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِيضَ، وَ لكِنْ أَمْرٌ بَيْنَ أَمْرَيْنِ»[۸۸]. به عبارت دیگر باید گفت فاعلیّت الهی در طول فاعلیت انسان است؛ یعنی، همچنان که افعال آدمی را به خود آنها نسبت میدهیم. در یک بینش توحیدی میتوان همه آنها را به خداوند متعال نیز استناد داد. هیچگونه فعلی در جهان هستی تحقق نمییابد مگر به اراده تکوینی الهی "ولی این اراده در طول ارادههای فاعلهای مختار است"[۸۹]. البته تفصیل مطلب را باید در مباحث جبر و اختیار و همچنین در مباحث توحید افعالی جستوجو کرد. ممکن است گفته شود این بیان، شبهه جبری بودن عصمت را که از روایت دوم توهم میشود، دفع نمیکند؛ زیرا که در این روایت، هر گونه فاعلیّتی از معصومان سلب شده و تصریح شده است که آنها خود در رسیدن به این مقام هیچ نقشی نداشتهاند: «كُلِّهِ مِنْ غَيْرِ طَلَبٍ مِنْهُ وَ لَا اكْتِسَابٍ». بلکه تنها فضل و موهبت الهی بوده است: «بَلِ اخْتِصَاصٌ مِنَ الْمُفْضِلِ الْوَهَّابِ». پاسخی که میتوان به این اشکال داد، این است که در این روایت برای امام اوصافی چند ذکر شده است که یکی از آنها پاک بودن از گناه و هر گونه عیب و نقص میباشد. افزون بر آن، اوصاف دیگری نیز بیان شده است؛ از جمله اینکه علوم خاصی از ناحیه خداوند به آنها عطا شده که دیگران از آنها بهرهای ندارند. «مَخْصُوصٌ بِالْعِلْمِ... لَا يُعَادِلُهُ عَالِمٌ». طبیعی است که اختیاری بودن عصمت، به این معنا نیست که تمام افراد عادی قادرند به تمام مقامات معصومان دست یابند، به نحوی که مثلاً از ابتدای تولّد حتی از خطا مصون باشند، و به همه علوم غیبی که ویژه معصومان است، دسترسی پیدا کنند. بلکه مقامات امام با فروعات مختلفش، در مجموع، امری غیر اکتسابی است»[۹۰]. |
8. بهروز مینایی؛ |
---|
آقای دکتر بهروز مینایی در کتاب «اندیشه کلامی عصمت» در اینباره گفته است:
«برخی از متکلمان معتقدند معصوم کسی است که امکان ندارد معصیت و گناه از او صادر شود. افراد این گروه درباره تبیین عدم امکان گناه دو نظریه متفاوت دارند:
نظرگاه دوم از آنِ ابوالحسن اشعری است که از شاخصترین افراد اشاعره محسوب میشود. این دیدگاه گرچه ماهیت عصمت را تبیین نمیکند؛ آنچه مسلّم است با دیدگاه اعتقادی اشاعره یعنی اعتقاد به جبر، سازگار و هماهنگ است. در دیدگاه دوم معصوم مانند افراد عادی است؛ با این تفاوت که تنها قدرت بر طاعت دارد؛ اما قدرت بر معصیت ندارد. برخی این دیدگاه را به ابوالحسین بصری، از سران معتزله نسبت دادهاند[۹۳]؛ با اینکه از نظر اعتقادی یعنی قول به تفویض با اساس مذهب معتزلی و استثنا خوردن قدرت معصوم در مورد معصیت نیاز به شرح و بیانی از جانب معتزله دارد. اشاعره در مورد انبیا و برانگیخته شدن آنها به نبوت و رسالت هیچ صفتی را در خود پیامبر شرط نمیکنند؛ یعنی اینکه پیامبر باید دارای استعداد ذاتی، صفای جوهر و ذکای فطرت باشد، نزد آنها اصلاً معتبر نیست[۹۴]؛ ازاین رو در صورتی که با دلیل، لزوم عصمت را برای رهبران الهی شرط بدانند تنها آن را وابسته به مشیت حق تعالی درباره بندگانش میدانند[۹۵]. آنچه اشعری در کتاب کلامی خود درباره عصمت ذکر میکند، این است که ماهیت عصمت و توفیق، همان قوّت و برتری درجه ایمان است؛ ازاین رو عصمت را مانند ایمان دارای مراتب میداند[۹۶] و با اضافه کردن این مطلب که اعمال انسانی و حتی ایمان و کفر، بنا به مسلک اشعری توسط خدا در بشر خلق میشود، با قول قبلی منسوب به او سازگاری مییابد. به هر روی بسیاری از اصحاب اشعری و دیگران در این عقیده یعنی جبری بودن عصمت با اشعری مخالفاند. آنها در ردّ این نظریه گفتهاند که اگر معصوم قدرت بر معصیت نداشته باشد، استحقاق مدح بر ترک معاصی و انجام تکالیف ندارد و به طور کلی تکلیف دایر مدار قدرت و اختیار است؛ درنتیجه اگر تکلیف نباشد، معنایی برای پاداش و ثواب بر ترک معاصی و عصمت نمیماند[۹۷]. مسلک جبری عصمت به هر دو جنبه، بیان اصل جبری بودن عصمت معصوم و نیز تفسیر ماهیت آن به درجات بالای ایمان در قرن هشتم قمری توسط دو دانشمند دیگر این مسلک با قرائت جدید و بیان روشن تری ارائه شده است. بیان روشنتر سخن اشعری در جبری بودن عصمت توسط قاضی عضدالدین ایجی ارائه شده است؛ او در ضمن ردّ نظریه حکما در تفسیر ملکه بودن عصمت و نیز ردّ نظریه لطف معتزله و نیز ردّ اینکه عصمت خاصیتی در نفس یا بدن معصوم باشد که با وجود آن صدور گناه از معصوم ممتنع باشد، مسلک اشاعره در عصمت را اینگونه بیان میکند: و هي عندنا ان لا يخلق الله تعالى فيهم ذنبا[۹۸]: عصمت به این است که خداوند در معصوم گناهی نیافریند. میرسید شریف در تفسیر این جمله میگوید: «این دیدگاه مبتنی بر اصل پذیرفته شده نزد اشاعره است که تمامی اشیا و افعال به فاعل مختار اولی که خداوند متعال است، استناد داده میشود»[۹۹].[۱۰۰] |
پانویس
- ↑ ر.ک: فتح الباری، ج۱۳، ص۴۱۰؛ عمدة القاری، ج۲۵، ص۱۷۷.
- ↑ الهدایة، ص۱۹؛ الکافی، ج۱، ص۱۶۰، ح۱۳؛ الاعتقادات فی دین الإمامیه، ص۲۹؛ التوحید (شیخ صدوق)، ص۲۰۶؛ عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۱۱۴؛ الإحتجاج، ج۲، ص۱۹۸؛ بحار الأنوار، ج۵، ص۱۲، ح۱۸ و برخی منابع دیگر.
- ↑ ر.ک: جزوه کلام جدید (انسانشناسی)، ص۱۴۳-۱۴۴.
- ↑ مینایی، بهروز، اندیشه کلامی عصمت، ص ۷۹.
- ↑ راهنماشناسی، ص۱۰۵-۱۰۸؛ جزوه راه و راهنماشناسی، ص۶۴۵.
- ↑ ﴿قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ﴾ «گفت: به ارجمندی تو سوگند که همگی آنان را گمراه خواهم کرد * بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره ص، آیه ۸۲-۸۳.
- ↑ «ویژه ساختیم» سوره ص، آیه ۴۶.
- ↑ «جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گردان» سوره احزاب، آیه ۳۳.
- ↑ المیزان، ج۱۶، ص۳۱۳؛ جزوه راه و راهنماشناسی، ص۶۸۱-۶۸۲.
- ↑ «این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد میبخشد و خداوند دارای بخشش سترگ است» سوره جمعه، آیه ۴.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۵، ص۱۲۷-۱۲۸؛ و همچنین ر.ک: الکافی، ج۱، ص۲۰۲-۲۰۳.
- ↑ معانی الاخبار، ص۹۸-۹۹؛ و همچنین ر.ک: تحف العقول، ص۴۳۹.
- ↑ بحارالانوار، ج۹۹، ص۱۲۹؛ مفاتیح الجنان، ص۷۲۳.
- ↑ رسالة الثقلین، ش۱، ص۱۴۱.
- ↑ «امّا هر که را بخواهد بیراه وا مینهد و هر که را بخواهد راهنمایی میکند» سوره نحل، آیه ۹۳.
- ↑ شیخ صدوق، التوحید، ص۳۶۲.
- ↑ جزوه راه و راهنماشناسی، ص۶۸۲.
- ↑ صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی ص ۱۲۰.
- ↑ شریفی، احمد حسین، یوسفیان، حسن، پژوهشی در عصمت معصومان ص ۳۹-۴۴.
- ↑ امام حسن مجتبی (ع) در خطبهای در برابر معاویه به این شرافت اشاره کرده، فرمودند: «نَحْنُ أَهْلُ بَيْتِ نَبِيِّكُمْ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنَّا الرِّجْسَ وَ طَهَّرَنَا تَطْهِيراً»؛ تذکره خواص الأمه، ص۱۹۸.
- ↑ «آیا آنکه آفریده است نمیداند؟ با آنکه او نازکبین آگاه است» سوره ملک، آیه ۱۴.
- ↑ حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین ص ۱۴۹.
- ↑ محمدی، رضا، امامشناسی، ص۵۶.
- ↑ درباره پیامبر(ص) آمده: ﴿فَأَنَا أَوَّلُ الْعَابِدِينَ﴾ «من نخستین پرستنده (ی اوی) ام» سوره زخرف، آیه ۸۱؛ ﴿وَأَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ﴾ «و من نخستین مسلمانم» سوره انعام، آیه ۱۶۳؛ خداوند خطاب به پیامبر(ص) میفرماید: ﴿وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ﴾ «و پروردگارت را پرستش کن تا مرگ تو فرا رسد» سوره حجر، آیه ۹۹؛ ﴿وَإِنَّ لَكَ لَأَجْرًا غَيْرَ مَمْنُونٍ﴾ «و بیگمان تو را پاداشی بیپایان است» سوره قلم، آیه ۳؛ یا درباره حضرت داوود و سلیمان(ع) میفرماید: ﴿وَإِنَّ لَهُ عِنْدَنَا لَزُلْفَى وَحُسْنَ مَآبٍ﴾ «و بیگمان او را نزد ما نزدیکی و سرانجامی نیک بود» سوره ص، آیه ۲۵ و ۴۰.
- ↑ عماد الدین طبری از دانشمندان بزرگ قرن هفتم هجری میفرمایند: «سؤال: بنابراین باید که معصوم به عصمت مستحق مدح نیاید. جواب: ما معصوم را به عصمت مدح نکنیم، بلکه به طاعت مدح کنیم، که آن به مشقت حاصل شود، و وی بدان تحمل مشقت مستحق مدح است». تحفة الأبرار، فصل سیم، در عصمت، ص۶۱.
- ↑ چنانکه طبق دیدگاه شیعیان که انسان نه مجبور است و نه به گونهای که همه چیز به او واگذاشته شده باشد، طبق فرمایش امام صادق(ع): «لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِيضَ وَ لَكِنْ أَمْرٌ بَيْنَ الْأَمْرَيْنِ»، عصمت داشتن نه آنها را مجبور میکند و نه همه چیز را به آنها را میگذارد. ر.ک: شیخ صدوق، التوحید، ص۳۵۲، ب ۵۹، ح۸.
- ↑ ر.ک: مصباح یزدی، راه و راهنماشناسی، ص۱۶۳.
- ↑ هاشمی تنکابنی، سید موسی، عصمت ضرورت و آثار، ص۲۰۵.
- ↑ ر.ک: ادب فنای مقربان، ج۳، ص۳۵۱.
- ↑ سوره آل عمران؛ آیه: ۱۰۲.
- ↑ «الْمَعْصُومُ هُوَ الْمُمْتَنِعُ بِاللَّهِ مِنْ جَمِیعِ مَحَارِمِ اللَّهِ وَ قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی: وَ مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیم»؛ معانی الاخبار، ص ۱۳۲.
- ↑ الهی راد، صفدر، انسانشناسی، ص ۱۲۸.
- ↑ ر.ک: قربانی، علی، امامتپژوهی، ص۱۶۲.
- ↑ «و اگر دمدمهای از شیطان تو را برانگیزد به خداوند پناه جو که او شنوایی داناست» سوره اعراف، آیه ۲۰۰.
- ↑ «فَهُوَ مَعْصُومٌ مُؤَيَّدٌ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ قَدْ أَمِنَ مِنَ الْخَطَايَا وَ الزَّلَلِ وَ الْعِثَارِ»؛ الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج۲، ص۴۳۶؛ «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَكِلْنَا إِلَى أَنْفُسِنَا وَ لَوْ وَكَلَنَا إِلَى أَنْفُسِنَا لَكُنَّا كَبَعْضِ النَّاسِ...»؛ بحارالأنوار، ج۲۴، ص۳۱۰.
- ↑ «و نزدیک بود که تو را از آنچه ما به تو وحی کردیم (به ترفند) باز دارند تا جز آن را بر ما بربندی» سوره اسراء، آیه ۷۳.
- ↑ «و اگر ما تو را پابرجا نمیداشتیم نزدیک بود اندکی به آنان گرایش یابی» سوره اسراء، آیه ۷۴.
- ↑ ر.ک: ادب فنای مقربان، ج۳، ص۳۵۲.
- ↑ «و بیگمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمیدید آهنگ او میکرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم» سوره یوسف، آیه ۲۴.
- ↑ مقامی، مهدی، درسنامه امامشناسی، ص۵۹-۶۲.
- ↑ مینایی، بهروز، اندیشه کلامی عصمت، ص ۷۹.
- ↑ هاشمی تنکابنی، سید موسی، عصمت ضرورت و آثار، ص۲۰۷.
- ↑ ر.ک: ادب فنای مقربان، ج۳، ص۳۵۱.
- ↑ «و اگر دمدمهای از شیطان تو را برانگیزد به خداوند پناه جو که او شنوایی داناست» سوره اعراف، آیه ۲۰۰.
- ↑ «فَهُوَ مَعْصُومٌ مُؤَيَّدٌ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ قَدْ أَمِنَ مِنَ الْخَطَايَا وَ الزَّلَلِ وَ الْعِثَارِ»؛ الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج۲، ص۴۳۶. «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَكِلْنَا إِلَى أَنْفُسِنَا وَ لَوْ وَكَلَنَا إِلَى أَنْفُسِنَا لَكُنَّا كَبَعْضِ النَّاسِ...»؛ بحارالأنوار، ج۲۴، ص۳۱۰.
- ↑ «و نزدیک بود که تو را از آنچه ما به تو وحی کردیم (به ترفند) باز دارند تا جز آن را بر ما بربندی» سوره اسراء، آیه ۷۳.
- ↑ «و اگر ما تو را پابرجا نمیداشتیم نزدیک بود اندکی به آنان گرایش یابی» سوره اسراء، آیه ۷۴.
- ↑ ر.ک: ادب فنای مقربان، ج۳، ص۳۵۲.
- ↑ «و بیگمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمیدید آهنگ او میکرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم» سوره یوسف، آیه ۲۴.
- ↑ مقامی، مهدی، درسنامه امامشناسی، ص ۵۹-۶۲.
- ↑ ر.ک: فتح الباری، ج۱۳، ص۴۱۰؛ عمدة القاری، ج۲۵، ص۱۷۷.
- ↑ الهدایة، ص۱۹؛ الکافی، ج۱، ص۱۶۰، ح۱۳؛ الاعتقادات فی دین الإمامیه، ص۲۹؛ التوحید (شیخ صدوق)، ص۲۰۶؛ عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۱۱۴؛ الإحتجاج، ج۲، ص۱۹۸؛ بحار الأنوار، ج۵، ص۱۲، ح۱۸ و برخی منابع دیگر.
- ↑ امام حسن مجتبی (ع) در خطبهای در برابر معاویه به این شرافت اشاره کرده، فرمودند: «نَحْنُ أَهْلُ بَيْتِ نَبِيِّكُمْ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنَّا الرِّجْسَ وَ طَهَّرَنَا تَطْهِيراً»؛ تذکره خواص الأمه، ص۱۹۸.
- ↑ «آیا آنکه آفریده است نمیداند؟ با آنکه او نازکبین آگاه است» سوره ملک، آیه ۱۴.
- ↑ «و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی میکردند» سوره سجده، آیه ۲۴.
- ↑ ر.ک: بلاغات النساء، ص۱۵.
- ↑ حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص ۱۴۹.
- ↑ محمدی، رضا، امامشناسی، ص۵۶.
- ↑ سوره آل عمران؛ آیه: ۱۰۲.
- ↑ «الْمَعْصُومُ هُوَ الْمُمْتَنِعُ بِاللَّهِ مِنْ جَمِیعِ مَحَارِمِ اللَّهِ وَ قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی: وَ مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیم»؛ معانی الاخبار، ص ۱۳۲.
- ↑ الهی راد، صفدر، انسانشناسی، ص ۱۲۸.
- ↑ ر.ک: قربانی، علی، امامتپژوهی، ص۱۶۲.
- ↑ ر.ک: حسن حنفی، من العقیدة الی الثورة، ج۴، ص۱۸۷ – ۱۸۸.
- ↑ درباره پیامبر(ص) آمده: ﴿فَأَنَا أَوَّلُ الْعَابِدِينَ﴾ «من نخستین پرستنده (ی اوی) ام» سوره زخرف، آیه ۸۱؛ ﴿وَأَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ﴾ «و من نخستین مسلمانم» سوره انعام، آیه ۱۶۳؛ خداوند خطاب به پیامبر(ص) میفرماید: ﴿وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ﴾ «و پروردگارت را پرستش کن تا مرگ تو فرا رسد» سوره حجر، آیه ۹۹؛ ﴿وَإِنَّ لَكَ لَأَجْرًا غَيْرَ مَمْنُونٍ﴾ «و بیگمان تو را پاداشی بیپایان است» سوره قلم، آیه ۳؛ یا درباره حضرت داوود و سلیمان(ع) میفرماید: ﴿وَإِنَّ لَهُ عِنْدَنَا لَزُلْفَى وَحُسْنَ مَآبٍ﴾ «و بیگمان او را نزد ما نزدیکی و سرانجامی نیک بود» سوره ص، آیه ۲۵ و ۴۰.
- ↑ عماد الدین طبری از دانشمندان بزرگ قرن هفتم هجری میفرمایند: «سؤال: بنابراین باید که معصوم به عصمت مستحق مدح نیاید. جواب: ما معصوم را به عصمت مدح نکنیم، بلکه به طاعت مدح کنیم، که آن به مشقت حاصل شود، و وی بدان تحمل مشقت مستحق مدح است». تحفة الأبرار، فصل سیم، در عصمت، ص۶۱.
- ↑ چنانکه طبق دیدگاه شیعیان که انسان نه مجبور است و نه به گونهای که همه چیز به او واگذاشته شده باشد، طبق فرمایش امام صادق(ع): «لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِيضَ وَ لَكِنْ أَمْرٌ بَيْنَ الْأَمْرَيْنِ»، عصمت داشتن نه آنها را مجبور میکند و نه همه چیز را به آنها را میگذارد. ر.ک: شیخ صدوق، التوحید، ص۳۵۲، ب ۵۹، ح۸.
- ↑ ر.ک: مصباح یزدی، راه و راهنماشناسی، ص۱۶۳.
- ↑ هاشمی تنکابنی، سید موسی، عصمت ضرورت و آثار، ص۲۰۵.
- ↑ پژوهشی در عصمت معصومان، ص۴۳.
- ↑ «شما (نیز) جز بشری مانند ما نیستید» سوره ابراهیم، آیه ۱۰.
- ↑ شرح تجرید، ص۴۹۴؛ المحصل، ص۵۲۱.
- ↑ ابوالمعالی جوینی، الارشاد الی قواطع الادله فی أصول الاعتقاد، ص۲۵۵.
- ↑ «جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
- ↑ «و ما آنان را به ویژگییی که یادکرد رستخیز است، ویژه ساختیم * و آنان نزد ما از گزیدگان نیکان بودند» سوره ص، آیه ۴۶-۴۷.
- ↑ صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی، ص ۱۲۰.
- ↑ ر.ک: جزوه کلام جدید (انسانشناسی)، ص۱۴۳-۱۴۴.
- ↑ راهنماشناسی، ص۱۰۵-۱۰۸؛ جزوه راه و راهنماشناسی، ص۶۴۵.
- ↑ ﴿قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ﴾ «گفت: به ارجمندی تو سوگند که همگی آنان را گمراه خواهم کرد * بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره ص، آیه ۸۲-۸۳.
- ↑ «ویژه ساختیم» سوره ص، آیه ۴۶.
- ↑ «جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گردان» سوره احزاب، آیه ۳۳.
- ↑ المیزان، ج۱۶، ص۳۱۳؛ جزوه راه و راهنماشناسی، ص۶۸۱-۶۸۲.
- ↑ «این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد میبخشد و خداوند دارای بخشش سترگ است» سوره جمعه، آیه ۴.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۵، ص۱۲۷-۱۲۸؛ و همچنین ر.ک: الکافی، ج۱، ص۲۰۲-۲۰۳.
- ↑ معانی الاخبار، ص۹۸-۹۹؛ و همچنین ر.ک: تحف العقول، ص۴۳۹.
- ↑ بحارالانوار، ج۹۹، ص۱۲۹؛ مفاتیح الجنان، ص۷۲۳.
- ↑ رسالة الثقلین، ش۱، ص۱۴۱.
- ↑ «امّا هر که را بخواهد بیراه وا مینهد و هر که را بخواهد راهنمایی میکند» سوره نحل، آیه ۹۳.
- ↑ شیخ صدوق، التوحید، ص۳۶۲.
- ↑ جزوه راه و راهنماشناسی، ص۶۸۲.
- ↑ شریفی، احمد حسین، یوسفیان، حسن، پژوهشی در عصمت معصومان، ص ۳۹-۴۴.
- ↑ علی البحرانی، منارالهدی، ص۱۰۱؛ علامه حلّی، انوارالملکوت فی شرح الیاقوت، ص۹۶؛ لازم است ذکر شود که نگارنده بر قایل این قول دست نیافت، گرچه میتوان آن را به مهجور اشاعره قبل از ابوالحسن اشعری نسبت داد؛ چون با مبانی این مسلک در خلق اعمال بشر توسط خداوند و مسلک جبر سازگاری فراوانی دارد.
- ↑ علامه حلّی، انوارالملکوت فی شرح الیاقوت، ص۹۶.
- ↑ علی البحرانی، منارالهدی، ص۱۰۱؛ علامه حلّی، کشف المراد فی شرح تجریدالاعتقاد، ص۳۶۵.
- ↑ میر سیدشریف جرجانی، شرح المواقف قاضی عضدالدین ایجی، ج۸، ص۲۱۸.
- ↑ میر سیدشریف جرجانی، شرح المواقف قاضی عضدالدین ایجی، ج۸، ص۲۱۸.
- ↑ ر.ک: ابوالحسن اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۲۴۶ - ۲۶۳.
- ↑ ر.ک: میر سیدشریف جرجانی، شرح المواقف قاضی عضدالدین ایجی، ج۸، ص۲۸۱.
- ↑ میر سیدشریف جرجانی، شرح المواقف قاضی عضدالدین ایجی، ج۸، ص۲۸۰.
- ↑ میر سیدشریف جرجانی، شرح المواقف قاضی عضدالدین ایجی، ج۸، ص۲۸۰.
- ↑ مینایی، بهروز، اندیشه کلامی عصمت، ص ۷۹.