نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Msadeq(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۲۱ دسامبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۴:۵۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۲۱ دسامبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۴:۵۰ توسط Msadeq(بحث | مشارکتها)
«انتظار شخصیت فرد منتظر را تقویت میکند و او را برای ایفای نقشهای جدیداجتماعیکمک میرساند. انتظار، صفتی است که موجب میشود شخصیت فرد دگرگون شود. انتظار به عادتها، نگرش فرد منتظر به خود موجب و جامعه و مجموعه تصورات او از نفس و جامعه اثر میگذارد و موجب بروز نقشهای جدیدی برای فرد منتظر میشود و پایگاه اجتماعی او در جامعه در اثر پویایی و تحرک و تحول در جامعه تغییر مییابد.
شخصیت انسانمنتظر در اثر انتظارموعودعدالتگستر و امیداصلاح جامعه و زمینهسازی برای حکومتانتظار جهانی به قول یونک به یک شخصیت که دارای دو خصوصیت است تبدیل میگردد. از بُعد درونی به یک نوع خود هشیاری میرسد که آینده را به گونهای روشن میبیند که باید زمینه را برای آمدن موعود منتظر فراهم کند و از بعد بیرونی که این شخصیت دارای نقش و بالطبع پایگاه جدیداجتماعی میگردد. چرا که در تمام لحظات شب و روز از هر تلاشی برای تحقق آرمانهای مهدوی فروگذار نمیکند.
در روایتی از امام باقر (ع) نقل شده است که آن حضرت در تفسیرآیه شریفه﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾[۱] فرمودند: "بر انجام واجباتصبر کنید و با دشمنانتان پایداری کنید و پیوند خود را با امام منتظرتان مستحکم کنید"[۲].
جمله اول، که سفارش صبر بر انجام تکالیف است، اشاره به بعد درونی شخصیت دارد که انسانمنتظر میبایست از درون شخصیت خویش را برای انجام تکالیف متناسب با انتظار مستحکم و از تزلزلها حفظ کند و جمله دوم که پایداری با دشمنان را بیان میدارد، به بعد بیرونی شخصیت منتظر اشارت دارد که فرد منتظر میبایست نقش اجتماعی مهم خویش را که همانا پایداری در ستیز با دشمنان است در عصر غیبت تقویت سازد»[۳].
«خداپرستی: گام نخست برای فرد منتظر در مسیر خودسازی، "خداپرستی" و اجتناب از شیطانپرستی است. توحید و یکتاپرستی و مبارزه با شیطان است که انتظار را معنا میبخشد و همه حرکتهای انسان را به سمت و سوی واحدی سوق میدهد. پرستشخدا، در واقع عهدی است که از روز ازل و هنگام آفرینش، خدا با بشر بسته است، در قرآن میخوانیم: ﴿أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ * وَأَنِ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ﴾[۴]. دغدغه مهم حضرت هم آن است که بشر به این عهد الهی، پایبند باشد؛ چنان که ایشان فرموده است: "اگر شیعیان ما - که خداوند آنان را به اطاعت خویش موفق گرداند. در وفای به عهد الهی، همدل و همپیمان میشدند، سعادتدیدار ما از آنان به تأخیر نمیافتاد"[۵]. شایان ذکر است، عهد الهی، چیزی جز پرستشخداوند متعال نیست و این کارکرد مهم انتظار است که آدمی را به پیمان نخستینی که با حضرتحق، برای پرستش او بسته است، رهنمون میکند.
پرهیزگاری:پرهیزگاری، ملاک و معیاری است که همه رفتارهای آدمی را با آن میسنجند و قوهای است که آدمی با ایجاد آن، تمام اعمال خویش را جهتدار و پرمعنا میسازد. جایگاهتقوا و پرهیزگاری در آموزههای دینی، چنان رفیع و پر عظمت است که تقرب و ارجمندی آدمیان در نزد خدا، با آن سنجیده میشود: ﴿إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ﴾[۶]. بیشک این مهم از مقوله "تقوای گریز" نیست، بلکه تقوایی است که هم فرد و هم اجتماع را به سازندگی سوق میدهد و منتظر کسی است که "تقوای مثبت" را در خود، پرورش دهد و کارکرد مهم انتظار، بروز چنین حالتی در وجود شخص است. با این مبنا فرد منتظر، بیمبالات نیست و با پرهیزگاری به مرزهای گناه و حرام، نزدیک نمیشود. در احادیث اسلامی به دلیل پراهمیت بودن "انتظار" آن را هم ردیف پرهیزگاری قلمداد کردهاند چنان که امام صادق میفرماید: «اجْتِنَابَ الْمَحَارِمِ وَ انْتِظَارَ الْفَرَجِ»[۷]. و در جای دیگر، انتظار و پرهیزگاری را شرط یاریامام زمان قرار داده است: "هر کس شادمان میشود به این که از یاران حضرت قائم باشد، پس انتظار بورزد و بر پایه تقوا و خوش خلقی، رفتار نماید، در حالیکه منتظر است"[۸].
مهرورزی:انسان منتظری که خود و هستی را شناخته و با این شناخت، "خدا" را دریافته است به او عشق میورزد و با همین ویژگی، عاشق همه موجودات او نیز میشود: "عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست". در این میان، بیشترین علاقه او، به "انسان" است که همنوع خویش میباشد و نیازها و خواستههای همانند او دارد. لذا در سراسر آموزههای دینی، مهر و محبت به بندگان خدا، نشانه بارز ایمان شناخته شده است. اساسا بنا به فرمایش امام صادقدین چیزی جز محبت نیست: «هَلِ الدِّينُ إِلَّا الْحُبُّ»[۱۰]. کارکرد انتظار آن است که این حالت مهرورزی را در فرد منتظر، تقویت میکند، زیرا باید منتظران ظهور او را دوست داشت و از احوالشان جویا شد و به آنان مهر ورزید. رسول خدا فرمود: "خوشا به حال کسیکه "قائم اهل بیت" مرا درک کند در حالیکه در زمان غیبتش و قبل از قیام به او اقتدا نموده و دوست بدارد دوستانش را و با دشمنانش دشمنی کند"[۱۱]. این محبت و مهرورزی باید به بندگان ویژه خدا بیشتر باشد و هر مؤمنی به دلیل ویژگیهای فطری خود باید بکوشد با عمل به واجبات و ترک محرمات و نیز دیگر وسیلهها، زمینههای محبت، به اهلبیت را فراهم آورد، امام زمان میفرماید: «فَلْيَعْمَلْ كُلُّ امْرِئٍ مِنْكُمْ بِمَا يَقْرُبُ بِهِ مِنْ مَحَبَّتِنَا»[۱۲].
زهد ورزی: سالک با زهد ورزی، مقاماتسلوک را چالاکانه میپیماید و به قلههای رفیع معنویت، دست مییازد. همه سالکانی که در این مسیر گام نهادهاند، ملاک و معیار مهم را "زهد" دانستهاند. تعریف درست زهد به قول امام علی[۱۳] در این آیت قرآنی است که: ﴿لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ﴾[۱۴]. اما تردیدی نیست که یکی از جنبههای مهم زهد، سادهزیستی است. اساسا گرایش به "تجمل" با سلوک، سازگار نیست. انسانهایی که برای خود، زندگی پر زرق و برقی، فراهم آوردهاند و در عین حال از زهد و عرفان، دم میزنند، به تناقض گرفتار آمدهاند و ادعای پوچ میکنند. امام و اسوه ما در روزگار کنونی یعنی حضرت حجت، مصداق بارز زهدورزی و دوری از تجملات است، چنان که امام رضا در توصیف ایشان میفرماید: "لباسقائم ما چیزی نیست جز پوشاکی خشن و غذای او چیزی نیست جز طعامی خشک"[۱۵]. کسانی که ادعای پیروی از این امام بزرگ را میکنند نباید حریصانه به دنبال دنیا باشند و همت خود را در نیکو پوشیدن و خوردن و لذت بردن، خلاصه کنند»[۱۶].
ثانیاً: صرف محبت به حضرت کارگشا نیست. محبتی ارزش دارد که با معرفت همراه باشد، زیرا اگر محبت در پرتو شناخت شکل گیرد، با شبهاتدشمنان آفت نمیزند و پراستحکام خواهد بود[۳۰]. امام محمد باقر (ع) در این باره فرمود[۳۱]: «کسی که بمیرد و امام زمان خود را بشناسد، همانند کسی است که در خیمهحضرت قائم (ع) نزد آن حضرت باشد». در این روایت و نظایر آن به شناخت امام اشاره شده است؛ یعنی اجر و پاداش و ارزشحقیقی مربوط به مسلمان منتظری است که امام خود را بشناسد. روشن است مراد از شناخت امام تنها دانستن نام و خصوصیات و صفات آن حضرت نیست، بلکه باید علاوه بر آنها هدف امام را بشناسد و رفتار و گفتارش مورد پسند ایشان باشد و خود را برای پیاده کردن اهداف حیات بخش و انسان ساز آن مصلح کل، آماده کرده باشد. چنین شناختی او را از بدیها، تنگ نظریها، اختلافها و حسادتها باز میدارد و وی را به خوبیها و کمالات انسانی سوق میدهد و تحول و انقلابی ژرف در فکر و عمل او ایجاد میکند[۳۲].
تمرکز افکار و نیروها: انتظار از لحاظ فردی، موجب تمرکز افکار و نیروهای آدمی میشود؛ زیرا همه آنها، ناظر به یک هدف، یعنی انتظار ظهور میشوند و این امر به نوبه خود، موجب وحدت شخصیت او میگردد. در مقابل، میتوان به پراکنده بودن و متفرق بودن تلاشهای انسان اشاره نمود که هیچ نتیجهای در پی نخواهد داشت. این معنا در قرآن کریم چنین آمده است[۳۳]: «هر آینه سعی و کوشش شما پراکنده است»[۳۴].
پایداری در برابر حاکمانفاسد: بزرگترین پیآمد انتظارصبر و مقاومت است. اگر بخواهیم جامعهای مقاوم و پایدار داشته باشیم، ابتدا لازم است افراد آن به چنین صبر و مقاومتی دست یابند؛ زیرا آرمانمهدوی ابتدا درون انسانها نهادینه میشود و در مرحله بعد به جامعه سرایت میکند[۳۷].