صبر در اخلاق اسلامی

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۶ ژانویهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۴:۳۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث صبر است. "صبر" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل صبر (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

  • شکیبایی و استقامت، عبارت از ثبات نفس انسان است به گونه‌ای که طوفان‌ها، امتحان‌ها و مصیبت‌ها آن را از جای نبرد، شُبهات آن را به تزلزل نیاندازد، و سرانجام سستی و ضعفی در اطاعت الهی بر او غالب نگردد. شاید بهترین تعریف برای این فضیلت اخلاقی را، در این سخن امام صادق(ع) بتوان یافت، که: "مؤمن همچون کوه ثابت و استوار است، که طوفان‌ها آن را به حرکت در نمی‌آورد" [۱]
  • "طوفان" همان مشکلات و مصائب و خواستنی‌های نفسانی است، سختی برخی عبادات است و در یک سخن آنچه مؤمن را از غیر مؤمن جدا می‌سازد. این همه امّا نمی‌تواند مؤمنان را از جای به در کند و آرامش قلب آنان را بر هم زند، چه او همواره قلب خویشتن را از اضطراب‌ها، زبانش را از شکایت‌ها و ناله‌ها، و حتّی جسم خود را از آشکار شدن تغییر بر آن حفظ می‌نماید؛ به هنگام ظهور مهالک ترسان نمی‌شود، و از این‌رو با پیشه کردن صبر به ثبات قلب می‌رسد، و زان پس خواه ناخواه به ثبات قدم، دوری از خواستنی‌های نفسانی و شبهات روحی، دست می‌یابد[۲].
  • این همه را پیامبر اکرم(ص) در سخنی شریف این‌گونه بیان فرموده‌اند: "صبر بر سه گونه است: صبر به هنگام مصیبت، صبر بر اطاعت خدا، و صبر از معصیت خدا. هرکس بر مصیبتی صبر کند تا آنجا که به واسطه نیکویی عزاداریش آن مصیبت را از سر بگذراند، خداوند برای او سیصد درجه نویسد که فاصله میان هریک از دو درجه همانند فاصله میان آسمان و زمین باشد؛ و هرکس بر اطاعت از خدا صبر ورزد خداوند برای او ششصد درجه نویسد، که فاصله میان هر دو درجه مانند فاصله میان اعماق زمین تا عرش باشد؛ و هرکس بر گناه صبر کند خداوند برای او نهصد درجه نویسد، که فاصله میان هر دو درجه مانند فاصله میان اعماق زمین تا آخر عرش باشد"[۳].
  • آنچه در این حدیث شریف آمده است، حصری عقلی است؛ چه انسان گاه به هنگام ناراحتی‌ها، گاه به هنگام لذّت‌ها، و گاه به هنگام انجام نیکی‌ها صبر می‌ورزد، و در این راستا نمی‌توان صورتی چهارم دست‌یاب کرد. گذشته از این، ترتیبی که برای ثواب‌های صابران بیان شده نیز ترتیبی عقلی است، چه اجر صبر بر ترک لذّات برتر از اجر صبر بر عمل خیر است، و صبر بر طاعات برتر از اجر بر صبر به هنگام مصیبت‌ها است؛ چه لذّت برترین چیزی است که آدمی را به سوی خود جلب می‌نماید، از این‌رو دست کشیدن از آن و صبر کردن بر از دست دادنش، از بالاترین مراتب اجر برخوردار خواهد بود.
  • در این موضع سخن بسیار است، و از آن میان می‌توان به نزاعی علمی که میان غزالی از یک‌سو، و محقّق نراقی از سویی دیگر پدید آمده اشاره کرد. ما تا در این رساله از سخن خود به دور نیافتیم، بدون اشاره به آن نزاع تنها اضافه می‌کنیم، که آنچه در حدیث پیشین بیان شد، بر آن اساس استوار گشته که هر سه نوع صبر هم اندازه بوده از درجه‌ای یکسان برخوردار باشد؛ امّا اگر صبر در هریک از سه مقام از قوّت و یا ضعفی غیر از دیگر انواع صبر برخوردار باشد، نمی‌توان آن مراتب را بر همان ترتیب بر قرار داشت. از این‌رو به باور ما این روایت تنها در مقام بیان مراتب اجر صابران در صورت تساوی مراتب خود صبر است، و از غیر این صورت ساکت می‌باشد[۴].
  • این مراتب به گونه‌های دیگر نیز یاد شده است؛ نمونه را به این آیات مبارک بنگرید: ﴿الَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَلَا يَنْقُضُونَ الْمِيثَاقَ وَالَّذِينَ يَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَيَخَافُونَ سُوءَ الْحِسَابِ وَالَّذِينَ صَبَرُوا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِيَةً وَيَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُولَئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَهَا وَمَنْ صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَأَزْوَاجِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَالْمَلَائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بَابٍ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ[۵]
  • در این آیات، می‌بینیم که خداوند نخست صبر بر گناه را ذکر می‌فرماید: ﴿الَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَلَا يَنْقُضُونَ الْمِيثَاقَ[۶]
  • و زان پس، صبر بر اطاعت را: ﴿وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ[۷]؛
  • و در مرتبه سوّم نیز صبر بر آزار و ظلم دیگران را: ﴿وَيَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ[۸][۹].
  • آنگاه بر صبر بر این سه، این ثواب‌های بزرگ را وعده می‌دهد، بدون آنکه برخی از این انواع صبر را از نظر نتیجه، بر برخی دیگر برتر بداند.
  • جالب توجّه اینکه اَجری که از پی صبر پدید می‌آید، در میان تمامی اجرهایی که در قرآن کریم یاد شده، بی‌نظیر بوده هیچ کردار پسندیده‌ای از چنان ثوابی برخوردار نخواهد شد.
  • اکنون با فرو پیچیدن دامن این مبحث - که از نحوه تألیف رساله حاضر خارج است-، به مبحثی بسیار مهم می‌پردازیم، که می‌تواند سالکان کوی کمال را بسیار حاضر به کار آید[۱۰].

حقیقت صبر

  • بسیاری از بزرگانی که در مقام تحقیق چیستی صبر بر آمده‌اند- همچون راغب اصفهانی در "مفردات"، طبرسی در "مجمع البیان"، علّامه مجلسی در "بحار"، محقِّق طوسی در "شرح إشارات"، غزالی در "احیاءفیض کاشانی در "المحجَّه البیضاء" و فاضلَین نراقی در "جامع السَّعادات" و "معراج السَّعاده"-، بر آن رفته‌اند که حقیقت صبر، آن است که آدمی خویشتن را از اظهار ناراحتی و جزع باز دارد؛ این مطلب باطن انسان را از شکایت و اعضاء او را از حرکات غیر معمولی که تنها به هنگام هجوم مصائب پدید می‌آید، باز می‌دارد.
  • به نظر ما، "بازداشتن خویشتن" نه صبر، که "خود را به صبوری زدن" است؛ چه صبر در علم اخلاق یکی از ملکه‌ها به شمار می‌آید، که با ثبات نفس - و در پی آن ثبات قلب و ثبات اندام‌ها - مساوی و همسان خواهد بود. از این‌رو تفسیر آنان نمی‌تواند ملکه صبر را توضیح دهد.
  • شاید مراد آنان از این سخن، حبس کردن نفس و بازداشتن آن از امور غیر مرسوم بوده باشد؛ در این صورت هر چند می‌توان سخن آنان را صحیح دانست، امّا باز هم نمی‌توان گفت که صبوری که بر پایه ملکه پدید آید، همان حبس کردن نفس می‌باشد[۱۱].
  • کوتاه سخن آنکه صبر ملکه‌ای است که انسان را از تلاطم‌های روحی و حرکات جسمی غیر متعارف باز می‌دارد؛ از این‌رو کسی که به این ملکه دست یابد، نه از نظر قلب و نه از نظر جوارح به حرکات سبک و سخیف دچار نخواهد شد. انسان صبور که به این ملکه دست یافته همچون کوهی استوار است، که هیچ‌یک از حوادث روزگار بر او تأثیر نخواهد گذاشت؛ او هر آنچه را بخواهد بدون دشواری انجام می‌دهد، واجبات و مستحبّات را پی می‌گیرد، و در ترک محرّمات و مکروهات به مانعی جز از ملکه صبر نیازی نخواهد داشت. پر واضح است که این سخن ما، درباره ملکه صبر و نه خود را به صبوری زدن می‌باشد؛ چه خویشتن را به کاری واداشتن یا از کاری بازداشتن، هرچند در شمار کارهای نیکوی اخلاقی است، امّا در شمار خود فضائل اخلاقی به حساب نمی‌آید؛ چه مدار بحث در دانش اخلاق بر پایه ملکات ونه اعمال اخلاقی نهاده شده است.
  • خود را به صبوری زدن، همچون حلم ورزیدن و نه حلیم بودن، خود را به شجاعت آراستن و نه شجاع بودن، است؛ از این‌رو آنچه اینان در تفسیر صبر آورده‌اند، نمی‌تواند حقیقت این ملکه را از دیدگاه دانش اخلاق نشان دهد.
  • اخلاقیان نام‌برده، پس از آنکه از تعریف صبر – به‌گونه‌ای که گذشت - فراغت یافته‌اند، سخنی دیگر نیز آورده‌اند، که به باور ما چندان درست نمی‌نماید. اینان صبر را به انواعی چند تقسیم کرده هریک را به نامی خاص خوانده‌اند. به عنوان نمونه، صبر در جنگ را شجاعت، صبر در فروبردن خشم را حلم، صبر بر عبادات و دوری از گناهان را تقوی، صبر بر شهوت شکم را عفّت، صبر بر دوری از زوائد زندگی را زهد و صبر بر کتمان اسرار را کتوم بودن خوانده‌اند. از این‌رو اینان "اخلاق" را مساوی "صبر" دانسته‌اند؛ و حدیث پیامبر اکرم(ص) که چون از ایشان درباره چیستی ایمان سؤال شد، فرمودند: "صبر همان ایمان است" [۱۲]، را، دلیلی بر درستی سخن خود دانسته‌اند[۱۳].
  • به نظر ما، این سخن نیز چندان درست نمی‌نماید؛ چه خود اینان در سراسر کتاب‌هایشان هر فضیلتی را به گونه‌ای خاص، که با دیگر فضائل مباینت داشته باشد، تفسیر کرده‌اند؛ در اینجا امّا تمامی فضائل را به یک فضیلت ارجاع داده، همه آنها را شعبه‌هایی از فضیلت صبر قلمداد کرده‌اند.
  • واضح است که شجاعت چیزی غیر از صبر است، و همچنین حلم، بخشش، تقوی، عدل، عفّت، زهد و دیگر صفات اخلاقی، هر یک از ماهیّتی مستقل برخوردار بوده در شمار شاخه‌های فضیلتی به نام صبر قرار نمی‌گیرد. آری! پیش از این بارها گفته‌ایم که هر یک از فضائل، با شماری دیگر از آنها ملازمت داشته همراهی خواهد نمود؛ امّا این سخن بدان معنی نیست که تمامی فضائل در یک فضیلت فرو پیچیده شده آن فضیلت به عنوان رکن اخلاق اسلامی معرفی شود. بر این اساس می‌توان گفت که صبر از جهتی مادر فضائل است، چه تمامی دیگر فضیلت‌های اخلاقی وابسته به صبر و ملازم با آن خواهد بود، چرا که به دست آوردن تمامی فضائل منوط به صبر می‌باشد. به عنوان نمونه به دست آوردن ملکه شجاعت به تحمّل دشواری‌های فراوانی که در اجتناب از محرّمات و عمل به واجبات و مستحبّات نهفته است، محتاج می‌باشد، تا آدمی اندک اندک با گذر زمان به شجاعت دست یابد؛ دیگر فضائل نیز این‌گونه می‌باشد.
  • شاید امام باقر(ع) نیز در حدیث معروف: "بهشت در میان سختی‌ها و آنچه انسان بدان میلی ندارد، قرار گرفته است" [۱۴]، به همین مطلب اشاره فرموده باشند[۱۵].
  • آری! هیچ نیکی‌ای بدون صبر پدید نمی‌آید، و هیچ یک از بخش‌های راه کمال بدون صبر طی نمی‌شود؛ حضرت حق خود می‌فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ[۱۶].
  • با این همه، این سخن بدان معنی نیست که تمامی فضائل، کمالات و نیکی‌ها، همان صبر است؛ چه توقّف داشتن امری بر امری دیگر، غیر از اتّحاد و یکسانیِ آن دو می‌باشد.
  • اکنون با پوزش‌خواهی از خواننده محترم - که در این سطور ما را بر خلاف روش معهود این کتاب دید-، به روش خود بازگشته با تکیه بر قرآن و سنّت و پرهیز از ورود به کلمات و سخنان اخلاق‌پژوهان، سخن خود را ادامه می‌دهیم[۱۷].

روش قرآن کریم در دعوت به صبر

  1. قرآن کریم، نخست مردمان را امر می‌فرماید که از صبر کمک گیرند. در این‌گونه از آیات، "آنچه بر آن صبر می‌شود" معمولاً حذف شده است، تا بر اساس قواعد زبان عرب، عمومیّت آن را به اشاره گیرد. از این‌رو می‌توان از صبر کمک گرفت و به واسطه آن یاری جست، تا در سیر و سلوک، در حلّ مشکلات و باز شدن درب‌های مقامات عالی، آدمی فرونمانده به سعادت دو جهانی نائل شود. به این آیه شریفه بنگرید: ﴿اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ[۱۸].
  2. زان پس وعده می‌فرماید که خداوند متعال با صابران است، و تأکید می‌نماید که این مسأله باعث می‌شود تا عنایت ویژه او شامل حال آنان شود. این وعده در بسیاری از آیات این کتاب تکرار شده، و برای تحریک جان‌های مشتاقْ به‌سوی تحصیل فضیلت صبر و صبرورزی، بسیار نافع است[۱۹].
  3. خداوند متعال نکته‌ای لطیف را به یادآوری می‌گیرد؛ و آن اینکه آزمایش‌ها و ابتلاهای دنیایی، از لوازم جدایی‌ناپذیر موجودات این دنیا و حیات آن است؛ چه کامل شدن هر موجودی وابسته به همین آزمایش‌ها و گرفتاری‌ها است. آدمی در این میان با اختیار خود به این وسیله تکامل می‌یابد، و دیگر موجودات بدون آنکه از اختیاری برخوردار باشند، به چنین کمالی متناسب با نوع وجود خود دست می‌یابند. به این دو آیه شریفه بنگرید: ﴿ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ وَهِيَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ[۲۰]؛ ﴿مَا مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا إِنَّ رَبِّي عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ[۲۱]. انسان، یگانه موجودی است که در این آزمایش‌ها و گرفتاری‌ها اختیار داشته، می‌تواند روش خود را انتخاب نماید؛ از این‌رو یا در آنها مردود شده به واسطه عدم صبر کردن بر آنها تنها از گرفتاری بدون اجر و ثواب، رنج برَد؛ و یا آنکه در آن امتحان‌ها پیروز شده به درجات بلند و مقامات رفیع دست یابد. در این صورت این بلاها او را تصفیه کرده به شفافیت روحانی می‌رساند، همان‌گونه که سنگ طلا نیز در آتش نهاده می‌شود، تا آتش ناخالصی‌های آن را زدوده باعث ارزشمند شدنش گردد: ﴿وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ * الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ * أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ[۲۲][۲۳].
  4. پس از آن، گه گاه اشاره می‌فرماید که به دست آوردن ملکه تقوی، در گرو صبر است. از این‌رو هرکس بر مصائب و سختی‌ها صبر نورزد، به گناهان گرفتار می‌شود؛ همان‌گونه که کسی که بر انجام طاعات الهی صبر نکند، سرانجام به گناهان مبتلا می‌شود؛ پر واضح است که این هر دو در مقابل تقوی قرار دارد. آیه زیرین در شمار این آیات قرار دارد: ﴿وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ[۲۴]
  5. در مرتبه پنجم نیز، راهنمائی می‌فرماید که صابران مورد محبّت الهی هستند؛ و می‌دانیم که هرکس مشمول محبّت الهی گردد، بدون تردید به خیر دنیا و آخرت دست یافته است: ﴿وَكَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَكَانُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ * وَمَا كَانَ قَوْلَهُمْ إِلَّا أَنْ قَالُوا رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسْرَافَنَا فِي أَمْرِنَا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ * فَآتَاهُمُ اللَّهُ ثَوَابَ الدُّنْيَا وَحُسْنَ ثَوَابِ الْآخِرَةِ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ[۲۵]. در برخی از آیات همین کتاب الهی، به ثواب‌های دو جهانی که برای صابران فراهم شده، اشاره می‌شود. در شمار آیاتی که ثواب این جهانی آنان را روشن می‌فرماید، می‌توان به این آیه اشاره کرد: ﴿إِنَّهُ مَنْ يَتَّقِ وَيَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ[۲۶]. درباره ثواب اخروی اینان نیز، می‌توان گفت که هر عملی در قیامت از ثوابی معیّن و مشخص برخوردار است؛ صابران اما ثوابی غیر محدود در می‌یابند، که بر خلاف دیگر ثواب‌ها از اندازه‌ای مشخص بهره‌مند نیست: ﴿إِنَّمَا يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسَابٍ[۲۷][۲۸].
  6. در مرتبه ششم نیز، اشاره می‌فرماید که تهذیب نفس متوقّف بر صبر می‌باشد، و پاکیزگی نفس انسان بدون چنگ انداختن در فضیلت صبر به دست نخواهد آمد؛ همان‌گونه که قلب سلیم نیز -که به شهادت کتاب‌های آسمانی و تصدیق انبیاء(ع)، می‌تواند به ایمان دست یابد و محلّ آن گردد-، تنها در سایه صبر به دست می‌آید و بس: ﴿وَإِذَا سَمِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَى أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ يَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ وَمَا لَنَا لَا نُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَمَا جَاءَنَا مِنَ الْحَقِّ وَنَطْمَعُ أَنْ يُدْخِلَنَا رَبُّنَا مَعَ الْقَوْمِ الصَّالِحِينَ[۲۹]. ورنه انسان لجوج عنادورز، که محبّت مال و مقام را در دل داشته به واسطه آنها فریفته شده است، هرگز نمی‌تواند حق را بپذیرد و آن را در خانه قلب خود جای دهد: ﴿وَإِذْ قَالُوا اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ هَذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنَا حِجَارَةً مِنَ السَّمَاءِ أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ[۳۰]. بدین ترتیب آشکار می‌شود، که به واسطه تهذیب نفس است که برکندن ریشه‌های این درخت آلوده از جان آدمی، ممکن می‌شود؛ حضرت حق با اشاره به اهمیّت صبر در زمینه هدایت و هدایت‌گری، می‌فرماید: ﴿وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ[۳۱]
  7. قرآن کریم به گونه مکرّر یادآوری می‌فرماید، که صبر تنها سلاحی است که پیامبران بزرگوار الهی(ع) در مسیر هدایت‌گری و تبلیغ آیین، به کار می‌برده‌اند. از همین رو است که او - جلَّ وعلا! - پیامبر خاتم(ص) را نیز امر می‌فرماید، که با پیروی از پیامبران پیشین چنین کند: ﴿فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَلَا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ[۳۲]. نیز می‌فرماید: ﴿وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَكَ إِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ[۳۳][۳۴].
  8. قرآن کریم در حکایت داستان حضرت موسی(ع) و عبد صالح، تبیین می‌فرماید که تحصیل فضائل - و از آن جمله علوم مربوط به معرفت الله -، به اموری چند محتاج است. در این شمار است تحمّل سختی‌های خاصّ این مسیر، صبر ورزیدن در تحصیل، رسیدن به محضر بنده‌ای صالح که خود به مرتبت استادی رسیده باشد، تسلیم شدن در مقابل او بعد از عبور از مرتبه تواضع، تقیُّد به شرع در تمامی زمینه‌های آن حتّی زمینه‌های ظاهریش، ثبات و استقامت در تحصیل کمال، کمک کردن به مردم در اموری که بر آنان سنگین می‌آید، درخواست یاری نمودن از حضرت حق هم به زبان حال و هم به زبان قال؛ همه این امور - و دیگر اموری که از آن یاد نکردیم-، سخت نیازمند صبر است؛ طُرفه آنکه تحصیل فضیلت صبر نیز، خود نیازمند به صبر است!. در همین حکایت، لطایف دیگری نهفته است، که بسیاری از مشکلات علمی - که علم، خود از حلّ آن ناتوان است - را، باز می‌گشاید. مسأله قضاء و قدر، جبر و تفویض، امر بین الأمرین، مصالحی که در عالم واقع در مورد هر یک از احکام شریعت نهفته است، منوط بودن افعال و اراده‌های الهی به همین مصالح؛ و دیگر مسائلی که در اینجا در صدد تحقیق آنها نیستیم، به وسیله این داستان مورد تحلیل واقع می‌شود. آنچه با موضوع کتاب ما در پیوند بوده به فصل حاضر مربوط می‌باشد، آن است که تحصیل فضائل اخلاقی و معارف الهی، خود در گرو صبر بوده بدان نیازمند است. در این حکایت، عبد صالح به وضوح به حضرت موسی(ع) خطاب می‌نماید که: ﴿قَالَ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا وَكَيْفَ تَصْبِرُ عَلَى مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا [۳۵]؛ و موسی(ع) در پاسخ او می‌فرماید: ﴿قَالَ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ صَابِرًا وَلَا أَعْصِي لَكَ أَمْرًا[۳۶][۳۷].
  9. این کتاب آسمانی، یکی از سنّت‌های الهی - که در بسیاری از آیات بدان اشاره فرموده- را، در این زمینه نیز به تبیین می‌گیرد. آن سنّت آن است که دست‌یابی به هدف، تنها پس از تلاش فراوان روی می‌دهد؛ شیرینی همیشه پس از تلخی، و آسانی پس از رنج و سختی قرار دارد؛ به این دو آیه شریفه بنگرید: ﴿فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا * إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا[۳۸]
  10. نیز نشان می‌دهد که حضرت خلیل الرحمن(ع)، تنها پس از آنکه مراتبی بی‌نظیر از صبر را گذرانید، به مرتبه امامت- که برترین مقام ممکن در عالم انسانی است- دست یافت: ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۳۹]؛ نیز به وضوح در این زمینه می‌فرماید: ﴿وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا[۴۰][۴۱].
  • توضیح اجمالی این مطلب آنکه، ابراهیم خلیل(ع) نخست در شمار انبیاء عظام(ع) بود، و زان پس در شمار رسولان(ع) و آنگاه رسولان اولی العزم قرار گرفت؛ از این‌رو چون تمامی کره زمین در حیطه بعثت او قرار گرفت، خود بر تمامی انبیاء آن روزگار ولایت یافت، زان پس امّا به مرتبه امامت دست یافت: ﴿إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا[۴۲].
  • این مرتبه بلند، مرتبه وساطت در رسانیدن فیض به تمامی مخلوقات است؛ فیضی که آن را "وجود منبسط" خوانده‌اند، و قرآن کریم از آن به "اَمر" تعبیر می‌فرماید: ﴿وَمَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ[۴۳]؛ ﴿إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ[۴۴]؛ عارفان مسلمان، همین فیض را "کُن رحمانی" / امر وجودی حضرت حق، می‌خوانند. آیه پیش‌گفته، به وضوح دلالت می‌نماید که آن حضرت، به این مقام بلند دست نیافت مگر آنکه صبر ورزید و در مسیر خویش استقامت نمود؛ مشکلاتی همچون وانهادن همسر و فرزند شیرخوار در بیابانی خشک و سوزان، آماده کردن خویشتن برای ذبح فرزند جوان رشیدی که به تمامی محاسن ظاهری و باطنی آراسته شده، و... در این شمار است؛ که تنها با صبر بی‌مانند آن حضرت می‌توان سربلند از آن خارج شد.
  • آری! با این همه ولایت تکوینی آن حضرت در مقابل ولایت تکوینی رسول خاتم(ص) و اوصیاء معصومینش(ع) جز قطره‌ای در مقابل دریا نبود!؛ حضرت حق خود این مطلب را این‌گونه به اشارت می‌گیرد: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ[۴۵][۴۶].
  • چه در این آیه، نخست از ولایت الهی سخن رفته، و زان پس از ولایت پیامبر اکرم(ص) و امیرمؤمنان؛ حال عطف ولایت اینان بر او - جلَّ وعلا! - نشان از آن دارد که همان‌گونه که ولایت الهی در بالاترین مرتبه ممکن است، ولایت اینان نیز همین‌گونه می‌باشد؛
  • تفاوت در این میان، تنها در آن است که ولایت الهی ذاتی است، امّا ولایت معصومان عرضی بوده از منبع ولایت - که همان ذات بی‌پایان الهی است -، به‌دست می‌آید. در باره حضرت ابراهیم(ع) امّا، آیه شریفه دلالت می‌فرماید که ولایت او، تنها تا موقعی است که در میان مردمان به سر می‌برد: ﴿إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا[۴۷]
  • درباره حضرت عیسی بن مریم(ع) نیز، حکایت ولایت ایشان حکایتی همین‌گونه است؛ چه آیه شریفه به روشنی نشان می‌دهد که ولایت ایشان، تنها تا زمان حضور آن پیامبر عظیم‌الشَّأن در میان مردمان امتداد خواهد داشت: ﴿ْ وَكُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَا دُمْتُ فِيهِمْ[۴۸].
  • پُر واضح است که ولایت مقیّد به زمانی خاص، با ولایتی که به ولایت الهی پیوند خورده باشد، فاصله‌ای بلند همچون فاصله میان زمین و آسمان خواهد داشت!.
  • کوتاه سخن آنکه، سخن فعلی ما در آن است که حضرت خلیل الرَّحمن و نیز حضرت روح الله(ع) تنها با صبر ورزیدن در مشکلات، سختی‌ها و امتحان‌های دشوار، به آن مقام بلند دست یافتند؛ و اگر نبود صبری که از خود نمودند، هرگز به آن مراتب والا نائل نمی‌گشتند: ﴿وَمَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ[۴۹]؛ ﴿قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ[۵۰][۵۱].
  • از همین آیه شریفه و دیگر نمونه‌های آن، می‌توان به نکته‌ای دیگر نیز دست یافت. آن نکته که سالکان کوی کمال را هر لحظه به کار می‌آید، آن است که تمامی مردمان با صبر ورزیدن بر مشکلات، می‌توانند به مقام ولایت تکوینی دست یابند. اینان بنا بر استعدادی که در خمیرمایه جان خویش نهفته دارند، و به اندازه صبری که در مقابل مشکلات سلوک به خرج می‌دهند، می‌توانند به ولایت الهی دست یافته در مراتب هستی به تصرّف پردازند.
  • در برخی از روایاتی که در تفسیر این آیه شریفه وارد شده، چنان آمده که جناب آصف بن برخیا، تخت بلقیس را از سرزمین یمن در زمانی کوتاه‌تر از زمان گردانیدن چشم، به محضر حضرت سلیمان(ع) آورد؛ چه او به بهره‌ای اندک از دانش قرآن دست یافته بود، این بهره او در مقابل تمامی علم قرآن تنها قطره‌ای بود در مقابل اقیانوس محیط، و ذرّه‌ای در مقابل بیکران هستی.
  • در برخی از احادیث قدسی این‌گونه آمده است که: "بنده من! مرا اطاعت کن تا تو را مانند- و یا نمونه - خود قرار دهم، چه من چون بگویم باش خواهد بود، تو نیز چون گویی باش خواهد بود" [۵۲][۵۳].
  • در روایات بسیاری که بخشی از آن در کتاب شریف "کافی" آمده است، چنین آمده که بنده می‌تواند به واسطة ریاضت‌های مشروع به مقام قرب الهی رسد؛ در این صورت هر آنچه که از امور غیر عادی اراده نماید، پدید خواهد آمد؛ طی الأرض طی اللسان و دیگر خوارق نقل شده از اهل دل، در شمار همین امور است.
  • آورده‌اند که شیخ عارفْ شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی از روستای نخودک به قصد زیارت حرم حضرت ثامن الحجج(ع) پیاده حرکت می‌نمود، فاصله نخودک تا مشهد چهار فرسخ بود و طی کردن این مسیر به صورت طبیعی به زمانی چندین ساعته نیاز داشت. شیخ امّا تنها دقایقی چند در راه بود، و طُرفه آنکه در رفت و برگشت خود، قرآن کریم را نیز ختم می‌نمود. او هم از مقام طیُّ الأرض برخوردار بود و هم از مقام طیُّ اللسان. در این دو مقام، نه عبور از فاصله‌های دور نیازمند به زمان است، و نه خواندن اذکار، اوراد و سُوَر بسیار به گذشت زمان نیازمند خواهد بود. آری! اگر کسی حالات اهل دل را نیز برنتابد و این سخنان را یاوه انگارد، باز نمی‌تواند آیه شریفه قرآنی که حکایت از سیره جناب آصف داشت را انکار نماید: ﴿أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ[۵۴].
  • روایتی صحیح در "کافی" شریف به چشم می‌آید، که بر اساس آن پیامبر اکرم(ص)- به روایت امام باقر(ع) و امام صادق(ع) - از حضرت حق روایت می‌فرماید که: "بنده با مستحبات به من نزدیک می‌شود، تا آنگاه که من او را دوست خواهم داشت؛ در این حال من شنوایی او خواهم بود که بدان می‌شنود، و بینایی او که به آن می‌بیند، و گویایی او که به آن سخن می‌کند، و توانایی او که بدان انجام می‌دهد" [۵۵][۵۶].
  • بر این اساس، می‌توان دریافت که هرکس حضرت حق، خود امر پایش را بر عهده گیرد، از طیِّ زمین و زمان ناتوان نخواهد بود؛ و هرکس حضرت حق ولایت زبانش را برعهده گیرد، طیّ اللّسان برایش از همه امور آسان‌تر خواهد بود.
  • بسیاری از بزرگان نامور عالم تشیّع – همچون محقّق طوسی و علامه مجلسی – به این مطلب اقرار و بر درستی ان تأکید کرده‌اند[۵۷].

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. «الْمُؤْمِنُ كَالْجَبَلِ الرَّاسِخِ لَا تُحَرِّكُهُ الْعَوَاصِفُ‌».
  2. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۲۰۵.
  3. «الصَّبْرُ ثَلَاثَةٌ صَبْرٌ عِنْدَ الْمُصِيبَةِ وَ صَبْرٌ عَلَى الطَّاعَةِ وَ صَبْرٌ عَنِ الْمَعْصِيَةِ فَمَنْ صَبَرَ عَلَى الْمُصِيبَةِ حَتَّى يَرُدَّهَا بِحُسْنِ عَزَائِهَا كَتَبَ اللَّهُ لَهُ ثَلَاثَمِائَةِ دَرَجَةٍ مَا بَيْنَ الدَّرَجَةِ إِلَى الدَّرَجَةِ كَمَا بَيْنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ وَ مَنْ صَبَرَ عَلَى الطَّاعَةِ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ سِتَّمِائَةِ دَرَجَةٍ مَا بَيْنَ الدَّرَجَةِ إِلَى الدَّرَجَةِ كَمَا بَيْنَ تُخُومِ الْأَرْضِ إِلَى الْعَرْشِ وَ مَنْ صَبَرَ عَنِ الْمَعْصِيَةِ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ تِسْعَمِائَةِ دَرَجَةٍ مَا بَيْنَ الدَّرَجَةِ إِلَى الدَّرَجَةِ كَمَا بَيْنَ تُخُومِ الْأَرْضِ إِلَى مُنْتَهَى الْعَرْشِ»؛ اصول کافی، ج۲، ص۱.
  4. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۲۰۶.
  5. «آنان که به عهد خداوند وفا می‌کنند و پیمان را نمی‌شکنند و کسانی که آنچه را خداوند فرمان به پیوند آن داده است می‌پیوندند و از پروردگار خویش می‌ترسند و از سختی حساب هراس دارند و آنان را که در پی خشنودی پروردگارشان شکیبایی پیشه می‌کنند و نماز را برپا می‌دارند و از آنچه ما روزی آنان کرده‌ایم پنهان و آشکار می‌بخشند و به نیکی، بدی را دور می‌دارند؛ فرجام (نیک) آن سرای است بهشت‌هایی جاودان که آنان و شایستگان از نیاکان و همسران و فرزندانشان در آن وارد می‌شوند و فرشتگان از هر دری بر آنان درمی‌آیند درود بر شما به شکیبی که ورزیده‌اید که فرجام آن سرای، نیکوست!» سوره رعد، آیه ۲۰-۲۴.
  6. «آنان که به عهد خداوند وفا می‌کنند و پیمان را نمی‌شکنند» سوره رعد، آیه ۲۰.
  7. «نماز را برپا می‌دارند و از آنچه ما روزی آنان کرده‌ایم پنهان و آشکار می‌بخشند» سوره رعد، آیه ۲۲.
  8. «و به نیکی، بدی را دور می‌دارند» سوره رعد، آیه ۲۲.
  9. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۲۰۷.
  10. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۲۰۸.
  11. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۲۰۸.
  12. «إِنَّ الصَّبْرَ هُوَ الْإِيمَانُ»؛ بحار الأنوار، ج۷۹، ص۱۳۶.
  13. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۲۰۹.
  14. «الْجَنَّةُ مَحْفُوفَةٌ بِالْمَكَارِهِ»؛ اصول کافی، ج۲، ص۸۹.
  15. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۲۱۰.
  16. «ای انسان! بی‌گمان تو به سوی پروردگارت سخت کوشنده‌ای، پس به لقای او خواهی رسید» سوره انشقاق، آیه ۶.
  17. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۲۱۱.
  18. «از شکیبایی و نماز یاری بجویید که خداوند با شکیبایان است» سوره بقره، آیه ۱۵۳.
  19. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۲۱۱.
  20. «سپس به آسمان رو آورد که (چون) دودی بود و به آن و به زمین فرمود: خواه یا ناخواه بیایید! گفتند: فرمانبردارانه آمدیم» سوره فصلت، آیه ۱۱.
  21. «هیچ جنبنده‌ای نیست مگر که او بر هستیش چیرگی دارد؛ به راستی پروردگار من بر راهی راست است» سوره هود، آیه ۵۶.
  22. «و بی‌گمان شما را با چیزی از بیم و گرسنگی و کاستی دارایی‌ها و کسان و فرآورده‌ها می‌آزماییم، و شکیبایان را نوید بخش! * همان کسان که چون بدیشان مصیبتی رسد می‌گویند: ﴿إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ (ما از آن خداوندیم و به سوی او باز می‌گردیم) * بر آنان از پروردگارشان درودها و بخشایشی است و آنانند که رهیافته‌اند» سوره بقره، آیه ۱۵۵-۱۵۷.
  23. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۲۱۲.
  24. «و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار، آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند» سوره بقره، آیه ۱۷۷.
  25. «و بسا پیامبرانی که همراه آنان توده‌های انبوه به نبرد (با دشمنان خداوند) پرداختند و در راه خداوند هر چه به ایشان رسید نه سست و نه ناتوان شدند و نه تن به زبونی سپردند؛ و خداوند شکیبایان را دوست می‌دارد * و گفتارشان جز این نبود که (می) گفتند: پروردگارا! از گناهان ما و گزافکاری‌ها که در کار خویش کرده‌ایم در گذر و گام‌های ما را استوار دار و ما را بر گروه کافران پیروز گردان * پس خداوند به آنان پاداش این جهان و پاداش نیک جهان واپسین را بخشید و خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۴۶-۱۴۸.
  26. «چنین است که هر کس پرهیزگاری ورزد و شکیبایی کند بی‌گمان خداوند پاداش نیکوکاران را تباه نمی‌گرداند» سوره یوسف، آیه ۹۰.
  27. «پاداش شکیبایان را بی‌شمار، تمام دهند» سوره زمر، آیه ۱۰.
  28. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۲۱۴.
  29. «و هر گاه آنچه را بر پیامبر فرو فرستاده شده است بشنوند، با شناختی که از حق یافته‌اند چشمانشان را می‌بینی که از اشک لبریز می‌شود؛ می‌گویند: پروردگارا! ما ایمان آورده‌ایم ما را با گروه گواهان بنگار! و چرا ما به خداوند و آنچه از حق به ما رسیده است ایمان نیاوریم در حالی که امید می‌بریم که پروردگارمان ما را در میان شایستگان در آورد » سوره مائده، آیه ۸۳-۸۴.
  30. «و (یاد کن) آنگاه را که گفتند: بار خداوندا! اگر این (آیات) که از سوی توست راستین است بر ما از آسمان سنگ ببار یا بر (سر) ما عذابی دردناک بیاور» سوره انفال، آیه ۳۲.
  31. «و به راستی موسی را با نشانه‌های خویش فرستادیم (و گفتیم) که قومت را به سوی روشنایی از تیرگی‌ها بیرون بر و روزهای خداوند را به آنان گوشزد کن، بی‌گمان در آن نشانه‌هایی برای هر شکیبای سپاسگزاری است» سوره ابراهیم، آیه ۵.
  32. «بنابراین شکیبا باش همان‌گونه که پیامبران اولوا العزم شکیبایی ورزیدند و برای آنان (عذاب را به) شتاب مخواه» سوره احقاف، آیه ۳۵.
  33. «و در آنچه بر سرت آید شکیب کن؛ بی‌گمان این از کارهایی است که آهنگ آن می‌کنند» سوره لقمان، آیه ۱۷.
  34. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۲۱۵-۲۱۶.
  35. «گفت: بی‌گمان تو هرگز همراه من شکیبایی نمی‌توانی کرد و چگونه در چیزی که به آن آگاهی فراگیر نداری شکیب می‌کنی؟» سوره کهف، آیه ۶۷ -۶۸.
  36. «گفت: اگر خداوند بخواهد مرا شکیبا خواهی یافت و از هیچ فرمان تو سرنمی‌پیچم» سوره کهف، آیه ۶۹.
  37. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۲۱۶.
  38. «به راستی با دشواری، آسانی همراه است * به راستی با دشواری، آسانی همراه است» سوره انشراح، آیه ۵-۶.
  39. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  40. «و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌کردند» سوره سجده، آیه ۲۴.
  41. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۲۱۷.
  42. «من تو را پیشوای مردم می‌گمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  43. «و فرمان ما یک کلمه بیش نیست مانند یک چشم بر هم زدن» سوره قمر، آیه ۵۰.
  44. «فرمان او جز این نیست که چون چیزی را بخواهد بدو می‌گوید: باش! بی‌درنگ خواهد بود» سوره یس، آیه ۸۲.
  45. «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
  46. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۲۱۸.
  47. «من تو را پیشوای مردم می‌گمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  48. «و تا در میان ایشان به‌سر می‌بردم بر آنها گواه بودم» سوره مائده، آیه ۱۱۷.
  49. «و چه کس جز آنکه سبک مغز است از آیین ابراهیم روی می‌گرداند؟ در حالی که ما او را در این جهان برگزیده‌ایم و بی‌گمان او در جهان واپسین از شایستگان است آنگاه که پروردگارش بدو فرمود: فرمانبردار باش، او گفت: فرمانبردار پروردگار جهانیانم» سوره بقره، آیه ۱۳۰-۱۳۱.
  50. «آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت می‌آورم» سوره نمل، آیه ۴۰.
  51. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۲۱۹.
  52. «عبدي أطعني حَتَّى أَجْعَلَكَ مثلى أو مثلى اقول كن فیکون تَقُولَ كُنْ فَيَكُونُ‌»
  53. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۲۲۰.
  54. «من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت می‌آورم» سوره نمل، آیه ۴۰.
  55. «وَ إِنَّهُ لَيَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِي يَنْطِقُ بِهِ وَ يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا»؛ اصول کافی، ج۲، ص۳۵۲.
  56. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۲۲۱.
  57. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۲۲۲.