نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Wasity(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۳۰ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۱۸:۵۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۳۰ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۱۸:۵۴ توسط Wasity(بحث | مشارکتها)
نظریههای الحادی که بیشتر فرضیهاند تا نظریه، دو ویژگی اساسی دارند:
تکاملگرایند و در نتیجه ادیان را در آغاز دارای صورتی ساده و ابتدایی دانسته و ادیان پیچیده را صورت تکامل یافتۀ آن میخوانند.
با نفی منشأ فراطبیعی برای پیدایش دین، نبود خداوند را بدون هیچ دلیلی به عنوان پیشفرض در نظر گرفته و تلاش میکنند با رویکرد روانشناختی و جامعهشناختی منشأ دین را نیازهای گوناگون بشری معرفی کنند. در نظریههای الحادی، منشأ گرایش به دین و منشأ پیدایش آن یک چیز است؛ ابتدا زمینههای روانی یا اجتماعی مؤثر در پیدایش خداباوری بیان و سپس به تبیین عواملی پرداخته میشود که باور یادشده را به شکل دینی درآورده و موجب شکلگیری ادیان شده است[۳].[۴]
محور آموزههای همۀ ادیان تقسیم اشیاء به مقدس و نامقدس است و منشأ همۀ آنها توتم پرستی است. در حقیقتپرستش توتم نمادی از پرستشجامعه است. اقوام ابتدایی روح جمعی خود یا جامعه را در قالب توتم تقدیس میکنند که دارای تواناییهای فردی است. اصل توتمی یا روح جمعی در قالب مراسم مذهبی به اوج خود رسیده و باور به عالم برتر و در مراحل بعدی باور به خدای واحد در آنها شکل میگیرد[۵]. بر اساس نظریه کارکرگرایی امیل دورکیم توتمپرستی (دینقبایل بومی استرالیا) سادهترین دین موجود و ابتداییترین شکل دینداری در دوران کنونی است. او معتقد است گونههای دیگر پرستشدینی از همین جا برخاستهاند. توتم نیرویی قدرتمند، پنهان، بینام و نشان و غیر متشخص است که در طول زمان به صورتهای گوناگون از جمله مفهوم خداتجلی یافته است[۶].[۷]
آنچه به همۀ ادیان نسبت داده میشود، مبتنی بر استقرای ناقص دربارۀ یک قبیلۀ استرالیایی است، روشن است معتقدات یکی قبیلۀ دور افتاده را نمیتوان به همۀ ادیان نسبت داد[۹].
اینکه پدر سلطهای بر خانواده دارد و این موجب شده است باورهایی دربارۀ او پدید آید و به باورهای دینی دامان زده است، در اندیشۀ یهودی و مسیحی "پدر آسمانی" ریشه دارد که چنین آموزهای اساساً در تعالیم اسلامی پیدا نمیشود[۱۶].
ذیل دیدگاه روان شناختی، نظریات کوچک متعددی نیز شکل گرفته که برخی از آنها عبارتند از: نظریهبیم و امید؛ نظریه تکاملی؛ نظریه جانگرایی و نظریهجادو، دین و علم.
کارل مارکس بنیانگذار این نظریهدین را ساخته و پرداخته طبقه حاکمان و ابزار سلطه آنان میداند. به دنبال پیدایش مالکیت، جامعۀ طبقاتی شکل گرفت. دو طبقه حاکم و محکوم همواره با یکدیگر در جنگ و ستیز بودهاند. طبقه حاکم «زمینداران بزرگ و سرمایهداران» برای حفظمنافع خویش و جلوگیری از قیام طبقه محکوم «کارگر» دین را اختراع کرد تا به وسیله آن، تودهها را تخدیر و مهار کنند. برای همین، مارکس دین را افیون تودهها مینامد[۲۳]. دیدگاه مارکس با چالشهایی جدی روبهروست؛ از جمله:
یگانهپرستی قبل از پیدایش جوامع طبقاتی وجود داشته است: ﴿إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ﴾[۲۴].[۲۵]
براساس این دیدگاه، طبقۀ حاکم و سرمایهدار همواره باید طرفدار رواج دین برای تخدیر تودهها باشند، درحالی که حاکمان، اشراف و ثروتمندان، همواره از مخالفان سرسخت پیامبران الهی بودهاند: ﴿وَانْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَاصْبِرُوا عَلَى آلِهَتِكُمْ إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ يُرَادُ﴾[۲۶]؛ همچنین براساس دیدگاه مارکس طبقۀ حاکم باید نسبت به دین بیاعتقاد باشند، در حالی که قرآن از حضرت یوسف(ع)، حضرت سلیمان(ع)، حضرت داود(ع)، طالوت، ذوالقرنین یاد میکند که به رغم تعلق به طبقۀ اشراف و حاکمان نه تنها بیدین نبودند، بلکه خود از پیامبران الهی و شخصیتهای برجسته دینی بودند. افزون برآن، درمیان آنها دینباورانی نیز بودند که حتی جان و مال خود را در راه عقاید خویش نثارکردند. آسیه همسر فرعون، مؤمن آل فرعون، اصحاب کهف و حضرت خدیجه(س) از این قبیلاند؛ ﴿وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ﴾[۲۷].[۲۸]
براساس دیدگاه مارکس، همۀ آموزههای دینی باید در راستای تأمین منافع طبقۀ حاکمان و اغنیا باشند، در حالی که قرآن کریم برای آنان هیچ امتیاز ویژهای قائل نشده و معیار اصلی ارزش انسان نزد خداوند را تقوا معرفی کردهاند؛ ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ﴾[۳۲] افزون بر آن، بسیاری از احکام بر خلاف منافع آنهاست؛ نکوهش شدید زراندوزانی که از انفاق خودداری میکنند[۳۳]، تحریمربا و استثمارانسانها[۳۴]، وجوب پرداخت خمس[۳۵] و زکات[۳۶] و جز آنها از این قبیل احکاماند[۳۷].
آموزههای مربوط به جهاد: ﴿قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ﴾[۳۸]، تلاش و قیام در برابر ظلم و جور و آموزههایی از این قبیل نشان میدهند افیون بودن دین برای تودهها دربارۀ اسلام و ادیان توحیدیِ تحریف نشده صادق نیست[۳۹].
شماری از مفسران[۴۵] و دینپژوهان[۴۶] بر اساس آیات قرآن از جمله: ﴿وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا﴾[۴۷] گونهای از شناخت و دریافت درونی، از خوب و بد به انسان داده شده است و گرایش به تقوا و گریز و تنفر از فجور در سرشت و نهاد وی نهفته است[۴۸]. از این رو اگر کسی با گزینش آزادانه، تقوا پیشه کند، با رسیدن به کمال انسانیرستگار میشود و کسی که به سبب آلوده شدن به فجور، استعدادها و توانمندیهای روحی خود را تباه سازد و از رسیدن به کمال بازماند، نادم و ناامید میگردد[۴۹].[۵۰]
آموزههای دین الهی مطابق با فطرت انسان است: ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۵۱]انسان افزون بر این سیرتکوینی دارای حرکت ارادی و تکاملی دیگری به سوی کمال است که مسیر و چگونگی آن با قوانینتشریعی «دین» تعیین میشود. فطری بودن دین به معنای مطابق و هماهنگ بودن آموزههای آن با نظام آفرینش و قوانینتکوینی است، زیرا اصول اعتقادی و سنن و قوانین عملی دین که موجب سعادت و کمال راستینانسان میشود، براساس نیازها و اقتضائات خلقت و تکوینی اوست[۵۲].[۵۳]
↑﴿وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ﴾«و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شدهاند منّت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم» سوره قصص، آیه ۵.
↑«و سرکردگان آنان راه افتادند (و به همراهان خود گفتند): بروید و در (پرستش) خدایان خود شکیبا باشید که این چیزی است که (از شما) میخواهند» سوره ص، آیه ۶.
↑«و خداوند برای مؤمنان، همسر فرعون را مثل زد هنگامی که گفت: پروردگارا! نزد خود در بهشت برای من خانهای بساز و مرا از فرعون و کردارش رهایی بخش و مرا از این قوم ستمگر آسوده گردان» سوره تحریم، آیه ۱۱.
↑«ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروهها و قبیلهها کردیم تا یکدیگر را بازشناسید، بیگمان گرامیترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست» سوره حجرات، آیه ۱۳.
↑«با آن دسته از اهل کتاب که به خداوند و به روز بازپسین ایمان نمیآورند و آنچه را خداوند و پیامبرش حرام کردهاند حرام نمیدانند و به دین حق نمیگروند جنگ کنید تا به دست خود با خواری جزیه بپردازند» سوره توبه، آیه ۲۹.
↑فی ظلال القرآن، ج۶، ص۳۹۱۸-۳۹۱۷؛ المیزان، ج۱۰، ص۲۶۲-۲۶۱؛ و نیز ج۱۶، ص۱۷۸-۱۷۹.
↑فی ظلال التوحید، ص۲۳۱-۲۳۲؛ فطرت و دین، ص۴۸، ۵۷، ۷۹.
↑«و به جان (آدمی) و آنکه آن را بهنجار داشت، پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد، بیگمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد، و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت» سوره شمس، آیه ۷ ـ ۱۰
↑«بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره روم، آیه ۳۰.