تاریخگذاری قرآن
- این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
مقدمه
مباحث خاورشناسان در زمینه تاریخگذاری قرآن نشان میدهد، مراد آنان از "تاریخگذاری قرآن" دانشی است که در آن شکلگیری قرآن از آغاز نزول تا تثبیت قرائت آن به صورت نهایی بررسی میشود و موضوعات متعددی را در برمیگیرد؛ نظیر مفهوم زمان و تاریخ در قرآن، گزارشهای تاریخی قرآن درباره گذشتگان، اشارات قرآن به زندگی پیامبر اسلام(ص)، اولین و آخرین نزول، مکی و مدنی، ناسخ و منسوخ، ترتیب و اسباب نزول، نحوه تطوّر سبک و مضمون و واژگان قرآن با فاصله گرفتن از آغاز نزول، نحوه چینش آیات و سور، چگونگی ترتیب و تدوین نسخه اولیه قرآن، توحید مصاحف و توحید قرائات.[۱] اما به نظر میرسد، اذهان دانشمندان اسلامی با شنیدن عبارت تاریخگذاری قرآن به "تعیین تاریخ و ترتیب فقرات مستقل وحیهای قرآنی" انصراف مییابد، از همین رو در اینجا از بحث درباره مفهوم زمان و تاریخ در قرآن، گزارشهای تاریخی قرآن درباره گذشتگان، چگونگی ترتیب و تدوین نسخه اولیه قرآن، توحید مصاحف، و توحید قرائات خودداری میگردد.
مراد از "فقره مستقل وحی قرآنی" قسمتی از قرآنکریم اعم از یک سوره کامل یا بخشی از یک سوره است که جداگانه و مستقل از آیات یا سورههای دیگر نازل شده است که ما از آن به "واحد نزول" تعبیر میکنیم.
تردیدی نیست که قرآن به تدریج و در طول ۲۳ سال دوره رسالت پیامبر اکرم(ص) نزول یافت.[۲]
۸۶ سوره آن طی ۱۳ سال در مکه و ۲۸سوره طی ۱۰ سال در مدینه نازل گردید.[۳] با فرض نزول دفعی هریک از سورههای قرآن میانگین زمانی آنها، نشان میدهد که در دوره مکی حدود هریک ماه و نیم تا دو ماه یک سوره و در دوره مدنی حدود هر ۴ ماه یک سوره نازل میشده است.[۴] ناظر بودن مضامین سورههای قرآن به نیازها و مقتضیات مستمر یا مقطعی عصر رسالت پیامبر(ص) فلسفه نزول تدریجی آن را آشکار میسازد؛ خدای متعالی نیز در پاسخ به پرسش مشرکان مکه مبنی بر اینکه چرا قرآن به طور یکجا بر پیامبر اسلام(ص) نازل نشده است، فرمود: "این گونه ما آن را به تدریج نازل کردیم تا قلبت را به وسیله آن استوار گردانیم، و آن را به آرامی] بر تو خواندیم و برای تو مَثَلی نیاوردند، مگر آنکه ما [[[حق]] را با نیکوترین بیان برای تو آوردیم". ﴿وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً كَذَلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَكَ وَرَتَّلْنَاهُ تَرْتِيلًا﴾[۵]، ﴿وَلَا يَأْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْنَاكَ بِالْحَقِّ وَأَحْسَنَ تَفْسِيرًا﴾[۶]
این ویژگی قرآن اقتضا کرده است که قرآنپژوهان، اعم از مسلمان و خاورشناس در پی شناخت مناسبت تاریخی واحدهای نزول و زمان نازل شدن آنها برآمده و دانش تاریخگذاری قرآن را بنیان نهند.[۷]
اهمیت تاریخگذاری قرآن
اگرچه غرض نهایی از تاریخگذاری قرآن به دست دادن تاریخ دقیق یا تقریبی نزول واحدهای مستقل وحی قرآنی است؛ اما برای نیل به این غرض باید همه آیات و روایاتی را که بستر تاریخی نزول فقرات مستقل وحیهای قرآن را گزارش میکنند، بررسی کرد و از رهگذر آن تفسیری تاریخی از آن فقرات وحیها به دست داد، به همین رو اهتمام به تاریخگذاری قرآن فواید ارزشمندی به همراه دارد.
مهمترین فایده آن تفسیر صحیح و روشن آیات قرآن است، زیرا اوضاع و مقتضیات عصر رسالت پیامبر اسلام(ص) قراین حالی و مقامی آیات قرآن به شمار میروند و هر کلام بدون لحاظ قرائنش به درستی و روشنی فهمیده نمیشود. اگرچه جاوید بودن قرآنکریم جای تردید ندارد؛ اما ناظر بودن واحدهای نزول قرآن به شرایط و رخدادهای عصر رسالت پیامبر اسلام(ص) و نزول آنها به اقتضای آن اوضاع و حوادث نیز انکارناشدنی است، از اینرو شرط فهم و تفسیر صحیح و روشن قرآن مطالعه اوضاع و حوادثی به شمار میرود که واحدهای نزول قرآن به اقتضای آنها نازل شده است. چنین مطالعهای اگر به ترتیب پیدایش و پیشرفت اوضاع و حوادث باشد، نتایج مطالعه دو چندان خواهدشد.
دیگر فایده تاریخگذاری قرآن، شناخت صحت و سقم روایات تفسیری از جمله روایات اسباب نزول، مکی و مدنی، و ناسخ و منسوخ است. پنهان نیست که یکی از معیارهای نقد و ارزیابی روایات توجه به تاریخ است، از همینرو از رهگذر تاریخگذاری قرآن آشکار خواهد شد که بسیاری از روایات تفسیری به غلط ذیل آیات قرآن آورده شده و بر آنها منطبق گردیدهاند.[۸] دیگر فایده تاریخگذاری قرآن به دست دادن تاریخ و سیره نبوی بر اساس متنی مصون از تحریف، یعنی قرآنکریم است. چنانکه آشکار است، اغلب سورههای قرآن کمابیش به طور عام یا خاص تاریخ بعثت و سیره آن حضرت را گزارش میکنند، به طوری که حتی اگر سورههای قرآن به تنهایی به ترتیب نزول مرتب شود، سیر دعوت و سیره پیامبر اسلام(ص) را نشان میدهد[۹].[۱۰]
پیشینه تاریخگذاری قرآن
پیشینه تاریخگذاری قرآن را میتوان به عصر صحابه پیوند داد؛ آنان چند دسته از روایاتتاریخ یا ترتیب نزول آیات یا سورههایی از قرآن را بیان کردهاند. این روایات عبارتاند از روایات ترتیب نزول،[۱۱] اسباب نزول،[۱۲] مکی و مدنی،[۱۳] سیره [۱۴] و ناسخ و منسوخ.[۱۵] آنان با تکیه بر همین روایات، تاریخگذاری دو دورهای قرآن یعنی تقسیم آیات و سور قرآن به مکی و مدنی را سامان داده و نیز ترتیب نزول یکایک سورههای قرآن را گزارش کردهاند.
روایات مذکور در طی قرون متمادی بدون کار عمیق و گستردهای بر روی آنها، جز آنچه به عنوان تاریخگذاری دو دورهای از آن یاد شد، در کتابهای تاریخی و تفسیری و علوم قرآنی نقل شده است.
این روال ادامه داشت تا اینکه در حدود اواسط قرن ۱۳ هجری قمری این روایات به ویژه روایات ترتیب نزول مورد توجه دانشمندان اسلامی قرار گرفت، تا آنجا که به سال ۱۳۳۷ قمری در مصر مصحفی به چاپ رسید و در صدر هر سوره آن ترتیب نزول، و مکی و مدنی آن ثبت گردید. در پی چاپ این مصحف بود که برخی از دانشمندان سنّی مانند سیدعبدالقادر و محمد عزه دروزه بر اساس ترتیب نزولی که در این مصحف انعکاس یافته بود، به سیرهنویسی یا تفسیر نگاری اهتمام ورزیدند.
اثر سید عبدالقادر تفسیری بود، به نام بیان المعانی علی حسب ترتیب النزول که به سال ۱۳۵۵ قمری تألیف شد؛ اما ظاهراً تا سال ۱۳۸۲ قمری به چاپ نرسید. اثر محمد عزه دروزه التفسیر الحدیث علی حسب ترتیب النزول نام داشت که در سال ۱۳۸۰ قمری چاپ شد.
دروزه ترتیب سورههای مکی را تقریباً تغییر نداد؛ اما ترتیب بسیاری از سورههای مدنی را با لحاظ روایات اسباب نزول یا به دلیل مشابهت مضامین آنها با سورههای مکیتغییر داد. برای نمونه ترتیب سورههای رعد، حجّ، الرحمن، انسان و زلزله را در سورههای مکی جای داد [۱۶] و سورههای حشر و جمعه را پیش از سوره احزاب قرار داد.[۱۷] دروزه کتابی نیز در سیره نبوی به نام سیرةالرسول، صور مقتبسة من القرآن الکریم بر اساس همین روایات تألیف کرد. او در این کتاب موضوعات قرآنی را بر اساس ترتیب مندرج در روایات ترتیب نزول بررسی کرده و به واقع تفسیری موضوعی ـ تاریخی به دست داده است.
جلالالدین فارسی نیز سه عنوان کتاب در سیره نبوی به نامهای پیامبری و انقلاب، پیامبری و جهاد و پیامبری و حکومت بر پایه همین روایات ترتیب نزول نوشت. او ترجمه سورههای قرآن را به ترتیب نزول عرضه کرد و در مطاوی آن روایات، اسباب نزول و سیره را افزود و به واقع تفسیری ترتیبی ـ تاریخی فراهم ساخت. او نیز مانند دروزه در ترتیب سورههای مدنی دگرگونیهایی به هم رساند؛ برای نمونه سورههای حشر و منافقون و نور را پیش از سوره احزاب جای داد.[۱۸] مشکل آثار این سه دانشمند تقدیس بیش از اندازه روایات اسباب نزول بوده است. دروزه کمتر و دو دانشمند دیگر بیشتر به این روایات اعتماد کرده و به موجب آنها آیات متحدالسیاق بسیاری از سورهها را از هم گسیخته و به تاریخهای گوناگون و دور از هم منسوب کردهاند.
حدود یک قرن پیش از اهتمام سید عبدالقادر و دروزه به تاریخگذاری قرآن، خاورشناسان بدان اقبال کردند. آنان بحثهای خود را در کتابهایی با نام زندگانی محمد(ص)، تاریخ قرآن یا مقدمه ترجمه قرآن خود آوردهاند. خاورشناسان به روایات ترتیب نزول چندان توجهی نکردهاند. اساس تاریخگذاری آنها بیشتر سبک و مضمون سورههای قرآن و تا حدودی روایات سیره و اسباب نزول و اندکی روایات ترتیب نزول بوده است.[۱۹] نظر به اینکه آنها تقریباً روایات ترتیب نزول را کنار نهادند و با تکیه بر سبک و مضمون سورهها هم نمیتوانستند ترتیب یکایک سورهها را مشخص کنند، تلاش آنها تنها در این مصروف شد که به طبقهبندی سورههای قرآن در ۴، ۵ یا ۶ طبقه بپردازند.
از میان این طبقهبندیها، ۴ دورهای آن شهرت بیشتری یافت. نخستویل (weill) و سپس نولدکه (Noldeke)، شوالی (Schwally)، رودول (Rodwell)، درنبورگ (Derenbeurg) و بلاشر (Blachere) به آن اقبال نشاندادند.[۲۰] ویل خاورشناس آلمانی در کتابی به نام مقدمهتاریخی ـ انتقادی بر قرآن (Historisch Kritische Einleitung in Den Koran) مطالب خود را آوردو طی آن سورههای قرآن را به سه گروه مکی و یک گروه مدنی طبقهبندی کرد و هر گروه را به ترتیب به یکی از این فواصل زمانی نسبت داد: آغازبعثت تا هجرت به حبشه (۱ ـ ۵ بعثت)، از هجرت به حبشه تا بازگشت حضرت محمد(ص) از طائف (۵ـ۱۰بعثت) و از این تاریخ تا هجرت پیامبر(ص) به مدینه (۱۰ ـ ۱۳ بعثت) و از این زمان تاوفات آن حضرت (۱ـ۱۰هجری).
او برای طبقات ۴ دورهای خود ویژگیهایی به این شرح یاد کرده است: سورههای طبقه اول اغلب آیاتی کوتاه و مسجّع و خیالانگیز (همراه با تشبیه و تمثیل) و لحنی تهدیدآمیز دارد و بیشتر با سوگند آغاز شده است.
سورههای طبقه دوم آیاتی بلندتر و منثورتر و همچنان خیالانگیز و لحنی تهدیدآمیز دارد و در آنها نشانههای خدا در طبیعت و نام "الرحمن" و اوصاف بهشت و دوزخ یاد شده است.
سورههای طبقه سوم، آیاتی بلندتر و منثورتر از طبقه پیشین دارد؛ اما در آنها دیگر چندان از خیالانگیزی و لحن تهدیدآمیز خبری نیست و نیز در آنها اوصاف بهشت و دوزخ و نیز اخبار پیامبران به صورت مفصلتری گزارش شدهاست.
سورههای طبقه چهارم بیشتر ناظر به رویدادهای پس از هجرت و قدرت سیاسی روزافزون پیامبراکرم(ص) است. آیات و سورهها نیز از طبقات قبل بلندترند.
عمده معیارهای او در طبقهبندی سورهها سه چیز است:
- سبک سورهها؛ مانند کوتاهی و بلندی آیات، مسجع یا منثور بودن و نیز میزان تشبیهات و استعارات، لینت و شدت.
- مضمون سورهها؛ مانند موضوع بهشت و دوزخ، نشانههای الهی در طبیعت، داستانهای پیامبران و احکام اجتماعی اسلام.
- اشارات قرآن به حوادث تاریخدار.[۲۱] تلاش ویل مورد توجه خاورشناسان دیگری چون نولدکه، شوالی، رودول، درنبورگ و بلاشر قرار گرفت و آنان معیارهای سهگانه و نظام ۴ طبقهای او را البته با تغییر ترتیب برخی از سورهها پذیرفتند. نولدکه که او نیز مانند ویلآلمانی بود طبقهبندی خود را در کتابی به نام تاریخ قرآن (Geschichte des Qorans) آورد و رودول خاورشناس انگلیسی طبقهبندیاش را در ترجمهای که از قرآن (۱۸۶۱ م.) به دست داد، معمول کرد و در مقدمه آن دربارهاش توضیح داد. درنبورگ خاورشناس سوئدی طبقهبندی خود را در کتابی به نام علوم مذهبی و اسلام (۷ ـ ۱۸۷۰ م.) گزارش کرد. به نظر او سورههایی نیز که درباره احتجاج پیامبر اسلام(ص) با مشرکان مکه است، در طبقه دوم قرار میگیرد. بلاشر خاورشناس فرانسوی طبقهبندی خود را در ترجمهای که از قرآن منتشر کرد، معمول ساخت و در مقدمهاش به شرح آن پرداخت.[۲۲] مویر (Muir) خاورشناس انگلیسی که قبل از خاورشناسان یاد شده میزیست، سورههای قرآن را در ۶ طبقه، ۵طبقه مکی و یک طبقه مدنی جای داد. طبقات مکی عبارتاند از:
- قبل از بعثت.
- آغاز بعثت تا زمان شروع دعوت علنی.
- از زمان دعوت علنی تا سال ششم بعثت.
- از سال ششم تا سال دهم.
- از سال دهم تا زمان هجرت به مدینه.[۲۳] او به روایات ترتیب نزول اعتماد نداشت؛ اما تا حدودی به روایات اسباب نزول و سیره توجه کرد. وی طبقهبندی خود را در دو کتاب به نامهای زندگانی محمد(ص)(Life of Mahomet) و ترکیب و تعلیم قرآن (The Qoran. Its Composition and Teaching) گزارش کرد.
هرشفلد (Hirschfeld)، دیگر خاورشناس انگلیسی نیز مانند مویر سورههای قرآن را به ۶طبقه، ۵ طبقه مکی و یک طبقه مدنی تقسیم کرد. معیار طبقهبندی او مضامین سورهها بود و طبقات شش گانه خود را به این ترتیب و عناوین سامان داد:
- سورههای اثباتی (اثبات ربوبیت خدا و نبوت پیامبر اسلام)؛ نظیر اعلی.
- سورههای موعظهای (انذار و تبشیر نسبت به قیامت و بهشت و دوزخ)؛ مانند تکویر.
- سورههای داستانی (قصص پیامبران و اقوام پیشین)؛ مثل ذاریات.
- سورههای توصیفی (توصیف نشانههای الهی در طبیعت و مواهب آن)؛ مانند الرحمن.
- سورههای تشریعی (تشریع احکام عبادی، قضایی و حقوقی)؛ مانند انعام.
- سورههای مدنی. او طبقهبندی خود را در کتابی به نام تحقیق تازه درباره ترکیب و تفسیر قرآن (New Researches into Composition and Exegesis of Qoran) عرضه کرد.[۲۴] گریم (Grimme) خاورشناس آلمانی بر خلاف مویر از طبقات دوره مکی کاست و سورههای این دوره را در دو طبقه جای داد. او طبقهبندی خود را تقریباً بر اساس همان معیارهای سهگانه ویل و پیروانش سامان داد. در طبقه اول سورههای مسجّع و دارای مضامین مربوط به توحید و قیامت را جای داد و در طبقه دوم سورههای منثور و حاوی مضامینی درباره نشانههای الهی در طبیعت و قصص پیامبران را نهاد. وی کار خود را در کتابی به نام محمّد عرضهکرد.[۲۵] بل (Bell) خاورشناس انگلیسی از میان معیارهای سهگانه تنها به مضامین سورهها توجه داشت؛ اما طبقهبندی خاصی از قرآن به دست نداد. او تنها شکلگیری قرآن را طی سه مرحله دانست و به ترتیب نامهای «آیه»، «قرآن» و «کتاب» را بر آنها نهاد. مرحله آیه را منسوب به دوره مکی از آغاز تا اواخر این دوره و مشتمل بر مواعظی در زمینه عبادت پروردگار دانست. مرحله قرآن را متعلق به اواخر دوره مکی تا اواخر سالدوم هجرت تلقی کرد و شامل تهیه مجموعهای درباره عبادات دانست و مرحله کتاب را از سال سوم هجرت به بعد محسوب کرد. به نظر وی پیامبر اکرم(ص) قرآن را پس از جنگ بدر به تألیف درآورد و در این هنگام بسیاری از آیات قرآن را مورد بازبینی و جابهجایی قرار داد. او تحقیقات خود را در ترجمهای آورد (۱۹۳۷م.) که از قرآن به انگلیسی فراهمکرد.[۲۶] چنانکه ملاحظه میشود، خاورشناسان چندان روایات را در تاریخگذاری قرآن مدخلیت نداده و بیشتر به خود قرآن بسنده کردهاند. سبب رویگردانی آنان از روایات مشکلات چندی بود که در این روایات به چشم میخورد که مهمترین آنها ناسازگاری بسیاری از روایات با همدیگر و عدم تصریح اغلب روایات به تاریخ دقیق نزول فقرات وحیهای قرآن بوده است.
معیارهای قرآنی نیز آنها را در تاریخگذاری قرآن یاری نکرد، به همین رو هر یک از خاورشناسان طبقهبندی کاملاً متمایزی را از دیگری به دست داد. افزون بر اینکه معیارهای پیشنهادی آنان چندان مدلَّل نیست؛ برای مثال به چه دلیل باید سورههای قرآن همچنان که از آغاز بعثت پیامبر اکرم(ص) فاصله میگیرند، دارای آیاتی با طول بیشتر و برخوردار از لحنی آرامتر و سجعی کمتر باشند؟ نیز به چه دلیل باید در دوره نخست مکیسورههای قرآن بیشتر با سوگند آغاز شوند و در سورههای دوره دوم مکی نشانههای خدا در طبیعت و نام الرحمن و اوصاف بهشت و دوزخ یاد شده باشد و در سورههای دوره سوم مکی اوصاف بهشت و دوزخ و نیز اخبار پیامبران به صورت مفصلتری گزارش شده باشند؟ دراینجا مناسب مینماید، به تلاش مهدی بازرگان نیز در زمینه تاریخگذاری قرآن که در آثاری از او به نام سیر تحوّل قرآن و پا به پای وحی آمده است، اشاره شود. وی افراطیتر از خاورشناسان به روایات ترتیب و اسباب نزول و سیره و حتی شاخصهای معتبر قرآنی که معتبرترین منابع تاریخگذاری قرآن تلقی میشوند، بیتوجهی کرده است. بهانه او برای اتخاذ چنین موضعی این بوده است که روایات چندان اطمینان بخش و مورد اجماع نیستند. به علاوه برای همه آیات قرآن نقل نشدهاند.[۲۷] او فقط یک شاخص متنی را به نام "طول متوسط آیات" مبنای تاریخگذاری قرآن قرار داده است. پیش فرض او این بوده است که طول متوسط آیات به تدریج همگام با پیشرفت رسالت پیامبر اسلام(ص) افزودهتر میشده است، [۲۸] در حالی که هر چند این پیش فرض تا حدّی با نقلهای معتبر قابل تأیید است؛ اما کاملا قابل تأیید نیست. پنهان نیست که مبنای نظر دانشمندان اسلامی در طولانیتر بودن آیات سورههای مدنی از آیات سورههای مکی، ملاحظه آیات سورهها به انضمام روایات ترتیب نزول و اسباب نزول بوده است. اگر این مستندات نبود، چنین نظری هم در میان دانشمندان اسلامی به منصه ظهور نمیرسید. این مستندات به ویژه روایات ترتیب نزول نیز هرگز این نظر را تأیید نمیکنند که طول متوسط آیات سورهها همچنان که از آغاز بعثت فاصله میگیرد، به طور میلیمتری افزایش مییابد.
افزون بر آن، دستاوردهای او نیز با ادله معتبر عقلی و نقلی سازگاری ندارد؛ برای نمونه او در تعیین حدود و ثغور وحیهای قرآنی نازل شده بر پیامبراکرم(ص) به پیوند میان آیات قرآن بیتوجهی کرده است؛ برای مثال او بر خلاف تمام قواعد زبانشناختی و خصائص نحوی زبان عربی آیات ﴿فَإِذَا نُقِرَ فِي النَّاقُورِ فَذَلِكَ يَوْمَئِذٍ يَوْمٌ عَسِيرٌ عَلَى الْكَافِرِينَ غَيْرُ يَسِيرٍ﴾[۲۹] را که با حرف "فاء" و آیات ﴿وَمَا جَعَلْنَا أَصْحَابَ النَّارِ إِلَّا مَلَائِكَةً وَمَا جَعَلْنَا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا لِيَسْتَيْقِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَيَزْدَادَ الَّذِينَ آمَنُوا إِيمَانًا وَلَا يَرْتَابَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْمُؤْمِنُونَ وَلِيَقُولَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْكَافِرُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا كَذَلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَمَا يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلَّا هُوَ وَمَا هِيَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْبَشَرِ كَلاَّ وَالْقَمَرِ وَاللَّيْلِ إِذْ أَدْبَرَ وَالصُّبْحِ إِذَا أَسْفَرَ ﴾[۳۰] آن را که با حرف "واوعطف" شروع شدهاند و پیوند آن آیات را با ماقبل خود حکایت میکنند، فقره مستقلی از وحی در نظر گرفته است.[۳۱] روشن است که نزول قرآنکریم به زبان عربی مقتضی آن است که از قواعد زبانشناختی این زبان تبعیت کند و هرگز روا نیست که ما از پیش خود نظریاتی را خلق و بر قرآن تحمیل کنیم که تمام قواعد نحوی و زبانشناختی آن را فرو بریزند.
به نظر میرسد، فقره مستقل وحی (یک سوره کامل یا بخشی از آن) باید دست کم دو ویژگی داشته باشد و گرنه فقره مستقل به شمار نمیرود:
- با حروف یا کلماتی شروع شده باشد که فصحای عرب کلام مستقل خود را با آن شروع میکنند، بر این اساس نباید پذیرفت که مثلاً آیه شریفه ﴿وَاتَّقُوا يَوْمًا تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ﴾[۳۲] فقره مستقل بوده است،[۳۳] چون با "واو عطف" آغاز شده و در میان متون موجود هیچ کلام مستقلی اعم از سوره، خطبه و شعر به چشم نمیخورد که با آن شروع شده باشد.
- معنای کاملی داشته باشد و مخاطب پس از شنیدن آن در معنایش سرگردان نشود، بر این اساس برای نمونه نباید پذیرفت که ۵ آیه نخست سوره علق ـ با فرض اینکه نخستین آیات فرود آمده باشند ـ فقره مستقلی از وحی بوده است؛ چون فاقد ویژگی مورد بحث است. در این آیات تنها یک جمله اصلی به چشم میخورد و آن ﴿اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ﴾[۳۴] است و جملههای دیگر تابع این جمله به شمار میروند. در این جمله نیز تنها فرمان داده شده است که با استعانت از نام پروردگار قرائت شود و هیچ مشخص نشده است که چه چیزی قرائت گردد، بنابراین، این ۵ آیه معنای کاملی را افاده نمیکنند، چون هر مخاطبی با شنیدن فرمان قرائت به استعانت نام پروردگار به روشنی و درستی به مراد از آن پی نمیبرد. پنهان نیست که فرمان قرائت به کسی دادن در صورتی موجّه مینماید که متنی به صورت مکتوب یا محفوظ نزد او باشد، از این رو با فرض اینکه ۵ آیه اول سوره علق به صورت شفاهی نازل شده، نه به صورت کتبی، و قبل از آن نیز متنی بر پیامبر اسلام(ص) به صورت کتبی یا شفاهی نازل نشده است، فرمان قرائت معنای روشنی نخواهد داشت و تکرار فراوان این فرمان نیز ذهن هیچ مخاطبی را نمیتواند به خود این ۵ آیه منصرف سازد، به علاوه بر فرض آنکه ذهن پیامبر اسلام(ص) بر اثر تکرار فرمان قرائت به همین ۵ آیه منصرف شود، باز هیچکس با قرائت آن آیات به پیام کامل و روشنی دست نمییابد و برای کسی که به پیامبری برای هدایت قومی مبعوث شده و لزوماً باید برای آنان پیام روشن و هدایتبخشی داشته باشد، هرگز موجه به نظر نمیرسد که چنین متن مبهم و ناقصی بر او نازل شود.
از آنچه بیان شد، صحت پارهای از روایات که سوره حمد را نخستین سوره نازل شده معرفی میکند [۳۵] و تعلیم نماز به پیامبر(ص) را توسط جبرئیل در همان روز نخست بعثت میداند [۳۶] تقویت میشود. بر اساس این روایات میتوان نتیجه گرفت که در سوره علق، به واقع گفته شده است، نماز را ـ که مشتمل بر سوره حمد است ـ بخوان. شاهد آن این است که از نماز صبح نیز به قرآنالفجر ﴿أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّيْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُودًا﴾[۳۷] تعبیر شده است.[۳۸] با این فرض، ۵ آیه نخست سوره علق معنای کامل و روشنی مییابند. با این وصف نمیتوان به نزول مستقل آن قائل شد، چون آیه بعدی با لفظ ﴿كَلاَّ﴾ شروع شده است و این واژه در آغاز هیچ کلام مستقلی اعم از سوره، خطبه و شعر ملاحظه نشده است، بلکه پیوسته در میان کلام مشاهده شده و از این رو حاکی از اتصال جمله بعد به جمله قبل است، بنابراین باید گفت ۵ آیه نخست سوره علق به همراه آیات بعد و به عبارت دیگر، تمام آیات سوره علق به طور یکباره و یکپارچه نازل شدهاند.
آنچه آمد، نشان داد که اگرچه استفاده از روایات در تاریخگذاری قرآن مشکلاتی دارد؛ اما با تنقیح و انضمام آنها به آیات قرآن معتبرترین و علمیترین شیوه تاریخگذاری قرآن به نظر میرسد. برای تاریخگذاری قرآن شایسته خواهد بود، ترتیبی که روایات ترتیب نزول از سورههای قرآن به دست میدهند، مبنای تاریخگذاری قرارگیرند و بر این ترتیب تا آنجا که با قطعیات نقلی معارض نیست، تکیه شود و دیگر روایات براساس آنها ارزیابی شده، در تاریخگذاری قرآن مورد بهرهبرداری قرار گیرند.[۳۹]
منابع تاریخگذاری قرآن
خود قرآن
مهمترین منبع تاریخگذاری قرآن که معیار صحت و سقم دیگر منابع هم به شمار میرود، خود قرآن است. شاخصهای قرآنی چندی در تاریخگذاری به کار میآیند. یکی از آنها تصریح و اشاره قوی آیات قرآن به رخدادهای زمانمند عصر رسالت پیامبر اسلام(ص) است. این شاخص به انضمام روایاتی از سیره نبوی که تاریخ آن رخدادها را مشخصمیکند، برترین و دقیقترین اطلاعات را برای تاریخگذاری قرآن در اختیار مینهد. رخدادهای زمانمندی که در آیات قرآن به آنها تصریح یا اشاره قوی شده، از حدود ۵۰ رخداد درنمیگذرند کهمهمترین آنها عبارتاند از: بعثت (سال نخست بعثت)، دعوت علنی (۳ بعثت)[۴۰]، هجرت به حبشه (۵بعثت)،[۴۱]شکست روم (۱۲بعثت)،[۴۲] هجرت به مدینه (۱۳بعثت)،[۴۳] تغییر قبله (۲ق.)،[۴۴]غزوه بدر (۲ق.)،[۴۵] غزوه احد (۳ق.)،[۴۶] غزوه بنینضیر (۴ق.)،[۴۷] غزوه خندق (۵ق.)،[۴۸] غزوه بنیقریظه [۴۹] (۵ق.)، صلح حدیبیه (۶ق.)،[۵۰] فتح مکه (۸ق.)،[۵۱] غزوه حنین (۸ق.)، [۵۲] غزوه تبوک (۹ق.)،[۵۳] برائت از مشرکان (۹ق.)[۵۴].[۵۵]
استقلال لفظی و محتوایی
از دیگر شاخصهای قرآنی مورد استفاده در تاریخگذاری، استقلال لفظی و محتوایی فقرهْ آیاتی از یک سوره و تمامیت مضمون آن فقرهْ آیات است. از این شاخص در دو صورت میتوان برای شناخت سورههایی که به تدریج نازل شده بهرهبرداری کرد.
- در صورتی که هم آن فقرهْ آیات و هم فقرهْ آیات قبل یا بعد از آن، مشتمل بر ذکر رخدادی زمانمند باشند و رخداد مذکور در هر یک از فقرهْ آیات از نظر زمانی نسبت به یکدیگر تباعد وقوع داشته باشد؛ برای نمونه در فقرهْ آیات ﴿شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَمَنْ كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَلِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُواْ لِي وَلْيُؤْمِنُواْ بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيَامِ الرَّفَثُ إِلَى نِسَائِكُمْ هُنَّ لِبَاسٌ لَّكُمْ وَأَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ كُنتُمْ تَخْتَانُونَ أَنفُسَكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ وَعَفَا عَنكُمْ فَالآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَابْتَغُواْ مَا كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَكُلُواْ وَاشْرَبُواْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّواْ الصِّيَامَ إِلَى اللَّيْلِ وَلاَ تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنتُمْ عَاكِفُونَ فِي الْمَسَاجِدِ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلاَ تَقْرَبُوهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ وَلاَ تَأْكُلُواْ أَمْوَالَكُم بَيْنَكُم بِالْبَاطِلِ وَتُدْلُواْ بِهَا إِلَى الْحُكَّامِ لِتَأْكُلُواْ فَرِيقًا مِّنْ أَمْوَالِ النَّاسِ بِالإِثْمِ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ﴾[۵۶] از روزهداری در ماه رمضان سخن رفته است و مناسب مینماید که در همین ماه نازل شده باشد. در ادامه در فقره آیات ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ وَلَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِهَا وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى وَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ وَقَاتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللَّهَ لاَ يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُم مِّنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلاَ تُقَاتِلُوهُمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ فَإِن قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذَلِكَ جَزَاء الْكَافِرِينَ فَإِنِ انتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انتَهَوْا فَلاَ عُدْوَانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمِينَ الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُواْ عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ وَاتَّقُواْ اللَّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ وَأَنفِقُواْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلاَ تُلْقُواْ بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُواْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ وَأَتِمُّواْ الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ وَلاَ تَحْلِقُواْ رُؤُوسَكُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِّن رَّأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِّن صِيَامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ فَإِذَا أَمِنتُمْ فَمَن تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كَامِلَةٌ ذَلِكَ لِمَن لَّمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَاتَّقُواْ اللَّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَّعْلُومَاتٌ فَمَن فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلاَ رَفَثَ وَلاَ فُسُوقَ وَلاَ جِدَالَ فِي الْحَجِّ وَمَا تَفْعَلُواْ مِنْ خَيْرٍ يَعْلَمْهُ اللَّهُ وَتَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى وَاتَّقُونِ يَا أُولِي الأَلْبَابِ لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن تَبْتَغُواْ فَضْلاً مِّن رَّبِّكُمْ فَإِذَا أَفَضْتُم مِّنْ عَرَفَاتٍ فَاذْكُرُواْ اللَّهَ عِندَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ وَاذْكُرُوهُ كَمَا هَدَاكُمْ وَإِن كُنتُم مِّن قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّينَ ثُمَّ أَفِيضُواْ مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ وَاسْتَغْفِرُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ فَإِذَا قَضَيْتُم مَّنَاسِكَكُمْ فَاذْكُرُواْ اللَّهَ كَذِكْرِكُمْ آبَاءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْرًا فَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا وَمَا لَهُ فِي الآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ وَمِنْهُم مَّن يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ أُوْلَئِكَ لَهُمْ نَصِيبٌ مِّمَّا كَسَبُواْ وَاللَّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ وَاذْكُرُواْ اللَّهَ فِي أَيَّامٍ مَّعْدُودَاتٍ فَمَن تَعَجَّلَ فِي يَوْمَيْنِ فَلاَ إِثْمَ عَلَيْهِ وَمَن تَأَخَّرَ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ لِمَنِ اتَّقَى وَاتَّقُواْ اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ﴾[۵۷] درباره حج سخن گفته شده است که با نزول در ماه ذیحجه تناسب دارد. با توجه به اینکه در این دو فقره از آیات سوره بقره از دو رخداد متباعد الوقوع سخن رانده شده، باید این دو فقره را که دو ویژگی پیشگفته را نیز دارند، دو واحد نزول تلقی کرد و آن را شاهدی بر نزول تدریجی سوره بقره به شمار آورد. گفتنی است که این دو فقره از آیات سوره بقره بعد از فقرهْ آیات مربوط به تغییر قبله قرار دارد که در رجب سال دوم هجرت رخ داده است،[۵۸] بر این اساس باید گفت که فقرهْ آیات روزه در ماه رمضان و فقرهْ آیاتحج در ماه ذیقعده یا ذیحجه همین سال نازل شده است.
- آیات دو فقره از یک سوره نسبت به هم تناظر زمانی داشته باشند؛ برای مثال در بخش اخیر سوره توبه که درباره جنگ تبوک است،[۵۹] در فقرهای از آن خطاب به مسلمانان مدینه آمده است: ﴿انْفِرُوا خِفَافًا وَثِقَالًا وَجَاهِدُوا بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ﴾[۶۰] در ادامه همین سوره در فقره دیگری از آیات از پذیرش توبه سه نفری سخن رفته است که از جنگ تبوک تخلّف کردهاند ﴿وَعَلَى الثَّلَاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا حَتَّى إِذَا ضَاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَظَنُّوا أَنْ لَا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَيْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ﴾[۶۱].[۶۲] چنین خصیصهای در هر سورهای از سورههای قرآن که فقرهای از آیات آن سوره، ماقبل وقوع رخدادی را گزارش میکند و فقرهای دیگر از آیات آن سوره، ما بعد وقوع آن واقعه را خبر میدهد، تناظر زمانی نامبردار میگردد و شاهدی بر نزول تدریجی آن سوره شمرده میشود. واضح است که از این خصیصه میتوان برای شناخت ترتیب نزول سورههای قرآن نیز بهره برد. جهت آن این است که در آیات متحد الموضوع تناظر زمانی وجود دارد، بر این اساس میتوان با گردآوری این گونه آیات در سورههای مختلف و ملاحظه نحوه نظارت زمانی آنها بر یکدیگر تقدم و تأخر نزول آنها را بر یکدیگر با تحقیق یا تقریب معین کرد؛ برای مثال مقارنه آیات سورههای بقره، نساء و مائده درباره بادهگساری به روشنی ترتیب نزول آنها را نشان میدهد. توضیح آنکه در سوره بقره با لحن آرامی آمده است که مسلمانان از تو درباره حکم شراب و قمار میپرسند. تو به آنان بگو: در آن دو، زیان بسیاری است و البته سودهایی هم هست؛ اما زیانهای آن دو بیش از سودهای آنهاست. ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا وَيَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ﴾[۶۳] در این آیه به طور صریح از شراب و قمار نهی نشده است. در سوره نساء به طور صریح از نزدیک شدن به مسجد و نماز در حال مستی نهی گردیده است ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ وَلَا جُنُبًا إِلَّا عَابِرِي سَبِيلٍ حَتَّى تَغْتَسِلُوا وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَفُوًّا غَفُورًا﴾[۶۴] که تا اندازهای افزایش شدت لحن این آیه را نسبت به آیه بقره نشان میدهد. در سوره مائده این شدت لحن افزایش مییابد و خمر و میسر عمل پلید شیطانی خوانده میشوند و دستور صریح داده میشود که از آنها پرهیز کنید. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾[۶۵]، ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِي الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ وَيَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلَاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ﴾[۶۶] به این ترتیب آشکار میشود که نخست سوره بقره، سپس سوره نساء و پس از آن سوره مائده نازل شده است.
- باید توجه داشت که اسباب نزول آیات و سور قرآن تنها در کتب اسباب نزول فراهم نیامده است، از این رو نباید به مراجعه به آنها بسنده کرد. در کتابهای اسباب نزول بیشتر روایاتی آمده است که به رخدادهای خرد و شخصی مربوط است، از این رو برای آشنایی کافی به اسباب نزول قرآن باید به همه روایات و نقلهایی که شرایط آن عصر را در تمام ابعاد اعم از مذهبی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و حتی تاریخی گزارش میکنند، مراجعه کرد. به این ترتیب روایات سیره، مکی و مدنی، ناسخ و منسوخ، اسباب نزول و مهمتر از همه خود آیات قرآن در حوزه مطالعه قرار خواهند گرفت. باید توجه داشت که در اینجا اسباب نزول، تمامی مقتضیات نزول تدریجی قرآنکریم طی ۲۳ سال را در برمیگیرند؛ چه رخدادهای خاص و مقطعی یا شرایط عمومی و مستمری که باعث شدهاند، مضامین خاصی در سورهها، متناسب با شرایط خاص عرب حجاز در عصر نبوت پیامبر(ص) بیایند.
تردیدی نیست که روایات اسباب نزول بیش از آنکه اسباب نزول آیات قرآن را گزارش کنند، قصصی را حکایت میکنند که به گونهای با آیات قرآن ارتباط دارند و مفسران صحابه و تابعان آنها را بر آیات قرآن انطباق دادهاند، بدون آنکه لزوماً اسباب نزول آیات قرآن باشند،[۶۷] بنابراین در روایات اسباب نزول اجتهاد و اعمال نظر صحابه و تابعان به وضوح ملاحظه میشود، به علاوه پارهای از این روایات هم ساختگی است.
تنها روایاتی که با تکیه بر آنها میتوان تاریخ تقریبی نزول سورههای قرآن را شناخت، روایات ترتیب نزول است. این روایات به رغم اینکه از ۱۴ تن از صحابه و تابعان نقل شدهاند،[۶۸] ترتیب نسبتاً واحدی را از نزول سورههای قرآن گزارش میکنند.[۶۹] اگرچه پارهای از ابهامات و تردیدها در زمینه ترتیب برخی از سورههای قرآن ـ که در روایات ترتیب نزول گزارش شده ـ وجود دارد؛ اما کثرت طرق این روایات و نمایش ترتیب نسبتاً واحدی از نزول سورهها توجه جدّی قرآنپژوهان را به این روایات برانگیخته است، بهطوری که برخی از آنها، چنانکه گذشت بر اساس این روایات به تدوین تفسیر قرآن یا سیره پیامبر اکرم(ص) پرداختهاند.
از ترتیبی که روایات ترتیب نزول عرضه میکنند، به دو طریق میتوان در شناخت تاریخ تقریبی نزول سورهها بهرهگرفت:
- جمع بستن تعداد آیات یا سورههایی که در طول ۲۳ سال دوره رسالت پیامبر اسلام(ص) نازل شده و تقسیم حاصل جمع آن بر مجموع سالها یا ماههای این ۲۳سال. میانگینی که از این تقسیم به دست میآید، به طور تقریبی زمان نزول هر سوره را مشخص میکند.[۷۰]
- طریق دیگر که زمان دقیقتری را نسبت به طریق اول به دست میدهد، این است که برای شناسایی تاریخ نزول سورهای که در آن به رخداد زمانمندی تصریح یا اشاره نشده است، به سورههایی که قبل یا بعد از آن قرار دارد و در آنها به رخداد زمانمندی تصریح یا اشاره شده، مراجعه میشود و با توجه به آن، به طور تقریبی زمان سوره خالی از رخداد زمانمند تعیین میشود؛ برای مثال در سوره انشقاق رخداد زمانمندی ذکر نشده است؛ اما سوره بقره که ۵سوره بعد از آن نازل شده است، تاریخمند است و اولین سوره نازل شده در دوره مدنی به شمار رفته است، از این رو با تکیه بر آن اظهار میشود، تاریخ تقریبی نزول سوره انشقاق در اواخر دوره مکی است.[۷۱] بیتردید مهمترین شرط بهرهبرداری از روایات، سازگاری آنها با شاخصهای قرآنی است که پیشتر از آنها سخن رفت، بنابراین روایاتی که با قرآن ناسازگار باشند یا رشته پیوند آیات را از هم بگسلند، قابل اعتماد نیستند.[۷۲]
دشواریهای تاریخگذاری قرآن
ناکافی بودن اطلاعات یا ناسازگاری پارهای از آنها با همدیگر، موجب شده است، تاریخگذاری دقیق و مطمئن قرآن میسور نگردد. برخی از دشواریهای تاریخگذاری قرآن نظیر اندک بودن تصریحات یا اشارات قوی قرآن به رخدادهای زمانمند، محل تأمل بودن روایات ترتیب نزول، و ضعف اغلب روایات اسباب نزول پیشتر بیان شد. افزون بر آنها برخی مشکلات دیگری نیز هست که مهمترین آنها بررسی میشود؛ مانند ناکافی بودناطلاعات یا ناسازگاری آنها در موضوعات دیگرینیز نظیر چگونگی تقویم جاهلی، تاریخ بعثت پیامبر اسلام(ص)، سنّ آن حضرت به هنگام بعثت و وفات، تاریخ شروع نزول قرآن، مدت نزول قرآن، فواصل میان وحیها، کمیّت وحیهای نازل شده در هر بار و نحوه جایگذاری آیات در سورهها.
در تاریخگذاری قرآن آگاهیاز سنّ پیامبر اسلام(ص) به هنگام بعثت و رحلت اهمیت دارد، چون بر اساس آن طول دوران نزول وحی، مشخص میشود. در زمینه سنّ آن حضرت در زمان بعثت دو قول مهم یعنی ۴۰ و ۴۳ سالگی [۷۳] و نیز درباره سن آن حضرت به هنگام رحلت سه قول ۶۰، ۶۳ و ۶۵ سالگی [۷۴] وجود دارد؛ اما غالب روایات سنّ ۴۰ را برای بعثت و سنّ ۶۳را برای رحلت آن حضرت نشان میدهند که طبیعتاً همین روایات ترجیح داده میشوند و به موجب آن مدت رسالت پیامبر اکرم(ص) ۲۳ سال بودهاست.
برای تاریخگذاری قرآن آگاهی از ماه آغاز بعثت نیز مهم است. در این خصوص سه قول ربیعالاول، رمضان و رجب وجود دارد؛ اما غالب روایات حاکی از این است که آن حضرت در ۲۷ رجب به پیامبری برانگیخته شده است.[۷۵] درباره اینکه آیا از همان آغاز بعثت قرآن نازل میشد یا میان مبعث و آغاز نزول قرآن فاصله شده است، اختلاف نظر وجود دارد. جمع میان روایاتی که مبعث را ۲۷ رجب شمرده، با آیات و روایاتی که آغاز نزول را شب قدر ماه رمضان گزارش میکنند،[۷۶] اینگونه خواهد بود که میان مبعث و آغاز نزول قرآن فاصله شده است؛ اما به طور قطع این فاصله بعید است که از حدود دو ماه تجاوز کند و مثلا به یک، دو یا سه سال برسد، چون طبق روایات اسباب نزول، سوره حِجْر پس از سه سال دعوت پنهانی نازل شده است [۷۷] و این سوره براساس روایات ترتیب نزول پنجاه و چهارمین سوره نازل شده از ۸۶ سوره نازل شده در مکه است [۷۸] و دور از ذهن مینماید که ۵۴ سوره از آن طی یک یا دو سال نازل شده باشند و ۳۲ سوره دیگر طی ۱۱ یا ۱۲ سال دیگر نزول یافته باشند. به نظر میرسد، پیامبر اسلام(ص) در ۲۷ رجب سال اول بعثت به پیامبری مبعوث شد. سپس در شب قدر ماه رمضان همان سال، قرآن بر آن حضرت آغاز به نزولکرد.
به این ترتیب اختلافی که در روایات درباره مدت نزول قرآن بر پیامبر اسلام(ص) به چشم میخورد، تا حدودی برطرف میشود.
گفتنی است که روایات به اتفاق، دوره مدنی نزول قرآن را ۱۰ سال؛ اما دوره مکی نزول را مختلف گزارش کردهاند؛ برخی آن را ۸ و برخی آن را ۱۰ و برخی دیگر آن را ۱۳ سال گفتهاند که روایات ۱۳ سال ترجیح دارد، چون به موجب روایاتِ ۸ یا ۱۰ سال باید گفت که میان بعثت و نزول قرآن ۵، یا سه سال فاصله افتاده است،[۷۹] حال آنکه این فاصله چنان که بیان شد، پذیرفتنی نیست، به علاوه معقول نیست، قرآنی که متناسب با نیازها و مقتضیات دوره نبوت پیامبر اسلام(ص) نازل میشده، طی چند سال نازل نشود. پیشتر آمد که قرآن طبق تصریح آیاتش، فلسفه نزول تدریجیاش تثبیت قلب پیامبر اسلام(ص) و قرائتِ همراه با درنگ آن بر مردم و پاسخگویی به پرسشهای آنان بوده است ﴿وَلَا يَأْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْنَاكَ بِالْحَقِّ وَأَحْسَنَ تَفْسِيرًا الَّذِينَ يُحْشَرُونَ عَلَى وُجُوهِهِمْ إِلَى جَهَنَّمَ أُوْلَئِكَ شَرٌّ مَّكَانًا وَأَضَلُّ سَبِيلا﴾[۸۰]، از این رو نمیتوان پذیرفت که حضرت در این مدت طولانی، آن هم در آغاز دعوتش که مشکلات دعوت او بیشتر بوده است، هیچ نیازی به تثبیت قلب نداشته و مردم هم چیزی از آن حضرت نپرسیدهاند. آنچه آمد، هرگونه احتمال فترت وحی طولانی یک یا چند ساله را تضعیفمیکند.
نظر به اینکه طبق اشاره آیات ﴿وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً كَذَلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَكَ وَرَتَّلْنَاهُ تَرْتِيلا وَلا يَأْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلاَّ جِئْنَاكَ بِالْحَقِّ وَأَحْسَنَ تَفْسِيرًا ﴾[۸۱] نزول فقرات وحیها تابع مقتضیات، نیازها و مسائل اجتماعی مردم حجاز در عصر رسول خدا(ص) بوده، نمیتوان پذیرفت که این میانگین دو ماهه به دقت برای فواصل فقرات وحیها رعایت شده باشد، چون به موجب آیات مورد اشاره، هر فقره وحی زمانی نازل میشده است که مقتضی و حاجتی حادث میگردیده است، بنابراین محتمل است زمانی که رخدادها پرشمارتر و بزرگتر بودهاند، فاصلههای میان فقرات وحیها کوتاهتر بوده و بسا به یک ماه یا کمتر تقلیل مییافته و زمانی که آرامش نسبی برقرار بوده، فاصلههای میان فقرات وحیها طولانیتر بوده و حتی به چند ماه یا بیشتر افزایش مییافته است. بسا از ظاهر عبارت ﴿وَقَالُوا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ اكْتَتَبَهَا فَهِيَ تُمْلَى عَلَيْهِ بُكْرَةً وَأَصِيلًا﴾[۸۲] که در همین سوره فرقان نازل شده و در مکه قرار دارد و مقارنه آن با عبارت ﴿وَيَقُولُ الَّذِينَ آمَنُوا لَوْلَا نُزِّلَتْ سُورَةٌ فَإِذَا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ مُحْكَمَةٌ وَذُكِرَ فِيهَا الْقِتَالُ رَأَيْتَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ نَظَرَ الْمَغْشِيِّ عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَأَوْلَى لَهُمْ﴾[۸۳] واقع در سوره مدنی[۸۴] محمّد، بتوان فهمید که فواصل زمانی فقرات وحیها در دوره مکی کوتاه و در دوره مدنی بلند بوده است.
از دیگر مباحثی که جای بررسی دارد، این است که در قرآن موجود افزون بر آنکه سورههای آن برخلاف نزول جایگذاری شده، آیا آیات در سورهها نیز این چنین جایگذاری شدهاند؟ نظر مشهور میان دانشمندان اسلامی بر فرض نخست است. کسانی نظیر سیوطی [۸۵] و زرقانی[۸۶] با تکیه بر روایت ابن عباس ذیل آیه ﴿وَاتَّقُوا يَوْمًا تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ﴾[۸۷] و روایت عثمان بن ابی العاص ذیل آیه ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ﴾[۸۸] و روایت عثمان بن عفان درباره قرینتین (انفال و توبه)[۸۹] بر این نظر هستند که پیامبر اسلام(ص) به فرمان جبرئیل آیاتی را بر خلاف نزول جایگذاری کرده است. افزون بر این سه روایت، آن دسته از روایات اسباب نزول که آیاتی از سورهها را به تاریخهای متفاوتی نسبت میدهند،[۹۰] در تأیید این نظر شاهد گرفته میشوند، منتها این روایات را نمیتوان معتبر تلقی کرد، چون از سویی با روایات دیگر در تعارضاند؛ نظیر روایاتی که حاکی است پیامبر اکرم(ص) به علی(ع) فرمان داد، قرآن را جمعآوری کند و او قرآن را به ترتیب نزول جمعآوری کرد[۹۱] و روشن است که او با اشاره پیامبر(ص) قرآن را به ترتیب نزول جمع کرد. همینطور روایاتی که گزارش میکنند که پیامبر اکرم(ص) و صحابه آغاز و پایان سورهها را نمیدانستند تا آنکه ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾[۹۲] نازل میشد و با نزول آن درمییافتند که سوره پیشین کامل شده و سوره جدیدی شروع گردیده است.[۹۳] به این ترتیب با کامل شدن سورهای وجهی ندارد که قائل شویم، پیامبر(ص) بعد از آن، آیاتی را در آن جای داده باشد. علامه طباطبایی از روایات بسمله و جعفر مرتضی عاملی از روایات مربوط به ترتیب مصحف علی(ع) همین معنا را استفاده کردهاند.[۹۴] باید دانست که روایات اسباب نزول نیز که مبنای جایگذاری آیات و سور برخلاف نزول شده است، نزد قرآنپژوهان اعتباری ندارند و مشکل عمده آنها مخالفت با سیاق خود آن آیاتی دانسته شده است که ذیل آنها آورده شدهاند.[۹۵] بنابراین بهتر آن است که قائل شویم آیات به همان ترتیبی که نازل میشده، در سورهها جایگذاری شدهاند. به این ترتیب، مشخص شدن تاریخ نزول آیهای از یک سوره تدریجی النزول کافی است که تاریخ نزول کل آن سوره را مشخص کند، چون به کمک آن میتوان دریافت که فقرات نزول قبلیاش همزمان با آن یا پیش از آن و فقرات نزول بعدیاش همزمان با آن یا پس از آن نازل شدهاند.[۹۶]
منابع
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ Encyclopaedia Of Quran: Chronology And The Quran.
- ↑ الاتقان، ج۱، ص۹۴ ـ ۹۵.
- ↑ ر. ک: الناسخ والمنسوخ، ص۱۸؛ الفهرست، ص۲۸؛ شواهد التنزیل، ج۲، ص۴۱۰.
- ↑ ر. ک: درآمدی بر تاریخ گذاری قرآن، ص۲۶۳.
- ↑ «و کافران گفتند: چرا قرآن بر او یکجا فرو فرستاده نشده است؟ این چنین (فرو فرستادهایم) تا دلت را بدان استوار داریم و آن را (بر تو) بسیار آرام خواندیم» سوره فرقان، آیه ۳۲.
- ↑ «و (دشمنانت) هیچ مثلی برای تو نمیآورند مگر آنکه ما (پاسخی) راستین و بیانی نیکوتر برای تو میآوریم» سوره فرقان، آیه ۳۳.
- ↑ نکونام، جعفر، مقاله «تاریخگذاری قرآن»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۷.
- ↑ پیامبری و انقلاب، ص۱۸.
- ↑ المیزان، ج۱۳، ص۲۳۵.
- ↑ نکونام، جعفر، مقاله «تاریخگذاری قرآن»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۷.
- ↑ ر. ک: درآمدی برتاریخگذاریقرآن، ص۱۰۵، ۱۲۸ـ۱۴۷.
- ↑ ر. ک: درآمدی برتاریخگذاریقرآن، ص۱۴۷ ـ ۱۷۹.
- ↑ ر. ک: درآمدی برتاریخگذاریقرآن، ص۱۷۹ ـ ۱۸۳.
- ↑ ر. ک: درآمدی برتاریخگذاری قرآن، ص۱۸۹ ـ ۱۹۰.
- ↑ ر. ک: درآمدی برتاریخگذاریقرآن، ص۱۸۴ ـ ۱۸۸.
- ↑ التفسیر الحدیث، ج۱، ص۱۲۸.
- ↑ ر. ک: همان، ج۷، ص۳۰۲ ـ ۳۴۱.
- ↑ ر. ک: پیامبری و جهاد، ص۳۷۰ ـ ۵۲۲.
- ↑ ر. ک: در آستانه قرآن، ص۲۷۷ ـ ۲۷۸.
- ↑ ر. ک: در آستانه قرآن، ص۲۷۳ـ ۲۸۷؛ مباحث فی علوم القرآن، ص۱۷۵ـ۱۷۸؛ تاریخ قرآن، ص۶۱۹ ـ ۶۲۴، ۶۶۵ ـ ۶۶۷.
- ↑ در آستانه قرآن، ص۲۷۷ ـ ۲۸۱؛The Encyclopaedia of Islam: Al- Kuran؛ Encyclopaedia of Quran: Chronology And the Quran.
- ↑ در آستانه قرآن، ص۲۷۷ ـ ۲۸۱؛The Encyclopaedia of Islam: Al - Kuran؛ Encyclopaedia of Quran: Chronology and the Quran.
- ↑ ر. ک: تاریخ القرآن، ص۶۷.
- ↑ در آستانه قرآن، ص۲۷۷ ـ ۲۸۱؛The Encyclopaedia of Islam: Al - kuran؛ Encyclopaedia of Quran: Chronoloy And the Quran.
- ↑ در آستانه قرآن، ص۲۷۷ ـ ۲۸۱؛The Encyclopaedia of Islam: Al - kuran؛ Encyclopaedia of Quran: Chronoloy And the Quran.
- ↑ در آستانه قرآن، ص۲۷۷ ـ ۲۸۱؛The Encyclopaedia of Islam: Al - kuran؛ Encyclopaedia of Quran: Chronoloy And the Quran.
- ↑ سیر تحول قرآن، ج۱، ص۱۳.
- ↑ سیر تحول قرآن، ج۱، ص۱۳، ۱۵.
- ↑ «و هنگامی که در صور دمیده شود، آن روز، روزی سخت است بر کافران (هیچ) آسان نیست» سوره مدثر، آیه ۸-۱۰.
- ↑ «و دوزخبانان را جز از فرشتگان نگماردیم و شمار آنان را جز آزمونی برای کافران قرار ندادیم تا اهل کتاب، یقین پیدا کنند و مؤمنان بر ایمان خود بیفزایند و اهل کتاب و مؤمنان، دچار تردید نشوند و سرانجام بیماردلان و کافران بگویند که خداوند از این مثل چه میخواهد؟ بدینگونه خداوند هر که را بخواهد در گمراهی وا مینهد و هر که را بخواهد راهنمایی میکند و سپاه پروردگارت را کسی جز او نمیداند و این جز یادآوری برای آدمیان، نیست هرگز! سوگند به ماه، و به شب آنگاه که پشت کند» سوره مدثر، آیه ۳۱-۳۴.
- ↑ سیر تحول قرآن، ج ۱، ص۱۱۶ ـ ۱۲۷.
- ↑ «و از روزی پروا کنید که در آن به سوی خداوند بازگردانده میشوید آنگاه به هر کس پاداش آنچه انجام داده است تمام خواهند داد و به آنان ستم نخواهد رفت» سوره بقره، آیه ۲۸۱.
- ↑ الاتقان، ج۱، ص۵۷؛ البرهان فی علوم القرآن، ج۱، ص۲۶۶ ـ۲۶۸؛ مناهل العرفان، ج۱، ص۹۶ ـ ۱۰۰.
- ↑ «بخوان به نام پروردگار خویش که آفرید» سوره علق، آیه ۱.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۱، ص۱۷۳؛ البرهان فی علوم القرآن، ج۱، ص۲۹۵؛ الاتقان، ج۱، ص۲۱، ۵۲.
- ↑ ر. ک: شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۲۲۹؛ بحارالانوار، ج۱۸، ص۱۹۶؛ تاریخ طبری، ج۱، ص۵۳۷ ـ ۵۳۸.
- ↑ «نماز را از هنگام بازگشت خورشید (در نیمه روز) تا تاریکی شب بپا دار! و (نیز) نماز صبح را که نماز صبح با گواهی (فرشتگان) است» سوره اسراء، آیه ۷۸.
- ↑ مجمعالبیان، ج۶، ص۲۸۳؛ الدرالمنثور، ج۵، ص۳۲۲؛ المیزان، ج۱۳، ص۱۷۵؛ ج۲۰، ص۶۰، ۶۲.
- ↑ نکونام، جعفر، مقاله «تاریخگذاری قرآن»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۷.
- ↑ السیرةالنبویه، ج۱، ص۲۶۲.
- ↑ الکامل، ج۲، ص۷۷؛ سیرة النبی(ص)، ص۱۴۳.
- ↑ پیامبری و انقلاب، ص۳۹۶، ۴۱۹.
- ↑ تاریخ طبری، ج۱، ص۵۷۳؛ الکامل، ج۲، ص۱۰۷.
- ↑ السیرةالنبویه، ج۲، ص۶۰۶.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۵؛ الکامل، ج۲، ص۱۱۶.
- ↑ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۸.
- ↑ السیرة النبویه، ج۳، ص۱۹۰.
- ↑ تاریخ طبری، ج۲، ص۹۰؛ الکامل، ج۲، ص۱۷۷ ـ ۱۷۸.
- ↑ تاریخ طبری، ج۲، ص۹۰؛ الکامل، ج۲، ص۱۷۷ ـ ۱۷۸.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵۴؛ الکامل، ج۲، ص۲۰۳ ـ ۲۰۴.
- ↑ الکامل، ج۲، ص۲۲۹ ـ ۲۳۱؛ تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۴۱.
- ↑ الکامل، ج۲، ص۲۲۹، ۲۶۱؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۱۶۵.
- ↑ تاریخ طبری، ج۲، ص۱۸۱؛ الکامل، ج۲، ص۲۷۴ ـ ۲۷۶.
- ↑ الکامل، ج۲، ص۲۹۱.
- ↑ نکونام، جعفر، مقاله «تاریخگذاری قرآن»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۷.
- ↑ «روزهای روزه گرفتن در) ماه رمضان است که قرآن را در آن فرو فرستادهاند؛ به رهنمودی برای مردم و برهانهایی (روشن) از راهنمایی و جدا کردن حقّ از باطل. پس هر کس از شما این ماه را دریافت (و در سفر نبود)، باید (تمام) آن را روزه بگیرد و اگر بیمار یا در سفر بود، شماری از روزهایی دیگر (روزه بر او واجب است)؛ خداوند برای شما آسانی میخواهد و برایتان دشواری نمیخواهد و (میخواهد) تا شمار (روزهها) را کامل کنید و تا خداوند را برای آنکه راهنماییتان کرده است به بزرگی یاد کنید و باشد که سپاس گزارید. و چون بندگانم درباره من از تو پرسند من نزدیکم، دعاکننده چون مرا بخواند دعا (ی او) را پاسخ میدهم؛ پس باید دعوت مرا پاسخ دهند و به من ایمان آورند باشد که راهیاب شوند. آمیزش با زنانتان در شب روزهداری برای شما حلال شده است. آنها جامه شما و شما جامه آنهایید. خداوند معلوم داشت که شما با خود نادرستی میورزیدید، بنابراین، از شما در گذشت و شما را بخشود؛ اکنون (میتوانید) با آنان آمیزش کنید و آنچه خداوند برای شما مقرّر داشته است باز جویید، و تا سپیدی سپیدهدم از سیاهی (شب) برای شما آشکار شود (میتوانید) بخورید و بیاشامید؛ سپس روزه را تا شب به پایان رسانید و در حالی که در مسجدها اعتکاف کردهاید از آنان کام مجویید، اینها حدود خداوند است، به آنها نزدیک نشوید. خداوند این چنین آیاتش را برای مردم روشن میگرداند باشد که آنان پرهیزگاری ورزند. و داراییهای همدیگر را میان خود به نادرستی مخورید و آنها را (با رشوه) به سوی داوران سرازیر نکنید تا بخشی از داراییهای مردم را آگاهانه به حرام بخورید» سوره بقره، آیه ۱۸۵-۱۸۸.
- ↑ «از تو درباره ماههای نو میپرسند، بگو: آنها زمان نمای مردم و حجّاند؛ و نیکی آن نیست که از پشت خانهها به درون آنها درآیید بلکه (حقیقت) نیکی (از آن) کسی است که پرهیزگاری ورزد و به خانهها از در درآیید، و از خداوند پروا کنید باشد که رستگار گردید. و در راه خداوند با آنان که با شما جنگ میکنند، جنگ کنید اما تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمیدارد. و هر جا بر آنان دست یافتید، بکشیدشان و از همانجا که بیرونتان راندند بیرونشان برانید و (بدانید که) آشوب (شرک) از کشتار بدتر است و نزد مسجد الحرام با آنان به کارزار نیاغازید مگر در آنجا با شما به جنگ برخیزند در آن صورت اگر به کارزار با شما دست یازیدند شما هم آنان را بکشید که سزای کافران همین است. و اگر دست بازداشتند خداوند آمرزندهای بخشاینده است. و با آنان نبرد کنید تا آشوبی برجا نماند و تنها دین خداوند بر جای ماند، پس اگر دست از (جنگ) بازداشتند (شما نیز دست باز دارید که) جز با ستمگران دشمنی نباید کرد. (این) ماه حرام در برابر (آن) ماه حرام است و حرمت شکنیها قصاص دارد پس هر کس بر شما ستم روا داشت همانگونه که با شما ستم روا داشته است با وی ستم روا دارید، و از خداوند پروا کنید و بدانید که خداوند با پرهیزگاران است.و در راه خداوند هزینه کنید و با دست خویش خود را به نابودی نیفکنید و نیکوکار باشید که خداوند نیکوکاران را دوست میدارد. و حجّ و عمره را برای خداوند تمام (و کامل) بجا آورید، پس اگر بازداشته شدید ؛ از قربانی آنچه دست دهد (قربانی کنید)، و سر نتراشید تا هنگامی که قربانی به قربانگاه خود برسد، و اگر کسی از شما بیمار بود یا در سر آسیبی داشت (و ناچار از تراشیدن سر شد) بر (عهده) او (جایگزینی) است از روزه گرفتن یا صدقه دادن یا قربانی کردن و چون ایمن شدید آنکه از عمره به حجّ تمتّع میپردازد آنچه از قربانی دست دهد (قربانی کند)، و هر کس (که قربانی) نیافت روزه سه روز از ایّام حج و هفت روز هنگامی که (از حج) بازگشتید (بر عهده اوست)؛ این ده روز کامل است؛ این (حکم تمتّع) برای کسی است که خانوادهاش ساکن مکّه نباشند و از خداوند پروا کنید و بدانید که خداوند سخت کیفر است. حجّ (در) ماههای شناختهای (انجامپذیر) است پس کسی که در آن ماهها حجّ میگزارد (بداند که) در حجّ، آمیزش و نافرمانی و کشمکش (روا) نیست و هر کار نیکی کنید خداوند بدان داناست؛ و رهتوشه بردارید و بهترین رهتوشه پرهیزگاری است، و ای خردمندان! از من پروا کنید. بر شما گناهی نیست که (در ایام حج) بخششی از پروردگار خود بخواهید پس چون از عرفات رهسپار شدید در مشعر الحرام خداوند را یاد کنید و او را همانگونه که رهنمودتان داده است فرا یاد آورید و بیگمان پیش از آن از گمراهان بودید. سپس از همانجا که مردم رهسپار میشوند رهسپار شوید و از خداوند آمرزش بخواهید، به راستی خداوند آمرزندهای بخشاینده است. پس چون آیینهای ویژه حجّتان را انجام دادید خداوند را یاد کنید چونان یادکردتان از پدرانتان یا یادکردی بهتر؛ از مردم کسانی هستند که میگویند: پروردگارا! (هر چه میخواهی) در این جهان به ما ببخش و آنان را در جهان واپسین بهرهای نیست. و از ایشان کسانی هستند که میگویند: پروردگارا! در این جهان به ما نکویی بخش و در جهان واپسین هم نکویی ده و ما را از عذاب آتش نگاه دار. آنان از آنچه به دست آوردهاند بهرهای دارند و خداوند حسابرسی سریع است. و خداوند را در روزهایی چند یاد کنید و آنکه (برای کوچ کردن از منا) بشتابد (و اعمال را) دو روزه (انجام دهد) گناهی نکرده است و آنکه دیر کند (و سه روزه بجای آورد، نیز) گناهی بر او نیست (و این اختیار) برای کسی است که (از محرّمات احرام) پرهیز کرده باشد و از خداوند پروا کنید و بدانید که نزد او گرد آورده میشوید» سوره بقره، آیه ۱۸۹-۲۰۳.
- ↑ ر.ک: السیرة النبویه، ج۲، ص۵۵۰؛ الدرالمنثور، ج۶، ص۲۶۷.
- ↑ جامع البیان، ج۱۰، ص۱۷۲ به بعد؛ مجمع البیان، ج۵، ص۵۱ به بعد.
- ↑ «سبکبار و گرانبار رهسپار شوید و با مال و جانتان در راه خداوند جهاد کنید؛ این، اگر بدانید برای شما بهتر است» سوره توبه، آیه ۴۱.
- ↑ «و نیز بر آن سه تن که (از رفتن به جنگ تبوک) واپس نهاده شدند تا آنگاه که زمین با همه فراخنایش بر آنان تنگ آمد و جانشان به لب رسید و دریافتند که پناهگاهی از خداوند جز به سوی خود او نیست؛ آنگاه (خداوند) بر ایشان بخشایش آورد تا توبه کنند که خداوند بسیار توبهپذیر بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۱۸.
- ↑ مجمع البیان، ج۵، ص۱۱۹.
- ↑ «از تو درباره شراب و قمار میپرسند، بگو در این دو، گناهی بزرگ و سودهایی برای مردم (نهفته) است. امّا گناه آنها از سود آنها بزرگتر است و از تو میپرسند چه چیزی را ببخشند؟ بگو افزون بر نیاز (سالانه) را؛ اینگونه خداوند برای شما آیات (خود) را روشن میگوید باشد که شما بیندیشید» سوره بقره، آیه ۲۱۹.
- ↑ «ای مؤمنان! در حال مستی به نماز رو نیاورید تا هنگامی که دریابید چه میگویید و نیز در حال جنابت (به نماز و محل نماز رو نیاورید) مگر رهگذر باشید تا آنکه غسل کنید و اگر بیمار یا در سفر بودید و یا یکی از شما از جای قضای حاجت باز آمد یا با زنان آمیزش کردید و آب نیافتید به خاکی پاک تیمّم کنید و بخشی از رخسارهها و دستهایتان را با آن مسح کنید که خداوند، در گذرندهای آمرزنده است» سوره نساء، آیه ۴۳.
- ↑ «ای مؤمنان! جز این نیست که شراب و قمار و انصاب و ازلام ، پلیدی (و) کار شیطان است پس، از آنها دوری گزینید باشد که رستگار گردید» سوره مائده، آیه ۹۰.
- ↑ «شیطان، تنها بر آن است تا با شراب و قمار میان شما دشمنی و کینه افکند و از یاد خداوند و از نماز بازتان دارد؛ اکنون آیا دست میکشید؟» سوره مائده، آیه ۹۱.
- ↑ ر.ک: قرآن در اسلام، ص۱۰۳.
- ↑ ر. ک: درآمدی بر تاریخ گذاری قرآن، ص۱۲۸.
- ↑ ر.ک: مجمعالبیان، ج۱۰، ص۶۱۲ ـ ۶۱۳؛ مفاتیحالاسرار، ج۱، ص۱۲۸ ـ ۱۳۹؛ الاتقان، ج۱، ص۱۸، ۵۱.
- ↑ ر.ک: درآمدی بر تاریخ گذاری قرآن، ص۳۰۸.
- ↑ الاتقان، ج۱، ص۱۸.
- ↑ نکونام، جعفر، مقاله «تاریخگذاری قرآن»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۷.
- ↑ تاریخ طبری، ج۲، ص۴۱، ۴۳، ۱۰۷، ۱۱۰؛ بحارالانوار، ج۱۵، ص۲۸۱؛ ج۱۸، ص۲۰۴؛ فتح الباری، ج۱، ص۲۶.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱، ص۲۵۷؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۲۴۰ـ۲۴۱.
- ↑ بحارالانوار، ج۱۸، ص۱۸۹، ۲۰۴؛ ج۹۴، ص۳۵، ۳۷، ۵۱؛ مستدرک الوسائل، ج۶، ص۲۸۹ ـ ۲۹۱؛ ج۷، ص۵۱۸ ـ ۵۱۹؛ وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۴۴۷؛ ج۸، ص۱۱۱.
- ↑ جامع البیان، ج۲، ص۱۹۶؛ ج۳۰، ص۳۲۷؛ نورالثقلین، ج۱، ص۱۶۷؛ ج۴، ص۶۲۴؛ ج۵، ص۶۲۵؛ وسایل الشیعه، ج۱۰، ص۳۵۱.
- ↑ درآمدی بر تاریخ گذاری قرآن، ص۲۲۱.
- ↑ مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۱۳.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱، ص۱۲۷ ـ ۱۲۹؛ اسباب النزول، ص۱۱؛ ر. ک: درآمدی بر تاریخ گذاری قرآن، ص۲۲۹ ـ ۲۴۲.
- ↑ «و (دشمنانت) هیچ مثلی برای تو نمیآورند مگر آنکه ما (پاسخی) راستین و بیانی نیکوتر برای تو میآوریم. کسانی که به رو درافتاده، به سوی دوزخ گرد آورده میشوند بد جایگاهتر و گمراهترند» سوره فرقان، آیه ۳۳-۳۴.
- ↑ «و کافران گفتند: چرا قرآن بر او یکجا فرو فرستاده نشده است؟ این چنین (فرو فرستادهایم) تا دلت را بدان استوار داریم و آن را (بر تو) بسیار آرام خواندیم. و (دشمنانت) هیچ مثلی برای تو نمیآورند مگر آنکه ما (پاسخی) راستین و بیانی نیکوتر برای تو میآوریم» سوره فرقان، آیه ۳۲-۳۳.
- ↑ «و گفتند: افسانههای پیشینیان است که رونویس کرده است آنگاه پگاه و دیرگاه عصر بر او خوانده میشود» سوره فرقان، آیه ۵.
- ↑ «و مؤمنان میگویند: چرا سورهای (برای جهاد) فرو فرستاده نمیشود و چون سورهای (با آیات) محکم فرو فرستند و در آن از کارزار سخن رود کسانی را که بیماردلند میبینی که چون کسی در تو مینگرند که از (ترس) مرگ، بیهوش شده باشد پس آنان را سزاوارتر همین است» سوره محمد، آیه ۲۰.
- ↑ مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۱۳.
- ↑ الاتقان، ج۱، ص۵۷.
- ↑ مناهل العرفان، ج۱، ص۹۷.
- ↑ «و از روزی پروا کنید که در آن به سوی خداوند بازگردانده میشوید آنگاه به هر کس پاداش آنچه انجام داده است تمام خواهند داد و به آنان ستم نخواهد رفت» سوره بقره، آیه ۲۸۱.
- ↑ «به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان میدهد و از کارهای زشت و ناپسند و افزونجویی، باز میدارد؛ به شما اندرز میدهد باشد که شما پند گیرید» سوره نحل، آیه ۹۰.
- ↑ المصاحف، ص۳۹؛ الاتقان، ج۱، ص۱۳۳؛ جامع البیان، ج۱، ص۶۹ ـ ۷۰.
- ↑ البرهان فی علوم القرآن، ج۱، ص۲۸۷ ـ ۲۹۲.
- ↑ تفسیر قمی، ج۲، ص۴۵۱؛ المیزان، ج۱۲، ص۱۲۶.
- ↑ «به نام خداوند بخشنده بخشاینده» سوره فاتحه، آیه ۱.
- ↑ الدرالمنثور، ج۱، ص۲۰؛ اسباب النزول، ص۲۲.
- ↑ المیزان، ج۱۲، ص۱۲۸؛ التمهید، ج۱، ص۲۸۷؛ حقائق هامه، ص۱۴۳ـ ۱۴۴؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۴.
- ↑ ر.ک: درآمدی بر تاریخگذاری قرآن، ص۹۶ ـ ۱۰۲.
- ↑ نکونام، جعفر، مقاله «تاریخگذاری قرآن»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۷.