مبانی نظام سیاسی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۶ فوریهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۰۸:۳۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل مبانی نظام سیاسی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

هر یک از نظام‌های سیاسی، بر جهان‌بینی، اعتقادات و نظام فکری خاصی بنا گردیده و بر همان بنیان‌هایی است که اهداف و اصول حرکت نظام، ساختارها، خط مشی‌ها و روش‌ها شکل می‌گیرند. با توجه به اینکه در کامل‌ترین سطح، دو نوع نگاه به هستی و دو دسته باور و نظام فکری، جامع همه دیدگاه‌های بشری است[۱]؛ از این‌رو مبانی نظام سیاسی در دو جهان بینی الهی و مادی و در مقولات هستی‌شناسی، انسان‌شناسی و جامعه‌شناسی مورد بررسی قرار می‌گیرد.

کلی‌ترین و شامل‌ترین چارچوب معرفتی در هر جهان‌بینی، هستی‌شناسی است که در آن، زیرساخت‌های ادراکی و اعتقادی شکل می‌گیرد. از جمله موضوعاتی که باید، ریشه آن را در هستی‌شناسی پیگیری نمود، اندیشه سیاسی، خاصه نظام سیاسی است. همچنین انسان، عنصر اصلی و بازیگر نقش اول حیات سیاسی است؛ از این‌رو اگر تفکر نظام یافته‌ای بخواهد، نظام سیاسی خاص خود را تبیین کند، باید در ابتدا مشخص نماید که چه انسانی و با چه ویژگی‌هایی مطلوب اوست. و سرانجام از آنجا که جامعه، بستر و میدان تحقق و فعلیت یافتن نظام سیاسی است، تعریف از جامعه، چگونگی پیدایش و تکامل آن، نحوه شکل‌گیری حرکت‌های اجتماعی و نگاه تاریخی به آغاز و انجام آنها، همگی تأثیر مستقیم بر سامان‌بخشی نظام سیاسی دارند.

مبانی نظام سیاسی در جهان‌بینی الهی

در جهان‌بینی الهی، مبانی نظام سیاسی با جهان‌بینی الهی با سه بعد اصلی هستی‌شناسی، انسان‌شناسی و جامعه‌شناسی قابل بررسی است که ذیلاً به تفصیل و تبیین آنها می‌پردازیم.

هستی‌شناسی در جهان بینی الهی

در جهان‌بینی الهی، مسائلی از هستی‌شناسی وجود دارد که به عنوان زیربناهای نظام سیاسی شناخته می‌شود؛ این موارد عبارتند از:

اختصاص حاکمیت به خداوند

مسلمین بر این عقیده‌اند که خالق و آفریننده جهان هستی، تنها خداوند یگانه و قادر متعال است؛ بر این اساس تنها در برابر ذات او تسلیم می‌شوند و طاعت و بندگی هیچ انسانی را نمی‌پذیرند؛ مگر اینکه اطاعت آن اطاعت خداوند باشد؛ از این‌رو هیچ انسانی حق ندارد، انسان‌های دیگر را به تسلیم در برابر خود وادار نموده و آنان را از آزادی‌های خود محروم سازد و نیز برای جامعه، خودسرانه قانون وضع کند و روابط و رفتار اجتماعی را مطابق با شناخت و ادراک و خواست خود تنظیم نماید.

قرآن کریم، مصدر حاکمیت را تنها خدای متعال می‌داند و در موارد متعدد می‌فرماید: إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ[۲]؛

علامه طباطبائی در “تفسیر المیزان” ذیل این آیات می‌نویسد: “حکم هم که یکی از صفات است از نظر اینکه خود نوعی از تأثیر است، معنای استقلالیش تنها از آن خداوند است؛ چه حکم در حقایق تکوینی و چه در شرایع و احکام وضعی و اعتباری، معلوم است که اگر غیر خداوند کسی دارای حکم بود، می‌توانست حکم خدای را به وسیله حکم خودش ابطال کند و با خواست او معارضه نماید”[۳]. بنابراین حکم تکوینی مختص خدای متعال است؛ ولی در حکم تشریعی، مواردی دارد که به اذن خداوند به غیر او نیز نسبت پیدا می‌کند[۴]. بنابراین اعتقاد به: انحصار حاکمیت خداوند، پایه اساسی و استوار نظام اسلامی است وجود که در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز تبلور یافته است. چنانچه می‌گویند: حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او، انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است. هیچ‌کس نمی‌تواند این حق الهی را از انسان سلب کند یا در خدمت منافع فرد یا گروهی خاص قرار دهد[۵].

نیازمندی به وحی در تنظیمات اجتماعی

در نظام سیاسی و اجتماعی که بر اساس اسلام شکل می‌گیرد؛ نه تنها در جهت‌گیری و ساختار؛ بلکه در بُعد قوانین، مقررات، برنامه‌ریزی و برقراری تنظیمات اجتماعی نیز لازم است با وحی و دستورات الهی مطابقت داشته باشد. مهمترین دلایلی که نیازمندی بشر به وحی را در انتظام‌بخشیدن به حیات اجتماعی خویش توجیه می‌کنند، عبارتند از:

احکام و دستورات دینی، رفتار فرد و جامعه را برای دست‌یابی به سعادت، هماهنگ با باورهای اعتقادی و نظام فکری، سازماندهی می‌کنند؛ بنابراین نقش عمده ارزش‌ها و احکام الهی، حاکم و جهت‌دهنده همه دانستنی‌ها و علوم و نیز تنظیم کننده همه شؤون و ابعاد نظام فردی و اجتماعی جامعه اسلامی است.

دنیا و آخرت، گستره توسعه در نظام الهی

نظام الهی برای انسان دو نمونه زندگی را به رسمیت می‌شناسد؛ زندگی در دنیای مادی و این جهان و دیگری زندگی در جهان آخرت که هر کدام از این دو، ساز و کارهای ویژه خود را دارند و باید انسان‌ها با کوشش و تلاش، آنها را فراهم سازند. دستورات قرآن کریم و انبیا الهی بر این مبنا استوار است که باید توشه آن جهان، در دنیای مادی فراهم شود. این دنیا مقدمه عالم دیگر و کشتزار محصولاتی است که باید در آن جهان درو شود؛ بنابراین، خداوند پیامبران را به منظور راهنمایی بشر برای کسب توفیق بیشتر در همین امر مهم، فرستاده است. قانون‌های الهی که توسط پیامبران ابلاغ می‌شود، همگی یاری‌دهنده بشر در این راهند و هرچند برای این جهان نیز قوانینی وضع شده؛ ولی مقصود اصلی تأمین سعادت در زندگی بی‌پایان آن جهان است که البته دنباله منطقی و طبیعی سعادت در این جهان به شمار می‌رود؛ ولی مطمئناً زندگی این جهان، هدف اصلی نیست؛ بلکه وسیله نیل به سعادت در جهان ابدی است. قرآن کریم زندگی دنیایی را چون بازیچه‌های کودکانه خوانده است؛ إِنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ[۸]. بنابراین دنیا، مکانی است که انسان با رفتار اختیاری‌اش، حیات ابدی خود را رقم می‌زند و در واقع، مزرعه آخرت[۹] است و نیز امیرالمؤمنین علی(ع) از آن به «مَتْجَرُ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ‏»[۱۰] نام برده است. از این‌رو در نظام الهی، منظر توسعه و کمال، تنها محدود به حیات دنیایی نیست؛ بلکه دنیا و آخرت، در یک مجموعه واحد و متصل به هم قرار دارد و برای تأمین سعادت و رفاه هر دوی آن برنامه‌ریزی شده است.

معادگرایی و خودکنترلی

نظام الهی زندگی انسان را به دنیای مادی محدود نمی‌کند و جهان آخرت را که پس از آن می‌آید ادامه حیات انسان می‌شمرد. اعتقاد به آخرت، معاد و حضور در محکمه کیفر الهی، محاسبه کارهای انسان و اعطای ثواب و عقاب[۱۱] و باور این حقیقت که مردن، انتقال از یک نقص، به کمال است، انسان را از لغزش‌ها باز می‌دارد و در او تقوایی ایجاد می‌کند که عامل کنترل درونی، در مقابل تعدی و تجاوز به حقوق دیگران، است. علاوه بر آن با توجه به وجود عوامل نگهدارنده اجتماعی؛ همچون: امر به معروف، نهی از منکر[۱۲]، حسّ مسؤولیت نسبت به سرنوشت دیگران و جامعه اسلامی[۱۳] و همچنین نقش تعیین‌کننده حکومت در حفظ و حراست افراد و جامعه از انحطاط و انحراف، مکمل عامل کنترل درونی بوده و صیانت جامعه اسلامی را تضمین می‌نماید.[۱۴]

انسان‌شناسی در جهان‌بینی الهی

در جهان‌بینی الهی، دو مسأله کلیدی یعنی ابعاد وجودی انسان و توسعه انسانی، از جمله مسائلی هستند که به عنوان مبانی انسان‌شناسی این نظام فکری مورد توجه می‌باشند:

ابعاد وجودی انسان

وجود انسان از سه زاویه یا سه بعد، قابل شناسایی است. از یک‌سو دارای “بعد فیزیکی و جسمی” است و از سوی دیگر، وجود ناپیدا، “بعد روانی” او را می‌سازد. به علاوه، عامل ارتباط میان این دو “بعد ذهنی” اوست که هماهنگی میان رفتارها را برعهده دارد و نیز زمینه‌های راهبری روح بر جسم و رفتار عینی را فراهم می‌سازد. انسان دارای تمایلات و گرایش‌هایی است که جهت‌گیری او را در زندگی معیّن می‌کنند، و او را به اموری علاقمند و از امور دیگر، متنفّر می‌سازند. این بعد از وجود با تعابیری؛ چون قلب، روح، میدان تمایلات، گرایش‌ها و بعد ایمانی، یاد می‌شود[۱۵]. در بعد ذهنی، آدمی به علم و آگاهی دست می‌یابد و حصول آگاهی نیز در دو میدان درونی و بیرونی انجام می‌گیرد؛ در میدان درونی، انسان می‌تواند بر میل، اراده، اطلاعات، امور ذهنی و رفتار عملی خویش علم و احاطه پیدا نماید؛ همچنان‌که در میدان بیرونی نیز می‌تواند، به شناخت خداوند امور معنوی، معقولات و پدیده‌های محسوس دست یابد.

بعد فیزیکی و جسمی انسان، از یک زاویه دید، همان وجود جسمی و مادی یا هستی پیدای اوست و از زاویه و نگاهی دیگر، بعد رفتاری و میدان تحقق اراده او می‌باشد که میل، اندیشه و اراده در آن میدان تجسم پیدا می‌کنند. در جهان‌بینی الهی، با آنکه ابعاد وجودی انسان (قلب، ذهن و جسم) در ساختن شخصیت و رفتار انسانی به یکدیگر تقوم دارند؛ اما سهم تأثیر این ابعاد وجودی در تکوین یک رفتار متفاوت است؛ چنانچه نقش اصلی را تمایلات و گرایش‌ها ایفا می‌کنند و میدان علم، آگاهی و ذهن، دارای نقش فرعی است و میدان عمل یا بعد فیزیکی انسان، نقش تبعی را برعهده دارد.

مکانیزم ایفای نقش به این ترتیب است که نقطه آغازین رفتار انسانی، تمایل و گرایش است و در قلب او شکل می‌گیرد، در این حیطه، کشش‌ها و جاذبه‌های مختلف قلبی با محوریت کلی‌ترین و اصلی‌ترین گرایش و طلب، انسجام می‌یابند. در مرحله بعدی، قوای ذهن، راه وصول به مقصد را در عالم مثالی به صورت فرض و گمانه بررسی نموده و سرانجام عملیات اجرایی و تجسم اراده با شکل و قالب رفتار، در خارج تجلی پیدا می‌کند.

توسعه انسانی

مهمترین مبحث در انسان‌شناسی، توسعه انسانی است؛ زیرا ابعاد وجودی، توصیف انسان در حال ایستایی و نهایتاً تبیین ساده رفتار او می‌باشد؛ حال آنکه “توسعه انسانی”، در جریان تکامل و روند هدفمند نظام هستی، ناظر به حرکت انسان است. هر نظام فکری، تلقی‌ای از توسعه انسانی دارد که، متناسب و مبتنی بر تعریف او از “انسان” و “توسعه” است در جهان‌بینی الهی که از منظر کرامت و تعالی به انسان می‌نگرد و سیر و سلوک او را حتی تا خلیفة‌اللّهی ترسیم می‌کند، ابعاد وجودی او به شکل متوازن و متناسب رشد و توسعه می‌یابد. بنابراین لازم است در ارزیابی توسعه انسانی، سه دسته شاخص که هر کدام ناظر به یکی از ابعاد سه‌گانه وجودی اوست، مدّنظر قرار گیرد. این شاخص‌ها عبارتند از:

شاخص‌های ارزیابی توسعه بعد روحی؛ شاخص‌های ارزیابی توسعه بعد ذهنی؛

شاخص‌های ارزیابی توسعه بعد فیزیکی.

حال این سؤالات مطرح می‌شود که توسعه چگونه واقع می‌شود؟ عامل توسعه چیست؟ هدف و بستر توسعه کدام است؟

  • مکانیزم توسعه انسانی: در دیدگاه الهی، هر حرکت و تغییری که توسط انسان صورت می‌گیرد، با انگیزه و اراده اوست؛ یعنی انسان وقتی در مقابل گزینه‌های مختلف قرار می‌گیرد، با درک تفاوت‌ها و شباهت‌ها، یکی از گزینه‌ها را انتخاب می‌کند؛ بنابراین افعال ارادی، منتسب به انسان ورمز مسؤول‌بودن او در قبال اعمال خود است؛ یعنی اراده و اختیار، عامل اصلی توسعه انسانی در میدان‌های سه‌گانه وجود محسوب می‌شود.
  • هدف توسعه انسانی: نیل به کمال، هدف توسعه انسان است و نقطه اوج آن، هماهنگ با ابعاد وجودی، توسعه ایمان، علم و عمل صالح می‌باشد؛ اوج کمال انسانی، مرتبه‌ای است که ورای آن برای او قابل تصور نیست. در بیان قرآن این مرتبه و جایگاه به “فوز”[۱۶]، “فلاح”[۱۷] و “سعادت”[۱۸] تعبیر شده است. منزلگاهی که کمال و تعالی انسان در آن، صورت وقوع به خود می‌گیرد، “قرب”[۱۹] و نزدیکی به پیشگاه ربوبی است.
  • بستر توسعه: در جهان‌بینی الهی، بستر توسعه انسانی اراده و اختیار انسان است. هر چند که نمی‌توان انسان را از شرایط خارجی و محیط پیرامونی آن؛ اعم از: محیط طبیعی، محیط اجتماعی، تاریخ و نظام هستی، جدا کرد و این عوامل در تعامل و تأثیر و تأثر نسبت به اراده او قرار دارند؛ ولی هیچ‌گاه نمی‌توان نقش این عوامل را آن‌چنان بزرگ نمود که اراده او را تحت‌الشعاع قرار داده و برای وی جبر شرایطی ایجاد نمایند و همین که مؤاخذه برای انسان معنا دارد؛ یعنی حاکم بر شرایط بیرونی است و قدرت انتخاب و اختیار دارد و می‌تواند در احاطه کامل شرایط، مسیر مستقلی را اختیار نماید؛ ولی تکامل انسان، حاصل اراده نیکوی او در بستر مناسب اجتماعی است و بسترسازی، برای رشد و توسعه انسان به عهده نظام سیاسی است؛ بنابراین در جهان‌بینی الهی متناسب با رشد و تکامل انسان، نظام سیاسی الهی مورد نیاز می‌باشد تا با بستر‌سازی و فراهم کردن شرایط مساعد، کمال و توسعه انسانی تحقق یابد.[۲۰]

جستارهای وابسته

منابع

  1. نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام

پانویس

  1. اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ «خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگی‌ها بیرون می‌برد اما سروران کافران، طاغوت‌هایند که آنها را از روشنایی به سوی تیرگی‌ها بیرون می‌کشانند؛ آنان دمساز آتشند، آنها در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۵۷.
  2. «داوری جز با خداوند نیست» سوره انعام، آیه ۵۷ و سوره یوسف آیات ۴۰ و ۶۷.
  3. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی همدانی، ج۱۳، ص۱۸۳.
  4. يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ «ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم پس میان مردم به درستی داوری کن» سوره ص، آیه ۲۶؛ وَأَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ «و در میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن» سوره مائده، آیه ۴۹.
  5. اصل ۵۶ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران.
  6. رجوع کنید به محمدتقی مصباح یزدی، نظریه سیاسی اسلام، ج۱، ص۲۳۹ - ۲۴۳.
  7. لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.
  8. «زندگانی این جهان تنها بازیچه و سرگرمی است» سوره محمد، آیه ۳۶.
  9. «بالدنيا تحرز الآخرة»؛ بحار الانوار، ج۶۷، ص۶۷؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۵۵.
  10. «إِنَّ الدُّنْيَا دَارُ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَقَهَا... وَ مَتْجَرُ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ‏ اكْتَسَبُوا فِيهَا الرَّحْمَةَ وَ رَبِحُوا فِيهَا الْجَنَّةَ...»؛ “همانا دنیا خانه درستی است، برای کسانی که در آن درست زندگی کنند.. و دنیا تجارت‌خانه و بازار یاران خدا است که در آن، رحمت خدا را به دست می‌آورند و بهشت را سود می‌برند”؛ نهج البلاغه، فیض الاسلام، حکمت ۱۲۶. ص۱۱۳۸.
  11. فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ * وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ «پس هر کس همسنگ ذره‌ای نیکی ورزد، آن را خواهد دید * و هر کس همسنگ ذره‌ای بدی کند، آن را خواهد دید» سوره زلزال، آیه ۷-۸.
  12. فی التنزیل: كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ «شما بهترین گروهی بوده‌اید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شده‌اید؛ به کار پسندیده فرمان می‌دهید و از (کار) ناپسند باز می‌دارید» سوره آل عمران، آیه ۱۱۰؛ وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ «و مردان و زنان مؤمن، دوستان یکدیگرند که به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناشایست باز می‌دارند» سوره توبه، آیه ۷۱؛ و «قال علي(ع): قِوَامُ‏ الشَّرِيعَةِ الْأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ‏ وَ النَّهْيُ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ إِقَامُ الْحُدُودِ»؛ غررالحکم و دررالکلم.
  13. امام صادق(ع) فرمود: «إِنَّ النَّبِيَّ(ص) قَالَ: مَنْ أَصْبَحَ لَايَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ‏ فَلَيْسَ‏ مِنْهُمْ‏، وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلًا يُنَادِي: يَا لَلْمُسْلِمِينَ، فَلَمْ يُجِبْهُ، فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ»؛ کافی، ج۲، ص۱۶۴، حدیث ۵ و امام علی(ع) قال: «اتَّقُوا اللَّهَ‏ فِي‏ عِبَادِهِ‏ وَ بِلَادِهِ فَإِنَّكُمْ مَسْئُولُونَ حَتَّى عَنِ الْبِقَاعِ وَ الْبَهَائِمِ»؛ نهج‌البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۷، ص۳۰۴ و رسول الله(ص) قال: «أَلَا كُلُّكُمْ‏ رَاعٍ‏ وَ كُلُّكُمْ‏ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ...»؛ صحیفة الرضا، ج۲، ص۱۴۵۹.
  14. نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۹۲.
  15. وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ * فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: من بر آنم بشری از گلی خشک برآمده از لایی بویناک، بیافرینم؛ * پس هنگامی که او را باندام برآوردم و در او از روان خویش دمیدم، برای او به فروتنی در افتید!» سوره حجر، آیه ۲۸؛ و «امام الصادق(ع) قال: الْقَصْدُ إِلَى اللَّهِ بِالْقُلُوبِ أَبْلَغُ مِنَ الْقَصْدِ إِلَيْهِ بِالْبَدَنِ وَ حَرَكَاتُ‏ الْقُلُوبِ‏ أَبْلَغُ‏ مِنْ‏ حَرَكَاتِ‏ الْأَعْمَالِ‏»؛ مشکوة الانوار، ص۲۵۷.
  16. وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِيمًا «و هر که از خداوند و فرستاده او فرمان برد بی‌گمان به رستگاری سترگی رسیده است» سوره احزاب، آیه ۷۱.
  17. أُولَئِكَ عَلَى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ «آنان از (سوی) پروردگارشان به رهنمودی رسیده‌اند و آنانند که رستگارند» سوره بقره، آیه ۵.
  18. وَأَمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ خَالِدِينَ فِيهَا «و اما آنان که نیکبخت شده‌اند در بهشتند» سوره هود، آیه ۱۰۸.
  19. خداوند در حدیث قدسی می‌فرماید: «مَا تَقَرَّبَ إِلَيَّ عَبْدٌ بِشَيْ‏ءٍ أَحَبَّ‏ إِلَيَ‏ مِمَّا افْتَرَضْتُ‏ عَلَيْهِ‏...»؛ اصول کافی، ج۲، ص۳۵۲.
  20. نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۹۷.