نادانی در قرآن
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل نادانی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
جهل در لغت به دو معناست: نخست نادانی که بر خلاف علم است و دیگری سبکی و اضطراب که بر خلاف طمأنینه و آرامش است.[۱] برخی معنای اصلی جهل را فقدان علم دانسته و اضطراب و سبکی را لازم آن معرفی کردهاند.[۲] به نظر میرسد معنای نخست باتوجه به بعد علمی و نظری انسان و معنای دوم با عنایت به بعد عملی و رفتاری وی است. برخی در بیان تفاوت جهل با حُمْق گفتهاند: جهل در امور عادی حمق است.[۳] جهل به دو گونه بسیط و مرکب قسمت میشود. جهل بسیط نبودن علم در چیزی است که شأنیت علم را دارد، از این رو جهل بسیط صفتی عدمی و تقابل آن با علم، تقابل عدم و ملکه است؛ ولی جهل مرکب اعتقاد داشتن به چیزی است که خلاف واقع است، بنابراین جهل مرکب صفتی وجودی و تقابل آن با علم، تقابل تضاد است.[۴] به تعبیری دیگر جهل مرکب آن است که انسان در عین ناآگاهی نسبت به یک چیز، خود را آگاه (عالم) به آن پنداشته، به جهل خود واقف نباشد.[۵] جهل در علوم گوناگون اسلامی به ویژه فقه و اخلاق مورد توجه و بررسی قرار گرفته است. در فقه کمتر بابی از ابواب فقهی را میتوان یافت که در آن حکمی برای جاهل ذکر نشده باشد، بلکه در غالب ابواب فقهی از جمله تقلید،[۶] وضو،[۷] غسل،[۸] نماز،[۹] روزه،[۱۰]خمس و زکات [۱۱] برای جاهل احکامی ذکر شده است.[۱۲] در اخلاق، اصول رذایل اخلاقی ۸ رذیله دانسته شده که یکی از آنها جهل است.[۱۳] در روایات، به صورت رمز درباره آفرینش جهل اشاراتی آمده است، چنان که گفته شده: خداوند جهل را که ظلمانی است از دریایی تلخ آفرید و هنگامی که به او دستور ادبار داد ادبار کرد؛ ولی چون به وی فرمان اقبال داد امتناع کرد؛ آنگاه خداوند به او گفت: آیا استکبار ورزیدی؟ و بدین ترتیب مورد لعن قرار گرفت.[۱۴] در توضیح این حدیث گفته شده: دریا اشاره به کثرت جهل در انسانها و وصف ظلمت به جهت پوشاندن نور علم است و منظور از ادبارِ جهل آن است که به امر تکوینی خداوند از عالم ملکوت و نور به عالم ظلمات فرود آمد تا عالم دنیا نظام یابد، زیرا این عالم بدون وجود نفوس شریر آباد نمیشود و تکامل سعادتمندان جز با وجود شقاوتمندان ممکن نیست و مقصود از عدم اقبال جهل، رو نیاوردن آن به سوی خدا و بازنگشتن به مقام قرب به سبب شدت ظلمانیت آن است؛[۱۵] هچنین در روایات برای جهل مانند عقل جنودی ذکر شده[۱۶] و در روایات متعددی جهل به شدّت نکوهش شده است.[۱۷] جهل در قرآن با ماده «ج ـ ه ـ ل» ۲۴ بار به کار رفته و بدون آن در آیاتی دیگر به صورتهایی مانند «لایَعقِلون» (بقره / ۲، ۱۷۱)، «لایَعلَمون» (روم / ۳۰، ۶، ۳۰، ۵۹) و «لایُبصِرون» (بقره / ۲، ۱۷) آمده است؛ همچنین برخی مفسران، واژههایی دیگر را نیز به نوعی جهل تفسیر کردهاند؛ مانند ضلالت (شعراء / ۲۶، ۲۰)،[۱۸] ظلمت (احزاب / ۳۳، ۴۳؛ انعام / ۶، ۱۲۲)،[۱۹] غیّ (نجم / ۵۳، ۲؛ مریم / ۱۹، ۵۹)،[۲۰] غَمْرَه (ذاریات / ۵۱، ۱۱)[۲۱] و سَفَه. (بقره / ۲، ۱۳)[۲۲] موضوع جهل در قرآن کریم غالبا به شکل نکوهش جهل و ذکر پیامدهای شوم آن مطرح شده است. حکمت * نکوهش شدید جهل و تشویق به علم که در آیات و روایات فراوانی آمده، زمانی روشنتر میشود که بدانیم در دوران پیش از اسلام در شبه جزیره حجاز، جهل فراگیری حاکم بود؛ به گونهای که قرآن کریم آن دوره را دوران جاهلیت * نامیده است. (احزاب / ۳۳، ۳۳؛ فتح / ۴۸، ۲۶؛ آل عمران / ۳، ۱۵۴؛ مائده / ۵، ۵۰)[۲۳] با وجود این به آیاتی نیز برمیخوریم که در آنها به گونهای از جنبههای مثبت جهل سخن رفته است؛ مثلاً آیه ۱۰۱ سوره مائده که اهل ایمان را از پرسش درباره برخی امور نهی کرده و آگاه شدن به آنها را مایه اندوه و ناراحتی مؤمنان دانسته است: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لا تَسـ ٔ لوا عَن اَشیاءَ اِن تُبدَ لَکُم تَسُؤکُم». به گفته برخی، اگرچه مواردی به عنوان شأن نزول آیه بیان شده است؛ لیکن آیه در مقام بیان این مطلب است که درباره احکام شرعی پیش از آنکه حکمی از سوی خدای متعالی بیان شود با سؤال از پیامبر(ص) خود را به تکلف نیندازید [۲۴] یا در آیه ۷۲ احزاب / ۳۳ پس از بیان این مطلب که خداوند امانت الهی را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کرد و آنها از پذیرش آن سر باز زدند و انسان آن را حمل کرد، سبب پذیرش این امانت از سوی انسان، ظلوم و جهول بودن او دانسته شده است: «اِنّا عَرَضنَا الاَمانَةَ عَلَی السَّمـوتِ والاَرضِ والجِبالِ فَاَبَینَ اَن یَحمِلنَها واَشفَقنَ مِنها و حَمَلَهَا الاِنسـنُ اِنَّه کانَ ظَـلومـًا جَهولا». مثبت بودن جهل در این آیه از آن روست که ظلم و جهل در انسان گرچه ملاک سرزنش و بازخواستاند، همان دو مصحّح حمل امانت الهی نیز هستند، زیرا کسی به ظلم و جهل متصف میشود که شأنیت اتصاف به عدل و علم را داشته باشد،[۲۵] گرچه برخی از مفسران در این آیه تنها به جنبه منفی جهل توجه کردهاند.[۲۶] برخی از عارفان نیز با ارائه تأویلی مثبت از جهل در آیه یاد شده، مقصود از آن را جهل نسبت به غیر خدا و فراموش کردن و نفی ماسوا دانستهاند؛[۲۷] همچنین عارفان، علم به خدا را عین جهل به او [۲۸] و نهایت معرفت الهی را دانستن عجز از معرفت به حساب آوردهاند.[۲۹] در برخی آیات نیز با نگاهی متفاوت، به وظیفه مؤمنان در برخورد با جاهلان اشاره و راه برخورد با جهل جاهلان حلم و مدارا دانسته شده است، چنانکه در آیه ۶۳ فرقان/ ۲۵ از جمله اوصاف بندگان ویژه الهی آن دانسته شده که چون نادانان ایشان را مخاطب قرار دهند، به ملایمت پاسخ میدهند: «... و اِذا خاطَبَهُمُ الجـهِلونَ قالوا سَلـمـا» و در آیه ۱۹۹ اعراف / ۷ به پیامبر دستور داده شده که با جاهلان مدارا کرده، از برخورد با آنان بپرهیزد: «خُذِ العَفوَ وأمُر بِالعُرفِ واَعرِض عَنِ الجـهِلین»[۳۰] و نیز در روایتی ذیل آیه «ولا تَستَوِی الحَسَنَةُ ولاَ السَّیِّئَةُ اِدفَع بِالَّتی هِیَ اَحسَنُ؛ و نیکی با بدی یکسان نیست. بدی را به آنچه خود بهتر است دفع کن» (فصّلت / ۴۱، ۳۴) چنین آمده که مؤمنان به حلم در برابر جهل فرمان داده شدهاند.[۳۱].[۳۲]
گستره جهل
در قرآن، آیات مربوط به جهل معمولاً به بحث از جهل بسیط میپردازند؛ ولی در آیاتی نیز از جهل مرکب سخن رفته است، چنانکه در آیات ۱۰۳ - ۱۰۴ کهف / ۱۸ زیانکارترین افراد کافرانی دانسته شدهاند که کوشش آنان در دنیا به هدر رفته و اعمالشان تباه است، در حالی که خود میپندارند که کار خوب میکنند: «قُل هَل نُنَبِّئُکُم بِالاَخسَرینَ اَعمـلا * اَلَّذینَ ضَلَّ سَعیُهُم فِی الحَیوةِ الدُّنیا و هُم یَحسَبونَ اَنَّهُم یُحسِنونَ صُنعـا»؛ همچنین در آیه «اَلا اِنَّهُم هُمُ السُّفَهاءُ و لـکِن لایَعلَمون» (بقره / ۲، ۱۳) مقصود از سفیهانی که نمیدانند، مبتلایان به جهل مرکب دانسته شده است [۳۳] و نیز آیه «والَّذینَ کَفَروا اَعمــلُهُم کَسَرابٍ بِقِیعَةٍ یَحسَبُهُ الظَّمـ ٔ نُ ماءً» (نور / ۲۴، ۳۹) مربوط به کافرانی دانسته شده که خود گرفتار جهل مرکّباند و دیگران را به سوی باطل میخوانند [۳۴] و در آیه بعدی: «اَو کَظُـلُمـتٍ فی بَحرٍ لُجّیٍّ... ظُـلُمـتٌ بَعضُها فَوقَ بَعضٍ» (نور / ۲۴، ۴۰) مقصود از ظلمتهای سهگانه، مراحل جهل غیر مؤمنان دانسته شده که مرحله سوم آن جهل مرکب است.[۳۵] برخی نیز در تفسیر آیه «وجـدِلهُم بِالَّتی هِیَ اَحسَنُ» (نحل / ۱۶، ۱۲۵) گفتهاند: اگر منکرحق به جهل مرکب و اعتقاد باطل مبتلا بود او را با روشی نیکوتر یعنی از راه باطل کردن اعتقاد او به کمک آنچه لازمه مذهب اوست و با رفق و مدارا، به حق دعوت کن.[۳۶] برخی مفسران، کفر را مصداق جهل بسیط و نفاق را مصداق جهل مرکب دانسته و با اشاره به آیه «ولَهُم عَذابٌ عَظیم» (بقره / ۲، ۷) که درباره کافران است و آیه «ولَهُم عَذابٌ اَلیم.».. (بقره / ۲، ۱۰) که درباره منافقان است، گفتهاند: گرچه عذاب کافران به جهت عدمی بودن جهل بسیط و شریّت عدم عظیمتر است، عذاب منافقان از این رو که در اصل، استعداد ایمان را داشتهاند و ادراک و طلب کمال در آنها باقی است، دردناکتر است.[۳۷] از برخی آیات قرآن برمیآید که جهل در قرآن نیز مانند لغت تنها در بعد نظری و مقابل علم به کار نرفته، بلکه در بعد عملی هم استعمال شده است؛ به گونهای که شامل مواردی از علم نیز میشود، چنانکه به گفته برخی در آیه ۶۷ بقره / ۲ عمل استهزاء جهل دانسته شده است [۳۸] و در آیه ۳۳ یوسف / ۱۲ دعای حضرت یوسف(ع) چنین نقل شده که پروردگارا! اگر نیرنگِ زنان را از من بازنگردانی به سوی آنان خواهمگرایید و از جاهلان خواهم شد: «... واِلاّ تَصرِف عَنّی کَیدَهُنَّ اَصبُ اِلَیهِنَّ واَکُن مِنَ الجـهِلین». البته بنا بر استعمال اخیر، در برخی آیات از آن به «جهالت» تعبیر شده است، چنانکه در آیه ۱۷ نساء / ۴ چنین آمده که خداوند توبه کسانی را میپذیرد که بر اثر جهالت مرتکب کار بد شدهاند: «اِنَّمَا التَّوبَةُ عَلَی اللّهِ لِلَّذینَ یَعمَلونَ السُّوءَ بِجَهــلَةٍ». مراد از جهالت در این آیه، جهل قاصرانه علمی نیست، چون گناهی که از روی چنین جهلی باشد بر اساس حدیث رفع برداشته شده و نیازمند توبه نیست، بنابراین مقصود از جهالت جهل عملی است.[۳۹] به گفته برخی گرچه جهل بر حسب ذات در برابر علم است، از نظر عقلا کسی که گناه را از روی هوای نفس و انگیزه شهوی و غضبی با علم و اراده انجام میدهد عقل ممیز حاکم که مایه علم است از او غایب میشود و چنین کسی جاهل است، زیرا علم او به جهت قبح فعل، مانع بازداشتن وی از گناه نشده است، چنانکه به جوان کم تجربه که به سبب غلبه هوا و ظهور عواطف و احساسات مرتکب گناه میشود جاهل میگویند. از خواص فعل برخاسته از جهالت این است که وقتی قوا آرام گرفت و آتش غضب و شهوت خاموش شد انسان به حالت علم بازمیگردد و جهالت از او زایل شده، از کرده خود منفعل میشود، بنابراین عقلا به کسی که پس از خاموش شدن آتش شهوت و غضب از گناه خود پشیمان نمیشود جاهل نمیگویند، بلکه او را معاند و لجوج میخوانند که دارای خبث ذات است.[۴۰] به گفته برخی دیگر جهالت به معنای سفاهت است، زیرا شخص گناهکار به مصلحت خویش آگاه نیست [۴۱] و حتی جاهلی را نیز شامل میشود که از روی عمد مرتکب گناه میگردد، زیرا چنین شخصی در حقیقت به مقدار منفعت و خیر و شر جاهل است و بر اثر عدم آگاهی به شرِ گناه، معصیت میکند.[۴۲] در روایات نیز میان جهل علمی و جهالت عملی فرق گذاشته شده، چنانکه در روایتی امیرمؤمنان(ع) بسیاری از عالمان را کشته جهل خویش دانسته است.[۴۳] بر اساس روایتی دیگر از امام صادق(ع) گناهکار گرچه عالم به گناه باشد، در حقیقت جاهل است، زیرا خود را بر اثر معصیت در مخاطره قرار داده است. در روایت مذکور، این شاهد قرآنی نیز ذکر شده که یوسف(ع) برادرانش را جاهل دانسته است: «هَل عَلِمتُم ما فَعَلتُم بِیوسُفَ واَخیهِ اِذ اَنتُم جـهِلون». (یوسف / ۱۲، ۸۹) نسبت دادن جهل به برادران از این رو بود که آنها با ارتکاب معصیت، نفس خود را در مخاطره قرار دادند، با اینکه آنچه را درباره یوسف و برادرش مرتکب شده بودند عالمانه انجام دادند.[۴۴] در عین حال برخی جهالت را در برابر علم و به معنای نداشتن آگاهی کامل به حتمی بودن کیفر به احتمال عفو و مکفرات و شفاعت شفیعان و ناآگاهی از مقدار کیفری دانستهاند که بر گناه مترتب میشود.[۴۵] در آیات ۶ - ۷ روم / ۳۰ پس از اشاره به نادانی بیشتر انسانها، بیان شده است که آنان از زندگی دنیا تنها ظاهری را میدانند: «... و لـکِنَّ اَکثَرَ النّاسِ لا یَعلَمون * یَعلَمونَ ظـهِرًا مِنَ الحَیوةِ الدُّنیا.»... برخی «یَعلَمون» را بدل از «لایَعلَمون» دانسته و چنین نتیجه گرفتهاند که علمی که در حد دنیا باشد با جهل تفاوتی ندارد.[۴۶] بر اساس آیات قرآن، جهل گاهی از روی قصور و گاهی از سر تقصیر است. جاهل قاصر کسی است که به سبب اوضاع حاکم بر وی، دسترسی به حکم خدا برای او ممکن نیست و جاهل مقصر کسی است که امکان آموختن مسائل را داشته ولی کوتاهی کرده است.[۴۷] در آیات ۹۷ - ۹۹ نساء / ۴ خداوند جهل به دین را ظلمی دانسته که عفو الهی شامل آن نمیشود و سپس مستضعفانی را استثنا کرده است که در سرزمین کفر زندگی کرده، توان مهاجرت ندارند؛ ولی در ادامه برای مستضعفان وصفی آورده که عام است و شامل هر جاهل قاصری میشود: «اِنَّ الَّذینَ تَوَفّهُمُ المَلکَةُ ظالِمی اَنفُسِهِم... لا یَستَطیعونَ حیلَةً ولا یَهتَدونَ سَبیلا.»..،[۴۸] بنابراین جهل به معارف دین اگر از روی قصور باشد، بخشوده خواهد شد. بر این مطلب آیات دیگری نیز دلالت میکنند؛ مانند «لا یُکَلِّفُ اللّهُ نَفسًا اِلاّ وُسعَها لَها ما کَسَبَت و عَلَیها ما اکتَسَبَت». (بقره / ۲، ۲۸۶)[۴۹].[۵۰]
پیامدهای جهل
در قرآن کریم برای جهل پیامدهایی ذکر شده است: ۱. عذاب جهنم کسانی که از گوش و چشم و قلب خود برای کسب علم و معرفت استفاده نکرده، جاهل بمانند راهی جز به سوی جهنم نخواهند داشت: «ولَقَد ذَرَأنا لِجَهَنَّمَ کَثیرًا مِنَ الجِنِّ والاِنسِ لَهُم قُلوبٌ لا یَفقَهونَ بِها ولَهُم اَعیُنٌ لا یُبصِرونَ بِها و لَهُم ءاذانٌ لایَسمَعونَ بِها». (اعراف / ۷، ۱۷۹) [۵۱] ۲. ظلم ظلم نیز از پیامدهای جهل است، زیرا ظلم یا به جهت جهل به قبح آن یا بر اثر نیاز است و از اینرو خداوند ظلم به جهانیان را از خود نفی میکند: «و مَا اللّهُ یُریدُ ظُـلمـًا لِلعــلَمین»(آل عمران / ۳، ۱۰۸)، زیرا اگر خداوند بخواهد ظلم کند و کسی را که مستحق کیفر نیست عذاب کند یا از پاداش مستحق ثواب بکاهد باید یا به قبح این کار جاهل باشد یا از روی نیاز مرتکب آن شود و چون خداوند از جهل و نیاز و صفات نقص منزه است ظلم نمیکند. [۵۲] ۳. استهزا استهزا به سبب جهل است. [۵۳] هنگامی که موسی(ع) به بنیاسرائیل فرمود: خداوند فرمان میدهد که ماده گاوی را ذبح کنید آنها پاسخ دادند: آیا ما را استهزا میکنی؟ موسی(ع) فرمود: من از نادانی به خدا پناه میبرم: «واِذ قالَ موسی لِقَومِهِ اِنَّ اللّهَ یَأمُرُکُم اَن تَذبَحوا بَقَرَةً قالوا اَتَتَّخِذُنا هُزُوًا قالَ اَعوذُ بِاللّهِ اَن اَکونَ مِنَ الجـهِلین» (بقره / ۲، ۶۷)؛ بدین معنا که استهزا کار انسان جاهل است که مقام الهی را نمیشناسد. [۵۴] ۴. استکبار و بینش طبقاتی مستکبران قوم نوح از وی خواستند تا تهیدستان را از خود براند و او آن مستکبران را جاهل دانست: «... و ما اَنَا بِطارِدِ الَّذینَ ءامَنوا اِنَّهُم مُلـقوا رَبِّهِم ولـکِنّی اَرکُم قَومـًا تَجهَلون». (هود / ۱۱، ۲۹) به گفته برخی مفسران، جهل آنان به امر معاد بود و اینکه حساب و جزا با خداست نه غیر او. [۵۵] ۵. گناه از دیگر پیامدهای جهل گناه است. خداوند در قرآن میفرماید: کسانی که بر اثر جهالت به گناه آلوده شوند و قبل از مرگ توبه کنند خداوندتوبه آنها را میپذیرد. (نساء / ۴، ۱۷) ۶. انحراف اخلاقی انحراف از مسیر فطرت الهی نیز از پیامدهای جهل است،[۵۶] چنانکه قوم لوط از زنان عزلت گزیده، به مردان روی آوردند و از همین رو قرآن آنها را جاهل دانسته است: «اَنَّکُم لَتَأتونَ الرِّجالَ شَهوَةً مِن دونِ النِّساءِ بَل اَنتُم قَومٌ تَجهَلون». (نمل / ۲۷، ۵۵) ۷. درخواست بی مورد خداوند به نوح(ع) میفرماید: فرزند تو از اهل تو نیست. او کردار ناشایسته است، پس چیزی را که بدان علم نداری از من مخواه، من به تو اندرز میدهم که مبادا از جاهلان باشی: «قالَ یـنوحُ اِنَّهُ لَیسَ مِن اَهلِکَ اِنَّهُ عَمَلٌ غَیرُ صــلِحٍ فَلا تَسـ ٔ لنِ ما لَیسَ لَکَ بِهِ عِلمٌ اِنّی اَعِظُکَ اَن تَکونَ مِنَ الجـهِلین». (هود / ۱۱، ۴۶) ۸. گمراهی در عقیده بنیاسرائیل با اینکه با فضل خداوند از سیطره فرعون نجات یافتند، فضل الهی را فراموش کرده، از موسی(ع) خواستند تا برای آنها بتی قرار دهد تا آن را عبادت کنند. این عقیده انحرافی برخاسته از جهل آنان بود: «وجـوَزنا بِبَنی اِسرءیلَ البَحرَ فَاَتَوا عَلی قَومٍ یَعکُفونَ عَلی اَصنامٍ لَهُم قالوا یـموسَی اجعَل لَنا اِلـهـًا کَما لَهُم ءالِهَةٌ قالَ اِنَّکُم قَومٌ تَجهَلون». (اعراف / ۷، ۱۳۸) [۵۷] ۹. ایمان نیاوردن با مشاهده معجزات الهی خداوند میفرماید: و اگر ما فرشتگان را به سوی آنان (مشرکان) فرو میفرستادیم و مردگان با آنان سخن میگفتند و هر چیزی را روبهروی آنها گرد میآوردیم [تا برای آنان گواهی دهند] باز هم ایمان نمیآوردند، جز اینکه خدا بخواهد؛ ولی بیشترشان نادانی میکنند: «ولَو اَنَّنا نَزَّلنا اِلَیهِمُ المَلکَةَ وکَلَّمَهُمُ المَوتی وحَشَرنا عَلَیهِم کُلَّ شَیءٍ قُبُلاً ما کانوا لِیُؤمِنوا اِلاّ اَن یَشاءَ اللّهُ ولـکِنَّ اَکثَرَهُم یجهَلون». (انعام / ۶، ۱۱۱) برخی مفسران ذیل آیه ۴۰ نور / ۲۴: «اَو کَظُـلُمـتٍ فی بَحرٍ لُجّیٍّ یَغشـهُ مَوجٌ مِن فَوقِهِ سَحابٌ ظُـلُمـتٌ بَعضُها فَوقَ بَعضٍ؛ یا [اعمالشان] مانند تاریکیهایی است در دریایی موّاج که موجی آن را میپوشاند و بر فراز آن موجی دیگر است و بالای آن ابرهایی است. اینها تاریکیهاییاند که بعضی بر روی بعضی قرار گرفتهاند» گفتهاند: خداوند ظلمات را مَثَل برای اعمال کافر و دریای ژرف را مَثَل برای قلب او قرار داده است؛ توضیح آنکه کافر عمل خود را با نیت قلبی خود انجام میدهد و قلب وی را جهل به خدا فراگرفته و بر آن مهر زده شده و روی آن را گمراهی و حیرت پوشانده است، از این رو از خداوند پروا نمیکند و به سبب مهری که بر گوش وی زده شده و پردهای که بر چشم او آویخته شده است نه پندها را میشنود و نه به حجتهای الهی بینا میگردد و این «ظُـلُمـتٌ بَعضُها فَوقَ بَعضٍ» است. [۵۸] ۱۰. گمانه زنی خداوند کسانی را که به گمانهزنی میپردازند نفرین کرده، آنان را در ورطه نادانی بیخبر دانسته است: «قُتِلَ الخَرّاصون * اَلَّذینَ هُم فی غَمرَةٍ ساهون». (ذاریات / ۵۱، ۱۰ - ۱۱) برخی غمره را مبالغه در جهل دانستهاند.[۵۹]
راه برطرف کردن جهل
راه برطرف کردن جهل از خود، تفکر و تعقل و تدبر و طلب علم است، از اینرو قرآن کریم پس از تصریح به نادانی نوزادان، تجهیز آنان به اسباب کسب علم یعنی گوش و چشم و قلب را یادآوری میکند: ﴿وَاللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَيْئًا وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾[۶۰] و در آیات بسیاری به طرق مختلف به طلب علم ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَإِذَا قِيلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ﴾[۶۱]÷ و تفکر در اموری گوناگون ترغیب کرده است؛ مانند تفکر در مراحل آفرینش انسان ﴿هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ يُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ ثُمَّ لِتَكُونُوا شُيُوخًا وَمِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى مِنْ قَبْلُ وَلِتَبْلُغُوا أَجَلًا مُسَمًّى وَلَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾[۶۲]، زنده ساختن زمین پس از مرگ آن ﴿اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾[۶۳]، زنده کردن مردگان ﴿فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يُحْيِي اللَّهُ الْمَوْتَى وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾[۶۴]، فرود آوردن قرآن ﴿ كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِّيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُوْلُوا الأَلْبَابِ ﴾[۶۵] ؛ ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾[۶۶] و دیگر آیات الهی ﴿كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾[۶۷]، ﴿أَيَوَدُّ أَحَدُكُمْ أَنْ تَكُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَأَعْنَابٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ لَهُ فِيهَا مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ وَأَصَابَهُ الْكِبَرُ وَلَهُ ذُرِّيَّةٌ ضُعَفَاءُ فَأَصَابَهَا إِعْصَارٌ فِيهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَتْ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ﴾[۶۸]، ﴿لَيْسَ عَلَى الْأَعْمَى حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْمَرِيضِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَنْ تَأْكُلُوا مِنْ بُيُوتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ آبَائِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أُمَّهَاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ إِخْوَانِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخَوَاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَعْمَامِكُمْ أَوْ بُيُوتِ عَمَّاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخْوَالِكُمْ أَوْ بُيُوتِ خَالَاتِكُمْ أَوْ مَا مَلَكْتُمْ مَفَاتِحَهُ أَوْ صَدِيقِكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَأْكُلُوا جَمِيعًا أَوْ أَشْتَاتًا فَإِذَا دَخَلْتُمْ بُيُوتًا فَسَلِّمُوا عَلَى أَنْفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبَارَكَةً طَيِّبَةً كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾[۶۹]؛ همچنین قرآن کریم که خود کتاب علم ﴿وَلَقَدْ جِئْنَاهُمْ بِكِتَابٍ فَصَّلْنَاهُ عَلَى عِلْمٍ هُدًى وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ﴾[۷۰]، حکمت ﴿تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْحَكِيمِ﴾[۷۱] و بیان ﴿هَذَا بَيَانٌ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِينَ﴾[۷۲] است، داروی شفابخش بیماری جهل است، چنانکه خداوند، قرآن را شفا دانسته است: ﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا﴾[۷۳]، ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِي الصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ﴾[۷۴] شفا بودن قرآن از آن روست که شک و جهل و حیرت را از قلب میزداید.[۷۵].[۷۶]
جهل در فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم
منظور از این مدخل آیاتی است که خداوند موضعگیری مخالفان و مشرکان و داشتن انتظارات و در خواستهای غیر عادی و غیر منطقی از پیامبر را از جهالت آنان میداند.
- ﴿يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۷۷]
- ﴿وَإِنْ كَانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْرَاضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِيَ نَفَقًا فِي الْأَرْضِ أَوْ سُلَّمًا فِي السَّمَاءِ فَتَأْتِيَهُمْ بِآيَةٍ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدَى فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِينَ﴾[۷۸]؛ ﴿قُلْ لَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ﴾[۷۹]
- ﴿قُلْ أَفَغَيْرَ اللَّهِ تَأْمُرُونِّي أَعْبُدُ أَيُّهَا الْجَاهِلُونَ﴾[۸۰]
- ﴿خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ﴾[۸۱]
- ﴿وَإِذَا بَدَّلْنَا آيَةً مَكَانَ آيَةٍ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يُنَزِّلُ قَالُوا إِنَّمَا أَنْتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۸۲]
- ﴿كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَأَتَاهُمُ الْعَذَابُ مِنْ حَيْثُ لَا يَشْعُرُونَ * فَأَذَاقَهُمُ اللَّهُ الْخِزْيَ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ﴾[۸۳]
- ﴿مَا جَعَلَ اللَّهُ مِنْ بَحِيرَةٍ وَلَا سَائِبَةٍ وَلَا وَصِيلَةٍ وَلَا حَامٍ وَلَكِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَأَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ * وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَى مَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ قَالُوا حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ﴾[۸۴]
- ﴿وَلَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِي هَذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ وَلَئِنْ جِئْتَهُمْ بِآيَةٍ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا مُبْطِلُونَ * كَذَلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۸۵]
- ﴿وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۸۶]
- ﴿وَقَالَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ لَوْلَا يُكَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتِينَا آيَةٌ كَذَلِكَ قَالَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِثْلَ قَوْلِهِمْ تَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَيَّنَّا الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ﴾[۸۷]
- ﴿فَذَرْهُمْ فِي غَمْرَتِهِمْ حَتَّى حِينٍ﴾[۸۸]
- ﴿أَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ يُحَادِدِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَأَنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدًا فِيهَا ذَلِكَ الْخِزْيُ الْعَظِيمُ﴾[۸۹]
- ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ إِذَا فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً وَقَالُوا رَبَّنَا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتَالَ لَوْلَا أَخَّرْتَنَا إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ قُلْ مَتَاعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقَى وَلَا تُظْلَمُونَ فَتِيلًا﴾[۹۰]﴿أَيْنَمَا تَكُونُواْ يُدْرِككُّمُ الْمَوْتُ وَلَوْ كُنتُمْ فِي بُرُوجٍ مُّشَيَّدَةٍ وَإِن تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُواْ هَذِهِ مِنْ عِندِ اللَّهِ وَإِن تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُواْ هَذِهِ مِنْ عِندِكَ قُلْ كُلٌّ مِّنْ عِندِ اللَّهِ فَمَا لِهَؤُلاء الْقَوْمِ لاَ يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثًا﴾[۹۱]
- ﴿أَفَمَنْ يَعْلَمُ أَنَّمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِن رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمَى إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ ﴾[۹۲]
- ﴿قُلْ مَا كُنْتُ بِدْعًا مِنَ الرُّسُلِ وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلَا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ وَمَا أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ﴾[۹۳]
- ﴿وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا مَا كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ وَلَكِنْ جَعَلْنَاهُ نُورًا نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾[۹۴]
- ﴿قُلْ إِنَّمَا يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ * فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ آذَنْتُكُمْ عَلَى سَوَاءٍ وَإِنْ أَدْرِي أَقَرِيبٌ أَمْ بَعِيدٌ مَا تُوعَدُونَ﴾[۹۵]؛ ﴿وَإِنْ أَدْرِي لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَكُمْ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ﴾[۹۶]
- ﴿رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ﴾[۹۷]؛ ﴿كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ﴾[۹۸]
- ﴿لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یتْلُوا عَلَیهِمْ آیٰاتِهِ وَ یزَکیهِمْ وَ یعَلمُهُمُ الْکتٰابَ وَ الْحِکمَةَ وَ إِنْ کٰانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلاٰلٍ مُبِینٍ﴾[۹۹]
- ﴿هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ یتْلُوا عَلَیهِمْ آیٰاتِهِ وَ یزَکیهِمْ وَ یعَلمُهُمُ الْکتٰابَ وَ الْحِکمَةَ وَ إِنْ کٰانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلاٰلٍ مُبِینٍ﴾[۱۰۰]
- ﴿قُلْ إِنْ أَدْرِي أَقَرِيبٌ مَا تُوعَدُونَ أَمْ يَجْعَلُ لَهُ رَبِّي أَمَدًا﴾[۱۰۱]
- ﴿وَيَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ * قُلْ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ وَإِنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ﴾[۱۰۲]
- ﴿قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِيمٌ﴾[۱۰۳]؛ ﴿مَا كَانَ لِيَ مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الْأَعْلَى إِذْ يَخْتَصِمُونَ * إِنْ يُوحَى إِلَيَّ إِلَّا أَنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ﴾[۱۰۴]
- ﴿قُلْ لَا أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ وَلَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ﴾[۱۰۵]
- ﴿قِيلَ يَا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلَامٍ مِنَّا وَبَرَكَاتٍ عَلَيْكَ وَعَلَى أُمَمٍ مِمَّنْ مَعَكَ وَأُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ يَمَسُّهُمْ مِنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ * تِلْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنْتَ تَعْلَمُهَا أَنْتَ وَلَا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هَذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ﴾[۱۰۶]
- ﴿ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ أَجْمَعُوا أَمْرَهُمْ وَهُمْ يَمْكُرُونَ﴾[۱۰۷]
- ﴿وَمِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِيمٍ﴾[۱۰۸]
- ﴿لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُءُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ لَا تَخَافُونَ فَعَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذَلِكَ فَتْحًا قَرِيبًا﴾[۱۰۹]
نکات: در آیات فوق این موضوعات مطرح گردیده است:
- تحقیر پیامبر و مؤمنان از سوی منافقان، ناشی از جهل آنان نسبت به انحصار عزت به خدا، رسول و مؤمنان از سوی خدا اعلام شده است: ﴿وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۱۱۰]
- توقع هدایت پذیری همه مردم، بیجا و ناشی از جهل: ﴿وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدَى فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِينَ﴾[۱۱۱]
- توقع بیجای مشرکان از پیامبر برخاسته از نادانی آنان: ﴿قُلْ لَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ﴾[۱۱۲]
- درخواست مشرکان از پیامبر برای پرستش غیر خدا، ناشی از جهل آنان: ﴿قُلْ أَفَغَيْرَ اللَّهِ تَأْمُرُونِّي أَعْبُدُ أَيُّهَا الْجَاهِلُونَ﴾[۱۱۳]
- رفتار کریمانه قانونمند و امر به آن - معروف - و اعراض از جاهلان، توصیه خداوند به پیامبر: ﴿خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ﴾[۱۱۴]
- نسبت افترا به پیامبر از سوی مشرکان، ناشی از جهل آنان: ﴿قَالُوا إِنَّمَا أَنْتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۱۱۵]
- جهل تکذیب کنندگان پیامبر اسلام به سرنوشت شوم خود: ﴿فَأَذَاقَهُمُ اللَّهُ الْخِزْيَ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ﴾[۱۱۶]
- کافران عصر بعثت، پیامبراسلام وارثان مردمی ناآگاه و گمراه: ﴿قَالُوا حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ﴾[۱۱۷]
- جهل مشرکان، فلسفه دستور خداوند به پیامبر در باره پناه دادن به آنان برای شنیدن سخن خدا: ﴿فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۱۱۸]
- پیامبر مأمور وانهادن مشرکان، در غرقاب جهلشان: ﴿فَذَرْهُمْ فِي غَمْرَتِهِمْ حَتَّى حِينٍ﴾[۱۱۹]
- جهل منافقان، عامل نسبت دادن خوبیها به خدا و بدیها به پیامبر: ﴿وَإِن تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُواْ هَذِهِ مِنْ عِندِ اللَّهِ وَإِن تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُواْ هَذِهِ مِنْ عِندِكَ قُلْ كُلٌّ مِّنْ عِندِ اللَّهِ فَمَا لِهَؤُلاء الْقَوْمِ لاَ يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثًا﴾[۱۲۰]
- اظهار بیاطلاعی پیامبر از حوادث آینده در مورد خود و مشرکان مگر اینکه از طریق وحی الهی آگاه شود ﴿وَمَا أَدْرِي مَا یفْعَلُ بیوَ لاٰ بِکمْ إِنْ أَتبِعُ إِلاٰ مٰا یوحیٰ إِلَی﴾[۱۲۱]
- آگاهی نداشتن تفصیلی پیامبر از ایمان و عقائد حق و اعمال صالح، پیش از نبوتش: ﴿وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا مَا كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ وَلَكِنْ جَعَلْنَاهُ نُورًا نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا﴾[۱۲۲]
- جهل مردم عصر جاهلیت به حکمتهای الهی پیش از بعثت پیامبراسلام و هدف رسالت آگاه نمودن و زدودن جهالت از آنها: ﴿وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ﴾[۱۲۳]. ﴿كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ﴾[۱۲۴]
- بیاطلاع بودن پیامبر از عالم فرشتگان، هنگام مخاصمه آنان در باره آفرینش انسان، بدون وحی الهی: ﴿مَا كَانَ لِيَ مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الْأَعْلَى إِذْ يَخْتَصِمُونَ * إِنْ يُوحَى إِلَيَّ إِلَّا أَنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ﴾[۱۲۵]
- آگاهی نداشتن پیامبر و قوم او از قصه نوح قبل از نزول قرآن: ﴿تِلْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنْتَ تَعْلَمُهَا أَنْتَ وَلَا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هَذَا﴾[۱۲۶]
- بیاطلاع بودن پیامبر، از وجود برخی منافقان، درمدینه و بیابانهای اطراف آن: ﴿وَمِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ﴾[۱۲۷][۱۲۸].
جستارهای وابسته
منابع
سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم
زهدی، مجید، مقاله «جهل»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰
پانویس
- ↑ مقاییس اللغه، ج ۱، ص ۴۸۹، «جهل».
- ↑ التحقیق، ج ۲، ص ۱۳۲، «جهل».
- ↑ الفروق اللغویه، ص ۲۰۳.
- ↑ التعاریف، ص ۲۶۰؛ التعریفات، ص ۹۳؛ کشاف اصطلاحات الفنون، ج ۱، ص ۵۹۹، «جهل».
- ↑ معجم الفاظ الفقه الجعفری، ص ۱۴۵.
- ↑ مجمع الرسائل، ص ۱۱ - ۱۲.
- ↑ مجمع الرسائل، ص ۱۰۴، ۱۰۸.
- ↑ مجمع الرسائل، ص ۱۲۷.
- ↑ مجمع الرسائل، ص ۱۸۳، ۱۹۰، ۲۴۲، ۲۹۲، ۳۹۰.
- ↑ مجمع الرسائل، ص ۴۳۳، ۴۴۰، ۴۵۷.
- ↑ مجمع الرسائل، ص ۵۳۳.
- ↑ ر. ک: معجم فقه الجواهر، ج ۲، ص ۲۲۸.
- ↑ جامع السعادات، ج ۱، ص ۸۲.
- ↑ المحاسن، ج ۱، ص ۱۹۶؛ الکافی، ج ۱، ص ۲۱؛ بحارالانوار، ج ۱، ص ۱۰۹.
- ↑ شرح اصول الکافی، صدرالمتألهین، ج ۱، ص ۴۰۶ - ۴۰۸؛ شرح اصول کافی، مازندرانی، ج ۱، ص ۲۰۸ - ۲۰۹.
- ↑ مرآهالعقول، ج ۱، ص ۶۶ - ۷۶؛ بحارالانوار، ج ۱، ص ۱۰۹ ـ ۱۱۲.
- ↑ بحارالانوار، ج ۱، ص ۸۷ - ۹۶.
- ↑ جامعالبیان، ج ۱۹، ص ۸۴؛ المیزان، ج ۱۵، ص ۲۶۲.
- ↑ مجمع البیان، ج ۸، ص ۵۶۸؛ المیزان، ج ۷، ص ۳۳۷.
- ↑ مفردات، ص ۶۲۰، «غوی».
- ↑ مجمع البیان، ج ۹، ص ۲۳۱.
- ↑ تفسیر سید مصطفی خمینی، ج ۳، ص ۴۶۱.
- ↑ المیزان، ج ۴، ص ۱۵۱ - ۱۵۲.
- ↑ احسن الحدیث، ج ۳، ص ۱۵۱؛ اطیب البیان، ج ۴، ص ۴۸۰.
- ↑ المیزان، ج ۱۶، ص ۳۵۰ - ۳۵۱.
- ↑ مجمع البیان، ج ۹، ص ۵۸۵؛ تفسیر نسفی، ج ۳، ص ۳۱۸؛ زادالمسیر، ج ۶، ص ۲۲۰.
- ↑ شرح فصوص الحکم، ص ۳۳۹؛ شرح الاسماء، ج ۱، ص ۲۴۹.
- ↑ الفتوحات المکیه، ج ۱۰، ص ۴۸۴.
- ↑ شرح فصوص الحکم، ص ۳۴۶؛ مصباح الهدایه، ص ۱۳؛ المبدأ و المعاد، ص ۱۳۸.
- ↑ المیزان، ج ۸، ص ۳۸۰.
- ↑ الدرالمنثور، ج ۷، ص ۳۲۷.
- ↑ زهدی، مجید، مقاله «جهل»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
- ↑ تفسیر سید مصطفی خمینی، ج ۳، ص ۴۶۱، ۴۸۰ - ۴۸۱.
- ↑ تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص ۵۹ ـ ۶۰.
- ↑ نمونه، ج ۱۴، ص ۴۹۳.
- ↑ تفسیر ابن عربی، ج ۱، ص ۳۹۴.
- ↑ تفسیر صدرالمتألهین، ج ۴، ص ۲۷۵ ـ ۲۷۶.
- ↑ مفردات، ص ۲۰۹، «جهل»؛ تفسیر ماوردی، ج ۱، ص ۱۳۷.
- ↑ تفسیر موضوعی، ج ۱۲، ص ۳۹۱ - ۳۹۲، «فطرت در قرآن».
- ↑ المیزان، ج ۴، ص ۲۳۹ - ۲۴۰.
- ↑ المنار، ج ۴، ص ۴۴۲.
- ↑ جامعالبیان، ج ۴، ص ۳۹۷؛ مجمع البیان، ج ۳، ص ۳۶.
- ↑ بحارالانوار، ج ۲، ص ۱۱۰.
- ↑ تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۲۲۸.
- ↑ المنار، ج ۴، ص ۴۴۲ - ۴۴۳.
- ↑ الکشاف، ج ۳، ص ۲۱۵.
- ↑ مجمع الرسائل، ص ۵۷۷.
- ↑ المیزان، ج ۵، ص ۵۱.
- ↑ ر. ک: پیام قرآن، ج ۱، ص ۸۲ - ۹۹.
- ↑ زهدی، مجید، مقاله «جهل»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
- ↑ پیام قرآن، ج ۱، ص ۸۲ ـ ۸۳.
- ↑ مجمع البیان، ج ۲، ص ۸۱۰.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۱، ص ۵۴۶.
- ↑ العقل و العلم، ص ۱۳۱.
- ↑ المیزان، ج ۹، ص ۲۰۷.
- ↑ العقل و العلم، ص ۱۳۳.
- ↑ القرآن و العقل، ج ۲، ص ۷۸ ـ ۷۹.
- ↑ جامع البیان، ج ۱۸، ص ۲۰۰.
- ↑ مجمع البیان، ج ۹، ص ۲۳۱.
- ↑ «و خداوند شما را از شکم مادرانتان بیرون آورد در حالی که چیزی نمیدانستید و برای شما گوش و چشم و دل نهاد باشد که سپاس گزارید» سوره نحل، آیه ۷۸.
- ↑ «ای مؤمنان! چون در نشستها به شما گویند جا باز کنید، باز کنید تا خداوند برایتان (در بهشت) جا باز کند و چون گویند: برخیزید، برخیزید تا خداوند (پایگاه) مؤمنان از شما و فرهیختگان را چند پایه بالا برد و خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است» سوره مجادله، آیه ۱۱.
- ↑ «اوست که شما را از خاک سپس از نطفه و آنگاه از خونی بسته آفرید، سرانجام شما را به گونه نوزادی برآورد سپس (توان میدهد) تا به رشد کاملتان برسید، پس از آن تا پیر گردید- و جان برخی از شما پیشتر (از پیری) گرفته میشود- و تا به زمانی معیّن برسید و باشد که شما» سوره غافر، آیه ۶۷.
- ↑ «بدانید که خداوند زمین را پس از سترون شدن آن بارور میکند؛ به راستی که ما آیات را برایتان روشن بیان داشتیم باشد که خرد ورزید» سوره حدید، آیه ۱۷.
- ↑ «باری، گفتیم با پارهای از آن (گاو) بر این (کشته) بزنید، این چنین خداوند مردگان را زنده میکند و نشانههای خود را به شما نشان میدهد، باشد که خرد ورزید» سوره بقره، آیه ۷۳.
- ↑ «(این) کتابی خجسته است که ما به سوی تو فرو فرستادهایم تا در آیات آن نیک بیندیشند و تا خردمندان از آن پند گیرند» سوره ص، آیه ۲۹.
- ↑ «ما آن را قرآنی عربی فرو فرستادهایم باشد که خرد ورزید» سوره یوسف، آیه ۲.
- ↑ «خداوند این چنین آیات خود را برای شما روشن میدارد باشد که شما خرد ورزید» سوره بقره، آیه ۲۴۲.
- ↑ «آیا کسی از شما دوست میدارد که باغساری از خرما بن و تاک داشته باشد که از بن آن جویبارها روان باشد و در آن همه گونه میوه برای او یافته شود در حالی که خود به پیری رسیده و فرزندانی خرد و ناتوان داشته باشد آنگاه گردبادی آتشناک بدان در رسد و بسوزد؟ خداوند این چنین، نشانهها را برای شما روشن میدارد باشد که شما بیندیشید» سوره بقره، آیه ۲۶۶.
- ↑ «بر نابینا و بر لنگ و بر بیمار و بر شما گناهی نیست که از (خوراک و آذوقه) خانههای خویش بخورید یا از خانههای پدرانتان یا خانههای مادرانتان یا خانههای برادرانتان یا خانههای خواهرانتان یا خانههای عموهایتان یا خانههای عمّههایتان یا خانههای داییهایتان یا خانههای خالههایتان یا آن خانهای که کلیدش را در اختیار دارید یا (خانه) دوستتان؛ نیز (بر شما گناهی نیست) در اینکه با هم یا پراکنده غذا بخورید پس چون به هر خانهای در آمدید به همدیگر درود گویید، درودی خجسته پاکیزه از نزد خداوند؛ بدین گونه خداوند آیات را برای شما روشن میدارد باشد که خرد ورزید» سوره نور، آیه ۶۱.
- ↑ «و به راستی برای آنان کتابی آوردیم، آن را با دانشی (گسترده) روشن داشتیم که رهنمود و بخشایشی است برای گروهی که ایمان دارند» سوره اعراف، آیه ۵۲.
- ↑ « این آیات کتاب حکیم است» سوره یونس، آیه ۱.
- ↑ «این (قرآن) بازگفتی آشکار برای مردم و رهنمون و پندی برای پرهیزگاران است» سوره آل عمران، آیه ۱۳۸.
- ↑ «و از قرآن آنچه برای مؤمنان شفا و بخشایش است فرو میفرستیم و بر ستمکاران جز زیان نمیافزاید» سوره اسراء، آیه ۸۲.
- ↑ «ای مردم! برای شما پندی از سوی پروردگارتان و شفایی برای دلها و رهنمود و بخشایشی برای مؤمنان آمده است» سوره یونس، آیه ۵۷.
- ↑ جامعالبیان، ج ۱۱، ص ۱۶۱؛ مجمع البیان، ج ۶، ص ۶۷۳؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص ۲۰۵.
- ↑ زهدی، مجید، مقاله «جهل»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
- ↑ «میگویند: چون به مدینه باز گردیم، فراپایهتر، فرومایهتر را از آنجا بیرون خواهد راند؛ با آنکه فراپایگی تنها از آن خداوند و پیامبر او و مؤمنان است امّا منافقان نمیدانند» سوره منافقون، آیه ۸.
- ↑ «و اگر رویگردانی آنان بر تو گران است چنانچه بتوانی سوراخی در زمین یا نردبانی بر آسمان بیابی تا نشانهای (دیگر) برای آنان بیاوری (چنین کن، اما باز ایمان نمیآورند) و اگر خداوند میخواست همه آنان را بر رهنمود (خود) گرد میآورد پس، هرگز از نادانان مباش!» سوره انعام، آیه ۳۵.
- ↑ «بگو: من به شما نمیگویم که گنجینههای خداوند نزد من است و غیب نمیدانم و به شما نمیگویم که من فرشتهام؛ جز از آنچه به من وحی میشود پیروی نمیکنم؛ بگو:» سوره انعام، آیه ۵۰.
- ↑ «بگو ای نادانان! آیا به من فرمان میدهید که جز خداوند را بپرستم؟» سوره زمر، آیه ۶۴.
- ↑ «گذشت را در پیش گیر و به نیکی فرمان ده و از نادانان روی بگردان!» سوره اعراف، آیه ۱۹۹.
- ↑ «و چون آیهای را به جای آیهای دیگر آوریم- و خداوند به آنچه فرو میفرستد داناتر است- میگویند: تو تنها دروغبافی؛ (چنین نیست) بلکه بیشتر آنان نمیدانند» سوره نحل، آیه ۱۰۱.
- ↑ «کسانی که پیش از آنان بودند (پیامبران را) دروغگو شمردند آنگاه عذاب از جایی که در نمییافتند به سراغشان آمد * آنگاه خداوند در زندگانی این جهان به آنان خواری چشانید و اگر میدانستند عذاب جهان واپسین بزرگتر است» سوره زمر، آیه ۲۵-۲۶.
- ↑ «خداوند هیچ (چیز ممنوعی چون) بحیره (- شتر ماده گوش بریده چند شکم زاده) و سائبه (- ماده شتر نذر بت شده) و وصیله (- میش دوگانیک نر و مادهزاده) و حامی (- شتر نر با ده نتاج) قرار نداده است اما کافران بر خداوند دروغ میبافند و بیشتر آنان خرد نمیورزند * و چون به آنان گویند که به آنچه خداوند فرو فرستاده است و به پیامبر روی آورید میگویند: آنچه نیاکان خود را بر آن یافتهایم ما را بسنده است؛ آیا حتی اگر نیاکانشان چیزی نمیدانستند و رهنمودی نیافته بودند؟» سوره مائده، آیه ۱۰۳-۱۰۴.
- ↑ «و بیگمان ما در این قرآن برای مردم هر گونه مثلی زدهایم و اگر برای آنان نشانهای بیاوری کافران خواهند گفت: شما تباهاندیشانی بیش نیستید * بدین گونه خداوند بر دل آن کسان که (حقیقت را) نمیدانند مهر میزند» سوره روم، آیه ۵۸-۵۹.
- ↑ «و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست به او پناه ده تا کلام خداوند را بشنود سپس او را به پناهگاه وی برسان؛ این بدان روست که اینان گروهی نادانند» سوره توبه، آیه ۶.
- ↑ «و نادانان گفتند: چرا خداوند با ما سخن نمیگوید یا برای ما نشانه ای نمیآید؟ کسانی که پیش از اینان بودند نیز همانند گفتار آنان را گفتند، دلهاشان همگون است؛ ما نشانههای (خود) را برای گروهی که یقین دارند روشن گرداندهایم» سوره بقره، آیه ۱۱۸.
- ↑ «پس آنان را چندی در تنگنایی که در آنند واگذار!» سوره مؤمنون، آیه ۵۴.
- ↑ «آیا ندانستهاند که هر کس با خداوند و پیامبرش دشمنی ورزد بیگمان آتش دوزخ او راست در حالی که در آن جاودان خواهد بود؛ خواری سترگ این است» سوره توبه، آیه ۶۳.
- ↑ «آیا به (حال و روز) کسانی ننگریستهای که به آنان گفته شد (چندی) دست (از جنگ) بکشید و نماز را بر پا دارید و زکات را بپردازید (ولی آنان آرزومند جهاد بودند) و چون بر آنان کارزار مقرر شد ناگهان دستهای از آنان (چنان) از مردم (کافر) ترسیدند چون ترسیدن از خداو» سوره نساء، آیه ۷۷.
- ↑ «هر جا باشید هر چند در دژهای استوار، مرگ شما را در مییابد و اگر نیکییی به ایشان رسد میگویند این از سوی خداوند است و اگر بدییی به آنان رسد میگویند این از سوی توست بگو همه (چیز) از سوی خداوند است؛ بر سر این گروه چه آمده است که بر آن نیستند تا سخنی را» سوره نساء، آیه ۷۸.
- ↑ «آیا کسی که میداند آنچه از پروردگارت بر تو فرو فرستاده شده حقّ است همگون کسی است که کوردل است؟ تنها خردمندان پند میپذیرند؛» سوره رعد، آیه ۱۹.
- ↑ «بگو من در میان پیامبران، نوپدید نیستم و نمیدانم با من و شما چه خواهند کرد، جز از آنچه به من وحی میشود پیروی نمیکنم و من جز بیمدهندهای آشکار نیستم» سوره احقاف، آیه ۹.
- ↑ «و بدینگونه ما روحی از امر خویش را به تو وحی کردیم؛ تو نمیدانستی کتاب و ایمان چیست ولی ما آن را نوری قرار دادیم که بدان از بندگان خویش هر که را بخواهیم راهنمایی میکنیم و بیگمان تو، به راهی راست راهنمایی میکنی» سوره شوری، آیه ۵۲.
- ↑ «بگو: جز این نیست که به من وحی میشود که خدای شما، تنها خدایی یگانه است، پس آیا (به آن) گردن مینهید؟ * و اگر روی بگردانند، بگو: (همه) شما را یکسان آگاه گردانیدم و نمیدانم آیا آنچه به شما وعده میدهند نزدیک است یا دور؟» سوره انبیاء، آیه ۱۰۸-۱۰۹.
- ↑ «و نمیدانم، بسا این برای شما آزمونی و مایه برخورداری تا هنگامی (معیّن) باشد» سوره انبیاء، آیه ۱۱۱.
- ↑ «پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیههایت را برای آنها میخواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی میآموزد و به آنها پاکیزگی میبخشد، برانگیز! بیگمان تویی که پیروزمند فرزانهای» سوره بقره، آیه ۱۲۹.
- ↑ «چنان که از خودتان پیامبری در میان شما فرستادیم که آیههای ما را بر شما میخواند و (جان) شما را پاکیزه میگرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی میآموزد و آنچه را نمیدانستید به شما یاد میدهد» سوره بقره، آیه ۱۵۱.
- ↑ «بیگمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستادهای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنها کتاب و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.
- ↑ «اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.
- ↑ «بگو: نمیدانم آیا آنچه به شما وعده میدهند نزدیک است یا پروردگارم برای آن زمانی دراز مینهد؟» سوره جن، آیه ۲۵.
- ↑ «و میگویند: اگر راست میگویید این وعده کی میرسد؟ * بگو: دانش (آن) نزد خداوند است و من تنها بیمدهندهای آشکارم» سوره ملک، آیه ۲۵-۲۶.
- ↑ «بگو: این خبری سترگ است،» سوره ص، آیه ۶۷.
- ↑ «مرا دانشی به گروه (فرشتگان) فراتر نیست، هنگامی که همستیزی میکردند * به من جز این وحی نمیشود که من تنها بیمدهندهای آشکارم» سوره ص، آیه ۶۹-۷۰.
- ↑ «بگو من برای خود سود و زیانی در دست ندارم جز آنچه خداوند بخواهد و اگر غیب میدانستم خیر بسیار مییافتم و (هیچ) بلا به من نمیرسید؛ من جز بیمدهنده و مژدهآور برای گروهی که ایمان میآورند نیستم» سوره اعراف، آیه ۱۸۸.
- ↑ «گفته شد: ای نوح! (از کشتی) فرود آی با درودی از ما و برکتهایی بر تو و بر امتهایی از همراهانت و امتهایی که به زودی آنان را برخوردار خواهیم کرد سپس از ما عذابی دردناک به ایشان خواهد رسید * این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی میکنیم؛ تو و قومت پیش از این آنها را نمیدانستید پس شکیبا باش که سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است» سوره هود، آیه ۴۸-۴۹.
- ↑ «(ای پیامبر) این از خبرهای نهانی است که به تو وحی میکنیم و تو هنگامی که (برادران یوسف) بر کار خود همداستان شدند و نیرنگ میباختند نزد آنها نبودی» سوره یوسف، آیه ۱۰۲.
- ↑ «و از پیرامونیان شما از تازیان بیاباننشین و از اهل مدینه منافقانی هستند که به دورویی خو کردهاند؛ تو آنان را نمیشناسی ما آنها را میشناسیم؛ به زودی آنان را دوبار عذاب خواهیم کرد سپس به سوی عذابی سترگ برده میشوند» سوره توبه، آیه ۱۰۱.
- ↑ «خداوند، به حق رؤیای پیامبرش را راست گردانیده است؛ شما اگر خداوند بخواهد با ایمنی، در حالی که سرهای خود را تراشیده و موها را کوتاه کردهاید، بیآنکه بهراسید به مسجد الحرام وارد میشوید بنابراین او چیزی را میدانست که شما نمیدانید، از این رو پیش از آن پ» سوره فتح، آیه ۲۷.
- ↑ «میگویند: چون به مدینه باز گردیم، فراپایهتر، فرومایهتر را از آنجا بیرون خواهد راند؛ با آنکه فراپایگی تنها از آن خداوند و پیامبر او و مؤمنان است امّا منافقان نمیدانند» سوره منافقون، آیه ۸.
- ↑ «و اگر رویگردانی آنان بر تو گران است چنانچه بتوانی سوراخی در زمین یا نردبانی بر آسمان بیابی تا نشانهای (دیگر) برای آنان بیاوری (چنین کن، اما باز ایمان نمیآورند) و اگر خداوند میخواست همه آنان را بر رهنمود (خود) گرد میآورد پس، هرگز از نادانان مباش!» سوره انعام، آیه ۳۵.
- ↑ «بگو: من به شما نمیگویم که گنجینههای خداوند نزد من است و غیب نمیدانم و به شما نمیگویم که من فرشتهام؛ جز از آنچه به من وحی میشود پیروی نمیکنم؛ بگو:» سوره انعام، آیه ۵۰.
- ↑ «بگو ای نادانان! آیا به من فرمان میدهید که جز خداوند را بپرستم؟» سوره زمر، آیه ۶۴.
- ↑ «گذشت را در پیش گیر و به نیکی فرمان ده و از نادانان روی بگردان!» سوره اعراف، آیه ۱۹۹.
- ↑ «و چون آیهای را به جای آیهای دیگر آوریم- و خداوند به آنچه فرو میفرستد داناتر است- میگویند: تو تنها دروغبافی؛ (چنین نیست) بلکه بیشتر آنان نمیدانند» سوره نحل، آیه ۱۰۱.
- ↑ «آنگاه خداوند در زندگانی این جهان به آنان خواری چشانید و اگر میدانستند عذاب جهان واپسین بزرگتر است» سوره زمر، آیه ۲۶.
- ↑ «و چون به آنان گویند که به آنچه خداوند فرو فرستاده است و به پیامبر روی آورید میگویند: آنچه نیاکان خود را بر آن یافتهایم ما را بسنده است؛ آیا حتی اگر نیاکانشان چیزی نمیدانستند و رهنمودی نیافته بودند؟» سوره مائده، آیه ۱۰۴.
- ↑ «و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست به او پناه ده تا کلام خداوند را بشنود سپس او را به پناهگاه وی برسان؛ این بدان روست که اینان گروهی نادانند» سوره توبه، آیه ۶.
- ↑ «پس آنان را چندی در تنگنایی که در آنند واگذار!» سوره مؤمنون، آیه ۵۴.
- ↑ «هر جا باشید هر چند در دژهای استوار، مرگ شما را در مییابد و اگر نیکییی به ایشان رسد میگویند این از سوی خداوند است و اگر بدییی به آنان رسد میگویند این از سوی توست بگو همه (چیز) از سوی خداوند است؛ بر سر این گروه چه آمده است که بر آن نیستند تا سخنی را» سوره نساء، آیه ۷۸.
- ↑ «بگو من در میان پیامبران، نوپدید نیستم و نمیدانم با من و شما چه خواهند کرد، جز از آنچه به من وحی میشود پیروی نمیکنم و من جز بیمدهندهای آشکار نیستم» سوره احقاف، آیه ۹.
- ↑ «و بدینگونه ما روحی از امر خویش را به تو وحی کردیم؛ تو نمیدانستی کتاب و ایمان چیست ولی ما آن را نوری قرار دادیم که بدان از بندگان خویش هر که را بخواهیم راهنمایی میکنیم و بیگمان تو، به راهی راست راهنمایی میکنی» سوره شوری، آیه ۵۲.
- ↑ «پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیههایت را برای آنها میخواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی میآموزد و به آنها پاکیزگی میبخشد، برانگیز! بیگمان تویی که پیروزمند فرزانهای» سوره بقره، آیه ۱۲۹.
- ↑ «چنان که از خودتان پیامبری در میان شما فرستادیم که آیههای ما را بر شما میخواند و (جان) شما را پاکیزه میگرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی میآموزد و آنچه را نمیدانستید به شما یاد میدهد» سوره بقره، آیه ۱۵۱.
- ↑ «مرا دانشی به گروه (فرشتگان) فراتر نیست، هنگامی که همستیزی میکردند * به من جز این وحی نمیشود که من تنها بیمدهندهای آشکارم» سوره ص، آیه ۶۹-۷۰.
- ↑ «این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی میکنیم؛ تو و قومت پیش از این آنها را نمیدانستید پس شکیبا باش که سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است» سوره هود، آیه ۴۹.
- ↑ «و از پیرامونیان شما از تازیان بیاباننشین و از اهل مدینه منافقانی هستند که به دورویی خو کردهاند؛ تو آنان را نمیشناسی ما آنها را میشناسیم؛ به زودی آنان را دوبار عذاب خواهیم کرد سپس به سوی عذابی سترگ برده میشوند» سوره توبه، آیه ۱۰۱.
- ↑ سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۴۳۳-۴۳۷.