حقوق والدین بر فرزندان

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۹ ژوئیهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۰۹:۳۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مدخل‌های وابسته به این بحث:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل حقوق والدین بر فرزندان (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

محبت و احترام به والدین در تمامی ادیان و نحله‌های بشری، امری پسندیده و مقدس است و هتاکان به ساحت این حریم مقدس، به شدت نکوهش شده‌اند.در رهنمودها و آموزه‌های اسلامی مانند کتاب مقدس مسلمانان[۱] و سیره و کلام رسول گرامی اسلام(ص) هم از پدران و مادران به نیکویی و عظمت، یاد و مقام رفیع آنان در نزد مسلمانان ستوده شده است. در این آموزه‌ها بر احترام به والدین بسیار تأکید و مسلمانان به احترام و رعایت حقوق آنان توصیه شده‌اند[۲].

جایگاه والدین در کلام نبی خاتم(ص)

احترام به پدر و مادر و اجتناب از نافرمانی آنان از اموری است که در سیره و کلام رسول خدا(ص) جایگاه والایی دارد. در احادیث و روایات رسول خدا(ص) رضایت پدر و مادر، رضایت خداوند و خشم و غضب آنان، خشم و غضب خداوند[۳] و والدین شخص، بهشت و جهنم او خوانده شده‌اند[۴] و آن حضرت جایگاه کسانی را که مطیع پدر و مادر و خدای خود باشند، در درجات اعلای بهشت دانسته‌اند[۵][۶].

پیامبر اکرم(ص) نیکی به پدر و مادر را پس از نماز، بهترین و محبوب‌ترین امور نزد خداوند[۷] و آن را باعث افزایش عمر دانسته[۸] و فرموده است: "هر که دوست دارد عمرش دراز و روزی اش فراوان شود، به پدر و مادرش نیکی کند و صله رحم به جا آورد"[۹][۱۰].

خدمت به والدین در بیان رسول خدا(ص) آن قدر با اهمیت است که ایشان آن را عامل پذیرش توبه و بخشودگی گناهان فرزندان دانسته‌اند. از امام سجاد(ع) روایت شده است که روزی مردی خدمت پیامبر خدا(ص) آمد و گفت: "ای پیامبر هیچ کار زشتی نیست که من نکرده باشم؛ آیا راه بازگشتی برایم وجود دارد؟" خاتم انبیا(ص) فرمود: "آیا از پدر و مادرت، کسی زنده هست؟" گفت: "پدرم زنده است"؛فرمود: "برو و به او نیکی کن!" وقتی آن مرد رفت، پیامبر(ص) فرمود: "کاش مادرش زنده بود"[۱۱]. در حدیثی دیگر از آن حضرت نیز آمده است: "خاک بر سر کسی! خاک بر سر کسی! خاک بر سر کسی که دوران پیری پدر و مادرش و یا یک نفر از آنان را درک کند؛ ولی به بهشت نرود"[۱۲][۱۳].

رسول خدا(ص) در توصیه‌های خود به مسلمانان تأکید می‌فرمود که نیکی کردن به پدر و مادر، تنها در دوران حیاتشان نباشد و آنها پس از مرگ والدین نیز نیکی به آنان را از یاد نبرند؛ ایشان در این باره می‌فرماید: "از پدر و مادرت فرمان ببر و به آنان، چه زنده باشند و چه مرده، نیکی کن!"[۱۴]. وقتی از حضرت، درباره نیکی کردن به پدر و مادر پس از درگذشت آنان سؤال شد، ایشان دعا کردن، آمرزش خواستن، اجرا کردن وصیّت‌ها، صله رَحِم با خویشان آنها و احترام گذاشتن به دوستان ایشان را از مصادیق احترام و نیکی به والدین، پس از مرگ آنان برشمردند[۱۵]. پیامبر(ص) سرور نیکوکاران را در روز قیامت مردی دانستند که پس از درگذشت پدر و مادر خود نیز به آنان نیکی کند[۱۶][۱۷].

نبی خدا(ص) نافرمانی و آزردن پدر و مادر را از اعمال بسیار زشت و نکوهیده و از بزرگ‌ترین گناهان کبیره نزد خداوند برشمرده‌اند[۱۸]. آن حضرت، آزردن پدر و مادر را همتای آزردن خود و خداوند دانسته[۱۹]، فرموده‌اند: "سه طایفه‌اند که از فراموش شدگان روز قیامت‌اند و کسانی‌اند که خداوند با آنان صحبت نمی‌کند: عاق والدین، دائم‌الخمر و آن که تقدیر الهی را تکذیب می‌کند"[۲۰][۲۱].

رسول خدا(ص) ناخشنودی پدر و مادر را باعث محروم شدن فرد از بهشت و نعمت‌های آن دانسته[۲۲]، می‌فرمایند: "خداوند به آزاردهنده پدر و مادر خطاب می‌کند: هر عملی [و هر عبادتی] که می‌خواهی، انجام بده؛ اما من تو را نمی‌آمرزم"[۲۳]. حضرت فرزندانی را که بی‌شرمی را از حد گذرانده، به کتک زدن والدین خود می‌پردازند، ملعون دانسته‌اند[۲۴]. همچنین رسول خاتم(ص) کسانی را که به پدر و مادر خود ناسزا می‌گویند و آنان را لعن و نفرین می‌کنند، ملعون دانسته است[۲۵][۲۶].

در احادیث و روایات پیامبر اکرم(ص) نارضایتی پدر و مادر از گناهانی است که خداوند، جزای آن را تا روز قیامت به تأخیر نمی‌اندازد[۲۷]؛ بلکه در کیفر دادن آن تعجیل کرده[۲۸]، سزای آن را در همین دنیا و پیش از مرگ به انجام دهندگان آن می‌چشاند[۲۹][۳۰].

حقوق پدر و مادر بر فرزند

رسول خدا(ص) حقوقی را برای والدین برشمرده، فرزندان را به ادای این حقوق سفارش می‌فرماید؛ روزی شخصی از رسول خدا(ص) پرسید: "پدر بر فرزند چه حقی دارد؟"‌ فرمود: "اینکه او را به نام نخواند، پیشاپیش او راه نرود و جلوی او ننشیند و کاری نکند که مردم به او ناسزا گویند"[۳۱][۳۲].

حقوق والدین در سیره پیامبر(ص)

رسول خدا(ص) هم در کلام و هم در سیره عملی خود نیز جایگاه رفیع والدین را محترم می‌شمرد. نقل شده است، روزی حضرت به یاران خود فرمود: "هر فرزند نیکوکاری که با شفقت و مهربانی به پدر و مادر خود نگاه کند، برای ثواب و پاداش او یک حج مقبول برای او نوشته می‌شود".‌اصحاب گفتند: "ای رسول خدا(ص) حتی اگر روزی صد مرتبه نگاه کند، همین پاداش برای او منظور می‌شود؟"؛‌ آن حضرت فرمود: "خداوند، کریم‌تر و بزرگوارتر است"[۳۳][۳۴].

جایگاه حقوق والدین تا آن حد نزد ایشان محترم بود که افراد را در صورت نداشتن اجازه از پدر و مادر، رد کرده، حتی آنان را از انجام امور مهمی چون هجرت و جهاد، معاف می‌داشت. نقل شده است، روزی مردی نزد پیامبر(ص) آمد و گفت: "ای رسول خدا(ص)! آمده ام با تو برای هجرت بیعت کنم و این، در حالی است که پدر و مادرم را با چشمانی گریان رها کرده‌ام"؛ پیامبر خدا(ص) فرمود: "نزد آنان بر گرد و آنها را شادمان کن!"[۳۵][۳۶].

ابوسعید خدری نیز روایت کرده است، شخصی از یمن به سوی پیغمبر(ص) هجرت کرد؛ حضرت از او پرسید:" آیا در یمن کسی را داری؟" گفت: "پدر و مادرم را"؛ آن حضرت پرسید: "آنها به تو اجازه داده‌اند؟" گفت: "نه"؛‌ فرمود: "بر گرد و اجازه بگیر ؛ اگر اجازه دادند، جهاد کن، و گرنه به آنان نیکی کن!"[۳۷][۳۸].

همچنین در روایتی دیگر آمده است، شخصی نزد پیامبر(ص) آمد و به آن حضرت گفت: "ای پیامبر(ص)! من خیلی دوست دارم که در راه خداوند جهاد کنم"؛ حضرت فرمود: "در راه خداوند جهاد کن که اگر در این راه شهید شوی، نزد خداوند زنده خواهی بود و در بهشت، رزق و روزی خواهی خورد و اگر بمیری، مزد و پاداش تو با خداوند است ، و اگر زنده از جهاد باز گردی، از گناهان خود پاک شده‌ای؛ همانند روزی که از مادر به دنیا آمده‌ای"؛ آن شخص گفت: "ای رسول خدا(ص) پدر و مادر پیری دارم که با من انس گرفته‌اند و نمی‌خواهند که من از آنان جدا شوم"؛‌ پس آن حضرت فرمود: "با پدر و مادر خود باش! سوگند به آن خدایی که جان من در دست اوست، انسی که ایشان یک شبانه روز با تو داشته باشند، بهتر است از یک سال جهاد در راه خدا"[۳۹][۴۰].

اهمیت خوشرفتاری با پدر و مادر در نظر رسول خدا(ص) به اندازه‌ای بود که رفتار شایسته‌تر فرزندان با پدران و مادران خود، ملاک احترام و محبت بیشتر آن حضرت به افراد بود. روایت شده است، روزی یکی از خواهران رضاعی آن حضرت نزد ایشان آمد و آن حضرت با دیدن او شاد شد و ردای خود را برایش پهن کرده، او را روی ردای خویش نشانید و به صحبت کردن با او مشغول شد و گاه بر روی او می‌خندید. پس از گذشت مدتی، خواهر آن حضرت برخاست و رفت و برادر رضاعی وی آمد. اما پیامبر خدا(ص) نسبت به برادرش آن گونه محبت نکرد؛ یاران پیامبر گفتند: ای رسول خدا(ص) چرا رفتاری را که با خواهرتان داشتید، با برادرتان نداشتید؟"‌ فرمود: "برای اینکه خواهرم نسبت به پدر و مادرش نیکو کارتر بود"[۴۱][۴۲].

رسول خدا(ص) حتی به مسلمانان توصیه می‌فرمود که در برخورد با پدر و مادر خود، اگرچه کافر و فاجر هم باشند، جانب ادب را نگه دارند و با احترام با آنان رفتار کنند. از اسماء، دختر ابوبکر روایت شده است: "روزی مادرم به دیدارم آمد (پس از رفتن او) نزد پیامبر خدا(ص) رفتم و به آن حضرت گفتم: ای رسول خدا(ص) مادر من زنی مشرک است و نزد من می‌آید؛ آیا با او قطع رابطه کنم یااینکه با او پیوند داشته باشم؟‌ آن حضرت فرمود: "با او پیوندت را برقرار کن و قطع رابطه نکن!"[۴۳][۴۴].

آن حضرت، زحمات پدر و مادر را با هیچ چیز قابل مقایسه نمی‌دانست و تمام زحمات فرزندان را در برابر زحمت والدین بسیار ناچیز بر می‌شمرد. نقل شده است، مردی خدمت حضرت رسول(ص) آمد و گفت: "مادری دارم که او را بر دوش خود حمل می‌کنم تا حوایج او را برآورده سازم؛ لقمه را در دهانش می‌گذارم و او را‌تر و خشک می‌کنم. آیا محبت او را جبران کرده‌ام؟" آن حضرت فرمود: "شاید این محبت تو به اندازه یک ناله مادر، هنگام زایمان باشد"[۴۵][۴۶].

در روایتی دیگر نقل شده است، مردی خدمت رسول خدا(ص) رسید و گفت: "مادر من پیر و سالخورده شده و اکنون در خانه و نزد من است و من او را به دوش می‌کشم و از درآمد خود به او غذا می‌دهم و با دست خودم اذیت‌ها و آسیب‌ها را از او دور می‌کنم؛ با این حال، به علت شرم و حیا و بزرگداشت او چهره‌ام را از او برمی‌گردانم؛ آیا با این اعمال زحمات او را جبران کرده‌ام؟"‌ فرمود: "نه؛ برای اینکه شکم مادر جای زندگی و رشد تو و سینه‌اش باعث سیری و سیرابی تو و قدمش، پای تو و دستش، نگهدارنده تو و دامانش محل آسایش تو بوده است و او با تحمل این همه مشقات، آرزوی زنده ماندن تو را داشت و تو این گونه به او محبت می‌کنی و دوست داری که او بمیرد"[۴۷][۴۸].

عاقبت نارضایتی والدین ‌

روزی به پیامبر(ص) خبر دادند که مدتی است در مدینه جوان مسلمانی در بستر مرگ افتاده و جان دادن بر او سخت شده است. پس، رسول خدا(ص) بر بالین آن جوان حاضر شد و به او فرمود: "بگو «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»"؛ ولی آن جوان نمی‌توانست سخن بگوید؛ آن حضرت(ص) چند بار کلمه طیبه «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» را به او تلقین کرد؛ اما آن جوان نمی‌توانست آن را بگوید.‌ زنی در کنار بستر جوان حاضر بود؛ حضرت از آن زن پرسید: "آیا این جوان، مادر دارد؟" او پاسخ داد: "بله، من مادرش هستم"؛ حضرت فرمود: "آیا از پسرت راضی هستی؟"‌ گفت: "نه، بلکه از دست او ناراضی و خشمگین هستم"؛ حضرت به او فرمود: "دوست دارم که از او راضی شوی"؛ پس مادر، شفاعت حضرت را پذیرفت و گفت: "به احترام شما از او راضی شدم. خداوند نیز از او راضی باشد؛ سپس آن حضرت به آن جوان فرمود: "بگو «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»". در این موقع، آن جوان، کلمه طیبه را بر زبان خود جاری کرد؛ پس آن حضرت به او فرمود: "دقت کن، بگو چه می‌بینی؟"‌ گفت: "مردی سیاه چهره با لباس‌های کثیف و بدبو، همین الان در کنارم است و سخت گلوی مرا می‌فشارد"؛ پیامبر(ص) فرمود: "بگو: ای خدایی که عمل اندک و ناچیز را می‌پذیری و از گناهان بزرگ می‌گذری؛ عمل خیر مرا هر چند اندک است، بپذیر و گناه من را هر چند بزرگ است، ببخش،‌ به درستی که تو آمرزنده و مهربانی!"[۴۹] وقتی جوان این دعا را خواند، حضرت فرمود: "اکنون چه می‌بینی؟"‌ گفت: "مردی خوش چهره و سفید روی و خوشبو با بهترین لباس در کنارم آمد و با ورود او آن شخص سیاه چهره رفت"؛ رسول خدا(ص) فرمود: "بار دیگر آن جملات را بخوان!" وقتی او تکرار کرد، در همان لحظه ، روح از بدنش خارج شد و به دست پر برکت پیامبر {صل}} نجات یافت و سعادتمند شد[۵۰][۵۱].

احترام پیامبر(ص) به والدین رضاعی خویش‌

رسول خدا(ص) در کودکی خود از نعمت پدر و مادر محروم شد و از فیض حضورشان بی‌بهره بود؛ اما والدین رضاعی ایشان تا مدت‌ها پس از بعثت ایشان نیز زنده بودند. آن حضرت، روابط عاطفی خود را همواره با آنان، حفظ و پیوسته به آنان لطف می‌کرد و برای‌شان صله و لباس می‌فرستاد [۵۲][۵۳].

روایت شده است، پیش از بعثت، زمانی که پیامبر اکرم(ص) با خدیجه ازدواج کرد، حلیمه نزد آن حضرت در مکه آمد و از قحطی، خشکسالی و هلاکت گوسفندان و چهارپایان شکایت کرد. پیامبر(ص) در این باره با خدیجه(س) صحبت کرد که به او کمک کند. خدیجه(س) نیز چهل گوسفند و شتری راهوار که برای سواری زن‌ها در کوچیدن تربیت شده بود، به حلیمه بخشید و او به بادیه برگشت[۵۴][۵۵].

بعد از رسالت پیامبر اکرم(ص) نیز والدین رضاعی حضرت، به ویژه حلیمه نزد پیامبر(ص) می‌آمدند و پیوسته بااحترام و تکریم رسول خدا(ص) روبرو می‌شدند و آن حضرت، ردای خود را به احترام آنان پهن می‌کرد و آنان را بر آن می‌نشاند و حاجتشان را برآورده می‌کرد[۵۶][۵۷].

ابن سعد بااسنادش از محمد بن منکدر روایت می‌کند که روزی زنی از رسول خدا(ص) اجازه ورود به محضرشان را گرفت. این زن به پیامبر(ص) شیر داده بود. همین که آمد، ‌رسول خدا(ص) برخاست و مادر مادر گویان ردای خویش را برای او گسترد تا روی آن بنشیند[۵۸][۵۹].

ابی طفیل نیز روایت کرده است که "رسول خدا(ص) در جعرانه[۶۰] بود و بین مردم گوشت تقسیم می‌کرد. من در آن زمان کودک بودم و گوشت شتر حمل می‌کردم. پس دیدم زنی به سویش آمد و چون نزدیک شد، پیامبر(ص) ردایش را برای او پهن کرد و آن زن بر آن نشست؛ گفتم: او کیست؟ فرمود: "مادر رضاعی‌ام است"[۶۱][۶۲].

مقدمه

یکی از توصیه‌های خداوند در قرآن کریم رعایت حقوق پدر و مادر است، تا جایی که در این کتاب الهی تشکر از والدین در کنار تشکر از خالق مطرح شده[۶۳] و در بعضی موارد نیز به زحمات طاقت‌فرسای مادر[۶۴] اشاره شده است. خدای سبحان در آیه ۲۳ اسراء نیز می‌فرماید: ﴿وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا[۶۵]. در روایات ما در مورد اهمیت احسان به والدین و نکوهش آزردن آنان این‌چنین آمده است: پاداش نگاه رحمت آمیز به پدر و مادر، برابر حج مقبول است. رضایت آن دو رضای الهی و خشم آنان خشم خداست. احسان ما به پدر و مادر عمرمان را طولانی می‌کند و سبب می‌شود که فرزندان ما نیز به ما احسان کنند. در احادیث آمده است: حتی اگر تو را زدند، تو “افّ” نگو، خیره نگاه مکن، دست بلند مکن، جلوتر از آنان راه نرو، آنان را به نام صدا نزن، کاری مکن که مردم به آنان دشنام دهند، پیش از آنان منشین و پیش از آنکه از تو چیزی بخواهند به آنان کمک کن[۶۶].

امام سجاد(ع) در رساله حقوق بااهمیت‌ترین حقوق خویشاوندان را حق مادر و پدر دانسته و ارزش حق مادری را بیش از حق پدر می‌داند[۶۷]. ایشان با اشاره به حقوق والدین حق مادر را چنین بیان می‌فرماید: «و اما حق مادرت این است که بدانی او تو را [در شکمش] حمل کرده آن‌گونه که کسی کس دیگر را حمل نکند، و از شیره جانش تو را خورانده آن‌گونه که کسی دیگری را نخوراند، و به راستی او با گوش و چشم و دست و پا و مو و پوست و تمام اندامش تو را نگهداری کرده و به این نگهداری خشنود و شاد و پیوسته‌کار بوده است، و هر ناگواری و رنج و سختی و نگرانی را تحمل کرده تا اینکه دست قهر [[[طبیعت]]] را از تو دور سازد و تو را به دنیا آورد و آنگاه خشنود بوده که تو سیر باشی و او گرسنه باشد، تو پوشیده باشی و او برهنه ماند، تو را بنوشاند و خود تشنه ماند، تو را در سایه دارد و خود در آفتاب باشد. با تنگنایی خویش به تو نعمت بخشد، با شب بیداری تو را شیرینی خواب چشاند و شکمش آوند وجود تو و دامنش پرورش تو و پستانش مشک نوشین تو، و وجودش پرستار تو بوده، گرم و سرد دنیا را برای تو و به خاطر تو به جان خریده؛ پس به اندازه این همه [تلاش مادر] سپاسش دار و جز به یاری و توفیق خداوند، تو را یارای آن سپاسداری نباشد».

امام زین‌العابدین(ع) پس از بیان حق مادر، درباره حق پدر نیز می‌فرماید: «و اما حق پدرت این است که بدانی به راستی او ریشه [وجود] توست و تو شاخه [درخت وجود] اویی و چون او نبود تو نیز نبودی؛ پس هرگاه در خویش چیزی دیدی که پسندیده آمد آگاه باش که این نکویی تو، ریشه در پدرت دارد؛ پس خدای را ستایش نما و به اندازه آن نکویی سپاسش دار»[۶۸]. نیایش بیست و چهارم صحیفه سجادیه دعا برای والدین است. در این دعا امام از خداوند درخواست می‌کند که دانش خدمتگزاری به والدین را به او الهام کند و عرض می‌کند: «بار خدایا، چنان کن که هیبت پدر و مادرم در دل من چنان باشد که هیبت پادشاهی سخت مهیب؛ و به آن دو نیکی و مهربانی کنم آن‌سان که مادری مهربان به فرزند خود نیکی و مهربانی کند. خداوندا فرمانبرداری از پدر و مادر و نیکی و مهربانی مرا در حق ایشان برای من شادی‌بخش‌تر گردان از به‌خواب‌رفتنِ بی‌خوابی‌کشیدگان و آب سرد نوشیدنِ جگرسوختگان، تا میل و خواهش ایشان را بر میل و خواهش خویش برتری نهم و خشنودیشان را بر خشنودی خود پیش دارم. خداوندا چنان کن که نیکی و مهربانی آن دو را در حق خود بسیار شمرم هر چند اندک بود و نیکی و مهربانی خود را در حق آن دو اندک شمرم هرچند بسیار بود».

سید الساجدین(ع) در این نیایش از خداوند طلب نرم‌خویی با آنان را کرده، و تقاضای پاداش و ثواب به پاس زحماتشان را دارد و این‌چنین نجوا می‌کند: «بارخدایا، هر آزاری که از من به آن دو رسیده و هر ناپسندی که از من در حق آن دو سر زده و هر حقی از آن دو که من ضایع کرده‌ام، همه را سبب کاستن از گناهانشان و علوّ درجاتشان و افزونی حسناتشان قرار ده»[۶۹].

از نظر امام سجاد(ع) انسان هرگز توان پاسداشت زحمات والدین را ندارد. آن حضرت توفیق یاد آنان را پس از هر نماز از خداوند درخواست کرده، و تقاضا می‌کند: «خداوندا آن دو را شفیع من گردان اگر پیش از من آمرزیده‌ای، و مرا شفیع ایشان گردان اگر پیش ازا ایشان آمرزیده‌ای، تا من و پدرم و مادرم در سایه لطف و رأفت تو، در سرای کرامت و جایگاه مغفرت و رحمت تو، همنشین هم گردیم؛ که تو را بخشایش بزرگ است و نعمت دیر ساله»[۷۰].

حضرت علی بن‌الحسین(ع) حفظ پدر و مادر از شر شیطان رانده‌شده را از خداوند طلب می‌کند[۷۱]. و این‌چنین برای زندگان و مردگان آنان دعا می‌کند: «اللَّهُمَّ تَجَاوَزْ عَنْ‏ آبَائِنَا وَ أُمَّهَاتِنَا وَ أَهْلِ دِينِنَا جَمِيعاً مَنْ سَلَفَ مِنْهُمْ وَ مَنْ غَبَرَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ»[۷۲]. «ای خداوند از پدران و مادران...، آنان که دیده از جهان بسته‌اند و آنان که هنوز جام مرگ ننوشیده‌اند، درگذر». آن‌چه گفته شد همگی بر اهمیت احسان به پدر و مادر و کسب خشنودی آنان دلالت می‌کند؛ و به همین دلیل هماره باید مواظب بود که موجبات رنجش آنان را فراهم نیاوریم و عاق پدر و مادر نشویم[۷۳].[۷۴]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. مانند سوره بقره، آیات ۸۲، ۱۰۸ و ۲۱۵؛ سوره نساء، آیات ۳۶ و ۱۳۵؛ سوره انعام، آیه ۱۵۱؛ سوره ابراهیم، آیه ۴۰؛ سوره مریم، آیات ۱۴ و ۳۲؛ سوره اسراء، آیات ۲۴ و ۲۵؛ سوره عنکبوت، آیات ۸ و ۹۰؛ سوره لقمان، آیات ۱۴ و ۱۵؛ سوره احقاف، آیات ۱۴، ۱۷، ۱۸ و ۱۹؛ سوره نوح، ﴿ محل نوشتن قرآن ۳۸ و سوره بلد، آیه ۳.
  2. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۶۸.
  3. تاج الدین شعیری، جامع الاخبار و البخاری، ص، ۸۳؛ محمد بن حسن فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج ۲، ص ۳۶۸؛ ترمذی، سنن، ج ۳، ص ۲۰۷ و البخاری، الادب المفرد، ص۱۱.
  4. محمد بن یزید القزوینی، سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۱۲۰۸؛ المتقی الهندی، کنزالعمال، ج ۱۶، ص ۴۶۳ و العجلونی، کشف الخفاء، ج ۲، ص ۳۳۳.
  5. جلال الدین سیوطی، الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۱۸۷؛ کنز العمال، ج ۱۶، ص ۴۶۷ و الفتنی، تذکرة الموضوعات، ص ۲۰۲.
  6. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۶۹.
  7. الطبرانی، المعجم الکبیر، ج ۱۰، ص ۲۰؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج ۵۴، ص ۳۹۶ و نهج الفصاحه، تحقیق و ترجمه ابوالقاسم پاینده، ص ۱۶۷.
  8. روضة الواعظین، ج ۲، ص ۳۶۸؛ عبدالله بن عدی، الکامل، ج ۳، ص ۴۳؛ الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۴۸۴ و کنزالعمال، ج ۱۶، ص ۴۶۶.
  9. احمد بن حنبل، مسند احمد، ج ۳، ص ۲۲۹؛ عبدالله بن المبارک، مسند ابن المبارک، ص ۱۶۵، الکامل، ج ۶، ص ۴۱۵ و ابن أبی الدنیا، مکارم الاخلاق، ص ۸۲.
  10. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۶۹.
  11. حسین بن سعید اهوازی، الزهد، ص ۳۵؛ قطب الدین راوندی، الدعوات، ص ۱۲۶ و ابن فهد حلی، عدة الداعی، ص ۸۵.
  12. مسلم نیشابوری، صحیح، ج ۸، ص ۵ - ۶؛ الادب المفرد، ص ۱۶ و الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۱۵.
  13. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۶۹.
  14. کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۱۵۸؛ حسن بن شعبه حرانی، تحف العقول، ص ۴۱ و ابوالفضل علی بن حسن طبرسی، مشکاة الأنوار، ص ۱۵۹.
  15. مسند احمد، ج ۳، ص ۴۹۸؛ سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۱۲۰۹؛ ابن الأشعث السجستانی، سنن ابی داوود، ج ۲، ص ۵۰۷ و حاکم نیشابوری، المستدرک، ج ۴، ص ۱۵۵.
  16. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۸۶؛ محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص ۴۱۴ و السید البروجردی، جامع احادیث الشیعه، ج ۱۸، ص ۳۴۵.
  17. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۶۹-۳۷۰.
  18. حسن بن ابی الحسن دیلمی، ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۱۸۵؛ جامع الاخبار، ص ۸۴؛ مسند احمد، ج ۳، ص ۴۹۵ و البخاری، صحیح، ج۸، ص۳۶.
  19. مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۱۹۳ و جامع احادیث الشیعه، ج ۲۱، ص ۴۴۶.
  20. مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۱۹۳ و جامع احادیث الشیعه، ج ۲۱، ص ۴۴۶.
  21. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۷۰.
  22. جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج ۱، ص ۳۶۷؛ کنزالعمال، ج ۱۶، ص ۶۷ و المناوی، فیض القدیر، ج ۱، ص ۶۰۰.
  23. جامع الاخبار، ص ۸۳ - ۸۴؛ روضة الواعظین، ج ۲، ص ۳۶۸ و کنز العمال، ج ۱۶، ص ۶۷.
  24. ابوالفتح کراجکی، کنز الفوائد، ج ۱، ص ۱۵۰؛ بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۸۵ و شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه ج ۱۶، ص ۲۸۱.
  25. مسند احمد، ج ۱، ص ۲۱۷؛ صحیح مسلم، ج ۶، ص ۸۵؛ ابن حبان، صحیح، ج ۱۴، ص ۵۷۰ و عبدالرزاق صنعانی، المصنف، ج ۱۱، ص ۱۳۷.
  26. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۷۰-۳۷۱.
  27. المستدرک، ج ۴، ص ۱۵۶؛ الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۲۷۵ و کنز العمال، ج ۱۶، ص ۴۸۰.
  28. المستدرک، ج ۴، ص ۱۷۷، الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۴۸۱ و ۶۱۳ و کنزالعمال، ج ۱۶، ص ۴۸۰ و ۷۹.
  29. المستدرک، ج ۴، ص ۱۵۶ و ۱۷۷، الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۴۸۱ و ج ۲، ص ۲۷۵ و کنزالعمال، ج ۱۶، ص ۴۸۰.
  30. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۷۱.
  31. الکافی، ج ۲، ص ۱۵۸ - ۱۵۹؛ مشکاة الأنوار، ص ۱۵۸ - ۱۵۹ و وسائل الشیعه، ج ۲۱، ص ۵۰۵.
  32. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۷۱.
  33. روضة الواعظین، ج ۲، ص ۳۶۸؛ مشکاة الانوار، ص ۱۶۲؛ مکارم الاخلاق، ص ۷۳ و مستدرک الوسائل، ج ۱۵، ص۲۰۴.
  34. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۷۲.
  35. مسند احمد، ج ۲، ص ۱۶۰؛ سنن ابی داوود، ج ۱، ص ۵۶۸؛؛ المستدرک، ج ۴، ۱۵۲ ؛ البیهقی، السنن الکبری، ج ۹، ص ۲۶ و الأدب المفرد، ص ۱۵ و با اندکی تغییر در: ابن ابی جمهور، عوالی اللآلی، ج۱، ص۴۴۲.
  36. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۷۲.
  37. سنن ابی داوود، ج ۱، ص ۵۶۸؛ بیهقی، السنن الکبری، ج ۹، ص ۲۶؛ المستدرک، ج ۲، ص۱۰۳-۱۰۴؛ صحیح ابن حیان، ج۳، ص۱۶۵ و عوالی اللآلی، ج۱، ص۲۳۸.
  38. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۷۲.
  39. الکافی، ج ۲، ص ۱۶۰؛ شیخ صدوق، الامالی، ص ۴۶۱ - ۴۶۲ و روضة الواعظین، ج ۲، ص ۳۶۷ - ۳۶۸.
  40. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۷۳.
  41. الکافی، ج ۲، ص ۱۶۱؛ بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۲۶۷ و وسائل الشیعه، ج ۲۱، ص ۴۸۸ - ۴۸۹.
  42. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۷۳.
  43. الادب المفرد، ص ۱۷؛ الامام الشافعی، کتاب المسند، ص ۱۰۰؛ مسند احمد، ج ۶، ص ۳۴۴ و سنن ابی داوود، ج ۱، ص ۳۷۶.
  44. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۷۳.
  45. الهیثمی، مجمع الزوائد، ج ۸، ص ۱۳۷ و الطبرانی، المعجم الصغیر، ج ۱، ص ۹۳.
  46. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۷۴.
  47. مستدرک الوسائل، ج ۱۵، ص ۱۸۰ و جامع احادیث الشیعه، ج ۲۱، ص ۴۳۶.
  48. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۷۴.
  49. «يَا مَنْ‌ يَقْبَلُ‌ الْيَسِيرَ وَ يَعْفُو عَنِ‌ الْكَثِيرِ اقْبَلْ‌ مِنِّي‌ الْيَسِيرَ وَ اعْفُ‌ عَنِّي‌ الْكَثِيرَ إِنَّكَ‌ أَنْتَ‌ الْغَفُورُ الرَّحِيم‌»
  50. شیخ مفید، الامالی، ص ۲۸۷ - ۲۸۸؛ امالی طوسی، ص ۶۵؛ و مشکاة الأنوار، ص ۱۶۴ و با اندکی اختلاف در: شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج ۱، ص ۱۳۲.
  51. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۷۴-۳۷۵.
  52. شیخ حسین دیاربکری، تاریخ الخمیس، ج ۱، ص ۲۲۲.
  53. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۷۵.
  54. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص ۹۵؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۹۲ و صالحی دمشقی، سبل الهدی، ج۱، ص۳۸۳.
  55. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۷۵-۳۷۶.
  56. الطبقات الکبری، ص ۹۲؛ سنن ابی داوود، ج ۲، ص ۵۰۷ و قاضی عیاض اندلسی، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج۲، ص۱۱۵.
  57. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۷۶.
  58. مکارم الاخلاق، ص۷۳؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص ۹۲؛ ابن جوزی، المنتظم، ج۲، ص۲۷۰ و سبل الهدی و الرشاد، ج۱،‌ ص۳۸۲.
  59. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۷۶.
  60. آبی بین طائف و مکه که به شهر مکه نزدیک‌تر است. (یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۱۴۲).
  61. ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ج۵، ص۱۹۹؛ سنن ابی داوود، ج۲، ص۵۰۷ و المستدرک، ج۳، ص۶۱۹-۶۲۰.
  62. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۳۷۶.
  63. ﴿أَنِ اشْكُرْ لِي وَلِوَالِدَيْكَ «مرا و پدر و مادرت را سپاس بگزار» سوره لقمان، آیه ۱۴.
  64. ﴿وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلَى وَهْنٍ وَفِصَالُهُ فِي عَامَيْنِ «و به انسان درباره پدر و مادرش سفارش کردیم - مادرش او را با سستی در پی سستی بارداری کرد و زمان شیر خوارگی وی دو سال بود-» سوره لقمان، آیه ۱۴.
  65. «و پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نکویی کنید؛ اگر هر یک از آن دو یا هر دو، نزد تو به پیری رسند به آنان اف مگو و بر آنها بانگ مزن و با ایشان سخن به نکویی بگوی!» سوره اسراء، آیه ۲۳.
  66. تفسیر نور الثقلین، ج۳، ص۱۴۸-۱۵۲.
  67. تحف‌العقول، ص۲۵۶.
  68. تحف‌العقول، ص۲۶۳.
  69. نیایش بیست‌و‌چهارم.
  70. نیایش بیست‌و‌چهارم.
  71. نیایش هفدهم.
  72. نیایش چهل‌و‌پنجم.
  73. تحف العقول، ابن شعبه حرانی، ۱۴۰۴، مصحح: علی اکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین، چاپ دوم؛ تفسیر نورالثقلین، عبدعلی بن جمعه حویزی، ۱۴۱۵، مصحح: هاشم رسولی محلاتی، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم؛ الصحیفة السجادیه، امام سجاد(ع)، ۱۴۱۸، قم، الهادی، چاپ اول؛ صحیفه سجادیه، ترجمه عبدالمحمد آیتی، سروش تهران، ۱۳۷۵، چاپ دوم.
  74. بهشتی، سید مهدی، مقاله «پدر و مادر»، دانشنامه صحیفه سجادیه، ص ۱۲۶.