حضرت فاطمه در معارف و سیره نبوی
مقدمه
شناخت فضایل و برتریهای حضرت فاطمه(س) بیش از درک و فهم انسان عادی است. حضرت زهرا(س) شخصیتی است که هر اندازه فهم و دانش بشر، در شناخت حقایق جهان هستی و رازهای ناگشوده آن بیشتر شود، بزرگواریها، برتریها و ویژگیهای وی بیشتر نمایان میشود[۱].
فاطمه(س)؛ پاره تن پیامبر اکرم(ص)
رسول خدا(ص) به دختر گرامیاش، فاطمه زهرا(س) بسیار علاقه و محبت داشت. این علاقه فراتر از محبت پدر به فرزند بود. محبت حضرت رسول با احترام و اکرام به وجود آن حضرت همراه بود. فاطمه(س)، در دامان نبوت، پرورش و در پناه امامت رشد یافت و از هر گونه ناپاکی و پلیدی به دور بود. احمد بن حنبل در مسند خود به نقل از مسور از رسول خدا(ص) مینویسد: «فاطمه، پاره تن من است؛ هر که او را به خشم آورد، مرا به خشم آورده و هر که او را شاد کند، مرا شاد کرده است.»...[۲].
پیامبر خدا در کلام دیگری خطاب به فاطمه(س) فرمود: «إِنَّ اللَّهَ يَغْضَبُ لِغَضَبِكِ وَ يَرْضَى لِرِضَاكِ»؛ «ای فاطمه! همانا خدا به خشم تو، خشمگین و به خشنودی تو، خشنود میشود»[۳]. ابن زبیر نیز از رسول خدا(ص) نقل میکند: «به راستی، فاطمه، پاره تن من است. آنچه او را بیازارد، مرا آزرده است و آنچه وی را رنج دهد، مرا رنج میدهد».[۴].[۵]
فاطمه(س)؛ محبوبترین فرد نزد پیامبر
رسول خدا(ص) به فاطمه زهرا(س) بسیار علاقهمند بود و آن بانوی بزرگوار، محبوبترین فرد نزد پیامبر به شمار میرفت. ابوهریره در این باره میگوید: «رسول اکرم(ص) به علی(ع) فرمود: «فَاطِمَةُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْكَ وَ أَنْتَ أَعَزُّ عَلَيَّ مِنْهَا»؛ «فاطمه نزد من از تو محبوبتر است و تو نزد من، از فاطمه عزیزتر هستی»[۶]. اسامة بن زید نیز در روایتی از رسول خدا(ص) نقل میکند: «أَحَبُّ أَهْلِيَّ لِي فَاطِمَةُ»؛ «محبوبترین شخص در خاندانم، فاطمه است»[۷]. در روایتی آمده است که از عایشه پرسیدند: چه کسی محبوبترین فرد نزد پیامبر خدا بود؟ پاسخ داد: فاطمه. گفته شد: از مردان چه کسی؟ پاسخ داد: همسر فاطمه[۸].[۹]
فاطمه(س) در کنار بستر پیامبر اعظم(ص)
آن هنگام که پیامبر خدا آخرین لحظههای عمر خویش را سپری میکرد، فاطمه(س) با دلی غمبار و دیدگانی اشکبار، گوش جان به آخرین وصیتهای پیامبر سپرد. سلیم بن قیس هلالی، به نقل از سلمان فارسی روایت میکند که پیامبر اکرم(ص) در بستر بیماری - که بر اثر آن از دنیا رفت - افتاده بود. من به حضور ایشان شرفیاب شدم و کنار بسترش نشستم. حضرت زهرا وارد شد. چون ضعف و ناتوانی پیامبر خدا را دید، بغض گلویش را گرفت و اشک بر گونههایش جاری شد. پیامبر فرمود: دخترم! چرا گریه میکنی؟ عرض کرد: «ای رسول خدا! پس از تو بر خودم و بر فرزندانم از بیاعتنایی مردم و تضییع حقوقمان بیمناکم». رسول خدا(ص) در حالی که چشمان مبارکش از اشک پر شده بود، نازدانه خود را دلداری داد و فرمود: ای فاطمه! مگر نمیدانی ما خاندانی هستیم که خداوند برای ما آخرت را بر دنیا ترجیح داده و به راستی، فنا را بر همه خلقش حتمی کرده است. خداوند متعال، به زمین [و آفریدگان خود] توجه و مرا از میان آنان انتخاب کرد و به پیامبری برگزید. سپس برای بار دوم، توجهی به زمین کرد و همسر تو [علی(ع)] را برگزید و به من دستور داد تا تو را به ازدواج وی در آورم و او را به عنوان ولی و سرپرست و وزیر انتخاب کنم و وصی و جانشین خود در میان امتم قرار دهم. پس پدر تو، بهترین پیامبران و رسولان خداوند است و همسر تو، بهترین اوصیا و جانشینان است و تو، نخستین فرد از خاندان من هستی که به من ملحق میشوی. آنگاه خداوند برای بار سوم، به زمین توجه کرد و تو و فرزندان تو را برگزید. پس تو سرور بانوان بهشتی و دو پسرت، حسن و حسین، دو آقای جوانان اهل بهشتند و فرزندان تو - که همگی هدایتگر و هدایت شدهاند - تا روز رستاخیز جانشینان من هستند. جانشینان پس از من، برادرم علی است. سپس حسن و حسین و سپس به نفر از فرزندان حسین که همگی در بهشت، در مرتبه من خواهند بود و در بهشت، درجه و منزلی از درجه و منزل من و جانشینانم و پدرم، ابراهیم به خدا نزدیکتر نیست.
دخترم! آیا نمیدانی از جمله کرامتهای خداوند متعال بر تو آن است که تو را به ازدواج بهترین امتم و بهترین اهل بیتم در آورده، کسی که در پذیرش اسلام از همه پیش روتر، در بردباری از همه بالاتر و در دانش از همه برتر است[۱۰]. دل غمگین حضرت فاطمه(س) با شنیدن سخنان نورانی و دلنشین پدر بزرگوارش، تسکین یافت. آنگاه رسول خدا(ص) نگاهی به چهره دخترش فاطمه(س)، علی(ع) و دو فرزند معصومش کرد و خطاب به سلمان فرمود: «يَا سَلْمَانُ! أُشْهِدُ اللَّهَ أَنِّي سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَهُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَهُمْ أَمَا إِنَّهُمْ مَعِي فِي الْجَنَّةِ»؛ «ای سلمان! خدا را گواه میگیرم که من با کسانی که با اینان بجنگند، در جنگ و ستیزم و با کسانی که با اینان دوست باشند، در صلح و صفا هستم. آگاه باشید که اینان در بهشت، همراه من هستند».
سپس رو به امیر مؤمنان(ع) کرد و فرمود: «ای برادرم! تو به زودی پس از من، تنها و بییاور خواهی ماند و از قریش و متحدان آنها به تو سختی خواهد رسید و آنها به تو ستم خواهند کرد. اگر علیه آنان یارانی یافتی، به کمک موافقانت، با مخالفان خود جنگ کن و اگر بارانی نیافتی، صبر کن و دست نگه دار و با دست خویش، خود را در هلاکت مینداز. به راستی که تو نسبت به من، به منزله هارون نسبت به موسی هستی و تو از هارون، اسوه و الگوی نیکویی خواهی داشت؛ زیرا قومش وی را ضعیف شمردند و نزدیک بود او را بکشند.
پس در برابر ستم قریش و همدستی آنان بر ضد خود صبر پیشه کن؛ زیرا تو برای من، به منزله هارون برای موسی و پیروان او هستی و آنان، به منزله گوساله سامری و پیروان او هستند.
یا علی! همانا خداوند متعال [با مشیت خویش]، پراکندگی و اختلاف را بر این امت مقدر کرده است و اگر میخواست، آنها را چنان بر هدایت جمع میکرد که حتی دو نفر از این امت نیز اختلاف نداشته باشند و در هیچ چیز از امر او جدل و دشمنی نکنند و هرگز کسی که بر او بر تری دارد، برتری صاحب فضیلت را منکر نشود و اگر خداوند بخواهد، در نقمت و دگرگونی شتاب میکند تا ستمگر تکذیب شود و همه بدانند که مسیر و حرکت حق به کدام سوست، ولی خداوند، دنیا را سرای اعمال [و امتحان] قرار داد و آخرت را سرای قرار و آرامش تا کسانی که معصیت کردهاند، مجازات شوند و آنان که کارهای نیکو انجام دادهاند، پاداش دریافت کنند».[۱۱].
وقتی مولای متقیان علی(ع) این سخنان پیامبر خدا را شنید، فرمود: «الْحَمْدُ لِلَّهِ شُكْراً عَلَى نَعْمَائِهِ وَ صَبْراً عَلَى بَلَائِهِ»؛ «سپاس و حمد بر خداوند، به سبب نعمتهایش و بردباری به سبب بلاها و امتحانش»[۱۲].
گفتار پیامبر اسلام در آخرین لحظههای زندگی و در حضور خاندان مطهرش، صریح و گویا و از هر شبهه و ابهامی به دور و از هر گونه توضیح و تشریحی بینیاز است. آخرین لحظههای زندگی پیامبر که با ارتحال ایشان، دفتر وحی و پیامبری برای همیشه بسته میشد، زمانی مهم و حساس بود. از اینرو، یاران خاص و نزدیک آن حضرت، تا پایان عمر مبارک ایشان، در کنار بسترش بودند تا از آخرین سخنان پیامبر رحمت بهره برند و آخرین کلمات هدایتگرانه خاتم رسولان الهی را به گوش همه آیندگان برسانند. پیامبر در آخرین سخنان خود، به حیاتیترین، مهمترین و سازندهترین مسائل دینی و راههای هدایت بشر اشاره فرمود و با دختر عزیزش فاطمه زهرا(س) به گفتوگو نشست. آنچه از دید خوانندگان و تشنگان فضائل اهل بیت(ع) گذشت، روایتی بود از حضرت سلمان(س)، یار با وفای خاندان عصمت و طهارت که عبارت «سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ» را در عرصه عشق و محبت به اهل بیت(ع) از آن خود کرد[۱۳].
فاطمه(س) در روز رستاخیز
جایگاه و منزلت فاطمه زهرا(س) در روز رستاخیز دیدنی است. ابوایوب از حضرت محمد(ص) در این باره نقل میکند: «روز رستاخیز، منادی خدا از عرش الهی ندا سر میدهد: ای محشریان! سرهایتان را به پایین اندازید و چشمانتان را ببندید تا فاطمه، دختر رسول خدا(ص) از صراط بگذرد. آنگاه حضرت [زهرا(س)]، با هفتاد هزار کنیز از حوریان بهشتی، مانند برق از صراط میگذرد».[۱۴].
ابوهریره در روایت دیگری از رسول گرامی اسلام نقل میکند: «روز رستاخیز، منادی از عرش الهی فریاد میزند: ای مردم! چشمانتان را ببندید تا فاطمه به سوی بهشت برود».[۱۵].[۱۶]
نگرانیهای پیامبر خاتم (ص) نسبت به فاطمه زهرا(س)
در جنگ موته که سپاه اسلام به فرماندهی جعفر بن ابیطالب میجنگیدند، پیامبر(ص) در مسجد بر بالای منبر سخن میگفت که دفعتاً اشکش جاری شد، اصحاب از علت گریه سوال کردند، حضرت فرمود: صحنه جنگ را میبینم که جعفر را شهید کردند.
چشم تیزبین نبوت حوادث را به خوبی رصد میکند. پیامبر(ص) در روزهای آخر عمر در بستر ارتحال افتاده، چشم حقیقت بین او آیندهای تاریک و پر از ظلم و جور را در حق اقربای خود مشاهده میکند. گویا به عینه درمییابد که آن همه سفارش در باب اقربای نبی را نادیده میگیرند و علی و زهرا را با ناجوانمردانهترین شیوهها آزرده و دل غمین میکنند و پیامبر(ص) نه از فراق زهرا(س) بلکه از رنجی که بر زهرا(س) میرود در روزهای آخر عمر اشک میریزد.
مطرف میگوید: رسول خدا(ص) برای ما خطبه خواند و فرمود: ای گروه مردم! من به زودی رحلت کنم و به سوی عالم دیگر میروم، شما را درباره عترتم به نیکی سفارش میکنم[۱۷].
مرحوم مفید از ابن عباس نقل میکند که میگفت: وقتی که وفات رسول خدا فرارسید، گریه میکرد آن قدر که اشکش محاسن مبارکش را خیس کرد. وقتی سوال شد یا رسول الله چه چیزی باعث گریه تو شده است؟ فرمود: گریه میکنم برای ذریهام و برخوردهای زشتی که اشرار امتم بعد از من با آنها خواهند داشت. گویا فاطمه دخترم را میبینم که بعد از من به او ظلم شده و ندا میکند: ای پدر! هیچ کس از امت او را کمک نمیکند. این مکالمه را فاطمه شنید و گریه کرد. پیامبر اکرم فرمود: دخترم گریه نکن. فاطمه زهرا(س) فرمود: پدرجان گریه نمیکنم به خاطر ظلمهایی که بعد از تو بر من خواهد رفت! بلکه گریهام برای فراق و دوری توست یا رسول الله. پیامبر اکرم به او فرمود: بشارت باد تو را ای دختر محمد که به زودی به من ملحق میشوی، چونکه تو اول کسی هستی از اهل بیتم که به من ملحق میشوی[۱۸].
ابوذر گفت: وارد شدم بر پیامبر(ص) در آن بیماری که از دنیا رحلت فرمود. پیامبر(ص) فرمود: ای اباذر دخترم فاطمه را خبر کن بیاید! ابوذر گفت: برخاستم رفتم خدمت فاطمه، گفتم: پدرت تو را فراخوانده. برخاست وارد شد بر پیامبر، همین که پدرش را دید خود را روی پدر افکند و گریست از گریه او پیامبر هم به گریه افتاد و او را به سینه چسبانید. سپس فرمود: «يَا فَاطِمَةُ لَا تَبْكِي فِدَاكِ أَبُوكِ» ای فاطمه پدرت به قربانت گریه مکن. «فَأَنْتِ أَوَّلُ مَنْ تَلْحَقِينَ بِي مَظْلُومَةً مَغْصُوبَةً» تو اول کسی هستی که به من ملحق میشوی در حالی که به تو ستم شده و حقت را غصب نمودهاند «وَ سَوْفَ تَظْهَرُ بَعْدِي حَسِيكَةُ النِّفَاقِ وَ يَسْمُلُ جِلْبَابُ الدِّينِ» و به زودی بعد از من کینه و دشمنی منافقان آشکار و پرده دین را فرسوده کرده و میدرند[۱۹].
پیامبر(ص) فرمود: دخترم فاطمه سیده زنان عالمیان است از اولین و آخرین و او پاره جگر من است و او نور چشم من است و او میوه دل من است و او روحی است که در بدن من است و او حوراء انسیه است که چون در محراب عبادت در حضور پروردگار خود بایستد، نور او ملائکه آسمانها را روشنایی دهد چنانکه نور ستارگان اهل زمین را روشنایی دهد و حق تعالی به ملائکه خود فرماید: ای ملائکه من نظر کنید به سوی کنیزک من فاطمه، سیده کنیزان من که در حضور من ایستاده و بند بند اعضای او از خوف من لرزانست و به بندگی و عبادت به من رو آورده است.
شما را گواه میگیرم که شیعیان او را از آتش ایمن گردانیدم. حضرت فرمود: چون فاطمه را دیدم یادم آمد بعد از من رفتار و کردار است با او، گویا به چشم خود میبینم که او را ذلیل کردهاند و هتک حرمت او نموده و حق او را به غصب از دستش گرفتهاند و ارث او را مانع شدهاند و پهلوی او را شکستهاند و طفل او را سقط کردهاند و او فریاد میکند وا محمداه و جواب نمیشنود و طلب فریادرسی میکند و کسی به فریادش نمیرسد و پیوسته بعد از من محزون و مهموم و گریان خواهد بود.
گاهی به یاد میآورد انقطاع وحی را از خانه خود و گاهی مرا به خاطر میآورد و چون شب میشود وحشت میکند و مضطرب گردد از اینکه آواز مرا مثل شبهای گذشته نمیشنود که پیوسته او تهجد و تلاوت قرآن مرا میشنید و خود را ذلیل میبیند بعد از آنکه در ایام پدرش عزیز بود. پس در این هنگام خداوند ملائکه را انیس و مونس او گرداند و ملائکه او را ندا کنند به ندائی که مریم دختر عمران را به آن ندا کردند و میگویند: «يَا فَاطِمَةُ» ﴿إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ﴾[۲۰][۲۱].
در همین موقع است که زهراء میگوید: پروردگارا! من از زندگی سیر شده و از مردم دنیا بیزارم، مرا به پدرم ملحق نما! خدای توانا او را به من ملحق مینماید، زهراء اول کسی است از اهل بیت من که به من ملحق خواهد شد. فاطمه زهراء در حالی که محزون، غصهدار، مغموم، با حق غصب شده و شهید شده باشد بر من وارد خواهد شد. من در آن موقع میگویم: بار خدایا! هر کسی را که به فاطمه ظلم کرده باشد لعنت کن! آن کسی را که حق زهراء را غصب نموده باشد عقاب و عذاب کن! آن کسی را که فاطمه را ذلیل کرده باشد، ذلیل کن! آن کسی را که ضربه به پهلوی فاطمه زد تا بچه خود را سقط نمود او را در دوزخ جاودانه کن! ملائکه میگویند: آمین![۲۲].
امام صادق(ع) فرمود: ای یونس جدم رسول خدا(ص) فرمود: ملعون است ملعون، کسی که پس از من به دخترم فاطمه(س) ستم کند و حقش غصب کند و او را بکشد و آنگاه فرمود: ای فاطمه مژده باد تو را که تو را نزد خدا مقام پسندیدهای است که در آن برای دوستان و شیعیانت شفاعت کنی و پذیرفته شود، ای فاطمه اگر هر پیغمبری که خدا مبعوثش کرده و هر فرشتهای که خدا مقربش کرده شفاعت کنند درباره هر دشمنت و غاصب حقت خدایش هرگز او را از دوزخ بیرون نیاورد[۲۳].[۲۴]
سفارش پیامبر(ص) به فاطمه
روزی پیامبر وارد خانه زهرا(س) شد؛ دید دخترش مشغول آرد کردن جو است. حضرت زهرا(س) که حامله نیز بود و کارهای خانه به وی فشار میآورد، از پدرش تقاضای خدمتکار کرد. پیامبر سفارشهایی به فاطمه(س) فرمود؛ از جمله:
- هر زنی که با دست خود گندم آرد کند، خداوند به عدد هر دانه گندم، حسنهای به او میدهد و گناهی از او را محو میکند.
- قسم به آن خدایی که مرا برای بشارت مبعوث کرده اگر بمیری و شوهرت از تو راضی نباشد، بر جنازهات نماز نمیخوانم.
- خوشا به حال زنی که شوهرش، هرچند یک لحظه، از او راضی باشد.
- هر زنی که در راه فرمانبرداری از شوهر بمیرد، بهشت بر او واجب میشود.
- هر زنی که به شوهرش اُف بگوید، خداوند و فرشتگان و مردم او را لعن میکنند.
- هر زنی که لباس خود را بپوشد و بدون اجازه شوهرش بیرون برود، تا موقعی که برنگشته، هرتر و خشکی او را لعنت میکند[۲۵].
فاطمه(س) چنان در راه جلب رضایت شوهر زحمت میکشید که حتی در واپسین لحظات عمر، به شوهرش گفت: پسر عمو! تو مرا دروغگو و خیانتپیشه نیافتی و میدانی که من در سراسر زندگی مشترکمان نسبت به تو نافرمانی نداشتهام؛ حلالم کن.
امام علی(ع) فرمود: پناه بر خدا! تو بانوی بزرگواری هستی و آگاهتر، پرهیزگارتر، وارستهتر و خدا ترستر از آنی که سرزنشت کنم یا از نافرمانیات آزرده شوم[۲۶].[۲۷]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ رحیمیان، محمد حسین، اهل بیت از نگاه پیامبر اعظم ص ۳۸.
- ↑ «فَاطِمَةُ بَضْعَةُ مِنِّي يَغْضَبُنِي مَا يَغْضَبُهَا وَ يَبْسُطُنِي مَا يَبْسُطُهَا...» مسند احمد، ج۵، ص۴۲۳، ح۱۸۴۲۸؛ مستدرک حاکم، ج۳، ص۱۷۲، ح۴۷۴۷، کنزالعمال، ج۱۲، ص۱۰۸، ح۳۴۲۲۳؛ ینابیع الموده، ص۳۷۱.
- ↑ امالی شیخ صدوق، ص۳۱۴، ح۱؛ مستدرک حاکم، ج۳، ص۱۶۷، ح۳۲۸ و ۴۷۳؛ کنزالعمال، ج۱۲، ص۱۱۱ و ج۱۹، ص۵۴؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۰، ح۸؛ ینابیع الموده، ص۲۰۳.
- ↑ «إِنَّمَا فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي يُؤْذِينِي مَا آذَاهَا وَ يُنْصِبُنِي مَا أَنْصَبَهَا» سنن ترمذی، ح۳۸۶۹؛ مستدرک حاکم، ج۳، ص۱۵۹؛ حلیة الأولیاء، ج۲، ص۴۰.
- ↑ رحیمیان، محمد حسین، اهل بیت از نگاه پیامبر اعظم ص ۳۸.
- ↑ کنزالعمال، ح۳۴۲۲۵.
- ↑ سنن ترمذی، ح۳۸۱۹؛ مستدرک حاکم، ج۲، ص۴۱۷.
- ↑ مستدرک حاکم، ج۳، ص۱۵۷.
- ↑ رحیمیان، محمد حسین، اهل بیت از نگاه پیامبر اعظم ص ۳۹.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۸، ص۵۳.
- ↑ «يَا أَخِي! أَنْتَ سَتَبْقَى بَعْدِي وَ سَتَلْقَى مِنْ قُرَيْشٍ شِدَّةً مِنْ تَظَاهُرِهِمْ عَلَيْكَ وَ ظُلْمِهِمْ لَكَ فَإِنْ وَجَدْتَ عَلَيْهِمْ أَعْوَاناً فَجَاهِدْهُمْ وَ قَاتِلْ مَنْ خَالَفَكَ بِمَنْ وَافَقَكَ وَ إِنْ لَمْ تَجِدْ أَعْوَاناً فَاصْبِرْ وَ كُفَّ يَدَكَ وَ لَا تُلْقِ بِهَا إِلَى التَّهْلُكَةِ فَإِنَّكَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى وَ لَكَ بِهَارُونَ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ إِذَا اسْتَضْعَفَهُ قَوْمُهُ وَ كَادُوا يَقْتُلُونَهُ فَاصْبِرْ لِظُلْمِ قُرَيْشٍ إِيَّاكَ وَ تَظَاهُرِهِمْ عَلَيْكَ فَإِنَّكَ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ وَ مَنْ تَبِعَهُ وَ هُمْ بِمَنْزِلَةِ الْعِجْلِ وَ مَنْ تَبِعَهُ؛ يَا عَلِيُّ! إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَدْ قَضَى الْفُرْقَةَ وَ الِاخْتِلَافَ عَلَى هَذِهِ الْأُمَّةِ ﴿وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدَى﴾ حَتَّى لَا يَخْتَلِفَ اثْنَانِ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ لَا يُنَازَعَ فِي شَيْءٍ مِنْ أَمْرِهِ وَ لَا يَجْحَدَ الْمَفْضُولُ لِذِي الْفَضْلِ فَضْلَهُ وَ لَوْ شَاءَ لَعَجَّلَ النَّقِمَةَ وَ كَانَ مِنْهُ التَّغْيِيرُ حَتَّى يُكَذَّبَ الظَّالِمُ وَ يُعْلَمَ الْحَقُّ أَيْنَ مَصِيرُهُ وَ لَكِنَّهُ جَعَلَ الدُّنْيَا دَارَ الْأَعْمَالِ وَ جَعَلَ الْآخِرَةَ دَارَ الْقَرَارِ ﴿لِيَجْزِيَ الَّذِينَ أَسَاءُوا بِمَا عَمِلُوا وَيَجْزِيَ الَّذِينَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى﴾«(و بندگان را میآزماید) تا بدکاران را برای آنچه کردهاند کیفر دهد و آنان را که نیکی ورزیدهاند، به نیکی پاداش بخشد» سوره نجم، آیه ۳۱.»
- ↑ بحارالانوار، ج۲۸، ص۵۲، ح۲۱؛ شیخ عبدالله بن نورالله بحرانی اصفهانی، عوالم العلوم، ج۱۱، ص۳۷۹.
- ↑ رحیمیان، محمد حسین، اهل بیت از نگاه پیامبر اعظم ص ۳۹.
- ↑ «إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ نَادَى مُنَادٍ مِنْ بُطْنَانِ الْعَرْشِ: ِغُضُّوا أَبْصَارَكُمْ حَتَّى تَمُرَّ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ رَسُولُ اللهِ(ص) عَلَى الصِّراطِ فَتَمُرُّ مَعَ سَبْعِينَ أَلْفَ جَارِيَةٍ مِنَ الْحُورِ الْعِينِ كَمَرِّ الْبَرْقِ» ابوالقاسم فرات بن ابراهیم کوفی، تفسیر فرات، تحقیق: محمد کاظم، ص۴۳۸، ح۵۷۸؛ مستدرک حاکم، ج۳، ص۱۶۶، ح۴۷۲۷؛ امالی شیخ مفید، ص۱۳۰، ح۶؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج۱، ص۴۵۰ و ۴۵۷؛ کنز العمال، ج۱۲، ص۱۰۵، ح۳۴۲۰۹؛ ینابیع الموده، ص۳۷۲.
- ↑ «إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ يُنَادِي مُنَادٍ مِنْ بُطْنَانِ الْعَرْشِ: غُضُّوا أَبْصَارَكُمْ- حَتَّى تَجُوزَ فَاطِمَةُ إِلَی الْجَنَّةِ»کنزالعمال، ج۱۲، ص۱۰۶، ح۳۴۲۱۰.
- ↑ رحیمیان، محمد حسین، اهل بیت از نگاه پیامبر اعظم ص ۴۴.
- ↑ «عَنْ مُطَرِّفِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عِمْرَانَ بْنِ حُصَيْنٍ قَالَ: خَطَبَنَا رَسُولُ اللَّهِ(ص) فَقَالَ مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنِّي رَاحِلٌ عَنْ قَرِيبٍ وَ مُنْطَلِقٌ إِلَى الْمَغِيبِ أُوصِيكُمْ فِي عِتْرَتِي خَيْراً»؛ الإنصاف ص۴۲۰.
- ↑ «عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ قَالَ: لَمَّا حَضَرَتْ رَسُولَ اللَّهِ(ص) الْوَفَاةُ بَكَى حَتَّى بَلَّتْ دُمُوعُهُ لِحْيَتَهُ فَقِيلَ لَهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا يُبْكِيكَ فَقَالَ أَبْكِي لِذُرِّيَّتِي وَ مَا تَصْنَعُ بِهِمْ شِرَارُ أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي كَأَنِّي بِفَاطِمَةَ بِنْتِي وَ قَدْ ظُلِمَتْ بَعْدِي وَ هِيَ تُنَادِي يَا أَبَتَاهْ فَلَا يُعِينُهَا أَحَدٌ مِنْ أُمَّتِي فَسَمِعَتْ ذَلِكَ فَاطِمَةُ(س) فَبَكَتْ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) لَا تَبْكِيِنَّ يَا بُنَيَّةِ فَقَالَتْ لَسْتُ أَبْكِي لِمَا يُصْنَعُ بِي مِنْ بَعْدِكَ وَ لَكِنِّي أَبْكِي لِفِرَاقِكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ لَهَا أَبْشِرِي يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ بِسُرْعَةِ اللَّحَاقِ بِي فَإِنَّكِ أَوَّلُ مَنْ يَلْحَقُ بِي مِنْ أَهْلِ بَيْتِي»؛ بحار الانوار، ج۴۳، ص۱۵۶.
- ↑ کفایة الاثر، ص۲۹۲؛ بحارالانوار، ج۳۶، ص۲۸۹.
- ↑ «خداوند تو را برگزید و پاکیزه داشت و بر زنان جهان برتری داد» سوره آل عمران، آیه ۴۲.
- ↑ کفایة الخصام، ص۱۰۰.
- ↑ بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۷۳.
- ↑ «قَالَ الصَّادِقُ(ع): يَا يُونُسُ قَالَ جَدِّي رَسُولُ اللَّهِ(ص)- مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ يَظْلِمُ بَعْدِي فَاطِمَةَ ابْنَتِي وَ يَغْصِبُهَا حَقَّهَا وَ يَقْتُلُهَا ثُمَّ قَالَ يَا فَاطِمَةُ الْبُشْرَى فَلَكِ عِنْدَ اللَّهِ مَقَامٌ مَحْمُودٌ تَشْفَعِينَ فِيهِ لِمُحِبِّيكِ وَ شِيعَتِكِ فَتُشَفَّعِينَ يَا فَاطِمَةُ لَوْ أَنَّ كُلَّ نَبِيٍّ بَعَثَهُ اللَّهُ وَ كُلَّ مَلَكٍ قَرَّبَهُ شَفَعُوا فِي كُلِّ مُبْغِضٍ لَكِ غَاصِبٍ لَكِ مَا أَخْرَجَهُ اللَّهُ مِنْ النَّارِ أَبَداً»؛ بحارالانوار، ج۷۳، ص۳۲۸.
- ↑ راجی، علی، مظلومیت پیامبر ص ۴۰۹.
- ↑ اعلموا انی فاطمه، ج۳، ص۱۲.
- ↑ روضة الواعظین، ص۱۳۰.
- ↑ مظفری ورسی، حیدر، مادران چهارده معصوم ص ۱۰۸.