آیه اذن واعیه در تفسیر و علوم قرآنی
مقدمه
آیه ۱۲ سوره حاقه معروف به آیه "﴿أُذُنٌ وَاعِيَةٌ﴾" چنین است: ﴿لِنَجْعَلَهَا لَكُمْ تَذْكِرَةً وَتَعِيَهَا أُذُنٌ وَاعِيَةٌ﴾[۱]. این آیه یکی از آیات مربوط به فضایل حضرت علی(ع) است. طبق روایاتی که در ذیل این آیه شریفه وارد شده، پیامبر(ص) دعا کرد که علی(ع) از جمله کسانی باشد که دارای ﴿أُذُنٌ وَاعِيَةٌ﴾ هستند و این دعا مستجاب شد.
شرح و تفسیر
قرآن مجید نه تنها در سوره حاقّه، بلکه در بسیاری از سورههای دیگر، داستان انبیاء و اقوام گذشته را از زوایای مختلف مورد بررسی قرار داده است.
سؤال: چرا قرآن به بیان تاریخ امّتهای گذشته پرداخته و داستان انبیاء پیشین را مطرح کرده است؟ آیا قرآن مجید کتاب تاریخ است؟
پاسخ: قرآن، کتاب انسانسازی است و تاریخ نقش مهمّی در تعلیم و تربیت انسان دارد. خلاصه زندگی انسان، تجربه است و چه بهتر که آدمی از تجربه گذشتگان بهره بگیرد؛ نه این که به قول شاعر دو بار عمر کند، یکی را تجربه بیندوزد و در عمر دوباره از تجربههایش استفاده کند. خداوند متعال در آیه ۱۱۱ سوره یوسف میفرماید: ﴿لَقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْبَابِ﴾[۲].
در ابتدای سوره حاقّه نیز اشارهای به داستان انبیاء و امّتهای پیشین شده، که به شرح این آیات به صورت گذرا میپردازیم:
﴿وَجَاءَ فِرْعَوْنُ وَمَنْ قَبْلَهُ وَالْمُؤْتَفِكَاتُ بِالْخَاطِئَةِ﴾[۳]: فرعون و کسانی که قبل از او بودند، یعنی قوم شعیب، عاد، ثمود و دیگران، و نیز اهل شهرهای زیر و رو شده، مرتکب گناهان بزرگ شدند. «مؤتفکات» جمع «مؤتفکه» به معنای شهرهای زیر و رو شده است و اشاره به داستان قوم لوط دارد. هنگامی که عذاب الهی بر قوم سرکش لوط نازل شد، خانههای آنها بر اثر زلزله چنان ویران و نابود شد که گویا آن شهر را زیر و رو کردهاند. و پس از زلزله، بارانی از سنگ بر آن شهر باریدن گرفت و بقایای آن شهر را بهطور کلّی نابود کرد. علّت تمام این عذابها خطاها و گناهان آنها بود، که در آخر آیه به آن اشاره شده است (بالخاطئه).
﴿فَعَصَوْا رَسُولَ رَبِّهِمْ فَأَخَذَهُمْ أَخْذَةً رَابِيَةً﴾[۴]: اقوام پیشین با فرستادگان پروردگارشان به مخالفت برخاستند و خداوند نیز آنها را به عذاب شدیدی گرفتار ساخت. تعبیر به ﴿رَبِّهِمْ﴾ اشاره به این دارد که خداوند با فرستادن رسولان میخواهد مردم را تربیت کند؛ ولی برخی از مردم، که در مسیر گناه قدم برمیدارند، به نافرمانی از دستورات مربّی خویش قیام میکنند. بدین جهت مستحقّ عذاب و مجازات هستند.
﴿إِنَّا لَمَّا طَغَى الْمَاءُ حَمَلْنَاكُمْ فِي الْجَارِيَةِ﴾[۵]: این آیه اشاره به داستان حضرت نوح(ع) دارد. هنگامی که به فرمان خداوند آب به شکل سیلاب از آسمان باریدن گرفت، و از زمین به صورت چشمههای بزرگی فَوَران کرد، بهطوری که در مدّت زمانی کوتاه آب حتّی کوهها را هم فراگرفت، خداوند در این هنگام حضرت نوح و مؤمنین به آیین او را که سوار بر کشتی نوح بودند، از خطر غرق شدن نجات داد.
امّا بتپرستان و مشرکان، حتّی فرزند حضرت نوح که راه شرک و بتپرستی را میپیمود، همگی در آب غرق شدند. آری، آنان که روزی حضرت نوح(ع) را به خاطر ساختن کشتی در فاصله دور از دریا مسخره میکردند و حتّی نسبت جنون به آن پیامبر بزرگ خدا میدادند! به هنگام طوفان و باران گرفتار چنگال عذاب الهی گشتند و به سزای اعمالشان رسیدند.
﴿لِنَجْعَلَهَا لَكُمْ تَذْكِرَةً وَتَعِيَهَا أُذُنٌ وَاعِيَةٌ﴾[۶]: بیان داستان اقوام گذشته و انبیاء پیشین در قرآن، صرفاً جنبه تبیین و تشریح تاریخ ندارد، بلکه هدف این است که سرگذشت تلخ آنها موجب تذکّر و بیداری شما گردد و گوشهای شنوا این داستانها را در خود حفظ و نگهداری کنند. «وَعْی» قرار دادن چیزی در قلب است. عربهای عصر ما به اندیشه عمیق «وعی» میگویند. بنابراین ﴿أُذُنٌ وَاعِيَةٌ﴾ به معنای گوشهای شنوایی است که چیزی را در خود نگهداری و حفظ مینماید.
یعنی آن را فراموش نمیکند و به آن عمل میکند، گوشهایی که مشمول آن ضرب المثل، که میگوید «از یک گوش میشنود و از گوش دیگر بیرون میکند» نیست، بلکه با هر دو گوش میشنود و آن را حفظ مینماید. صاحبان ﴿أُذُنٌ وَاعِيَةٌ﴾ گوشی شنوا، چشمی بینا و قلبی دانا دارند.
صاحب ﴿أُذُنٌ وَاعِيَةٌ﴾ کیست؟
آیه شریفه هر چند مفهوم گستردهای دارد و شامل تمام کسانی که ﴿أُذُنٌ وَاعِيَةٌ﴾ دارند میشود، ولی طبق روایات فراوانی که در تفسیر آن وارد شده، مصداق أتمّ و أکمل ﴿أُذُنٌ وَاعِيَةٌ﴾ حضرت علی(ع) است.
در بعضی از روایات آمده است وقتی این آیه شریفه نازل شد، پیامبر اکرم(ص) خطاب به حضرت علی(ع) فرمود: «سَأَلْتُ اللَّهَ انْ یَجْعَلَها اذُنَکَ یا عَلِیّ»؛ ای علی! از خداوند متعال خواستم که گوشهای تو را ﴿أُذُنٌ وَاعِيَةٌ﴾ قرار دهد»[۷]. علی(ع) میگوید: پس از این داستان چیزی نبود که از پیامبر بشنوم و فراموش کنم، همواره گوشهایم شنوا بود و مطالب را در خود نگه میداشت و چیزی را فراموش نمیکردم.
روایتی که به آن اشاره شد در منابع مختلف اهل سنت آمده است که به عنوان نمونه به ده مورد آن اشاره میشود: قرطبی در الجامع لاحکام القرآن[۸]؛ علّامه متّقی هندی در منتخب کنز العمّال[۹]؛ علّامه آلوسی در روح المعانی[۱۰]؛ علّامه واحدی نیشابوری در اسباب النّزول[۱۱]؛ أبو نعیم اصفهانی در حلیة الاولیاء[۱۲]؛ طبری در تفسیرش[۱۳]؛ زمخشری در کشّاف[۱۴]؛ ثعلبی در تفسیرش[۱۵]؛ علّامه اندلسی مغربی در البحر المحیط[۱۶]؛ گنجی در کفایة الطّالب[۱۷].
فخر رازی علیرغم تعصّب فراوانی که در مباحث امامت و ولایت دارد، حدیث جالبی در ذیل آیه شریفه فوق نقل کرده است. وی پس از نقل دعای پیامبر در مورد حضرت علی(ع) این جمله را از امیر المؤمنین نقل میکند: «فَما نَسیتُ بَعْدَ ذلِکَ وَ ما کانَ لی انْ انْساهُ»، بعد از این جریان، هیچ چیز را فراموش نکردم، و سزاوار نبود و امکان نداشت که چیزی را فراموش کنم»[۱۸]. یعنی قلب علی پس از دعای پیامبر اسلام(ص) خزانه وحی الهی و مرکز کلمات آن حضرت شد.
آیه اذن واعیه در منابع اهل سنت
سیوطی در الدرالمنثور، از شش طریق از بریده صحابی معروف، از رسول خدا(ص) نقل میکند که به علی(ع) فرمود: : «خداوند به من امر فرموده که تو را به خود نزدیک سازم و دور نکنم، و تو را تعلیم دهم، و تو نگهداری کنی، و شایسته تو است که چنین باشی، در این هنگام این آیه نازل شد: ﴿وَ تَعِيَهٰا أُذُنٌ وٰاعِيَةٌ﴾[۱۹].
در همان کتاب از ابونعیم اصفهانی در حلیة الاولیاء از علی(ع) نقل میکند که پیامبر(ص) به او این چنین فرمود. (سپس همان مضمون حدیث بریده را ذکر میکند و در پایان آن میافزاید: «تو گوشهای نگهدارنده علم و دانش منی»[۲۰].
و باز در همان کتاب از پنج طریق از مکحول (یکی از خدمتکاران پیامبر(ص) نقل میکند، هنگامی که آیه ﴿وَتَعِيَهَا أُذُنٌ وَاعِيَةٌ﴾ نازل شد، پیامبر(ص) فرمود: «از پروردگارم تقاضا کرده ام که این گوش شنوا و نگهدارنده را گوش علی(ع) قرار دهد»، مکحول میگوید: پس از آن علی(ع) میفرمود: «سخنی از رسول خدا نشنیدم که آن را فراموش کنم»[۲۱] و نیز زمخشری در کشّاف حدیث اخیر را نقل کرده، بیآنکه بر آن ایرادی بگیرد[۲۲].
جمعی دیگر از مفسّران مانند فخر رازی در تفسیر کبیر[۲۳] و آلوسی در روح المعانی[۲۴] و بروسوی در روح البیان[۲۵] و قرطبی در تفسیر جامع[۲۶] همگی ذیل آیه مورد بحث، حدیث اخیر را نقل کردهاند.
طبری نیز در تفسیر خود، این حدیث و بعضی از احادیث دیگر را در این زمینه آورده است[۲۷].
حاکم حسکانی در شواهد التنزیل سیزده حدیث در ذیل این آیه ذکر کرده است که از راویان مختلف نقل شده، و سلسله سند آنها به پیامبر اکرم(ص) منتهی میشود، تعدادی از این احادیث از مکحول خدمت گزار پیامبر، و بعضی از بریده و بعضی از شخص علی بن ابیطالب(ع) و بعضی از جابر بن عبدالله انصاری است، که نمونههای آنها را در ذیل مطالعه میفرمائید.
در حدیثی از ابوالدنیا به نقل از علی(ع) میخوانیم: هنگامی که آیه: ﴿وَتَعِيَهَا أُذُنٌ وَاعِيَةٌ﴾ نازل شد، پیامبر اکرم(ص) به من فرمود: «ای علی! من از خدا تقاضا کردم که مصداق آن را گوش تو قرار دهد (آنچه را میشنوی، حفظ کنی و به کار بندی و منتشر سازی)»[۲۸].
در حدیث دیگری از مکحول میخوانیم هنگامی که پیامبر(ص) آیه: ﴿وَتَعِيَهَا أُذُنٌ وَاعِيَةٌ﴾ را تلاوت فرمود رو به سوی علی(ع) کرد و گفت: «از خدا خواستهام که این گوشهای نگهدارنده را گوشهای تو قرار دهد»[۲۹]، پس از آن علی(ع) میگوید: «بعد از آن هر چه از پیامبر(ص) شنیدم هرگز فراموش نکردم»[۳۰].
در حدیث دیگری از بریده اسلمی مضمون حدیثی را که در آغاز نقل کردیم عیناً آورده است[۳۱] و بالاخره از جابر بن عبدالله انصاری، نقل میکند هنگامی که آیه فوق نازل شد پیامبر از خدا تقاضا کرد که (مصداق اتم آن را) گوشهای علی(ع) قرار دهد و این خواسته پیامبر انجام شد[۳۲].
نویسنده کتاب فضائل الخمسه این حدیث را علاوه بر آنچه گفته شد از کنزالعمال و نورالابصار و مجمع الزوائد الهیثمی، و اسباب النزول واحدی نیشابوری نیز نقل کرده است[۳۳].[۳۴]
اهل سنت و بیان فضایل امیرالمؤمنین (ع)
برای روشنتر شدن ابعاد مختلف شخصیّت بینظیر جانشین حقیقی و بلافصل پیامبر(ص) سه روایت که در منابع اهل سنّت نیز آمده، بیان میشود:
علی با حق و حق با علی است!
طبرانی به نقل از امّ سلمه، همسر با وفای پیامبر، و او از رسول گرامی اسلام(ص) چنین نقل میکند: «عَلِیٌّ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَ عَلِیٍّ لا یَفْتَرِقانِ حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الْحَوْضَ»؛ علی با قرآن و قرآن با علی است و هرگز از هم جدا نمیشوند، تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند[۳۵].
سؤال: اینکه گفته شد «علی با قرآن است و قرآن با علی» یعنی چه؟ آیا منظور این است که علی(ع) همیشه قرآنی همراه دارد؟ یا منظور این است که او حافظ کلّ قرآن میباشد؟ یا منظور پیامبر اکرم(ص) چیز دیگری است؟
پاسخ: منظور این است که علم و تفسیر قرآن نزد علی است و از او جدا نمیشود، عمل به مضامین و دستورات قرآن از علی(ع) جدا شدنی نیست. علی، عالِم و عامل به قرآن است و علم و عمل به قرآن از علی تفکیکناپذیر است و این امتیاز بزرگ و ویژهای است که در مورد هیچ یک از اصحاب پیامبر سراغ نداریم.
دعای پیامبر(ص) در حقّ علی(ع)
حاکم نیشابوری در کتاب مستدرک الصّحیحین با سند صحیح و معتبر حدیث زیر را به نقل از حضرت علی(ع) از پیامبر اکرم(ص) نقل میکند: «پیامبر به من مأموریّت داد که (جهت تصدّی امر قضاوت) به یمن بروم. عرض کردم: چگونه در بین مردم یمن قضاوت کنم، در حالی که جوان هستم و تجربه قضایی ندارم؟ پیامبردست بر سینهام نهاد و این دعا را در حق من کرد: «پروردگارا قلبش را هدایت کن، و زبانش را بر حق ثابت بگردان، (تا هم حق را بفهمد و هم حق را بگوید)! قسم به خدایی که دانه را در دل خاک میشکافد پس از دعای پیامبر(ص) در هیچ قضاوتی شک و تردید نکردم!»[۳۶].
طبق این روایت، علی(ع) به برکت دعای پیامبر(ص) همواره بهدرستی قضاوت میکرد و در هیچ موردی دچار شکّ و تردید نمیشد.
علی(ع) بهترین قاضی!
شخصی خدمت پیامبر اسلام(ص) رسید و این سؤال را مطرح کرد: «گاو و الاغی در اصطبلی بودند، گاو به الاغ حمله کرد و آن را کشت، حکم آن چیست؟ اصحاب پیامبر که در محضر رسول اکرم(ص) حضور داشتند، به همدیگر نگاه کردند و عرض کردند: حیوانات که تکلیفی ندارند؛ حیوانی، حیوان دیگری را کشته است، نه میتوان حکم به قصاص کرد، نه دیه! پیامبر(ص) خطاب به علی(ع) فرمود: حکم این مسأله چیست؟ حضرت علی(ع) از صاحب آن دو حیوان پرسید: آیا هر دو حیوان بسته بودند، یا هر دو باز بودند، یا یکی بسته بود و دیگری باز؟ گفته شد: صاحب الاغ حیوان خود را بسته بود و صاحب گاو آن را بازگذاشته بود! حضرت علی(ع) فرمود: در این صورت باید صاحب گاو خسارت صاحب الاغ را بپردازد! پیامبر(ص) پس از تأیید حکم و قضاوت حضرت علی(ع) فرمود: «اقْضاکُمْ عَلِیٌ»؛ علی در مقام قضاوت از همه شما آگاهتر است و بهتر قضاوت میکند»[۳۷].
قضاوت حضرت علی(ع) در این داستان مصداق همان چیزی است که اکنون در فقه شیعه به عنوان یک قاعده کلّی مطرح است و آن اینکه: «هرگاه سبب، اقوی از مباشر باشد، سبب ضامن است». در داستان فوق، گاو، مباشر در قتل است و صاحب گاو که آن را نبسته و سبب قتل میباشد، ولی چون سبب اقوی بوده؛ زیرا او عاقل است و حیوان عقل ندارد، بدین جهت سبب ضامن است.
نتیجه
طبق آنچه گذشت علی(ع) صاحب ﴿أُذُنٌ وَاعِيَةٌ﴾، همراهِ جدانشدنی با قرآن، متخصّصترین فرد در امر قضاوت، عالمترین و آگاهترین مسلمان و فاضلترین صحابه پیامبر است. با توجّه به این مطلب اگر خداوند متعال بخواهد شخصی را برای خلافت و جانشینی پیامبر اسلام(ص) نصب کند، آیا حکمت خداوند اجازه میدهد شخصی غیر از علی منصوب گردد! و اگر این وظیفه بر دوش مردم نهاده شود، آیا صاحبان عقل و خرد و اندیشه، با وجود علی و آن صفات و ویژگیهایش، به سراغ شخص دیگری میروند![۳۸].
پیشوایان الهی باید بهره کافی و سهم بسیار عظیمی از علم و دانش داشته باشند تا بتوانند رهبری امّت را بر عهده گیرند، و خلق خدا را در امر دین و دنیا هدایت نمایند، و تعلیمات اسلام و قوانین الهی را حفظ کنند و قرآن و سنّت را پاسداری نمایند و با توجه به اینکه امیرالمؤمنین(ع) تنها کسی از امّت است که مطابق روایات فوق که در تفسیر آیه مزبور وارد شده، دارای چنین موقعیت و موهبتی بود به خوبی ثابت میشود که هیچ کس نمیتوانست از او لایقتر و شایستهتر برای احزار مقام امامت و خلافت باشد[۳۹].
منابع
پانویس
- ↑ «تا آن را وسیله تذکّری برای شما قرار دهیم و گوشهای شنوا آن را دریابد و بفهمد» سوره حاقه، آیه ۱۲.
- ↑ «به راستی در داستان آنان برای خردمندان پندی (نهفته) است» سوره یوسف، آیه ۱۱۱.
- ↑ «و فرعون و کسان پیش از او و (مردم) شهرهای زیر و زبر شده (قوم لوط) خطا کردند» سوره حاقه، آیه ۹.
- ↑ «با پیامبر پروردگارشان نافرمانی کردند آنگاه (خداوند) آنان را با کیفری بسیار سخت فرو گرفت» سوره حاقه، آیه ۱۰.
- ↑ «ما آنگاه که آب سر برکشید، شما را در کشتی (نوح) سوار کردیم» سوره حاقه، آیه ۱۱.
- ↑ «تا آن را برایتان یادکردی کنیم و گوشهای نیوشنده آن را به گوش گیرند» سوره حاقه، آیه ۱۲.
- ↑ الکشّاف، ج۴، ص۱۳۴ (به نقل از احقاق الحق، ج۳، ص۱۴۹).
- ↑ الجامع لاحکام القرآن، ج۱۸، ص۲۶۴ (به نقل از إحقاق الحق، ج۳، ص۱۵۱).
- ↑ منتخب کنز العمّال، ج۵، ص۱۴۸ (به نقل از إحقاق الحق، ج۳، ص۱۵۱).
- ↑ روح المعانی، ج۲۹، ص۴۳ (به نقل از إحقاق الحق، ج۳، ص۱۵۳).
- ↑ اسباب النّزول، ص۳۳۹ (به نقل از إحقاق الحق، ج۳، ص۱۴۸).
- ↑ حلیة الاولیاء، ج۱، ص۶۷ (به نقل از إحقاق الحق، ج۳، ص۱۴۸).
- ↑ تفسیر طبری، ج۲۹، ص۳۱ (به نقل از إحقاق الحق، ج۳، ص۱۴۷).
- ↑ الکشّاف، ج۴، ص۱۳۴ (به نقل از احقاق الحق، ج۳، ص۱۴۹).
- ↑ به نقل از إحقاق الحق، ج۳، ص۱۴۹.
- ↑ البحر المحیط، ج۸، ص۳۲۲ (به نقل از إحقاق الحق، ج۳، ص۱۵۱).
- ↑ کفایة الطّالب، ص۱۱۱ (به نقل از إحقاق الحق، ج۳، ص۱۵۰).
- ↑ التّفسیر الکبیر، ج۳۰، ص۱۰۷ (به نقل از إحقاق الحق، ج۳، ص۱۴۹).
- ↑ «إِنَّ اَللَّهَ أَمَرَنِي أَنْ أُدْنِيَكَ وَ لاَ أُقْصِيَكَ، وَ أُعَلِّمَكَ لِتَعِيَ وَ أُنْزِلَتْ عَلَيَّ هَذِهِ اَلْآيَةُ:﴿وَ تَعِيَهٰا أُذُنٌ وٰاعِيَةٌ﴾»؛ الدرالمنثور، ج۶، ص۲۶۰.
- ↑ «فَأَنْتَ أُذُنٌ وَاعِيَةٌ لِعِلْمِي»؛ الدرالمنثور، ج۶، ص۲۶۰.
- ↑ الدرالمنثور، ج۶، ص۲۶۰.
- ↑ کشّاف، ج۴، ص۶۰۰.
- ↑ فخر رازی، ج۳۰، ص۱۰۷.
- ↑ روح المعانی، ج۲۹، ص۴۳.
- ↑ روح البیان، ج۱۰، ص۱۳۶.
- ↑ قرطبی، ج۱۰، ص۶۷۴۳.
- ↑ تفسیر جامع طبری، ج۲۹، ص۶۷۴۳.
- ↑ شواهد التنزیل، ج۲، ص۲۷۱.
- ↑ « سَأَلْتُ اَللَّهَ أَنْ يَجْعَلَهَا أُذُنَكَ».
- ↑ شواهد التنزیل، ج۲، ص۲۷۱، ص۲۷۷ (ح ۱۰۱۵).
- ↑ شواهد التنزیل، ج۲، ص۲۷۱، ص۲۸۲ (ح ۱۰۲۲).
- ↑ شواهد التنزیل، ج۲، ص۲۷۱، ص۲۸۰ (ح ۱۰۱۹).
- ↑ فضائل الخمسه، ج۱، ص۳۲۰ و ۳۲۱.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن ج۹، ص۳۳۶.
- ↑ نور الابصار، ص۸۹.
- ↑ «قالَ: بَعَثَنی رَسُولُ اللَّهِ(ص) الَی الْیَمَنِ فقُلْتُ یا رَسُولَ اللَّهِ بَعَثْتَنی وَ انَا شابٌّ اقْضی بَیْنَهُم وَ انَا لا ادْری مَا الْقَضاءُ، فَضَرَبَ صَدْری ثُمَّ قالَ(ص): «اللّهُمَّ اهْدِ قَلْبَهُ وَ ثَبِّتْ لِسانَهُ» فَوَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ ما شَکَکْتُ فی قَضاءٍ بَیْنَ اثْنَیْنِ بَعْدُ»؛ مستدرک الصّحیحین (به نقل از نور الابصار، ص۸۸). روایت فوق در مستدرک الصّحیحین، ج۳، ص۱۳۵ نقل شده است ولی با روایت مذکور کمی تفاوت دارد.
- ↑ نور الابصار، ص۸۸.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، آیات ولایت در قرآن، ص۳۹۷ ـ ۴۰۶.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن ج۹، ص۳۳۷.