بحث:امامت امام علی در کلام اسلامی
شبهات مخالفان
بعد از میان نصوص امامت امیر المؤمنین (ع) و نصوص عصمت و فضیلت آن حضرت و پاسخ به بعضی از شبهات مرتبط با هریک از نصوص، مناسب است برخی از شبهات مخالفان نسبت به وجود نص را در اینجا مورد بررسی قرار دهیم[۱].
نام بردن از امامان در قرآن
ممکن است گفته شود در موضوع امامت با اهمیت فراوانی که دارد چرا در قرآن کریم با تصریح به نام آنها مشکل را بر طرف نکردند؟
پاسخ: اوّلاً گاهی برای رساندن مطلب بیان صفات و ویژگیهای فردی که تنها بر مصادیق خاص قابل انطباق است، از نام بردن و تصریح بینیاز میسازد. بلکه ممکن است با عدم تشریح مقصود بهتر به مخاطب برسد همانگونه که گفته شده الکنایه ابلغ من التصریح. در قرآن کریم آیاتی درباره علی (ع) آمده و با ذکر خصوصیاتی است که فقط بر او قابل انطباق است لذا تصریح به اسم بینیاز میکند.
ثانیاً: بنا بر آیات قرآن کریم رسول خدا (ص) علاوه بر قرائت قرآن نقش مهم دیگری داشت که بود از تبیین آیات قرآن و توضیح آن برای مردم ﴿وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ﴾[۲] توضیح و تبیین آیات مربوط به امامت و جانشینی پیامبر (ص) هم از وظائف مهم آن حضرت است. بر همین اساس است که امام باقر (ع) در پاسخ به سوال ابوبصیر که گفت: «إِنَّ النَّاسَ يَقُولُونَ فَمَا لَهُ لَمْ يُسَمِّ عَلِيّاً وَ أَهْلَ بَيْتِهِ(ع) فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ»؟ مردم میگویند: چرا نام علی و خانوادهاش در کتاب خدای عزوجل برده نشده و فرمود: آیه نماز، بر پیغمبر (ص) نازل شد و سه رکعتی و چهار رکعتی آن نامبرده نشد تا اینکه پیغمبر (ص) خود برای مردم بیان کرد و آیه زکات بر آن حضرت نازل شد و گفته نشد که زکات از هر چهل درهم یک درهم است، تا اینکه خود پیغمبر (ص) آن را برای مردم شرح داد و امر به حج نازل شد و به مردم نگفت هفت دور طواف کنید تا اینکه خود پیغمبر (ص) برای آنها توضیح داد. آنگاه امام (ع) توضیح و تبیین رسول خدا (ص) در بیان مصادیق و نام امامان ذیل آیات مربوط به امامت را یاد آوری کرده سپس میفرماید: اگر پیغمبر خاموشی میگزید و در باره اهل بیتش بیان نمیکرد، آل فلان و آل فلان آن را برای خود ادعا میکردند.[۳]
ثالثاً ممکن است گفته شود با نام نبردن از امیرالمؤمنین (ع) زمینه دستاندازی به قرآن کریم را از بین بردهاند[۴].
عدم احتجاج امیر المؤمنین (ع) به نصوص
بعضی از نویسندگان اهل سنت ادعا کردهاند اگر بر امامت علی (ع) نصی وجود داشت آن حضرت برای احقاق حق خود باید به آن نص استدلال و احتجاج میکرد.[۵]
پاسخ: در پایان درسهای مربوط به نصوص امامت ذیل هر یک از نصوص مانند آیه ولایت و آیات مربوط به حادثه غدیر و خطبه رسول خدا (ص) در آن روز و حدیث منزلت و سایر نصوص امامت و ولایت، استناد و احتجاج امیرالمؤمنین و اهل بیت را ذکر کردیم. با توجه به این که این استنادها و احتجاجها به نصوص امامت در منابع قابل قبول برای اهل سنت به فراوانی یافت میشود، دیگر جایی برای اینگونه شبهات باقی نمیماند، در اینجا برای تکمیل بحث به مواردی از احتجاج و استناد امیرالمؤمنین (ع) به بعضی از نصوص اشاره میشود:
۱. ذیل آیه کریمه ﴿إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيَانٌ مَرْصُوصٌ﴾[۶] میفرماید: آیا معنای سبیل را میدانید و میدانید سبیل و صراط و طریق خدا کیست؟ آنگاه در پاسخ میفرماید: «أَنَا صِرَاطُ اللَّهِ الَّذِي مَنْ لَمْ يَسْلُكْهُ بِطَاعَةِ اللَّهِ فِيهِ هُوِيَ بِهِ إِلَى النَّارِ وَ أَنَا سَبِيلُهُ الَّذِي نَصَبَنِي لِلِاتِّبَاعِ بَعْدَ نَبِيِّهِ (ص)»[۷].
۲. در احتجاج با خوارج با الهام از آیه شریفه ﴿وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ﴾[۸] میفرماید: اگر مردم به خاطر انجام مناسک حج به سوی کعبه حرکت نکنند عیب و تقصیری برای خانه کعبه ثابت نشده و کعبه کافر و مخالف شمرده نخواهد شد. بلکه کفر و تقصیر از آن مردمی است که زیارت خانه کعبه را ترک میکنند زیرا این عمل از وظائف و فرائض اهل اسلام به شمار رفته و هم خانه کعبه برای مؤمنین معرفی شده و در مقابل آنان منصوب و مشخص گردیده است. همچنین است حال من؛ زیرا رسول خدا در برابر انبوه جمعیت مرا به مقام خلافت و وصایت منصوب نموده و فرموده: ای علی نسبت تو به من مانند نسبت هارون به موسی است و فرمود ای علی همچون کعبهای که نزد تو آیند و تو نزد ایشان نروی.[۹]
۳. در مناشده یوم الشوری در مقام استدلال بر حقانیت و اولویت امامت و جانشینی رسول خدا (ص) فرمود: «نَشَدْتُكُمْ بِاللَّهِ- هَلْ فِيكُمْ أَحَدٌ نَصَبَهُ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ بِأَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى فَقَالَ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ غَيْرِي؟ قَالُوا لَا» [۱۰][۱۱].
عدم قیام امیرالمؤمنین (ع) برای تصدی حکومت
گفته شده: اگر بر خلافت و امامت علی (ع) نصی وجود داشت آن حضرت باید برای به دست گرفتن زمام امور مسلمانان قیام میکرد. این ضرورت با توجه به شجاعت علی (ع) و تصلب او در امور دینی تاکید میشود. علاوه بر این که آن حضرت بعد از آنکه به عنوان چهارمین خلیفه بر مسند قدرت نشت با مخالفان وارد جنگهای سختی شد. بنابراین عدم قیام بعد از رسول خدا حاکی از عدم وجود نص است.[۱۲]
پاسخ: اوّلاً هیچ ملازمهای بین عدم قیام برای به دست گرفتن حکومت و عدم نص نیست زیرا با وجود نادیده گرفتن نص و تخلف از فرمان خدا و رسولش (ص) و نداشتن باور، علی (ع) از سوی پیامبر (ص) مامور به عدم قیام شده است. در سخنرانیهای امیر المؤمنین به این نکته مهم توجه داده شده که به یک مورد بسنده میگردد: بعد از جنگ نهروان از آن حضرت سوال شد چرا همانگونه که با طلحه وزیر جنگ کردی، با ابوبکر و عمر جنگ نکردی؟ آن حضرت در پاسخ به این سوال فرمود: به خدا سوگند آنچه مرا از جنگ با آنان بازداشت ترس و فرار از مرگ نبود بلکه عهدی بود که با برادرم رسول خدا (ص) داشتم آن حضرت به من خبر داد و فرمود: این است به زودی بر علیه تو حیله خواهند کرد و پیمان و عهد مرا زیر پا میگذارند و تو برای من به مانند هارون برای موسی هستی. به آن حضرت (ص) عرضه داشتم وظیفه من چیست؟ فرمود: «إِنْ وَجَدْتَ أَعْوَاناً فَبَادِرْ إِلَيْهِمْ وَ جَاهِدْهُمْ وَ إِنْ لَمْ تَجِدْ أَعْوَاناً فَكُفَّ يَدَكَ وَ احْقِنْ دَمَكَ حَتَّى تَلْحَقَ بِي مَظْلُوماً» [۱۳].
ابن ابی الحدید معتزلی نیز با توجه به اسناد معتبر به فرمان رسول خدا (ص) و تکلیف امیر المؤمنین (ع) به خود داری از قیام برای به دست گرفتن زمام امر مسلمانان اعتراف کرده است[۱۴].
ثانیاً شجاعت ملازم با اعمال قدرت نیست زیرا شجاعت امیرالمؤمنین (ع) در رکاب پیامبر اکرم (ص) هم موجب نابودی کامل و ریشه کن شدن کفار و مشرکان نشد[۱۵].
ثالثاً مقایسه جنگهای بعد از بیعت با امیرالمؤمنین با آنچه بعد از سقیفه اتفاق افتاد قیاس مع الفارق است زیرا در ماجرای سقیفه علی (ع) یاور نداشت اما بعد از قتل عثمان مردم با او بیعت کرده و صاحب حکومت و لشکر بود[۱۶].
مخالفت اصحاب با نصوص
گفته شده ادعای وجود نص، عدالت صحابه را زیر سوال میبرد زیرا با وجود نص و تعیین خلیفه از سوی رسول خدا هر اقدامی برای تعیین خلیفه از طرف صحابه مخالفت با نص و خروج از دایره ایمان و اطاعت خدا و رسول شمرده میشود. این مطلب با تعابیر گوناگون در سخنان نویسندگان اهل سنت بیان شده است[۱۷].
پاسخ: اولاً این حرف ناشی از اعتقاد به عدالت همه صحابه و حجیت سخن آنان است و حال آنکه در بحث امامت این ادعا "اول الکلام" است و نیاز به استدلال دارد[۱۸]. آنچه معیار و ملاک ارزیابی است عبارت است از قرآن کریم و سنت قطعیه، بنا بر این فعل اصحاب را نیز باید با این ضابطه و ملاک مورد ارزیابی قرار دهیم و نمیتواند خود به عنوان ملاک و معیار دیده شود. پس نمیتوان گفت از آنجا که اصحاب برای تعیین جانشین رسول خدا (ص) اقدام کردند معلوم میشود آن حضرت برای خود جانشین معرفی نکرده بود.
ثانیاً موارد فراوان از مخالفت برخی از اصحاب با فرامین روشن و صریح رسول خدا (ص) حتی در زمان خود آن حضرت وجود دارد که استبعاد اهل سنت را نسبت به وجود نص در معرفی از سوی پیامبر (ص) ناتمام و غیر موجه میسازد[۱۹].
ثالثاً زمینه نافرمانی و تخلف از دستور پیامبر (ص) نسبت به خلافت و جانشینی امیرالمؤمنین در برخی از اصحاب وجود داشت زیرا آنان علاوه بر دنیاطلبی و حب جاه و مقام، کینه و حسادت شدیدی با علی (ع) داشتند. این عدالت به واسطه قلع و قمع کردن سران قریش بود که با رسول خدا (ص) مبارزه کرده بودند و با فرمان رسول خدا (ص) به دست علی (ع) نابود شدند. علاوه بر این حسادت به جایگاه و منزلت ویژه علی (ع) نزد رسول خدا یکی از عوامل مهم نافرمانی آنها در برابر نص و تعیین خلیفه از سوی رسول خدا (ص) بود. در کلمات امامان اهل بیت (ع) به این اسباب توجه داده شده است[۲۰] که به مواردی اشاره میکنیم: در بحبوحه جنگ صفین شخصی از طائفه بنی اسد از امیر المؤمنین (ع) درباره مسأله خلافت و ماجرای سقیفه و تخلف از نص پیامبر (ص) در موضوع خلافت سوال کرد. امام امیرالمؤمنین (ع) در پاسخ فرمود: «فَاعْلَمْ أَمَّا الِاسْتِبْدَادُ عَلَيْنَا بِهَذَا الْمَقَامِ وَ نَحْنُ الْأَعْلَوْنَ نَسَباً وَ الْأَشَدُّونَ بِالرَّسُولِ (ص) نَوْطاً فَإِنَّهَا كَانَتْ أَثَرَةً شَحَّتْ عَلَيْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ وَ سَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ آخَرِينَ وَ الْحَكَمُ اللَّهُ وَ الْمَعْوَدُ إِلَيْهِ يَوْمُ الْقِيَامَةِ»[۲۱].
از امام رضا (ع) سوال شد: چرا مردم از امیر المؤمنین (ع) رویگردان شدند با این که از جایگاه و منزلت او نزد رسول خدا (ص) آگاه بودند؟ امام رضا (ع) در پاسخ فرمود: «إِنَّمَا مَالُوا عَنْهُ إِلَى غَيْرِهِ وَ قَدْ عَرَفُوا فَضْلَهُ لِأَنَّهُ قَدْ كَانَ قَتَلَ مِنْ آبَائِهِمْ وَ أَجْدَادِهِمْ وَ إِخْوَانِهِمْ وَ أَعْمَامِهِمْ وَ أَخْوَالِهِمْ وَ أَقْرِبَائِهِمُ الْمُحَادِّينَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ عَدَداً كَثِيراً فَكَانَ حِقْدُهُمْ عَلَيْهِ لِذَلِكَ فِي قُلُوبِهِمْ فَلَمْ يُحِبُّوا أَنْ يَتَوَلَّى عَلَيْهِمْ وَ لَمْ يَكُنْ فِي قُلُوبِهِمْ عَلَى غَيْرِهِ مِثْلُ ذَلِكَ لِأَنَّهُ لَمْ يَكُنْ لَهُ فِي الْجِهَادِ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ (ص) مِثْلُ مَا كَانَ لَهُ فَلِذَلِكَ عَدَلُوا عَنْهُ وَ مَالُوا إِلَى سِوَاهُ»[۲۲]. جزاین نبود که از علی دست کشیدند و به غیر او رو آورند، با اینکه از برتری او بر دیگران آگاهی داشتند، چون آن حضرت از پدران، اجداد، برادران، عموها و داییها و خویشانشان که با خدا و رسولش دشمنی مینمودند بسیاری را کشته بود و کینهشان در دل بر او از این جهت بود و دوست نمیداشتند او بر آنان سرپرستی کند و نسبت به دیگران چنین کینهای در دل نداشتند، چون آن دیگری در غزوات مانند علی نبود و از او چیزی مانند عمل امیر المؤمنین (ع) در جنگها ندیده بودند، پس برای این جهت بود که از علی روی گردانید، به دیگری پیوستند[۲۳][۲۴].
همکاری امام علی (ع) با خلفا
ممکن است گفته شود همکاری و تعامل امیرالمؤمنین (ع) با خلفا حکایت از نبود نص بر خلافت آن حضرت دارد. پاسخ: خودداری امیر المؤمنین علی (ع) از قیام در مقابل حکومت بر اساس مصلحت حفظ اسلام بود. خود آن حضرت در سخنانش به آن اشاره فرموده است که تعامل و همکاری با آنان نه به خاطر رضایت از آنان بلکه بر اساس مصلحت حفظ اسلام در برابر هجوم بیگانگان بوده است. امام امیر المؤمنین (ع) خطاب به اهالی مصر و برای آگاهی بخشیدن به آنان نسبت به آن چه بعد از رسول خدا (ص) گذشت و سبب خودداری از قیام برای تصدی حکومت شد مینویسد: هنگامی که آن حضرت که درود خدا بر او باد از جهان رخت بر بست مسلمانان در باره خلافت و امارت پس از او به تنازع و کشمکش برخاستند. به خدا سوگند - به حسب ظاهر - هرگز فکر نمیکردم و به ذهنم خطور نمیکرد که عرب بعد از پیامبر (ص) این امر خلافت را از اهل بیت او منحرف ساخته و در جای دیگر قرار دهند. باور نمیکردم آنها پس از آن حضرت خلافت را از من دور سازند. سپس با اشاره به ماجرای سقیفه و بیعت گروهی با خلیفه اول میفرماید: من دست نگه داشته و گوشهگیری را برگزیدم تا اینکه دیدم گروهی از اسلام بازگشته و مرتد شدهاند و مردم را به نابود کردن دین محمد (ص) دعوت میکنند. این جا بود که ترسیدم که اگر اسلام و اهلش را یاری نکنم شاهد شکافی در اسلام یا نابودی آن باشم که مصیبتش برای من از رها ساختن خلافت و حکومت بر شما بزرگتر باشد. حکومتی که متاع و بهره دوران زندگی کوتاه دنیاست و آنچه از آن بوده است به زودی زوال میپذیرد مانند سراب و یا همچون ابرهایی است که در مدت کوتاهی پراکنده میشود. از این رو من برای دفع این حوادث به پا خواستم و حاکمان وقت را در برابر توطئه دشمنان یاری کردم تا باطل از میان رفت و نابود شد و دین از تزلزل بازایستاد و استوار ماند[۲۵][۲۶].
پانویس
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص.
- ↑ «و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستادهاند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.
- ↑ ر. ک: کافی، ج ۱، ص ۲۸۶ و تفسیر فرات الکوفی، ص ۱۱۰.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص.
- ↑ ر. ک: حاشیه قوشجی بر تجرید الاعتقاد، ص ۳۶۸.
- ↑ «بیگمان خداوند کسانی را دوست میدارد که در راه او صف زده کارزار میکنند چنان که گویی بنیادی به هم پیوسته (و استوار) اند» سوره صف، آیه ۴.
- ↑ مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج۲، ص۷۵۶.
- ↑ «و حجّ این خانه برای خداوند بر عهده مردمی است که بدان راهی توانند جست؛ و هر که انکار کند (بداند که) بیگمان خداوند از جهانیان بینیاز است» سوره آل عمران، آیه ۹۷.
- ↑ «فَلَوْ تَرَكَ النَّاسُ الْحَجَ لَمْ يَكُنِ الْبَيْتُ لِيَكْفُرَ بِتَرْكِهِمْ إِيَّاهُ- وَ لَكِنْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِتَرْكِهِمْ لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى قَدْ نَصَبَهُ لَهُمْ عَلَماً وَ كَذَلِكَ نَصَبَنِي عَلَماً حَيْثُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) يَا عَلِيُّ أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى وَ أَنْتَ مني بِمَنْزِلَةِ الْكَعْبَةِ تُؤْتَى وَ لَا تَأْتِي فَقَالُوا وَ هَذِهِ لَكَ بِحُجَّتِنَا فَأَذْعَنُوا فَرَجَعَ بَعْضُهُمْ وَ بَقِيَ مِنْهُمْ أَرْبَعَةُ آلَافٍ لَمْ يَرْجِعُوا مِمَّنْ كَانُوا قَعَدُوا عَنْهُ فَقَاتَلَهُمْ وَ قَتَلَهُمْ» الاحتجاج، ج ۱، ص ۱۸۹.
- ↑ الإحتجاج، ج ۱، ص۱۳۶.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص.
- ↑ - ر. ک: شرح مواقف، ج ۸، ص ۳۵۴ و شرح تجرید قوشجی، ص۳۶۸.
- ↑ در ادامه میفرماید: «فَلَمَّا تُوُفِّيَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) اشْتَغَلْتُ بِدَفْنِهِ وَ الْفَرَاغِ مِنْ شَأْنِهِ، ثُمَّ آلَيْتُ يَمِيناً أَنِّي لَا أَرْتَدِي إِلَّا لِلصَّلَاةِ حَتَّى أَجْمَعَ الْقُرْآنَ، فَفَعَلْتُ، ثُمَّ أَخَذْتُ بِيَدِ فَاطِمَةَ وَ ابْنَيَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ ثُمَّ دُرْتُ عَلَى أَهْلِ بَدْرٍ وَ أَهْلِ السَّابِقَةِ فَنَاشَدْتُهُمْ حَقِّي وَ دَعَوْتُهُمْ إِلَى نَصْرِي، فَمَا أَجَابَنِي مِنْهُمْ إِلَّا أَرْبَعَةُ رَهْطٍ: سَلْمَانُ وَ عَمَّارٌ وَ الْمِقْدَادُ وَ أَبُو ذَرٍّ» ر. ک: بحارالانوار، ج ۲۹، ص ۴۱۹ باب ۱۳ عله قعوده (ع) عن قتال من نامر علبه قیام من قیام من سائر الاتمه و قعود من قعد منهم (ع). و علل الشرائع، ج ۱، ص ۱۲۲۱۴۶ باب العلة التی من أجلها ترک أمیر المؤمنین (ع) مجاهدة أهل الخلاف و احتجاج، ج ۱، ص ۱۸۹.
- ↑ فرسول الله (ص) اخبره ان امامه حقه و انه اولی بها من الناس اجمعین و اعلمه ان فی تقدیم غیره و صبره علی التاخر عنها مصلحه للدین راجعه الی المکلفین و انه یجیب علیه ان یمسک عن طلبها و یغضی عنها لمن هو دون مرتبیه فامتثل ما امره به رسول الله (ص) و لم یخرجه تقدم من تقدم علیه من کونه الافضل و الاولی و الاحق شرح نهج البلاغه لاین ابی الحدید، ج ۲، ص ۲۹۶، وی در مقدمه شرح نهج البلاغه نیز مینویسد: الحمد لله الذی قدم المفضول علی الافضل لمصلحه اقتضاها التکلیف شرح نهج البلاغه لابن ابی الحدید، ج ۱، ص ۳.
- ↑ ر. ک: الحاشیة علی الهیات الشرح الجدید للتجرید، ص۲۱۲.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص.
- ↑ ر. ک شرح مواقف، ج ۸، ص ۳۵۴ و شرح تجرید قوشجی، ۳۶۸.
- ↑ ر. ک: نظریه عداله الصحابه احمد حسین یعقوب این کتاب به فارسی نیز ترجمه شده است.
- ↑ نافرمانیها و اعمال نظرکشی برخی از افراد معروف در مقابل رسول خدا (ص) حتی در زمان حضور آن صورت بین امت اسلامی را محققان مانند علامه شرف الدین تحت عنوان النص و الاجتهاد به صورت تألیف مستقل به طبع رساندهاند.
- ↑ ر. ک: بحار الأنوار، ج ۲۹، ص ۴۷۹ باب العلة التی من أجلها ترک الناس علیا (ع).
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۶۲ و بحار الانوار، ج۲۹، ص ۴۸۴. بدان اما این که بعضی این مقام را از ما گرفتند و در انحصار خود درآوردند، در حالی که ما از نظر نسب بالاتر و از جهت رابطه با رسول خدا (ص) پیوندمان محکمتر است، بدین جهت بود که عدهای بر اثر خودخواهی و انحصارطلبی ناشی از جاذبههای خلافت، به دیگران بخل ورزیدند. و با نداشتن شایستگی، حق ما را غصب کردند و گروهی دیگر- اشاره به خود حضرت و بنی هاشم است- با سخاوت از آن چشم بوشیدند. خدا در میان ما و آنها داوری خواهد کرد و بازگشت همه به سوی او در قیامت است.
- ↑ عیون أخبار الرضا (ع)، ج ۲، ص۸۱؛ علل الشرائع، ج ۱ ص۱۴۶.
- ↑ موارد زیادی در سخنان دوست داران اهل بیت است که به دشمنی وحسادت قریش نسبت به امیر المؤمنین (ع) اشاره شده است مانند آنچه ابو الهلال عسکری در کتاب الاوائل نقل کرده است آنجا که از ابو الهیثم بن التیهان به عنوان اولین بیعت کننده یاد میکند سخنرانی او را در حضور امیر المؤمنین نقل میکند که عرضه داشت: «(إِنَّ حَسَدَ قُرَيْشٍ إِيَّاكَ عَلَى وَجْهَيْنِ: أَمَّا خِيَارُهُمْ، فَتَمَنَّوْا أَنْ يَكُونُوا مِثْلَكَ مُنَافَسَةً فِي الْمَلَإِ وَ ارْتِفَاعِ الدَّرَجَةِ، وَ أَمَّا شِرَارُهُمْ، فَحَسَدُوا حَسَداً أَثْقَلَ الْقُلُوبَ وَ أَحْبَطَ الْأَعْمَالَ، وَ ذَلِكَ أَنَّهُمْ رَأَوْا عَلَيْكَ نِعْمَةً قَدَّمَهَا إِلَيْكَ الْحَظُّ وَ أَخَّرَهُمْ عَنْهَا الْحِرْمَانُ، فَلَمْ يَرْضَوْا أَنْ يَلْحَقُوا حَتَّى طَلَبُوا أَنْ يَسْبِقُوكَ، فَبَعُدَتْ- وَ اللَّهِ- عَلَيْهِمُ الْغَايَةُ، وَ قُطِعَتِ الْمِضْمَارُ فَلَمَّا تَقَدَّمْتَهُمْ بِالسَّبْقِ وَ عَجَزُوا عَنِ اللَّحَاقِ بَلَغُوا مِنْكَ مَا رَأَيْتَ، وَ كُنْتَ- وَ اللَّهِ- أَحَقَّ قُرَيْشٍ بِشُكْرِ قُرَيْشٍ، نَصَرْتَ نَبِيَّهُمْ حَيّاً وَ قَضَيْتَ عَنْهُ الْحُقُوقَ مَيِّتاً، وَ اللَّهِ مَا بَغْيُهُمْ إِلَّا عَلَى أَنْفُسِهِمْ، وَ لَا نَكَثُوا إِلَّا بَيْعَةَ اللَّهِ، يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ فِيهَا، وَ نَحْنُ مَعَاشِرَ الْأَنْصَارِ أَيْدِينَا وَ أَلْسِنَتُنَا مَعَكَ، فَأَيْدِينَا عَلَى مَنْ شَهِدَ وَ أَلْسِنَتُنَا عَلَى مَنْ غَابَ» ر. ک: اقبال الاعمال، ج ۲، ص ۲۵۳ و بحار الأنوار، ج ۲۹، ص ۴۲۹.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص.
- ↑ نهج البلاغه، نامه۶۲. برای آگاهی بیشتر ر. ک: امام علی (ع) و همگرایی در عصر خلافت.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص.