بحث:فلسفه ختم نبوت

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

متن تفصیلی

معناشناسی ختم نبوت

ختم نبوت یا خاتمیت، به معنای پایان ‌بخشی سلسلۀ انبیا و شریعت تا روز قیامت است.خاتمیت ویژگی و امتیاز منحصر به فرد پیامبر اسلام(ص) به عنوان آخرین پیامبر خداست. با توجه به سلسله طولانی پیامبران که تکثر ایشانامر لازم و ضروری بوده است این سؤال پیش می‌‌آید که چرا پایان این سلسله توسط پیامبر اسلام(ص) بود؟ برای پاسخ به این سوال، ادله ای ذکر شده که برخی از آنها بیان می‌‌شود[۱].

فلسفه ختم نبوت

  1. کمال دین: فلسفه و راز خاتمیت اسلام در کمال این شریعت است زیرا خاتمیت و کمال دو امر متلازم‌اند. از آنجا که انسان دارای نیازهای مادی و معنوی است اگر مکتب و آیینی تنها یکی از نیازهای انسان را تأمین کند از کمال برخوردار نخواهد بود. مقصود از کمال دین، اشتمال آن بر اصول و قواعد و معیارهای کلی است که برطرف کنندۀ نیازهای انسان در دنیا و آخرت باشد. چراکه جزئیات و حوادث دنیوی متغیر می‌شود و با تغییر موضوع، حکم آن نیز متغیر می‌شود. پویایی و مطابقت اسلام با مقتضیات زمان با معیارهای کلی و بازگذاشتن دست مجتهد در تطبیق کلیات بر جزئیات، باعث شده اسلام از ادیان پیشین جامع‌تر و کاملتر باشد و این ادعا را می‌‌توان با بیان برخی از مصادیق اسلامی ثابت کرد:
    1. توحید اسلامی: توحیدی که قرآن کریم تفسیر کرده است در عین سادگی بیان، همه مراتب توحید را در برگرفته و خداوند را قهار معرفی نموده است یعنی مقهور هیچ حد و فقر وجودی نیست.
    2. معاد: قرآن کریم معاد را جسمانی ـ روحانی قلمداد می‌‌کند و این در حالی است که مذاهب دیگر تصویر ناقصی از معاد را نشان می‌‌دهند.
    3. نظام اخلاقی قرآن: آراستگی بشر به صفات کمال و پیراستگی از صفات ناپسند در گرو عمل و انگیزه است؛ تمرینِ عملی، خوبی را در روح انسان ریشه‌دار می‌کند.
    4. اصول اجتماعی اسلام: با مقایسه آیات قرآنی با پیشرفته‌ترین قوانین بشری درباره روابط اجتماعی، کمال و برتری اصول قرآنی آشکار می‌گردد. اسلام، محبت و دوستی، آرامش و امنیت را از اهداف استراتژیک و اساسی خود دانسته و راه رسیدن به آنها را، رعایت عدالت و فضایل اخلاقی معرفی کرده است[۲].
  2. مصونیت قرآن: آیین اسلام در کتاب آسمانی قرآن تدوین و تجلی پیدا کرده است. ادلۀ متعدد ثابت می‌کند همۀ آیات قرآن از تحریف مصون مانده است. علاوه بر دلیل نقلی، اعجاز و تحدی قرآن نیز دلیل بر الهی بودن آن است. اما ادیان پیشین، منبع آسمانی و همچنین سخنان پیامبرانشان، ناپدید یا تحریف شدند[۳]. در مورد پیامبران پیشین غرض اصلی از وحی، همان انتقال مفهوم به مخاطبان بوده است. اما وحی پیامبر اسلام، دو خصوصیت دیگر نیز دارد:
    1. تأکید الهی بر صیانت از آن در مقام ابلاغ به مردم و بعد از آن: ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ[۴]. خود مردم هم به حدی از بلوغ عقلی رسیده بودند که بتوانند از کتاب آسمانی صیانت کنند.
    2. جاودانگی قرآن و عدم انحصار آن به زمانه و قشر خاص، لذا هر نسل و مخاطبی، خود را در مواجه با وحی و کلام آسمانی می‌بیند. با توجه به این ویژگی‌ها به تجدید نبوت و آوردن متن وحیانی دیگر نیازی نیست. کلام الهی بودن قرآن و حفظ اصالت آن در دوره‌های بعد و تکامل عقلی مخاطبانش به وحی اسلامی اختصاص دارد. لذا هیچ داعی و توجیهی برای خاتمیت در شرایع پیش از اسلام وجود نداشت[۵].
  3. جلوگیری از تحریف دین: عدم گسترش پیام‌های پیامبران پیشین و تحریف سخنانشان پس از مدت کوتاهی از رحلت ایشان و عدم بلوغ عقلی مخاطبان برای حفظ وحی، مقتضی تجدید نبوت بوده است. اما ندای اسلام در زمان خود پیامبر اکرم(ص) در اطراف و اکناف جهان پیچیده و وحی اسلامی عین کلام الهی در عصر خود پیامبر تثبیت شده بود و مردمان با بلوغ عقلی خود آن را حفظ کردند تا از تحریف مصون باشد. از طرفی تعداد پیامبران و به تبع آن آموزه‌های دینی هر چه بیشتر شود، آموزه‌های بدعت و منحرف دینی نیز رو به فزونی خواهد نهاد، لذا سیر نبوت می‌بایست خاتمه می‌‌یافت و اسلام با اعلام خاتمیت بعثت پیامبران، مجالی برای ظهور این بدعت‌ها باقی نگذاشت[۶].
  4. کمال و بلوغ مخاطبان: اکثریت مخاطبان و پیروان پیامبران پیشین، استقبال خوبی از سفیران آسمانی به عمل نیاوردند؛ چنانکه اکثر پیروان شریعت قبل از اسلام، از نظر کیفی در سطح پایینی قرار داشتند مثلاً پیروان حضرت موسی(ع) بعد از یک غیبت ۴۰ روزۀ حضرت، گوساله‌پرست شدند. همچنین مردمان زمان حضرت ابراهیم(ع) نه تنها ایشان را از آتش نمرود نجات ندادند بلکه در این امر به نمرودیان کمک هم کردند. مردمان زمان حضرت عیسی(ع)، حضرت را به‌ گمان خود، به صلیب کشیدند. همچنین پیروان پیامبران پیشین، در نگهداری و حفظ کتاب‌های آسمانی کوتاهی می‌کردند و از حدود ۳۱۳ کتاب آسمانی، حتی یک مورد به صورت اصیل به نسل‌های بعدی منقل نشده و این نشانگر عدم استعداد و صلاحیت مردمان آن زمان برای دریافت کتاب آخرین و کامل آسمانی است. اما در عصر اسلام، مردمان به حفظ و نگهداری اشعار نفیس علاقه‌مند بودند چنانکه پیامبر اسلام بعد از ۱۳ سال توانست حکومت اسلامی تشکیل دهد و بر دشمنان خارجی غلبه کند و قرآن موجود توسط چند صحابه و با نظارت شخص پیامبر تدوین یافت[۷].
  5. امامت و ولایت: کمال و جامعیت اسلام تنها با شمول قرآن بر قواعد کلی به دست نمی‌آید، بلکه به یک مفسر و متولی اجرا نیازمند است. مقتضای کمال و جاودانگی دین این است که بعد از پیامبر کسی باشد تا آخرین کتاب آسمانی، به آفت تحریف مبتلا نشود؛ با تعیین جانشینی امام علی(ع) این مشکل حل شد و به تعبیر قرآن، دین اسلام کامل و مورد رضایت الهی قرار گرفت. ولایت به معنای عرفانی آن، گوهر و باطن نبوت است که ارتباط ولی با عالم غیب و الوهی و خبر دادن از آن، دائمی و غیر منقطع است، به خلاف نبوت تشریعی که موقت و منقطع است[۸].
  6. مطابق عقل بودن شریعت اسلام: ادیان آسمانی به دلیل سرچشمه گرفتن از منبع قدسی، مطابق فطرت انسان است که با عقل و نیازهای انسانی کمال ملایمت و وفاق را دارد. در مورد اسلام، این نکته در قاعده "ملازمه حکم عقل و شرع" ظاهر شده است و با این نگاه، اسلام آیین خردستیز نبوده بلکه خردگرا به شمار می‌آید. البته مراد از عقل معنای عام آن است که شامل هر نوع تفکر و معرفت کامل کنندۀ انسان در عرصۀ دنیا و آخرت باشد و در صورت تعارض منافع دنیوی با اخروی، خود عقل نیز بر ترجیح منافع جاودان حکم می‌کند[۹].
  7. وحدت شرایع و جهانی‌سازی: تعدد و اختلاف شرایع در عصر پیامبران پیشین، معلول اختلاف استعدادها و تفاسیر مخاطبان و تحریف آموزه‌های دینی بود. با ظهور آیین و پیامبر برتر و تکامل عقلی مخاطبان، انگیزه‌ای برای تکثر شرایع وجود نداشت چراکه این شریعت یک شریعت جهانی است به نحوی که تمام اختلافات دینی مذهبی با توجه به این شریعت مقدس از بین می‌‌رود. اما استمرار بعثت پیامبران و ظهور مکاتب و شرایع مختلف، موجب تشتت آرای دینی می‌‌شود[۱۰].
  8. اجتهاد و ارائۀ معیارهای تفسیر دین: اصل امامت، انسان را از نبوت تبلیغی مستغنی می‌کند، اما وجود امام به مکان و زمان خاص محدود است. برای اینکه در صورت عدم دسترسی به امام، مخاطبان وحی، به مشکلات مبتلا نشوند، اسلام راهکارهایی ارائه کرده: سادگی و قابل مهم بودن آموزه‌های دینی؛ پویایی و انعطاف‌پذیری احکام دینی و به رسمیت شناختن اجتهاد و ارائه مبانی. راهکار اول، با تحلیل آموزه‌ها و مقایسه اسلام با سایر ادیان روشن می‌شود. اسلام، نخست یک‌سری مبانی را عرضه می‌دارد و در مرحله دوم، احکام متغیر و جزئی‌ای دارد که به تغییر مصالح و مفاسد بستگی دارد و در این مرحله، به خبره دین اجازه اجتهاد می‌دهد تا حکم هر فعل یا امری را از دین استخراج کند. در اشاره به اجتهاد، امام صادق(ع) فرمود: «إِنَّمَا عَلَیْنَا أَنْ‏ نُلْقِیَ‏ إِلَیْکُمُ‏ الْأُصُولَ‏ وَ عَلَیْکُمْ أَنْ تُفَرِّعُوا»[۱۱]. امام رضا(ع) در جواب شخصی که در منطقه خود به حضرت دسترسی ندارد، او را به یک خبره دین یعنی یونس بن عبدالرحمن ارجاع داد. حاصل آنکه، در عصر غیبت، وجود فقها مقداری از خلأ امام را جبران می‌کند تا به خاتمیت اخلال وارد نگردد[۱۲].







ختم نبوت یا خاتمیت به معنای پایان‌بخشی سلسله انبیا و شریعت تا روز قیامت. این ویژگی و امتیاز منحصر به پیامبر اسلام(ص) به عنوان آخرین پیامبر خدا و پایان‌بخش نبوت است[۱۳].

مقدمه

دلیل اول: کمال دین

  1. هدف و انگیزه دنیوی: این نوع نظام اخلاقی در تربیت معنوی انسان، کامیاب نیست، زیرا او را به خودخواهی سوق می‌دهد.
  2. هدف و انگیزه اخروی: از نظام اخلاقی پیشین کامل‌تر است اما بازهم انسان‌محور است.
  3. هدف و انگیزه الهی: بر اساس این اعتقاد، کمترین مجالی برای ریا و دیگر رذایل اخلاقی، وجود نخواهد داشت.

دلیل دوم: مصونیت منبع

دلیل سوم: کمال و بلوغ مخاطبان

دلیل چهارم: امامت و ولایت

دلیل پنجم: اجتهاد و ارائه معیارهای تفسیر دین

  1. سادگی و قابل مهم بودن آموزه‌های دینی.
  2. پویایی و انعطاف‌پذیری احکام دینی.
  3. به رسمیت شناختن اجتهاد و ارائه مبانی.

دلیل ششم: اهتمام به عقل و نیازهای انسانی

دلیل هفتم: نص محور بودن وحی اسلامی

  • در ابتدا به اقسام وحی اشاره می‌شود:
  1. وحی الهامی: القای یک معنا در قلب پیامبر است که عبارت از خود پیامبر باشد.
  2. وحی رؤیایی: در حال خواب و عالم رؤیا وحی نازل می‌شود.
  3. وحی کتابی و لوحی: پیامبر از خداوند وحی را در قالب لوح دریافت و در اختیار مردم قرار می‌دهد.
  4. وحی شنیداری: خطابات لفظی و صوتی که پیامبر الهی از سوی مقام غیبی می‌شنود. در مورد پیامبران پیشین غرض اصلی از وحی، همان انتقال مفهوم به مخاطبان بوده و عدم تحدی در وحی‌های پیشین، می‌تواند مؤید و بلکه دلیل این مدعا باشد. مقصود از کتاب، نه کتاب خطی و ظاهری، بلکه مجموعه منظم آموزه‌های دینی است. وحی انتقال داده‌شده از جهت مفهومی عین وحی مسموع است، اما آیا عین لفظ شنیده‌شده هم هست؟ دلیلی بر آن نداریم. در مرحله بعد، آیا اصحاب پیامبران، موفق به ضبط و حفظ عین وحی شده‌اند؟ قراین موجود برخلاف آن دلالت دارد.
  5. کلام الهی: پیامبر به‌صورت مستقیم یا از طریق فرشته، کلام الهی را دریافت و آن را با حفظ الفاظش به مخاطبان ابلاغ می‌کند.
  1. تأکید الهی بر صیانت از آن در مقام ابلاغ به مردم و بعد از آن: ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ[۲۴]. خود مردم هم به حدی از بلوغ عقلی رسیده بودند که بتوانند از کتاب آسمانی صیانت کنند.
  2. جاودانگی قرآن و عدم انحصار آن به زمانه و قشر خاص، لذا هر نسل و مخاطبی، خود را در مواجه با وحی و کلام آسمانی می‌بیند.

دلیل هشتم: قرآن، تجلی الهی

دلیل نهم: جلوگیری از ظهور متنبیان و تحریف دین

دلیل دهم: وحدت شرایع و جهانی‌سازی

استمرار بعثت پیامبران و ظهور مکاتب و شرایع مختلف، موجب تشتت آرای دینی و بسترسازی برای تحریف و بدعت می‌شود، که با غرض مذکور منافات دارد[۲۷].

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۵۲۹ – ۵۳۸؛ کلام نوین اسلامی، ص ۲۸۱؛ قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۰۲.
  2. ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص۲۸۲؛ ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص۱۱۵ - ۱۲۱.
  3. ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص۱۱۶ – ۱۲۱؛ قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۰۵-۲۱۰.
  4. «بی‌گمان ما خود قرآن را فرو فرستاده‌ایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود» سوره حجر، آیه 9.
  5. ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص۱۱۶ – ۱۲۱؛ قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۱۴-۲۱۷.
  6. ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص۱۱۶ – ۱۲۱؛ قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۱۸-۲۲۲.
  7. ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص۱۱۶ – ۱۲۱؛ قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۰۵-۲۱۰.
  8. ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص۱۱۶ – ۱۲۱؛ قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۰۵-۲۱۰.
  9. ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص۱۱۶ – ۱۲۱؛ قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۱۰-۲۱۳.
  10. ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص۱۱۶ – ۱۲۱؛ قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۱۸-۲۲۲.
  11. بحارالانوار، ج ۲، ص۲۴۵.
  12. ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص۱۱۶ – ۱۲۱؛ قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۰۵-۲۱۰.
  13. خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.
  14. خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۲۸۱.
  15. امینی، علی رضا و جوادی، محسن، معارف اسلامی، ج۲، ص ۵۸-۶۰.
  16. قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۰۲.
  17. ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص۱۱۵.
  18. خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص۲۸۲.
  19. قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۰۳-۲۰۴.
  20. ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص۱۱۶.
  21. ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص۱۱۶ - ۱۲۱.
  22. قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۰۵-۲۱۰.
  23. قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۱۰-۲۱۳.
  24. بی‌گمان ما خود قرآن را فرو فرستاده‌ایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود؛ سوره حجر، آیه: ۹.
  25. قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۱۴-۲۱۷.
  26. کافی، ج۸، ص ۳۸۷.
  27. قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۱۸-۲۲۲.