تجسس در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

تجسّس، مصدر باب تفعّل از ریشه "ج ـ س ـ س" در لغت به معنای تفحص و آگاهی جستن از اخبار [۱] و اموری عمدتاً پنهان است و غالباً کاربرد منفی دارد. [۲] گروهی از واژه‌پژوهان، "جَسّ" را در اصل به معنای لمس چیزی (مانند‌ نبض) با دست [۳] برای کسب آگاهی لازم دانسته [۴] و برخی نیز آن را تنها تفحص نامحسوس معنا کرده‌اند. [۵] تجسّس به معنای کسب آگاهی از وضع دشمن، همچنین جاسوس نیز از این ریشه است. [۶]

این واژه در اصطلاح، از مفاهیم اخلاق اجتماعی اسلام و به معنای تفحص و کنجکاوی غالباً نامحسوس درباره لغزش‌ها، معایب و مسائل خصوصی دیگران است؛ اموری که از چشم مردم پنهان بوده، افراد از فاش شدن آن شرم و اکراه دارند[۷].[۸]

تجسس در قرآن

تجسّس تنها یک بار در قرآن آمده است يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ[۹] و چنان‌که در پاره‌ای منابع تفسیری و لغوی [۱۰] نیز به چشم می‌خورد، در عین قرابت معنایی [۱۱] با "تحسّس"، يَا بَنِيَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ يُوسُفَ وَأَخِيهِ وَلَا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لَا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ[۱۲]، کاربرد قرآنی متفاوتی [۱۳] از آن دارد؛ ولی گویا قرابت معنایی و نیز استعمال آن دو به یک معنا و به دنبال هم در برخی احادیث نبوی [۱۴] موجب شده تا برخی قراء برخلاف عموم آنها وَلَا تَجَسَّسُوا را بدون نقطه خوانده [۱۵] و شماری از واژه‌پژوهان [۱۶] و برخی مفسرانِ نخستین [۱۷] نیز آن دو را مترادف بدانند.

خداوند در تبیین روابط سالم اجتماعی که باید بر جامعه آرمانی دینی حاکم باشد، در آیات يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَن تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنتُمْ لا تَشْعُرُونَ إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِندَ رَسُولِ اللَّهِ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَى لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِيمٌ إِنَّ الَّذِينَ يُنَادُونَكَ مِن وَرَاء الْحُجُرَاتِ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ وَلَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّى تَخْرُجَ إِلَيْهِمْ لَكَانَ خَيْرًا لَّهُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَن تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ وَاعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِّنَ الأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ أُوْلَئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ فَضْلا مِّنَ اللَّهِ وَنِعْمَةً وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِن بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِن فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِّن قَوْمٍ عَسَى أَن يَكُونُوا خَيْرًا مِّنْهُمْ وَلا نِسَاء مِّن نِّسَاء عَسَى أَن يَكُنَّ خَيْرًا مِّنْهُنَّ وَلا تَلْمِزُوا أَنفُسَكُمْ وَلا تَنَابَزُوا بِالأَلْقَابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الإِيمَانِ وَمَن لَّمْ يَتُبْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلا تَجَسَّسُوا وَلا يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَن يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَّحِيمٌ [۱۸]، ضمن طرح شماری از ارزش‌ها و هنجارهای اخلاقی ـ اجتماعی، مؤمنان را از بدگمانی، تجسّس در کار یکدیگر و بدگویی پشت سر دیگران نهی کرده و ارتکاب این امور را، به شکل غیر مستقیم بی‌تقوایی می‌خواند: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ[۱۹] مفسران در تفسیر وَلَا تَجَسَّسُوا و بیان اموری که تفحص و کنجکاوی درباره آن نهی شده، متأثر از احادیث شیعه و سنی، واژگان و تعابیر متفاوتی به کار برده‌اند که در عین اشتراک در بخشی از قلمرو معنایی، گستره شمولی متفاوت از دیگری نیز دارند.

عموم مفسران [۲۰] "تجسّس" را به معنای کنجکاوی و تفحص درباره لغزش‌ها (عثرات)، [۲۱] معایب [۲۲] و مسائلی (عورات) [۲۳] دانسته‌اند که انسان از فاش شدن آن ناخشنود و شرمگین می‌شود،[۲۴] بنابراین، تفحص و کنجکاوی درباره مسائلی که لغزش و عیب به شمار نرفته، افراد از آشکار شدن آنها شرم و اکراه ندارند، از مصادیق تجسّس ممنوع نخواهد بود. شأن نزول آیه غیبت که در پاره‌ای منابع تفسیری [۲۵] آمده، در کنار توجه به مفهوم آن [۲۶] و همچنین زمینه‌های پیدایش بدگمانی ـ که بیشتر، رفتارها و گفتارهای هرچند ظاهراً نابهنجار است ـ [۲۷] و نیز استدلال به آیه مربوط در نهی از برخی کنجکاویها در حکایات تاریخی [۲۸] و فروع فقهی متعدد می‌تواند مؤید معنای مورد نظر باشد؛ از جمله براساس حکایات یاد شده، تجسّس بیشتر درباره افرادی چون ربیعة‌ بن امیة‌ بن خلف [۲۹] و ولید‌ بن عقبه [۳۰] انجام می‌شده است که به منکراتی چون شرب خمر دست می‌زده‌اند. حکایت شبگردی خلیفه دوم در زمان حاکمیت خویش،[۳۱] بالا رفتن وی از دیوار خانه‌ای که احتمال شرابخواری در آن می‌رفت و صدای آواز از آن بلند بود، اعتراض صاحبخانه با استناد به آیه وَلَا تَجَسَّسُوا[۳۲] و وَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا[۳۳] و پذیرش آن از سوی خلیفه و همراهان که با روایت‌های گوناگون گزارش شده، در این باره مشهور است. این حکایت و مانند آن [۳۴] در بیشتر منابع تفسیری،[۳۵] روایی،[۳۶] اخلاقی [۳۷] و تاریخی [۳۸] اهل سنت در ذیل آیه "تجسّس" آمده و به مناسبت‌های گوناگون در منابع تفسیری،[۳۹] اخلاقی،[۴۰] کلامی،[۴۱] فقهی [۴۲] و... شیعه نیز بازتاب یافته‌است.

به رغم اطلاق آیه، برخی مفسران، اموری چون قصد آگاهی از معایب [۴۳] و افشاگری [۴۴] را از شرایط تجسّسِ ممنوع شمرده و بعضی دیگر با توجه به مفهوم مخالف آیه بر این باورند که مؤمنان در روابط اجتماعی و ارزیابی دیگران باید بر اساس ظواهر، نه تجسّس و آگاهی جستن از آنچه دور از چشم دیگران است، رفتار کنند. [۴۵] البته پاره‌ای احادیث و فروع فقهی نشان می‌دهند که هر دو موردِ نهی از تجسس و عمل بر اساس ظواهر در برخی موارد تخصیص خورده و اطلاق ندارند. اشتراک لفظی سبب شده است که برخی مفسران و پژوهشگران، آیه را ناظر به "جاسوسی " نیز بدانند؛ با این توضیح که جاسوسی به سود دشمنان را از مصادیق تجسّس مورد نهی و گناه کبیره و جاسوسی به نفع مسلمانان را به سبب منافعی که دارد، از موارد استثنای آن شمرده‌اند،[۴۶] در حالی که آیات پیشین و نیز خطاب يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا[۴۷] و تعبیر لَحْمَ أَخِيهِ[۴۸] نشان می‌دهند که آیه در مقام اصلاح روابط میان مؤمنان است و به جاسوسی که مربوط به روابط با بیگانگان است، نفیاً و اثباتاً نظر ندارد. فقها نیز در بحث "جاسوسی" هیچ استنادی به آیه نکرده‌اند. [۴۹]

تأمل در اموری چون زمینه‌های سوءظن [۵۰] و تجسّس، [۵۱] مفهوم غیبت [۵۲] و نیز وقوع نهی از بد‌گمانی، تجسّس و غیبت به دنبال هم نشان می‌دهد که رذایل اخلاقی یاد شده با یکدیگر مرتبط بوده و هریک می‌تواند زمینه پیدایش دیگری باشد. [۵۳] نهی از بدگمانی برای ایجاد الفت، اُخوّت و همیاری دینی، سالم‌سازی اذهان از درون و ایجاد ذهنیت و نگرش مثبت در افراد نسبت به یکدیگر است؛[۵۴] امری که به سبب نقش اساسی آن در روابط اجتماعی، مورد تأکید احادیث اسلامی نیز قرار گرفته است،[۵۵] چنان‌که تحریم تجسّس و غیبت، میزان اهتمام قرآن نسبت به حفظ کرامت و حیثیت اجتماعی انسان مؤمن، محترم شمردن حریم شخصی افراد [۵۶] و سالم‌سازی و تحکیم روابط اجتماعی مؤمنان [۵۷] را نشان می‌دهد، افزون بر آن، تجسّس می‌تواند زمینه آگاهی از برخی ناهنجاریهای فکری و رفتاری، انتشار آن (غیبت و اشاعه فحشا) و در نتیجه آلودگی فرد کنجکاو و جامعه (آلودگی فرهنگی) را فراهم آورد؛[۵۸] اموری که در آموزه‌های کتاب إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ[۵۹] و سنت [۶۰] مورد نهی قرار گرفته‌اند.[۶۱]

تجسس در احادیث

جنبه‌ها و مصادیق متعددی از موضوع تجسّس در منابع حدیثی شیعه و سنی، به نقل از پیامبر (ص) و امامان شیعه (ع) نیز گزارش شده و مورد توجه مفسران قرار گرفته است. از این قبیل است اموری چون نهی از تجسّس [۶۲] و پیگیری کردن لغزش‌ها، [۶۳] معایب،[۶۴] بدی‌ها و امور پنهان [۶۵] مؤمنان، معرفی آن در‌ شمار زشت‌ترین معایب و بدترین گناهان [۶۶] و نیز به عنوان یکی از شاخص‌های جامعه فاسد [۶۷] و ویژگی‌های منافق،[۶۸] نهی شدید از معاشرت با تجسّس کنندگان،[۶۹] ظاهری و زبانی خواندن ایمان‌آنها [۷۰] و عدم استجابت دعایشان، نهی از استراق سمع،[۷۱] پرهیز از تفتیش درباره دین مردمان،[۷۲] نهی حاکمان‌از تجسّس،[۷۳] جایز نبودن پیگیری لغزشهای زن به وسیله شوهر،[۷۴] دعوت به ستر عیوب و عورات مؤمنان،[۷۵] چشم‌پوشی از لغزشها و افشا نکردن آن،[۷۶] حمل بر صحت کردن رفتار و گفتار برادران دینی،[۷۷] متجسّس نبودن مؤمن،[۷۸] پیامدهای مثبت [۷۹] و منفی [۸۰] تجسس در دنیا و آخرت‌ و....

بخش عمده این احادیث به همراه برخی از دعاهای مأثور که در آن، چشم‌پوشی از لغزشها و آشکار نکردن زشتیها و معایب، از خداوند درخواست می‌شود،[۸۱] در تفسیر آیه تجسّس، مورد استناد و استفاده مفسران شیعه [۸۲] و سنی [۸۳] قرار گرفته‌اند.[۸۴]

رویکرد فقهی تجسس

آیه تجسّس و روایات مربوط به آن با ورود به حوزه فقه، در استنباط پاره‌ای از مباحث فقهی و تحریم شماری از تفحص‌ها به عنوان مصادیقی از تجسّس ممنوع، مورد استناد قرار گرفته‌اند. بررسی پاره‌ای از منابع عمده و نخستین فقهی شیعه و سنی [۸۵] نشان می‌دهد که فقهای اهل سنت، پیش از علمای امامیه به رویکرد فقهی آیه تجسّس توجه کرده‌اند که سبب آن می‌تواند احتمالا انعکاس چشمگیر حکایت یاد شده از خلیفه دوم در منابع اهل سنت و اعتبار سیره و سخن وی در نزد آنان باشد. حکم به حرمت تفحص از لغزش‌ها و حریم خصوصی مؤمنان با استناد به روایات و نه آیه، گویا از نیمه دوم قرن ششم هجری، در ابوابی چون "باب محبة المسلمین والاهتمام بهم" و حقوق همسایگان و مؤمنان نسبت به یکدیگر مورد توجه فقهای امامیه قرار گرفته است،[۸۶] چنان‌که کاربرد آیه و اصطلاح تجسّس و معرفی سوءظن به عنوان زمینه تجسّس ظاهراً برای نخستین بار در "کشف الریبة فی احکام الغیبة" شهید ثانی[۸۷] و پس از وی در آثار محقق اردبیلی [۸۸] و صاحب جواهر [۸۹] به چشم می‌خورد. فقها که با استناد به کتاب، سنت و اجماع، تجسّس را حرام می‌دانند، در ابواب و فروع فقهی گوناگون، تفحص و پرس و جو درباره پاره‌ای مسائل را از باب تجسّس حرام دانسته‌اند. از‌این‌ جمله است تجسّس درباره منکرات پنهان برای نهی از منکر،[۹۰] اسباب بارداری‌زن بی‌شوهری که رابطه نامشروع را رد می‌کند،[۹۱] ادعای زن در مورد نداشتن شوهر، تمام شدن ایام عدّه و عادت،[۹۲] ایمان حقیقی یا ظاهری کسی که شهادتین را بر زبان جاری می‌کند [۹۳] و رفتارهای پنهان افرادی که بر اساس "حُسن ظاهری" حکم به عدالت آنان می‌شود؛[۹۴] همچنین احکامی چون عدم پذیرش شهادت کسی که مخفیانه اقرار متهمی را شنیده است،[۹۵] هدر بودن خون کسی که به سبب اصرار بر تجسّس درباره حریم خصوصی دیگران کشته یا مجروح می‌شود،[۹۶] کراهت ارتفاع مساجد و مناره‌ها به سبب اشراف بر درون خانه‌های اطراف [۹۷] و... به همین آیه و روایات مستنداند.

در مواردی که کارها و اقدام‌های ناصواب افراد، صبغه اجتماعی پیدا کرده، زندگی خانوادگی و امنیت اخلاقی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی افراد و جامعه را به خطر اندازد، تجسّس مجاز شمرده شده است. [۹۸] از این قبیل است تفحص درباره همسر آینده،[۹۹] قاچاقچیان مواد مخدر [۱۰۰] و کارکنان و کارگزاران دولتی که به اختلاس متهم هستند. [۱۰۱] تأسیس نهادها و سازمان‌های گوناگون اطلاعاتی و امنیتی نیز که برای حفظ امنیت جامعه اسلامی در حوزه‌های مختلف می‌توانند براساس قانون اقدام به تحقیق، تفحص و مراقبتهای لازم کنند، بر همین‌اساس مشروعیت می‌یابد. فقها در موارد یاد شده برای رفع تعارض و تزاحم بین حرمت تجسّس و لزوم آن از باب مقدمه واجب به قواعد فقهی تمسک جسته‌اند. [۱۰۲] نمونه‌های متعددی که از تفتیش و بازرسی برخی معصومان (ع) در بعضی موارد، از جمله در امور کارگزاران، گزارش شده است، مؤید حکم جواز تجسّس با حفظ شرایط، در پاره‌ای موارد است. [۱۰۳] در منابع تاریخی نیز نمونه‌هایی از این دست گزارش شده‌اند. [۱۰۴] موضوع تجسّس، آیه و بخش عمده‌ای از احادیث مربوط به آن [۱۰۵] همراه با تحلیل روانی و اجتماعی زمینه‌ها [۱۰۶] و پیامدهای گوناگون آن [۱۰۷] در منابع اخلاقی نیز منعکس شده است؛ از جمله، آن را از رذایل اخلاقی در مقابل فضیلت اخلاقی "سِتر عُیُوب"[۱۰۸] و موجب آزار دیگران [۱۰۹] دانسته‌اند که ریشه دراموری چون دشمنی، حسادت [۱۱۰] و نیز غفلت سالک از معایب خویش دارد و پرهیز از آن را از مقدمات تزکیه نفس [۱۱۱] و یکی از راهکارهای برخورد با سخن‌چینان دانسته‌اند. [۱۱۲][۱۱۳]

تجسس در دانشنامه معاصر قرآن کریم

تجسّس به معنی جستجو در کارهای پنهان، کنجکاوی کردن در اصل به معنی لمس کردن و گرفتن نبض است تا صحت یا بیماری شخص معلوم شود؛ سپس این معنا در مورد هر نوع کاوش و تفحصی به کار رفته است و می‌گویند: "جس الأمور" یعنی در کارها کنکاش و تجسس کرد.

در قرآن به صورت وَلَا تَجَسَّسُوا[۱۱۴] تنها یک بار به کار رفته است. تجسس به معنای کسب آگاهی از وضع دشمن نیز به کار رفته و واژه «جاسوس» نیز از همین ریشه است[۱۱۵].

«تَفَحُّص» و «تَحَسُّس» نیز از واژه‌های همسوی آن به شمار می‌روند. «تَحَسُّس» به معنی جستجو کردن و به دنبال چیزی گشتن، در قرآن تنها یک بار به صورت تَحَسَّسُواآمده است: يَا بَنِيَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ يُوسُفَ وَأَخِيهِ[۱۱۶]. البته «تجسس» با «تحسس» باهم مشابهت و قرابت ظاهری کاربرد معنایی متفاوت دارند. شاید همین قرابت ظاهری سبب گردیده که بعضی آن دو را مترادف بدانند[۱۱۷]، شاید به همین دلیل بوده که بعضی از قراء لَا تَجَسَّسُوا در سوره حجرات را برخلاف عموم بدون نقطه و به صورت لَا تَحَسَّسُوا قرائت کنند[۱۱۸].

قرآن از تجسّس در امور تهانی و خصوصی مردم نهی کرده است: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ[۱۱۹]. قرار دادن تجشس در ردیف بدگمانی و غیبت، نشان از حرمت بزرگ آن دارد و جزو گناهان کبیره محسوب می‌شود. بر اساس اطلاق این آیه وَلَا تَجَسَّسُوا ، مؤمنان باید در روابط اجتماعی خود با دیگران، بر اساس ظاهر فرد و ظواهر افراد رفتار کنند و از تجسس و آگاهی جستن در باطن و امور خصوصی و پنهانی باید خودداری کنند و از هر گونه افشاگری پنهانی نسبت دیگران بپرهیزند؛ زیرا به دنبال عیوب نهانی افراد گشتن و افشاء نمودن آنها گناه کبیره می‌باشد.

معروف است که در یکی از شب‌ها، به هنگامی که یکی از خلفا در میان کوچه‌ها به شب‌گردی پرداخته بود، صدای آواز مردی را از درون خانه شنید، او بدون این که در بزند از دیوار بالا رفت و پایین آمد! دید که مردی، زنی و ظرفی از شراب نزد اوست. گفت: ای دشمن خدا، پنداشتی که خداوند تو را با این معصیت می‌پوشاند؟ وقتی صاحب‌خانه او را دید، گفت: ای خلیفه، اگر ما یک گناه کرده‌ایم، تو اکنون سه گناه کرده‌ای! اگر قبول نداری بشنو تا بگویم: اول اینکه تجسس کرده‌ای در حالی که خداوند فرموده است: وَلَا تَجَسَّسُوا . دوم اینکه خداوند فرموده است: وَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا[۱۲۰] (نه از پشت بام و دیوار آن!) و تو این حکم را رعایت نکردی! سوم اینکه خداوند فرموده است: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتًا غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ[۱۲۱] و تو رعایت چنین دستوری را نکردی. خلیفه گفت: پس چه خیری بهتر که از گناه تو بگذرم؟ آن مرد گفت: بلی همین طور است، آنگاه او را بخشید و رهایش ساخت[۱۲۲].

تأمل در اموری چون زمینه‌های سوء ظن و تجسّس، مفهوم غیبت و نیز وقوع نهی از بدگمانی، نشان می‌دهد که رذائل اخلاقی یاد شده به نوعی با یکدیگر مرتبط هستند و هر یک می‌تواند زمینه پیدایش دیگری باشد. به‌ویژه تجسس می‌تواند زمینه آگاهی از برخی ناهنجاری‌های فکری و رفتاری و به دنبال آن افشاء آن، آلودگی فرد کنجکاو و جامعه را فراهم آورد. در حالی که در کتب اخلاقی به‌ویژه روایات پیامبر و اهل بیت (ع) از تجسس نهی شدید شده و تأکید شده که بدی‌های پنهانی مؤمنان نباید افشا شود و معرفی و شناساندن معایب دیگران به مردم در شمار گناهان بزرگ قرار گرفته است و چه بسا موجب عدم استجابت دعاها نیز می‌شود.

از طرفی در شریعت دعوت به پوشاندن عیوب شده است، در صحیفه سجادیه امام زین‌العابدین در قالب دعا توفیق چشم‌پوشی از لغزش‌های دیگران از درگاه خدا خواسته شده است. فقهاء با استناد به کتاب و سنت، تجسس را حرام می‌دانند و در ابواب و فروع فقهی گوناگون، تفحص و پرسش درباره پاره‌ای از مسائل در باب تجسس را منع کرده‌اند. مخصوصاً تجسس درباره منکرات پنهان از آن جمله است. تا جایی که به هدر بودن خون کسی که به سبب اصرار نسبت به تجسس درباره حریم خصوصی دیگران کشته یا مجروح می‌شود فتوا داده‌اند[۱۲۳]و حتی اگر مناره‌های مساجد به سبب ارتفاع زیاد برخانه‌های مردم اشراف پیدا کنند، امری مکروه به حساب آمده است[۱۲۴].

موارد تجویز تجسس تنها منحصر به اموری است که پای مصالح بزرگ‌تری به میان بیاید که اگر فرضاً انجام نپذیرد جان و مال و امنیت اخلاقی و اجتماعی مردم در خطر جدی قرار می‌گیرد. بر همین اساس بعضی از فقهاء برای رفع تعارض و تزاحم بین حرمت تجسس و لزوم آن از باب مقدمه واجب به قواعد فقهی تمسک جسته‌اند [۱۲۵]. در این باره نیز ضمن احتیاطات لازم باید به گونه‌ای اقدام شود که به بهانه حفظ مصلحت بالاتر، ارزش‌ها و اعتبارات انسانی و اخلاقی مخدوش نشوند و آبروی بی‌گناهی نریزد و به مال و جان افراد صدمه‌ای وارد نیاید. لازمه چنین احتیاطی به‌کارگیری افراد متدین و آگاه و با تقوا در تمام جهات و ابعاد است که طبعاً باید کارآزموده و آموزش دیده باشند تا در ضمن انجام وظیفه قانون و دینی، مرتکب کمترین خطا و لغزشی نشوند.

نتیجه سخن درباره تجسس این که در عرف اجتماعی و اصطلاح، تجسس به معنی وارد شدن به حریم دیگران و آگاهی از راز پنهان آنان است که خداوند نه تنها مؤمنان را بلکه همه انسان‌ها را از پرده‌دری و آگاهی از اسرار دیگران نهی کرده است. تجسس در قلمرو اخلاق، یک بیماری قلبی و درونی است که برآمده از بدگمانی است؛ چرا که دل‌های گرفتار آن به بدگمانی بسنده نمی‌کنند، بلکه وسوسه پیگری و به تعبیری، جاسوسی، آنان را در خود می‌گیرد و به دنبال آن به قصد دستیازی به امور شخصی دیگران، حریم شکنی را آغاز می‌کنند و از این رهگذر چه ضربه‌های سهمگینی که بر پیکره اجتماع بشری وارد نشده است[۱۲۶].

امام باقر و امام صادق (ع) فرموده‌اند: «نزدیک‌ترین حالت آدمی به کفر، هنگامی است که از در برادری بر کسی وارد شود و لغزش‌های وی را برشمارد تا روزی او را سرزنش کند»[۱۲۷].

امام صادق (ع) از رسول خدا (ص) نقل کرده که: «به دنبال لغزش مؤمنان مباشید؛ زیرا هرکس این کار را درباره برادر مؤمنش روا دارد، خداوند همین گونه با او برخورد خواهد کرد و سرانجام او را رسوا خواهد ساخت هرچند که در درون خانه‌اش باشد) [۱۲۸].

حسِّ تجسس در شوره‌زار بدگمانی می‌روید و طبیعت جان و جهان را از طراوت و خرّمی باز می‌دارد؛ چراکه این گناه، پیامدهایی فراوان دارد و رذیلت‌های اخلاقی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی گوناگونی نیز به دنبال آن با خود می‌آورد و در نهایت، جامعه را دچار انواع نا امنی‌ها می‌کند که کمترین اثر آن، فروریختن ارزش‌ها است.[۱۲۹]

منابع

پانویس

  1. ترتیب‌ العین، ص۱۴۰؛ الصحاح، ج۳، ص۹۱۳؛ لسان‌ العرب، ج‌۲، ص‌۲۸۳، "جسس".
  2. النهایه، ابن‌اثیر، ج۱، ص۲۷۲؛ لسان‌العرب، ج۶، ص‌۲۸۳؛ مجمع البحرین، ج‌۱، ص‌۳۷۴، "جسس".
  3. جمهرة اللغه، ج‌۱، ص‌۸۸؛ المصباح، ج‌۱، ص‌۱۰۱؛ مفردات، ص‌۱۹۶، "جسس".
  4. ترتیب العین، ص‌۱۴۰؛ الصحاح، ج‌۳، ص‌۹۱۳؛ لسان‌العرب، ج‌۲، ص‌۲۸۳.
  5. مقاییس اللغه، ج‌۱، ص‌۴۱۴؛ التحقیق، ج۲، ص‌۸۷، "جسس"؛ الفائق، ج‌۱، ص‌۲۱۴.
  6. مقاییس‌اللغه، ج۱، ص‌۴۱۴؛ المصباح، ج‌۱، ص‌۱۰۱؛ لسان‌العرب، ج‌۲، ص‌۲۸۳.
  7. احیاء علوم الدین، ج‌۱، ص‌۷۸.
  8. اسدی، علی، مقاله «تجسس»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۷.
  9. «ای مؤمنان! از بسیاری از گمان‌ها دوری کنید که برخی از گمان‌ها گناه است و (در کار مردم) کاوش نکنید و از یکدیگر غیبت نکنید؛ آیا هیچ یک از شما دوست می‌دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ پس آن را ناپسند می‌دارید و از خداوند پروا کنید که خداوند توبه‌پذیری بخشاینده است» سوره حجرات، آیه ۱۲.
  10. النهایه، ابن‌اثیر، ج۱، ص۲۷۲؛ مفردات، ص۱۹۶؛ التحقیق، ج‌۲، ص‌۸۷، "جسس".
  11. مجمع‌البیان، ج۵، ص‌۳۹۲؛ روح المعانی، ج‌۱۳، ص‌۶۳؛ المیزان، ج‌۱۸، ص‌۳۲۳.
  12. «ای فرزندان من! بروید و از یوسف و برادرش خبر گیرید و از رحمت خداوند نومید نگردید که جز گروه کافران (کسی) از رحمت خداوند نومید نمی‌گردد» سوره یوسف، آیه ۸۷.
  13. مجمع البیان، ج‌۵، ص‌۳۹۲؛ روح البیان، ج‌۹، ص‌۸۶؛ المیزان، ج‌۱۸، ص‌۳۲۳.
  14. مسند احمد، ج۲، ص۵۳۹؛ صحیح البخاری، ج۷، ص‌۸۸؛ صحیح مسلم، ج‌۸، ص‌۱۰.
  15. مجمع‌البیان، ج۹، ص۲۰۵؛ روض الجنان، ج‌۱۸، ص‌۳۲؛ تفسیر‌قرطبی، ج‌۱۶، ص‌۲۱۸.
  16. لسان العرب، ج‌۲، ص‌۲۸۳؛ الفروق اللغویه، ص‌۱۱۷ ـ ۱۱۸.
  17. التبیان، ج‌۹، ص‌۳۵۰؛ مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۲۰۵؛ روح‌المعانی، ج‌۲۶، ص‌۲۳۶.
  18. «ای مؤمنان! از خداوند و پیامبرش پیش نیفتید و از خداوند پروا کنید که خداوند شنوایی داناست ای مؤمنان! صدایتان را از صدای پیامبر فراتر نبرید و در گفتار با او بلند سخن مگویید چنان که با یکدیگر بلند سخن می‌گویید؛ مبادا کردارهایتان بی‌آنکه خود دریابید تباه گردد. بی‌گمان خداوند دل‌های کسانی که صدایشان را نزد فرستاده خداوند فرو می‌دارند، برای پرهیزگاری آزموده است؛ آنان آمرزش و پاداشی سترگ خواهند داشت. به راستی آنان که تو را از پشت (در) اتاق‌ها صدا می‌زنند، بیشترشان خرد نمی‌ورزند. و اگر آنها شکیبایی می‌ورزیدند تا تو خود به نزد آنان برون آیی برای آنها بهتر می‌بود و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است. ای مؤمنان! اگر بزهکاری برایتان خبری آورد بررسی کنید مبادا نادانسته به گروهی زیان رسانید، آنگاه از آنچه کرده‌اید پشیمان گردید. و بدانید که فرستاده خداوند در میان شماست، اگر در بسیاری از کارها از شما پیروی کند به سختی می‌افتید امّا خداوند ایمان را در نظر شما محبوب ساخت و آن را در دل‌های شما آراست و کفر و بزهکاری و سرکشی را در نظر شما ناپسند گردانید؛ آنانند که راهدانند ... به بخشش و نعمتی از سوی خداوند؛ و خداوند دانایی فرزانه است. و اگر دو دسته از مؤمنان جنگ کنند، میان آنان را آشتی دهید پس اگر یکی از آن دو بر دیگری ستم کرد با آن کس که ستم می‌کند جنگ کنید تا به فرمان خداوند باز گردد و چون بازگشت، میان آن دو با دادگری آشتی دهید و دادگری ورزید که خداوند دادگران را دوست می‌دارد. جز این نیست که مؤمنان برادرند، پس میان برادرانتان را آشتی دهید و از خداوند پروا کنید باشد که بر شما بخشایش آورند. ای مؤمنان! هیچ گروهی گروه دیگر را به ریشخند نگیرد، بسا آنان از اینان بهتر باشند؛ و نه زنانی زنانی دیگر را، بسا آنان از اینان بهتر باشند و از یکدیگر عیبجویی مکنید و (همدیگر را) با لقب‌های ناپسند مخوانید! پس از ایمان، بزهکاری نامگذاری ناپسندی است و آنان که (از این کارها) بازنگردند ستمکارند. ای مؤمنان! از بسیاری از گمان‌ها دوری کنید که برخی از گمان‌ها گناه است و (در کار مردم) کاوش نکنید و از یکدیگر غیبت نکنید؛ آیا هیچ یک از شما دوست می‌دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ پس آن را ناپسند می‌دارید و از خداوند پروا کنید که خداوند توبه‌پذیری بخشاینده است» سوره حجرات، آیه ۱-۱۲.
  19. «ای مؤمنان! از بسیاری از گمان‌ها دوری کنید که برخی از گمان‌ها گناه است و (در کار مردم) کاوش نکنید و از یکدیگر غیبت نکنید؛ آیا هیچ یک از شما دوست می‌دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ پس آن را ناپسند می‌دارید و از خداوند پروا کنید که خداوند توبه‌پذیری بخشاینده است» سوره حجرات، آیه ۱۲.
  20. روح‌المعانی، ج‌۱۳، ص‌۶۳.
  21. التبیان، ج‌۹، ص‌۳۵۰؛ مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۲۰۵.
  22. تفسیر قرطبی، ج‌۱۶، ص‌۲۱۸؛ روح‌البیان، ج‌۹، ص‌۸۶؛ المیزان، ج‌۱۸، ص‌۳۲۵.
  23. جامع‌البیان، ج‌۲۶، ص‌۱۷۴ ـ ۱۷۵؛ ج‌۱۶، ص‌۲۱۸؛ الدرالمنثور، ج‌۷، ص‌۵۶۷.
  24. ترتیب العین، ص‌۵۸۸؛ الصحاح، ج‌۲، ص‌۷۵۹؛ النهایه، ج‌۳، ص‌۳۱۹، "عور".
  25. تفسیر بغوی، ج‌۴، ص‌۲۱۵؛ مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۲۰۳؛ روض‌الجنان، ج‌۱۸، ص‌۳۱ ـ ۳۲.
  26. تفسیر بغوی، ج‌۹، ص‌۳۵۰؛ مجمع‌البیان، ج‌۵، ص‌۳۹۵؛ تفسیر قرطبی، ج‌۱۶، ص‌۲۱۹.
  27. التفسیر الکبیر، ج‌۲۸، ص‌۱۳۴.
  28. کشف الاسرار، ج‌۹، ص‌۲۶۲؛ روض الجنان، ج‌۱۸، ص‌۳۶ - ۳۹؛ تفسیر قرطبی، ج‌۱۶، ص‌۲۱۹ ـ ۲۲۲.
  29. سنن النسائی، ج‌۳، ص‌۲۳۱؛ الاصابه، ج‌۲، ص‌۵۲۱؛ السیرة الحلبیه، ج‌۳، ص‌۳۲۲.
  30. الاغانی، ج‌۴، ص‌۱۷۸؛ الاحتجاج، ج‌۱، ص‌۴۱۲؛ بحارالانوار، ج‌۴۴، ص‌۸۱.
  31. اعلام‌النبوه، ج۱، ص۲۸۷؛ التراتیب‌ الاداریه، ج۱، ص۳۶۳.
  32. سوره حجرات، آیه ۱۲.
  33. «به خانه‌ها از در درآیید» سوره بقره، آیه ۱۸۹.
  34. الاحتجاج، ج‌۱، ص‌۱۸۶؛ بحارالانوار، ج‌۲۲، ص‌۳۶۰؛ مواقف الشیعه، ج‌۲، ص‌۱۱۳.
  35. الدرالمنثور، ج‌۷، ص‌۵۶۷ ـ ۵۶۸؛ روح‌المعانی، ج‌۲۶، ص‌۲۳۶ ـ ۲۳۷.
  36. المستدرک، ج۴، ص۳۷۷؛ السنن الکبری، ج‌۸، ص‌۳۳۳؛ مسند‌الشامیین، ج‌۳، ص‌۶۱.
  37. احیاء علوم الدین، ج ۲، ص‌۱۰۰۷ ـ ۱۰۰۸.
  38. الکامل، ج‌۳، ص‌۵۷۳؛ تاریخ طبری، ج‌۳، ص‌۲۷۴؛ تاریخ‌المدینه، ج‌۲، ص‌۷۲۲.
  39. مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۲۰۳؛ روض الجنان، ج‌۱۸، ص‌۳۲ ـ ۳۴.
  40. المحجة البیضاء، ج‌۳، ص‌۳۷۶؛ ج‌۴، ص‌۱۰۹.
  41. الشافی، ج‌۴، ص‌۱۸۳؛ النص و‌الاجتهاد، ص‌۳۴۵؛ الغدیر، ج‌۶، ص‌۱۲۲.
  42. کشف الغطاء، ج‌۱، ص‌۱۸.
  43. جامع‌البیان، ج‌۲۶، ص‌۱۷۴ ـ ۱۷۵؛ تفسیر قرطبی، ج‌۱۶، ص‌۲۱۷؛ المیزان، ج‌۱۸، ص‌۳۲۵.
  44. مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۲۰۵؛ المیزان، ج‌۱۸، ص‌۳۲۳.
  45. جامع‌البیان، ج‌۲۶، ص‌۱۷۴ ـ ۱۷۵؛ تفسیر ثعالبی، ج‌۳، ص‌۲۶۱؛ تفسیر قرطبی، ج‌۱۶، ص‌۲۱۸.
  46. التحریر والتنویر، ج‌۲۶، ص‌۲۵۳ ـ ۲۵۴؛ الفرقان، ج‌۲۶، ص‌۲۴۹ ـ ۲۵۰؛ دایرة‌المعارف تشیع، ج‌۴، ص‌۱۲۲.
  47. «ای مؤمنان سوره بقره، آیه ۱۰۴.
  48. «گوشت برادر» سوره حجرات، آیه ۱۲.
  49. المبسوط، ج۲، ص۱۵؛ جواهرالفقه، ص۵۱؛ قواعد الاحکام، ج‌۱، ص‌۵۰۵.
  50. شعب‌الایمان، ج۵، ص۳۱۶؛ بحارالانوار، ج۷۲، ص۲۰۲.
  51. التحریر والتنویر، ج‌۲۶، ص‌۲۵۳؛ نظام اخلاقی اسلام، ص‌۱۳۲ ـ ۱۳۷.
  52. التفسیر الکبیر، ج‌۲۸، ص‌۱۳۴؛ رسائل الشهید الثانی، ص‌۲۹۴؛ التحفة السنیه، ص‌۳۲۵.
  53. شعب الایمان، ج‌۵، ص‌۳۱۶؛ منیة المرید، ص‌۳۳۱؛ المحجة البیضاء، ج‌۵، ص‌۲۷۰.
  54. التبیان، ج‌۹، ص‌۳۵۰؛ التحریر والتنویر، ج‌۲۶، ص‌۲۵۳ ـ ۲۵۴؛ فی ظلال القرآن، ج‌۶، ص‌۳۳۴۵ ـ ۳۳۴۶.
  55. مسند احمد، ج‌۱، ص‌۳۹۶؛ مکارم الاخلاق، ص‌۱۷؛ بحارالانوار، ج‌۱۶، ص‌۲۳۱.
  56. التحریر والتنویر، ج۲۶، ص۲۵۳ ـ ۲۵۴؛ فی ظلال‌القرآن، ج۶، ص‌۳۳۴۵ ـ ۳۳۴۶؛ الرحلة‌المدرسیه، ج۲، ص‌۲۶۶.
  57. رسائل الشهید الثانی، ص‌۲۹۴؛ المیزان، ج‌۱۸، ص‌۳۲۴؛ الفرقان، ج‌۲۶، ص‌۲۴۹ ـ ۲۵۰.
  58. شعب‌الایمان، ج۶، ص۹۹؛ رسائل الشهید الثانی، ص‌۲۹۴؛ المحجة البیضاء، ج‌۵، ص‌۲۷۰.
  59. «بی‌گمان کسانی که دوست دارند درباره مؤمنان، (تهمت) کار زشت شایع شود عذابی دردناک در این جهان و در جهان واپسین خواهند داشت و خداوند می‌داند و شما نمی‌دانید» سوره نور، آیه ۱۹.
  60. مسند احمد، ج۳، ص‌۴۹۱؛ فتح‌الباری، ج‌۱۰، ص‌۴۰۱؛ بحارالانوار، ج‌۷۲، ص‌۲۰۰.
  61. اسدی، علی، مقاله «تجسس»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۷.
  62. مسند احمد، ج۲، ص۵۳۹؛ صحیح البخاری، ج۷، ص‌۸۸؛ قرب الاسناد، ص‌۲۹.
  63. مسند احمد، ج‌۴، ص‌۴۲۱؛ المحاسن، ج‌۱، ص‌۱۰۴؛ الکافی، ج‌۲، ص‌۳۵۴.
  64. نهج البلاغه، نامه ۵۳؛ الکافی، ج‌۲، ص‌۴۶۰؛ ج‌۸، ص‌۱۶۹ ـ ۱۷۰؛ مجمع الزوائد، ج‌۱۰، ص‌۲۲۹.
  65. المحاسن، ج‌۱، ص‌۱۰۴؛ الکافی، ج‌۲، ص‌۲۰۰، ۲۲۸ ـ ۲۲۹؛ ثواب الاعمال، ص‌۲۴۱.
  66. غرر الحکم، ح ۴۵۸۱؛ میزان الحکمه، ج‌۳، ص‌۲۲۰۸.
  67. الامالی، ص‌۴۷۱؛ من لایحضره الفقیه، ج‌۴، ص‌۴۰۱؛ الکافی، ج‌۸، ص‌۱۷۰.
  68. الکافی، ج‌۲، ص‌۲۲۹، ۲۵۱؛ الامالی، ص‌۵۱۴؛ من لا یحضره‌الفقیه، ج‌۴، ص‌۱۳.
  69. نهج‌البلاغه، نامه ۵۳؛ غررالحکم، ح ۲۶۴۹؛ تحف العقول، ص‌۱۲۸.
  70. مسند احمد، ج‌۴، ص‌۴۲۱؛ المحاسن، ج‌۱، ص‌۱۰۴؛ الکافی، ج‌۲، ص‌۳۵۴.
  71. الکافی، ج۸، ص۲۳۸؛ بحارالانوار، ج۳۱، ص۵۳۲.
  72. بحارالانوار، ج‌۷۸، ص‌۲۵۳؛ ولایة الفقیه، ج‌۲، ص‌۵۴۵.
  73. نهج‌البلاغه، نامه ۵۳؛ بحارالانوار، ج‌۳۳، ص‌۶۳۷؛ ولایة‌الفقیه، ج‌۲، ص‌۵۴۴.
  74. مسند احمد، ج‌۳، ص‌۳۰۲؛ صحیح مسلم، ج‌۶، ص‌۵۶.
  75. سنن ابن ماجه، ج‌۲، ص‌۸۵۰؛ سنن ابی‌داوود، ج‌۲، ص‌۴۵۴؛ الکافی، ج‌۲، ص‌۲۰۰.
  76. مسند احمد، ج‌۲، ص‌۲۵۲؛ الکافی، ج‌۲، ص‌۲۲۹؛ مستدرک الوسائل، ج‌۱۱، ص‌۲۷۱.
  77. الکافی، ج‌۲، ص‌۳۶۲؛ الامالی، ص‌۳۸۰؛ تحف‌العقول، ص‌۳۶۸.
  78. الکافی، ج‌۲، ص‌۲۵۱؛ الامالی، ص‌۵۱۴؛ من لا یحضره الفقیه، ج‌۴، ص‌۱۳.
  79. مسند احمد، ج۴، ص۴۲۱؛ سنن ابی داوود، ج‌۲، ص‌۴۵۴؛ الکافی، ج‌۲، ص‌۲۰۰، ۳۵۴.
  80. المحاسن، ج‌۱، ص‌۱۰۴؛ سنن ابی داوود، ج‌۲، ص‌۴۵۳؛ الکافی، ج‌۲، ص‌۳۵۴.
  81. ر. ک صحیفه سجادیه؛ الامالی، ص‌۶۶۸؛ تهذیب الاحکام، ج‌۳، ص‌۸۴.
  82. مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۲۰۵ ـ ۲۰۶؛ الصافی، ج‌۵، ص‌۵۳؛ نورالثقلین، ج‌۵، ص‌۹۲ ـ ۹۳.
  83. تفسیرقرطبی، ج۱۶، ص‌۲۱۸ ـ ۲۱۹؛ الدرالمنثور، ج‌۷، ص‌۵۶۸‌ـ ۵۶۹؛ روح‌المعانی، ج‌۲۶، ص‌۲۳۶ ـ ۲۳۷.
  84. اسدی، علی، مقاله «تجسس»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۷.
  85. الأم، ج‌۵، ص‌۱۳۸؛ مختصر المزنی، ص‌۲۱۰؛ رسائل الشهید الثانی، ص‌۲۹۴.
  86. السرائر، ج‌۳، ص‌۶۴۲؛ الجامع للشرایع، ص‌۶۳۰؛ نهایة‌الاحکام، ج‌۱، ص‌۳۵۲.
  87. رسائل الشهید الثانی، ص‌۲۹۴.
  88. مجمع الفائده، ج‌۸، ص‌۷۷؛ زبدة البیان، ص‌۳۱۲.
  89. جواهرالکلام، ج‌۱۳، ص‌۲۹۸.
  90. روضة‌الطالبین، ج‌۷، ص‌۴۲۲ ـ ۴۲۳؛ مغنی‌المحتاج، ج‌۴، ص‌۲۱۱؛ التحفة السنیه، ص‌۲۰۲.
  91. الأم، ج۵، ص۱۳۸؛ مختصرالمزنی، ص۲۱۰؛ الدرالمنضود، ج‌۱، ص‌۱۸۰ ـ ۱۸۱.
  92. جامع‌الشتات، ج‌۴، ص‌۴۷۸.
  93. زبدة‌البیان، ص۳۱۱ ـ ۳۱۲؛ کشف الغطاء، ج۲، ص‌۳۹۸.
  94. جواهرالکلام، ج۱۳، ص‌۲۹۶؛ مصباح المنهاج، ص‌۱۴۹.
  95. المغنی، ج‌۱۲، ص‌۱۸.
  96. المراسم العلویه، ص‌۲۴۲؛ الاشباه والنظائر، ص‌۱۲۶؛ النهایه، طوسی، ص‌۷۵۵.
  97. نهایة الاحکام، ج‌۱، ص‌۳۵۲؛ جامع‌المقاصد، ج‌۲، ص‌۱۴۴؛ جواهرالکلام، ج‌۱۴، ص‌۱۰۷.
  98. التحریر و التنویر، ج‌۲۶، ص‌۲۵۴؛ الفرقان، ج‌۲۶، ص‌۲۵۰؛ التراتیب الاداریه، ج‌۱، ص‌۳۶۳.
  99. الاقناع، ج‌۲، ص‌۷۷.
  100. صراط النجاة، ج‌۳، ص‌۲۱۸.
  101. اجوبة الاستفتاءات، ج‌۲، ص‌۱۰۸.
  102. لزوم وزارت اطلاعات در حکومت اسلامی، ص‌۱۴۶ - ۱۴۷؛ ولایة الفقیه، ج‌۲، ص‌۵۴۵.
  103. نهج ‌البلاغه، نامه ۴۳؛ الجمل، ص۸۲؛ وسائل الشیعه، ج‌۱۸، ص‌۱۷۵.
  104. تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص‌۱۸۰ - ۱۸۵؛ قرب الاسناد، ص‌۳۴۲.
  105. جامع ‌السعادات، ج‌۲، ص‌۲۰۸؛ معراج السعاده، ص‌۵۳۹.
  106. شعب ‌الایمان، ج‌۵، ص‌۳۱۶؛ احیاء علوم الدین، ج‌۱، ص‌۴۶؛ المحجة‌ البیضاء، ج‌۱، ص‌۱۰۴.
  107. شعب‌ الایمان، ج‌۶، ص‌۹۹.
  108. جامع ‌السعادات، ج‌۱، ص‌۸۵.
  109. شعب الایمان، ج‌۵، ص‌۲۹۵.
  110. جامع السعادات، ج‌۲، ص‌۲۰۷.
  111. اسرار الصلاه، ص‌۱۲۱.
  112. المحجة ‌البیضاء، ج‌۵، ص‌۲۷۸؛ جامع السعادات، ج‌۲، ص‌۳۸۳؛ معراج السعاده، ج‌۱، ص‌۵۴۷.
  113. اسدی، علی، مقاله «تجسس»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۷.
  114. «و (در کار مردم) کاوش نکنید» سوره حجرات، آیه ۱۲.
  115. مفردات، ص۱۹۶؛ معجم مقاییس اللغه، ج۱، ص۴۱۴؛ التحقیق، ج۲، ص۸۶.
  116. «ای فرزندان من! بروید و از یوسف و برادرش خبر گیرید» سوره یوسف، آیه ۸۷.
  117. التبیان، ج۹، ص۳۵۰؛ مجمع البیان، ج۹، ص۲۰۵؛ روح المعانی، ج۲۶، ص۲۳۶.
  118. مجمع البیان، ج۹، ص۲۰۵؛ روض الجنان، ج۱۸، ص۳۲؛ تفسیر قرطبی، ذیل سوره حجرات.
  119. «ای مؤمنان! از بسیاری از گمان‌ها دوری کنید که برخی از گمان‌ها گناه است و (در کار مردم) کاوش نکنید و از یکدیگر غیبت نکنید؛ آیا هیچ یک از شما دوست می‌دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ پس آن را ناپسند می‌دارید و از خداوند پروا کنید که خداوند توبه‌پذیری بخشاینده است» سوره حجرات، آیه ۱۲.
  120. «و به خانه‌ها از در درآیید» سوره بقره، آیه ۱۸۹.
  121. «ای مؤمنان! به خانه‌هایی جز خانه خودتان درنیایید تا آنکه آشنایی دهید و بر اهل آن (خانه)‌ها سلام کنید؛ این برای شما بهتر است، باشد که پند گیرید» سوره نور، آیه ۲۷.
  122. الدر المنثور، ج۷، ص۴۹۴؛ روح المعانی، ج۲۶، ص۲۳۶-۲۳۷؛ احیاء علوم الدین، ج۲، ص۱۰۰۷- ۱۰۰۸؛ الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۵۷۳؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۲۷۴؛ دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۷، ص۲۴۱.
  123. النهایه، ص۷۵۵.
  124. جواهر الکلام، ج۱۴، ص۱۰۷.
  125. دراسات فی ولایة الفقیه، ج۲، ص۵۴۵.
  126. فرهنگ روابط اجتماعی، ج۱، ص۳۱۲.
  127. الکافی، ج۲، ص۳۵۴-۳۵۵.
  128. الکافی، ج۲، ص۳۵۵.
  129. کوشا، محمد علی، مقاله «تجسس»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص: ۴۱۷.