تقلید کورکورانه در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی
مقدمه
از جمله دیگر بیماریهای سهمگین فرهنگی، تقلید از بیگانه است. تقلید فرهنگی یعنی گرفتن عناصر فرهنگی از جامعهای دیگر به جهت احساس حقارت و خودکمبینی، نه ناشی از مقایسه عناصر نظیر آن در فرهنگ خودی و ترجیح عقلانی عنصر فرهنگی بیگانه. تقلید فرهنگی با مفاهیمی چون تبادل فرهنگی و ابداع فرهنگی متفاوت است. ابداع فرهنگی نیز منشأ داخلی دارد و از این جهت نمیتواند چون تقلید فرهنگی مذموم باشد؛ بلکه در جای خود بسیار پسندیده نیز ممکن است. در تبادل فرهنگی، ترجیح عناصر فرهنگی بیگانه بر اساس مقایسه ارزش شناختی و عقلانی است. استفاده خردمندانه از تجربیات دیگران را اسلام میپسندد؛ اما تقلید به جهت منشأ نادرستی که دارد، ناپسند است[۱]. یک مثال رسا از تقلید فرهنگی، تقلید در خرید لباس کهنه دیگران و پوشیدن آن در روز عید به عنوان لباس نو است[۲]. این مثال از آن جهت در تبیین معنای تقلید رساست که تقلید فرهنگی غالباً در امور زاید و بیارزشی چون شکلها، موها، لباسها و رفتارهای عجیب و غریب متمرکز میشود[۳]. متأسفانه در این تقلیدها واقعاً لباس کهنه غربیها نشانه شخصیت شمرده میشود. این تقلیدها دقیقاً در اموری است که خود غربیها در آنجا شکست خوردند و گرفتار مشکلات اساسی شدند. منشأ گرایش غربیها به این وادیها، گرفتاریهای روحی و عقدههای روانی است؛ اما تقلید کنندگان آنها، به دلیل احساس حقارت در برابر آنان، نه تنها بیماریشان را نمیفهمند، بلکه این انحطاط و سقوط را پیشرفت توهم میکنند[۴].
تقلید فرهنگی از احساس حقارت و خودکمبینی یک ملت ناشی میشود و برای هر ملتی، از جمله برای هویت و شخصیت ایران و ایرانی بسیار خطرناک است[۵]. مشکل اساسی تقلید فرهنگی این است که هویت اسلامی و ملی را به خطر میافکند. مخالفت با تقلید به معنای مخالفت با مُد، تنوع و تحول در روشهای زندگی نیست. مُدگرایی و نوگرایی در لباس، رفتار، آرایش و مانند آنها به سه شرط مطلوب است: افراطی نبودن، چشم و همچشمی نکردن و رقابتهای کودکانه نداشتن، محور قرار ندادن غرب در انتخاب مد[۶]. طراحی مد باید خودی باشد. احساس خودکمبینی و حقارت به جهات متنوعی ممکن است پیش آید. معمولاً تفوق نظامی یا اقتصادی یا علمی یک جامعه در جوامع دیگر میتواند چنین احساسی را ایجاد نماید؛ اما گاهی حتی صرف شهوات و هوسها میتواند منشأ تقلید فرهنگی از جامعهای با عناصر فرهنگی منحط باشد. وضعیت بدتر تقلید در جایی است که اهل فرهنگ به تقلید از غرب روی آورند. این افراد تحصیل کردهاند و ابزارهای فرهنگی را در اختیار دارند. اگرچه اهل سیاست نیر معمولاً تحصیل کردهاند؛ اما تودهها از اهل سیاست انتظار انجام خدمت دارند و از آنها تعهد به مسئولیت را طلب میکنند و بر کارشان نظارت میکنند؛ اما اهل فرهنگ را افراد با فضیلتی میدانند که باید روش زندگی را از آنان آموخت و نظارت بر کار آنان را به خود آنان وا گذارد. بنابر این، تقلید اهل فرهنگ میتواند ریشه هویت یک ملت را به خطر افکند. نمونههایی از این تقلیدها عبارتاند از: مطرح کردن بحث آموزش جنسی به جوانان در آموزش و پرورش، به تقلید از تجربههای شکست خورده و ناکام غربیها[۷]؛ تقلید از شکل عنوان گزینی روزنامههای آمریکایی و انگلیسی در مطبوعات عیناً[۸]؛ مداحی را به صورت یک کار صرفاً سطحی، شکلی، ظاهری در آوردن و آن را عبارة اخرای تقلید از یک کار مبتذل غربی قرار دادن[۹]. از پنهانترین بخشهای تقلید اهل فرهنگ از فرهنگ غرب، تقلید در الگوهای توسعه و رشد و پیشرفت علم است. برخی راه آن را در تقلید مطلق از الگوهای غرب جستجو میکنند. حضرت آیتالله العظمی خامنهای با اشاره به این نحوه تقلید، جوانان را به تأمل در این رأی فرا میخوانند. غرب ابتدا علم و عقل را مطلق کرد و دین را کنار زد و سپس، به ویژه در قرن بیستم، در عقل نیز خدشه کرد و با انکار محکمات عقلی، به نسبیگرایی و شکاکیت در همه اصول، اصول اخلاقی، اصول عقلانی و حتی اصول علمی، کشانده شد. این تجربه، تجربه قابل تقلید نیست و خطاست که ما راه طی شده به منزل نرسیده غرب را دنبال کنیم[۱۰]. در واقع، دانش جدید در غرب با چند ویژگی مهم از دانش قدیم متمایز میشود که با اصول مسلم دینمداری در تعارضاند. برخی از این ویژگیها عبارتاند از:
- نفی ارتباط انسان و طبیعت با ماورای طبیعت؛
- نادیدن غایت و حذف معنا از حیات انسانی و از طبیعت؛
- ماشین انگاری انسان و طبیعت؛
- تجربهگرایی و نفی معرفت عقلی و دینی.
از جهت تاریخی نیز تقلید با مرعوب و مبهوت گشتن در برابر غرب آغاز شد. متجددمآبان تجدد را جز در قالب تقلید از فرهنگ تعریف نمیکردند[۱۱]. منشأ تاریخی تقلید از فرهنگ غرب در ایران به اواخر حکومت فاسد قاجار بر میگردد. رجالی که سر در دامان محافل پنهان فراماسونری و دست در دست سیاستبازان روس و انگلیس داشتند، پیوسته این هدف را دنبال میکردند که فکر و هنر و اندیشه و آداب زندگی ملت ایران فرنگی مآب شود؛ زیرا در این صورت بود که مسئولان کشور در برابر فرهنگ بیگانه مرعوب و مجذوب میشدند و سیاستها و منویات بیگانگان محقق میشد[۱۲]. شاهزادهها، رجال دربار قاجاری و شخصیتهای متنفذ سیاسی آن روز، اولین کسانی بودند که با موج به اصطلاح مدرنیته مواجه شدند. اعیان درباری آن روز، نه در پی دانش غربیان، بلکه در پی عادات، رفتار و نحوه معاشرت آنها رفته و آن را یاد گرفتند[۱۳]. آنها با علم و فناوری پیشرفته غرب مواجه گشتند؛ اما تقریباً همه آنها در مواجهه با این فرهنگ و پیشرفتهای غربی مات و مبهوت گشتند، دست و پای خودشان را گم کرده و نتوانستند ذهن و عقل خودشان را به کار بگیرند و از پیشرفت طرف مقابل، به فکر پیشرفت خود بیفتند. در نتیجه، روشنفکرهای درجه اول، در دوران مشروطیت و بعد از استقرار آن، معتقد شدند برای پیشرفت ایران، باید از فرق سر تا پا غربیِ کامل شد، یعنی تقلید محض؛ و این روند تا حکومت پهلوی ادامه داشت[۱۴]. احساس حقارت، خود به خود به از دست رفتن هویت سیاسی، معنوی و فکری آن ملت در برابر درخشش دانش جدید در جهان خواهد انجامید[۱۵]. نکته مهم در مقابله با تقلید فرهنگی، توجه به این اصل است: برتری علمی غربیها بر ما مستلزم فراگیری فرهنگ و عقاید و آداب معاشرت و آداب زندگی و روابط اجتماعی و سیاسی از آنها نیست[۱۶]. عناصر نامطلوب فرهنگی در فرهنگ غربی بسیار است و با «از سر تا نوک پا» غربی شدن علم و فنّآوری آنان به دست ما نمیآید. به عنوان یک شعار اساسی باید توجه داشت که «ما ایرانی هستیم و باید ایرانی بمانیم؛ ما مسلمانیم و باید مسلمان باشیم» و به زبان، وطن و گذشته خود باید افتخار کرد[۱۷].
این نکته که غربیها در علوم طبیعی و فنّآوریهای مختلف به پیشرفتهای بسیاری دست یافتهاند، قابل انکار نیست. هرچند بخل علمی آنان بسیار است و به سختی فنّآوریهای مهم را در اختیار دیگران قرار میدهند، اما به هر حال، برای برداشتن قدمهای اول تولید علم، تا حدی ناچار از اخذ این علوم و فنّآوریها از غربیها هستیم. دو نکته در این جا گفتنی است: ۱) شاگردی کردن به معنای شاگرد ماندن نیست، یعنی چنین نیست که ما همیشه باید شاگرد آنها بمانیم؛ اگر همت و سرمایهگذاری فکری در کار باشد، خواهیم دید آنها مجبور میشوند از ما یاد بگیرند. ۲) شاگردی کردن در علم، به معنای تقلید کردن در فرهنگ نیست[۱۸]. نباید پیشرفت را با رواج تقلید و پیشرفت آن تعریف کرد. اگرچه مخالفت با ترجمه درست نیست؛ اما باقی ماندن در ترجمه نیز قابل پذیرش نیست. سخن دیگران را باید فهمید، اما با رعایت یک اصل مهم: فهم سخن دیگران، مقدمه نوآوری است[۱۹]. اساساً محل کاربرد درست تفکرات دیگران، تشریح ذهن و یافتن نقطههای روشن است، نه تقلید[۲۰]. البته آغاز از ترجمه مربوط به حوزه علوم طبیعی و فنآوری است؛ نه علوم انسانی. در علوم انسانی خود ما از ابتدا باید مولد باشیم. در تعریف مفاهیم علوم انسانی باید مستقل باشیم. علوم انسانی شیوه زندگی خاصی پیشنهاد میکند؛ مبانی ارزشی در نظریات علوم انسانی آشکارا لحاظ میشوند؛ انسانشناسی فلسفی در مبادی این علوم به صراحت حضور دارد و این انسانشناسی با انسانشناسی فلسفی و وحیانی اسلامی تعارضهای جدی دارد. برای نمونه، هیچ یک از تئوریهای نیاز و انگیزش، کوچکترین اشارهای به نیاز انسان به خدا و دین ندارند. از آنجا که دستاوردهای معرفتی موجود ما برای تدوین مبانی این علوم تا حد مناسبی توسعه یافتهاند، میتوان تولید علوم انسانی را آغاز کرد. بنابراین، عدم استقلال در این علوم و شاگردی غربیها در این عرصه، همان تقلید فرهنگی مذموم و خطرناک است. برای نمونه در باب مفهوم آزادی و اندیشه در باب آزادی، اندیشه مستقل باید باشد و تقلید در چنین مسائل پایهای خطایی بزرگ بوده و نتیجهای تلخی خواهد داشت[۲۱]. منابع معرفتی وحیانی و عقلانی اسلام و میراث اسلامی برای تعریف این مفاهیم کافیاند. به جهت همین نکته، تفکر آزادی اجتماعی را نمیتوان هدیه غرب به شمار آورد و با توجه به غنای معارف اسلامی تأکید بر رجوع به منابع خودی و اسلامی لازم است[۲۲].[۲۳]
منابع
پانویس
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در همایش بزرگ خواهران در ورزشگاه آزادی به مناسبت جشن میلاد کوثر، ۳۰/۷/۱۳۷۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار دانشجویان بسیجی، ۵/۳/۱۳۸۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با فرماندهان نواحی، پایگاهها و گردانهای بسیج سراسر کشور، ۸/۹/۱۳۷۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، گفت و شنود در دیدار جمعی از جوانان به مناسبت هفته جوان، ۷/۲/۱۳۷۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با جوانان، اساتید، معلمان و دانشجویان دانشگاههای استان همدان، ۱۷/۴/۱۳۸۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با جوانان، اساتید، معلمان و دانشجویان دانشگاههای استان همدان، ۱۷/۴/۱۳۸۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با فرهنگیان و معلمان کرمان، ۱۲/۲/۱۳۸۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با پاسداران انقلاب اسلامی، ۲۴/۹/۱۳۷۵.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار جمعی از مداحان و ستایشگران اهل بیت(ع)، ۴/۴/۱۳۸۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار دانشجویان و اساتید دانشگاههای استان کرمان، ۱۹/۲/۱۳۸۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار دانشجویان بسیجی، ۵/۳/۱۳۸۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در اجتماع بزرگ دانشگاهیان و فرهنگیان استان کهکیلویه و بویر احمد، ۱۹/۳/۱۳۷۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با جوانان، اساتید، معلمان و دانشجویان دانشگاههای استان همدان، ۱۷/۴/۱۳۸۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با اساتید و دانشجویان دانشگاههای استان سمنان، ۱۸/۸/۱۳۸۵.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در اجتماع بزرگ دانشگاهیان و فرهنگیان استان کهکیلویه و بویر احمد، ۱۹/۳/۱۳۷۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با جوانان، اساتید، معلمان و دانشجویان دانشگاههای استان همدان، ۱۷/۴/۱۳۸۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با جوانان، اساتید، معلمان و دانشجویان دانشگاههای استان همدان، ۱۷/۴/۱۳۸۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با جوانان، اساتید، معلمان و دانشجویان دانشگاههای استان همدان، ۱۷/۴/۱۳۸۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با اساتید و دانشجویان دانشگاههای استان سمنان، ۱۸/۸/۱۳۷۵.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در مراسم فارغ التحصیلی گروهی از دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس، ۱۲/۶/۱۳۷۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در مراسم فارغ التحصیلی گروهی از دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس، ۱۲/۶/۱۳۷۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در مراسم فارغ التحصیلی گروهی از دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس، ۱۲/۶/۱۳۷۷.
- ↑ حسنی، ابوالحسن، مقاله «نظام فرهنگ اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۵۸۰.