جهان در اخلاق اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مبانی جهان‌شناختی

از آنجا که انسان بخشی از مجموعه بزرگ آفرینش است، دیدگاه هرکس نسبت به گستره، آغاز و انجام جهان، نظام‌های جاری و قوانین حاکم بر جهان و ارتباط آن با خالق و پروردگار خود در تعیین نظام اخلاقی او تاثیرگذار است. در اینجا تلاش می‌کنیم تعدادی از مهم‌ترین اصول جهان‌شناختی اسلام را مرور کنیم:

اصل اول: اعتقاد به عالم غیب

از دیگاه اسلام، هستی، به عالم طبیعت که در حوزه ادراک ما قرار دارد، منحصر نیست، بلکه عالم وجود دارای دو بخش است: بخش آشکار که از آن به عالم شهادت تعبیر می‌شود و بخشی پنهان که عالم غیب نام دارد. عالم شهادت شامل موجوداتی است که در حوزه ادراک حسی انسان قرار دارند.

موجودات دیدنی، شنیدنی، لمسی کردنی، بوییدنی و... همه در عالم شهادت قرار دارند. عالم غیب شامل موجوداتی است که انسان قادر به ادراک حسی آنها نیست[۱]. مثل خدا و فرشتگان طبق این آموزه قرآنی تنها خدا هم از غیب و هم از شهادت آگاه است ﴿وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَيَوْمَ يَقُولُ كُنْ فَيَكُونُ قَوْلُهُ الْحَقُّ وَلَهُ الْمُلْكُ يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ[۲] و دیگران جز به خواست خدا از غیب آگاه نمی‌شوند ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا [۳]. همچنین بخش محسوس عالم شهادت پست‌ترین مراتب هستی است و با این حال با عالم غیب بی‌ارتباط نیست و حداقل تدبیر آن از پس پرده غیب صورت می‌گیرد[۴].

اصل دوم: اعتقاد به حاکمیت خدا بر جهان

از نظر اسلام، جهان هستی نه‌تنها معلول و مخلوق خداوند است، بلکه پیوسته تمام موجودات و نظامات جهان از جمله انسان و تمامی کنش و واکنش‌های او تحت اداره، تدبیر و در احاطه قیومی ذات اقدس الاهی است.

قرآن کریم می‌فرماید: ﴿اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ مَا لَكُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا شَفِيعٍ أَفَلَا تَتَذَكَّرُونَ[۵][۶].

و می‌فرماید: ﴿يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ[۷][۸].

بنابراین جهان هستی به خود وانهاده نیست، بلکه همه جهان از جمله انسان، پیوسته تحت نظارت و مراقبت خداست قرآن کریم می‌فرماید: ﴿مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ[۹].

بنابراین، عملی که انسان انجام می‌دهد به طور کامل در حافظه این جهان محفوظ است به‌طوری که کوچک‌ترین گفته و کرده انسان گم نمی‌شود ﴿قَالَ عِلْمُهَا عِنْدَ رَبِّي فِي كِتَابٍ لَا يَضِلُّ رَبِّي وَلَا يَنْسَى[۱۰].

خداوند متعال بر عالم احاطه دارد؛ چون یکی از شئون ربوبیت احاطه پیوسته بر مربوب است، به طوری که مربوب همواره در پیشگاه او حاضر است[۱۱].

قرآن کریم به ما خبر می‌دهد که خداوند متعال بر کردار بندگان احاطه دارد، ﴿وَاللَّهُ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ[۱۲]». ابن احاطه از شئون ربوبیت است و جهان برای ادامه حیات خود بدان محتاج است ﴿إِنَّ رَبِّي بِمَا تَعْمَلُونَ مُحِيطٌ[۱۳]. همچنین از نظر قرآن خداوند نگاهبان، حافظ و مراقب هر چیزی است، ﴿اللَّهُ حَفِيظٌ عَلَيْهِمْ[۱۴]»، چنان‌که هیچ چیزی از حضور او مخفی نمی‌شود[۱۵] و حافظ اعمال انسان‌هاست که در ازای آنها پاداش و کیفر می‌دهد[۱۶].

این حفاظت نیز از شئون ربوبیت است که نظام هستی به آن نیازمند است؛ لذا در آیه دیگر حفاظت را به رب نسبت داده، می‌فرماید: ﴿إِنَّ رَبِّي عَلَى كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ[۱۷].

اگر خداوند مخلوقات را حفظ نکند و ادامه وجود را به آنها افاضه نفرماید، هلاک و نابود می‌شوند. شأن ربوبیت خداوند متعال اقتضا می‌کند که وجود و بقا و هلاک و فنای هر چیزی را در اختیار داشته باشد[۱۸]؛ بنابراین هیچ موجودی حتی یک لحظه از محضر اقدس او غایب نیست و هم از این رو، انسان و اعمال، گفتار و دار او نیز از حیطه آگاهی خدا خارج نیست. اعتقاد به حاکمیت و نظارت مطلقه خداوند متعال بر جهان آفرینش، در شکل‌گیری نظام اخلاقی انسان تأثیری به سزا و نقشی تعیین کننده دارد. امامان اهل بیت نیز از این انگاره که خداوند بر تمام ذرات وجود احاطه و سلطه دارد، در مواعظ خویش بهره گرفته‌اند.

در روایت آمده است: مردی به حضرت امام حسین (ع) شرفیاب شد و عرض کرد: من نمی‌توانم از گناه خودداری کنم، مرا بفرما. فرمود: هرگاه خواستی گناه کنی یکی از این پنج کار را انجام بده، سپس هر گناه که خواستی مرتکب شو: از روزی خدا نخور یا از حيطه ولايت خدا خارج شویا مکانی پیدا کن که خدا تو را نبیند یا راهی بیاب که فرشته مرگ را از خود برانی و تسلیم او نشوی با تدبیری بیندیش که اگر مالک جهنم خواست تو را به آتش برد از او اطاعت نکنی و به آتش پا نگذاری، هرگاه یکی از این پنج چیز فراهم شد، هر گناه که خواستی انجام بده[۱۹].[۲۰]

اصل سوم: اعتقاد به نظام احسن

از منظر اسلام، جهان هستی به بهترین و زیباترین شکل ممکن آفریده شده است. به عبارت دیگر کاخ باشکوه آفرینش بر پایه نظام احسن بنا شده، به این معنی که نظامی کامل‌تر از آن تصور نمی‌شود. قرآن کریم می‌فرماید: ﴿الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ[۲۱].

نظام کنونی هستی بهترین نظام است؛ چون خداوند حکیم است کند و حکمت و از بین او صورت اقتضا می‌های کند فراوانی که از میان گزینه‌های بی‌شمار برای خلقت عالم، بهترین گزینه. ملاصدرا را انتخاب کند و از بین صورت‌های فراوانی که می‌شود به آفرینش داد، زیباترین صورت را برگزیند[۲۲]. ملاصدرا در این باره نوشته است: قاعده امکان اشرف دلالت می‌‌کند که فیاض مطلق در جایی که گزینه برتر ممکن باشد، گزینه پست‌تر را اقتضا نمی‌کند؛ چون لازمه فیاض وجود و مقتضای وجود حضرت واجب این است که آفرینش موجود برتر را مقدم کند. و به اصطلاح برچسب الاشرف فالاشرف بیافریند[۲۳]، بنابراین در عالن آفرینش هر موجود به بهترین و برترین صورت ممکن آفریده شده است[۲۴].

انسان اگر باور کند که در جهانی زندگی می‌کند که بهترین نظام و زیباترین صورت را داراست برای هماهنگی با این نظام، تلاش می‌‌کند برای خود نیز بهترین صورت باطنی و معنوی را برگزیند[۲۵].

اصل چهارم: حق مداری

در جهان‌شناسی اسلامی، جهان بر پایه حق آفریده شده است، به این معنی که هیچ ذره‌ای در این جهان بی‌دلیلی قانع کننده و بدون هدفی عاقلانه، آفریده نشده است؛ چراکه خالق جهان حکیم است و کار بیهوده نمی‌کند ﴿وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا بَاطِلًا ذَلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ[۲۶].

از این آیه کریمه استفاده می‌شود که چنین انگاره‌ای که در جهان چیزی بیهوده وجود دارد، موجب کفر است. حق‌مداری در این آموزه اسلامی، حامل معارف زیادی است. از آن جمله است[۲۷]:

هدفمندی جهان

مجموعه جهان برای رسیدن به هدفی حکیمانه آفریده شده و همه اجزای آن حتی خردترین ذرات و کمترین تحولات، در راستای این هدف پدید می‌‌آیند. در این باره به بخشی از سخنان امام صادق (ع) و در حدیث توحید مفضل اکتفا می‌‌کنیم: ای مفضل در همه‌اندام‌های بدن و تدبیری که در آنها برای رفع نیازمندی‌ها به کار رفته است، نیک بیندیش: دست‌ها برای گرفتن است، پاها برای راه رفتن، چشمان برای راه یافتن، دهان برای غذاخوردن، معده برای گواردن، جگر برای پالودن خوراک، گذرگاه‌ها و روزنه‌ها برای راندن فضولات خوراک، رگ‌ها برای حمل آن و‌ اندام نهان برای باقی ماندن نسل و چنین است همه‌اندام‌های دیگر که چون در آنها تأمل کنی و ‌اندیشه خود را به کار‌اندازی، خواهی یافت که هریک به حکمت و صلاح برای کاری مقدر شده است. اکنون تأمل کن در تدبیر حکیمانه ساختمان بدن و قرار گرفتن این ‌اندام‌ها در جاهای خود و فراهم آوردن این رگ‌ها و آوندها برای بیرون بردن فضولات، تا در بدن پراکنده نشود و اسباب ضعف تن فراهم نیاید.

به این حواس بنگر... آنها را پنج تا قرار داد تا پنج چیز را دریافت کند و هیچ یک از آنها فوت نشود. چشم را آفرید تا رنگ‌ها را دریافت کند که اگر رنگ‌ها بود و چشمی برای دریافت آنها وجود نداشت، هیچ سودی نداشتند. گوش را برای دریافت بانگ‌ها آفرید، چون اگر صداها بودند و گوشی برای دریافت آنها وجود نمی‌داشت، نیازی از انسان برطرف نمی‌شد و چنین است حواس دیگر... این حکمت داری و بهره ‌بخشی دو سویه است، بدین معنی که اگر چشم باشد، ولی رنگ‌ها نباشد، دیگر دیدن معنی نخواهد داشت و اگر گوش وجود داشته باشد، ولی اصواتی نباشد، شنیدن دیگر محلی نخواهد داشت. پس نیک بنگر که چگونه خدا مقدر ساخته است که این چیزها همدیگر را کامل کنند. برای هر حس، محسوسی قرار داده که در آن کار می‌‌کند و برای هر محسوسی حسی که وسیله درک آن است. افزون بر این، میان حسی و محسوس واسطه‌هایی وجود دارد که حس کردن جز به مدد آنها صورت نمی‌گیرد، مثل نور و هوا. اگر نور نبود تا رنگ را قابل دیدن کند، چشم رنگ را نمی‌دید، اگر هوایی برای رساندن صوت به گوش نبود، گوش نمی‌توانست بانگ‌ها ادراک کند[۲۸].[۲۹]

کمال‌گرایی

جهان با تمامی اجزای خرد و کلان خویش در حرکت است. حرکت از اجزای نهادی موجودات عالم است. در این حرکت هریک از موجودات به تنهایی و همه جهان به مجموع خود به سمت کمال ره می‌پیماید.

در حکمت متعالیه به اثبات رسیده است که خداوند متعال برای هر موجودی کمالی قرار داده و شوق رسیدن به آن را در نهادش به ودیعت نهاده است. همچنین به او حرکتی داده تا برای رسیدن به آن كمال تلاش و تکاپو کند[۳۰].

هر تحولی که رخ می‌‌دهد، هر چند کوچک اولاً، یک حرکت است، ثانياً، موجودی را قدمی به مقصد نزدیک می‌‌کند[۳۱].

اتقان و استحکام

خداوند متعال تمامی موجودات را در کمال اتقان آفریده است، در تمام جهان موجودی به چشم نمی‌آید که در سازمان خلقتش خللی وجود داشته باشد. ساحت فعل خدا از سستی و گسستگی منزه است. قرآن کریم می‌فرماید: ﴿الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا مَا تَرَى فِي خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِنْ تَفَاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَى مِنْ فُطُورٍ * ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ كَرَّتَيْنِ يَنْقَلِبْ إِلَيْكَ الْبَصَرُ خَاسِئًا وَهُوَ حَسِيرٌ[۳۲].

بر مبنای این آموزه است که رسول خدا (ص) می‌فرماید: "خدا رحمت کند کسی را که چون کاری می‌‌کند، محکمش کند"[۳۳].

در خبر است که وقتی سعد بن معاذ را دفن می‌کرد از اصحاب خشت و سنگ می‌گرفت بر لحد می‌چید و با خاک گل شکاف بین آنها را پر می‌کرد، وقتی کارش تمام شد، فرمود: می‌دانم در هر صورت جسم سعد بن معاذ می‌پوسد ولی خدا دوست دارد که وقتی کسی کاری می‌کند، محکمش کند[۳۴].[۳۵]

نظم

جهان بر اساس نظم آفریده شده و بر همین اساس نیز اداره می‌شود. آفرینش جهان بر پایه نظم است چنان که در تمام جهان نیازی به چشم نمی‌آید که پیش از پیدایش، پاسخ مناسب آن در طبیعت موجود نباشد و پدیده‌ای را نمی‌بینم که در این جهان هیچ نیازی به او نباشد.

تدبیر و اداره عالم نیز بر مبنای نظم است؛ چون هر جزئی از اجزای عالم در جایگاه مناسب خود به انجام وظیفه غریزی مشغول است و‌اندکی هم خطا نمی‌کنند ﴿لَا الشَّمْسُ يَنْبَغِي لَهَا أَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِ[۳۶].

نظم حاکم بر جهان چنان دقیق است که دانشمندان تجربی حتی اگر یک بار از رابطه علّى و معلولی دو چیز مطمئن شوند، آن را یک قانون فراگیر و همیشگی تلقی می‌کنند.

این انگاره فطری انسان که اگر چیزی یک بار منشأ پیدایش یک پدیده است، بارهای دیگر نیز می‌تواند منشأ باشد، مستند به این باور است که جهان منظم آفریده شده و منظم اداره می‌شود و قوانین محکم و استواری بر آن حاکم است ﴿فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلًا وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلًا[۳۷].[۳۸]

توازن

از مظاهر حق مداری جهان این است که هر چیزی به‌اندازه آفریده شده است نه بیشتر و نه کمتر. قرآن کریم می‌فرماید: ﴿وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ[۳۹].

و می‌‌فرماید: ﴿إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ[۴۰].[۴۱]

اصل پنجم: اصل تطهير

یکی از ویژگی‌های جهان از دیدگاه اسلامی - که از جلوه‌های رحمت الاهی نیز محسوب می‌شود - نمود تطهیر است. دستگاه آفرینش دارای خصیصه شستشو و تطهیر است[۴۲].

شستشوی ناپاکی‌ها و آلودگی‌ها و حرکت به سوی پاکی و قداست در عالم ماده و معنی و در ظاهر و باطن دستگاه آفرینش، حرکتی پیوسته و دائمی است. از مظاهر پاک‌سازی در عالم طبیعت می‌توان تصفیه هوا و تجزیه لاشه‌ها، پسماندها و فضولات را نام برد. در عالم معنی، مهم‌ترین نمود پاک‌سازی، آمرزش الاهی است که پیوسته از جانب خدا به سمت بندگان در جریان است. قرآن کریم می‌‌فرماید: ﴿يَدْعُوكُمْ لِيَغْفِرَ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ[۴۳].

این آیه کریمه نشان می‌دهد که خداوند متعال پیوسته خواهان خیر است و هیچ‌گاه برای بندگان خویش بد نمی‌خواهد[۴۴]. از این رو به مقتضای رحمت خویش، بدی‌های بندگان را می‌بخشد و اعمال زشت آنها را بی‌اثر می‌کند؛ البته می‌دانیم که خداوند متعال هیچ کاری را بدون سبب انجام نمی‌دهد. امام صادق (ع) می‌فرماید: "خداوند ابا دارد از اینکه کارهای جهان بدون سبب صورت پذیرند"[۴۵].

بنابراین، اراده پروردگار در مورد پاک‌سازی بندگان از راه‌های گوناگون و با اسباب مختلف عملی اگر چه تمامی این راه‌ها در نهایت به یک جا ختم می‌شوند و همه این اسباب به یک سبب اصلی می‌‌رسند. سبب اصلی آمرزش هرکس، تنها صلاحیت و شایستگی اوست که او را مشمول رحمت پروردگار می‌‌کند. برخی از راه‌هایی که رحمت پروردگار از آنها جریان پیدا می‌‌کند، بر بندگان نازل می‌شود و آنها را از آلودگی معنوی پاک می‌‌کند تا صلاحیت و شایستگی شمول رحمت و مغفرت را پیدا کنند، عبارت‌اند از بعثت پیامبران، عمل نیک بندگان، توبه و شفاعت[۴۶].

بعثت پیامبران

پیامبران الاهی با حضور خود در جامعه بشری، ناپاکی‌های معنوی را می‌‌زدایند و انسان‌ها را از بدی‌های اعتقادی، عملی و اخلاقی شستشو می‌‌دهند: ﴿هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ[۴۷].[۴۸]

کارهای نیک

یکی از نمودهای پاک‌سازی معنوی، تأثیر اعمال نیک در پالایش روح آدمی است. به طوری که:

اولاً، تأثیر کارهای نیک در رشد و کمال آدمی از تأثیر کارهای بد و ناروا در سقوط و انحطاط او بیشتر است. قرآن کریم می‌فرماید: ﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَمَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلَا يُجْزَى إِلَّا مِثْلَهَا[۴۹].

امام صادق (ع) در این باره می‌فرماید: "هنگامی که انسان تصمیم می‌گیرد کار نیکی انجام دهد، اگر آن را انجام ندهد، برای او پاداش یک کار نیک می‌نویسند و اگر انجامش دهد، ده برابر آن برایش پاداش می‌نویسند، ولی هنگامی که تصمیم می‌گیرد کار بدی انجام دهد تا زمانی که انجام نداده، کیفری برای او نمی‌نویسند. اگر از آن دست بداشت و انجامش نداد به خاطر اینکه کار بدی را ترک کرد، برای او پاداش یک کار نیک می‌نویسند و اگر انجامش داد، نه ساعت به او مهلت می‌دهند، اگر توبه کرد و پشیمان شد، برای او چیزی نمی‌نویسند، ولی اگر توبه نکرد و پشیمان نشد، برای او کیفر یک گناه می‌نویسند"[۵۰].

ثانياً، اعمال نیک آثار اعمال بد را از دل و پرونده عمل پاک می‌کنند. قرآن کریم می‌فرماید:﴿إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ[۵۱].

امام صادق (ع) در تفسیر این آیه می‌فرماید: "نمازی که مؤمن در شب میگزارد گناهان روزش را پاک می‌کند"[۵۲].

امیرالمؤمنین علی (ع) می‌فرماید: "اگر انسان از گناهان کبیره دوری کند، نمازهای پنجگانه گناهانی را که در فاصله یک نماز تا نماز دیگر صورت می‌گیرند، می‌پوشانند"[۵۳].

در خبر است که: سلمان فارسی در میان جمعی در سایه درختی نشسته بود، شاخه خشکیده‌ای را برداشت و تکانید، برگ‌های شاخه یکی پس از دیگری بر زمین ریخت. آنگاه فرمود از من نمی‌پرسید چرا چنین کردم؟ گفتند: برایمان بگو چرا چنین کردی فرمود: ما با رسول خدا ما در سایه درختی نشسته بودیم. شاخه خشکیده‌ای برداشت و تکانید تا برگ‌هایش ریخت، آنگاه فرمود: آیا درباره این کار از من نمی‌پرسید؟ عرض کردیم ای رسول خدا درباره آن برایمان بگو. فرمود: هنگامی که بنده مسلمان برای نماز برمی‌خیزد، گناهانش همانند برگ این درخت می‌ریزد [۵۴].

از رسول خدا روایت شده است: "نمازهای پنج‌گانه همانند نهر آبی است که از مقابل درب خانه شما بگذرد و شما هر روز پنج بار خود را در آن بشویید"[۵۵].

رسول خدا می‌‌فرماید: "نیکی‌ها، بدی‌ها را می‌برند، چنان که آب جرک را می‌شوید"«إِنَّ اَلْحَسَنٰاتِ يُذْهِبْنَ اَلسَّيِّئٰاتِ كما يذهب الماء الوسخ»[۵۶].[۵۷]

شفاعت

یکی از نمودهای جریان پاک‌سازی معنوی در جهان آفرینش از دیدگاه اسلام، شفاعت است که سلسله جنبان آن ذات اقدس الاهی است[۵۸].

قرآن کریم می‌فرماید: ﴿قُلْ لِلَّهِ الشَّفَاعَةُ جَمِيعًا[۵۹].

طبق این آموزه اسلامی، هرکس در این جهان واسطه رحمت خداست و انسان‌ها از او نور می‌گیرند و راه می‌یابند، در جهان دیگر واسطه شمول مغفرت است؛ بنابراین اولین و برترین شفیع رسول گرامی اسلام است.

پس از رسول خدا (ص)، اوصیا و امامان، آن‌گاه شهدای دانشمندان و در نهایت هر مؤمنی که در هدایت دیگران تأثیری دارد، روز قیامت به خواست و امر خداوند متعال، به‌اندازه شعاع تأثیرش در هدایت می‌تواند شفاعت کند. در روایت است: از امام صادق (ع) پرسیدند: آیا مؤمن می‌تواند برای خانواده خود شفاعت کند؟ فرمود: آری و شفاعتش پذیرفته می‌شود[۶۰].

آن حضرت طبق روایت دیگری می‌فرماید: اینکه مؤمن می‌تواند برای دوست خویش شفاعت کند، معلوم است[۶۱].

همچنین از رسول خدا نقل می‌کند که فرمود: تعداد مردمان قبيله ربيعه و مضر را پیروان على را کوچک نشمرید زیرا یکی از آنها می‌تواند به شفاعت کند[۶۲].

این بحث را با روایتی درباره کیفیت شفاعت حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا به پایان می‌بریم. از جابر بن عبدالله انصاری روایت شده است: به امام باقر عرض کردم فدایت شوم فضل مادر بزرگت فاطمه چیزی برایم؛ بگو که وقتی برای شیعیان نقل می‌کنم، شادمان شوند. فرمود: پدرم از جدم از رسول خدا (ص)برایم نقل کرد؛ در روز قیامت برای پیامبران منبرهایی از نور می‌گذارند. منبر من در آن روز از همه بلندتر است. خداوند متعال به من می‌گوید؛ ای محمد خطبه بخوان، من خطبه‌ای می‌خوانم که هیچ‌یک از انبیا و رسولان همانند آن را نشنیده است. پس از آن برای جانیشینان، منبرهایی از نور می‌گذارند و برای جانشین من على بن ابی طالب در وسط آنها منبری بلندتر از همه می‌گذارند. آن‌گاه خدای تعالی می‌فرماید: یا علی خطبه بخوان، علی برای خطبه‌ای می‌خواند که هیچ یک از اوصیا و رسولان مانند آن را نشنیده است. آن‌گاه برای پیامبرزادگان منبر می‌گذارند، منبر پسرانم را که از همه بلند است، در وسط می‌گذارند و سپس جبرئیل صدا می‌‌زند فاطمه دختر محمد (ص) کجاست؟ خدیجه دختر خویلد کجاست؟ مریم دختر عمران کجاست؟ آسیه دختر مزاحم کجاست؟ کلثوم مادر یحیی بن زکریا کجاست؟

آن‌گاه خداوند متعال می‌فرماید: ای اهل محشر من کرامت را به محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین دادم، اکنون سرها را فرافکنید و دیده‌ها را بربندید زیرا فاطمه به سمت بهشت می‌‌رود. جبرئیل ناقه‌ای از ناقه‌های بهشت می‌آورد که پشت و پهلویش با دیبا زینت داده‌اند و مهاری از مروارید‌تر لرزان هزار و پالانی از مرجان دارد. ناقه را پیش پای فاطمه می‌خوابانند و فاطمه سوار می‌شود، آنگاه صد هزار فرشته مبعوث می‌شوند تا در سمت راست او حرکت کنند، صد هزار مامو می‌شوند تا در سمت چپ او حرکت کنند و صد هزار مبعوث می‌شوند تا او را بر بال‌های خود تا بهشت ببرند.

هنگامی که فرشتگان او را بر درگاه بهشت می‌‌گذارند، فاطمه برمی گردد. خداوند می‌فرماید: ای دخت حبیب من، من تو را روانه بهشت کردم، چرا برمی‌گردی؟ عرض می‌کند: پروردگارا می‌خواهم در چنین روزی ارزش من معلوم شود.

خداوند متعال می‌فرماید: ای دخت حبیب من برگرد و نگاه کن هرکس در قلبش محبتی به تو یا یکی از فرزندان تو دارد، دستش را بگیر و با خود به بهشت ببر. ای جابر به خدا قسم فاطمه در آن روز شیعیانش را بر می‌‌چیند، چنانکه پرنده دانه‌های خوب را از دانه‌های بد جدا می‌‌کند. هنگامی که شیعیان فاطمه همراه او به درگاه بهشت می‌رسند، باز می‌‌گردند. خداوند عزوجل می‌گوید: ای دوستان من فاطمه برای شما شفاعت کرده، چرا برمی‌گردید؟ می‌گویند پروردگارا دوست داریم در چنین روزی ارزش ما معلوم شود.

خداوند می‌فرماید: ای دوستان من برگردید و پیدا کنید هرکس را که به خاطر محبت به فاطمه، شما را دوست می‌داشته یا به خاطر محبت به فاطمه، به شما غذایی داده یا به خاطر محبت به فاطمه، لباسی بر شما پوشیده یا به خاطر محبت به فاطمه، جرعه آبی به شما داده، یا به خاطر محبت به فاطمه، در غیاب شما از شما دفاع کرده است، پیدا کنید دستش را بگیرید و با خود به بهشت برید. آن‌گاه امام باقر فرمود: به خدا قسم از مردم کسی باقی نمی‌ماند مگر کافر یا منافق فرموده یا کسی قرآن که کریم شک دارد، آنها را به جهنم می‌برند، چون در میان طبقات جهنم جهنم گرفتار می‌شوند، طبق فریاد بر می‌‌آورند: هیچ کس از ما شفاعت نکرد، ما دوستی صمیمی نداریم و می‌گویند: اگر به دنیا بازگردیم مؤمن خواهیم بود، ولی هیهات آنها به این خواسته. خود نمی‌رسند، چون دروغ می‌گویند اگر باز هم به دنیا برگردند، همان شیوه را پیش می‌گیرند[۶۳]. داستان این مجلس را امام صادق (ع) نیز که خود حضور داشته نقل کرده است[۶۴].[۶۵]

توبه

توبه، نمودی دیگر از جریان پاک‌سازی معنوی در جهان است. روح انسان گناهکار در مثل، مانند زمینی است که به رغم پاکی ذاتی، آلوده شده و توبه حرکتی است که انسان برای پاک‌سازی روح خود انجام می‌دهد.

توبه هر چند به ظاهر فعالیتی است که انسان انجام می‌دهد، طبق آموزه‌های اسلامی از جهات مختلف به خدا مربوط می‌شود. از این رو از دیدگاه اسلام، توبه یکی از مظاهر آشکار رحمت خداست. تلاش میکنیم وجوه ارتباط توبه با خداوند متعال را به طور مختصر بیان کنیم[۶۶].

تشريع توبه

یکی از وجوه ارتباط توبه با خداوند متعال، وجه تشریعی توبه است. اگر خداوند متعال توبه را تشريع نمی‌‍کرد و آن را به بندگان خویش یاد نمی‌داد، هیچ گناه‌کاری برای پاک‌سازی خود از گناه تلاش نمی‌کرد. خداوند متعال نه تنها توبه را تشریح کرده، بلکه آن را به بندگان آموزش داده، واجب کرده و بندگان خویش را به آن تشویق کرده است.

قرآن کریم در آیات متعددی بر این نکته اساسی تأكید و تصریح کرده است که راه بازگشت بر انسان‌های آلوده، گناهکار بسته نیست و هرکس از گناهان خود بازگردد، خداوند او را می‌بخشد. از جمله می‌فرماید: ﴿وَالَّذِينَ عَمِلُوا السَّيِّئَاتِ ثُمَّ تَابُوا مِنْ بَعْدِهَا وَآمَنُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَحِيمٌ[۶۷]. و می‌فرماید: ﴿فَمَنْ تَابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ يَتُوبُ عَلَيْهِ[۶۸] [۶۹].[۷۰]

آموزش توبه

توبه یک حکم تشریفاتی نیست، بلکه حرکتی است حقیقی که اثری واقعی در جان انسان باقی می‌گذارد؛ بنابراین، دارای شرایطی است که بدون آنها ثمربخش نخواهد بود. جهت دیگر ارتباط توبه با خداوند متعال این است که شرایط توبه را به بندگان خویش آموخته است.

مهم‌ترین شرایط توبه که می‌توان گفت همه شرایط از فروع و شاخه‌های آنها حساب می‌شود، دو چیز است: نخست تصمیم قطعی ترک گناه و دیگر اصلاح خرابی‌هایی که در اثر گناه پدید آمده است. قرآن کریم در مقام آموزش شرط اول می‌‌فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحًا[۷۱].

نصوح در این آیه کریمه به معنی توبه‌ای است که انسان با اخلاص از کرده خود پشیمان شده، تصمیم قطعی بگیرد که هرگز آن را تکرار نکند[۷۲].

امام صادق (ع) نیز می‌فرماید: نصوح آن است که هرگز آن گناه را انجام ندهی[۷۳].

شرط دوم نیز در تعدادی از آیات کریمه کتاب الاهی به صراحت آمده است[۷۴].

قرآن کریم می‌فرماید: ﴿ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابُوا مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ وَأَصْلَحُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَحِيمٌ[۷۵].

و می‌فرماید: ﴿وَإِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَى[۷۶].[۷۷]

حکم به وجوب توبه

یکی از وجوهی که توبه را به خداوند متعال مرتبط می‌سازد، این است که خداوند توبه را بر بندگان واجب کرده است. قرآن کریم بارها به صورت وجوب به بندگان امر کرده است که از گناهان توبه کنند[۷۸]. از جمله می‌فرماید: ﴿تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ[۷۹].[۸۰]

تشویق

قرآن کریم علاوه بر آنکه توبه را تشریع و آن را به صورت عمومی ب بندگان واجب کرده و شرایط آن را نیز به آنها آموخته، به تشویق بندگان گناه‌کار پرداخته است. از جمله به آنها یادآور شده که توبه مایه فلاح و موجب رستگاری است[۸۱]. و فرموده است: خداوند توبه کنندگان را دوست می‌‌دارد ﴿إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ[۸۲].[۸۳]

توفيق توبه

یکی از وجوه ارتباط توبه با ذات اقدس الاهی، این است که به بندگان توفيق توبه عطا می‌کند.

توبه کار نیکی است که بنده انجام می‌‌دهد. تحقق این کار نیک مانند تمامی حسنات نیازمند نیروست و همه قوت و نیرو از آن خداست. خداست که قلب بنده را از گناه بیزار می‌‌کند، به او نیروی خودداری و پرهیز می‌دهد و اسباب و شرایط را برای دوری از گناه فراهم می‌کند و توبه در اختیار کند. بنده قرار می‌دهد؛ بنابراین بدون توفيق الاهی برای بنده ممکن نیست که از گناه برگردد و توبه کند[۸۴]. این توفیق همان عنایتی است که قرآن کریم آن را توبه خدا می‌نامد.

قرآن کریم درباره سه نفری که از شرکت در جنگ تبوک تخلف ورزیده و پس از آن از این گناه توبه کردند، می‌فرماید: ﴿ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا[۸۵].

حرف لام در کلمه ﴿لِيَتُوبُوا حرف غایت است، بنابراین توبه خدا در این آیه با هدف تحقق توبه آن سه نفر صورت پذیرفته است و به معنی توفیق است[۸۶].[۸۷]

پذیرش

وجه دیگری که توبه را با خداوند مرتبط می‌سازد، پذیرش توبه است. به این معنی که اگر خداوند عذر بنده را نپذیرد و توبه و بازگشت او را قبول نکند، هیچ فعالیتی در این زمینه ثمربخش نیست؛ ولی قرآن کریم چنان از پذیرش توبه سخن فرموده که گویی خداوند متعال آن را به عنوان حقی برای توبه کننده بر خود مقرر کرده است. می‌فرماید: ﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَرِيبٍ فَأُولَئِكَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِمْ[۸۸].

در تفسیر این آیه آمده است که منظور از جهالت و نادانی این نیست که گناه را نشناسد، بلکه مراد از جهل اینکه انسان تحت تأثير شهوت و امیال نفسانی قرار گیرد و منظور از قریب این نیست که فورا توبه کند. اگر چه توبه واجب فوری است - بلکه منظور این است که پیش از مرگ توبه کند[۸۹]؛ چون در مقابل این گروه یعنی کسانی که زود توبه می‌‌کنند، کسانی را قرار داده که تا لحظه مرگ دست از گناه برنمی دارند، می‌فرماید: ﴿وَلَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ حَتَّى إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ وَلَا الَّذِينَ يَمُوتُونَ وَهُمْ كُفَّارٌ[۹۰].

از این مقابله استفاده می‌شود که منظور از "به زود" زمانی است که انسان می‌تواند گناه کند، ولی توبه می‌کند و از گناه دست بر می‌دارد.

همان‌طور که از مقابله ﴿لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ با ﴿الَّذِينَ يَمُوتُونَ وَهُمْ كُفَّارٌ استفاده می‌شود، که منظور از جاهل کسی است که تحت تأثير شهوت و بدون فکر و برنامه‌ریزی مرتکب گناه می‌شود، نه در اثر بی‌ایمانی؛ بنابراین به منظور از جهل بی‌اطلاعی است و نه منظور از به زودی، توبه فوری؛ با این حال آیه کریمه توبه را با حرف ﴿عَلَيْ همراه آورده تا نشان دهد که خداوند پذیرش توبه را بر خود واجب کرده و در پایان آیه می‌‌فرماید: ﴿أُولَئِكَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِمْ تا نشان دهد که خدا به این وظیفه‌ای که خود از سر رحمت برای خود مقرر کرده، عمل خواهد کرد[۹۱].[۹۲]

منابع

پانویس

  1. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۵.
  2. «و اوست آن کس که آسمان‌ها و زمین را به درستی آفرید و روزی که فرماید: باش! بی‌درنگ خواهد بود، گفتار او راستین است و روزی که در «صور» دمند فرمانفرمایی از آن اوست؛ دانای نهان و آشکار است و او فرزانه آگاه است» سوره انعام، آیه۷۳.
  3. «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند» سوره جن، آیه ۲۶؛ ر. ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۱۷۱.
  4. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۱۱۷.
  5. «خداوند همان است که آسمان‌ها و زمین و آنچه را که میان آنهاست در شش روز آفرید سپس بر اورنگ (فرمان‌فرمایی جهان) استیلا یافت؛ شما را هیچ دوست و میانجی‌یی جز او نیست؛ آیا پند نمی‌گیرید؟» سوره سجده، آیه ۴.
  6. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۳۷۴.
  7. «کار (جهان) را از آسمان تا زمین تدبیر می‌کند سپس (کردارها) در روزی که در شمار شما هزار سال است به سوی او بالا می‌رود» سوره سجده، آیه ۵.
  8. سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۳۷۷.
  9. «هیچ سخنی بر زبان نمی‌آورد مگر آنکه نزد او فرشته مراقبی حاضر است (تا آن سخن را بنویسد)» سوره ق، آیه ۱۸.
  10. «گفت: دانش آن در کتابی نزد پروردگار من است؛ پروردگارم نه بیراه می‌شود و نه فراموش می‌کند» سوره طه، آیه ۵۲.
  11. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص۱۶۹.
  12. «و خداوند به آنچه انجام می‌دهند نیک داناست» سوره انفال، آیه ۴۷.
  13. «بی‌گمان پروردگار من فراگیر هر کاری است که انجام می‌دهید» سوره هود، آیه ۹۲.
  14. «و خداوند (خود) مراقب کسانی است که به جای او سرورانی (را به پرستش) می‌گیرند» سوره شوری، آیه ۶.
  15. جارالله محمود زمخشری، کشاف، ج۳، ص۴۶۰
  16. محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۹، ص۱۴۵.
  17. «بی‌گمان پروردگار من نگاهبان همه چیز است» سوره هود، آیه ۵۷.
  18. ر. ک: سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۱، ص۳۰۹.
  19. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۵، ص۱۲۶ (با ترجمه آزاد).
  20. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۱۱۷-۱۱۹.
  21. «اوست که هر چه آفرید نیکو آفرید» سوره سجده، آیه ۷.
  22. سیدمحسن خرازی، بدایة المعارف الالاهیه، ج۱، ص۱۳۲.
  23. ر. ک: محمد صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی الأسفار الاربعه، ج۷، ص۱۴۷.
  24. ملاصدرا، اسفار، ج۷، ص۱۴۶-۱۵۸ فصلی به این مطلب اختصاص داده است.
  25. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۱۱۹-۱۲۰.
  26. «و ما آسمان و زمین و آنچه را میان آنهاست بیهوده نیافریدیم؛ این پندار کافران است پس وای از آتش (دوزخ) بر کافران!» سوره ص، آیه ۲۷؛ همچنین ر. ک: سوره انبیاء، آیه ۱۶-۱۸؛ سوره دخان، آیه ۳۸-۳۹؛ سوره احقاف، آیه ۳؛ سوره زمر، آیه ۵؛ سوره روم، آیه ۸.
  27. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۱۲۰.
  28. احمد آرام، ترجمه الحیاة، ج۱، ص۴۲۲-۴۲۳ با اندکی تصرف.
  29. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۱۲۰-۱۲۱.
  30. محمد صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعه، ج۷، ص۱۹۷.
  31. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۱۲۱-۱۲۲.
  32. «همان که هفت آسمان را تو بر تو آفرید، در آفرینش (خداوند) بخشنده هیچ ناسازواری نمی‌بینی؛ چشم بگردان! آیا هیچ شکاف و رخنه‌ای می‌بینی؟ * سپس بار دیگر چشم بگردان تا چشم، خسته و رنجه به سوی تو بازگردد» سوره ملک، آیه ۳-۴.
  33. « رَحِمَ اللهُ امرَءً عَمِلَ عَمَلاً فَاَتقَنَه»؛ حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۵.
  34. علی بن حسین صدوق، امالی، ص۴۶۸.
  35. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۱۲۲-۱۲۳.
  36. «نه در خور خورشید است که به ماه رسد و نه شب بر روز پیشی می‌گیرد و هر یک در سپهری شناورند» سوره یس، آیه ۴۰.
  37. «از سر گردنکشی در زمین و نیرنگ زشت؛ و نیرنگ زشت، جز به نیرنگباز برنمی‌گردد؛ پس آیا جز سنّت پیشینیان (خود) را چشم می‌دارند؟ هرگز برای سنت خداوند دگرگونی نخواهی یافت و هرگز برای سنّت خداوند جابه‌جایی نخواهی یافت» سوره فاطر، آیه ۴۳.
  38. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۱۲۳.
  39. «و هیچ چیز نیست جز آنکه گنجینه‌های آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازه معیّن فرو نمی‌فرستیم» سوره حجر، آیه ۲۱.
  40. «ما هر چیزی را به اندازه‌ای آفریده‌ایم» سوره قمر، آیه ۴۹؛ همچنین ر. ک: سوره فرقان، آیه ۲؛ سوره طلاق، آیه ۳.
  41. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۱۲۳-۱۲۴.
  42. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۴، ص۲۵۵.
  43. «او شما را فرا می‌خواند تا برخی از گناهانتان را بیامرزد» سوره ابراهیم، آیه ۱۰.
  44. محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۶، ص۲۷۹؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۶، ص۶۳.
  45. «أَبَى اَللَّهُ أَنْ يُجْرِيَ اَلْأَشْيَاءَ إِلاَّ بِأَسْبَابٍ»؛ صفار، بصائر الدرجات، ج۲۶، ص۵۲۵؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۱، ص۱۸۳.
  46. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۱۲۴-۱۲۵.
  47. «اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند» سوره جمعه، آیه ۲.
  48. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۱۲۵.
  49. «کسانی که نیکی آورند ده برابر آن (پاداش) دارند و کسانی که بدی آورند جز همانند آن کیفر نمی‌بینند و به آنان ستم نخواهد شد» سوره انعام، آیه ۱۶۰.
  50. علی بن حسین صدوق، توحید، ص۴۰۸.
  51. «بی‌گمان نیکی‌ها بدی‌ها را می‌زدایند» سوره هود، آیه ۱۱۴.
  52. «صَلاَةُ اَلْمُؤْمِنِ بِاللَّيْلِ تَذْهَبُ بِمَا عَمِلَ مِنْ ذَنْبٍ بِالنَّهَارِ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۳، ص۲۶۶.
  53. «اَلصَّلَوَاتُ اَلْخَمْسُ كَفَّارَةٌ لِمَا بَيْنَهُنَّ مَا اُجْتُنِبَتِ اَلْكَبَائِرُ وَ هِيَ اَلَّتِي قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- إِنَّ اَلْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ اَلسَّيِّاتِ»؛ قاضی نعمان مغربی، دعائم الاسلام، ج۱، ص۱۳۵.
  54. آقا حسین طباطبایی بروجردی، جامع الاحادیث الشیعه، ج۴، ص۱۸.
  55. احمد بن حنبل، مسند، ج۳، ص۳۱۷.
  56. محمد بن مرتضی فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ج۷، ص۲۵.
  57. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۱۲۵-۱۲۷.
  58. ر. ک: مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۱، ص۲۶۱.
  59. «بگو: میانجیگری، همه از آن خداوند است» سوره زمر، آیه ۴۴.
  60. احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۱۴۸.
  61. علی بن حسین صدوق، ثواب الاعمال، ص۲۱۱.
  62. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۸، ص۵۶.
  63. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۴۳، ص۶۵.
  64. فرات کوفی، تفسیر فرات، ص۲۹۸.
  65. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص.
  66. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۱۲۹.
  67. «و آنان که گناهان را مرتکب شده‌اند آنگاه، از پس آن توبه کرده و ایمان آورده‌اند بی‌گمان پروردگارت پس از آن آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره اعراف، آیه ۱۵۳.
  68. «و هر کس پس از ستم کردن خویش توبه کند و به راه آید بی‌گمان خداوند توبه او را می‌پذیرد که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۳۹.
  69. برای آگاهی بیشتر، ر. ک: سوره انعام، آیه ۵۴؛ سوره نحل، آیه ۱۱۹؛ سوره طه، آیه ۱۸۲؛ سوره فرقان، آیه ۷۱.
  70. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۱۲۹-۱۳۰.
  71. «ای مؤمنان! به سوی خداوند توبه‌ای راستین کنید، امید است که پروردگار شما از گناهانتان چشم پوشد و شما را در بوستان‌هایی درآورد که از بن آنها جویبارها روان است؛ در روزی که خداوند پیامبر و مؤمنان همراه او را خوار نمی‌گذارد، فروغ آنان پیشاپیش و در سوی راستشان» سوره تحریم، آیه ۸.
  72. محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۱۰، ص۴۹
  73. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۴۳۲.
  74. ر. ک: سوره مائده، آیه ۳۹؛ سوره انعام، آیه ۵۴؛ سوره طه، آیه ۸۲؛ سوره فرقان، آیه ۷۱.
  75. «سپس بی‌گمان پروردگارت نسبت به کسانی که از سر نادانی کار بد انجام داده‌اند آنگاه پس از آن توبه کرده و به راه آمده‌اند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره نحل، آیه ۱۱۹.
  76. «و به راستی من آمرزنده آن کسم که توبه کند و ایمان آورد و کاری شایسته کند سپس به راه آید» سوره طه، آیه ۸۲.
  77. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۱۳۰-۱۳۱.
  78. ر. ک: سوره هود، آیه ۳، ۵۲، ۶۱ و ۹۰؛ سوره تحریم، آیه ۸؛ سوره نور، آیه ۳۱.
  79. «ای اهل ایمان همگی به سوی خدا بازگردید (توبه کنید)» سوره نور، آیه ۳۱.
  80. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۱۳۱.
  81. ﴿وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ «و همگان ای مؤمنان! به درگاه خداوند توبه کنید، باشد که رستگار گردید» سوره نور، آیه ۳۱.
  82. بی‌گمان خداوند توبه کاران را دوست» سوره بقره، آیه ۲۲۲.
  83. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۱۳۲.
  84. ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۲۳۷.
  85. «آنگاه (خداوند) بر ایشان بخشایش آورد تا توبه کنند» سوره توبه، آیه ۱۱۸.
  86. واحدی، تفسیر واحدی، ص۴۸۵۱.
  87. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۱۳۲.
  88. «(پذیرش) توبه بر خداوند تنها برای آنان است که از نادانی کار زشتی انجام می‌دهند سپس زود توبه می‌کنند پس، این کسانند که خداوند توبه آنها را می‌پذیرد و خداوند دانایی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۷.
  89. جارالله محمود زمخشری، کشاف، ج۱، ص۵۱۲.
  90. «و توبه آن کسان که کارهای زشت می‌کنند تا هنگامی که مرگ هر یک از ایشان فرا رسد، می‌گوید: اکنون توبه کردم و نیز توبه آنان که در کفر می‌میرند پذیرفته نیست؛ برای آنها عذابی دردناک فراهم ساخته‌ایم» سوره نساء، آیه ۱۸.
  91. جارالله محمود زمخشری، کشاف، ج۱، ص۵۱۳.
  92. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۱۳۲-۱۳۳.