وظایف حکومت اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از مسئولیت‌های حاکمیت)

تأمین رفاه جامعه و فقرزدایی

زدوده شدن غبار فقر و محرومیت از جامعه و فراگیر شدن رفاه و آسایش و برخورداری همه قشرها از زندگی مطلوب و رضایت‌بخش، نشانه رشد و توسعه جامعه در همه ابعاد است. به طور مسلم چنین جامعه‌ای در مسیر ترقی و صعود بر قله‌های انسانیت و دست‌یابی به ارزش‌های الهی بوده و سعادت و فلاح را برای مردم به ارمغان خواهد آورد. براین اساس، مطالب این مبحث را در بررسی وظایف کلی حکومت اسلامی در مورد تأمین رفاه همگانی و محرومیت‌زدایی، با بهره‌گیری از سیره حکومتی مولا علی(ع) پی خواهیم گرفت.

تأمین رفاه عامه

بهروزی و آسایش، گواراترین نعمت[۱]، موهبتی ناشناخته[۲] و نیاز اولی انسان است؛ به‌گونه‌ای که برآورده کردن آن، می‌بایست از مهم‌ترین اهدافِ برنامه‌های نظام اسلامی در ابعاد مختلف باشد تا در پرتو تحقق آن حیات بشری لذت‌بخش[۳] و گوارا[۴] شود و زمینه سیر إلی الله فراهم گردد. از این رو امامان معصوم(ع) گاه ضمن دعاهای خویش، زندگی آبرومندانه را از خداوند طلب می‌کردند. «ابوحمزه ثمالی» از امام محمد باقر(ع) دعای مفصلی به نام «دعای جامع» نقل می‌کند. در بخشی از این دعا، خدا را چنین می‌خواند: «وَ أَسْأَلُكَ اللَّهُمَ الرَّفَاهِيَةَ فِي مَعِيشَتِي مَا أَبْقَيْتَنِي، مَعِيشَةً أَقْوى بِهَا عَلى طَاعَتِكَ، وَ أَبْلُغُ بِهَا رِضْوَانَكَ»[۵]؛ خداوندا! از تو رفاه در همه زندگی‌ام را مسئلت می‌کنم. از تو چنان زندگانی می‌خواهم که مرا به طاعتت تقویت کند و به یاری آن به رضوانت دست یابم. جامعه‌ای که در آن عافیت و آسایش، فقط به عنوان آرزو و آرمان مطرح شود هیچ سعادتی - چه دنیوی و چه اخروی - قابل حصول نخواهد بود[۶].

از محضر پیامبر اکرم(ص) و درباره بهترین دعا سؤال کردند. حضرت فرمود: بهترین دعا این است که از خداوند آمرزش و عافیت [و بهروزی] در دنیا و آخرت را طلب نمایی. چهار بار سؤال را تکرار کردند و پیامبر(ص) همان پاسخ را داده و سپس فرمودند: اگر در دنیا و آخرت بتوانی به آن دو دست یابی، در واقع به فلاح و رستگاری حقیقی رسیده‌ای[۷]. از این رو، پیامبر اکرم(ص) مؤمنان را توصیه می‌کردند که آیه شریفه رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ[۸] را بیشتر بخوانند و می‌فرمودند که منظور از «حسنه» در دنیا، صحت و آسایش و در آخرت، مغفرت و رحمت خداوند است[۹].

از این رو یکی از وظایف و رسالت‌های اساسی و مهم حکومت اسلامی، تأمین رفاه و سلامتی جامعه در همه ابعاد می‌باشد، تا مسیر تکامل و پیشرفت جامعه اسلامی در کمال آرامش و رفاه مطلوب، هموارتر و پررهرو‌تر بوده باشد. امیرمؤمنان(ع) در تبیین این رسالتِ نظام اسلامی می‌فرماید: در نظام خدایی همگان در راحت و گشایش‌اند و هر یک را بر زمام‌دار حتی باشد برابر آن‌چه وضع او را سامان دهد و زمام‌دارِ مسلمانان، نمی‌تواند از زیر بار وظیفه‌ای که در این خصوص خداوند بر دوش او نهاده است، به شایستگی بیرون آید، جز با تلاش، کمک گرفتن از خدا و آماده کردن خود بر پایبندی به حق و صبر در تمامی موارد، چه آسان باشد و چه دشوار.[۱۰]؛

امیرمؤمنان(ع) در بخشی از پاسخ خود در مقابل جوسازی‌های خوارج، به فلسفه حکومت در تأمین جامعه اشاره می‌فرماید: «وَ إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِيرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ... حَتَّى يَسْتَرِيحَ بَرٌّ وَ يُسْتَرَاحَ مِنْ فَاجِرٍ»[۱۱]؛ مردم نیازمند زمام‌داری هستند، چه نیکوکار و چه بدکار، تا در سایه حکومتش... نیکوکاران در رفاه و مردم از دست بدکاران، در امان باشند. امام صادق(ع) درباره مصادیق رفاه و آسایش زندگی فرمود: پنج خصلت است که هرکس فاقد یکی از آنها باشد، همواره شادی‌اش ناقص، خردش زائل و قلبش مشغول است: تن درستی، ایمنی، وسعت روزی، مونس موافق - راوی گوید: پرسیدم، انیس موافق کیست؟ امام(ع) فرمودند: همسر صالح، فرزند صالح و رفیق صالح - و پنجم که همه آن خصال را در بر دارد، آرامش خاطر است[۱۲].

یعنی زندگی راحت چیزی جز تن درستی، امنیت، وسعت روزی و مونس موافق نیست. آن امام همام(ع) در حدیثی دیگر در همین خصوص فرمود: پنج چیز است که اگر کسی فاقد آن باشد، زندگی‌اش گوارا نمی‌شود: سلامتی، امنیت، غنی، قناعت و مونس موافق[۱۳]. در این دو روایت، در مصادیق رفاه سازگاری هست؛ زیرا در حقیقت وسعت روزی وقتی حاصل می‌شود که انسان از ثروت کافی و قناعت برخوردار باشد. البته در مکتب اسلام، رفاه و آسایش هدف غایی نیست، بلکه وسیله‌ای برای هموار نمودن مسیر سعادت و نیل به لذت ابدی است که همان قرب خداوند و بهشت رضوان الهی می‌باشد. بنابراین، حکومت اسلامی موظف است با تحقیقات جامع و دقیق، برنامه‌های لازم را برای تأمین آسایش و سلامت مردم تنظیم کرده، به اجرا گذارد و بکوشد موانع تحقق آن را از میان بردارد که در این مورد، فراگیر نمودن خدمات امنیتی، بهداشتی، آموزشی و تربیتی و نیز تلاش در جهت فقر‌زدایی مؤثر خواهد بود.[۱۴]

فقرزدایی

محرومیت و تنگ‌دستی از مهم‌ترین عوامل تهدید و تخریب جامعه است و می‌تواند آن را در همه ابعاد به ورطه انحطاط برد؛ به گونه‌ای که از بین رفتن چنین جامعه‌ای بهتر از حیات ذلت بار آن است[۱۵]؛ چراکه محرومیت موجب فقر در دین و دین‌داری می‌شود[۱۶]، خصلت‌ها و دوستی‌ها، زشت و غیرانسانی می‌شود[۱۷]، جرم و جنایت، ظلم و تجاوز به حقوق و تعدی از حدود، فساد و بی‌بند و باری، خواری و پستی و در یک کلام از هم‌پاشیدگی ارزش‌های انسانی به بار می‌نشیند و آن، دردناک‌ترین بلا و مصیبت‌بار‌ترین گرفتاری در عالم هستی است[۱۸] که حتی متفکران و اندیشوران را در یافتن راه چاره متحیر و سرگردان می‌سازد[۱۹].

در بینش امیرمؤمنان(ع)، محرومیت‌زدایی و رفع نیازِ نیازمندان یک مسئولیت بزرگ انسانی و ایمانی است که غفلت از آن تحت هیچ شرایطی روا نیست. احساس این مسئولیت در وجود مبارک آن حضرت چنان بود که غم بینوایان حضرتش را به شدت اندوهگین و متأثر می‌ساخت. در سال‌های پایانی عمر شریف‌شان که درآمد غلاتِ حضرت بالغ بر چهل هزار دینار بود، تقریباً تمامی این وجوه را صرف رسیدگی به نیازمندان می‌نمود و سهم خود ایشان آن‌گونه بود که گاه شمشیر خود را در بازار به فروش گذاشته و می‌فرمود: اگر به اندازه پول لباس و یا طعام شبی در اختیار داشتم، آن را نمی‌فروختم[۲۰]. محمد بن حنفیه می‌گوید: آن گاه که تاریکی شب همه جا را فرا می‌گرفت، قنبر را صدا می‌زد و با کوله باری از خرما و آرد به سوی خانه‌هایی که قبلاً شناسایی کرده بود به راه می‌افتاد، به گونه‌ای که هیچ کس از کار او آگاه نمی‌شد تا مایه حفظِ عفت و آبروی فقرا و محرومان باشد[۲۱]. مکتب امیرمؤمنان(ع) حکومت اسلامی را موظف می‌کند، که فقر‌ستیزی و از بین بردن محرومیت را در تمامی برنامه‌ریزی‌های جاری کشور لحاظ کند و در کلیه ساختارهای حکومتی تفکر از بین بردن فقر و محرومیت را حاکمیت بخشد تا هرگونه عنصری را که می‌تواند در به وجود آمدن محرومیت و تنگدستی جامعه دخیل باشد، از میان برداشته و شالوده نظام را از چنین عواملی پاکسازی کند.

از جمله عوامل مؤثر در محرومیت و فقر عمومی، ترجیح خواص و مقدم نمودن آنها بر توده مردم است که موجب تمرکز امکانات جامعه در نقطه‌ای خاص و محرومیت و فقر دیگران می‌شود. فشار حاصل از چنین گردشِ نامتعادلِ درآمد، بر طبقات محروم جامعه، چنان با سرعت رو به افزایش می‌گذارد که می‌توان آن را اثرگذارترین عامل در پیدایش و گسترش هر چه سریع‌تر فقر عمومی و محرومیت جامعه در برخورداری از نعمت دانست. امیرمؤمنان(ع) نگرانی خود را از وقوع چنین جریانی این‌گونه اظهار می‌فرماید: «وَ لَكِنَّنِي آسَى أَنْ يَلِيَ أَمْرَ هَذِهِ الْأُمَّةِ سُفَهَاؤُهَا وَ فُجَّارُهَا فَيَتَّخِذُوا مَالَ اللَّهِ دُوَلًا وَ عِبَادَهُ خَوَلًا»[۲۲]؛ از این اندوهناکم که بی‌خردان و تبه‌کاران این امت، امرتان را به دست گیرند و مال خدا را [در بین خود]دست به دست بگردانند و بندگان او را [محروم و] برده خود سازند.

اولین اقدام‌های اصلاحاتی امیرمؤمنان(ع) در این زمینه، بازگرداندن بخشش‌ها و قطایعی[۲۳] بود که در زمان عثمان به نزدیکان و خواص اعطا شده بود[۲۴].

حضرت(ع) در این خصوص فرمود: «وَ اللَّهِ لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ بِهِ النِّسَاءُ وَ مُلِكَ بِهِ الْإِمَاءُ لَرَدَدْتُهُ فَإنَّ فِي الْعَدْلِ سَعَةً وَ مَنْ ضَاقَ عَلَيْهِ الْعَدْلُ فَالْجَوْرُ عَلَيْهِ أَضْيَقُ»[۲۵]؛ به خدا سوگند! اگر بدان قطایع دست یابم - اگرچه مهریه زنان قرار گرفته و یا کنیزانی با آن خریده باشند - با قاطعیت، همه را به بیت المال باز می‌گردانم؛ چراکه گشایش کارهای اجتماع در عدالت است و کسی که عدالت بر او تنگ آید بی‌تردید طاقت ظلم را هم ندارد. ناتوانی حکومت در تأمین اجتماعی یا بی‌توجهی آن در رسیدگی به مشکلات و کمبودهای معیشتی، آموزشی، تربیتی و بهداشتی مردم، به خصوص قشر ضعیف و ناتوان جامعه، از عوامل تأثیرگذار در به وجود آمدن و گسترش فقر و محرومیت باشد. و در چنین جامعه‌ای هر گونه حرکت به سوی رشد و توسعه، با توجه به قدرت فراوان توان‌گران در جذب امکانات مادی و معنوی جامعه، سرانجامی جز بی‌عدالتی و فقر نخواهد داشت.

علی(ع) پیرمرد از کار افتاده‌ای را دید که از مردم کمک می‌خواست؛ آن‌گاه از اطرافیان پرسید: «مَا هَذَا فَقَالُوا يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ نَصْرَانِيٌّ قَالَ فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع) اسْتَعْمَلْتُمُوهُ حَتَّى إِذَا كَبِرَ وَ عَجَزَ مَنَعْتُمُوهُ أَنْفِقُوا عَلَيْهِ مِنْ بَيْتِ الْمَالِ»[۲۶]؛ او کیست؟ گفتند: نصرانی است. حضرت فرمود: از او کار کشیدید، تا پیر و از کار افتاده شده و اکنون او را رها کرده و محروم می‌کنید؟ از بیت‌المال به او کمک کنید. بنابراین، حکومت اسلامی موظف است با سازمان‌دهیِ برخی نهادها و تخصیص بخشی از بیت‌المال برای تأمین نیازهای محرومان و ضعیفان جامعه و از بین بردن عوامل فقر و تنگدستی[۲۷]، تلاش و اهتمام خود را به کار بندد؛ به طوری که هرگونه سستی یا عدم کارآیی در این زمینه ناپذیرفتنی است و عرصه را برای فرصت‌طلبان و سودجویان فراهم خواهد آورد تا با ترفندهایی مانع دست‌یابی فقرا و مستحقان به حقوق و سهم خود از بیت‌المال و سایر مزایا شوند؛ از این رو حضرت علی(ع) به کارگزارانش گوشزد می‌کند که در این خصوص دقیق عمل کرده و از اهمال و سستی بپرهیزند: «وَ إِنَّا مُوَفُّوكَ حَقَّكَ فَوَفِّهِمْ حُقُوقَهُمْ وَ إِلَّا تَفْعَلْ فَإِنَّكَ مِنْ أَكْثَرِ النَّاسِ خُصُوماً يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ بُؤْسَى لِمَنْ خَصْمُهُ عِنْدَ اللَّهِ الْفُقَرَاءُ وَ الْمَسَاكِينُ وَ السَّائِلُونَ وَ الْمَدْفُوعُونَ وَ الْغَارِمُونَ وَ ابْنُ السَّبِيلِ وَ مَنِ اسْتَهَانَ بِالْأَمَانَةِ وَ رَتَعَ فِي الْخِيَانَةِ وَ لَمْ يُنَزِّهْ نَفْسَهُ وَ دِينَهُ عَنْهَا فَقَدْ أَحَلَّ بِنَفْسِهِ الذُّلَّ وَ الْخِزْيَ فِي الدُّنْيَا وَ هُوَ فِي الآْخِرَةِ أَذَلُّ وَ أَخْزَى»[۲۸]؛ ما حقوق واقعی تو را به کمال می‌پردازیم، تو نیز بکوش حقوق آنان [[[مردم]]] را بی‌کم‌وکاست بپردازی وگرنه به روز قیامت از کسانی باشی که بیشترین مدعیان با او در ستیز خواهند بود. و وای بر کسی که در پیشگاه خدا، فقرا و مساکین، و درخواست‌کنندگان و آنان که از حق‌شان محروم‌اند و بدهکاران و ورشکستگان و در راه ماندگان، دشمن او باشند و از او شکایت کنند. و کسی که امانت الهی را دست کم گیرد و دست به خیانت آلوده کند و دل و دین از خیانت منزه نسازد، درهای خواری را در دنیا به روی خود گشوده در قیامت خوارتر و رسواتر خواهد بود. حضرت علی(ع) در ضمن برنامه حکومتی که به مالک اشتر صادر نمودند، راهکارهایی در مورد ریشه‌کن کردن فقر و محرومیت تعیین کردند، تا با به کار بستن آنها این معضل اجتماعی برای همیشه حل گردد.

امام(ع) در این‌باره در نامه ۵۳ نهج‌البلاغه به مالک موارد زیر را تذکر دادند:

  1. سهمی از بیت المال برای این گروه اختصاص بده[۲۹]؛
  2. از محصول زمین‌های غنیمتی اسلام در هر شهری سهمی برای آنان تعیین کن[۳۰]؛
  3. به طور عادلانه حقوق همه محرومین، [را]، چه آنها که در مرکز زندگی می‌کنند و چه آنان که در دورترین نقطه کشور ساکن‌اند به آنان برسان[۳۱]؛
  4. مبادا قدرت و نعمتی که از آن برخوردار هستی، موجب شود از این گروه غافل بمانی و این بهانه که به خاطر رسیدگی به کارهای بزرگ و مهم آنان را فراموش کردی، مورد قبول نیست[۳۲]؛
  5. باید سرپرستی و رسیدگی به افرادی که به تو دسترسی ندارند و با چشم حقارت و پستی به آنان نگریسته شده و خوار و بی‌چیز قلمداد می‌شوند به عهده بگیری[۳۳]؛
  6. برای رسیدگی به امور این طبقه محروم، از یاران بسیار امین و مورد اطمینان خود استفاده کن، تا گزارشات دقیق در مورد احوال و گرفتاری آنان را برای تو بازگو کنند[۳۴]؛
  7. چنان با جدیت در رسیدگی به حقوق این طبقه محروم رفتار کن که در پیشگاه خدا کوتاهی نکرده باشی و عذرت پذیرفته باشد،؛ چراکه در میان تمام طبقات ملت، این قشر از همه به عدالت و انصاف نیازمندترند[۳۵]؛
  8. یتیمان و پیرانِ از کار افتاده را که هیچ راه چاره‌ای ندارند و نمی‌توانند دست نیاز به سوی مردم دراز کنند، پیوسته دل‌جویی کن و به مشکلات آنان رسیدگی نما[۳۶].

بدین ترتیب، حضرت علی(ع) مالک و همه حاکمان اسلامی را موظف می‌کند که غبار فقر و محرومیت را از چهره جامعه اسلامی بزدایند و با تخصیص منابع لازم و پیش‌بینی نهادهای مؤثر در این خصوص، تدابیر و سیاست‌های اصولی و سازنده را اتخاذ کنند.

این در حالی است که برخی نظریه‌پردازان نظام سرمایه‌داری، گاه به طور رسمی خواستار بی‌توجهی به اقشار محروم و فقیر جامعه‌اند و با تأثیر پذیرفتن از اندیشه افزون‌طلبی و زیاده خواهی غریزی انسان، نهایت تفاوت میان بینش الهی در حکومت علوی و نظام‌های مدعی تجدد و پیشرفت را نمایان ساخته‌اند. «هربرت اسپنسر»، وقتی به تبیین مفهوم بقای اصلح می‌پردازد، مدعی می‌شود: وظیفه قوی‌های اقتصادی این است که ضعیفان اقتصادی را از صحنه روزگار براندازند و اقدامات درمانی و تأمین اجتماعی نه تنها دردی را دوا نمی‌کند، بلکه بر دامنه و دوران درد و رنج انسان‌ها می‌افزاید؛ زیرا جمعیت رو به افزایش است و سرانجام همه از گرسنگی خواهند مرد[۳۷]. «مالتوس» رحم بر تهی‌دستان را خطای نابخشودنی دانسته است: کسانی که از قبل دنیا را در اختیار دارند، از حق استفاده از این مواهب برخوردارند و اگر به قدری گمراه باشند که بر تهی‌دستان گرسنه رحم کنند، به زودی جزای خطای خود را خواهند دید[۳۸].[۳۹]

منابع

پانویس

  1. «عَنِ الْإِمَامِ عَلِيٍّ(ع): الْعَافِيَةُ أَهْنَى النِّعَمِ»؛ غررالحکم، ج۱، ص۲۴۰؛ «الصِّحَّةُ أَفْضَلُ النِّعَمِ‌»؛ غررالحکم، ج۱، ص۲۶۳.
  2. «عَنِ الْإِمَامِ عَلِيٍّ(ع): - الْعَوَافِي إِذَا دَامَتْ جُهِلَتْ وَ إِذَا فُقِدَتْ عُرِفَتْ»؛ غررالحکم، ج۲، ص۷۸؛ «عَنِ الْإِمَامِ الصَّادِقِ‌(ع): الْعَافِيَةُ نِعْمَةٌ خَفِيَّةٌ إِذَا وُجِدَتْ نُسِيَتْ وَ إِذَا فُقِدَتْ ذُكِرَتْ»؛ محمدی ری‌شهری، میزان الحکمه، ج۵، ص۲۰۲۲؛ شیخ عباس قمی، سفینة النجاة، ج۶، ص۳۰۷.
  3. «عَنِ الْإِمَامِ عَلِيٍّ(ع): بِالْعَافِيَةِ تُوجَدُ لَذَّةُ الْحَيَاةِ»؛ غرر الحکم، ج۳، ص۲۰۳؛ عنه(ع): «بِالصِّحَّةِ تُسْتَكْمَلُ اللَّذَّةُ»؛ غرر الحکم، ج۳، ص۲۰۹.
  4. «عَنِ الْإِمَامِ عَلِيٍّ(ع): لَا عَيْشَ أَهْنَأُ مِنَ الْعَافِيَةِ»؛ غرر الحکم، ج۶، ص۳۹۴.
  5. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۳، ص۸۳، ح۲۳۴.
  6. «عَنِ الْإِمَامِ عَلِيٍّ(ع): إِنَّ الْعَافِيَةَ فِي الدِّينِ وَ الدُّنْيَا لَنِعْمَةٌ جَلِيلَةٌ وَ مَوْهِبَةٌ جَزِيلَةٌ»؛ عبدالواحد آمدی، غرر الحکم، ج۲، ص۶۶۷.
  7. «عن رسول الله(ص) - لما سئل عن الدعاء الأفضل - تسأل ربك العفو و العافية في الدنيا و الآخرة، ثم أتاه من الغد فأجابه مثل ما أجاب في اليوم الأول، وهكذا إلى اليوم الرابع ثم أتاه من اليوم الرابع فقال: يا رسول الله! أي الدعاء أفضل؟ قال: تسأل ربك العفو و العافية في الدنيا و الآخرة؛ فإنك إذا أعطيتهما في الدنيا ثم أعطيتهما في الآخرة فقد أفلحت»؛ محمدی ری‌شهری، میزان الحکمه، ج۵، ص۲۰۲۳.
  8. «و از ایشان کسانی هستند که می‌گویند: پروردگارا! در این جهان به ما نکویی بخش و در جهان واپسین هم نکویی ده و ما را از عذاب آتش نگاه دار» سوره بقره، آیه ۲۰۱.
  9. شیخ عباس قمی، سفینة البحار، ج۶، ص۳۰۷.
  10. «وَ فِي اللَّهِ لِكُلٍّ سَعَةٌ وَ لِكُلٍّ عَلَى الْوَالِي حَقٌّ بِقَدْرِ مَا يُصْلِحُهُ وَ لَيْسَ يَخْرُجُ الْوَالِي مِنْ حَقِيقَةِ مَا أَلْزَمَهُ اللَّهُ مِنْ ذَلِكَ إِلَّا بِالاهْتِمَامِ وَ الِاسْتِعَانَةِ بِاللَّهِ وَ تَوْطِينِ نَفْسِهِ عَلَى لُزُومِ الْحَقِّ وَ الصَّبْرِ عَلَيْهِ فِيمَا خَفَّ عَلَيْهِ أَوْ ثَقُلَ»؛ نهج البلاغه، نامه ۵۳.
  11. نهج البلاغه، خطبه ۴۰.
  12. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع): خَمْسُ خِصَالٍ مَنْ فَقَدَ وَاحِدَةً مِنْهُنَ لَمْ يَزَلْ نَاقِصَ الْعَيْشِ زَائِلَ الْعَقْلِ مَشْغُولَ الْقَلْبِ فَأَوَّلُهَا صِحَّةُ الْبَدَنِ وَ الثَّانِيَةُ الْأَمْنُ وَ الثَّالِثَةُ السَّعَةُ فِي الرِّزْقِ وَ الرَّابِعَةُ الْأَنِيسُ الْمُوَافِقُ قُلْتُ وَ مَا الْأَنِيسُ الْمُوَافِقُ قَالَ الزَّوْجَةُ الصَّالِحَةُ وَ الْوَلَدُ الصَّالِحُ وَ الْجَلِيسُ الصَّالِحُ وَ الْخَامِسَةُ وَ هِيَ تَجْمَعُ هَذِهِ الْخِصَالَ الدَّعَةُ»؛ ابی جعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی، الخصال، ص۲۸۴.
  13. «عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(ع) قَالَ: خَمْسٌ مَنْ لَمْ يَكُنَّ فِيهِ لَمْ يَكُنْ فِيهِ لَمْ يَتَهَنَّأِ الْعَيْشُ الصِّحَّةُ وَ الْأَمْنُ وَ الْغِنَى وَ الْقَنَاعَةُ وَ الْأَنِيسُ الْمُوَافِقُ»؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۱، ص۸۳، ح۳.
  14. کریمی والا، محمد رضا، وظایف متقابل مردم و حکومت در حاکمیت علوی ص ۶۲.
  15. «عَنِ الْإِمَامِ عَلِيٍّ(ع): الْقَبْرَ خَيْرٌ مِنَ الْفَقْرِ»؛ غررالحکم، ج۱، ترجمه حسینی، ص۱۰۶.
  16. «عَنْ رَسُولِ اللَّهِ‌(ص): كَادَ الْفَقْرُ أَنْ يَكُونَ كُفْراً»؛ میزان الحکمه، ج۶، ص۲۴۳۸؛ «يَا بُنَيَّ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكَ الْفَقْرَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنْهُ فَإِنَّ الْفَقْرَ مَنْقَصَةٌ لِلدِّينِ»؛ نهج البلاغه، حکمت ۳۱۹؛ «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع): قَالَ: الْفَقْرُ الْمَوْتُ الْأَحْمَرُ فَقُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) الْفَقْرُ مِنَ الدِّينَارِ وَ الدِّرْهَمِ فَقَالَ لَا وَ لَكِنْ مِنَ الدِّينِ‌»؛ سفینة البحار، ج۱، ص۱۲۹؛ غررالحکم، ج۱، ص۳۴۵.
  17. «عَنِ الْإِمَامِ عَلِيٍّ(ع): العسر يسين الأخلاق و يوحش الوفاق»؛ غررالحکم، ج۲، ص۹.
  18. «عَنْ رَسُولِ اللَّهِ‌(ص): أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَى إِبْرَاهِيمَ(ع) خَلَقْتُكَ وَ ابْتَلَيْتُكَ بِنَارِ نُمْرُودَ فَلَوِ ابْتَلَيْتُكَ بِالْفَقْرِ وَ رَفَعْتُ عَنْكَ الصَّبْرَ فَمَا تَصْنَعُ قَالَ إِبْرَاهِيمُ يَا رَبِّ الْفَقْرُ إِلَيَّ أَشَدُّ مِنْ نَارِ نُمْرُودَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى فَبِعِزَّتِي وَ جَلَالِي مَا خَلَقْتُ فِي السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ أَشَدَّ مِنَ الْفَقْرِ»؛ میزان الحکمه، ج۶، ص۲۴۴۲.
  19. «عَنِ الْإِمَامِ عَلِيٍّ(ع): إِنَّ الْفَقْرَ... مَدْهَشَةٌ لِلْعَقْلِ»؛ میزان الحکمه، ج۶، ص۲۴۴۱؛ غررالحکم، ج۲، ص۴۹۸.
  20. ر.ک: محمدی ری‌شهری، موسوعة الامام علی بن ابی‌طالب(ع)، ج۴، ص۲۲۴.
  21. جارالله زمخشری، ربیع الأبرار و نصوص الأخبار، ج۲، ص۱۴۸.
  22. نهج البلاغه، نامه ۶۲.
  23. قطایع، زمین‌های متعلق به بیت‌المال بود که از آن خراج می‌گرفتند.
  24. مسعودی در مروج‌الذهب (ج ۲، ص۳۳۲ و۳۳۳) سرگذشت بیت‌المال جامعه اسلامی در دوران خلافت عثمان را چنین بیان نموده است: «عبدالله بن عقبه» می‌گوید: روزی که عثمان کشته شد، صد و پنجاه هزار دینار و یک میلیون درهم در نزد خزانه‌دارش موجود بود و ارزش املاکش در وادی القری و حنین و غیره صدها هزار دینار بوده است و اسب‌ها و شترهای فراوانی از خود به جای گذاشت. مسعودی اضافه می‌کند: در روزگار عثمان جمعی از صحابه املاک و خانه‌ها اندوختند، از جمله زبیر بن عوام است که خانه‌ای در بصره ساخت که تا این زمان (۳۳۲ﻫ) باقی و معروف است. زبیر خانه‌هایی نیز در مصر و کوفه و اسکندریه ساخته بود... مال (نقدی) زبیر پس از وفاتش به پنجاه هزار دینار بالغ بود و هزار اسب و هزار برده و کنیز و زمین‌هایی از خود به جای گذاشت. «طلحة بن عبدالله تمیمی» خانه‌ای در کناسه کوفه ساخت و قیمت گندمی که برای او از عراق می‌آمد، هر روز به مبلغ هزار دینار بوده است. بعضی گفته‌اند: درآمد غلات او از عراق بیش از این بوده است. «عبدالرحمن بن عوف زهری» خانه‌ای وسیع ساخت و صد اسب و هزار شتر و ده هزار گوسفند داشت و نقد او پس از مرگش در حدود ۰۰۰/۶۸۸/۲ دینار یا درهم بود. «سعید بن مسیب» گوید: وقتی که «زید بن ثابت» مرد، طلا و نقره‌هایی که از او باقی مانده بود، با تبرها می‌شکستند، به اضافه نقدینه‌ها و اراضی که صدها هزار دینار ارزش داشت. «ابن ابی‌الحدید» در شرح نهج البلاغه (ج ۱، ص۶۷) در این باره می‌نویسد: عثمان به «عبدالله بن ابی سرح» برادر شیری خود تمام غنایمی را که خداوند از فتح ناحیه شمال غربی آفریقا یعنی از طرابلس غرب تا طنجه، برای عثمان نصیب فرموده بود بخشید، بدون اینکه هیچ کس از مسلمانان را در آن شریک قرار دهد. «بخاری» در صحیح (ج ۲، ص۳۰، ح۳۱۲۹) می‌گوید: زبیر دارای چهار زن بود که سهم هر یک از زنان او پس از کسر ثلث آنها ۰۰۰/۲۰۰/۱ بوده است. وی اضافه می‌کند: پس همه مال زبیر ۰۰۰/۲۰۰/۵۰ بوده است. علامه امینی در کتاب گران‌سنگ الغدیر (ج ۸، ص۳۴۴) صورت مقداری از بخشش‌های عثمان به دینار و درهم را آورده است.
  25. نهج البلاغه، خطبه ۱۵.
  26. ابی‌جعفر محمد بن حسن الطوسی، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۲۹۳.
  27. ر.ک: محمد رضا حکیمی، الحیاة، ترجمه احمد آرام، ج۴، ص۳۱۷–۳۷۰.
  28. نهج البلاغه، نامه ۲۶.
  29. «وَ اجْعَلْ لَهُمْ قِسْماً مِنْ بَيْتِ مَالِكِ‌».
  30. «وَ قِسْماً مِنْ غَلَّاتِ صَوَافِي الْإِسْلَامِ فِي كُلِّ بَلَدٍ».
  31. «فَإِنَّ لِلْأَقْصَى مِنْهُمْ مِثْلَ الَّذِي لِلْأَدْنَى وَ كُلًّا قَدِ اسْتَرْعَيْتَ حَقَّهُ».
  32. «فَلَا يَشْغَلَنَّكَ عَنْهُمْ بَطَرٌ فَإِنَّكَ لَا تُعْذَرُ بِتَضْيِيعِ التَّافِهِ لِإِحْكَامِكَ الْكَثِيرَ الْمُهِمَّ فَلَا تُشْخِصْ هَمَّكَ عَنْهُمْ».
  33. «وَ تَفَقَّدْ أُمُورَ مَنْ لَا يَصِلُ إِلَيْكَ مِنْهُمْ مِمَّنْ تَقْتَحِمُهُ الْعُيُونُ وَ تَحْقِرُهُ الرِّجَالُ‌».
  34. «فَفَرِّغْ لِأُولَئِكَ ثِقَتَكَ مِنْ أَهْلِ الْخَشْيَةِ وَ التَّوَاضُعِ فَلْيَرْفَعْ إِلَيْكَ أُمُورَهُمْ».
  35. «ثُمَّ اعْمَلْ فِيهِمْ بِالْإِعْذَارِ إِلَى اللَّهِ يَوْمَ تَلْقَاهُ فَإِنَّ هَؤُلَاءِ مِنْ بَيْنِ الرَّعِيَّةِ أَحْوَجُ إِلَى الْإِنْصَافِ مِنْ غَيْرِهِمْ».
  36. «وَ تَعَهَّدْ أَهْلَ الْيُتْمِ وَ ذَوِي الرِّقَّةِ فِي السِّنِّ مِمَّنْ لَا حِيلَةَ لَهُ وَ لَا يَنْصِبُ لِلْمَسْأَلَةِ نَفْسَهُ وَ ذَلِكَ عَلَى الْوُلَاةِ ثَقِيلٌ وَ الْحَقُّ كُلُّهُ ثَقِيلٌ».
  37. تارولستر، آینده سرمایه‌داری، ترجمه عزیز کاوند، ص۳۱۳.
  38. آربلاستر آنتونی، ظهور و سقوط لیبرالیسم، ترجمه عباس مخبر، ص۲۷۴.
  39. کریمی والا، محمد رضا، وظایف متقابل مردم و حکومت در حاکمیت علوی ص ۶۶.