یزید بن معاویه در تاریخ اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

یزید مکنی به ابوخالد،[۱] دومین خلیفه از سلسله خلفای اموی فرزند معاویة بن ابی‌سفیان است. مادرش میسون دختر بجدل‌ بن انیف‌ بن دلجة بن نغاثة بن عدی‌ بن زهیر بن حارثه کلبیه بود[۲] و خانواده‌ مادری‌اش‌ از اعراب‌ مسیحی‌ بودند، اگر چه‌ مسلمان‌ شده‌، لکن‌ هیچ‌گاه‌ آداب‌ و ارزش‌ها و فرهنگ‌ مسیحی‌ را ترک‌ نکرده‌ بودند.

نسب

یزید به سال ۲۵، ۲۶ و یا ۲۷ هجری در ماطرون دمشق متولد شد.[۳]

به گفته نسابه کلبی، «میسون» زنی بدکاره و یزید فرزند نامشروع «سفّاح» غلام پدر میسون (بجدل یا بحدل) بود و معاویه پس از ازدواج با میسون یزید را از خود پنداشت یا به خود نسبت داد. بنا به نقل ابن‌کثیر در حالی‌ که میسون بر یزید باردار بود، معاویه او را طلاق داد.[۴] بنا به نقلی دیگر او به همراه فرزندش یزید به کاخ آمد اما به معاویه گفت که پوشیدن عبا و زندگی در خیمه را بیشتر از ماندن در کاخ و جامه حریر بر تن کردن دوست می‌دارم، او را با فرزند وی به قبیله‌اش فرستاد. یزید در آنجا تربیتی بیابانی یافت و چون میان صحرانشینان پرورش یافته بود، گفتاری روان داشت و شعر نیک می‌سرود و شاعری نغز گفتار بود. اشعاری که به او منسوب است دارای بیت‌های روانی است. خطبه‌ای را هم که به او نسبت داده و گفته‌اند پس از زمامداری در مسجد دمشق خواند، کوتاه اما محکم و فصیح است.

یزید مردی قد بلند، فربه و پُر مو بود.[۵]

همسران: فاخته ملقب به حبّه دختر ابوهاشم‌ بن عتبه، اُمّ‌کلثوم‌ دختر عبدالله بن عامر و چندین کنیز.[۶]

فرزندان: معاویه بن یزید، خالد بن یزید، عبدالله اکبر بن یزید، ابوسفیان بن یزید، عبدالله اصغر بن یزید، عمر بن یزید، عبدالرحمان بن یزید بن معاویه، یزید بن یزید، عثمان بن یزید، عتبةالاعور، ابوبکر بن یزید، محمد بن یزید، عاتکه بن یزید، «اُمّ‌عثمان»، «اُمّ‌عبدالرحمن»، «اُمّ‌محمد»، «اُمّ‌یزید» و «رمله».[۷]

دامادها: عبدالملک بن مروان بن حکم همسر عاتکه، اصبغ بن عمر بن عبدالعزیز همسر اُمّ‌یزید، عمرو بن عتبة بن ابی‌سفیان همسر اُمّ‌محمد، عباد بن زیاد بن ابیه همسر اُمّ‌عبدالرحمن، عثمان بن محمد بن ابی‌سفیان همسر اُمّ‌عثمان و عتبة بن عتبة ابی‌سفیان همسر «رمله».[۸]

یزید با وجود فرزندان زیادی که داشت، از او نسلی باقی نماند.[۹]

یزید کیست؟

سیاه‌ترین صفحات تاریخ بشر صفحاتی است که در آن شرح زندگی یزید ثبت شده است. اگرچه رسوائی‌ها و جنایت‌های بنی‌‌امیه آنها را در میان بزه‌کاران تاریخ و زمامداران پست و جبار، مشهورتر از همه ساخت؛ ولی یزید برای این دودمان ننگ و عاری شد که نزدیک بود مردم آن همه ننگ و رسوائی سایر افراد این فامیل را فراموش کنند و فقط یزید را یگانه قهرمان کفر و شرارت، طغیان و سبک مغزی، دنائت و عداوت با خاندان پیغمبر بشناسند. بنی‌‌امیه مانند یک صفحه سیاه در تاریخ ظاهر شدند، و یزید در آن صفحه سیاه نقطه‌ای شد که سیاهی‌اش تاریک‌تر و مصداق ﴿ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ[۱۰] گشت. یزید جوان بدخوئی بود که شب و روزش را در می‌گساری و اشتغال به تار می‌گذراند و از مجلس زن‌ها و ندمایش بر نمی‌خاست مگر برای شکار، و هفته‌ها را در شکار بی‌اطلاع از جریان امور کشور سر می‌کرد. علاقه شدید یزید به شعر او را به می‌گساری و معاشرت با شعراء و ندماء راغب کرده بود و میل مفرط او به شکار او را از رسیدگی به امور ملک و سیاست باز می‌داشت. توجه او به تربیت یوزها و بوزینگان او را در عداد و همردیف صاحبان یوز و بوزینه قرار داد. یزید بوزینه‌ای داشت که آن را ابوقبیس می‌خواند، و لباس حریر به او می‌پوشاند و آن را به طلا و نقره زینت می‌نمود و در مجالس شراب حاضر می‌ساخت و در مسابقات اسب‌دوانی بر الاغی سوارش می‌کرد و تحریص می‌نمود تا مسابقه را از اسب‌ها ببرد. یزید حتی در مدینه پیغمبر نیز از می‌گساری، و گناه خودداری نمی‌کرد.[۱۱]

شناخت یزید

وی یزید بن معاویة بن ابی‌سفیان بن صخر بن حرب بن امیة بن شمس، ابوخالد اموی است. در سال ۲۶هجری به هنگام استانداری پدرش در سرزمین شام در خلافت عثمان به دنیا آمد. مادرش میسون دختر بَجدَل کلبی بود که معاویه پیش از خلافتش با او ازدواج کرد[۱۲]. میسون به دلیل این که نمی‌توانست زندگی در دِمَشق را تحمل کند، از معاویه جدا شد و در بادیه زندگی کرد. یزید نیز در بادیه و در سایه حمایت مادرش بزرگ شد، از این‌رو جوانی سخن پرداز و شاعر بود، تا آنجا که گفته‌اند: «شعر با پادشاه آغاز گردید و با پادشاه پایان یافت»[۱۳]. منظور از پادشاه امریء القیس و یزید بود. معاویه علاقه وافری داشت که یزید خلق و خویی... پیدا کند تا میان او و مردم پیوند استواری برقرار شود.

از این‌رو وقتی معاویه به خلافت رسید، برای یزید برنامه‌ریزی کرد و تصمیم گرفت برخی کارهای بزرگ را به وی بسپارد، و او را برای کار و تحصیلِ جدیّت، ورزیده سازد، و به مسلمانان بشناساند و برای منصب خلافتی که بعدها عهده‌دار خواهد شد، آماده کند. پس او را به جنگ روم فرستاد و فرماندهی سپاه احتیاطی فتح قُسْطَنطَنیّه را در سال ۴۹ / ۶۶۹، به او سپرد. همچنین او را امیرالحاج کرد و هنگامی که تصمیم گرفت خلافت را به او بسپارد، او را واداشت تا زندگی جدّی و دوراندیشانه‌ای پیش گیرد و او را به نرم‌خویی و ترک خوش‌گذرانی و غرق در نعمت بودن توصیه کرد تا خود را برای منصبی که در انتظارش بود، تربیت کند[۱۴] و سیاستی را که می‌بایست در کشورداری و اداره آن، همچنین در برخورد با مردم اجرا نماید، برای او ترسیم کرد[۱۵].

روایت شده است زمانی که معاویه به حال احتضار افتاد، از ضحاک بن قیس و مسلم بن عقبه مری خواست که یزید را از وصیتش آگاه کنند. در آن وصیت چنین آمده بود: «در مردم حجاز بنگر! ایشان اصل و نسب تو هستند. هرکدام نزد تو آمد، او را گرامی بدار و از غایب‌های آنان دستگیری کن. به مردم عراق بنگر! اگر از تو خواستند که هر روز کارگزاری را عوض کنی، چنان کن، برکناری یک کارگزار در نزد من دوست داشتنی‌تر از آن است که صدهزار شمشیر در برابر تو از نیام برآید. به مردم شام بنگر! آنان ملتزمان رکاب و رازداران تواند. اگر با دشمنت در چیزی شریک شدند، بر آنان غلبه کن، و سپس مردم شام را به سرزمین‌شان برگردان؛ زیرا شامی‌ها اگر در سرزمین دیگری باشند، خوی و اخلاق آنان را می‌گیرند.

من درباره سه نفر از قریش بر تو بیمناکم: حسین بن علی (ع)، عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر، عبدالله بن عمر مردی است که دین او را از پای درآورده است. چیزی از تو نخواهد خواست، و حسین بن علی (ع) مرد کم خطری است. امیدوارم خداوند تو را از او کفایت کند و او را به وسیله کسانی که پدرش را کشتند و برادرش را واگذاشتند، از سر راه تو بردارد. او خویشاوندی نزدیک و حقی بزرگ و نزدیکی به محمد (ص) دارد، گمان می‌کنم عراقی‌ها، او را به قیام وادار کنند. اگر بر او پیروز شدی، از او درگذر! اگر من، همنشین او بودم، چنین می‌کردم؛ اما ابن زبیر همانند اسب (اسبی که در حال یورتمه رفتن است) و سوسمار است. اگر او را دیدی، میخ‌کوبش کن، مگر این که از تو صلح بخواهد، پس از او بپذیر و تا می‌توانی جلوی خون‌ریزی قومت را بگیر»![۱۶].

یزید وقتی به حکومت رسید، تلاش کرد محتوای وصیت پدرش را اجرا کند و آن سندی درباره شیوه حکمرانی، سیاست مداری، اداره کردن و رفتار با مردم محسوب می‌شود. هنگامی که معاویه مُرد، مردم برای خلافت، با یزید بیعت کردند. در این بین، تنها دو نفر از مردم حجاز، یعنی حسین بن علی (ع) و عبدالله بن زبیر از بیعت خودداری کردند و به مکه پناه بردند[۱۷]. به این ترتیب خلافتِ حکومتی وسیع، ثروتمند و سیاسی به یزید سپرده شد که هیچ تلاشی برای ساختن آن نکرده بود. وی بدون این که به طور کلی از خوش‌گذرانی دست بردارد، به حکمرانی روی آورد و یقین داشت که کارها طبق خواسته او پیش خواهد رفت. بر این باور بود که وظیفه همه مردم است که از او اطاعت کنند و هر کس عصیان کند، با شمشیر او روبه‌رو خواهد شد.[۱۸].

مقدمه

یزید بن معاویة بن ابی سفیان- که مادرش مَیسون، دختر بَجدَل کلبی بود - در سال ۲۵ یا ۲۶ هجری، متولّد شد و در سال ۶۴ هجری، به هلاکت رسید. وی که مُجرم اصلی در فاجعه خونبار کربلا بود، تنها سه سال پس از این فاجعه، در ۳۸ سالگی با ننگ‌آمیزترینِ مرگ‌ها، از دنیا رفت و با مرگش، حکومت ننگین خاندان ابوسفیان نیز پایان یافت. گزارش‌ها، درباره علّت مرگ ناگهانی یزید، مختلف‌اند؛ اما مورّخان، اتّفاق نظر دارند که افراط در مِی گُساری و بَدمستی، موجب هلاکت او گردید. برخی گفته‌اند: وی هنگام رقص و در حال بدمستی به زمین خورد و مغزش متلاشی گردید. برخی، گاز گرفته شدن توسط میمونش را که با وی بازی می‌کرد، و برخی، کثرت می‌گساری و قی کردنِ پیاپی آن را عامل هلاکت او ذکر کرده‌اند. همچنین گزارش شده که صورت او پس از مرگ، همچون قیر، سیاه شد و با ظاهری چون باطنش، به عالم آخرت منتقل گردید. گفتنی است که عبّاسیان، در سال‌های نخست حکومتشان، قبرهای یزید، معاویه و عبد الملک بن مروان را نبش کردند و استخوان‌های باقی مانده آنان را آتش زدند.[۱۹]

جنایات حکومت یزید

به گفته تاریخ‌نگاران: یزید طی دوران حکومتش که بیش از سه سال و نیم به طول نینجامید، سه جنایت هولناک و تکان‌دهنده که تاریخ، نظیر آنها را سراغ نداشت مرتکب شد به گونه‌ای که نه تنها برای همیشه چهره تاریخ امویان بلکه تاریخ جهان اسلام را نیز، سیاه نمود، از جمله:

  1. یزید با به شهادت رساندن فرزند دلبند نبی اکرم حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) و اعضای خاندان و یاران باوفای آن حضرت در سال ۶۱ هجری و به اسارت درآوردن زنان و کودکان آن بزرگوار و گردش دادن آنان در برابر دیدگان انبوه جمعیت از شهری به شهر دیگر، کمال بی‌حرمتی را نسبت به اهل بیت وی روا داشت، در صورتی که آنان دودمان رسول اکرم (ص) به شمار آمده و میلیون‌ها مسلمان به آنان ارج و احترام می‌نهادند و وجود آنها یادآور شخصیت رسول خدا (ص) و حق و خیر و برکات اسلام، تلقی می‌شد.
  2. یزید پس از حادثه عاشورا اقدام به هتک حرمت مدینه رسول خدا نمود و ساکنان آن دیار را از دم تیغ گذراند و آبرو و نوامیس مردم را برای دژخیمان شام مباح اعلام کرد؛ زیرا مردم مدینه به شهادت رساندن امام حسین (ع) را جنایتی بزرگ شمرده و یزید را بر این کار شدیدا مورد اعتراض قرار دادند.
  3. او مکه را به محاصره درآورد و کعبه را ویران ساخت و هزاران انسان بی‌گناه را در حرمی که خداوند آنها را محترم شمرده و امنیّت و مصونیّت بخشیده بود، به قتل رساند.[۲۰]

منابع

پانویس

  1. انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی، ج۵، ص۲۹۹؛ البدایة و النهایة، ابن‌کثیر دمشقی، عمادالدین اسماعیل‌بن عمر، قاهره: ۱۹۳۲ میلادی، ابن‌کثیر دمشقی، عمادالدین اسماعیل‌بن عمر، قاهره: ۱۹۳۲ میلادی، ج۸، ص۲۲۶؛ تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، زرکلی، خیرالدین، بیروت: ۱۹۸۶ میلادی، ذهبی، محمدبن احمد، چاپ بشار عوّاد معروف، بیروت: ۱۴۲۴ قمری، ج۵، ص۲۷۰.
  2. ر. ک: المحبّر، ابن حبیب، محمد، به کوشش ایلزه لیشتن اشتتر، حیدر آباد دکن: ۱۳۶۱ قمری/ ۱۹۴۲ میلادی، ص۲۱؛ تاریخ الیعقوبی، احمد بن اسحاق (ابن‌واضح)، بیروت: دارصادر، ۱۳۷۹ قمری / ۱۹۶۰ میلادی، ج۲، ص۲۴۱؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمدبن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی، ج۵، ص۴۹۹،۳۲۹؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی‌ بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبه التراث، بیروت: ۱۳۸۵-۱۳۸۶ قمری، ج۴، ص۱۲۵؛ البدایة و النهایة، ابن‌کثیر دمشقی، عمادالدین اسماعیل‌بن عمر، قاهره: ۱۹۳۲ میلادی، ابن‌کثیر دمشقی، عمادالدین اسماعیل‌بن عمر، قاهره: ۱۹۳۲ میلادی، ج۸، ص۲۲۶؛ تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، زرکلی، خیرالدین، بیروت: ۱۹۸۶ میلادی، ذهبی، محمدبن احمد، چاپ بشار عوّاد معروف، بیروت: ۱۴۲۴ قمری، حوادث و وفیات ۶۱ تا ۸۰ هجری، ج۵، ص۲۷۰.
  3. ر. ک: المحبّر، ابن حبیب، محمد، به کوشش ایلزه لیشتن اشتتر، حیدر آباد دکن: ۱۳۶۱ قمری/ ۱۹۴۲ میلادی، ص۲۱؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ قمری / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ میلادی، ج۴، ص۱۶۰؛ البدء و التاریخ، مقدسی، مطهربن طاهر، پاریس: چاپ کلمان هوار، ۱۸۹۹ – ۱۹۱۹ میلادی، چاپ افست تهران: ۱۹۶۲ میلادی، ج۶، ص۱۴؛ مروج الذهب و معادن الجوهر، مسعودی، علی بن الحسین، چاپ باربیه دومنار و پاوه دوکورتی، پاریس: ۱۸۶۱-۱۸۷۷ میلادی، ج۳، ص۲۰۷-۲۰۸؛ البدایة و النهایة، ابن‌کثیر دمشقی، عمادالدین اسماعیل‌بن عمر، قاهره: ۱۹۳۲ میلادی، ابن‌کثیر دمشقی، عمادالدین اسماعیل‌بن عمر، قاهره: ۱۹۳۲ میلادی، ج۸، ص۲۲۶؛ تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، زرکلی، خیرالدین، بیروت: ۱۹۸۶ میلادی، ذهبی، محمدبن احمد، چاپ بشار عوّاد معروف، بیروت: ۱۴۲۴ قمری، حوادث و وفیات ۶۱ - ۸۰ هجری، ج۵، ص۲۷۱؛ الاعلام، زرکلی، خیرالدین، بیروت: ۱۹۸۶ میلادی، ج۸، ص۱۸۹.
  4. ر. ک: البدایة و النهایة، ابن‌کثیر دمشقی، عمادالدین اسماعیل‌بن عمر، قاهره: ۱۹۳۲ میلادی، ابن‌کثیر دمشقی، عمادالدین اسماعیل‌بن عمر، قاهره: ۱۹۳۲ میلادی، ج۸، ص۲۲۷؛ تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، زرکلی، خیرالدین، بیروت: ۱۹۸۶ میلادی، ذهبی، محمدبن احمد، چاپ بشار عوّاد معروف، بیروت: ۱۴۲۴ قمری، حوادث و وفیات ۶۱ - ۸۰ هجری، ج۵، ص۲۷۱.
  5. المحبّر، ابن حبیب، محمد، به کوشش ایلزه لیشتن اشتتر، حیدر آباد دکن: ۱۳۶۱ قمری/ ۱۹۴۲ میلادی، ص۲۱؛ البدء و التاریخ، مقدسی، مطهربن طاهر، پاریس: چاپ کلمان هوار، ۱۸۹۹ – ۱۹۱۹ میلادی، چاپ افست تهران: ۱۹۶۲ میلادی، ج۶، ص۱۶؛ البدایة و النهایة، ابن‌کثیر دمشقی، عمادالدین اسماعیل‌ بن عمر، قاهره: ۱۹۳۲ میلادی، ابن‌کثیر دمشقی، عمادالدین اسماعیل‌بن عمر، قاهره: ۱۹۳۲ میلادی، ج۸، ص۲۲۷؛ تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، زرکلی، خیرالدین، بیروت: ۱۹۸۶ میلادی، ذهبی، محمدبن احمد، چاپ بشار عوّاد معروف، بیروت: ۱۴۲۴ قمری، حوادث و وفیات ۶۱ -۸۰ هجری، ص۲۷۱.
  6. ر. ک: انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی، ج۵، ص۳۷۷؛ البدایة و النهایة، ابن‌کثیر دمشقی، عمادالدین اسماعیل‌بن عمر، قاهره: ۱۹۳۲ میلادی، ابن‌کثیر دمشقی، عمادالدین اسماعیل‌بن عمر، قاهره: ۱۹۳۲ میلادی، ج۸، ص۲۳۶-۲۳۷؛ تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، زرکلی، خیرالدین، بیروت: ۱۹۸۶ میلادی، ذهبی، محمدبن احمد، چاپ بشار عوّاد معروف، بیروت: ۱۴۲۴ قمری، حوادث و وفیات ۶۱ -۸۰ هجری، ص۲۷۱.
  7. ر. ک: المحبّر، ابن حبیب، محمد، به کوشش ایلزه لیشتن اشتتر، حیدر آباد دکن: ۱۳۶۱ قمری/ ۱۹۴۲ میلادی، ص۲۱؛ انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی، ج۵، ص۳۷۷؛ البدایة و النهایة، ابن‌کثیر دمشقی، عمادالدین اسماعیل‌بن عمر، قاهره: ۱۹۳۲ میلادی، ابن‌کثیر دمشقی، عمادالدین اسماعیل‌بن عمر، قاهره: ۱۹۳۲ میلادی، ج۸، ص۲۳۶-۲۳۷؛ تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، زرکلی، خیرالدین، بیروت: ۱۹۸۶ میلادی، ذهبی، محمدبن احمد، چاپ بشار عوّاد معروف، بیروت: ۱۴۲۴ قمری، حوادث و وفیات ۶۱ - ۸۰ هجری، ص۲۷۰؛ جمهرة انساب العرب، ابن‌حزم اندلسی، علی‌بن احمد، قاهره: دار المعارف، ۱۳۸۲ قمری، ص۱۱۳؛ مروج الذهب و معادن الجوهر، مسعودی، علی بن الحسین، چاپ باربیه دومنار و پاوه دوکورتی، پاریس: ۱۸۶۱-۱۸۷۷ میلادی، ج۳، ص۲۹۸.
  8. ر. ک: المحبّر، ابن حبیب، محمد، به کوشش ایلزه لیشتن اشتتر، حیدر آباد دکن: ۱۳۶۱ قمری/ ۱۹۴۲ میلادی، ص۵۷-۵۸.
  9. ر. ک: المحبّر، ابن حبیب، محمد، به کوشش ایلزه لیشتن اشتتر، حیدر آباد دکن: ۱۳۶۱ قمری/ ۱۹۴۲ میلادی، ص۲۱؛ البدایة و النهایة، ابن‌کثیر دمشقی، عمادالدین اسماعیل‌بن عمر، قاهره: ۱۹۳۲ میلادی، ابن‌کثیر دمشقی، عمادالدین اسماعیل‌بن عمر، قاهره: ۱۹۳۲ میلادی، ج۸، ص۲۳۷؛ تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، زرکلی، خیرالدین، بیروت: ۱۹۸۶ میلادی، ذهبی، محمدبن احمد، چاپ بشار عوّاد معروف، بیروت: ۱۴۲۴ قمری، حوادث و وفیات ۶۱ -۸۰ هجری، ص۲۷۰؛ جمهرة انساب العرب، ابن‌حزم اندلسی، علی‌بن احمد، قاهره: دار المعارف، ۱۳۸۲ قمری، ص۱۱۳.
  10. «تاریکی‌هایی است پشت بر پشت» سوره نور، آیه ۴۰.
  11. صافی گلپایگانی، لطف‌الله، حضرت سیدالشهداء امام حسین مصباح هدایت ص ۳۷.
  12. طبری، تاریخ الرسل والملوک، ج۵، ص۳۲۹؛ ابن‌کثیر، البدایة والنهایه، ج۸، ص۲۲۶.
  13. ابن‌الطقطقا، الفخری... ، ص۱۱۳.
  14. ابن‌کثیر، البدایة والنهایه، ج۸، ص۲۲۸.
  15. معاویه به فرزندش وصیت کرد و گفت «برای تو همه چیز را فراهم کردم: برای تو دشمنان را مطیع، عرب‌ها را خاضع و گروه‌ها را یک‌پارچه کردم. من از وجود چهار نفر قریشی به امنیتی که برای تو برقرار است، بیمناکم: حسین بن علی (ع)؛ عبدالله بن عمر؛ عبدالله بن زبیر و عبدالرحمان بن ابی‌بکر. اما عبدالله بن عمر، در اثر عبادت از پای در آمده است و اگر کسی غیر از خودش باقی نماند، با تو بیعت خواهد کرد؛ اما حسین بن علی (ع)، مردم عراق او را دعوت نمی‌کنند مگر این که بر تو بشورد. اگر بر تو شورید و بر او پیروز شدی، از او درگذر؛ زیراخویشاوندی نزدیک دارد و حقی بزرگ. اما پسر ابی‌بکر، به یارانش نگاه می‌کند. اگر ایشان کاری کردند، او هممشابه آن را انجام می‌دهد. همتش مصروف زنان و لهو و لعب می‌شود. اما کسی که مانند شیر، آماده حمله به توست و چونان روباه با تو نیرنگ می‌کند و اگر فرصتی بیابد، حمله می‌کند، ابن زبیر است. اگر چنین کرد و به او دست یافتی، قطعه قطعه‌اش کن».
  16. طبری، تاریخ الرسل والملوک، ج۵، ص۳۲۲ - ۳۲۳؛ احتمال جعل این وصیت‌نامه یا دست‌کم تحریف آن هست؛ شاهد آن توضیحاتی است که در ارتباط با امام حسین (ع) آمده و آشکار است که برای تبرئه بنی‌امیه ساخته شده است (ج).
  17. در خصوص گرفتن بیعت برای یزید از مردم مدینه ر. ک: خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ج۱، ص۲۲۲ - ۲۲۴.
  18. طقوش و جعفریان، دولت امویان ص ۶۱.
  19. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۷۴۶.
  20. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۵ ص۱۴۴.