چرا باید برای ظهور امام مهدی زمینهسازی کرد؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
هر انقلاب که بخواهد ابعاد آن شناخته شود و با شکست روبرو نشود، نیاز به زمینه سازی دارد، قیام و انقلاب مهدی (ع) برای اینکه ابعاد آن برای همگان روشن شود، باید پیشاپیش برای آن زمینه سازی کرد. البته این زمینه سازی از قرآن شروع شده سپس پیامبر و ائمه معصومین (ع) به آن پرداختهاند. قرآن مجید در چند آیهوراثتصالحان را نسبت به زمین نوید داده[۱] و وعدۀ حکومت روی زمین[۲] را که در آینده به آنها واگذار خواهد کرد بیان نموده است: ﴿وَ نُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلىَ الَّذِينَ اسْتُضْعِفُواْ فىِ الْأَرْضِ وَ نجَعَلَهُمْ أَئمَّةً وَ نجَعَلَهُمُ الْوَارِثِين﴾[۳]. همچنین آیۀ ﴿هُوَ الَّذِى أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلىَ الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُون﴾[۴] بر این مطلب دلالت دارد که در عصر ظهور، تنها دین غالب بر جهان، دین اسلام خواهد بود[۵] و کافر و مشرکی باقی نخواهد ماند و پیامبر (ص) نیز از همان نخست، مسلمانان را به حکومتی جهانی به رهبری یکی از فرزندانش که همنام و هم کنیهاش بوده، خبر داده است[۶] و این با زمینه سازی حکومت آن حضرت کاملاً مرتبط است[۷].
آماده نبودن جوامع بشری: امام عصر (ع) در یکی از نامههای خود میفرماید: «اگر شیعیان ما که خداوندتوفیق طاعتشان دهد، در راه ایفای پیمانی که بر دوش دارند، همدل میشدند، میمنت دیدار ما از ایشان به تأخیر نمیافتاد و سعادت دیدار ما زودتر نصیب آنان میگشت»[۱۸]. از این روایت استفاده میشود علت استمرار غیبت، آماده نبودن جوامع بشری برای ظهور است. هنگامی که امام بر جان خود بیمناک شود، واجب است که از دیدهها پنهان شود. حضور مجدد اماممعصوم (ع) در جامعه مشروط به آن است که انسانها ستمی را که در حقامامان معصوم روا داشتهاند را جبران کنند و به زمینهسازی برای بازگشت امام به صحنه جامعه بپردازند[۱۹].
«این روشن است که هر انقلاب که ابعاد آن شناخته شود و یا با شکست روبرو نشود، نیاز به زمینه سازی دارد، قیام و انقلاب مهدی (ع) اگرچه محکوم به شکست نمیباشد، اما برای اینکه ابعاد آن برای همگان روشن شود، بدین جهت باید پیشاپیش برای آن زمینه سازی کرد.
البته این زمینهسازی از قرآن شروع شده سپس پیامبر و ائمهمعصومین (ع) به ابعاد آن پرداختهاند. قرآن مجید در چند آیه وراثت صالحان را نسبت به زمین نوید داده و همچنین حکومت روی زمین را که در آینده به آنها واگذار خواهد کرد، و فرموده: ﴿وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ﴾[۲۰]؛ پس از تورات، در زبور نوشتیم که وارث نهایی زمین بندگان نیکوکار من خواهند بود.
و فرموده: ﴿وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ﴾[۲۱]؛ ما میخواهیم بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم.
و فرموده: ﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا...﴾[۲۲]؛ خداوند به مؤمنان و شایسته کاران وعده داده است که آنان را جانشینانزمین قرار دهد، دینی که برای آنها آن پسندیده است و مستقر سازد، و دوران خوف آنان را تبدیل به امنیت نماید و بدون ترس و واهمهای خدای خویش را بپرستند و اطاعت غیر خدا را گردن ننهند.
بدین جهت مردم را به فکر واداشته که این صالحان کیانند که هم وارث زمین خواهند بود و هم حکومت را به دست میگیرند و اسلام را فراگیر و جهانی نموده و بدون ترس و وحشت، در امنیت کامل به عبادت پردازند. بدین جهت در این فکر خواهند بود که آیا تاکنون چنین حادثهای رخ داده یا نه، و آیا چنین حکومتی روی کره زمین برقرار شده است یا نه؟
تشکیل حکومت جهانی با آن عظمت و شکوه، هرچند به صورت ناگهانی محال نیست، اما دلیلی عقلی یا نقلی معتبر بر وقوع آن نداریم. ممکن است خود ظهور -به دلیل معلوم نشدن وقت آن- بهطور "بغتة" و ناگهانی صورت گیرد، اما قطعا نمیتوان گفت بدون هیچ زمینهای رخ خواهد داد.
رسول گرامی اسلام فرمود: المهدی من ولدی الذی یفتح الله به مشارق الأرض و مغاربها[۳۳]؛ مهدی (ع) از نسل من است که خدا به وسیله او شرق و غرب عالم را فتح میکند.
رسول مکرم اسلام فرمود: لا یقوم الساعة حتی یملک رجل من أهل بیتی یفتح القسطنطیة و جبل الدیلم ولو لم یبق إلا یوم لطول الله ذلک الیوم حتی یفتحها[۳۴]؛
«دلالت روایات بر ضرورتآمادگی و مهیا بودن مؤمنان برای ظهور بسیار شفاف است. برای نمونه، به مجموعه روایاتانتظار میتوان اشاره کرد که مؤمنان را به انتظار توصیه کردهاند و از فضیلت و آثار آن سخن گفتهاند. دلالت این روایات بر لزومآمادگی و مهیا بودن، به این است که انتظار در اصطلاح روایات، به معنای بیکاری و بیمسئولیتی نیست، بلکه به معنای آمادگی و مهیابودن است: « مَنِ انْتَظَرَ أَمْراً تهیأ لَهُ ». برای نمونه، امام صادق (ع) در این باره میفرماید:... کسی که دوست دارد از اصحاب قائم باشد، پس منتظر و اهل ورع باشد و خود را به محاسن اخلاقی بیاراید، در حالی که منتظر است؛ پس اگر بعد از آنکه از دنیا رفت قائمقیام کرد، اجر او مانند کسی است که قائم را درک کرده است...[۳۶]. افزون بر روایاتبابانتظار، به این روایت حضرت نیز میتوان اشاره کرد: هریک از شما باید برای خروج قائم و لو یک تیر فراهم نماید. پس اگر خداوند بلندمرتبه نیت او در این باره را بداند، امید دارم که عمرش را طولانی کند تا اینکه از یاران و انصار او باشد[۳۷]. در این روایت، امام با صیغه امر و با نون تأکید، به شیعیاندستور میدهند که برای خروج قائم مهیا باشند ولو این آمادگی در قالب کاری به ظاهر کممعونه و کمارزش همچون نگهداری یک تیر باشد. اما از آنجا که این آمادگی برای یک حرکت بزرگ است، متناسب با همان هدف بزرگ اهمیت و ارزش دارد.
باز آن حضرت چنین میفرماید: هر کس که به ما منسوب است و چهارپایی را در انتظارامر ما مهیا میکند، در حالی که دشمن ما را به وسیله آن غضبناک میسازد، خداوند روزیاش را وسیع مینماید و به او شرح صدر میدهد و او را به آرزویش میرساند و به او در رفع نیازمندیهایش کمک میکند[۳۸]. ابوعبدالله جعفی میگوید: امام باقر (ع) از من پرسید: "رباط[۳۹] نزد شما چند روز است؟" عرض کردم: چهل روز. فرمود: "ولی رباط ما همیشه روزگار است؛ پس هر کس چارپایی را برای ما مهیا کند تا هنگامی که آن چارپا نزد اوست، به اندازه دو برابر وزن آن ثواب خواهد برد و هر کس سلاحی را برای ما مهیا کند، تا زمانی که آن سلاح نزد اوست، به اندازه وزنش ثواب خواهد برد. از یکبار و دوبار و سهبار و چهاربار شکست ناراحت نشوید. همانا مَثل ما و شما، مَثل پیامبری است که در بنیاسرائیل بود که خداوند به او وحی کرد که قومت را برای جنگ فرا بخوان و من به زودی تو را یاری میکنم. پس او آنها را از کوهها و دیگر جاها جمع کرد و همراه با آنها به جنگ پرداخت. آنها شمشیر و نیزهای نزدند مگر اینکه شکست خوردند. خداوند بار دیگر به او وحی کرد که قومت را برای جنگ فرا بخوان! من به زودی تو را یاری میکنم. پس او آنها را جمع کرد و همراه با آنها به جنگ پرداخت. آنها شمشیر و نیزهای نزدند مگر اینکه شکست خوردند. خداوند بلندمرتبه بار دیگر به او وحی کرد که قومت را برای جنگ فرابخوان! پس تو را به زودی یاری میکنم. پس او آنها را جمع کرد و به جنگ پرداخت. پس آنها شمشیری و نیزهای نزدند مگر اینکه شکست خوردند. پس قومش گفتند: "تو به ما وعدهپیروزی دادی ولی ما پیروز نشدیم". پس خداوند به او وحی فرستاد که به آنها بگو یا جنگ را انتخاب کنند و یا آتش را. پیامبر عرض کرد: خداوندا، جنگ برای من محبوبتر از آتش است. پس آنها را دعوت کرد و از میان آنان ۳۱۳ نفر به تعداد اهل بدر دعوتش را اجابت کردند. پس به سمت دشمن رفتند و شمشیر و نیزهای نزدند مگر اینکه خداوند بلندمرتبه آنان را پیروز گردانید"[۴۰].
در روایت نخست، گرچه امام صادق (ع) به صورت خاص از ظهور امام مهدی (ع)سخن به میان نیاورده است، عمومیت واژه "امرنا"، همه ائمه و از جمله امام مهدی (ع) را شامل میشود. در روایت دوم نیز به این مطلب که مرابطه ما تا آخر دهر به شمار میرود تصریح فرموده است. از اینرو این روایت، مرابطه برای امام مهدی (ع) را نیز شامل میشود؛ همچنان که ملاصالح مازندرانی در شرح این روایت به آن تصریح کرده است. وی در توضیح این روایت چنین مینویسد: « فیه تحریک علی اتِّخَاذِ الْفَرَسِ وَ السِّلَاحِ وَ اسْتِعْمَالِهَا وَ مزاولتها الْمُعْتَبَرَةِ لتحصل ملکه وَ اسْتِعْدَادَ لِلْقِتَالِ مَعَ الْأَعْدَاءِ عِنْدَ ظُهُورِ الْقَائِمِ »[۴۱]. قرینه دیگری که مطلب یادشده را تأیید میکند، این بخش از فرمایش امام است که «لَا تَجْزَعُوا مِنْ مَرَّةٍ وَ لَا مِنْ مَرَّتَيْنِ وَ لَا مِنْ ثَلَاثٍ وَ لَا مِنْ أَرْبَعٍ»؛ از یکبار و دوبار و سه و چهاربار پیروز نشدن ما ناراحت نشوید؛ یعنی بالأخره ما پیروز میشویم. روشن است که پیروزی نهایی ائمه، با ظهور امام مهدی (ع) شکل خواهد گرفت. بنابراین امام در این روایت، حداقل به ظهور امام مهدی (ع) نیز نظر داشته است. این روایات، به روشنی بر این نکته دلالت دارند که باید برای ظهور امام آماده بود. بنابراین کسانی که از زمینهسازیسخن میگویند و آن را به معنای آمادگی و تهیه مقدمات میگیرند، سخنشان هماهنگ با روایات است»[۴۲].
«غیبت آخرین اماممعصوم (ع) در روایات پیشبینی شده بود، ولی زمانی که امام حسن عسکری (ع) به شهادت رسید، شیعیان به دلیل پیشینه ۲۵۰ سالهای که از حضور یازده اماممعصوم (ع) در جامعه داشتند، به راحتی نمیتوانستند غیبت کامل امام از جامعه را بپذیرند. به همین دلیل، برخی شیعیان پس از شهادت آن حضرت تا مدتی دچار حیرت و سرگردانی شدند. بنابراین، لازم بود قبل از آغاز غیبت کبری و قطع کامل ارتباط امام با جامعه، برای مدتی، رابطه امام با مردم به واسطه نایبان خاص ادامه داشته باشد، تا مردم به تدریج، آماده پذیرش غیبت کامل امام و مراجعه به فقها -به عنوان نایبان عام امام زمان (ع)- شوند. به بیان دیگر، دوران غیبت صغری، دوران تمرین و آمادهسازی شیعیان برای ورود به دوران غیبت کبری بود. در همین دوره، به تدریج، همه فرقههای پراکندهای که پس از شهادت امام یازدهم در موضوع جانشینی آن حضرت به وجود آمده بودند، از میان رفتند و همه شیعیان بر پیروی از فرزند امام حسن عسکری (ع) به عنوان امام دوازدهم به وحدت و اتفاق نظر رسیدند. شیخ مفید و پس از نقل خبری از حسن نوبختی، نویسنده کتاب فرق الشیعه، در زمینه فرقههای چهارده گانهای که پس از شهادت امام حسن عسکری (ع) به وجود آمدند، میگوید: از این فرقههایی که از آنها یاد کردیم، در زمان ما، یعنی در سال ۳۷۳ ﻫ.ق هیچ فرقهای به جز امامیه دوازده امامی باقی نمانده است؛ یعنی کسانی که امامت فرزند حسن عسکری را که به نام رسول خدا (ص) نامیده میشود، پذیرفته و به حیات و بقای او تا روزی که با شمشیر قیام کند، یقین دارند[۴۳].
گفتنی است آماده کردن مردم برای ورود به دوران غیبت از سالها پیش از غیبت امام مهدی (ع) یعنی از زمان امام هادی (ع) و امام حسن عسکری (ع) آغاز شده بود. آن امامان بزرگوار به تدریج رابطه خود را با مردم کم کرده بودند و آنها را در امور مختلف اعتقادی و فقهی، به فقها و محدثان شیعه که در مراکز شیعهنشینی چون "قم" حضور داشتند ارجاع میدادند تا به تدریج مردم با این رویه خو بگیرند [۴۴]. علی بن حسین مسعودی، یکی از مورخان بزرگ تاریخ اسلام، در این زمینه مینویسد: روایت شده است که ابوالحسن العسکری خود را از بسیاری از شیعیان پوشیده میداشت و جز تعداد اندکی از یاران خاص آن حضرت، ایشان را نمیدیدند و هنگامی که امر امامت به ابو محمد امام حسن عسکری (ع) منتقل شد، ایشان چه با یاران خاص خود و چه با مردم عادی از پشت پرده سخن میگفت مگر هنگامی که آن حضرت برای رفتن به دارالخلافه از خانه خارج میشد. این شیوه تنها از سوی آن امام و پیش از ایشان از سوی پدرشان در پیش گرفته شد تا مقدمهای برای غیبتصاحب الزمان (ع) باشد و مردم با این شیوه خو بگیرند و غیبت را انکار نکنند[۴۵]. از امام مهدی (ع) نیز سخنی نقل شده است که روشن میسازد آن حضرت در دوران غیبت صغری، مردم را برای ورود به دوره غیبت کبری آماده ساخت و با تعیین فقها به عنوان مرجع مردم در همه رویدادهای پیش روی جامعه اسلامی، از سرگردانی و بلاتکلیفی آنها در این دوران پر ابتلا جلوگیری کرد. آن حضرت میفرماید: ... و اما در رویدادهایی که برای شما پیش میآید، به راویان حدیث ما مراجعه کنید؛ زیرا آنها حجت من بر شما هستند و من حجت خدا بر ایشان هستم[۴۶].
با توجه به مطالب یاد شده، ضرورت وجود دوران غیبت صغری برای آماده شدن مردم برای ورود به دوران غیبت کبری روشن میشود»[۴۷].
نبود یارانوفادار برای امام: از روایات متعددی استفاده میشود که استمرار غیبت امام مهدی (ع) و ظهور نکردن آن حضرت، به دلیل یافت نشدن یارانوفادار به تعداد لازم، یعنی سیصد و سیزده نفر است که از آن جمله میتوان به روایتنقل شده از امامموسی کاظم (ع) اشاره کرد. در این روایت، ایشان خطاب به یکی از یاران خود میفرماید: "...ای پسر بکیر! من به تو سخنی را میگویم که پدران من نیز پیش از من آن را بر زبان راندهاند و آن این است که اگر در میان شما به تعداد کسانی که در جنگ بدر [با پیامبر اکرم (ص)] بودند، [[[یاران]] مخلص] وجود داشت، قیامکننده ما [[[اهل بیت]]] ظهور میکرد"[۵۵]. این موضوع از روایتی نیز که نعمانی آن را در کتاب خود، از امام صادق (ع) نقل کرده است، استفاده میشود: "یکی از یاران امام صادق (ع) بر آن حضرت وارد شد و عرضه داشت: فدایت گردم؛ به خداسوگند، من تو را دوست میدارم و هر کس که تو را دوست دارد، دوست دارم. ای آقای من! چه قدرشیعیان شما فراوانند! آن حضرت فرمود: آنان را بشمار. عرض کرد: بسیارند. آن حضرت فرمود: آنها را میتوانی بشماری؟ عرض کرد: آنها از شمارش بیرونند. حضرت ابوعبدالله [[[امام صادق]]](ع)فرمود: ولی اگر آن شمارهای که توصیف شده است، یعنی سیصد و اندی تکمیل میشد، آنچه در پی آنید، رخ میداد..."[۵۶]. امام جواد (ع) در روایتی پس از معرفی قائم آل محمد (ع) بر این نکته تصریح میکند که فراهم شدن تعداد مشخص از یاران آن حضرت (سیصد و سیزده نفر) شرط تحقق ظهور است. از این روایت نیز میتوان استفاده کرد که استمرار غیبت به دلیل نبود تعداد مورد نیاز از یارانوفادار است: "او همان کسی است که زمین برایش در هم پیچیده میشود و هر سختی برایش هموار میگردد [و] یاران او به تعداد اهل بدرسیصد و سیزده نفر از اطراف زمین به گرد او جمع میشوند و این همان سخن خدای عزّوجلّ است که فرمود: "هر کجا باشید، خداوند همگی شما را [به سوی خود باز] میآورد. در حقیقت، خدا بر همه چیز تواناست"[۵۷]. پس هنگامی که این تعداد از اهل اخلاص جمع شدند، خداوندامر او را آشکار میکند و آنگاه که دههزار نفر برای او کامل شد، به اذن خدای عزّوجلّ خروج میکند”[۵۸][۵۹].
آماده نبودن جوامع بشری:امام عصر (ع) در یکی از توقیعهای خود مطلبی را بیان میکنند که شاید بتوان از آن استفاده کرد که علت استمرار غیبت آماده نبودن جوامع بشری، به طور عام، و جوامع شیعی، به طور خاص، است. آن حضرت میفرماید: "اگر شیعیان ما که خداوندتوفیق طاعتشان دهد، در راه ایفای پیمانی که بر دوش دارند، همدل میشدند، میمنت دیدار ما از ایشان به تأخیر نمیافتاد و سعادتدیدار ما زودتر نصیب آنان میگشت؛ دیداری بر مبنای شناختی راستین و صداقتی از آنان نسبت به ما"[۶۰]. برخی فقیهان و متکلمان بزرگ شیعه نیز این موضوع را که علت غیبت، فراهم نبودن زمینه برای ظهور و آماده نبودن جوامع بشری است، تأیید کردهاند که از آن جمله میتوان به شیخ طوسی و خواجه نصیرالدین طوسی اشاره کرد. شیخ طوسی هنگام بحث از حکمت و سبب غیبت، ابتدا به شرح دیدگاه خود در این زمینه پرداخته است و پس از بحث و بررسیهای مفصل مینویسد: "به طور قطع میتوان گفت علت غیبت امامترس او از کشته شدن به دست ظالمان و باز داشتن آن حضرت از تصرف در اموری است که تدبیر و تصرف در آنها به دست او سپرده شده بود. پس هنگامی که بین امام و مقاصد او مانع ایجاد شود، لزومقیام به امامت ساقط میگردد و هنگامی که امام بر جان خود بیمناک شود، واجب است که نهانزیستی را پیشه خود سازد و از دیدهها پنهان شود. هم چنان که پیامبردرود و سلامخدا بر او و خاندانش باد یک بار در شعب و بار دیگر در غار از دیدهها پنهان شد و این تنها به دلیلبیم از خطرهایی بود که جان او را تهدید میکرد"[۶۱]. آنگاه در پاسخ به اشکالهایی که ممکن است به مقایسه غیبتپیامبر اسلام (ص) با غیبت امام عصر (ع) گرفته شود، مینویسد: "فی الجمله بر خدای تعالیواجب است امام را به گونهای تقویت کند که برای او امکان قیام فراهم شود و دست او باز گردد. این موضوع به وسیلهفرشتگان و آدمیان امکانپذیر میشود. حال اگر خداوند این کار را به وسیلهفرشتگان انجام نداد، میفهمیم که در این کار مفسدهای بوده است. بنابراین واجب میشود که این کار به وسیلهآدمیان انجام پذیرد. پس اگر انسانها این کار را انجام ندادند، به خود آنها برمیگردد، نه خدای تعالی. با این بیان همه اشکالهای از این جنس باطل میشود. پس همانگونه که برای پیامبر (ص) جایز بود در صورت نیاز و به دلیلبیم از ضرر از دیدگان مخفی شود و آثار و پیآمدهای این مخفی شدن هم به کسانی که ایشان را وادار به این کار کردند، برمیگشت، امام نیز میتواند از دیدگان مخفی شود و آثار و پیآمدهای آن هم بر عهده عوامل مخفی شدن آن حضرت است"[۶۲]. از این بیانشیخ طوسی به خوبی روشن میشود که علت اصلی استمرار غیبت امام عصر (ع) فراهم نشدن زمینه ظهور ایشان توسط آدمیان بوده است[۶۳].
بر اساس مطالب یاد شده به صراحت میتوان برای مردم در پیش افتادن ظهور و تحقق آن نقش قائل شد و گفت حضور مجدد اماممعصوم (ع) در جامعه مشروط به آن است که انسانها راه صلاح و رستگاری را در پیش گیرند؛ ستمی را که در حقامامان معصوم روا داشتهاند جبران کنند؛ به وظایف و تکالیفی که در برابر امام عصر (ع) دارند، عمل نمایند و با انجام اقدامهای فرهنگی و اجتماعی زمینه را برای بازگشت امام به صحنه جامعه فراهم سازند[۶۴]»[۶۵].
↑﴿وَ لَقَدْ كَتَبْنَا فىِ الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِىَ الصَّلِحُون﴾<«و در زبور پس از تورات نگاشتهایم که بیگمان زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد» سوره انبیاء، آیه ۱۰۵.
↑﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكمُ وَ عَمِلُواْ الصَّلِحَتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فىِ الْأَرْضِ﴾«خداوند به کسانی از شما که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند وعده داده است که آنان را به یقین در زمین جانشین میگرداند- چنان که کسانی پیش از آنها را جانشین گردانید- و بیگمان دینی را که برای آنان پسندیده است برای آنها استوار میدارد و (حال) آنان ر» سوره نور، آیه ۵۵.
↑«و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شدهاند منّت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم» سوره قصص، آیه ۵.
↑«اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دینها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره توبه، آیه ۳۳.
↑ر.ک: سلمی سمرقندی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، ج ۲، ص ۸۷؛ عروسی حویزی، عبدعلی بن جمعة، تفسیر نورالثقلین، ج۲، ۲۱۱؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج ۵، ص ۲۵؛ فیض کاشانی، محسن، تفسیر صافی، ج ۱، ص ۶۹۷.
↑«یَخْرُجُ نَاسٌ مِنَ الْمَشْرِقِ فَیُوَطِّئُونَ لِلْمَهْدِیِّ سُلْطَانَهُ»؛ علی بن حسام الدین متقی، البرهان فی علامات مهدی آخر الزمان (ع)، ص ۱۴۷؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج ۱، ص ۴۷۷.
↑«يَخْرُجُ نَاسٌ مِنَ الْمَشْرِقِ فَيُوَطِّئُونَ لِلْمَهْدِيِّ سُلْطَانَهُ»؛ علی بن حسام الدین متقی، البرهان فی علامات مهدی آخر الزمان (ع)، ص ۱۴۷؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج ۱، ص ۴۷۷.
↑سلمی سمرقندی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، ج ۲، ص ۸۷؛ عروسی حویزی، عبدعلی بن جمعة، تفسیر نورالثقلین، ج۲، ۲۱۱؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج ۵، ص ۲۵؛ فیض کاشانی، محسن، تفسیر صافی، ج ۱، ص ۶۹۷.
↑حر عاملی، محمد بن حسن، اثبات الهداة، ج۳، ص ۵۹۳ و ۵۴۰، به نقل از: نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة.
↑همان: ۴۹۶ و ۵۴۰، به نقل از: نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة.
↑حسینی شوشتری، نورالله بن سید، احقاق الحق، ج ۱۳، ص ۲۵۹، به نقل از: ینابیع المودة.
↑ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۱۷۹، به نقل از امام صادق (ع).
↑برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ک: الکافی، ج۱، کتاب الحجة، باب الإضطرار إلی الحجة، ص۱۶۸-۱۷۴؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، باب العلة التی من أجلها یحتاج إلی الإمام (ع)، ص۲۰۱-۲۱۰؛ نعمانی، محمد بن ابراهیم، کتاب الغیبة، باب ۹، ص۱۳۹-۱۴۰؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج۲۳، باب الاضطرار الی الحجة و أنّ الأرض لاتخلو من حجة، ص۱-۵۶.
↑گفتنی است برخی از صاحبنظران معتقدند نمیتوان «آماده نبودن اجتماع بشری و عدم لیاقت مردم برای پذیرش و بهرهگیری از نعمت حضور امام معصوم در جامعه و فراهم نبودن تعداد لازم یاران و انصار برای آن حضرت» را از جمله علتهای غیبت برشمرد و بر این اساس، همه نتایجی را که بر این علت بار شد، مردود میدانند. ر.ک: راز پنهانی و رمز پیدایی، ص۲۴۹-۲۶۴.