آیا اختیار و عامل انسانی در تحقق ظهور دخیل است یا خیر؟
دنیا و مردم چه شرایطی باید داشته باشند تا امام مهدیظهور کنند؟
آیا انسانها میتوانند نقشی در تعجیل ظهور امام مهدی داشته باشند؟
پاسخ جامع اجمالی
درباره اینکه آیا اختیار و ارادهآدمی و تکامل یافتن شخصیت فردی و اجتماعی او در تحقق ظهور دخیل است یا خیر، دو دیدگاه اساسی وجود دارد:
تنها خواست و اراده الهی، در تحقق ظهور دخالت دارد، بیآنکه عامل انسانی کوچکترین نقشی داشته باشد. شاید مستند این دیدگاه تمسک به برخی روایات باشد؛ از جمله در روایتی از امام صادق (ع) آمده است: «إِنَّ اللَّهَ لَا یَعْجَلُ لِعَجَلَةِ الْعِبَادِ إِنَّ لِهَذَا الْأَمْرِ غَایَةً یُنْتَهَی إِلَیْهَا فَلَوْ قَدْ بَلَغُوهَا لَمْ یَسْتَقْدِمُوا سَاعَةً وَ لَمْ یَسْتَأْخِرُوا»؛ «خداوند به دلیل تعجیل بندگان، شتاب نخواهد کرد. همانا برای این امر پایانی است که به آن منتهی میشود. چون آن پایان فرارسد، لحظهای پیش و تأخیری نخواهد»[۱].
افزونبر اراده الهی، عامل انسانی نیز در ظهور تأثیرگذار است؛ زیرا انتظار مورد تأکید معصومان (ع)، انتظار پویا، سازنده و حرکتآفرین است و نه انتظاری خاموش که منجر به فرار از تکلیف فردی و مسئولیتهای اجتماعی میشود. مستند این دیدگاه آیاتی همچون ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ﴾[۲] است[۳].
حال کدام دیدگاه به حق و واقعیت نزدیکتر است؟ به نظر میرسد این اختلافنظر به اختلاف بر تفسیر مفهوم «انتظار فرج» و برداشتهای مختلف از آموزه «انتظار ظهور امام مهدی» است. پیروان نظریههای «انتظار خاموش»[۴]؛ یعنی تنها علت ظهور را اراده و مشیت الهی است یا «انتظار مذهب احتراز»[۵]؛ یعنی افراد هیچ تحرکی نداشته باشند و منتظر بمانند تا امامظهور کند یا نظریه «مشغول بودن به وظایف فردی و نه اجتماعی»[۶] و امثال آنها، قطعاً نقشی برای تأثیرگذاری انسان فرد یا انسانجامعه به تعجیل یا تأخیر فرج آل محمد (ص) قائل نخواهند بود. اما پیروان نظریه دیگر که استناد اصلی آنان آموزههای قرآنی و روایی و ادله عقلی است معتقد به انتظار سازنده، پویا و تغییرآفرین به سمت رشد و تعالی فرد و جامعه هستند. این دیدگاه بر اساس یکی از سنتهای الهی مورد تأکید قرآن کریماستوار است. مفاد این سنّتِ غیرقابل تغییر خدای متعال، در آیه﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ﴾[۷] بیان شده است. این آیه با صراحت و روشنی، راههای غیرعادی و معجزهآسا را نفی کرده، و اعلام میدارد هرگز خداوند اوضاع و احوال را به سود مردم عوض نمیکند مگر زمانی که آنها آنچه مربوط به خودشان است (از جمله: اخلاق، روحیهها، ملکات، جهتها، نیتها و غیره) عوض کنند. رابطه سنتها با اراده و رفتار فردی و اجتماعیانسانها مورد تأکید آیات فراوان است. علاوه بر آیه مذکور، میتوان به آیه﴿ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ﴾[۸] نیز اشاره کرد. این بیانات قرآنی نشان میدهد که سنتها متأثر از رفتار و اراده انسانی است[۹].
به اجمال باید گفت که قرآن بسیاری از رخدادها را به خواست و نحوه عملکرد انسانها مربوط میسازد و مقتضای عبرت و سیر و نظر، که در آیات تأکید شده است نیز مختار بودن انسان در قبال سنن است[۱۰]. ازاینرو، میتوان تلاش انسانها و اراده و اختیار آنها در تحقق ظهور، مسئلهای تاثیرگذار است و هرچه تلاش بیشتر و آمادگی زودتری به دست آید، ظهور نیز زودتر رخ میدهد[۱۱]. بنابراین، افزونبر وابستگیظهور امام مهدی به تعدادی از شرایط الهی، مواردی وجود دارند که تحقق آنها منوط به فرد و جامعه انسانی است و شرایط الهی بدون تحقق آنها - طبق سنت الهی مذکور- محقق نخواهد شد. این شرایط انسانی همان است که گاهی از آنها به «آمادگی و زمینهسازی ظهور» یا «انتظار سازنده» یا «وظایفمنتظران راستین» تعبیر میشود.
شرایط انسانی ظهور فراهم نخواهد شد مگر اینکه جامعه منتظران تمامی وظایفالهی خود را برای دستیابی به اهداف انتظار محقق سازند. این وظایف را میتوان براساس آن اهداف اینگونه دستهبندی کرد:
عمل به وظایفالهی نسبت به امت اسلامی: مانند: حفظ و تحکیم اتحاد در امت اسلامی.
این به معنای داشتن انتظاری زنده و سازنده است. در پیِ این انتظار، تحولی چشمگیر در خودسازی فردی و زمینه سازی اجتماعی رخ خواهد داد؛ آن یارانبصیر و مخلص گرد هم خواهند آمد و آن پذیرش عمومی جهانی اندکاندک مهیا خواهد شد.
نتیجهگیری
پدید آمدن ظهورموعودمنجی -بهعنوان بزرگترین دگرگونی اجتماعی، با گستره جهانی، که بشریتچشم به راه آن است- به فراهمشدن زمینهها و مقدماتی بستگی دارد که عوامل انسانی و آمادگی اوضاع اجتماعی، بخشی مهم از این بسترها و زمینههاست. به عبارت دیگر امام مهدی (ع)، هم آمدنی است و هم آوردنی؛ آمدنی است چون خدای متعال هرگاه اراده کند، با توجه به شرایط جامعه و مناسب بودن زمینهها، اذنظهور و قیام را صادر خواهد کرد؛ و آوردنی است چون این انسانها هستند که بایستی زمینهها و بسترهای فردی و اجتماعی مناسب را برای ظهور امام مهدی (ع) فراهم کنند[۱۲].
«﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ﴾[۱۳]. این آیهآب بسیار صاف و پاکی است که بر سر منتظرها، آنهایی که به انتظار هستند که همیشه خدا از یک راه غیرعادی کارها را درست کند، میریزد. انتظار بیهوده نکشید. «انَّ» یعنی تحقیقاً مطلب این است. تحقق و واقعیت این است که هرگز خداوند اوضاع و احوال را به سود مردم عوض نمیکند ﴿حَتّی یغَیروا ما بِانْفُسِهِمْ﴾ مگر وقتی که خود آن مردم آنچه مربوط به خودشان است، آنچه که در خودشان هست: اخلاق، روحیه، ملکات، جهت، نیات و بالأخره خودشان را عوض کنند. آیا شما میتوانید صریحتر از این، مسئولیت پیدا کنید؟ آنهم مسئولیت در برابر یک اجتماع، یعنی اجتماع را برای مسئولیت مخاطب قرار بدهد.
در آیه دیگر که سرنوشت یکی از امم فاسد گذشته را ذکر میکند، میفرماید: ﴿ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّرًا نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ﴾[۱۴] از یک نظر، تأکید در این آیه بیشتر است. بعد که میگوید آنها چنین فاسد شدند و چون وضع خود را خراب کردند ما هم وضع خوبشان را تبدیل به وضع خراب کردیم... قرآن میفرماید: ﴿حَتّی یغَیروا ما بِانْفُسِهِمْ﴾، نمیگوید: «حَتّی یغَیرَ ما بِانْفُسِهِمْ». اگر چنین میگفت، معنایش این بود: خداوند اوضاع و احوالی را که برای مردمی وجود دارد، چه خوب و چه بد، عوض نمیکند مگر آن وقت که اوضاع و احوالی که مربوط به خودشان است یعنی مربوط به روح، اخلاق و خصوصیاتی که در دست و عملشان است، عوض شود. نه، میفرماید: «یغَیروا» تا خودشان به ابتکار و دست خود و استقلالفکری خویش اقدام نکنند وضعشان عوض نمیشود. یعنی اگر ملت دیگری بیاید و بخواهد به قهر و جبر، اوضاع و احوال مردمی را عوض کند، مادامی که خود آن مردم تصمیم نگرفتهاند، مادامی که خود آن مردم ابتکار به خرج ندادهاند، مادامی که خود آن مردماستقلالفکری پیدا نکردهاند، وضع آنها به سامان نمیرسد.
ای مردم! انتظار نداشته باشید دیگران از خارج بیایند وضع شما را سروسامان دهند. ملتی که بخواهد مستشار خارجی برایش تصمیم بگیرد، تا ابد آدم نخواهد شد چون او «یغَیروا» نیست؛ باید «یغَیروا» باشد، باید ابتکار و فکر و نقشه داشته باشد، باید خودش شخصاً برای خود تصمیم بگیرد و انتخاب کند. هر وقت ملتی رسید به جایی که خودش برای خودش تصمیم گرفت و خودش راه خود را انتخاب کرد و خودش در کار خود ابتکار به خرج داد، چنین ملتی میتواند انتظاررحمت و تأیید الهی را داشته باشد، انتظار آن چیزهایی که قرآن نام میبرد: فیضهای الهی، اعانتهای الهی، نصرتهای الهی. اگر انتظار بیهوده داشتن کار صحیحی بود و انسان میخواست فقط به شخص خود اتکا کند، حسین بن علیشایسته تر از هرکس بود که منتظر بنشیند تا خدارحمت خود را بر او و امت او نازل کند. چرا نکرد؟ حسین میخواست ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ﴾[۱۵] باشد»[۱۶].
خداوند نعمتی را از مردمی نمیگیرد و به آنها نقمت نمیدهد مگر وضع خودشان را از آنچه که بودهاند تغییر داده باشند، و نیز نقمتی را از مردمی نمیگیرد و نعمت به آنها نمیدهد مگر آنکه آنها خودشان را تغییر داده باشند. این نعمت و نقمت، همان عزت و ذلتی است که در آن آیه گفت: ﴿تُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ﴾[۱۷]به هرکس بخواهی عزت میدهی و به هرکس بخواهی ذلت میدهی. اما آن دو آیهقانونعزت دادن و ذلت دادن را بیان میکند: بله، عزتها را خدا میدهد، غیر از خدا قدرتی نیست که عزت بدهد؛ ذلتها را هم خدا میدهد و غیر از خدا قدرتی نیست که ذلت بدهد. منبع تمام قدرتها خداست، غیر از او کسی نیست. اما این را بدانید که کار خدا بر عبث نیست، بر این اساس نیست که هیچ چیزی شرط هیچ چیزی نباشد و بی جهت به مردمی عزت یا ذلت بدهد مثل کسانی که چشمهایشان را میبندند و قرعه کشی میکنند. ﴿ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّرًا نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ﴾[۱۸]، یا آن آیه دیگر: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ﴾[۱۹]که در سوره رعد است، یعنی این را بدانید که ذلت گرفتن و عزت دادن و متقابلًا عزت گرفتن و ذلت دادنِ خدا همه به مشیت اوست اما حساب و قانون دارد. تا مردم صالحی خودشان به سوی فساد نگرایند خدا لطفش را از آنها نمیگیرد و تا مردم فاسدی به سوی خدا بازنگردند خداوند لطفش را به سوی آنها باز نمیگرداند.
در این زمینه مخصوصاً در نهجالبلاغه مطالب زیادی است. خطبهای هست به نام خطبه قاصعه. وجود مقدس امیرالمؤمنین علی درباره همین مسئله که قرآن بیان کرده است راجع به عزت و ذلت امم، یک فصل مُشبعی بحث میکند یعنی مطلبی که میگوید توضیح همین آیهقرآن است. اکنون دو حدیث را که در تفسیر آمده است به عنوان نمونه برایتان میخوانم.
حدیث اول در کافی است که از امام صادقروایت میکند: «إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بَعَثَ نَبِيّاً مِنْ أَنْبِيَائِهِ إِلَى قَوْمِهِ وَ أَوْحَى إِلَيْهِ»خدا به یکی از پیغمبرانش که او را به سوی قومش فرستاده بود چنین وحی کرد: «انْ قُلْ لِقَوْمِک» به مردمت اطلاع بده که «انَّهُ لَیسَ مِنْ اهْلِ قَرْیةٍ وَ لا ناسٍ» (قریه یعنی محل جمع شدن. لازم نیست که حتماً ده باشد. در اصطلاح امروز ما قریه یعنی ده، ولی در اصطلاح قرآن قریه به شهر هم اطلاق میشود. از ماده «قَرْی» به معنی محل اجتماع است.) مردم یک محلی، دهی، شهری و به طور کلی مردمی نیستند که کانوا عَلی طاعَتی که بر راه من و اطاعت من باشند یعنی صالح باشند «فَاصابَهُمْ فیها سَرّاءُ» و به همین جهت برای آنها خوشی و نعمت و سعادت بیاید« فَتَحَوَّلوا عَمّا احِبُّ الی ما اکرَهُ» و بعد اینها از این نعمتها سوء استفاده کنند یعنی بیفتند در عیش و فساداخلاق و فاسد بشوند (به عبارت دیگر مردمی نیستند که صالح باشند و پشت سر این صلاح، من برایشان سعادت بیاورم ولی بعدْ این سعادت و خوشی، آنها را به سوی فساد بکشاند یعنی از این نعمت سوء استفاده کنند) «الّا تَحَوَّلْتُ لَهُمْ عَمّا یحِبّونَ الی ما یکرَهونَ» مگر اینکه من هم نظرم را درباره آنها تغییر بدهم و آنچه را که آنها دوست میدارند از ایشان بگیرم و چیزی به آنها بدهم که از آن بدشان میآید، یعنی به جای نعمت، نقمت بدهم: «وَ انَّهُ لَیسَ مِنْ اهْلِ قَرْیةٍ وَ لا اهْلِ بَیتٍ کانوا عَلی مَعْصِیتی» و مردمِ جایی یا حتی مردمِ خانوادهای نیستند که بر معصیت من و در راه فساد باشند «فَاصابَهُمْ فیها ضَرّاءُ» و در نتیجه به ایشان سختی برسد «فَتَحَوَّلوا عَمّا اکرَهُ الی ما احِبُ» و برگردند از آنچه من مکروه میدارم به سوی آنچه محبوب من است «الّا تَحَوَّلْتُ لَهُمْ عَمّا یکرَهونَ الی ما یحِبّونَ» مگر آنکه من دومرتبه نظرم را درباره آنها تغییر بدهم و آنچه را که بر آنها سختی بود عوض کنم و به ایشان خوشی بدهم که آنها هم راضی بشوند و آن را دوست داشته باشند.
حدیث دیگری را در اینجا از تفسیر صافی نقل میکنند و این هم ظاهراً از کافی است که امام صادق فرمود: «کانَ ابی یقولُ» پدرم امام باقر میفرمود: «انَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ قَضی قَضاءً حَتْماً»خدا تقدیر و حکم حتمی و تخلفناپذیر کرده است که «لاینْعِمُ عَلَی الْعَبْدِ بِنِعْمَةٍ فَیسْلُبُها ایاهُ حَتّی یحْدِثَ الْعَبْدُ ذَنْباً یسْتَحِقُّ بِذلِک النِّقْمَةَ»خداوند نعمتی را به بندهاش نمیدهد که آن نعمت را از او سلب کند مگر آنکه قبلًا آن بنده گناهی مرتکب شده است، یعنی قبلًا آن بنده خودش، خودش را تغییر داده است»[۲۰].
«این انتظار، تکلیف بر دوش انسان میگذارد. وقتی انسانیقین دارد که یک چنین آیندهای هست؛ همچنانی که در آیات قرآن هست: ﴿وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ * إِنَّ فِي هَذَا لَبَلَاغًا لِقَوْمٍ عَابِدِينَ﴾[۲۱] - مردمانی که اهل عبودیتخدا هستند، میفهمند - باید خود را آماده کنند، باید منتظر و مترصد باشند. انتظار لازمهاش آمادهسازی خود هست... ما که منتظر هستیم، باید خودمان را به این امور نزدیک کنیم، خودمان را با عدل آشنا کنیم، آماده عدل کنیم، آماده پذیرش حق کنیم[۲۲]. امروز تکلیف شما چیست؟ شما امروز باید چه بکنی؟ شما باید زمینه را آماده کنی، تا آن بزرگوار بتواند بیاید و در آن زمینه آماده اقدام بکند[۲۳].
ما نباید فکر کنیم که چون امام زمان (ع) خواهد آمد و دنیا را پر از عدل و داد خواهد کرد، امروز وظیفهای نداریم؛ نه، به عکس، ما امروز وظیفه داریم در آن جهت حرکت کنیم تا برای ظهور آن بزرگوار آماده شویم[۲۴].
کسی که در انتظار آن مصلح بزرگ است، باید در خود زمینههای صلاح را آماده سازد و کاری کند که بتواند برای تحقق صلاح بایستد[۲۵]. امروز... روز فراهم ساختن زمینه برای حکومت حضرت مهدی (ع) است[۲۶]. ما دنیای آینده را میشناسیم، خصوصیاتش را اجمالاً میدانیم، آیندهساز و دست قدرتمندی که آن دنیا را بناست به وجود بیاورد و راه بیاندازد و اداره کند، میشناسیم و خودمان را موظفیم آماده کنیم برای رسیدن به آن دنیا[۲۷]»[۲۸].
«برخی از این آمادگیها که البته در سطح پایین تری از یاورانحضرت مهدی (ع) است، عبارتند از:
پذیرش روحی: همانگونه که در ابتدای این بخش، یکی از حکمتهای آزمایشها و بلاها در عصر غیبت را فراهم شدن شرایط انسانی ظهور دانستیم، بیان کردیم که گرفتاریها، عامل بیداریفطرت انسانها و توجه آنها به پروردگارجهان و بازگشت به سوی اوست و این امر اجتناب ناپذیر است. امام صادق (ع) فرمودند: پیش از ظهورقائم، نشانههایی از جانب خدای تعالی برای مؤمنان خواهد بود. گفتم: فدای شما شوم! آنها کدام است؟ فرمود: قول خدای تعالی که: ﴿وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوْفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمْوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ ﴾[۲۹] میآزماییم مؤمنان را پیش از خروج قائم، به چیزی از خوف (از پادشاهانبنی فلان در آخر سلطنت آنها)، گرسنگی (به واسطه گرانی قیمتها)، کاستیِ در اموال (کسادی داد و ستد و کمی سود)، کاستیِ در نفوس (به واسطه مرگ و میر فراوان) و کاستیِ در ثمرات به واسطه کمی برداشت محصولات زراعتی، و صابران را مژده بده در آن هنگام به تعجیل خروج قائم[۳۰]. خداوند، مصیبت ها را برای این جهت استخدام کرده است که با آن، انسان را از دنیا قطع و به خود وصل کند؛ دست انسان را از دست دنیا درآورد تا بتواند در دست خود قرار بدهد. تا دست شما در دست دوستتان قرار دارد، آیا میتوانید با دوست دیگرتان دست بدهید؟ هرگز! شما مگر نمیگویید با یک دست نمیشود دو هندوانه برداشت؛ پس با یک دست هم نمیشود با دو نفر دست داد. پس انسان تا دست خود را از دست دنیا بیرون نکشد، نمیتواند با امام مهدی دست بدهد. باید از بیعتظالم خارج شود تا بتواند با امامبیعت کند؛ از وادی کفر باید خارج شود تا بتواند به وادی ایمان وارد شود؛ همان گونه که تا آخرین ثانیه های شب پایان نیابد، وارد اولین ثانیه های روز نخواهد شد. پس مصیبت ها این هنر را به همراه دارند که دست انسان را برای همیشه از دست دنیا خارج کنند. خدا برای این که بخواهد انسان را نسبت به دنیا و دنیایی ها بی میل و رغبت کند، او را تحت فشار قرار میدهد و انواع مصیبت ها را بر او فرود میآورد. آری! انسانی که بی هوش شده است، به جهت به هوش آمدن گاه او را سیلی میزنند تا به هوش بیاید. مصیبت ها، سیلیِ خداوندند که بر صورت بی هوشان و سرمستان وادی دنیا نواخته میشود.
تبعیت عملی: بزرگترین مشکلی که در طول تاریخ زندگانی امامان (ع) دیده میشود آن است که با وجود محبت به آنها، مردم عملاً از آن ها حرف شنوی نداشتند؛ این در حالی است که اگر انسانها خواستار ظهورامام (ع) هستند، باید آمادگی عملی و اطاعت پذیری از ایشان را داشته باشند تا رضایتخدای متعال جلب شده و اذنظهور فرماید. در سخنی از امام باقر (ع) میخوانیم:«" ذِرْوَةُ الْأَمْرِ وَ سَنَامُهُ وَ مِفْتَاحُهُ وَ بَابُ الْأَشْيَاءِ وَ رِضَا الرَّحْمنِ- تَبَارَكَ وَ تَعَالى- الطَّاعَةُ لِلْإِمَامِ بَعْدَ مَعْرِفَتِه"»[۳۱]. خداوند نیز حتماً اگر این آمادگی را که نشانۀ صداقت در درخواست فرج است مشاهده کند، امر ظهور را نزدیک میفرماید.
تقوا و ترک گناه: باید بدانیم که ما وظیفه نداریم کارهایمان را تعطیل کرده و به دنبال دیدن امام زمان (ع) برویم؛ کما این که یارانامام صادق (ع) وظیفه نداشتند به دنبال دیدن امام صادق (ع) بروند. آنچه مهم است، شناخت و اطاعت است؛ البته زیارت و ملاقات یک ارزش است، اما این که کارمان را رها کنیم و دنبال امام زمان (ع) بگردیم، چنین تکلیفی نداریم. آری، زیارتامامارزش است، اما حدیث و آیهای نگفته کارت را تعطیل کن و به دنبال آقا بگرد! حدیث میگوید: «" اتَّقُوا اللَّهَ "»؛ تقوا داشته باش! آن گاه خود امام به شما توجه میکند. شخصی خودش را به آب و آتش زد که امام زمان (ع) را ببیند تا بالأخره از طریقی فهمید که امام زمان (ع) فلان روز، فلان شهر و فلان خانه تشریف دارند. به همان محل رفت و دید آن جا پیرمردی مشغول کار است و سیدبزرگواری هم آن جا نشسته است که بعد معلوم شد امام زمان (ع) است. به او گفت: "چقدر خودت را به این طرف و آن طرف میزنی؟! گفت: آقا! میخواهم امام زمان (ع) را ببینم. او گفت: مثل این پیرمرد، با تقوا و اهل انصاف باش؛ آن گاه خود امام زمان (ع) نزد شما میآید" در داستان دیگری آمده: یک از علما متوجه شد که امام زمان (ع) در خانهای وارد شده است. خود را به آن خانه رساند و دید زنی از دنیا رفته و حضرت در کنارش نشسته است. پرسید: این زن چه کسی است که شما در هنگام مرگ به نزدش آمدید؟ حضرت فرمود: زمانی که رضاشاه حجاب را برداشت، این زن به خاطر تقوا هفت سال از خانه بیرون نیامد که پاسبانهای زمان رضاشاه چادر از سرش نکشند. این طور تقوا داشته باشید تا امام زمان (ع) به شما توجه کند! لازم نیست ما برویم جمکران؛ البته جمکران رفتن یک ارزش است، اما خیلیها میپرسند: چه کنیم تا امام زمان (ع) را ببینیم؟ پاسخ آن است که اگر گناه نکنی، لیاقتملاقات پیدا میکنی.
هم دلی در طلب ظهور: از جمله شرایط جامعۀ منتظرامام عصر (ع) وحدت در خواسته و هم دلی در امر ظهور است. این که یک یا چند نفر و یا گروه اندکی بخواهد امام زمان (ع) بیاید و حکومت جهانی را برپا کند، کافی نیست، بلکه باید اکثریت و عموم مردم در دل خود چنین خواستهای را صادقانه داشته باشند. حداقل آن است که همۀ کسانی که به حضرت مهدی (ع) معتقدند، بر محور ولایت مهدوی هم سخن و هم دل شوند، زیرا خود امام زمان (ع) فرمود:«" وَ لَوْ أَنَ أَشْيَاعَنَا وَفَّقَهُمْ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِي الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَيْهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْيُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا عَلَى حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِهَا مِنْهُمْ "»[۳۲]
یأس از حکومتها و خستگی از مکتبهای بشری: از جمله عواملی که زمینههای عمومی ظهورمهدی موعود را فراهم میکند، آگاهی از ناکارآمدی مکاتب مختلف بشری و شیوههای گوناگون حکومت داری است، زیرا در این صورت است که به دنبال مکتب و حکومتی میگردند که آنها را حقیقتاً به سعادت دنیوی و اخروی برساند و به صورت همه جانبه، خوش بختی ایشان را تضمین کند. امام باقر (ع) فرمودند: «" دَوْلَتَنَا آخِرُ الدُّوَلِ وَ لَمْ يَبْقَ أَهْلُ بَيْتٍ لَهُمْ دَوْلَةٌ إِلَّا مَلَكُوا قَبْلَنَا لِئَلَّا يَقُولُوا إِذَا رَأَوْا سِيرَتَنَا إِذَا مَلَكْنَا سِرْنَا بِمِثْلِ سِيرَةِ هَؤُلَاءِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِين"»[۳۳]. البته همین الآن هم نشانههای این بیداریملتها و خستگی آنها از مکاتب و حکومتها هویدا شده است. به راستی، این چه قانون ظالمانهای است که چند کشور در سازمان مللحقّ وتو داشته باشند و اگر همۀ کشورها حرف حقی بگویند که با منافع آنها در تعارض باشد، با این حق، آن را باطل کنند؟! داشتن این حق برای پنج کشور، توهین و تحقیر سایر کشورها و ملتهاست که متأسفانه بارها دیدهایم که با همین حقنامشروع، حقوقملتها پایمان شده است.
دعای همگانی برای امام زمان (ع)، وظیفهای همگانی: در بسیاری از احادیث مهدوی، بر ضرورتدعا برای امام زمان (ع) تأکید شده است و از مردم خواسته اند که برای حفظ دین و نیز تسریع در امر فرج، به درگاه الهیدعا کنند؛ حتی خود امام عصر (ع) نیز فرمودند:«" أَكْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِيلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذَلِكَ فَرَجُكُمْ "»[۳۴]».[۳۵].
«مبانی کلامی و بسیاری از آیات و روایات ... به وضوح بر تاثیر انسانها در تحول وضعیت خود و تغییر جوامع دلالت دارند. از اینرو، میتوان ادعا کرد ظهور امری است تحصیلی و نه حصولی؛ به عبارت روشنتر، تلاش انسانها و اراده و اختیار آنها در تحقق ظهور، مسئلهای تاثیرگذار است و هرچه تلاش بیشتر و آمادگی زودتری به دست آید، ظهور نیز زودتر رخ میدهد. نه آنکه تلاش و عدم تلاش انسانها در ظهور هرگز تأثیرگذار نباشد و ظهور، مثل قیامت باشد که در زمانی معین و بدون دخالت و تلاش انسانها اتفاق خواهد افتاد. از این رو، نه تنها زمینهسازی ظهور امکان دارد بلکه شیعیان در تعجیل و تحقق آن تاثیری اساسی و بیبدیل دارند و به آن مکلفند:
﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ﴾[۳۷]. و اگر اهل شهرها و آبادیها ایمان میآوردند و تقوا پیشه میکردند، برکاتآسمان و زمین را برآنها میگشودیم.
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ﴾[۳۸]. ای کسانی که ایمان آوردید، اگر خدا را یاری کنید، شما را یاری میکند و گامهای شما را استوار میگرداند.
امام صادق (ع) میفرماید: هنگامی که شکنجهها و فشارها بر بنیاسرائیل طول کشید،۴۰صباح به درگاه خداوندضجه و گریه کردند. خداوند به موسی و هارونوحی فرمود که آنها را از دست فرعون خلاص کنند. پس ۱۷۰ سال (از ۴۰۰ سال رنج و زحمت مقدر) را از آنها برداشت. سپس حضرت فرمودند: «هَكَذَا أَنْتُمْ لَوْ فَعَلْتُمْ لَفَرَّجَ اَللَّهُ عَنَّا، فَأَمَّا إِذَا لَمْ تَكُونُوا فَإِنَّ اَلْأَمْرَ يَنْتَهِي إِلَى مُنْتَهَاهُ »؛ همچنین شما اگر اینگونه عمل میکردید، هر آینه خداوند بر ما گشایش میداد ولی اگر چنین نباشید، همانا این امر تا آخرین مرحله را طی خواهد کرد.
رسول خدا (ص) میفرماید: «يَخْرُجُ نَاسٌ مِنَ اَلْمَشْرِقِ فَيُوَطِّئُونَ لِلْمَهْدِيِّ يَعْنِي سُلْطَانَهُ»؛ گروهی از مشرقزمین (ایران) بپاخاسته و زمینهساز حکومت امام مهدی میشوند»[۳۹].
«براساس بینشهای فطری و دینی از تاریخ، نبرد درونی انسانها که قدما آن را نبرد میان عقل و نفس میخواندند، خواه ناخواه به نبرد میان گروههای انسانی – نبرد میان کمالیافته و آزادی معنوی بهدست آورده از یک سو و انسان منحط حیوانصفت از سوی دیگر –کشیده میشود و تضاد و کشمکش بین حق و باطل که هم اکنون نیز ادامه دارد، با پیروزی نهایی حق بر باطل و غلبۀ قطعی صالحان به انجام رسیده و گوهر تاریخ به تکامل نهایی خود میرسد و سنت لایتخلف خداوند در این امر محقق میشود.
نخست آنکه تنها خواست و ارادۀ الهی، در تحقق ظهور دخالت دارد و از آنجا که وعدۀ الهی بر تحقق ظهور صورت گرفته است، هرگاه خود اراده کند ظهور واقع میشود، بیآنکه عامل انسانی کوچکترین نقشی داشته باشد. براساس این دیدگاه تحولات تاریخی ضابطهمند نبوده و ارادۀ انسانی در آن نقشی ندارد.
دیدگاه دوم و برگزیده آن است که افزون بر ارادۀ الهی، عامل انسانی نیز در ظهور تأثیرگذار است.
در حقیقت هر چند حرکت تاریخ تکاملی بوده و تاریخبشر در مجموع در یک خط سیر تکاملی گام برمیدارد، ولی نظر به اینکه عامل اصلی این حرکت انسان است و انسان موجودی آزاد و انتخابگر است، در تحولات تاریخ بسیار مؤثر است و نقش او در انتخاب آیندۀ خویش هم آگاهانه است و هم آزادانه؛ یعنی انسان هم به محیط خود آگاه است و هم با اختیار و ارادۀ خود، با توجه به آینده میتواند آزادانه آیندۀ خویش را به هر شکلی که خود بخواهد انتخاب کند[۴۰]. و سرنوشت خویش را نیک یا بد گردانند، زیرا سنتهای حاکم بر سرنوشتها در حقیقت یک سلسله عکسالعملها و واکنشها در برابر عملها و کنشها است و عملهای معین اجتماعی عکسالعملهای معین به دنبال خود دارد. از اینرو است که بر اصلاحاتآدمیان برای نظام جامعه تأکید شده است و اشاره شده است که اصلاحاتآدمیان برای نظام جامعه تأکید شده است و اشاره شده است که اصلاحات جزئی و آرامآرام که ارادۀ آدمی آنها را میسازد، به نوبۀ خود کمک به مبارزۀ انسانحقجو و حقطلب با انسان منحط بوده و آهنگ حرکت تاریخ را بهسوی اهل حق تند میکند و ظهور منجی و تکامل نهایی تاریخ را محقق میسازد[۴۱]»[۴۲].
«هر حرکت اصلاحی و هر انقلابی برای محقق شدن باید مسیر طبیعی و عادی اش را طی کند و بلکه تحقق هر پدیدهای در این عالم هستی اسباب و مقدماتی دارد. امام صادق (ع) میفرماید: «أَبَى اللَّهُ أَنْ يُجْرِيَ الْأَشْيَاءَ إِلَّا بِأَسْبَابٍ»[۴۳]؛ اراده خداوند به این تعلق گرفته است که هیچ چیزی جز به واسطه اسبابش محقق نشود. و سنت الهی بر آن تحقق گرفته است که سرنوشت انسانها به دست خودشان رقم بخورد: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ﴾[۴۴]. و حکومت عدل محور و جهانی امام مهدی (ع) نیز از این قاعده مستثنا نیست و برای محقق شدن، نیازمند مقدمات و وسایلی از جمله وجود یارانی صالح و به دور از وسوسههای شیطانی و پاک از لوث پلیدیها و صاحبکرامات انسانی و سازماندهی ایشان است. امام صادق (ع) در وصف ایشان میفرماید: برای حضرت مهدی (ع) مردانی است که استواری دلهایشان برای دین خدا، همانند آهن است... خداوند به وسیله آنها امام و پیشوای حق را یاری میکند[۴۵][۴۶].
«شاید در یک جمله بتوان گفت که مردم باید با همه وجود، خواستار و پذیرای منجی باشند. توضیح آن که:
مردم باید بفهمند که برپایی عدالت واقعی و امنیّت برای همگان و ایجاد سعادت برای جامعه انسانی و نجات بشریّت از تباهی، از عهده مکاتب و ایسمهای بشری وحکومت-های غیر الهی خارج است و فقط در سایه دین و رهبری آسمانی، میتوان صبح روشنی را برای بشریت به انتظار نشست.
علاوه بر معرفت، مردم واقعاً باید خواستار عدالت باشند و برای برپایی عدالت، تلاش و کوشش کنند. آنان باید بدانند خداوندسرنوشت انسانها را به نوع اختیارشان مرتبط کرده و فرموده است: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ﴾[۴۷]؛ در ابتدای سوره مائده، آیات 26-20 به یکی از حوادث مربوط به قومبنی اسراییل در این باره اشاره میکند. وقتی حضرت موسی (ع) به بیان نعمات الهی پرداخت و به آنان فرمود: «خداوند ارض مقدس را برای شما نوشته است. بجنگید که به پیروزی میرسید». قوم او حاضر به تلاش و جنگ نشدند. حضرت موسی (ع) هم دعا کرد که: «خدایا! میان من و برادرم، با قومفاسق، جدایی بینداز».. خداوند هم فرمود: «چهل سال سکونت در این شهر برای آنان حرام شد».
طبق آیات فراوانی، تاریخبشر و سرنوشت انسانها در دایره نظام خاصی رقم میخورد به طوری که هرگونه دگرگونی و انقلابی، تابع یک سلسله قوانین مشخص و معینی است که از سوی خداوند، برای تدبیرجهان به اجرا درآمده است. در تعابیر قرآنی از آنها با عنوان "سنتهای الهی" یاد شده است. شاید بتوان یکی از این سنتها را، "سنت دریافت پاداش به اندازه تلاش و کوشش" نامید. طبق این سنت، بهرهمندی از نعمتهای الهی، به میزان سعی و تلاش آدمی بستگی دارد و این انسان است که در پرتو اختیار، با عمل، خویش یا جامعه را به پیش میبرد و تاریخ را تکامل میبخشد و یا به خاطر سستی و عدم تلاش، قابلیت دریافت نعمتهای الهی را از دست میدهد و در سرازیری سقوط قرار میگیرد.
قرآن درباره این سنت میفرماید: ﴿وَأَن لَّيْسَ لِلإِنسَانِ إِلاَّ مَا سَعَى وَأَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرَى ﴾[۴۹]
بنابراین اعطای نعمتهای الهی- اعم از مادی یا معنوی- بسته به چگونگی تلاش و کوشش انسان است. البته باید در نظر داشت که در کنار این سنت، قانون امدادرسانی و تأییدات غیبی خداوند- که در مواقع لزوم برای یاری انسانهای پاک و مصلح به اجرا در میآید- تحت الشعاع واقع نمیشود؛ بلکه هرگاه انسان تا حدودی به وظایف خویش در قبال تکالیف الهی عمل کنند، آن سنت نیز به اجرا درخواهد آمد.
خداوند میفرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ ﴾[۵۰][۵۱] بر اساس این آیه، مرحله فعلیت رسیدن به سنتحضرت و یاریمؤمنان مشروط به انجام دادن وظیفه از سوی آنان است. با توجه به این مقدمه، روشن میشود که حضرت مهدی (ع) هم آمدنی است و هم آوردنی، یعنی باید مردم- یا حداقل یکتاپرستان و مؤمنان- به وظایف خود عمل کنند و آماده ظهور آن حضرت بوده و زمینه را برای قیام فراهم سازند. همچنین بستری فراهم سازند که مردمجهان، نوعی آمادگی ذهنی و درخواست قلبی برای ظهورمنجی آسمانی داشته باشند.
از طرفی خداوند متعال با توجه به اوضاع و شرایط جامعه و مناسب بودن زمینهها و بسترها و بر اساس نیاز جامعه جهانی، هر وقت اراده کند، اذنقیام را صادر خواهد کرد. از این لحاظ امام مهدی (ع) آمدنی است و ممکن است بر اساس اراده الهی، و با توجه به نیاز شدید بشر، منتظر بعضی از زمینهها و شرایط نباشد. اما آنچه در اینجا اهمیت دارد، اراده و اختیار انسانها است. زیرا بخشی از مقدمات در اختیار انسانها نهاده و از آنان خواسته شده است در این جهت گام بردارند و هرگز سستی و کاهلی از خود نشان ندهند. در واقع براساس فلسفه متعالی تاریخ "نگرش دینی به آینده جهان" آیندهبشر، جبری و الزامی نیست؛ بلکه منوط به اراده و خواست انسانها است و تا این خواست همگانی صورت نگیرد، احتمال ظهور کمرنگتر میشود. اما در نظر فیلسوفانتاریخ و نحلههای مختلف فکری "مانند هگل، مارکس، کانت و..." آیندهتاریخ جبری است و اختیار انسانها در شکلگیری مقصد و مسیر تاریخ تأثیر چندانی ندارد [۵۲]. بر اساس سنتهای الهی نیز سرنوشت هر جامعهای بسته به رویکرد و اراده آن جامعه دارد، بدین معنا که اراده جمعی مردم سبب پدید آمدن زمینهها و بسترهایی میشود و بر این اساس است که در بعضی از روایات اشاره به زمینهسازان شده است که باعث آمدن امام مهدی (ع) میشوند: "از مشرقزمین مردمانی خروج میکنند و زمینهساز حاکمیتمهدی موعود میگردند"[۵۳]»[۵۴].
«گاهی از اوقات برخی امور، آنچنان در نظر ما قدسی و فوق بشری جلوه میکنند، که هرگونه فعالیتی را درباره آن امور، از دایره علم و عمل خود خارج میدانیم. کسانی که به هر دلیلی علاقه به فعالیت برای زمینهسازی ظهور ندارند، فرج را امری فوقالعاده فوق بشری تصور میکنند. در حالی که امر فرج نه تنها وابسته به "معرفت" بشر و "احساس" منتظران است، بلکه به "عمل" آنها هم وابستگی تام دارد.
البته اینکه کدام اقدام، در چه زمانی، چه پاسخی مییابد و فرج در نتیجه چه حدی از معرفت، محبت و عمل حاصل میشود، امر روشنی نیست؛ ولی اجمالاً میدانیم که عملکرد ما در مورد ظهور، بسیار موثر است. پیشتر در این خصوص که ادراک و احساس ما در زمینه فراهم شدن شرایط فرج مؤثر است، سخن گفتیم. اما دلیل اینکه اقدام ما در سرنوشت ما موثر است، یک سنت الهی است که در آیه شریفه به آن تصریح شده است: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ﴾[۵۵].
چه دلیلی وجود دارد که شرایط ظهور، از این سنّت الهی خارج باشد؟ همیشه اینگونه است که تا ما در خود و اوضاع جامعه و جهان خود تغییری ایجاد نکنیم، از جانب خدا تغییری در وضعیت ما پدید نخواهد آمد.
از طرف دیگر، علاوه بر استناد به این آیه شریفه و اتکا به این سنت الهی، به فلسفه خلقت و دیگر سنن الهی و نیز بعثت پیامبران مراجعه کنیم. در این صورت خواهیم دید که همواره فتح، ظفر و نصرتخدا به نصرتی از جانب بندگان منوط شده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ﴾[۵۶].
اگر بناست دین برنامهای باشد برای عبور بشر از تنگناهای طبیعت به سوی خدا، علیالقاعده در هیچ مقطعی نباید این عبور کاملاً منوط به ارادهپروردگار و بیتوجه به لیاقت و اقدامات بندگان او باشد.
ضمن آنکه ما هیچگاه از انجام تکالیفمان بازداشته نشدهایم و به این بهانه که، حق تنها در زمان ظهور به تمامه مستقر خواهد شد، از اقامه حق در حدتوان خود منع نشدهایم و امر به اجرای حق، گرفتن داد مظلومان و مقابله با ظالمان در حدتوان از ما برداشته نشده است[۵۷]. طبیعتاً ما در حد خود اقدام کنیم، شرایط جدیدی در عالم ایجاد خواهد شد؛ شرایطی که طبق سنن الهی، نصرتخدا را میطلبد و نصرتخدا در حد و اندازههای جهان کنونی چیزی جز ظهور حضرت حجت (ع) نخواهد بود»[۵۸].
«نقش مردم در فرآیند ظهورموعودمنجی، دستکم در شکل علت فراهمکننده (مُعِده)، موضوعی ناگزیر و انکارناپذیر است؛ چرا که "انتظار ظهور"، چیزی جز چشمداشتِ ازمیانبردن نظامهای ستمگرانه مسلط بر جهان و جایگزینکردن نظامعدل جهانی به جای آن، نیست و مأموریت اساسی حضرت مهدی (ع) نیز در عصر ظهور فراهمکردن همین تحول در اوضاع جهان است. دگرگونیای که پیش از وی هیچ کس شرایط پدیدآوردنش را بهطور کامل و فراگیر نداشته است. او افزون بر دگرگونساختن نظامهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگیبشر، زمین را از قسط و عدل پر میکند. از این رو میتوان گفت شایعترین و فراگیرترین واژگانی که در شمار فراوانی از روایات به کار رفته، "قسط و عدل" است. که این مضمون را به حد "تواتر" رسانده است[۵۹]. این دگرگونی در عصر ظهور و فراگیرشدن عدالت، بیگمان با همگرایی، میل، رغبت و خواست عمومی مردم همراه است و حضرت مهدی (ع)، ناچار با رهزنان این روند، بهناگزیر برخورد خواهد کرد. کوتاه سخن اینکه تا زمانی که نگرشهای همگانی دگرگون نشود، حکومت دینی نزد مردمجایگاه و ارزش نیابد و آنان حضور رهبری الهی را برای رهایی خویش بایسته ندانند و او را نخواهند، ظهوری پدید نخواهد آمد.
نتیجه اینکه، پدیدآمدن ظهورموعودمنجی - به عنوان بزرگترین دگرگونی اجتماعی، با گستره جهانی، که بشریت چشم بهراه آن است - به فراهمشدن زمینهها و مقدماتی بستگی دارد که عوامل انسانی و آمادگی اوضاع اجتماعی، بخشی مهم از این بسترها و زمینهها است»[۶۲].
«نقش انسانها در ظهور از منظر عقل: از نظر عقلی عامل ظهور، یا خداوند است یا غیرخداوند. در فرض دوم، عامل یا غیر مردمند و یا مـردم و در فـرض اخیر، عامل یا امام اسـت و یـا غیر امام. حصر یادشده از آنجا که دَوران میان نفی و اثبات دارد، حصر عقلی است و چیزی خارج از آن مفروض نیست. از میان فروض یادشده، فرض دوم که عاملی غیر از خدا و امام و مردم در ظهور تأثیرگذار باشد، باطل اسـت که توضیح آن خواهد آمد. از میان سه فرض باقیمانده، منعی از ناحیه خداوند و امام نسبت به ظهور نمیتواند وجود داشته باشد؛ زیرا بیشک ظهور هم مطلوب خداوند است و هم مطلوب امام. بنابراین اگر مانعی برای ظهور دیده میشود، نقصی است که در انسانها وجود دارد و با پر شدن این خلأ، امام یقیناً ظهور خواهد فرمود. به تعبیر دیگر، فاعلیت خداوند و امام نسبت به ظهور تام اسـت و جای فاعلیت عوامل انسانی خالی است که با شکلگیری آن، اراده الهی به ظهور تحقق خواهد گرفت. استدلال یادشده به روشنی تـأثیرگذاری انسانها در ظهور را ثابت میکند. این گفته را با این بیان نیز میتوان تأیید کرد که فرض میکنیم همه انسانها، با تغییر وضعیت خود، به انسانهایی مؤمن و صالح تبدیل شوند که به تمامی اصول اخلاقی و ضوابط دینی اهتمام کامل دارند و به امام مهدی (ع) معرفت کامل و عمیق مییابند و مشتاق ظهور آن حضرت میگردند و تمام لوازم مورد نیاز برای بسط ید امام را فراهم میکنند. حال پرسش ایـن است که آیا با تحقق چنین وضعیتی، باز هم امام در پس پرده غیبت خواهد ماند و آیا منکرانِ تأثیرگذاری عـملکرد انسانها در ظهور، میتوانند ادعا کنند با وجود این باز هم امکان ادامه یافتن غیبت امام وجود دارد؟بیتردید خیر؛ زیرا غیبتامام در این فرض فاقد توجیه عقلانی و غیر حکیمانه است. بنابراین رفتار مردم در تحقق ظهور تأثیرگذار است. البته مقصود ما از استدلال یادشده، اثبات اصل تأثیرگذاری عملکرد انسانها در ظهور است و در اینجا، در صدد بیان این مطلب نیستیم که برای ظهور امام مهدی(ع) چه بخشی از انسانها باید مهیا باشند و این آمادگی در چه سطحی باید باشد. استدلال یادشده، توانایی اثبات اصل تأثیرگذاری عملکرد انسانها در ظهور را دارد.
نقش انسانها در ظهور از منظر نقل: برای اثبات تأثیرگذاری عملکرد انسانها در ظهور، به حجم وسیعی از روایات میتوان استناد جست که آنها را به دو دسته تقسیم میکنیم:
امام مهدی در توقیع خود به شیخ مفید چنین میفرماید:اگر شیعیان ما - که خداوند آنان را بر اطاعتش توفیقعنایت فرماید - در وفای به عهدی که بر عهده آنان است، یکدل میشدند، میمنت ملاقات با ما از آنان به تأخیر نمیافتاد و سعادت دیدار ما زودتر نصیبشان میگشت؛ دیداری بر مبنای شناختی راستین و صداقتی از آنان نسبت به ما.[۶۳]. در این توقیع، به صراحت آمده است که اگر شیعیان در وفای به عهدی که بر عـهده دارند، با یکدیگر همدل میشدند، ظهور آن حضرت به تأخیر نمیافتاد. بنابراین، عملکرد مردم در تحقق ظهور تأثیرگذار است. همچنین عبارت «عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ» احتمال ناظر بودن این توقیع شریف بـه بـحث ملاقات را نفی میکند؛ زیرا اگر این توقیع، به بحث ملاقات و بیان ضابطهای برای تشرف به محضر مبارک آن حضرت در عصر غیبت ناظر بود، وجهی برای تأکید بر اجتماع قلوب نـبود؛ چـون عـنصر اجتماع قلوب طبیعتاً برای امری مورد نیاز است که به شکل جـمعی مـیخواهد تحقق یابد، در حالی که تشرف به محضر مبارکامام، امری کاملاً فردی به شمار میرود و مـشروط بـودن تـحقق این امر فردی به اجتماع قلوب، فاقد توجیه منطقی است.
پیامبر گرامی اسلام (ص) میفرماید: گروهی از مشرقزمین خروج میکنند، پس زمینهها را برای مهدی فراهم میسازند، یعنی زمینههای حکومتش را[۶۴]. این روایت را نیز در زمره روایاتی میتوان محسوب کرد که بر تأثیر عملکرد انسانها در ظهور دلالت دارند؛ زیرا اسـاساً توطئه، به معنای تمهید و تسهیل است؛ یعنی مقدمات چیزی را فراهم کردن و تحقق آن را آسان نمودن. بنابراین به دلالت این روایت، گروهی که از مشرق خروج میکنند، نقش تسهیلکننده و تهیهکننده مقدمات ظهور را بر عـهده دارند. بیتردید هنگامی که پدیدهای نقش تسهیلکننده تحقق امری را دارد، با تحقق آن، امر مورد نظر به شکل آسانتری تحقق مییابد و این یعنی همان مؤثر بودن.
روایات عام:امیرمؤمنان علی (ع) میفرماید:آگاه باشید! سوگند به آنکه دانه را شکافت و انسان را آفرید، اگر به خاطر حضور حـاضران و اتـمام حجت بر من به خاطر وجود یار و یاور نبود و نیز به خاطر عهد و پیمانی که خداوند از دانشمندان گرفته که در برابر پرخوریستمگر و گرسنگی ستمدیده سکوت نکنند، مهار شتر خلافت را بـه پشـتش میافکندم و آخـرینش را به همان جام اولینش سیراب میکردم[۶۵]؛ در این روایت، گرچه عبارت «لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ» تعبیری که دلالت بر عمومیت آن نـسبت به همه پیشوایان معصوم باشد، ابتدا نیامده و از اینرو اثبات عمومیت آن بـه دلیـل نـیاز دارد، در عبارت بعدی، واژه «الْعُلَمَاءِ» وجود دارد که به روشنی از آن عمومیت استفاده میشود. الف و لام این واژه، استغراق است و بر عـمومیت حـکم مذکور دلالت مینماید. مقصود امام از علما - چه امامان معصوم باشند و چه دانشمندان که مـصداق اکـمل و اتـم آن امامان معصوم هستند - عموم آن امام مهدی (ع) را نیز شامل میشود. بنابراین به گواهی این روایـت، خداوند از دانشمندانتعهد گرفته است که بر سیری ظالم و گرسنگیمظلومسکوت نـکنند. روشن است که مـقصود امـام علی (ع) از سکوت نکردن بر سیری ظالم و گرسنگیمظلوم، صرفاً نهی منکر زبانی و امثال آن نیست؛ زیرا آن حضرت این فرمایش را در توضیح چرایی پذیرش زمامداری حکومت اسلامی و ولایت بر مسلمانان فرمودهاند. بنابراین مقصود آن حـضرت از این تعبیر، قیام به امر حکومت و اقامه این فریضه الهی در سایه حکومت اسلامی و در گستره جامعه اسلامی است و به گواهی این روایت، نهتنها بر امام علی (ع) بلکه بر تمامی پیشوایان معصوم و از جـمله امـام مهدی (ع) فرض است که با فراهم شدن یاور، بر سیری ظالم و گرسنگیمظلومسکوت نکنند و با تشکیل دولت اسلامی به اقامه این فریضه دینی بپردازند»[۶۶].
دلیل طرفداران نظریه نخست، بعضی روایات است، از جمله روایت مفضّل از امام صادق (ع) که میفرماید: ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْسَاهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ رَبِّي ﴾[۶۷]به درستی که آن، همان زمانی است که خداوند فرموده است: درباره قیامت از تو سؤال میکنند، کی فرا میرسد؟ بگو: علمش فقط نزد پروردگار من است؛ و هیچکس جز او (نمیتواند) وقت آن را آشکار سازد"[۶۸]
در روایت دیگری تصریح شده که امر ظهور، قابل تعجیل نیست؛ چنانکه در روایتی از امام صادق (ع) میخوانیم: "خداوند به دلیل تعجیل بندگان، شتاب نخواهد کرد. همانا برای این امر پایانی است که به آن منتهی میشود. چون آن پایان فرارسد، لحظهای پیش و تأخیری نخواهد افتاد"[۶۹]. بنابراین دیدگاه، انسان جز انتظارتکوینی، هیچ نقشی ندارد و همانند کسی است که مسافری دارد، اما نمیداند کجاست، باید به حکمتکوین، چشم به راه او باشد تا از راه برسد، زیرا این امر به اراده و مشیّت مطلق الهی بوده و کسی نمیتواند اراده خدا را تغییر دهد و خواستهای جداگانه داشته باشد؛ وجه تشبیه بهره بردن از حضرت -در زمان غیبت- به خورشید در پس ابرها، میتواند مؤید این بینش باشد، چرا که بشر نمیتواند به سادگی ابرها را کنار زده، خورشید را نمایان سازد.
این دیدگاه، با همه سمت و سوی توحیدی و معرفتیاش، توجیه عقلانی نداشته و دستکم بااراده، اختیار، تشریع، تکلیف و اذن در دعا، منافات دارد.از سوی دیگر، نکوهشاستعجال و سؤال از حال آن حضرت (ع)، اشاره به کسانی دارد که در وجود حضرت (ع) تردید داشته، با پرسشهای مکرر درصدد شبههافکنی در اصل وجود امام مهدی (ع) بودهاند، در حالی که روایات متعددی که در معرفی حضرت (ع) وارد شده، هرگز نشانه "مراء" و "محاجه" نیست.
بر اساس این دیدگاه، باید به بخش عظیمی از آیات قرآن و پیام آنها بیاعتنایی کرد و مخالف آنها عمل نمود، تا پیمانه پر شود. در سایه شوم این نظریه، تمام انقلابهای آزادیبخش، جنگهای حقطلبی و حتی قیامائمه (ع) محکوم و دچار بحران مشروعیّت میشود، زیرا باعث تأخیر ظهورمنجی میشود.
دیدگاه سوم: باید علت یا علتهای غیبت را برطرف نمود، تا زمینه ظهور فراهم آید. این دیدگاه، بر این باور است که باید علت یا علتهای غیبت را برطرف نمود، تا زمینه ظهور فراهم آید و با استناد به برخی روایات، مواردی را مطرح ساخته است:
خوف و ترس: در روایتزراره از امام صادق (ع) میخوانیم: "برای جوان (امام مهدی (ع)) قبل از قیامش غیبتی است. پرسیدم برای چه؟ فرمود: چون از کشته شدنش میترسد"[۷۶]؛در روایت دیگر میفرماید: "همانا برای قائم قبل از ظهورش غیبتی است. گفتم: برای چه؟ فرمود: ترس از کشته شدن"[۷۷]؛
آزمایش الهی: اخبار متعددی دلالت بر این دارد که آزمایش الهی از عوامل غیبت است. در روایتی از امام باقر (ع) در پاسخ به جابر جعفی، آمده است: "هیهات، هیهات! فرج ما پیش نخواهد آمد، تا اینکه شما غربال شوید، سپس غربال شوید (کنایه از آزمایشهای سخت) تا اینکه [ناخالصها از خالصها جدا شوند] ناخالصها بروند و خالصها باقی بمانند"[۷۸].
عدم ضرورت بیان علّت غیبت: بعضی روایات، بیانگر این است که امامان معصوم (ع) از علت اصلی غیبت آگاهند، اما مأمور به بیان آن نیستند؛ از اینرو سربسته و بهطور اجمال حکمتهایی از آن را بیان نمودهاند. دلیل این مدعا، روایتعبد الله فضل هاشمی از امام صادق (ع) است که فرمود: برای صاحب الامر، غیبت ناگزیری است که هر باطلجویی در آن به شک میافتد، گفتم: فدایت شوم، برای چه؟ فرمود: به دلیل امری که ما اجازه نداریم آن را هویدا کنیم، گفتم: در آن غیبت چه حکمتی وجود دارد؟ فرمود: حکمت غیبت او، همان است که در غیبتحجّتهای الهی پیش از او بوده است و وجه حکمت غیبت او پس از ظهورش آشکار گردد، همچنانکه وجه حکمت کارهای خضر (ع) از شکستن کشتی و کشتن پسر و بهپاداشتن دیوار، بر موسی (ع) روشن نبود، تا آنکه وقت جدایی آنها فرارسید[۸۰]. بر اساس این روایت- به خصوص تشبیهغیبت به حضرت خضر (ع) و کارهایش که در هنگام همراهیحضرت موسی (ع) صورت گرفته است- غیبتحضرتحجّت (ع) واقعیتی دارای تأویل است که پس از ظهور، خود آن حضرت (ع) آن را روشن خواهد کرد.
دیدگاه چهارم: همانگونه که مردم، در عصر حضورائمه (ع)، وظایفی بر عهده داشتهاند که میبایست ادا میکردند، در غیبت نیز افزون بر تکالیف عمومی، وظایفی بر دوش دارند، تا ضمن رسیدن به اجر و ثواب، در زمینه ظهور نیز گامهایی بردارند»[۸۱].
در حقیقت میتوان گفت زمینهسازی برای ظهور و آمادگی برای آن، تحول مثبتی است که در جامعه ایجاد میشود و میتواند مصداقی از مصادیق تغییر در نفوسامت به حساب آید و چنین تغییری ممکن است موجب شود حال و وضع جامعه از حالت غیبت به حالت ظهور تبدیل شود؛ زیرا با ظهور امام مهدی (ع) حکومت جهانیعدل الهی برقرار میشود و استقرار چنین حکومتی بدون شک تغییری مثبت در امت است. خداوند با تأکید بر این سنت میفرماید: ﴿...إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ...﴾[۸۲]. باید گفت رحمت الهی و نعمت و لطف او بر حسب قابلیت و استعداد قابل، به حسب اقتضای محل و به مقدار سعه وجودی موجود به وی ارزانی میشود. بر اثبات این مطلب میتوان آیه﴿أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِهَا﴾[۸۳] را شاهد گرفت؛ زیرا طبق این آیه هرچه انسان از راه تزکیه و تهذیب، در نفس خویش تغییرات مثبت ایجاد کند و بر ظرفیت خود بیافزاید، به همان مقدار مستعد نزولرحمت مضاعف خواهد شد. حال اگر در انسان تغییر مثبت ایجاد شود، بر استعداد و سعه وجودی و قابلیت او نیز افزوده خواهد شد و بر حسب آن، رحمت و نعمت الهی نیز افزایش مییابد. در مقابل، اگر تغییرات منفی باشد، بر عذاب و نقمت افزوده خواهد شد و این سنت دائمی الهی در زندگیبشر است.
انسان با ایجاد این موارد در درون خویش، آمادگیهای فکری و روحی لازم را پیدا میکند و میتواند هدفمند و بر اساس طرح راهبردیِ طولانیمدت برای آمادهسازیزمینههای ظهور حرکت کند و مقدمات لازم را برای حکومت جهانی مهدیموعود (ع) آماده سازد»[۸۶].
«نخستین مانع در برابر قیامحضرت حجت (ع)، عدم قابلیت مردم است؛ یعنی همان چیزی که فلسفه غیبت شمرده میشود وغیبت را بر تاریخ تحمیل کرده است. همان طور که گفته شد، مهمترین مانع در آستانه ظهور برطرف میشود، زیرا مردم به نوعی به رشد و بلوغ میرسند. بدین ترتیب، موانع دیگر قیامحضرت نیز برداشته میشود، زیرا وقتی مردم در جهت تغییر سرنوشت خویش گام بردارند، یاری همه جانب خداوند نیز فرا میرسد. مفهوم مخالف آيه: ﴿ إِنَّ اللَّهَ لَا يغَيرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يغَيرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ...﴾،[۸۷] چنین است: هر گاه مردم خود را تغییر دهند، خدای متعالسرنوشت آنها را تغییر میدهد. بنابراین، رفع همه موانع در طول تغییر سرنوشتمردم به دست پروردگار است و زیر مجموعه آن به شمار میآید. آیات ذیل بر درستی این سخن گواهی میدهند: ﴿إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُم﴾[۸۸]؛ ﴿إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا ﴾[۸۹]؛ ﴿ وَمَنْ يتَّقِ اللَّهَ يجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا ﴾؛[۹۰]؛ ﴿ وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِينَّهُمْ سُبُلَنَا﴾[۹۱]؛ ﴿ إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيهِمُ الْمَلَائِكَةُ ﴾[۹۲]. نمونههای روشن از میان رفتن موانع و هموار شدن راهها به یاریخداوند در تاریخانبیا (ع)، به ویژه رسول گرامی اسلام (ص)، مشاهده میشود. نصرت الهی و امدادهای غیبی در جنگ بدر از این مقوله است. بر این اساس، به بسیاری از پرسشها درباره ویژگیهای سلاح حضرت و یارانش و ابزارهای جنگی پیچیده ستمگران و چگونگی تأثیر جنگ افزاری چنان ابتدایی بر ابزارهای مدرن، پاسخ داده میشود. برای آشنایی با نقش امدادهای الهی در این گستره، اشاره به پرسشی سودمند است: اگر چنان که در روایات تذکر دادهاند، سلاحامام زمانشمشیر است، چگونه بر سلاحهای مدرن چیرگی مییابد؟
پژوهشگران در برابر این پرسش، سه پاسخ ارائه دادهاند:
شمشیر نماد است. اکنون نیز اسب و شمشیر، نماد قدرت به شمار میآید و در گوشه و کنار جهان از آن استفاده میشود؛ همانگونه که در بسیاری از کشورها ترازو، نماد عدالتقضایی است، در حالی که امروزه ترازوهایی چنان سنتی هرگز در اجرای عدالت کاربرد ندارند.
وقتی سخن از امداد الهی به میان میآید، شمشیر به ارادهحق متکی است و تمام قدرتها را به اشارهای خاموش میکند. دست قدرتخداوند میتواند سببی را جایگزین سبب دیگر سازد و خاصیت ذاتی اشیا را از آنها باز ستاند» [۹۳].
«سنتهای الهی در قرآن نیز مؤید دیگر بر تفسیر زمینهساز از مفهوم انتظار است. قرآن، سنت الهی در مورد روند تحولات در عرصه حیات انسانی، اعم از جنبههای فردی و اجتماعی را اینگونه بیان میفرماید: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ﴾[۹۴].
انتظار زمینهساز، بر این نگرش قرآنی تکیه دارد. بر اساس این نگرش، هرگز نباید بحث انتظار را جدای از کارکردهای اجتماعیجامعه منتظر، در نظر گرفت و با دست روی دست گذاشتن، به تحقق ظهور و دستآوردهای آن چشم دوخت. بلکه در این نگاه، انتظار ظهورمهدی (ع) به معنای انتظار تحول عظیم جهانی در عرصههای مختلف امنیت، سیاست، اقتصاد، فرهنگ و تلاش در جهت تحقق آن است. در انتظار فعال و زمینهساز، شخص منتظر، خود را در این فرآیند، دخیل و سهیم میداند و در برابر این پروژه عظیم بشری، دغدغه دارد و با شناخت صحیح از اوضاع، به میزان استعداد و توان، به ایفای نقش میپردازد»[۹۵].
آقای غلام حیدر کوشا، در مقاله «پژوهشی در الگوی مطالعه سنتهای اجتماعی در قرآن» در اینباره گفته است:
«رابطه سنتها با اراده و رفتار فردی و اجتماعیانسانها مورد تأکید آیات فراوان است. آیههای ﴿ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ﴾[۹۶] و ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ﴾[۹۷]نشان میدهد که سنتها متأثر از رفتار و اراده انسانی است. این ادعا، که قانونمند بودن و الهی بودن سنتها، با اختیار انسان قابل جمع نیست، قابل قبول نبوده و درجای خود رد شده است. اما به اجمال باید گفت که قرآن بسیاری از رخدادها را به خواست و نحوه عملکرد انسانها مربوط میسازد و مقتضای عبرت و سیر و نظر، که در آیات تأکید شده است نیز مختار بودن انسان در قبال سنن است»[۹۸].
علاوه بر معرفت، مردم واقعاً باید خواستار عدالت باشند و حاضر باشند برای برپایی عدالت تلاش و کوشش کنند. آنان باید بدانند که خداوندسرنوشت انسانها را به نوع اختیارشان مرتبط کرده و فرموده است: ﴿لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِّن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلاَ مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ﴾[۹۹][۱۰۰]
«آنچه از متن دین درباره اختیار و اراده آدمی به دست میآید، این است که انسان، بیشک، در زندگی فردی و اجتماعی خود اختیار دارد.﴿لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِّن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلاَ مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ﴾[۱۰۲]. بر این مبنا باید گفت، امام زمان (ع) امامی آوردنی است؛ همان طور که حقیقتی آمدنی و ظهور یافتنی است. از این رو تا زمانی که شرایط برای جنبش جهانی فراهم نشود، او هرگز ظهور نخواهد کرد. در این بین، ما مسلمانانمسؤولیتآمادهسازی جنبش مهدوی را داریم، تا با کسب معرفت درباره امام و با آگاهیدهی به جامعه انسانی برای ایجاد بستر توحیدی، اراده جمعی و فردی خود را به کار بگیریم. امام، آوردنی است؛ چرا که این بخش از مقدمات، بیشک در اختیار ما انسانها نهاده شده است و بلکه از ما خواسته شده است در این راه گام برداریم و هرگز سستی و کاهلی از خود نشان ندهیم؛ امّا این که به حکمضرورت، مسأله مهدویت در زندگی انسانی براساس حکمت الهی، نهادینه شده و امری است که به طراح نظام هستی باز میگردد و اختیار انسانی در آن نقشی ندارد، امام آمدنی است؛ یعنی پس از آن که تمام ارادههای انسانی، دست به دست هم داد و مردم، از سر اضطرار و آمادگی، در جست وجوی آن مهدی موعود برآمدند، آن گاه خدای متعال، بر اساس حکمت و مصلحتی که همواره در کار نظام هستی و تدبیرالهی بوده است، اراده میفرماید و ظهور را رخصت میدهد.
البته شکی نیست که زمینه اذنِ ظهور از سوی خدای متعال، در اختیار انسانی است؛ ولی اصلِ اذنِ الهی، از اختیار آدمی بیرون است و باید دعا و ندبه کرد، تا خدای متعال امر به ظهور کند. بر اساس سنّتقرآنی، هرگاه اضطرار آدمی به غایت خود رسید، بدون تردید، اجابتالهی به دنبال آن خواهد آمد.﴿أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاء الأَرْضِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قَلِيلا مَّا تَذَكَّرُونَ ﴾[۱۰۳]»[۱۰۴].
«باید توجه داشت که اصل ظهور و آمدن امام مهدی (ع) و پر کردن زمین از عدل و داد، از وعدههای الهی است و خداوند هرگز برخلاف وعدهاش عمل نمیکند. بنابراین، ظهور حتماً اتفاق خواهد افتاد و چیزی نمیتواند مانع شود. تا این حد را میتوان آمدنی دانست و کسی نمیتواند آن را تغییر دهد. اما اینکه امام زمان (ع) چه وقت ظهور میکند؛ زود یا دیر، این به دست مردم و بسته به شرایط است. هرچه شرایط زودتر فراهم شود امام سریعتر ظهور میکند. همینطور با تأخیر شرایط، ظهور نیز به تأخیر میافتد. از این لحاظ میتوان گفت حضرت آوردنی است و برای تعجیل ظهورش باید تلاش کرد. برخی از شرایط که باید فراهم شوند از این قرارند:
یاران لایق: اگر نهضت و قیامی بخواهد ثمر ببخشد، به افرادی دلداده احتیاج دارد که اوامر رهبر را با تمام توان بهجا آورند و در راه خدمت، سر از پا نشناسند؛ خود را فدای هدف و برپایی عدالت و معنویت کنند؛ بصیر و آشنا به مسائل دینی و در همان حال اهل جهاد، مبارزه، کار و خدمت باشند. بنابراین، باید عدهای خود را به این سطح از علم، معرفت، خدمت، فداکاری و تلاش برسانند تا یکی از شرایط و زمینههای ظهور فراهم آید؛
پذیرش عمومی: یکی از عوامل دیگر پیروزی یک نهضت، مقبولیت مردمی است، یعنی باید جامعه در سطحی باشد که پذیرای اوامر امام بوده، به آنها عمل کند. جامعهای عدالتخواه و معنویتطلب باشد؛ مردم عدالت را بپذیرند، هرچند به ضررشان باشد، از جان و دل، پیشرفت معنویت و ارزشهای الهی و انسانی در جامعه را بخواهند و به این باور رسیده باشند که غیر از امام معصوم، کسی نمیتواند جهان امروز را نجات دهد.
اما کی و چهوقت مردم به این عقیده و بینش میرسند؟ وقتی به این نتیجه میرسند که تمام حکومتها و گرایشها را تجربه کنند و همه مدعیان با انواع تفکر، به مرور زمان بر سر کار آیند و نارسایی و ناتوانی همگی آنها برای مردم آشکار گردد. ازاینرو در روایات آمده است: دولت مهدی آخرین دولت است؛[۱۰۵] تا عدهای نگویند اگر قدرت دست ما بود ما هم میتوانستیم. وقتی مردم از تمام مکتبها و حکومتها قطع امید کردند چنانکه این اتفاق در غرب در حال وقوع است خواهان منجی الهی میشوند و این ظرفیت را در خود ایجاد میکنند که هرچه منجی الهی گوید، با جان و دل بپذیرند و به جا آورند. چنین جامعهای، جامعه منتظر است و با چنین شرایطی میتوان توقّع ظهور داشت»[۱۰۶].
انقلاب و تحوّل روحی افراد: تغییر و تحوّل روحی و خودسازی و تهذیب نقش مهمی در ایجاد انقلاب بزرگ و به پیروزی رساندن آن دارد و با تحولات بیشتر در روحیهانسانها و ساخته شدن نیروهای با صلابت میتوان اذعان داشت یکی دیگر از زمینهها فراهم آمده. است. باید بدانیم که امام زمان ـ (ع) ـ هم به انتظار لحظهای است که این تحوّلات درونی در قلب و روحانسانها به وجود آمده و به حدّ کمال خود برسد تا ظهور برای حضرت میسر شود. چنان چه افرادی که شایستگیهمراهی با حضرت را داشته باشند فراهم آیند، یکی دیگر از مقدمات ظهور مهیّا میگردد. و با خودسازی این افراد نیروی انسانی انقلاب بزرگ مهدی (ع) تشکیل میگردد و حضرت با آن نیروها منویّات خود را به پیش میبرد. پیداست، انقلابی با آن عظمت و وسعت و رسالت سترگ، انسانها و عوامل بزرگی را میطلبد تا قادر به پیاده کردن رسالتعظیم خود باشد؛ انسانهایی خود ساخته و از جان گذشته، فقیه، سیاستمدار، مدیر و مدبّر، مبارز و شجاع و…. بنابراین ما با خودسازی و تهذیب و اصلاح خود میتوانیم در تحول جامعه هم مؤثر بوده و در نتیجه زمینه برای ظهورحضرت بیش از پیش فراهم آید.
بنابراین از وظایف و مسؤولیّتهای ما است که از این انقلاب پاسداری نموده و در ترویج و پربارتر کردن آن بکوشیم، اهداف آن را زنده و در راه تحقّق آنها تلاش کنیم. تا ان شاء الله، با آگاه ساختن مردمجهان، از ظلم و ستممستکبران، آشنایی هر چه بیشتر آنان با فرهنگاسلام و اهل بیت و…، زمینه ظهورحضرتقائم (ع) را فراهم آوریم. پیداست، که این امور مهمّ و سنگین، بدون داشتن قدرت و مکنت، تحت لوای یک دولت قدرتمند، امکانپذیر نیست. بنابراین میبایست، در حفظ نظاممقدسجمهوری اسلامی و به ثمر رسیدن اهداف آن، به عنوان زمینه ساز قیامحضرت مهدی (ع) تلاش همه جانبه کرد[۱۱۰].
پانویس
↑ بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۱۱۸؛ کافی، ج ۱، ص ۳۶۹، ح ۷.
↑«خداوند وضع هیچ مردمی را دگرگون نکند، مگر آنکه آن مردم، خود، آن را دگرگون کنند» سوره رعد، آیه 11.
↑«خداوند وضع هیچ مردمی را دگرگون نکند، مگر آنکه آن مردم، خود، آن را دگرگون کنند» سوره رعد، آیه۱۱.
↑«بر اثر آنچه مردم کردهاند، فساد در خشکی و دریا آشکار گشته است، تا (خداوند، کیفر) برخی از آنچه کردهاند به آنان بچشاند، باشد که باز گردند» سوره روم، آیه 41.
↑ر.ک: کارگر، رحیم؛ مهدویت دوران ظهور، ص ۳۷ ـ ۳۹؛ نویسندگان کتاب آفتاب مهر، ج ۱، ص ۱۹۹ و ۲۰۰؛ پژوهشگران مؤسسۀ آیندۀ روشن، مهدویت پرسشها و پاسخ ها، ص ۱۷۱؛ نویسندگان کتاب آفتاب مهر، ج ۱، ص ۱۹۹ و ۲۰۰.
↑«او را از پیش رو و پشت سر فرشتگانی پیگیرند که به فرمان خداوند، نگهبان ویاند» سوره رعد، آیه۱۱.
↑«آن، از این روست که خداوند نعمتی را که به گروهی بخشیده است نمیگرداند تا آنان آنچه در خود دارند بگردانند و بیگمان خداوند شنوایی داناست» سوره انفال، آیه۵۳.
↑«او را از پیش رو و پشت سر فرشتگانی پیگیرند که به فرمان خداوند، نگهبان ویاند» سوره رعد، آیه 11.
↑«بگو خداوندا! ای دارنده فرمانروایی! به هر کس بخواهی فرمانروایی میبخشی و از هر کس بخواهی فرمانروایی را باز میستانی و هر کس را بخواهی گرامی میداری و هر کس را بخواهی خوار میگردانی؛ نیکی در کف توست بیگمان تو بر هر کاری توانایی» سوره آل عمران، آیه 26.
↑«آن، از این روست که خداوند نعمتی را که به گروهی بخشیده است نمیگرداند تا آنان آنچه در خود دارند بگردانند و بیگمان خداوند شنوایی داناست» سوره انفال، آیه۵۳.
↑«او را از پیش رو و پشت سر فرشتگانی پیگیرند که به فرمان خداوند، نگهبان ویاند» سوره رعد، آیه 11.
↑«و در زبور پس از تورات نگاشتهایم که بیگمان زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد * همانا در این (کتاب)، برای گروهی پرستنده، پیامی رساست» سوره انبیاء، آیه ۱۰۵-۱۰۶.
↑سخنان رهبری در دیدار با اعضای بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (ع) و مرکز تخصصی مهدویت قم، ۱۸/۴/۱۳۹۰.
↑بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت میلاد حضرت مهدی (ع)، ۲۵/۹/۱۳۷۶.
↑بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نیمه شعبان در مصلای تهران، ۳۰/۷/۱۳۸۱.
↑بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نیمه شعبان در مصلای تهران، ۳۰/۷/۱۳۸۱.
↑اساس دین اسلام و کلید همه خزائن رحمت و فضل کبریایی و نیز وسیله معرفت اشیا و فلاح و رستگاری و ایمن بودن از سخط و غضب ساحت کبریایی، بر اطاعت امام مفترض الطاعه استوار خواهد بود، پس از این که او را شناخته و به ولایت عامه او معتقد باشد؛ شیخ کلینی، کافی، ج۱، ص۱۸۵.
↑اگر شیعیان ما که خداوند توفیق طاعتش را نصیبشان فرماید! وفای به عهد (ولایت ما که جانب خداوند بر آن ها قرار داده شده است) میکردند، از لقای مسرّت افزای ما مأیوس و محروم نمیشدند و هر آینه به سرعت، ظهور و مشاهده ما را به خاطر معرفت و صداقتشان درک میکردند؛ احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، ج ۲، ص۴۹۹.
↑دولت ما پایان دولت هاست، و هیچ قوم و خاندانی که بخواهند به دولت و حکومت رسند به جای نمانند، جز این که پیش از ما به حکومت رسند، تا این که چون راه و روش ما را ببینند، نگویند: چون ما به حکومت رسیم، مانند اینان رفتار کنیم، و همین است (معنای) گفتار خداوند: و پایان کارها از آن پرهیزکاران است؛ شیخ طوسی، الغیبه، ص۴۷۳.
↑برای تعجیل در فرج من زیاد دعا کنید، زیرا فرج شما در آن است؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۴۸۵.
↑«همانا خداوندسرنوشت هیچ قومی (و ملتی) را تغییر نمیدهد مگر آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند.» سوره رعد، آیه۱۱.
↑«و اگر مردم آن شهرها ایمان میآوردند و پرهیزگاری میورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکتهایی میگشودیم اما (پیام ما را) دروغ شمردند بنابراین برای آنچه میکردند آنان را فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه۹۶.
↑«ای مؤمنان! اگر (دین) خداوند را یاری کنید او نیز شما را یاری میکند و گامهایتان را استوار میدارد» سوره محمد، آیه 7.
↑«بیگمان خداوند آنچه را که گروهی دارند دگرگون نمیکند (و از آنان نمیستاند) مگر آنها آنچه را که در خویش دارند دگرگون سازند» سوره رعد، آیه ۱۱.
↑«ای مؤمنان! اگر (دین) خداوند را یاری کنید او نیز شما را یاری میکند و گامهایتان را استوار میدارد» سوره محمد، آیه ۷.
↑امام خمینی: "حضرت صاحب که تشریف میآورند برای چی را میآیند؟ برای اینکه گسترش بدهند عدالت را، برای اینکه حکومت تقویت کنند، برای اینکه فساد را از بین ببرند. ما برخلاف آیات شریفه قرآن دست از نهی از منکر برداریم، دست از امر به معروف برداریم و توسعه بدهیم گناهان را برای اینکه حضرت بیایند؟ حضرت بیایند چه میکنند؟ حضرت میآیند، میخواهند همین کارها را بکنند. الآن دیگر ما هیچ تکلیفی نداریم؟ دیگر بشر تکلیفی ندارد، بلکه تکلیفش این است که دعوت کند مردم را به فساد؟... ما اگر دستمان میرسید، قدرت داشتیم، باید برویم تمام ظلم و جورها را از عالم برداریم. تکلیف شرعی ماست، لکن ما نمیتوانیم. اینی که دست هست بردارید این است که حضرت عالم را پر میکند از عدالت؛ نه شما البته آن از تکلیفتان، نه اینکه شما دیگر تکلیف ندارید... بله، پر کردن دنیا را از عدالت، آن را ما نمیتوانیم [پر] بکنیم. اگر میتوانستیم، میکردیم، اما چون نمیتوانیم بکنیم ایشان باید بیایند. الآن عالم پر از ظلم است، شما یک نقطه هستید در عالم، عالم پر از ظلم است. ما بتوانیم جلوی ظلم را بگیریم، باید بگیریم؛ تکلیفمان است. ضرورت اسلام و قرآن [است،] تکلیف ما کرده است که باید برویم همه کار را بکنیم. اما نمیتوانیم بکنیم؛ چون نمیتوانیم بکنیم، باید او بیاید تا بکند. اما ما باید فراهم کنیم کار را. فراهم کردن اسباب بشود این است که کار را نزدیک بکنیم، کار را همچو بکنیم که مهیا عالم برای آمدن حضرت (ع)". صحیفه امام، ج ۲۱، صص ۱۴ - ۱۷.
↑دهها روایت به این تعبیر در سخنان پیشوایان معصوم (ع) آمده است. نک: گروهی از پژوهشگران، معجم احادیث الامام المهدی (ع).
↑اگر چه پایه این قیام بزرگ، بر روال طبیعی و سنتهای جاری خداوند است؛ اما به اقتضای عظمت و گستردگی آن در همه کره زمین، و نیز مجهز بودن دشمنان به امکانات بسیار و پیشرفته، خداوند برخی از نیروهای پنهان و فوق طبیعی (امدادهای غیبی) را در اختیار او قرار خواهد داد تا موجبات پیروزی ایشان، هر چه بهتر فراهم شود. نک: محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر عیاشی، ج۱، ص۱۹۷؛ محمد بن علی بن حسین بن بابویه، کمالالدین و تمام النعمه، ج۱، ص۲۵۷، ح۲؛ محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبه، ص ۱۹۸، ح۹.
↑«شرط» در لغت به معنای چیزی است که تحقق مشروط، به آن بستگی دارد و جمع آن شرایط و شروط است. ر.ک: حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۶، ص ۳۹. مقصود از شرایط ظهور، زمینههایی است که تحقق ظهور امام عصر (ع)، به آنها بستگی دارد و آن را امری منطقی و لازم مینمایاند؛ به گونهای که با فراهم شدن آنها، ظهور حضرت مهدی (ع) برای برپایی حکومت عدل جهانی بهطور حتمی تحقق خواهد یافت. ر.ک: نگارنده، درسنامه مهدویت، جلد ۳، درس شرایط ظهور حضرت مهدی (ع).
↑"از تو از برپا شدن رستخیز میپرسند که چه هنگام است؟ بگو: دانش آن، تنها نزد پروردگار من است؛ هیچ کس جز او در زمان آن از آن پرده بر نمیدارد؛ سوره اعراف، آیه ۱۸۷.
↑علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج ۲، ص ۴۶۸، باب ذکر علامات قیام.
↑«المَهْدِيُّ مِنْ وُلْدِي تَكُونُ لَهُ غَيْبَةٌ إِذَا ظَهرَ يَمْلأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً»؛ علی بن حسام الدین متقی، البرهان فی علامات آخر الزمان، ص ۷۸؛ صافی، منتخب الاثر، ص ۳۱۰؛ القندوزی، ینابیع المودة لذوی القربی، ج ۳، ص ۱۱۵.
↑«و باید از میان شما گروهی باشند که (مردم را) به نیکی فرا میخوانند و به کار شایسته فرمان میدهند و از کار ناشایست باز میدارند» سوره آل عمران، آیه ۱۰۴.
↑«و هر کس گامهای شیطان را پی بگیرد (بداند که) بیگمان او به کار زشت و ناپسند فرمان میدهد» سوره نور، آیه ۲۱.
↑«مردان و زنان منافق، همگون یکدیگرند که به کار ناپسند فرمان میدهند و از کار شایسته باز میدارند!» سوره توبه، آیه ۶۷.
↑«قَالَ الْإِمَامُ الرِّضَا (ع): لِئَلَّا يَكُونَ فِي عُنُقِهِ لِأَحَدٍ بَيْعَةٌ إِذَا قَامَ بِالسَّيْفِ»؛ لطف الله صافی گلپایگانی، منتخب الأثر فی الإمام الثانی عشر، ص ۳۳۴؛ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا (ع)، ج ۱، ص ۲۷۳، باب ۲۸، ح ۶.
↑«برای کارهایی که مردم کردهاند در خشکی و دریا تباهی به چشم میخورد، تا (خداوند، کیفر) برخی از آنچه کردهاند به آنان بچشاند، باشد که باز گردند» سوره روم، آیه 41.
↑«او را از پیش رو و پشت سر فرشتگانی پیگیرند که به فرمان خداوند، نگهبان ویاند» سوره رعد، آیه 11.
↑ او را از پیش رو و پشت سر فرشتگانی پیگیرند که به فرمان خداوند، نگهبان ویاند. بیگمان خداوند آنچه را که گروهی دارند دگرگون نمیکند (و از آنان نمیستاند) مگر آنها آنچه را که در خویش دارند دگرگون سازند و چون خداوند برای گروهی بلایی بخواهد بازگشتی ندارد و آنان را در برابر وی سروری نیست؛ سوره رعد، آیه: ۱۱.
↑در ابتدای سوره مائده، آیات ۲۰ _ ۲۶ به یکی از حوادث مربوط به قوم بنی اسراییل در این زمینه اشاره میکند. وقتی حضرت موسی (ع) به بیان نعمات الهی پرداخت و به آنان فرمود: «خداوند ارض مقدس را برای شما نوشته است. بجنگید که به پیروزی میرسید». قوم او حاضر به تلاش و جنگ نشدند. حضرت موسی (ع) هم دعا کرد: «خدایا! میان من و برادرم با قوم فاسق، جدایی بینداز». خداوند هم فرمود: «سکونت در این شهر، چهل سال برای آنان حرام شد».
↑ او را از پیش رو و پشت سر فرشتگانی پیگیرند که به فرمان خداوند، نگهبان ویاند. بیگمان خداوند آنچه را که گروهی دارند دگرگون نمیکند (و از آنان نمیستاند) مگر آنها آنچه را که در خویش دارند دگرگون سازند و چون خداوند برای گروهی بلایی بخواهد بازگشتی ندارد و آنان را در برابر وی سروری نیست؛ سوره رعد، آیه: ۱۱.
↑ یا آن کسی که به درمانده، چون وی را بخواند، پاسخ میدهد و بلا را (از او) میگرداند؟ و شما را جانشینان زمین میگرداند؛ آیا با خداوند، خدایی (دیگر) هست؟ اندک پند میپذیرید؛ سوره نمل، آیه: ۶۲.