سنت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
 
(۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۲: خط ۲:
| موضوع مرتبط = سنت
| موضوع مرتبط = سنت
| عنوان مدخل  = سنت
| عنوان مدخل  = سنت
| مداخل مرتبط = [[سنت در لغت]] - [[سنت در قرآن]] - [[سنت در حدیث]] - [[سنت در کلام اسلامی]] - [[سنت در نهج البلاغه]] - [[سنت در معارف دعا و زیارات]] - [[سنت در معارف و سیره سجادی]] - [[سنت در معارف و سیره حسینی]] - [[سنت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]
| مداخل مرتبط = [[سنت در لغت]] - [[سنت در قرآن]] - [[سنت در فقه سیاسی]] - [[سنت در کلام اسلامی]] - [[سنت در معارف دعا و زیارات]] - [[سنت در معارف و سیره سجادی]] - [[سنت در معارف و سیره حسینی]] - [[سنت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]
| پرسش مرتبط  = سنت (پرسش)
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}


==مقدمه==
== مقدمه ==
بعد از [[قرآن عظیم]] مهم‌ترین منبع استنباط احکام شرع و [[حقوق اسلامی]] سنت [[نبی اکرم]]{{صل}} و [[معصومین]]{{عم}} است. سنت در اصطلاح فقهای امامیه عبارت از [[رفتار]]، گفتار و تقریر [[پیامبر]]{{صل}} و معصومین{{عم}} است<ref>محمد رضا مظفر، اصول فقه، ج۲، ص۵۷.</ref>. با [[عنایت]] به [[اعتقاد]] [[مسلمین]] به [[عصمت پیامبر اکرم]]{{صل}} شکی نیست که رفتار و گفتار و تقریر پیامبر{{صل}} حجت و مورد پذیرش مسلمین است و در مورد سنت و حجیت آن، از نظر کلی بحثی نیست و مخالفی وجود ندارد.
بعد از [[قرآن عظیم]] مهم‌ترین منبع استنباط احکام شرع و حقوق اسلامی سنت [[نبی اکرم]] {{صل}} و [[معصومین]] {{عم}} است.


[[اهل تسنن]] تنها [[سنت نبوی]] را حجت می‌شمارند؛ ولی [[شیعیان]] به [[حکم]] برخی از [[آیات قرآن]] [[مجید]] و [[احادیث متواتر]] از [[رسول اکرم]]{{صل}} که از خود [[اهل تسنن]] نیز [[روایت]] شده به [[قول و فعل]] و تقریر [[ائمه اطهار]]{{عم}} نیز به عنوان یک دلیل استناد می‌کنند. در یکی از این [[روایات]] که از منابع [[تشیع]] و [[تسنن]] روایت شده، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} می‌فرماید: «دو چیز گران‌بها بعد از خود برای شما باقی می‌گذارم که به آنها [[رجوع]] کنید و مادام که به این دو رجوع نمایید [[گمراه]] نخواهید شد، [[کتاب خدا]] و عترتم»<ref>شیخ طوسی، الأمالی، ص۱۶۲؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۳، ص۱۴ و ۱۷.</ref> و لذا از نظر [[امامیه]]، [[سنت]] [[ائمه]]{{عم}} نه به عنوان یک [[محدث]] و [[راوی]] بلکه به عنوان [[خلیفه]] و [[جانشین پیامبر]]{{صل}} و به [[دلیل عصمت]] آنان [[حجت]] است. [[امام خمینی]] در موارد متعددی بر این امر تأکید می‌ورزیدند و هر قانونی را که مخالف [[سنت پیامبر]]{{صل}} یا ائمه اطهار{{عم}} باشد [[لغو]] و بی‌ارزش می‌دانستند<ref>صحیفه امام، ج۱، ص۱۱۶؛ رساله توضیح المسائل، ص۴۵۷، مسأله ۲۸۳۵.</ref>. امام خمینی در خصوص [[حدیث ثقلین]] [[معتقد]] است: [[حدیث]] «[[ثقلین]]» [[متواتر]] بین جمیع [[مسلمین]] است و در کتب [[اهل سنت]] از «[[صحاح شش‌گانه]]» تا کتب دیگر آنان، با الفاظ مختلفه و موارد مکرر از [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} به طور متواتر نقل شده است. این [[حدیث شریف]] حجت [[قاطع]] است بر جمیع [[بشر]] به‌ویژه [[مسلمانان]] [[مذاهب]] مختلف؛ و باید همه مسلمانان که حجت بر آنان تمام است جوابگوی آن باشند؛ و اگر عذری برای [[جاهلان]] بی‌خبر باشد برای علمای مذاهب نیست<ref>امام خمینی، وصیت‌نامه، متن، ص۳.</ref>.<ref>[[حجت‌الله فتحی|فتحی، حجت‌الله]]، [[نظام حقوق اسلامی - فتحی (مقاله)| مقاله «نظام حقوق اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۶۷۵.</ref>
سنت در اصطلاح فقهای امامیه عبارت از [[رفتار]]، گفتار و تقریر [[پیامبر]] {{صل}} و معصومین {{عم}} است<ref>محمد رضا مظفر، اصول فقه، ج۲، ص۵۷.</ref>. با [[عنایت]] به [[اعتقاد]] [[مسلمین]] به [[عصمت پیامبر اکرم]] {{صل}} شکی نیست که رفتار و گفتار و تقریر پیامبر {{صل}} حجت و مورد پذیرش مسلمین است و در مورد سنت و حجیت آن، از نظر کلی بحثی نیست و مخالفی وجود ندارد.
 
[[اهل تسنن]] تنها [[سنت نبوی]] را حجت می‌شمارند؛ ولی [[شیعیان]] به [[حکم]] برخی از [[آیات قرآن]] [[مجید]] و احادیث متواتر از [[رسول اکرم]] {{صل}} که از خود [[اهل تسنن]] نیز [[روایت]] شده به قول و فعل و تقریر [[ائمه اطهار]] {{عم}} نیز به عنوان یک دلیل استناد می‌کنند. در یکی از این [[روایات]] که از منابع [[تشیع]] و [[تسنن]] روایت شده، [[پیامبر اکرم]] {{صل}} می‌فرماید: «دو چیز گران‌بها بعد از خود برای شما باقی می‌گذارم که به آنها [[رجوع]] کنید و مادام که به این دو رجوع نمایید [[گمراه]] نخواهید شد، [[کتاب خدا]] و عترتم»<ref>شیخ طوسی، الأمالی، ص۱۶۲؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۳، ص۱۴ و ۱۷.</ref> و لذا از نظر [[امامیه]]، [[سنت]] [[ائمه]] {{عم}} نه به عنوان یک [[محدث]] و [[راوی]] بلکه به عنوان [[خلیفه]] و [[جانشین پیامبر]] {{صل}} و به [[دلیل عصمت]] آنان [[حجت]] است. [[امام خمینی]] در موارد متعددی بر این امر تأکید می‌ورزیدند و هر قانونی را که مخالف [[سنت پیامبر]] {{صل}} یا ائمه اطهار {{عم}} باشد [[لغو]] و بی‌ارزش می‌دانستند<ref>صحیفه امام، ج۱، ص۱۱۶؛ رساله توضیح المسائل، ص۴۵۷، مسأله ۲۸۳۵.</ref>. امام خمینی در خصوص [[حدیث ثقلین]] [[معتقد]] است: [[حدیث]] «[[ثقلین]]» [[متواتر]] بین جمیع [[مسلمین]] است و در کتب [[اهل سنت]] از «[[صحاح شش‌گانه]]» تا کتب دیگر آنان، با الفاظ مختلفه و موارد مکرر از [[پیغمبر اکرم]] {{صل}} به طور متواتر نقل شده است. این [[حدیث شریف]] حجت [[قاطع]] است بر جمیع [[بشر]] به‌ویژه [[مسلمانان]] [[مذاهب]] مختلف؛ و باید همه مسلمانان که حجت بر آنان تمام است جوابگوی آن باشند؛ و اگر عذری برای [[جاهلان]] بی‌خبر باشد برای علمای مذاهب نیست<ref>امام خمینی، وصیت‌نامه، متن، ص۳.</ref>.<ref>[[حجت‌الله فتحی|فتحی، حجت‌الله]]، [[نظام حقوق اسلامی - فتحی (مقاله)| مقاله «نظام حقوق اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۶۷۵.</ref>
 
== معناشناسی ==
[[سنت]] به معنای راه و روش،<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۳/۲۲۵؛ دهخدا، لغتنامه، ۸/۱۲۱۴۶.</ref> [[سیره]]<ref>جوهری، الصحاح، ۵/۲۱۳۹؛ ابن‌فارس، معجم مقاییس اللغه، ۳/۶۱.</ref> و [[عادت]]<ref>صاحب‌ بن‌ عباد، المحیط فی اللغه، ۸/۲۴۸.</ref> آمده‌ است. [[سنت]] را به [[راه مستقیم]] و [[ستایش]] شده<ref>ازهری، تهذیب اللغه، ۱۲/۲۱۰.</ref> و به [[رفتار]] [[پسندیده]] یا [[ناپسند]]<ref>ازهری، تهذیب اللغه، ۱۲/۲۱۰؛ سباعی، السنة و مکانتها فی التشریع الاسلامی، ۶۵.</ref> نیز معنا کرده‌اند. واژه سنت بیش از ده بار در [[قرآن]] با عبارت‌های مختلف به معنای راه و روش آمده‌است.<ref>اسراء، ۷۷؛ حجر، ۱۳؛ کهف، ۵۵؛ احزاب، ۳۸ و ۶۲؛ فتح، ۲۳.</ref> اصولیان [[شیعه]] سنت را به قول (سخن) فعل (عمل) و تقریر و امضای ([[تأیید]]) [[پیامبر]]{{صل}} و [[امامان معصوم]]{{ع}} تعریف کرده‌اند.<ref>بهایی عاملی، زبدة الاصول، ۸۷؛ اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان، ۳/۲۱۶؛ میرزای قمی، القوانین، ۲/۳۳۸؛ مامقانی، مقباس الهدایة فی علم الدرایه، ۱/۵۸.</ref> گروهی از علمای گذشته نیز قول، فعل و تقریر را [[مقید]] به غیر [[قرآن]]<ref>بهایی عاملی، زبدة الاصول، ۸۷؛ انصاری، عبدالعلی، فواتح الرحموت، ۲/۱۱۷.</ref> و غیر کارهای عادی [[معصومان]]{{ع}}<ref>مامقانی، مقباس الهدایة فی علم الدرایه، ۱/۵۹؛ میرزای قمی، القوانین، ۲/۳۳۸.</ref> کرده‌اند. [[اهل سنت]] تنها قول، فعل و [[تقریر پیامبر]]{{صل}} را سنت می‌دانند.<ref>ابوزهره، اصول الفقه، ۱۰۵.</ref> برخی از آنان مفهوم سنت را [[توسعه]] داده و آن را شامل فعل، [[کلام]] و تقریر [[صحابه]] نیز دانسته‌اند.<ref>تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۱/۹۸۰–۹۸۱؛ حکیم طباطبایی، سنت در قانونگذاری، ۷–۸.</ref>
 
فرق سنت با [[حدیث]] این است که حدیث تعابیری است که بیان‌کننده گفتار، رفتار و [[تقریر معصوم]]{{ع}} است؛ اما سنت اصل قول، فعل و تقریر معصوم{{ع}} است<ref>آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ۹؛ مامقانی، مقباس الهدایة فی علم الدرایه، ۱/۵۸.</ref>؛ به تعبیر دیگر سنت «مَحکی» و [[احادیث]] «حاکی» و ناقل از سنت است. به سنت، محکی گفته می‌شود؛ چون به وسیله [[راویان حدیث]] از آن حکایت می‌شود<ref>بهایی عاملی، زبدة الاصول، ۸۷؛ میرزای قمی، القوانین، ۲/۳۳۸؛ مامقانی، مقباس الهدایة فی علم الدرایه، ۱/۵۹.</ref> و اگر [[احادیث]] [[سنت]] نامیده می‌شوند، از باب [[توسعه]] در معنای [[سنت]] است؛ زیرا احادیث سنت را [[اثبات]] می‌کنند.<ref>مظفر، اصول الفقه، ۳/۶۵.</ref> برخی نیز گفته‌اند سنت گاهی به سنت حاکی (احادیث) و گاهی به اعم از سنت حاکی و سنت محکی گفته می‌شود <ref>نایینی، اجود التقریرات، ۲/۱۲۳؛ مشکینی، اصطلاحات الاصول و معظم أبحاثها، ۱۴۱؛ فاضل لنکرانی، ایضاح الکفایه، ۱/۳۶.</ref>؛ البته سنت در [[فقه]] به معنای [[مستحب]]، در برابر [[واجب]]<ref>طوسی، العده، ۲/۵۶۶.</ref> و نیز در برابر [[بدعت]]<ref>ابن‌ماجه، سنن، ۱/۱۷–۲۰؛ سبحانی، البدعة و آثارها الموبقه، ۴۴–۴۵.</ref> به‌کار رفته‌است و مقصود از سنت در برابر بدعت، هر حکمی است که بر اساس [[شریعت]] و [[قواعد]] [[دین اسلام]] قرار دارد و بدعتْ هر حکمی است که برخلاف اصول و [[شریعت اسلامی]] است و موافق سنت نیست.<ref>حکیم طباطبایی، سنت در قانونگذاری، ۶.</ref> مقصود از سنت در اینجا معنای اصولی آن یعنی سخن، عمل و امضای [[معصوم]]{{ع}} است.<ref>[[علی اکبر ذاکری خمی|ذاکری خمی، علی اکبر]]، [[سنت - ذاکری خمی (مقاله)| مقاله «سنت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۶ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۶]]، ص۲۵۰ – ۲۵۹.</ref>
 
== پیشینه ==
جایگاه سنت و عمل به آن به [[صدر اسلام]] و [[عصر پیامبر اکرم]]{{صل}} بازمی‌گردد. آن حضرت دستور داد تا از سنت ایشان [[پیروی]] شود؛ از این‌رو واژه سنت هنگامی که بدون نسبت‌ دادن به شخصی به کار می‌رفت، بر بیان حکمی از [[احکام]] به وسیله قول، فعل و [[تقریر پیامبر]]{{صل}} دلالت داشت.<ref>مظفر، اصول الفقه، ۳/۶۴.</ref> همچنین [[پیامبر اکرم]]{{صل}} هشدار داد که در [[آینده]] کسانی سنت را [[انکار]] و تنها بر عمل به [[کتاب خدا]] [[اصرار]] خواهند کرد و حال آنکه آنچه ایشان از [[حلال و حرام]] آورده بسان [[قرآن]] خواهد بود.<ref>ابن‌ماجه، سنن، ۱/۶–۷؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۱/۱۰۹–۱۱۰.</ref> [[عالمان]] و [[فقیهان امامیه]] چون [[امامان معصوم]]{{ع}} را [[جانشین پیامبر]]{{صل}} می‌دانستند، برای قول، فعل و تقریر آنان نیز کلمه سنت را به کار بردند.<ref>مظفر، اصول الفقه، ۳/۶۴.</ref> روایاتی که از [[شیعه]] و [[سنی]] دربارهٔ [[حفظ]]، ثبت و [[نقل حدیث]]<ref>خطیب بغدادی، تقیید العلم، ۲۸؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۱/۱۰۴–۱۰۷؛ مجلسی، بحار الانوار، ۲/۱۴۴ و ۱۵۱.</ref> و [[مذاکره]] آن<ref>کلینی، الکافی، ۱/۴۱؛ مجلسی، بحار الانوار، ۲/۱۵۲.</ref> نقل شده و همچنین کارهایی که دربارهٔ [[منع نگارش حدیث]] به وسیله [[خلفا]] و [[تشویق]] و [[نگارش]] آن به دست [[امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} و دیگر [[امامان معصوم]]{{ع}} و [[اصحاب]] آنان آمده‌است و نیز تدوین مجموعه‌های [[حدیثی]] و کتاب‌هایی که [[عالمان]] را در [[فهم احادیث]] [[یاری]] می‌رساند، به پیشینه [[سنت]] [[ارتباط]] پیدا می‌کند
 
گسترش استفاده از [[حدیث]] و [[جعل]] و [[تزویر]] [[حدیث]] (سنت حاکی) به وسیله [[حاکمان]] و افراد سودجو سبب شد که [[ائمه]]{{ع}} راهکارهایی را برای ضبط سنت صحیح ارائه دهند<ref>حر عاملی، وسائل الشیعة، ۲۷/۱۰۶–۱۳۶.</ref> و نیز در میان [[مسلمانان]] رشته‌هایی دربارهٔ سنت پدید آید<ref>آقابزرگ، الذریعة، ۱۲/۲۳۳.</ref> و از [[قرن دوم]] به بعد ده‌ها کتاب دربارهٔ شرح لغات و [[احادیث]] نگاشته شد. [[فراهیدی]] در العین، [[ازهری]] در [[تهذیب اللغه]]، [[زمخشری]] در [[الفائق فی غریب الحدیث]] و [[ابن‌اثیر]] در [[النهایة فی غریب الحدیث]] و الاثر از این افراد به‌شمار می‌آیند.<ref>ابن‌اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ۱/۳–۸.</ref> [[امام خمینی]] در مواردی به النهایة فی غریب الحدیث و الاثر استناد کرده‌است.<ref>امام خمینی، مکاسب، ‏۱/۲۷۴؛ امام خمینی، البیع، ‏۳/۲۹۵؛ امام خمینی، تنقیح الاصول، ۳/۵۹۱.</ref> در دوره معاصر نیز بحث از سنت گسترش زیادی پیدا کرد؛ برای نمونه [[محمود ابوریّه]] از [[اهل سنت]]، در سال ۱۳۶۴ق/ ۱۳۲۴ش کتاب‌ها و مقاله‌هایی دربارهٔ سنت از جمله [[الاضواء علی السنة المحمدیه]] و [[ابوهریره شیخ المضیره]] را نگاشت و آرای نویی دربارهٔ سنت مطرح ساخت که در [[جهان عرب]] بازتاب گسترده‌ای داشت. همچنین در شیعه، [[حیدر حب‌الله]] نیز در دو کتاب [[السنة دورها و مکانتها فی الفکر الاسلامی]] و [[نظریة السنة فی الفکر الامامی الشیعی]] در چندین جلد به بررسی جایگاه سنت در [[اندیشه]] [[اسلامی]] و [[شیعی]] پرداخته است.<ref>[[علی اکبر ذاکری خمی|ذاکری خمی، علی اکبر]]، [[سنت - ذاکری خمی (مقاله)| مقاله «سنت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۶ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۶]]، ص۲۵۰ – ۲۵۹.</ref>
 
== اهمیت و جایگاه ==
[[سنت]] پس از [[قرآن کریم]]، مهم‌ترین منبع [[شناخت]] مسائل مختلف [[کلامی]] و [[فقهی]] است. به اعتبار و جایگاه سنت در [[آیات قرآن]] {{متن قرآن|وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى}}<ref>«و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید» سوره نجم، آیه ۳.</ref>، {{متن قرآن|إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى}}<ref>«آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود» سوره نجم، آیه ۴.</ref>،  {{متن قرآن|مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ}}<ref>«آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است» سوره حشر، آیه ۷.</ref> اشاره یا تصریح شده‌است.<ref>حکیم، الاصول العامه، ۱۴۷–۱۸۹.</ref> [[امام خمینی]] نیز سنت را دومین رکن [[اجتهاد]] و [[استنباط احکام]] [[دین]] پس از [[قرآن]] شمرده‌است.<ref>امام خمینی، الاجتهاد و التقلید، ۱۲.</ref> ایشان [[حجیت اجماع]] را نیز وابسته به سنت می‌داند؛ زیرا [[اجماع]] از جهت [[کشف]] [[قول معصوم]] و [[رضایت]] [[معصوم]]، [[حجت]] است.<ref>امام خمینی، انوار الهدایه، ۱/۲۵۴–۲۵۵.</ref> از نگاه ایشان قرآن نوعاً کلیات را بیان کرده و سنت به جزئیات و [[فروع]] مختلف پرداخته‌است<ref>امام خمینی، تهذیب الاصول، ‏۲/۲۱۲.</ref>؛ برای نمونه در قرآن دستور کلی [[نماز]]، [[زکات]]، [[روزه]]، [[حج]] و امثال آن آمده‌است؛ ولی جزئیات، شرایط و موانع آن در سنت بیان شده‌است.<ref>حکیم طباطبایی، سنت در قانونگذاری، ۸–۹.</ref> افزون بر این، [[سنت]] در همه [[علوم اسلامی]] از قبیل [[تفسیر قرآن]]، [[اصول فقه]]، [[فقه]]، [[کلام]]، [[فلسفه]]، [[تاریخ]]، [[اخلاق]] و [[عرفان]] نقشی مهم دارد؛ به گونه‌ای که اگر سنت از این [[علوم]] تفکیک شود، [[میراث]] قابل توجهی باقی نخواهد ماند. در [[روزگار]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در [[ارزش]] و جایگاه سنت تردید شد؛ ولی آن حضرت این تردیدافکنی‌ها را رد و بر ارزش و جایگاه مهم آن تأکید کرد.<ref>ابن‌ماجه، سنن، ۱/۳–۱۵؛ مجلسی، بحار الانوار، ۲/۱۴۴.</ref>
 
در [[منابع روایی]]، [[احادیث]] بسیاری در [[فضیلت]] فراگیری، [[حفظ]] و [[مذاکره]] [[حدیث]] (بازگوکننده سنت) و به‌ویژه [[فهم]] آن آمده‌است.<ref>کلینی، الکافی، ۱/۳۳ و ۴۱؛ مجلسی، بحار الانوار، ۲/۱۴۶ و ۱۵۳.</ref> سفرهای فراوان [[علمای شیعه]]<ref> غفاری، مقدمه من لایحضره الفقیه، ۱/۷.</ref> و علمای [[اهل سنت]]<ref>خطیب بغدادی، الرحله، ۱۷۶–۱۸۳؛ عجاج الخطیب، السنة قبل التدوین، ۱۷۶–۱۸۳.</ref> برای دریافت [[حدیث]] نشان‌دهنده اهمیت و جایگاه حدیث و سنت است. به جز دوره کوتاه منع حدیث پس از پیامبر اکرم{{صل}}، آن هم در میان طوایفی از [[مسلمانان]]، نزد همه [[مذاهب اسلامی]] [[نقل حدیث]] به دو شکل مکتوب و شفاهی رواج داشت و چندین [[علم]] با موضوع [[حدیث]] به‌ویژه علم [[روایت]] و [[درایت]] که هر یک دارای شاخه‌های بسیار است، تأسیس شد.<ref>صالح، علوم الحدیث و مصطلحه، ۱۰۶–۱۱۴.</ref>
 
به [[اعتقاد]] [[امام خمینی]] [[حدیث]] از منابع [[احکام]] و [[دستورهای اسلام]] است<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ۱۱.</ref> و همه احکام و دستورهای مورد نیاز [[بشر]] در [[قرآن]] و [[سنت]] موجود است.<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ۲۹.</ref> ایشان مهم‌ترین پیش‌نیاز [[اجتهاد]] را [[شناخت قرآن]] و سنت و انس با [[روایات اهل بیت]]{{ع}} و شیوه [[فهم]] آنها برای [[استنباط]] درست می‌داند<ref>امام خمینی، الاجتهاد و التقلید، ۱۲–۱۳.</ref> و [[معتقد]] است [[سخنان معصومان]]{{ع}} به منبع لایزال [[الهی]] متصل است و دارای نورانیتی است که در دیگر سخنان یافت نمی‌شود.<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۴.</ref> ایشان به استناد [[روایات]]<ref>کلینی، الکافی، ۵/۴۹۶؛ حر عاملی، وسائل الشیعة، ۲۰/۱۰۸.</ref> یادآور شده‌است کسی که از [[سنت پیامبر]] روی برگرداند، جزو [[پیروان]] آن حضرت به‌شمار نمی‌آید.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۶.</ref>
 
امام خمینی، [[سنت نبوی]]{{صل}} را یکی از [[ادله]] [[ضرورت تشکیل حکومت]] خوانده<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ۲۶.</ref> و یکی از علل نیاز به [[حکومت]] را جلوگیری از [[تغییر]] [[سنت]] و [[احکام الهی]] شمرده‌ است.<ref>امام خمینی، البیع، ‏۲/۶۲۱.</ref> ایشان قوانینی را که در مجالس [[قانون‌گذاری]] دوره پهلوی برخلاف صریح قرآن و سنت [[پیغمبر]]{{صل}} تصویب می‌شد، بی‌ارزش می‌دانست و به [[مخالفت]] با آن [[تشویق]] می‌کرد<ref>امام خمینی، توضیح المسائل، ۴۵۷.</ref>؛ چنان‌که از سران [[کشورهای اسلامی]] که برخلاف [[نص قرآن]] و سنت [[نبی اعظم]] عمل می‌کردند، [[انتقاد]] می‌کرد.<ref>امام خمینی، صحیفه، ‏۱۵/۴۳۸.</ref> ایشان [[رفتار]] [[علما]] و [[روشنفکران]] [[متعهد]] را در جهت [[اصلاح]] و [[تحول]] [[ملت‌ها]] آن‌گاه سودمند می‌دانست که بر اساس قرآن و سنت [[پیامبر اکرم]]{{صل}} باشد<ref>امام خمینی، صحیفه، ‏۱۸/۳۴۲.</ref> و این موضوع را ننگی برای علمای [[جهان اسلام]] می‌دانست که با داشتن قرآن و سنت پیامبر{{صل}} به دنبال [[قوانین]] دیگر کشورها بروند<ref>امام خمینی، صحیفه، ‏۲۰/۳۳۷.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری خمی|ذاکری خمی، علی اکبر]]، [[سنت - ذاکری خمی (مقاله)| مقاله «سنت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۶ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۶]]، ص۲۵۰ – ۲۵۹.</ref>
 
== اقسام [[سنت]] ==
سنت از یک جهت به سه قسم قولی، فعلی و تقریری تقسیم شده است:
 
=== سنت قولی ===
سخنان رسول خدا{{صل}} است که بخش اصلی سنت را تشکیل می‌دهد<ref>زحیلی، الوجیز فی اصول الفقه، ۳۵.</ref> و از طریق [[صحابه]] و [[ائمه معصوم]]{{ع}} رسیده‌ است، شامل سخنان ایشان برای بیان [[عقاید]]، [[تفسیر قرآن]]، [[احکام]] و مسائل [[دینی]] و توصیه‌های [[اجتماعی]] و [[سیاسی]] است. به [[اعتقاد شیعه]] سخنان [[اهل‌بیت]]{{ع}} به دلیل جایگاه و [[عصمت]] خود، نیز مانند سخنان [[پیامبر اکرم]]{{صل}} است.<ref>[[علی اکبر ذاکری خمی|ذاکری خمی، علی اکبر]]، [[سنت - ذاکری خمی (مقاله)| مقاله «سنت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۶ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۶]]، ص۲۵۰ – ۲۵۹.</ref>
 
===[[سنت]] فعلی ===
به عملی گفته می‌شود که [[معصوم]]{{ع}} آن را انجام داده باشد. [[فعل معصوم]]{{ع}} دست‌کم بر [[اباحه]] و جواز دلالت دارد؛ همان‌گونه که ترک عملی از سوی معصوم{{ع}} بر واجب‌نبودن آن دلالت دارد<ref>مظفر، اصول الفقه، ۳/۶۶.</ref>؛ برای نمونه اگر [[پیامبر]]{{صل}} [[نماز ظهر]] و عصر را با هم بخواند نشانه‌ای بر جواز جمع میان دو [[نماز]] است؛ اما در اموری که جنبه [[عبادی]] و نیاز به قصد دارد، دلیل بر رجحان و [[استحباب]] است<ref>هاشمی شاهرودی، فرهنگ جامع فقه، ۴/۵۳۷.</ref>؛ مانند [[هفت تکبیر]] در آغاز نماز که سنت شمرده شده‌است.<ref>صدوق، من لایحضر، ‏۱/۳۰۵؛ طوسی، تهذیب الاحکام، ‏۳/۲۸۶؛ حلی، علامه، مختلف الشیعه، ۲/۱۸۵.</ref> به [[اعتقاد]] برخی از [[فقها]] در [[پیروی از پیامبر]]{{صل}} باید اصل عمل و جهت آن را که [[واجب]] یا [[مستحب]] است در نظر داشت <ref>طوسی، العده، ۲/۵۷۶–۵۷۷ و ۵۸۲–۵۸۳.</ref> ‏و برخی از فقهای اصولی گفته‌اند فعل حضرت در صورت نبود قرینه دلالت بر [[وجوب]] دارد.<ref>طوسی، العده، ۲/۴۱۸–۴۱۹؛ مجاهد طباطبایی، مفاتیح الاصول، ۲۸۰–۲۸۱.</ref>
 
بنابراین در [[مقام]] [[استنباط احکام]]، به دو شرط، به [[عمل]]معصوم{{ع}} استناد می‌شود:
# [[معصوم]]{{ع}} در [[مقام]] [[تشریع]] و بیان [[حکم خدا]] باشد و از [[افعال]] عادی و طبیعی روزمره نباشد.
# [[پیروی]] از [[فعل معصوم]]{{ع}} در آن مورد جایز باشد و از آن [[نهی]] نشده باشد؛ زیرا برخی از افعال مانند [[ازدواج]] با بیش از چهار [[زن]] و داخل‌ شدن [[مکه]] بدون [[احرام]] و [[وجوب نماز شب]] که از [[اختصاصات پیامبر]]{{صل}} است، در این موارد تشریع به‌شمار نمی‌آید و دیگران نمی‌توانند از آن [[پیروی]] کنند.<ref>حر عاملی، وسائل الشیعة، ۴/۲۲۰–۲۲۳؛ هاشمی شاهرودی، فرهنگ جامع فقه، ۷/۳۳۲–۳۳۷؛ جناتی، اجتهاد و سنت، ۵–۶.</ref> اگر فعل معصوم{{ع}} دارای هیچ قرینه‌ای نباشد، برخی آن را بر [[وجوب]] و برخی بر [[استحباب]] حمل کرده‌اند و برخی نیز گفته‌اند بر هیچ‌یک از آن دو دلالت ندارد و تنها بر جواز و [[اباحه]] فعل دلالت دارد.<ref> حلی، محقق، ۱۶۹؛ مجاهد طباطبایی، مفاتیح الاصول، ۲۷۹؛ مظفر، اصول الفقه، ۳/۶۶–۶۷.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری خمی|ذاکری خمی، علی اکبر]]، [[سنت - ذاکری خمی (مقاله)| مقاله «سنت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۶ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۶]]، ص۲۵۰ – ۲۵۹.</ref>
 
=== سنت تقریری ===
وقتی کسی در نزد معصوم{{ع}} کاری انجام دهد یا سخنی دربارهٔ یک [[حکم شرعی]] بگوید یا [[اعتقاد]] خاصی را بیان کند و معصوم{{ع}} با [[علم]] و توجه و نبود [[تقیه]]، در برابر آن [[سکوت]] کند. این سکوت به معنای صحه‌گذاشتن و امضای آن فعل یا قول و [[عقیده]] و به عبارت دیگر تقریر و [[تأیید]] آن است.<ref>مشکینی، اصطلاحات الاصول و معظم أبحاثها، ۱۴۲.</ref> [[رسول خدا]]{{صل}} وقتی [[مشاهده]] کرد مردی به‌درستی [[رکوع]] و [[سجود]] [[نماز]] را انجام نمی‌دهد، او را مانند کلاغی شمرد که نوک به [[زمین]] می‌زند که با این حال، اگر بمیرد، بر غیر [[دین اسلام]] درگذشته است<ref>کلینی، الکافی، ۳/۲۶۸.</ref> و به مردی که نمازش اشکال داشت، دستور دوباره خواندن داد و شیوه نماز درست را به او آموخت<ref>سید مرتضی، المسائل الناصریات، ۲۱۷.</ref> و نیز مرد نمازگزاری را که روی پایش مانعی برای رسیدن آب بود، به گرفتن [[وضو]] و دوباره [[خواندن نماز]] [[فرمان]] داد.<ref>حلی، علامه، منتهی المطلب، ۲/۱۱۳.</ref> اینها نشان می‌دهد اگر عملی در حضور آنان انجام شود و درست نباشد، آنان [[سکوت]] نمی‌کنند و به تصحیح آن [[اقدام]] می‌کنند.
 
[[سنت تقریری]] دو شرط دارد:
# [[فرصت]] اظهار نظر برای [[معصوم]]{{ع}} باشد.
# مانعی برای اظهار نظر او همانند [[تقیه]] یا مؤثر نبودن، درکار نباشد.<ref>مظفر، اصول الفقه، ۳/۷۰.</ref> با این دو شرط [[تقریر معصوم]]{{ع}} در جایی که احتمال [[حرمت]] فعلی داده شود، ظهور در جواز آن دارد و در جایی که کسی نزد معصوم{{ع}} [[معامله]] یا عبادتی انجام دهد و او آن را تقریر کند، بر [[مشروعیت]] معامله و [[صحت]] معامله دلالت می‌کند.<ref>مجاهد طباطبایی، مفاتیح الاصول، ۲۸۷؛ مظفر، اصول الفقه، ۳/۷۰؛ حکیم طباطبایی، الاصول العامه، ۲۲۱–۲۲۲.</ref> [[امام خمینی]] نیز سکوت معصوم{{ع}} را همیشه دلیل بر [[تأیید]] و تقریر نمی‌داند <ref>امام خمینی، تهذیب الاصول، ‏۲/۴۳۴.</ref>؛ ازجمله سکوت [[ائمه]]{{ع}} را به هنگام تقیه، [[حجت]] نمی‌داند.<ref>امام خمینی، الطهاره، ‏۱/۱۶۳.</ref> افزون بر این ایشان به هنگام [[تعارض]] [[نص]] و تقریر، نص را مقدم بر تقریر می‌داند.<ref>امام خمینی، الطهاره، ۱/۸۶.</ref>
 
از جهت دیگر [[سنت]] به سنت [[قطعی]] و سنت ظنی تقسیم می‌شود. [[سنت]] قطعی به معنای خبرها و احادیثی است که از سنت [[واقعی]] (قول، فعل و تقریر معصوم){{ع}} حکایت می‌کند و از نظر سند یا دلالت قطعی است و به دو قسم سنت قطعی‌الدلاله و سنت قطعی‌السند تقسیم می‌شود.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲۰/۳۱–۳۲؛ زحیلی، الوجیز فی اصول الفقه، ۳۶.</ref> سنت قطعی‌الدلاله به [[حدیثی]] گفته می‌شود که غیر معصوم{{ع}} به وسیله آن، گفتار یا فعل یا تقریر معصوم{{ع}} (سنت محکی) را نقل می‌کند و دلالت آن بر مراد معصوم{{ع}} قطعی (نص) است.<ref>مجاهد طباطبایی، مفاتیح الاصول ۲۳۸؛ مطهری، مجموعه آثار، ۲۰/۳۲؛ مشکینی، اصطلاحات الاصول و معظم أبحاثها، ۱۴۲–۱۴۳.</ref> سنت قطعی‌السند خبری است که غیر معصوم{{ع}} به وسیله آن، گفتار یا فعل یا [[تقریر معصوم]]{{ع}} ([[سنت]] محکی) را حکایت می‌کند و سلسله سند آن به صورت [[قطعی]] به [[معصوم]]{{ع}} منتهی می‌شود، مانند [[احادیث متواتر]].<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲۰/۳۲؛ جناتی، منابع اجتهاد، ۱۶۴.</ref>
 
سنت ظنی در برابر سنت قطعی است و به معنای خبر و [[حدیثی]] است که از سنت [[واقعی]] (قول، فعل و تقریر معصوم{{ع}}) حکایت می‌کند و از نظر سند یا دلالت ظنی است. بیشتر [[احادیث]] از نظر صدور از معصوم{{ع}} ظنی‌اند؛ زیرا [[اخبار متواتر]] و نیز [[اخبار]] همراه با قرینه قطعی اندک‌اند. احادیثی که در مراد معصوم{{ع}} ظهور دارند، از مصادیق سنت ظنی‌الدلاله و حجت‌اند<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲۰/۳۲.</ref>؛ همچنین سنت به [[مسند]] و غیر مسند (یعنی مرسل) تقسیم می‌شود. خبر مسند نیز به معتبر و غیر معتبر و معتبر نیز به صحیح، [[موثق]]، حسن و [[ضعیف]] قابل تقسیم است.<ref>[[علی اکبر ذاکری خمی|ذاکری خمی، علی اکبر]]، [[سنت - ذاکری خمی (مقاله)| مقاله «سنت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۶ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۶]]، ص۲۵۰ – ۲۵۹.</ref>
 
== حجیت سنت ==
در اعتبار و حجیت [[سنت پیامبر]]{{صل}} تردیدی نیست. [[آیات قرآن کریم]] ازجمله [[آیه]] {{متن قرآن|مَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا}}<ref>« آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید » سوره حشر، آیه 7.</ref> و [[آیات]] دیگر {{متن قرآن|بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ}}<ref>«(آنان را) با برهان‌ها (ی روشن) و نوشته‌ها (فرستادیم) و بر تو قرآن  را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.</ref>،  {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا}}<ref>«بی‌گمان فرستاده خداوند برای شما نمونه‌ای  نیکوست، برای آن کس (از شما) که به خداوند و به روز بازپسین امید دارد و خداوند را بسیار یاد می‌کند» سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref>، {{متن قرآن|وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى}}<ref>«و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید» سوره نجم، آیه ۳.</ref>، {{متن قرآن|إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى}}<ref>«آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود» سوره نجم، آیه ۴.</ref> بر این مطلب دلالت دارند.<ref>طباطبایی، المیزان ۱۹/۲۷ و ۲۰۴؛ حکیم طباطبایی، الاصول العامه، ۱۲۰.</ref> از نگاه [[علمای شیعه]] [[سنت]] [[امامان معصوم]]{{ع}} نیز در [[حکم]] سنت پیامبر{{صل}} است.<ref> مظفر، اصول الفقه، ۳/۶۴؛ حکیم طباطبایی، الاصول العامه، ۱۴۱–۱۵۳، ۱۵۸ و ۱۸۱.</ref> [[امام خمینی]] نیز یکی از مدارک [[استنباط احکام شرعی]] را سنت پیامبر{{صل}} و [[روایات اهل بیت]] شمرده‌ است.<ref>امام خمینی، تنقیح الاصول، ‏۴/۴۹۴؛ امام خمینی، صحیفه، ‏۲۱/۳۹۴؛ امام خمینی، استفتائات، ۱/۲۲.</ref> از نگاه [[عالمان شیعه]]، سنت [[ائمه]]{{ع}} نیز به دلیل‌های گوناگون [[قرآنی]] و حدیثی و [[عقلی]] [[اثبات]] شده‌است.<ref> حکیم طباطبایی، الاصول العامه، ۱۴۳، ۱۴۹، ۱۵۳، ۱۵۸ و ۱۸۱؛ حکیم طباطبایی، سنت در قانونگذاری، ۳۸–۱۰۱.</ref>
 
امام خمینی برای [[حجیت سنت اهل بیت]] به [[آیه تطهیر]] {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت  هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref> و [[حدیث ثقلین]] استناد کرده‌ است.<ref>امام خمینی، تنقیح الاصول، ‏۳/۱۳۷.</ref> در حجت‌ بودن [[سنت]] [[ائمه]]{{ع}} فرقی نمی‌کند آنان [[خلیفه]] و [[حاکم]] باشند و [[مردم]] از آنان [[اطاعت]] کنند یا خلیفه نباشند؛ زیرا مردم در هر صورت موظف به [[دریافت احکام]] از آنان‌اند.<ref>امام خمینی، تنقیح الاصول، ‏۳/۱۳۷.</ref> ایشان با استناد به جمله {{متن حدیث|لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ اَلْحَوْضَ}} در حدیث ثقلین، <ref>کلینی، الکافی، ۲/۴۱۵.</ref> تأکید کرده‌ است که [[قرآن]] و [[اهل بیت]]{{ع}} از یکدیگر جدایی‌ناپذیرند و ائمه{{ع}} [[مفسر]] و شارح قرآن‌اند<ref>امام خمینی، تفسیر حمد، ۱۸۹.</ref> و مهجوریت هر یک از [[قرآن و عترت]] را هجران دیگری شمرده‌است.<ref>امام خمینی، صحیفه، ‏۲۱/۳۹۴.</ref> [[حدیث سفینه]] {{متن حدیث| إِنَّمَا مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي فِيكُمْ مَثَلُ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَ فِيهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ }}<ref>حلی، علامه، کشف الیقین، ۳۲۲؛ ابن‌کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۷/۱۸۷؛ متقی هندی، کنز العمال، ۱۲/۹۴–۹۵؛ قندوزی، ینابیع المودة لذوی القربی، ۱/۹۳.</ref> و [[تشبیه]] اهل بیت{{ع}} به [[کشتی نوح]]{{ع}}، دلیل دیگری بر [[مرجعیت دینی]] و [[حجیت سنت ائمه]]{{ع}} نزد [[امام خمینی]] است.
 
همه [[علما]] [[حجیت سنت]] [[قطعی]] و [[متواتر]] را پذیرفته‌اند؛ زیرا سنت قطعی، یقین‌آور و موجب [[علم]] و قطع است و قطع به‌خودی‌خود [[حجت]] است و [[حجیت]] آن نیازی به [[جعل]] و [[تعبد شرعی]] ندارد. از نگاه امام خمینی [[تواتر]] یک سنت، هنگامی قابل [[اثبات]] و حجت است که افراد مختلف [[ثقه]] آن را نقل کرده باشند که امکان [[هماهنگی]] آنها در جعل وجود نداشته باشد و این تواتر باید در تمام طبقات ناقلان موجود باشد<ref>امام خمینی، معتمد الاصول، ‏۱/۴۸۳.</ref> و چنانچه تعداد ناقلان زیاد باشد، ولی به حد تواتر نرسد، «[[مستفیض]]» نامیده می‌شود و حجت است. [[اخبار متواتر]] اندک‌اند؛ برای نمونه امام خمینی [[استحباب]] [[ازدواج]] را طبق سنتِ [[مستفیضه]] بلکه متواتر می‌داند<ref>امام خمینی، تعلیقه عروه، ۹۶۱.</ref> و نیز [[حدیث]] ثقَلَین را که [[پیامبر اکرم]]{{صل}}، [[کتاب خدا]] و اهل بیت{{ع}} را یادگار خود معرفی کرده، از [[اخبار متواتر]] نزد [[شیعه]] و [[اهل سنت]] می‌شمارد<ref>امام خمینی، تنقیح الاصول، ‏۴/۴۹۴؛ امام خمینی، صحیفه، ‏۲۱/۳۹۴.</ref> که بنابر آن می‌توان به [[سخنان ائمه]]{{ع}} استناد کرد و آنها را [[حجت]] دانست و فهم آنان را از [[سنت]] پذیرفت.<ref>امام خمینی، تنقیح الاصول، ‏۴/۴۹۴.</ref>
 
در [[حجیت]] نقل سنت به [[خبر واحد]]، دو دیدگاه نقل شده‌است. برخی مانند [[سید مرتضی]]،<ref>سید مرتضی، الذریعه، ۱/۲۸۱ و ۲/۴۱، ۵۴.</ref> [[ابن‌ براج]]،<ref>ابن‌براج، المهذب، ۲/۵۹۸.</ref> [[ابن‌ زهره]]<ref>ابن‌زهره، غنیة النزوع، ۳۲۸–۳۲۹.</ref> و [[ابن‌ادریس]]<ref>ابن‌ادریس، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، ۱/۵۱.</ref> آن را حجت نمی‌دانند؛ اما گروهی دیگر از اصولیان همانند [[شیخ طوسی]]، بر [[حجیت خبر واحد]] [[ثقه]]، اِدعای [[اجماع]] کرده‌اند.<ref>طوسی، العده، ۱/۱۲۶–۱۲۷؛ میرزای قمی، القوانین، ۲/۴۱۶–۴۱۷؛ انصاری، مرتضی، فرائد الاصول، ۱/۱۳۷–۱۴۵؛ آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ۲۹۳–۳۰۲.</ref> نوع [[عالمان]] پس از [[شیخ طوسی]] مانند [[عاملی]]<ref>عاملی، معالم الدین، ۱۸۹.</ref> و [[مجلسی]]،<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۲/۲۴۵.</ref> به حجیت خبر واحد معتقدند. [[امام خمینی]] در مبحث امارات در [[اصول فقه]]<ref>امام خمینی، انوار الهدایه، ۱/۲۶۷؛ امام خمینی، تهذیب الاصول، ۲/۴۲۹؛ امام خمینی، تنقیح الاصول، ۳/۱۵۰.</ref> ضمن پذیرش حجیت خبر واحد و ذکر دلیل برای آن، به بررسی [[دلایل]] [[مخالفان]] پرداخته<ref>امام خمینی، انوار الهدایه، ۱/۳۱۲–۳۱۳.</ref> و عمده دلیل حجیت را بنای عقلا دانسته‌است.<ref>امام خمینی، انوار الهدایه، ۱/۳۱۳؛ امام خمینی، تنقیح الاصول، ۳/۱۹۱.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری خمی|ذاکری خمی، علی اکبر]]، [[سنت - ذاکری خمی (مقاله)| مقاله «سنت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۶ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۶]]، ص۲۵۰ – ۲۵۹.</ref>
 
== راه‌های دستیابی به سنت ==
راه دستیابی به سنت در [[روزگار]] [[پیامبر]]{{صل}} و [[امامان معصوم]]{{ع}} ممکن است از راه [[دیدار]] و شنیدن از آنان صورت گیرد که در این صورت سنت از منبع اصلی دریافت شده و موجب قطع و [[یقین]] است و اگر از این راه ممکن نشد، چه در روزگار حضور و چه در [[روزگار غیبت]]، باید از راه [[روایات]] به سنت دست پیدا کرد.<ref>مظفر، اصول الفقه، ۳/۶۵.</ref> در این صورت راه دستیابی به سنت دو گونه است: [[قطعی]] و غیر قطعی. راه‌های قطعی به روش‌هایی گفته می‌شود که به صورت قطعی نمایانگر دیدگاه [[معصوم]]{{ع}} باشند. مهم‌ترین راه‌های قطعی برای دستیابی به [[سنت]] عبارت‌اند از: [[خبر متواتر]]، [[خبر غیر متواتر]] با قراین و شواهدی که موجب قطع به صدور آن از معصوم{{ع}} شود (خبر موثوق‌الصدور)، [[اجماع]] کاشف از نظر معصوم، بنای عقلا، [[سیره]] متشرعه و ارتکاز و [[فهم]] اولیه متشرعه که کاشف از [[سنت معصوم]]{{ع}} باشد. تنها راه غیر قطعی که به سبب وجود [[دلایل]] قطعی بر [[حجیت]] آن از سوی همه [[فقها]] پذیرفته شده، خبر واحدی است که مورد [[وثوق]] و [[اطمینان]] باشد.<ref>حکیم طباطبایی، الاصول العامه، ۱۸۸–۱۹۹.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری خمی|ذاکری خمی، علی اکبر]]، [[سنت - ذاکری خمی (مقاله)| مقاله «سنت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۶ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۶]]، ص۲۵۰ – ۲۵۹.</ref>
 
== رابطه [[کتاب و سنت]] ==
[[قرآن کریم]] و سنت دو گوهر گران‌بها و دو گنجینه بی‌پایان‌اند که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به جدایی‌ناپذیریِ آن دو از یکدیگر و [[لزوم]] [[تمسک]] به هر دو با هم فرا خوانده‌ است.<ref>کلینی، الکافی، ۲/۴۱۵؛ صدوق، کمال الدین، ۱/۶۴ و ۲۳۴–۲۳۵.</ref> افزون بر این، [[پیامبر]]{{صل}} و [[امامان معصوم]]{{ع}}، [[میزان]] سنجش گفتار خویش را [[قرآن]] قلمداد کرده‌اند و انتساب آنچه را با قرآن [[ناسازگاری]] داشته باشد، از خود سلب کرده‌اند<ref>کلینی، الکافی، ۱/۶۹.</ref>. از سوی دیگر، قرآن [[کلام]] [[وحی]] و [[اعجاز]] است و در [[مقام]] [[تحدی]] نازل شده است و نیز قرآن قطعی‌الصدور است که از طریق وحیِ به [[رسول خدا]]{{صل}} و سپس از طریق ایشان به دیگران رسیده و سنت از طریق خبر و [[حدیث]] رسیده‌است که در بسیاری از موارد قطعی نیست و احتمال [[جعل]] در آن وجود دارد.<ref>ابوریه، اضواء علی السنة المحمدیه، ۱۲–۱۳.</ref> [[امام خمینی]] نیز قرآن را قطعی‌الصدور و بخشی از [[اخبار]] را ظنی‌الصدور می‌شمارد.<ref>امام خمینی، تنقیح الاصول، ۲/۴۰۱.</ref> رابطه کتاب و سنت از جهات مختلف قابل بررسی است<ref>[[علی اکبر ذاکری خمی|ذاکری خمی، علی اکبر]]، [[سنت - ذاکری خمی (مقاله)| مقاله «سنت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۶ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۶]]، ص۲۵۰ – ۲۵۹.</ref>:
 
=== نسبت [[احکام]] [[سنت]] و [[قرآن]] ===
احکامی که در [[سنت]] آمده‌اند، بر سه گونه‌اند:
# احکامی که صددرصد مطابق احکام قرآن‌اند، همانند احکام مربوط به اصل [[نماز]]، [[زکات]]، [[روزه]]، [[حج]]، [[امر به معروف و نهی از منکر]] و بسیاری از احکام دیگر. این‌گونه احکام همانند [[آیات قرآن]] معتبر خواهند بود.
# احادیثی که دربارهٔ توضیح و [[تفسیر]] آیه‌های [[قرآنی]] نقل شده‌است. در [[آیات]] [[کتاب خدا]] دستورهای کلی آمده و سنت به توضیح جزئیات آن پرداخته‌ است؛ برای نمونه قرآن دستور به [[اقامه نماز]] و [[پرداخت زکات]] داده‌ است {{متن قرآن|وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ}}<ref>«و نماز را برپا دارید و زکات بدهید و با نمازگزاران نماز بگزارید» سوره بقره، آیه ۴۳.</ref>، {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ إِذَا فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً وَقَالُوا رَبَّنَا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتَالَ لَوْلَا أَخَّرْتَنَا إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ قُلْ مَتَاعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقَى وَلَا تُظْلَمُونَ فَتِيلًا}}<ref>«آیا به (حال و روز) کسانی ننگریسته‌ای که به آنان گفته شد (چندی) دست (از جنگ) بکشید و نماز را بر پا دارید و زکات را بپردازید (ولی آنان آرزومند جهاد بودند) و چون بر آنان کارزار مقرر شد ناگهان دسته‌ای از آنان (چنان) از مردم (کافر) ترسیدند چون ترسیدن از خداوند یا فراتر از آن و گفتند: پروردگارا! چرا نبرد را بر ما مقرر کردی؟ چرا زمانی کوتاه ما را مهلت ندادی؟ (به اینان) بگو: بهره این جهان، اندک است و سرای واپسین برای آن کس که پرهیزگاری ورزد بهتر است و سر مویی  بر شما ستم نخواهد رفت» سوره نساء، آیه ۷۷.</ref>؛ ولی جزئیات احکام نماز و [[زکات]] در [[سنت پیامبر]]{{صل}}<ref>کلینی، الکافی، ‏۳/۵۰۹؛ طوسی، تهذیب الاحکام، ‏۴/۲.</ref> و [[ائمه]]{{ع}}<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۲۵/۳۳۴.</ref> آمده‌است. در موارد مختلفی سنت پیامبر{{صل}} و دیگر [[معصومان]]{{ع}} [[مفسّر]] آیات کتاب الهی‌اند.
# [[احکام]] تازه‌ای که قرآن دربارهٔ آنها [[سکوت]] کرده‌است، در سنت آمده‌است مانند [[محرومیت]] [[قاتل]] از [[میراث]] مقتول<ref>نجفی، جواهر الکلام، ۳۹/۳۷.</ref> و [[حرمت]] جمع [[ازدواج]] میان عمه و دختر [[برادر]] او یا خاله و دختر [[خواهر]] او مگر با [[اجازه]] عمه و خاله<ref>کلینی، الکافی، ۵/۴۲۴.</ref> و مانند حرمت [[پوشیدن]] حریر برای مردان.<ref>کلینی، الکافی، ۶/۴۵۳–۴۵۵؛ حکیم طباطبایی، سنت در قانونگذاری، ۱۵۱.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری خمی|ذاکری خمی، علی اکبر]]، [[سنت - ذاکری خمی (مقاله)| مقاله «سنت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۶ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۶]]، ص۲۵۰ – ۲۵۹.</ref>
 
=== تخصیص قرآن با سنت ===
تخصیص عمومات قرآن به وسیله [[خبر متواتر]]<ref>مجاهد طباطبایی، مفاتیح الاصول، ۲۶۴–۲۶۵.</ref> و خبر محفوف به قرائن [[قطعی]] و [[اجماع]] قطعی، جایز است<ref>امام خمینی، جواهر الاصول، ‏۴/۵۰۴.</ref>؛ ولی دربارهٔ تخصیص قرآن به وسیله [[خبر واحد]]، [[علمای شیعه]] و [[اهل سنت]] [[اختلاف]] دارند.<ref>امام خمینی، جواهر الاصول، ‏۴/۵۰۴؛ حکیم طباطبایی، سنت در قانونگذاری، ۱۵۲–۱۵۳؛ حکیم طباطبایی، الاصول العامه، ۲۳۲.</ref> [[شیخ طوسی]] [[معتقد]] به جواز تخصیص کتاب به وسیله سنت است.<ref>طوسی، العده، ۱/۳۴۰.</ref> [[امام خمینی]] نیز در آثار مختلف خود تخصیص [[آیات قرآن]] را با [[احادیث معتبر]] جایز دانسته و به اشکال مطرح‌شده نیز پاسخ داده‌است<ref>امام خمینی، تنقیح الاصول، ۲/۴۰۱؛ امام خمینی، تهذیب الاصول، ۲/۲۴۷.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری خمی|ذاکری خمی، علی اکبر]]، [[سنت - ذاکری خمی (مقاله)| مقاله «سنت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۶ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۶]]، ص۲۵۰ – ۲۵۹.</ref>
 
=== امکان [[نسخ قرآن]] با [[سنت]] ===
[[نسخ]] به معنای ازاله چیزی به چیزی پس از آن است؛ مانند نسخ [[آفتاب]] با [[سایه]] و برعکس<ref>راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۸۰۱.</ref> و در اصطلاح نسخ قرآن به معنای برطرف‌ کردن حکمی با حکمی پس از آن است.<ref>طوسی، العده، ۲/۴۸۵–۴۸۶؛ راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۸۰۱.</ref> تردیدی در اصل وقوع نسخ قرآن با [[قرآن]] نیست مانند نسخ [[حکم]] [[نجوا]]<ref>مجادله، ۱۲–۱۳.</ref> و مواردی دیگر.<ref>طباطبایی، المیزان ۱/۳۲۵؛ هاشمی رفسنجانی، فرهنگ قرآن، ۳۰/۴۳۲.</ref> از نظر [[امام خمینی]] نیز نسخ در [[احکام جزئی]] و در موارد اندکی واقع شده‌ است <ref>امام خمینی، کشف اسرار، ۳۱۴.</ref>؛ ولی دربارهٔ امکان نسخ حکم قرآن با سنت [[اختلاف]] است. برخی مانند ابن‌سریج بر آن‌اند که نسخ قرآن با سنت هرچند جایز است، واقع نشده‌است<ref> طوسی، العده، ۲/۵۴۹–۵۵۰.</ref>؛ ولی بیشتر [[علما]] نسخ قرآن را با سنت [[متواتر]] روا دانسته‌اند<ref>طوسی، العده، ۲/۵۴۳؛ سید مرتضی، الذریعه، ۱/۴۶۰؛ عاملی، معالم الدین، ۲۱۹.</ref>؛ اما دربارهٔ نسخ با [[خبر واحد]] [[اختلاف]] است. [[سید مرتضی]] جواز نسخ را مبتنی بر جواز تخصیص به خبر واحد می‌داند.<ref>سید مرتضی، الذریعه، ۱/۴۶۰.</ref> امام خمینی در [[نقد]] [[ادله]] جایز نبودن تخصیص کتاب با خبر واحد از [[سید حسین بروجردی]] نقل می‌کند دلیلی بر جایز نبودن نسخ به خبر واحد وجود ندارد.<ref>امام خمینی، جواهر الاصول، ‏۴/۵۰۹–۵۱۰.</ref> در عین حال برخی از [[شاگردان]] امام خمینی بر جایز نبودن نسخ کتاب به خبر واحد، ادعای [[اتفاق نظر]] کرده‌اند.<ref>فاضل، تفصیل الشریعه، ۱۶۱.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری خمی|ذاکری خمی، علی اکبر]]، [[سنت - ذاکری خمی (مقاله)| مقاله «سنت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۶ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۶]]، ص۲۵۰ – ۲۵۹.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:1100618.jpg|22px]] [[حجت‌الله فتحی|فتحی، حجت‌الله]]، [[نظام حقوق اسلامی - فتحی (مقاله)| مقاله «نظام حقوق اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|'''منظومه فکری امام خمینی''']]
# [[پرونده:1100618.jpg|22px]] [[حجت‌الله فتحی|فتحی، حجت‌الله]]، [[نظام حقوق اسلامی - فتحی (مقاله)| مقاله «نظام حقوق اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|'''منظومه فکری امام خمینی''']]
# [[پرونده:IM009851.jpg|22px]] [[علی اکبر ذاکری خمی|ذاکری خمی، علی اکبر]]، [[سنت - ذاکری خمی (مقاله)| مقاله «سنت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۶ (کتاب)|'''دانشنامه امام خمینی ج۶''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


خط ۲۰: خط ۹۳:


[[رده:سنت]]
[[رده:سنت]]
[[رده:مدخل‌های در انتظار تلخیص]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۴ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۰۸

مقدمه

بعد از قرآن عظیم مهم‌ترین منبع استنباط احکام شرع و حقوق اسلامی سنت نبی اکرم (ص) و معصومین (ع) است.

سنت در اصطلاح فقهای امامیه عبارت از رفتار، گفتار و تقریر پیامبر (ص) و معصومین (ع) است[۱]. با عنایت به اعتقاد مسلمین به عصمت پیامبر اکرم (ص) شکی نیست که رفتار و گفتار و تقریر پیامبر (ص) حجت و مورد پذیرش مسلمین است و در مورد سنت و حجیت آن، از نظر کلی بحثی نیست و مخالفی وجود ندارد.

اهل تسنن تنها سنت نبوی را حجت می‌شمارند؛ ولی شیعیان به حکم برخی از آیات قرآن مجید و احادیث متواتر از رسول اکرم (ص) که از خود اهل تسنن نیز روایت شده به قول و فعل و تقریر ائمه اطهار (ع) نیز به عنوان یک دلیل استناد می‌کنند. در یکی از این روایات که از منابع تشیع و تسنن روایت شده، پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید: «دو چیز گران‌بها بعد از خود برای شما باقی می‌گذارم که به آنها رجوع کنید و مادام که به این دو رجوع نمایید گمراه نخواهید شد، کتاب خدا و عترتم»[۲] و لذا از نظر امامیه، سنت ائمه (ع) نه به عنوان یک محدث و راوی بلکه به عنوان خلیفه و جانشین پیامبر (ص) و به دلیل عصمت آنان حجت است. امام خمینی در موارد متعددی بر این امر تأکید می‌ورزیدند و هر قانونی را که مخالف سنت پیامبر (ص) یا ائمه اطهار (ع) باشد لغو و بی‌ارزش می‌دانستند[۳]. امام خمینی در خصوص حدیث ثقلین معتقد است: حدیث «ثقلین» متواتر بین جمیع مسلمین است و در کتب اهل سنت از «صحاح شش‌گانه» تا کتب دیگر آنان، با الفاظ مختلفه و موارد مکرر از پیغمبر اکرم (ص) به طور متواتر نقل شده است. این حدیث شریف حجت قاطع است بر جمیع بشر به‌ویژه مسلمانان مذاهب مختلف؛ و باید همه مسلمانان که حجت بر آنان تمام است جوابگوی آن باشند؛ و اگر عذری برای جاهلان بی‌خبر باشد برای علمای مذاهب نیست[۴].[۵]

معناشناسی

سنت به معنای راه و روش،[۶] سیره[۷] و عادت[۸] آمده‌ است. سنت را به راه مستقیم و ستایش شده[۹] و به رفتار پسندیده یا ناپسند[۱۰] نیز معنا کرده‌اند. واژه سنت بیش از ده بار در قرآن با عبارت‌های مختلف به معنای راه و روش آمده‌است.[۱۱] اصولیان شیعه سنت را به قول (سخن) فعل (عمل) و تقریر و امضای (تأیید) پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) تعریف کرده‌اند.[۱۲] گروهی از علمای گذشته نیز قول، فعل و تقریر را مقید به غیر قرآن[۱۳] و غیر کارهای عادی معصومان(ع)[۱۴] کرده‌اند. اهل سنت تنها قول، فعل و تقریر پیامبر(ص) را سنت می‌دانند.[۱۵] برخی از آنان مفهوم سنت را توسعه داده و آن را شامل فعل، کلام و تقریر صحابه نیز دانسته‌اند.[۱۶]

فرق سنت با حدیث این است که حدیث تعابیری است که بیان‌کننده گفتار، رفتار و تقریر معصوم(ع) است؛ اما سنت اصل قول، فعل و تقریر معصوم(ع) است[۱۷]؛ به تعبیر دیگر سنت «مَحکی» و احادیث «حاکی» و ناقل از سنت است. به سنت، محکی گفته می‌شود؛ چون به وسیله راویان حدیث از آن حکایت می‌شود[۱۸] و اگر احادیث سنت نامیده می‌شوند، از باب توسعه در معنای سنت است؛ زیرا احادیث سنت را اثبات می‌کنند.[۱۹] برخی نیز گفته‌اند سنت گاهی به سنت حاکی (احادیث) و گاهی به اعم از سنت حاکی و سنت محکی گفته می‌شود [۲۰]؛ البته سنت در فقه به معنای مستحب، در برابر واجب[۲۱] و نیز در برابر بدعت[۲۲] به‌کار رفته‌است و مقصود از سنت در برابر بدعت، هر حکمی است که بر اساس شریعت و قواعد دین اسلام قرار دارد و بدعتْ هر حکمی است که برخلاف اصول و شریعت اسلامی است و موافق سنت نیست.[۲۳] مقصود از سنت در اینجا معنای اصولی آن یعنی سخن، عمل و امضای معصوم(ع) است.[۲۴]

پیشینه

جایگاه سنت و عمل به آن به صدر اسلام و عصر پیامبر اکرم(ص) بازمی‌گردد. آن حضرت دستور داد تا از سنت ایشان پیروی شود؛ از این‌رو واژه سنت هنگامی که بدون نسبت‌ دادن به شخصی به کار می‌رفت، بر بیان حکمی از احکام به وسیله قول، فعل و تقریر پیامبر(ص) دلالت داشت.[۲۵] همچنین پیامبر اکرم(ص) هشدار داد که در آینده کسانی سنت را انکار و تنها بر عمل به کتاب خدا اصرار خواهند کرد و حال آنکه آنچه ایشان از حلال و حرام آورده بسان قرآن خواهد بود.[۲۶] عالمان و فقیهان امامیه چون امامان معصوم(ع) را جانشین پیامبر(ص) می‌دانستند، برای قول، فعل و تقریر آنان نیز کلمه سنت را به کار بردند.[۲۷] روایاتی که از شیعه و سنی دربارهٔ حفظ، ثبت و نقل حدیث[۲۸] و مذاکره آن[۲۹] نقل شده و همچنین کارهایی که دربارهٔ منع نگارش حدیث به وسیله خلفا و تشویق و نگارش آن به دست امیرالمؤمنین علی(ع) و دیگر امامان معصوم(ع) و اصحاب آنان آمده‌است و نیز تدوین مجموعه‌های حدیثی و کتاب‌هایی که عالمان را در فهم احادیث یاری می‌رساند، به پیشینه سنت ارتباط پیدا می‌کند

گسترش استفاده از حدیث و جعل و تزویر حدیث (سنت حاکی) به وسیله حاکمان و افراد سودجو سبب شد که ائمه(ع) راهکارهایی را برای ضبط سنت صحیح ارائه دهند[۳۰] و نیز در میان مسلمانان رشته‌هایی دربارهٔ سنت پدید آید[۳۱] و از قرن دوم به بعد ده‌ها کتاب دربارهٔ شرح لغات و احادیث نگاشته شد. فراهیدی در العین، ازهری در تهذیب اللغه، زمخشری در الفائق فی غریب الحدیث و ابن‌اثیر در النهایة فی غریب الحدیث و الاثر از این افراد به‌شمار می‌آیند.[۳۲] امام خمینی در مواردی به النهایة فی غریب الحدیث و الاثر استناد کرده‌است.[۳۳] در دوره معاصر نیز بحث از سنت گسترش زیادی پیدا کرد؛ برای نمونه محمود ابوریّه از اهل سنت، در سال ۱۳۶۴ق/ ۱۳۲۴ش کتاب‌ها و مقاله‌هایی دربارهٔ سنت از جمله الاضواء علی السنة المحمدیه و ابوهریره شیخ المضیره را نگاشت و آرای نویی دربارهٔ سنت مطرح ساخت که در جهان عرب بازتاب گسترده‌ای داشت. همچنین در شیعه، حیدر حب‌الله نیز در دو کتاب السنة دورها و مکانتها فی الفکر الاسلامی و نظریة السنة فی الفکر الامامی الشیعی در چندین جلد به بررسی جایگاه سنت در اندیشه اسلامی و شیعی پرداخته است.[۳۴]

اهمیت و جایگاه

سنت پس از قرآن کریم، مهم‌ترین منبع شناخت مسائل مختلف کلامی و فقهی است. به اعتبار و جایگاه سنت در آیات قرآن وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى[۳۵]، إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى[۳۶]، مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ[۳۷] اشاره یا تصریح شده‌است.[۳۸] امام خمینی نیز سنت را دومین رکن اجتهاد و استنباط احکام دین پس از قرآن شمرده‌است.[۳۹] ایشان حجیت اجماع را نیز وابسته به سنت می‌داند؛ زیرا اجماع از جهت کشف قول معصوم و رضایت معصوم، حجت است.[۴۰] از نگاه ایشان قرآن نوعاً کلیات را بیان کرده و سنت به جزئیات و فروع مختلف پرداخته‌است[۴۱]؛ برای نمونه در قرآن دستور کلی نماز، زکات، روزه، حج و امثال آن آمده‌است؛ ولی جزئیات، شرایط و موانع آن در سنت بیان شده‌است.[۴۲] افزون بر این، سنت در همه علوم اسلامی از قبیل تفسیر قرآن، اصول فقه، فقه، کلام، فلسفه، تاریخ، اخلاق و عرفان نقشی مهم دارد؛ به گونه‌ای که اگر سنت از این علوم تفکیک شود، میراث قابل توجهی باقی نخواهد ماند. در روزگار پیامبر اکرم(ص) در ارزش و جایگاه سنت تردید شد؛ ولی آن حضرت این تردیدافکنی‌ها را رد و بر ارزش و جایگاه مهم آن تأکید کرد.[۴۳]

در منابع روایی، احادیث بسیاری در فضیلت فراگیری، حفظ و مذاکره حدیث (بازگوکننده سنت) و به‌ویژه فهم آن آمده‌است.[۴۴] سفرهای فراوان علمای شیعه[۴۵] و علمای اهل سنت[۴۶] برای دریافت حدیث نشان‌دهنده اهمیت و جایگاه حدیث و سنت است. به جز دوره کوتاه منع حدیث پس از پیامبر اکرم(ص)، آن هم در میان طوایفی از مسلمانان، نزد همه مذاهب اسلامی نقل حدیث به دو شکل مکتوب و شفاهی رواج داشت و چندین علم با موضوع حدیث به‌ویژه علم روایت و درایت که هر یک دارای شاخه‌های بسیار است، تأسیس شد.[۴۷]

به اعتقاد امام خمینی حدیث از منابع احکام و دستورهای اسلام است[۴۸] و همه احکام و دستورهای مورد نیاز بشر در قرآن و سنت موجود است.[۴۹] ایشان مهم‌ترین پیش‌نیاز اجتهاد را شناخت قرآن و سنت و انس با روایات اهل بیت(ع) و شیوه فهم آنها برای استنباط درست می‌داند[۵۰] و معتقد است سخنان معصومان(ع) به منبع لایزال الهی متصل است و دارای نورانیتی است که در دیگر سخنان یافت نمی‌شود.[۵۱] ایشان به استناد روایات[۵۲] یادآور شده‌است کسی که از سنت پیامبر روی برگرداند، جزو پیروان آن حضرت به‌شمار نمی‌آید.[۵۳]

امام خمینی، سنت نبوی(ص) را یکی از ادله ضرورت تشکیل حکومت خوانده[۵۴] و یکی از علل نیاز به حکومت را جلوگیری از تغییر سنت و احکام الهی شمرده‌ است.[۵۵] ایشان قوانینی را که در مجالس قانون‌گذاری دوره پهلوی برخلاف صریح قرآن و سنت پیغمبر(ص) تصویب می‌شد، بی‌ارزش می‌دانست و به مخالفت با آن تشویق می‌کرد[۵۶]؛ چنان‌که از سران کشورهای اسلامی که برخلاف نص قرآن و سنت نبی اعظم عمل می‌کردند، انتقاد می‌کرد.[۵۷] ایشان رفتار علما و روشنفکران متعهد را در جهت اصلاح و تحول ملت‌ها آن‌گاه سودمند می‌دانست که بر اساس قرآن و سنت پیامبر اکرم(ص) باشد[۵۸] و این موضوع را ننگی برای علمای جهان اسلام می‌دانست که با داشتن قرآن و سنت پیامبر(ص) به دنبال قوانین دیگر کشورها بروند[۵۹].[۶۰]

اقسام سنت

سنت از یک جهت به سه قسم قولی، فعلی و تقریری تقسیم شده است:

سنت قولی

سخنان رسول خدا(ص) است که بخش اصلی سنت را تشکیل می‌دهد[۶۱] و از طریق صحابه و ائمه معصوم(ع) رسیده‌ است، شامل سخنان ایشان برای بیان عقاید، تفسیر قرآن، احکام و مسائل دینی و توصیه‌های اجتماعی و سیاسی است. به اعتقاد شیعه سخنان اهل‌بیت(ع) به دلیل جایگاه و عصمت خود، نیز مانند سخنان پیامبر اکرم(ص) است.[۶۲]

سنت فعلی

به عملی گفته می‌شود که معصوم(ع) آن را انجام داده باشد. فعل معصوم(ع) دست‌کم بر اباحه و جواز دلالت دارد؛ همان‌گونه که ترک عملی از سوی معصوم(ع) بر واجب‌نبودن آن دلالت دارد[۶۳]؛ برای نمونه اگر پیامبر(ص) نماز ظهر و عصر را با هم بخواند نشانه‌ای بر جواز جمع میان دو نماز است؛ اما در اموری که جنبه عبادی و نیاز به قصد دارد، دلیل بر رجحان و استحباب است[۶۴]؛ مانند هفت تکبیر در آغاز نماز که سنت شمرده شده‌است.[۶۵] به اعتقاد برخی از فقها در پیروی از پیامبر(ص) باید اصل عمل و جهت آن را که واجب یا مستحب است در نظر داشت [۶۶] ‏و برخی از فقهای اصولی گفته‌اند فعل حضرت در صورت نبود قرینه دلالت بر وجوب دارد.[۶۷]

بنابراین در مقام استنباط احکام، به دو شرط، به عملمعصوم(ع) استناد می‌شود:

  1. معصوم(ع) در مقام تشریع و بیان حکم خدا باشد و از افعال عادی و طبیعی روزمره نباشد.
  2. پیروی از فعل معصوم(ع) در آن مورد جایز باشد و از آن نهی نشده باشد؛ زیرا برخی از افعال مانند ازدواج با بیش از چهار زن و داخل‌ شدن مکه بدون احرام و وجوب نماز شب که از اختصاصات پیامبر(ص) است، در این موارد تشریع به‌شمار نمی‌آید و دیگران نمی‌توانند از آن پیروی کنند.[۶۸] اگر فعل معصوم(ع) دارای هیچ قرینه‌ای نباشد، برخی آن را بر وجوب و برخی بر استحباب حمل کرده‌اند و برخی نیز گفته‌اند بر هیچ‌یک از آن دو دلالت ندارد و تنها بر جواز و اباحه فعل دلالت دارد.[۶۹].[۷۰]

سنت تقریری

وقتی کسی در نزد معصوم(ع) کاری انجام دهد یا سخنی دربارهٔ یک حکم شرعی بگوید یا اعتقاد خاصی را بیان کند و معصوم(ع) با علم و توجه و نبود تقیه، در برابر آن سکوت کند. این سکوت به معنای صحه‌گذاشتن و امضای آن فعل یا قول و عقیده و به عبارت دیگر تقریر و تأیید آن است.[۷۱] رسول خدا(ص) وقتی مشاهده کرد مردی به‌درستی رکوع و سجود نماز را انجام نمی‌دهد، او را مانند کلاغی شمرد که نوک به زمین می‌زند که با این حال، اگر بمیرد، بر غیر دین اسلام درگذشته است[۷۲] و به مردی که نمازش اشکال داشت، دستور دوباره خواندن داد و شیوه نماز درست را به او آموخت[۷۳] و نیز مرد نمازگزاری را که روی پایش مانعی برای رسیدن آب بود، به گرفتن وضو و دوباره خواندن نماز فرمان داد.[۷۴] اینها نشان می‌دهد اگر عملی در حضور آنان انجام شود و درست نباشد، آنان سکوت نمی‌کنند و به تصحیح آن اقدام می‌کنند.

سنت تقریری دو شرط دارد:

  1. فرصت اظهار نظر برای معصوم(ع) باشد.
  2. مانعی برای اظهار نظر او همانند تقیه یا مؤثر نبودن، درکار نباشد.[۷۵] با این دو شرط تقریر معصوم(ع) در جایی که احتمال حرمت فعلی داده شود، ظهور در جواز آن دارد و در جایی که کسی نزد معصوم(ع) معامله یا عبادتی انجام دهد و او آن را تقریر کند، بر مشروعیت معامله و صحت معامله دلالت می‌کند.[۷۶] امام خمینی نیز سکوت معصوم(ع) را همیشه دلیل بر تأیید و تقریر نمی‌داند [۷۷]؛ ازجمله سکوت ائمه(ع) را به هنگام تقیه، حجت نمی‌داند.[۷۸] افزون بر این ایشان به هنگام تعارض نص و تقریر، نص را مقدم بر تقریر می‌داند.[۷۹]

از جهت دیگر سنت به سنت قطعی و سنت ظنی تقسیم می‌شود. سنت قطعی به معنای خبرها و احادیثی است که از سنت واقعی (قول، فعل و تقریر معصوم)(ع) حکایت می‌کند و از نظر سند یا دلالت قطعی است و به دو قسم سنت قطعی‌الدلاله و سنت قطعی‌السند تقسیم می‌شود.[۸۰] سنت قطعی‌الدلاله به حدیثی گفته می‌شود که غیر معصوم(ع) به وسیله آن، گفتار یا فعل یا تقریر معصوم(ع) (سنت محکی) را نقل می‌کند و دلالت آن بر مراد معصوم(ع) قطعی (نص) است.[۸۱] سنت قطعی‌السند خبری است که غیر معصوم(ع) به وسیله آن، گفتار یا فعل یا تقریر معصوم(ع) (سنت محکی) را حکایت می‌کند و سلسله سند آن به صورت قطعی به معصوم(ع) منتهی می‌شود، مانند احادیث متواتر.[۸۲]

سنت ظنی در برابر سنت قطعی است و به معنای خبر و حدیثی است که از سنت واقعی (قول، فعل و تقریر معصوم(ع)) حکایت می‌کند و از نظر سند یا دلالت ظنی است. بیشتر احادیث از نظر صدور از معصوم(ع) ظنی‌اند؛ زیرا اخبار متواتر و نیز اخبار همراه با قرینه قطعی اندک‌اند. احادیثی که در مراد معصوم(ع) ظهور دارند، از مصادیق سنت ظنی‌الدلاله و حجت‌اند[۸۳]؛ همچنین سنت به مسند و غیر مسند (یعنی مرسل) تقسیم می‌شود. خبر مسند نیز به معتبر و غیر معتبر و معتبر نیز به صحیح، موثق، حسن و ضعیف قابل تقسیم است.[۸۴]

حجیت سنت

در اعتبار و حجیت سنت پیامبر(ص) تردیدی نیست. آیات قرآن کریم ازجمله آیه مَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا[۸۵] و آیات دیگر بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ[۸۶]، لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا[۸۷]، وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى[۸۸]، إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى[۸۹] بر این مطلب دلالت دارند.[۹۰] از نگاه علمای شیعه سنت امامان معصوم(ع) نیز در حکم سنت پیامبر(ص) است.[۹۱] امام خمینی نیز یکی از مدارک استنباط احکام شرعی را سنت پیامبر(ص) و روایات اهل بیت شمرده‌ است.[۹۲] از نگاه عالمان شیعه، سنت ائمه(ع) نیز به دلیل‌های گوناگون قرآنی و حدیثی و عقلی اثبات شده‌است.[۹۳]

امام خمینی برای حجیت سنت اهل بیت به آیه تطهیر إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا[۹۴] و حدیث ثقلین استناد کرده‌ است.[۹۵] در حجت‌ بودن سنت ائمه(ع) فرقی نمی‌کند آنان خلیفه و حاکم باشند و مردم از آنان اطاعت کنند یا خلیفه نباشند؛ زیرا مردم در هر صورت موظف به دریافت احکام از آنان‌اند.[۹۶] ایشان با استناد به جمله «لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ اَلْحَوْضَ» در حدیث ثقلین، [۹۷] تأکید کرده‌ است که قرآن و اهل بیت(ع) از یکدیگر جدایی‌ناپذیرند و ائمه(ع) مفسر و شارح قرآن‌اند[۹۸] و مهجوریت هر یک از قرآن و عترت را هجران دیگری شمرده‌است.[۹۹] حدیث سفینه « إِنَّمَا مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي فِيكُمْ مَثَلُ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَ فِيهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ »[۱۰۰] و تشبیه اهل بیت(ع) به کشتی نوح(ع)، دلیل دیگری بر مرجعیت دینی و حجیت سنت ائمه(ع) نزد امام خمینی است.

همه علما حجیت سنت قطعی و متواتر را پذیرفته‌اند؛ زیرا سنت قطعی، یقین‌آور و موجب علم و قطع است و قطع به‌خودی‌خود حجت است و حجیت آن نیازی به جعل و تعبد شرعی ندارد. از نگاه امام خمینی تواتر یک سنت، هنگامی قابل اثبات و حجت است که افراد مختلف ثقه آن را نقل کرده باشند که امکان هماهنگی آنها در جعل وجود نداشته باشد و این تواتر باید در تمام طبقات ناقلان موجود باشد[۱۰۱] و چنانچه تعداد ناقلان زیاد باشد، ولی به حد تواتر نرسد، «مستفیض» نامیده می‌شود و حجت است. اخبار متواتر اندک‌اند؛ برای نمونه امام خمینی استحباب ازدواج را طبق سنتِ مستفیضه بلکه متواتر می‌داند[۱۰۲] و نیز حدیث ثقَلَین را که پیامبر اکرم(ص)، کتاب خدا و اهل بیت(ع) را یادگار خود معرفی کرده، از اخبار متواتر نزد شیعه و اهل سنت می‌شمارد[۱۰۳] که بنابر آن می‌توان به سخنان ائمه(ع) استناد کرد و آنها را حجت دانست و فهم آنان را از سنت پذیرفت.[۱۰۴]

در حجیت نقل سنت به خبر واحد، دو دیدگاه نقل شده‌است. برخی مانند سید مرتضی،[۱۰۵] ابن‌ براج،[۱۰۶] ابن‌ زهره[۱۰۷] و ابن‌ادریس[۱۰۸] آن را حجت نمی‌دانند؛ اما گروهی دیگر از اصولیان همانند شیخ طوسی، بر حجیت خبر واحد ثقه، اِدعای اجماع کرده‌اند.[۱۰۹] نوع عالمان پس از شیخ طوسی مانند عاملی[۱۱۰] و مجلسی،[۱۱۱] به حجیت خبر واحد معتقدند. امام خمینی در مبحث امارات در اصول فقه[۱۱۲] ضمن پذیرش حجیت خبر واحد و ذکر دلیل برای آن، به بررسی دلایل مخالفان پرداخته[۱۱۳] و عمده دلیل حجیت را بنای عقلا دانسته‌است.[۱۱۴].[۱۱۵]

راه‌های دستیابی به سنت

راه دستیابی به سنت در روزگار پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) ممکن است از راه دیدار و شنیدن از آنان صورت گیرد که در این صورت سنت از منبع اصلی دریافت شده و موجب قطع و یقین است و اگر از این راه ممکن نشد، چه در روزگار حضور و چه در روزگار غیبت، باید از راه روایات به سنت دست پیدا کرد.[۱۱۶] در این صورت راه دستیابی به سنت دو گونه است: قطعی و غیر قطعی. راه‌های قطعی به روش‌هایی گفته می‌شود که به صورت قطعی نمایانگر دیدگاه معصوم(ع) باشند. مهم‌ترین راه‌های قطعی برای دستیابی به سنت عبارت‌اند از: خبر متواتر، خبر غیر متواتر با قراین و شواهدی که موجب قطع به صدور آن از معصوم(ع) شود (خبر موثوق‌الصدور)، اجماع کاشف از نظر معصوم، بنای عقلا، سیره متشرعه و ارتکاز و فهم اولیه متشرعه که کاشف از سنت معصوم(ع) باشد. تنها راه غیر قطعی که به سبب وجود دلایل قطعی بر حجیت آن از سوی همه فقها پذیرفته شده، خبر واحدی است که مورد وثوق و اطمینان باشد.[۱۱۷].[۱۱۸]

رابطه کتاب و سنت

قرآن کریم و سنت دو گوهر گران‌بها و دو گنجینه بی‌پایان‌اند که پیامبر اکرم(ص) به جدایی‌ناپذیریِ آن دو از یکدیگر و لزوم تمسک به هر دو با هم فرا خوانده‌ است.[۱۱۹] افزون بر این، پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع)، میزان سنجش گفتار خویش را قرآن قلمداد کرده‌اند و انتساب آنچه را با قرآن ناسازگاری داشته باشد، از خود سلب کرده‌اند[۱۲۰]. از سوی دیگر، قرآن کلام وحی و اعجاز است و در مقام تحدی نازل شده است و نیز قرآن قطعی‌الصدور است که از طریق وحیِ به رسول خدا(ص) و سپس از طریق ایشان به دیگران رسیده و سنت از طریق خبر و حدیث رسیده‌است که در بسیاری از موارد قطعی نیست و احتمال جعل در آن وجود دارد.[۱۲۱] امام خمینی نیز قرآن را قطعی‌الصدور و بخشی از اخبار را ظنی‌الصدور می‌شمارد.[۱۲۲] رابطه کتاب و سنت از جهات مختلف قابل بررسی است[۱۲۳]:

نسبت احکام سنت و قرآن

احکامی که در سنت آمده‌اند، بر سه گونه‌اند:

  1. احکامی که صددرصد مطابق احکام قرآن‌اند، همانند احکام مربوط به اصل نماز، زکات، روزه، حج، امر به معروف و نهی از منکر و بسیاری از احکام دیگر. این‌گونه احکام همانند آیات قرآن معتبر خواهند بود.
  2. احادیثی که دربارهٔ توضیح و تفسیر آیه‌های قرآنی نقل شده‌است. در آیات کتاب خدا دستورهای کلی آمده و سنت به توضیح جزئیات آن پرداخته‌ است؛ برای نمونه قرآن دستور به اقامه نماز و پرداخت زکات داده‌ است وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ[۱۲۴]، أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ إِذَا فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً وَقَالُوا رَبَّنَا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتَالَ لَوْلَا أَخَّرْتَنَا إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ قُلْ مَتَاعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقَى وَلَا تُظْلَمُونَ فَتِيلًا[۱۲۵]؛ ولی جزئیات احکام نماز و زکات در سنت پیامبر(ص)[۱۲۶] و ائمه(ع)[۱۲۷] آمده‌است. در موارد مختلفی سنت پیامبر(ص) و دیگر معصومان(ع) مفسّر آیات کتاب الهی‌اند.
  3. احکام تازه‌ای که قرآن دربارهٔ آنها سکوت کرده‌است، در سنت آمده‌است مانند محرومیت قاتل از میراث مقتول[۱۲۸] و حرمت جمع ازدواج میان عمه و دختر برادر او یا خاله و دختر خواهر او مگر با اجازه عمه و خاله[۱۲۹] و مانند حرمت پوشیدن حریر برای مردان.[۱۳۰].[۱۳۱]

تخصیص قرآن با سنت

تخصیص عمومات قرآن به وسیله خبر متواتر[۱۳۲] و خبر محفوف به قرائن قطعی و اجماع قطعی، جایز است[۱۳۳]؛ ولی دربارهٔ تخصیص قرآن به وسیله خبر واحد، علمای شیعه و اهل سنت اختلاف دارند.[۱۳۴] شیخ طوسی معتقد به جواز تخصیص کتاب به وسیله سنت است.[۱۳۵] امام خمینی نیز در آثار مختلف خود تخصیص آیات قرآن را با احادیث معتبر جایز دانسته و به اشکال مطرح‌شده نیز پاسخ داده‌است[۱۳۶].[۱۳۷]

امکان نسخ قرآن با سنت

نسخ به معنای ازاله چیزی به چیزی پس از آن است؛ مانند نسخ آفتاب با سایه و برعکس[۱۳۸] و در اصطلاح نسخ قرآن به معنای برطرف‌ کردن حکمی با حکمی پس از آن است.[۱۳۹] تردیدی در اصل وقوع نسخ قرآن با قرآن نیست مانند نسخ حکم نجوا[۱۴۰] و مواردی دیگر.[۱۴۱] از نظر امام خمینی نیز نسخ در احکام جزئی و در موارد اندکی واقع شده‌ است [۱۴۲]؛ ولی دربارهٔ امکان نسخ حکم قرآن با سنت اختلاف است. برخی مانند ابن‌سریج بر آن‌اند که نسخ قرآن با سنت هرچند جایز است، واقع نشده‌است[۱۴۳]؛ ولی بیشتر علما نسخ قرآن را با سنت متواتر روا دانسته‌اند[۱۴۴]؛ اما دربارهٔ نسخ با خبر واحد اختلاف است. سید مرتضی جواز نسخ را مبتنی بر جواز تخصیص به خبر واحد می‌داند.[۱۴۵] امام خمینی در نقد ادله جایز نبودن تخصیص کتاب با خبر واحد از سید حسین بروجردی نقل می‌کند دلیلی بر جایز نبودن نسخ به خبر واحد وجود ندارد.[۱۴۶] در عین حال برخی از شاگردان امام خمینی بر جایز نبودن نسخ کتاب به خبر واحد، ادعای اتفاق نظر کرده‌اند.[۱۴۷].[۱۴۸]

منابع

پانویس

  1. محمد رضا مظفر، اصول فقه، ج۲، ص۵۷.
  2. شیخ طوسی، الأمالی، ص۱۶۲؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۳، ص۱۴ و ۱۷.
  3. صحیفه امام، ج۱، ص۱۱۶؛ رساله توضیح المسائل، ص۴۵۷، مسأله ۲۸۳۵.
  4. امام خمینی، وصیت‌نامه، متن، ص۳.
  5. فتحی، حجت‌الله، مقاله «نظام حقوق اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۶۷۵.
  6. ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۳/۲۲۵؛ دهخدا، لغتنامه، ۸/۱۲۱۴۶.
  7. جوهری، الصحاح، ۵/۲۱۳۹؛ ابن‌فارس، معجم مقاییس اللغه، ۳/۶۱.
  8. صاحب‌ بن‌ عباد، المحیط فی اللغه، ۸/۲۴۸.
  9. ازهری، تهذیب اللغه، ۱۲/۲۱۰.
  10. ازهری، تهذیب اللغه، ۱۲/۲۱۰؛ سباعی، السنة و مکانتها فی التشریع الاسلامی، ۶۵.
  11. اسراء، ۷۷؛ حجر، ۱۳؛ کهف، ۵۵؛ احزاب، ۳۸ و ۶۲؛ فتح، ۲۳.
  12. بهایی عاملی، زبدة الاصول، ۸۷؛ اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان، ۳/۲۱۶؛ میرزای قمی، القوانین، ۲/۳۳۸؛ مامقانی، مقباس الهدایة فی علم الدرایه، ۱/۵۸.
  13. بهایی عاملی، زبدة الاصول، ۸۷؛ انصاری، عبدالعلی، فواتح الرحموت، ۲/۱۱۷.
  14. مامقانی، مقباس الهدایة فی علم الدرایه، ۱/۵۹؛ میرزای قمی، القوانین، ۲/۳۳۸.
  15. ابوزهره، اصول الفقه، ۱۰۵.
  16. تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۱/۹۸۰–۹۸۱؛ حکیم طباطبایی، سنت در قانونگذاری، ۷–۸.
  17. آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ۹؛ مامقانی، مقباس الهدایة فی علم الدرایه، ۱/۵۸.
  18. بهایی عاملی، زبدة الاصول، ۸۷؛ میرزای قمی، القوانین، ۲/۳۳۸؛ مامقانی، مقباس الهدایة فی علم الدرایه، ۱/۵۹.
  19. مظفر، اصول الفقه، ۳/۶۵.
  20. نایینی، اجود التقریرات، ۲/۱۲۳؛ مشکینی، اصطلاحات الاصول و معظم أبحاثها، ۱۴۱؛ فاضل لنکرانی، ایضاح الکفایه، ۱/۳۶.
  21. طوسی، العده، ۲/۵۶۶.
  22. ابن‌ماجه، سنن، ۱/۱۷–۲۰؛ سبحانی، البدعة و آثارها الموبقه، ۴۴–۴۵.
  23. حکیم طباطبایی، سنت در قانونگذاری، ۶.
  24. ذاکری خمی، علی اکبر، مقاله «سنت»، دانشنامه امام خمینی، ج۶، ص۲۵۰ – ۲۵۹.
  25. مظفر، اصول الفقه، ۳/۶۴.
  26. ابن‌ماجه، سنن، ۱/۶–۷؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۱/۱۰۹–۱۱۰.
  27. مظفر، اصول الفقه، ۳/۶۴.
  28. خطیب بغدادی، تقیید العلم، ۲۸؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۱/۱۰۴–۱۰۷؛ مجلسی، بحار الانوار، ۲/۱۴۴ و ۱۵۱.
  29. کلینی، الکافی، ۱/۴۱؛ مجلسی، بحار الانوار، ۲/۱۵۲.
  30. حر عاملی، وسائل الشیعة، ۲۷/۱۰۶–۱۳۶.
  31. آقابزرگ، الذریعة، ۱۲/۲۳۳.
  32. ابن‌اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ۱/۳–۸.
  33. امام خمینی، مکاسب، ‏۱/۲۷۴؛ امام خمینی، البیع، ‏۳/۲۹۵؛ امام خمینی، تنقیح الاصول، ۳/۵۹۱.
  34. ذاکری خمی، علی اکبر، مقاله «سنت»، دانشنامه امام خمینی، ج۶، ص۲۵۰ – ۲۵۹.
  35. «و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید» سوره نجم، آیه ۳.
  36. «آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود» سوره نجم، آیه ۴.
  37. «آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است» سوره حشر، آیه ۷.
  38. حکیم، الاصول العامه، ۱۴۷–۱۸۹.
  39. امام خمینی، الاجتهاد و التقلید، ۱۲.
  40. امام خمینی، انوار الهدایه، ۱/۲۵۴–۲۵۵.
  41. امام خمینی، تهذیب الاصول، ‏۲/۲۱۲.
  42. حکیم طباطبایی، سنت در قانونگذاری، ۸–۹.
  43. ابن‌ماجه، سنن، ۱/۳–۱۵؛ مجلسی، بحار الانوار، ۲/۱۴۴.
  44. کلینی، الکافی، ۱/۳۳ و ۴۱؛ مجلسی، بحار الانوار، ۲/۱۴۶ و ۱۵۳.
  45. غفاری، مقدمه من لایحضره الفقیه، ۱/۷.
  46. خطیب بغدادی، الرحله، ۱۷۶–۱۸۳؛ عجاج الخطیب، السنة قبل التدوین، ۱۷۶–۱۸۳.
  47. صالح، علوم الحدیث و مصطلحه، ۱۰۶–۱۱۴.
  48. امام خمینی، ولایت فقیه، ۱۱.
  49. امام خمینی، ولایت فقیه، ۲۹.
  50. امام خمینی، الاجتهاد و التقلید، ۱۲–۱۳.
  51. امام خمینی، حدیث جنود، ۴.
  52. کلینی، الکافی، ۵/۴۹۶؛ حر عاملی، وسائل الشیعة، ۲۰/۱۰۸.
  53. امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۶.
  54. امام خمینی، ولایت فقیه، ۲۶.
  55. امام خمینی، البیع، ‏۲/۶۲۱.
  56. امام خمینی، توضیح المسائل، ۴۵۷.
  57. امام خمینی، صحیفه، ‏۱۵/۴۳۸.
  58. امام خمینی، صحیفه، ‏۱۸/۳۴۲.
  59. امام خمینی، صحیفه، ‏۲۰/۳۳۷.
  60. ذاکری خمی، علی اکبر، مقاله «سنت»، دانشنامه امام خمینی، ج۶، ص۲۵۰ – ۲۵۹.
  61. زحیلی، الوجیز فی اصول الفقه، ۳۵.
  62. ذاکری خمی، علی اکبر، مقاله «سنت»، دانشنامه امام خمینی، ج۶، ص۲۵۰ – ۲۵۹.
  63. مظفر، اصول الفقه، ۳/۶۶.
  64. هاشمی شاهرودی، فرهنگ جامع فقه، ۴/۵۳۷.
  65. صدوق، من لایحضر، ‏۱/۳۰۵؛ طوسی، تهذیب الاحکام، ‏۳/۲۸۶؛ حلی، علامه، مختلف الشیعه، ۲/۱۸۵.
  66. طوسی، العده، ۲/۵۷۶–۵۷۷ و ۵۸۲–۵۸۳.
  67. طوسی، العده، ۲/۴۱۸–۴۱۹؛ مجاهد طباطبایی، مفاتیح الاصول، ۲۸۰–۲۸۱.
  68. حر عاملی، وسائل الشیعة، ۴/۲۲۰–۲۲۳؛ هاشمی شاهرودی، فرهنگ جامع فقه، ۷/۳۳۲–۳۳۷؛ جناتی، اجتهاد و سنت، ۵–۶.
  69. حلی، محقق، ۱۶۹؛ مجاهد طباطبایی، مفاتیح الاصول، ۲۷۹؛ مظفر، اصول الفقه، ۳/۶۶–۶۷.
  70. ذاکری خمی، علی اکبر، مقاله «سنت»، دانشنامه امام خمینی، ج۶، ص۲۵۰ – ۲۵۹.
  71. مشکینی، اصطلاحات الاصول و معظم أبحاثها، ۱۴۲.
  72. کلینی، الکافی، ۳/۲۶۸.
  73. سید مرتضی، المسائل الناصریات، ۲۱۷.
  74. حلی، علامه، منتهی المطلب، ۲/۱۱۳.
  75. مظفر، اصول الفقه، ۳/۷۰.
  76. مجاهد طباطبایی، مفاتیح الاصول، ۲۸۷؛ مظفر، اصول الفقه، ۳/۷۰؛ حکیم طباطبایی، الاصول العامه، ۲۲۱–۲۲۲.
  77. امام خمینی، تهذیب الاصول، ‏۲/۴۳۴.
  78. امام خمینی، الطهاره، ‏۱/۱۶۳.
  79. امام خمینی، الطهاره، ۱/۸۶.
  80. مطهری، مجموعه آثار، ۲۰/۳۱–۳۲؛ زحیلی، الوجیز فی اصول الفقه، ۳۶.
  81. مجاهد طباطبایی، مفاتیح الاصول ۲۳۸؛ مطهری، مجموعه آثار، ۲۰/۳۲؛ مشکینی، اصطلاحات الاصول و معظم أبحاثها، ۱۴۲–۱۴۳.
  82. مطهری، مجموعه آثار، ۲۰/۳۲؛ جناتی، منابع اجتهاد، ۱۶۴.
  83. مطهری، مجموعه آثار، ۲۰/۳۲.
  84. ذاکری خمی، علی اکبر، مقاله «سنت»، دانشنامه امام خمینی، ج۶، ص۲۵۰ – ۲۵۹.
  85. « آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید » سوره حشر، آیه 7.
  86. «(آنان را) با برهان‌ها (ی روشن) و نوشته‌ها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.
  87. «بی‌گمان فرستاده خداوند برای شما نمونه‌ای نیکوست، برای آن کس (از شما) که به خداوند و به روز بازپسین امید دارد و خداوند را بسیار یاد می‌کند» سوره احزاب، آیه ۲۱.
  88. «و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید» سوره نجم، آیه ۳.
  89. «آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود» سوره نجم، آیه ۴.
  90. طباطبایی، المیزان ۱۹/۲۷ و ۲۰۴؛ حکیم طباطبایی، الاصول العامه، ۱۲۰.
  91. مظفر، اصول الفقه، ۳/۶۴؛ حکیم طباطبایی، الاصول العامه، ۱۴۱–۱۵۳، ۱۵۸ و ۱۸۱.
  92. امام خمینی، تنقیح الاصول، ‏۴/۴۹۴؛ امام خمینی، صحیفه، ‏۲۱/۳۹۴؛ امام خمینی، استفتائات، ۱/۲۲.
  93. حکیم طباطبایی، الاصول العامه، ۱۴۳، ۱۴۹، ۱۵۳، ۱۵۸ و ۱۸۱؛ حکیم طباطبایی، سنت در قانونگذاری، ۳۸–۱۰۱.
  94. «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  95. امام خمینی، تنقیح الاصول، ‏۳/۱۳۷.
  96. امام خمینی، تنقیح الاصول، ‏۳/۱۳۷.
  97. کلینی، الکافی، ۲/۴۱۵.
  98. امام خمینی، تفسیر حمد، ۱۸۹.
  99. امام خمینی، صحیفه، ‏۲۱/۳۹۴.
  100. حلی، علامه، کشف الیقین، ۳۲۲؛ ابن‌کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۷/۱۸۷؛ متقی هندی، کنز العمال، ۱۲/۹۴–۹۵؛ قندوزی، ینابیع المودة لذوی القربی، ۱/۹۳.
  101. امام خمینی، معتمد الاصول، ‏۱/۴۸۳.
  102. امام خمینی، تعلیقه عروه، ۹۶۱.
  103. امام خمینی، تنقیح الاصول، ‏۴/۴۹۴؛ امام خمینی، صحیفه، ‏۲۱/۳۹۴.
  104. امام خمینی، تنقیح الاصول، ‏۴/۴۹۴.
  105. سید مرتضی، الذریعه، ۱/۲۸۱ و ۲/۴۱، ۵۴.
  106. ابن‌براج، المهذب، ۲/۵۹۸.
  107. ابن‌زهره، غنیة النزوع، ۳۲۸–۳۲۹.
  108. ابن‌ادریس، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، ۱/۵۱.
  109. طوسی، العده، ۱/۱۲۶–۱۲۷؛ میرزای قمی، القوانین، ۲/۴۱۶–۴۱۷؛ انصاری، مرتضی، فرائد الاصول، ۱/۱۳۷–۱۴۵؛ آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ۲۹۳–۳۰۲.
  110. عاملی، معالم الدین، ۱۸۹.
  111. مجلسی، بحار الانوار، ۲/۲۴۵.
  112. امام خمینی، انوار الهدایه، ۱/۲۶۷؛ امام خمینی، تهذیب الاصول، ۲/۴۲۹؛ امام خمینی، تنقیح الاصول، ۳/۱۵۰.
  113. امام خمینی، انوار الهدایه، ۱/۳۱۲–۳۱۳.
  114. امام خمینی، انوار الهدایه، ۱/۳۱۳؛ امام خمینی، تنقیح الاصول، ۳/۱۹۱.
  115. ذاکری خمی، علی اکبر، مقاله «سنت»، دانشنامه امام خمینی، ج۶، ص۲۵۰ – ۲۵۹.
  116. مظفر، اصول الفقه، ۳/۶۵.
  117. حکیم طباطبایی، الاصول العامه، ۱۸۸–۱۹۹.
  118. ذاکری خمی، علی اکبر، مقاله «سنت»، دانشنامه امام خمینی، ج۶، ص۲۵۰ – ۲۵۹.
  119. کلینی، الکافی، ۲/۴۱۵؛ صدوق، کمال الدین، ۱/۶۴ و ۲۳۴–۲۳۵.
  120. کلینی، الکافی، ۱/۶۹.
  121. ابوریه، اضواء علی السنة المحمدیه، ۱۲–۱۳.
  122. امام خمینی، تنقیح الاصول، ۲/۴۰۱.
  123. ذاکری خمی، علی اکبر، مقاله «سنت»، دانشنامه امام خمینی، ج۶، ص۲۵۰ – ۲۵۹.
  124. «و نماز را برپا دارید و زکات بدهید و با نمازگزاران نماز بگزارید» سوره بقره، آیه ۴۳.
  125. «آیا به (حال و روز) کسانی ننگریسته‌ای که به آنان گفته شد (چندی) دست (از جنگ) بکشید و نماز را بر پا دارید و زکات را بپردازید (ولی آنان آرزومند جهاد بودند) و چون بر آنان کارزار مقرر شد ناگهان دسته‌ای از آنان (چنان) از مردم (کافر) ترسیدند چون ترسیدن از خداوند یا فراتر از آن و گفتند: پروردگارا! چرا نبرد را بر ما مقرر کردی؟ چرا زمانی کوتاه ما را مهلت ندادی؟ (به اینان) بگو: بهره این جهان، اندک است و سرای واپسین برای آن کس که پرهیزگاری ورزد بهتر است و سر مویی بر شما ستم نخواهد رفت» سوره نساء، آیه ۷۷.
  126. کلینی، الکافی، ‏۳/۵۰۹؛ طوسی، تهذیب الاحکام، ‏۴/۲.
  127. مجلسی، بحار الانوار، ۲۵/۳۳۴.
  128. نجفی، جواهر الکلام، ۳۹/۳۷.
  129. کلینی، الکافی، ۵/۴۲۴.
  130. کلینی، الکافی، ۶/۴۵۳–۴۵۵؛ حکیم طباطبایی، سنت در قانونگذاری، ۱۵۱.
  131. ذاکری خمی، علی اکبر، مقاله «سنت»، دانشنامه امام خمینی، ج۶، ص۲۵۰ – ۲۵۹.
  132. مجاهد طباطبایی، مفاتیح الاصول، ۲۶۴–۲۶۵.
  133. امام خمینی، جواهر الاصول، ‏۴/۵۰۴.
  134. امام خمینی، جواهر الاصول، ‏۴/۵۰۴؛ حکیم طباطبایی، سنت در قانونگذاری، ۱۵۲–۱۵۳؛ حکیم طباطبایی، الاصول العامه، ۲۳۲.
  135. طوسی، العده، ۱/۳۴۰.
  136. امام خمینی، تنقیح الاصول، ۲/۴۰۱؛ امام خمینی، تهذیب الاصول، ۲/۲۴۷.
  137. ذاکری خمی، علی اکبر، مقاله «سنت»، دانشنامه امام خمینی، ج۶، ص۲۵۰ – ۲۵۹.
  138. راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۸۰۱.
  139. طوسی، العده، ۲/۴۸۵–۴۸۶؛ راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۸۰۱.
  140. مجادله، ۱۲–۱۳.
  141. طباطبایی، المیزان ۱/۳۲۵؛ هاشمی رفسنجانی، فرهنگ قرآن، ۳۰/۴۳۲.
  142. امام خمینی، کشف اسرار، ۳۱۴.
  143. طوسی، العده، ۲/۵۴۹–۵۵۰.
  144. طوسی، العده، ۲/۵۴۳؛ سید مرتضی، الذریعه، ۱/۴۶۰؛ عاملی، معالم الدین، ۲۱۹.
  145. سید مرتضی، الذریعه، ۱/۴۶۰.
  146. امام خمینی، جواهر الاصول، ‏۴/۵۰۹–۵۱۰.
  147. فاضل، تفصیل الشریعه، ۱۶۱.
  148. ذاکری خمی، علی اکبر، مقاله «سنت»، دانشنامه امام خمینی، ج۶، ص۲۵۰ – ۲۵۹.