آیا امام مهدی از اولاد و نسل عباس است؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'زمینهساز' به 'زمینهساز') |
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{پانویس2}} +{{پانویس}})) |
||
خط ۹۰: | خط ۹۰: | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{ | {{پانویس}} | ||
[[رده:پرسش]] | [[رده:پرسش]] |
نسخهٔ ۲۹ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۱۵:۴۳
آیا امام مهدی از اولاد و نسل عباس است؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت |
مدخل بالاتر | مهدویت / آشنایی با امام مهدی / معرفت امام مهدی (شناخت امام مهدی) / خاندان و نیاکان امام مهدی |
آیا امام مهدی از اولاد و نسل عباس است؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. در ذیل، پاسخ به این پرسش را بیابید. تلاش بر این است که پاسخها و دیدگاههای متفرقه این پرسش، در یک پاسخ جامع اجمالی تدوین گردد. پرسشهای وابسته به این سؤال در انتهای صفحه قرار دارند.
عبارتهای دیگری از این پرسش
پاسخ نخست
- حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید نذیر حسنی، در کتاب «مصلح کل» در اینباره گفته است:
- «برخی با استناد به دو نوع از احادیث، گفتهاند که مهدی(ع) از فرزندان عباس است. البته، باید دانست که آن مهدی که آنها میگویند، همان مهدی عباسی معروف است.
- اینها با تفسیر به رأی این احادیث، میخواستهاند، به وسیله آن، چیزهایی را ثابت کنند که به هیچوجه ارتباطی با اصل آن ندارد. در این بخش ما به بحث و بررسی در مورد دو نوع از این احادیث میپردازیم.
- نوع اول: احادیث مجمل و کلی که برخی به آن استناد کرده و گفتهاند: مهدی از فرزندان و از نسل عباس است و اینگونه احادیث، به دو گونه آمده است:
- الف: احمد بن حنبل در سندش به نقل از ثوبان گفته است: پیامبر (ص) فرمود: هنگامی که پرچمهای سیاه را دیدید که از سمت خراسان پیش میآیند، به آن بپیوندید حتی اگر شده با خزیدن روی برف؛ زیرا مهدی خلیفه خداوند همراه آن است[۱]. ما میدانیم که پرچمهای سیاه برای برپایی حکومت عباسیها و زمینهسازی برای آن، از خراسان خروج کرد. بنابراین، آن مهدی که همراه آن پرچمها است، همان مهدی عباسی است که از فرزندان عباس است. در این نوع حدیث، عبارت بیشک مهدی خلیفه خداوند در آن است آمده است.
- این عبارت دو معنا دارد:
- مهدی خلیفه خداوند در میان این پرچمها است و میتوان آن پرچمها را پرچمهایی دانست که ابو مسلم خراسانی با خود برداشت تا مقدمات حکومت مهدی عباسی را فراهم سازد؛
- این پرچمها زمینهساز و آمادهکننده شرایط برای حکومت مهدی علوی است.
- بعید نیست که منظور از آن، معنای دوم باشد، زیرا احادیث وارده در مورد پرچمهای سیاه، به اندازهای زیاد هستند که به شمارش نمیآیند و این احادیث نیز این مسئله را تأیید میکنند و اگر منظور از اینها، معنای اول باشد، این مسئله از چند بعد باطل و نادرست است: اول اینکه: عبارت بیشک مهدی خلیفه خداوند در آن است در تمام منابع جز ابن الجوزی از طریق ثوبان نقل شده است. ابن جوزی هم شبیه به این حدیث را از عبد الله بن مسعود نقل کرده است.
- در مورد طریق ثوبان هم باید گفت که نام علی بن زید بن جدعان به چشم میخورد، علی بن یزید، آنگونه که احمد بن علی العسقلانی[۲] و علمای دیگر علم رجال میگویند، از جمله راویان ضعیف بوده است.
- اما در طریق ابن الجوزی، این عبارت اینگونه آمده است: بیشک، خلیفه مهدی در آن است و اینگونه میتوان معنای دوم را در مورد آن صحیح دانست، یعنی زمینهچین حکومت مهدی علوی و اگر در نگارش این عبارت اشتباهی رخ داده باشد، نگارنده میگوید: سند این حدیث نیز بنابر اعتراف ابن الجوزی ضعیف هست. ابن جوزی پس از ذکر سند این حدیث گفته است، عمر بن قیس از الحسن از عبیده از عبد الله ... الخ.
- این حدیث هیچ اصالتی ندارد و دقیقا مطمئن نیستیم و نمیدانیم که حسن آنرا از عبیده شنیده است یا نه، همچنین ما نمیدانیم که عمر واقعا آنرا از حسن شنیده است یا نه. یحیی هم گفته است: عمر چیزی نیست[۳]. (بیاعتبار است)
- نتیجه اینکه، سند این حدیث با این عبارت و با هردو طریق، ساقط و بدون اعتبار است.
- دوم: اینکه مجموعه احادیثی برای مقابله با حدیث پرچمهای سیاه که راه را برای (ظهور) مهدی علوی، هموار میکند، جعل شده است. یکی از اینگونه احادیث، حدیثی است که ابو سراعة به نقل از ابو هریرة آنرا نقل کرده است: او میگوید: از پیامبر شنیدم؛ فرمود: هنگامی که پرچمهای سیاه از جانب مشرق پیش آیند (بدانید که) اول آن فتنه است و میانه آن آشوب و پایان آن گمراهی.
- این حدیث هیچ ارزشی ندارد، زیرا نام ابو سراعه مجهول الحال در سلسله سند آن مشاهده میشود و داودی که از ابو سراعه حدیث نقل کرده است، متروک الحدیث است و احادیثش ارزشی ندارد. یحیی بن معین گفته است: داود، دروغ میگفت[۴].
- نظر نگارنده این است که البته خداوند داناتر از همه است شاید احادیثی که با این اضافهها میگوید: قطعا، مهدی خلیفه خداوند در آن است، عکس العملی به احادیث جعلی در این مورد باشد که حقانیت پرچمهای سیاه را زیر سؤال میبرند. علاوه بر این، میتوان گفت که منظور از آن احادیثی که مردم را به ترک و رها کردن پرچمهای سیاه تشویق میکنند و به نکوهش این پرچمها میپردازند، پرچمهای بنی عباس باشد.
- سوم: اینگونه احادیث که در آن عبارت قطعا، مهدی خلیفه خداوند در آن است آمده، با مجموعه احادیثی که فاقد این عبارتند و این پرچمها را زمینهچین و هموارکننده راه امام مهدی (ع) دانستهاند، در تضاد است. بهویژه اینکه این احادیث، از مدت زمانی فاصل میان ظهور ایشان (ع) و میان خروج این پرچمها، سخن گفتهاند. یکی از اینگونه احادیث، حدیثی است که ابن ماجد آنرا از پیامبر (ص) نقل کرده است: عبد الله گفت: در حالیکه ما در خدمت پیامبر (ص) بودیم، گروهی از جوانان بنی هاشم پیش آمدند. پیامبر (ص) هنگامی که آنها را دید، چشمانشان پر از اشک شد و رنگ چهرهاش عوض شد. راوی میگوید: عرض کردم: اکنون حالتی در چهره شما میبینیم که برای ما ناخوشایند است و نمیخواهیم شما اینگونه باشید. پیامبر (ص) فرمود: خداوند از بین دنیا و آخرت، آخرت را برای ما و اهل بیت برگزیده است، بیشک، اهل بیت من، پس از من، بلاها خواهند دید و آوارگیها خواهند کشید و مورد تعقیب قرار خواهند گرفت تا آنکه گروهی از جانب شرق که پرچمهای سیاه، با خود دارند، ظهور کنند. آنها، خواهان خیر و نیکی میشوند، اما بدانها داده نمیشود، (برای آن) مبارزه میکنند و پیروز میشوند و آنچه درخواست کرده بودند، بدانها داده میشود، اما آنها آنرا نمیپذیرند، تا آنکه آنرا به مردی از اهل بیت من میدهند، او آن [زمین] را، آنچنان که آنها آنرا آکنده از ستم و بیداد کرده بودند، سرشار از داد و عدالت میکند. هرکدام از شما در آن زمان زنده بودید، باید نزد آنان برود حتی اگر شده با خزیدن روی برف[۵].
- بنابراین، این حدیث در مورد گروهی سخن میگوید که حوادث و رویدادهای گوناگونی، زمان آنها را از زمان ظهور مهدی (ع)، جدا میسازد و مهدی که زمین را سرشار از داد و عدالت و انصاف میکند، در میان آنان نیست.
- این نکته را نیز باید افزود که مهدی عباسی مصداق هیچ کدام از آن صفات و ویژگیهایی که احادیث برای مهدی علوی ذکر کردهاند، نیست. زیرا در کتابهای تاریخی نیامده است که مهدی عباسی، اموال بسیار به مردم میبخشید و کسی هم با او میان رکن و مقام بیعت نکرد و عیسی (ع) هیچگاه در زمان او فرود نیامد و با او نبود و زمین سپاهیان (سفیانی) را در زمان او در خود فرو نبلعید، اینها نشانههایی بود، که منابع شیعی و اهل سنت در مورد ظهور مهدی (ع) ذکر کردهاند: بنابراین نمیتوان گفت که منظور احادیثی که در مورد پرچمهای سیاه سخن گفتهاند، مهدی عباسی بوده است.
- گونه دوم از احادیث: اینگونه از احادیث، تنها سخن از پرچمهای سیاه گفتهاند و چیز دیگری بر آن نیفزودهاند. ترمذی در سنن خود از پیامبر (ص) نقل کرده است که ایشان فرمود: پرچمهای سیاه از خراسان خروج میکنند و چیزی آنرا باز نمیدارد تا اینکه آن پرچمها در ایلیا بیت المقدس به اهتزاز درمیآیند؟[۶] متقی هندی نیز در کنز العمال این حدیث را نقل کرده است که: هنگامی که پرچمهای سیاه پیش آیند، ایرانیان را بزرگ بدارید زیرا حکومت شما از (برکت) آنها است[۷].
- او همچنین این حدیث را از حضرت علی (ع) نقل کرده است که: هنگامی که پرچمهای سیاه که شعیب بن صالح در میان آنان است، جماعت سفیانی را شکست دهند، مردم آرزوی (دیدار و ظهور) مهدی را میکنند و خواهان او میشوند، مهدی که پرچم پیامبر (ص) را با خود دارد، از مکه خروج میکند ...[۸].
- شیخ طوسی از ابو جعفر (ع) نقل کرده است که او فرمود: پرچمهای سیاه که از خراسان خروج میکنند، در کوفه فرود میآیند و هنگامی که مهدی (ع) ظهور کند، آنها، هیئتی به سوی امام (ع) برای بیعت با ایشان، گسیل میدارند[۹].
- علاوه بر این، احادیث زیاد دیگری در کتابهای تاریخی آمده و در مورد پرچمهای سیاه، سخن گفتهاند. ما نمیتوانیم بگوییم منظور از این پرچمها، پرچمهای بنی عباس است، زیرا این پرچمها و یاران آن، ویژگیها و صفاتی دارند که این صفات با بنی عباس مطابقت ندارد. علاوه بر این، این احادیث میگویند: مهدی از مکه خروج میکند و پرچم پیامبر (ص) را با خود دارد و ... الخ. که هیچیک از این ویژگیها با بنی عباس منطبق نیست و هیچ ارتباطی با آنها ندارد.
- در مورد رابطه میان احادیث نوع اول و دوم هم باید گفت که: احادیث نوع اول، که از مهدی (ع) نام بردهاند، اما ویژگیهای ایشان با مهدی عباسی انطباق ندارد و از مفاد احادیث نوع دوم اینگونه برمیآید که منظور از آن، این است که برای مهدی علوی زمینهسازی کرده و راه را برای ظهور ایشان هموار میسازد.
- احادیث نوع دوم، تصریح کردهاند که مهدی از فرزندان عباس است. سیوطی این مطلب را در کتاب الجامع الصغیر[۱۰] نقل کرده است. مناوی هم در کتاب فیض القدیر شرح الجامع الصغیر گفته است: ابن جوزی گفت: در آن سند [نام] محمد بن الولید القمری است. ابن عدی گفت: او حدیث جعل میکرد و آنرا به پیامبر (ص) نسبت میداد، دزدی میکرد و اسنادها و متون را تغییر میداد. ابن ابی معشر هم گفته است: او بسیار دروغگو است. سمهودی هم گفته است: پس از او و پیش از او، از او درستترند، اما در این (سند) نام محمد بن الولید جعلکننده وجود دارد[۱۱].
- ابن عساکر این حدیث را از قتادة از سعید بن المسیب از عثمان بن عفان نقل کرده است. او گفت: از پیامبر (ص) شنیدم فرمود: مهدی، از فرزندان عمویم عباس است.
- الدار القطنی گفته است: این حدیث جدای از حدیث قتادة که از سعید بن المسیب از عثمان بن عفان و او هم از حدیث سلیمان از قتاده نقل کرده است، بوده و ناآشنا و غریب است و تنها محمد بن الولید از آن سخن گفته است[۱۲].
- ابن حماد در کتاب الملاحم، این حدیث را نقل کرده و گفته است: ولید به نقل از یزید بن الولید الخزاعی و او به نقل از کعب برای ما گفت: مهدی از فرزندان عباس است[۱۳].
- لازم به ذکر است که سلسله سند این روایت، معتبر نیست زیرا در سلسله سند سخن از شیخ آمده که این شیخ شناختهشده نیست، بنابراین این حدیث از اعتبار ساقط است.
- از سوی دیگر، بسیاری از علمای اهل سنت مانند سیوطی، ابن حجر، الصبان و ابو الفیض این حدیث را ضعیف شمردهاند[۱۴]. جدا از این، احادیث دیگری با متنهای متفاوت از متن حدیث ذکرشده به دست ما رسیده است و اینها نیز، اشاره به این دارند که مهدی از فرزندان عباس است و ما در این بخش، به بحث و بررسی تفصیلی در مورد این احادیث میپردازیم.
- حدیث اول: مردی از بنی عباس خروج میکند. این حدیث از زبان ابن عمر نقل شده و در آن، تصریح نشده است که این مرد، همان مهدی موعود است، علاوه بر این، تنها ابن عمر آنرا نقل کرده و کسی دیگر آن را نقل نکرده است[۱۵].
- حدیث دوم: متقی هندی در کنز العمال و خطیب بغدادی در تاریخ بغداد و ذهبی در کتاب میزان خود و ابن حجر در لسان المیزان این حدیث را نقل کردهاند و الفاظ این حدیث در هریک از منابع با دیگری متفاوت است.
- متقی هندی گفته است: پیامبر (ص)، عباس را مورد خطاب قرار داد و فرمود: ای پسر عمو، خداوند اسلام را با من آغاز کرد و آن را با پسری از فرزندان تو به پایان میبرد و او کسی است که از عیسی بن مریم پیشی میگیرد[۱۶].
- متقی هندی این حدیث را در جای دیگر، اینگونه آورده است: ای عباس، خداوند بلندمرتبه، این امر را با من آغاز کرد و آنرا با پسری از فرزندان تو، به پایان میبرد، او همانگونه که آن [[[دنیا]]] آکنده از ستم و بیداد شده است، سرشار از داد و عدالت میکند و او کسی است که با عیسی (ع) نماز میخواند[۱۷].
- و در ادامه آن گفته است: الدار القطنی در الافراد و خطیب و ابن عساکر آنرا روایت کردهاند. خطیب بغدادی، سند این حدیث را اینگونه آورده است: ابو عبد الله محمد بن عبد الواحد بن محمد بن جعفر برای ما گفت: محمد بن المظفر برای ما گفت: محمد بن مخلد بن حفص برای ما گفت: محمد بن نوح بن سعید بن دینار المؤذن گفت: پدرم برایم گفت: عبد الصمد بن علی از پدرش از جدش از عباس گفت: پیامبر (ص) سوار بر مرکب بود، برگشت و به عباس نگاه کرد و فرمود: ای عباس! عباس گفت: امرتان را بفرمایید ای رسول خدا. پیامبر فرمود: ای عموی پیامبر، خداوند اسلام را با من آغاز کرد و آنرا با پسری از فرزندان تو به پایان میبرد. او کسی است که عیسی بن مریم از او پیروی میکند[۱۸].
- ذهبی در شرح این حدیث گفته است: این خبر، در ذکر مهدی، کذب است و نقل کرده که الدار القطنی آنرا ضعیف شمرده است[۱۹].
- ابن حجر هم پس از نقل عبارت ذهبی که میگوید: از پدرش نوح بن سعید که مجهول است، در مورد این حدیث میگوید: این حدیث را محمد بن مخلد ضعیف الحدیث، نقل کرده است و ذهبی اظهار شگفتی کرده که چرا و چگونه خطیب بغدادی او را ضعیف ندانسته و گفته است[۲۰]: آنرا از محمد بن مخلد العطار، روایت کرده است و جای تعجب دارد که خطیب آنرا در تاریخ بغداد آورده است اما آنرا ضعیف نشمرده است و با وجود دلیل سستی احوالش و معلوم الحال نبودن او در مورد آن سکوت کرده است[۲۱].
- بنابراین، این حدیث از اعتبار ساقط است.
- حدیث سوم: از ام الفضل دختر الحارث الهلالیة در حدیثی طولانی نقل است که پیامبر (ص) به عمویش عباس فرموده است: ای عباس، زمانی که سال ۱۳۵ صد و سی و پنج فرا برسد. این سال برای تو و برای فرزندانت است، سفاح از آنان است و منصور از آنان است و مهدی از آنان است[۲۲].
- محمد طاهر بن الهندی الفتنی متوفای سال ۹۸۶ ه.ق در شرح این حدیث گفته است: این، باطل و نادرست است[۲۳].
- ذهبی هم در میزان الاعتدال در مورد این حدیث گفته است: ابو بکر بن ابی داود و جماعه از احمد بن راشد، آنرا روایت کردهاند.
- احمد بن راشد کسی است که با نادانی آنرا جعل کرده است[۲۴] و برهان الدین المجلسی در الکشف الحثیث، همین سخن را نقل کرده است[۲۵].
- این حدیث سوم بود و این، احکام علمای اهل سنت در مورد آن بود. علاوه بر این، این حدیث با احادیث متواتری که میگویند، مهدی (ع) از خاندان پیامبر و از عترت ایشان و از فرزندان فاطمه (س) و از فرزندان حسین (ع) است، در تعارض است.
- لازم به ذکر است که مشابه این حدیث در کتابهای دیگر، روایت شده است. مانند: کتاب الهدایة و النهایة از الضحاک از ابن عباس که گفته است: سفاح و منصور و مهدی از ما است.
- ابن کثیر در شرح این حدیث گفته است: این اسناد، اسنادی ضعیف است و ضحاک، بنابر قول درست، چیزی از ابن عباس نشنیده است و در نتیجه او منقطع است[۲۶].
- اینها، احادیثی بود که تصریح یا اشاره به این کردهاند که مهدی، از نسل عباسیان است و ما هم به تفصیل در مورد آن سخن گفتیم»[۲۷].
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
۱. آقای رضوانی [پژوهشگر حوزه علمیه قم)؛ |
---|
|
- آیا مهدی از اولاد و نسل عباس است؟ (پرسش)
- آیا مهدی همان عیسی بن مریم است؟ (پرسش)
- امام مهدی از نسل چه کسی است؟ (پرسش)
- نام مادر امام مهدی چیست؟ (پرسش)
- نام پدر امام مهدی چیست؟ (پرسش)
- مادربزرگ امام مهدی کیست؟ (پرسش)
- القاب مادر امام مهدی چیستند؟ (پرسش)
- معروفترین کنیه مادر امام مهدی چیست؟ (پرسش)
- پدر و مادر امام مهدی در چه سالی متولد شدهاند؟ (پرسش)
- سرگذشت پدر امام مهدی چیست؟ (پرسش)
- سرگذشت مادر امام مهدی چیست؟ (پرسش)
- خوابهای مادر امام مهدی در روم چه بود؟ (پرسش)
- مادر امام مهدی چگونه از بغداد به سامرا آمد و با امام حسن عسکری ازدواج کرد؟ (پرسش)
- امام مهدی پدر و مادر خود را در چند سالگی از دست داد؟ (پرسش)
- چرا امام مهدی از فرزندان امام حسین است نه امام حسن؟ (پرسش)
- به حدیث اسمه اسمی و اسم ابیه اسم ابی چگونه پاسخ میگویید؟ (پرسش)
- به حدیث المهدی من ولد الحسن چگونه پاسخ میگویید؟ (پرسش)
- حکیمه خاتون کیست؟ (پرسش)
- القاب امام حسن عسکری چیستند؟ (پرسش)
- اولین مالک نرجس خاتون چه شخصی بوده است؟ (پرسش)
- بعضی از مورخان نوشتهاند فرزند امام حسن عسکری به نام محمد در سن ۶ یا ۷ سالگی شهید شده است آیا صحت دارد؟ (پرسش)
- با توجه به اینکه جنگی بین رومیان و عباسیان اتفاق نیفتاده چطور مادر امام مهدی نوه پادشاه روم هستند و اسیر شدهاند؟ (پرسش)
- چرا بعضی از تاریخنگاران مهدی موعود را از نسل امام حسن مجتبی و طباطبایی میدانند؟ (پرسش)
- علت اختلاف احادیث درباره نام و نسب امام مهدی چیست؟ (پرسش)
- پدر و مادر امام مهدی در کجا دفن شدند؟ (پرسش)
منبعشناسی جامع مهدویت
پانویس
- ↑ مسند احمد، ج ۵، ص ۲۷۷.
- ↑ احمد بن علی العقلانی، العقول المسدد فی الذب عن مسند أحمد، ص ۴۲، طبعه ۱، ۱۴۲۱، القاهرة.
- ↑ علی بن الجوزی، الموضوعات، ج ۲، ص ۳۹، تحقیق عبد الرحمن محمد عثمان، الطبعة الاولی، ۱۳۸۶، المکتبة السلفیة، القاهرة.
- ↑ همان منبع، ج ۲، ص ۳۹.
- ↑ سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۱۳۶۶، حدیث شماره ۴۰۸۲.
- ↑ سنن الترمذی، ۴، ۵۳۱، ۲۲۶۹.
- ↑ کنز العمال، ج ۲، ص ۹۰.
- ↑ همان منبع، ج ۱۴، ص ۵۹۰.
- ↑ الطوسی، الغیبة، ص ۴۵۲.
- ↑ الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۶۷۲، ۹۲۴۲، دار الفکر، بیروت.
- ↑ فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، محمد عبد الرئوف المناوی، ج ۶، ص ۳۶۱، ۹۲۴۲ تحقیق احمد عبد السلام، ط ۱، ۱۴۱۵ دار الکتب العلیمة، بیروت.
- ↑ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج ۳۵، ص ۴۱۴، تحقیق، علی شیری، ۱۴۱۵ ه ق، دار الفکر.
- ↑ الفتن، ابن حماد، ص ۳۲۰، تحقیق؛ سهیل رکاز، دار الفکر بیروت.
- ↑ الحاوی للفتاوی، ۲، ۸۵، الصواعق المحرقة، ۱۶۶، السعاف الراغبین، ۱۵۱، ابراز الوهم المکنون، ۵۶۳.
- ↑ خریدة العجائب، ابن الوردی، ص ۱۹۹.
- ↑ کنز العمال، ج ۱۴، ص ۲۷۱، رقم ۳۸۶۹۳.
- ↑ همان منبع، رقم ۳۸۶۹۴.
- ↑ تاریخ بغداد، ج ۴، ص ۹۳ و آنرا در ج ۴، ص ۳۳۹، روایت کرده و در سلسله سند او نام محمد بن مخلد به چشم میخورد.
- ↑ میزان الاعتدال، ج ۴، ص ۵۷، تحقیق محمد علی البجاری، دار المعرفة، بیروت.
- ↑ لسان المیزان، ج ۵، ص ۴۰۸.
- ↑ معجم الامام المهدی، ج ۱، ص ۱۸۲، الطبة الاولی، مؤسسة المعارف الاسلامیة.
- ↑ تاریخ دمشق، ج ۲، ص ۳۵۲.
- ↑ تذکرة الموضوعات، ص ۱۰۰.
- ↑ میزان الاعتدال، ج ۱، ص ۹۷.
- ↑ الکشف الحثیث عمن رحی بوضع الحدیث، ص ۴۵.
- ↑ البدایة و النهایة، ج ۶، ص ۲۷۵.
- ↑ حسنی، سید نذیر، مصلح کل، ص۳۰۷-۳۱۵.
- ↑ مسند احمد، ج ۵، ص ۲۷۷
- ↑ المنار المنیف، ص ۱۳۷، ذیل حدیث ۳۳۸
- ↑ سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۱۳۶۶، ح ۴۰۸۲
- ↑ المنار المنیف، ص ۱۳۷و۱۳۸
- ↑ کنز العمال، ج ۱۴، ص ۲۶۴، ح ۳۸۶۶۳
- ↑ رضوانی، علی اصغر، موعودشناسی و پاسخ به شبهات، ص ۴۴۱.