کربلا: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'تجدید' به 'تجدید')
 
(۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط =  
| موضوع مرتبط = امام حسین
| عنوان مدخل  =  
| عنوان مدخل  =  
| مداخل مرتبط = [[کربلا در تاریخ اسلامی]] - [[کربلا در معارف و سیره حسینی]]
| مداخل مرتبط = [[کربلا در تاریخ اسلامی]] - [[کربلا در معارف و سیره حسینی]] - [[کربلا در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]
| پرسش مرتبط  =  
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}
خط ۱۰: خط ۱۰:


== مقدمه ==
== مقدمه ==
کربلا [[شهر]] مقدسی در سرزمین [[عراق]] است که [[مدفن]] [[امام حسین]] {{ع}} در آنجاست، سرزمینی در نزدیکی رود [[فرات]]<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۱۸۸.</ref>. [[امام علی]] {{ع}} پس از [[جنگ صفّین]]، هنگام عبور از کربلا همراه برخی همراهان، چشمانش پر از [[اشک]] شد و فرمود: اینجاست محلّ فرود آمدنشان... و اینجاست شهادتگاه [[عاشقان]] بی‌نظیر که در گذشته و [[آینده]]، نمونه ندارند: {{متن حدیث|مَصَارِعُ عُشَّاقٍ شُهَدَاءَ لاَ يَسْبِقُهُمْ مَنْ كَانَ قَبْلَهُمْ وَ لاَ يَلْحَقُهُمْ مَنْ بَعْدَهُمْ...}}<ref>سفینة البحار، ج۲، ص۱۹۷ و ۴۷۵.</ref> و به همین خاطر، "کربلا" سمبل [[ایثار]] و جانبازی و [[شهادت‌طلبی]] و [[شوق]] و [[شور]] حماسی شناخته شده است و در طول [[تاریخ]] نیز، کانون عشق‌های [[برتر]] بوده و همچون مغناطیسی، دل‌های [[مشتاق]] و شیدای [[معرفت]] را به سوی خود کشیده است.
کربلا [[شهر]] مقدسی در سرزمین [[عراق]] است که مدفن [[امام حسین]] {{ع}} در آنجاست، سرزمینی در نزدیکی رود [[فرات]]<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۱۸۸.</ref>. [[امام علی]] {{ع}} پس از [[جنگ صفّین]]، هنگام عبور از کربلا همراه برخی همراهان، چشمانش پر از [[اشک]] شد و فرمود: اینجاست محلّ فرود آمدنشان... و اینجاست شهادتگاه عاشقان بی‌نظیر که در گذشته و [[آینده]]، نمونه ندارند: {{متن حدیث|مَصَارِعُ عُشَّاقٍ شُهَدَاءَ لاَ يَسْبِقُهُمْ مَنْ كَانَ قَبْلَهُمْ وَ لاَ يَلْحَقُهُمْ مَنْ بَعْدَهُمْ...}}<ref>سفینة البحار، ج۲، ص۱۹۷ و ۴۷۵.</ref> و به همین خاطر، "کربلا" سمبل [[ایثار]] و جانبازی و [[شهادت‌طلبی]] و [[شوق]] و شور حماسی شناخته شده است و در طول [[تاریخ]] نیز، کانون عشق‌های [[برتر]] بوده و همچون مغناطیسی، دل‌های [[مشتاق]] و شیدای [[معرفت]] را به سوی خود کشیده است.


در [[روایات]] آمده است که [[سید الشهدا]] {{ع}} نواحی اطراف [[قبر]] خویش را از [[اهل]] [[نینوا]] و غاضریّه به مبلغ شصت هزار [[درهم]] خریداری کرد و به خود آنان [[صدقه]] داد و با آنان شرط کرد که [[مردم]] را به [[جایگاه]] قبرش [[راهنمایی]] کنند و هر که را به [[زیارت]] آن حضرت آید، سه روز مهمان نمایند و [[پذیرایی]] کنند<ref>مجمع البحرین، طریحی، واژۀ «کربل».</ref>.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص ۳۹۷.</ref>.
در [[روایات]] آمده است که [[سید الشهدا]] {{ع}} نواحی اطراف [[قبر]] خویش را از [[اهل]] [[نینوا]] و غاضریّه به مبلغ شصت هزار [[درهم]] خریداری کرد و به خود آنان [[صدقه]] داد و با آنان شرط کرد که [[مردم]] را به جایگاه قبرش [[راهنمایی]] کنند و هر که را به [[زیارت]] آن حضرت آید، سه روز مهمان نمایند و [[پذیرایی]] کنند<ref>مجمع البحرین، طریحی، واژۀ «کربل».</ref>.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص ۳۹۷.</ref>.


== علت نام‌گذاری ==
== علت نام‌گذاری ==
در این که «کربلا» یعنی چه و ریشۀ لغوی آن چیست و از چه گرفته شده، بحث‌های مفصّلی انجام گرفته است<ref>از جمله ر. ک: «موسوعه العتبات المقدسه»، ج۸، ص۹ به بعد.</ref>. طبق برخی نقل‌ها، این نام از ترکیب «کرب» و «ال» ساخته شده است، یعنی [[حرم]] [[الله]]، یا [[مقدّس]] [[الله]]، «کرب» در لغت سامی به معنای «[[قرب]]» در [[عربی]] است (کرب: [[قرب]]). اگر«ال» هم به معنای «[[الله]]» باشد، کربلا به معنای محلّی است که نزد [[خدا]]، [[مقدّس]] و [[مقرّب]] است، یا «[[حرم]] [[خدا]]» است<ref>از جمله ر. ک: «موسوعه العتبات المقدسه»، ج۸، ص۱۰.</ref>. برخی هم آن را ترکیب یافته از «[[کور]] [[بابل]]» دانسته‌اند، یعنی مجموعه‌ای از آبادی‌ها و روستا‌های [[بابل]]. موقعیّتی که کربلا در آن قرار دارد، در [[بین النهرین]] است. این منطقه در گذشته‌های دور، مهد حوادث و احیانا [[تمدن‌ها]] بوده است و بخش‌های گوناگونی از این [[ناحیه]]، نام‌های مختلف داشته است. کربلا، [[کور]] [[بابل]]، [[نینوا]]، غاضریّه، کربله، [[نواویس]]، حیر، طفّ، شفیه، [[عقر]]، نهر علقمی، [[عمورا]]، [[ماریه]] و... که بعضی از اینها نام روستاها و آبادی‌هایی در این منطقۀ وسیع بوده است<ref>تراث کربلا، ص۱۹.</ref>.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص ۳۹۷.</ref>
در این که «کربلا» یعنی چه و ریشۀ لغوی آن چیست و از چه گرفته شده، بحث‌های مفصّلی انجام گرفته است<ref>از جمله ر. ک: «موسوعه العتبات المقدسه»، ج۸، ص۹ به بعد.</ref>. طبق برخی نقل‌ها، این نام از ترکیب «کرب» و «ال» ساخته شده است، یعنی [[حرم]] [[الله]]، یا [[مقدّس]] [[الله]]، «کرب» در لغت سامی به معنای «[[قرب]]» در عربی است (کرب: [[قرب]]). اگر«ال» هم به معنای «[[الله]]» باشد، کربلا به معنای محلّی است که نزد [[خدا]]، [[مقدّس]] و [[مقرّب]] است، یا «[[حرم]] [[خدا]]» است<ref>از جمله ر.ک: «موسوعه العتبات المقدسه»، ج۸، ص۱۰.</ref>. برخی هم آن را ترکیب یافته از «کور [[بابل]]» دانسته‌اند، یعنی مجموعه‌ای از آبادی‌ها و روستا‌های [[بابل]]. موقعیّتی که کربلا در آن قرار دارد، در [[بین النهرین]] است. این منطقه در گذشته‌های دور، مهد حوادث و احیانا [[تمدن‌ها]] بوده است و بخش‌های گوناگونی از این ناحیه، نام‌های مختلف داشته است. کربلا، کور [[بابل]]، [[نینوا]]، غاضریّه، کربله، [[نواویس]]، حیر، طفّ، شفیه، [[عقر]]، نهر علقمی، [[عمورا]]، [[ماریه]] و... که بعضی از اینها نام روستاها و آبادی‌هایی در این منطقۀ وسیع بوده است<ref>تراث کربلا، ص۱۹.</ref>.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص ۳۹۷.</ref>


[[بلا]] هم به معنای [[رنج]] و محنت و گرفتاری است، هم به معنای [[آزمایش]] و [[امتحان]]. اغلب، [[رنج‌ها]] و [[گرفتاری‌ها]] مایه [[آزمون]] [[انسان‌ها]] در [[زندگی]] و در طریق [[دینداری]] است. کربلا (کرب و [[بلا]]) نیز آمیخته‌ای از عظیم‌ترین [[رنج‌ها]] و محنت‌ها بود و هم بزرگترین [[آزمایش]] [[تاریخی]] برای [[اهل حق]] و [[باطل]]، تا موضع خویش را مشخص سازند. وقتی [[سید الشهدا]] {{ع}} به این سرزمین رسید، پرسید: اینجا چه نام دارد؟ گفتند: کربلا، چشمان آن حضرت پر از [[اشک]] شد و پیوسته می‌فرمود: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاء}} و [[یقین]] کرد که شهادتگاه خود و یارانش همین جاست و فرمود: {{متن حدیث|هَذَا مَوْضِعُ كَرْبٍ وَ بَلَاءٍ هَاهُنَا مُنَاخُ رِكَابِنَا وَ مَحَطُّ رِحَالِنَا وَ مَقْتَلُ رِجَالِنَا وَ مَسْفَكُ دِمَائِنَا }}<ref>«اینجا سرزمین رنج و گرفتاری و بلاست، اینجا محل فرود آمدن ما و جایگاه ریخته شدن خون‌های ماست» حیاة الامام الحسین، ج ۳، ص ۹۱.</ref>.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص ۸۲ الی ۸۴.</ref>
[[بلا]] هم به معنای [[رنج]] و محنت و گرفتاری است، هم به معنای [[آزمایش]] و [[امتحان]]. اغلب، [[رنج‌ها]] و [[گرفتاری‌ها]] مایه [[آزمون]] [[انسان‌ها]] در [[زندگی]] و در طریق [[دینداری]] است. کربلا (کرب و [[بلا]]) نیز آمیخته‌ای از عظیم‌ترین [[رنج‌ها]] و محنت‌ها بود و هم بزرگترین [[آزمایش]] [[تاریخی]] برای [[اهل حق]] و [[باطل]]، تا موضع خویش را مشخص سازند. وقتی [[سید الشهدا]] {{ع}} به این سرزمین رسید، پرسید: اینجا چه نام دارد؟ گفتند: کربلا، چشمان آن حضرت پر از [[اشک]] شد و پیوسته می‌فرمود: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاء}} و [[یقین]] کرد که شهادتگاه خود و یارانش همین جاست و فرمود: {{متن حدیث|هَذَا مَوْضِعُ كَرْبٍ وَ بَلَاءٍ هَاهُنَا مُنَاخُ رِكَابِنَا وَ مَحَطُّ رِحَالِنَا وَ مَقْتَلُ رِجَالِنَا وَ مَسْفَكُ دِمَائِنَا }}<ref>«اینجا سرزمین رنج و گرفتاری و بلاست، اینجا محل فرود آمدن ما و جایگاه ریخته شدن خون‌های ماست» حیاة الامام الحسین، ج ۳، ص ۹۱.</ref>.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص ۸۲ الی ۸۴.</ref>


== [[امام حسین]] {{ع}} و کربلا ==
== [[امام حسین]] {{ع}} و کربلا ==
[[امام حسین]] {{ع}} وقتی در سال ۶۱ [[هجری]] به [[دعوت]] [[مردم کوفه]] و برای [[مبارزه]] با [[حکومت]] [[یزید]]، عازم این [[شهر]] بود، پیش از رسیدن به [[کوفه]]، در این سرزمین در محاصره نیروهای یزیدی قرار گرفت و خود و [[یاران]] و فرزندانش به [[شهادت]] رسیدند. از آن پس، کربلا مورد توجه و [[زیارت]] [[شیعیان]] قرار گرفت و شهری آباد گشت و به مرور زمان، بزرگان و [[عالمان]] و [[فقیهان]] از این [[شهر]] برخاستند. کربلا شهری با [[فضیلت]] است و [[زیارت قبر امام]] [[حسین]] {{ع}} مورد تأکید فراوان [[ائمه]] بوده است. از این رو همواره دل‌های فراوانی به [[عشق]] [[زیارت]] کربلای [[حسین]] {{ع}} می‌‌تپیده است. کربلای امروز، بیش از ۱۰۰ هزار جمعیت دارد و از [[شهرهای زیارتی]] [[عراق]] به حساب می‌‌آید و در روزهای خاصی همچون [[عاشورا]]، [[اربعین]]، [[نیمه شعبان]] و... بسیار پرجمعیت می‌‌شود<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۱۸۸.</ref>.
[[امام حسین]] {{ع}} وقتی در سال ۶۱ هجری به [[دعوت]] [[مردم کوفه]] و برای [[مبارزه]] با [[حکومت]] [[یزید]]، عازم این [[شهر]] بود، پیش از رسیدن به [[کوفه]]، در این سرزمین در محاصره نیروهای یزیدی قرار گرفت و خود و [[یاران]] و فرزندانش به [[شهادت]] رسیدند. از آن پس، کربلا مورد توجه و [[زیارت]] [[شیعیان]] قرار گرفت و شهری آباد گشت و به مرور زمان، بزرگان و [[عالمان]] و [[فقیهان]] از این [[شهر]] برخاستند. کربلا شهری با [[فضیلت]] است و [[زیارت قبر امام]] [[حسین]] {{ع}} مورد تأکید فراوان [[ائمه]] بوده است. از این رو همواره دل‌های فراوانی به [[عشق]] [[زیارت]] کربلای [[حسین]] {{ع}} می‌‌تپیده است. کربلای امروز، بیش از ۱۰۰ هزار جمعیت دارد و از شهرهای زیارتی [[عراق]] به حساب می‌‌آید و در روزهای خاصی همچون [[عاشورا]]، [[اربعین]]، [[نیمه شعبان]] و... بسیار پرجمعیت می‌‌شود<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۱۸۸.</ref>.


== [[زیارت]] [[امام حسین]] {{ع}} در کربلا ==
== [[زیارت]] [[امام حسین]] {{ع}} در کربلا ==
خط ۲۶: خط ۲۶:


از انبوه [[روایات]] گوناگون، به چند نمونه اشاره می‌کنیم:  
از انبوه [[روایات]] گوناگون، به چند نمونه اشاره می‌کنیم:  
# [[امام صادق]] {{ع}} در [[دیدار]] با یکی از [[اصحاب]] برجسته‌اش به نام [[ابان بن تغلب]] از وی می‌پرسد: ای ابان کی به [[زیارت]] [[قبر]] [[حسین]] رفته‌ای؟ ابان گفت: مدتی است طولانی که به زیارتش نرفته‌ام. [[امام]] فرمود: سبحان [[الله]]!... تو از بزرگان و رؤسای شیعه‌ای و در عین حال، [[امام حسین|حسین]] {{ع}} را رها کرده و به زیارتش نمی‌روی؟...<ref> کامل الزیارات، ص ۳۳۱؛ سفینه البحار، ج۱، ص ۵۶۵؛ بحار الأنوار، ج ۹۸بیروتی، ص ۷.</ref>.  
# [[امام صادق]] {{ع}} در دیدار با یکی از [[اصحاب]] برجسته‌اش به نام [[ابان بن تغلب]] از وی می‌پرسد: ای ابان کی به [[زیارت]] [[قبر]] [[حسین]] رفته‌ای؟ ابان گفت: مدتی است طولانی که به زیارتش نرفته‌ام. [[امام]] فرمود: سبحان [[الله]]!... تو از بزرگان و رؤسای شیعه‌ای و در عین حال، [[امام حسین|حسین]] {{ع}} را رها کرده و به زیارتش نمی‌روی؟...<ref> کامل الزیارات، ص ۳۳۱؛ سفینه البحار، ج۱، ص ۵۶۵؛ بحار الأنوار، ج ۹۸بیروتی، ص ۷.</ref>.  
# [[امام باقر]] {{ع}} از یکی از [[شیعیان]] پرسید: فاصله میان شما و [[امام حسین|حسین]] {{ع}} چقدر است؟ گفت: بیست و شش فرسخ (یا: شانزده فرسخ) حضرت فرمود: آیا به [[زیارت]] قبرش می‌روید؟ گفت: نه! آنگاه حضرت فرمود: چقدر جفاکارید!...<ref>{{متن حدیث| كَمْ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ الْحُسَيْنِ {{ع}}قَالَ قُلْتُ يَوْمٌ لِلرَّاكِبِ وَ يَوْمٌ وَ بَعْضُ يَوْمٍ لِلْمَاشِي قَالَ أَ فَتَأْتِيهِ كُلَّ جُمُعَةٍ قَالَ قُلْتُ لَا مَا آتِيهِ إِلَّا فِي الْحِينِ قَالَ مَا أَجْفَاكَ أَمَا لَوْ كَانَ قَرِيباً مِنَّا لَاتَّخَذْنَاهُ هِجْرَةً أَيْ تَهَاجَرْنَا إِلَيْهِ }}؛ وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۳۷و ۳۳۸، حدیث ۱۶و ۲۰؛ بحار الأنوار، ج ۹۸، ص ۵.</ref>.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۱۹۸-۲۰۱.</ref>
# [[امام باقر]] {{ع}} از یکی از [[شیعیان]] پرسید: فاصله میان شما و [[امام حسین|حسین]] {{ع}} چقدر است؟ گفت: بیست و شش فرسخ (یا: شانزده فرسخ) حضرت فرمود: آیا به [[زیارت]] قبرش می‌روید؟ گفت: نه! آنگاه حضرت فرمود: چقدر جفاکارید!...<ref>{{متن حدیث| كَمْ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ الْحُسَيْنِ {{ع}}قَالَ قُلْتُ يَوْمٌ لِلرَّاكِبِ وَ يَوْمٌ وَ بَعْضُ يَوْمٍ لِلْمَاشِي قَالَ أَ فَتَأْتِيهِ كُلَّ جُمُعَةٍ قَالَ قُلْتُ لَا مَا آتِيهِ إِلَّا فِي الْحِينِ قَالَ مَا أَجْفَاكَ أَمَا لَوْ كَانَ قَرِيباً مِنَّا لَاتَّخَذْنَاهُ هِجْرَةً أَيْ تَهَاجَرْنَا إِلَيْهِ }}؛ وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۳۷و ۳۳۸، حدیث ۱۶و ۲۰؛ بحار الأنوار، ج ۹۸، ص ۵.</ref>.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۱۹۸-۲۰۱.</ref>


== ساخت مرقد امام حسین {{ع}} ==
== ساخت مرقد امام حسین {{ع}} ==
به نوشته تواریخ، عمارت [[مرقد امام حسین]] {{ع}} از همان زمان [[شهادت امام حسین]] {{ع}} و اصحابش در سال ۶۱ [[هجری]] شروع شد. چون [[بنی اسد]] [[شهدا]] را به [[خاک]] سپردند، بر [[قبر]] آنان نشانه‌هایی گذاشتند که محو نشود و مختار بن عبید، آن [[مشهد]] را [[استوار]] ساخت و روستای کوچکی در اطرافش بنا نهاد و آن [[مزار]] در [[عهد]] [[بنی امیه]] آباد بود و دو درب داشت، شرقی و غربی که [[مسلمانان]] و [[مؤمنین]] به قصد [[زیارت]]، آهنگ آنجا را می‌کردند. در زمان [[هارون الرشید]] ـ [[خلیفه عباسی]] ـ آنجا را ویران کردند ولی در زمان [[مأمون]]، به [[دستور]] وی تجدید بنا شد، زیرا نسبت به [[علویون]] ابراز نزدیکی و [[دوستی]] می‌کرد. ولی در دوره [[متوکل]]، دیزج [[یهودی]] به [[دستور]] [[متوکل]] آن ساختمان را ویران کرد و از [[زیارت]] [[مردم]] جلوگیری نمود»...<ref>تاریخ الروضه الحسینیه، عبدالحمید الخیّاط، چاپ ۱۳۷۶ق، ص ۹؛ اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج۱، ص ۶۲۷.</ref>.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۲۳۶-۲۴۱.</ref>
به نوشته تواریخ، عمارت مرقد امام حسین {{ع}} از همان زمان [[شهادت امام حسین]] {{ع}} و اصحابش در سال ۶۱ هجری شروع شد. چون [[بنی اسد]] [[شهدا]] را به خاک سپردند، بر [[قبر]] آنان نشانه‌هایی گذاشتند که محو نشود و مختار بن عبید، آن [[مشهد]] را [[استوار]] ساخت و روستای کوچکی در اطرافش بنا نهاد و آن مزار در [[عهد]] [[بنی امیه]] آباد بود و دو درب داشت، شرقی و غربی که [[مسلمانان]] و [[مؤمنین]] به قصد [[زیارت]]، آهنگ آنجا را می‌کردند. در زمان [[هارون الرشید]] ـ [[خلیفه عباسی]] ـ آنجا را ویران کردند ولی در زمان [[مأمون]]، به [[دستور]] وی تجدید بنا شد، زیرا نسبت به علویون ابراز نزدیکی و [[دوستی]] می‌کرد. ولی در دوره [[متوکل]]، دیزج [[یهودی]] به [[دستور]] [[متوکل]] آن ساختمان را ویران کرد و از [[زیارت]] [[مردم]] جلوگیری نمود»...<ref>تاریخ الروضه الحسینیه، عبدالحمید الخیّاط، چاپ ۱۳۷۶ق، ص ۹؛ اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج۱، ص ۶۲۷.</ref>.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۲۳۶-۲۴۱.</ref>


== ظالمان و ممانعت از زیارت قبر امام حسین {{ع}} ==
== ظالمان و ممانعت از زیارت قبر امام حسین {{ع}} ==
[[ستمگران]] و حکام [[جور]] و [[پیروان]] [[باطل]]، وقتی با یک [[فکر]] و [[ایمان]] و [[گرایش]] [[معنوی]] نتوانند [[مبارزه]] و مقابله کنند، به مظاهر و نمودها و سمبل‌های آن [[تفکر]] و [[باور]] حمله می‌کنند. در ماجرای کربلای [[امام حسین|حسین]] {{ع}} و [[عشق]] به [[امام حسین|سیدالشهدا]] {{ع}} نیز چنین بود. شور [[شهادت‌طلبی]] را که در سایه [[محبت]] به [[اهل بیت]] {{عم}} و [[عشق]] به [[امام حسین]] {{ع}} پیدا می‌شد و در تجمع بر [[قبر]] آن حضرت و [[عزاداری]] بر سر [[خاک]] آن [[سالار شهیدان]] [[تجلی]] می‌کرد، می‌خواستند با محدود کردن [[مردم]] و فشارها و تضییقات و [[تخریب قبر]] [[مطهر]] و [[ممنوع]] ساختن [[زیارت]]، از بین ببرند و این شعله را خاموش سازند. [[غافل]] بودند که آن جلوگیری‌ها از [[زیارت]] و آن تخریب‌ها و اهانت‌ها نسبت به [[مزار]] [[شریف]] [[امام]]، آن [[شوق]] را مشتعل‌تر می‌کند. ایجاد [[فراق]] و جدایی، [[محبت]] و [[اشتیاق]] را می‌افزاید. چه اهانت‌ها و ممانعت‌ها نسبت به [[قبر]] [[امام حسین|سیدالشهدا]] {{ع}} انجام گرفت<ref> برای مطالعه احادیث این موضوع، به باب «جور الخلفاء علی قبره الشریف» از کتابِ «بحارالانوار»، ج ۴۵، ص ۳۹۰ مراجعه کنید.</ref>. ولی مگر مردمِ کربلایی و [[حسینی]] [[دست]] کشیدند؟ هرگز! کمی [[تاریخ]] بخوانیم (که [[تاریخ]]، سراسر درس و [[عبرت]] است). [[شیخ طوسی]] در «امالی» [[نقل]] کرده است: [[یحیی]] بن [[مغیره]] می‌گوید: نزد «[[جریر]] بن عبدالحمید» بودم. مردی از [[اهل عراق]] آمد. [[جریر]] از اوضاعِ [[مردم]] در [[عراق]] سؤال کرد. گفت: [[هارون الرشید]] را در حالی پشت سر گذاشتم که [[قبر]] [[امام حسین|حسین]] {{ع}} را خراب کرده و [[دستور]] داده بود که درخت سدری را که در آنجا بود ـ به عنوان [[نشانه]] [[قبر]] برای [[زوار]]، و سایه [[بانی]] برای آنان ـ [[قطع]] کنند. [[جریر]] دست‌هایش را بلند کرد و گفت: [[الله اکبر]]! در این باره خبری از [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} به ما رسیده بود که آن حضرت، سه بار [[قطع]] کننده درخت سدر را [[لعنت]] کرده بود. ما تاکنون متوجه معنای این [[حدیث]] نبودیم. اینک علت [[نفرین]] و [[لعن]] کردن آن حضرت را می‌فهمیم! زیرا [[هدف]] از بریدن درخت سدر، دگرگون ساختن شهادتگاه و محل [[دفن]] [[امام حسین|حسین]] {{ع}} است، تا [[مردم]] جای [[قبر]] او را ندانند و پیرامون آن توقف نکنند<ref> تاریخ الشیعه، محمد حسین المظفّری، ص ۸۹؛ بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۳۹۸.</ref>.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۲۳۶-۲۴۱.</ref>.
[[ستمگران]] و حکام [[جور]] و [[پیروان]] [[باطل]]، وقتی با یک [[فکر]] و [[ایمان]] و [[گرایش]] معنوی نتوانند [[مبارزه]] و مقابله کنند، به مظاهر و نمودها و سمبل‌های آن [[تفکر]] و [[باور]] حمله می‌کنند. در ماجرای کربلای [[امام حسین|حسین]] {{ع}} و [[عشق]] به [[امام حسین|سیدالشهدا]] {{ع}} نیز چنین بود. شور [[شهادت‌طلبی]] را که در سایه [[محبت]] به [[اهل بیت]] {{عم}} و [[عشق]] به [[امام حسین]] {{ع}} پیدا می‌شد و در تجمع بر [[قبر]] آن حضرت و [[عزاداری]] بر سر خاک آن [[سالار شهیدان]] تجلی می‌کرد، می‌خواستند با محدود کردن [[مردم]] و فشارها و تضییقات و تخریب قبر [[مطهر]] و ممنوع ساختن [[زیارت]]، از بین ببرند و این شعله را خاموش سازند. [[غافل]] بودند که آن جلوگیری‌ها از [[زیارت]] و آن تخریب‌ها و اهانت‌ها نسبت به مزار [[شریف]] [[امام]]، آن [[شوق]] را مشتعل‌تر می‌کند. ایجاد فراق و جدایی، [[محبت]] و [[اشتیاق]] را می‌افزاید. چه اهانت‌ها و ممانعت‌ها نسبت به [[قبر]] [[امام حسین|سیدالشهدا]] {{ع}} انجام گرفت<ref> برای مطالعه احادیث این موضوع، به باب «جور الخلفاء علی قبره الشریف» از کتابِ «بحارالانوار»، ج ۴۵، ص ۳۹۰ مراجعه کنید.</ref>. ولی مگر مردمِ کربلایی و [[حسینی]] [[دست]] کشیدند؟ هرگز! کمی [[تاریخ]] بخوانیم (که [[تاریخ]]، سراسر درس و [[عبرت]] است). [[شیخ طوسی]] در «امالی» [[نقل]] کرده است: [[یحیی]] بن [[مغیره]] می‌گوید: نزد «[[جریر]] بن عبدالحمید» بودم. مردی از [[اهل عراق]] آمد. [[جریر]] از اوضاعِ [[مردم]] در [[عراق]] سؤال کرد. گفت: [[هارون الرشید]] را در حالی پشت سر گذاشتم که [[قبر]] [[امام حسین|حسین]] {{ع}} را خراب کرده و [[دستور]] داده بود که درخت سدری را که در آنجا بود ـ به عنوان [[نشانه]] [[قبر]] برای [[زوار]]، و سایه [[بانی]] برای آنان ـ [[قطع]] کنند. [[جریر]] دست‌هایش را بلند کرد و گفت: [[الله اکبر]]! در این باره خبری از [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} به ما رسیده بود که آن حضرت، سه بار [[قطع]] کننده درخت سدر را [[لعنت]] کرده بود. ما تاکنون متوجه معنای این [[حدیث]] نبودیم. اینک علت [[نفرین]] و [[لعن]] کردن آن حضرت را می‌فهمیم! زیرا [[هدف]] از بریدن درخت سدر، دگرگون ساختن شهادتگاه و محل [[دفن]] [[امام حسین|حسین]] {{ع}} است، تا [[مردم]] جای [[قبر]] او را ندانند و پیرامون آن توقف نکنند<ref> تاریخ الشیعه، محمد حسین المظفّری، ص ۸۹؛ بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۳۹۸.</ref>.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۲۳۶-۲۴۱.</ref>


=== متوکل و تخریب قبر [[امام حسین]] {{ع}} ===
=== متوکل و تخریب قبر [[امام حسین]] {{ع}} ===
اوج این سخت‌گیری‌ها نسبت به [[زائران]] و [[تخریب]] و [[اهانت]] نسبت به [[قبر]] [[امام حسین|حسین]] {{ع}} در زمان [[خلیفه]] سفاک، [[متوکل عباسی]] بود. [[متوکل]]، پاسگاهی را برای [[سپاه]] خود در نزدیکی کربلا قرار داده و به افراد خود [[فرمان]] اکید داده بود که هرکس را یافتید که قصد [[زیارت]] [[امام حسین|حسین]] {{ع}} را داشت، او را بُکشید<ref>{{عربی|کلّ مَنْ وَجَدتموه یُریدُ زیاره الحسین فاقتلوه}}؛ بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۴۰۴.</ref>. این [[دستور]] [[قتل]] نسبت به [[زائران]] [[امام حسین|حسین]] {{ع}} اوج [[خباثت]] و [[کینه‌توزی]] [[متوکل]] را می‌رساند. به امر [[متوکل]] هفده مرتبه [[قبر]] [[امام حسین|حسین]] {{ع}} را خراب کردند<ref>تتمه المنتهی، ص ۲۴۱؛ بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۴۰۱.</ref> و بعد از [[متوکل]] هم خلفای دیگر [[عباسی]] مانند مسترشد و راشد نسبت به [[قبر]] و [[زیارت]] و زائرین، سخت‌گیری‌هایی داشتند. این نمونه نیز شنیدنی است و خواندنی! [[متوکل]]، [[ابراهیم]] دیزج را که یک [[یهودی]] است، به عنوانِ [[مأموریت]] [[تغییر]] و تبدیل [[قبر]] [[امام حسین|حسین]] {{ع}} به کربلا اعزام می‌کند. به همراه او [[نامه]]ای هم به [[قاضی]] «[[جعفر بن محمد بن عمار]]» می‌نویسد. در این [[پیام]] کتبی، به او خبر می‌دهد که [[ابراهیم]] دیزج را برای نبش [[قبر]] [[حسین]] {{ع}} فرستاده‌ام. وقتی [[نامه]] مرا خواندی، [[مراقبت]] کن که آیا دیزج، [[دستور]] مرا [[اجرا]] کرد یا نه؟ دیزج می‌گوید: [[جعفر بن محمد عمار]] مرا از مضمون [[نامه]] مطلع ساخت و سپس، من طبق [[دستور]] او برای انجام [[مأموریت]] رفتم و چنان کردم. وقتی برگشتم، پرسید: چه کردی؟ گفتم: آنچه را [[دستور]] دادی انجام دادم ولی چیزی ندیدم و نیافتم. گفت: مگر عمیق نکندی؟ گفتم: چرا! ولی در عین حال، در [[قبر]] چیزی نیافتم. آن [[قاضی]] صورت جلسه را به [[متوکل]] گزارش می‌دهد و اضافه می‌کند که به [[ابراهیم دیزج]] [[دستور]] دادم که آن محل را [[آب]] ببندد و با گاو، زمینش را شخم کند. [[ابراهیم دیزج]]، بعداً قضیه را برای شخصی به نام «[[ابو علی عماری]]» که از او واقعیت جریان را می‌پرسد، چنین تعریف می‌کند: من با [[غلامان]] مخصوص خودم به سراغ [[قبر]] رفتم. [[قبر]] را که کندم، به حصیری برخوردم که [[بدن]] [[امام حسین|حسین بن علی]] {{ع}} در آن بود و از آن بوی مُشک می‌آمد، آن بوریا و [[حصیر]] و [[بدن]] [[حسین بن علی]] {{ع}} را به همان حال گذاشتم و به [[غلامان]] گفتم که [[خاک]] بر آن بریزند و [[آب]] بر آن ریختم و [[دستور]] دادم که با گاو، آن [[زمین]] را شخم بزنند ولی گاو، وقتی به آن محل می‌رسید، قدم پیش نمی‌گذاشت و از همانجا بر می‌گشت. من غلامانم را با سوگندهای سخت و به [[خدا]] قسمشان دادم که اگر این صحنه را به احدی [[نقل]] کنند آنها را خواهم کشت!<ref>بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۳۹۴.</ref>.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۲۳۶-۲۴۱.</ref>.
اوج این سخت‌گیری‌ها نسبت به [[زائران]] و تخریب و [[اهانت]] نسبت به [[قبر]] [[امام حسین|حسین]] {{ع}} در زمان [[خلیفه]] سفاک، [[متوکل عباسی]] بود. [[متوکل]]، پاسگاهی را برای [[سپاه]] خود در نزدیکی کربلا قرار داده و به افراد خود [[فرمان]] اکید داده بود که هرکس را یافتید که قصد [[زیارت]] [[امام حسین|حسین]] {{ع}} را داشت، او را بُکشید<ref>{{عربی|کلّ مَنْ وَجَدتموه یُریدُ زیاره الحسین فاقتلوه}}؛ بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۴۰۴.</ref>. این [[دستور]] [[قتل]] نسبت به [[زائران]] [[امام حسین|حسین]] {{ع}} اوج [[خباثت]] و [[کینه‌توزی]] [[متوکل]] را می‌رساند. به امر [[متوکل]] هفده مرتبه [[قبر]] [[امام حسین|حسین]] {{ع}} را خراب کردند<ref>تتمه المنتهی، ص ۲۴۱؛ بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۴۰۱.</ref> و بعد از [[متوکل]] هم خلفای دیگر عباسی مانند مسترشد و راشد نسبت به [[قبر]] و [[زیارت]] و زائرین، سخت‌گیری‌هایی داشتند. این نمونه نیز شنیدنی است و خواندنی! [[متوکل]]، [[ابراهیم]] دیزج را که یک [[یهودی]] است، به عنوانِ مأموریت [[تغییر]] و تبدیل [[قبر]] [[امام حسین|حسین]] {{ع}} به کربلا اعزام می‌کند. به همراه او [[نامه]]ای هم به [[قاضی]] «جعفر بن محمد بن عمار» می‌نویسد. در این [[پیام]] کتبی، به او خبر می‌دهد که [[ابراهیم]] دیزج را برای نبش [[قبر]] [[حسین]] {{ع}} فرستاده‌ام. وقتی [[نامه]] مرا خواندی، [[مراقبت]] کن که آیا دیزج، [[دستور]] مرا اجرا کرد یا نه؟ دیزج می‌گوید: جعفر بن محمد عمار مرا از مضمون [[نامه]] مطلع ساخت و سپس، من طبق [[دستور]] او برای انجام مأموریت رفتم و چنان کردم. وقتی برگشتم، پرسید: چه کردی؟ گفتم: آنچه را [[دستور]] دادی انجام دادم ولی چیزی ندیدم و نیافتم. گفت: مگر عمیق نکندی؟ گفتم: چرا! ولی در عین حال، در [[قبر]] چیزی نیافتم. آن [[قاضی]] صورت جلسه را به [[متوکل]] گزارش می‌دهد و اضافه می‌کند که به [[ابراهیم دیزج]] [[دستور]] دادم که آن محل را [[آب]] ببندد و با گاو، زمینش را شخم کند. [[ابراهیم دیزج]]، بعداً قضیه را برای شخصی به نام «ابو علی عماری» که از او واقعیت جریان را می‌پرسد، چنین تعریف می‌کند: من با [[غلامان]] مخصوص خودم به سراغ [[قبر]] رفتم. [[قبر]] را که کندم، به حصیری برخوردم که بدن [[امام حسین|حسین بن علی]] {{ع}} در آن بود و از آن بوی مُشک می‌آمد، آن بوریا و [[حصیر]] و بدن [[حسین بن علی]] {{ع}} را به همان حال گذاشتم و به [[غلامان]] گفتم که خاک بر آن بریزند و [[آب]] بر آن ریختم و [[دستور]] دادم که با گاو، آن [[زمین]] را شخم بزنند ولی گاو، وقتی به آن محل می‌رسید، قدم پیش نمی‌گذاشت و از همانجا بر می‌گشت. من غلامانم را با سوگندهای سخت و به [[خدا]] قسمشان دادم که اگر این صحنه را به احدی [[نقل]] کنند آنها را خواهم کشت!<ref>بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۳۹۴.</ref>.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۲۳۶-۲۴۱.</ref>


== کربلا [[سرزمین]] خاطره‌ها ==
== کربلا سرزمین خاطره‌ها ==
اگر چه تمام این عالم و همه [[زمین‌ها]] و دریاها به ظاهر یکی هستند و با هم تفاوتی ندارند؛ اما برخی از اماکن و یا زمین‌ها به واسطه اختصاص به یک امر [[معنوی]] یا به [[برکت]] یک [[شخصیت]] بزرگ، جایگاه خاصی پیدا می‌‌کند و مورد توجه قرار می‌‌گیرد. هم چنان که اگر محلی یا مکانی اختصاص به کار [[زشت]] قبیحی پیدا کند از [[چشم‌ها]] می‌افتد و [[مردم]] به دیده بد به آن می‌‌نگرند. این مسئله اختصاص به [[اسلام]] و یا [[ادیان الهی]] دیگر ندارد. امروز در [[جهان]] مراکزی را به عنوان [[محل دفن]] [[سربازان]] گمنام نام‌گذاری می‌کنند و سرانن و بزرگان [[دیدار]] کننده بر آن، گل نثار می‌کنند و برای آن [[احترام]] خاصی قائلند و اگر کسی بر آن بی‌احترامی کند، مورد مواخذه قرار می‌گیرد.
اگر چه تمام این عالم و همه [[زمین‌ها]] و دریاها به ظاهر یکی هستند و با هم تفاوتی ندارند؛ اما برخی از اماکن و یا زمین‌ها به واسطه اختصاص به یک امر معنوی یا به [[برکت]] یک [[شخصیت]] بزرگ، جایگاه خاصی پیدا می‌‌کند و مورد توجه قرار می‌‌گیرد. هم چنان که اگر محلی یا مکانی اختصاص به کار [[زشت]] قبیحی پیدا کند از [[چشم‌ها]] می‌افتد و [[مردم]] به دیده بد به آن می‌‌نگرند. این مسئله اختصاص به [[اسلام]] و یا [[ادیان الهی]] دیگر ندارد. امروز در [[جهان]] مراکزی را به عنوان [[محل دفن]] سربازان گمنام نام‌گذاری می‌کنند و سرانن و بزرگان دیدار کننده بر آن، گل نثار می‌کنند و برای آن [[احترام]] خاصی قائلند و اگر کسی بر آن بی‌احترامی کند، مورد مواخذه قرار می‌گیرد.


در اسلام نیز از این درست موارد بسیار است؛ مثل زمین‌های [[مساجد]] و حسینیه‌ها، امام‌زاده‌ها و زمین‌های [[زیارتگاه]] [[ائمه]] {{ع}} و [[قبور]] [[پیامبران]] {{ع}} همه مورد احترام هستند و طبق [[نص]] [[قرآن کریم]]، نخستین خانه‌ای که بنا شد [[کعبه]] در [[مکه مکرمه]] است {{متن قرآن|إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِلْعَالَمِينَ}}<ref> «بی‌گمان نخستین خانه‌ای که برای (عبادت) مردم (بنا) نهاده شد همان است که در مکّه است، خجسته و رهنمون برای جهانیان» سوره آل عمران، آیه ۹۶.</ref> و از همین رو [[قبله مسلمانان]] و مطاف [[حاجیان]] و از سرزمین‌های بسیار [[مقدس]] عالم است و [[بیت المقدس]] نیز از سرزمین‌های مورد احترام ادیان الهی است.
در اسلام نیز از این درست موارد بسیار است؛ مثل زمین‌های [[مساجد]] و حسینیه‌ها، امام‌زاده‌ها و زمین‌های زیارتگاه [[ائمه]] {{ع}} و [[قبور]] [[پیامبران]] {{ع}} همه مورد احترام هستند و طبق [[نص]] [[قرآن کریم]]، نخستین خانه‌ای که بنا شد [[کعبه]] در [[مکه مکرمه]] است {{متن قرآن|إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِلْعَالَمِينَ}}<ref> «بی‌گمان نخستین خانه‌ای که برای (عبادت) مردم (بنا) نهاده شد همان است که در مکّه است، خجسته و رهنمون برای جهانیان» سوره آل عمران، آیه ۹۶.</ref> و از همین رو [[قبله مسلمانان]] و مطاف [[حاجیان]] و از سرزمین‌های بسیار [[مقدس]] عالم است و [[بیت المقدس]] نیز از سرزمین‌های مورد احترام ادیان الهی است.


همان طوری که از برخی [[روایات]] به دست می‌آید، سرزمین کربلا مورد [[عنایت]] [[خدای تعالی]] و توجه بسیاری از [[انبیای الهی]] بوده و [[ارزش]] و [[تکریم]] آن به [[تاریخ]] [[خلقت انسان]] می‌رسد<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظم‌زاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص۶۴.</ref>.
همان طوری که از برخی [[روایات]] به دست می‌آید، سرزمین کربلا مورد عنایت [[خدای تعالی]] و توجه بسیاری از [[انبیای الهی]] بوده و [[ارزش]] و [[تکریم]] آن به [[تاریخ]] [[خلقت انسان]] می‌رسد<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظم‌زاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص۶۴.</ref>.


== کربلا و عبور [[آدم]] [[ابوالبشر]] ==
== کربلا و عبور [[آدم]] [[ابوالبشر]] ==
زمانه که [[حضرت آدم]] {{ع}} از [[بهشت]] رانده شد و به [[زمین]] [[نزول]] کرد، [[حوا]] را ندید. در جست و جوی حوا بود که به سرزمین کربلا رسید، بدون سبب غمی جانکاه وجودش را برگرفت، به زمین افتاد و از پایش [[خون]] جاری شد، سرش را بلند کرد و عرضه داشت: «پروردگارا! آیا [[گناه]] دیگری از من سر زده که مرا مستحق [[کیفر]] دیدی، من همه [[زمین]] را [[سیر]] نمودم، ولی چنین [[ناراحتی]] برایم حاصل نشد که در این جا حاصل شد»<ref>{{متن حدیث|إِلَهِي هَلْ حَدَثَ مِنِّي ذَنْبٌ آخَرُ فَعَاقَبْتَنِي بِهِ فَإِنِّي طُفْتُ جَمِيعَ الْأَرْضِ وَ مَا أَصَابَنِي سُوءٌ مِثْلُ مَا أَصَابَنِي فِي هَذِهِ الْأَرْضِ}}.</ref>
زمانه که [[حضرت آدم]] {{ع}} از [[بهشت]] رانده شد و به [[زمین]] نزول کرد، [[حوا]] را ندید. در جستجوی حوا بود که به سرزمین کربلا رسید، بدون سبب غمی جانکاه وجودش را برگرفت، به زمین افتاد و از پایش [[خون]] جاری شد، سرش را بلند کرد و عرضه داشت: «پروردگارا! آیا [[گناه]] دیگری از من سر زده که مرا مستحق [[کیفر]] دیدی، من همه [[زمین]] را [[سیر]] نمودم، ولی چنین [[ناراحتی]] برایم حاصل نشد که در این جا حاصل شد»<ref>{{متن حدیث|إِلَهِي هَلْ حَدَثَ مِنِّي ذَنْبٌ آخَرُ فَعَاقَبْتَنِي بِهِ فَإِنِّي طُفْتُ جَمِيعَ الْأَرْضِ وَ مَا أَصَابَنِي سُوءٌ مِثْلُ مَا أَصَابَنِي فِي هَذِهِ الْأَرْضِ}}.</ref>


خطاب آمد، ای [[آدم]]! از تو گناه جدیدی سر نزده است، اما در این [[سرزمین]] فرزندت [[حسین]] را به [[ظلم و ستم]] خواهند کشت و خون پای تو، به خاطر [[خون حسین]] جاری شد.
خطاب آمد، ای [[آدم]]! از تو گناه جدیدی سر نزده است، اما در این سرزمین فرزندت [[حسین]] را به [[ظلم و ستم]] خواهند کشت و خون پای تو، به خاطر خون حسین جاری شد.


آدم عرضه داشت: پروردگارا! آیا حسین از [[پیامبران]] است. خطاب آمد: نه، او [[سبط]] (نوه دختری) [[محمد]]، - [[پیغمبر اسلام]] {{صل}} - است<ref>{{متن حدیث|يَا رَبِّ أَ يَكُونُ الْحُسَيْنُ نَبِيّاً قَالَ لَا وَ لَكِنَّهُ‏ سِبْطُ النَّبِيِ‏ مُحَمَّدٍ {{صل}}}}</ref>؛
آدم عرضه داشت: پروردگارا! آیا حسین از [[پیامبران]] است. خطاب آمد: نه، او سبط (نوه دختری) [[محمد]] - [[پیغمبر اسلام]] {{صل}} - است<ref>{{متن حدیث|يَا رَبِّ أَ يَكُونُ الْحُسَيْنُ نَبِيّاً قَالَ لَا وَ لَكِنَّهُ‏ سِبْطُ النَّبِيِ‏ مُحَمَّدٍ {{صل}}}}</ref>؛


سپس پرسید: «[[قاتل]] او کیست!» [[وحی]] آمد: «قاتل او [[یزید]] است که [[ملعون]] [[أهل]] [[آسمان]] و زمین است». سپس آدم از [[جبرئیل]] سؤال کرد: «من در اینجا چه عملی انجام دهم»:
سپس پرسید: «[[قاتل]] او کیست!» [[وحی]] آمد: «قاتل او [[یزید]] است که [[ملعون]] [[أهل]] [[آسمان]] و زمین است». سپس آدم از [[جبرئیل]] سؤال کرد: «من در اینجا چه عملی انجام دهم»: جبرئیل گفت: «قاتل او را [[لعن]] کن». آدم به [[دستور]] جبرئیل، چهار مرتبه یزید را لعن کرد و از سرزمین [[کربلا]] عبور کرد تا به سرزمین [[عرفات]] رسید و همسرش [[حوا]] را در آنجا پیدا کرد<ref>بحارالأنوار، ج۴۴، ص۲۴۲. این روایت و روایاتی که در ادامه درباره عبور پیامبران از کربلا آمده همه مرسل است؛ یعنی از نظر سند ضعیف است، و لذا صحت حدیث را به اهل آن می‌‌سپاریم.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظم‌زاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص۶۵-۶۶.</ref>
جبرئیل گفت: «قاتل او را [[لعن]] کن». آدم به [[دستور]] جبرئیل، چهار مرتبه یزید را لعن کرد و از سرزمین [[کربلا]] عبور کرد تا به سرزمین [[عرفات]] رسید و همسرش [[حوا]] را در آنجا پیدا کرد<ref>بحارالأنوار، ج۴۴، ص۲۴۲. این روایت و روایاتی که در ادامه درباره عبور پیامبران از کربلا آمده همه مرسل است؛ یعنی از نظر سند ضعیف است، و لذا صحت حدیث را به اهل آن می‌‌سپاریم.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظم‌زاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص۶۵-۶۶.</ref>


== توقف [[کشتی نوح]] در کربلا ==
== توقف [[کشتی نوح]] در کربلا ==
زمانی که [[حضرت نوح]] بر [[کشتی نجات]] سوار شد، تا از [[عذاب الهی]] در [[امان]] بماند تمام زمین را سیر نمود تا به سرزمین کربلا رسید، همین که به آنجا رسید، کشتی از حرکت ایستاد. [[نوح]] و از [[ترس]] اینکه مبادا در این مکان [[غرق]] شود، گفت: پروردگارا! همه [[دنیا]] را گشتم، هیچ هراسی همچون ترسی که در این [[سرزمین]] بر دلم افتاد، مرا فرا نگرفت<ref>{{متن حدیث|إِلَهِي طُفْتُ جَمِيعَ‏ الدُّنْيَا وَ مَا أَصَابَنِي‏ فَزَعٌ‏ مِثْلُ‏ مَا أَصَابَنِي فِي هَذِهِ الْأَرْضِ}}.</ref>
زمانی که [[حضرت نوح]] بر کشتی نجات سوار شد، تا از [[عذاب الهی]] در [[امان]] بماند تمام زمین را سیر نمود تا به سرزمین کربلا رسید، همین که به آنجا رسید، کشتی از حرکت ایستاد. [[نوح]] و از [[ترس]] اینکه مبادا در این مکان غرق شود، گفت: پروردگارا! همه [[دنیا]] را گشتم، هیچ هراسی همچون ترسی که در این سرزمین بر دلم افتاد، مرا فرا نگرفت<ref>{{متن حدیث|إِلَهِي طُفْتُ جَمِيعَ‏ الدُّنْيَا وَ مَا أَصَابَنِي‏ فَزَعٌ‏ مِثْلُ‏ مَا أَصَابَنِي فِي هَذِهِ الْأَرْضِ}}.</ref>


[[جبرئیل]] به [[امر پروردگار]] نازل شد و گفت: «ای [[نوح]]! [[سبط]] [[محمد]]، [[خاتم انبیا]] و پسر [[خاتم اوصیا]] در این جا کشته می‌‌شود».
[[جبرئیل]] به [[امر پروردگار]] نازل شد و گفت: «ای [[نوح]]! سبط [[محمد]]، [[خاتم انبیا]] و پسر [[خاتم اوصیا]] در این جا کشته می‌‌شود». نوح سؤال کرد: «[[قاتل]] او کیست!»


نوح سؤال کرد: «[[قاتل]] او کیست!»
جبرئیل گفت: «قاتل او [[ملعون]] [[اهل]] هفت آسمان و [[زمین]] است». نوح چهار مرتبه قاتل او را [[لعن]] کرد. آنگاه کشتی به حرکت درآمد تا به محل جودی رسید و در آنجا مستقر شد<ref>بحارالأنوار، ج۴۴، ص۲۴۳.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظم‌زاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص۶۶-۶۷.</ref>
 
جبرئیل گفت: «قاتل او [[ملعون]] [[اهل]] [[هفت آسمان]] و [[زمین]] است». نوح چهار مرتبه قاتل او را [[لعن]] کرد. آنگاه کشتی به حرکت درآمد تا به محل جودی رسید و در آنجا مستقر شد<ref>بحارالأنوار، ج۴۴، ص۲۴۳.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظم‌زاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص۶۶-۶۷.</ref>


== عبور [[ابراهیم خلیل]] {{ع}} از کربلا ==
== عبور [[ابراهیم خلیل]] {{ع}} از کربلا ==
[[حضرت ابراهیم]] در حالی که سوار بر اسب بود، از کربلا گذشت؛ اما همین که به سرزمین کربلا رسید، اسب لغزید و [[ابراهیم]] به زمین افتاد و سر مبارکش [[شکست]].
[[حضرت ابراهیم]] در حالی که سوار بر اسب بود، از کربلا گذشت؛ اما همین که به سرزمین کربلا رسید، اسب لغزید و [[ابراهیم]] به زمین افتاد و سر مبارکش [[شکست]].


[[حضرت]] [[تصور]] کرد این حادثه بر اثر [[گناه]] بوده؛ لذا عرضه داشت:خدایا! چه گناهی از من سر زده که چنین شد؟!<ref>{{متن حدیث|إِلَهِي أَيُّ شَيْءٍ حَدَثَ مِنِّي؟!}}</ref>
حضرت تصور کرد این حادثه بر اثر [[گناه]] بوده؛ لذا عرضه داشت:خدایا! چه گناهی از من سر زده که چنین شد؟!<ref>{{متن حدیث|إِلَهِي أَيُّ شَيْءٍ حَدَثَ مِنِّي؟!}}</ref>


جبرئیل بر او نازل شد و گفت: «ای ابراهیم! گناهی از تو سر نزده؛ بلکه این زمینی که در آن هستی، محل کشته شدن سبط [[خاتم پیامبران]] و پسر خاتم اوصیا است، [[خون]] تو برای [[همراهی]] با خون او جاری شده است.
جبرئیل بر او نازل شد و گفت: «ای ابراهیم! گناهی از تو سر نزده؛ بلکه این زمینی که در آن هستی، محل کشته شدن سبط [[خاتم پیامبران]] و پسر خاتم اوصیا است، [[خون]] تو برای [[همراهی]] با خون او جاری شده است.
خط ۸۳: خط ۸۰:
و سپس فرمود: «اینجا کربلاست، گروهی در آن کشته خواهند شد که بدون حساب وارد [[بهشت]] می‌شوند»<ref>{{متن حدیث|هَذَا كَرْبَلاَءُ يُقْتَلُ فِيهِ قَوْمٌ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ بِغَيْرِ حِسٰابٍ}}</ref>
و سپس فرمود: «اینجا کربلاست، گروهی در آن کشته خواهند شد که بدون حساب وارد [[بهشت]] می‌شوند»<ref>{{متن حدیث|هَذَا كَرْبَلاَءُ يُقْتَلُ فِيهِ قَوْمٌ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ بِغَيْرِ حِسٰابٍ}}</ref>


[[جویریه]] می‌‌گوید: [[حضرت]] این جمله را فرمود و به راه خود به جانب صفین - ادامه داد <ref>ارشاد، مفید، ج۱، ص۳۳۲؛ و به اختلاف، امالی صدوق، مجلس ۲۸، ح۶؛ بحارالأنوار، ج۴۴، ص۲۵۵؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۳، ص۱۶۹.</ref>.
جویریه می‌‌گوید: حضرت این جمله را فرمود و به راه خود به جانب صفین - ادامه داد <ref>ارشاد، مفید، ج۱، ص۳۳۲؛ و به اختلاف، امالی صدوق، مجلس ۲۸، ح۶؛ بحارالأنوار، ج۴۴، ص۲۵۵؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۳، ص۱۶۹.</ref>.


و [[هرثمة بن سلیم]] همین داستان را چنین نقل می‌‌کند که وقتی در مسیر صفین به سرزمین کربلا رسیدیم پس از [[نماز]] دیدم حضرت علی مقداری از [[خاک کربلا]] برداشت و آن را بویید، سپس به آن اشاره کرد و فرمود: {{متن حدیث|وَاهاً لَكِ أَيَّتُهَا التُّرْبَةُ لَيُحْشَرَنَّ مِنْكِ قَوْمٌ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ بِغَيْرِ حِسٰابٍ}}.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظم‌زاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص۶۸-۶۹.</ref>
و [[هرثمة بن سلیم]] همین داستان را چنین نقل می‌‌کند که وقتی در مسیر صفین به سرزمین کربلا رسیدیم پس از [[نماز]] دیدم حضرت علی مقداری از خاک کربلا برداشت و آن را بویید، سپس به آن اشاره کرد و فرمود: {{متن حدیث|وَاهاً لَكِ أَيَّتُهَا التُّرْبَةُ لَيُحْشَرَنَّ مِنْكِ قَوْمٌ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ بِغَيْرِ حِسٰابٍ}}<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظم‌زاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص۶۸-۶۹.</ref>.


== کربلا محل [[نزول فرشتگان]] ==
== کربلا محل نزول فرشتگان ==
طبق برخی [[روایات]]، سرزمین کربلا و [[قبور]] [[مطهر]] [[امام حسین]] {{ع}} و [[شهدای کربلا]] [[محل رفت و آمد فرشتگان]] است.
طبق برخی [[روایات]]، سرزمین کربلا و [[قبور]] [[مطهر]] [[امام حسین]] {{ع}} و [[شهدای کربلا]] محل رفت و آمد فرشتگان است.


از [[امام صادق]] {{ع}} [[روایت]] شده است که خطاب به [[شیعیان]] فرمود: «چرا به [[زیارت]] [[قبر حسین]] {{ع}} نمی‌روید، همانا چهار هزار [[فرشته]] کنار ([[قبر]]) او تا [[روز قیامت]] می‌‌گریند!»<ref>{{متن حدیث|مَا لَكُمْ لاَ تَأْتُونَهُ يَعْنِي قَبْرَ الْحُسَيْنِ فَإِنَّ أَرْبَعَةَ آلاَفِ مَلَكٍ يَبْكُونَ عِنْدَهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ}}بحار الأنوار، ج۴۵، ص۳۲۲.</ref>
از [[امام صادق]] {{ع}} [[روایت]] شده است که خطاب به [[شیعیان]] فرمود: «چرا به [[زیارت]] [[قبر حسین]] {{ع}} نمی‌روید، همانا چهار هزار [[فرشته]] کنار ([[قبر]]) او تا [[روز قیامت]] می‌‌گریند!»<ref>{{متن حدیث|مَا لَكُمْ لاَ تَأْتُونَهُ يَعْنِي قَبْرَ الْحُسَيْنِ فَإِنَّ أَرْبَعَةَ آلاَفِ مَلَكٍ يَبْكُونَ عِنْدَهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ}}بحار الأنوار، ج۴۵، ص۳۲۲.</ref>


و در [[حدیث]] دیگر دارد: «بین قبر حسین تا [[آسمان]] هفتم، [[محل رفت و آمد فرشتگان]] است» <ref>{{متن حدیث|مَا بَيْنَ قَبْرِ الْحُسَيْنِ إِلَى السَّمَاءِ السَّابِعَةِ مُخْتَلَفُ الْمَلاَئِكَةِ}}؛ من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۷۹، ح۳۱۶۸.</ref>؛
و در [[حدیث]] دیگر دارد: «بین قبر حسین تا [[آسمان]] هفتم، محل رفت و آمد فرشتگان است»<ref>{{متن حدیث|مَا بَيْنَ قَبْرِ الْحُسَيْنِ إِلَى السَّمَاءِ السَّابِعَةِ مُخْتَلَفُ الْمَلاَئِكَةِ}}؛ من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۷۹، ح۳۱۶۸.</ref>؛


و مشابه این [[روایت]] بسیار است<ref>ر. ک: بحار الأنوار، ج۴۵، ص۲۲۳؛ و نحوه: امالی، صدوق، مجلس ۹۲، ص۷؛ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۷۹، ح۳۱۶۸.</ref>. از مجموع [[روایات]] در این باره و آنچه گذشت به خوبی روشن می‌‌شود که [[سرزمین کربلا]] از [[روز]] نخست مورد توجه [[پروردگار]] بوده است و سرگذشت این سرزمین آکنده از یاد و نام کسانی است که در سوگ [[فرزند فاطمه]] زهرات [[اشک]] ریخته‌اند و در [[غم]] او و [[اصحاب]] باوفایش زانوی ماتم بغل گرفتند.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظم‌زاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص۶۹.</ref>
و مشابه این [[روایت]] بسیار است<ref>ر. ک: بحار الأنوار، ج۴۵، ص۲۲۳؛ و نحوه: امالی، صدوق، مجلس ۹۲، ص۷؛ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۷۹، ح۳۱۶۸.</ref>. از مجموع [[روایات]] در این باره و آنچه گذشت به خوبی روشن می‌‌شود که [[سرزمین کربلا]] از [[روز]] نخست مورد توجه [[پروردگار]] بوده است و سرگذشت این سرزمین آکنده از یاد و نام کسانی است که در سوگ [[فرزند فاطمه]] زهرات [[اشک]] ریخته‌اند و در [[غم]] او و [[اصحاب]] باوفایش زانوی ماتم بغل گرفتند<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظم‌زاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص۶۹.</ref>.


== منابع ==
== منابع ==
خط ۱۱۲: خط ۱۰۹:
[[رده:امام حسین]]
[[رده:امام حسین]]
[[رده:مدخل فرهنگ عاشورا]]
[[رده:مدخل فرهنگ عاشورا]]
[[رده:شهرهای زیارتی شیعیان در عراق]]
[[رده:شهرهای عراق]]
[[رده:مسیر حرکت امام حسین]]
[[رده:مسیر حرکت امام حسین]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۴ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۳۵

کربلا

کربلا شهر مقدسی در سرزمین عراق است که مدفن امام حسین (ع) در آنجاست، سرزمینی در نزدیکی رود فرات. کربلا شهری با فضیلت است و زیارت قبر امام حسین (ع) مورد تأکید فراوان ائمه بوده است.

مقدمه

کربلا شهر مقدسی در سرزمین عراق است که مدفن امام حسین (ع) در آنجاست، سرزمینی در نزدیکی رود فرات[۱]. امام علی (ع) پس از جنگ صفّین، هنگام عبور از کربلا همراه برخی همراهان، چشمانش پر از اشک شد و فرمود: اینجاست محلّ فرود آمدنشان... و اینجاست شهادتگاه عاشقان بی‌نظیر که در گذشته و آینده، نمونه ندارند: «مَصَارِعُ عُشَّاقٍ شُهَدَاءَ لاَ يَسْبِقُهُمْ مَنْ كَانَ قَبْلَهُمْ وَ لاَ يَلْحَقُهُمْ مَنْ بَعْدَهُمْ...»[۲] و به همین خاطر، "کربلا" سمبل ایثار و جانبازی و شهادت‌طلبی و شوق و شور حماسی شناخته شده است و در طول تاریخ نیز، کانون عشق‌های برتر بوده و همچون مغناطیسی، دل‌های مشتاق و شیدای معرفت را به سوی خود کشیده است.

در روایات آمده است که سید الشهدا (ع) نواحی اطراف قبر خویش را از اهل نینوا و غاضریّه به مبلغ شصت هزار درهم خریداری کرد و به خود آنان صدقه داد و با آنان شرط کرد که مردم را به جایگاه قبرش راهنمایی کنند و هر که را به زیارت آن حضرت آید، سه روز مهمان نمایند و پذیرایی کنند[۳].[۴].

علت نام‌گذاری

در این که «کربلا» یعنی چه و ریشۀ لغوی آن چیست و از چه گرفته شده، بحث‌های مفصّلی انجام گرفته است[۵]. طبق برخی نقل‌ها، این نام از ترکیب «کرب» و «ال» ساخته شده است، یعنی حرم الله، یا مقدّس الله، «کرب» در لغت سامی به معنای «قرب» در عربی است (کرب: قرب). اگر«ال» هم به معنای «الله» باشد، کربلا به معنای محلّی است که نزد خدا، مقدّس و مقرّب است، یا «حرم خدا» است[۶]. برخی هم آن را ترکیب یافته از «کور بابل» دانسته‌اند، یعنی مجموعه‌ای از آبادی‌ها و روستا‌های بابل. موقعیّتی که کربلا در آن قرار دارد، در بین النهرین است. این منطقه در گذشته‌های دور، مهد حوادث و احیانا تمدن‌ها بوده است و بخش‌های گوناگونی از این ناحیه، نام‌های مختلف داشته است. کربلا، کور بابل، نینوا، غاضریّه، کربله، نواویس، حیر، طفّ، شفیه، عقر، نهر علقمی، عمورا، ماریه و... که بعضی از اینها نام روستاها و آبادی‌هایی در این منطقۀ وسیع بوده است[۷].[۸]

بلا هم به معنای رنج و محنت و گرفتاری است، هم به معنای آزمایش و امتحان. اغلب، رنج‌ها و گرفتاری‌ها مایه آزمون انسان‌ها در زندگی و در طریق دینداری است. کربلا (کرب و بلا) نیز آمیخته‌ای از عظیم‌ترین رنج‌ها و محنت‌ها بود و هم بزرگترین آزمایش تاریخی برای اهل حق و باطل، تا موضع خویش را مشخص سازند. وقتی سید الشهدا (ع) به این سرزمین رسید، پرسید: اینجا چه نام دارد؟ گفتند: کربلا، چشمان آن حضرت پر از اشک شد و پیوسته می‌فرمود: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاء» و یقین کرد که شهادتگاه خود و یارانش همین جاست و فرمود: «هَذَا مَوْضِعُ كَرْبٍ وَ بَلَاءٍ هَاهُنَا مُنَاخُ رِكَابِنَا وَ مَحَطُّ رِحَالِنَا وَ مَقْتَلُ رِجَالِنَا وَ مَسْفَكُ دِمَائِنَا »[۹].[۱۰]

امام حسین (ع) و کربلا

امام حسین (ع) وقتی در سال ۶۱ هجری به دعوت مردم کوفه و برای مبارزه با حکومت یزید، عازم این شهر بود، پیش از رسیدن به کوفه، در این سرزمین در محاصره نیروهای یزیدی قرار گرفت و خود و یاران و فرزندانش به شهادت رسیدند. از آن پس، کربلا مورد توجه و زیارت شیعیان قرار گرفت و شهری آباد گشت و به مرور زمان، بزرگان و عالمان و فقیهان از این شهر برخاستند. کربلا شهری با فضیلت است و زیارت قبر امام حسین (ع) مورد تأکید فراوان ائمه بوده است. از این رو همواره دل‌های فراوانی به عشق زیارت کربلای حسین (ع) می‌‌تپیده است. کربلای امروز، بیش از ۱۰۰ هزار جمعیت دارد و از شهرهای زیارتی عراق به حساب می‌‌آید و در روزهای خاصی همچون عاشورا، اربعین، نیمه شعبان و... بسیار پرجمعیت می‌‌شود[۱۱].

زیارت امام حسین (ع) در کربلا

برای زیارت هیچ امامی، به اندازه زیارت حسین بن علی (ع) در کربلا تأکید نشده است. حتی برای زیارت رسول خدا (ص) هم آن همه سفارش و دستور نیست. گاهی در روایات، زیارت کربلا، از زیارت کعبه هم برتر و بالاتر به حساب آمده است و برای زیارت سیدالشهدا (ع)، پاداشی برابر ده‌ها و صدها حج و عمره بیان شده است.

از انبوه روایات گوناگون، به چند نمونه اشاره می‌کنیم:

  1. امام صادق (ع) در دیدار با یکی از اصحاب برجسته‌اش به نام ابان بن تغلب از وی می‌پرسد: ای ابان کی به زیارت قبر حسین رفته‌ای؟ ابان گفت: مدتی است طولانی که به زیارتش نرفته‌ام. امام فرمود: سبحان الله!... تو از بزرگان و رؤسای شیعه‌ای و در عین حال، حسین (ع) را رها کرده و به زیارتش نمی‌روی؟...[۱۲].
  2. امام باقر (ع) از یکی از شیعیان پرسید: فاصله میان شما و حسین (ع) چقدر است؟ گفت: بیست و شش فرسخ (یا: شانزده فرسخ) حضرت فرمود: آیا به زیارت قبرش می‌روید؟ گفت: نه! آنگاه حضرت فرمود: چقدر جفاکارید!...[۱۳].[۱۴]

ساخت مرقد امام حسین (ع)

به نوشته تواریخ، عمارت مرقد امام حسین (ع) از همان زمان شهادت امام حسین (ع) و اصحابش در سال ۶۱ هجری شروع شد. چون بنی اسد شهدا را به خاک سپردند، بر قبر آنان نشانه‌هایی گذاشتند که محو نشود و مختار بن عبید، آن مشهد را استوار ساخت و روستای کوچکی در اطرافش بنا نهاد و آن مزار در عهد بنی امیه آباد بود و دو درب داشت، شرقی و غربی که مسلمانان و مؤمنین به قصد زیارت، آهنگ آنجا را می‌کردند. در زمان هارون الرشید ـ خلیفه عباسی ـ آنجا را ویران کردند ولی در زمان مأمون، به دستور وی تجدید بنا شد، زیرا نسبت به علویون ابراز نزدیکی و دوستی می‌کرد. ولی در دوره متوکل، دیزج یهودی به دستور متوکل آن ساختمان را ویران کرد و از زیارت مردم جلوگیری نمود»...[۱۵].[۱۶]

ظالمان و ممانعت از زیارت قبر امام حسین (ع)

ستمگران و حکام جور و پیروان باطل، وقتی با یک فکر و ایمان و گرایش معنوی نتوانند مبارزه و مقابله کنند، به مظاهر و نمودها و سمبل‌های آن تفکر و باور حمله می‌کنند. در ماجرای کربلای حسین (ع) و عشق به سیدالشهدا (ع) نیز چنین بود. شور شهادت‌طلبی را که در سایه محبت به اهل بیت (ع) و عشق به امام حسین (ع) پیدا می‌شد و در تجمع بر قبر آن حضرت و عزاداری بر سر خاک آن سالار شهیدان تجلی می‌کرد، می‌خواستند با محدود کردن مردم و فشارها و تضییقات و تخریب قبر مطهر و ممنوع ساختن زیارت، از بین ببرند و این شعله را خاموش سازند. غافل بودند که آن جلوگیری‌ها از زیارت و آن تخریب‌ها و اهانت‌ها نسبت به مزار شریف امام، آن شوق را مشتعل‌تر می‌کند. ایجاد فراق و جدایی، محبت و اشتیاق را می‌افزاید. چه اهانت‌ها و ممانعت‌ها نسبت به قبر سیدالشهدا (ع) انجام گرفت[۱۷]. ولی مگر مردمِ کربلایی و حسینی دست کشیدند؟ هرگز! کمی تاریخ بخوانیم (که تاریخ، سراسر درس و عبرت است). شیخ طوسی در «امالی» نقل کرده است: یحیی بن مغیره می‌گوید: نزد «جریر بن عبدالحمید» بودم. مردی از اهل عراق آمد. جریر از اوضاعِ مردم در عراق سؤال کرد. گفت: هارون الرشید را در حالی پشت سر گذاشتم که قبر حسین (ع) را خراب کرده و دستور داده بود که درخت سدری را که در آنجا بود ـ به عنوان نشانه قبر برای زوار، و سایه بانی برای آنان ـ قطع کنند. جریر دست‌هایش را بلند کرد و گفت: الله اکبر! در این باره خبری از پیامبر (ص) به ما رسیده بود که آن حضرت، سه بار قطع کننده درخت سدر را لعنت کرده بود. ما تاکنون متوجه معنای این حدیث نبودیم. اینک علت نفرین و لعن کردن آن حضرت را می‌فهمیم! زیرا هدف از بریدن درخت سدر، دگرگون ساختن شهادتگاه و محل دفن حسین (ع) است، تا مردم جای قبر او را ندانند و پیرامون آن توقف نکنند[۱۸].[۱۹]

متوکل و تخریب قبر امام حسین (ع)

اوج این سخت‌گیری‌ها نسبت به زائران و تخریب و اهانت نسبت به قبر حسین (ع) در زمان خلیفه سفاک، متوکل عباسی بود. متوکل، پاسگاهی را برای سپاه خود در نزدیکی کربلا قرار داده و به افراد خود فرمان اکید داده بود که هرکس را یافتید که قصد زیارت حسین (ع) را داشت، او را بُکشید[۲۰]. این دستور قتل نسبت به زائران حسین (ع) اوج خباثت و کینه‌توزی متوکل را می‌رساند. به امر متوکل هفده مرتبه قبر حسین (ع) را خراب کردند[۲۱] و بعد از متوکل هم خلفای دیگر عباسی مانند مسترشد و راشد نسبت به قبر و زیارت و زائرین، سخت‌گیری‌هایی داشتند. این نمونه نیز شنیدنی است و خواندنی! متوکل، ابراهیم دیزج را که یک یهودی است، به عنوانِ مأموریت تغییر و تبدیل قبر حسین (ع) به کربلا اعزام می‌کند. به همراه او نامهای هم به قاضی «جعفر بن محمد بن عمار» می‌نویسد. در این پیام کتبی، به او خبر می‌دهد که ابراهیم دیزج را برای نبش قبر حسین (ع) فرستاده‌ام. وقتی نامه مرا خواندی، مراقبت کن که آیا دیزج، دستور مرا اجرا کرد یا نه؟ دیزج می‌گوید: جعفر بن محمد عمار مرا از مضمون نامه مطلع ساخت و سپس، من طبق دستور او برای انجام مأموریت رفتم و چنان کردم. وقتی برگشتم، پرسید: چه کردی؟ گفتم: آنچه را دستور دادی انجام دادم ولی چیزی ندیدم و نیافتم. گفت: مگر عمیق نکندی؟ گفتم: چرا! ولی در عین حال، در قبر چیزی نیافتم. آن قاضی صورت جلسه را به متوکل گزارش می‌دهد و اضافه می‌کند که به ابراهیم دیزج دستور دادم که آن محل را آب ببندد و با گاو، زمینش را شخم کند. ابراهیم دیزج، بعداً قضیه را برای شخصی به نام «ابو علی عماری» که از او واقعیت جریان را می‌پرسد، چنین تعریف می‌کند: من با غلامان مخصوص خودم به سراغ قبر رفتم. قبر را که کندم، به حصیری برخوردم که بدن حسین بن علی (ع) در آن بود و از آن بوی مُشک می‌آمد، آن بوریا و حصیر و بدن حسین بن علی (ع) را به همان حال گذاشتم و به غلامان گفتم که خاک بر آن بریزند و آب بر آن ریختم و دستور دادم که با گاو، آن زمین را شخم بزنند ولی گاو، وقتی به آن محل می‌رسید، قدم پیش نمی‌گذاشت و از همانجا بر می‌گشت. من غلامانم را با سوگندهای سخت و به خدا قسمشان دادم که اگر این صحنه را به احدی نقل کنند آنها را خواهم کشت![۲۲].[۲۳]

کربلا سرزمین خاطره‌ها

اگر چه تمام این عالم و همه زمین‌ها و دریاها به ظاهر یکی هستند و با هم تفاوتی ندارند؛ اما برخی از اماکن و یا زمین‌ها به واسطه اختصاص به یک امر معنوی یا به برکت یک شخصیت بزرگ، جایگاه خاصی پیدا می‌‌کند و مورد توجه قرار می‌‌گیرد. هم چنان که اگر محلی یا مکانی اختصاص به کار زشت قبیحی پیدا کند از چشم‌ها می‌افتد و مردم به دیده بد به آن می‌‌نگرند. این مسئله اختصاص به اسلام و یا ادیان الهی دیگر ندارد. امروز در جهان مراکزی را به عنوان محل دفن سربازان گمنام نام‌گذاری می‌کنند و سرانن و بزرگان دیدار کننده بر آن، گل نثار می‌کنند و برای آن احترام خاصی قائلند و اگر کسی بر آن بی‌احترامی کند، مورد مواخذه قرار می‌گیرد.

در اسلام نیز از این درست موارد بسیار است؛ مثل زمین‌های مساجد و حسینیه‌ها، امام‌زاده‌ها و زمین‌های زیارتگاه ائمه (ع) و قبور پیامبران (ع) همه مورد احترام هستند و طبق نص قرآن کریم، نخستین خانه‌ای که بنا شد کعبه در مکه مکرمه است ﴿إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِلْعَالَمِينَ[۲۴] و از همین رو قبله مسلمانان و مطاف حاجیان و از سرزمین‌های بسیار مقدس عالم است و بیت المقدس نیز از سرزمین‌های مورد احترام ادیان الهی است.

همان طوری که از برخی روایات به دست می‌آید، سرزمین کربلا مورد عنایت خدای تعالی و توجه بسیاری از انبیای الهی بوده و ارزش و تکریم آن به تاریخ خلقت انسان می‌رسد[۲۵].

کربلا و عبور آدم ابوالبشر

زمانه که حضرت آدم (ع) از بهشت رانده شد و به زمین نزول کرد، حوا را ندید. در جستجوی حوا بود که به سرزمین کربلا رسید، بدون سبب غمی جانکاه وجودش را برگرفت، به زمین افتاد و از پایش خون جاری شد، سرش را بلند کرد و عرضه داشت: «پروردگارا! آیا گناه دیگری از من سر زده که مرا مستحق کیفر دیدی، من همه زمین را سیر نمودم، ولی چنین ناراحتی برایم حاصل نشد که در این جا حاصل شد»[۲۶]

خطاب آمد، ای آدم! از تو گناه جدیدی سر نزده است، اما در این سرزمین فرزندت حسین را به ظلم و ستم خواهند کشت و خون پای تو، به خاطر خون حسین جاری شد.

آدم عرضه داشت: پروردگارا! آیا حسین از پیامبران است. خطاب آمد: نه، او سبط (نوه دختری) محمد - پیغمبر اسلام (ص) - است[۲۷]؛

سپس پرسید: «قاتل او کیست!» وحی آمد: «قاتل او یزید است که ملعون أهل آسمان و زمین است». سپس آدم از جبرئیل سؤال کرد: «من در اینجا چه عملی انجام دهم»: جبرئیل گفت: «قاتل او را لعن کن». آدم به دستور جبرئیل، چهار مرتبه یزید را لعن کرد و از سرزمین کربلا عبور کرد تا به سرزمین عرفات رسید و همسرش حوا را در آنجا پیدا کرد[۲۸].[۲۹]

توقف کشتی نوح در کربلا

زمانی که حضرت نوح بر کشتی نجات سوار شد، تا از عذاب الهی در امان بماند تمام زمین را سیر نمود تا به سرزمین کربلا رسید، همین که به آنجا رسید، کشتی از حرکت ایستاد. نوح و از ترس اینکه مبادا در این مکان غرق شود، گفت: پروردگارا! همه دنیا را گشتم، هیچ هراسی همچون ترسی که در این سرزمین بر دلم افتاد، مرا فرا نگرفت[۳۰]

جبرئیل به امر پروردگار نازل شد و گفت: «ای نوح! سبط محمد، خاتم انبیا و پسر خاتم اوصیا در این جا کشته می‌‌شود». نوح سؤال کرد: «قاتل او کیست!»

جبرئیل گفت: «قاتل او ملعون اهل هفت آسمان و زمین است». نوح چهار مرتبه قاتل او را لعن کرد. آنگاه کشتی به حرکت درآمد تا به محل جودی رسید و در آنجا مستقر شد[۳۱].[۳۲]

عبور ابراهیم خلیل (ع) از کربلا

حضرت ابراهیم در حالی که سوار بر اسب بود، از کربلا گذشت؛ اما همین که به سرزمین کربلا رسید، اسب لغزید و ابراهیم به زمین افتاد و سر مبارکش شکست.

حضرت تصور کرد این حادثه بر اثر گناه بوده؛ لذا عرضه داشت:خدایا! چه گناهی از من سر زده که چنین شد؟![۳۳]

جبرئیل بر او نازل شد و گفت: «ای ابراهیم! گناهی از تو سر نزده؛ بلکه این زمینی که در آن هستی، محل کشته شدن سبط خاتم پیامبران و پسر خاتم اوصیا است، خون تو برای همراهی با خون او جاری شده است.

ابراهیم گفت: ای جبرئیل، «قاتل او کیست؟» جبرئیل در پاسخ او گفت: «قاتلش ملعون اهل آسمان‌ها و زمین است».

ابراهیمدست به دعا بلند کرد و قاتل او را بسیار لعن نمود[۳۴].[۳۵]

آگاهی سایر پیامبران از شهادت حسین در کربلا

حضرت اسماعیل از سرزمین کربلا عبور کرد و پس از آنکه از شهادت حسین (ع) آگاه شد، بسیار گریست؛ و نیز حضرت موسی بن عمران از کربلا می‌‌گذشت که پایش در اثر خارها زخم و خون جاری شد و از کشته شدن سبط پیامبر اسلام و فرزند علی مرتضی آگاهی یافت. حضرت سلیمان هنگامی که بر فرش خود سوار بود بر اثر تند بادها در کربلا فرود آمد و آگاه شد که این سرزمین محل شهادت امام حسین (ع) است و حضرت عیسی نیز از کربلا عبور کرد و با لعن بر قاتل حسین نیز از آنجا گذشت[۳۶].[۳۷]

عبور امیرمؤمنان (ع) از کربلا

جویریة بن مسهر عبدی می‌‌گوید: هنگامی که با امیر مؤمنان و سپاهیانش از کوفه به جانب صفین در حرکت بودیم در مسیر راه به سرزمین کربلا رسیدیم. حضرت علی (ع) در ناحیه‌ای از سپاه ایستاد و کمی درنگ کرد و به طرف راست و چپ آنجا نگاه کرد؛ سپس لختی گریست و چنین فرمود: «به خدا سوگند! این سرزمین محل پیاده شدن و موضع شهادت آنهاست»[۳۸]

و سپس فرمود: «اینجا کربلاست، گروهی در آن کشته خواهند شد که بدون حساب وارد بهشت می‌شوند»[۳۹]

جویریه می‌‌گوید: حضرت این جمله را فرمود و به راه خود به جانب صفین - ادامه داد [۴۰].

و هرثمة بن سلیم همین داستان را چنین نقل می‌‌کند که وقتی در مسیر صفین به سرزمین کربلا رسیدیم پس از نماز دیدم حضرت علی مقداری از خاک کربلا برداشت و آن را بویید، سپس به آن اشاره کرد و فرمود: «وَاهاً لَكِ أَيَّتُهَا التُّرْبَةُ لَيُحْشَرَنَّ مِنْكِ قَوْمٌ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ بِغَيْرِ حِسٰابٍ»[۴۱].

کربلا محل نزول فرشتگان

طبق برخی روایات، سرزمین کربلا و قبور مطهر امام حسین (ع) و شهدای کربلا محل رفت و آمد فرشتگان است.

از امام صادق (ع) روایت شده است که خطاب به شیعیان فرمود: «چرا به زیارت قبر حسین (ع) نمی‌روید، همانا چهار هزار فرشته کنار (قبر) او تا روز قیامت می‌‌گریند!»[۴۲]

و در حدیث دیگر دارد: «بین قبر حسین تا آسمان هفتم، محل رفت و آمد فرشتگان است»[۴۳]؛

و مشابه این روایت بسیار است[۴۴]. از مجموع روایات در این باره و آنچه گذشت به خوبی روشن می‌‌شود که سرزمین کربلا از روز نخست مورد توجه پروردگار بوده است و سرگذشت این سرزمین آکنده از یاد و نام کسانی است که در سوگ فرزند فاطمه زهرات اشک ریخته‌اند و در غم او و اصحاب باوفایش زانوی ماتم بغل گرفتند[۴۵].

منابع

پانویس

  1. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۸۸.
  2. سفینة البحار، ج۲، ص۱۹۷ و ۴۷۵.
  3. مجمع البحرین، طریحی، واژۀ «کربل».
  4. محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص ۳۹۷.
  5. از جمله ر. ک: «موسوعه العتبات المقدسه»، ج۸، ص۹ به بعد.
  6. از جمله ر.ک: «موسوعه العتبات المقدسه»، ج۸، ص۱۰.
  7. تراث کربلا، ص۱۹.
  8. محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص ۳۹۷.
  9. «اینجا سرزمین رنج و گرفتاری و بلاست، اینجا محل فرود آمدن ما و جایگاه ریخته شدن خون‌های ماست» حیاة الامام الحسین، ج ۳، ص ۹۱.
  10. محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص ۸۲ الی ۸۴.
  11. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۸۸.
  12. کامل الزیارات، ص ۳۳۱؛ سفینه البحار، ج۱، ص ۵۶۵؛ بحار الأنوار، ج ۹۸بیروتی، ص ۷.
  13. « كَمْ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ الْحُسَيْنِ (ع)قَالَ قُلْتُ يَوْمٌ لِلرَّاكِبِ وَ يَوْمٌ وَ بَعْضُ يَوْمٍ لِلْمَاشِي قَالَ أَ فَتَأْتِيهِ كُلَّ جُمُعَةٍ قَالَ قُلْتُ لَا مَا آتِيهِ إِلَّا فِي الْحِينِ قَالَ مَا أَجْفَاكَ أَمَا لَوْ كَانَ قَرِيباً مِنَّا لَاتَّخَذْنَاهُ هِجْرَةً أَيْ تَهَاجَرْنَا إِلَيْهِ »؛ وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۳۷و ۳۳۸، حدیث ۱۶و ۲۰؛ بحار الأنوار، ج ۹۸، ص ۵.
  14. محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص۱۹۸-۲۰۱.
  15. تاریخ الروضه الحسینیه، عبدالحمید الخیّاط، چاپ ۱۳۷۶ق، ص ۹؛ اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج۱، ص ۶۲۷.
  16. محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص۲۳۶-۲۴۱.
  17. برای مطالعه احادیث این موضوع، به باب «جور الخلفاء علی قبره الشریف» از کتابِ «بحارالانوار»، ج ۴۵، ص ۳۹۰ مراجعه کنید.
  18. تاریخ الشیعه، محمد حسین المظفّری، ص ۸۹؛ بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۳۹۸.
  19. محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص۲۳۶-۲۴۱.
  20. کلّ مَنْ وَجَدتموه یُریدُ زیاره الحسین فاقتلوه؛ بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۴۰۴.
  21. تتمه المنتهی، ص ۲۴۱؛ بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۴۰۱.
  22. بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۳۹۴.
  23. محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص۲۳۶-۲۴۱.
  24. «بی‌گمان نخستین خانه‌ای که برای (عبادت) مردم (بنا) نهاده شد همان است که در مکّه است، خجسته و رهنمون برای جهانیان» سوره آل عمران، آیه ۹۶.
  25. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام حسین، ص۶۴.
  26. «إِلَهِي هَلْ حَدَثَ مِنِّي ذَنْبٌ آخَرُ فَعَاقَبْتَنِي بِهِ فَإِنِّي طُفْتُ جَمِيعَ الْأَرْضِ وَ مَا أَصَابَنِي سُوءٌ مِثْلُ مَا أَصَابَنِي فِي هَذِهِ الْأَرْضِ».
  27. «يَا رَبِّ أَ يَكُونُ الْحُسَيْنُ نَبِيّاً قَالَ لَا وَ لَكِنَّهُ‏ سِبْطُ النَّبِيِ‏ مُحَمَّدٍ (ص)»
  28. بحارالأنوار، ج۴۴، ص۲۴۲. این روایت و روایاتی که در ادامه درباره عبور پیامبران از کربلا آمده همه مرسل است؛ یعنی از نظر سند ضعیف است، و لذا صحت حدیث را به اهل آن می‌‌سپاریم.
  29. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام حسین، ص۶۵-۶۶.
  30. «إِلَهِي طُفْتُ جَمِيعَ‏ الدُّنْيَا وَ مَا أَصَابَنِي‏ فَزَعٌ‏ مِثْلُ‏ مَا أَصَابَنِي فِي هَذِهِ الْأَرْضِ».
  31. بحارالأنوار، ج۴۴، ص۲۴۳.
  32. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام حسین، ص۶۶-۶۷.
  33. «إِلَهِي أَيُّ شَيْءٍ حَدَثَ مِنِّي؟!»
  34. بحارالأنوار، ج۴۴، ص۲۴۳.
  35. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام حسین، ص۶۷.
  36. بحارالأنوار، ج۴۴، ص۲۴۳ - ۲۴۵.
  37. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام حسین، ص۶۷-۶۸.
  38. «هَذَا وَ اللَّهِ مُنَاخُ رِكَابِهِمْ وَ مَوْضِعُ مَنِيَّتِهِمْ»
  39. «هَذَا كَرْبَلاَءُ يُقْتَلُ فِيهِ قَوْمٌ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ بِغَيْرِ حِسٰابٍ»
  40. ارشاد، مفید، ج۱، ص۳۳۲؛ و به اختلاف، امالی صدوق، مجلس ۲۸، ح۶؛ بحارالأنوار، ج۴۴، ص۲۵۵؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۳، ص۱۶۹.
  41. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام حسین، ص۶۸-۶۹.
  42. «مَا لَكُمْ لاَ تَأْتُونَهُ يَعْنِي قَبْرَ الْحُسَيْنِ فَإِنَّ أَرْبَعَةَ آلاَفِ مَلَكٍ يَبْكُونَ عِنْدَهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ»بحار الأنوار، ج۴۵، ص۳۲۲.
  43. «مَا بَيْنَ قَبْرِ الْحُسَيْنِ إِلَى السَّمَاءِ السَّابِعَةِ مُخْتَلَفُ الْمَلاَئِكَةِ»؛ من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۷۹، ح۳۱۶۸.
  44. ر. ک: بحار الأنوار، ج۴۵، ص۲۲۳؛ و نحوه: امالی، صدوق، مجلس ۹۲، ص۷؛ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۷۹، ح۳۱۶۸.
  45. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام حسین، ص۶۹.