بنی‌کنانه: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{ویرایش غیرنهایی}} {{امامت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233)...» ایجاد کرد)
 
جز (جایگزینی متن - 'عمر رضا کحاله' به 'عمر رضا کحاله')
 
(۴۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{ویرایش غیرنهایی}}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = قبایل | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[بنی‌کنانه در قرآن]] - [[بنی‌کنانه در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}
{{امامت}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[بنی‌کنانه در قرآن]] |[[بنی‌کنانه در نهج البلاغه]] | [[بنی‌کنانه در حدیث]] | [[بنی‌کنانه در تاریخ اسلامی]]</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">


==مقدمه==
'''بنی‌کنانه''' از [[قبایل عرب عدنانی]] است که موطن آنها در [[حجاز]]، [[یمن]] و مناطق دیگری بود که با گسترش فتوحات به سرزمین‌های فتح‌شده ـ مانند: [[کوفه]] و [[شام]] ـ [[هجرت]] کردند. در [[زمان جاهلی]] مهم‌ترین سِمَت آنان حفاظت از [[کعبه]] و اهتمام به امور آن بود. قبل از [[اسلام]] [[بت‌پرست]] بودند و با ظهور [[اسلام]] برخی از آنان [[مسلمان]] شدند، اما عمده آنان در [[عام الوفود]] مسلمان گشتند. در بیشتر [[غزوات]] صدر اسلام حضور فعال داشتند. در [[زمان]] [[خلفا]] نیز در فتوحات شرکت و در [[جنگ صفین]]، [[جمل]] و [[نهروان]] در هر دو [[سپاه]] عده‌ای از این [[قبیله]] حضور داشتند.
بنی‌‌کنانه در [[عصر پیامبر]]{{صل}} مجموعه [[قبایل عرب]] [[عدنانی]] بودند که نسبشان به [[ابونضر کنانة ‌‌بن خزیمة بن مدرکة بن الیاس بن مضر بن نزار بن معد‌‌بن عدنان]] می‌‌رسید.<ref>معجم قبائل العرب، ج ۳، ص ۹۹۶ ـ ۹۹۷؛ الأعلام، ج ۵، ص ۲۳۴.</ref> [[کنانة بن خزیمه]]، جد هفتم [[رسول خدا]]، [[پسران]] بسیاری داشت که شمار آنها به ۱۴ تن می‌‌رسید: [[نضر]]، عبد مناة، [[مالک]]، ملکان، [[عامر]]، [[حارث]]، [[عمرو]]، سعد، [[عوف]]، غنم، [[مخرمه]]، جرول، غزوان و حُدال.<ref>جمهرة النسب، ج ۱، ص ۱۹۳؛ انساب الاشراف، ج ۱۱، ص ۸۳؛ سبائک الذهب، ص ۲۶۴ ـ ۲۶۵.</ref> بعضی از ایشان خود منشأ قبیله‌‌های کوچک و بزرگ دیگری شدند و [[کنانه]] را در مناطق وسیعی از شبه [[جزیره عربستان]] گستراندند، چنان‌‌که از نضر بن کنانه، [[قریش]] <ref>جمهرة النسب، ج ۱، ص ۱۹۳؛ النسب، ص ۲۲۱؛ المفصل، ج ۴، ص ۲۶.</ref> و از [[عبد مناة بن کنانه]] تیره‌‌های [[بزرگی]] چون [[بنی‌‌بکر]]، [[بنی‌‌عامر]]، [[بنی‌‌لیث]]، [[بنی‌‌دیل]] (دوئل)، [[بنی ضمره]]، [[بنی غفار]] و [[بنی مدلج]] و از [[نسل]] [[مالک بن کنانه]] تیره‌‌های [[بنی فراس]]، [[بنی حارث بن غنم]]، [[بنی عمرو]] و [[بنی نابغه]] شکل گرفتند. از دیگر [[فرزندان]] کنانه نیز ‌‌تیره‌‌هایی پدید آمد که از [[شهرت]] چندانی برخوردار نیستند.<ref>جمهرة النسب، ج ۱، ص ۱۹۳ ـ ۲۳۷؛ النسب، ص ۲۲۱ ـ ۲۲۵؛ انساب الاشراف، ج ۱۱، ص ۸۳ ـ ۱۴۷؛ معجم قبائل العرب، ج ۳، ص ۹۹۶ ـ ۹۹۷.</ref> هرچند در مقطعی همه کنانه یک مجموعه بوده‌‌اند و گاه برخی از ویژگی‌های یکی از [[قبایل]] کنانه به عموم آنها نسبت داده شده است؛ اما از گزارشها برمی‌‌آید که در عصر پیامبر{{صل}} قریش که خود بخشی از کنانه بودند مجموعه‌‌ای مستقل به شمار می‌‌آمده‌‌اند.


با توجه به گستردگی کنانی‌ها، آنان در [[عصر جاهلی]] در مناطق وسیعی از [[حجاز]]، تهامه و [[یمن]] <ref>جمهرة النسب، ج ۱، ص ۱۹۳؛ النسب، ص ۲۲۱؛ انساب‌‌الاشراف، ج ۱۱، ص ۸۳، ۱۴۵؛ سبائک الذهب، ص‌‌۲۶۵.</ref> از جمله [[مکه]] واطراف آن،<ref>جمهرة النسب، ج ۱، ص ۲۳۰؛ انساب الاشراف، ج ۱۱، ص‌‌۱۳۸؛ جامع انساب قبائل العرب، ص ۱۲۴؛ معجم قبائل العرب، ج ۳، ص ۹۹۶، ۱۰۲۰.</ref> [[مدینه]] <ref>سیر اعلام النبلاء، ج ۷، ص ۳۷۴.</ref> و در برخی نواحی مانند [[ودان]]،<ref>معجم قبائل العرب، ج ۳، ص ۹۹۷.</ref> [[مطهر]] <ref>معجم قبائل العرب، ج ۳، ص ۹۹۷.</ref> و بیض <ref>معجم البلدان، ج ۱، ص ۵۳۱.</ref> پراکنده بودند. با آغاز [[فتوحات]] در عصر [[اسلامی]] برخی از ایشان به [[کوفه]]،<ref>النسب، ص ۲۲۳؛ انساب‌‌الاشراف، ج ۱۱، ص ۱۳۸.</ref> [[شام]] <ref>انساب الاشراف، ج ۱۱، ص ۱۳۱، ۱۳۴.</ref>و [[مصر]] <ref>معجم قبائل العرب، ج ۳، ص ۹۹۶.</ref> [[مهاجرت]] کردند.
== نسب قبیله ==
بنی‌‌کنانه مجموعه [[قبایل عرب]] [[عدنانی]] بودند که نسبشان به [[ابونضر کنانة بن خزیمة بن مدرکة بن الیاس بن مضر بن نزار بن معد ‌بن عدنان]] می‌‌رسید<ref>[[عمر رضا کحاله]]، معجم قبائل العرب، ج ۳، ص۹۹۶ ـ ۹۹۷؛ زرکلی، الأعلام، ج ۵، ص۲۳۴.</ref>. برای [[کنانة بن خزیمه]]، ـ جد سیزدهم [[رسول خدا]]{{صل}} ـ [[پسران]] بسیاری برشمرده شده که تعدادشان را تا چهارده نفر هم گفته‌اند. این [[فرزندان]] خود منشأ قبیله‌‌های کوچک و بزرگ دیگری شدند<ref>ابن کلبی، جمهرة النسب، ج ۱، ص۱۹۳؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱۱، ص۸۳؛ سویدی، سبائک الذهب، ص۲۶۴ ـ ۲۶۵.</ref>. هرچند [[بنی کنانه]] در مقطعی از [[تاریخ]]، همگی یک مجموعه را تشکیل می‌‌دادند و گاه برخی از ویژگی‌های یکی از [[قبایل]] [[کنانه]]، به عموم آنها نسبت داده شده است؛ اما از گزارش‌ها چنین برمی‌‌آید که در [[عصر نبوی]]{{صل}}، [[قریش]] که خود بخشی از کنانه بودند، مجموعه‌‌ای مستقل به شمار می‌‌آمده‌‌اند<ref>[[علی محمدی یدک|محمدی یدک، علی]]، [[بنی کنانه (مقاله)|مقاله «بنی کنانه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۶]].</ref>.


"مجنه" بازاری در اطراف [[مکه]]، به کنانی‌ها اختصاص داشته و از زمین‌های آنان بوده است.<ref>اخبار مکه، ج ۱، ص ۱۹۰.</ref> این بازار پس از بازار [[عکاظ]] در ۱۰ [[روز]] پایانی ماه [[ذیقعده]] برپا می‌‌شده و بنابر [[نقلی]] به [[قبیله]] بنی‌‌دئل از [[کنانه]] تعلق داشته است.<ref>معجم البلدان، ج ۵، ص ۵۸ ـ ۵۹.</ref> این گزارش، نشان می‌‌دهد که بخشی بنی‌‌کنانه در آن [[روزگار]] به [[تجارت]] و بازرگانی نیز مشغول بوده‌‌اند، چنان‌‌که از گزارشهای پراکنده دیگری نیز برمی‌‌آید که برخی تیره‌‌های این [[قوم]] به [[کشاورزی]] و [[دامداری]] اشتغال داشته‌‌اند.
گستردگی [[قبیله کنانه]] و نقش و جایگاه آنان در رخدادهای [[دوران جاهلیت]] و پس از آن، سبب شد تا بعدها روایاتی در [[فضیلت]] و [[برتری]] آنها گزارش شود<ref>[[علی محمدی یدک|محمدی یدک، علی]]، [[بنی کنانه (مقاله)|مقاله «بنی کنانه»]]، [[دانشنامه حج و حرمین شریفین ج۴ (کتاب)|دانشنامه حج و حرمین شریفین ج۴]]، ص۵۱۷؛ [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[قبایل عرب مکه (مقاله)|قبایل عرب مکه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۲۲۰-۲۲۱.</ref>.
== مواطن کنانه ==
با توجه به گستردگی [[کنانی‌ها]]، آنان در [[عصر جاهلی]] در مناطق وسیعی از [[حجاز]]، تهامه و [[یمن]]<ref>ابن کلبی، جمهرة النسب، ج ۱، ص۱۹۳؛ ابن سلّام، النسب، ص۲۲۱؛ بلاذری، انساب‌‌الاشراف، ج ۱۱، ص۸۳، ۱۴۵؛ سویدی، سبائک الذهب، ص‌‌۲۶۵.</ref> از جمله [[مکه]] و اطراف آن<ref> ابن کلبی، جمهرة النسب، ج ۱، ص۲۳۰؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱۱، ص‌‌۱۳۸؛ المذهن السرحانی، جامع انساب قبائل العرب، ص۱۲۴؛ [[عمر رضا کحاله]]، معجم قبائل العرب، ج ۳، ص۹۹۶، ۱۰۲۰.</ref>، [[مدینه]]<ref>ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج ۷، ص۳۷۴.</ref> و برخی نواحی دیگر مانند [[ودان]]<ref>[[عمر رضا کحاله]]، معجم قبائل العرب، ج ۳، ص۹۹۷.</ref>، [[مطهر]]<ref>[[عمر رضا کحاله]]، معجم قبائل العرب، ج ۳، ص۹۹۷.</ref> و [[بیض]]<ref>حموی، معجم البلدان، ج ۱، ص۵۳۱.</ref> پراکنده بودند و از آبهایی مانند التّلاعه در [[حجاز]] و [[عقود]]<ref>[[عمر رضا کحاله]]، معجم قبائل العرب، ج ۳، ص۹۹۷.</ref> و نیز چاه‌های [[بدر]]<ref>[[عمر رضا کحاله]]، معجم قبائل العرب، ج۳، ص۸۹۰</ref> بهره می‌‌بردند. آنان رفته رفته و بخصوص در ایام [[فتوحات اسلامی]] در اقصی نقاط [[جهان]] منتشر شدند. برخی از ایشان به [[کوفه]]<ref>ابن سلّام، النسب، ص۲۲۳؛ بلاذری، انساب‌‌الاشراف، ج ۱۱، ص۱۳۸.</ref> و [[شام]]<ref> [[عمر رضا کحاله]]، معجم قبائل العرب، ج ۳، ص۹۹۶ ـ ۹۹۷؛ زرکلی، الأعلام، ج ۵، ص۲۳۴.</ref> و بعضی نیز به [[مصر]]<ref> ابن کلبی، جمهرة النسب، ج ۱، ص۱۹۳؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱۱، ص۸۳؛ سویدی، سبائک الذهب، ص۲۶۴ ـ ۲۶۵.</ref> [[مهاجرت]] کردند.  


==[[آداب]] و [[سنن]] کنانی‌ها==
آنان در ایام [[جاهلی]]، بازاری به نام "[[مجنه]]" ـ که در اطراف [[مکه]] و در [[دل]] سرزمین‌های [[بنی کنانه]] قرار داشت ـ<ref>ازرقی، اخبار مکه، ج ۱، ص۱۹۰.</ref> را به خود اختصاص داده بودند. این بازار پس از بازار [[عکاظ]]، در ده [[روز]] پایانی ماه [[ذیقعده]] برپا می‌‌شد<ref>حموی، معجم البلدان، ج ۵، ص۵۸ ـ ۵۹.</ref>.<ref>[[علی محمدی یدک|محمدی یدک، علی]]، [[بنی کنانه (مقاله)|مقاله «بنی کنانه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۶]]؛ [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>  
[[بخشندگی]] از آداب [[دوره جاهلی]] کنانی‌ها بود. به عنوان نمونه، [[سُلَمی بن نَوْفل]] از بنی‌‌دُیِل در شمار بخشنده‌‌ترین عرب‌های [[جاهلی]] (اجواد الجاهلیه) جای داشت<ref>جمهرة النسب، ج ۱، ص ۲۱۱؛ المحبر، ص ۱۴۱؛ انساب الاشراف، ج ۱۱، ص ۱۰۷.</ref>. از دیگر آداب این دوره بنی‌‌کنانه مهمان نوازی بود. بر پایه نقلی، ‌‌بنی‌‌کنانه رسم مهمان [[دوستی]] را از [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} به [[ارث]] [[برده]] <ref>تفسیر قرطبی، ج ۱۲، ص ۳۱۷.</ref> و [[تنهایی]] [[خوردن و آشامیدن]] را بر خود [[حرام]] کرده بودند. آنان چون سفره‌‌ای می‌‌گستراندند، آن‌‌قدر می‌‌ماندند تا مهمانی برسد. در عصر اسلامی با فرود آمدن این فقره از [[آیه]] {{متن قرآن|لَيْسَ عَلَى الْأَعْمَى حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْمَرِيضِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَنْ تَأْكُلُوا مِنْ بُيُوتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ آبَائِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أُمَّهَاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ إِخْوَانِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخَوَاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَعْمَامِكُمْ أَوْ بُيُوتِ عَمَّاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخْوَالِكُمْ أَوْ بُيُوتِ خَالَاتِكُمْ أَوْ مَا مَلَكْتُمْ مَفَاتِحَهُ أَوْ صَدِيقِكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَأْكُلُوا جَمِيعًا أَوْ أَشْتَاتًا فَإِذَا دَخَلْتُمْ بُيُوتًا فَسَلِّمُوا عَلَى أَنْفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبَارَكَةً طَيِّبَةً كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ}}<ref>«بر نابینا و بر لنگ و بر بیمار و بر شما گناهی نیست که از (خوراک و آذوقه) خانه‌های خویش بخورید یا از خانه‌های پدرانتان یا خانه‌های مادرانتان یا خانه‌های برادرانتان یا خانه‌های خواهرانتان یا خانه‌های عموهایتان یا خانه‌های عمّه‌هایتان یا خانه‌های دایی‌هایتان یا خانه‌های خاله‌هایتان یا آن خانه‌ای که کلیدش را در اختیار دارید یا (خانه) دوستتان؛ نیز (بر شما گناهی نیست) در اینکه با هم یا پراکنده غذا بخورید پس چون به هر خانه‌ای در آمدید به همدیگر درود گویید، درودی خجسته پاکیزه از نزد خداوند؛ بدین گونه خداوند آیات را برای شما روشن می‌دارد باشد که خرد ورزید» سوره نور، آیه ۶۱.</ref>. [[خداوند]] ایشان را در عمل به این [[رفتار]] مخیر کرد. [[غالب]] گزارشهای موجود، [[نزول]] این [[آیه]] را درباره بنی‌‌کنانه یا از [[قبایل]] آن دانسته‌‌اند.<ref> تفسیر عبد الرزاق، ج ۳، ص ۶۵؛ جامع‌‌البیان، مج ۱۰، ج ۱۸، ص ۲۲۸؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۸، ص ۲۶۴۹.</ref>


==[[جنگ‌ها]]==
== [[تاریخ]] [[جاهلی]] [[بنی کنانه]] ==
درگیری‌های [[دوران جاهلیت]] بنی‌‌کنانه با دیگر قبایل حتی [[ماههای حرام]] را هم در‌‌برمی‌‌گرفت. [[جنگ‌های فجار]]، جنگ‌های [[عرب جاهلی]] در ماههای حرام بود که بر اثر شکستن [[حرمت]] ماههای حرام به این نام مشهور شد. این جنگ‌ها ۴ بار رخ داد که بنی‌‌کنانه در سه بار آن شرکت داشت: [[فجار]] اول، میان [[کنانه]] و [[قریش]] با [[قبیله]] قیس‌‌بن عیلان درگرفت.<ref>السیرة النبویه، ج ۱، ص ۱۱۹ ـ ۱۲۰؛ المحبر، ص ۱۹۶؛ المنمق، ص ۱۶۰ ـ ۱۶۱.</ref> بعضی این درگیری را میان کنانه و [[هوازن]] می‌‌دانند.<ref>معجم قبائل‌‌العرب، ج ۳، ص ۹۹۶ ـ ۹۹۷.</ref> فجار دوم بین قریش و کنانه رخ داد <ref>المنمق، ص ۱۶۱؛ سبائک الذهب، ص ۴۴۹؛ معجم قبائل العرب، ج ۳، ص ۹۹۶ ـ ۹۹۷.</ref> و برخی آن را میان [[قیس]] و کنانه می‌‌دانند.<ref>المعارف، ص ۶۰۳ ـ ۶۰۴.</ref> در فجار سوم بنی‌‌کنانه با تیره‌‌ای از هوازن درگیر شدند.<ref>سبائک الذهب، ص ۴۴۹.</ref> گروهی این [[جنگ]] را میان قریش و کنانه شمرده‌‌اند.<ref>معجم قبائل العرب، ج ۳، ص ۹۹۶ ـ ۹۹۷.</ref>جنگ کنانه با قریش در ذات نکیف <ref>المحبر، ص ۲۴۶؛ المنمق، ص ۱۱۳ ـ ۱۱۵.</ref> و [[یوم]] مشلل<ref>المحبر، ص ۲۴۶.</ref> و درگیری [[بنی ضمره]] کنانی با قریش <ref>المنمق، ص ۱۲۳ ـ ۱۲۵.</ref> از دیگر ستیزهای بنی‌‌کنانه در [[جاهلیت]] بوده است. در جنگ یوم شهورة بنی‌‌ضمره از تیره‌‌های بنی‌‌کنانه، با قریش و دو تیره دیگر از کنانه به نامهای بنی دیل و بنی لیث درگیر شد که از بزرگ‌‌ترین جنگ‌های کنانه شمرده شده است.<ref>جمهرة النسب، ج ۱، ص ۲۰۸؛ المنمق، ص ۱۳۲ ـ ۱۳۳؛ انساب الاشراف، ج ۱۱، ص ۱۰۶.</ref> بنی‌‌کنانه چندین بار با [[قبیله خزاعه]] جنگیدند؛ از جمله جنگ عتود و ستیزی که در محلی از یمامه رخ داد.<ref>معجم قبائل العرب، ج ۳، ص ۹۹۶ ـ ۹۹۷.</ref> درگیری بنی‌‌فراس، تیره‌‌ای از [[کنانه]]، با گروهی از [[هوازن]] در منطقه کدید [[نبرد]] دیگری است که به یوم‌‌کدید [[شهرت]] یافت.<ref>انساب الاشراف، ج ۱۱، ص ۱۳۸ ـ ۱۴۰.</ref>
=== جنگ‌های جاهلی ===
آنان در ایام [[جاهلیت]] در [[نبردها]] و ستیزه‌های بزرگ و مشهوری مشارکت داشتند که [[جنگ]] [[کنانه]] با [[قریش]] در "ذات نکیف"<ref>ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۲۴۶؛ ابن حبیب بغدادی، المنمق، ص۱۱۳ ـ ۱۱۵.</ref> و "[[یوم]] مشلل"<ref>ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۲۴۶.</ref> و درگیری [[بنی ضمره]] [[کنانی]] با قریش<ref>ابن حبیب بغدادی، المنمق، ص۱۲۳ ـ ۱۲۵.</ref> از جملۀ آن است. بنی‌‌کنانه همچنین جنگ‌هایی را با [[قبیله خزاعه]] انجام داد که از جمله آن می‌‌توان به جنگ "عتود" و ستیزی که در "الخریم" ـ موضعی در یمامه ـ رخ داد، اشاره کرد<ref>[[عمر رضا کحاله]]، معجم قبائل العرب، ج ۳، ص۹۹۶ ـ ۹۹۷.</ref>.<ref>[[علی محمدی یدک|محمدی یدک، علی]]، [[بنی کنانه (مقاله)|مقاله «بنی کنانه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۶]].</ref>


==[[حفاظت]] از [[کعبه]] و اهتمام به امور آن==
درگیری‌های [[دوران جاهلیت]] بنی‌‌کنانه با دیگر قبایل، حتی [[ماه‌های حرام]] را هم در ‌‌بر می‌‌گرفت. بنی‌‌کنانه از چهار [[جنگ فجار]] در نبرد آن شرکت داشتند. [[فجار]] اول، میان کنانه و قریش با [[قبیله]] قیس‌ بن عیلان درگرفت<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج ۱، ص۱۱۹ ـ ۱۲۰؛ ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۱۹۶؛ ابن حبیب بغدادی، المنمق، ص۱۶۰ ـ ۱۶۱.</ref> [[فجار]] دوم بین [[قریش]] و کنانه<ref>ابن حبیب بغدادی، المنمق، ص۱۶۱؛ سویدی، سبائک الذهب، ص۴۴۹؛ [[عمر رضا کحاله]]، معجم قبائل العرب، ج ۳، ص۹۹۶ ـ ۹۹۷.</ref>  و در فجار سوم، بنی‌‌کنانه با تیره‌‌ای از هوازن درگیر شدند<ref> سویدی، سبائک الذهب، ص۴۴۹.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>
کنانی‌ها از متولیان کعبه بودند.<ref>المفصل، ج ۴، ص ۹۱.</ref> خبرهای موجود، از توجه و اهتمام فراوان بنی‌‌کنانه به امور [[مکه]] حکایت دارد. آنان در [[حفظ]] کعبه و دور نگهداشتن آن از [[تجاوز]] و [[ستم]] می‌‌کوشیدند و در مقابل [[حرمت]] شکنیهایی که به [[خانه کعبه]] می‌‌شد، می‌‌ایستادند.


وقتی [[قبیله]] "جُرْهُم" در مکه، به [[ستمگری]] روی آوردند و برخی حرامها را [[حلال]] کرده، بر [[زائران]] کعبه ستم کردند و هدایای آنان برای کعبه را دزدیدند، گروهی از بنی کنانه با خزاعی‌ها یکی شدند و با این قبیله جنگیده، آنان را از مکه راندند.<ref>السیرة‌‌النبویه، ج ۱، ص ۷۴.</ref> [[عمرو بن لُحَیّ]] [[رهبر]] خزاعی‌ها نیز به [[یاری]] بنی‌‌کنانه [[حکومت]] خود را بر مکه تثبیت کرد. وی اجرای بخشی از [[مناسک]] و [[شعائر]] [[حج]] را به کنانیها واگذارد.<ref> المفصل، ج ۴، ص ۱۵.</ref> در دوره‌‌های بعدی [[قُصَیّ بن کِلاب کنانی]] نیز برای پایان دادن به [[تسلط]] خزاعی‌ها، از بعضی بنی‌‌کنانه کمک گرفت و بر مکه دست یافت.<ref> اخبار مکه، ص ۱۰۳ ـ ۱۰۷؛ المفصل، ج ۴، ص ۴۳ ـ ۴۴.</ref> وی تیره‌‌های منتسب به نضر‌‌بن کنانه را که بعدها به [[قریش]] معروف شدند، در مکه گردهم آورد و برای [[اداره امور]] مکه مناصبی را تأسیس کرد.
=== حفاظت  از [[کعبه]] و اهتمام به امور آن ===
[[کنانی‌ها]] در ایام [[جاهلی]]، از متولیان کعبه بودند<ref>جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج ۴، ص۹۱.</ref>. آنان توجه و اهتمام ویژه‌ای به امور [[مکه]] داشتند و ضمن تلاش در [[حفظ]] کعبه و دور نگهداشتن آن از [[تجاوز]] و [[ستم]]، در مقابل [[حرمت]]‌شکنی‌هایی که به [[خانه کعبه]] روا می‌‌شد، می‌‌ایستادند.


کنانی‌ها در ماجرای [[لشکرکشی]] [[ابرهه]] به مکه نقش داشتند. رفتارهای بازدارنده کنانی‌ها در برابر [[توطئه]] ابرهه از دغدغه ایشان برای حفاظت از کعبه خبر می‌‌دهد، هرچند که این رفتارها بر [[انگیزه]] ابرهه در [[حمله]] به [[خانه خدا]] افزود؛ بر پایه گزارشهای موجود یکی از مردان بنی‌‌کنانه وقتی شنید ابرهه در [[یمن]] عبادتگاهی ساخته تا [[مردم]] را به آنجا بکشاند و از [[زیارت]] کعبه بازدارد، راهی یمن شد و به آن بی‌‌حرمتی کرد. [[ابرهه]] از این کار سخت برآشفت و [[تصمیم]] گرفت [[حمله]] گسترده‌‌ای را برای [[تخریب]] [[خانه خدا]] [[تدارک]] ببیند. ابرهه که به قصد تخریب [[کعبه]] سپاهی بزرگ فراهم کرده بود، کسی را فرستاد تا [[مردم]] را بار دیگر به [[زیارت]] عبادتگاهی که ساخته بود [[دعوت]] کند. فرستاده ابرهه به دست برخی کنانی‌ها کشته شد. وقتی این خبر به ابرهه رسید، برانگیزه‌‌اش در حمله به [[مکه]] شدت بیشتری بخشید.<ref> السیر والمغازی، ص ۶۱؛ المفصل، ج ۳، ص ۵۱۰.</ref> کنانی‌ها و دیگر [[قبایل]] مکه برای رویارویی با [[سپاه]] ابرهه خود را آماده کردند؛ اما با [[آگاه]] شدن از [[قدرت]] و توان برتر‌‌سپاه ابرهه، [[دست]] از [[جنگ]] کشیدند.<ref>السیرة‌‌النبویه، ج ۳، ص ۳۱.</ref> از کارهای دیگر بنی‌‌کنانه برای [[حفظ]] کعبه [[حفاظت]] از [[حجرالاسود]] بود. گروهی قصد داشتند حجرالاسود را از کعبه به [[صنعا]] در [[یمن]] ببرند و بنی‌‌کنانه به مقابله با آنها برخاسته، بعضی را کشته‌‌و‌‌برخی دیگر را [[اسیر]] کردند.<ref>المفصل، ج ۴، ص ۱۷.</ref>
نقش آفرینی [[کنانی‌ها]] در ماجرای [[لشکرکشی]] [[ابرهه]] به مکه از دیگر مواردی است که در [[تاریخ]] [[جاهلیت]] بدان پرداخته شده است. رفتارهای بازدارنده کنانی‌ها در برابر [[توطئه]] ابرهه، هرچند از دغدغه ایشان برای [[حفاظت]] از [[کعبه]] خبر می‌‌داد، اما این [[رفتارها]]، خود بر [[انگیزه]] ابرهه در [[حمله]] به [[خانه خدا]] افزود<ref>ابن اسحاق، السیر وواقدی، المغازی، ص۶۱؛ جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج ۳، ص۵۱۰.</ref>. مقابله با گروهی که قصد داشتند [[حجرالاسود]] را از کعبه به [[صنعا]] در یمن ببرند تا [[اعراب]] را از [[حج]] [[بیت‌الله الحرام]] در مکه به صنعا بکشانند، از دیگر اقدامات [[بنی کنانه]] در راستای [[حفظ]] و صیانت از [[کعبه]] به شمار رفته است. بنی‌‌کنانه پس از اطلاع از قصد این عده، به مقابله با آنها برخاسته، بعضی را کشته و ‌‌برخی دیگر را [[اسیر]] کردند<ref>جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج ۴، ص۱۷.</ref>.<ref>[[علی محمدی یدک|محمدی یدک، علی]]، [[بنی کنانه (مقاله)|مقاله «بنی کنانه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۶]].</ref>


==[[تغییر]] در [[مناسک]] [[حج]]==
نقل است که [[تعصبات]] فراوان بنی‌‌کنانه در [[حفاظت]] کعبه و اهتمام به [[مناسک حج]]، ریشه در "حُمْسی" بودن آنان داشت. بنی‌‌کنانه ـ از جمله [[قریش]] ـ و گروهی دیگر از [[قبایل عرب]] در شمار "حُمسی ها" قرار داشتند. حمسی‌ها، خود را [[برتر]] از دیگران و نسبت به [[مراسم]] و مناسک حج مقیّدتر می‌‌پنداشتند، از این رو، جابه‌جایی، [[تحریف]]، [[بدعت]] و [[تغییر]] در مناسک حج را [[حق]] خود می‌‌دانستند<ref>ابن اسحاق، السیر و المغازی، ص۶۱، ۱۲۰؛ ازرقی، اخبار مکه، ج ۱، ص۱۷۷ ـ ۱۷۹.</ref>.<ref>[[علی محمدی یدک|محمدی یدک، علی]]، [[بنی کنانه (مقاله)|مقاله «بنی کنانه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۶]].</ref> از جمله این [[بدعت‌ها]] و تحریف‌هایی که توسط آنها انجام گرفت، جا به جا کردن [[ماه‌های حرام]] بود. جابه‏‌جایی ماه‌های حرام از اختیاراتی بود که پس از [[تسلط]] [[خزاعی‌ها]] بر [[مکه]]، به [[بنی‌کنانه]] واگذار شد. از بدعت‌های دیگری که [[کنانی‌ها]] همپای [[مشرکان قریش]] در [[مراسم حج]] نهادند، ترک وقوف در [[عرفه]] بود. آنها از سر [[همراهی]] با [[قریش]] در [[موسم حج]]، در [[مکه]] می‌‌ماندند و به [[عرفات]] نمی‌‌رفتند، در حالی که وقوف در عرفه را از [[مناسک]] [[حج ابراهیمی]] می‌‌دانسته، خود نیز به آن [[اقرار]] داشتند. این [[بدعت]]، تا [[ظهور اسلام]] نیز ادامه داشت.
جابه‌‌جایی در [[ماههای حرام]] از ویژگی‌های بنی‌‌کنانه بود. آنها که از فتوا دهندگان [[عرب جاهلی]] بودند، [[حرمت]] متوالی سه ماه [[ذیقعده]]، [[ذیحجه]] و [[محرّم]] را مایه [[مشقت]] و مانع از ادامه جنگ‌های خود می‌‌دانستند، از این رو در موسم حج با اعلام جابه‌‌جایی ماهها و تأخیر انداختن ماه [[محرم]] توالی سه [[ماه حرام]] را از بین می‌‌بردند. این [[بدعت]] را که از آن به "نَسیء" یاد شده است، بیشتر [[حذیفه]] از [[بنی مالک‌‌ بن کنانه]] بنا نهاد و فرزندانش تا پس از [[اسلام]] ادامه دادند.<ref>المحبر، ص ۱۵۶ ـ ۱۵۷؛ مروج الذهب، ج ۲، ص ۶۲؛ السیرة‌‌النبویه، ج ۱، ص ۲۸ ـ ۲۹.</ref> جز گزارشی که بنی کنانه را پایه‌‌گذار این بدعت شمرده<ref>الکشاف، ج ۲، ص ۲۷۰.</ref> دیگر گزارشها صرفاً مردی از کنانه را بدعت‌‌گذار معرفی کرده و نامی از وی نبرده‌‌اند.<ref> تفسیر قمی، ج ۱، ص ۲۹۰؛ جامع‌‌البیان، مج ۶، ج ۱۰، ص ۱۶۹؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۶، ص ۱۷۹۴.</ref> برخی نیز با ذکر نامش او را [[مالک ‌‌بن کنانه]]، [[ثعلبة ‌‌بن مالک]]، [[حارث ‌‌بن مالک القلمس]]، [[سریربن القلمس]]، [[ابو‌‌ثمامة جنادة بن عوف بن امیة ‌‌بن عبد بن فقیم]]،<ref>اخبار مکه، ج ۱، ص ۱۸۲ ـ ۱۸۳.</ref> [[جنادة ‌‌بن عوف]]،<ref>جامع‌‌البیان، مج ۶، ج ۱۰، ص ۱۶۸؛ الکشاف، ج ۲، ص ۲۷۰؛ مجمع‌‌البیان، ج ۵، ص ۵۳.</ref> ابوثمامة [[صفوان بن امیه]]،<ref>جامع‌‌البیان، مج ۶، ج ۱۰، ص ۱۷۰.</ref> القلمّس،<ref>المحبر، ص ۱۵۶ ـ ۱۵۷؛ جامع البیان، مج ۶، ج ۱۰، ص ۱۷۱؛ مجمع‌‌البیان، ج ۵، ص ۵۳.</ref> [[نعیم بن ثعلبه]] <ref>مجمع‌‌البیان، ج ۵، ص ۵۳.</ref> و [[سمیر بن ثعلبة بن حارث]] <ref>سبائک الذهب، ص ۲۶۶.</ref> معرفی کرده‌‌اند.


[[خداوند]] با [[نزول آیه]] {{متن قرآن|إِنَّمَا النَّسِيءُ زِيَادَةٌ فِي الْكُفْرِ يُضَلُّ بِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا يُحِلُّونَهُ عَامًا وَيُحَرِّمُونَهُ عَامًا لِيُوَاطِئُوا عِدَّةَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ فَيُحِلُّوا مَا حَرَّمَ اللَّهُ زُيِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمَالِهِمْ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«بی‌گمان واپس افکندن (ماه‌های حرام) افزایشی در کفر است؛ با آن، کافران به گمراهی کشیده می‌شوند، یک سال آن (ماه) را حلال و یک سال دیگر حرام می‌شمارند تا با شمار ماه‌هایی که خداوند حرام کرده است هماهنگی کنند از این رو آنچه را خداوند حرام کرده است حلال می‌گردانند؛ زشتی کارهایشان برای آنان آرایش داده شده است و خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره توبه، آیه ۳۷.</ref>، {{متن قرآن|النَّسِيءُ}} و به تأخیر افکندن [[ماههای حرام]] را نشانه فزونی [[کفر]] معرفی کرد.
[[طواف]] با [[بدن]] عریان نیز، از دیگر [[بدعت‌ها]] و [[انحرافات]] بنی‌‌کنانه در انجام [[مناسک حج]] بود. آنان این گونه طواف را [[تقلید]] از نیاکان و [[فرمان خدا]] می‌‌پنداشتند<ref> ابن عسکر، التکمیل و الاتمام، ص۱۴۸ ـ ۱۴۹.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>
   
== [[عقاید]] [[جاهلی]] [[بنی کنانه]] ==
[[کنانی‌ها]] همچون بسیاری دیگر از [[قبایل عرب]] شبه جزیره در ایام جاهلی به [[پرستش]] [[بت]] روی آورده بودند. بت "[[عُزّی]]" به [[قریش]] و [[کنانه]] اختصاص داشت و از آن به بزرگی یاد می‌‌کردند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج ۱، ص۵۵؛ ازرقی، اخبار مکه، ج ۱، ص۱۲۶؛ ابن کثیر، تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص۲۷۲.</ref>. بنی کنانه مانند دیگر [[اعراب]] به وقت [[موسم حج]]، پیش از حرکت به سوی [[مکه]] نزد بت خود می‌‌رفتند و پس از انجام [[نیایش]]، تلبیه گویان عازم مکه می‌‌شدند. تلبیه خاص بنی کنانه {{عربی|لبيك اللهم لبيك للهم لبيك، اليوم يوم التعريف، يوم الدعاء والوقوف"}} بود<ref> یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص۲۵۵.</ref>.


از بدعتهای دیگری که کنانیها همپای [[مشرکان قریش]] در [[مراسم حج]] نهادند، ترک وقوف در [[عرفه]] بود. آنها از سر [[همراهی]] با [[قریش]] در موسم [[حج]] در [[مکه]] می‌‌ماندند و به [[عرفات]] نمی‌‌رفتند، در حالی که وقوف در عرفه را از [[مناسک]] [[حج ابراهیمی]] می‌‌دانسته، خود نیز به آن [[اقرار]] داشتند. این [[بدعت]]، تا [[ظهور اسلام]] نیز ادامه داشت. خداوند با نزول آیه ۱۹۹ بقره / ۲ همگی را [[دستور]] داد تا به عرفات وقوف کرده، از آنجا به [[مشعرالحرام]] و سپس به مِنا کُوچ کنند: «... فَاِذا اَفَضتُم مِن عَرَفـت فَاذکُروا اللّهَ عِندَ المَشعَرِ الحَرامِ... ثُمَّ‌‌اَفیضوا مِن حَیثُ اَفاضَ النّاسُو استَغفِروا اللّهَ اِنَّ اللّهَ غَفورٌ رَحیم»<ref>جامع البیان، مج ۲، ج ۲، ص ۳۹۸ ـ ۴۰۰.</ref>. [[طواف]] با [[بدن]] عریان، از دیگر بدعتهای بنی‌‌کنانه بود. آنان این گونه طواف را [[تقلید]] از نیاکان و [[فرمان خدا]] می‌‌پنداشتند.<ref>التکمیل و الاتمام، ص ۱۴۸ ـ ۱۴۹.</ref> [[خداوند]] برای [[تکذیب]] آنها این [[آیه]] را فرو فرستاد: «و اِذا فَعَلوا فـحِشَةً قالوا وجَدنا عَلَیها ءاباءَنا واللّهُ اَمَرَنا بِها قُل اِنَّ اللّهَ لا یَأمُرُ بِالفَحشاءِ اَتَقولونَ عَلَی اللّهِ ما لا تَعلَمون».([[اعراف]] / ۷، ۲۸) گفته شده: بدعتها و تحریفهای یاد شده همچنین [[تعصب]] فراوان بنی‌‌کنانه در [[حفاظت]] [[کعبه]] و اهتمام به [[مناسک]] [[حج]] بر اثر «حُمْسی» بودن آنان بوده است؛ بنی‌‌کنانه از جمله [[قریش]] و قبایلی دیگر از «حمس» به شمار می‌‌آمدند. حمسیها، خود را [[برتر]] و نسبت به [[مراسم]] و مناسک حج محکم‌‌تر می‌‌پنداشتند، از این رو، جابه جایی، [[تحریف]]، [[بدعت]] و [[تغییر]] در مناسک حج را [[حق]] خود می‌‌دانستند و بیش از دیگران به نگهداری کعبه اهمیت می‌‌دادند.<ref>السیر و المغازی، ص ۶۱، ۱۲۰؛ اخبار مکه، ج ۱، ص ۱۷۷ ـ ۱۷۹.</ref>
از دیگر [[اعتقادات]] بنی کنانه در [[عهد]] جاهلی [[اعتقاد]] به [[فرزند داشتن]] [[خداوند]] بود. آنان [[فرشتگان]] را [[دختران]] خداوند می‌‌پنداشتند<ref> قرطبی، تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص۱۱۶.</ref>.


==[[اعتقاد]] به [[فرزند داشتن]] خداوند==
بنی‌‌کنانه همچنین بر این امر [[اصرار]] داشتند که [[خداوند]] با [[جنیّان]] [[ازدواج]] کرد و حاصل آن دخترانی به نام [[ملائکه]] است<ref> قرطبی، تفسیر قرطبی، ج ۱۵، ص۱۳۴ ـ ۱۳۵.</ref>.<ref>[[علی محمدی یدک|محمدی یدک، علی]]، [[بنی کنانه (مقاله)|مقاله «بنی کنانه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۶]]؛ [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>
کنانیان می‌‌پنداشتند [[فرشتگان]] [[دختران]] خدایند، در حالی که خداوند در آیه ۵۷ نحل / ۱۶ با اشاره به این اعتقاد [[نادرست]]، خود را از داشتن فرزند منزه دانسته، می‌‌فرماید: «و‌‌یَجعَلونَ لِلّهِ البَنـتِ سُبحـنَهُ و لَهُم ما‌‌یَشتَهون». برخی گزارشها [[نزول]] این آیه را درباره [[کنانه]] و [[خزاعه]] می‌‌دانند.<ref>تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص ۱۱۶.</ref> بنی‌‌کنانه با [[اصرار]] می‌‌گفتند: [[خدا]] با [[جنیّان]] [[ازدواج]] کرده و حاصل آن دخترانی به نام [[ملائکه]] است.<ref>فسیر قرطبی، ج ۱۵، ص ۱۳۴ ـ ۱۳۵.</ref> خداوند با فرود آوردن آیه ۱۵۸ صافّات / ۳۷ دراین‌‌باره، از احضار [[جنیان]] برای [[کیفر]] در [[روز قیامت]] خبر داده و نسبت میان آنان با خدا را نسبت [[عبودیت]] و [[ربوبیت]] دانسته نه نسبت ولادت و [[فرزندی]]: «و‌‌جَعَلوا بَینَهُ و بَینَ الجِنَّةِ نَسَبـًا و لَقَد عَلِمَتِ الجِنَّةُ اِنَّهُم لَمُحضَرون».<ref>المیزان، ج ۱۷، ص ۱۷۳.</ref>


==[[بت پرستی]]==
== آداب و سنن [[جاهلی]] این قبیله ==  
کنانیها همچون دیگر [[قبایل]] [[عرب جاهلی]] به [[پرستش]] [[بت]] روی آوردند. بت «عُزّی» به [[قریش]] و [[کنانه]] اختصاص داشت و از آن به [[بزرگی]] یاد می‌‌کردند.<ref>السیرة‌‌النبویه، ج ۱، ص ۵۵؛ اخبار مکه، ج ۱، ص ۱۲۶؛ المفصل، ج ۶، ص ۲۳۷.</ref> برخی [[مفسران]] نیز ذیل [[آیه]] ۱۹ [[نجم]] / ۵۳ به این امر اشاره کرده‌‌اند: «اَفَرَءَیتُمُ اللّـتَ والعُزّی = آیا بت [[لات]] و عزّی را] که بی‌‌اثر است [دیدید».<ref> تفسیر قرطبی، ج ۱۷، ص ۹۹؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص ۲۷۲.</ref>
در کنار [[اخلاق]] [[رذیله]] و [[صفات نکوهیده]]، [[عرب جاهلی]] ـ از جمله کنانیان ـ از [[صفات نیک]] و [[سجایای اخلاقی]] ممتازی نیز برخوردار بودند که از جمله آنان می‌‌توان به [[خصلت]] [[پسندیده]] "[[بخشندگی]]" اشاره کرد. چندان که منابع، از [[سُلَمی بن نَوْفل]] از [[بنی‌‌دُیِل]] در شمار بخشنده‌‌ترین عرب‌های جاهلی (اجواد الجاهلیه) یاد کرده‌اند<ref>ابن کلبی، جمهرة النسب، ج ۱، ص۲۱۱؛ ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۱۴۱؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱۱، ص۱۰۷.</ref>. "مهمان نوازی" هم از دیگر [[ویژگی‌های اخلاقی]] [[کنانی‌ها]] در ایام [[جاهلیت]]، بود. بر پایه [[نقلی]]، ‌‌بنی‌‌کنانه رسم مهمان [[دوستی]] را از [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} به [[ارث]] برده<ref>قرطبی، تفسیر قرطبی، ج ۱۲، ص۳۱۷.</ref> و تنهایی خوردن و آشامیدن را بر خود [[حرام]] کرده بودند<ref>[[علی محمدی یدک|محمدی یدک، علی]]، [[بنی کنانه (مقاله)|مقاله «بنی کنانه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۶]]؛ [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>.


[[پرستش]] بت «[[سُواع]]» در منطقه [[نعمان]]<ref>المحبر، ص ۳۱۶؛ تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۵۵؛ الأعلام، ج ۵، ص ۲۳۴.</ref> و [[عبادت]] «هُبَل»<ref>المحبر، ص ۳۱۸؛ الأعلام، ج ۵، ص ۲۳۴.</ref> از آیینهای [[جاهلی]] اعضای بنی‌‌کنانه به شمار می‌‌رفت. [[خزیمه]] جد کنانه نخستین کسی بود که بت [[هبل]] را درون [[کعبه]] [[نصب]] کرد.<ref>الاصنام، ص ۲۸.</ref> [[مالک]] و ملکان، [[پسران]] کنانه، در [[محل]] سکونت خود بتی به نام «سعد» داشتند.<ref> السیرة‌‌النبویه، ج ۱، ص ۵۳.</ref> برخی این بت را از آنِ بنی‌‌بکر بن کنانه دانسته‌‌اند.<ref>تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۵۵.</ref> برابر گزارشهای موجود، هر قبیله‌‌ای که می‌‌خواست [[حج]] بگزارد، نزد بت خود می‌‌رفت، [[نماز]] و پس از آن تلبیه گفته، روانه [[مکه]] می‌‌شد. تلبیه بنی کنانه عبارت بود از: «لبیک اللهم لبیک، الیوم‌‌یوم‌‌التعریف، [[یوم]] الدعاء والوقوف».<ref>تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۵۵.</ref> بنی‌‌کنانه به سبب بزرگی و گستردگی در دوره [[جاهلیت]] و [[اسلام]] چهره‌‌های بنامی در زمینه‌‌های گوناگون داشته و بعضی [[حاکم]]، [[فرمانده]] و [[رئیس]] [[قبیله]] خود بوده‌‌اند.<ref>جمهرة النسب، ج ۱، ص ۲۰۸؛ المحبر، ص ۱۳۳؛ انساب الاشراف، ج ۱۱، ص ۱۰۶.</ref> گروهی در [[بخشندگی]]،<ref>جمهرة النسب، ج ۱، ص ۲۱۱؛ المحبر، ص ۱۴۱؛ انساب‌‌الاشراف، ج ۱۱، ص ۱۰۷.</ref> مهمان [[دوستی]]،<ref>سبائک الذهب، ص ۲۷۲.</ref>[[شجاعت]]،<ref>انساب الاشراف، ج ۱۱، ص ۱۰۷.</ref> [[شرف]] و جز اینها شهره بوده و دسته‌‌ای از جنگجویان و سواران زمانه خود به شمار می‌‌آمده‌‌اند.<ref>الاشتقاق، ص ۱۱۰، ۳۱۱؛ انساب الاشراف، ج ۱۱، ص ۱۰۷؛ سبائک الذهب، ص ۲۶۵.</ref> شاعر <ref>جمهرة النسب، ج ۱، ص ۲۱۱؛ انساب الاشراف، ج ۱۱، ص‌‌۱۰۸ ـ ۱۱۸.</ref>و نحوی <ref>جمهرة‌‌النسب، ج ۱، ص ۲۱۲؛ انساب الاشراف، ج ۱۱، ص ۱۱۰ ـ ۱۱۸؛ سبائک الذهب، ص ۲۷۱.</ref> نیز در میان این [[قوم]] بوده است.
== [[کنانی‌ها]] و تعامل با [[دین مبین اسلام]] ==
با آغاز [[دعوت الهی]] [[نبی خاتم]]{{صل}} و با توجه به محدوده جغرافیایی محل سکونتشان، برخی از [[مردم]] بنی‌‌کنانه در سلک نخستین کسانی قرار گرفتند که [[دعوت]] [[رسول خدا]]{{صل}} را [[اجابت]] کردند و به ایشان [[ایمان]] آوردند. از جمله این افراد، [[ابوذر غفاری]] بود که [[نخستین مسلمان]] از این [[قبیله]] و چهارمین ایمان آورنده به [[پیامبر]]{{صل}} [[لقب]] گرفت<ref>ابن کلبی، جمهرة النسب، ج ۱، ص۲۲۰؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱۱، ص‌‌۱۲۴ - ۱۲۸.</ref>.


==کنانی‌ها و [[اسلام]]==
پس از [[هجرت پیامبر]]{{صل}} به [[مدینه]] نیز، افراد معدودی از [[قبایل]] [[کنانی]] به [[اسلام]] روی آوردند، همچنین در گزارشی از [[عزم]] شماری از [[کنانی‌ها]] جهت [[پذیرش اسلام]] خبر داده شده و آمده است که برخی از آنان نزد نبی اکرم{{صل}} رفتند تا اسلام آورند؛ اما گروهی راه را بر ایشان بسته، آنها را کشتند و اموالشان را به [[غارت]] بردند.
با آغاز [[دعوت پیامبر]] به [[یگانه پرستی]]، بعضی اعضای بنی‌‌کنانه از نخستین کسانی بودند که این [[دعوت]] را [[اجابت]] کرده، به [[پیامبر]] [[ایمان]] آوردند. [[ابوذر غفاری]] [[نخستین مسلمان]] از کنانیان و چهارمین ایمان آورنده به پیامبر بود؛<ref>جمهرة النسب، ج ۱، ص ۲۲۰؛ انساب الاشراف، ج ۱۱، ص‌‌۱۲۴ - ۱۲۸.</ref> همچنین [[ایاس]]، [[خالد]]، [[عاقل]] و [[عامر]] پسران [[بکیر]]، از [[قبیله]] بنی‌‌لیث، [[نخستین مسلمانان]] کنانی بودند که در [[مکه]] و در مخفیگاه «دار [[ارقم]]» به اسلام گرویدند.<ref>جمهرة‌‌النسب، ج ۱، ص ۲۰۳ ـ ۲۰۵؛ انساب الاشراف، ج ۱۱، ص ۹۸ ـ ۹۹.</ref> در پی [[ناتوانی]] [[قریش]] در برابر دعوت پیامبر و [[مقاومت]] [[بنی هاشم]] در برابر دیگر [[قبایل]]، [[قریشیان]] در منطقه خیف [[کنانه]] هم قسم شدند تا با بنی‌‌هاشم و [[بنی عبدالمطلب]] [[ازدواج]] و [[داد و ستد]] نکنند تا آنان را مجبور کنند پیامبر را‌‌تحویل دهند.<ref>جمهرة‌‌النسب، ج ۲، ص ۱۹۲.</ref> پس از [[هجرت پیامبر به مدینه]] نیز افراد معدودی از قبایل کنانی به اسلام روی آوردند، چنان‌‌که آورده‌‌اند: مردی از کنانه که در مکه به [[دین]] پیامبر در‌‌آمده بود، پس از [[هجرت پیامبر]] از مکه، به قصد [[دیدار]] آن [[حضرت]] رهسپار [[مدینه]] شد؛ اما در میانه [[راه]] مرد. قومش که هنوز در [[شرک]] و [[کفر]] مانده بودند از روی [[تمسخر]] و [[استهزا]] گفتند: نه به آنچه می‌‌خواست رسید و نه در میان قوم خود ماند تا دفنش کرده، برایش عزا برپا کنند. در‌‌این‌‌باره آیه‌‌۱۰۰ [[نساء]] / ۴ نازل شد: «... ‌‌و‌‌مَن یَخرُج مِن بَیتِهِ مُهاجِرًا اِلَی اللّهِ و رَسولِهِ ثُمَّ یُدرِکهُ المَوتُ فَقَد وقَعَ اَجرُهُ عَلَی اللّهِ و کانَ اللّهُ غَفورًا رَحیمـا = و هرکس از [[خانه]] خویش هجرت‌‌کنان به سوی [[خدا]] و [[رسول]] بیرون آید، سپس [[مرگ]]، او را دریابد پس [[اجر]] و [[ثواب]] چنین کسی بر خداست و خدا پیوسته [[آمرزنده]] [[مهربان]] است».<ref>جامع‌‌البیان، مج ۴، ج ۵، ص ۳۲۶.</ref>


همچنین در گزارشی آمده است: شماری از کنانیها نزد [[پیامبر]] آمدند تا [[اسلام]] آورند؛ اما گروهی [[راه]] را بر ایشان بسته، آنها را کشتند و اموالشان را به [[غارت]] بردند. [[جبرئیل]] پیامبر را از این حادثه خبر داد و [[آیه]] ۳۳ [[مائده]] / ۵ را فرود آورد: «اِنَّما جَزؤُا الَّذینَ یُحارِبونَ اللّهَ ورَسولَهُ ویَسعَونَ فِی الاَرضِ فَسادًا اَن یُقَتَّلوا اَو یُصَلَّبوا اَو تُقَطَّعَ اَیدیهِم واَرجُلُهُم مِن خِلـف اَو یُنفَوا مِنَ الاَرضِ ذلِکَ لَهُم خِزیٌ فِی الدُّنیا ولَهُم فِی الأخِرَةِ عَذابٌ [[عَظیم]] = [[کیفر]] آنها که با خدا و پیامبرش به [[جنگ]] برمی‌‌خیزند و [[اقدام]] به [[فساد]] در روی [[زمین]] می‌‌کنند، فقط این است که اعدام شوند، یا به دار آویخته شوند یا دست و پای آنها به عکس یکدیگر [[بریده]] شود، یا از [[سرزمین]] خود [[تبعید]] گردند. این [[رسوایی]] آنها در دنیاست و در [[آخرت]] کیفر [[بزرگی]] دارند».<ref> روض‌‌الجنان، ج ۶، ص ۳۵۵.</ref>
کنانیان [[مسلمانی]] که در [[مدینه]] ساکن بودند حضوری فعال در وقایع و حوادث دوران [[نبوی]]{{صل}} داشتند که از آن جمله می‌‌توان به شرکت آنان در [[غزوات]] و جنگ‌هایی نظیر نبردهای [[خیبر]]<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱۱، ص۱۲۹ ـ ۱۳۰، ۱۳۴.</ref>، [[حنین]]<ref>ابن سلّام، النسب، ص۲۲۲؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱۱، ص۱۳۰.</ref>، [[فتح مکه]]<ref> واقدی، المغازی، ج ۲، ص۸۲۰.</ref> و چندین [[غزوه]] و سریه دیگر اشاره کرد. [[اعتماد]] [[رسول خدا]]{{صل}} به بعضی از آنان چنان بود که وقتی برای [[حج]] یا غزوه‌‌ای به بیرون از مدینه می‌‌رفت، از برخی چهره‌های [[کنانی‌ها]] در سمت [[جانشینی]] خود استفاده می‌‌کرد. حضرت همچنین از برخی [[مسلمانان]] [[کنانی]] برای اجرای مأموریت‌های ویژه کمک گرفت<ref>ابن کلبی، جمهرة النسب، ج ۱، ص۲۱۶؛ ابن سلّام، النسب، ص۲۲۲؛ بلاذری، انساب‌‌الاشراف، ج ۱۱، ص۱۲۰ ـ ۱۲۱.</ref>. حضرت همچنین، در جریان فتح مکه در [[سال هشتم هجری]]، [[ابوجعد ضمری]] را برای فراخوانی قومش جهت مشارکت در این [[جنگ]] به میان قبیله‌‌اش اعزام کرد<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱۱، ص۱۲۲.</ref>.<ref>[[علی محمدی یدک|محمدی یدک، علی]]، [[بنی کنانه (مقاله)|مقاله «بنی کنانه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۶]].</ref>


پس از استقرار پیامبر در [[مدینه]]، به سبب وجود سکونتگاههای بسیاری از [[قبایل]] [[کنانه]] در نزدیکی مدینه و در مسیر کاروانهای تجاری [[مکه]] به [[شام]]، پیامبر با این دسته از آنان [[ارتباط]] بیشتری برقرار کرد و از آنجا که آ ن [[حضرت]] در اقدامهای نظامی خود کاروانهای تجاری [[قریش]] را مد نظر داشت به ناچار در تعقیب آنها از مناطق مسکونی برخی قبایل کنانی عبور می‌‌کرد. در همین اعزامها که عمدتاً در سالهای نخست پس از [[هجرت]] روی داد، قبایل مزبور (بنی‌‌مدلج، [[بنی ضمره]] و...) با [[رسول خدا]] [[پیمان]] عدم تعرض بسته، از [[همراهی]] با قریش روی گردانیدند. بر اساس صلحنامه‌‌ای که میان رسول خدا و جمعیتی از بنی [[کنانه]] در [[غزوه ابواء]] بسته شد، این دسته از کنانیها [[متعهد]] شدند تا از هرگونه برتری‌‌مالی و نفری نسبت به [[مسلمانان]] بپرهیزند و [[دشمنان اسلام]] را [[یاری]] ندهند <ref> المغازی، ج ۱، ص ۱۲.</ref> [[همکاری]] نکردن دسته‌‌ای از بنی‌‌کنانه با [[مشرکان قریش]] در [[جنگ بدر]]، [[گواه]] دیگری است بر اینکه آنان از [[دشمنی]] با مسلمانان کناره می‌‌گرفتند. برپایه خبرهای آمده در ذیل [[آیه]] ۴۸ [[انفال]] / ۸، [[شیطان]] با وسوسه‌‌های خود مشرکان قریش را برای [[جنگ]] با [[پیامبر]] و پیروانش تحسین و [[تشویق]] می‌‌کرد. او وقتی که [[مشرکان]] را از همکاری بنی کنانه با پیامبر بیمناک دید، خود را به شکل [[سراقة بن مالک]] از سران بنی‌‌کنانه درآورد <ref>جمهرة‌‌النسب، ج ۱، ص ۲۲۶؛ انساب الاشراف، ج ۱۱، ص‌‌۱۳۴.</ref>و به مشرکان قریش از بی‌‌طرفی بنی‌‌کنانه در جنگ بدر [[اطمینان]] داد. وقتی که دو [[سپاه]] در برابر هم قرار گرفتند، شیطان [[فرشتگان]] بسیاری دید که برای [[امداد]] [[مؤمنان]] فرود آمده بودند. او گریخت و از پی وی [[سپاه مشرکان]] از هم گسیخت و [[درهم]] [[شکست]]. [[خداوند]] با [[یادآوری]] این ماجرا آیه ۴۸ انفال / ۸ را نازل کرد: «و اِذ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیطـنُ اَعمــلَهُم وقالَ لا غالِبَ لَکُمُ الیَومَ مِنَ‌‌النّاسِ و اِنّی جارٌ لَکُم فَلَمّا تَراءَتِ الفِئَتانِ نَکَصَ عَلی عَقِبَیهِ و قالَ اِنّی بَرِیءٌ مِنکُم اِنّی اَری ما لاتَرَونَ اِنّی اَخافُ اللّهَ واللّهُ شَدیدُ العِقاب»<ref>جامع‌‌البیان، مج ۶، ج ۱۰، ص ۲۵ ـ ۲۷؛ مجمع‌‌البیان، ج ۴، ص ۴۷۷ ـ ۴۷۸؛ تفسیر بیضاوی، ج ۳، ص ۱۱۳.</ref>. هرچند احتمال ساختگی بودن چنین اخباری وجود دارد؛ اما می‌‌توان پذیرفت که [[پیمان]] برخی [[قبایل]] کنانی با پیامبر و بی طرفی آنان‌‌در‌‌جنگ [[بدر]] موجبات [[نگرانی]] [[قریش]] را فراهم آورده است.
در مقابل این دسته از [[کنانی‌ها]]، بخش اعظم این [[قبیله]] ضمن رد پذیرش اسلام، در رویارویی‌ای مستقیم و آشکار با [[دعوت]] [[رسول خدا]]{{صل}} و مقابله با [[بنی هاشم]]، با [[قریشیان]] در منطقه [[خیف]] [[کنانه]] هم قسم شدند تا با بنی‌‌هاشم و [[بنی عبدالمطلب]] [[ازدواج]] و [[داد و ستد]] نکنند تا بدین طریق، آنان را مجبور کنند تا [[پیامبر]]{{صل}} را ‌‌تحویل دهند<ref>بخاری، صحیح بخاری، ج۴، ص۳۳؛ ابن کثیر، السیرة النبویه، ج۴، ص۴۰۸.</ref>.


خداوند با [[نزول آیه]] ۸ ممتحنه / ۶۰، مسلمانان را از [[نیکی]] و [[انصاف]] نسبت به این گروه منع نکرد: «(لا‌‌یَنهـکُمُ اللّهُ عَنِ الَّذینَ لَم یُقـتِلوکُم فِی الدّینِ ولَم یُخرِجوکُم مِن دیـرِکُم اَن تَبَرّوهُم وتُقسِطو ا اِلَیهِم اِنَّ اللّهَ یُحِبُّ المُقسِطین = [[خدا]] شما را از [[نیکی]] و رعایت [[عدالت]] نسبت به کسانی که در امر [[دین]] با شما [[پیکار]] نکردند و از [[خانه]] و دیارتان بیرون نراندند، باز نمی‌‌دارد؛ زیرا [[خداوند]] [[عدالت پیشگان]] را [[دوست]] دارد»..<ref> البحر المحیط، ج ۱۰، ص ۱۵۶.</ref>
علاوه بر بدر، برخی گزارش‌ها هم از حضور [[زنان]]<ref> واقدی، المغازی، ج ۱، ص۲۰۲.</ref> و مردان کنانی در [[سپاه مشرکان]] در [[اُحُد]]<ref>ابن اسحاق، السیرو المغازی، ص۳۲۲ ـ ۳۲۳؛ واقدی، المغازی، ج ۱، ص۲۰۳؛ ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۲۴۶.</ref> و نیز گروهی از آنان از جمله [[عمرو بن ‌‌عبدود]]<ref> ابن درید، الاشتقاق، ص۱۱۰.</ref> در [[خندق]]<ref> واقدی، المغازی، ج ۲، ص۴۵۵؛ ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۲۴۶؛ ابن درید، الاشتقاق، ص۱۱۰.</ref> حکایت دارند.


برخی گزارشها از حضور [[زنان]].<ref> المغازی، ج ۱، ص ۲۰۲.</ref> و مردان کنانی در [[سپاه مشرکان]] در [[اُحُد]]<ref>السیروالمغازی، ص ۳۲۲ ـ ۳۲۳؛ المغازی، ج ۱، ص ۲۰۳؛ المحبر، ص ۲۴۶.</ref> و نیز گروهی از آنان از جمله عمرو‌‌بن‌‌عبدود<ref> الاشتقاق، ص ۱۱۰.</ref> در [[خندق]].<ref> المغازی، ج ۲، ص ۴۵۵؛ المحبر، ص ۲۴۶؛ الاشتقاق، ص ۱۱۰.</ref> خبر داده‌‌اند. گزارشی نیز ذیل [[آیه]] ۹ [[احزاب]] / ۳۳ آمده است که بر شرکت بنی‌‌کنانه در [[جنگ خندق]] دلالت دارد: «یـاَیُّها الَّذینَ ءامَنوا اذکُروا نِعمَةَ اللّهِ عَلَیکُم اِذ جاءَتکُم جُنودٌ فَاَرسَلنا عَلَیهِم ریحـًا وجُنودًا لَم تَرَوها و کانَ‌‌اللّهُ بِما تَعمَلونَ بَصیرا = ای کسانی که [[ایمان]] آورده‌‌اید، [[نعمت]] خدا را بر خود به یاد آورید، در آن هنگام که لشکرها] ی‌‌عظیم [به سراغ شما آمدند؛ ولی ما [[طوفان]] [[سختی]] بر آنان فرستادیم و لشکریانی که آنها را نمی‌‌دیدید و خدا همواره به آنچه انجام می‌‌دهید بیناست».
در [[سال نهم هجری]] معروف به "[[عام‌‌الوفود]]"، برخی از تیره‌‌ها و [[طوایف]] [[کنانی]] در کنار دیگر هیئت‌ها و گروه‌ها نزد [[رسول]] [[ختمی مرتبت]]{{صل}} رفتند و [[اسلام]] پذیرفتند که از میان این گروه‌ها می‌‌توان به هیئت‌های بنی‌‌علیم به [[ریاست]] «قطن» و «أنس» پسران [[حارثه]]، بنی‌‌لیث به ریاست [[صعب بن جثامه]] و بنی‌‌بکیر به ریاست [[عدی بن شراحیل]] اشاره کرد<ref> یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص۶۱.</ref>. بر این اساس عمده کنانیان تا سال‌های پایانی [[حیات پیامبر]]{{صل}} [[مسلمان]] نشده بودند<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>.


در [[سال نهم هجری]] و با [[نزول]] [[سوره]] [[برائت]]، از حضور [[مشرکان]] در [[مکه]] جلوگیری شد؛ اما این [[حکم]] شامل [[قبایل]] [[مشرک]] همپیمان با [[پیامبر]] که عمدتاً کنانی بودند نمی‌‌گردید، از این رو ذیل برخی [[آیات]] [[سوره توبه]] از [[پایبندی]] ایشان به پیمانهایشان سخن به میان آمده‌‌است.
== کنانیان و دوران [[خلافت]] خلفای ثلاث ==
[[مردم]] [[کنانه]] ـ سوای از [[قبیله]] بزرگ [[قریش]] و تیره‌های بنام و مشهور آن خصوصاً [[بنی هاشم]] و [[بنی امیه]] که نقشی اساسی در حوادث و رخدادهای [[صدر اسلام]] داشتند، ـ حضور فعال و مؤثری در وقایع و [[جریانات سیاسی]] ـ [[اجتماعی]] دوران [[خلافت اسلامی]] ایفا نمودند. از نمودهای بارز [[رفتارهای سیاسی]] ـ اجتماعی آنان در این دوران، شرکت در [[فتوحات اسلامی]] است. در فتح توج<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۳۹.</ref> و [[پرچمداری]] [[سپاه اسلام]] در فتح [[کرمان]]<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۵۵۳.</ref> و نیز پرچمداری سپاه اسلام در فتح فسا و دارابجرد حضور داشتند<ref>محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۴، ص۹۴.</ref>. حضور در [[فتوحات]] [[ایران]] و [[جنگ قادسیه]] نیز، مصداقی دیگر از [[همراهی]] و مشارکت وسیع این قبیله در امر فتوحات است<ref>محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۳، ص۴۹۶.</ref>.


برابر گزارشهایی که ذیل آیه ۷ [[توبه]] / ۹ [[مشاهده]] می‌‌شود، [[بنی ضمره]] <ref>الکشاف، ج ۲، ص ۲۴۹.</ref> و [[بنی بکر]] <ref>جامع‌‌البیان، مج ۶، ج ۱۰، ص ۱۰۷.</ref> از تیره‌‌های مشهور کنانی، بر [[پیمان]] خود با پیامبر [[استوار]] مانده، همانند [[قریش]] و سایر گروهها [[عهد]] نشکستند. خداوند در این باره فرمود: «کَیفَ یَکونُ لِلمُشرِکینَ عَهدٌ عِندَ اللّهِ و عِندَ رَسولِهِ اِلاَّ الَّذینَ عـهَدتُم عِندَ المَسجِدِ الحَرامِ فَمَا استَقـموا لَکُم فَاستَقیموا لَهُم اِنَّ اللّهَ یُحِبُّ المُتَّقین = چگونه برای [[مشرکان]] پیمانی نزد [[خدا]] و [[رسول]] او خواهد بود، مگر کسانی که نزد [[مسجدالحرام]] با آنان [[پیمان]] بستید، پس تا زمانی که در برابر شما [[وفادار]] باشند، شما نیز [[وفاداری]] کنید، که [[خداوند]] [[پرهیزگاران]] را [[دوست]] دارد»؛ همچنین از اخباری که ذیل [[آیه]] ۴ همین [[سوره]] آمده، دانسته می‌‌شود که مراد از «اِلاَّ الَّذینَ عـهَدتُم مِنَ المُشرِکینَ»... گروههایی از بنی‌‌کنانه شامل [[بنی ضمره]] و بنی مدلج بوده است. آنان از همپیمانان [[پیامبر]] بودند و بر سر پیمان خود به [[درستی]] ماندند.<ref> مجمع‌‌البیان، ج ۵، ص ۱۸؛ روض‌‌الجنان، ج ۹، ص ۱۷۸؛ الدرالمنثور، ج ۳، ص ۲۱۲.</ref> به نظر می‌‌رسد آخرین رویارویی [[مسلمانان]] با کنانیها در [[سریّه]] بنی جزیمه صورت گرفت. خالدبن [[ولید]] در این سریّه بسیاری از ایشان را به ناحق کشت <ref>المغازی، ج ۳، ص ۸۸۳؛ جمهرة النسب، ج ۱، ص ۲۲۸؛ انساب‌‌الاشراف، ج ۱۱، ص ۱۳۵ ـ ۱۳۶.</ref>
علاوه بر فتوحات، نام تنی چند از [[رجال]] این [[طایفه]] در شمار [[فرمانداران]] و عمال [[حکومتی]] خلفای ثلاث ذکر شده‌اند که از جمله آنان می‌‌توان به نام [[عبدالرحمن بن علقمه کنانی]] اشاره کرد. وی که از عمال [[عمر بن خطاب]] بر [[فلسطین]] بود<ref>ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۴، ص۳۴۳.</ref>، امارتش تا ایام [[خلافت عثمان]] نیز ادامه یافت<ref>محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۴، ص۲۸۹؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۴، ص۳۴۳.</ref>. در [[زمان عثمان]] و در پی ایجاد [[انحرافات]] وسیع و بروز [[فساد]] شدید [[عقیدتی]] ـ [[سیاسی]] ـ [[اجتماعی]]، [[جامعه اسلامی]] رفته رفته عرصه [[اعتراضات]] مردمی علیه [[خلیفه]] گردید و با بی‌توجهی [[دستگاه خلافت]]، این اعتراضات اوج گرفت تا جایی که جمعی از معترضین از اقصی نقاط [[سرزمین‌های اسلامی]] خود را به [[مدینه]] رساندند. در این واقعه که سرانجامش قتل عثمان بود، برخی از چهره‌های کنانی حضور داشتند<ref> بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۵۴۹.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>
== کنانیان و دوران [[خلافت امیرالمؤمنین]] ==
از دیگر عرصه‌های حضور [[اجتماعی]] ـ [[سیاسی]] [[کنانی‌ها]] در وقایع و حوادث [[صدر اسلام]]، مشارکت ایشان در رخدادهای دوران [[خلافت علی]]{{ع}} ـ خصوصاً در جنگ‌های سه گانه آن حضرت ـ است. نقل است که در جریان [[فتنه]] [[جمل]] که در آن گروهی از [[مسلمانان]] به سرکردگی [[عایشه]] و [[طلحه]] و [[زبیر]]، [[عهد]] شکستند و علیه [[امام]] و خلیفه به [[حق]] [[مسلمین]] سر به [[شورش]] نهادند، علاوه بر [[قریش]]، جمعی از دیگر تیره‌ها و [[طوایف]] [[کنانه]] در هر دو سوی میدان حضور داشتند<ref>دینوری، الاخبار الطوال، ص۱۴۶.</ref>.


برخی دیگر از اعضا و تیره‌‌های کنانی [[سال نهم هجری]] معروف به «عام‌‌الوفود» در کنار دیگر هیئتها و گروهها نزد پیامبر آمده، [[اسلام]] آوردند که در این میان می‌‌توان به هیئتهای بنی‌‌علیم به [[ریاست]] قطن و [[أنس]] پسران [[حارثه]]، بنی‌‌لیث به ریاست صعب بن جثامه و بنی‌‌بکیر به ریاست [[عدی]] بن [[شراحیل]] اشاره کرد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۶۱.</ref> بر این اساس عمده کنانیان تا سالهای پایانی [[حیات پیامبر]] [[مسلمان]] نشدند. نبردهای [[خیبر]]،<ref>انساب الاشراف، ج ۱۱، ص ۱۲۹ ـ ۱۳۰، ۱۳۴.</ref>[[حنین]]،<ref> النسب، ص ۲۲۲؛ انساب الأشراف، ج ۱۱، ص ۱۳۰.</ref> [[فتح مکه]]<ref> المغازی، ج ۲، ص ۸۲۰.</ref> و چندین [[غزوه]] و سریه دیگر از میدانهایی بود که معدود مسلمانان [[کنانه]] در آنها شرکت کردند.
[[بنی کنانه]] در [[صفین]] نیز در هر دو جانب میدان مشارکت فعالی داشتند. پس از [[رویارویی]] دو [[سپاه]] و قطعیت یافتن [[جنگ]]، دو طرف [[مبارزه]]، به [[آرایش]] سپاه خود پرداختند و ضمن بستن پرچم‌ها، [[فرماندهان لشکر]] خود را مشخص کردند. در آغاز نبرد، برخی از [[شجاعان]] دو [[لشکر]] هماورد‌ طلبیدند و به [[نبرد تن به تن]] پرداختند<ref>نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۲۷۶-۲۷۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، ص۳۰.</ref>.


[[اعتماد]] پیامبر به بعضی از مسلمانان بنی‌‌کنانه چنان بود که وقتی برای [[حج]] یا غزوه‌‌ای به بیرون از [[مدینه]] می‌‌رفت، کسی از کنانیها را در جای خود می‌‌نشاند. عویف بن أضبط،<ref> اسدالغابه، ج ۴، ص ۱۵۷؛ الاصابه، ج ۴، ص ۶۱۹.</ref>[[کلثوم بن حصین]] <ref>جمهرة النسب، ص ۲۲۶؛ النسب، ص ۲۲۲؛ انساب الاشراف، ج ۱۱، ص ۱۳۰ ـ ۱۳۱.</ref> و [[سباع بن عرفطه]] <ref>مسند احمد، ج ۲، ص ۳۴۵؛ المستدرک، ج ۲، ص ۳۳.</ref> از این جمله بوده‌‌اند. [[پیامبر]] از برخی [[مسلمانان]] کنانی برای اجرای مأموریتهای ویژه کمک می‌‌گرفت؛ از جمله [[عمرو بن امیه]] ضمری که [[رسول خدا]] او را برای چند [[مأموریت]] به کار گرفت؛ [[قتل]] [[ابو سفیان]]، [[دعوت]] [[نجاشی]] به [[اسلام]]، استقبال از [[سپاه]] جعفربن [[ابی طالب]]، برگرداندن جنازه [[خبیب بن عدی]] از [[یاران پیامبر]] و...؛<ref>جمهرة النسب، ج ۱، ص ۲۱۶؛ النسب، ص ۲۲۲؛ انساب‌‌الاشراف، ج ۱۱، ص ۱۲۰ ـ ۱۲۱.</ref>همچنین [[ابوجعد]] ضمری را برای فراخوانی قومش در [[غزوه]] [[فتح مکه]] به میان قبیله‌‌اش فرستاد.<ref> انساب الاشراف، ج ۱۱، ص ۱۲۲.</ref>
در [[نبرد با خوارج]] نیز [[کنانی‌ها]] در هر دو سوی میدان حضور داشتند. چندان که [[زید بن حصن کنانی]] را از رؤسای [[خوارج]] گفته‌اند و آورده‌اند که خارجیان پیش از [[عبدالله بن وهب راسبی]]، [[ریاست]] و [[رهبری]] خود را به او پیشنهاد داده بودند اما او نپذیرفته بود<ref>ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۱۳۱.</ref>.


==واژگان کنانی در [[قرآن]]==
در [[سپاه امیرالمؤمنین]]{{ع}} هم نام برخی از چهره‌های کنانی به چشم می‌‌خورد که از جمله آنان می‌‌توان به نام [[ابوالمعتمر جیش بن ربیعه کنانی]] اشاره کرد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبریج۵، ص۸۷؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۳۴۶.</ref>. در گزارشات مربوط به غارات [[معاویه]] علیه سرزمین‌های تحت [[فرمان علی]]{{ع}} هم، نام برخی از [[کنانی‌ها]] به چشم می‌‌خورد<ref>ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۴، ص۲۲۴.</ref>.
بر پایه گزارشی، گروهی از واژگان قرآن به لهجه و لغت [[کنانه]] نازل شده است. [[سیوطی]] در گزارشی‌‌۱۷ نمونه از این واژه‌‌ها را بر می‌‌شمرده که عبارت‌‌اند از: السفهاء ([[نادانان]])، [[خاسئین]] (رانده شدگان)، شطر (سمت و سو)، خِلاق (بهرهمَلوکاً ([[آزاد]])، قَبیلاً (رویارو)، مُعْجزین ([[ناتوان]] کنندگان) یَعزُب ([[پنهان]] می‌‌شود)، ولاترکنوا (متمایل نشوید)، فَجْوَة (جای وسیع)، مَوْئلا ([[پناه]] و گریزگاه)، مُبْلِسون (ناامیدان)، دُحُوراً (رانده شدن)، الخَرّاصون ([[دروغگویان]])، أسفاراً (نوشته‌‌ها)، أُقِّتَت (جمع‌‌شده)، کَنود ([[ناسپاس]]).<ref>الاتقان، ج ۱، ص ۴۱۹.</ref>


<ref>[[علی محمدی یدک|محمدی یدک، علی]]، [[بنی‌کنانه (مقاله)|مقاله «بنی‌کنانه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۶.</ref>
همچنین در جریان [[حمله]] [[سپاهیان معاویه]] به [[مصر]] و حوادث پیرامون آن، که به [[تصرف]] مصر به‌دست قوای شامی انجامید، برخی از [[کنانی‌ها]] در کنار [[محمد بن ابوبکر]] ـ فرماندار علی{{ع}} در مصر ـ حضور داشتند<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۳۹۸.</ref>. در جمع [[کارگزاران علی]]{{ع}} نیز ـ علاوه بر [[کارگزاران]] [[قریشی]] ـ می‌‌توان از [[ابوالاسود دوئلی]] نام برد. وی در [[بصره]] عهده‌دار امر [[قضا]] از سوی [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بود<ref>ابن خلدون، تاریخ، ج۲، ص۶۳۸.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>


== [[بنی کنانه]] و حضور در برخی وقایع دوران [[اموی]] ==
بی‌تردید [[حادثه کربلا]] از جمله حوادث و وقایع بسیار مهم دوران [[حکومت امویان]] است. در این واقعه علاوه بر [[قریشیان]]، جمعی از [[مردم]] [[کنانه]] از تیره‌ها و [[طوایف]] دیگر این [[قبیله]] بزرگ حضور داشتند<ref>محمد بن جریرطبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، ص۴۴۲؛ ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۷۲؛ ابن‌نما حلی، مثیر الاحزان، ص۵۸.</ref>. واقعه [[توابین]] نیز از دیگر عرصه‌هایی است که کنانیان در آن نقش پر رنگ و گسترده‌ای داشتند. از چهره‌های نامدار این [[قبیله]] در این رویداد، [[ولید بن غصین کنانی]] است<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۵، ۵۸۳؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۶، ص۲۰۹؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۶، ص۳۵. </ref>.


== جستارهای وابسته ==
[[قیام مختار]] نیز [[شاهد]] حضور برخی از [[کنانی]] هاست. بر پایه برخی گزارشات، [[ابوطفیل کنانی]] از جمله این افراد است که ضمن حضور در [[سپاه]] مختار، [[پرچمداری]] [[لشکر]] او را بر عهده داشت<ref>ابن قتیبه، المعارف، ص۳۴۱. ابن قتیبه در ادامه، وی را از معتقدان به مسأله "رجعت" دانسته، که این امر حاکی از اندیشه‌های ناب شیعی ـ اسلامی در این صحابی گرانقدر است.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>


==منابع==
== منابع ==
*[[پرونده:000057.jpg|22px]] [[علی محمدی یدک|محمدی یدک، علی]]، [[بنی‌کنانه (مقاله)|مقاله «بنی‌کنانه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۶''']]
{{منابع}}
# [[پرونده:42439.jpg|22px]] [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[قبایل عرب مکه (مقاله)|قبایل عرب مکه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲''']]
# [[پرونده:13681302.jpg|22px]] [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]]
# [[پرونده:000057.jpg|22px]] [[علی محمدی یدک|محمدی یدک، علی]]، [[بنی کنانه (مقاله)|مقاله «بنی کنانه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۶''']]
# [[پرونده:54567.jpg|22px]] [[علی محمدی یدک|محمدی یدک، علی]]، [[بنی کنانه (مقاله)|مقاله «بنی کنانه»]]، [[دانشنامه حج و حرمین شریفین ج۴ (کتاب)|'''دانشنامه حج و حرمین شریفین ج۴''']]
{{پایان منابع}}


==پانویس==
== پانویس ==
{{یادآوری پانویس}}
{{پانویس}}
{{پانویس2}}


[[رده:بنی‌کنانه]]
{{قبایل عرب}}
[[رده:مدخل]]
 
[[رده:قبیله‌های عرب]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳۰ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۲۰:۵۴

بنی‌کنانه از قبایل عرب عدنانی است که موطن آنها در حجاز، یمن و مناطق دیگری بود که با گسترش فتوحات به سرزمین‌های فتح‌شده ـ مانند: کوفه و شام ـ هجرت کردند. در زمان جاهلی مهم‌ترین سِمَت آنان حفاظت از کعبه و اهتمام به امور آن بود. قبل از اسلام بت‌پرست بودند و با ظهور اسلام برخی از آنان مسلمان شدند، اما عمده آنان در عام الوفود مسلمان گشتند. در بیشتر غزوات صدر اسلام حضور فعال داشتند. در زمان خلفا نیز در فتوحات شرکت و در جنگ صفین، جمل و نهروان در هر دو سپاه عده‌ای از این قبیله حضور داشتند.

نسب قبیله

بنی‌‌کنانه مجموعه قبایل عرب عدنانی بودند که نسبشان به ابونضر کنانة بن خزیمة بن مدرکة بن الیاس بن مضر بن نزار بن معد ‌بن عدنان می‌‌رسید[۱]. برای کنانة بن خزیمه، ـ جد سیزدهم رسول خدا(ص) ـ پسران بسیاری برشمرده شده که تعدادشان را تا چهارده نفر هم گفته‌اند. این فرزندان خود منشأ قبیله‌‌های کوچک و بزرگ دیگری شدند[۲]. هرچند بنی کنانه در مقطعی از تاریخ، همگی یک مجموعه را تشکیل می‌‌دادند و گاه برخی از ویژگی‌های یکی از قبایل کنانه، به عموم آنها نسبت داده شده است؛ اما از گزارش‌ها چنین برمی‌‌آید که در عصر نبوی(ص)، قریش که خود بخشی از کنانه بودند، مجموعه‌‌ای مستقل به شمار می‌‌آمده‌‌اند[۳].

گستردگی قبیله کنانه و نقش و جایگاه آنان در رخدادهای دوران جاهلیت و پس از آن، سبب شد تا بعدها روایاتی در فضیلت و برتری آنها گزارش شود[۴].

مواطن کنانه

با توجه به گستردگی کنانی‌ها، آنان در عصر جاهلی در مناطق وسیعی از حجاز، تهامه و یمن[۵] از جمله مکه و اطراف آن[۶]، مدینه[۷] و برخی نواحی دیگر مانند ودان[۸]، مطهر[۹] و بیض[۱۰] پراکنده بودند و از آبهایی مانند التّلاعه در حجاز و عقود[۱۱] و نیز چاه‌های بدر[۱۲] بهره می‌‌بردند. آنان رفته رفته و بخصوص در ایام فتوحات اسلامی در اقصی نقاط جهان منتشر شدند. برخی از ایشان به کوفه[۱۳] و شام[۱۴] و بعضی نیز به مصر[۱۵] مهاجرت کردند.

آنان در ایام جاهلی، بازاری به نام "مجنه" ـ که در اطراف مکه و در دل سرزمین‌های بنی کنانه قرار داشت ـ[۱۶] را به خود اختصاص داده بودند. این بازار پس از بازار عکاظ، در ده روز پایانی ماه ذیقعده برپا می‌‌شد[۱۷].[۱۸]

تاریخ جاهلی بنی کنانه

جنگ‌های جاهلی

آنان در ایام جاهلیت در نبردها و ستیزه‌های بزرگ و مشهوری مشارکت داشتند که جنگ کنانه با قریش در "ذات نکیف"[۱۹] و "یوم مشلل"[۲۰] و درگیری بنی ضمره کنانی با قریش[۲۱] از جملۀ آن است. بنی‌‌کنانه همچنین جنگ‌هایی را با قبیله خزاعه انجام داد که از جمله آن می‌‌توان به جنگ "عتود" و ستیزی که در "الخریم" ـ موضعی در یمامه ـ رخ داد، اشاره کرد[۲۲].[۲۳]

درگیری‌های دوران جاهلیت بنی‌‌کنانه با دیگر قبایل، حتی ماه‌های حرام را هم در ‌‌بر می‌‌گرفت. بنی‌‌کنانه از چهار جنگ فجار در نبرد آن شرکت داشتند. فجار اول، میان کنانه و قریش با قبیله قیس‌ بن عیلان درگرفت[۲۴] فجار دوم بین قریش و کنانه[۲۵] و در فجار سوم، بنی‌‌کنانه با تیره‌‌ای از هوازن درگیر شدند[۲۶].[۲۷]

حفاظت از کعبه و اهتمام به امور آن

کنانی‌ها در ایام جاهلی، از متولیان کعبه بودند[۲۸]. آنان توجه و اهتمام ویژه‌ای به امور مکه داشتند و ضمن تلاش در حفظ کعبه و دور نگهداشتن آن از تجاوز و ستم، در مقابل حرمت‌شکنی‌هایی که به خانه کعبه روا می‌‌شد، می‌‌ایستادند.

نقش آفرینی کنانی‌ها در ماجرای لشکرکشی ابرهه به مکه از دیگر مواردی است که در تاریخ جاهلیت بدان پرداخته شده است. رفتارهای بازدارنده کنانی‌ها در برابر توطئه ابرهه، هرچند از دغدغه ایشان برای حفاظت از کعبه خبر می‌‌داد، اما این رفتارها، خود بر انگیزه ابرهه در حمله به خانه خدا افزود[۲۹]. مقابله با گروهی که قصد داشتند حجرالاسود را از کعبه به صنعا در یمن ببرند تا اعراب را از حج بیت‌الله الحرام در مکه به صنعا بکشانند، از دیگر اقدامات بنی کنانه در راستای حفظ و صیانت از کعبه به شمار رفته است. بنی‌‌کنانه پس از اطلاع از قصد این عده، به مقابله با آنها برخاسته، بعضی را کشته و ‌‌برخی دیگر را اسیر کردند[۳۰].[۳۱]

نقل است که تعصبات فراوان بنی‌‌کنانه در حفاظت کعبه و اهتمام به مناسک حج، ریشه در "حُمْسی" بودن آنان داشت. بنی‌‌کنانه ـ از جمله قریش ـ و گروهی دیگر از قبایل عرب در شمار "حُمسی ها" قرار داشتند. حمسی‌ها، خود را برتر از دیگران و نسبت به مراسم و مناسک حج مقیّدتر می‌‌پنداشتند، از این رو، جابه‌جایی، تحریف، بدعت و تغییر در مناسک حج را حق خود می‌‌دانستند[۳۲].[۳۳] از جمله این بدعت‌ها و تحریف‌هایی که توسط آنها انجام گرفت، جا به جا کردن ماه‌های حرام بود. جابه‏‌جایی ماه‌های حرام از اختیاراتی بود که پس از تسلط خزاعی‌ها بر مکه، به بنی‌کنانه واگذار شد. از بدعت‌های دیگری که کنانی‌ها همپای مشرکان قریش در مراسم حج نهادند، ترک وقوف در عرفه بود. آنها از سر همراهی با قریش در موسم حج، در مکه می‌‌ماندند و به عرفات نمی‌‌رفتند، در حالی که وقوف در عرفه را از مناسک حج ابراهیمی می‌‌دانسته، خود نیز به آن اقرار داشتند. این بدعت، تا ظهور اسلام نیز ادامه داشت.

طواف با بدن عریان نیز، از دیگر بدعت‌ها و انحرافات بنی‌‌کنانه در انجام مناسک حج بود. آنان این گونه طواف را تقلید از نیاکان و فرمان خدا می‌‌پنداشتند[۳۴].[۳۵]

عقاید جاهلی بنی کنانه

کنانی‌ها همچون بسیاری دیگر از قبایل عرب شبه جزیره در ایام جاهلی به پرستش بت روی آورده بودند. بت "عُزّی" به قریش و کنانه اختصاص داشت و از آن به بزرگی یاد می‌‌کردند[۳۶]. بنی کنانه مانند دیگر اعراب به وقت موسم حج، پیش از حرکت به سوی مکه نزد بت خود می‌‌رفتند و پس از انجام نیایش، تلبیه گویان عازم مکه می‌‌شدند. تلبیه خاص بنی کنانه لبيك اللهم لبيك للهم لبيك، اليوم يوم التعريف، يوم الدعاء والوقوف" بود[۳۷].

از دیگر اعتقادات بنی کنانه در عهد جاهلی اعتقاد به فرزند داشتن خداوند بود. آنان فرشتگان را دختران خداوند می‌‌پنداشتند[۳۸].

بنی‌‌کنانه همچنین بر این امر اصرار داشتند که خداوند با جنیّان ازدواج کرد و حاصل آن دخترانی به نام ملائکه است[۳۹].[۴۰]

آداب و سنن جاهلی این قبیله

در کنار اخلاق رذیله و صفات نکوهیده، عرب جاهلی ـ از جمله کنانیان ـ از صفات نیک و سجایای اخلاقی ممتازی نیز برخوردار بودند که از جمله آنان می‌‌توان به خصلت پسندیده "بخشندگی" اشاره کرد. چندان که منابع، از سُلَمی بن نَوْفل از بنی‌‌دُیِل در شمار بخشنده‌‌ترین عرب‌های جاهلی (اجواد الجاهلیه) یاد کرده‌اند[۴۱]. "مهمان نوازی" هم از دیگر ویژگی‌های اخلاقی کنانی‌ها در ایام جاهلیت، بود. بر پایه نقلی، ‌‌بنی‌‌کنانه رسم مهمان دوستی را از حضرت ابراهیم(ع) به ارث برده[۴۲] و تنهایی خوردن و آشامیدن را بر خود حرام کرده بودند[۴۳].

کنانی‌ها و تعامل با دین مبین اسلام

با آغاز دعوت الهی نبی خاتم(ص) و با توجه به محدوده جغرافیایی محل سکونتشان، برخی از مردم بنی‌‌کنانه در سلک نخستین کسانی قرار گرفتند که دعوت رسول خدا(ص) را اجابت کردند و به ایشان ایمان آوردند. از جمله این افراد، ابوذر غفاری بود که نخستین مسلمان از این قبیله و چهارمین ایمان آورنده به پیامبر(ص) لقب گرفت[۴۴].

پس از هجرت پیامبر(ص) به مدینه نیز، افراد معدودی از قبایل کنانی به اسلام روی آوردند، همچنین در گزارشی از عزم شماری از کنانی‌ها جهت پذیرش اسلام خبر داده شده و آمده است که برخی از آنان نزد نبی اکرم(ص) رفتند تا اسلام آورند؛ اما گروهی راه را بر ایشان بسته، آنها را کشتند و اموالشان را به غارت بردند.

کنانیان مسلمانی که در مدینه ساکن بودند حضوری فعال در وقایع و حوادث دوران نبوی(ص) داشتند که از آن جمله می‌‌توان به شرکت آنان در غزوات و جنگ‌هایی نظیر نبردهای خیبر[۴۵]، حنین[۴۶]، فتح مکه[۴۷] و چندین غزوه و سریه دیگر اشاره کرد. اعتماد رسول خدا(ص) به بعضی از آنان چنان بود که وقتی برای حج یا غزوه‌‌ای به بیرون از مدینه می‌‌رفت، از برخی چهره‌های کنانی‌ها در سمت جانشینی خود استفاده می‌‌کرد. حضرت همچنین از برخی مسلمانان کنانی برای اجرای مأموریت‌های ویژه کمک گرفت[۴۸]. حضرت همچنین، در جریان فتح مکه در سال هشتم هجری، ابوجعد ضمری را برای فراخوانی قومش جهت مشارکت در این جنگ به میان قبیله‌‌اش اعزام کرد[۴۹].[۵۰]

در مقابل این دسته از کنانی‌ها، بخش اعظم این قبیله ضمن رد پذیرش اسلام، در رویارویی‌ای مستقیم و آشکار با دعوت رسول خدا(ص) و مقابله با بنی هاشم، با قریشیان در منطقه خیف کنانه هم قسم شدند تا با بنی‌‌هاشم و بنی عبدالمطلب ازدواج و داد و ستد نکنند تا بدین طریق، آنان را مجبور کنند تا پیامبر(ص) را ‌‌تحویل دهند[۵۱].

علاوه بر بدر، برخی گزارش‌ها هم از حضور زنان[۵۲] و مردان کنانی در سپاه مشرکان در اُحُد[۵۳] و نیز گروهی از آنان از جمله عمرو بن ‌‌عبدود[۵۴] در خندق[۵۵] حکایت دارند.

در سال نهم هجری معروف به "عام‌‌الوفود"، برخی از تیره‌‌ها و طوایف کنانی در کنار دیگر هیئت‌ها و گروه‌ها نزد رسول ختمی مرتبت(ص) رفتند و اسلام پذیرفتند که از میان این گروه‌ها می‌‌توان به هیئت‌های بنی‌‌علیم به ریاست «قطن» و «أنس» پسران حارثه، بنی‌‌لیث به ریاست صعب بن جثامه و بنی‌‌بکیر به ریاست عدی بن شراحیل اشاره کرد[۵۶]. بر این اساس عمده کنانیان تا سال‌های پایانی حیات پیامبر(ص) مسلمان نشده بودند[۵۷].

کنانیان و دوران خلافت خلفای ثلاث

مردم کنانه ـ سوای از قبیله بزرگ قریش و تیره‌های بنام و مشهور آن خصوصاً بنی هاشم و بنی امیه که نقشی اساسی در حوادث و رخدادهای صدر اسلام داشتند، ـ حضور فعال و مؤثری در وقایع و جریانات سیاسی ـ اجتماعی دوران خلافت اسلامی ایفا نمودند. از نمودهای بارز رفتارهای سیاسی ـ اجتماعی آنان در این دوران، شرکت در فتوحات اسلامی است. در فتح توج[۵۸] و پرچمداری سپاه اسلام در فتح کرمان[۵۹] و نیز پرچمداری سپاه اسلام در فتح فسا و دارابجرد حضور داشتند[۶۰]. حضور در فتوحات ایران و جنگ قادسیه نیز، مصداقی دیگر از همراهی و مشارکت وسیع این قبیله در امر فتوحات است[۶۱].

علاوه بر فتوحات، نام تنی چند از رجال این طایفه در شمار فرمانداران و عمال حکومتی خلفای ثلاث ذکر شده‌اند که از جمله آنان می‌‌توان به نام عبدالرحمن بن علقمه کنانی اشاره کرد. وی که از عمال عمر بن خطاب بر فلسطین بود[۶۲]، امارتش تا ایام خلافت عثمان نیز ادامه یافت[۶۳]. در زمان عثمان و در پی ایجاد انحرافات وسیع و بروز فساد شدید عقیدتی ـ سیاسی ـ اجتماعی، جامعه اسلامی رفته رفته عرصه اعتراضات مردمی علیه خلیفه گردید و با بی‌توجهی دستگاه خلافت، این اعتراضات اوج گرفت تا جایی که جمعی از معترضین از اقصی نقاط سرزمین‌های اسلامی خود را به مدینه رساندند. در این واقعه که سرانجامش قتل عثمان بود، برخی از چهره‌های کنانی حضور داشتند[۶۴].[۶۵]

کنانیان و دوران خلافت امیرالمؤمنین

از دیگر عرصه‌های حضور اجتماعی ـ سیاسی کنانی‌ها در وقایع و حوادث صدر اسلام، مشارکت ایشان در رخدادهای دوران خلافت علی(ع) ـ خصوصاً در جنگ‌های سه گانه آن حضرت ـ است. نقل است که در جریان فتنه جمل که در آن گروهی از مسلمانان به سرکردگی عایشه و طلحه و زبیر، عهد شکستند و علیه امام و خلیفه به حق مسلمین سر به شورش نهادند، علاوه بر قریش، جمعی از دیگر تیره‌ها و طوایف کنانه در هر دو سوی میدان حضور داشتند[۶۶].

بنی کنانه در صفین نیز در هر دو جانب میدان مشارکت فعالی داشتند. پس از رویارویی دو سپاه و قطعیت یافتن جنگ، دو طرف مبارزه، به آرایش سپاه خود پرداختند و ضمن بستن پرچم‌ها، فرماندهان لشکر خود را مشخص کردند. در آغاز نبرد، برخی از شجاعان دو لشکر هماورد‌ طلبیدند و به نبرد تن به تن پرداختند[۶۷].

در نبرد با خوارج نیز کنانی‌ها در هر دو سوی میدان حضور داشتند. چندان که زید بن حصن کنانی را از رؤسای خوارج گفته‌اند و آورده‌اند که خارجیان پیش از عبدالله بن وهب راسبی، ریاست و رهبری خود را به او پیشنهاد داده بودند اما او نپذیرفته بود[۶۸].

در سپاه امیرالمؤمنین(ع) هم نام برخی از چهره‌های کنانی به چشم می‌‌خورد که از جمله آنان می‌‌توان به نام ابوالمعتمر جیش بن ربیعه کنانی اشاره کرد[۶۹]. در گزارشات مربوط به غارات معاویه علیه سرزمین‌های تحت فرمان علی(ع) هم، نام برخی از کنانی‌ها به چشم می‌‌خورد[۷۰].

همچنین در جریان حمله سپاهیان معاویه به مصر و حوادث پیرامون آن، که به تصرف مصر به‌دست قوای شامی انجامید، برخی از کنانی‌ها در کنار محمد بن ابوبکر ـ فرماندار علی(ع) در مصر ـ حضور داشتند[۷۱]. در جمع کارگزاران علی(ع) نیز ـ علاوه بر کارگزاران قریشی ـ می‌‌توان از ابوالاسود دوئلی نام برد. وی در بصره عهده‌دار امر قضا از سوی امیرالمؤمنین(ع) بود[۷۲].[۷۳]

بنی کنانه و حضور در برخی وقایع دوران اموی

بی‌تردید حادثه کربلا از جمله حوادث و وقایع بسیار مهم دوران حکومت امویان است. در این واقعه علاوه بر قریشیان، جمعی از مردم کنانه از تیره‌ها و طوایف دیگر این قبیله بزرگ حضور داشتند[۷۴]. واقعه توابین نیز از دیگر عرصه‌هایی است که کنانیان در آن نقش پر رنگ و گسترده‌ای داشتند. از چهره‌های نامدار این قبیله در این رویداد، ولید بن غصین کنانی است[۷۵].

قیام مختار نیز شاهد حضور برخی از کنانی هاست. بر پایه برخی گزارشات، ابوطفیل کنانی از جمله این افراد است که ضمن حضور در سپاه مختار، پرچمداری لشکر او را بر عهده داشت[۷۶].[۷۷]

منابع

پانویس

  1. عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج ۳، ص۹۹۶ ـ ۹۹۷؛ زرکلی، الأعلام، ج ۵، ص۲۳۴.
  2. ابن کلبی، جمهرة النسب، ج ۱، ص۱۹۳؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱۱، ص۸۳؛ سویدی، سبائک الذهب، ص۲۶۴ ـ ۲۶۵.
  3. محمدی یدک، علی، مقاله «بنی کنانه»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۶.
  4. محمدی یدک، علی، مقاله «بنی کنانه»، دانشنامه حج و حرمین شریفین ج۴، ص۵۱۷؛ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، قبایل عرب مکه، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص۲۲۰-۲۲۱.
  5. ابن کلبی، جمهرة النسب، ج ۱، ص۱۹۳؛ ابن سلّام، النسب، ص۲۲۱؛ بلاذری، انساب‌‌الاشراف، ج ۱۱، ص۸۳، ۱۴۵؛ سویدی، سبائک الذهب، ص‌‌۲۶۵.
  6. ابن کلبی، جمهرة النسب، ج ۱، ص۲۳۰؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱۱، ص‌‌۱۳۸؛ المذهن السرحانی، جامع انساب قبائل العرب، ص۱۲۴؛ عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج ۳، ص۹۹۶، ۱۰۲۰.
  7. ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج ۷، ص۳۷۴.
  8. عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج ۳، ص۹۹۷.
  9. عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج ۳، ص۹۹۷.
  10. حموی، معجم البلدان، ج ۱، ص۵۳۱.
  11. عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج ۳، ص۹۹۷.
  12. عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۳، ص۸۹۰
  13. ابن سلّام، النسب، ص۲۲۳؛ بلاذری، انساب‌‌الاشراف، ج ۱۱، ص۱۳۸.
  14. عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج ۳، ص۹۹۶ ـ ۹۹۷؛ زرکلی، الأعلام، ج ۵، ص۲۳۴.
  15. ابن کلبی، جمهرة النسب، ج ۱، ص۱۹۳؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱۱، ص۸۳؛ سویدی، سبائک الذهب، ص۲۶۴ ـ ۲۶۵.
  16. ازرقی، اخبار مکه، ج ۱، ص۱۹۰.
  17. حموی، معجم البلدان، ج ۵، ص۵۸ ـ ۵۹.
  18. محمدی یدک، علی، مقاله «بنی کنانه»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۶؛ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  19. ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۲۴۶؛ ابن حبیب بغدادی، المنمق، ص۱۱۳ ـ ۱۱۵.
  20. ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۲۴۶.
  21. ابن حبیب بغدادی، المنمق، ص۱۲۳ ـ ۱۲۵.
  22. عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج ۳، ص۹۹۶ ـ ۹۹۷.
  23. محمدی یدک، علی، مقاله «بنی کنانه»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۶.
  24. ابن هشام، السیرة النبویه، ج ۱، ص۱۱۹ ـ ۱۲۰؛ ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۱۹۶؛ ابن حبیب بغدادی، المنمق، ص۱۶۰ ـ ۱۶۱.
  25. ابن حبیب بغدادی، المنمق، ص۱۶۱؛ سویدی، سبائک الذهب، ص۴۴۹؛ عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج ۳، ص۹۹۶ ـ ۹۹۷.
  26. سویدی، سبائک الذهب، ص۴۴۹.
  27. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  28. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج ۴، ص۹۱.
  29. ابن اسحاق، السیر وواقدی، المغازی، ص۶۱؛ جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج ۳، ص۵۱۰.
  30. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج ۴، ص۱۷.
  31. محمدی یدک، علی، مقاله «بنی کنانه»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۶.
  32. ابن اسحاق، السیر و المغازی، ص۶۱، ۱۲۰؛ ازرقی، اخبار مکه، ج ۱، ص۱۷۷ ـ ۱۷۹.
  33. محمدی یدک، علی، مقاله «بنی کنانه»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۶.
  34. ابن عسکر، التکمیل و الاتمام، ص۱۴۸ ـ ۱۴۹.
  35. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  36. ابن هشام، السیرة النبویه، ج ۱، ص۵۵؛ ازرقی، اخبار مکه، ج ۱، ص۱۲۶؛ ابن کثیر، تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص۲۷۲.
  37. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص۲۵۵.
  38. قرطبی، تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص۱۱۶.
  39. قرطبی، تفسیر قرطبی، ج ۱۵، ص۱۳۴ ـ ۱۳۵.
  40. محمدی یدک، علی، مقاله «بنی کنانه»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۶؛ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  41. ابن کلبی، جمهرة النسب، ج ۱، ص۲۱۱؛ ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۱۴۱؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱۱، ص۱۰۷.
  42. قرطبی، تفسیر قرطبی، ج ۱۲، ص۳۱۷.
  43. محمدی یدک، علی، مقاله «بنی کنانه»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۶؛ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  44. ابن کلبی، جمهرة النسب، ج ۱، ص۲۲۰؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱۱، ص‌‌۱۲۴ - ۱۲۸.
  45. بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱۱، ص۱۲۹ ـ ۱۳۰، ۱۳۴.
  46. ابن سلّام، النسب، ص۲۲۲؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱۱، ص۱۳۰.
  47. واقدی، المغازی، ج ۲، ص۸۲۰.
  48. ابن کلبی، جمهرة النسب، ج ۱، ص۲۱۶؛ ابن سلّام، النسب، ص۲۲۲؛ بلاذری، انساب‌‌الاشراف، ج ۱۱، ص۱۲۰ ـ ۱۲۱.
  49. بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱۱، ص۱۲۲.
  50. محمدی یدک، علی، مقاله «بنی کنانه»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۶.
  51. بخاری، صحیح بخاری، ج۴، ص۳۳؛ ابن کثیر، السیرة النبویه، ج۴، ص۴۰۸.
  52. واقدی، المغازی، ج ۱، ص۲۰۲.
  53. ابن اسحاق، السیرو المغازی، ص۳۲۲ ـ ۳۲۳؛ واقدی، المغازی، ج ۱، ص۲۰۳؛ ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۲۴۶.
  54. ابن درید، الاشتقاق، ص۱۱۰.
  55. واقدی، المغازی، ج ۲، ص۴۵۵؛ ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۲۴۶؛ ابن درید، الاشتقاق، ص۱۱۰.
  56. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص۶۱.
  57. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  58. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۳۹.
  59. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۵۵۳.
  60. محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۴، ص۹۴.
  61. محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۳، ص۴۹۶.
  62. ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۴، ص۳۴۳.
  63. محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۴، ص۲۸۹؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۴، ص۳۴۳.
  64. بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۵۴۹.
  65. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  66. دینوری، الاخبار الطوال، ص۱۴۶.
  67. نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۲۷۶-۲۷۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، ص۳۰.
  68. ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۱۳۱.
  69. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، ص۸۷؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۳۴۶.
  70. ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۴، ص۲۲۴.
  71. بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۳۹۸.
  72. ابن خلدون، تاریخ، ج۲، ص۶۳۸.
  73. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  74. محمد بن جریرطبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، ص۴۴۲؛ ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۷۲؛ ابن‌نما حلی، مثیر الاحزان، ص۵۸.
  75. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۵، ۵۸۳؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۶، ص۲۰۹؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۶، ص۳۵.
  76. ابن قتیبه، المعارف، ص۳۴۱. ابن قتیبه در ادامه، وی را از معتقدان به مسأله "رجعت" دانسته، که این امر حاکی از اندیشه‌های ناب شیعی ـ اسلامی در این صحابی گرانقدر است.
  77. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.