بحث:اسلام: تفاوت میان نسخهها
(←پانویس) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|||
(یک نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
==موسوعة الأحاديث العلوية== | ==موسوعة الأحاديث العلوية== | ||
{{فهرست اثر}} | {{فهرست اثر}} | ||
# الدين و شرائعه | # الدين و شرائعه | ||
# الإيمان و المؤمنون | # الإيمان و المؤمنون | ||
خط ۶۲: | خط ۶۱: | ||
# المقائيس | # المقائيس | ||
# الأحداث و أصحابهم | # الأحداث و أصحابهم | ||
{{پایان | {{پایان فهرست اثر}} | ||
==نضرة النعيم ج۲== | ==نضرة النعيم ج۲== | ||
{{فهرست اثر}} | {{فهرست اثر}} | ||
* الإسلام | * الإسلام | ||
* الإسلام لغة | * الإسلام لغة | ||
خط ۸۳: | خط ۸۰: | ||
* من الآثار وأقوال العلماء والمفسرين الواردة في (الإسلام) | * من الآثار وأقوال العلماء والمفسرين الواردة في (الإسلام) | ||
* من فوائد (الإسلام) | * من فوائد (الإسلام) | ||
{{پایان | {{پایان فهرست اثر}} | ||
==ح نبوی ج۲== | ==ح نبوی ج۲== | ||
{{فهرست اثر}} | {{فهرست اثر}} | ||
* الباب السابع الدين، الشريعة، الإسلام | * الباب السابع الدين، الشريعة، الإسلام | ||
* الفصل الأول الدين | * الفصل الأول الدين | ||
خط ۱۲۵: | خط ۱۲۰: | ||
* ۲ / ۱۲ النوادر | * ۲ / ۱۲ النوادر | ||
* الفصل الثالث حوار النبي مع أهل خمسة أديان | * الفصل الثالث حوار النبي مع أهل خمسة أديان | ||
{{پایان | {{پایان فهرست اثر}} | ||
== | ==مقدمه== | ||
'''اسلام''' آخرین و [[کاملترین]] [[شریعت الهی]]، ارائه شده به وسیله [[پیامبر اکرم]]، [[محمد بن عبدالله]]{{صل}}<ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | '''اسلام''' آخرین و [[کاملترین]] [[شریعت الهی]]، ارائه شده به وسیله [[پیامبر اکرم]]، [[محمد بن عبدالله]]{{صل}}<ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>. | ||
خط ۱۶۴: | خط ۱۵۸: | ||
{{متن حدیث|الْإِسْلَامُ هُوَ التَّسْلِيمُ}} | {{متن حدیث|الْإِسْلَامُ هُوَ التَّسْلِيمُ}} | ||
اسلام یعنی [[تسلیم]] [[حقیقت]] بودن. یعنی در جایی که [[منافع]] شخص، [[تعصّب]] شخص، [[عادت]] شخص در مقابل حقیقت قرار میگیرد، [[آدمی]] خود را تسلیم حقیقت کند و از هرچه جز حقیقت است صرفنظر کند<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۲۵.</ref><ref>مجموعه آثار، ج۱، ص۳۱۴.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۹۲.</ref> | اسلام یعنی [[تسلیم]] [[حقیقت]] بودن. یعنی در جایی که [[منافع]] شخص، [[تعصّب]] شخص، [[عادت]] شخص در مقابل حقیقت قرار میگیرد، [[آدمی]] خود را تسلیم حقیقت کند و از هرچه جز حقیقت است صرفنظر کند<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۲۵.</ref><ref>مجموعه آثار، ج۱، ص۳۱۴.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۹۲.</ref> | ||
==خطوط برجسته [[اسلام]] به عنوان آخرین [[آیین]] الهی== | |||
===چرا [[پیامبر]] برانگیخته شد؟<ref>این بحث را میتوان در سیره پیامبر از کتاب اعیان الشیعه، اثر سید محسن امین عاملی، ملاحظه نمود.</ref>=== | |||
[[خدای متعال]]، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} را به عنوان [[آخرین پیامبر]] و نسخکننده تمام آیینهای قبل از خود در برههای برای همه [[بشر]]- سیاه و سفید، [[عرب]] و [[عجم]]- برانگیخت که مدتها از [[انقطاع]] [[رسالت]] و [[بعثت]] [[پیامبران پیشین]] میگذشت و آن [[بزرگوار]] یکتنه در برابر تمام [[جهان]] قد برافراشت و همه را به سوی [[ایمان]] به معبودی [[یکتا]]، [[آفریدگار]] و روزیدهندهای فراخواند که مالک هرچیز است و [[سود]] و [[زیان]] در دست اوست؛ خدایی که نه شریکی در [[حکومت]] دارد و نه از سر [[ناتوانی]] و [[ناچاری]]، حامی و [[سرپرستی]]، نه همسری برای خود برگزیده و نه [[فرزندی]]، زاده نشده و همتایی ندارد. | |||
[[خداوند]] او را برانگیخت تا [[مردم]] را به [[پرستش]] ذات بیشریکش فراخواند و بر پرستش بتهایی که سود و زیان و [[عقل]] و [[خرد]] و گوش شنوا نداشتند و [[قادر]] بر [[دفع ضرر]] و [[جور]] و ستمی از خود و دیگران نبودند، خط بطلان بکشد و [[سجایای اخلاقی]] را کامل و مردم را بر [[آراستگی]] به [[صفات پسندیده]] [[تشویق]] کند و به هر کار [[نیکی]] [[فرمان]] دهد و از هر عمل [[زشتی]] بازدارد.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۱ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۱]] ص ۲۸۹.</ref> | |||
===آیین سهل و ساده=== | |||
[[رسول اکرم]]{{صل}} به همین بسنده نمود که مردم {{متن حدیث|لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}}}} بگویند و [[نماز]] بهپا دارند و [[زکات]] بپردازند و [[روزه]] بگیرند و [[حج]] [[خانه خدا]] به جای آورند و پایبند [[احکام اسلام]] باشند. بر زبان جاری ساختن همین دو کلمه {{متن حدیث|لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}}}} [[حقوق متقابل]] بین [[مسلمانان]] را برای گوینده این جملات، ضمانت میکرد.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۱ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۱]] ص ۲۹۰.</ref> | |||
===[[تعالیم]] والای اسلام=== | |||
پیامبر اکرم{{صل}} بر پایه [[تساوی حقوق]] میان تمام [[آفریدگان]] و عدم [[برتری]] فردی بر دیگری جز به [[تقوا]] و برقراری [[برادری]] و [[برابری]] میان [[مؤمنان]]- از جهت [[حرمت]] یکسان خونشان و [[ارزشمند]] بودن پیمانشان- و [[عفو عمومی]] نسبت به گروندگان، برانگیخته شد. | |||
آن حضرت آیینی درخشان و قانونی عادلانه، که آن را از [[خدا]] دریافت کرده بود، بنا نهاد. قانونی که تمام [[احکام عبادات]] و دادوستدها و امور مورد نیاز [[دنیا]] و [[دین]] [[مسلمانان]] را در بر داشت، قانونی [[عبادی]]، [[اجتماعی]]، [[سیاسی]]، [[اخلاقی]] که از بیان هیچ مسألهای که امکان وقوع آن در [[زندگی]] [[آینده بشر]] مطرح و [[بشر]] بدان نیازمند باشد، فرونگذارده است. از دیدگاه مسلمانان [[حکم]] هر حادثه و رخدادی از ریشههای قانونی [[آیین اسلام]] قابل تشخیص است که باید بدان [[رجوع]] کرد. | |||
[[عبادات]]، در [[دین مقدس اسلام]] تنها جنبه عبادی ندارند بلکه از فواید جسمی و اجتماعی و سیاسی نیز برخوردارند [مثلا] [[طهارت]]، [[پاکیزگی]] و [[نظافت]] را به ارمغان میآورد و در [[نماز]]، جنبههای [[معنوی]] و جسمی انسان تقویت میشود و در [[نماز جماعت]] و [[حج]] فواید اجتماعی و سیاسی آشکاری وجود دارد، [[روزهداری]] فواید بهداشتی غیرقابلانکاری است و به یک سخن، پیبردن به [[راز]] و رمز ظاهری [[احکام اسلام]] امری ناممکن و دشوار است تا چه رسد به فواید نهانی آنها که به مراتب دشوارتر است. | |||
از آنجا که [[دین اسلام]] دستوراتی [[پسندیده]] و احکامی سازگار با [[عقل]] و [[خرد]] دارد و سهل و ساده است و برطرفکننده تنگناها و به ابراز [[شهادتین]] اکتفا میکند و [[تعالیم]] و دستوراتش عالی و [[قاطع]] و جدّی است، [[مردم]] دستهدسته به این [[آیین]] گرویدند و مسلمانان بر بزرگترین ممالک [[زمین]]، [[سروری]] یافتند و [[نورانیت]] این دین، شرق و غرب [[گیتی]] را درنوردید و تمام سرزمینهای آن زیر [[پرچم]] [[اسلام]] درآمد و همه [[ملّتها]] از هر نژاد و زبان در برابر آن سرتسلیم فرود آوردند. | |||
دیری نپایید همان مردی که روزی از [[مکه]] نهانی بیرون رفت و یارانش مورد [[آزار]] و [[شکنجه]] و [[جور]] و [[ستم]] قرار میگرفتند و در راه دین و آیین خویش، دچار [[رنج]] و [[گرفتاری]] بودند، گاهی پنهانی رهسپار [[حبشه]] میشدند و گاهی به صورت ناشناس رهسپار [[مدینه]]، اکنون با همین [[یاران]]، برای ادای [[عمره قضا]] آشکارا وارد [[مکه]] شده و [[دشمنان]] [[قادر]] بر بازگرداندن و جلوگیری از او نبودند و پس از اندک مدتی پیروزمندانه وارد مکه گردید و بیآنکه خونی به اندازه شاخ حجامت و حتی قطرهای [[خون]] به [[زمین]] بریزد، بر [[مردم]] آن سامان [[سیطره]] یافت و آنان با میل و [[رغبت]] و یا بیمیلی، پذیرای [[اسلام]] شدند و سران [[عرب]] به حضور وی شرفیاب گشته و به [[اطاعت]] او درآمدند و پیش از این فتح، [[قدرت]] [[پیامبر]] به پایهای رسیده بود که فرستادگان و سفیران خویش را نزد [[پادشاهان]] [[جهان]] چون کسری و [[قیصر]] و [[مقامات]] [[پایینتر]] از آنان اعزام و آنها را به [[پذیرش اسلام]] فراخواند و با وجود مسافت زیاد، به [[سرزمین]] قیصر [[یورش]] برد و همانگونه که پروردگارش در [[سوره نصر]] و فتح و دیگر [[سورهها]] [[وعده]] به آن را بیان فرموده، [[دین]] خود را بر همه [[آیینها]] غالب ساخت که کتب [[تاریخی]] گویای آن است. | |||
آنگونه که بدخواهان ترسیم میکنند [[دین اسلام]] با [[زور]] [[شمشیر]] برپا نشد بلکه آنگونه که [[خدای متعال]] [[فرمان]] داده بود گسترش یافت: | |||
{{متن قرآن|ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ}}<ref>«(مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز!» سوره نحل، آیه ۱۲۵.</ref>. | |||
[[رسول اکرم]]{{صل}} تا زمانی که مردم مکه و سایر [[اعراب]] با او به [[مبارزه]] برنخاسته و آهنگ کشتن وی نکردند و او را بیرون نراندند، با آنان نجنگید؛ ادیانی را که دارای [[کتب آسمانی]] بودند به حال خود وانهاد و [[پیروان]] آنان را به پذیرش اسلام مجبور نساخت.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۱ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۱]] ص ۲۹۰.</ref> | |||
===[[قرآن کریم]]=== | |||
آنگاه که خدای متعال فرستاده خویش را به [[پیامبری]] برگزید، [[قرآنی]] به [[زبان عربی]] و بیانگر، که باطلی در آن راه ندارد، بر او نازل کرد که [[رسول خدا]]{{صل}} به وسیله آن سرآمد فصیحان و بلیغان [[عرب]] را به هماوردیطلبید و به عجز و [[ناتوانی]] واداشت؛ این کتاب [[عزیز]] که از پیشگاه [[خدای حکیم]] [[دانایی]] نازل شده، دربرگیرنده [[احکام دین]] و سرگذشت پیشینیان و [[تهذیب]] اخلاق است و به [[عدالت]] [[فرمان]] داده، از [[جور]] و [[ستم]] بازداشته و به بیان هرچیز پرداخته و همین ویژگی آن را از سایر کتب حتی [[کتب آسمانی]] متمایز ساخته است. این کتاب عزیز همواره [[تلاوت]] میشود و همچنان تازه و شاداب است و با بیان خود، [[عقل]] و [[خرد]] را مبهوت میسازد و هر اندازه تلاوت شود و [[زمان]] بر آن بگذرد، ملالآور نیست. | |||
[[قرآن کریم]] با ایجاد انقلابی [[علمی]] و [[فرهنگی]] در تاریکیهای [[دوران جاهلیت]]، [[اعجاز]] خود را به نمایش گذارد. پایه و ارکان [[نهضت]] خود را بر شیوه علمی صحیحی [[استوار]] ساخت و [[مردم]] را به [[کسب علم]] و [[دانش]]، [[تشویق]] کرد و آن را نخستین عامل [[ترقی]] [[انسان]] به سوی کمال درخور او، قرار داد و به [[تفکر]] و [[اندیشیدن]] و [[تجربه]] و تحقیق و بررسی پدیدههای [[طبیعت]] و [[ژرفنگری]] در آن در جهت [[کشف]] رموز و فرمولهای آن [[ترغیب]] کرد و کسب هرگونه [[علم]] و دانشی را، که [[زندگی اجتماعی]] انسان بدان وابسته باشد، [[واجب]] شمرد و به [[علوم]] نظری [[کلام]]، [[فلسفه]]، [[تاریخ]]، [[فقه]] و [[اخلاق]] توجه خاصّی مبذول داشت و مردم را از [[تقلید در اعتقادات]] و [[پیروی]] از [[ظن]] و [[گمان]] بازداشت و پایههای تمسّک به دلیل و [[برهان]] را [[تحکیم]] بخشید. | |||
[[قرآن]]، مردم را به تلاش و [[کوشش]] و پیشیگرفتن در [[کارهای نیک]] تشویق کرد و از [[بیکاری]] و [[تنبلی]] [[نهی]] فرمود و به [[وحدت]] و دوری از پراکندگی فراخواند و بر تعصّبات [[نژادی]] و قبیلهای [[جاهلی]] خط بطلان کشید. | |||
[[آیین اسلام]]، عدالت را در [[آفرینش]] و هستی، [[قانونگذاری]]، [[مسئولیتپذیری]]، [[مجازات]] و [[پاداش]] به عنوان یک اصل پذیرفته است. [[اسلام]]، نخستین آیینی است که ندای [[حق]] [[مساوات در برابر قانون]] و [[دین الهی]] را بین [[انسانها]] سرداده و تقسیم [[مردم]] به دستههای گوناگون و [[نژادپرستی]] را محکوم کرده است و ملاک [[برتری]] در پیشگاه [[خدا]] را امری [[معنوی]]، یعنی همان [[تقوا]] و پیشیگرفتن در [[کارهای نیک]]، مقرّر داشته بیآنکه این برتری را سبب امتیاز طبقاتی میان افراد [[جامعه بشری]] قرار دهد. | |||
[[دین مقدس اسلام]] زمینههای لازم استقرار [[امنیت]] و [[عدالت]] را [[تحکیم]] بخشیده و [[کیفر]] را بهگونهای که با [[آزادی]] عطا شده به [[انسان]] سازگار باشد، آخرین راه چاره برای مداوای اینگونه بیماریهای [[اجتماعی]] مقرّر داشته است و در [[حفظ امنیت]] و [[حراست]] از [[جان]] و [[مال]] و [[آبرو]] و نوامیس مردم و تعیین کیفرهای شدید برای عاملان سلب امنیت، نهایت توجه و دقّت را مبذول داشته است. و به [[راستی]] که امر [[قضاوت]] در [[آیین اسلام]]، با همه ضمانتهای لازمش بر ایجاد عدالت و امنیت و [[احقاق حقوق]] [[مشروع]]، [[استوار]] است. | |||
[[دین اسلام]] به [[حفظ]] [[صحت و سلامت]] [[جسم]] و [[روح انسان]] فوق العاده توجه کرده و تمام [[قوانین]] خود را با این اصل مهم [[زندگی]] انسان هماهنگ و منطبق ساخته است.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۱ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۱]] ص ۲۹۲.</ref> | |||
===[[واجبات]] و [[محرمات]] در اسلام=== | |||
واجبات و محرمات در آیین اسلام بر پایههای [[فطری]] [[واقعی]] و اموری که زمینهساز اهداف بلند این [[آیین]] است استوار گردیده؛ چراکه دین اسلام برای خارج ساختن این انسان از تاریکیهای [[جاهلیت]] و هدایتش به [[نور]] [[حق]] و کمال آمده است. | |||
آیین اسلام، هرچیزی را که [[جامعه انسانی]] به عنوان پایه اتکای [[کمال بشر]] بدان نیازمند باشد، بر انسان لازم شمرده و راههای دستیابی به آن را برایش مهیا ساخته است و هرچیزی را که مانع دست یافتن انسان به [[سعادت حقیقی]] موردنظر وی باشد، [[تحریم]] کرده و همه گذرگاهای [[سقوط]] به پرتگاه [[شقاوت]] و [[بدبختی]] را بسته است. | |||
روزیهای [[پاکیزه]] و [[لذایذ]] و پیرایههای [[زندگی دنیوی]] را تا آنجا که به اصول و ارزشهای [[دین]] و آیین و درجات کمال بشر لطمهای وارد نسازد، بر وی [[حلال]] شمرده و آنگاه که به تعیین اهداف بلند پرداخته راههای دستیابی به آن امور را نیز معین کرده است. آنچه را مایه [[زیان]] بود [[تحریم]] کرده و آنچه را سزاوار بوده [[انسان]] انجام دهد، [[واجب]] ساخته است. | |||
افزون بر همه، [[آیین اسلام]] [[سجایای اخلاقی]] را اهدافی اساسی دانسته که میسزد انسان هوشیار و [[عاقل]] در [[زندگی دنیوی]] بدانها دست یابد تا بدینوسیله به [[سعادت دنیوی]] نایل و در [[آخرت]] به حیاتی [[ابدی]] و [[جاودانی]] برسد. | |||
[[دین اسلام]] به [[زن]] توجه خاصی مبذول داشته و او را پایه و رکن [[خانواده]] و در [[زندگی]] [[زناشویی]] اساس [[سعادت]] برشمرده است و [[حقوق]] و وظایفی برای او تعیین کرده که ضامن [[عزّت]] و [[سربلندی]] و [[احترام]] اوست و [[سعادتمندی]] وی و [[فرزندان]] و [[جامعه]] انسانیاش را در پی دارد. | |||
خلاصه اینکه، [[اسلام]] از وضع هر قانونی که [[جامعه بشری]] در مسیر [[تکامل]] و [[ترقی]] بدان نیاز دارد، [[غفلت]] نورزیده است.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۱ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۱]] ص ۲۹۴.</ref> | |||
== منابع == | |||
{{منابع}} | |||
# [[پرونده:151911.jpg|22px]] [[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۱ (کتاب)|'''پیشوایان هدایت ج۱''']] | |||
{{پایان منابع}} | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{ | {{پانویس}} | ||
نسخهٔ کنونی تا ۱۷ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۳۵
موسوعة الأحاديث العلوية
- الدين و شرائعه
- الإيمان و المؤمنون
- المتّقون
- المحبّون
- الصالحون
- الشيعة
- الإسلام و المسلمون و صفاتهم
- الأمّة
- الوحدة و التفرق للأمة
- البررة
- الفرق المختلفة غير الإسلام و الأديان الإلهية و اختلاف الفرق و الأديان
- الشقاوة و السعادة
- السعداء و الأشقياء
- الحق و الباطل و أهلهما
- الصواب و الخطاء
- الشبهات
- الظن
- الشک و اليقين
- الهداية و الضلالة
- الغيّ
- الظلمات و النور
- الكفر و الكافرون
- الشرك و المشركون
- الناصبون
- الملحدون
- الزنادقة
- المرتدّون
- النفاق و المنافقون
- العدل
- الظلم
- الجور
- الجائر
- الظالم و المظلوم و العادل و صفاتهم
- الإنصاف
- الحسنات و السيئات
- اللذة في الحسنات و السيئات
- المحرمات و المحلّلات
- المنكرات و الفحشاء
- الذنوب و الخطايا
- الكبائر
- الرذائل و علل تحريمهم
- آثار الذنوب و آفاتها
- التقوى و الورع
- الفسق و الفجور
- الفاسق و الفاجر
- الفقر
- الغنى
- الحاجة
- الفاقة
- الأغنياء و الفقراء
- الإستغناء
- المنجيات
- الموبقات
- الدرجات
- الكفارات
- المهلكات
- البدع
- الرأي
- المقائيس
- الأحداث و أصحابهم
نضرة النعيم ج۲
- الإسلام
- الإسلام لغة
- واصطلاحا
- الفرق بين الإسلام والإيمان *
- الإسلام في القرآن الكريم
- الآيات الواردة في “الإسلام”
- أولا: الإسلام هو إخلاص العبادة لله وحده
- ثانيا: الإسلام هو الدين الحق
- ثالثا: الإسلام هو التوحيد
- رابعا: الإسلام هو الاستسلام والانقياد
- رابعا: الإسلام هو الإقرار باللسان والعمل بالأركان
- الأحاديث الواردة في (الإسلام)
- الأحاديث الواردة في (الإسلام) معنى
- من الآثار وأقوال العلماء والمفسرين الواردة في (الإسلام)
- من فوائد (الإسلام)
ح نبوی ج۲
- الباب السابع الدين، الشريعة، الإسلام
- الفصل الأول الدين
- ۱ / ۱ وحدة الشرائع
- ۱ / ۲ علل الشرائع والأحكام
- ۱ / ۳ أصل الدين
- ۱ / ۴ الحث على التفقه في الدين
- ۱ / ۵ خصائص الفقيه في الدين
- ۱ / ۶ أفضل الدين
- ۱ / ۷ آفات الدين
- ۱ / ۸ الحث على الحفاظ على الدين
- ۱ / ۹ خصائص من لا دين له
- ۱ / ۱۰ التحذير من الاستخفاف بالدين وأهله
- ۱ / ۱۱ يسار الدين
- ۱ / ۱۲ لا حرج في الدين
- ۱ / ۱۳ إتيان الرخص ما لا تكليف فيه
- ۱ / ۱۴ الدعاء لتثبيت القلب على الدين
- ۱ / ۱۵ صفة المستحفظين لدين الله
- ۱ / ۱۶ تأييد الدين بأقوام لا خلاق لهم
- ۱ / ۱۷ خطر التعمق في الدين
- ۱ / ۱۸ النهي
- ۱ / ۱۹ التحذير
- ۱ / ۲۰ ضمان المفتي
- الفصل الثاني الإسلام
- ۲ / ۱ الإسلام صراط مستقيم
- ۲ / ۲ الإسلام يعلو ولا يعلى عليه
- ۲ / ۳ الإسلام يجب ما قبله
- ۲ / ۴ تفسير الإسلام والمسلم
- ۲ / ۵ بركات المجتمع الإسلامي
- ۲ / ۶ لا ضرر ولا ضرار في الإسلام
- ۲ / ۷ أحسن المسلمين إسلاما
- ۲ / ۸ حق الإسلام
- ۲ / ۹ أساس الإسلام
- ۲ / ۱۰ غربة الإسلام
- ۲ / ۱۱ من ليس بمسلم
- ۲ / ۱۲ النوادر
- الفصل الثالث حوار النبي مع أهل خمسة أديان
مقدمه
اسلام آخرین و کاملترین شریعت الهی، ارائه شده به وسیله پیامبر اکرم، محمد بن عبدالله(ص)[۱].
واژهشناسی لغوی
- واژه اسلام مصدر باب اِفعال از ماده "س ـ ل ـ م"[۲] به معنای صحت و عافیت و دوری از هرگونه عیب و نقص و فساد[۳] و در بابِ افعال به معانی زیر است: انقیاد[۴]، امتثال امر و نهی بدون هیچگونه اعتراض[۵]، اطاعت کلی و بی قید و شرط و تسلیم محض بودن[۶]، اذعان به حکم الهی، اخلاص در عبادت[۷] و ادای طاعات به دور از هرگونه فریب[۸][۹].
- برخی اصل واحد در این ماده را موافقت کامل ظاهری و باطنی دانستهاند. بهگونهای که مخالفتی در کار نباشد و معانی دیگری مانند انقیاد، صلح و رضا را از لوازم این معنا به شمار آوردهاند[۱۰]. اسلام در اصطلاح، بر شریعت پیامبر خاتم(ص) اطلاق شده است[۱۱][۱۲].
- رابطه میان معنای اصطلاحی و معانی لغوی اسلام این است که دین اسلام سراسر طاعت در برابر خداوند و پذیرش و انقیاد اوامر، بدون هیچگونه اعتراض است[۱۳]، و در آن، سلامت از امتناع و سرکشی وجود دارد[۱۴]؛ انسان مسلمان با اظهار فروتنی و ابراز پذیرش شریعت، به آنچه پیامبر اکرم(ص) آورده، ملتزم شده است[۱۵][۱۶].
- ایزوتسو با ریشهیابی کلمه اسلام در میان اعرابِ پیش از اسلام بر این باور است که این واژه مانند بیشتر اصطلاحات کلیدی قرآن پیشینهای خاص در جاهلیت دارد. به عقیده وی این اصطلاح در آن دوران بهطور کلی به معنای ترک کردن و دست کشیدن بوده است و عربها هنگامی فعل "اَسْلَمَ" را بهکار میبردند که شخص از چیزی که برای او بسیار عزیز و گرانبها بود دست میکشید و آن را به دیگری که خواستار آن بود وامیگذاشت و در صورتی که آن چیز خودِ شخصِ وی باشد که گرانبهاترین موجودی انسان است، در این حالت اسلام به معنای اطاعت کلی و بی قید و شرط و تسلیم محض بودن است[۱۷][۱۸].
- وی حقیقت اسلام را در فرهنگ قرآن حاکی از پیدایش دورهای جدید در زندگی عربها پس از گذراندن دوران جاهلیت میداند. به عقیده وی واژه اسلام در برابر جاهلیت است؛ مسلمان بودن این است که انسان از همه خودپسندیها و مغرور بودن به قدرت دست کشیده، در برابر خداوند همچون بنده خدمتگزاری حالت خضوع و اطاعت و فروتنی را برگزیند[۱۹].
- این حالت، پایان دوره جاهلیت است که در آن، مغرور بودن به قدرت بشری، اعتماد به نفس نامحدود، استقلال مطلق و تصمیم تزلزلناپذیر برای سر فرود نیاوردن در برابر هیچ قدرتی جزء لاینفک زندگی بوده است[۲۰][۲۱].
حقیقت اسلام
اسلام، تنها دین پذیرفته خداوند
رابطه اسلام با ایمان
مشخصات اسلام
نقش ولایت در اسلام
آثار اسلام
دین اسلام
اسلام در فرهنگنامه دینی
- نام دین آسمانی است که از سوی خداوند برای هدایت بشر آمده است، به معنای تسلیم بودن و گردن نهادن به آیین الهی.
- در فرهنگ قرآنی، دین نزد خداوند، "اسلام" است و این نام اختصاص به آیین حضرت محمّد هم ندارد. امّا آنچه که مشهور و متداول است، به آیینی که از سوی خدا بر حضرت محمّد(ص) نازل شد و کتاب آن "قرآن" است گفته میشود. به پیروان این دین، "مسلمان" میگویند.
- اسلام، آخرین و کاملترین دین آسمانی است که در سال ۶۱۰ میلادی با بعثت پیامبر خدا(ص) در مکه آغاز گشت و پس از هجرت آن حضرت و مسلمانان به مدینه، به سرعت گسترش یافت و در طول سالهای بعد، مسلمانان یکی از عظیمترین تمدّنهای بشری را در سایه تعالیم اسلام بنا نهادند.
- پایههای اساسی اسلام بر "توحید"، "نبوّت" و "معاد" استوار است و کسی که با صدق و راستی، در دل و در زبان، یکتایی خدا و نبوت حضرت محمّد(ص) و روز قیامت را بپذیرد، "مسلمان" است.
- اسلام مجموعهای از اعتقادات و قوانین اجتماعی و فردی و رهنمودهای اخلاقی است و چون این تعالیم، متکی به وحی است، هرگز با گذشت زمان، کهنه و فرسوده نمیشود و حاکم ساختن این مکتب، همه جا و همیشه انسانها را سعادتمند میسازد. امروز پیروان این دین، بیش از ۱/۵ میلیاردند و اغلب در کشورهای آسیایی، آفریقایی و خاورمیانه هستند[۲۲].
اسلام در مدینه
اسلام از نظر علی(ع)
«الْإِسْلَامُ هُوَ التَّسْلِيمُ» اسلام یعنی تسلیم حقیقت بودن. یعنی در جایی که منافع شخص، تعصّب شخص، عادت شخص در مقابل حقیقت قرار میگیرد، آدمی خود را تسلیم حقیقت کند و از هرچه جز حقیقت است صرفنظر کند[۲۳][۲۴].[۲۵]
خطوط برجسته اسلام به عنوان آخرین آیین الهی
چرا پیامبر برانگیخته شد؟[۲۶]
خدای متعال، پیامبر اکرم(ص) را به عنوان آخرین پیامبر و نسخکننده تمام آیینهای قبل از خود در برههای برای همه بشر- سیاه و سفید، عرب و عجم- برانگیخت که مدتها از انقطاع رسالت و بعثت پیامبران پیشین میگذشت و آن بزرگوار یکتنه در برابر تمام جهان قد برافراشت و همه را به سوی ایمان به معبودی یکتا، آفریدگار و روزیدهندهای فراخواند که مالک هرچیز است و سود و زیان در دست اوست؛ خدایی که نه شریکی در حکومت دارد و نه از سر ناتوانی و ناچاری، حامی و سرپرستی، نه همسری برای خود برگزیده و نه فرزندی، زاده نشده و همتایی ندارد. خداوند او را برانگیخت تا مردم را به پرستش ذات بیشریکش فراخواند و بر پرستش بتهایی که سود و زیان و عقل و خرد و گوش شنوا نداشتند و قادر بر دفع ضرر و جور و ستمی از خود و دیگران نبودند، خط بطلان بکشد و سجایای اخلاقی را کامل و مردم را بر آراستگی به صفات پسندیده تشویق کند و به هر کار نیکی فرمان دهد و از هر عمل زشتی بازدارد.[۲۷]
آیین سهل و ساده
رسول اکرم(ص) به همین بسنده نمود که مردم «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ(ص)» بگویند و نماز بهپا دارند و زکات بپردازند و روزه بگیرند و حج خانه خدا به جای آورند و پایبند احکام اسلام باشند. بر زبان جاری ساختن همین دو کلمه «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ(ص)» حقوق متقابل بین مسلمانان را برای گوینده این جملات، ضمانت میکرد.[۲۸]
تعالیم والای اسلام
پیامبر اکرم(ص) بر پایه تساوی حقوق میان تمام آفریدگان و عدم برتری فردی بر دیگری جز به تقوا و برقراری برادری و برابری میان مؤمنان- از جهت حرمت یکسان خونشان و ارزشمند بودن پیمانشان- و عفو عمومی نسبت به گروندگان، برانگیخته شد. آن حضرت آیینی درخشان و قانونی عادلانه، که آن را از خدا دریافت کرده بود، بنا نهاد. قانونی که تمام احکام عبادات و دادوستدها و امور مورد نیاز دنیا و دین مسلمانان را در بر داشت، قانونی عبادی، اجتماعی، سیاسی، اخلاقی که از بیان هیچ مسألهای که امکان وقوع آن در زندگی آینده بشر مطرح و بشر بدان نیازمند باشد، فرونگذارده است. از دیدگاه مسلمانان حکم هر حادثه و رخدادی از ریشههای قانونی آیین اسلام قابل تشخیص است که باید بدان رجوع کرد. عبادات، در دین مقدس اسلام تنها جنبه عبادی ندارند بلکه از فواید جسمی و اجتماعی و سیاسی نیز برخوردارند [مثلا] طهارت، پاکیزگی و نظافت را به ارمغان میآورد و در نماز، جنبههای معنوی و جسمی انسان تقویت میشود و در نماز جماعت و حج فواید اجتماعی و سیاسی آشکاری وجود دارد، روزهداری فواید بهداشتی غیرقابلانکاری است و به یک سخن، پیبردن به راز و رمز ظاهری احکام اسلام امری ناممکن و دشوار است تا چه رسد به فواید نهانی آنها که به مراتب دشوارتر است. از آنجا که دین اسلام دستوراتی پسندیده و احکامی سازگار با عقل و خرد دارد و سهل و ساده است و برطرفکننده تنگناها و به ابراز شهادتین اکتفا میکند و تعالیم و دستوراتش عالی و قاطع و جدّی است، مردم دستهدسته به این آیین گرویدند و مسلمانان بر بزرگترین ممالک زمین، سروری یافتند و نورانیت این دین، شرق و غرب گیتی را درنوردید و تمام سرزمینهای آن زیر پرچم اسلام درآمد و همه ملّتها از هر نژاد و زبان در برابر آن سرتسلیم فرود آوردند.
دیری نپایید همان مردی که روزی از مکه نهانی بیرون رفت و یارانش مورد آزار و شکنجه و جور و ستم قرار میگرفتند و در راه دین و آیین خویش، دچار رنج و گرفتاری بودند، گاهی پنهانی رهسپار حبشه میشدند و گاهی به صورت ناشناس رهسپار مدینه، اکنون با همین یاران، برای ادای عمره قضا آشکارا وارد مکه شده و دشمنان قادر بر بازگرداندن و جلوگیری از او نبودند و پس از اندک مدتی پیروزمندانه وارد مکه گردید و بیآنکه خونی به اندازه شاخ حجامت و حتی قطرهای خون به زمین بریزد، بر مردم آن سامان سیطره یافت و آنان با میل و رغبت و یا بیمیلی، پذیرای اسلام شدند و سران عرب به حضور وی شرفیاب گشته و به اطاعت او درآمدند و پیش از این فتح، قدرت پیامبر به پایهای رسیده بود که فرستادگان و سفیران خویش را نزد پادشاهان جهان چون کسری و قیصر و مقامات پایینتر از آنان اعزام و آنها را به پذیرش اسلام فراخواند و با وجود مسافت زیاد، به سرزمین قیصر یورش برد و همانگونه که پروردگارش در سوره نصر و فتح و دیگر سورهها وعده به آن را بیان فرموده، دین خود را بر همه آیینها غالب ساخت که کتب تاریخی گویای آن است.
آنگونه که بدخواهان ترسیم میکنند دین اسلام با زور شمشیر برپا نشد بلکه آنگونه که خدای متعال فرمان داده بود گسترش یافت: ﴿ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ﴾[۲۹]. رسول اکرم(ص) تا زمانی که مردم مکه و سایر اعراب با او به مبارزه برنخاسته و آهنگ کشتن وی نکردند و او را بیرون نراندند، با آنان نجنگید؛ ادیانی را که دارای کتب آسمانی بودند به حال خود وانهاد و پیروان آنان را به پذیرش اسلام مجبور نساخت.[۳۰]
قرآن کریم
آنگاه که خدای متعال فرستاده خویش را به پیامبری برگزید، قرآنی به زبان عربی و بیانگر، که باطلی در آن راه ندارد، بر او نازل کرد که رسول خدا(ص) به وسیله آن سرآمد فصیحان و بلیغان عرب را به هماوردیطلبید و به عجز و ناتوانی واداشت؛ این کتاب عزیز که از پیشگاه خدای حکیم دانایی نازل شده، دربرگیرنده احکام دین و سرگذشت پیشینیان و تهذیب اخلاق است و به عدالت فرمان داده، از جور و ستم بازداشته و به بیان هرچیز پرداخته و همین ویژگی آن را از سایر کتب حتی کتب آسمانی متمایز ساخته است. این کتاب عزیز همواره تلاوت میشود و همچنان تازه و شاداب است و با بیان خود، عقل و خرد را مبهوت میسازد و هر اندازه تلاوت شود و زمان بر آن بگذرد، ملالآور نیست. قرآن کریم با ایجاد انقلابی علمی و فرهنگی در تاریکیهای دوران جاهلیت، اعجاز خود را به نمایش گذارد. پایه و ارکان نهضت خود را بر شیوه علمی صحیحی استوار ساخت و مردم را به کسب علم و دانش، تشویق کرد و آن را نخستین عامل ترقی انسان به سوی کمال درخور او، قرار داد و به تفکر و اندیشیدن و تجربه و تحقیق و بررسی پدیدههای طبیعت و ژرفنگری در آن در جهت کشف رموز و فرمولهای آن ترغیب کرد و کسب هرگونه علم و دانشی را، که زندگی اجتماعی انسان بدان وابسته باشد، واجب شمرد و به علوم نظری کلام، فلسفه، تاریخ، فقه و اخلاق توجه خاصّی مبذول داشت و مردم را از تقلید در اعتقادات و پیروی از ظن و گمان بازداشت و پایههای تمسّک به دلیل و برهان را تحکیم بخشید. قرآن، مردم را به تلاش و کوشش و پیشیگرفتن در کارهای نیک تشویق کرد و از بیکاری و تنبلی نهی فرمود و به وحدت و دوری از پراکندگی فراخواند و بر تعصّبات نژادی و قبیلهای جاهلی خط بطلان کشید.
آیین اسلام، عدالت را در آفرینش و هستی، قانونگذاری، مسئولیتپذیری، مجازات و پاداش به عنوان یک اصل پذیرفته است. اسلام، نخستین آیینی است که ندای حق مساوات در برابر قانون و دین الهی را بین انسانها سرداده و تقسیم مردم به دستههای گوناگون و نژادپرستی را محکوم کرده است و ملاک برتری در پیشگاه خدا را امری معنوی، یعنی همان تقوا و پیشیگرفتن در کارهای نیک، مقرّر داشته بیآنکه این برتری را سبب امتیاز طبقاتی میان افراد جامعه بشری قرار دهد.
دین مقدس اسلام زمینههای لازم استقرار امنیت و عدالت را تحکیم بخشیده و کیفر را بهگونهای که با آزادی عطا شده به انسان سازگار باشد، آخرین راه چاره برای مداوای اینگونه بیماریهای اجتماعی مقرّر داشته است و در حفظ امنیت و حراست از جان و مال و آبرو و نوامیس مردم و تعیین کیفرهای شدید برای عاملان سلب امنیت، نهایت توجه و دقّت را مبذول داشته است. و به راستی که امر قضاوت در آیین اسلام، با همه ضمانتهای لازمش بر ایجاد عدالت و امنیت و احقاق حقوق مشروع، استوار است. دین اسلام به حفظ صحت و سلامت جسم و روح انسان فوق العاده توجه کرده و تمام قوانین خود را با این اصل مهم زندگی انسان هماهنگ و منطبق ساخته است.[۳۱]
واجبات و محرمات در اسلام
واجبات و محرمات در آیین اسلام بر پایههای فطری واقعی و اموری که زمینهساز اهداف بلند این آیین است استوار گردیده؛ چراکه دین اسلام برای خارج ساختن این انسان از تاریکیهای جاهلیت و هدایتش به نور حق و کمال آمده است. آیین اسلام، هرچیزی را که جامعه انسانی به عنوان پایه اتکای کمال بشر بدان نیازمند باشد، بر انسان لازم شمرده و راههای دستیابی به آن را برایش مهیا ساخته است و هرچیزی را که مانع دست یافتن انسان به سعادت حقیقی موردنظر وی باشد، تحریم کرده و همه گذرگاهای سقوط به پرتگاه شقاوت و بدبختی را بسته است. روزیهای پاکیزه و لذایذ و پیرایههای زندگی دنیوی را تا آنجا که به اصول و ارزشهای دین و آیین و درجات کمال بشر لطمهای وارد نسازد، بر وی حلال شمرده و آنگاه که به تعیین اهداف بلند پرداخته راههای دستیابی به آن امور را نیز معین کرده است. آنچه را مایه زیان بود تحریم کرده و آنچه را سزاوار بوده انسان انجام دهد، واجب ساخته است. افزون بر همه، آیین اسلام سجایای اخلاقی را اهدافی اساسی دانسته که میسزد انسان هوشیار و عاقل در زندگی دنیوی بدانها دست یابد تا بدینوسیله به سعادت دنیوی نایل و در آخرت به حیاتی ابدی و جاودانی برسد.
دین اسلام به زن توجه خاصی مبذول داشته و او را پایه و رکن خانواده و در زندگی زناشویی اساس سعادت برشمرده است و حقوق و وظایفی برای او تعیین کرده که ضامن عزّت و سربلندی و احترام اوست و سعادتمندی وی و فرزندان و جامعه انسانیاش را در پی دارد. خلاصه اینکه، اسلام از وضع هر قانونی که جامعه بشری در مسیر تکامل و ترقی بدان نیاز دارد، غفلت نورزیده است.[۳۲]
منابع
پانویس
- ↑ دیبا، حسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.
- ↑ لسانالعرب، ج۶، ص۳۴۵، "سلم"؛ تفسیر ماوردی، ج۱، ص۳۷۹ـ۳۸۰؛ مجمعالبیان، ج۲، ص۷۱۵.
- ↑ مقاییس اللغه، ج۳، ص۹۰ـ ۹۱؛ مجمع البیان، ج۲، ص۷۱۵؛ التحقیق، ج۵ ص۱۹۱ـ ۱۹۲، "سلم".
- ↑ لسان العرب، ج۶، ص۳۴۵؛ مجمع البحرین، ج۲، ص۴۰۷؛ مقاییس اللغه، ج۳، ص۹۰، "سلم".
- ↑ تفسیر ماوردی، ج۱، ص۳۷۹ـ۳۸۰؛ مبادیالاسلام، ص۷.
- ↑ خدا وانسان در قرآن، ص۲۵۶.
- ↑ مجمع البحرین، ج۲، ص۴۰۷، "سلم".
- ↑ مجمع البیان، ج۲، ص۷۱۵؛ تفسیر مراغی، مج۱، ج۳، ص۱۱۷.
- ↑ دیبا، حسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.
- ↑ التحقیق، ج۵، ص۱۹۱، «سلم».
- ↑ الوجوه و النظائر، ج۱، ص۲۴۶.
- ↑ دیبا، حسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.
- ↑ مبادی الاسلام، ص۷.
- ↑ مقاییس اللغه، ج۳، ص۹۰، ۹۱.
- ↑ لسان العرب، ج۶، ص۳۴۵.
- ↑ دیبا، حسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.
- ↑ خدا و انسان در قرآن، ص۲۵۶.
- ↑ دیبا، حسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.
- ↑ دیبا، حسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.
- ↑ خدا و انسان در قرآن، ص۲۵۷ـ۲۷۷.
- ↑ دیبا، حسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۲۵.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۱۲۵.
- ↑ مجموعه آثار، ج۱، ص۳۱۴.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۹۲.
- ↑ این بحث را میتوان در سیره پیامبر از کتاب اعیان الشیعه، اثر سید محسن امین عاملی، ملاحظه نمود.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۱ ص ۲۸۹.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۱ ص ۲۹۰.
- ↑ «(مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز!» سوره نحل، آیه ۱۲۵.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۱ ص ۲۹۰.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۱ ص ۲۹۲.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۱ ص ۲۹۴.