عزت: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - '</div> <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">' به '</div>') |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
(۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[عزت در قرآن]] - [[عزت در معارف دعا و زیارات]] - [[عزت در معارف و سیره نبوی]] - [[عزت در معارف و سیره سجادی]] - [[عزت در جامعهشناسی اسلامی]] - [[عزت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | ||
'''عزت''' در مقابل [[ذلت]] حالتی است که مانع [[شکست]] [[انسان]] میشود و به معنی تفوق و [[استعلا]] نسبت به کسی که رتبهاش پایینتر است، به [[کار]] رفته است و چون تنها [[خداوند]] شکستناپذیر است، تمام عزت در اصل از آن اوست و انسان [[مؤمن]] به [[برکت]] [[ایمان]] و [[عمل صالح]] و [[تقرب به خدا]] میتواند به درجاتی از آن دست یابد. عزت میتواند ظاهری و [[باطنی]] (معنوی) باشد. | '''عزت''' در مقابل [[ذلت]] حالتی است که مانع [[شکست]] [[انسان]] میشود و به معنی تفوق و [[استعلا]] نسبت به کسی که رتبهاش پایینتر است، به [[کار]] رفته است و چون تنها [[خداوند]] شکستناپذیر است، تمام عزت در اصل از آن اوست و انسان [[مؤمن]] به [[برکت]] [[ایمان]] و [[عمل صالح]] و [[تقرب به خدا]] میتواند به درجاتی از آن دست یابد. عزت میتواند ظاهری و [[باطنی]] (معنوی) باشد. | ||
==معناشناسی== | == معناشناسی == | ||
===معنای لغوی=== | === معنای لغوی === | ||
"عزت" در لغت حالتی است که مانع [[شکست]] [[انسان]] میشود و به [[زمین]] سفت نیز به دلیل نفوذپذیری، {{عربی|ارض عزاز}} میگویند<ref>راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۳.</ref>. [[عزت]] در مقابل [[ذلت]] قرار دارد و چون ذلت، [[سستی]] و کوچکی در مقابل بالاتر است، عزت هم، به معنی تفوق و [[استعلا]] نسبت به کسی که رتبهاش پایینتر است، به کار رفته است<ref>مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۸، ص۱۳۸.</ref>.<ref>[[سید حسین شرفالدین|شرفالدین، سید حسین]]، [[ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۴۴۳؛ [[سید مهدی بهشتی|بهشتی، سید مهدی]]، [[دانشنامه صحیفه سجادیه (کتاب)|مقاله «عزت»، دانشنامه صحیفه سجادیه]]، ص ۳۳۳.</ref> | "عزت" در لغت حالتی است که مانع [[شکست]] [[انسان]] میشود و به [[زمین]] سفت نیز به دلیل نفوذپذیری، {{عربی|ارض عزاز}} میگویند<ref>راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۳.</ref>. [[عزت]] در مقابل [[ذلت]] قرار دارد و چون ذلت، [[سستی]] و کوچکی در مقابل بالاتر است، عزت هم، به معنی تفوق و [[استعلا]] نسبت به کسی که رتبهاش پایینتر است، به کار رفته است<ref>مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۸، ص۱۳۸.</ref>.<ref>[[سید حسین شرفالدین|شرفالدین، سید حسین]]، [[ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۴۴۳؛ [[سید مهدی بهشتی|بهشتی، سید مهدی]]، [[دانشنامه صحیفه سجادیه (کتاب)|مقاله «عزت»، دانشنامه صحیفه سجادیه]]، ص ۳۳۳.</ref> | ||
===معنای اصطلاحی=== | === معنای اصطلاحی === | ||
این واژه در [[قرآن]] در معنای لغوی به کار رفته و چون تنها [[خداوند]] شکستناپذیر است، تمام عزت در اصل از آن اوست و انسان [[مؤمن]] به [[برکت]] [[ایمان]] و [[عمل صالح]] و [[تقرب به خدا]] میتواند به درجاتی از آن دست یابد. از دیدگاه [[شهید مطهری]]، "عزیز" دو معنا دارد: | این واژه در [[قرآن]] در معنای لغوی به کار رفته و چون تنها [[خداوند]] شکستناپذیر است، تمام عزت در اصل از آن اوست و انسان [[مؤمن]] به [[برکت]] [[ایمان]] و [[عمل صالح]] و [[تقرب به خدا]] میتواند به درجاتی از آن دست یابد. از دیدگاه [[شهید مطهری]]، "عزیز" دو معنا دارد: | ||
#عزت در مقابل ذلت: هر عزیزی در عالم آمیختهای از عزت و ذلت است و هر موجودی وابسته به موجود دیگر است و عزیزی که ذلت در ذات او اصلاً نمیتواند وجود داشته باشد؛ چون مافوق همه موجودات است، خداوند است. | # عزت در مقابل ذلت: هر عزیزی در عالم آمیختهای از عزت و ذلت است و هر موجودی وابسته به موجود دیگر است و عزیزی که ذلت در ذات او اصلاً نمیتواند وجود داشته باشد؛ چون مافوق همه موجودات است، خداوند است. | ||
#"عزیز" به معنای "گرانبها": اشیای بیمانند و نایاب برای انسان، فوقالعاده گرانبها و عزیزالوجود است. [[خدای متعال]] هم [[عزیز]] است، یعنی فوقالعاده گرانبهاست. عزیز به معنای اول، [[ارزش]] فینفسه دارد و به معنای دومی ارزشش برای [[بشر]] است<ref>مرتضی مطهری، آشنایی با قرآن، ج۶، ص۲۱۳-۲۱۴.</ref>. | #"عزیز" به معنای "گرانبها": اشیای بیمانند و نایاب برای انسان، فوقالعاده گرانبها و عزیزالوجود است. [[خدای متعال]] هم [[عزیز]] است، یعنی فوقالعاده گرانبهاست. عزیز به معنای اول، [[ارزش]] فینفسه دارد و به معنای دومی ارزشش برای [[بشر]] است<ref>مرتضی مطهری، آشنایی با قرآن، ج۶، ص۲۱۳-۲۱۴.</ref>. | ||
از دید [[روانشناسی]]، [[عزت نفس]] هر فرد، تابع ارزشیابی از [[شخصیت]] خود است. برخورداری از [[روح]] آرمانخواهانه، [[اعتماد به نفس]]، [[استقلال]]، [[قاطعیت]]، [[اراده]] پولادین، [[صبر]] در برابر تمایلها و [[مشکلات]]، [[تسلیم نشدن]] در مقابل [[ظلم]] و... بخشی از نمودهای این خصیصه با [[معیارهای اخلاق]] [[دینی]] است. وجود این خصیصه با جلوههای کمالی به [[خُلق]] جمعی تبدیل شود، آثار بسیار مهمی در [[حیات اجتماعی]] به دنبال خواهد داشت: "[[حقیقت]] عزت در [[درجه]] نخست قدرتی است که در [[دل]] و [[جان انسان]] ظاهر میشود و او را از [[خضوع]] و [[سازش]] در برابر [[طاغیان]] و [[باغیان]] باز میدارد. قدرتی که با داشتن آن هرگز [[اسیر]] [[شهوات]] نمیشود و در برابر [[هوا و هوس]] سر فرود نمیآورد. قدرتی که او را به مرحله نفوذناپذیری در برابر [[زور]] ارتقا میدهد. این [[قدرت]] جز از [[ایمان به خدا]] یعنی [[ارتباط]] با منبع اصلی قدرت و [[عزت]] سرچشمه نمیگیرد. این در مرحله [[فکر]] و [[عقیده]] و [[روح]] و [[جان]]، اما در مرحله عمل، عزت از اعمالی سرچشمه میگیرد که دارای ریشه صحیح و برنامه و روش حساب شده باشد و به تعبیر دیگر، آن را در [[عمل صالح]] میتوان خلاصه کرد. این دو است که به [[انسان]] [[سربلندی]] و [[عظمت]] میدهد و به او عزت و شکستناپذیری میبخشد"<ref>ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۱۸، ص۱۹۳.</ref>. [[استقلال]]، خوداعتمادی، [[خودباوری]]، [[ظلمستیزی]]، و [[التزام]] به [[ارزشهای اخلاقی]] برخی دیگر از نمودهای [[عزتمندی]] است که در [[منابع دینی]] بدان اشاره شده است<ref>[[سید حسین شرفالدین|شرفالدین، سید حسین]]، [[ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۴۴۳.</ref>. | از دید [[روانشناسی]]، [[عزت نفس]] هر فرد، تابع ارزشیابی از [[شخصیت]] خود است. برخورداری از [[روح]] آرمانخواهانه، [[اعتماد به نفس]]، [[استقلال]]، [[قاطعیت]]، [[اراده]] پولادین، [[صبر]] در برابر تمایلها و [[مشکلات]]، [[تسلیم نشدن]] در مقابل [[ظلم]] و... بخشی از نمودهای این خصیصه با [[معیارهای اخلاق]] [[دینی]] است. وجود این خصیصه با جلوههای کمالی به [[خُلق]] جمعی تبدیل شود، آثار بسیار مهمی در [[حیات اجتماعی]] به دنبال خواهد داشت: "[[حقیقت]] عزت در [[درجه]] نخست قدرتی است که در [[دل]] و [[جان انسان]] ظاهر میشود و او را از [[خضوع]] و [[سازش]] در برابر [[طاغیان]] و [[باغیان]] باز میدارد. قدرتی که با داشتن آن هرگز [[اسیر]] [[شهوات]] نمیشود و در برابر [[هوا و هوس]] سر فرود نمیآورد. قدرتی که او را به مرحله نفوذناپذیری در برابر [[زور]] ارتقا میدهد. این [[قدرت]] جز از [[ایمان به خدا]] یعنی [[ارتباط]] با منبع اصلی قدرت و [[عزت]] سرچشمه نمیگیرد. این در مرحله [[فکر]] و [[عقیده]] و [[روح]] و [[جان]]، اما در مرحله عمل، عزت از اعمالی سرچشمه میگیرد که دارای ریشه صحیح و برنامه و روش حساب شده باشد و به تعبیر دیگر، آن را در [[عمل صالح]] میتوان خلاصه کرد. این دو است که به [[انسان]] [[سربلندی]] و [[عظمت]] میدهد و به او عزت و شکستناپذیری میبخشد"<ref>ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۱۸، ص۱۹۳.</ref>. [[استقلال]]، خوداعتمادی، [[خودباوری]]، [[ظلمستیزی]]، و [[التزام]] به [[ارزشهای اخلاقی]] برخی دیگر از نمودهای [[عزتمندی]] است که در [[منابع دینی]] بدان اشاره شده است<ref>[[سید حسین شرفالدین|شرفالدین، سید حسین]]، [[ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۴۴۳.</ref>. | ||
==عزت در قرآن== | == عزت در قرآن == | ||
[[عزت]] در [[فرهنگ قرآن]] با دو نگرش توصیف شده، یکی [[عزت]] ظاهری و دیگری [[عزت]] [[باطنی]] و [[معنوی]]. از سوی دیگر [[عزت]] اصلی و [[حقیقی]] از آن [[خداوند]] است که به [[پیامبر]] و [[مؤمنان]] داده شده است. حال این [[عزت]] به اشکال مختلف که [[انسان]] خواهان آن است، رخ میدهد، هر چند در ظاهر [[عزت]] مادی، مانند [[جاه]] و [[مال]] و [[قدرت]] نباشد. به تعبیر دیگر گاه شخصی به ظاهر در تنگنا و یا حصر و زندان است، اما به [[دلیل]] [[انتخاب]] راه [[حق]]، [[عزت]] [[الهی]] دارد. یا شخصی دارای [[ثروت]] انبوه است، اما [[عزت]] ندارد<ref>[[محمد جعفر سعیدیانفر|سعیدیانفر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۲، ص ۲۳۴.</ref>. | [[عزت]] در [[فرهنگ قرآن]] با دو نگرش توصیف شده، یکی [[عزت]] ظاهری و دیگری [[عزت]] [[باطنی]] و [[معنوی]]. از سوی دیگر [[عزت]] اصلی و [[حقیقی]] از آن [[خداوند]] است که به [[پیامبر]] و [[مؤمنان]] داده شده است. حال این [[عزت]] به اشکال مختلف که [[انسان]] خواهان آن است، رخ میدهد، هر چند در ظاهر [[عزت]] مادی، مانند [[جاه]] و [[مال]] و [[قدرت]] نباشد. به تعبیر دیگر گاه شخصی به ظاهر در تنگنا و یا حصر و زندان است، اما به [[دلیل]] [[انتخاب]] راه [[حق]]، [[عزت]] [[الهی]] دارد. یا شخصی دارای [[ثروت]] انبوه است، اما [[عزت]] ندارد<ref>[[محمد جعفر سعیدیانفر|سعیدیانفر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۲، ص ۲۳۴.</ref>. | ||
برخی از آیاتی که درباره عزت آمده است عبارتاند از: | برخی از آیاتی که درباره عزت آمده است عبارتاند از: | ||
#انحصار عزت در [[خدا]]: {{متن قرآن|إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا...}}<ref>«با آنکه بیگمان عزّت همه از آن خداوند است» سوره نساء، آیه ۱۳۹.</ref>. | # انحصار عزت در [[خدا]]: {{متن قرآن|إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا...}}<ref>«با آنکه بیگمان عزّت همه از آن خداوند است» سوره نساء، آیه ۱۳۹.</ref>. | ||
# عزت [[مؤمنان]] در پرتو [[ایمان به خداوند]]: {{متن قرآن|وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«فراپایگی تنها از آن خداوند و پیامبر او و مؤمنان است» سوره منافقون، آیه ۸.</ref>. | # عزت [[مؤمنان]] در پرتو [[ایمان به خداوند]]: {{متن قرآن|وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«فراپایگی تنها از آن خداوند و پیامبر او و مؤمنان است» سوره منافقون، آیه ۸.</ref>. | ||
دستیابی به "استقلال همهجانبه" روشنترین نمود عملی عزتمندی است؛ برای نمونه: | دستیابی به "استقلال همهجانبه" روشنترین نمود عملی عزتمندی است؛ برای نمونه: | ||
#توصیه مؤمنان به کسب قوت و نیرو و [[تدارک]] امکانات لازم در حد توان: {{متن قرآن|وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِينَ مِنْ دُونِهِمْ...}}<ref>«و آنچه در توان دارید از نیرو و اسبان آماده در برابر آنان فراهم سازید که بدان دشمن خداوند و دشمن خود را به هراس میافکنید» سوره انفال، آیه ۶۰.</ref>. | # توصیه مؤمنان به کسب قوت و نیرو و [[تدارک]] امکانات لازم در حد توان: {{متن قرآن|وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِينَ مِنْ دُونِهِمْ...}}<ref>«و آنچه در توان دارید از نیرو و اسبان آماده در برابر آنان فراهم سازید که بدان دشمن خداوند و دشمن خود را به هراس میافکنید» سوره انفال، آیه ۶۰.</ref>. | ||
# [[بشارت]] [[خداوند]] به زیادت قوت مؤمنان: {{متن قرآن|...وَيَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلَى قُوَّتِكُمْ...}}<ref>«و شما را نیرو بر نیرو بیفزاید» سوره هود، آیه ۵۲.</ref>. | # [[بشارت]] [[خداوند]] به زیادت قوت مؤمنان: {{متن قرآن|...وَيَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلَى قُوَّتِكُمْ...}}<ref>«و شما را نیرو بر نیرو بیفزاید» سوره هود، آیه ۵۲.</ref>. | ||
#قوت در کنار [[امانتداری]] از جمله ویژگیهای مطلوب [[کارگزاران]] [[جامعه]]: {{متن قرآن|... يَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِينُ}}<ref>«یکی از آن دو (دختر) گفت: ای پدر! او را به مزد گیر که بیگمان بهترین کسی که (میتوانی) به مزد بگیری، این توانمند درستکار است» سوره قصص، آیه ۲۶.</ref>. | # قوت در کنار [[امانتداری]] از جمله ویژگیهای مطلوب [[کارگزاران]] [[جامعه]]: {{متن قرآن|... يَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِينُ}}<ref>«یکی از آن دو (دختر) گفت: ای پدر! او را به مزد گیر که بیگمان بهترین کسی که (میتوانی) به مزد بگیری، این توانمند درستکار است» سوره قصص، آیه ۲۶.</ref>. | ||
# [[اعلان]] جدایی از مرام کافرکیشان، رویه [[پیامبران الهی]]: {{متن قرآن|إِنِّي تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَهُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ}}<ref>«من آیین گروهی را که به خداوند ایمان ندارند و جهان واپسین را منکرند وانهادهام» سوره یوسف، آیه ۳۷.</ref>. | # [[اعلان]] جدایی از مرام کافرکیشان، رویه [[پیامبران الهی]]: {{متن قرآن|إِنِّي تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَهُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ}}<ref>«من آیین گروهی را که به خداوند ایمان ندارند و جهان واپسین را منکرند وانهادهام» سوره یوسف، آیه ۳۷.</ref>. | ||
# [[نهی]] از [[تمایل]] و اتکا به [[ظالمان]]: {{متن قرآن|وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ...}}<ref>«و به ستمگران مگرایید که آتش (دوزخ) به شما رسد در حالی که شما را در برابر خداوند، سروری نباشد، آنگاه یاری نخواهید شد» سوره هود، آیه ۱۱۳.</ref>. | # [[نهی]] از [[تمایل]] و اتکا به [[ظالمان]]: {{متن قرآن|وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ...}}<ref>«و به ستمگران مگرایید که آتش (دوزخ) به شما رسد در حالی که شما را در برابر خداوند، سروری نباشد، آنگاه یاری نخواهید شد» سوره هود، آیه ۱۱۳.</ref>. | ||
خط ۳۲: | خط ۳۰: | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
{{ | {{مدخل وابسته}} | ||
* [[ذلت]] | * [[ذلت]] | ||
* [[ذلتناپذیری]] | * [[ذلتناپذیری]] | ||
خط ۵۰: | خط ۴۸: | ||
[[رده:عزت]] | [[رده:عزت]] | ||
نسخهٔ کنونی تا ۲۵ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۴۰
عزت در مقابل ذلت حالتی است که مانع شکست انسان میشود و به معنی تفوق و استعلا نسبت به کسی که رتبهاش پایینتر است، به کار رفته است و چون تنها خداوند شکستناپذیر است، تمام عزت در اصل از آن اوست و انسان مؤمن به برکت ایمان و عمل صالح و تقرب به خدا میتواند به درجاتی از آن دست یابد. عزت میتواند ظاهری و باطنی (معنوی) باشد.
معناشناسی
معنای لغوی
"عزت" در لغت حالتی است که مانع شکست انسان میشود و به زمین سفت نیز به دلیل نفوذپذیری، ارض عزاز میگویند[۱]. عزت در مقابل ذلت قرار دارد و چون ذلت، سستی و کوچکی در مقابل بالاتر است، عزت هم، به معنی تفوق و استعلا نسبت به کسی که رتبهاش پایینتر است، به کار رفته است[۲].[۳]
معنای اصطلاحی
این واژه در قرآن در معنای لغوی به کار رفته و چون تنها خداوند شکستناپذیر است، تمام عزت در اصل از آن اوست و انسان مؤمن به برکت ایمان و عمل صالح و تقرب به خدا میتواند به درجاتی از آن دست یابد. از دیدگاه شهید مطهری، "عزیز" دو معنا دارد:
- عزت در مقابل ذلت: هر عزیزی در عالم آمیختهای از عزت و ذلت است و هر موجودی وابسته به موجود دیگر است و عزیزی که ذلت در ذات او اصلاً نمیتواند وجود داشته باشد؛ چون مافوق همه موجودات است، خداوند است.
- "عزیز" به معنای "گرانبها": اشیای بیمانند و نایاب برای انسان، فوقالعاده گرانبها و عزیزالوجود است. خدای متعال هم عزیز است، یعنی فوقالعاده گرانبهاست. عزیز به معنای اول، ارزش فینفسه دارد و به معنای دومی ارزشش برای بشر است[۴].
از دید روانشناسی، عزت نفس هر فرد، تابع ارزشیابی از شخصیت خود است. برخورداری از روح آرمانخواهانه، اعتماد به نفس، استقلال، قاطعیت، اراده پولادین، صبر در برابر تمایلها و مشکلات، تسلیم نشدن در مقابل ظلم و... بخشی از نمودهای این خصیصه با معیارهای اخلاق دینی است. وجود این خصیصه با جلوههای کمالی به خُلق جمعی تبدیل شود، آثار بسیار مهمی در حیات اجتماعی به دنبال خواهد داشت: "حقیقت عزت در درجه نخست قدرتی است که در دل و جان انسان ظاهر میشود و او را از خضوع و سازش در برابر طاغیان و باغیان باز میدارد. قدرتی که با داشتن آن هرگز اسیر شهوات نمیشود و در برابر هوا و هوس سر فرود نمیآورد. قدرتی که او را به مرحله نفوذناپذیری در برابر زور ارتقا میدهد. این قدرت جز از ایمان به خدا یعنی ارتباط با منبع اصلی قدرت و عزت سرچشمه نمیگیرد. این در مرحله فکر و عقیده و روح و جان، اما در مرحله عمل، عزت از اعمالی سرچشمه میگیرد که دارای ریشه صحیح و برنامه و روش حساب شده باشد و به تعبیر دیگر، آن را در عمل صالح میتوان خلاصه کرد. این دو است که به انسان سربلندی و عظمت میدهد و به او عزت و شکستناپذیری میبخشد"[۵]. استقلال، خوداعتمادی، خودباوری، ظلمستیزی، و التزام به ارزشهای اخلاقی برخی دیگر از نمودهای عزتمندی است که در منابع دینی بدان اشاره شده است[۶].
عزت در قرآن
عزت در فرهنگ قرآن با دو نگرش توصیف شده، یکی عزت ظاهری و دیگری عزت باطنی و معنوی. از سوی دیگر عزت اصلی و حقیقی از آن خداوند است که به پیامبر و مؤمنان داده شده است. حال این عزت به اشکال مختلف که انسان خواهان آن است، رخ میدهد، هر چند در ظاهر عزت مادی، مانند جاه و مال و قدرت نباشد. به تعبیر دیگر گاه شخصی به ظاهر در تنگنا و یا حصر و زندان است، اما به دلیل انتخاب راه حق، عزت الهی دارد. یا شخصی دارای ثروت انبوه است، اما عزت ندارد[۷].
برخی از آیاتی که درباره عزت آمده است عبارتاند از:
- انحصار عزت در خدا: ﴿إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا...﴾[۸].
- عزت مؤمنان در پرتو ایمان به خداوند: ﴿وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ﴾[۹].
دستیابی به "استقلال همهجانبه" روشنترین نمود عملی عزتمندی است؛ برای نمونه:
- توصیه مؤمنان به کسب قوت و نیرو و تدارک امکانات لازم در حد توان: ﴿وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِينَ مِنْ دُونِهِمْ...﴾[۱۰].
- بشارت خداوند به زیادت قوت مؤمنان: ﴿...وَيَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلَى قُوَّتِكُمْ...﴾[۱۱].
- قوت در کنار امانتداری از جمله ویژگیهای مطلوب کارگزاران جامعه: ﴿... يَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِينُ﴾[۱۲].
- اعلان جدایی از مرام کافرکیشان، رویه پیامبران الهی: ﴿إِنِّي تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَهُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ﴾[۱۳].
- نهی از تمایل و اتکا به ظالمان: ﴿وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ...﴾[۱۴].
- اعلان استقلال اعتقادی از کافران، به عنوان رویه مؤمنان راستین، در سوره کافرون به صراحت بیان شده است[۱۵].
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۳.
- ↑ مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۸، ص۱۳۸.
- ↑ شرفالدین، سید حسین، ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم، ص ۴۴۳؛ بهشتی، سید مهدی، مقاله «عزت»، دانشنامه صحیفه سجادیه، ص ۳۳۳.
- ↑ مرتضی مطهری، آشنایی با قرآن، ج۶، ص۲۱۳-۲۱۴.
- ↑ ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۱۸، ص۱۹۳.
- ↑ شرفالدین، سید حسین، ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم، ص ۴۴۳.
- ↑ سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۲، ص ۲۳۴.
- ↑ «با آنکه بیگمان عزّت همه از آن خداوند است» سوره نساء، آیه ۱۳۹.
- ↑ «فراپایگی تنها از آن خداوند و پیامبر او و مؤمنان است» سوره منافقون، آیه ۸.
- ↑ «و آنچه در توان دارید از نیرو و اسبان آماده در برابر آنان فراهم سازید که بدان دشمن خداوند و دشمن خود را به هراس میافکنید» سوره انفال، آیه ۶۰.
- ↑ «و شما را نیرو بر نیرو بیفزاید» سوره هود، آیه ۵۲.
- ↑ «یکی از آن دو (دختر) گفت: ای پدر! او را به مزد گیر که بیگمان بهترین کسی که (میتوانی) به مزد بگیری، این توانمند درستکار است» سوره قصص، آیه ۲۶.
- ↑ «من آیین گروهی را که به خداوند ایمان ندارند و جهان واپسین را منکرند وانهادهام» سوره یوسف، آیه ۳۷.
- ↑ «و به ستمگران مگرایید که آتش (دوزخ) به شما رسد در حالی که شما را در برابر خداوند، سروری نباشد، آنگاه یاری نخواهید شد» سوره هود، آیه ۱۱۳.
- ↑ شرفالدین، سید حسین، ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم، ص ۴۴۳.