امسلمه (همسر پیامبر): تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۷: | خط ۷: | ||
== نسب ام سلمه == | == نسب ام سلمه == | ||
[[هند بنت ابی امیه]] معروف به "[[ام سلمه]]<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۶۹، ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۹۲۰؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج۱۱، ص۶۰۳.</ref>، دختر ابی امیة بن مغیرة بن عبدالله بود<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۳۹؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۸۴؛ احمد بن علی مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة والمتاع، ج۶، ص۵۳.</ref>. پدرش ملقب به زادالرکب بود؛ چرا که یکی از بخشندهترین [[مردم]] [[عرب]] و در [[بخشش]] شهره [[عام و خاص]] بود<ref>نویری، نهایة الارب فی فنون الأدب، ج۱۸، ص، ۱۷۹؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۹۲۰.</ref> و [[مادر]] او، عاتکه بنت عامر بن ربیعه کنانی<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۴۰۴؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۳۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، جا ص۶۹.</ref> و دختر عموی [[ابوجهل]]<ref>ابن قتیبه، المعارف، ص۱۳۶.</ref> و [[خالد بن ولید]] بود<ref>شمس الدین محمد ذهبی، تاریخ اسلام و وفیات المشاهیر والأعلام، ج۵، ص۲۸۳.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[ام سلمه ۱ (مقاله)|ام سلمه]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۵۹-۱۶۰؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص۶۳؛ [[محمد حسن الهیزاده|الهیزاده، محمد حسن]]، [[ام سلمه - الهیزاده (مقاله)|ام سلمه]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۴؛ [[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۴۷۵.</ref> | [[هند بنت ابی امیه]] معروف به "[[ام سلمه]]<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۶۹، ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۹۲۰؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج۱۱، ص۶۰۳.</ref>، دختر ابی امیة بن مغیرة بن عبدالله بود<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۳۹؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۸۴؛ احمد بن علی مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة والمتاع، ج۶، ص۵۳.</ref>. پدرش ملقب به زادالرکب بود؛ چرا که یکی از بخشندهترین [[مردم]] [[عرب]] و در [[بخشش]] شهره [[عام و خاص]] بود<ref>نویری، نهایة الارب فی فنون الأدب، ج۱۸، ص، ۱۷۹؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۹۲۰.</ref> و [[مادر]] او، عاتکه بنت عامر بن ربیعه کنانی<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۴۰۴؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۳۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، جا ص۶۹.</ref> و دختر عموی [[ابوجهل]]<ref>ابن قتیبه، المعارف، ص۱۳۶.</ref> و [[خالد بن ولید]] بود<ref>شمس الدین محمد ذهبی، تاریخ اسلام و وفیات المشاهیر والأعلام، ج۵، ص۲۸۳.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[ام سلمه ۱ (مقاله)|ام سلمه]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۵۹-۱۶۰؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص۶۳؛ [[محمد حسن الهیزاده|الهیزاده، محمد حسن]]، [[ام سلمه - الهیزاده (مقاله)|ام سلمه]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۴؛ [[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۴۷۵.</ref> | ||
== اسلام آوردن ام سلمه == | == اسلام آوردن ام سلمه == | ||
[[امسلمه]] از نخستین زنانی بود که [[مسلمان]] شد. نخست [[همسر]] [[ابی سلمه عبدالله بن عبدالأسد بن هلال مخزومی]]<ref>ابن اسحاق، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۶۰؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۲۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۶۹.</ref> بود. این دو از اول مسلمانانی بودند که به [[حبشه]] [[هجرت]] کردند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۶۹، احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۲۹؛ احمد بن علی مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة والمتاع، ج۶ ص۵۳.</ref> و در آنجا دخترشان، [[زینب]] متولد شد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۶۹.</ref>. پس از مدتی به [[مکه]] بازگشتند و از آنجا به [[مدینه]] [[هجرت]] کردند<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۴۰۴؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۴۵۹-۴۶۰.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[ام سلمه ۱ (مقاله)|ام سلمه]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۶۰؛ [[فرهاد علیزاده|علیزاده، فرهاد]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۴۱۳.</ref> | [[امسلمه]] از نخستین زنانی بود که [[مسلمان]] شد. نخست [[همسر]] [[ابی سلمه عبدالله بن عبدالأسد بن هلال مخزومی]]<ref>ابن اسحاق، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۶۰؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۲۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۶۹.</ref> بود. این دو از اول مسلمانانی بودند که به [[حبشه]] [[هجرت]] کردند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۶۹، احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۲۹؛ احمد بن علی مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة والمتاع، ج۶ ص۵۳.</ref> و در آنجا دخترشان، [[زینب]] متولد شد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۶۹.</ref>. پس از مدتی به [[مکه]] بازگشتند و از آنجا به [[مدینه]] [[هجرت]] کردند<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۴۰۴؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۴۵۹-۴۶۰.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[ام سلمه ۱ (مقاله)|ام سلمه]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۶۰؛ [[فرهاد علیزاده|علیزاده، فرهاد]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۴۱۳.</ref> | ||
== [[ام سلمه]] و [[ازدواج با پیامبر]] {{صل}} == | == [[ام سلمه]] و [[ازدواج با پیامبر]] {{صل}} == | ||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
[[ام سلمه]] میگوید: "آیه {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ الله لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>، در [[خانه]] من و در روزی که [[پذیرایی]] [[پیامبر]] {{صل}} با من بود، نازل شده است و در آن زمان هفت نفر در [[خانه]] بودند: [[جبرئیل]]، [[میکائیل]]، [[رسول الله]] {{صل}}، [[علی]]، [[فاطمه]]، [[حسن]] و [[حسین]] {{عم}} و من که کنار در بودم. زمانی که [[پیامبر]] {{صل}} در [[خانه]] من بود، [[فاطمه]]، [[علی]]، [[حسن]] و [[حسین]] {{عم}} را خواند و [[جبرئیل]] هم آمد؛ پس کساء خیبری را بر ایشان پوشانید و سپس فرمود: "خدایا! اینان [[خانواده]] من هستند، {{متن حدیث|اللهمَّ أَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِيراً}}؛ خدایا! [[پلیدی]] را از اینان دور ساز و ایشان را [[پاک]] گردان". من گفتم: یا [[رسول الله]]! من هم از [[اهل بیت]] شمایم؟ [[حضرت]] فرمود: "[[ام سلمه]]، [[عاقبت]] تو به خیر و [[سعادت]] است و تو از زنهای [[رسول]] خدایی". | [[ام سلمه]] میگوید: "آیه {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ الله لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>، در [[خانه]] من و در روزی که [[پذیرایی]] [[پیامبر]] {{صل}} با من بود، نازل شده است و در آن زمان هفت نفر در [[خانه]] بودند: [[جبرئیل]]، [[میکائیل]]، [[رسول الله]] {{صل}}، [[علی]]، [[فاطمه]]، [[حسن]] و [[حسین]] {{عم}} و من که کنار در بودم. زمانی که [[پیامبر]] {{صل}} در [[خانه]] من بود، [[فاطمه]]، [[علی]]، [[حسن]] و [[حسین]] {{عم}} را خواند و [[جبرئیل]] هم آمد؛ پس کساء خیبری را بر ایشان پوشانید و سپس فرمود: "خدایا! اینان [[خانواده]] من هستند، {{متن حدیث|اللهمَّ أَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِيراً}}؛ خدایا! [[پلیدی]] را از اینان دور ساز و ایشان را [[پاک]] گردان". من گفتم: یا [[رسول الله]]! من هم از [[اهل بیت]] شمایم؟ [[حضرت]] فرمود: "[[ام سلمه]]، [[عاقبت]] تو به خیر و [[سعادت]] است و تو از زنهای [[رسول]] خدایی". | ||
[[جبرئیل]] گفت: یا [[محمد]]! درباره خود و [[علی]] و [[فاطمه]] و [[حسن]] و [[حسین]] بخوان: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ الله لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>الأمالی، شیخ مفید، ص۳۸؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، ج۲۵، ص۲۱۴.</ref><ref>[[فرهاد علیزاده|علیزاده، فرهاد]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۴۱۸.</ref> | [[جبرئیل]] گفت: یا [[محمد]]! درباره خود و [[علی]] و [[فاطمه]] و [[حسن]] و [[حسین]] بخوان: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ الله لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>الأمالی، شیخ مفید، ص۳۸؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، ج۲۵، ص۲۱۴.</ref>.<ref>[[فرهاد علیزاده|علیزاده، فرهاد]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۴۱۸.</ref> | ||
== [[حمایت]] از [[وصی]] [[رسول خدا]] {{صل}} == | == [[حمایت]] از [[وصی]] [[رسول خدا]] {{صل}} == | ||
[[امسلمه]] پس از [[خدیجه]] {{س}}، [[بهترین]] [[زنان پیامبر]] به شمار میآید. ایشان پس از [[وفات]] [[حضرت]] {{صل}} بر [[عهد]] خود باقی ماند و تغییر و تغیّری در او حاصل نشد و همان طور که [[خدا]] امر کرده بود در خانهاش به سر میبرد<ref>ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۲، ص۴۵۶؛ جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج۵، ص۲۴۶.</ref>. او به [[وصی]] [[رسول خدا]] {{صل}} کمک و از مواضعش [[دفاع]] میکرد و دشمنانش را میراند<ref>شیخ صدوق، امالی، ص۳۸۰؛ شیخ طوسی، امالی، ص۴۲۵-۴۷۹.</ref>. او پیش و پس از [[جنگ جمل]]، احتجاجاتی [[قوی]] با [[عایشه]] کرد<ref>جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج۵، ص۲۴۷؛ شیخ طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۱۶۶-۱۶۷.</ref>. وی در زمان [[جنگ جمل]] و راهاندازی [[خونخواهی عثمان]] در [[مکه]] بود و میگفت: "ای [[مردم]]! شما را به [[تقوای الهی]] [[امر]] میکنم. اگر از [[علی]] {{ع}} [[تبعیت]] کردید، پس بدان [[راضی]] خواهید شد. به [[خدا]] قسم کسی بهتر از او در زمان شما ندیدم"<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۴.</ref>. ایشان پس از حرکت [[طلحه]] و [[زبیر]] و [[عایشه]] به سوی [[بصره]]، نامهای به [[حضرت علی]] {{ع}} نوشت و در آن، خروجشان را به اطلاع [[حضرت]] رساند. در این [[نامه]] آمده است: ".. اما بعد [[طلحه]] و [[زبیر]] و [[عایشه]] قصد سوئی دارند. آنها همراه [[عبدالله بن عامر]] به سوی [[بصره]] خارج شدند و [[گمان]] میکنند [[عثمان]]، [[مظلوم]] کشته شده است و [[خون]] [[عثمان]] را طلب میکنند. [[خداوند]]، کار ایشان را از تو [[کفایت]] کند و شرشان را به خودشان برگرداند؛ ان شاءالله. به [[خدا]] قسم! اگر [[نهی]] [[خداوند]] در خروج [[زنان]] از خانههاشان و [[وصیت]] [[رسول خدا]] {{صل}} در زمان وفاتش نبود، هر آینه شخصاً با تو میآمدم؛ ولی فرزندم [[عمرو بن ابیسلمه]] را که از [[بهترین]] [[مردم]] نزد [[رسول خدا]] {{صل}} بود نزد تو فرستادم<ref>ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۲، ص۴۵۵-۴۵۶.</ref> تا در [[خدمت]] شما باشد". [[حضرت]] {{ع}} نیز [[امسلمه]] را مورد [[ستایش]] قرار داد و عمل او را ستود<ref>ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۲، ص۴۰۶.</ref>. | [[امسلمه]] پس از [[خدیجه]] {{س}}، [[بهترین]] [[زنان پیامبر]] به شمار میآید. ایشان پس از [[وفات]] [[حضرت]] {{صل}} بر [[عهد]] خود باقی ماند و تغییر و تغیّری در او حاصل نشد و همان طور که [[خدا]] امر کرده بود در خانهاش به سر میبرد<ref>ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۲، ص۴۵۶؛ جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج۵، ص۲۴۶.</ref>. او به [[وصی]] [[رسول خدا]] {{صل}} کمک و از مواضعش [[دفاع]] میکرد و دشمنانش را میراند<ref>شیخ صدوق، امالی، ص۳۸۰؛ شیخ طوسی، امالی، ص۴۲۵-۴۷۹.</ref>. او پیش و پس از [[جنگ جمل]]، احتجاجاتی [[قوی]] با [[عایشه]] کرد<ref>جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج۵، ص۲۴۷؛ شیخ طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۱۶۶-۱۶۷.</ref>. وی در زمان [[جنگ جمل]] و راهاندازی [[خونخواهی عثمان]] در [[مکه]] بود و میگفت: "ای [[مردم]]! شما را به [[تقوای الهی]] [[امر]] میکنم. اگر از [[علی]] {{ع}} [[تبعیت]] کردید، پس بدان [[راضی]] خواهید شد. به [[خدا]] قسم کسی بهتر از او در زمان شما ندیدم"<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۴.</ref>. ایشان پس از حرکت [[طلحه]] و [[زبیر]] و [[عایشه]] به سوی [[بصره]]، نامهای به [[حضرت علی]] {{ع}} نوشت و در آن، خروجشان را به اطلاع [[حضرت]] رساند. در این [[نامه]] آمده است: ".. اما بعد [[طلحه]] و [[زبیر]] و [[عایشه]] قصد سوئی دارند. آنها همراه [[عبدالله بن عامر]] به سوی [[بصره]] خارج شدند و [[گمان]] میکنند [[عثمان]]، [[مظلوم]] کشته شده است و [[خون]] [[عثمان]] را طلب میکنند. [[خداوند]]، کار ایشان را از تو [[کفایت]] کند و شرشان را به خودشان برگرداند؛ ان شاءالله. به [[خدا]] قسم! اگر [[نهی]] [[خداوند]] در خروج [[زنان]] از خانههاشان و [[وصیت]] [[رسول خدا]] {{صل}} در زمان وفاتش نبود، هر آینه شخصاً با تو میآمدم؛ ولی فرزندم [[عمرو بن ابیسلمه]] را که از [[بهترین]] [[مردم]] نزد [[رسول خدا]] {{صل}} بود نزد تو فرستادم<ref>ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۲، ص۴۵۵-۴۵۶.</ref> تا در [[خدمت]] شما باشد". [[حضرت]] {{ع}} نیز [[امسلمه]] را مورد [[ستایش]] قرار داد و عمل او را ستود<ref>ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۲، ص۴۰۶.</ref>. | ||
ایشان افزون بر این [[نامه]]، پسرش سلمه را نیز به سوی [[حضرت]] فرستاد تا با دشمنانش بجنگد<ref>جعفر، مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج۵، ص۲۴۸.</ref>. پسر دیگر او، [[عمر بن ابوسلمه|عمر]] نیز [[والی]] [[حضرت]] در [[فارس]] و [[بحرین]] بود<ref>ابن قتیبه، المعارف، ص۱۳۶.</ref> و همراه [[حضرت]] {{صل}} در [[جنگ جمل]] میجنگید<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب. الاشراف، ج۱، ص۴۳۰؛ جعفر مرتضی عاملی، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۳، ص۱۱۶۰.</ref>. از [[بیهقی]] [[نقل]] شده است که چون [[عایشه]] پس از رجوعش از [[جنگ جمل]] به [[امسلمه]] وارد شد. [[امسلمه]] قسم یاد کرد به علت [[جنگ]] با [[علی بن ابیطالب]] {{ع}} هرگز با او صحبت نکند<ref>جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج۵، ص۲۴۷.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[ام سلمه ۱ (مقاله)|ام سلمه]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۶۵-۱۶۶؛ [[فرهاد علیزاده|علیزاده، فرهاد]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۴۲۶؛ [[محمد حسن الهیزاده|الهیزاده، محمد حسن]]، [[ام سلمه - الهیزاده (مقاله)|ام سلمه]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۴؛ [[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۴۷۸-۱۴۸۰.</ref> | ایشان افزون بر این [[نامه]]، پسرش سلمه را نیز به سوی [[حضرت]] فرستاد تا با دشمنانش بجنگد<ref>جعفر، مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج۵، ص۲۴۸.</ref>. پسر دیگر او، [[عمر بن ابوسلمه|عمر]] نیز [[والی]] [[حضرت]] در [[فارس]] و [[بحرین]] بود<ref>ابن قتیبه، المعارف، ص۱۳۶.</ref> و همراه [[حضرت]] {{صل}} در [[جنگ جمل]] میجنگید<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب. الاشراف، ج۱، ص۴۳۰؛ جعفر مرتضی عاملی، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۳، ص۱۱۶۰.</ref>. از [[بیهقی]] [[نقل]] شده است که چون [[عایشه]] پس از رجوعش از [[جنگ جمل]] به [[امسلمه]] وارد شد. [[امسلمه]] قسم یاد کرد به علت [[جنگ]] با [[علی بن ابیطالب]] {{ع}} هرگز با او صحبت نکند<ref>جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج۵، ص۲۴۷.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[ام سلمه ۱ (مقاله)|ام سلمه]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۶۵-۱۶۶؛ [[فرهاد علیزاده|علیزاده، فرهاد]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۴۲۶؛ [[محمد حسن الهیزاده|الهیزاده، محمد حسن]]، [[ام سلمه - الهیزاده (مقاله)|ام سلمه]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۴؛ [[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۴۷۸-۱۴۸۰.</ref> | ||
== [[ام سلمه]] و [[دفاع]] از [[اهل بیت]] {{عم}} == | == [[ام سلمه]] و [[دفاع]] از [[اهل بیت]] {{عم}} == | ||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
پس از آنکه [[حضرت زهرا]] {{س}} [[خطبه]] طولانی را برای پس گرفتن [[فدک]] بیان کرد و [[ابوبکر]] از آن [[حضرت]] [[شاهد]] خواست، [[ام سلمه]] برخاست و با این بیان بر [[ابوبکر]] [[اعتراض]] کرد: "ای [[ابوبکر]] آیا درباره [[فاطمه]]، [[دختر رسول خدا]] {{صل}} چنین گفتاری سزاوار است؟! به [[خدا]] [[سوگند]]؛ او حوریهای است به صورت [[بشر]]؛ به [[خدا]] او در دامان [[پرهیزکاران]] [[تربیت]] شده و پیوسته در [[حمایت]] [[ملائکه]] [[آسمانها]] بوده و در دامان مادرانی [[پاک]] [[رشد]] نموده است؛ بنابراین او [[بهترین]] و [[برترین]] [[تربیت]] یافتگان است. آیا [[گمان]] میکنید [[پیامبر]] {{صل}} میراثش را بر او [[حرام]] کرده و به او اطلاع نداده است؟ با آنکه [[خدا]] به او [[دستور]] داده {{متن قرآن|وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ}}<ref>«و نزدیکترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.</ref>. یا آنکه [[تصور]] میکنی [[پیامبر]] {{صل}} به [[فاطمه]] اطلاع داده و او با امر [[پدر]] [[مخالفت]] کرده و آنچه را که [[حق]] او نیست، میخواهد؛ با آنکه او [[بهترین]] و [[سیده زنان]] عالم و هم پایه [[مریم]]، دختر [[عمران]] است و کسی است که با پدرش، [[مقام رسالت]] پایان یافته است. به [[خدا]] [[سوگند]]، [[پیامبر]] {{صل}} نه از سرما و [[گرما]] بر زهرا {{س}} ناراحت بود و پیوسته دست راستش را بالین وی و دست چپش را روپوش او قرار میداد. [[ابوبکر]]! [[دست]] نگهدار، زیرا [[پیامبر]] {{صل}} کارهای شما را میبیند و روزی را که نزد [[خدا]] میروی، به خاطر بیاور؛ وای بر شما که به زودی نتیجه کردارتان را خواهید دید". | پس از آنکه [[حضرت زهرا]] {{س}} [[خطبه]] طولانی را برای پس گرفتن [[فدک]] بیان کرد و [[ابوبکر]] از آن [[حضرت]] [[شاهد]] خواست، [[ام سلمه]] برخاست و با این بیان بر [[ابوبکر]] [[اعتراض]] کرد: "ای [[ابوبکر]] آیا درباره [[فاطمه]]، [[دختر رسول خدا]] {{صل}} چنین گفتاری سزاوار است؟! به [[خدا]] [[سوگند]]؛ او حوریهای است به صورت [[بشر]]؛ به [[خدا]] او در دامان [[پرهیزکاران]] [[تربیت]] شده و پیوسته در [[حمایت]] [[ملائکه]] [[آسمانها]] بوده و در دامان مادرانی [[پاک]] [[رشد]] نموده است؛ بنابراین او [[بهترین]] و [[برترین]] [[تربیت]] یافتگان است. آیا [[گمان]] میکنید [[پیامبر]] {{صل}} میراثش را بر او [[حرام]] کرده و به او اطلاع نداده است؟ با آنکه [[خدا]] به او [[دستور]] داده {{متن قرآن|وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ}}<ref>«و نزدیکترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.</ref>. یا آنکه [[تصور]] میکنی [[پیامبر]] {{صل}} به [[فاطمه]] اطلاع داده و او با امر [[پدر]] [[مخالفت]] کرده و آنچه را که [[حق]] او نیست، میخواهد؛ با آنکه او [[بهترین]] و [[سیده زنان]] عالم و هم پایه [[مریم]]، دختر [[عمران]] است و کسی است که با پدرش، [[مقام رسالت]] پایان یافته است. به [[خدا]] [[سوگند]]، [[پیامبر]] {{صل}} نه از سرما و [[گرما]] بر زهرا {{س}} ناراحت بود و پیوسته دست راستش را بالین وی و دست چپش را روپوش او قرار میداد. [[ابوبکر]]! [[دست]] نگهدار، زیرا [[پیامبر]] {{صل}} کارهای شما را میبیند و روزی را که نزد [[خدا]] میروی، به خاطر بیاور؛ وای بر شما که به زودی نتیجه کردارتان را خواهید دید". | ||
[[راوی]] میگوید: [[ابوبکر]] به جهت این [[اعتراض]]، [[حقوق]] یک سال [[ام سلمه]] را از [[بیت المال]] قطع کرد<ref>دلائل الامامة، محمد بن جریر طبری، ص۳۰.</ref><ref>[[فرهاد علیزاده|علیزاده، فرهاد]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۴۲۱؛ [[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۴۷۵-۱۴۷۸.</ref><ref>[[فرهاد علیزاده|علیزاده، فرهاد]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۴۲۱.</ref> | [[راوی]] میگوید: [[ابوبکر]] به جهت این [[اعتراض]]، [[حقوق]] یک سال [[ام سلمه]] را از [[بیت المال]] قطع کرد<ref>دلائل الامامة، محمد بن جریر طبری، ص۳۰.</ref><ref>[[فرهاد علیزاده|علیزاده، فرهاد]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۴۲۱؛ [[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۴۷۵-۱۴۷۸.</ref>.<ref>[[فرهاد علیزاده|علیزاده، فرهاد]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۴۲۱.</ref> | ||
== [[شخصیت]] وجودی [[امسلمه]] == | == [[شخصیت]] وجودی [[امسلمه]] == | ||
وی پس از [[حضرت خدیجه]] {{س}} از لحاظ [[فهم]] از [[کاملترین]] [[زنان پیامبر]] {{صل}} و راجحترینشان به لحاظ [[عقل]] و تمامترینشان از نظر [[مشورت]] و طیبترینشان از لحاظ [[اخلاق]] بود و به علت [[فطانت]]، [[حکمت]]، [[تدبیر]] و بصیرتش او را مثال میزدند<ref>سید جمیلی، نساء النبی، ص۸۴.</ref>. بیان [[حضرت]] {{صل}} در [[حدیبیه]]، اشارهای است به وفور [[عقل]] و [[رأی]] درستش<ref>شیخ حسین دیار بکری، تاریخ خمیس فی احوال انفس النفیس، ج۲، ص۲۳؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة فی احوال صاحب الشریعه، ج۴، ص۱۵۰؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۴۰۶.</ref>. [[رسول خدا]] {{صل}} بعد از [[نوشتن]] [[عهد]] [[نامه]] [[حدیبیه]] به [[اصحاب]] خود فرمود: "قربانیان خود را [[ذبح]] کنید و سرهایتان را بتراشید". [[اصحاب]] خودداری کرده گفتند: چگونه قبل از [[طواف]] [[خانه]] و [[سعی]] بین [[صفا و مروه]] [[قربانی]] کنیم؟ [[حضرت]] سخت اندوهناک شد و [[اندوه]] خود را با [[ام سلمه]] در میان گذاشت. [[ام سلمه]] گفت: "یا [[رسول الله]]! شما خودت [[قربانی]] کن و سر را بتراش". [[رسول خدا]] {{صل}} نیز چنین کرد، پس [[مردم]] هم با [[یقین]] و یا با تردید، [[قربانی]] کردند<ref>تفسیر القمی، علی بن ابراهیم قمی، ص۳۱۲-۳۱۳؛ زوجات النبی {{صل}}، سعید ایوب، ص۶۴-۶۲.</ref> | وی پس از [[حضرت خدیجه]] {{س}} از لحاظ [[فهم]] از [[کاملترین]] [[زنان پیامبر]] {{صل}} و راجحترینشان به لحاظ [[عقل]] و تمامترینشان از نظر [[مشورت]] و طیبترینشان از لحاظ [[اخلاق]] بود و به علت [[فطانت]]، [[حکمت]]، [[تدبیر]] و بصیرتش او را مثال میزدند<ref>سید جمیلی، نساء النبی، ص۸۴.</ref>. بیان [[حضرت]] {{صل}} در [[حدیبیه]]، اشارهای است به وفور [[عقل]] و [[رأی]] درستش<ref>شیخ حسین دیار بکری، تاریخ خمیس فی احوال انفس النفیس، ج۲، ص۲۳؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة فی احوال صاحب الشریعه، ج۴، ص۱۵۰؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۴۰۶.</ref>. [[رسول خدا]] {{صل}} بعد از [[نوشتن]] [[عهد]] [[نامه]] [[حدیبیه]] به [[اصحاب]] خود فرمود: "قربانیان خود را [[ذبح]] کنید و سرهایتان را بتراشید". [[اصحاب]] خودداری کرده گفتند: چگونه قبل از [[طواف]] [[خانه]] و [[سعی]] بین [[صفا و مروه]] [[قربانی]] کنیم؟ [[حضرت]] سخت اندوهناک شد و [[اندوه]] خود را با [[ام سلمه]] در میان گذاشت. [[ام سلمه]] گفت: "یا [[رسول الله]]! شما خودت [[قربانی]] کن و سر را بتراش". [[رسول خدا]] {{صل}} نیز چنین کرد، پس [[مردم]] هم با [[یقین]] و یا با تردید، [[قربانی]] کردند<ref>تفسیر القمی، علی بن ابراهیم قمی، ص۳۱۲-۳۱۳؛ زوجات النبی {{صل}}، سعید ایوب، ص۶۴-۶۲.</ref> | ||
عذر ام سلمه برای [[رسول خدا]] {{صل}} در امر [[ازدواج]] نیز دلیلی دیگر است بر [[کمال عقل]] و [[حسن]] ادبش و اینکه او سنجیده عمل میکرد<ref>جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج۵، ص۳۴۵.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[ام سلمه ۱ (مقاله)|ام سلمه]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۶۵؛ [[فرهاد علیزاده|علیزاده، فرهاد]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۴۲۶؛ [[محمد حسن الهیزاده|الهیزاده، محمد حسن]]، [[ام سلمه - الهیزاده (مقاله)|ام سلمه]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۴.</ref>. | عذر ام سلمه برای [[رسول خدا]] {{صل}} در امر [[ازدواج]] نیز دلیلی دیگر است بر [[کمال عقل]] و [[حسن]] ادبش و اینکه او سنجیده عمل میکرد<ref>جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج۵، ص۳۴۵.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[ام سلمه ۱ (مقاله)|ام سلمه]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۶۵؛ [[فرهاد علیزاده|علیزاده، فرهاد]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۴۲۶؛ [[محمد حسن الهیزاده|الهیزاده، محمد حسن]]، [[ام سلمه - الهیزاده (مقاله)|ام سلمه]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۴.</ref>. | ||
== [[ام سلمه]] و [[عزاداری]] برای [[امام حسین]] {{ع}} == | == [[ام سلمه]] و [[عزاداری]] برای [[امام حسین]] {{ع}} == | ||
هنگامی که [[حسین بن علی]] {{ع}} عازم [[عراق]] شد [[نامه]] و [[وصیت]] خود را به [[ام سلمه]] سپرد و به او فرمود: "هرگاه بزرگترین فرزندم آن را خواست، به وی بسپار". پس از [[شهادت امام حسین]] {{ع}} [[امام علی بن الحسین]] به [[مدینه]] بازگشت و [[ام سلمه]] [[امانتها]] را به وی سپرد<ref>اصول کافی، کلینی (ترجمه: مصطفوی)، ج۱، ص۲۳۵.</ref>. | هنگامی که [[حسین بن علی]] {{ع}} عازم [[عراق]] شد [[نامه]] و [[وصیت]] خود را به [[ام سلمه]] سپرد و به او فرمود: "هرگاه بزرگترین فرزندم آن را خواست، به وی بسپار". پس از [[شهادت امام حسین]] {{ع}} [[امام علی بن الحسین]] به [[مدینه]] بازگشت و [[ام سلمه]] [[امانتها]] را به وی سپرد<ref>اصول کافی، کلینی (ترجمه: مصطفوی)، ج۱، ص۲۳۵.</ref>. | ||
[[ام سلمه]] میگوید: "شبی [[رسول خدا]] {{صل}} از [[خانه]] بیرون رفت و پس از مدتی طولانی خاکآلود و ژولیده موی بازگشت. پرسیدم: یا [[رسول الله]] {{صل}}! چه شده که شما را چنین میبینم؟ [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "مرا در این وقت [[شب]] به محلی از [[سرزمین]] [[عراق]] به نام [[کربلا]] بردند و محل کشته شدن [[حسین]] و عدهای از اهلبیتم را به من نشان دادند". سپس دست [[مبارک]] را گشود و فرمود: "این [[خاک]]، از [[خاک]] آنجاست، آن را کاملاً [[حفظ]] کن". "آنرا گرفتم، شبیه [[خاک]] سرخ بود و در شیشه ریخته و سر آن را محکم بستم تا وقتی که [[حسین]] {{ع}} از [[مکه]] به سوی [[عراق]] حرکت کرد. من هر [[شب]] و روز آن شیشه را میدیدم، حتی [[صبح]] [[روز عاشورا]] آن را به شکل اول دیدم اما هنگام عصر [[مشاهده]] کردم که گویا [[خون]] تازه است که در شیشه ریختهاند. پس نالهام بلند شد و گریهام شدت گرفت اما از [[ترس]] ملامت [[دشمنان]] [[سکوت]] کردم تا وقتی که خبر [[شهادت]] [[حسین]] {{ع}} به [[مدینه]] رسید<ref>الارشاد، شیخ مفید، ج۲، ص۱۳۰.</ref><ref>[[فرهاد علیزاده|علیزاده، فرهاد]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۴۳۰؛ [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[ام سلمه ۱ (مقاله)|ام سلمه]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۶۴؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص۶۳؛ [[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۴۸۲-۱۴۸۳.</ref> | [[ام سلمه]] میگوید: "شبی [[رسول خدا]] {{صل}} از [[خانه]] بیرون رفت و پس از مدتی طولانی خاکآلود و ژولیده موی بازگشت. پرسیدم: یا [[رسول الله]] {{صل}}! چه شده که شما را چنین میبینم؟ [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "مرا در این وقت [[شب]] به محلی از [[سرزمین]] [[عراق]] به نام [[کربلا]] بردند و محل کشته شدن [[حسین]] و عدهای از اهلبیتم را به من نشان دادند". سپس دست [[مبارک]] را گشود و فرمود: "این [[خاک]]، از [[خاک]] آنجاست، آن را کاملاً [[حفظ]] کن". "آنرا گرفتم، شبیه [[خاک]] سرخ بود و در شیشه ریخته و سر آن را محکم بستم تا وقتی که [[حسین]] {{ع}} از [[مکه]] به سوی [[عراق]] حرکت کرد. من هر [[شب]] و روز آن شیشه را میدیدم، حتی [[صبح]] [[روز عاشورا]] آن را به شکل اول دیدم اما هنگام عصر [[مشاهده]] کردم که گویا [[خون]] تازه است که در شیشه ریختهاند. پس نالهام بلند شد و گریهام شدت گرفت اما از [[ترس]] ملامت [[دشمنان]] [[سکوت]] کردم تا وقتی که خبر [[شهادت]] [[حسین]] {{ع}} به [[مدینه]] رسید<ref>الارشاد، شیخ مفید، ج۲، ص۱۳۰.</ref>.<ref>[[فرهاد علیزاده|علیزاده، فرهاد]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۴۳۰؛ [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[ام سلمه ۱ (مقاله)|ام سلمه]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۶۴؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص۶۳؛ [[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۴۸۲-۱۴۸۳.</ref> | ||
== [[وفات]] [[امسلمه]] == | == [[وفات]] [[امسلمه]] == |
نسخهٔ ۳۱ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۶:۳۶
همسران پیامبر (ص) |
---|
خدیجه بنت خویلد (ازدواج: ۲۵ عام الفیل) |
هند بنت ابی امیه معروف به "ام سلمه از همسران رسول اکرم (ص) است که در سال چهارم هجری، بعد از شهادت همسر اول خودف با آن حضرت ازدواج کرد. او از اول مسلمانانی است که به حبشه و مدینه هجرت کرد. آیه تطهیر در منزل ایشان نازل شده است و بعد از رحلت پیامبر اکرم (ص) همواره مدافع اهل بیت (ع) از جمله در داستان فدک و جنگ جمل بود.
نسب ام سلمه
هند بنت ابی امیه معروف به "ام سلمه[۱]، دختر ابی امیة بن مغیرة بن عبدالله بود[۲]. پدرش ملقب به زادالرکب بود؛ چرا که یکی از بخشندهترین مردم عرب و در بخشش شهره عام و خاص بود[۳] و مادر او، عاتکه بنت عامر بن ربیعه کنانی[۴] و دختر عموی ابوجهل[۵] و خالد بن ولید بود[۶].[۷]
اسلام آوردن ام سلمه
امسلمه از نخستین زنانی بود که مسلمان شد. نخست همسر ابی سلمه عبدالله بن عبدالأسد بن هلال مخزومی[۸] بود. این دو از اول مسلمانانی بودند که به حبشه هجرت کردند[۹] و در آنجا دخترشان، زینب متولد شد[۱۰]. پس از مدتی به مکه بازگشتند و از آنجا به مدینه هجرت کردند[۱۱].[۱۲]
ام سلمه و ازدواج با پیامبر (ص)
پس از آنکه ام سلمه به مدینه رفت، شوهرش ابوسلمه در جنگ احد مجروح شد و پس از هشت ماه به علت همان زخم از دنیا رفت. ام سلمه هنگام مرگ شوهرش بیتابی میکرد، ابوسلمه برای آرام کردن او روایت زیر را که از رسول خدا (ص) شنیده بود، برایش نقل کرد: «اذا اصابت احدکم مصیبة فلیقل انا لله و انا الیه راجعون اللهم عندک احتسب مصیبتی فأجرنی بها و ابدلنی خیرا منها»؛ هرگاه مصیبتی به یکی از شما رسید، پس باید بگوید «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ». خدایا! این مصیبت را در راه تو به حساب میآورم، پس به خاطر آن به من پاداش بده و بهتر از آن را به من عنایت فرما[۱۳].
ام سلمه میگوید: "این جمله را گفتم و دعا کردم اما با خود میگفتم چه کسی بهتر از ابوسلمه نصیبم خواهد شد تا اینکه ابوبکر و عمر از من خواستگاری کردند اما نپذیرفتم[۱۴]، پس پیامبر اسلام (ص)، حاطب بن ابیبلتعه[۱۵] را برای خواستگاری من برای خودشان فرستادند، در جواب گفتم: به رسول خدا (ص) بگویید اولاً، سن من بالا رفته است و از جوانی گذشتهام؛ ثانیاً، من زنی بچهدار هستم و اگر ازدواج کنم بچههایم بی سرپرست خواهند شد؛ ثالثاً، از بستگان من کسی حاضر نیست عقد مرا به عهده بگیرد و رابعاً، من زنی غیور و بی اندازه حسود هستم و میترسم نتوانم از عهده وظایف برآیم. رسول اکرم در پاسخ فرمودند: "اولاً، "به لحاظ سن، من از تو مسنترم. پس بر زن عیب نیست با مردی ازدواج کند که به لحاظ سن، از او مسنتر است؛ ثانیاً فرزندانت را تو خود سرپرستی خواهی نمود؛ ثالثاً، بستگانت چه حاضر باشند و چه غایب، با پیشنهاد من مخالفت نخواهند کرد و رابعاً، دعا میکنم تا خدا حسادت را از دل تو ریشهکن کند"[۱۶].
او هفت سال با آن حضرت زندگی کرد[۱۷]؛ اما از ایشان دارای فرزندی نشد[۱۸]. وی پس از وفات پیامبر (ص) نیز روزگاری دراز زنده بود[۱۹].
ام سلمه و حضور در جنگها
ام سلمه میگوید: "من در جنگ خندق در تمام مدت همراه رسول خدا (ص) بودم و با آنکه هوا بسیار سرد بود پیامبر (ص) خود نیز در خندق پاسداری میدادند. شبی ایشان را دیدم که برخاستند و مدتی نماز خواندند، سپس از خیمه خود بیرون رفته و ساعتی دیدهبانی کردند"[۲۰].
وی در غزوات مریسیع[۲۱]، بنیقریظه[۲۲]، خیبر[۲۳]، حدیبیه[۲۴]، فتح مکه[۲۵] و طائف[۲۶] همراه رسول خدا (ص) و در حجهالوداع[۲۷] نیز حاضر بود. او هفت سال با آن حضرت زندگی کرد[۲۸]؛ اما از ایشان دارای فرزندی نشد[۲۹]. وی پس از وفات پیامبر (ص) نیز روزگاری دراز زنده بود[۳۰].
ام سلمه و آیه تطهیر
ام سلمه میگوید: "آیه إِنَّمَا يُرِيدُ الله لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا[۳۱]، در خانه من و در روزی که پذیرایی پیامبر (ص) با من بود، نازل شده است و در آن زمان هفت نفر در خانه بودند: جبرئیل، میکائیل، رسول الله (ص)، علی، فاطمه، حسن و حسین (ع) و من که کنار در بودم. زمانی که پیامبر (ص) در خانه من بود، فاطمه، علی، حسن و حسین (ع) را خواند و جبرئیل هم آمد؛ پس کساء خیبری را بر ایشان پوشانید و سپس فرمود: "خدایا! اینان خانواده من هستند، «اللهمَّ أَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِيراً»؛ خدایا! پلیدی را از اینان دور ساز و ایشان را پاک گردان". من گفتم: یا رسول الله! من هم از اهل بیت شمایم؟ حضرت فرمود: "ام سلمه، عاقبت تو به خیر و سعادت است و تو از زنهای رسول خدایی".
جبرئیل گفت: یا محمد! درباره خود و علی و فاطمه و حسن و حسین بخوان: إِنَّمَا يُرِيدُ الله لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا[۳۲].[۳۳]
حمایت از وصی رسول خدا (ص)
امسلمه پس از خدیجه (س)، بهترین زنان پیامبر به شمار میآید. ایشان پس از وفات حضرت (ص) بر عهد خود باقی ماند و تغییر و تغیّری در او حاصل نشد و همان طور که خدا امر کرده بود در خانهاش به سر میبرد[۳۴]. او به وصی رسول خدا (ص) کمک و از مواضعش دفاع میکرد و دشمنانش را میراند[۳۵]. او پیش و پس از جنگ جمل، احتجاجاتی قوی با عایشه کرد[۳۶]. وی در زمان جنگ جمل و راهاندازی خونخواهی عثمان در مکه بود و میگفت: "ای مردم! شما را به تقوای الهی امر میکنم. اگر از علی (ع) تبعیت کردید، پس بدان راضی خواهید شد. به خدا قسم کسی بهتر از او در زمان شما ندیدم"[۳۷]. ایشان پس از حرکت طلحه و زبیر و عایشه به سوی بصره، نامهای به حضرت علی (ع) نوشت و در آن، خروجشان را به اطلاع حضرت رساند. در این نامه آمده است: ".. اما بعد طلحه و زبیر و عایشه قصد سوئی دارند. آنها همراه عبدالله بن عامر به سوی بصره خارج شدند و گمان میکنند عثمان، مظلوم کشته شده است و خون عثمان را طلب میکنند. خداوند، کار ایشان را از تو کفایت کند و شرشان را به خودشان برگرداند؛ ان شاءالله. به خدا قسم! اگر نهی خداوند در خروج زنان از خانههاشان و وصیت رسول خدا (ص) در زمان وفاتش نبود، هر آینه شخصاً با تو میآمدم؛ ولی فرزندم عمرو بن ابیسلمه را که از بهترین مردم نزد رسول خدا (ص) بود نزد تو فرستادم[۳۸] تا در خدمت شما باشد". حضرت (ع) نیز امسلمه را مورد ستایش قرار داد و عمل او را ستود[۳۹].
ایشان افزون بر این نامه، پسرش سلمه را نیز به سوی حضرت فرستاد تا با دشمنانش بجنگد[۴۰]. پسر دیگر او، عمر نیز والی حضرت در فارس و بحرین بود[۴۱] و همراه حضرت (ص) در جنگ جمل میجنگید[۴۲]. از بیهقی نقل شده است که چون عایشه پس از رجوعش از جنگ جمل به امسلمه وارد شد. امسلمه قسم یاد کرد به علت جنگ با علی بن ابیطالب (ع) هرگز با او صحبت نکند[۴۳].[۴۴]
ام سلمه و دفاع از اهل بیت (ع)
ام سلمه تا لحظه مرگ همواره نسبت به خاندان پیامبر (ص) عشق میورزید و از روی ایمان و علاقهای که به خاندان رسالت داشت، بیپروا از ولایت و امامت امیرمؤمنان (ع) و اهل بیت پیامبر (ع) دفاع میکرد و حقایقی را که به صورت حدیث یا شأن نزول آیات ولایت در مقام امامان معصوم و پیشوایان راستین اسلام به یاد داشت، در جامعه خفقانزده پس از رحلت پیامبر و فضای مسموم آن دوران، بازگو میکرد و از گفتن حقایق و بیان فضایل امام علی (ع) و فرزندانش دریغ نمیورزید.
پس از آنکه حضرت زهرا (س) خطبه طولانی را برای پس گرفتن فدک بیان کرد و ابوبکر از آن حضرت شاهد خواست، ام سلمه برخاست و با این بیان بر ابوبکر اعتراض کرد: "ای ابوبکر آیا درباره فاطمه، دختر رسول خدا (ص) چنین گفتاری سزاوار است؟! به خدا سوگند؛ او حوریهای است به صورت بشر؛ به خدا او در دامان پرهیزکاران تربیت شده و پیوسته در حمایت ملائکه آسمانها بوده و در دامان مادرانی پاک رشد نموده است؛ بنابراین او بهترین و برترین تربیت یافتگان است. آیا گمان میکنید پیامبر (ص) میراثش را بر او حرام کرده و به او اطلاع نداده است؟ با آنکه خدا به او دستور داده وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ[۴۵]. یا آنکه تصور میکنی پیامبر (ص) به فاطمه اطلاع داده و او با امر پدر مخالفت کرده و آنچه را که حق او نیست، میخواهد؛ با آنکه او بهترین و سیده زنان عالم و هم پایه مریم، دختر عمران است و کسی است که با پدرش، مقام رسالت پایان یافته است. به خدا سوگند، پیامبر (ص) نه از سرما و گرما بر زهرا (س) ناراحت بود و پیوسته دست راستش را بالین وی و دست چپش را روپوش او قرار میداد. ابوبکر! دست نگهدار، زیرا پیامبر (ص) کارهای شما را میبیند و روزی را که نزد خدا میروی، به خاطر بیاور؛ وای بر شما که به زودی نتیجه کردارتان را خواهید دید".
راوی میگوید: ابوبکر به جهت این اعتراض، حقوق یک سال ام سلمه را از بیت المال قطع کرد[۴۶][۴۷].[۴۸]
شخصیت وجودی امسلمه
وی پس از حضرت خدیجه (س) از لحاظ فهم از کاملترین زنان پیامبر (ص) و راجحترینشان به لحاظ عقل و تمامترینشان از نظر مشورت و طیبترینشان از لحاظ اخلاق بود و به علت فطانت، حکمت، تدبیر و بصیرتش او را مثال میزدند[۴۹]. بیان حضرت (ص) در حدیبیه، اشارهای است به وفور عقل و رأی درستش[۵۰]. رسول خدا (ص) بعد از نوشتن عهد نامه حدیبیه به اصحاب خود فرمود: "قربانیان خود را ذبح کنید و سرهایتان را بتراشید". اصحاب خودداری کرده گفتند: چگونه قبل از طواف خانه و سعی بین صفا و مروه قربانی کنیم؟ حضرت سخت اندوهناک شد و اندوه خود را با ام سلمه در میان گذاشت. ام سلمه گفت: "یا رسول الله! شما خودت قربانی کن و سر را بتراش". رسول خدا (ص) نیز چنین کرد، پس مردم هم با یقین و یا با تردید، قربانی کردند[۵۱]
عذر ام سلمه برای رسول خدا (ص) در امر ازدواج نیز دلیلی دیگر است بر کمال عقل و حسن ادبش و اینکه او سنجیده عمل میکرد[۵۲].[۵۳].
ام سلمه و عزاداری برای امام حسین (ع)
هنگامی که حسین بن علی (ع) عازم عراق شد نامه و وصیت خود را به ام سلمه سپرد و به او فرمود: "هرگاه بزرگترین فرزندم آن را خواست، به وی بسپار". پس از شهادت امام حسین (ع) امام علی بن الحسین به مدینه بازگشت و ام سلمه امانتها را به وی سپرد[۵۴].
ام سلمه میگوید: "شبی رسول خدا (ص) از خانه بیرون رفت و پس از مدتی طولانی خاکآلود و ژولیده موی بازگشت. پرسیدم: یا رسول الله (ص)! چه شده که شما را چنین میبینم؟ پیامبر (ص) فرمود: "مرا در این وقت شب به محلی از سرزمین عراق به نام کربلا بردند و محل کشته شدن حسین و عدهای از اهلبیتم را به من نشان دادند". سپس دست مبارک را گشود و فرمود: "این خاک، از خاک آنجاست، آن را کاملاً حفظ کن". "آنرا گرفتم، شبیه خاک سرخ بود و در شیشه ریخته و سر آن را محکم بستم تا وقتی که حسین (ع) از مکه به سوی عراق حرکت کرد. من هر شب و روز آن شیشه را میدیدم، حتی صبح روز عاشورا آن را به شکل اول دیدم اما هنگام عصر مشاهده کردم که گویا خون تازه است که در شیشه ریختهاند. پس نالهام بلند شد و گریهام شدت گرفت اما از ترس ملامت دشمنان سکوت کردم تا وقتی که خبر شهادت حسین (ع) به مدینه رسید[۵۵].[۵۶]
وفات امسلمه
او آخرین همسر رسول خدا (ص) بود که در ۸۴ سالگی وفات کرد[۵۷]. مؤرخان در سال وفاتش اختلاف کرده و وقوع آن را در سالهای ۵۹[۵۸]، شصت[۵۹]، عاشورای ۶۱[۶۰]؛ رمضان یا شوال ۶۲[۶۱] مطرح کردهاند. عدهای نیز تنها به طرح تاریخ وفاتش در ایام حکومت یزید بن معاویه بسنده کردهاند[۶۲]. پس از وفات، ایشان را در بقیع به خاک سپردند[۶۳].
جستارهای وابسته
- ابوسلمه (همسر سابق)
- عمر بن ابی سلمه مخزومی (فرزند)
- احمر مولی امسلمه (برده)
منابع
پانویس
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۶۹، ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۹۲۰؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج۱۱، ص۶۰۳.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۳۹؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۸۴؛ احمد بن علی مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة والمتاع، ج۶، ص۵۳.
- ↑ نویری، نهایة الارب فی فنون الأدب، ج۱۸، ص، ۱۷۹؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۹۲۰.
- ↑ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۴۰۴؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۳۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، جا ص۶۹.
- ↑ ابن قتیبه، المعارف، ص۱۳۶.
- ↑ شمس الدین محمد ذهبی، تاریخ اسلام و وفیات المشاهیر والأعلام، ج۵، ص۲۸۳.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، ام سلمه، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۵۹-۱۶۰؛ محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص۶۳؛ الهیزاده، محمد حسن، ام سلمه، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۴؛ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۱۴۷۵.
- ↑ ابن اسحاق، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۶۰؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۲۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۶۹.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۶۹، احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۲۹؛ احمد بن علی مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة والمتاع، ج۶ ص۵۳.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۶۹.
- ↑ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۴۰۴؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۴۵۹-۴۶۰.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، ام سلمه، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۶۰؛ علیزاده، فرهاد، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۴۱۳.
- ↑ مسند ابن راهویه، اسحاق بن راهویه، ج۴، ص۱۲-۱۰.
- ↑ شیخ حسین دیار بکری، تاریخ خمیس فی احوال انفس النفیس، ج۱، ص۴۶۶؛ ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۲، ص۴۴۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۷۱.
- ↑ شیخ حسین دیار بکری، تاریخ خمیس فی احوال انفس النفیس، ج۱، ص۴۶۶؛ ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیة، ج۲، ص۴۴۷.
- ↑ علیزاده، فرهاد، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۴۱۵؛ الهیزاده، محمد حسن، ام سلمه، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۴.
- ↑ شیخ حسین دیار بکری، تاریخ خمیس فی احوال انفس النفیس، ج۱، ص۴۶۷.
- ↑ ابن اسحاق، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۶۰.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، ام سلمه، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۶۳.
- ↑ المغازی، واقدی، ج۲، ص۴۶۴.
- ↑ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة فی احوال صاحب الشریعه، ج۴، ص۴۷؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۰۷؛ احمد بن علی مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة والمتاع، ج۱، ص۲۳۵.
- ↑ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۰۸؛ احمد بن علی مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة والمتاع، ج۱، ص۲۳۵.
- ↑ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۸۷؛ احمد بن علی مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة والمتاع، ج۱، ص۲۳۵.
- ↑ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۹۲؛ احمد بن علی مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة والمتاع، ج۱، ص۲۳۵.
- ↑ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۲۹؛ احمد بن علی مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة والمتاع، ج۱، ص۲۳۵.
- ↑ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ص۹۲۶؛ احمد بن علی مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة والمتاع، ج۱، ص۲۳۵.
- ↑ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ص۱۰۹۰؛ عزالدین ابن اثیر، اسد العغابه فی معرفة الصحابه، ج۶، ص۵۰.
- ↑ شیخ حسین دیار بکری، تاریخ خمیس فی احوال انفس النفیس، ج۱، ص۴۶۷.
- ↑ ابن اسحاق، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۶۰.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، ام سلمه، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۶۳؛ علیزاده، فرهاد، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۴۲۷؛ الهیزاده، محمد حسن، ام سلمه، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۴.
- ↑ «جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
- ↑ الأمالی، شیخ مفید، ص۳۸؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، ج۲۵، ص۲۱۴.
- ↑ علیزاده، فرهاد، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۴۱۸.
- ↑ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۲، ص۴۵۶؛ جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج۵، ص۲۴۶.
- ↑ شیخ صدوق، امالی، ص۳۸۰؛ شیخ طوسی، امالی، ص۴۲۵-۴۷۹.
- ↑ جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج۵، ص۲۴۷؛ شیخ طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۱۶۶-۱۶۷.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۴.
- ↑ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۲، ص۴۵۵-۴۵۶.
- ↑ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۲، ص۴۰۶.
- ↑ جعفر، مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج۵، ص۲۴۸.
- ↑ ابن قتیبه، المعارف، ص۱۳۶.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، انساب. الاشراف، ج۱، ص۴۳۰؛ جعفر مرتضی عاملی، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۳، ص۱۱۶۰.
- ↑ جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج۵، ص۲۴۷.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، ام سلمه، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۶۵-۱۶۶؛ علیزاده، فرهاد، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۴۲۶؛ الهیزاده، محمد حسن، ام سلمه، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۴؛ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۱۴۷۸-۱۴۸۰.
- ↑ «و نزدیکترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.
- ↑ دلائل الامامة، محمد بن جریر طبری، ص۳۰.
- ↑ علیزاده، فرهاد، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۴۲۱؛ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۱۴۷۵-۱۴۷۸.
- ↑ علیزاده، فرهاد، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۴۲۱.
- ↑ سید جمیلی، نساء النبی، ص۸۴.
- ↑ شیخ حسین دیار بکری، تاریخ خمیس فی احوال انفس النفیس، ج۲، ص۲۳؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة فی احوال صاحب الشریعه، ج۴، ص۱۵۰؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۴۰۶.
- ↑ تفسیر القمی، علی بن ابراهیم قمی، ص۳۱۲-۳۱۳؛ زوجات النبی (ص)، سعید ایوب، ص۶۴-۶۲.
- ↑ جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج۵، ص۳۴۵.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، ام سلمه، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۶۵؛ علیزاده، فرهاد، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۴۲۶؛ الهیزاده، محمد حسن، ام سلمه، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۴.
- ↑ اصول کافی، کلینی (ترجمه: مصطفوی)، ج۱، ص۲۳۵.
- ↑ الارشاد، شیخ مفید، ج۲، ص۱۳۰.
- ↑ علیزاده، فرهاد، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۴۳۰؛ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، ام سلمه، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۶۴؛ محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص۶۳؛ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۱۴۸۲-۱۴۸۳.
- ↑ ذهبی، تاریخ اسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج۵، ص۲۸۴؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه فی احوال صاحب الشریعه، ج۷، ص۲۸۴.
- ↑ احمد بن علی مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة والمتاع، ج۶، ص۵۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۷۶؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۳۲.
- ↑ شیخ حسین دیار بکری، تاریخ خمیس فی احوال انفس النفیس، ج۱، ص۴۶۷؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۹۲۱.
- ↑ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۴۰۷؛ احمد بن علی مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة والمتاع، ج۶ ص۵۶؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۳۲.
- ↑ شیخ حسین دیار بکری، تاریخ خمیس فی احوال انفس النفیس، ج۱، ص۴۶۷؛ نویری، نهایة الارب فی فنون الأدب، ج۱۸، ص۱۸۰.
- ↑ ابو الفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۳، ص۴۴۸؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۴۰۷.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، ام سلمه، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۶۴؛ محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص۶۳؛ الهیزاده، محمد حسن، ام سلمه، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۴؛ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۱۴۸۳.