اولین مسلمان: تفاوت میان نسخهها
خط ۱۰۰: | خط ۱۰۰: | ||
[[علی]] {{ع}} نیز فرمود: "هیچ کس پیش از من به [[پذیرش]] [[دعوت]] [[حق]] نشتافت"<ref>{{متن حدیث|لَنْ يُسْرِعَ أَحَدٌ قَبْلِي إِلَى دَعْوَةِ حَقٍّ}}؛ نهج البلاغه، ص۱۹۶.</ref>. وی در حوادث و وقایع زمان حکومتش، به ویژه در [[جنگ صفین]] نیز، بارها در جمع عده بسیاری از [[صحابه]] و [[تابعین]]، این امر را [[یادآوری]] کرد و به این فضیلتش [[احتجاج]] کرد و احدی از دشمنانش آن را [[انکار]] و در آن تشکیک نکرد و این [[منصب]] را به دیگری منتسب نساخت<ref>نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۴۹۰؛ جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج۲، ص۳۲۲.</ref>. [[صحابه]] و [[تابعین]] نیز بر این امر صحه گذاشتند<ref>نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۱۰۳، ۳۵۵، ۳۵۶.</ref>. بسیاری از آنان در [[احتجاجات]] و مکتوباتشان با [[معاویه]]، همواره بر این امر تأکید میورزیدند که وی اول کسی است که {{عربی|اجاب و اناب و وافق و أسلم برسول الله {{صل}}}}<ref>نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۱۱۸، ۳۱۷، ۳۵۵.</ref>. | [[علی]] {{ع}} نیز فرمود: "هیچ کس پیش از من به [[پذیرش]] [[دعوت]] [[حق]] نشتافت"<ref>{{متن حدیث|لَنْ يُسْرِعَ أَحَدٌ قَبْلِي إِلَى دَعْوَةِ حَقٍّ}}؛ نهج البلاغه، ص۱۹۶.</ref>. وی در حوادث و وقایع زمان حکومتش، به ویژه در [[جنگ صفین]] نیز، بارها در جمع عده بسیاری از [[صحابه]] و [[تابعین]]، این امر را [[یادآوری]] کرد و به این فضیلتش [[احتجاج]] کرد و احدی از دشمنانش آن را [[انکار]] و در آن تشکیک نکرد و این [[منصب]] را به دیگری منتسب نساخت<ref>نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۴۹۰؛ جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج۲، ص۳۲۲.</ref>. [[صحابه]] و [[تابعین]] نیز بر این امر صحه گذاشتند<ref>نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۱۰۳، ۳۵۵، ۳۵۶.</ref>. بسیاری از آنان در [[احتجاجات]] و مکتوباتشان با [[معاویه]]، همواره بر این امر تأکید میورزیدند که وی اول کسی است که {{عربی|اجاب و اناب و وافق و أسلم برسول الله {{صل}}}}<ref>نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۱۱۸، ۳۱۷، ۳۵۵.</ref>. | ||
[[مسعودی]] در [[مروج الذهب]] [[نقل]] میکند: "بسیاری از [[مردم]] بر این عقیدهاند که [[علی بن ابی طالب]] {{ع}}، هرگز به [[خدا]] [[شرک]] نورزید تا از نو [[اسلام]] بیاورد؛ بلکه او در همه کارهایش پیرو [[پیامبر]] {{صل}} بود و به او [[اقتدا]] میکرد. به همین حال بود تا اینکه بالغ شد و [[خداوند]] او را همچون پیامبرش [[هدایت]] کرد و از [[لغزشها]] مصون نگه داشت"<ref>علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۲۷۷.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[اولین مسلمانان (مقاله)|اولین مسلمانان]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۸۱-۱۸۳؛ [[رمضان محمدی|محمدی]]، [[منصور داداشنژاد|داداشنژاد]]، [[حسین حسینیان مقدم|حسینیان]]، [[تاریخ اسلام (کتاب)|تاریخ اسلام]] | [[مسعودی]] در [[مروج الذهب]] [[نقل]] میکند: "بسیاری از [[مردم]] بر این عقیدهاند که [[علی بن ابی طالب]] {{ع}}، هرگز به [[خدا]] [[شرک]] نورزید تا از نو [[اسلام]] بیاورد؛ بلکه او در همه کارهایش پیرو [[پیامبر]] {{صل}} بود و به او [[اقتدا]] میکرد. به همین حال بود تا اینکه بالغ شد و [[خداوند]] او را همچون پیامبرش [[هدایت]] کرد و از [[لغزشها]] مصون نگه داشت"<ref>علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۲۷۷.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[اولین مسلمانان (مقاله)|اولین مسلمانان]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۸۱-۱۸۳؛ [[رمضان محمدی|محمدی]]، [[منصور داداشنژاد|داداشنژاد]]، [[حسین حسینیان مقدم|حسینیان]]، [[تاریخ اسلام (کتاب)|تاریخ اسلام]] ص۸۹؛ [[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۲]] ص ۶۸.</ref> | ||
== [[خدیجه]] نخستین [[زن]] مسلمان== | == [[خدیجه]] نخستین [[زن]] مسلمان== |
نسخهٔ ۱ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۴۴
از افتخارات و فضایل امیر المؤمنین (ع) آن است که اولین مسلمان از مردان بود و پیشتازی و سابقۀ در ایمان داشت.
نخستین مسلمان
نخستین کسی که اسلام آورد و صادقانه از پیامبر اکرم (ص) پیروی و آن حضرت را یاری و معاونت کرد، امیر المؤمنین علی بن ابی طالب (ع) بود.
علّامه امینی در کتاب ارزشمند خود، الغدیر، سخن دهها تن از بزرگان صحابه، تابعین و اعلام مسلمان را از دهها منبع معتبر غیر شیعی آورده که تأیید و تأکید میکند که علی (ع) نخستین مسلمان امّت اسلامی است[۱]. از جمله این افرادند؛
- امام علی (ع)
- امام حسن مجتبی (ع)
- امام باقر (ع)
- عمر بن خطاب
- سلمان فارسی
- انس بن مالک
- عبدالله بن عباس
- ابوذر غفاری
- مقداد بن عمرو
- خباب بن ارت
- جابر بن عبدالله انصاری
- ابوسعید خدری
- حذیفة بن یمان
- عبدالله بن مسعود
- ابوایوب انصاری
- خزیمة بن ثابت
- عمرو بن عاص
- سعد بن ابی وقّاص
- زید بن ارقم
- محمد بن ابی بکر
- جریر بن عبدالله بجلی
- بریده اسلمی
- عفیف کندی
- ابو رافع
- ابو مرازم
- هاشم مرقال
- عبدالله بن حجل
- ابوعمره بشیر بن محصن
- عبدالله بن خباب بن ارت
- عبدالله بن بریده
- مالک اشتر
- عدی بن حاتم
- محمد حنفیه
- طارق بن شهاب احمسی
- عبدالله بن هاشم مرقال
- عمرو بن حمق خزاعی
- سعید بن قیس همدانی
- عبدالله بن ابی سفیان
- کعب بن زهیر
- ربیعة بن حارث بن عبد المطلب
- فضل بن ابی لهب
- ابو الاسود دؤلی
- جندب بن زهیر
- مالک بن عباده
- زفر بن زید اسدی
- نجاشی بن حارث بن کعب
- عبدالله بن حکیم
- عبد الرحمن بن حنبل
- عامر شعبی
- حسن بصری
- قتامه
- محمد بن شهاب زهری
- محمد بن مکندر
- ابوحازم سلمة بن دینار
- ربیعة بن عبد الرحمن
- محمد بن سائب کلبی
- جنید بن عبد الرحمن
- محمد بن اسحاق
- ولید بن جابر
- عبدالله بن فضاله مزنی
- عمر بن مره جهنی[۲].
علاوه بر روایات و احادیث فراوانی که از پیامبر اکرم (ص)، امیر المؤمنین علی (ع) و صحابه و تابعین رسیده و اشعاری که شاعران صدر اول اسلام در این باره سرودهاند، برخی بر سبقت اسلام علی (ع) ادعای اجماع کردهاند[۳]. بیان همه این روایات، احادیث، سخنان و اشعار کاری ناممکن است. در اینجا به چند مورد مختصر بسنده میکنیم:
میگویند: پیامبر (ص) روز دوشنبه به رسالت مبعوث شد و علی (ع) روز سهشنبه ایمان آورد[۴]. پیامبر اکرم (ص) فرمود: نخستین فردی که از شما در حوض کوثر بر من وارد شود، نخستین مسلمان شما یعنی: علی بن ابی طالب است[۵].
علی نخستین فرد از یاران من است که مسلمان شد. علی در اسلام از همه امت من سبقت دارد[۶]. روزی دست علی (ع) را گرفت و فرمود: این نخستین کسی است که به من ایمان آورد و این نخستین کسی است که روز قیامت با من دست میدهد. او صدیق اکبر است[۷]. نخستین کسی که با من نماز خواند، علی است[۸].
علی (ع) در مناسبتهای فراوان بر سبقت خویش در اسلام تأکید فرموده است. از جمله: احدی در نماز با رسول خدا (ص) بر من پیشی نگرفت. من نخستین کسی هستم که به رسول خدا (ص) ایمان آوردم. من صدیق اکبر هستم. یا فرمود که: احدی را در این امّت نمیشناسد که پیش از او خدا را پرستش کرده باشد، مگر رسول خدا (ص). و یا هفت سال پیش از مردم نماز خواند[۹].
شاید منظور امام این باشد که دو یا پنج سال پیش از بعثت آنگاه که ارهاصات[۱۰] پیامبری نمودار شد، عبادت کرده است. آنگاه این رقم را به سه یا پنج سال دوره دعوت سرّی افزوده است. احتمال دارد که آن حضرت واقعاً هفت سال پیش از بعثت با رسول خدا (ص) عبادت کرده باشد. این احتمال در صورتی قوّت میگیرد که وقتی ایمان آورد، ده یا یازدهساله بوده باشد.
استدلال امام علی (ع) و احتجاج یاران حضرت و تابعان مبنی بر پیشی داشتن او در اسلام، با این کثرت شگفتانگیز در مناسبتهای مختلف از جمله در صفین و تلاش آنان به این مسأله، خود برهانی روشن بر این مطلب است.
ما، در میان دشمنان قسم خورده علی (ع) کسی را سراغ نداریم که منکر این فضیلت باشد یا در آن شبهه نماید یا آن را برای کس دیگری برشمارد. در حالی که میدانیم دشمنان علی (ع) انگیزههای گوناگونی داشتند و در راه نیل به اهداف پلید خود، حتی از دروغ بستن بر خدا و رسول اکرم (ص) و بیان مطالب ناروا پروا نداشتند، قطعا اگر احتمال میدادند که دروغشان در این باره مورد پذیرش کسی قرار خواهد گرفت، بیدرنگ به آن مبادرت میکردند، امّا اتّفاق نظرها در این باره به حدی بود که نتوانستند کوچکترین خدعه و نیرنگی پیش گیرند. اینها همه نشان میدهد که سبقت علی (ع) در اسلام مسلّم و مورد اتّفاق نظر همگان بوده، احدی نمیتوانست آن را انکار کند. برای نمونه و شاهدی بر این اتّفاق نظر، فقط یک حادثه را نقل میکنیم که برای سعد بن ابی وقاص روی داد. میدانیم که وی از علی (ع) جدا شد و راه دیگری پیمود.
حادثه چنین است؛ سعد شنید که مردی علی (ع) را دشنام میدهد، ایستاد و خطاب به او گفت: ای مرد؛ چرا علی بن ابی طالب را دشنام میدهی؟ آیا نخستین کسی نبود که اسلام آورد؟ آیا او نخستین کسی نبود که با رسول خدا (ص) نماز خواند؟ آیا او داناترین مردم نبود؟...[۱۱]. مقداد هم از کار قریش در شگفت بود که خلافت را از نخستین مؤمن مسلمان یعنی علی (ع) دور کردند[۱۲].[۱۳]
ابوجعفر اسکافی معتزلی نیز آورده است: "عموم مردم نقل کردهاند که افتخار اول مسلمانی از آن علی(ع) است"[۱۴]. اجماعات دیگری را نیز علمای دیگر، نقل کردهاند. آنان بر این امر تأکید میورزند که حضرت علی (ع) نخستین کسی بوده که اسلام آورده است[۱۵]. روایات نقل شده در همین زمینه از پیامبر اکرم(ص)، حضرت علی(ع) و دیگر صحابه و تابعین نیز خود، شاهدی دیگر بر این مدعاست.
گروهی از دانشمندان اهل سنت، از پیامبر (ص) نقل کردهاند که آن حضرت دست علی (ع) را گرفت و فرمود: "علی (ع) اول کسی است که به من ایمان آورد و اول کسی است که با من بیعت کرد و اوست صدیق اکبر"[۱۶]
نیز از ایشان روایت شده است: « هَذَا أَوَّلُ مَنْ آمِنْ بِي وَ صدقني وَ صَلَّى مَعِي»[۱۷] و « أَوَّلُكُمْ وُرُوداً عَلَيَّ الْحَوْضَ أَوَّلُكُمْ إِسْلَاماً عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ»[۱۸].
علی (ع) نیز فرمود: "هیچ کس پیش از من به پذیرش دعوت حق نشتافت"[۱۹]. وی در حوادث و وقایع زمان حکومتش، به ویژه در جنگ صفین نیز، بارها در جمع عده بسیاری از صحابه و تابعین، این امر را یادآوری کرد و به این فضیلتش احتجاج کرد و احدی از دشمنانش آن را انکار و در آن تشکیک نکرد و این منصب را به دیگری منتسب نساخت[۲۰]. صحابه و تابعین نیز بر این امر صحه گذاشتند[۲۱]. بسیاری از آنان در احتجاجات و مکتوباتشان با معاویه، همواره بر این امر تأکید میورزیدند که وی اول کسی است که اجاب و اناب و وافق و أسلم برسول الله (ص)[۲۲].
مسعودی در مروج الذهب نقل میکند: "بسیاری از مردم بر این عقیدهاند که علی بن ابی طالب (ع)، هرگز به خدا شرک نورزید تا از نو اسلام بیاورد؛ بلکه او در همه کارهایش پیرو پیامبر (ص) بود و به او اقتدا میکرد. به همین حال بود تا اینکه بالغ شد و خداوند او را همچون پیامبرش هدایت کرد و از لغزشها مصون نگه داشت"[۲۳].[۲۴]
خدیجه نخستین زن مسلمان
در مقابل سخنان صریحی که در سبقت اسلام علی (ع) از میان امّت اسلامی گذشت، دیدگاه دیگری معتقد است که خدیجه از همگان در اسلام پیشی دارد و او نخستین آفریدهای است که ایمان آورد. حتی برخی در این باره ادعای اجماع کردهاند[۲۵].
از نظر ما این سخن مردود است؛ زیرا همان گونه که دیدیم روایات فراوانی از پیامبر (ص)، علی (ع)، صحابه و تابعان دلالت دارد که علی (ع) نخستین کسی است که نماز خواند، یا نخستین کسی است که ایمان آورد یا نخستین فرد امّت یا مردم است که مسلمان شد[۲۶]. نمیتوان ادعا کرد که منظور از مردم یا امّت فقط مردان یا بنابر قول دیگر، کودکان است. البته خدیجه نخستین زنی است که مسلمان شد و با پیغمبر (ص) نماز خواند[۲۷].
سبقت ابوبکر
با توجّه به آنچه گذشت، میدانیم که ادعای پیشی داشتن کسی غیر از علی (ع) در اسلام پس از دوره خلفای چهارگانه خصوصا پس از شهادت علی (ع) مطرح شد. ما احتمال میدهیم که این خیانت در دوره معاویه انجام شد که به کارگزاران خود در مناطق مختلف بخشنامه کرد که هیچ فضیلتی برای علی نگذارید، مگر این که همانند آن را برای دیگر صحابه بیاورید[۲۸].
از اینرو معتقدیم که قول به نخستین بودن ابوبکر در اسلام در دورههای متأخر برای نزدیک شدن به امویان ساخته شده است؛ اگر چه این دیدگاه را از عبدالله بن عباس، شعبی، ابوذر، عمرو بن عبسه، ابراهیم نخعی و حسان بن ثابت روایت کردهاند. آنچه بر نادرستی این سخن دلالت دارد، به شرح زیر است:
- گذشت که ابن عبّاس، شعبی و ابوذر که سبقت ابوبکر در اسلام از آنان نقل شده، میگویند: امیر المؤمنین (ع) نخستین مسلمان بود. اسکافی سند حدیث آنان درباره علی (ع) را قویتر و این حدیث را از حدیث آنها درباره اسلام ابوبکر، مشهورتر میداند[۲۹]. روایت ابوذر و عمرو بن عبسه نیز آشفته است. در این روایت آمده که ابوذر و عمرو بن عبسه هر دو چهارمین مسلمان هستند و بلال پیش از ابوبکر مسلمان شد. در این روایت نامی از علی و خدیجه (ع) نیامده است. این بدان معنی است که بلال از علی و خدیجه (س) زودتر اسلام آورد. در حالی که قطعا عکس این مطلب درست است. حال اگر چهار مسلمان نخست، علی، خدیجه، بلال و عمرو بن عبسه باشند، از نظر شما اسلام ابوبکر کجاست؟
- عایشه اعتراف دارد که پدرش چهارمین مسلمان است و خدیجه، زید بن حارثه و علی (ع) در اسلام از او پیشی دارند[۳۰].
- گذشت که صحابه، تابعان و علی (ع) در احتجاجات خود بر معاویه و دیگران در مناسبتهای مختلف حجّت آوردند که علی (ع) نخستین مسلمان امّت است، امّا احدی بر آنان اعتراض نکرد و نگفت که نخستین مسلمان، ابوبکر است. اصولا دیده نشده که ابوبکر یا احدی از یاران و هواداران او احتجاج کنند که ابوبکر نخستین مسلمان است. در حالی که در اثبات خلافت خود، شدیدا به آن، محتاج بودند تا آنجا که خود را ناچار دیدند کِبر سن و یار غار بودن او را به عنوان فضایل وی برای احراز پست خلافت برشمارند[۳۱]. علاوه بر این شماری تصریح کردهاند که ابوبکر چهارمین یا پنجمین مسلمان است[۳۲]. علی (ع) نیز فرمود: من صدّیق اکبر هستم و پیش از ابوبکر مسلمان شدم[۳۳]. عبّاس نیز به عفیف گفت که جز علی و خدیجه کسی ایمان نیاورده است و اگر عفیف در آن زمان ایمان میآورد، دومین نفر بود[۳۴].
- ما معتقدیم که ابوبکر چند سال پس از بعثت اسلام آورد. از جمله دلایل ما در این باره است؛
- گفتهاند: وقتی ابوبکر مسلمان شد، پیامبر (ص) او را صدیق نامید[۳۵]. در حالی که خودشان میگویند: این لقب بعد از اسراء و هنگامی بود که ابوبکر آن حضرت را تصدیق و قریش او را تکذیب کردند[۳۶]. یا زمانی که هر دو در غار بودند. البته از نظر ما هر دو گفته نادرست است. در هر حال آنان مدعیاند که اسراء در سال دوازدهم بعثت بوده است.
- برخی معتقدند که ابوبکر پس از اسراء و معراج مسلمان شد و در آن روز صدیق لقب گرفت[۳۷]. در حالی که خودشان میگویند: اسراء و معراج اندکی پیش از هجرت بود.
- طبری به سند صحیح[۳۸] از محمد بن سعید روایت کرده که گفت: از پدرم پرسیدم: آیا ابوبکر در میان شما نخستین مسلمان بود؟ پدرم گفت: نه، پیش از او پنجاه نفر مسلمان شده بودند[۳۹]. این یعنی اسلام ابوبکر پس از دوره سرّی دعوت و بیرون آمدن پیامبر (ص) از خانه ارقم بوده است.
- گویند: وقتی پیامبر (ص) مبعوث شد، ابوبکر در یمن بود. در روایتی نقل شده که ابوبکر گفت: وقتی به مکّه رسیدم، مردم شادمانی کردند و گمان بردند که با آمدن من، فتح بزرگی نصیب آنان شده است. آنان اطراف مرا گرفتند و از ابوطالب شکایت کردند و گفتند: اگر حمایت ابوطالب از او نبود، منتظرش نمیماندیم (کارش را یکسره میکردیم). گفتم: چه کسی در مخالفت با دین شما از او پیروی کرده است؟ گفتند: فرزندان ابوطالب[۴۰]. از نظر ما ابوبکر هرگز چنین منزلت و جایگاهی در میان قریش نداشته است. تاریخ این پایگاه را برای وی تأیید نمیکند[۴۱].
- همانگونه که گروهی از اهل سنت، در برخی از روایات خود، بدان اشاره کردهاند، ابوبکر پنجاهمین نفری بود که اسلام آورد[۴۲].
- از اسماء دختر ابوبکر نقل شده است که چون پدرم اسلام آورد، به خانه آمد، همه ما اسلام آوردیم. عایشه نیز اسلام آورد، در حالی که کوچک بود[۴۳]. این روایت، دلیل دیگری بر تأخر اسلام ابوبکر است؛ چرا که زمان تولد عایشه سال پنجم پس از بعثت، معلوم و معروف است.
- به قول دانشمند معروف، ابوجعفر اسکافی معتزلی، اگر ابوبکر در اسلام سبقت داشته است، چرا خودش به این موضوع به منزله یک فضیلت در هیچ موقعیتی از جمله در سقیفه، احتجاج و استدلال نکرده است و هیچیک از صحابه هوادار او نیز چنین ادعایی را مطرح نکردهاند[۴۴].[۴۵]
از این متون به دست میآید که اسلام ابوبکر پس از دوره سرّی و به تعبیر دقیقتر دوره دعوت اختیاری بود که سه یا پنج سال به طول انجامید.
برخی خواستهاند بین اقوال جمع کنند. از اینرو گفتهاند: بهتر آن است که بگوییم نخستین مسلمان از مردان آزاد، ابوبکر بود و از کودکان علی و از زنان خدیجه و از غلامان زید بن حارثه و از بردگان بلال. پس از آنکه به استناد متون روایی و تاریخی فراوان ثابت شد که علی (ع) در هر حال نخستین مسلمان است، چنین سخنی بیهوده و باطل است.
در روایات آمده که پیامبر اکرم (ص) درباره علی (ع) فرمود: اول الرجال اسلاما یا اول اصحابی اسلاما؛ یعنی علی نخستین مردی بود که مسلمان شد. از این به دست میآید که علی (ع) به هنگام پذیرش اسلام، مرد بالغی بوده است.
علاوه بر این، سنّ آن حضرت را در این زمان ۱۰ یا ۱۲ سال گفتهاند و البته معلوم است که مردی، به سن و سال نیست. به فرض اگر بپذیریم که علی (ع) در سنّ کودکی ایمان آورده است؛ باید دانست که این یک امتیاز بزرگ برای او است که پیامبر اکرم (ص) او را شایسته منصب وصایت دانست و او را به اسلام دعوت کرد. مگر نه این است که مطابق نص قرآن کریم، عیسی بن مریم در گهواره سخن گفت و در خردسالی به یحیی حکمت داده شد؟ از سوی دیگر، اگر وضع همین باشد که اینان ادعا کردهاند، در این صورت سخن رسول خدا (ص) که فرمود: علی نخستین مسلمان است، یا علی در میان شما نخستین کسی است که اسلام آورد؛ بیمعنی خواهد بود. از این سخن رسول اکرم (ص) به دست میآید که علی (ع) در میان همه طبقات جامعه از زن و مرد، برده و آزاد، و کوچک و بزرگ، نخستین مسلمان است[۴۶].
منابع
پانویس
- ↑ بنگرید: الغدیر، ج۳، ص۹۵- ۹۹؛ ۲۲۴- ۲۳۶؛ ج۹، ص۱۵، ۱۲۲؛ ج۱۰، ص۱۵۶- ۱۵۸، ۱۶۴- ۱۶۸، ۲۹۰- ۳۲۲.
- ↑ دو نفر آخر را ابن حجر عسقلانی افزوده است: الاصابه، ج۲، ص۳۵۷- ۳۵۸.
- ↑ بنگرید: الصواعق المحرقه، فصل اول باب نهم؛ معرفة علوم الحدیث، ص۲۲.
- ↑ بنگرید: الاوائل، ج۱، ص۱۹۵.
- ↑ مستدرک حاکم، ج۳، ص۱۳۶.
- ↑ الغدیر، ج۳، ص۹۵- ۹۶.
- ↑ الغدیر، ج۲، ص۲۱۳.
- ↑ الغدیر، ج۳، ص۲۲۰.
- ↑ بنگرید: الغدیر، ج۳، ص۲۱۳- ۲۲۲؛ ج۱۰، ص۱۵۸- ۱۶۴؛ شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۵۰۳؛ تاریخ بغداد، ج۴، ص۲۲۴؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۰۲؛ الاوائل، ج۱، ص۱۹۵؛ وقعة صفّین، ص۳۵۵، ۳۶۰؛ مروج الذهب، ج۲، ص۵۹.
- ↑ خوارق عادتی که از نبی پیش از ظهور، ظاهر شود... تا بر نبوت او دلالت کند. (لغتنامه دهخدا).
- ↑ مستدرک حاکم، ج۳، ص۵۰۰؛ حیاة الصحابة، ج۲، ص۵۱۴- ۵۱۵.
- ↑ الغدیر، ج۹، ص۱۱۵؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۴۰.
- ↑ عاملی، سید جعفر مرتضی، سیرت جاودانه ج۱، ص ۲۷۸.
- ↑ روی الناس کافةً افتخار علی (ع) بالسبق إلی الاسلام؛ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۳، ص۲۴۳.
- ↑ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۲، ص۱۰۹۲.
- ↑ «إِنَّ هَذَا أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِي وَ هَذَا أَوَّلُ مَنْ يُصَافِحُنِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ هَذَا الصَّدِّيُقِ الْأَكْبَرُ»؛ شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۳۲؛ نجم الدین رواندی، شرف النبی، ج۵، ص۵۱۵.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۳، ص۲۲۵.
- ↑ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۳، ص۱۰۹۱؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۱۱۷.
- ↑ «لَنْ يُسْرِعَ أَحَدٌ قَبْلِي إِلَى دَعْوَةِ حَقٍّ»؛ نهج البلاغه، ص۱۹۶.
- ↑ نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۴۹۰؛ جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج۲، ص۳۲۲.
- ↑ نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۱۰۳، ۳۵۵، ۳۵۶.
- ↑ نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص۱۱۸، ۳۱۷، ۳۵۵.
- ↑ علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۲۷۷.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، اولین مسلمانان، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۸۱-۱۸۳؛ محمدی، داداشنژاد، حسینیان، تاریخ اسلام ص۸۹؛ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۲ ص ۶۸.
- ↑ بنگرید: سیرة حلبی، ج۱، ص۲۶۷؛ تهذیب الاسماء و اللغات، ج۲، ص۱۸۲.
- ↑ بنگرید: سیرة حلبی، ج۱، ص۲۶۸- ۲۷۵؛ مناقب خوارزمی، ص۱۸- ۲۰؛ سیره دحلان، ج۱، ص۹۱؛ الغدیر، ج۳، ص۲۲۰- ۲۳۶؛ ج۱۰، ص۱۶۸؛ حلیة الاولیاء، ج۱، ص۶۶؛ تهذیب تاریخ دمشق، ج۳، ص۴۰۷.
- ↑ عاملی، سید جعفر مرتضی، سیرت جاودانه ج۱، ص۲۸۱.
- ↑ بنگرید: النصائح الکفایه، ص۷۲- ۷۴.
- ↑ بنگرید: الغدیر، شرح نهج البلاغه، ص۳؛ پایان کتاب العثمانیه.
- ↑ بنگرید: الاوائل، ج۱، ص۲۰۲.
- ↑ مستدرک حاکم، ج۳۰، ص۶۶؛ السنن الکبری، ج۸، ص۱۵۳؛ الغدیر، ج۵، ص۳۶۹؛ ج۷، ص۹۲؛ ج۱۰، ص۷- ۱۳.
- ↑ بنگرید: سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۲۱۶.
- ↑ بنگرید: ادامه همین کتاب.
- ↑ بنگرید: لسان میزان، ج۱، ص۳۹۵.
- ↑ سیره حلبی، ج۱، ص۲۷۳؛ سیره دحلان، ج۱، ص۸.
- ↑ سیره حلبی، ج۱، ص۲۷۳.
- ↑ مجمع الزوائد، ج۱، ص۷۶.
- ↑ الغدیر، ج۳، ص۲۴۰.
- ↑ تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۶۰.
- ↑ سیره حلبی، ج۱، ص۲۷۵؛ سیره دحلان، ج۱، ص۹۰؛ نزهة المجالس، ج۲، ص۱۴۷.
- ↑ عاملی، سید جعفر مرتضی، سیرت جاودانه ج۱، ص۲۸۲.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ص۳۱۶.
- ↑ ابوالفتح کراجکی، کنزالفوائد، ج۱، ص۲۷۰.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۲۲۴.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، اولین مسلمانان، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۸۳-۱۸۴.
- ↑ عاملی، سید جعفر مرتضی، سیرت جاودانه ج۱، ص۲۸۲؛ محمدی، داداشنژاد، حسینیان، تاریخ اسلام ص۸۹.