قدرت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخهها
(←پیشینه) |
|||
خط ۴: | خط ۴: | ||
== پیشینه == | == پیشینه == | ||
«قدرت» به مثابه یک میل طبیعی در نهاد [[انسان]]، از قدمتی به درازای [[تاریخ]] [[بشر]] برخوردار است و همواره در طول [[تاریخ]] در [[روابط]] و مسائل [[اجتماعی]] دارای نقشی اثرگذار و جایگاهی مهم بودهاست.<ref>راسل، قدرت، ۲۸.</ref> در طول تاریخ، [[انسانها]] همواره بر سر [[قدرت]] با یکدیگر در [[کشمکش]] و [[جنگ]] بودهاند و این [[سنت الهی]] است که [[پیروزی]] و [[شکست]] و روزهای [[اقتدار]] همیشه میان [[مردم]] دست به دست میشدهاست.<ref>آل عمران، ۱۴۰.</ref> در روند [[زندگی اجتماعی]] انسانها به این [[خودآگاهی]] [[دست]] یافتهاند که برای استیفای [[منافع]] خود، نیازمند بهرهبرداری از ابزار قدرتاند.<ref>عمید زنجانی، فقه سیاسی، ۱/۶۶.</ref> | |||
روی آوردن [[بشر]] به زندگی اجتماعی خواه برآمده از اقتضای [[طبیعت]] وی باشد<ref>ابنخلدون، تاریخ ابنخلدون، ۱/۵۴؛ خواجهنصیر، اخلاق ناصری، ۲۱۴–۲۱۵.</ref> و خواه آن یک توافق اجتماعی برآمده از [[انتخاب]]<ref>روسو، قرارداد اجتماعی یا اصول حقوق سیاسی، ۵ و ۲۴–۲۵.</ref> یا [[اضطرار]]<ref>هابز، لویاتان، ۱۳۸.</ref> دانسته شود، از آنجاکه به بهرهگیری متقابل انسانها،<ref>جوادی آملی، شریعت در آینه معرفت، ۳۸۵.</ref> در چارچوب بهکارگیری قدرت میانجامد، نیازمند [[سازماندهی]] است. این خودآگاهی دربارهٔ [[لزوم]] وجود کسانی که در [[جامعه]]، قدرت را به کار میگیرند، در فرایند [[جامعهپذیری]] از نسلی به [[نسل]] دیگر منتقل میشود. در [[اندیشه]] پیشینیان عموماً بر نقش ابزاری قدرت برای دستیابی به [[عدالت]] و [[فضیلت]] تأکید شدهاست؛<ref>افلاطون، جمهور، ۴۰۶–۴۰۷؛ فارابی، احصاء العلوم، ۷۹–۸۱.</ref> اما در سدههای اخیر، به قدرت به عنوان یک مفهوم تحلیلی مستقل توجه شده و دانشهایی همچون [[علوم سیاسی]] با محوریت آن فراهم آمدهاست. در این رویکرد، به قدرت به شکل یک [[هدف]] و مفهوم عام و دارای ساختار منسجم نگاه میشود که باید [[نظم]] [[سیاسی]] و اجتماعی را پدیدآورده، [[حفظ]] کند<ref>کلگ، چارچوبهای قدرت، ۶۸–۸۸.</ref>.<ref>[[حمید فاضل قانع|فاضل قانع، حمید]]، [[قدرت (مقاله)|مقاله «قدرت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۸ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۸، ص۱۳۰-۱۳۶.</ref> | روی آوردن [[بشر]] به زندگی اجتماعی خواه برآمده از اقتضای [[طبیعت]] وی باشد<ref>ابنخلدون، تاریخ ابنخلدون، ۱/۵۴؛ خواجهنصیر، اخلاق ناصری، ۲۱۴–۲۱۵.</ref> و خواه آن یک توافق اجتماعی برآمده از [[انتخاب]]<ref>روسو، قرارداد اجتماعی یا اصول حقوق سیاسی، ۵ و ۲۴–۲۵.</ref> یا [[اضطرار]]<ref>هابز، لویاتان، ۱۳۸.</ref> دانسته شود، از آنجاکه به بهرهگیری متقابل انسانها،<ref>جوادی آملی، شریعت در آینه معرفت، ۳۸۵.</ref> در چارچوب بهکارگیری قدرت میانجامد، نیازمند [[سازماندهی]] است. این خودآگاهی دربارهٔ [[لزوم]] وجود کسانی که در [[جامعه]]، قدرت را به کار میگیرند، در فرایند [[جامعهپذیری]] از نسلی به [[نسل]] دیگر منتقل میشود. در [[اندیشه]] پیشینیان عموماً بر نقش ابزاری قدرت برای دستیابی به [[عدالت]] و [[فضیلت]] تأکید شدهاست؛<ref>افلاطون، جمهور، ۴۰۶–۴۰۷؛ فارابی، احصاء العلوم، ۷۹–۸۱.</ref> اما در سدههای اخیر، به قدرت به عنوان یک مفهوم تحلیلی مستقل توجه شده و دانشهایی همچون [[علوم سیاسی]] با محوریت آن فراهم آمدهاست. در این رویکرد، به قدرت به شکل یک [[هدف]] و مفهوم عام و دارای ساختار منسجم نگاه میشود که باید [[نظم]] [[سیاسی]] و اجتماعی را پدیدآورده، [[حفظ]] کند<ref>کلگ، چارچوبهای قدرت، ۶۸–۸۸.</ref>.<ref>[[حمید فاضل قانع|فاضل قانع، حمید]]، [[قدرت (مقاله)|مقاله «قدرت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۸ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۸، ص۱۳۰-۱۳۶.</ref> |
نسخهٔ ۶ آوریل ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۵۸
مفهومشناسی
«قدرت» به معنای توانایی است[۱] و در اصطلاح قدرت در جامعه انسانی به معنای امکان تحمیل اراده[۲] حتی با وجود مقاومت دیگران[۳] میباشد و شامل مجموعهای از عوامل مادی و معنوی است[۴] که به صورت قهری یا اختیاری موجب به اطاعت درآوردن دیگر انسانها[۵] برای ایجاد شرایط و نتایج مطلوب[۶] میشود؛ از اینرو قدرت، مفهومی نزدیک و مترادف با «سلطه»[۷] و غلبه یا چیرگی[۸] دارد. استفاده از ابزار قدرت گاهی تنبیهی و گاهی تشویقی است و نوعاً برای فرد یا گروهی فراهم میگردد که از «نفوذ» اجتماعی برخوردار باشند.[۹] این نفوذ گاهی با «زور» و «اجبار» به دست میآید و طبعاً سلطه ناشی از آن با رضایت فرمانبردار همراه نیست؛ ولی گاهی بهرهگیری از قدرت، مبتنی بر رضایت فرمانبردار است که در این صورت «اقتدار» نامیده میشود و ویژگی بارز آن، وجود مجموعهای از باورهاست که به فرد یا گروه خاص برای استفاده از قدرت، مشروعیت میبخشد.[۱۰] پذیرش اجتماعی اینگونه از قدرت همواره رهبران نظامهای سیاسی را به بهرهگیری از این شیوه خاص برای اعمال نفوذ، متمایل میسازد؛[۱۱] اما بهکارگیری زور و اجبار در حالیکه فاقد ویژگی پذیرش همگانی باشد، نشانه بیثباتی آن قدرت است[۱۲].[۱۳]
پیشینه
«قدرت» به مثابه یک میل طبیعی در نهاد انسان، از قدمتی به درازای تاریخ بشر برخوردار است و همواره در طول تاریخ در روابط و مسائل اجتماعی دارای نقشی اثرگذار و جایگاهی مهم بودهاست.[۱۴] در طول تاریخ، انسانها همواره بر سر قدرت با یکدیگر در کشمکش و جنگ بودهاند و این سنت الهی است که پیروزی و شکست و روزهای اقتدار همیشه میان مردم دست به دست میشدهاست.[۱۵] در روند زندگی اجتماعی انسانها به این خودآگاهی دست یافتهاند که برای استیفای منافع خود، نیازمند بهرهبرداری از ابزار قدرتاند.[۱۶]
روی آوردن بشر به زندگی اجتماعی خواه برآمده از اقتضای طبیعت وی باشد[۱۷] و خواه آن یک توافق اجتماعی برآمده از انتخاب[۱۸] یا اضطرار[۱۹] دانسته شود، از آنجاکه به بهرهگیری متقابل انسانها،[۲۰] در چارچوب بهکارگیری قدرت میانجامد، نیازمند سازماندهی است. این خودآگاهی دربارهٔ لزوم وجود کسانی که در جامعه، قدرت را به کار میگیرند، در فرایند جامعهپذیری از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود. در اندیشه پیشینیان عموماً بر نقش ابزاری قدرت برای دستیابی به عدالت و فضیلت تأکید شدهاست؛[۲۱] اما در سدههای اخیر، به قدرت به عنوان یک مفهوم تحلیلی مستقل توجه شده و دانشهایی همچون علوم سیاسی با محوریت آن فراهم آمدهاست. در این رویکرد، به قدرت به شکل یک هدف و مفهوم عام و دارای ساختار منسجم نگاه میشود که باید نظم سیاسی و اجتماعی را پدیدآورده، حفظ کند[۲۲].[۲۳]
قدرت در فرهنگ اسلامی
قدرت با این عنوان که ابزاری برای دستیابی به اهداف سیاسی و آرمانهای اجتماعی است، در هر مکتب فکری و سیاسی دارای خاستگاه معرفتی و ارزشی ویژه است. مسلمانان در پرتو آموزههای دینی، قدرت را از صفات کمال وجودی خدا[۲۴] بهشمار میآورند؛ بر این اساس، قدرت الهی به معنای آن است که اگر بخواهد میتواند کاری را انجام دهد و اگر بخواهد میتواند آن را ترک کند.[۲۵] در این برداشت به صدور آگاهانه و اختیاری فعل از سوی فاعل، توجه و تأکید شدهاست.[۲۶] در قرآن به این حقیقت تصریح شده که «خدا بر هر چیز تواناست» ﴿يَكَادُ الْبَرْقُ يَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ كُلَّمَا أَضَاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِيهِ وَإِذَا أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قَامُوا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾[۲۷] و «همه نیرو و قدرت از آنِ خداست» ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُوا إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ﴾[۲۸] پس هر جا قدرت و نیرویی باشد، جلوهای از قدرت الهی است و موجودات از خود و گسسته از خدا، قدرتی ندارند.[۲۹] قدرتطلبی یک گرایش و نیاز طبیعی در وجود آدمی است؛ البته نه اینکه یک آرمان باشد، بلکه وسیلهای برای رسیدن به اهداف برتر و کمال وجودی است، تا زمانی که این میل سرشتی در چارچوب نظام معنایی توحیدی باشد؛ یعنی هم در مرحله کسب قدرت و هم در مرحله بهکارگیری آن، انسان متوجه باشد که قدرت میتواند وسیله کمال آدمی باشد.[۳۰]
از سوی دیگر، بر اساس آموزههای قرآن کریم مسلمانان وظیفه دارند هر چیزی را که در قدرت دارند، برای مقابله با دشمنان فراهم سازند تا به وسیله آن دشمن را بترسانند ﴿وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِينَ مِنْ دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ﴾[۳۱] همچنین بهکارگیری قدرت در تنظیم روابط انسانی باید برای رسیدن به اهدافی مانند برپایی عدالت و قسط ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ﴾[۳۲] گسترش خداپرستی و نهادینهسازی ارزشهای دینی ﴿الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ﴾[۳۳] باشد.
به عقیده امام خمینی قدرت به معنای «احاطه تام و فراگیر» خداوند بر همه موجودات[۳۴] و متعلق به ذات الهی است و همه موجودات دیگر، قدرت خود را از او میگیرند؛[۳۵] بنابراین دیگر قدرتها نیز در طول قدرت الهی و به جهت انتساب به آن دارای مراتبی از کمال است.[۳۶] در عرصه اجتماعی نیز قدرت مبتنی بر چنین باوری در جهت نفع همه افراد جامعه و تمام بشریت است و اساساً هر چه هست برای نفع و تربیت انسان است[۳۷].[۳۸]
انواع و اقسام
قدرت که ابزاری برای دستیابی به اهداف سیاسی و آرمانهای اجتماعی است، از نگاه امام خمینی با توجه به خاستگاه، انگیزهها و نگاههای متفاوتی که وجود دارد، به انواع و اقسامی تقسیم میشود. قدرت گاهی به دلیل غلبه حب نفس طغیان میکند.[۳۹] با تکیه بر این پشتوانه معرفتی میتوان قدرت را به قدرت الهی و مشروع و قدرت نامشروع و شیطانی تقسیم کرد؛[۴۰] بدین ترتیب قدرت تنها زمانی که در طول قدرت الهی و در سایه آن تعریف شده باشد، پذیرفتنی است.[۴۱] قدرت نامشروع در سخنان امام خمینی با مفاهیم و اصطلاحاتی مانند طاغوت،[۴۲] دیکتاتوری[۴۳] و استبداد[۴۴] معرفی شده که ثمره آن سرکوب استعدادهای اجتماعی و به بندکشیدن ملت و ویرانی مملکت است.
از سوی دیگر، در اندیشه امام خمینی، با توجه به خاستگاه و ساختار الهیِ قدرت، چهره معنوی قدرت از اهمیت بالایی برخوردار است و در این چارچوب، قدرت اللهاکبر، قدرت خون سیدالشهدا(ع)، قدرت غیبی الهی و قدرت ایمان تبیین شده[۴۵] و بر این امر تأکید شدهاست که عوامل مادیِ قدرت نیز تنها در پرتو قدرت معنوی معنا پیدا میکنند و میتوانند اثرگذار باشند[۴۶].[۴۷]
مبانی و اهداف قدرت مشروع
مشروعیت قدرت و شیوه استفاده از آن در جامعه، به خاستگاه معرفتی آن بازمیگردد و معمولاً در حوزه قدرت سیاسی اهمیت خود را نشان میدهد؛ زیرا قدرت اگرچه دارای مؤلفههای مختلف نظامی، اقتصادی، فرهنگی و علمی است،[۴۸] مهمترین بعد آن، قدرت سیاسی است که دیگر ابعاد و مؤلفهها را پوشش میدهد و مشروعیت قدرت نیز معمولاً در حوزه قدرت سیاسی خود را نشان میدهد. امروزه در دانش سیاسی که بر خودبسندگی عقل آدمی استوار است، مشروعیت قدرت به مثابه توانایی کنش یا حق کنش،[۴۹] تنها در روابط مادی و اینجهانی جستجو میشود؛[۵۰] اما اگر پایگاه معرفتی جامعه بر گونهای از هستیشناسی استوار باشد که به ربوبیت مطلق الهی باور دارد، مشروعیت قدرت انسان در امتداد قدرت خداوند ارزیابی خواهد شد.[۵۱] در این نگرش، چنانکه امام خمینی تأکید کردهاست، همه قدرت تنها یک قدرت است و آن قدرت نیز برای نفع همه افراد و جامعه انسانی است.[۵۲] ایشان دربارهٔ قدرت سیاسی مشروع معتقد است منبع مشروعیتساز قدرت خداوند است و هر شیوهای از اعمال قدرت و حاکمیت باید از او سرچشمه بگیرد[۵۳] و قدرت وسیله و ابزار برای رسیدن به اهداف است و کسب قدرت سیاسی، زمانی مطلوب است که همچون ابزاری بتواند اهداف و غایات ویژهای همچون اجرای احکام الهی از طریق برپایی حکومت دینی[۵۴] و برقراری عدالت[۵۵] را تأمین کند. آنچه در اصول ۲ و ۳ و ۹ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در خصوص برقراری نظم و امنیت، حل و فصل دعواها و اختلافات، اقامه حدود الهی، تأمین آزادی، رشد و تعالی و رساندن انسان به جایگاه شایسته خود آمدهاست در همین راستا میباشد. به عقیده امام خمینی در این صورت، کسب قدرت و حکومت امری لازم و ضروری است،[۵۶] همانگونه که حفظ آن، ازجمله نظام جمهوری اسلامی نیز برای تداوم اهداف و غایات یادشده، از مهمترین واجبات عقلی و شرعی بهشمار میرود.[۵۷] امام خمینی بر اساس خاستگاه و غایت الهی قدرت و باوری که به رابطه عمیق قدرت و اخلاق داشت، مردم را به ابزارهای معنوی قدرت توجه میداد و همواره باورهای دینی، پشتیبانی مردم[۵۸] و آگاهی و هوشیاری آنان[۵۹] را از منابع قدرت در جمهوری اسلامی ایران معرفی میکرد. ایشان در پرتو همین نگاه، حکومت پهلوی را که تکیه بر قدرت نظامی و حمایت بیگانگان داشت، طاغوتی میخواند[۶۰] و شیوه کاربرد قدرت در آن رژیم را خیانت و جنایت مینامید.[۶۱]
دیدگاه امام خمینی دربارهٔ قدرت در رفتار ایشان نیز کاملاً جلوهگر بودهاست. ایشان در پرتو رویکرد اخلاقی و عرفانی خویش که قدرت را در خاستگاه و غایت، مظهر خیر و کمال میدانست و خدا را صاحب قدرت مطلق برمیشمرد، به چنان قدرت معنوی دست یافته بود که از هیچ قدرتی به جز خدا نمیترسید[۶۲] و این قدرت معنوی را اطرافیان در واکنشهای ایشان به رخدادهای مهم دوران انقلاب اسلامی، ترور شخصیتها و حوادث جنگ تحمیلی بارها مشاهده کرده بودند[۶۳].[۶۴]
آسیبشناسی
در قرآن کریم به نقش قدرت و قدرتمندان در فساد جامعه اشاره شده است ﴿وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيهَا وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْفَسَادَ﴾[۶۵]، ﴿قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَكَذَلِكَ يَفْعَلُونَ﴾[۶۶] و بررسی آموزههای قرآنی نشان میدهد که قرار گرفتن قدرت در دست ظالمان و ستمکاران از رهگذر خودشیفتگی﴿وَقَالَتِ الْيَهُودُ وَالنَّصَارَى نَحْنُ أَبْنَاءُ اللَّهِ وَأَحِبَّاؤُهُ قُلْ فَلِمَ يُعَذِّبُكُمْ بِذُنُوبِكُمْ بَلْ أَنْتُمْ بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ يَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَإِلَيْهِ الْمَصِيرُ﴾[۶۷] نقدناپذیری ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَلَبِئْسَ الْمِهَادُ﴾[۶۸] و طغیان و سرکشی آنان، ﴿فَقَالَ أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَى﴾[۶۹] آسیبهای بسیاری را به افراد، گروهها و جوامع انسانی وارد میکند. به همین دلیل، امام خمینی قرار گرفتن قدرت را در دست نااهلان یکی از آفتها و آسیبهای مهم قدرت میدانست و دربارهٔ آن هشدار میداد و تأکید میکرد نباید قدرت به دست اشخاص غیر مهذب برسد. به عقیده ایشان قدرت که کمال است، اگر به دست اشخاص فاسد برسد، آن را به فساد میکشانند.[۷۰]
امام خمینی بر این باور است بر اساس آموزههای اسلامی، قدرت اگرچه ماهیت بدی ندارد و نعمتی الهی برای کمال آدمی بهشمار میآید، اما این نعمت نیز همانند دیگر نعمتهای الهی میتواند در معرض فساد و آسیبهایی مانند خودکامگی، نقدناپذیری، غرور، طغیان و سرکشی و ظلم و ستم به مردم، نقض حقوق مخالفان و سلب آزادی از مردم قرار گیرد.[۷۱] از اینرو اندیشهوران سیاسی همواره به احتمال انحراف صاحبان قدرت، توجه ویژه کردهاند. قدرت به دلیل ماهیت خود، اگر در دست انسان خودساختهای باشد، میتواند ملتی را به کمال برساند و جهانی را آباد کند و بهعکس اگر قدرت در دست فردی مستبد و ناصالح باشد، ویرانیها، آسیبها و پیامدهای ناگواری را به وجود خواهد آورد[۷۲].[۷۳]
راهها و شیوههای مهار قدرت
قدرت زمینه فسادآوری دارد و همین امر موجب میشود که در هر جامعهای برای مهار قدرت و قدرتمندان از راهها و شیوههای گوناگون و شرایط و تدابیر ویژه شامل انواع عوامل درونی و ساختاری استفاده میشود که به برخی از آنها اشاره میشود.
- مراقبتهای اخلاقی و مهار درونی: در مکتب اسلام مهار نفس و مراقبت درونی، اصلی بنیادین در تمام شئون زندگی انسان بهویژه قدرت است که زمینه طغیان، فساد و تباهی بیشتری دارد؛ همچنین برخورداری از عدالت ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ سَمِيعًا بَصِيرًا﴾[۷۴] و ملکه تقوا ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ﴾[۷۵] از شرایط به دست گرفتن قدرت در جامعه دانسته شدهاست، به گونهای که در اصل ۱۰۹ قانون اساسی آمدهاست حاکم بدون برخورداری از عدالت و دیگر شرایط، حق اعمال قدرت را ندارد. امام خمینی بر اساس تعریف قدرت سیاسی در متن جهانبینی اسلامی، مهار و کنترل قدرت را نیز در همان چارچوب تبیین میکند. از نظر ایشان قدرت و حکومت باید در اختیار انسانهای مهذبی باشد که عادل و اسلامشناس باشند؛[۷۶] بنابراین ولایت فقیه که در راستای ولایت پیامبر اکرم(ص) و امامان(ع) است، گزینه مناسبی برای قرارگرفتن در رأس هرم قدرت سیاسی در جامعه مسلمان است. به عقیده ایشان این کانون قدرت، به دلیل همراهی با عدالت،[۷۷] آسیبناپذیر است؛ زیرا به محض انجامِ عمل مخالفِ عدالت، ولایت او از میان میرود.[۷۸]
- نظارت همگانی: قرآن کریم هر گونه دگرگونی در سرنوشت جامعه را در گرو عملکرد تکتک مردم میداند ﴿لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَالٍ﴾[۷۹] در برخی روایات نیز افراد جامعه در برابر رخدادهای اجتماعی مسئول و نظارت، وظیفه همه امت اسلامی شمرده شدهاست[۸۰] و در اصل هشتم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بر آن تأکید شدهاست. این نظارت عمومی و مراقبت اجتماعی در شرایطی که علاوه بر حاکمیت قانون، همه در برابر آن یکسان باشند،[۸۱] از طریق امر به معروف و نهی از منکر ﴿فَلَوْلاَ كَانَ مِنَ الْقُرُونِ مِن قَبْلِكُمْ أُوْلُواْ بَقِيَّةٍ يَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسَادِ فِي الأَرْضِ إِلاَّ قَلِيلاً مِّمَّنْ أَنجَيْنَا مِنْهُمْ وَاتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُواْ مَا أُتْرِفُواْ فِيهِ وَكَانُواْ مُجْرِمِينَ ﴾[۸۲]، ﴿يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَأُولَئِكَ مِنَ الصَّالِحِينَ﴾[۸۳] انتقاد و نصیحت[۸۴] و مشورت و رایزنی ﴿فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ﴾[۸۵]، ﴿وَالَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ﴾[۸۶] [۸۷] به دست میآید. به نظر امام خمینی در جامعه اسلامی صاحبان قدرت و مردم در برابر یکدیگر مسئولاند و پرسشگری و نظارت در چارچوب امر به معروف و نهی از منکر، وظیفه مردم در برابر صاحب قدرت است[۸۸] که میتوانند تا اقدام عملی در برابر تخلف صاحب قدرت، پیش روند.[۸۹] در نگاه ایشان اصل مردماند که باید بر تمام نهادهای قدرت و حاکمیت نظارت کنند و از این رهگذر، قدرت را مهار کنند.[۹۰] بنا بر اصول ۵۴، ۵۵، ۷۶، ۸۴، ۸۶ و ۱۷۴ قانون اساسی دستگاههای نظارتی شامل مجلس شورای اسلامی، مجلس خبرگان رهبری، شورای نگهبان قانون اساسی و نیز سازمانها و نهادهای نظارتی و کنترلیِ ویژه مانند سازمان بازرسی کل کشور، دیوان محاسبات، دیوان عدالت اداری و مانند آن میباشد.
- اصل تفکیک قوا: امروزه در بیشتر کشورها اصل تفکیک قوا به گونهای پذیرفته شدهاست. در جمهوری اسلامی ایران نیز به موجب اصل ۵۷ قانون اساسی، قدرت تقسیم میشود و قوای سهگانه مجریه، قضاییه و مقننه مستقل از یکدیگرند. امام خمینی نیز در معنا بر مفهوم تفکیک قوا و استقلال نهادهای قانونگذاری، اجرایی و قضایی برای دوری از هرج و مرج تأکید کردهاست.[۹۱]
- قانونگرایی: مهمترین راهکار بیرونی قدرت وجود قوانین فراگیر و پایبندی به آن بهویژه از سوی صاحبان قدرت است و نقش قوانین اساسی در جوامع مختلف نقشی بس مهم بهشمار میرود. در جمهوری اسلامی ایران نیز قدرت موجود در سطوح مختلف بر اساس قانون اساسی و قوانین عادی توزیع شده و بخشی از دستگاهها به عنوان ضمانت اجرایی آن معرفی شدهاست؛ اما در این راستا نقش مردم و آرای عمومی تعیینکننده است. امام خمینی که در دوره غیبت، مشروعیت قدرت را در گرو رهبریِ فقیه عادل میداند، بر مراجعه به آرای عمومی برای انتخاب زمامدار و ساختار مناسب توزیع قدرت برای دوری از فسادِ صاحبان قدرت تأکید میکند.[۹۲] قدرت سیاسی در حکومت الهی با توجه به گزینش حاکم از طریق انتخابات و اراده آزاد مردم، علاوه بر الزامات درونی برآمده از عدالت و تقوا، به صورت ساختاری و از طریق قانون و نهادهای مدنی و سیاسی نیز صورت میگیرد، به گونهای که زمامدار و کارگزاران حکومت باید در برابر مردم پاسخگو باشند.[۹۳]
از سوی دیگر، پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و قرارگرفتن امام خمینی در جایگاه رهبری نظام اسلامی، ایشان همواره بر حاکمیت قانون ازجمله دربارهٔ خود[۹۴] و پرهیز از خودسری[۹۵] در تمام سطوح قدرت تأکید میکرد؛ چنانکه بیدرنگ پس از برپایی جمهوری اسلامی، خواستار تصویب قانون اساسی شد[۹۶] و نخستین و مهمترین گام عملی را در مهار قدرتِ کارگزاران حکومت برداشت. ایشان در طول ده سال رهبری نظام اسلامی، همواره با توجه دادن به کارگزاران حکومت به رعایت تقوا و عدالت و تمکین آنان به قانون، نقش عملی خود را در مهار و هدایت قدرت به شایستگی ایفا کرد.[۹۷] ایشان با تأکید بر لزوم معلوم بودن حدود و مقید بودن همه مسئولان و تکتک مردم به قانون و پذیرش آن، خاطرنشان کردهاست خود ایشان هم ممکن است با بسیاری از چیزها مخالف باشد، ولی وقتی قانون شد میپذیرد.[۹۸].[۹۹]
منابع
پانویس
- ↑ دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۱۰/۱۵۳۹۹؛ جوهری، الصحاح، ۲/۷۸۷.
- ↑ وبر، مفاهیم اساسی جامعهشناسی، ۱۳۹.
- ↑ فروند، جامعهشناسی ماکس وبر، ۲۳۲.
- ↑ عمید زنجانی، فقه سیاسی، ۱/۶۵.
- ↑ مکآیور، جامعه و حکومت، ۱۰۱؛ آشوری، دانشنامه سیاسی، ۲۴۷.
- ↑ عالم، بنیادهای علم سیاست، ۹۰؛ میاح، اصطلاحات سیاسی، ۶۴.
- ↑ حسینی قائممقامی، قدرت و مشروعیت، ۸۷.
- ↑ بخشایشی اردستانی، اصول علم سیاست، ۷۳.
- ↑ عالم، بنیادهای علم سیاست، ۹۱؛ مطهرنیا، تبیینی نوین بر مفهوم قدرت در سیاست و روابط بینالملل، ۱۲۵.
- ↑ امبلاو، چند انتقاد از نظریه اقتدار وبر، ۱۱۰.
- ↑ عالم، بنیادهای علم سیاست، ۱۰۰.
- ↑ گیدنز، سیاست، جامعهشناسی و نظریه اجتماعی، ۲۲۴–۲۲۷.
- ↑ فاضل قانع، حمید، مقاله «قدرت»، دانشنامه امام خمینی، ج۸، ص۱۳۰-۱۳۶.
- ↑ راسل، قدرت، ۲۸.
- ↑ آل عمران، ۱۴۰.
- ↑ عمید زنجانی، فقه سیاسی، ۱/۶۶.
- ↑ ابنخلدون، تاریخ ابنخلدون، ۱/۵۴؛ خواجهنصیر، اخلاق ناصری، ۲۱۴–۲۱۵.
- ↑ روسو، قرارداد اجتماعی یا اصول حقوق سیاسی، ۵ و ۲۴–۲۵.
- ↑ هابز، لویاتان، ۱۳۸.
- ↑ جوادی آملی، شریعت در آینه معرفت، ۳۸۵.
- ↑ افلاطون، جمهور، ۴۰۶–۴۰۷؛ فارابی، احصاء العلوم، ۷۹–۸۱.
- ↑ کلگ، چارچوبهای قدرت، ۶۸–۸۸.
- ↑ فاضل قانع، حمید، مقاله «قدرت»، دانشنامه امام خمینی، ج۸، ص۱۳۰-۱۳۶.
- ↑ طباطبایی، نهایة الحکمه، ۲۹۶–۲۹۷.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، ۶/۳۰۷.
- ↑ طباطبایی، نهایة الحکمه، ۲۹۷.
- ↑ «نزدیک است آن برق، بیناییهاشان را برباید؛ هرگاه برای آنان روشن شود در آن (روشنایی) راه میافتند و چون بر آنها تاریک گردد وا میمانند. و اگر خداوند میخواست، شنوایی و بیناییهاشان را از میان میبرد؛ بیگمان خداوند بر هر کاری تواناست» سوره بقره، آیه ۲۰.
- ↑ «و برخی از مردم به جای خداوند همتایانی میگزینند و آنها را چنان دوست میدارند که خداوند را و مؤمنان، خداوند را دوستدارترند. و کاش کسانی (که با گزینش بتها) به خود ستم کردند آنگاه که عذاب را (در رستخیز) مینگرند، دریابند که تمام توان (ها) از آن خداوند است» سوره بقره، آیه ۱۶۵.
- ↑ مصباح یزدی، اخلاق در قرآن، ۲/۴۸–۴۹ و ۱۲۸.
- ↑ مصباح یزدی، اخلاق در قرآن، ۲/۱۱۳ و ۱۲۶–۱۲۷.
- ↑ «و آنچه در توان دارید از نیرو و اسبان آماده در برابر آنان فراهم سازید که بدان دشمن خداوند و دشمن خود را به هراس میافکنید؛ و نیز جز آنها کسانی دیگر را که شما نمیشناسید (اما) خداوند آنان را میشناسد؛ و آنچه در راه خداوند ببخشید، به شما تمام باز خواهند داد و بر شما ستم نخواهد رفت» سوره انفال، آیه ۶۰.
- ↑ «ما پیامبرانمان را با برهانها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند و (نیز) آهن را فرو فرستادیم که در آن نیرویی سخت و سودهایی برای مردم است و تا خداوند معلوم دارد چه کسی در نهان، (دین) او و پیامبرانش را یاری میکند؛ بیگمان خداوند توانمندی پیروزمند است» سوره حدید، آیه ۲۵.
- ↑ «(همان) کسانی که اگر آنان را در زمین توانمندی دهیم نماز بر پا میدارند و زکات میپردازند و به کار شایسته فرمان میدهند و از کار ناپسند باز میدارند و پایان کارها با خداوند است» سوره حج، آیه ۴۱.
- ↑ امام خمینی، دعاء السحر، ۱۰۹ و ۱۱۳.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۵۳ و ۷۰.
- ↑ امام خمینی، دعاء السحر، ۱۱۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۹/۳۵۵.
- ↑ فاضل قانع، حمید، مقاله «قدرت»، دانشنامه امام خمینی، ج۸، ص۱۳۰-۱۳۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۴۵۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۴۲۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۳۳۸.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ۳۵ و ۸۸–۸۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۹۱.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ۲۳ و ۴۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۹/۴۹۴–۴۹۵؛ ۱۳/۱۸۵ و ۱۶/۳۴۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۳۱۰ و ۷/۵۳۱.
- ↑ حمید فاضل قانع|فاضل قانع، حمید، قدرت (مقاله)|مقاله «قدرت»، دانشنامه امام خمینی ج۸ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۸، ص۱۳۰-۱۳۶.
- ↑ سیدباقری، ماهیت و مؤلفهها، ۸۵.
- ↑ هینداس، گفتارهای قدرت از هابز تا فکو، ۱–۲.
- ↑ راش، جامعه و سیاست، ۴۸–۴۹؛ گالبرایت، آناتومی قدرت، ۱۰–۱۲.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱/۲۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۹/۳۵۴–۳۵۵.
- ↑ امام خمینی، مکاسب، ۲/۱۶۰.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ۴۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۵۳۵.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ۵۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۹/۱۵۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۷۳–۳۷۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۲۳۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۸/۴۸۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۱۵–۱۸، ۸۵، ۱۶۱ و ۲۶۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۲۹۳.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، ۱۳۶–۱۳۷، ۱۴۴–۱۴۶ و ۲۹۱–۲۹۳.
- ↑ فاضل قانع، حمید، مقاله «قدرت»، دانشنامه امام خمینی، ج۸، ص۱۳۰-۱۳۶.
- ↑ «و چون به سرپرستی در کاری دسترسی یابد میکوشد که در زمین تبهکاری ورزد و کشت و پشت را نابود کند و خداوند تباهی را دوست نمیدارد» سوره بقره، آیه ۲۰۵.
- ↑ «گفت: پادشاهان چون به شهری درآیند آن را ویران و مردم گرانمایه آن را خوار و بدینگونه رفتار میکنند» سوره نمل، آیه ۳۴.
- ↑ «و یهودیان و مسیحیان گفتند: ما فرزندان خداوند و دوستان اوییم؛ بگو: پس چرا شما را برای گناهانتان عذاب میکند؟ خیر، شما نیز بشری هستید از همان کسان که آفریده است، هر که را بخواهد میبخشاید و هر که را بخواهد عذاب میکند و فرمانفرمایی آسمانها و زمین و آنچه» سوره مائده، آیه ۱۸.
- ↑ «و چون به او گویند: از خداوند پروا کن، خویشتنبینی او را به گناه میکشاند پس دوزخ او را بس و بیگمان، این بستر بد است» سوره بقره، آیه ۲۰۶.
- ↑ «و گفت: من پروردگار برتر شمایم» سوره نازعات، آیه ۲۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۲۰۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۲۶۷ و ۱۸/۲۰۵–۲۱۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۲۰۶.
- ↑ فاضل قانع، حمید، مقاله «قدرت»، دانشنامه امام خمینی، ج۸، ص۱۳۰-۱۳۶.
- ↑ «خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحب آنها باز گردانید و چون میان مردم داوری میکنید با دادگری داوری کنید؛ بیگمان خداوند به کاری نیک اندرزتان میدهد؛ به راستی خداوند شنوایی بیناست» سوره نساء، آیه ۵۸.
- ↑ «ای مؤمنان! برای خداوند بپاخیزید و با دادگری گواهی دهید و نباید دشمنی با گروهی شما را وادارد که دادگری نکنید، دادگری ورزید که به پرهیزگاری نزدیکتر است و از خداوند پروا کنید که خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است» سوره مائده، آیه ۸.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ۵۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۳۰۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۴۶۴.
- ↑ «او را از پیش رو و پشت سر فرشتگانی پیگیرند که به فرمان خداوند، نگهبان ویاند. بیگمان خداوند آنچه را که گروهی دارند دگرگون نمیکند (و از آنان نمیستاند) مگر آنها آنچه را که در خویش دارند دگرگون سازند و چون خداوند برای گروهی بلایی بخواهد بازگشتی ندارد و آنان را در برابر وی سروری نیست» سوره رعد، آیه ۱۱.
- ↑ متقی هندی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، ۶/۲۲ و ۳۰.
- ↑ سیدباقری، قدرت سیاسی، ۳۴۴–۳۵۱.
- ↑ «پس چرا در میان مردم دورههایی که پیش از شما میزیستهاند خیراندیشانی نبودند که (مردم را) از تباهی در زمین باز دارند- جز گروهی اندک از آنان که ما رهانیده بودیم- و ستمگران در پی ناز و نعمتی افتادند که در آن به سر میبردند و گناهکار بودند» سوره هود، آیه ۱۱۶.
- ↑ «به خداوند و روز بازپسین ایمان دارند و به کار شایسته فرمان میدهند و از کار ناشایست باز میدارند و به کارهای خیر میشتابند و آنان از شایستگانند» سوره آل عمران، آیه ۱۱۴.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۴۰۳.
- ↑ «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل میبودی از دورت میپراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست میدارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
- ↑ «و آنان که (فراخوان) پروردگارشان را اجابت کردهاند و نماز را بر پا داشتهاند و کارشان رایزنی میان همدیگر است و از آنچه روزیشان دادهایم میبخشند» سوره شوری، آیه ۳۸.
- ↑ نایینی، تنبیه الامة و تنزیه المله، ۸۱–۸۴؛ قطب، فی ظلال القرآن، ۵/۳۱۶۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۱۶۰ و ۱۰/۱۱۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۲۱۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۵۲۶؛ ۸/۵ و ۱۰/۱۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۱۱۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۳۲۱–۳۲۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۴۰۹ و ۸/۴۸۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۸/۴۸۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۸/۲۸۱ و ۹/۴۲۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۵۴ و ۴۵۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۴۱۳–۴۱۶ و ۴۵۲–۴۵۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۷۷.
- ↑ فاضل قانع، حمید، مقاله «قدرت»، دانشنامه امام خمینی، ج۸، ص۱۳۰-۱۳۶.