احباط و تکفیر در قرآن: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
=== معنای اصطلاحی === | === معنای اصطلاحی === | ||
احباط در اصطلاح از میان رفتن [[ثواب]] یا [[استحقاق]] آن یا دیگر آثار [[عمل نیک]] بهوسیله [[گناه]] و تکفیر پوشیده و محو شدن [[عقاب]] یا استحقاق آن یا دیگر [[آثار گناه]] با انجام [[کار خیر]] است<ref>الفروق اللغویه،ص ۲۱؛ الهیات، ج۴، ص۳۶۳.</ref>. در تعاریف، خودِ عمل، متعلّق احباط قرار گرفته<ref>الفروقاللغویه، ص۲۱؛ المیزان، ج۲، ص۱۶۷ـ۱۶۸.</ref>؛ امّا به نظر فخررازی، این مطلب خالی از [[مسامحه]] نیست؛ زیرا خود عمل و اجزای تشکیلدهنده آن بقا ندارند تا بتوان آن را محو و [[باطل]] کرد<ref>التفسیرالکبیر، ج۲، ص۳۹۳.</ref>.<ref>[[سید مصطفی اسدی|اسدی، سید مصطفی]]، [[احباط و تكفیر (مقاله)|مقاله «احباط و تكفیر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲]]، ص۱۹۱ ـ | احباط در اصطلاح از میان رفتن [[ثواب]] یا [[استحقاق]] آن یا دیگر آثار [[عمل نیک]] بهوسیله [[گناه]] و تکفیر پوشیده و محو شدن [[عقاب]] یا استحقاق آن یا دیگر [[آثار گناه]] با انجام [[کار خیر]] است<ref>الفروق اللغویه،ص ۲۱؛ الهیات، ج۴، ص۳۶۳.</ref>. در تعاریف، خودِ عمل، متعلّق احباط قرار گرفته<ref>الفروقاللغویه، ص۲۱؛ المیزان، ج۲، ص۱۶۷ـ۱۶۸.</ref>؛ امّا به نظر فخررازی، این مطلب خالی از [[مسامحه]] نیست؛ زیرا خود عمل و اجزای تشکیلدهنده آن بقا ندارند تا بتوان آن را محو و [[باطل]] کرد<ref>التفسیرالکبیر، ج۲، ص۳۹۳.</ref>.<ref>[[سید مصطفی اسدی|اسدی، سید مصطفی]]، [[احباط و تكفیر (مقاله)|مقاله «احباط و تكفیر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲]]، ص۱۹۱ ـ ۱۹۴؛ [[محمد علی کوشا|کوشا، محمد علی]]، [[احباط و تکفیر (مقاله)|مقاله «احباط و تکفیر»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]، ص۱۵۸ ـ ۱۶۰.</ref> | ||
== احباط در [[آیات قرآن]] == | == احباط در [[آیات قرآن]] == | ||
احباط و واژههای همریشه آن ۱۶ بار در [[قرآن]] آمده است (بقره، ۲۱۷؛ [[آلعمران]]، ۲۲؛ [[مائده]] ۵ و۵۳؛ انعام ۶، ۸۸؛ [[اعراف]] ۱۴۷؛ [[توبه]] ۶۹؛ [[هود]] ۱۶؛ [[کهف]] ۱۰۵؛ [[احزاب]] ۱۹؛ زمر ۶۵؛ محمّد ۹، ۲۸ و ۳۲؛ [[حجرات]] ۲) و تکفیر و واژههای همریشه آن ۱۴ بار در قرآن بهکار رفته است. (بقره ۲۷۱؛ آلعمران ۱۹۳ و ۱۹۵؛ [[نساء]] ۳۱؛ مائده ۶۵؛ [[انفال]] ۲۹؛ عنکبوت ۷؛ زمر ۳۵؛ محمّد ۲؛ فتح ۵؛ تغابن ۹؛ [[طلاق]] ۵؛ [[تحریم]] ۸) در آیاتی از احباط با واژگان و مضامین دیگری نیز یادشده است؛ مانند: [[ابطال]] یا باطل (بقره ۲۶۴؛ اعراف ۱۳۹؛ هود ۱۶؛ محمّد ۳۳)، [[اضلال]] (محمّد ۱ و ۸)، هضم (طه ۱۱۲)، هباء منثور (فرقان ۲۳)، احتراق (بقره ۲۶۶)، عدم اغناء ([[جاثیه]] ۱۰؛ مسد ۲)، خاکستر بر باد رفته (ابراهیم ۱۸)، سراب در بیابان ([[نور]] ۳۹) و ضایع کردن [[عمل]] ([[آلعمران]] ۱۹۵) در آیاتی نیز از واژه [[تکفیر]] و مشتقاتش استفاده نشده؛ ولی با این موضوع ارتباط دارند؛ مانند: ۱۱۴ [[هود]] که در آن زایلشدن [[گناه]] بهوسیله [[نیکی]] آمده، و ۱۱ نحل که در آن واژه تبدیل آمده و ۲۲ رعد که در آن واژه «[[درء]]» بهمعنای برطرف کردن بهکار رفته است<ref>[[سید مصطفی اسدی|اسدی، سید مصطفی]]، [[احباط و تكفیر (مقاله)|مقاله «احباط و تكفیر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲]]، ص۱۹۱ ـ | احباط و واژههای همریشه آن ۱۶ بار در [[قرآن]] آمده است (بقره، ۲۱۷؛ [[آلعمران]]، ۲۲؛ [[مائده]] ۵ و۵۳؛ انعام ۶، ۸۸؛ [[اعراف]] ۱۴۷؛ [[توبه]] ۶۹؛ [[هود]] ۱۶؛ [[کهف]] ۱۰۵؛ [[احزاب]] ۱۹؛ زمر ۶۵؛ محمّد ۹، ۲۸ و ۳۲؛ [[حجرات]] ۲) و تکفیر و واژههای همریشه آن ۱۴ بار در قرآن بهکار رفته است. (بقره ۲۷۱؛ آلعمران ۱۹۳ و ۱۹۵؛ [[نساء]] ۳۱؛ مائده ۶۵؛ [[انفال]] ۲۹؛ عنکبوت ۷؛ زمر ۳۵؛ محمّد ۲؛ فتح ۵؛ تغابن ۹؛ [[طلاق]] ۵؛ [[تحریم]] ۸) در آیاتی از احباط با واژگان و مضامین دیگری نیز یادشده است؛ مانند: [[ابطال]] یا باطل (بقره ۲۶۴؛ اعراف ۱۳۹؛ هود ۱۶؛ محمّد ۳۳)، [[اضلال]] (محمّد ۱ و ۸)، هضم (طه ۱۱۲)، هباء منثور (فرقان ۲۳)، احتراق (بقره ۲۶۶)، عدم اغناء ([[جاثیه]] ۱۰؛ مسد ۲)، خاکستر بر باد رفته (ابراهیم ۱۸)، سراب در بیابان ([[نور]] ۳۹) و ضایع کردن [[عمل]] ([[آلعمران]] ۱۹۵) در آیاتی نیز از واژه [[تکفیر]] و مشتقاتش استفاده نشده؛ ولی با این موضوع ارتباط دارند؛ مانند: ۱۱۴ [[هود]] که در آن زایلشدن [[گناه]] بهوسیله [[نیکی]] آمده، و ۱۱ نحل که در آن واژه تبدیل آمده و ۲۲ رعد که در آن واژه «[[درء]]» بهمعنای برطرف کردن بهکار رفته است<ref>[[سید مصطفی اسدی|اسدی، سید مصطفی]]، [[احباط و تكفیر (مقاله)|مقاله «احباط و تكفیر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲]]، ص۱۹۱ ـ ۱۹۴؛ [[محمد علی کوشا|کوشا، محمد علی]]، [[احباط و تکفیر (مقاله)|مقاله «احباط و تکفیر»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]، ص۱۵۸ ـ ۱۶۰.</ref>. | ||
== دیدگاه [[معتزله]]، [[اشاعره]] و [[امامیه]] == | == دیدگاه [[معتزله]]، [[اشاعره]] و [[امامیه]] == | ||
=== دیدگاه | === دیدگاه معتزله و رد آن === | ||
[[احباط و تکفیر]] از قدیم مورد بحث و نزاعِ [[متکلمان]] بوده است. بیشتر معتزله [[عقیده]] داشتند که امکان ندارد [[انسان]] در [[زمان]] واحد هم مستحق [[ثواب]] و هم [[مستحق عقاب]] باشد و ممکن نیست در [[نامه عمل]] کسی، هم [[حسنه]] و هم [[سیّئه]] وجود داشته باشد؛ بنابراین به احباط و تکفیر در عموم [[حسنات]] و [[سیئات]] قایل شده و در بیان چگونگی آن سه نظر ارائه کردند: | [[احباط و تکفیر]] از قدیم مورد بحث و نزاعِ [[متکلمان]] بوده است. بیشتر معتزله [[عقیده]] داشتند که امکان ندارد [[انسان]] در [[زمان]] واحد هم مستحق [[ثواب]] و هم [[مستحق عقاب]] باشد و ممکن نیست در [[نامه عمل]] کسی، هم [[حسنه]] و هم [[سیّئه]] وجود داشته باشد؛ بنابراین به احباط و تکفیر در عموم [[حسنات]] و [[سیئات]] قایل شده و در بیان چگونگی آن سه نظر ارائه کردند: | ||
# ملاک در [[ثواب و عقاب]]، واپسین عملی است که شخص انجام میدهد. اگر خیر باشد، تمام [[گناهان]] گذشته را میپوشاند و اگر [[شرّ]] باشد، تمام [[اعمال نیک]] گذشته را حبط میکند. | # ملاک در [[ثواب و عقاب]]، واپسین عملی است که شخص انجام میدهد. اگر خیر باشد، تمام [[گناهان]] گذشته را میپوشاند و اگر [[شرّ]] باشد، تمام [[اعمال نیک]] گذشته را حبط میکند. | ||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
در ردّ این نظریه گفته شده: در بحث [[حقیقت]] پاداش و کیفر، چه پاداش و کیفر را نتیجه [[تکوینی]] [[اعمال]] بدانیم و چه [[مجازات]] عقلایی آنها به [[حساب]] آوریم، در هر صورت، انسان به مجرّد انجام عمل، مستحق پاداش یا کیفر و نیز مستحق [[ستایش]] یا [[سرزنش]] میشود؛ گرچه این استحقاق تا قبل از [[مرگ]] قابل [[تغییر]] است<ref>المیزان، ج۲، ص۱۷۱.</ref>. شایان ذکر است که برخی از [[حکیمان]]، [[تکفیر]] را بهمعنای محو خودِ [[گناه]] دانستهاند و از آنجا که به نظر آنان، وجود هر ممکنی با [[ضرورت]] و [[وجوب]] همراه بوده و هیچگاه به عدم تبدیل نمیشود<ref>شرحالاسماء، ص۲۹۳.</ref> و موجودات زمانی در جایگاه خویش نزد موجودات مجرّد محفوظند، محو گناه را به یکی از دو صورت ذیل توجیه کردهاند: | در ردّ این نظریه گفته شده: در بحث [[حقیقت]] پاداش و کیفر، چه پاداش و کیفر را نتیجه [[تکوینی]] [[اعمال]] بدانیم و چه [[مجازات]] عقلایی آنها به [[حساب]] آوریم، در هر صورت، انسان به مجرّد انجام عمل، مستحق پاداش یا کیفر و نیز مستحق [[ستایش]] یا [[سرزنش]] میشود؛ گرچه این استحقاق تا قبل از [[مرگ]] قابل [[تغییر]] است<ref>المیزان، ج۲، ص۱۷۱.</ref>. شایان ذکر است که برخی از [[حکیمان]]، [[تکفیر]] را بهمعنای محو خودِ [[گناه]] دانستهاند و از آنجا که به نظر آنان، وجود هر ممکنی با [[ضرورت]] و [[وجوب]] همراه بوده و هیچگاه به عدم تبدیل نمیشود<ref>شرحالاسماء، ص۲۹۳.</ref> و موجودات زمانی در جایگاه خویش نزد موجودات مجرّد محفوظند، محو گناه را به یکی از دو صورت ذیل توجیه کردهاند: | ||
# هر فعلی که از [[انسان]] صادر میشود، دارای دو جهت است: یکی جهت ثبوت و وجود آن فعل و دیگری جهت انتساب آن فعل به فاعل. از جهت اوّل، هیچ فعلی به گناه بودن متّصف نمیشود؛ زیرا هرچه بهرهای از هستی دارد، [[آفریده]] خداست: {{متن قرآن|ٱللَّهُ خَـٰلِقُ كُلِّ شَىْءٍۢ}}<ref>«خداوند آفریننده همه چیز است» سوره زمر، آیه ۶۲.</ref> و هرچه او آفریده، [[نیکو]] و زیباست: {{متن قرآن|ٱلَّذِىٓ أَحْسَنَ كُلَّ شَىْءٍ خَلَقَهُۥ وَبَدَأَ خَلْقَ ٱلْإِنسَـٰنِ مِن طِينٍۢ}}<ref>«اوست که هر چه آفرید نیکو آفرید و آفرینش آدمی را از گلی آغازید» سوره سجده، آیه ۷.</ref> امّا از جهت دوم، فعل قابلیت اتصاف به [[اطاعت]] و [[معصیت]] بودن دارد؛ زیرا اگر با [[امر خداوند]] موافق باشد، [[اطاعت]]، و اگر موافق نباشد، معصیت است؛ پس هر معصیتی از آن جهت که معصیت است، امری عدمی و غیر مخلوق بوده، بهرهای از وجود ندارد؛ زیرا منشأ انتزاع آن، عدم تطابق فعل با [[امر الهی]] است<ref>المیزان، ج۱، ص۱۰۱.</ref>؛ چنانکه هرگونه شرّی عدمی است؛ مثلا درباره کشتن شخصی، [[قدرت]] [[قاتل]] و تیزی [[شمشیر]] و پذیرش قطع از ناحیه عضو مقتول، [[شرّ]] نبوده؛ بلکه همگی خیر هستند و شرّ، عدم [[حیات]] مقتول است که چیزی جز عدم و نیستی نخواهد بود. ناگفته نماند که بین گناه و شرّ تفاوتی وجود ندارد؛ به جز اینکه گناه فقط در [[اعمال]] و شرّ، هم در اعمال و هم در ذوات بهکار میرود<ref>شرح الاسماء، ص۲۹۳ـ۲۹۴.</ref>. | # هر فعلی که از [[انسان]] صادر میشود، دارای دو جهت است: یکی جهت ثبوت و وجود آن فعل و دیگری جهت انتساب آن فعل به فاعل. از جهت اوّل، هیچ فعلی به گناه بودن متّصف نمیشود؛ زیرا هرچه بهرهای از هستی دارد، [[آفریده]] خداست: {{متن قرآن|ٱللَّهُ خَـٰلِقُ كُلِّ شَىْءٍۢ}}<ref>«خداوند آفریننده همه چیز است» سوره زمر، آیه ۶۲.</ref> و هرچه او آفریده، [[نیکو]] و زیباست: {{متن قرآن|ٱلَّذِىٓ أَحْسَنَ كُلَّ شَىْءٍ خَلَقَهُۥ وَبَدَأَ خَلْقَ ٱلْإِنسَـٰنِ مِن طِينٍۢ}}<ref>«اوست که هر چه آفرید نیکو آفرید و آفرینش آدمی را از گلی آغازید» سوره سجده، آیه ۷.</ref> امّا از جهت دوم، فعل قابلیت اتصاف به [[اطاعت]] و [[معصیت]] بودن دارد؛ زیرا اگر با [[امر خداوند]] موافق باشد، [[اطاعت]]، و اگر موافق نباشد، معصیت است؛ پس هر معصیتی از آن جهت که معصیت است، امری عدمی و غیر مخلوق بوده، بهرهای از وجود ندارد؛ زیرا منشأ انتزاع آن، عدم تطابق فعل با [[امر الهی]] است<ref>المیزان، ج۱، ص۱۰۱.</ref>؛ چنانکه هرگونه شرّی عدمی است؛ مثلا درباره کشتن شخصی، [[قدرت]] [[قاتل]] و تیزی [[شمشیر]] و پذیرش قطع از ناحیه عضو مقتول، [[شرّ]] نبوده؛ بلکه همگی خیر هستند و شرّ، عدم [[حیات]] مقتول است که چیزی جز عدم و نیستی نخواهد بود. ناگفته نماند که بین گناه و شرّ تفاوتی وجود ندارد؛ به جز اینکه گناه فقط در [[اعمال]] و شرّ، هم در اعمال و هم در ذوات بهکار میرود<ref>شرح الاسماء، ص۲۹۳ـ۲۹۴.</ref>. | ||
# همانگونه که ذات شخص [[گنهکار]] با [[توبه]] [[حقیقی]] و رسیدن به [[حقیقت توحید]] و [[معرفت]]، به ذاتی دیگر تبدیل میشود، [[افعال]] بدِ وی نیز به افعال [[نیک]] تبدیل میگردد: {{متن قرآن|يُبَدِّلُ ٱللَّهُ سَيِّـَٔاتِهِمْ حَسَنَـٰتٍۢ}}<ref>«جز کسانی که توبه کنند و ایمان آورند و کاری شایسته کنند؛ که خداوند نیکی آنان را جانشین بدیهایشان میگرداند و خداوند آمرزنده بخشاینده است» سوره فرقان، آیه ۷۰.</ref>، تفاوت این دو وجه آن است که وجه نخست بر عدمی بودن [[شرّ]] مبتنی است؛ ولی وجه دوم بر آن ابتنا ندارد<ref>شرح الاسماء، ص۲۹۴.</ref>.<ref>[[سید مصطفی اسدی|اسدی، سید مصطفی]]، [[احباط و تكفیر (مقاله)|مقاله «احباط و تكفیر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲]]، ص۱۹۱ ـ | # همانگونه که ذات شخص [[گنهکار]] با [[توبه]] [[حقیقی]] و رسیدن به [[حقیقت توحید]] و [[معرفت]]، به ذاتی دیگر تبدیل میشود، [[افعال]] بدِ وی نیز به افعال [[نیک]] تبدیل میگردد: {{متن قرآن|يُبَدِّلُ ٱللَّهُ سَيِّـَٔاتِهِمْ حَسَنَـٰتٍۢ}}<ref>«جز کسانی که توبه کنند و ایمان آورند و کاری شایسته کنند؛ که خداوند نیکی آنان را جانشین بدیهایشان میگرداند و خداوند آمرزنده بخشاینده است» سوره فرقان، آیه ۷۰.</ref>، تفاوت این دو وجه آن است که وجه نخست بر عدمی بودن [[شرّ]] مبتنی است؛ ولی وجه دوم بر آن ابتنا ندارد<ref>شرح الاسماء، ص۲۹۴.</ref>.<ref>[[سید مصطفی اسدی|اسدی، سید مصطفی]]، [[احباط و تكفیر (مقاله)|مقاله «احباط و تكفیر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲]]، ص۱۹۱ ـ ۱۹۴؛ [[محمد علی کوشا|کوشا، محمد علی]]، [[احباط و تکفیر (مقاله)|مقاله «احباط و تکفیر»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]، ص۱۵۸ ـ ۱۶۰.</ref> | ||
== عوامل [[احباط]] == | == عوامل [[احباط]] == | ||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
([[کفر]] پس از [[ایمان]]): [[خداوند]]، [[اعمال]] کسانی را که از [[دین]] خود برگشته، در حال کفر بمیرند، [[باطل]] دانسته و آنان را [[اهل دوزخ]] شمرده است: {{متن قرآن|وَمَن يَرْتَدِدْ مِنكُمْ عَن دِينِهِۦ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌۭ فَأُو۟لَـٰٓئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَـٰلُهُمْ فِى ٱلدُّنْيَا وَٱلْـَٔاخِرَةِ وَأُو۟لَـٰٓئِكَ أَصْحَـٰبُ ٱلنَّارِ هُمْ فِيهَا خَـٰلِدُونَ}}<ref>«و (این کافران) پیاپی با شما جنگ میکنند تا اگر بتوانند شما را از دینتان بازگردانند، و کردار کسانی از شما که از دین خود بازگردند و در کفر بمیرند، در این جهان و جهان واپسین، تباه است و آنان دمساز آتش و در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۱۷.</ref> البته برخی این [[آیه]] را درباره [[منافقان]] میدانند<ref>جامع البیان، مج۱۳، ج۲۶، ص۷۵ـ۷۶.</ref> که در این صورت مورد [[استشهاد]] نخواهد بود. در دو آیه نیز از [[شرک]] پس از ایمان[[سخن]] بهمیان آمده که خود نوعی ارتداد است و عمل را [[باطل]] میکند. در یک آیه، خطاب به [[پیامبر]]{{صل}} میفرماید: ما به تو و کسانیکه پیش از تو بودند [[پیامبران]] [[وحی]] کردیم که اگر شرکورزی، اعمالت تباه میشود و از زیانکاران خواهی شد: {{متن قرآن|وَلَقَدْ أُوحِىَ إِلَيْكَ وَإِلَى ٱلَّذِينَ مِن قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ ٱلْخَـٰسِرِينَ}}<ref>«و به تو و به پیشینیان تو وحی شده است که اگر شرک بورزی بیگمان کردارت از میان خواهد رفت و بیشک از زیانکاران خواهی بود» سوره زمر، آیه ۶۵.</ref>، در جای دیگر، درباره [[مردم]] و اینکه [[شرک]]، [[اعمال]] پیشین آنان را [[باطل]] و بیاثر میکند، [[سخن]] رفته است: {{متن قرآن|وَلَوْ أَشْرَكُوا۟ لَحَبِطَ عَنْهُم مَّا كَانُوا۟ يَعْمَلُونَ}}<ref>«و اگر شرک ورزیده بودند آنچه میکردند تباه میشد» سوره انعام، آیه ۸۸.</ref>. | ([[کفر]] پس از [[ایمان]]): [[خداوند]]، [[اعمال]] کسانی را که از [[دین]] خود برگشته، در حال کفر بمیرند، [[باطل]] دانسته و آنان را [[اهل دوزخ]] شمرده است: {{متن قرآن|وَمَن يَرْتَدِدْ مِنكُمْ عَن دِينِهِۦ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌۭ فَأُو۟لَـٰٓئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَـٰلُهُمْ فِى ٱلدُّنْيَا وَٱلْـَٔاخِرَةِ وَأُو۟لَـٰٓئِكَ أَصْحَـٰبُ ٱلنَّارِ هُمْ فِيهَا خَـٰلِدُونَ}}<ref>«و (این کافران) پیاپی با شما جنگ میکنند تا اگر بتوانند شما را از دینتان بازگردانند، و کردار کسانی از شما که از دین خود بازگردند و در کفر بمیرند، در این جهان و جهان واپسین، تباه است و آنان دمساز آتش و در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۱۷.</ref> البته برخی این [[آیه]] را درباره [[منافقان]] میدانند<ref>جامع البیان، مج۱۳، ج۲۶، ص۷۵ـ۷۶.</ref> که در این صورت مورد [[استشهاد]] نخواهد بود. در دو آیه نیز از [[شرک]] پس از ایمان[[سخن]] بهمیان آمده که خود نوعی ارتداد است و عمل را [[باطل]] میکند. در یک آیه، خطاب به [[پیامبر]]{{صل}} میفرماید: ما به تو و کسانیکه پیش از تو بودند [[پیامبران]] [[وحی]] کردیم که اگر شرکورزی، اعمالت تباه میشود و از زیانکاران خواهی شد: {{متن قرآن|وَلَقَدْ أُوحِىَ إِلَيْكَ وَإِلَى ٱلَّذِينَ مِن قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ ٱلْخَـٰسِرِينَ}}<ref>«و به تو و به پیشینیان تو وحی شده است که اگر شرک بورزی بیگمان کردارت از میان خواهد رفت و بیشک از زیانکاران خواهی بود» سوره زمر، آیه ۶۵.</ref>، در جای دیگر، درباره [[مردم]] و اینکه [[شرک]]، [[اعمال]] پیشین آنان را [[باطل]] و بیاثر میکند، [[سخن]] رفته است: {{متن قرآن|وَلَوْ أَشْرَكُوا۟ لَحَبِطَ عَنْهُم مَّا كَانُوا۟ يَعْمَلُونَ}}<ref>«و اگر شرک ورزیده بودند آنچه میکردند تباه میشد» سوره انعام، آیه ۸۸.</ref>. | ||
در اینکه آیا عمل، به مجرد [[ارتداد]] یا با دوام ارتداد تا هنگام [[مرگ]]، حبط میشود دو [[رأی]] وجود دارد: [[شافعی]] میگوید: ارتدادی که تا [[زمان مرگ]] ادامه دارد، عمل را حبط میکند؛ ولی مالک، مجرد ارتداد را موجب حبط دانسته است؛ لذا اگر [[مسلمانی]] [[حج]] به جا آورد؛ سپس [[مرتد]] و مجدداً [[مسلمان]] شود، شافعی میگوید: حج از عهده او برداشته شده است؛ ولی مالک میگوید: دوباره باید [[حج]] به جا آورد<ref>احکام القرآن، ج۱، ص۱۴۷ـ۱۴۸.</ref>. دلیل نظر مالک، [[آیه ۶۵ زمر]] است که به مجرد شرک، حبط حاصل میشود. دلیل شافعی، آیه۲۱۷ بقره است. برخی پاسخ دادهاند که جمله «فَیَمُت و هُوَ کافِرٌ»، شرط [[حبط عمل]] نیست؛ بلکه شرط [[خلود]] در [[آتش]] است؛ یعنی حبط به مجرد ارتداد حاصل میشود؛ ولی خلود و [[جاودانگی]] [[عذاب]]، به بقای ارتداد تا زمان مرگ منوط است.<ref>احکام القرآن، ج۱، ص۱۴۸.</ref>.<ref>[[سید مصطفی اسدی|اسدی، سید مصطفی]]، [[احباط و تكفیر (مقاله)|مقاله «احباط و تكفیر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲]]، | در اینکه آیا عمل، به مجرد [[ارتداد]] یا با دوام ارتداد تا هنگام [[مرگ]]، حبط میشود دو [[رأی]] وجود دارد: [[شافعی]] میگوید: ارتدادی که تا [[زمان مرگ]] ادامه دارد، عمل را حبط میکند؛ ولی مالک، مجرد ارتداد را موجب حبط دانسته است؛ لذا اگر [[مسلمانی]] [[حج]] به جا آورد؛ سپس [[مرتد]] و مجدداً [[مسلمان]] شود، شافعی میگوید: حج از عهده او برداشته شده است؛ ولی مالک میگوید: دوباره باید [[حج]] به جا آورد<ref>احکام القرآن، ج۱، ص۱۴۷ـ۱۴۸.</ref>. دلیل نظر مالک، [[آیه ۶۵ زمر]] است که به مجرد شرک، حبط حاصل میشود. دلیل شافعی، آیه۲۱۷ بقره است. برخی پاسخ دادهاند که جمله «فَیَمُت و هُوَ کافِرٌ»، شرط [[حبط عمل]] نیست؛ بلکه شرط [[خلود]] در [[آتش]] است؛ یعنی حبط به مجرد ارتداد حاصل میشود؛ ولی خلود و [[جاودانگی]] [[عذاب]]، به بقای ارتداد تا زمان مرگ منوط است.<ref>احکام القرآن، ج۱، ص۱۴۸.</ref>.<ref>[[سید مصطفی اسدی|اسدی، سید مصطفی]]، [[احباط و تكفیر (مقاله)|مقاله «احباط و تكفیر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲]]، ص۱۹۴؛ [[محمد علی کوشا|کوشا، محمد علی]]، [[احباط و تکفیر (مقاله)|مقاله «احباط و تکفیر»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]، ص۱۵۸ ـ ۱۶۰.</ref>. | ||
====شرک==== | ====شرک==== | ||
آیه۱۷ [[توبه]] [[ایمان به خدا]] را شرط [[ثواب]] و [[پاداش]] بر [[عمل صالح]] دانسته، [[شرک]] را موجب بطلان اعمال و خلود در آتش شمرده است: {{متن قرآن|مَا كَانَ لِلْمُشْرِكِينَ أَن يَعْمُرُوا۟ مَسَـٰجِدَ ٱللَّهِ شَـٰهِدِينَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِم بِٱلْكُفْرِ أُو۟لَـٰٓئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَـٰلُهُمْ وَفِى ٱلنَّارِ هُمْ خَـٰلِدُونَ}}<ref>«مشرکان را نرسد که مساجد خداوند را آباد کنند با آنکه به زیان خویش بر کفر (خود) گواهند؛ کردارهای آنان تباه است و آنان در آتش، جاودانند» سوره توبه، آیه ۱۷.</ref>. در آیه {{متن قرآن|يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓا۟ أَطِيعُوا۟ ٱللَّهَ وَأَطِيعُوا۟ ٱلرَّسُولَ وَلَا تُبْطِلُوٓا۟ أَعْمَـٰلَكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید و کردارهایتان را تباه نگردانید» سوره محمد، آیه ۳۳.</ref> [[نافرمانی]] از [[خدا]] و [[رسول]] موجب [[باطل]] شدن [[اعمال]] دانسته شده است. این احتمال وجود دارد که هرچند خطاب [[آیه]] به [[مؤمنان]] است، آیه به [[حبط عمل]] بهوسیله [[شرک]] مربوط باشد؛ زیرا [[اطاعت]] نکردن مؤمنان از خدا و رسول، نوعی شرک است<ref>التفسیرالکبیر، ج۲۸، ص۷۲؛ المیزان، ج۱۸، ص۲۴۷.</ref> و این آیه به مؤمنان سفارش میکند که با خدا و رسول [[مخالفت]] نکنید تا [[مشرک]] نشوید و اعمالتان در اثر شرک باطل نشود. شاید بتوان [[آیات]] قبل و بعد را که از [[احباط]] [[عمل]] [[مشرکان]] و کسانیکه با [[پیامبر خدا]] درافتادند، [[سخن]] میگوید، قرینه بر این مطلب قرار داد<ref>[[سید مصطفی اسدی|اسدی، سید مصطفی]]، [[احباط و تكفیر (مقاله)|مقاله «احباط و تكفیر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲]]، | آیه۱۷ [[توبه]] [[ایمان به خدا]] را شرط [[ثواب]] و [[پاداش]] بر [[عمل صالح]] دانسته، [[شرک]] را موجب بطلان اعمال و خلود در آتش شمرده است: {{متن قرآن|مَا كَانَ لِلْمُشْرِكِينَ أَن يَعْمُرُوا۟ مَسَـٰجِدَ ٱللَّهِ شَـٰهِدِينَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِم بِٱلْكُفْرِ أُو۟لَـٰٓئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَـٰلُهُمْ وَفِى ٱلنَّارِ هُمْ خَـٰلِدُونَ}}<ref>«مشرکان را نرسد که مساجد خداوند را آباد کنند با آنکه به زیان خویش بر کفر (خود) گواهند؛ کردارهای آنان تباه است و آنان در آتش، جاودانند» سوره توبه، آیه ۱۷.</ref>. در آیه {{متن قرآن|يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓا۟ أَطِيعُوا۟ ٱللَّهَ وَأَطِيعُوا۟ ٱلرَّسُولَ وَلَا تُبْطِلُوٓا۟ أَعْمَـٰلَكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید و کردارهایتان را تباه نگردانید» سوره محمد، آیه ۳۳.</ref> [[نافرمانی]] از [[خدا]] و [[رسول]] موجب [[باطل]] شدن [[اعمال]] دانسته شده است. این احتمال وجود دارد که هرچند خطاب [[آیه]] به [[مؤمنان]] است، آیه به [[حبط عمل]] بهوسیله [[شرک]] مربوط باشد؛ زیرا [[اطاعت]] نکردن مؤمنان از خدا و رسول، نوعی شرک است<ref>التفسیرالکبیر، ج۲۸، ص۷۲؛ المیزان، ج۱۸، ص۲۴۷.</ref> و این آیه به مؤمنان سفارش میکند که با خدا و رسول [[مخالفت]] نکنید تا [[مشرک]] نشوید و اعمالتان در اثر شرک باطل نشود. شاید بتوان [[آیات]] قبل و بعد را که از [[احباط]] [[عمل]] [[مشرکان]] و کسانیکه با [[پیامبر خدا]] درافتادند، [[سخن]] میگوید، قرینه بر این مطلب قرار داد<ref>[[سید مصطفی اسدی|اسدی، سید مصطفی]]، [[احباط و تكفیر (مقاله)|مقاله «احباط و تكفیر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲]]، ص۱۹۵؛ [[محمد علی کوشا|کوشا، محمد علی]]، [[احباط و تکفیر (مقاله)|مقاله «احباط و تکفیر»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]، ص۱۵۸ ـ ۱۶۰.</ref>. | ||
====[[کفر]]==== | ====[[کفر]]==== | ||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
# '''کفر به [[پروردگار]]''': اعمال [[کافران]] مانند خاکستری که بادی شدید بر آن بوزد، نابود میشود: {{متن قرآن|مَّثَلُ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ بِرَبِّهِمْ أَعْمَـٰلُهُمْ كَرَمَادٍ ٱشْتَدَّتْ بِهِ ٱلرِّيحُ فِى يَوْمٍ عَاصِفٍۢ لَّا يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُوا۟ عَلَىٰ شَىْءٍۢ ذَٰلِكَ هُوَ ٱلضَّلَـٰلُ ٱلْبَعِيدُ}}<ref>«حکایت کردار آنان که به پروردگارشان کفر ورزیدند چون (توده) خاکستری است که در روزی بادخیز باد بر آن بوزد؛ از آنچه به چنگ آوردهاند چیزی در کف ندارند؛ این همان گمراهی ژرف است» سوره ابراهیم، آیه ۱۸.</ref> در آیه ۳۲ محمد کفر، به همراه بازداشتن [[مردم]] از [[راه خدا]] و [[مخالفت با پیامبر]]، عامل حبط شمرده شده است: {{متن قرآن|إِنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ وَصَدُّوا۟ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ وَشَآقُّوا۟ ٱلرَّسُولَ مِنۢ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ ٱلْهُدَىٰ لَن يَضُرُّوا۟ ٱللَّهَ شَيْـًۭٔا وَسَيُحْبِطُ أَعْمَـٰلَهُمْ}}<ref>«به راستی آنان که کفر ورزیدند و (مردم را) از راه خداوند بازداشتند و با پیامبر پس از آنکه رهنمود برای آنان روشن شد ناسازگاری کردند به خداوند هیچ زیانی نمیرسانند و به زودی (خداوند) کردارهایشان را از میان میبرد» سوره محمد، آیه ۳۲.</ref>. در آیه اوّل همین [[سوره]]، تعبیر {{متن قرآن|اَضَلَّ اَعملَهُم}} برای کافرانی که [[مردم]] را از [[راه خدا]] بازمیدارند، آمده است. [[آیات]] ۸ـ۹ محمد، درباره [[کافران]] از آن جهت که از [[آیات قرآن]] و [[نزول]] آنها [[خشنود]] نیستند، میفرماید: {{متن قرآن|وَٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ فَتَعْسًۭا لَّهُمْ وَأَضَلَّ أَعْمَـٰلَهُمْذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ كَرِهُوا۟ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَـٰلَهُمْ *}}<ref>«و کافران را نگونساری باد و (خداوند) کردارهایشان را بیراه گرداند.! * این از آن روست که آنان آنچه را خداوند فرو فرستاد نپسندیدند بنابراین (خداوند) کردارهایشان را از میان برد» سوره محمد، آیه ۸-۹.</ref>؛ | # '''کفر به [[پروردگار]]''': اعمال [[کافران]] مانند خاکستری که بادی شدید بر آن بوزد، نابود میشود: {{متن قرآن|مَّثَلُ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ بِرَبِّهِمْ أَعْمَـٰلُهُمْ كَرَمَادٍ ٱشْتَدَّتْ بِهِ ٱلرِّيحُ فِى يَوْمٍ عَاصِفٍۢ لَّا يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُوا۟ عَلَىٰ شَىْءٍۢ ذَٰلِكَ هُوَ ٱلضَّلَـٰلُ ٱلْبَعِيدُ}}<ref>«حکایت کردار آنان که به پروردگارشان کفر ورزیدند چون (توده) خاکستری است که در روزی بادخیز باد بر آن بوزد؛ از آنچه به چنگ آوردهاند چیزی در کف ندارند؛ این همان گمراهی ژرف است» سوره ابراهیم، آیه ۱۸.</ref> در آیه ۳۲ محمد کفر، به همراه بازداشتن [[مردم]] از [[راه خدا]] و [[مخالفت با پیامبر]]، عامل حبط شمرده شده است: {{متن قرآن|إِنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ وَصَدُّوا۟ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ وَشَآقُّوا۟ ٱلرَّسُولَ مِنۢ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ ٱلْهُدَىٰ لَن يَضُرُّوا۟ ٱللَّهَ شَيْـًۭٔا وَسَيُحْبِطُ أَعْمَـٰلَهُمْ}}<ref>«به راستی آنان که کفر ورزیدند و (مردم را) از راه خداوند بازداشتند و با پیامبر پس از آنکه رهنمود برای آنان روشن شد ناسازگاری کردند به خداوند هیچ زیانی نمیرسانند و به زودی (خداوند) کردارهایشان را از میان میبرد» سوره محمد، آیه ۳۲.</ref>. در آیه اوّل همین [[سوره]]، تعبیر {{متن قرآن|اَضَلَّ اَعملَهُم}} برای کافرانی که [[مردم]] را از [[راه خدا]] بازمیدارند، آمده است. [[آیات]] ۸ـ۹ محمد، درباره [[کافران]] از آن جهت که از [[آیات قرآن]] و [[نزول]] آنها [[خشنود]] نیستند، میفرماید: {{متن قرآن|وَٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ فَتَعْسًۭا لَّهُمْ وَأَضَلَّ أَعْمَـٰلَهُمْذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ كَرِهُوا۟ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَـٰلَهُمْ *}}<ref>«و کافران را نگونساری باد و (خداوند) کردارهایشان را بیراه گرداند.! * این از آن روست که آنان آنچه را خداوند فرو فرستاد نپسندیدند بنابراین (خداوند) کردارهایشان را از میان برد» سوره محمد، آیه ۸-۹.</ref>؛ | ||
# '''[[کفر]] به [[آیات الهی]]''': در آیات ۲۱ـ۲۲ [[آلعمران]] کفر به حجّتها و [[نشانههای الهی]]<ref>التبیان، ج۲، ص۴۲۲.</ref>. مانند [[قرآن]] و [[نبوت]] [[پیامبراکرم]]{{صل}}<ref>التفسیرالکبیر، ج۷، ص۲۲۹.</ref>. به همراه کشتن [[انبیا]] و آمران به [[عدل]]، موضوع [[احباط]] قرار داده شده است: {{متن قرآن|إِنَّ ٱلَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِـَٔايَـٰتِ ٱللَّهِ وَيَقْتُلُونَ ٱلنَّبِيِّـۧنَ بِغَيْرِ حَقٍّۢ وَيَقْتُلُونَ ٱلَّذِينَ يَأْمُرُونَ بِٱلْقِسْطِ مِنَ ٱلنَّاسِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ * أُو۟لَـٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ حَبِطَتْ أَعْمَـٰلُهُمْ فِى ٱلدُّنْيَا وَٱلْـَٔاخِرَةِ وَمَا لَهُم مِّن نَّـٰصِرِينَ}}<ref>«آنان را که به آیات خداوند کفر میورزند و پیامبران را ناحقّ میکشند و دادفرمایان از مردم را به قتل میرسانند به عذابی دردناک نوید ده! * آنانند که در این جهان و در جهان واپسین کارهاشان تباه است و آنان را هیچ یاوری نیست» سوره آلعمران، آیه ۲۱-۲۲.</ref>. در آیات ۱۰۳ـ۱۰۵ [[کهف]] کفر به آیات الهی و [[روز رستاخیز]]، عامل به هدر رفتن تلاشها و بیارزش شدن [[انسان]] در [[قیامت]] دانسته شده است: {{متن قرآن|قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُم بِٱلْأَخْسَرِينَ أَعْمَـٰلًا * أُو۟لَـٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ بِـَٔايَـٰتِ رَبِّهِمْ وَلِقَآئِهِۦ فَحَبِطَتْ أَعْمَـٰلُهُمْ فَلَا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ ٱلْقِيَـٰمَةِ وَزْنًۭا}}<ref>«بگو: آیا شما را از کسان زیانکارتر آگاه کنیم؟ * آنانند که آیات و لقای پروردگارشان را انکار کردند و کردارهایشان تباه گردید؛ از این رو روز رستخیز ترازویی برای آنان برپا نمیداریم» سوره کهف، آیه ۱۰۳-۱۰۵.</ref>؛ | # '''[[کفر]] به [[آیات الهی]]''': در آیات ۲۱ـ۲۲ [[آلعمران]] کفر به حجّتها و [[نشانههای الهی]]<ref>التبیان، ج۲، ص۴۲۲.</ref>. مانند [[قرآن]] و [[نبوت]] [[پیامبراکرم]]{{صل}}<ref>التفسیرالکبیر، ج۷، ص۲۲۹.</ref>. به همراه کشتن [[انبیا]] و آمران به [[عدل]]، موضوع [[احباط]] قرار داده شده است: {{متن قرآن|إِنَّ ٱلَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِـَٔايَـٰتِ ٱللَّهِ وَيَقْتُلُونَ ٱلنَّبِيِّـۧنَ بِغَيْرِ حَقٍّۢ وَيَقْتُلُونَ ٱلَّذِينَ يَأْمُرُونَ بِٱلْقِسْطِ مِنَ ٱلنَّاسِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ * أُو۟لَـٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ حَبِطَتْ أَعْمَـٰلُهُمْ فِى ٱلدُّنْيَا وَٱلْـَٔاخِرَةِ وَمَا لَهُم مِّن نَّـٰصِرِينَ}}<ref>«آنان را که به آیات خداوند کفر میورزند و پیامبران را ناحقّ میکشند و دادفرمایان از مردم را به قتل میرسانند به عذابی دردناک نوید ده! * آنانند که در این جهان و در جهان واپسین کارهاشان تباه است و آنان را هیچ یاوری نیست» سوره آلعمران، آیه ۲۱-۲۲.</ref>. در آیات ۱۰۳ـ۱۰۵ [[کهف]] کفر به آیات الهی و [[روز رستاخیز]]، عامل به هدر رفتن تلاشها و بیارزش شدن [[انسان]] در [[قیامت]] دانسته شده است: {{متن قرآن|قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُم بِٱلْأَخْسَرِينَ أَعْمَـٰلًا * أُو۟لَـٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ بِـَٔايَـٰتِ رَبِّهِمْ وَلِقَآئِهِۦ فَحَبِطَتْ أَعْمَـٰلُهُمْ فَلَا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ ٱلْقِيَـٰمَةِ وَزْنًۭا}}<ref>«بگو: آیا شما را از کسان زیانکارتر آگاه کنیم؟ * آنانند که آیات و لقای پروردگارشان را انکار کردند و کردارهایشان تباه گردید؛ از این رو روز رستخیز ترازویی برای آنان برپا نمیداریم» سوره کهف، آیه ۱۰۳-۱۰۵.</ref>؛ | ||
#'''کفر به [[ایمان]]''': {{متن قرآن|...وَمَن يَكْفُرْ بِٱلْإِيمَـٰنِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُۥ وَهُوَ فِى ٱلْـَٔاخِرَةِ مِنَ ٱلْخَـٰسِرِينَ}}<ref>«امروز چیزهای پاکیزه بر شما حلال است و غذای اهل کتاب برای شما حلال است و غذای شما برای آنان حلال است و (نیز ازدواج با) زنان پاکدامن از زنان مؤمن (مسلمان) و زنان پاکدامن از آنان که پیش از شما به آنان کتاب آسمانی دادهاند، اگر کابینشان را پرداخته و پاکدامن باشید نه پلیدکار و گزینندگان دوست پنهان، (بر شما حلال است) و هر کس گرویدن (به اسلام) را نپذیرد کردارش تباه میشود و او در جهان واپسین از زیانکاران است» سوره مائده، آیه ۵.</ref> [[علامه طباطبایی]] [[کفر]] به [[ایمان]] را نداشتن [[التزام عملی]] بهصورت مداوم معنا کرده و گفته است: اگر [[انسان]] یکی دوبار برخلاف مقتضای ایمان عمل کند، [[فاسق]] میشود، نه [[کافر]]؛ ولی اگر بهصورت مستمر چنین کند، کفر به ایمان صادق خواهد بود و [[اعمال نیک]] او تباه خواهد شد<ref>المیزان، ج۵، ص۲۰۶ـ۲۰۷.</ref>. شاید بتوان این معنا را با روایاتی که [[آیه]] را [[تفسیر]] کردهاند، [[تأیید]] نمود. [[امام صادق]]{{ع}} فرمود:... کسی کفر به ایمان دارد که به آنچه [[خداوند]] [[امر]] نموده، عمل نمیکند و به آن [[رضایت]] نمیدهد<ref>تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۹۷.</ref>. [[محمد بن مسلم]] از [[امام باقر]] یا امام صادق{{ع}} نقل میکند که کفر به ایمان عبارت است از عمل نکردن به دستورهای [[خدا]] بهطوری که به کلی رها شود. بعد فرمود: و از آن جمله است کسی که [[نماز]] را عمداً رها کند؛ بدون آنکه [[خواب]] بماند یا کار دیگری او را از نماز بازدارد<ref>تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۹۷؛ نورالثقلین، ج۱، ص۵۹۵.</ref>.<ref>[[سید مصطفی اسدی|اسدی، سید مصطفی]]، [[احباط و تكفیر (مقاله)|مقاله «احباط و تكفیر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲]]، | #'''کفر به [[ایمان]]''': {{متن قرآن|...وَمَن يَكْفُرْ بِٱلْإِيمَـٰنِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُۥ وَهُوَ فِى ٱلْـَٔاخِرَةِ مِنَ ٱلْخَـٰسِرِينَ}}<ref>«امروز چیزهای پاکیزه بر شما حلال است و غذای اهل کتاب برای شما حلال است و غذای شما برای آنان حلال است و (نیز ازدواج با) زنان پاکدامن از زنان مؤمن (مسلمان) و زنان پاکدامن از آنان که پیش از شما به آنان کتاب آسمانی دادهاند، اگر کابینشان را پرداخته و پاکدامن باشید نه پلیدکار و گزینندگان دوست پنهان، (بر شما حلال است) و هر کس گرویدن (به اسلام) را نپذیرد کردارش تباه میشود و او در جهان واپسین از زیانکاران است» سوره مائده، آیه ۵.</ref> [[علامه طباطبایی]] [[کفر]] به [[ایمان]] را نداشتن [[التزام عملی]] بهصورت مداوم معنا کرده و گفته است: اگر [[انسان]] یکی دوبار برخلاف مقتضای ایمان عمل کند، [[فاسق]] میشود، نه [[کافر]]؛ ولی اگر بهصورت مستمر چنین کند، کفر به ایمان صادق خواهد بود و [[اعمال نیک]] او تباه خواهد شد<ref>المیزان، ج۵، ص۲۰۶ـ۲۰۷.</ref>. شاید بتوان این معنا را با روایاتی که [[آیه]] را [[تفسیر]] کردهاند، [[تأیید]] نمود. [[امام صادق]]{{ع}} فرمود:... کسی کفر به ایمان دارد که به آنچه [[خداوند]] [[امر]] نموده، عمل نمیکند و به آن [[رضایت]] نمیدهد<ref>تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۹۷.</ref>. [[محمد بن مسلم]] از [[امام باقر]] یا امام صادق{{ع}} نقل میکند که کفر به ایمان عبارت است از عمل نکردن به دستورهای [[خدا]] بهطوری که به کلی رها شود. بعد فرمود: و از آن جمله است کسی که [[نماز]] را عمداً رها کند؛ بدون آنکه [[خواب]] بماند یا کار دیگری او را از نماز بازدارد<ref>تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۹۷؛ نورالثقلین، ج۱، ص۵۹۵.</ref>.<ref>[[سید مصطفی اسدی|اسدی، سید مصطفی]]، [[احباط و تكفیر (مقاله)|مقاله «احباط و تكفیر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲]]، ص۱۹۵؛ [[محمد علی کوشا|کوشا، محمد علی]]، [[احباط و تکفیر (مقاله)|مقاله «احباط و تکفیر»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]، ص۱۵۸ ـ ۱۶۰.</ref> | ||
==== [[انکار معاد]] ==== | ==== [[انکار معاد]] ==== | ||
[[اعمال]] کسانیکه [[آخرت]] را [[دروغ]] پنداشتهاند، حبط میشود: {{متن قرآن|وَٱلَّذِينَ كَذَّبُوا۟ بِـَٔايَـٰتِنَا وَلِقَآءِ ٱلْـَٔاخِرَةِ حَبِطَتْ أَعْمَـٰلُهُمْ هَلْ يُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كَانُوا۟ يَعْمَلُونَ}}<ref>«و کردار کسانی که آیات ما و دیدار جهان واپسین را دروغ شمردند تباه شد؛ آیا جز برای آنچه میکردند کیفر میبینند؟» سوره اعراف، آیه ۱۴۷.</ref>، {{متن قرآن|أُو۟لَـٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ بِـَٔايَـٰتِ رَبِّهِمْ وَلِقَآئِهِۦ فَحَبِطَتْ أَعْمَـٰلُهُمْ فَلَا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ ٱلْقِيَـٰمَةِ وَزْنًۭا}}<ref>«آنانند که آیات و لقای پروردگارشان را انکار کردند و کردارهایشان تباه گردید؛ از این رو روز رستخیز ترازویی برای آنان برپا نمیداریم» سوره کهف، آیه ۱۰۵.</ref> و [[خداوند]]، اعمال [[منکران معاد]] را چون ذرّات غبار، پراکنده میسازد: {{متن قرآن|وَقَالَ ٱلَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَآءَنَا لَوْلَآ أُنزِلَ عَلَيْنَا ٱلْمَلَـٰٓئِكَةُ أَوْ نَرَىٰ رَبَّنَا لَقَدِ ٱسْتَكْبَرُوا۟ فِىٓ أَنفُسِهِمْ وَعَتَوْ عُتُوًّۭا كَبِيرًۭا * وَقَدِمْنَآ إِلَىٰ مَا عَمِلُوا۟ مِنْ عَمَلٍۢ فَجَعَلْنَـٰهُ هَبَآءًۭ مَّنثُورًا}}<ref>«و آنان که به لقای ما امیدوار نیستند میگویند: چرا بر ما فرشتگان را فرو نفرستادهاند یا پروردگارمان را نمیبینیم؟ به راستی خود را بزرگ شمردند و سرکشی بزرگی ورزیدند * و به هر کاری که کردهاند میپردازیم و آن را (چون) غباری پراکنده میگردانیم» سوره فرقان، آیه ۲۱-۲۳.</ref>.<ref>[[سید مصطفی اسدی|اسدی، سید مصطفی]]، [[احباط و تكفیر (مقاله)|مقاله «احباط و تكفیر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲]]، | [[اعمال]] کسانیکه [[آخرت]] را [[دروغ]] پنداشتهاند، حبط میشود: {{متن قرآن|وَٱلَّذِينَ كَذَّبُوا۟ بِـَٔايَـٰتِنَا وَلِقَآءِ ٱلْـَٔاخِرَةِ حَبِطَتْ أَعْمَـٰلُهُمْ هَلْ يُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كَانُوا۟ يَعْمَلُونَ}}<ref>«و کردار کسانی که آیات ما و دیدار جهان واپسین را دروغ شمردند تباه شد؛ آیا جز برای آنچه میکردند کیفر میبینند؟» سوره اعراف، آیه ۱۴۷.</ref>، {{متن قرآن|أُو۟لَـٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ بِـَٔايَـٰتِ رَبِّهِمْ وَلِقَآئِهِۦ فَحَبِطَتْ أَعْمَـٰلُهُمْ فَلَا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ ٱلْقِيَـٰمَةِ وَزْنًۭا}}<ref>«آنانند که آیات و لقای پروردگارشان را انکار کردند و کردارهایشان تباه گردید؛ از این رو روز رستخیز ترازویی برای آنان برپا نمیداریم» سوره کهف، آیه ۱۰۵.</ref> و [[خداوند]]، اعمال [[منکران معاد]] را چون ذرّات غبار، پراکنده میسازد: {{متن قرآن|وَقَالَ ٱلَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَآءَنَا لَوْلَآ أُنزِلَ عَلَيْنَا ٱلْمَلَـٰٓئِكَةُ أَوْ نَرَىٰ رَبَّنَا لَقَدِ ٱسْتَكْبَرُوا۟ فِىٓ أَنفُسِهِمْ وَعَتَوْ عُتُوًّۭا كَبِيرًۭا * وَقَدِمْنَآ إِلَىٰ مَا عَمِلُوا۟ مِنْ عَمَلٍۢ فَجَعَلْنَـٰهُ هَبَآءًۭ مَّنثُورًا}}<ref>«و آنان که به لقای ما امیدوار نیستند میگویند: چرا بر ما فرشتگان را فرو نفرستادهاند یا پروردگارمان را نمیبینیم؟ به راستی خود را بزرگ شمردند و سرکشی بزرگی ورزیدند * و به هر کاری که کردهاند میپردازیم و آن را (چون) غباری پراکنده میگردانیم» سوره فرقان، آیه ۲۱-۲۳.</ref>.<ref>[[سید مصطفی اسدی|اسدی، سید مصطفی]]، [[احباط و تكفیر (مقاله)|مقاله «احباط و تكفیر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲]]، ص۱۹۶؛ [[محمد علی کوشا|کوشا، محمد علی]]، [[احباط و تکفیر (مقاله)|مقاله «احباط و تکفیر»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]، ص۱۵۸ ـ ۱۶۰.</ref> | ||
====[[نفاق]]==== | ====[[نفاق]]==== | ||
[[آیات]] ۱۸ـ۱۹ [[احزاب]] از [[کارشکنی]] [[منافقان]] خبر میدهد که نهتنها خود به [[جنگ]] نمیرفتند، بلکه از رفتن دیگران نیز جلوگیری میکردند. علایم آنها [[بخل]]، [[ترس]]، [[زخم زبان]] زدن و [[حرص]] است و خداوند اعمالشان را تباه میکند: {{متن قرآن|قَدْ يَعْلَمُ ٱللَّهُ ٱلْمُعَوِّقِينَ مِنكُمْ وَٱلْقَآئِلِينَ لِإِخْوَٰنِهِمْ هَلُمَّ إِلَيْنَا وَلَا يَأْتُونَ ٱلْبَأْسَ إِلَّا قَلِيلًا * أَشِحَّةً عَلَيْكُمْ فَإِذَا جَآءَ ٱلْخَوْفُ رَأَيْتَهُمْ يَنظُرُونَ إِلَيْكَ تَدُورُ أَعْيُنُهُمْ كَٱلَّذِى يُغْشَىٰ عَلَيْهِ مِنَ ٱلْمَوْتِ فَإِذَا ذَهَبَ ٱلْخَوْفُ سَلَقُوكُم بِأَلْسِنَةٍ حِدَادٍ أَشِحَّةً عَلَى ٱلْخَيْرِ أُو۟لَـٰٓئِكَ لَمْ يُؤْمِنُوا۟ فَأَحْبَطَ ٱللَّهُ أَعْمَـٰلَهُمْ وَكَانَ ذَٰلِكَ عَلَى ٱللَّهِ يَسِيرًۭا}}<ref>«بیگمان خداوند از میان شما کارشکنان (جنگ) را خوب میشناسد و (نیز) کسانی را که به برادران خویش میگویند: به ما بپیوندید و جز اندکی در جنگ شرکت نمیکنند *در حالی که به شما تنگچشمی میورزند آنگاه، چون بیم (جنگ) در رسد آنان را میبینی که در تو مینگرند چون کسانی که در بیهوشی جان میکنند، چشمهاشان (در چشمخانه) میچرخد و چون آن بیم از میان برود با زبانهایی تیز و تند به شما زخم زبان میزنند در حالی که» سوره احزاب، آیه ۱۸-۱۹.</ref>. در [[آیات]] ۶۸ـ۶۹ [[توبه]] [[خداوند]] آنها را در ردیف [[کافران]] قرار داده، میفرماید: {{متن قرآن|وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلْمُنَـٰفِقِينَ وَٱلْمُنَـٰفِقَـٰتِ وَٱلْكُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ خَـٰلِدِينَ فِيهَا هِىَ حَسْبُهُمْ وَلَعَنَهُمُ ٱللَّهُ وَلَهُمْ عَذَابٌۭ مُّقِيمٌۭ * كَٱلَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ كَانُوٓا۟ أَشَدَّ مِنكُمْ قُوَّةًۭ وَأَكْثَرَ أَمْوَٰلًۭا وَأَوْلَـٰدًۭا فَٱسْتَمْتَعُوا۟ بِخَلَـٰقِهِمْ فَٱسْتَمْتَعْتُم بِخَلَـٰقِكُمْ كَمَا ٱسْتَمْتَعَ ٱلَّذِينَ مِن قَبْلِكُم بِخَلَـٰقِهِمْ وَخُضْتُمْ كَٱلَّذِى خَاضُوٓا۟ أُو۟لَـٰٓئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَـٰلُهُمْ فِى ٱلدُّنْيَا وَٱلْـَٔاخِرَةِ وَأُو۟لَـٰٓئِكَ هُمُ ٱلْخَـٰسِرُو}}<ref>«خداوند به مردان و زنان منافق و کافران، آتش دوزخ را وعده کرده است که در آن جاودانند، همان آنان را بس! و خداوند آنان را لعنت کرده است و عذابی پایدار خواهند داشت * (حال و روز شما منافقان) همانند پیشینیانتان (است) که نیرومندتر و داراتر و پرفرزندتر از شما بودند؛ آنان بهره خویش بردند شما نیز بهره خویش گرفتید همچون کسانی که پیش از شما به بهره خویش رسیدند و (در یاوه گویی) فرو رفتید چنانکه آنان فرو رفتند؛ آنانند که کردارهاشان در این جهان و در جهان واپسین تباه است و آنانند که زیانکارند» سوره توبه، آیه ۶۸-۶۹.</ref>. آیه ۵۱ـ ۵۳ [[مائده]] نیز چنانکه برخی گفتهاند، درباره [[حبط اعمال]] [[منافقان]] است؛ زیرا تعبیرهایی نظیر {{متن قرآن|فِى قُلُوبِهِم مَّرَضٌۭ}}<ref> سوره مائده، آیه ۵۲.</ref>. درباره منافقان آمده است<ref>التحریر و التنویر، ج۶، ص۲۳۱.</ref>. البته برخی دیگر، این آیات را درباره گروهی از [[مؤمنان]] [[بیمار]] [[دل]] و [[ضعیفالایمان]] دانستهاند<ref>المیزان، ج۵، ص۳۷۴.</ref>.<ref>[[سید مصطفی اسدی|اسدی، سید مصطفی]]، [[احباط و تكفیر (مقاله)|مقاله «احباط و تكفیر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲]]، | [[آیات]] ۱۸ـ۱۹ [[احزاب]] از [[کارشکنی]] [[منافقان]] خبر میدهد که نهتنها خود به [[جنگ]] نمیرفتند، بلکه از رفتن دیگران نیز جلوگیری میکردند. علایم آنها [[بخل]]، [[ترس]]، [[زخم زبان]] زدن و [[حرص]] است و خداوند اعمالشان را تباه میکند: {{متن قرآن|قَدْ يَعْلَمُ ٱللَّهُ ٱلْمُعَوِّقِينَ مِنكُمْ وَٱلْقَآئِلِينَ لِإِخْوَٰنِهِمْ هَلُمَّ إِلَيْنَا وَلَا يَأْتُونَ ٱلْبَأْسَ إِلَّا قَلِيلًا * أَشِحَّةً عَلَيْكُمْ فَإِذَا جَآءَ ٱلْخَوْفُ رَأَيْتَهُمْ يَنظُرُونَ إِلَيْكَ تَدُورُ أَعْيُنُهُمْ كَٱلَّذِى يُغْشَىٰ عَلَيْهِ مِنَ ٱلْمَوْتِ فَإِذَا ذَهَبَ ٱلْخَوْفُ سَلَقُوكُم بِأَلْسِنَةٍ حِدَادٍ أَشِحَّةً عَلَى ٱلْخَيْرِ أُو۟لَـٰٓئِكَ لَمْ يُؤْمِنُوا۟ فَأَحْبَطَ ٱللَّهُ أَعْمَـٰلَهُمْ وَكَانَ ذَٰلِكَ عَلَى ٱللَّهِ يَسِيرًۭا}}<ref>«بیگمان خداوند از میان شما کارشکنان (جنگ) را خوب میشناسد و (نیز) کسانی را که به برادران خویش میگویند: به ما بپیوندید و جز اندکی در جنگ شرکت نمیکنند *در حالی که به شما تنگچشمی میورزند آنگاه، چون بیم (جنگ) در رسد آنان را میبینی که در تو مینگرند چون کسانی که در بیهوشی جان میکنند، چشمهاشان (در چشمخانه) میچرخد و چون آن بیم از میان برود با زبانهایی تیز و تند به شما زخم زبان میزنند در حالی که» سوره احزاب، آیه ۱۸-۱۹.</ref>. در [[آیات]] ۶۸ـ۶۹ [[توبه]] [[خداوند]] آنها را در ردیف [[کافران]] قرار داده، میفرماید: {{متن قرآن|وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلْمُنَـٰفِقِينَ وَٱلْمُنَـٰفِقَـٰتِ وَٱلْكُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ خَـٰلِدِينَ فِيهَا هِىَ حَسْبُهُمْ وَلَعَنَهُمُ ٱللَّهُ وَلَهُمْ عَذَابٌۭ مُّقِيمٌۭ * كَٱلَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ كَانُوٓا۟ أَشَدَّ مِنكُمْ قُوَّةًۭ وَأَكْثَرَ أَمْوَٰلًۭا وَأَوْلَـٰدًۭا فَٱسْتَمْتَعُوا۟ بِخَلَـٰقِهِمْ فَٱسْتَمْتَعْتُم بِخَلَـٰقِكُمْ كَمَا ٱسْتَمْتَعَ ٱلَّذِينَ مِن قَبْلِكُم بِخَلَـٰقِهِمْ وَخُضْتُمْ كَٱلَّذِى خَاضُوٓا۟ أُو۟لَـٰٓئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَـٰلُهُمْ فِى ٱلدُّنْيَا وَٱلْـَٔاخِرَةِ وَأُو۟لَـٰٓئِكَ هُمُ ٱلْخَـٰسِرُو}}<ref>«خداوند به مردان و زنان منافق و کافران، آتش دوزخ را وعده کرده است که در آن جاودانند، همان آنان را بس! و خداوند آنان را لعنت کرده است و عذابی پایدار خواهند داشت * (حال و روز شما منافقان) همانند پیشینیانتان (است) که نیرومندتر و داراتر و پرفرزندتر از شما بودند؛ آنان بهره خویش بردند شما نیز بهره خویش گرفتید همچون کسانی که پیش از شما به بهره خویش رسیدند و (در یاوه گویی) فرو رفتید چنانکه آنان فرو رفتند؛ آنانند که کردارهاشان در این جهان و در جهان واپسین تباه است و آنانند که زیانکارند» سوره توبه، آیه ۶۸-۶۹.</ref>. آیه ۵۱ـ ۵۳ [[مائده]] نیز چنانکه برخی گفتهاند، درباره [[حبط اعمال]] [[منافقان]] است؛ زیرا تعبیرهایی نظیر {{متن قرآن|فِى قُلُوبِهِم مَّرَضٌۭ}}<ref> سوره مائده، آیه ۵۲.</ref>. درباره منافقان آمده است<ref>التحریر و التنویر، ج۶، ص۲۳۱.</ref>. البته برخی دیگر، این آیات را درباره گروهی از [[مؤمنان]] [[بیمار]] [[دل]] و [[ضعیفالایمان]] دانستهاند<ref>المیزان، ج۵، ص۳۷۴.</ref>.<ref>[[سید مصطفی اسدی|اسدی، سید مصطفی]]، [[احباط و تكفیر (مقاله)|مقاله «احباط و تكفیر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲]]، ص۱۹۶؛ [[محمد علی کوشا|کوشا، محمد علی]]، [[احباط و تکفیر (مقاله)|مقاله «احباط و تکفیر»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]، ص۱۵۸ ـ ۱۶۰.</ref> | ||
====[[دنیاطلبی]]==== | ====[[دنیاطلبی]]==== | ||
آیه ۱۶ [[هود]] درباره کسانیکه [[زندگی دنیا]] و زینتهای آن را خواستارند و به آنها [[دل]] بستهاند، میگوید: نتیجه اعمالشان را در همین [[دنیا]] بهطور کامل به آنها میدهیم؛ سپس میفرماید: {{متن قرآن|أُو۟لَـٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ لَيْسَ لَهُمْ فِى ٱلْـَٔاخِرَةِ إِلَّا ٱلنَّارُ وَحَبِطَ مَا صَنَعُوا۟ فِيهَا وَبَـٰطِلٌۭ مَّا كَانُوا۟ يَعْمَلُونَ}}<ref>«آنان کسانی هستند که در رستخیز جز آتش (دوزخ) نخواهند داشت و آنچه در آن کردهاند نابود و آنچه انجام میدادهاند تباه است» سوره هود، آیه ۱۶.</ref>. در [[روز قیامت]]، جز [[آتش]] به آنها نخواهد رسید و آنچه در دنیا انجام دادهاند، بر باد میرود و عمل آنها حبط و [[باطل]] میشود. پیامد دقّت در این [[آیات]] آن است که این عامل از عوامل پیشین جدا نیست و به عواملی که پس از این درباره [[مؤمنان]] خواهیم گفت، ارتباطی ندارد؛ زیرا کسانیکه به دنیا دل بستهاند، ممکن است یکی از دو گروه مؤمنان یا [[کافران]] (بهمعنای اعمّ از گروههای پیش گفته) باشند و با توجه به دو قرینه میتوان گفت که آیات، مربوط به کافران است. | آیه ۱۶ [[هود]] درباره کسانیکه [[زندگی دنیا]] و زینتهای آن را خواستارند و به آنها [[دل]] بستهاند، میگوید: نتیجه اعمالشان را در همین [[دنیا]] بهطور کامل به آنها میدهیم؛ سپس میفرماید: {{متن قرآن|أُو۟لَـٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ لَيْسَ لَهُمْ فِى ٱلْـَٔاخِرَةِ إِلَّا ٱلنَّارُ وَحَبِطَ مَا صَنَعُوا۟ فِيهَا وَبَـٰطِلٌۭ مَّا كَانُوا۟ يَعْمَلُونَ}}<ref>«آنان کسانی هستند که در رستخیز جز آتش (دوزخ) نخواهند داشت و آنچه در آن کردهاند نابود و آنچه انجام میدادهاند تباه است» سوره هود، آیه ۱۶.</ref>. در [[روز قیامت]]، جز [[آتش]] به آنها نخواهد رسید و آنچه در دنیا انجام دادهاند، بر باد میرود و عمل آنها حبط و [[باطل]] میشود. پیامد دقّت در این [[آیات]] آن است که این عامل از عوامل پیشین جدا نیست و به عواملی که پس از این درباره [[مؤمنان]] خواهیم گفت، ارتباطی ندارد؛ زیرا کسانیکه به دنیا دل بستهاند، ممکن است یکی از دو گروه مؤمنان یا [[کافران]] (بهمعنای اعمّ از گروههای پیش گفته) باشند و با توجه به دو قرینه میتوان گفت که آیات، مربوط به کافران است. | ||
# در آیات پیشین، [[سخن]] از [[منکران قرآن]] و [[نبوّت]] و [[تحدّی]] با آنان است که اگر راست میگویید و [[قرآن]] از جانب [[خدا]] نیست، ده [[سوره]] مانند آن بیاورید. [[سیاق آیات]] اقتضا میکند که این [[آیه]] هم درباره آنها باشد. | # در آیات پیشین، [[سخن]] از [[منکران قرآن]] و [[نبوّت]] و [[تحدّی]] با آنان است که اگر راست میگویید و [[قرآن]] از جانب [[خدا]] نیست، ده [[سوره]] مانند آن بیاورید. [[سیاق آیات]] اقتضا میکند که این [[آیه]] هم درباره آنها باشد. | ||
# آیه از [[خلود]] در آتش سخن میگوید: {{متن قرآن|لَيْسَ لَهُمْ فِى ٱلْـَٔاخِرَةِ إِلَّا ٱلنَّارُ}}. و خلود، مختصّ به کافران است<ref>[[سید مصطفی اسدی|اسدی، سید مصطفی]]، [[احباط و تكفیر (مقاله)|مقاله «احباط و تكفیر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲]]، | # آیه از [[خلود]] در آتش سخن میگوید: {{متن قرآن|لَيْسَ لَهُمْ فِى ٱلْـَٔاخِرَةِ إِلَّا ٱلنَّارُ}}. و خلود، مختصّ به کافران است<ref>[[سید مصطفی اسدی|اسدی، سید مصطفی]]، [[احباط و تكفیر (مقاله)|مقاله «احباط و تكفیر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲]]، ص۱۹۷؛ [[محمد علی کوشا|کوشا، محمد علی]]، [[احباط و تکفیر (مقاله)|مقاله «احباط و تکفیر»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]، ص۱۵۸ ـ ۱۶۰.</ref>. | ||
=== عوامل [[حبط عمل]] مؤمنان === | === عوامل [[حبط عمل]] مؤمنان === | ||
خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
# برخی از [[گناهان]] دیگر به جز [[کفر]] نیز باعث حبط بعضی از [[اعمال نیک]] میشوند و این دو [[گناه]]، ازجمله آنها هستند<ref>المیزان، ج۱۸، ص۳۰۸.</ref>. | # برخی از [[گناهان]] دیگر به جز [[کفر]] نیز باعث حبط بعضی از [[اعمال نیک]] میشوند و این دو [[گناه]]، ازجمله آنها هستند<ref>المیزان، ج۱۸، ص۳۰۸.</ref>. | ||
# برخی از [[مفسران]] این آیه را به [[حبط عمل]] بر اثر کفر مربوط دانستهاند. آنان گفتهاند: طرح سخن گفتن فراتر از [[پیامبر]]{{صل}} و فریاد زدن نزد او در این آیه، از آن جهت نبوده که خود این دو عمل موجب [[حبط اعمال]] میشود؛ بلکه اینها کاشف از کفر است و کفر، حبط اعمال را در پی دارد؛ پس این دو فعل، عامل مستقلی برای حبط نخواهد بود<ref>المیزان، ج۱۸، ص۳۰۹؛ منشور جاوید، ج۸، ص۲۶۰.</ref>. این نظریّه، خلاف [[ظاهر قرآن]] است؛ زیرا در این [[آیات]] به [[مؤمنان]] خطاب شده که برخی از آنان در حضور [[پیغمبر]] رفت و آمد داشتند و از [[صحابه]] بهشمار میآمدند؛ افزون بر آنکه بلند سخن گفتن نزد پیامبر همیشه کاشف از کفر نیست؛ لذا برخی این عمل را از جهت اهمیت [[حفظ]] [[مقام شامخ پیامبر]]، به منزله کفر قرار دادهاند، نه آنکه کفر [[حقیقی]] باشد<ref>روح المعانی، مج۱۴، ج۲۶، ص۲۰۶؛ المیزان، ج۱۸، ص۳۰۹.</ref>. | # برخی از [[مفسران]] این آیه را به [[حبط عمل]] بر اثر کفر مربوط دانستهاند. آنان گفتهاند: طرح سخن گفتن فراتر از [[پیامبر]]{{صل}} و فریاد زدن نزد او در این آیه، از آن جهت نبوده که خود این دو عمل موجب [[حبط اعمال]] میشود؛ بلکه اینها کاشف از کفر است و کفر، حبط اعمال را در پی دارد؛ پس این دو فعل، عامل مستقلی برای حبط نخواهد بود<ref>المیزان، ج۱۸، ص۳۰۹؛ منشور جاوید، ج۸، ص۲۶۰.</ref>. این نظریّه، خلاف [[ظاهر قرآن]] است؛ زیرا در این [[آیات]] به [[مؤمنان]] خطاب شده که برخی از آنان در حضور [[پیغمبر]] رفت و آمد داشتند و از [[صحابه]] بهشمار میآمدند؛ افزون بر آنکه بلند سخن گفتن نزد پیامبر همیشه کاشف از کفر نیست؛ لذا برخی این عمل را از جهت اهمیت [[حفظ]] [[مقام شامخ پیامبر]]، به منزله کفر قرار دادهاند، نه آنکه کفر [[حقیقی]] باشد<ref>روح المعانی، مج۱۴، ج۲۶، ص۲۰۶؛ المیزان، ج۱۸، ص۳۰۹.</ref>. | ||
# ملاک در [[نهی]] از بلند سخن گفتن، آن است که اینگونه سخن گفتن معمولا موجب [[آزار]] میشود و [[آزار پیامبر]]{{صل}} کفر بوده، کفر باعث حبط اعمال است؛ بنابراین، اگر از مطلق بلند حرف زدن، نهی شده، بدین سبب است که از عملی که احتمالا موجب آزار پیغمبر است، نهی شده باشد؛ چه در واقع به [[آزار پیامبر]] بینجامد یا نه؛ پس [[نهی]] در این جا از باب [[احتیاط]] خواهد بود؛ بهاین معنا که [[اصحاب]] باید از مطلق بلند [[سخن گفتن]] نزد [[رسول الله]] [[پرهیز]] میکردند تا در آنچه موجب اذیّت حضرت و در نتیجه موجب [[کفر]] میشد، واقع نشوند وگرنه اعمالشان حبط میگشت. قرینه بر این نظریّه، جمله «واَنتُم لاتَشعُرون» است؛ زیرا این دو قسم [[عمل]] (آنچه به کفر میانجامد یا نمیانجامد) [[مرز]] مشخصی برای [[مکلفان]] ندارد؛ پس کلمه {{متن قرآن|لَا تَشْعُرُونَ}} معنا مییابد؛ امّا طبق [[تفاسیر]] دیگر، جایی برای این جمله نمیماند. قرینه دوم، کلمه {{متن قرآن|أَن تَحْبَطَ}} است که عدهای آن را به تقدیر «[[خشیة]] أن تحبط» گرفتهاند<ref>تفسیر مراغی، مج۹، ج۲۶، ص۱۲۱؛ تفسیر ابنکثیر، ج۴، ص۲۲۲؛ المیزان، ج۱۸، ص۳۰۹.</ref>. این نظریه نیز با [[ظاهر قرآن]] هماهنگ نیست؛ زیرا اوّلا [[آیه]] ظهور در نهی نفسی و استقلالی دارد، نه نهی مقدّمی (وتبعی) و ثانیاً [[زشتی]] بالا بردن صدا بر صدای [[پیامبر]]{{صل}} و نیز بلند سخن گفتن در برابر ایشان با [[عقل]] قابل [[درک]] است؛ ولی [[مؤمنان]] نمیدانستند که ناپسندی آن دو عمل به حدی است که [[اعمال نیک]] را حبط میکند و جمله {{متن قرآن|وَأَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ}} به این مطلب اشاره دارد<ref>المیزان، ج۱۸، ص۳۰۹.</ref>. برخی نیز گفتهاند که حبط در این آیه، به [[احباط و تکفیر]] مربوط نمیشود و مراد از آن، این است که [[مجالست]] و گفت و گو با پیامبر در این دو صورت، [[ثواب]] ندارد، نه اینکه بهوسیله این دو عمل [[ثواب اعمال]] دیگر حبط میشود<ref>التبیان، ج۹، ص۳۴۱؛ مجمعالبیان، ج۹، ص۱۹۶.</ref>.<ref>[[سید مصطفی اسدی|اسدی، سید مصطفی]]، [[احباط و تكفیر (مقاله)|مقاله «احباط و تكفیر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲]]، | # ملاک در [[نهی]] از بلند سخن گفتن، آن است که اینگونه سخن گفتن معمولا موجب [[آزار]] میشود و [[آزار پیامبر]]{{صل}} کفر بوده، کفر باعث حبط اعمال است؛ بنابراین، اگر از مطلق بلند حرف زدن، نهی شده، بدین سبب است که از عملی که احتمالا موجب آزار پیغمبر است، نهی شده باشد؛ چه در واقع به [[آزار پیامبر]] بینجامد یا نه؛ پس [[نهی]] در این جا از باب [[احتیاط]] خواهد بود؛ بهاین معنا که [[اصحاب]] باید از مطلق بلند [[سخن گفتن]] نزد [[رسول الله]] [[پرهیز]] میکردند تا در آنچه موجب اذیّت حضرت و در نتیجه موجب [[کفر]] میشد، واقع نشوند وگرنه اعمالشان حبط میگشت. قرینه بر این نظریّه، جمله «واَنتُم لاتَشعُرون» است؛ زیرا این دو قسم [[عمل]] (آنچه به کفر میانجامد یا نمیانجامد) [[مرز]] مشخصی برای [[مکلفان]] ندارد؛ پس کلمه {{متن قرآن|لَا تَشْعُرُونَ}} معنا مییابد؛ امّا طبق [[تفاسیر]] دیگر، جایی برای این جمله نمیماند. قرینه دوم، کلمه {{متن قرآن|أَن تَحْبَطَ}} است که عدهای آن را به تقدیر «[[خشیة]] أن تحبط» گرفتهاند<ref>تفسیر مراغی، مج۹، ج۲۶، ص۱۲۱؛ تفسیر ابنکثیر، ج۴، ص۲۲۲؛ المیزان، ج۱۸، ص۳۰۹.</ref>. این نظریه نیز با [[ظاهر قرآن]] هماهنگ نیست؛ زیرا اوّلا [[آیه]] ظهور در نهی نفسی و استقلالی دارد، نه نهی مقدّمی (وتبعی) و ثانیاً [[زشتی]] بالا بردن صدا بر صدای [[پیامبر]]{{صل}} و نیز بلند سخن گفتن در برابر ایشان با [[عقل]] قابل [[درک]] است؛ ولی [[مؤمنان]] نمیدانستند که ناپسندی آن دو عمل به حدی است که [[اعمال نیک]] را حبط میکند و جمله {{متن قرآن|وَأَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ}} به این مطلب اشاره دارد<ref>المیزان، ج۱۸، ص۳۰۹.</ref>. برخی نیز گفتهاند که حبط در این آیه، به [[احباط و تکفیر]] مربوط نمیشود و مراد از آن، این است که [[مجالست]] و گفت و گو با پیامبر در این دو صورت، [[ثواب]] ندارد، نه اینکه بهوسیله این دو عمل [[ثواب اعمال]] دیگر حبط میشود<ref>التبیان، ج۹، ص۳۴۱؛ مجمعالبیان، ج۹، ص۱۹۶.</ref>.<ref>[[سید مصطفی اسدی|اسدی، سید مصطفی]]، [[احباط و تكفیر (مقاله)|مقاله «احباط و تكفیر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲]]، ص۱۹۷؛ [[محمد علی کوشا|کوشا، محمد علی]]، [[احباط و تکفیر (مقاله)|مقاله «احباط و تکفیر»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]، ص۱۵۸ ـ ۱۶۰.</ref> | ||
====[[منت]] و [[آزار]] بعد از [[انفاق در راه خدا]]==== | ====[[منت]] و [[آزار]] بعد از [[انفاق در راه خدا]]==== | ||
اگر کسی بعد از [[انفاق]]، بر [[خدا]] یا بر گیرنده آن منت بگذارد و او را آزار دهد<ref>مجمعالبیان، ج۲، ص۶۵۰.</ref>، عمل او حبط و ثواب انفاق در راه خدا نصیبش نخواهد شد: {{متن قرآن|يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ لَا تُبْطِلُوا۟ صَدَقَـٰتِكُم بِٱلْمَنِّ وَٱلْأَذَىٰ}}<ref>«ای مؤمنان! صدقههای خود را با منّت نهادن و آزردن تباه نسازید،» سوره بقره، آیه ۲۶۴.</ref> از کلمه {{متن قرآن|لَا تُبْطِلُوا۟}} استفاده میشود که هرگاه صدقهای بهطور صحیح داده شود و پس از آن، [[منّت]] و [[آزار]] باشد، آن [[صدقه]] [[باطل]] میگردد. آیه ۲۶۲ بقره نیز این مطلب را [[تأیید]] میکند<ref>{{متن قرآن|ٱلَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَٰلَهُمْ فِى سَبِيلِ ٱللَّهِ ثُمَّ لَا يُتْبِعُونَ مَآ أَنفَقُوا۟ مَنًّۭا وَلَآ أَذًۭى لَّهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ}} «آنان که داراییهای خود را در راه خداوند میبخشند و از پی آنچه بخشیدهاند منّتی نمینهند و آزاری نمیدهند، پاداش آنها نزد پروردگار آنان است و نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میگردند» سوره بقره، آیه ۲۶۲.</ref>. | اگر کسی بعد از [[انفاق]]، بر [[خدا]] یا بر گیرنده آن منت بگذارد و او را آزار دهد<ref>مجمعالبیان، ج۲، ص۶۵۰.</ref>، عمل او حبط و ثواب انفاق در راه خدا نصیبش نخواهد شد: {{متن قرآن|يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ لَا تُبْطِلُوا۟ صَدَقَـٰتِكُم بِٱلْمَنِّ وَٱلْأَذَىٰ}}<ref>«ای مؤمنان! صدقههای خود را با منّت نهادن و آزردن تباه نسازید،» سوره بقره، آیه ۲۶۴.</ref> از کلمه {{متن قرآن|لَا تُبْطِلُوا۟}} استفاده میشود که هرگاه صدقهای بهطور صحیح داده شود و پس از آن، [[منّت]] و [[آزار]] باشد، آن [[صدقه]] [[باطل]] میگردد. آیه ۲۶۲ بقره نیز این مطلب را [[تأیید]] میکند<ref>{{متن قرآن|ٱلَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَٰلَهُمْ فِى سَبِيلِ ٱللَّهِ ثُمَّ لَا يُتْبِعُونَ مَآ أَنفَقُوا۟ مَنًّۭا وَلَآ أَذًۭى لَّهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ}} «آنان که داراییهای خود را در راه خداوند میبخشند و از پی آنچه بخشیدهاند منّتی نمینهند و آزاری نمیدهند، پاداش آنها نزد پروردگار آنان است و نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میگردند» سوره بقره، آیه ۲۶۲.</ref>. | ||
در [[آیات]] بعد، مثال دیگری میآورد و کسانی را که صدقه خود را با [[منت]] و آزار باطل میکنند، به کسی [[تشبیه]] میکند که [[باغی]] سرسبز با میوههای گوناگون دارد و [[آبها]] در آن روان است و درحالیکه آن شخص دارای [[فرزندان]] ضعیفی است، [[پیری]] وی فرا میرسد و در این هنگام که شدیداً به آن باغ نیاز دارد، گردبادی آتشین آمده، آن را میسوزاند<ref>[[سید مصطفی اسدی|اسدی، سید مصطفی]]، [[احباط و تكفیر (مقاله)|مقاله «احباط و تكفیر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲]]، | در [[آیات]] بعد، مثال دیگری میآورد و کسانی را که صدقه خود را با [[منت]] و آزار باطل میکنند، به کسی [[تشبیه]] میکند که [[باغی]] سرسبز با میوههای گوناگون دارد و [[آبها]] در آن روان است و درحالیکه آن شخص دارای [[فرزندان]] ضعیفی است، [[پیری]] وی فرا میرسد و در این هنگام که شدیداً به آن باغ نیاز دارد، گردبادی آتشین آمده، آن را میسوزاند<ref>[[سید مصطفی اسدی|اسدی، سید مصطفی]]، [[احباط و تكفیر (مقاله)|مقاله «احباط و تكفیر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲]]، ص۱۹۸؛ [[محمد علی کوشا|کوشا، محمد علی]]، [[احباط و تکفیر (مقاله)|مقاله «احباط و تکفیر»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]، ص۱۵۸ ـ ۱۶۰.</ref>. | ||
===[[نافرمانی خدا]] و [[رسول]]=== | ===[[نافرمانی خدا]] و [[رسول]]=== | ||
در آیه ۳۳ محمّد، [[اطاعت]] نکردن از [[خدا]] و [[پیامبر]]{{صل}} موجب [[حبط اعمال]] دانسته شده است: {{متن قرآن|يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓا۟ أَطِيعُوا۟ ٱللَّهَ وَأَطِيعُوا۟ ٱلرَّسُولَ وَلَا تُبْطِلُوٓا۟ أَعْمَـٰلَكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید و کردارهایتان را تباه نگردانید» سوره محمّد، آیه ۳۳.</ref>. این [[نافرمانی]] درصورتی باعث حبط اعمال است که مراد [[آیه]]، [[نهی]] از [[ابطال]] عمل بهوسیله نافرمانی از خدا و رسول، با [[حفظ ایمان]] باشد، نه با [[کفر]] و [[شرک]]<ref>المیزان، ج۱۸، ص۲۴۷.</ref>. برخی گفتهاند: مراد از ابطال عمل، [[احباط]] آن با شرک یا [[منّتگذاری]] بر رسول<ref>التفسیرالکبیر، ج۲۸، ص۷۲.</ref>. یا با [[ریا]]، [[عجب]]<ref>کنزالدقائق، ج۱۲، ص۲۵۰؛ مجمعالبیان، ج۹، ص۱۶۲؛ روحالبیان، ج۸، ص۵۲۲.</ref>، [[معصیت]]، یا خصوص [[گناه کبیره]]<ref>مجمع البیان، ج۹، ص۱۶۲.</ref>. است. بر اساس روایتی از امامباقر{{ع}} در [[تفسیر آیه]] پیشین، [[دشمنی]] با [[اهلبیت]]{{ع}} موجب [[باطل]] شدن [[اعمال]] میشود<ref>کنزالدقائق، ج۱۲، ص۲۵۰.</ref>.<ref>[[سید مصطفی اسدی|اسدی، سید مصطفی]]، [[احباط و تكفیر (مقاله)|مقاله «احباط و تكفیر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲]]، | در آیه ۳۳ محمّد، [[اطاعت]] نکردن از [[خدا]] و [[پیامبر]]{{صل}} موجب [[حبط اعمال]] دانسته شده است: {{متن قرآن|يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓا۟ أَطِيعُوا۟ ٱللَّهَ وَأَطِيعُوا۟ ٱلرَّسُولَ وَلَا تُبْطِلُوٓا۟ أَعْمَـٰلَكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید و کردارهایتان را تباه نگردانید» سوره محمّد، آیه ۳۳.</ref>. این [[نافرمانی]] درصورتی باعث حبط اعمال است که مراد [[آیه]]، [[نهی]] از [[ابطال]] عمل بهوسیله نافرمانی از خدا و رسول، با [[حفظ ایمان]] باشد، نه با [[کفر]] و [[شرک]]<ref>المیزان، ج۱۸، ص۲۴۷.</ref>. برخی گفتهاند: مراد از ابطال عمل، [[احباط]] آن با شرک یا [[منّتگذاری]] بر رسول<ref>التفسیرالکبیر، ج۲۸، ص۷۲.</ref>. یا با [[ریا]]، [[عجب]]<ref>کنزالدقائق، ج۱۲، ص۲۵۰؛ مجمعالبیان، ج۹، ص۱۶۲؛ روحالبیان، ج۸، ص۵۲۲.</ref>، [[معصیت]]، یا خصوص [[گناه کبیره]]<ref>مجمع البیان، ج۹، ص۱۶۲.</ref>. است. بر اساس روایتی از امامباقر{{ع}} در [[تفسیر آیه]] پیشین، [[دشمنی]] با [[اهلبیت]]{{ع}} موجب [[باطل]] شدن [[اعمال]] میشود<ref>کنزالدقائق، ج۱۲، ص۲۵۰.</ref>.<ref>[[سید مصطفی اسدی|اسدی، سید مصطفی]]، [[احباط و تكفیر (مقاله)|مقاله «احباط و تكفیر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲]]، ص۱۹۸؛ [[محمد علی کوشا|کوشا، محمد علی]]، [[احباط و تکفیر (مقاله)|مقاله «احباط و تکفیر»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]، ص۱۵۸ ـ ۱۶۰.</ref> | ||
==عوامل [[تکفیر]] در [[قرآن]]== | ==عوامل [[تکفیر]] در [[قرآن]]== | ||
خط ۹۸: | خط ۹۸: | ||
گروه سوم: {{متن قرآن|يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓا۟ إِن تَتَّقُوا۟ ٱللَّهَ يَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَانًۭا وَيُكَفِّرْ عَنكُمْ سَيِّـَٔاتِكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَٱللَّهُ ذُو ٱلْفَضْلِ ٱلْعَظِيمِ}}<ref>«ای مؤمنان! اگر از خداوند پروا کنید در شما نیروی شناخت درستی از نادرستی مینهد و از گناهانتان چشم میپوشد و شما را میآمرزد و خداوند دارای بخشش سترگ است» سوره انفال، آیه ۲۹.</ref> در [[آیه]] ۶۵ [[مائده]] [[خداوند]] به [[اهلکتاب]] [[وعده]] میدهد که اگر [[ایمان]] بیاورند و [[تقوای الهی]] را پیشه خود سازند، گناهانشان را محو نموده، آنها را در [[بهشت]] پرنعمت [[مسکن]] میدهد: {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ ٱلْكِتَـٰبِ ءَامَنُوا۟ وَٱتَّقَوْا۟ لَكَفَّرْنَا عَنْهُمْ سَيِّـَٔاتِهِمْ وَلَأَدْخَلْنَـٰهُمْ جَنَّـٰتِ ٱلنَّعِيمِ}}<ref>«و اگر اهل کتاب ایمان میآوردند و پرهیزگاری میورزیدند از گناهان آنان در میگذشتیم و آنان را به بوستانهای پرنعمت در میآوردیم» سوره مائده، آیه ۶۵.</ref>. | گروه سوم: {{متن قرآن|يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓا۟ إِن تَتَّقُوا۟ ٱللَّهَ يَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَانًۭا وَيُكَفِّرْ عَنكُمْ سَيِّـَٔاتِكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَٱللَّهُ ذُو ٱلْفَضْلِ ٱلْعَظِيمِ}}<ref>«ای مؤمنان! اگر از خداوند پروا کنید در شما نیروی شناخت درستی از نادرستی مینهد و از گناهانتان چشم میپوشد و شما را میآمرزد و خداوند دارای بخشش سترگ است» سوره انفال، آیه ۲۹.</ref> در [[آیه]] ۶۵ [[مائده]] [[خداوند]] به [[اهلکتاب]] [[وعده]] میدهد که اگر [[ایمان]] بیاورند و [[تقوای الهی]] را پیشه خود سازند، گناهانشان را محو نموده، آنها را در [[بهشت]] پرنعمت [[مسکن]] میدهد: {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ ٱلْكِتَـٰبِ ءَامَنُوا۟ وَٱتَّقَوْا۟ لَكَفَّرْنَا عَنْهُمْ سَيِّـَٔاتِهِمْ وَلَأَدْخَلْنَـٰهُمْ جَنَّـٰتِ ٱلنَّعِيمِ}}<ref>«و اگر اهل کتاب ایمان میآوردند و پرهیزگاری میورزیدند از گناهان آنان در میگذشتیم و آنان را به بوستانهای پرنعمت در میآوردیم» سوره مائده، آیه ۶۵.</ref>. | ||
گروه چهارم: {{متن قرآن|وَمَن يَتَّقِ ٱللَّهَ يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّـَٔاتِهِۦ وَيُعْظِمْ لَهُۥٓ أَجْرًا}}<ref>«این فرمان خداوند است که به سوی شما فرو فرستاده است و هر که از خدا پروا کند (خداوند) گناهانش را میپوشاند و برای وی پاداشی سترگ فراهم میگرداند» سوره طلاق، آیه ۵.</ref>، {{متن قرآن|لِيُكَفِّرَ ٱللَّهُ عَنْهُمْ أَسْوَأَ ٱلَّذِى عَمِلُوا۟ وَيَجْزِيَهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ ٱلَّذِى كَانُوا۟ يَعْمَلُونَ}}<ref>«تا خداوند از بدترین کار آنان که کردهاند درگذرد و پاداش آنان را برابر با بهترین کاری که انجام میدادهاند بدهد» سوره زمر، آیه ۳۵.</ref>.<ref>[[سید مصطفی اسدی|اسدی، سید مصطفی]]، [[احباط و تكفیر (مقاله)|مقاله «احباط و تكفیر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲]]، | گروه چهارم: {{متن قرآن|وَمَن يَتَّقِ ٱللَّهَ يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّـَٔاتِهِۦ وَيُعْظِمْ لَهُۥٓ أَجْرًا}}<ref>«این فرمان خداوند است که به سوی شما فرو فرستاده است و هر که از خدا پروا کند (خداوند) گناهانش را میپوشاند و برای وی پاداشی سترگ فراهم میگرداند» سوره طلاق، آیه ۵.</ref>، {{متن قرآن|لِيُكَفِّرَ ٱللَّهُ عَنْهُمْ أَسْوَأَ ٱلَّذِى عَمِلُوا۟ وَيَجْزِيَهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ ٱلَّذِى كَانُوا۟ يَعْمَلُونَ}}<ref>«تا خداوند از بدترین کار آنان که کردهاند درگذرد و پاداش آنان را برابر با بهترین کاری که انجام میدادهاند بدهد» سوره زمر، آیه ۳۵.</ref>.<ref>[[سید مصطفی اسدی|اسدی، سید مصطفی]]، [[احباط و تكفیر (مقاله)|مقاله «احباط و تكفیر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲]]، ص۱۹۹؛ [[محمد علی کوشا|کوشا، محمد علی]]، [[احباط و تکفیر (مقاله)|مقاله «احباط و تکفیر»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]، ص۱۵۸ ـ ۱۶۰.</ref> | ||
===[[نماز]]، [[زکات]]، [[ایمان به پیامبران]] و [[یاری]] آنها، [[قرض]]=== | ===[[نماز]]، [[زکات]]، [[ایمان به پیامبران]] و [[یاری]] آنها، [[قرض]]=== |
نسخهٔ ۱۸ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۴۷
معناشناسی
معنای لغوی
احباط، مصدر باب افعال و از ریشه «حبط» و در لغت، بهمعنای فاسد کردن و هدر دادن است[۱] و تکفیر، مصدر باب تفعیل بهمعنای پوشاندن است که دو مصدر ثلاثی مجرد آن (کَفر و کُفر) نیز به همین معنا میآید؛ هرچند تکفیر، معانی دیگری مانند نسبت دادن غیر به کفر و بیدینی نیزدارد[۲].
معنای اصطلاحی
احباط در اصطلاح از میان رفتن ثواب یا استحقاق آن یا دیگر آثار عمل نیک بهوسیله گناه و تکفیر پوشیده و محو شدن عقاب یا استحقاق آن یا دیگر آثار گناه با انجام کار خیر است[۳]. در تعاریف، خودِ عمل، متعلّق احباط قرار گرفته[۴]؛ امّا به نظر فخررازی، این مطلب خالی از مسامحه نیست؛ زیرا خود عمل و اجزای تشکیلدهنده آن بقا ندارند تا بتوان آن را محو و باطل کرد[۵].[۶]
احباط در آیات قرآن
احباط و واژههای همریشه آن ۱۶ بار در قرآن آمده است (بقره، ۲۱۷؛ آلعمران، ۲۲؛ مائده ۵ و۵۳؛ انعام ۶، ۸۸؛ اعراف ۱۴۷؛ توبه ۶۹؛ هود ۱۶؛ کهف ۱۰۵؛ احزاب ۱۹؛ زمر ۶۵؛ محمّد ۹، ۲۸ و ۳۲؛ حجرات ۲) و تکفیر و واژههای همریشه آن ۱۴ بار در قرآن بهکار رفته است. (بقره ۲۷۱؛ آلعمران ۱۹۳ و ۱۹۵؛ نساء ۳۱؛ مائده ۶۵؛ انفال ۲۹؛ عنکبوت ۷؛ زمر ۳۵؛ محمّد ۲؛ فتح ۵؛ تغابن ۹؛ طلاق ۵؛ تحریم ۸) در آیاتی از احباط با واژگان و مضامین دیگری نیز یادشده است؛ مانند: ابطال یا باطل (بقره ۲۶۴؛ اعراف ۱۳۹؛ هود ۱۶؛ محمّد ۳۳)، اضلال (محمّد ۱ و ۸)، هضم (طه ۱۱۲)، هباء منثور (فرقان ۲۳)، احتراق (بقره ۲۶۶)، عدم اغناء (جاثیه ۱۰؛ مسد ۲)، خاکستر بر باد رفته (ابراهیم ۱۸)، سراب در بیابان (نور ۳۹) و ضایع کردن عمل (آلعمران ۱۹۵) در آیاتی نیز از واژه تکفیر و مشتقاتش استفاده نشده؛ ولی با این موضوع ارتباط دارند؛ مانند: ۱۱۴ هود که در آن زایلشدن گناه بهوسیله نیکی آمده، و ۱۱ نحل که در آن واژه تبدیل آمده و ۲۲ رعد که در آن واژه «درء» بهمعنای برطرف کردن بهکار رفته است[۷].
دیدگاه معتزله، اشاعره و امامیه
دیدگاه معتزله و رد آن
احباط و تکفیر از قدیم مورد بحث و نزاعِ متکلمان بوده است. بیشتر معتزله عقیده داشتند که امکان ندارد انسان در زمان واحد هم مستحق ثواب و هم مستحق عقاب باشد و ممکن نیست در نامه عمل کسی، هم حسنه و هم سیّئه وجود داشته باشد؛ بنابراین به احباط و تکفیر در عموم حسنات و سیئات قایل شده و در بیان چگونگی آن سه نظر ارائه کردند:
- ملاک در ثواب و عقاب، واپسین عملی است که شخص انجام میدهد. اگر خیر باشد، تمام گناهان گذشته را میپوشاند و اگر شرّ باشد، تمام اعمال نیک گذشته را حبط میکند.
- پاداشها و کیفرها با یکدیگر سنجیده شده، بین آنها کسر و انکسار و موازنه صورت میگیرد؛ به این معنا که هر طرف کمتر بود، نابود و ازطرف بیشتر نیز به همان مقدار کم میشود.
- پاداشها و کیفرها با یکدیگر سنجیده و هر طرف کمتر بود، نابود میگردد؛ بدون آنکه ازطرف بیشتر چیزی کم شود[۸].
امامیه و اشاعره، این سه نظر را نپذیرفته و گفتهاند: روش خداوند در کیفر و پاداش، از روش عاقلان در جامعه انسانی جدا نیست. عاقلان در مجازاتها و پاداشها و نیز در تحسین و تقبیح افراد، اعمال خیر و شرّ را جداگانه محاسبه میکنند[۹]. بنابراین، ممکن است انسان در زمان واحد هم استحقاق ثواب و هم عقاب و هم عمل خوب و هم عمل بد داشته باشد. در این صورت اگر عفو الهی یا شفاعت شافعان شامل وی نشود، ابتدا بهسبب گناهانش کیفر میبیند؛ سپس ثواب ایمانش به او داده خواهد شد[۱۰]. آنان در ردّ معتزله گفتهاند: لازمه آرای معتزله یا ظلم است یا مخالفت خداوند با وعدههایش[۱۱]. آنان به اطلاق برخی از آیات نیز مانند: ﴿فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًۭا يَرَهُۥ * وَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍۢ شَرًّۭا يَرَهُ﴾[۱۲][۱۳] و ﴿إِنَّا لَا نُضِيعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا﴾[۱۴] استدلال کردهاند. براساس اینگونه آیات، کار نیک یا بد بیپاداش و کیفر نمیماند؛ درحالیکه از دیدگاه قرآن، گروهی در طول زندگی خود، خیر و شر را در هم میآمیزند: ﴿وَءَاخَرُونَ ٱعْتَرَفُوا۟ بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا۟ عَمَلًۭا صَـٰلِحًۭا وَءَاخَرَ سَيِّئًا عَسَى ٱللَّهُ أَن يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٌۭ رَّحِيمٌ﴾[۱۵].
ناگفته نماند که در بین همه فرقههای اسلامی دو مسأله، اجماعی است:
- اگر کافری مؤمن شود و با ایمان بمیرد، کیفر کفر و گناهانی که در حال کفر انجام داده، از وی برداشته میشود.
- اگر کسی کافر بمیرد، ثواب ایمان پیشین وی و اعمال نیکی که انجام داده، ازبین میرود[۱۶].
دیدگاه امامیه
امامیه پس از ردّ احباط و تکفیر مورد نظر معتزله، معنای درست احباط و تکفیر قرآنی را بیان کردهاند. در معنای احباط و تکفیر میان امامیه دو قول وجود دارد:
- انسان با انجام عمل نیک یا بد، مستحق پاداش یا کیفر میشود؛ ولی ممکن است برخی از سیئات پاداش برخی از حسنات را نابود کرده، یا بعضی از اعمال نیک، بعضی از گناهان را پوشانده، کیفر آنها را از میان بردارند؛ البته این مطلب، عمومی نبوده، همه حسنات و سیئات را دربرنمیگیرد؛ بلکه منحصر به موارد خاصی است که در دین اسلام بیان شده است[۱۷]. برخی درباره حبط گفتهاند: هر انسانی با اعمالی که انجام میدهد، سعادت را میجوید و حبطِ عمل بهمعنای بیتأثیر ساختن آن در رساندن شخص به سعادت است؛ خواه سعادت مطلوب وی دنیایی یا آخرتی و آن عمل عبادی یا غیر عبادی باشد و نیز ممکن است گناهِ حبطکننده، با عمل مقارن باشد یا پس از آن واقع شود[۱۸].
- استحقاق پاداش یا کیفر، از همان ابتدا مشروط به این است که در آینده، عملِ حبطکننده یا تکفیرکننده از وی سر نزند؛ پس اگر چنین عملی را انجام داد، روشن میشود که از همان ابتدا مستحق پاداش یا کیفر نبوده است[۱۹]. براساس این نظریّه، در هیچ موردی احباط و تکفیر حقیقی وجود نخواهد داشت؛ زیرا وجود آن بهمعنای عالم نبودن خداوند به آینده است.
در ردّ این نظریه گفته شده: در بحث حقیقت پاداش و کیفر، چه پاداش و کیفر را نتیجه تکوینی اعمال بدانیم و چه مجازات عقلایی آنها به حساب آوریم، در هر صورت، انسان به مجرّد انجام عمل، مستحق پاداش یا کیفر و نیز مستحق ستایش یا سرزنش میشود؛ گرچه این استحقاق تا قبل از مرگ قابل تغییر است[۲۰]. شایان ذکر است که برخی از حکیمان، تکفیر را بهمعنای محو خودِ گناه دانستهاند و از آنجا که به نظر آنان، وجود هر ممکنی با ضرورت و وجوب همراه بوده و هیچگاه به عدم تبدیل نمیشود[۲۱] و موجودات زمانی در جایگاه خویش نزد موجودات مجرّد محفوظند، محو گناه را به یکی از دو صورت ذیل توجیه کردهاند:
- هر فعلی که از انسان صادر میشود، دارای دو جهت است: یکی جهت ثبوت و وجود آن فعل و دیگری جهت انتساب آن فعل به فاعل. از جهت اوّل، هیچ فعلی به گناه بودن متّصف نمیشود؛ زیرا هرچه بهرهای از هستی دارد، آفریده خداست: ﴿ٱللَّهُ خَـٰلِقُ كُلِّ شَىْءٍۢ﴾[۲۲] و هرچه او آفریده، نیکو و زیباست: ﴿ٱلَّذِىٓ أَحْسَنَ كُلَّ شَىْءٍ خَلَقَهُۥ وَبَدَأَ خَلْقَ ٱلْإِنسَـٰنِ مِن طِينٍۢ﴾[۲۳] امّا از جهت دوم، فعل قابلیت اتصاف به اطاعت و معصیت بودن دارد؛ زیرا اگر با امر خداوند موافق باشد، اطاعت، و اگر موافق نباشد، معصیت است؛ پس هر معصیتی از آن جهت که معصیت است، امری عدمی و غیر مخلوق بوده، بهرهای از وجود ندارد؛ زیرا منشأ انتزاع آن، عدم تطابق فعل با امر الهی است[۲۴]؛ چنانکه هرگونه شرّی عدمی است؛ مثلا درباره کشتن شخصی، قدرت قاتل و تیزی شمشیر و پذیرش قطع از ناحیه عضو مقتول، شرّ نبوده؛ بلکه همگی خیر هستند و شرّ، عدم حیات مقتول است که چیزی جز عدم و نیستی نخواهد بود. ناگفته نماند که بین گناه و شرّ تفاوتی وجود ندارد؛ به جز اینکه گناه فقط در اعمال و شرّ، هم در اعمال و هم در ذوات بهکار میرود[۲۵].
- همانگونه که ذات شخص گنهکار با توبه حقیقی و رسیدن به حقیقت توحید و معرفت، به ذاتی دیگر تبدیل میشود، افعال بدِ وی نیز به افعال نیک تبدیل میگردد: ﴿يُبَدِّلُ ٱللَّهُ سَيِّـَٔاتِهِمْ حَسَنَـٰتٍۢ﴾[۲۶]، تفاوت این دو وجه آن است که وجه نخست بر عدمی بودن شرّ مبتنی است؛ ولی وجه دوم بر آن ابتنا ندارد[۲۷].[۲۸]
عوامل احباط
عوامل حبط عمل غیر مؤمنان
ارتداد
(کفر پس از ایمان): خداوند، اعمال کسانی را که از دین خود برگشته، در حال کفر بمیرند، باطل دانسته و آنان را اهل دوزخ شمرده است: ﴿وَمَن يَرْتَدِدْ مِنكُمْ عَن دِينِهِۦ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌۭ فَأُو۟لَـٰٓئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَـٰلُهُمْ فِى ٱلدُّنْيَا وَٱلْـَٔاخِرَةِ وَأُو۟لَـٰٓئِكَ أَصْحَـٰبُ ٱلنَّارِ هُمْ فِيهَا خَـٰلِدُونَ﴾[۲۹] البته برخی این آیه را درباره منافقان میدانند[۳۰] که در این صورت مورد استشهاد نخواهد بود. در دو آیه نیز از شرک پس از ایمانسخن بهمیان آمده که خود نوعی ارتداد است و عمل را باطل میکند. در یک آیه، خطاب به پیامبر(ص) میفرماید: ما به تو و کسانیکه پیش از تو بودند پیامبران وحی کردیم که اگر شرکورزی، اعمالت تباه میشود و از زیانکاران خواهی شد: ﴿وَلَقَدْ أُوحِىَ إِلَيْكَ وَإِلَى ٱلَّذِينَ مِن قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ ٱلْخَـٰسِرِينَ﴾[۳۱]، در جای دیگر، درباره مردم و اینکه شرک، اعمال پیشین آنان را باطل و بیاثر میکند، سخن رفته است: ﴿وَلَوْ أَشْرَكُوا۟ لَحَبِطَ عَنْهُم مَّا كَانُوا۟ يَعْمَلُونَ﴾[۳۲].
در اینکه آیا عمل، به مجرد ارتداد یا با دوام ارتداد تا هنگام مرگ، حبط میشود دو رأی وجود دارد: شافعی میگوید: ارتدادی که تا زمان مرگ ادامه دارد، عمل را حبط میکند؛ ولی مالک، مجرد ارتداد را موجب حبط دانسته است؛ لذا اگر مسلمانی حج به جا آورد؛ سپس مرتد و مجدداً مسلمان شود، شافعی میگوید: حج از عهده او برداشته شده است؛ ولی مالک میگوید: دوباره باید حج به جا آورد[۳۳]. دلیل نظر مالک، آیه ۶۵ زمر است که به مجرد شرک، حبط حاصل میشود. دلیل شافعی، آیه۲۱۷ بقره است. برخی پاسخ دادهاند که جمله «فَیَمُت و هُوَ کافِرٌ»، شرط حبط عمل نیست؛ بلکه شرط خلود در آتش است؛ یعنی حبط به مجرد ارتداد حاصل میشود؛ ولی خلود و جاودانگی عذاب، به بقای ارتداد تا زمان مرگ منوط است.[۳۴].[۳۵].
شرک
آیه۱۷ توبه ایمان به خدا را شرط ثواب و پاداش بر عمل صالح دانسته، شرک را موجب بطلان اعمال و خلود در آتش شمرده است: ﴿مَا كَانَ لِلْمُشْرِكِينَ أَن يَعْمُرُوا۟ مَسَـٰجِدَ ٱللَّهِ شَـٰهِدِينَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِم بِٱلْكُفْرِ أُو۟لَـٰٓئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَـٰلُهُمْ وَفِى ٱلنَّارِ هُمْ خَـٰلِدُونَ﴾[۳۶]. در آیه ﴿يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓا۟ أَطِيعُوا۟ ٱللَّهَ وَأَطِيعُوا۟ ٱلرَّسُولَ وَلَا تُبْطِلُوٓا۟ أَعْمَـٰلَكُمْ﴾[۳۷] نافرمانی از خدا و رسول موجب باطل شدن اعمال دانسته شده است. این احتمال وجود دارد که هرچند خطاب آیه به مؤمنان است، آیه به حبط عمل بهوسیله شرک مربوط باشد؛ زیرا اطاعت نکردن مؤمنان از خدا و رسول، نوعی شرک است[۳۸] و این آیه به مؤمنان سفارش میکند که با خدا و رسول مخالفت نکنید تا مشرک نشوید و اعمالتان در اثر شرک باطل نشود. شاید بتوان آیات قبل و بعد را که از احباط عمل مشرکان و کسانیکه با پیامبر خدا درافتادند، سخن میگوید، قرینه بر این مطلب قرار داد[۳۹].
کفر
آیاتی که کفر را عامل احباط بیان میکنند، به چند گروه تقسیم میشوند:
- کفر به پروردگار: اعمال کافران مانند خاکستری که بادی شدید بر آن بوزد، نابود میشود: ﴿مَّثَلُ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ بِرَبِّهِمْ أَعْمَـٰلُهُمْ كَرَمَادٍ ٱشْتَدَّتْ بِهِ ٱلرِّيحُ فِى يَوْمٍ عَاصِفٍۢ لَّا يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُوا۟ عَلَىٰ شَىْءٍۢ ذَٰلِكَ هُوَ ٱلضَّلَـٰلُ ٱلْبَعِيدُ﴾[۴۰] در آیه ۳۲ محمد کفر، به همراه بازداشتن مردم از راه خدا و مخالفت با پیامبر، عامل حبط شمرده شده است: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ وَصَدُّوا۟ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ وَشَآقُّوا۟ ٱلرَّسُولَ مِنۢ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ ٱلْهُدَىٰ لَن يَضُرُّوا۟ ٱللَّهَ شَيْـًۭٔا وَسَيُحْبِطُ أَعْمَـٰلَهُمْ﴾[۴۱]. در آیه اوّل همین سوره، تعبیر ﴿اَضَلَّ اَعملَهُم﴾ برای کافرانی که مردم را از راه خدا بازمیدارند، آمده است. آیات ۸ـ۹ محمد، درباره کافران از آن جهت که از آیات قرآن و نزول آنها خشنود نیستند، میفرماید: ﴿وَٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ فَتَعْسًۭا لَّهُمْ وَأَضَلَّ أَعْمَـٰلَهُمْذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ كَرِهُوا۟ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَـٰلَهُمْ *﴾[۴۲]؛
- کفر به آیات الهی: در آیات ۲۱ـ۲۲ آلعمران کفر به حجّتها و نشانههای الهی[۴۳]. مانند قرآن و نبوت پیامبراکرم(ص)[۴۴]. به همراه کشتن انبیا و آمران به عدل، موضوع احباط قرار داده شده است: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِـَٔايَـٰتِ ٱللَّهِ وَيَقْتُلُونَ ٱلنَّبِيِّـۧنَ بِغَيْرِ حَقٍّۢ وَيَقْتُلُونَ ٱلَّذِينَ يَأْمُرُونَ بِٱلْقِسْطِ مِنَ ٱلنَّاسِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ * أُو۟لَـٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ حَبِطَتْ أَعْمَـٰلُهُمْ فِى ٱلدُّنْيَا وَٱلْـَٔاخِرَةِ وَمَا لَهُم مِّن نَّـٰصِرِينَ﴾[۴۵]. در آیات ۱۰۳ـ۱۰۵ کهف کفر به آیات الهی و روز رستاخیز، عامل به هدر رفتن تلاشها و بیارزش شدن انسان در قیامت دانسته شده است: ﴿قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُم بِٱلْأَخْسَرِينَ أَعْمَـٰلًا * أُو۟لَـٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ بِـَٔايَـٰتِ رَبِّهِمْ وَلِقَآئِهِۦ فَحَبِطَتْ أَعْمَـٰلُهُمْ فَلَا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ ٱلْقِيَـٰمَةِ وَزْنًۭا﴾[۴۶]؛
- کفر به ایمان: ﴿...وَمَن يَكْفُرْ بِٱلْإِيمَـٰنِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُۥ وَهُوَ فِى ٱلْـَٔاخِرَةِ مِنَ ٱلْخَـٰسِرِينَ﴾[۴۷] علامه طباطبایی کفر به ایمان را نداشتن التزام عملی بهصورت مداوم معنا کرده و گفته است: اگر انسان یکی دوبار برخلاف مقتضای ایمان عمل کند، فاسق میشود، نه کافر؛ ولی اگر بهصورت مستمر چنین کند، کفر به ایمان صادق خواهد بود و اعمال نیک او تباه خواهد شد[۴۸]. شاید بتوان این معنا را با روایاتی که آیه را تفسیر کردهاند، تأیید نمود. امام صادق(ع) فرمود:... کسی کفر به ایمان دارد که به آنچه خداوند امر نموده، عمل نمیکند و به آن رضایت نمیدهد[۴۹]. محمد بن مسلم از امام باقر یا امام صادق(ع) نقل میکند که کفر به ایمان عبارت است از عمل نکردن به دستورهای خدا بهطوری که به کلی رها شود. بعد فرمود: و از آن جمله است کسی که نماز را عمداً رها کند؛ بدون آنکه خواب بماند یا کار دیگری او را از نماز بازدارد[۵۰].[۵۱]
انکار معاد
اعمال کسانیکه آخرت را دروغ پنداشتهاند، حبط میشود: ﴿وَٱلَّذِينَ كَذَّبُوا۟ بِـَٔايَـٰتِنَا وَلِقَآءِ ٱلْـَٔاخِرَةِ حَبِطَتْ أَعْمَـٰلُهُمْ هَلْ يُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كَانُوا۟ يَعْمَلُونَ﴾[۵۲]، ﴿أُو۟لَـٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ بِـَٔايَـٰتِ رَبِّهِمْ وَلِقَآئِهِۦ فَحَبِطَتْ أَعْمَـٰلُهُمْ فَلَا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ ٱلْقِيَـٰمَةِ وَزْنًۭا﴾[۵۳] و خداوند، اعمال منکران معاد را چون ذرّات غبار، پراکنده میسازد: ﴿وَقَالَ ٱلَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَآءَنَا لَوْلَآ أُنزِلَ عَلَيْنَا ٱلْمَلَـٰٓئِكَةُ أَوْ نَرَىٰ رَبَّنَا لَقَدِ ٱسْتَكْبَرُوا۟ فِىٓ أَنفُسِهِمْ وَعَتَوْ عُتُوًّۭا كَبِيرًۭا * وَقَدِمْنَآ إِلَىٰ مَا عَمِلُوا۟ مِنْ عَمَلٍۢ فَجَعَلْنَـٰهُ هَبَآءًۭ مَّنثُورًا﴾[۵۴].[۵۵]
نفاق
آیات ۱۸ـ۱۹ احزاب از کارشکنی منافقان خبر میدهد که نهتنها خود به جنگ نمیرفتند، بلکه از رفتن دیگران نیز جلوگیری میکردند. علایم آنها بخل، ترس، زخم زبان زدن و حرص است و خداوند اعمالشان را تباه میکند: ﴿قَدْ يَعْلَمُ ٱللَّهُ ٱلْمُعَوِّقِينَ مِنكُمْ وَٱلْقَآئِلِينَ لِإِخْوَٰنِهِمْ هَلُمَّ إِلَيْنَا وَلَا يَأْتُونَ ٱلْبَأْسَ إِلَّا قَلِيلًا * أَشِحَّةً عَلَيْكُمْ فَإِذَا جَآءَ ٱلْخَوْفُ رَأَيْتَهُمْ يَنظُرُونَ إِلَيْكَ تَدُورُ أَعْيُنُهُمْ كَٱلَّذِى يُغْشَىٰ عَلَيْهِ مِنَ ٱلْمَوْتِ فَإِذَا ذَهَبَ ٱلْخَوْفُ سَلَقُوكُم بِأَلْسِنَةٍ حِدَادٍ أَشِحَّةً عَلَى ٱلْخَيْرِ أُو۟لَـٰٓئِكَ لَمْ يُؤْمِنُوا۟ فَأَحْبَطَ ٱللَّهُ أَعْمَـٰلَهُمْ وَكَانَ ذَٰلِكَ عَلَى ٱللَّهِ يَسِيرًۭا﴾[۵۶]. در آیات ۶۸ـ۶۹ توبه خداوند آنها را در ردیف کافران قرار داده، میفرماید: ﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلْمُنَـٰفِقِينَ وَٱلْمُنَـٰفِقَـٰتِ وَٱلْكُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ خَـٰلِدِينَ فِيهَا هِىَ حَسْبُهُمْ وَلَعَنَهُمُ ٱللَّهُ وَلَهُمْ عَذَابٌۭ مُّقِيمٌۭ * كَٱلَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ كَانُوٓا۟ أَشَدَّ مِنكُمْ قُوَّةًۭ وَأَكْثَرَ أَمْوَٰلًۭا وَأَوْلَـٰدًۭا فَٱسْتَمْتَعُوا۟ بِخَلَـٰقِهِمْ فَٱسْتَمْتَعْتُم بِخَلَـٰقِكُمْ كَمَا ٱسْتَمْتَعَ ٱلَّذِينَ مِن قَبْلِكُم بِخَلَـٰقِهِمْ وَخُضْتُمْ كَٱلَّذِى خَاضُوٓا۟ أُو۟لَـٰٓئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَـٰلُهُمْ فِى ٱلدُّنْيَا وَٱلْـَٔاخِرَةِ وَأُو۟لَـٰٓئِكَ هُمُ ٱلْخَـٰسِرُو﴾[۵۷]. آیه ۵۱ـ ۵۳ مائده نیز چنانکه برخی گفتهاند، درباره حبط اعمال منافقان است؛ زیرا تعبیرهایی نظیر ﴿فِى قُلُوبِهِم مَّرَضٌۭ﴾[۵۸]. درباره منافقان آمده است[۵۹]. البته برخی دیگر، این آیات را درباره گروهی از مؤمنان بیمار دل و ضعیفالایمان دانستهاند[۶۰].[۶۱]
دنیاطلبی
آیه ۱۶ هود درباره کسانیکه زندگی دنیا و زینتهای آن را خواستارند و به آنها دل بستهاند، میگوید: نتیجه اعمالشان را در همین دنیا بهطور کامل به آنها میدهیم؛ سپس میفرماید: ﴿أُو۟لَـٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ لَيْسَ لَهُمْ فِى ٱلْـَٔاخِرَةِ إِلَّا ٱلنَّارُ وَحَبِطَ مَا صَنَعُوا۟ فِيهَا وَبَـٰطِلٌۭ مَّا كَانُوا۟ يَعْمَلُونَ﴾[۶۲]. در روز قیامت، جز آتش به آنها نخواهد رسید و آنچه در دنیا انجام دادهاند، بر باد میرود و عمل آنها حبط و باطل میشود. پیامد دقّت در این آیات آن است که این عامل از عوامل پیشین جدا نیست و به عواملی که پس از این درباره مؤمنان خواهیم گفت، ارتباطی ندارد؛ زیرا کسانیکه به دنیا دل بستهاند، ممکن است یکی از دو گروه مؤمنان یا کافران (بهمعنای اعمّ از گروههای پیش گفته) باشند و با توجه به دو قرینه میتوان گفت که آیات، مربوط به کافران است.
- در آیات پیشین، سخن از منکران قرآن و نبوّت و تحدّی با آنان است که اگر راست میگویید و قرآن از جانب خدا نیست، ده سوره مانند آن بیاورید. سیاق آیات اقتضا میکند که این آیه هم درباره آنها باشد.
- آیه از خلود در آتش سخن میگوید: ﴿لَيْسَ لَهُمْ فِى ٱلْـَٔاخِرَةِ إِلَّا ٱلنَّارُ﴾. و خلود، مختصّ به کافران است[۶۳].
عوامل حبط عمل مؤمنان
آنچه تاکنون مطرح شد، آیات مربوط به غیر اهل ایمان بود؛ امّا در قرآن آیاتی وجود دارد که مربوط به حبط اعمال مؤمنان است و در این قسمت به آن موارد پرداخته میشود:
بلند سخن گفتن در حضور پیامبر اسلام
در آیه ۲ حجرات صدا را بر صدای پیغمبر بلندتر کردن و نیز بلند سخن گفتن در مقابل آن حضرت، از عوامل حبط شمرده شده است: ﴿يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ لَا تَرْفَعُوٓا۟ أَصْوَٰتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ ٱلنَّبِىِّ وَلَا تَجْهَرُوا۟ لَهُۥ بِٱلْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَن تَحْبَطَ أَعْمَـٰلُكُمْ وَأَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ﴾[۶۴]. در تفسیر این آیه، آرای گوناگونی مطرح است:
- برخی از گناهان دیگر به جز کفر نیز باعث حبط بعضی از اعمال نیک میشوند و این دو گناه، ازجمله آنها هستند[۶۵].
- برخی از مفسران این آیه را به حبط عمل بر اثر کفر مربوط دانستهاند. آنان گفتهاند: طرح سخن گفتن فراتر از پیامبر(ص) و فریاد زدن نزد او در این آیه، از آن جهت نبوده که خود این دو عمل موجب حبط اعمال میشود؛ بلکه اینها کاشف از کفر است و کفر، حبط اعمال را در پی دارد؛ پس این دو فعل، عامل مستقلی برای حبط نخواهد بود[۶۶]. این نظریّه، خلاف ظاهر قرآن است؛ زیرا در این آیات به مؤمنان خطاب شده که برخی از آنان در حضور پیغمبر رفت و آمد داشتند و از صحابه بهشمار میآمدند؛ افزون بر آنکه بلند سخن گفتن نزد پیامبر همیشه کاشف از کفر نیست؛ لذا برخی این عمل را از جهت اهمیت حفظ مقام شامخ پیامبر، به منزله کفر قرار دادهاند، نه آنکه کفر حقیقی باشد[۶۷].
- ملاک در نهی از بلند سخن گفتن، آن است که اینگونه سخن گفتن معمولا موجب آزار میشود و آزار پیامبر(ص) کفر بوده، کفر باعث حبط اعمال است؛ بنابراین، اگر از مطلق بلند حرف زدن، نهی شده، بدین سبب است که از عملی که احتمالا موجب آزار پیغمبر است، نهی شده باشد؛ چه در واقع به آزار پیامبر بینجامد یا نه؛ پس نهی در این جا از باب احتیاط خواهد بود؛ بهاین معنا که اصحاب باید از مطلق بلند سخن گفتن نزد رسول الله پرهیز میکردند تا در آنچه موجب اذیّت حضرت و در نتیجه موجب کفر میشد، واقع نشوند وگرنه اعمالشان حبط میگشت. قرینه بر این نظریّه، جمله «واَنتُم لاتَشعُرون» است؛ زیرا این دو قسم عمل (آنچه به کفر میانجامد یا نمیانجامد) مرز مشخصی برای مکلفان ندارد؛ پس کلمه ﴿لَا تَشْعُرُونَ﴾ معنا مییابد؛ امّا طبق تفاسیر دیگر، جایی برای این جمله نمیماند. قرینه دوم، کلمه ﴿أَن تَحْبَطَ﴾ است که عدهای آن را به تقدیر «خشیة أن تحبط» گرفتهاند[۶۸]. این نظریه نیز با ظاهر قرآن هماهنگ نیست؛ زیرا اوّلا آیه ظهور در نهی نفسی و استقلالی دارد، نه نهی مقدّمی (وتبعی) و ثانیاً زشتی بالا بردن صدا بر صدای پیامبر(ص) و نیز بلند سخن گفتن در برابر ایشان با عقل قابل درک است؛ ولی مؤمنان نمیدانستند که ناپسندی آن دو عمل به حدی است که اعمال نیک را حبط میکند و جمله ﴿وَأَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ﴾ به این مطلب اشاره دارد[۶۹]. برخی نیز گفتهاند که حبط در این آیه، به احباط و تکفیر مربوط نمیشود و مراد از آن، این است که مجالست و گفت و گو با پیامبر در این دو صورت، ثواب ندارد، نه اینکه بهوسیله این دو عمل ثواب اعمال دیگر حبط میشود[۷۰].[۷۱]
منت و آزار بعد از انفاق در راه خدا
اگر کسی بعد از انفاق، بر خدا یا بر گیرنده آن منت بگذارد و او را آزار دهد[۷۲]، عمل او حبط و ثواب انفاق در راه خدا نصیبش نخواهد شد: ﴿يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ لَا تُبْطِلُوا۟ صَدَقَـٰتِكُم بِٱلْمَنِّ وَٱلْأَذَىٰ﴾[۷۳] از کلمه ﴿لَا تُبْطِلُوا۟﴾ استفاده میشود که هرگاه صدقهای بهطور صحیح داده شود و پس از آن، منّت و آزار باشد، آن صدقه باطل میگردد. آیه ۲۶۲ بقره نیز این مطلب را تأیید میکند[۷۴].
در آیات بعد، مثال دیگری میآورد و کسانی را که صدقه خود را با منت و آزار باطل میکنند، به کسی تشبیه میکند که باغی سرسبز با میوههای گوناگون دارد و آبها در آن روان است و درحالیکه آن شخص دارای فرزندان ضعیفی است، پیری وی فرا میرسد و در این هنگام که شدیداً به آن باغ نیاز دارد، گردبادی آتشین آمده، آن را میسوزاند[۷۵].
نافرمانی خدا و رسول
در آیه ۳۳ محمّد، اطاعت نکردن از خدا و پیامبر(ص) موجب حبط اعمال دانسته شده است: ﴿يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓا۟ أَطِيعُوا۟ ٱللَّهَ وَأَطِيعُوا۟ ٱلرَّسُولَ وَلَا تُبْطِلُوٓا۟ أَعْمَـٰلَكُمْ﴾[۷۶]. این نافرمانی درصورتی باعث حبط اعمال است که مراد آیه، نهی از ابطال عمل بهوسیله نافرمانی از خدا و رسول، با حفظ ایمان باشد، نه با کفر و شرک[۷۷]. برخی گفتهاند: مراد از ابطال عمل، احباط آن با شرک یا منّتگذاری بر رسول[۷۸]. یا با ریا، عجب[۷۹]، معصیت، یا خصوص گناه کبیره[۸۰]. است. بر اساس روایتی از امامباقر(ع) در تفسیر آیه پیشین، دشمنی با اهلبیت(ع) موجب باطل شدن اعمال میشود[۸۱].[۸۲]
عوامل تکفیر در قرآن
ایمان، عمل صالح و تقوا
آیات در این زمینه ۴ گروه است:
- آیاتی که ایمان را عامل تکفیر میداند؛
- آیاتی که ایمان توأم با عملصالح را موجب تکفیر قرار داده است؛
- آیاتی که ایمان همراه با تقوا را عامل تکفیر معرفی کرده است؛
- آیاتی که در آنها تقوا بهتنهایی عامل تکفیر شمرده شده است.
گروه نخست: از دعایی که در اواخر سوره آلعمران آمده، استفاده میشود که ایمان سبب آمرزش گناهان است: ﴿رَّبَّنَآ إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًۭا يُنَادِى لِلْإِيمَـٰنِ أَنْ ءَامِنُوا۟ بِرَبِّكُمْ فَـَٔامَنَّا رَبَّنَا فَٱغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّـَٔاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ ٱلْأَبْرَارِ﴾[۸۳].[۸۴]. قرآن در جای دیگر، یکی از آثار فتحالمبین یا نزول آرامش بر دلهای مردان و زنان مؤمن را زدودن گناهانشان قرار داده است[۸۵]: ﴿لِّيُدْخِلَ ٱلْمُؤْمِنِينَ وَٱلْمُؤْمِنَـٰتِ جَنَّـٰتٍۢ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا ٱلْأَنْهَـٰرُ خَـٰلِدِينَ فِيهَا وَيُكَفِّرَ عَنْهُمْ سَيِّـَٔاتِهِمْ وَكَانَ ذَٰلِكَ عِندَ ٱللَّهِ فَوْزًا عَظِيمًۭا﴾[۸۶].
گروه دوم: ﴿وَٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ وَعَمِلُوا۟ ٱلصَّـٰلِحَـٰتِ لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّـَٔاتِهِمْ وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَحْسَنَ ٱلَّذِى كَانُوا۟ يَعْمَلُونَ﴾[۸۷]) کلمه «الصّالحات» که جمع بوده و با «ال» شروع شده است، در همه اعمال صالح ظهور دارد؛ پس طبق این آیه و آیات مشابه آن، تکفیر، نتیجه ایمان و انجام همه اعمال شایسته است. باتوجّه به این مطلب، اشکالی وارد میشود که لازمه انجام همه اعمال صالح، ترک تمام گناهان است؛ بنابراین، سیّئهای وجود ندارد تاتکفیر شود.
طبرسی این اشکال را در موارد متعددی اینگونه پاسخ میدهد: مراد سیّئاتی است که پیشتر در حال کفر انجام میدادند[۸۸]. به نظر برخی، مقصود از تکفیر سیّئات، سقوط عذاب کفر و گناهان در حال کفر، و مراد از بهترین پاداش اعمال، پاداش به اعمال در حال اسلام است. برخی نیز گفتهاند: مقصود از سیّئات، گناهان صغیره است[۸۹]؛ بنابراین، منافاتی ندارد که شخص، همه اعمال صالح را انجام دهد؛ یعنی گناهان را ترک و واجبات را به جا آورد، در عین حال، گاهی گناه نیز در زندگیاش رخ دهد[۹۰]. آیه ۹ تغابن نیز بر این مطلب دلالت دارد که ایمان به خدا و انجام کارهای شایسته، موجب زدوده شدن بدیها از شخص میشود. ﴿وَمَن يُؤْمِنۢ بِٱللَّهِ وَيَعْمَلْ صَـٰلِحًۭا يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّـَٔاتِهِ﴾[۹۱]... قرآن در آیه ۲ سوره محمد(ص) ایمان و عمل صالح را به همراه ایمان به حقّانیت قرآن، سبب تکفیر گناهان دانسته است: ﴿وَٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ وَعَمِلُوا۟ ٱلصَّـٰلِحَـٰتِ وَءَامَنُوا۟ بِمَا نُزِّلَ عَلَىٰ مُحَمَّدٍۢ وَهُوَ ٱلْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّـَٔاتِهِمْ وَأَصْلَحَ بَالَهُمْ﴾[۹۲].
گروه سوم: ﴿يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓا۟ إِن تَتَّقُوا۟ ٱللَّهَ يَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَانًۭا وَيُكَفِّرْ عَنكُمْ سَيِّـَٔاتِكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَٱللَّهُ ذُو ٱلْفَضْلِ ٱلْعَظِيمِ﴾[۹۳] در آیه ۶۵ مائده خداوند به اهلکتاب وعده میدهد که اگر ایمان بیاورند و تقوای الهی را پیشه خود سازند، گناهانشان را محو نموده، آنها را در بهشت پرنعمت مسکن میدهد: ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ ٱلْكِتَـٰبِ ءَامَنُوا۟ وَٱتَّقَوْا۟ لَكَفَّرْنَا عَنْهُمْ سَيِّـَٔاتِهِمْ وَلَأَدْخَلْنَـٰهُمْ جَنَّـٰتِ ٱلنَّعِيمِ﴾[۹۴].
گروه چهارم: ﴿وَمَن يَتَّقِ ٱللَّهَ يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّـَٔاتِهِۦ وَيُعْظِمْ لَهُۥٓ أَجْرًا﴾[۹۵]، ﴿لِيُكَفِّرَ ٱللَّهُ عَنْهُمْ أَسْوَأَ ٱلَّذِى عَمِلُوا۟ وَيَجْزِيَهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ ٱلَّذِى كَانُوا۟ يَعْمَلُونَ﴾[۹۶].[۹۷]
نماز، زکات، ایمان به پیامبران و یاری آنها، قرض
احتمال دارد که این امور بهصورت مجموع، عاملی برای تکفیر سیّئات باشند؛ زیرا قرآن وعده خداوند به بنیاسرائیل را اینگونه مطرح میکند: ﴿...لَئِنْ أَقَمْتُمُ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَيْتُمُ ٱلزَّكَوٰةَ وَءَامَنتُم بِرُسُلِى وَعَزَّرْتُمُوهُمْ وَأَقْرَضْتُمُ ٱللَّهَ قَرْضًا حَسَنًۭا لَّأُكَفِّرَنَّ عَنكُمْ سَيِّـَٔاتِكُمْ وَلَأُدْخِلَنَّكُمْ جَنَّـٰتٍۢ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا ٱلْأَنْهَـٰرُ...﴾[۹۸]، عطف جملات شرطیه با «واو» و جزای مترتب بر آنها ظهور در این دارد که جزا ـ تکفیر سیّئات ـ بر مجموعه این عوامل مترتب خواهد بود[۹۹].[۱۰۰]
هجرت، تبعید، جهاد، شهادت و...
﴿فَٱلَّذِينَ هَاجَرُوا۟ وَأُخْرِجُوا۟ مِن دِيَـٰرِهِمْ وَأُوذُوا۟ فِى سَبِيلِى وَقَـٰتَلُوا۟ وَقُتِلُوا۟ لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّـَٔاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّـٰتٍۢ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا ٱلْأَنْهَـٰرُ ثَوَابًۭا مِّنْ عِندِ ٱللَّهِ وَٱللَّهُ عِندَهُۥ حُسْنُ ٱلثَّوَابِ﴾[۱۰۱] آنچه در آیه ذکر شده، هجرت، تبعید، تحمّل شداید و مصایب، جهاد و شهادت در راه خداست. که هر یک از این موارد، عامل مستقلی برای تکفیر است[۱۰۲].
توبه
خداوند در آیه ۸ تحریم به مؤمنان دستور توبه نصوح (صادقانه) میدهد؛ به امید آنکه گناهانشان محو شود و در بهشتهایی که نهرها در میانشان جاری است، وارد شوند: ﴿يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ تُوبُوٓا۟ إِلَى ٱللَّهِ تَوْبَةًۭ نَّصُوحًا عَسَىٰ رَبُّكُمْ أَن يُكَفِّرَ عَنكُمْ سَيِّـَٔاتِكُمْ وَيُدْخِلَكُمْ جَنَّـٰتٍۢ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا ٱلْأَنْهَـٰرُ...﴾[۱۰۳]... فیض کاشانی مینویسد: خداوند تکفیر را در این آیه، در بوته اجمال و ابهام گذاشته و آن را بهصورت قطعی بیان نکرده است تا اوّلا بنده بین خوف و رجاء باشد؛ ثانیاً آشکار شود که تکفیر از ناحیه او تفضّل است، نه آنکه ملزم به تکفیر باشد[۱۰۴]. در تفسیر منسوب به امام عسکری(ع) وارد شده: هرگاه خداوند بندهای را به فضلش امیدوار سازد، هیچگاه او را ناامید نمیکند[۱۰۵]. در آیه ۷۰ فرقان سخن از تبدیل سیّئات به میان آمده و گنهکاران به این وسیله به توبه تشویق شدهاند: ﴿إِلَّا مَن تَابَ وَءَامَنَ وَعَمِلَ عَمَلًۭا صَـٰلِحًۭا فَأُو۟لَـٰٓئِكَ يُبَدِّلُ ٱللَّهُ سَيِّـَٔاتِهِمْ حَسَنَـٰتٍۢ﴾[۱۰۶].[۱۰۷]
پرهیز از گناهان بزرگ
قرآن، ترک گناهان کبیره را موجب تکفیر گناهان صغیره میداند: ﴿إِن تَجْتَنِبُوا۟ كَبَآئِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنكُمْ سَيِّـَٔاتِكُمْ...﴾[۱۰۸]. علامه طباطبایی مینویسد: این آیه در مقام امتنان بر امّت، ترک قسمتی از گناهان (کبایر) را موجب تکفیر برخی دیگر از گناهان (صغایر) قرار میدهد و در آن، هیچگونه تشویقی به ارتکاب گناهان صغیره نشده است؛ زیرا از طرفی به ترک کبایر دعوت میکند و از سوی دیگر، اگر گناه صغیره با اصرار بر آن یا کوچک شمردن و سهلانگاری درباره آن همراه باشد، خود نوعی کبیره بهشمار میرود؛ بنابراین، آیه دلالت میکند که خداوند، گناهان صغیره را که معمولا انسان بهسبب جهل، ضعف و هوای نفس، از آن خالی نیست، در سایه ترک گناهان کبیره محو میکند[۱۰۹].
حسنات
آیه ۱۱۴ هود پس از ترغیب به نماز در اوّل و آخر روز و هنگام شب میفرماید: حسنات، زشتیها و بدکاریها را محو میکند: ﴿وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ طَرَفَىِ ٱلنَّهَارِ وَزُلَفًۭا مِّنَ ٱلَّيْلِ إِنَّ ٱلْحَسَنَـٰتِ يُذْهِبْنَ ٱلسَّيِّـَٔاتِ ذَٰلِكَ ذِكْرَىٰ لِلذَّٰكِرِينَ﴾[۱۱۰]. نقل شده است که سلمان فارسی با مردی به نام ابوعثمان زیر درختی نشسته بودند. سلمان شاخه خشکی را که برگها بر آن خشکیده بود در دست گرفت و دستی بر آن کشید تا تمام برگهای آن فرو ریخت؛ آنگاه گفت: اگر کسی نمازهای پنجگانه شبانه روزش را بخواند، خطاهایش فرو میریزد؛ همانگونه که برگها از این شاخه فرو ریخت؛ سپس این آیه را بر آن مرد خواند[۱۱۱]. روایاتی را نیز طبرسی آورده که در آنها با استدلال به این آیه، نماز کفاره گناهان قرار داده شده است[۱۱۲]. از این مطلب که سیّئه بر مطلق گناهان، اگرچه کبیره باشد، اطلاق شده است، چنانکه خداوند متعالی در آیه ۲۱ جاثیه در مورد مشرکان یا سران شرک[۱۱۳]. تعبیر ارتکاب سیئات را بهکار برده است: ﴿أَمْ حَسِبَ ٱلَّذِينَ ٱجْتَرَحُوا۟ ٱلسَّيِّـَٔاتِ أَن نَّجْعَلَهُمْ كَٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ وَعَمِلُوا۟ ٱلصَّـٰلِحَـٰتِ سَوَآءًۭ مَّحْيَاهُمْ وَمَمَاتُهُمْ سَآءَ مَا يَحْكُمُونَ﴾[۱۱۴]، نمیتوان استفاده کرد که هر حسنهای (نماز یا غیر آن) تمام گناهان حتی آنچه از قبیل حقالنّاس است و از گناهان کبیره بهشمار میرود را تکفیر میکند[۱۱۵]؛ زیرا این مطلب را ادلّه دیگر رد میکنند؛ بنابراین باید آیه را بر تکفیر گناهانی خاص حمل کرد[۱۱۶]. برخی دیگر معتقدند این آیه، ربطی به تکفیر ندارد؛ زیرا معنای آن این است که کارهای نیک وقتی بهصورت مستمر انجام شوند، در انسان حالتی به وجود میآید که از ارتکاب گناهان بازداشته میشود[۱۱۷]. برخی نیز آیه را شامل هر دو معنا (تکفیر و جلوگیری از وقوع مجدد) دانستهاند[۱۱۸]. در آیه ۲۲ رعد قرآن از اهل نجات و سعادت در آخرت سخن میگوید و یکی از ویژگیهای آنها را چنین بیان میدارد: ﴿...وَيَدْرَءُونَ بِٱلْحَسَنَةِ ٱلسَّيِّئَةَ...﴾[۱۱۹]. کسانیکه [[[بدی]] را با نیکی دفع میکنند». این جمله، دو گونه معنا شده است: یکی اینکه بدی را با نیکی پاسخ میدهند که بنابراین معنا ربطی به بحث ما نخواهد داشت. دیگر اینکه در پی سیّئه، حسنهای * انجام میدهند تا آن را محو کند[۱۲۰]. و این معنا با تکفیر مناسبت دارد[۱۲۱].
صدقه پنهانی
خداوند در آیه ۲۷۱ بقره انفاق پنهانی را موجب پوشاندن برخی از گناهان دانسته است: ﴿إِن تُبْدُوا۟ ٱلصَّدَقَـٰتِ فَنِعِمَّا هِىَ وَإِن تُخْفُوهَا وَتُؤْتُوهَا ٱلْفُقَرَآءَ فَهُوَ خَيْرٌۭ لَّكُمْ وَيُكَفِّرُ عَنكُم مِّن سَيِّـَٔاتِكُمْ وَٱللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌۭ﴾[۱۲۲].[۱۲۳]
کفارات
در مواردی برای برخی از گناهان، کفّاره تعیین شده که باعث تکفیر آنها میشود؛ مانند عفو از حق قصاص که کفّاره گناهان ولیّ مقتول است[۱۲۴]: ﴿وَكَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَآ أَنَّ ٱلنَّفْسَ بِٱلنَّفْسِ وَٱلْعَيْنَ بِٱلْعَيْنِ وَٱلْأَنفَ بِٱلْأَنفِ وَٱلْأُذُنَ بِٱلْأُذُنِ وَٱلسِّنَّ بِٱلسِّنِّ وَٱلْجُرُوحَ قِصَاصٌۭ فَمَن تَصَدَّقَ بِهِۦ فَهُوَ كَفَّارَةٌۭ لَّهُۥ وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأُو۟لَـٰٓئِكَ هُمُ ٱلظَّـٰلِمُونَ﴾[۱۲۵] و نیز کفاره شکستن قسم که عبارت از اطعام یا پوشاندن ۱۰ نفر مسکین یا آزاد کردن یک نفر برده است و اگر بر هیچ کدام توانایی ندارد، سه روز روزه گرفتن: ﴿لَا يُؤَاخِذُكُمُ ٱللَّهُ بِٱللَّغْوِ فِىٓ أَيْمَـٰنِكُمْ وَلَـٰكِن يُؤَاخِذُكُم بِمَا عَقَّدتُّمُ ٱلْأَيْمَـٰنَ فَكَفَّـٰرَتُهُۥٓ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَـٰكِينَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِيكُمْ أَوْ كِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِيرُ رَقَبَةٍۢ فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلَـٰثَةِ أَيَّامٍۢ ذَٰلِكَ كَفَّـٰرَةُ أَيْمَـٰنِكُمْ إِذَا حَلَفْتُمْ...﴾[۱۲۶].[۱۲۷]
دنیا و آخرت، صحنه حبط اعمال
در آیات پیشین که درباره ارتداد، کفر و نفاق بود، دنیا و آخرت هر دو عرصه حبط عمل قرار داده شدهاند. تعبیر ﴿حَبِطَتْ أَعْمَـٰلُهُمْ فِى ٱلدُّنْيَا وَٱلْـَٔاخِرَةِ﴾[۱۲۸] در آیه ۲۱۷ بقره که به ارتداد مربوط است و در آیه ۲۲ آلعمران[۱۲۹] که درباره کفر است و در آیه ۶۹ توبه[۱۳۰] که با منافقان ارتباط دارد، تکرار شده؛ البته آیه ۳۲ سوره محمد(ص)[۱۳۱] از حبط عمل در آینده خبر داده است: ﴿وَسَيُحْبِطُ أَعْمَـٰلَهُمْ﴾؛ ولی آیات دیگر حبط را به دنیا و آخرت نسبت ندادهاند و از فعل ماضی که بر گذشته دلالت میکند، استفاده کردهاند. طبرسی حبط عمل کافر در دنیا را موجب عدم احترام جان و مال وی میداند[۱۳۲]. برخی، موارد دیگری را نیز از اثرات حبط در دنیا قرار دادهاند؛ مثل استحقاق نداشتن یاری و دوستی از ناحیه مسلمانان، روا بودن جنگ با او، جدایی همسر از وی و عدم استحقاق ارث[۱۳۳]. در صورت ارتداد؛ امّا حبط عمل در آخرت، بطلان ثواب و استحقاقپاداش است[۱۳۴].[۱۳۵]
منابع
پانویس
- ↑ المصباح، ص۱۱۸.
- ↑ التحقیق، ج۱۰، ص۷۹.
- ↑ الفروق اللغویه،ص ۲۱؛ الهیات، ج۴، ص۳۶۳.
- ↑ الفروقاللغویه، ص۲۱؛ المیزان، ج۲، ص۱۶۷ـ۱۶۸.
- ↑ التفسیرالکبیر، ج۲، ص۳۹۳.
- ↑ اسدی، سید مصطفی، مقاله «احباط و تكفیر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲، ص۱۹۱ ـ ۱۹۴؛ کوشا، محمد علی، مقاله «احباط و تکفیر»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص۱۵۸ ـ ۱۶۰.
- ↑ اسدی، سید مصطفی، مقاله «احباط و تكفیر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲، ص۱۹۱ ـ ۱۹۴؛ کوشا، محمد علی، مقاله «احباط و تکفیر»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص۱۵۸ ـ ۱۶۰.
- ↑ حقالیقین، ج۲، ص۲۲۲؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۱۴۲؛ الهیات، ج۴، ص۳۶۵.
- ↑ المیزان، ج۲، ص۱۷۰.
- ↑ شرح باب حادی عشر، ص۲۸۸ ـ ۲۹۳؛ کشف المراد، ص۵۶۲؛ شرح المقاصد، ج ۵، ص۱۴۰.
- ↑ شرح المقاصد، ج۵، ص۱۴۰؛ النکت الاعتقادیه، ص۶۳.
- ↑ «پس هر کس همسنگ ذرهای نیکی ورزد، آن را خواهد دید، * و هر کس همسنگ ذرهای بدی کند، آن را خواهد دید» سوره زلزال، آیه ۷-۸.
- ↑ شرح المقاصد، ج۵، ص۱۴۱؛ النکت الاعتقادیه، ص۶۳.
- ↑ «بیگمان ما پاداش کسانی را که کاری نیکو کنند، فرو نمینهیم» سوره کهف، آیه ۳۰.
- ↑ «و دیگرانی هستند که به گناه خویش اعتراف دارند؛ کردار پسندیدهای را با کار ناپسندی دیگر آمیختهاند باشد که خداوند از آنان در گذرد که خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۰۲.
- ↑ الهیات، ج۴، ص۳۶۴؛ شرحالمقاصد، ج۵، ص۱۲۵ـ۱۳۸؛ حقالیقین، ج۲، ص۲۲۱.
- ↑ حقالیقین، ص۲۲۱ـ۲۲۲؛ المیزان، ج۲، ص۱۷۰ـ۱۷۳ و ج۱۸، ص۳۰۸.
- ↑ المیزان، ج ۲، ص۱۶۷ ـ ۱۶۸.
- ↑ حقالیقین، ص۲۲۰ـ۲۲۱.
- ↑ المیزان، ج۲، ص۱۷۱.
- ↑ شرحالاسماء، ص۲۹۳.
- ↑ «خداوند آفریننده همه چیز است» سوره زمر، آیه ۶۲.
- ↑ «اوست که هر چه آفرید نیکو آفرید و آفرینش آدمی را از گلی آغازید» سوره سجده، آیه ۷.
- ↑ المیزان، ج۱، ص۱۰۱.
- ↑ شرح الاسماء، ص۲۹۳ـ۲۹۴.
- ↑ «جز کسانی که توبه کنند و ایمان آورند و کاری شایسته کنند؛ که خداوند نیکی آنان را جانشین بدیهایشان میگرداند و خداوند آمرزنده بخشاینده است» سوره فرقان، آیه ۷۰.
- ↑ شرح الاسماء، ص۲۹۴.
- ↑ اسدی، سید مصطفی، مقاله «احباط و تكفیر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲، ص۱۹۱ ـ ۱۹۴؛ کوشا، محمد علی، مقاله «احباط و تکفیر»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص۱۵۸ ـ ۱۶۰.
- ↑ «و (این کافران) پیاپی با شما جنگ میکنند تا اگر بتوانند شما را از دینتان بازگردانند، و کردار کسانی از شما که از دین خود بازگردند و در کفر بمیرند، در این جهان و جهان واپسین، تباه است و آنان دمساز آتش و در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۱۷.
- ↑ جامع البیان، مج۱۳، ج۲۶، ص۷۵ـ۷۶.
- ↑ «و به تو و به پیشینیان تو وحی شده است که اگر شرک بورزی بیگمان کردارت از میان خواهد رفت و بیشک از زیانکاران خواهی بود» سوره زمر، آیه ۶۵.
- ↑ «و اگر شرک ورزیده بودند آنچه میکردند تباه میشد» سوره انعام، آیه ۸۸.
- ↑ احکام القرآن، ج۱، ص۱۴۷ـ۱۴۸.
- ↑ احکام القرآن، ج۱، ص۱۴۸.
- ↑ اسدی، سید مصطفی، مقاله «احباط و تكفیر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲، ص۱۹۴؛ کوشا، محمد علی، مقاله «احباط و تکفیر»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص۱۵۸ ـ ۱۶۰.
- ↑ «مشرکان را نرسد که مساجد خداوند را آباد کنند با آنکه به زیان خویش بر کفر (خود) گواهند؛ کردارهای آنان تباه است و آنان در آتش، جاودانند» سوره توبه، آیه ۱۷.
- ↑ «ای مؤمنان! از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید و کردارهایتان را تباه نگردانید» سوره محمد، آیه ۳۳.
- ↑ التفسیرالکبیر، ج۲۸، ص۷۲؛ المیزان، ج۱۸، ص۲۴۷.
- ↑ اسدی، سید مصطفی، مقاله «احباط و تكفیر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲، ص۱۹۵؛ کوشا، محمد علی، مقاله «احباط و تکفیر»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص۱۵۸ ـ ۱۶۰.
- ↑ «حکایت کردار آنان که به پروردگارشان کفر ورزیدند چون (توده) خاکستری است که در روزی بادخیز باد بر آن بوزد؛ از آنچه به چنگ آوردهاند چیزی در کف ندارند؛ این همان گمراهی ژرف است» سوره ابراهیم، آیه ۱۸.
- ↑ «به راستی آنان که کفر ورزیدند و (مردم را) از راه خداوند بازداشتند و با پیامبر پس از آنکه رهنمود برای آنان روشن شد ناسازگاری کردند به خداوند هیچ زیانی نمیرسانند و به زودی (خداوند) کردارهایشان را از میان میبرد» سوره محمد، آیه ۳۲.
- ↑ «و کافران را نگونساری باد و (خداوند) کردارهایشان را بیراه گرداند.! * این از آن روست که آنان آنچه را خداوند فرو فرستاد نپسندیدند بنابراین (خداوند) کردارهایشان را از میان برد» سوره محمد، آیه ۸-۹.
- ↑ التبیان، ج۲، ص۴۲۲.
- ↑ التفسیرالکبیر، ج۷، ص۲۲۹.
- ↑ «آنان را که به آیات خداوند کفر میورزند و پیامبران را ناحقّ میکشند و دادفرمایان از مردم را به قتل میرسانند به عذابی دردناک نوید ده! * آنانند که در این جهان و در جهان واپسین کارهاشان تباه است و آنان را هیچ یاوری نیست» سوره آلعمران، آیه ۲۱-۲۲.
- ↑ «بگو: آیا شما را از کسان زیانکارتر آگاه کنیم؟ * آنانند که آیات و لقای پروردگارشان را انکار کردند و کردارهایشان تباه گردید؛ از این رو روز رستخیز ترازویی برای آنان برپا نمیداریم» سوره کهف، آیه ۱۰۳-۱۰۵.
- ↑ «امروز چیزهای پاکیزه بر شما حلال است و غذای اهل کتاب برای شما حلال است و غذای شما برای آنان حلال است و (نیز ازدواج با) زنان پاکدامن از زنان مؤمن (مسلمان) و زنان پاکدامن از آنان که پیش از شما به آنان کتاب آسمانی دادهاند، اگر کابینشان را پرداخته و پاکدامن باشید نه پلیدکار و گزینندگان دوست پنهان، (بر شما حلال است) و هر کس گرویدن (به اسلام) را نپذیرد کردارش تباه میشود و او در جهان واپسین از زیانکاران است» سوره مائده، آیه ۵.
- ↑ المیزان، ج۵، ص۲۰۶ـ۲۰۷.
- ↑ تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۹۷.
- ↑ تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۹۷؛ نورالثقلین، ج۱، ص۵۹۵.
- ↑ اسدی، سید مصطفی، مقاله «احباط و تكفیر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲، ص۱۹۵؛ کوشا، محمد علی، مقاله «احباط و تکفیر»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص۱۵۸ ـ ۱۶۰.
- ↑ «و کردار کسانی که آیات ما و دیدار جهان واپسین را دروغ شمردند تباه شد؛ آیا جز برای آنچه میکردند کیفر میبینند؟» سوره اعراف، آیه ۱۴۷.
- ↑ «آنانند که آیات و لقای پروردگارشان را انکار کردند و کردارهایشان تباه گردید؛ از این رو روز رستخیز ترازویی برای آنان برپا نمیداریم» سوره کهف، آیه ۱۰۵.
- ↑ «و آنان که به لقای ما امیدوار نیستند میگویند: چرا بر ما فرشتگان را فرو نفرستادهاند یا پروردگارمان را نمیبینیم؟ به راستی خود را بزرگ شمردند و سرکشی بزرگی ورزیدند * و به هر کاری که کردهاند میپردازیم و آن را (چون) غباری پراکنده میگردانیم» سوره فرقان، آیه ۲۱-۲۳.
- ↑ اسدی، سید مصطفی، مقاله «احباط و تكفیر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲، ص۱۹۶؛ کوشا، محمد علی، مقاله «احباط و تکفیر»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص۱۵۸ ـ ۱۶۰.
- ↑ «بیگمان خداوند از میان شما کارشکنان (جنگ) را خوب میشناسد و (نیز) کسانی را که به برادران خویش میگویند: به ما بپیوندید و جز اندکی در جنگ شرکت نمیکنند *در حالی که به شما تنگچشمی میورزند آنگاه، چون بیم (جنگ) در رسد آنان را میبینی که در تو مینگرند چون کسانی که در بیهوشی جان میکنند، چشمهاشان (در چشمخانه) میچرخد و چون آن بیم از میان برود با زبانهایی تیز و تند به شما زخم زبان میزنند در حالی که» سوره احزاب، آیه ۱۸-۱۹.
- ↑ «خداوند به مردان و زنان منافق و کافران، آتش دوزخ را وعده کرده است که در آن جاودانند، همان آنان را بس! و خداوند آنان را لعنت کرده است و عذابی پایدار خواهند داشت * (حال و روز شما منافقان) همانند پیشینیانتان (است) که نیرومندتر و داراتر و پرفرزندتر از شما بودند؛ آنان بهره خویش بردند شما نیز بهره خویش گرفتید همچون کسانی که پیش از شما به بهره خویش رسیدند و (در یاوه گویی) فرو رفتید چنانکه آنان فرو رفتند؛ آنانند که کردارهاشان در این جهان و در جهان واپسین تباه است و آنانند که زیانکارند» سوره توبه، آیه ۶۸-۶۹.
- ↑ سوره مائده، آیه ۵۲.
- ↑ التحریر و التنویر، ج۶، ص۲۳۱.
- ↑ المیزان، ج۵، ص۳۷۴.
- ↑ اسدی، سید مصطفی، مقاله «احباط و تكفیر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲، ص۱۹۶؛ کوشا، محمد علی، مقاله «احباط و تکفیر»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص۱۵۸ ـ ۱۶۰.
- ↑ «آنان کسانی هستند که در رستخیز جز آتش (دوزخ) نخواهند داشت و آنچه در آن کردهاند نابود و آنچه انجام میدادهاند تباه است» سوره هود، آیه ۱۶.
- ↑ اسدی، سید مصطفی، مقاله «احباط و تكفیر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲، ص۱۹۷؛ کوشا، محمد علی، مقاله «احباط و تکفیر»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص۱۵۸ ـ ۱۶۰.
- ↑ «ای مؤمنان! صدایتان را از صدای پیامبر فراتر نبرید و در گفتار با او بلند سخن مگویید چنان که با یکدیگر بلند سخن میگویید؛ مبادا کردارهایتان بیآنکه خود دریابید تباه گردد» سوره حجرات، آیه ۲.
- ↑ المیزان، ج۱۸، ص۳۰۸.
- ↑ المیزان، ج۱۸، ص۳۰۹؛ منشور جاوید، ج۸، ص۲۶۰.
- ↑ روح المعانی، مج۱۴، ج۲۶، ص۲۰۶؛ المیزان، ج۱۸، ص۳۰۹.
- ↑ تفسیر مراغی، مج۹، ج۲۶، ص۱۲۱؛ تفسیر ابنکثیر، ج۴، ص۲۲۲؛ المیزان، ج۱۸، ص۳۰۹.
- ↑ المیزان، ج۱۸، ص۳۰۹.
- ↑ التبیان، ج۹، ص۳۴۱؛ مجمعالبیان، ج۹، ص۱۹۶.
- ↑ اسدی، سید مصطفی، مقاله «احباط و تكفیر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲، ص۱۹۷؛ کوشا، محمد علی، مقاله «احباط و تکفیر»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص۱۵۸ ـ ۱۶۰.
- ↑ مجمعالبیان، ج۲، ص۶۵۰.
- ↑ «ای مؤمنان! صدقههای خود را با منّت نهادن و آزردن تباه نسازید،» سوره بقره، آیه ۲۶۴.
- ↑ ﴿ٱلَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَٰلَهُمْ فِى سَبِيلِ ٱللَّهِ ثُمَّ لَا يُتْبِعُونَ مَآ أَنفَقُوا۟ مَنًّۭا وَلَآ أَذًۭى لَّهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ﴾ «آنان که داراییهای خود را در راه خداوند میبخشند و از پی آنچه بخشیدهاند منّتی نمینهند و آزاری نمیدهند، پاداش آنها نزد پروردگار آنان است و نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میگردند» سوره بقره، آیه ۲۶۲.
- ↑ اسدی، سید مصطفی، مقاله «احباط و تكفیر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲، ص۱۹۸؛ کوشا، محمد علی، مقاله «احباط و تکفیر»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص۱۵۸ ـ ۱۶۰.
- ↑ «ای مؤمنان! از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید و کردارهایتان را تباه نگردانید» سوره محمّد، آیه ۳۳.
- ↑ المیزان، ج۱۸، ص۲۴۷.
- ↑ التفسیرالکبیر، ج۲۸، ص۷۲.
- ↑ کنزالدقائق، ج۱۲، ص۲۵۰؛ مجمعالبیان، ج۹، ص۱۶۲؛ روحالبیان، ج۸، ص۵۲۲.
- ↑ مجمع البیان، ج۹، ص۱۶۲.
- ↑ کنزالدقائق، ج۱۲، ص۲۵۰.
- ↑ اسدی، سید مصطفی، مقاله «احباط و تكفیر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲، ص۱۹۸؛ کوشا، محمد علی، مقاله «احباط و تکفیر»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص۱۵۸ ـ ۱۶۰.
- ↑ «پروردگارا! ما شنیدیم فرا خوانندهای به ایمان فرا میخواند که به پروردگار خود ایمان آورید! و ایمان آوردیم؛ پروردگارا، گناهان ما را بیامرز و از بدیهای ما چشم بپوش و ما را با نیکان بمیران» سوره آلعمران، آیه ۱۹۳.
- ↑ التفسیرالکبیر، ج۹، ص۱۴۶.
- ↑ المیزان، ج۱۸، ص۲۶۳.
- ↑ «تا (سرانجام) مردان و زنان مؤمن را به بوستانهایی درآورد که از بن آنها جویبارها روان است، در آن جاودانند؛ و تا از گناهان آنان چشم پوشد- و این نزد خداوند رستگاری سترگی است-» سوره فتح، آیه ۵.
- ↑ «و بیگمان از گناهان آنان که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند، درمیگذریم و بهتر از آنچه انجام میدادند به آنها پاداش خواهیم داد» سوره عنکبوت، آیه ۷.
- ↑ مجمعالبیان، ج۳، ص۲۶۵ و ج۸، ص۴۳۰.
- ↑ المیزان، ج۴، ص۸۹ و ج۶، ص۳۷.
- ↑ الکشاف، ج۳، ص۴۴۱.
- ↑ «روزی که شما را برای روز رستخیز گرد میآورد، آن روز، روز افسوس خوردن است و هر که به خداوند ایمان آورد و کاری شایسته کند (خداوند) گناهانش را میپوشاند و او را در بوستانهایی درمیآورد که از بن آنها جویباران روان است، هماره در آنها جاودانند، این همان رستگ» سوره تغابن، آیه ۹.
- ↑ «و (خداوند) از گناهان آنان که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند و به آنچه بر محمد فرو فرستاده شده که همه راستین و از سوی پروردگارشان است ایمان آوردند، چشم پوشید و حالشان را نیکو گردانید» سوره محمد، آیه ۲.
- ↑ «ای مؤمنان! اگر از خداوند پروا کنید در شما نیروی شناخت درستی از نادرستی مینهد و از گناهانتان چشم میپوشد و شما را میآمرزد و خداوند دارای بخشش سترگ است» سوره انفال، آیه ۲۹.
- ↑ «و اگر اهل کتاب ایمان میآوردند و پرهیزگاری میورزیدند از گناهان آنان در میگذشتیم و آنان را به بوستانهای پرنعمت در میآوردیم» سوره مائده، آیه ۶۵.
- ↑ «این فرمان خداوند است که به سوی شما فرو فرستاده است و هر که از خدا پروا کند (خداوند) گناهانش را میپوشاند و برای وی پاداشی سترگ فراهم میگرداند» سوره طلاق، آیه ۵.
- ↑ «تا خداوند از بدترین کار آنان که کردهاند درگذرد و پاداش آنان را برابر با بهترین کاری که انجام میدادهاند بدهد» سوره زمر، آیه ۳۵.
- ↑ اسدی، سید مصطفی، مقاله «احباط و تكفیر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲، ص۱۹۹؛ کوشا، محمد علی، مقاله «احباط و تکفیر»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص۱۵۸ ـ ۱۶۰.
- ↑ «و به راستی خداوند از بنی اسرائیل پیمان گرفت و از ایشان دوازده سرپرست را برانگیختیم و خداوند فرمود: من با شمایم؛ اگر نماز را بر پا داشتید و زکات پرداختید و به پیامبران من ایمان آوردید و آنان را یاری کردید و به خداوند وامی نکو پرداختید من از گناهان شما چشم میپوشم و شما را به بوستانهایی در میآورم که از بن آنها جویبارها روان است، پس از آن، هر یک از شما کفر ورزد بیگمان راه میانه را گم کرده است» سوره مائده، آیه ۱۲.
- ↑ المیزان، ج۴، ص۸۸.
- ↑ اسدی، سید مصطفی، مقاله «احباط و تكفیر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲، ص۲۰۱.
- ↑ «آنگاه پروردگارشان به آنان پاسخ داد که: من پاداش انجام دهنده هیچ کاری را از شما چه مرد و چه زن -که همانند یکدیگرید- تباه نمیگردانم بنابراین بیگمان از گناه آنان که مهاجرت کردند و از دیار خود رانده شدند و در راه من آزار دیدند و کارزار کردند یا کشته شدند چشم میپوشم و آنان را به بوستانهایی در خواهم آورد که از بن آنها جویباران روان است، به پاداشی از نزد خداوند؛ و پاداش نیک (تنها) نزد خداوند است» سوره آلعمران، آیه ۱۹۵.
- ↑ سید مصطفی اسدی|اسدی، سید مصطفی، مقاله «احباط و تكفیر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲، ص۲۰۱.
- ↑ «ای مؤمنان! به سوی خداوند توبهای راستین کنید، امید است که پروردگار شما از گناهانتان چشم پوشد و شما را در بوستانهایی درآورد که از بن آنها جویبارها روان است؛ در روزی که خداوند پیامبر و مؤمنان همراه او را خوار نمیگذارد، فروغ آنان پیشاپیش و در سوی راستشان میشتابد، میگویند: پروردگارا! فروغ ما را برای ما کامل گردان و ما را بیامرز که تو بر هر کاری توانایی» سوره تحریم، آیه ۸.
- ↑ الصافی، ج۵، ص۱۹۷.
- ↑ تفسیر منسوب به امام عسکری، ص۱۴۲.
- ↑ «جز کسانی که توبه کنند و ایمان آورند و کاری شایسته کنند؛ که خداوند نیکی آنان را جانشین بدیهایشان میگرداند و خداوند آمرزنده بخشاینده است» سوره فرقان، آیه ۷۰.
- ↑ اسدی، سید مصطفی، مقاله «احباط و تكفیر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲، ص۲۰۱.
- ↑ «اگر از گناهان بزرگی که از آن بازداشته شدهاید دوری گزینید از گناهان (کوچک) تان چشم میپوشیم و شما را به جایگاهی کرامند در میآوریم» سوره نساء، آیه ۳۱.
- ↑ اسدی، سید مصطفی، مقاله «احباط و تكفیر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲، ص۲۰۲.
- ↑ «و نماز را در دو سوی روز و ساعتی از آغاز شب بپا دار؛ بیگمان نیکیها بدیها را میزدایند؛ این یادکردی برای یادآوران است» سوره هود، آیه ۱۱۴.
- ↑ کشفالاسرار، ج۱۲، ص۴۵۳ـ۴۵۴؛ مجمعالبیان، ج۵، ص۳۰۷.
- ↑ مجمعالبیان، ج۵، ص۳۰۷ـ۳۰۸.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۱۶، ص۱۱۰.
- ↑ «آیا کسانی که به گناهان دست یازیدهاند گمان دارند که آنان را همانند کسانی قرار میدهیم که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند، به گونهای که زندگانی و مرگشان همگون باشد؟! بد داوری میکنند!» سوره جاثیه، آیه ۲۱.
- ↑ مواهب الرحمن، ج۸، ص۱۴۳.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۹، ص۷۳.
- ↑ التحریر والتنویر، ج۱۲، ص۱۸۰.
- ↑ الکشاف، ج۲، ص۴۳۵.
- ↑ سوره رعد، آیه ۲۲.
- ↑ روحالمعانی، مج۸، ج۱۳، ص۲۰۳ـ۲۰۴.
- ↑ اسدی، سید مصطفی، مقاله «احباط و تكفیر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲، ص۲۰۲.
- ↑ «اگر صدقات را آشکار کنید خوب کاری است (اما) اگر پنهان دارید و به تنگدستان بدهید، برایتان بهتر است و (خداوند) از برخی گناهان شما چشم میپوشد؛ و خداوند از آنچه میکنید آگاه است» سوره بقره، آیه ۲۷۱.
- ↑ اسدی، سید مصطفی، مقاله «احباط و تكفیر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲، ص۲۰۳.
- ↑ مجمعالبیان، ج۳، ص۳۰۹؛ تفسیر قرطبی، ج۶، ص۱۳۵.
- ↑ «و بر آنان در آن (تورات) مقرّر داشتیم که: آدمی در برابر آدمی و چشم در برابر چشم و بینی در برابر بینی و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان است و (نیز) زخمها قصاص دارند و هر کس از آن در گذرد کفّاره (گناهان) اوست و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند ستمگرند» سوره مائده، آیه ۴۵.
- ↑ «خداوند شما را در سوگندهای بیهوده بازخواست نمیکند اما از سوگندهایی که آگاهانه خوردهاید باز میپرسد بنابراین کفّاره (شکستن) آن، خوراک دادن به ده مستمند است از میانگین آنچه به خانواده خود میدهید یا (تهیّه) لباس آنان و یا آزاد کردن یک بنده؛ پس هر که (هیچیک را) نیابد (کفاره آن) سه روز روزه است؛ این کفّاره سوگندهای شماست هرگاه سوگند خورید (و بشکنید)؛ حرمت سوگندهای خود را بدارید؛ خداوند این چنین آیات خود را برای شما روشن میگرداند باشد که سپاس گزارید» سوره مائده، آیه ۸۹.
- ↑ اسدی، سید مصطفی، مقاله «احباط و تكفیر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲، ص۲۰۳.
- ↑ سوره بقره، آیه ۲۱۷.
- ↑ ﴿أُو۟لَـٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ حَبِطَتْ أَعْمَـٰلُهُمْ فِى ٱلدُّنْيَا وَٱلْـَٔاخِرَةِ وَمَا لَهُم مِّن نَّـٰصِرِينَ﴾ «آنانند که در این جهان و در جهان واپسین کارهاشان تباه است و آنان را هیچ یاوری نیست» سوره آلعمران، آیه ۲۲.
- ↑ ﴿كَٱلَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ كَانُوٓا۟ أَشَدَّ مِنكُمْ قُوَّةًۭ وَأَكْثَرَ أَمْوَٰلًۭا وَأَوْلَـٰدًۭا فَٱسْتَمْتَعُوا۟ بِخَلَـٰقِهِمْ فَٱسْتَمْتَعْتُم بِخَلَـٰقِكُمْ كَمَا ٱسْتَمْتَعَ ٱلَّذِينَ مِن قَبْلِكُم بِخَلَـٰقِهِمْ وَخُضْتُمْ كَٱلَّذِى خَاضُوٓا۟ أُو۟لَـٰٓئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَـٰلُهُمْ فِى ٱلدُّنْيَا وَٱلْـَٔاخِرَةِ وَأُو۟لَـٰٓئِكَ هُمُ ٱلْخَـٰسِرُونَ﴾ «(حال و روز شما منافقان) همانند پیشینیانتان (است) که نیرومندتر و داراتر و پرفرزندتر از شما بودند؛ آنان بهره خویش بردند شما نیز بهره خویش گرفتید همچون کسانی که پیش از شما به بهره خویش رسیدند و (در یاوه گویی) فرو رفتید چنانکه آنان فرو رفتند؛ آنانند که کردارهاشان در این جهان و در جهان واپسین تباه است و آنانند که زیانکارند» سوره توبه، آیه ۶۹.
- ↑ ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ وَصَدُّوا۟ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ وَشَآقُّوا۟ ٱلرَّسُولَ مِنۢ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ ٱلْهُدَىٰ لَن يَضُرُّوا۟ ٱللَّهَ شَيْـًۭٔا وَسَيُحْبِطُ أَعْمَـٰلَهُمْ﴾ «به راستی آنان که کفر ورزیدند و (مردم را) از راه خداوند بازداشتند و با پیامبر پس از آنکه رهنمود برای آنان روشن شد ناسازگاری کردند به خداوند هیچ زیانی نمیرسانند و به زودی (خداوند) کردارهایشان را از میان میبرد» سوره محمّد، آیه ۳۲.
- ↑ مجمعالبیان، ج۲، ص۷۲۱.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۲، ص۳۹۳.
- ↑ مجمعالبیان، ج۲، ص۷۲۱.
- ↑ اسدی، سید مصطفی، مقاله «احباط و تكفیر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲، ص۲۰۳.