ختم نبوت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹: خط ۹:
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


==چیستی [[ختم نبوت]]==
==چیستی ختم نبوت==
*ختم در لغت به معانی پایان است و آنچه که پایان دهندۀ چیزی باشد را خاتم می‌‌گویند<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۲۷۷ - ۲۷۸. </ref>. در اصطلاح [[دینی]]، [[خاتمیت]] به این معناست که پس از [[اسلام]]، [[نبوت پیامبران]] تمام می‌‌شود و [[پیامبر اسلام]] پایان‌دهندۀ سلسله [[پیامبران]] آسمانی است<ref>فرهنگ شیعه، ص ۲۳۲. </ref>.  
*ختم در لغت به معانی پایان است و آنچه که پایان دهندۀ چیزی باشد را خاتم می‌‌گویند<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۲۷۷ - ۲۷۸. </ref>. در اصطلاح [[دینی]]، [[خاتمیت]] به این معناست که پس از [[اسلام]]، [[نبوت پیامبران]] تمام می‌‌شود و [[پیامبر اسلام]] پایان‌دهندۀ سلسله [[پیامبران]] آسمانی است<ref>فرهنگ شیعه، ص ۲۳۲. </ref>.  
*[[ختم نبوت]] به معنای ختم [[شریعت]] هم هست، زیرا [[نبوت]] عبارت است از [[وحی]] اصول و [[فروع دین]] بر شخص [[نبی]] و این عبارت دیگری از این مطلب است که [[شریعت اسلام]] بر [[پیامبر خاتم]] [[وحی]] شده است، بنابراین معنا ندارد [[نبوت]] ختم شده باشد اما [[شریعت]]، اعم از اصول و [[فروع دین]] ختم نشده باشد<ref>ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص ۱۰۶-۱۰۸. </ref>.  
*ختم نبوت به معنای ختم [[شریعت]] هم هست، زیرا [[نبوت]] عبارت است از [[وحی]] اصول و [[فروع دین]] بر شخص [[نبی]] و این عبارت دیگری از این مطلب است که [[شریعت اسلام]] بر [[پیامبر خاتم]] [[وحی]] شده است، بنابراین معنا ندارد [[نبوت]] ختم شده باشد اما [[شریعت]]، اعم از اصول و [[فروع دین]] ختم نشده باشد<ref>ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص ۱۰۶-۱۰۸. </ref>.  
*[[خاتم النبیین]] نیز به معنای [[خاتم رسولان]] است، زیرا [[نبوت]]، شرط مقدم بر [[رسالت]] است و با [[ختم نبوت]]، [[رسالت]] نیز ختم می‌شود<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۲۸۳ - ۲۹۲. </ref>. این مطلب به این معنی نیست که [[عمل به دستورات]] [[پیامبر]]{{صل}} که بر مبنی [[شرع اسلام]] است به پایان رسیده، بلکه منظور این است که [[شریعت]] [[پیامبر]] همانطوری که بر [[پیامبر]]{{صل}} نازل شد بدون هیچ کم و [[کاستی]] تا [[قیامت]] ادمه دارد و قابلیت اضافه شدن [[حکم]] [[جدید]] [[شرعی]] را ندارد<ref>مجمع‌البیان، ج ۴، ص۴۳۶ - ۴۳۷؛ ج ۸، ص ۵۶۷؛ المیزان، ج ۱۶، ص ۳۲۵.  </ref>.
*[[خاتم النبیین]] نیز به معنای [[خاتم رسولان]] است، زیرا [[نبوت]]، شرط مقدم بر [[رسالت]] است و با ختم نبوت، [[رسالت]] نیز ختم می‌شود<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۲۸۳ - ۲۹۲. </ref>. این مطلب به این معنی نیست که [[عمل به دستورات]] [[پیامبر]]{{صل}} که بر مبنی [[شرع اسلام]] است به پایان رسیده، بلکه منظور این است که [[شریعت]] [[پیامبر]] همانطوری که بر [[پیامبر]]{{صل}} نازل شد بدون هیچ کم و [[کاستی]] تا [[قیامت]] ادمه دارد و قابلیت اضافه شدن [[حکم]] [[جدید]] [[شرعی]] را ندارد<ref>مجمع‌البیان، ج ۴، ص۴۳۶ - ۴۳۷؛ ج ۸، ص ۵۶۷؛ المیزان، ج ۱۶، ص ۳۲۵.  </ref>.


==[[راز]] [[ختم نبوت]]، [[جهانی]] و جاودانه بودن [[اسلام]]==
==[[راز]] ختم نبوت، [[جهانی]] و جاودانه بودن [[اسلام]]==
*[[دلیل]] اینکه [[رسالت پیامبر]] بدون هیچگونه تغییر و تبدلی تا [[قیامت]] جاری است این است که این [[دین]]، [[جهانی]] و جاودانه است؛[[جهانی]] است به این [[دلیل]] که مخاطب [[قرآن]] یک مخاطب جهانی است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ}}<ref>سوره بقره، آیه ۲۱.</ref>، {{متن قرآن|يَا بَنِي آدَمَ}}<ref> سوره اعراف، آیه ۲۶.</ref>. [[جهانی بودن]] [[شریعت اسلام]]، به معنای تحت پوشش قرار دادن تمام موجودات عالم است، چنانکه آیۀ {{متن قرآن|تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا}}<ref>«بزرگوار است آن (خداوند) که فرقان را بر بنده خویش فرو فرستاد تا جهانیان را بیم‌دهنده باشد» سوره فرقان، آیه ۱.</ref> صراحت در این معنا دارد، در این [[آیه]] کلمۀ {{متن قرآن|لِلْعَالَمِينَ}} دلالت برای بر تمام عالم اعم از [[انسان‌ها]] و غیر [[انسان‌ها]] می‌‌کند<ref>ر.ک: سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید ۱، ج۱، ص۲۵۵ - ۲۶۴. </ref>. همچنین [[اسلام]] جاودانه است زیرا احکامش تا [[قیامت]] پا برجاست به نحوی که هیچگونه باطلی نمی‌تواند در آن [[رسوخ]] کرده و او را از مسیر [[حق]] و [[حقیقت]] [[منحرف]] کند، چنانکه آیۀ وَ{{متن قرآن|إِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ}}<ref>«و به راستی آن کتابی است ارجمند در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستوده‌ای است» سوره فصلت، آیه ۴۱ ت ۴۲</ref> بیانگر همین مطلب است<ref>ر.ک: سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید ۵، ج۱، ص۲۵۵ - ۲۶۴. </ref>.
*[[دلیل]] اینکه [[رسالت پیامبر]] بدون هیچگونه تغییر و تبدلی تا [[قیامت]] جاری است این است که این [[دین]]، [[جهانی]] و جاودانه است؛[[جهانی]] است به این [[دلیل]] که مخاطب [[قرآن]] یک مخاطب جهانی است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ}}<ref>سوره بقره، آیه ۲۱.</ref>، {{متن قرآن|يَا بَنِي آدَمَ}}<ref> سوره اعراف، آیه ۲۶.</ref>. [[جهانی بودن]] [[شریعت اسلام]]، به معنای تحت پوشش قرار دادن تمام موجودات عالم است، چنانکه آیۀ {{متن قرآن|تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا}}<ref>«بزرگوار است آن (خداوند) که فرقان را بر بنده خویش فرو فرستاد تا جهانیان را بیم‌دهنده باشد» سوره فرقان، آیه ۱.</ref> صراحت در این معنا دارد، در این [[آیه]] کلمۀ {{متن قرآن|لِلْعَالَمِينَ}} دلالت برای بر تمام عالم اعم از [[انسان‌ها]] و غیر [[انسان‌ها]] می‌‌کند<ref>ر.ک: سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید ۱، ج۱، ص۲۵۵ - ۲۶۴. </ref>. همچنین [[اسلام]] جاودانه است زیرا احکامش تا [[قیامت]] پا برجاست به نحوی که هیچگونه باطلی نمی‌تواند در آن [[رسوخ]] کرده و او را از مسیر [[حق]] و [[حقیقت]] [[منحرف]] کند، چنانکه آیۀ وَ{{متن قرآن|إِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ}}<ref>«و به راستی آن کتابی است ارجمند در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستوده‌ای است» سوره فصلت، آیه ۴۱ ت ۴۲</ref> بیانگر همین مطلب است<ref>ر.ک: سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید ۵، ج۱، ص۲۵۵ - ۲۶۴. </ref>.
==[[دلایل]] [[ختم نبوت]]==
==[[دلایل]] ختم نبوت==
*برای [[اثبات]] [[خاتمیت]] [[پیامبر]]{{صل}} از [[ادله عقلی]] و [[نقلی]] استفاده شده است:
*برای [[اثبات]] [[خاتمیت]] [[پیامبر]]{{صل}} از [[ادله عقلی]] و [[نقلی]] استفاده شده است:
#ادلۀ [[عقلی]]:
#ادلۀ [[عقلی]]:
##کمال و [[جامعیت اسلام]]: علمای [[اسلام]] معتقدند [[اسلام]] [[کامل‌ترین]] و [[جامع‌ترین]] [[دین]] آسمانی است به گونه‌ای که برای [[هدایت]] [[انسان‌ها]] تا [[روز قیامت]] برنامه دارد و [[انسان‌ها]] تا آن روز به [[شریعت]] تازه ای [[نیاز]] ندارند و این مطلب به معنای [[ختم نبوت]] نیز هست<ref>فرهنگ شیعه، ص ۲۳۳-۲۳۴. </ref>.
##کمال و [[جامعیت اسلام]]: علمای [[اسلام]] معتقدند [[اسلام]] [[کامل‌ترین]] و [[جامع‌ترین]] [[دین]] آسمانی است به گونه‌ای که برای [[هدایت]] [[انسان‌ها]] تا [[روز قیامت]] برنامه دارد و [[انسان‌ها]] تا آن روز به [[شریعت]] تازه ای [[نیاز]] ندارند و این مطلب به معنای ختم نبوت نیز هست<ref>فرهنگ شیعه، ص ۲۳۳-۲۳۴. </ref>.
## [[بلوغ عقلی]]:[[بشر]] در روزگار [[پیامبر اسلام]]{{صل}} به چنان مرحله‌ای از [[بلوغ عقلی]] و [[فکری]] رسیده بود که با مدد [[عقل]] و [[تعالیم اسلام]] می‌تواند پذیرای [[قانون]] جامعی همچون [[اسلام]] شود.[[رسالت]] [[پیامبر اسلام]] از نوع [[قانون]] است نه برنامه؛ طرحی است کلی، جامع همه جانبه، معتدل و [[متعادل]]<ref>فرهنگ شیعه، ص ۲۳۳-۲۳۴. </ref>.
## [[بلوغ عقلی]]:[[بشر]] در روزگار [[پیامبر اسلام]]{{صل}} به چنان مرحله‌ای از [[بلوغ عقلی]] و [[فکری]] رسیده بود که با مدد [[عقل]] و [[تعالیم اسلام]] می‌تواند پذیرای [[قانون]] جامعی همچون [[اسلام]] شود.[[رسالت]] [[پیامبر اسلام]] از نوع [[قانون]] است نه برنامه؛ طرحی است کلی، جامع همه جانبه، معتدل و [[متعادل]]<ref>فرهنگ شیعه، ص ۲۳۳-۲۳۴. </ref>.
# [[دلیل]] [[قرآنی]]:  
# [[دلیل]] [[قرآنی]]:  
##مشهورترین آیۀ [[قرآن کریم]] درباره [[خاتمیت]] [[پیامبر اسلام]] آیۀ: {{متن قرآن|مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ}}<ref>«محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین  پیامبران است» سوره احزاب، آیه ۴۰.</ref> است. عده ای در دلالت این [[آیه]] به [[ختم نبوت]] اشکال کرده‌اند که واژۀ "خاتم" به معنای [[انگشتر]] نیز آمده است، و شاید در این [[آیه]] هم منظور همین باشد که [[خاتم النبیین]]، زینت‌بخش [[پیامبران]] است و نه پایان‌بخش آن<ref>فرهنگ شیعه، ص ۲۳۳-۲۳۴. </ref>. منتها در پاسخ گفته شده است: اگرچه خاتم، به [[انگشتر]] تزیینی نیز اطلاق می‌‌‌شد؛ اما اطلاق کلمۀ "خاتم" به [[انگشتر]] به خاطر این بود که در گذشته به وسیلۀ [[انگشتر]]، پایان هر [[نامه]] ای را ختم می‌‌کردند یعنی [[انگشتر]] به منزلۀ مهر پایانی [[نامه]] بود، لذا اگر به [[انگشتر]] هم خاتم گفته می‌‌شود به این [[دلیل]] است که صفت ختم دهندگی در آن وجود دارد، بنابراین هر چه که به خاتم [[وصف]] می‌‌شود از جمله [[پیامبر اسلام]]، باید این صفت یعنی ختم دهندگی در آن وجود داشته باشد<ref>ر.ک: سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص۲۵۵ - ۲۶۴. </ref>. این [[آیه]] علاوه بر اینکه خاتم بود [[پیامبر اسلام]] را به صراحت بیان می‌‌کند، [[اثبات]] کنندۀ این مطلب است که [[خاتمیت]] جزء ضروریات و قطعیات [[اعتقادی]] [[اسلام]] است، به شکلی که انکارش نفی ضروری [[دین]] شمرده می‌شود<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸. </ref>.
##مشهورترین آیۀ [[قرآن کریم]] درباره [[خاتمیت]] [[پیامبر اسلام]] آیۀ: {{متن قرآن|مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ}}<ref>«محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین  پیامبران است» سوره احزاب، آیه ۴۰.</ref> است. عده ای در دلالت این [[آیه]] به ختم نبوت اشکال کرده‌اند که واژۀ "خاتم" به معنای [[انگشتر]] نیز آمده است، و شاید در این [[آیه]] هم منظور همین باشد که [[خاتم النبیین]]، زینت‌بخش [[پیامبران]] است و نه پایان‌بخش آن<ref>فرهنگ شیعه، ص ۲۳۳-۲۳۴. </ref>. منتها در پاسخ گفته شده است: اگرچه خاتم، به [[انگشتر]] تزیینی نیز اطلاق می‌‌‌شد؛ اما اطلاق کلمۀ "خاتم" به [[انگشتر]] به خاطر این بود که در گذشته به وسیلۀ [[انگشتر]]، پایان هر [[نامه]] ای را ختم می‌‌کردند یعنی [[انگشتر]] به منزلۀ مهر پایانی [[نامه]] بود، لذا اگر به [[انگشتر]] هم خاتم گفته می‌‌شود به این [[دلیل]] است که صفت ختم دهندگی در آن وجود دارد، بنابراین هر چه که به خاتم [[وصف]] می‌‌شود از جمله [[پیامبر اسلام]]، باید این صفت یعنی ختم دهندگی در آن وجود داشته باشد<ref>ر.ک: سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص۲۵۵ - ۲۶۴. </ref>. این [[آیه]] علاوه بر اینکه خاتم بود [[پیامبر اسلام]] را به صراحت بیان می‌‌کند، [[اثبات]] کنندۀ این مطلب است که [[خاتمیت]] جزء ضروریات و قطعیات [[اعتقادی]] [[اسلام]] است، به شکلی که انکارش نفی ضروری [[دین]] شمرده می‌شود<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸. </ref>.
##آیاتی که به صورت التزامی دلالت بر [[خاتمیت]] [[پیامبر]]{{صل}} می‌‌کنند:
##آیاتی که به صورت التزامی دلالت بر [[خاتمیت]] [[پیامبر]]{{صل}} می‌‌کنند:
###{{متن قرآن|وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}<ref>«و هر کس جز اسلام  دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمی‌شود و او در جهان واپسین از زیانکاران است» سوره آل عمران، آیه ۸۵.</ref>. لازمه این [[آیه]] [[خاتمیت]] [[پیامبر]]{{صل}} و [[شریعت]] آن است چراکه [[آیه]] کمال و [[جامعیت]] [[شریعت اسلام]] را متذکر می‌‌شود و لازمۀ پایان [[شریعت]]، [[ختم نبوت]] نیز هست<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص۲۷۹. </ref>.
###{{متن قرآن|وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}<ref>«و هر کس جز اسلام  دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمی‌شود و او در جهان واپسین از زیانکاران است» سوره آل عمران، آیه ۸۵.</ref>. لازمه این [[آیه]] [[خاتمیت]] [[پیامبر]]{{صل}} و [[شریعت]] آن است چراکه [[آیه]] کمال و [[جامعیت]] [[شریعت اسلام]] را متذکر می‌‌شود و لازمۀ پایان [[شریعت]]، ختم نبوت نیز هست<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص۲۷۹. </ref>.
###{{متن قرآن|وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ}}<ref>«بگو: چه چیزی در گواهی بزرگ‌تر است؟ بگو: خداوند که میان من و شما گواه است و به من این قرآن وحی شده است تا با آن به شما و به هر کس که (این قرآن به او) برسد، هشدار دهم» سوره انعام، آیه ۱۹.</ref> ظاهر {{متن قرآن|مَنْ بَلَغَ}} مطلق و بدون [[محدودیت]] زمانی است که به معنای عدم [[ظهور]] [[پیامبر]]{{صل}} و [[شریعت]] دیگر نیز هست<ref>ر.ک:  قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۲۴-۲۲۶. </ref>.
###{{متن قرآن|وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ}}<ref>«بگو: چه چیزی در گواهی بزرگ‌تر است؟ بگو: خداوند که میان من و شما گواه است و به من این قرآن وحی شده است تا با آن به شما و به هر کس که (این قرآن به او) برسد، هشدار دهم» سوره انعام، آیه ۱۹.</ref> ظاهر {{متن قرآن|مَنْ بَلَغَ}} مطلق و بدون [[محدودیت]] زمانی است که به معنای عدم [[ظهور]] [[پیامبر]]{{صل}} و [[شریعت]] دیگر نیز هست<ref>ر.ک:  قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۲۴-۲۲۶. </ref>.
###{{متن قرآن|وَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْلَمُونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلًا لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ}}<ref>«و کسانی که به آنان کتاب داده‌ایم می‌دانند که آن (قرآن) فرو فرستاده‌ای راستین از سوی پروردگار توست پس به هیچ روی از تردیدکنندگان مباش! و سخن پروردگارت به راستی و دادگری کامل شد؛ هیچ دگرگون کننده‌ای برای سخنان وی نیست و او شنوای داناست» سوره انعام، آیه ۱۱۴ ـ ۱۱۵</ref>، [[آیه]] صراحت در این نکته دارد که با [[نزول قرآن]] [[وحی الهی]] به اتمام رسیده و دیگر کلمات آسمانی تکرار نخواهد شد؛ لازمۀ این بیان یعنی ختم [[شریعت]] و [[ختم نبوت]] [[پیامبر اسلام]]<ref>ر.ک:  قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۲۴-۲۲۶.</ref>. چنانکه برخی از [[فلاسفه]] معتقدند [[خاتمیت]] به معنای [[انقطاع وحی]] خاص با وساطت [[فرشته]] بر [[قلب]] و [[گوش]] [[پیامبر اسلام]] است<ref>صدرالمتألهین، الشواهد الربوبیه، ص ۳۷۶ - ۳۷۹.</ref>.<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۲۸۳ ـ ۲۹۲.</ref>  
###{{متن قرآن|وَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْلَمُونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلًا لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ}}<ref>«و کسانی که به آنان کتاب داده‌ایم می‌دانند که آن (قرآن) فرو فرستاده‌ای راستین از سوی پروردگار توست پس به هیچ روی از تردیدکنندگان مباش! و سخن پروردگارت به راستی و دادگری کامل شد؛ هیچ دگرگون کننده‌ای برای سخنان وی نیست و او شنوای داناست» سوره انعام، آیه ۱۱۴ ـ ۱۱۵</ref>، [[آیه]] صراحت در این نکته دارد که با [[نزول قرآن]] [[وحی الهی]] به اتمام رسیده و دیگر کلمات آسمانی تکرار نخواهد شد؛ لازمۀ این بیان یعنی ختم [[شریعت]] و ختم نبوت [[پیامبر اسلام]]<ref>ر.ک:  قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۲۴-۲۲۶.</ref>. چنانکه برخی از [[فلاسفه]] معتقدند [[خاتمیت]] به معنای [[انقطاع وحی]] خاص با وساطت [[فرشته]] بر [[قلب]] و [[گوش]] [[پیامبر اسلام]] است<ref>صدرالمتألهین، الشواهد الربوبیه، ص ۳۷۶ - ۳۷۹.</ref>.<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۲۸۳ ـ ۲۹۲.</ref>  
# [[دلیل]] [[روایی]]:
# [[دلیل]] [[روایی]]:
##در بسیاری از [[روایات معصومین]] نسبت به [[خاتمیت اسلام]] و [[پیامبر اسلام]] تأکید شده است؛ چنانکه [[امام صادق]]{{ع}} در روایتی فرمودند «[[خداوند]] با [[پیامبر]]{{صل}} شما به [[پیامبری]] پایان ‌بخشید، پس بعد از او هرگز [[پیامبری]] نخواهد آمد. و با کتاب شما، [[نزول]] آسمانی را ختم کرد، پس تا ابد کتاب دیگری جایگزین [[قرآن]] نخواهد شد»<ref>{{متن حدیث|إِنَ‏ اللَّهَ‏ عَزَّ ذِکْرُهُ‏ خَتَمَ‏ بِنَبِیِّکُمُ‏ النَّبِیِّینَ‏ فَلَا نَبِیَّ بَعْدَهُ أَبَداً وَ خَتَمَ بِکِتَابِکُمُ الْکُتُبَ فَلَا کِتَابَ بَعْدَهُ أَبَداً}}؛ کافی، ج۲، ص۱۰. </ref>.<ref>ر.ک: سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص۲۵۵ ـ ۲۶۴. </ref>  
##در بسیاری از [[روایات معصومین]] نسبت به [[خاتمیت اسلام]] و [[پیامبر اسلام]] تأکید شده است؛ چنانکه [[امام صادق]]{{ع}} در روایتی فرمودند «[[خداوند]] با [[پیامبر]]{{صل}} شما به [[پیامبری]] پایان ‌بخشید، پس بعد از او هرگز [[پیامبری]] نخواهد آمد. و با کتاب شما، [[نزول]] آسمانی را ختم کرد، پس تا ابد کتاب دیگری جایگزین [[قرآن]] نخواهد شد»<ref>{{متن حدیث|إِنَ‏ اللَّهَ‏ عَزَّ ذِکْرُهُ‏ خَتَمَ‏ بِنَبِیِّکُمُ‏ النَّبِیِّینَ‏ فَلَا نَبِیَّ بَعْدَهُ أَبَداً وَ خَتَمَ بِکِتَابِکُمُ الْکُتُبَ فَلَا کِتَابَ بَعْدَهُ أَبَداً}}؛ کافی، ج۲، ص۱۰. </ref>.<ref>ر.ک: سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص۲۵۵ ـ ۲۶۴. </ref>  
##در روایتی [[پیامبر]]{{صل}} خطاب به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} فرمودند: «ای [[علی]] تو نسبت به من همانند [[هارون]] نسبت به [[موسی]] هستی، الا اینکه بعد از من دیگر هیچ [[پیامبری]] نخواهد آمد»<ref>{{متن حدیث|أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی}}؛ کافی، ج ۸، ص ۱۰۷. </ref>.<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱. </ref>  
##در روایتی [[پیامبر]]{{صل}} خطاب به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} فرمودند: «ای [[علی]] تو نسبت به من همانند [[هارون]] نسبت به [[موسی]] هستی، الا اینکه بعد از من دیگر هیچ [[پیامبری]] نخواهد آمد»<ref>{{متن حدیث|أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی}}؛ کافی، ج ۸، ص ۱۰۷. </ref>.<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱. </ref>  
# [[اجماع]]: [[اجماع]] علمای [[اسلام]] بر این نظر است که بعد از [[پیامبر اسلام]] [[نبوت]] و [[شریعت]] [[دینی]] خاتمه پیدا کرده است<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۵۲۹ ـ ۵۳۸. </ref>.
# [[اجماع]]: [[اجماع]] علمای [[اسلام]] بر این نظر است که بعد از [[پیامبر اسلام]] [[نبوت]] و [[شریعت]] [[دینی]] خاتمه پیدا کرده است<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۵۲۹ ـ ۵۳۸. </ref>.
همچنین باید توجه داشت ارسال [[نامه]] از سوی [[پیامبر]]{{صل}} برای سران کشورهای [[ایران]]، [[روم]]، [[حبشه]] و [[یمن]]، [[دلیل]] بر [[ختم نبوت]] است؛ زیرا اگر [[اسلام]] ناقص و برای [[قوم]] و یا [[قبیله]] ای بود، جایی برای [[دعوت]] سایر [[اقوام]] به [[اسلام]] وجود نداشت<ref>ر.ک: سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، ج۲، ص ۱۲۷. </ref>.
همچنین باید توجه داشت ارسال [[نامه]] از سوی [[پیامبر]]{{صل}} برای سران کشورهای [[ایران]]، [[روم]]، [[حبشه]] و [[یمن]]، [[دلیل]] بر ختم نبوت است؛ زیرا اگر [[اسلام]] ناقص و برای [[قوم]] و یا [[قبیله]] ای بود، جایی برای [[دعوت]] سایر [[اقوام]] به [[اسلام]] وجود نداشت<ref>ر.ک: سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، ج۲، ص ۱۲۷. </ref>.
==[[شناخت]] و ویژگی‌های [[خاتمیت]] [[پیامبر]]{{صل}}==
==[[شناخت]] و ویژگی‌های [[خاتمیت]] [[پیامبر]]{{صل}}==
*خاتم‌النبیین بودن [[پیامبر]]{{صل}} علاوه بر اینکه در معانی: [[خاتمیت نبوت]] در میان [[انبیاء]] و [[رسولان الهی]]؛[[خاتمیت]] [[قرآن]] در میان [[کتاب‌های آسمانی]] و [[خاتمیت]] [[شریعت اسلام]] در میان [[شرایع آسمانی]]، خلاصه می‌‌شود، در بردارندۀ معنای عمیق دیگری نیز هست به طوری که برخی از بزرگان، [[خاتمیت]] را مقامی اعطایی از جانب [[حضرت حق]] و بالاترین مرتبۀ وجودی [[انسان]] پس از گذراندن مراحل [[ایمان]]، [[عبادت]]، [[زهد]]، [[معرفت]]، [[ولایت]]، [[رسالت]] و [[اولوالعزم]] بودن دانسته اند<ref>نک: انسان کامل، ص ۹۳. </ref>.<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، </ref> چنانکه [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمودند: «[[نبوت]]، مثل آخرین خشت یک عمارت است که با آمدن آن، کار عمارت به پایان می‌رسد». این مطلب نشان دهندۀ [[عظمت]] [[ختم نبوت]] [[پیامبر]]{{صل}} است، چراکه منظور این است که این ختم، در بردارندۀ تمام [[احکام]] [[انسانی]] و [[اسلامی]] است<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۵۲۹ ـ ۵۳۸. </ref>.
*خاتم‌النبیین بودن [[پیامبر]]{{صل}} علاوه بر اینکه در معانی: [[خاتمیت نبوت]] در میان [[انبیاء]] و [[رسولان الهی]]؛[[خاتمیت]] [[قرآن]] در میان [[کتاب‌های آسمانی]] و [[خاتمیت]] [[شریعت اسلام]] در میان [[شرایع آسمانی]]، خلاصه می‌‌شود، در بردارندۀ معنای عمیق دیگری نیز هست به طوری که برخی از بزرگان، [[خاتمیت]] را مقامی اعطایی از جانب [[حضرت حق]] و بالاترین مرتبۀ وجودی [[انسان]] پس از گذراندن مراحل [[ایمان]]، [[عبادت]]، [[زهد]]، [[معرفت]]، [[ولایت]]، [[رسالت]] و [[اولوالعزم]] بودن دانسته اند<ref>نک: انسان کامل، ص ۹۳. </ref>.<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، </ref> چنانکه [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمودند: «[[نبوت]]، مثل آخرین خشت یک عمارت است که با آمدن آن، کار عمارت به پایان می‌رسد». این مطلب نشان دهندۀ [[عظمت]] ختم نبوت [[پیامبر]]{{صل}} است، چراکه منظور این است که این ختم، در بردارندۀ تمام [[احکام]] [[انسانی]] و [[اسلامی]] است<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۵۲۹ ـ ۵۳۸. </ref>.
*همین امر سبب شد عده ای در بیان ویژگی‌های [[خاتمیت]] قائل شدند [[برترین]] علم‌ها در [[اختیار]] خاتم است و در دایره ممکنات، [[دانش]] هیچ موجودی به [[علم]] وی نمی‌رسد، زیرا تنها اوست که به همه [[مقامات]] و مراتب و به تمام [[کمالات]] رسیده است و چون [[ختم نبوت]] و [[قرآن شریف]] از سوی [[خداوند]] است، به همین [[دلیل]] کامل‌تر و شریف‌تر از آن قابل [[تصور]] نیست<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۵۲۹ ـ ۵۳۸. </ref>.
*همین امر سبب شد عده ای در بیان ویژگی‌های [[خاتمیت]] قائل شدند [[برترین]] علم‌ها در [[اختیار]] خاتم است و در دایره ممکنات، [[دانش]] هیچ موجودی به [[علم]] وی نمی‌رسد، زیرا تنها اوست که به همه [[مقامات]] و مراتب و به تمام [[کمالات]] رسیده است و چون ختم نبوت و [[قرآن شریف]] از سوی [[خداوند]] است، به همین [[دلیل]] کامل‌تر و شریف‌تر از آن قابل [[تصور]] نیست<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۵۲۹ ـ ۵۳۸. </ref>.
ویژگی دیگری که برای [[خاتم النبیین]] لحاظ شده، وسعت این صفت است، چنانکه این وسعت را می‌‌توان در مقایسه با کلمۀ "أب" با واژۀ [[خاتم النبیین]] به وضوح [[مشاهده]] کرد؛ در این [[روایت]]: {{متن حدیث|أَنَا وَ عَلِیٌ‏ أَبَوَا هَذِهِ‏ الْأُمَّةِ‏}}<ref>کمال الدین، ج۱، ص۲۶۱. </ref>  کلمه "أب" کنایه از احاطۀ وجودی آن دو [[معصوم]] بر [[امت]] خویش است، اما صفت خاتم نه تنها بر [[امت]] خویش، بلکه بر همۀ [[انسان‌ها]] حتی بر تمام [[انبیای الهی]] نیز احاطه دارد چنانکه در روایتی فرمودند «من، نبی بودم در حالی که [[آدم]] هنوز در میان [[آب]] و گل بود»<ref>{{متن حدیث|کُنْتُ نَبِیّاً وَ آدَمُ بَیْنَ الْمَاءِ وَ الطِّینِ أَوْ بَیْنَ الرُّوحِ وَ الْجَسَد}}؛ بحارالانوار، ج ۱۸، ص ۲۷۸. </ref>.<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱.</ref>  
ویژگی دیگری که برای [[خاتم النبیین]] لحاظ شده، وسعت این صفت است، چنانکه این وسعت را می‌‌توان در مقایسه با کلمۀ "أب" با واژۀ [[خاتم النبیین]] به وضوح [[مشاهده]] کرد؛ در این [[روایت]]: {{متن حدیث|أَنَا وَ عَلِیٌ‏ أَبَوَا هَذِهِ‏ الْأُمَّةِ‏}}<ref>کمال الدین، ج۱، ص۲۶۱. </ref>  کلمه "أب" کنایه از احاطۀ وجودی آن دو [[معصوم]] بر [[امت]] خویش است، اما صفت خاتم نه تنها بر [[امت]] خویش، بلکه بر همۀ [[انسان‌ها]] حتی بر تمام [[انبیای الهی]] نیز احاطه دارد چنانکه در روایتی فرمودند «من، نبی بودم در حالی که [[آدم]] هنوز در میان [[آب]] و گل بود»<ref>{{متن حدیث|کُنْتُ نَبِیّاً وَ آدَمُ بَیْنَ الْمَاءِ وَ الطِّینِ أَوْ بَیْنَ الرُّوحِ وَ الْجَسَد}}؛ بحارالانوار، ج ۱۸، ص ۲۷۸. </ref>.<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱.</ref>  
==تجربۀ [[دینی]] در [[تعارض]] با [[خاتمیت]]==
==تجربۀ [[دینی]] در [[تعارض]] با [[خاتمیت]]==
*برخی از روشنفکرانِ [[دینی]] معاصر، [[وحی]] را نوعی تجربۀ [[دینی]] می‌‌دانند و برای [[رشد]] اندیشۀ [[بشر]] معتقدند [[ختم نبوت]] به معنای [[بی‌نیازی]] [[انسان‌ها]] از [[فرستادن رسولان]] [[الهی]] است، زیرا [[بشر]] در [[کودکی]] ‌اش تحت [[فرمان]] غریزه‌اش بود و بر همین اساس، [[وحی]] که خود نوعی [[غریزه]] محسوب می‌‌شد، نازل شد و [[انسان‌ها]] را به سمت [[سعادت]] [[هدایت]] می‌‌کرد، ولی کم کم بعد از [[رشد]] [[عقلی]] [[انسان‌ها]]، تشخیص راه درست و غلط توسط [[عقل]] انجام می‌‌گرفت و بر همین اساس [[وحی]] و [[نبوت]] کارایی خود را از دست داده و باید به پایان می‌‌رسید. به عبارتی این عده معتقدند [[پیامبر اسلام]] میان [[جهان]] کهنه و نو [[ایستاده]] و [[اسلام]] که ظهورش ولادت [[عقل]] برهانی است، [[بشر]] را از دورۀ [[کودکی]] (یعنی [[سلطه]] [[غرایز]]) به مرحله [[بلوغ]] و بزرگسالی (یعنی تحت [[فرمان]] [[عقل]]) رسانده است؛ این عده بر اساس این نظریۀ نتیجه گرفتند [[تعیین زمان]] ختم [[رهبری]] [[پیامبر]]{{صل}} به معنای فارغ التحصیل شدن [[انسان]] از [[مکتب]] [[وحی]] است و [[بشر]] بر اساس [[اجتهاد]] در تعلیمات [[وحیانی]] می‌تواند به سمت کمال حرکت کند<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۵۲۹ ـ ۵۳۸؛ الهی راد، صفدر، انسان‌شناسی، ص۱۷۰.</ref>.  
*برخی از روشنفکرانِ [[دینی]] معاصر، [[وحی]] را نوعی تجربۀ [[دینی]] می‌‌دانند و برای [[رشد]] اندیشۀ [[بشر]] معتقدند ختم نبوت به معنای [[بی‌نیازی]] [[انسان‌ها]] از [[فرستادن رسولان]] [[الهی]] است، زیرا [[بشر]] در [[کودکی]] ‌اش تحت [[فرمان]] غریزه‌اش بود و بر همین اساس، [[وحی]] که خود نوعی [[غریزه]] محسوب می‌‌شد، نازل شد و [[انسان‌ها]] را به سمت [[سعادت]] [[هدایت]] می‌‌کرد، ولی کم کم بعد از [[رشد]] [[عقلی]] [[انسان‌ها]]، تشخیص راه درست و غلط توسط [[عقل]] انجام می‌‌گرفت و بر همین اساس [[وحی]] و [[نبوت]] کارایی خود را از دست داده و باید به پایان می‌‌رسید. به عبارتی این عده معتقدند [[پیامبر اسلام]] میان [[جهان]] کهنه و نو [[ایستاده]] و [[اسلام]] که ظهورش ولادت [[عقل]] برهانی است، [[بشر]] را از دورۀ [[کودکی]] (یعنی [[سلطه]] [[غرایز]]) به مرحله [[بلوغ]] و بزرگسالی (یعنی تحت [[فرمان]] [[عقل]]) رسانده است؛ این عده بر اساس این نظریۀ نتیجه گرفتند [[تعیین زمان]] ختم [[رهبری]] [[پیامبر]]{{صل}} به معنای فارغ التحصیل شدن [[انسان]] از [[مکتب]] [[وحی]] است و [[بشر]] بر اساس [[اجتهاد]] در تعلیمات [[وحیانی]] می‌تواند به سمت کمال حرکت کند<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۵۲۹ ـ ۵۳۸؛ الهی راد، صفدر، انسان‌شناسی، ص۱۷۰.</ref>.  
*چنین برداشتی نه تنها [[ختم نبوت]] [[پیامبر]]{{صل}} را زیر سوال می‌‌برد بلکه سبب شد [[امامت]] بعد از [[نبوت]] که مکمل [[نبوت]] نیز هست، دچار خدشه شود؛ زیرا بنابر توجیه [[خاتمیت]] از طریق [[بلوغ عقلی]]، اینچنین به نظر می‌‌آید که به [[امامت]] و [[وجود امام معصوم]] بعد از [[پیامبر]]{{صل}} هم نیازی نباشد؛ زیرا [[عقل]] [[مسلمانان]] و حداقل [[عقل]] [[نخبگان]] آنان می‌تواند جایگزین مناسبی برای اصل [[امامت]] باشد. به عبارتی می‌‌توان این [[شبهه]] را اینگونه مطرح کرد: وقتی [[مردم]] به حدی از [[رشد]] و [[بلوغ]] [[فکری]] و [[عقلی]] رسیده‌اند که می‌توانند برنامه [[هدایت]] و [[سعادت]] خود را یکجا تحویل بگیرند و در پرتو [[اجتهاد]]، کلیات [[وحی]] را [[تفسیر]] و توجیه کنند، دیگر چه نیازی به [[مرجع]] [[تفسیر دین]] ([[امامت]]) بعد از [[نبوت]] دارند<ref>ر.ک: حجت‌الله نیکویی، تئوری امامت در ترازوی نقد، ص ۱۳. </ref>.  
*چنین برداشتی نه تنها ختم نبوت [[پیامبر]]{{صل}} را زیر سوال می‌‌برد بلکه سبب شد [[امامت]] بعد از [[نبوت]] که مکمل [[نبوت]] نیز هست، دچار خدشه شود؛ زیرا بنابر توجیه [[خاتمیت]] از طریق [[بلوغ عقلی]]، اینچنین به نظر می‌‌آید که به [[امامت]] و [[وجود امام معصوم]] بعد از [[پیامبر]]{{صل}} هم نیازی نباشد؛ زیرا [[عقل]] [[مسلمانان]] و حداقل [[عقل]] [[نخبگان]] آنان می‌تواند جایگزین مناسبی برای اصل [[امامت]] باشد. به عبارتی می‌‌توان این [[شبهه]] را اینگونه مطرح کرد: وقتی [[مردم]] به حدی از [[رشد]] و [[بلوغ]] [[فکری]] و [[عقلی]] رسیده‌اند که می‌توانند برنامه [[هدایت]] و [[سعادت]] خود را یکجا تحویل بگیرند و در پرتو [[اجتهاد]]، کلیات [[وحی]] را [[تفسیر]] و توجیه کنند، دیگر چه نیازی به [[مرجع]] [[تفسیر دین]] ([[امامت]]) بعد از [[نبوت]] دارند<ref>ر.ک: حجت‌الله نیکویی، تئوری امامت در ترازوی نقد، ص ۱۳. </ref>.  
*منتها باید دانست این نظریه با اشکلات متعددی مواجه است از جمله:  
*منتها باید دانست این نظریه با اشکلات متعددی مواجه است از جمله:  
# [[وحی]]، هدایتی فراتر از [[حس]] و [[عقل]] است و نمی‌توان آن را از سنخ [[غریزه]] دانست؛ این سخن به منزلۀ، بی‌نیازیِ مطلقِ [[انسان]] از [[دین]] است<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۵۲۹ ـ ۵۳۸.  </ref>؛  
# [[وحی]]، هدایتی فراتر از [[حس]] و [[عقل]] است و نمی‌توان آن را از سنخ [[غریزه]] دانست؛ این سخن به منزلۀ، بی‌نیازیِ مطلقِ [[انسان]] از [[دین]] است<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۵۲۹ ـ ۵۳۸.  </ref>؛  
#مقصود از [[بلوغ عقلی]] [[مسلمین]]، بعد از [[ختم نبوت]] به معنی تخصص در [[دین‌شناسی]] آنان نیست بلکه مقصود استعداد آنان در نگهداری [[کتاب آسمانی]] از آفت [[تحریف]] و [[حفظ]] و انتقال صحیح آن به نسل‌های بعدی است<ref>ر.ک: قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص۱۴۳ ـ ۱۴۶.  </ref>. به عبارتی می‌‌توان گفت [[بلوغ عقلی]] [[بشر]] یکی از ارکان [[ختم نبوت]] است به این معنی که [[انسان]] می‌‌تواند [[حافظ]] و نگهبان [[مواریث]] [[علمی]] و [[دینی]] خود و مشغول نشر و [[تبلیغ]] و [[تعلیم]] و [[تفسیر]] آن باشد. دقیقا به [[دلیل]] همین مطلب است که با پایان یافتن [[نبوت]] [[تشریعی]]، [[نبوت]] [[تبلیغی]] نیز به پایان رسید، زیرا [[بشر]] زمانی محتاج به [[وحی]] [[تبلیغی]] است که درجۀ [[عقل]] و [[علم]] و [[تمدن]] او در حدی که عهده‌دار امر [[دینداری]] از قبیل: [[دعوت]] و [[تعلیم]] و [[تبلیغ]] و [[تفسیر]] و [[اجتهاد]] نباشد؛ اما [[بعد از ظهور]] [[علم]] و [[عقل]] وقتی [[انسان]] می‌‌تواند به تمام این موارد دسترسی پیدا کند، [[نبوت]] [[تبلیغی]] اثرش را از دست می‌‌دهد و وجود آن لزومی ندارد<ref>ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۱۲. </ref>.
#مقصود از [[بلوغ عقلی]] [[مسلمین]]، بعد از ختم نبوت به معنی تخصص در [[دین‌شناسی]] آنان نیست بلکه مقصود استعداد آنان در نگهداری [[کتاب آسمانی]] از آفت [[تحریف]] و [[حفظ]] و انتقال صحیح آن به نسل‌های بعدی است<ref>ر.ک: قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص۱۴۳ ـ ۱۴۶.  </ref>. به عبارتی می‌‌توان گفت [[بلوغ عقلی]] [[بشر]] یکی از ارکان ختم نبوت است به این معنی که [[انسان]] می‌‌تواند [[حافظ]] و نگهبان [[مواریث]] [[علمی]] و [[دینی]] خود و مشغول نشر و [[تبلیغ]] و [[تعلیم]] و [[تفسیر]] آن باشد. دقیقا به [[دلیل]] همین مطلب است که با پایان یافتن [[نبوت]] [[تشریعی]]، [[نبوت]] [[تبلیغی]] نیز به پایان رسید، زیرا [[بشر]] زمانی محتاج به [[وحی]] [[تبلیغی]] است که درجۀ [[عقل]] و [[علم]] و [[تمدن]] او در حدی که عهده‌دار امر [[دینداری]] از قبیل: [[دعوت]] و [[تعلیم]] و [[تبلیغ]] و [[تفسیر]] و [[اجتهاد]] نباشد؛ اما [[بعد از ظهور]] [[علم]] و [[عقل]] وقتی [[انسان]] می‌‌تواند به تمام این موارد دسترسی پیدا کند، [[نبوت]] [[تبلیغی]] اثرش را از دست می‌‌دهد و وجود آن لزومی ندارد<ref>ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۱۲. </ref>.
==[[امامت]] بعد از [[نبوت]] یعنی حضور [[معصوم]] در تمام زمان ها==
==[[امامت]] بعد از [[نبوت]] یعنی حضور [[معصوم]] در تمام زمان ها==
*ملتزم شدن به [[امام]] [[معصوم]] به عنوان نقش تکمیلی [[نبوت]]، عده ای را ملتزم به این اشکال کرد که باید در هر زمانی [[امام]] [[معصوم]] حضور داشته باشد تا [[دین اسلام]] به سبب خلاء [[نبی]] و [[نبوت]] دچارآسیب [[دینی]] نشود، چرا که [[اجتهاد]] [[علما]] در [[عصر غیبت]] به منزلۀ [[حکم]] قطعی و صحیح نیست بلکه [[اجتهاد]] فقط در بردارندۀ [[حکم]] ظنی است، با این حساب حضور [[معصوم]] در تمام زمان‌ها [[واجب]] است در حالی که در عصر حاضر [[امام]] [[معصوم]] حضور ندارد<ref>خاتمیت، ص ۵۳.  </ref>.
*ملتزم شدن به [[امام]] [[معصوم]] به عنوان نقش تکمیلی [[نبوت]]، عده ای را ملتزم به این اشکال کرد که باید در هر زمانی [[امام]] [[معصوم]] حضور داشته باشد تا [[دین اسلام]] به سبب خلاء [[نبی]] و [[نبوت]] دچارآسیب [[دینی]] نشود، چرا که [[اجتهاد]] [[علما]] در [[عصر غیبت]] به منزلۀ [[حکم]] قطعی و صحیح نیست بلکه [[اجتهاد]] فقط در بردارندۀ [[حکم]] ظنی است، با این حساب حضور [[معصوم]] در تمام زمان‌ها [[واجب]] است در حالی که در عصر حاضر [[امام]] [[معصوم]] حضور ندارد<ref>خاتمیت، ص ۵۳.  </ref>.
*در جواب این عده باید گفت: در [[عصر غیبت]] احتمال [[خطا]] در اصول و مبانی [[دین]] وجود ندارد به [[دلیل]] اینکه علمای [[اسلام]] در [[اصول دین]]، اجتهادی نمی‌کند؛ بلکه [[اجتهاد]] آنها تنها مربوط به [[فروع دین]] است و پیدایش [[حکم]] [[اشتباه]] در [[فروع دین]] به وسیلۀ [[اجتهاد]] [[علما]] به واسطۀ معذوریت در حکمشان، اشکالی را متوجه [[دین]] نمی‌کند<ref>خاتمیت، ص ۵۳. </ref>.
*در جواب این عده باید گفت: در [[عصر غیبت]] احتمال [[خطا]] در اصول و مبانی [[دین]] وجود ندارد به [[دلیل]] اینکه علمای [[اسلام]] در [[اصول دین]]، اجتهادی نمی‌کند؛ بلکه [[اجتهاد]] آنها تنها مربوط به [[فروع دین]] است و پیدایش [[حکم]] [[اشتباه]] در [[فروع دین]] به وسیلۀ [[اجتهاد]] [[علما]] به واسطۀ معذوریت در حکمشان، اشکالی را متوجه [[دین]] نمی‌کند<ref>خاتمیت، ص ۵۳. </ref>.
*می توان مدعی شد سبب به وجود آمدند چنین اشکالاتی، توهم [[تقابل]] میان [[عقل و دین]] است، در حالی که عقولِ برانگیخته شده از راه [[نبوت]] ختمی، گنجینه‌های خود را در این [[باور]] یعنی [[ختم نبوت]] می‌‌بینند. به عبارتی [[ختم نبوت]] همان طور که تمام اصول و [[قوانین]] [[اعتقادی]]، عملی، [[اخلاقی]]، [[فقهی]] و [[حقوقی]] را به صورت جامع در [[متون دینی]] پذیرفته است، به همین [[دلیل]] هم تمام این اصول را از طریق [[عقل]] صحیح و بدون اشکال می‌‌داند و آن را می‌‌پذیرد. بنابراین [[دینی]] که [[عقل]] را کنار [[نقل]] قرار می‌‌دهد برای همیشه می‌‌تواند رکن اصلی [[هدایت]] [[انسان‌ها]] باشد<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۵۲۹ ـ ۵۳۸.    </ref>.   
*می توان مدعی شد سبب به وجود آمدند چنین اشکالاتی، توهم [[تقابل]] میان [[عقل و دین]] است، در حالی که عقولِ برانگیخته شده از راه [[نبوت]] ختمی، گنجینه‌های خود را در این [[باور]] یعنی ختم نبوت می‌‌بینند. به عبارتی ختم نبوت همان طور که تمام اصول و [[قوانین]] [[اعتقادی]]، عملی، [[اخلاقی]]، [[فقهی]] و [[حقوقی]] را به صورت جامع در [[متون دینی]] پذیرفته است، به همین [[دلیل]] هم تمام این اصول را از طریق [[عقل]] صحیح و بدون اشکال می‌‌داند و آن را می‌‌پذیرد. بنابراین [[دینی]] که [[عقل]] را کنار [[نقل]] قرار می‌‌دهد برای همیشه می‌‌تواند رکن اصلی [[هدایت]] [[انسان‌ها]] باشد<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۵۲۹ ـ ۵۳۸.    </ref>.   
==[[شریعت]] [[جدید]]==
==[[شریعت]] [[جدید]]==
*با وجود دگرگونی‌های چشمگیری که در [[دنیا]] اتفاق افتاده، [[ختم نبوت]] به معنی ختم [[شریعت]] نمی‌تواند صحیح باشد چراکه این تفاوت‌ها و دگرگونی‌ها در [[جهان]]، [[شریعت]] جدیدی را می‌‌طلبد.
*با وجود دگرگونی‌های چشمگیری که در [[دنیا]] اتفاق افتاده، ختم نبوت به معنی ختم [[شریعت]] نمی‌تواند صحیح باشد چراکه این تفاوت‌ها و دگرگونی‌ها در [[جهان]]، [[شریعت]] جدیدی را می‌‌طلبد.
*در پاسخ گفته شده است: اینکه چه نوع تحولاتی اقتضای تغییر [[قوانین]] بنیادی یعنی حاصل شدن [[شریعت]] [[جدید]] را دارد، در حد توان انسان‌های عادی نیست<ref>ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۱۲-۱۱۳.  </ref>. اما بر اساس معیارهای ظاهری [[راز]] [[خاتمیت نبوت]] و [[شریعت اسلامی]] را می‌‌توان در این چند بند خلاصه کرد.  
*در پاسخ گفته شده است: اینکه چه نوع تحولاتی اقتضای تغییر [[قوانین]] بنیادی یعنی حاصل شدن [[شریعت]] [[جدید]] را دارد، در حد توان انسان‌های عادی نیست<ref>ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۱۲-۱۱۳.  </ref>. اما بر اساس معیارهای ظاهری [[راز]] [[خاتمیت نبوت]] و [[شریعت اسلامی]] را می‌‌توان در این چند بند خلاصه کرد.  
# [[مصونیت]] [[اسلام]] از چالش [[تحریف]] با تضمین [[خداوند]]: {{متن قرآن|إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ}}<ref>«بی‌گمان ما خود قرآن را فرو فرستاده‌ایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود» سوره حجر، آیه ۹.</ref>
# [[مصونیت]] [[اسلام]] از چالش [[تحریف]] با تضمین [[خداوند]]: {{متن قرآن|إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ}}<ref>«بی‌گمان ما خود قرآن را فرو فرستاده‌ایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود» سوره حجر، آیه ۹.</ref>
خط ۵۳: خط ۵۳:
# [[قدرت]] علمای [[امت]] در استخراج و [[تبلیغ]] [[حکم الهی]] با [[شناخت]] اصول کلی [[اسلام]] و [[درک]] شرایط زمان و مکان؛ چنانکه در [[شریعت اسلام]] برای وضع مقررات، اصول و قواعدی [[پیش‌بینی]] شده است که جزئیات آن در مباحث [[فقهی]]، بحث اختیارات [[حکومت]] و [[حاکم اسلامی]] وجود دارد.  
# [[قدرت]] علمای [[امت]] در استخراج و [[تبلیغ]] [[حکم الهی]] با [[شناخت]] اصول کلی [[اسلام]] و [[درک]] شرایط زمان و مکان؛ چنانکه در [[شریعت اسلام]] برای وضع مقررات، اصول و قواعدی [[پیش‌بینی]] شده است که جزئیات آن در مباحث [[فقهی]]، بحث اختیارات [[حکومت]] و [[حاکم اسلامی]] وجود دارد.  
*با توجه به این اقسام در می‌‌یابیم با از میان رفتن [[علل]] [[تجدید]] [[نبوت]] و [[شریعت]]، [[مردمان]] [[جهان]] به تکرار [[شریعت]] [[جدید]] نیازی ندارند<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۵۲۹ ـ ۵۳۸. </ref>.
*با توجه به این اقسام در می‌‌یابیم با از میان رفتن [[علل]] [[تجدید]] [[نبوت]] و [[شریعت]]، [[مردمان]] [[جهان]] به تکرار [[شریعت]] [[جدید]] نیازی ندارند<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۵۲۹ ـ ۵۳۸. </ref>.
==فلسفۀ [[ختم نبوت]]==
==فلسفۀ ختم نبوت==
*با توجه به سلسله طولانی [[پیامبران]] که تکثر ایشان[[امر]] لازم و ضروری بوده است سؤال پیش می‌‌آید که چرا پایان این سلسله توسط [[پیامبر اسلام]] (صلی [[الله]] علیه  واله) و [[شریعت اسلام]] حاصل شد؟ در پاسخ باید دانست [[شریعت اسلام]] از [[ادیان پیشین]] جامع‌تر و کاملتر بود و این ادعا را می‌‌توان با بیان برخی از مصادیق [[اسلامی]] [[ثابت]] کرد:  
*با توجه به سلسله طولانی [[پیامبران]] که تکثر ایشان[[امر]] لازم و ضروری بوده است سؤال پیش می‌‌آید که چرا پایان این سلسله توسط [[پیامبر اسلام]] (صلی [[الله]] علیه  واله) و [[شریعت اسلام]] حاصل شد؟ در پاسخ باید دانست [[شریعت اسلام]] از [[ادیان پیشین]] جامع‌تر و کاملتر بود و این ادعا را می‌‌توان با بیان برخی از مصادیق [[اسلامی]] [[ثابت]] کرد:  
# [[توحید]]: [[توحیدی]] که [[قرآن کریم]] [[تفسیر]] کرده است در عین [[سادگی]] همۀ مراتب [[توحیدی]] در آن لحاظ شده است.
# [[توحید]]: [[توحیدی]] که [[قرآن کریم]] [[تفسیر]] کرده است در عین [[سادگی]] همۀ مراتب [[توحیدی]] در آن لحاظ شده است.
خط ۶۷: خط ۶۷:
# [[شریعت اسلام]] مطابق با [[عقل]]: [[شریعت اسلامی]] چون مطابق کامل با [[فطرت انسانی]] است با [[عقل]] و نیازهای [[انسانی]] بدون هیچگونه تضادی وفاق کامل دارد. این [[عقل]] و [[تفکر]] شامل هر نوع نگرش و [[معرفتی]] که کامل‌کنندۀ نیازهایی [[انسانی]] در عرصۀ [[دنیوی]] و [[اخروی]] است می‌‌شود<ref>ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص۱۱۶ ـ ۱۲۱.      </ref>.
# [[شریعت اسلام]] مطابق با [[عقل]]: [[شریعت اسلامی]] چون مطابق کامل با [[فطرت انسانی]] است با [[عقل]] و نیازهای [[انسانی]] بدون هیچگونه تضادی وفاق کامل دارد. این [[عقل]] و [[تفکر]] شامل هر نوع نگرش و [[معرفتی]] که کامل‌کنندۀ نیازهایی [[انسانی]] در عرصۀ [[دنیوی]] و [[اخروی]] است می‌‌شود<ref>ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص۱۱۶ ـ ۱۲۱.      </ref>.
==نتیجه گیری==
==نتیجه گیری==
*[[دانشمندان اسلامی]]، [[شریعت اسلام]] را آخرین [[شریعت الهی]] و به ‌عنوان مبنایی برای [[عقیده]] و [[اعمال انسان‌ها]] می‌‌داند به طوری که [[انکار]] [[ختم نبوت]] به معنای نفی ضروری [[دین]] شمرده می‌‌شود<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۵۲۹ ـ ۵۳۸.</ref> و معنای [[ختم نبوت]] این نیست که با وجود او [[عقل]] کنار گذاشته شود، بلکه در بردارندۀ زوایایی فراتر از [[عقل]] و [[دانش]] بشری است. بر این اساس، [[خاتمیت]]، [[بی‌نیازی]] [[بشر]] از هدایت‌های [[وحیانی]] نیست، بلکه با توجه به [[حدیث]]: {{متن حدیث|حَلَالُ‏ مُحَمَّدٍ حَلَالٌ‏ أَبَداً إِلَی‏ یَوْمِ‏ الْقِیَامَةِ وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ أَبَداً إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ}} در می‌‌یابیم [[هدایت]] تنها از طریق [[احکام]] [[وحیانی]] [[الهی]] [[پیامبر خاتم]] است.
*[[دانشمندان اسلامی]]، [[شریعت اسلام]] را آخرین [[شریعت الهی]] و به ‌عنوان مبنایی برای [[عقیده]] و [[اعمال انسان‌ها]] می‌‌داند به طوری که [[انکار]] ختم نبوت به معنای نفی ضروری [[دین]] شمرده می‌‌شود<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۵۲۹ ـ ۵۳۸.</ref> و معنای ختم نبوت این نیست که با وجود او [[عقل]] کنار گذاشته شود، بلکه در بردارندۀ زوایایی فراتر از [[عقل]] و [[دانش]] بشری است. بر این اساس، [[خاتمیت]]، [[بی‌نیازی]] [[بشر]] از هدایت‌های [[وحیانی]] نیست، بلکه با توجه به [[حدیث]]: {{متن حدیث|حَلَالُ‏ مُحَمَّدٍ حَلَالٌ‏ أَبَداً إِلَی‏ یَوْمِ‏ الْقِیَامَةِ وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ أَبَداً إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ}} در می‌‌یابیم [[هدایت]] تنها از طریق [[احکام]] [[وحیانی]] [[الهی]] [[پیامبر خاتم]] است.


== پرسش‌های وابسته ==
== پرسش‌های وابسته ==
خط ۱۳۷: خط ۱۳۷:
* [[قدم نبوت]]
* [[قدم نبوت]]
* [[کمال نبوت]]
* [[کمال نبوت]]
* [[ختم نبوت]]
* ختم نبوت
* [[مدعی نبوت]]
* [[مدعی نبوت]]
* [[فعل پیامبر]]
* [[فعل پیامبر]]

نسخهٔ ‏۵ مهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۷:۲۴

اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل ختم نبوت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

چیستی ختم نبوت

راز ختم نبوت، جهانی و جاودانه بودن اسلام

  • دلیل اینکه رسالت پیامبر بدون هیچگونه تغییر و تبدلی تا قیامت جاری است این است که این دین، جهانی و جاودانه است؛جهانی است به این دلیل که مخاطب قرآن یک مخاطب جهانی است: ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ[۶]، ﴿يَا بَنِي آدَمَ[۷]. جهانی بودن شریعت اسلام، به معنای تحت پوشش قرار دادن تمام موجودات عالم است، چنانکه آیۀ ﴿تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا[۸] صراحت در این معنا دارد، در این آیه کلمۀ ﴿لِلْعَالَمِينَ دلالت برای بر تمام عالم اعم از انسان‌ها و غیر انسان‌ها می‌‌کند[۹]. همچنین اسلام جاودانه است زیرا احکامش تا قیامت پا برجاست به نحوی که هیچگونه باطلی نمی‌تواند در آن رسوخ کرده و او را از مسیر حق و حقیقت منحرف کند، چنانکه آیۀ وَ﴿إِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ[۱۰] بیانگر همین مطلب است[۱۱].

دلایل ختم نبوت

  1. ادلۀ عقلی:
    1. کمال و جامعیت اسلام: علمای اسلام معتقدند اسلام کامل‌ترین و جامع‌ترین دین آسمانی است به گونه‌ای که برای هدایت انسان‌ها تا روز قیامت برنامه دارد و انسان‌ها تا آن روز به شریعت تازه ای نیاز ندارند و این مطلب به معنای ختم نبوت نیز هست[۱۲].
    2. بلوغ عقلی:بشر در روزگار پیامبر اسلام(ص) به چنان مرحله‌ای از بلوغ عقلی و فکری رسیده بود که با مدد عقل و تعالیم اسلام می‌تواند پذیرای قانون جامعی همچون اسلام شود.رسالت پیامبر اسلام از نوع قانون است نه برنامه؛ طرحی است کلی، جامع همه جانبه، معتدل و متعادل[۱۳].
  2. دلیل قرآنی:
    1. مشهورترین آیۀ قرآن کریم درباره خاتمیت پیامبر اسلام آیۀ: ﴿مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ[۱۴] است. عده ای در دلالت این آیه به ختم نبوت اشکال کرده‌اند که واژۀ "خاتم" به معنای انگشتر نیز آمده است، و شاید در این آیه هم منظور همین باشد که خاتم النبیین، زینت‌بخش پیامبران است و نه پایان‌بخش آن[۱۵]. منتها در پاسخ گفته شده است: اگرچه خاتم، به انگشتر تزیینی نیز اطلاق می‌‌‌شد؛ اما اطلاق کلمۀ "خاتم" به انگشتر به خاطر این بود که در گذشته به وسیلۀ انگشتر، پایان هر نامه ای را ختم می‌‌کردند یعنی انگشتر به منزلۀ مهر پایانی نامه بود، لذا اگر به انگشتر هم خاتم گفته می‌‌شود به این دلیل است که صفت ختم دهندگی در آن وجود دارد، بنابراین هر چه که به خاتم وصف می‌‌شود از جمله پیامبر اسلام، باید این صفت یعنی ختم دهندگی در آن وجود داشته باشد[۱۶]. این آیه علاوه بر اینکه خاتم بود پیامبر اسلام را به صراحت بیان می‌‌کند، اثبات کنندۀ این مطلب است که خاتمیت جزء ضروریات و قطعیات اعتقادی اسلام است، به شکلی که انکارش نفی ضروری دین شمرده می‌شود[۱۷].
    2. آیاتی که به صورت التزامی دلالت بر خاتمیت پیامبر(ص) می‌‌کنند:
      1. ﴿وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ[۱۸]. لازمه این آیه خاتمیت پیامبر(ص) و شریعت آن است چراکه آیه کمال و جامعیت شریعت اسلام را متذکر می‌‌شود و لازمۀ پایان شریعت، ختم نبوت نیز هست[۱۹].
      2. ﴿وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ[۲۰] ظاهر ﴿مَنْ بَلَغَ مطلق و بدون محدودیت زمانی است که به معنای عدم ظهور پیامبر(ص) و شریعت دیگر نیز هست[۲۱].
      3. ﴿وَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْلَمُونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلًا لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ[۲۲]، آیه صراحت در این نکته دارد که با نزول قرآن وحی الهی به اتمام رسیده و دیگر کلمات آسمانی تکرار نخواهد شد؛ لازمۀ این بیان یعنی ختم شریعت و ختم نبوت پیامبر اسلام[۲۳]. چنانکه برخی از فلاسفه معتقدند خاتمیت به معنای انقطاع وحی خاص با وساطت فرشته بر قلب و گوش پیامبر اسلام است[۲۴].[۲۵]
  3. دلیل روایی:
    1. در بسیاری از روایات معصومین نسبت به خاتمیت اسلام و پیامبر اسلام تأکید شده است؛ چنانکه امام صادق(ع) در روایتی فرمودند «خداوند با پیامبر(ص) شما به پیامبری پایان ‌بخشید، پس بعد از او هرگز پیامبری نخواهد آمد. و با کتاب شما، نزول آسمانی را ختم کرد، پس تا ابد کتاب دیگری جایگزین قرآن نخواهد شد»[۲۶].[۲۷]
    2. در روایتی پیامبر(ص) خطاب به امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: «ای علی تو نسبت به من همانند هارون نسبت به موسی هستی، الا اینکه بعد از من دیگر هیچ پیامبری نخواهد آمد»[۲۸].[۲۹]
  4. اجماع: اجماع علمای اسلام بر این نظر است که بعد از پیامبر اسلام نبوت و شریعت دینی خاتمه پیدا کرده است[۳۰].

همچنین باید توجه داشت ارسال نامه از سوی پیامبر(ص) برای سران کشورهای ایران، روم، حبشه و یمن، دلیل بر ختم نبوت است؛ زیرا اگر اسلام ناقص و برای قوم و یا قبیله ای بود، جایی برای دعوت سایر اقوام به اسلام وجود نداشت[۳۱].

شناخت و ویژگی‌های خاتمیت پیامبر(ص)

ویژگی دیگری که برای خاتم النبیین لحاظ شده، وسعت این صفت است، چنانکه این وسعت را می‌‌توان در مقایسه با کلمۀ "أب" با واژۀ خاتم النبیین به وضوح مشاهده کرد؛ در این روایت: «أَنَا وَ عَلِیٌ‏ أَبَوَا هَذِهِ‏ الْأُمَّةِ‏»[۳۶] کلمه "أب" کنایه از احاطۀ وجودی آن دو معصوم بر امت خویش است، اما صفت خاتم نه تنها بر امت خویش، بلکه بر همۀ انسان‌ها حتی بر تمام انبیای الهی نیز احاطه دارد چنانکه در روایتی فرمودند «من، نبی بودم در حالی که آدم هنوز در میان آب و گل بود»[۳۷].[۳۸]

تجربۀ دینی در تعارض با خاتمیت

  1. وحی، هدایتی فراتر از حس و عقل است و نمی‌توان آن را از سنخ غریزه دانست؛ این سخن به منزلۀ، بی‌نیازیِ مطلقِ انسان از دین است[۴۱]؛
  2. مقصود از بلوغ عقلی مسلمین، بعد از ختم نبوت به معنی تخصص در دین‌شناسی آنان نیست بلکه مقصود استعداد آنان در نگهداری کتاب آسمانی از آفت تحریف و حفظ و انتقال صحیح آن به نسل‌های بعدی است[۴۲]. به عبارتی می‌‌توان گفت بلوغ عقلی بشر یکی از ارکان ختم نبوت است به این معنی که انسان می‌‌تواند حافظ و نگهبان مواریث علمی و دینی خود و مشغول نشر و تبلیغ و تعلیم و تفسیر آن باشد. دقیقا به دلیل همین مطلب است که با پایان یافتن نبوت تشریعی، نبوت تبلیغی نیز به پایان رسید، زیرا بشر زمانی محتاج به وحی تبلیغی است که درجۀ عقل و علم و تمدن او در حدی که عهده‌دار امر دینداری از قبیل: دعوت و تعلیم و تبلیغ و تفسیر و اجتهاد نباشد؛ اما بعد از ظهور علم و عقل وقتی انسان می‌‌تواند به تمام این موارد دسترسی پیدا کند، نبوت تبلیغی اثرش را از دست می‌‌دهد و وجود آن لزومی ندارد[۴۳].

امامت بعد از نبوت یعنی حضور معصوم در تمام زمان ها

شریعت جدید

  • با وجود دگرگونی‌های چشمگیری که در دنیا اتفاق افتاده، ختم نبوت به معنی ختم شریعت نمی‌تواند صحیح باشد چراکه این تفاوت‌ها و دگرگونی‌ها در جهان، شریعت جدیدی را می‌‌طلبد.
  • در پاسخ گفته شده است: اینکه چه نوع تحولاتی اقتضای تغییر قوانین بنیادی یعنی حاصل شدن شریعت جدید را دارد، در حد توان انسان‌های عادی نیست[۴۷]. اما بر اساس معیارهای ظاهری راز خاتمیت نبوت و شریعت اسلامی را می‌‌توان در این چند بند خلاصه کرد.
  1. مصونیت اسلام از چالش تحریف با تضمین خداوند: ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ[۴۸]
  2. تواناییِ بشر برای گرفتن دین کامل در دورۀ رسالت پیامبر(ص)
  3. قدرت علمای امت در استخراج و تبلیغ حکم الهی با شناخت اصول کلی اسلام و درک شرایط زمان و مکان؛ چنانکه در شریعت اسلام برای وضع مقررات، اصول و قواعدی پیش‌بینی شده است که جزئیات آن در مباحث فقهی، بحث اختیارات حکومت و حاکم اسلامی وجود دارد.

فلسفۀ ختم نبوت

  1. توحید: توحیدی که قرآن کریم تفسیر کرده است در عین سادگی همۀ مراتب توحیدی در آن لحاظ شده است.
  2. معاد: قرآن کریم معاد جسمانی را یک معاد روحانی قلمداد می‌‌کند و این در حالی است که مذاهب دیگر تصویر ناقصی از معاد را نشان می‌‌دهند.
  3. نظام اخلاقی اسلام: قرآن کریم معتقد است آراسته شدن انسان به صفات الهی و همچنین دوری از صفات رذیله در گرو عمل و انگیزۀ انسان هاست.
  4. اصول اجتماعی اسلام: با مقایسه آیات قرآنی با پیشرفته‌ترین قوانین بشری دربارۀ روابط اجتماعی در می‌‌یابیم که اسلام، محبت، دوستی، آرامش و امنیت را جزء اهداف خود قرار داده و راه رسیدن به آنها را، رعایت عدالت و فضایل اخلاقی معرفی کرده و این نشانگر کمال و برتری مذهب اسلامی قرآنی بر دیگر ادیان است.
  5. بلوغ مخاطبین شریعت پیامبر:اکثریت مخاطبان و پیروان پیامبران پیشین، استقبال خوبی از سفیران آسمانی به عمل نیاوردند؛ چنانکه اکثر پیروان شریعت قبل اسلام، از نظر کیفی در سطح پایینی قرار داشتند مثلاً پیروان حضرت موسی بعد از یک غیبت ۴۰ روزۀ حضرت گوساله‌پرست شدند. همچنین مردمان زمان حضرت ابراهیم نه تنها ابراهیم را از آتش نمرود نجات ندادند بلکه در این امر به نمرودیان کمک هم کردند. مردمان زمان حضرت عیسی، حضرت را به‌ گمان خود، به صلیب کشیدند. همچنین در نگهداری و حفظ کتاب‌های آسمانی کوتاهی می‌کردند و از حدود ۳۱۳ کتاب آسمانی، حتی یک مورد به صورت اصیل به نسل‌های بعدی منقل نشده و این نشانگر عدم استعداد و صلاحیت مردمان آن زمان برای دریافت کتاب آخرین و کامل آسمانی است. اما در عصر اسلام، مردمان به حفظ و نگهداری اشعار نفیس علاقه‌مند بودند چنانکه پیامبر اسلام بعد از ۱۳ سال توانست حکومت اسلامی تشکیل دهد و بر دشمنان خارجی غلبه کند و قرآن موجود توسط چند صحابه و با نظارت شخص پیامبر تدوین یافت.
  6. نهادینه شدن مقام امامت: ولایت بعد از وجود نبی در شریعت اسلام، مصداق و دلیل روشن دیگری بر جامعیت این شریعت مقدس است، چراکه مقتضای کمال و جامعیت دین اسلام این است که بعد از پیامبر کسانی وجود داشته باشند تا بتواند قرآن را به درستی تفسیر کرده تا این کتاب مقدس الهی به آفت تحریف دچار نشود. با تعیین جانشینی امیرالمؤمنین(ع) این مشکل حل شد و به تعبیر قرآن، دین کامل اسلام مورد رضایت الهی قرار گرفت.
  7. وجود مجتهد و اجتهاد در صورت عدم حضور امام در هر عصر زمانی می‌‌تواند معیار مناسبی برای جامعیت شریعت اسلامی باشد به این بیان که اسلام، براساس دو نوع احکام پایگذاری شده است؛ احکامی که ثابت و بدون تغییرند و احکامی که قابلیت تغییر در آن وجود دارند. در مرحلۀ دوم، شارع به متخصص دینی که در اصطلاح دینی به آن مجتهد می‌‌گویند اجازه داده بر اساس مصالح و مفاسد دینی در احکام را بیان کند، چنانکه امام رضا(ع) در جواب شخصی که در منطقۀ خود به حضرت دسترسی نداشت و سوالات دینی برایش به وجود آمده بود فرمود به فقیه دینی که در محل زندگیت حضور دارد یعنی یونس بن عبدالرحمن رجوع کن. حاصل آنکه، در عصر غیبت، وجود فقها مقداری از خلأ امام را جبران می‌کند تا به خاتمیت اخلال وارد نگردد.
  8. حفظ و صیانت وحی قرآنی در شریعت اسلامی:شریعت قرآنی اسلامی بر صیانت از وحی الهی در مقام ابلاغ به مردم و بعد از آن تاکید دارد: ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ[۵۰] و این نشانگر بلوغ کامل وجامع شریعت اسلام است؛ البته این صیانت می‌‌تواند به وسیله خود مردم اتفاق بیفتد، چراکه خود مردم به حدی از بلوغ عقلی رسیده بودند که بتوانند از کتاب آسمانی صیانت کنند.
  9. شریعت اسلامی سبب وحدت تمام شرایع: تعدد و اختلاف شرایع در عصر پیامبران، معلول اختلاف استعدادها و تفاسیر مخاطبان و تحریف آموزه‌های دینی بود. با ظهور آیین و پیامبر برتر و تکامل عقلی مخاطبان، انگیزه‌ای برای تکثر شرایع وجود نداشت چراکه این شریعت یک شریعت جهانی است به نحوی که تمام اختلافات دینی مذهبی با توجه به این شریعت مقدس از بین می‌‌رود.
  10. شریعت اسلام سبب مسدود شدن تحاریف دینی می‌‌شود: تعداد پیامبران و به تبع آن آموزه‌های دینی سبب می‌‌شود بدعت‌ها و آموزه‌های منحرف دینی هر لحظه افزایش پیدا کند، بنابراین باید این مسیر نبوت و شریعت در یک جا متوقف شود و توقف این مسیر باید در شریعتی اتفاق بیفتد که کاملترین شریعت هاست. با خاتمه پیدا کردن این شریعت و نبوت در اسلام می‌‌توان فهمید این شریعت کاملترین وجامع ترین شریعت هاست.
  11. شریعت اسلام مطابق با عقل: شریعت اسلامی چون مطابق کامل با فطرت انسانی است با عقل و نیازهای انسانی بدون هیچگونه تضادی وفاق کامل دارد. این عقل و تفکر شامل هر نوع نگرش و معرفتی که کامل‌کنندۀ نیازهایی انسانی در عرصۀ دنیوی و اخروی است می‌‌شود[۵۱].

نتیجه گیری

پرسش‌های وابسته

منابع

جستارهای وابسته

منبع‌شناسی جامع ختم نبوت

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۲۷۷ - ۲۷۸.
  2. فرهنگ شیعه، ص ۲۳۲.
  3. ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص ۱۰۶-۱۰۸.
  4. ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۲۸۳ - ۲۹۲.
  5. مجمع‌البیان، ج ۴، ص۴۳۶ - ۴۳۷؛ ج ۸، ص ۵۶۷؛ المیزان، ج ۱۶، ص ۳۲۵.
  6. سوره بقره، آیه ۲۱.
  7. سوره اعراف، آیه ۲۶.
  8. «بزرگوار است آن (خداوند) که فرقان را بر بنده خویش فرو فرستاد تا جهانیان را بیم‌دهنده باشد» سوره فرقان، آیه ۱.
  9. ر.ک: سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید ۱، ج۱، ص۲۵۵ - ۲۶۴.
  10. «و به راستی آن کتابی است ارجمند در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستوده‌ای است» سوره فصلت، آیه ۴۱ ت ۴۲
  11. ر.ک: سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید ۵، ج۱، ص۲۵۵ - ۲۶۴.
  12. فرهنگ شیعه، ص ۲۳۳-۲۳۴.
  13. فرهنگ شیعه، ص ۲۳۳-۲۳۴.
  14. «محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است» سوره احزاب، آیه ۴۰.
  15. فرهنگ شیعه، ص ۲۳۳-۲۳۴.
  16. ر.ک: سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص۲۵۵ - ۲۶۴.
  17. ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.
  18. «و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمی‌شود و او در جهان واپسین از زیانکاران است» سوره آل عمران، آیه ۸۵.
  19. ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص۲۷۹.
  20. «بگو: چه چیزی در گواهی بزرگ‌تر است؟ بگو: خداوند که میان من و شما گواه است و به من این قرآن وحی شده است تا با آن به شما و به هر کس که (این قرآن به او) برسد، هشدار دهم» سوره انعام، آیه ۱۹.
  21. ر.ک: قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۲۴-۲۲۶.
  22. «و کسانی که به آنان کتاب داده‌ایم می‌دانند که آن (قرآن) فرو فرستاده‌ای راستین از سوی پروردگار توست پس به هیچ روی از تردیدکنندگان مباش! و سخن پروردگارت به راستی و دادگری کامل شد؛ هیچ دگرگون کننده‌ای برای سخنان وی نیست و او شنوای داناست» سوره انعام، آیه ۱۱۴ ـ ۱۱۵
  23. ر.ک: قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۲۴-۲۲۶.
  24. صدرالمتألهین، الشواهد الربوبیه، ص ۳۷۶ - ۳۷۹.
  25. ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۲۸۳ ـ ۲۹۲.
  26. «إِنَ‏ اللَّهَ‏ عَزَّ ذِکْرُهُ‏ خَتَمَ‏ بِنَبِیِّکُمُ‏ النَّبِیِّینَ‏ فَلَا نَبِیَّ بَعْدَهُ أَبَداً وَ خَتَمَ بِکِتَابِکُمُ الْکُتُبَ فَلَا کِتَابَ بَعْدَهُ أَبَداً»؛ کافی، ج۲، ص۱۰.
  27. ر.ک: سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص۲۵۵ ـ ۲۶۴.
  28. «أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی»؛ کافی، ج ۸، ص ۱۰۷.
  29. ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱.
  30. ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۵۲۹ ـ ۵۳۸.
  31. ر.ک: سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، ج۲، ص ۱۲۷.
  32. نک: انسان کامل، ص ۹۳.
  33. ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱،
  34. ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۵۲۹ ـ ۵۳۸.
  35. ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۵۲۹ ـ ۵۳۸.
  36. کمال الدین، ج۱، ص۲۶۱.
  37. «کُنْتُ نَبِیّاً وَ آدَمُ بَیْنَ الْمَاءِ وَ الطِّینِ أَوْ بَیْنَ الرُّوحِ وَ الْجَسَد»؛ بحارالانوار، ج ۱۸، ص ۲۷۸.
  38. ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱.
  39. ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۵۲۹ ـ ۵۳۸؛ الهی راد، صفدر، انسان‌شناسی، ص۱۷۰.
  40. ر.ک: حجت‌الله نیکویی، تئوری امامت در ترازوی نقد، ص ۱۳.
  41. ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۵۲۹ ـ ۵۳۸.
  42. ر.ک: قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص۱۴۳ ـ ۱۴۶.
  43. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۱۲.
  44. خاتمیت، ص ۵۳.
  45. خاتمیت، ص ۵۳.
  46. ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۵۲۹ ـ ۵۳۸.
  47. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۱۲-۱۱۳.
  48. «بی‌گمان ما خود قرآن را فرو فرستاده‌ایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود» سوره حجر، آیه ۹.
  49. ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۵۲۹ ـ ۵۳۸.
  50. «بی‌گمان ما خود قرآن را فرو فرستاده‌ایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود» سوره حجر، آیه ۹.
  51. ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص۱۱۶ ـ ۱۲۱.
  52. ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۵۲۹ ـ ۵۳۸.