آینده جهان: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'سعیدیانفر، محمد جعفر و ایازی، سید محمد علی، [[فرهنگنامه' به 'سعیدیانفر و ایازی، [[فرهنگنامه') |
جز (جایگزینی متن - 'آشکار' به 'آشکار') |
||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
'''نکته''': جمله {{متن قرآن|وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ}}<ref>«و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شدهاند منّت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم» سوره قصص، آیه ۵.</ref>.»... هر چند ناظر به جمله: {{متن قرآن|إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ}}<ref>«بیگمان فرعون در زمین (مصر) گردنکشی ورزید و مردم آنجا را دستهدسته کرد» سوره قصص، آیه ۴.</ref> دارد، که [[فرعون]] در حالی که [[برتری]] جویی و [[ستم]] میکرد و مردان را میکشت و [[زنان]] را نگه میداشت، و ظاهراً حکایت از گذشته دارد که چنین و چنان بود، اما با کلمه مضارع: {{متن قرآن|وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ}}<ref>«و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شدهاند منّت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم» سوره قصص، آیه ۵.</ref> میخواهد بیان کند که این [[اراده خدا]] اختصاصی به آنان ندارد و سنتی [[ابدی]] و قانونی [[اجتماعی]] و [[تاریخی]] است که در برابر هر [[ستمگری]]، اگر [[مردم]] آن بایستند و [[قیام]] کنند و با [[ظالم]] [[همراهی]] نکنند، [[خداوند]] آنانرا [[پیروز]] میکند. | '''نکته''': جمله {{متن قرآن|وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ}}<ref>«و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شدهاند منّت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم» سوره قصص، آیه ۵.</ref>.»... هر چند ناظر به جمله: {{متن قرآن|إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ}}<ref>«بیگمان فرعون در زمین (مصر) گردنکشی ورزید و مردم آنجا را دستهدسته کرد» سوره قصص، آیه ۴.</ref> دارد، که [[فرعون]] در حالی که [[برتری]] جویی و [[ستم]] میکرد و مردان را میکشت و [[زنان]] را نگه میداشت، و ظاهراً حکایت از گذشته دارد که چنین و چنان بود، اما با کلمه مضارع: {{متن قرآن|وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ}}<ref>«و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شدهاند منّت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم» سوره قصص، آیه ۵.</ref> میخواهد بیان کند که این [[اراده خدا]] اختصاصی به آنان ندارد و سنتی [[ابدی]] و قانونی [[اجتماعی]] و [[تاریخی]] است که در برابر هر [[ستمگری]]، اگر [[مردم]] آن بایستند و [[قیام]] کنند و با [[ظالم]] [[همراهی]] نکنند، [[خداوند]] آنانرا [[پیروز]] میکند. | ||
توضیح و [[دفع شبهه]]: این [[آیه]] هر چند در سیاق [[آیات]] [[سوره قصص]] مربوط به داستان [[حضرت موسی]] و [[مبارزه]] او با [[فرعون]] آمده، اما شیوه بیان آن کلی و در [[مقام]] بیان یکی از [[سنتهای الهی]] در [[تاریخ]] است، و اگر این [[آیه]] در کتابهای [[کلامی]] به [[امام زمان]] [[تطبیق]] داده شده، به این جهت است که ایشان یکی از مصادیق مستخلفین [[زمین]] و [[وارثان]] خواهند بود. و کسانی که اشکال کردهاند، که این [[آیه]] را نباید به مسئله [[انتظار فرج]] آن [[حضرت]] [[جری و تطبیق]] داد، توجه نکرده، که این فراز از [[آیات قرآن]] عام و شامل همه مواردی است که به آن [[تطبیق]] داده میشود، هر چند [[سبب نزول]] خاص داشته باشد، و یا سیاق آن مربوط به موضوعات معین میباشد، باز: نمیتواند آن را محدود به موضوع کند، به تعبیر [[قرآن]] پژوهان، سبب خاص موجب [[محدودیت]] دلالت نمیشود، بویژه آنکه لحن [[آیه]] کلی است و خطاب [[آیه]] اگر به [[حضرت موسی]] است، اما به [[بنی اسرائیل]] نوید میدهد که [[اراده]] و [[سنت الهی]] بر این تعلق گرفته که [[پیروان]] [[حق]] را که در سرزمین فرو دست شدهاند، کمک کند و آنان را [[پیشوایان]] [[مردم]] و [[وارث زمین]] گرداند. اکنون با این توضیخ کوتاه به [[تفسیر]] این [[آیه]] از جهت مختلف اشاره میشود: نکته دیگر همانطور که [[علل]] زوال [[باطل]] عام نیست، شرایط تحقق [[پیروزی]] هم مطلق نیست. اگر گفته شده که [[فرعون]] نابود شدنی است، تنها به این خاطر نیست که تنها [[فرعون]] [[تجاوز]] از این [[سنت]] کرده و قومی را برده قومی دیگر کرده، و بهرهمندی قومی به قیمت [[محروم]] کردن قومی دیگر بوده و [[فرعون]] [[انسانیت]] را به سوی [[هلاکت]] و نابودی کشانده است و در نتیجه، تمامی اسباب و شرایط برای فنای خود را فراهم کرده است، [[خیر]] باید فردی دیگر با [[موقعیت]] [[رهبری]] [[موسی]] بیاید و [[بنی اسرائیل]] را متحد کند و زمینههای [[مبارزه]] را فراهم سازد و نقشههایی را که علیه [[بنی اسرائیل]] جریان مییافت، همه را به نفع خود تغییر دهد، در این صورت است که آنچه به نفع [[آل فرعون]] جریان مییافت، به ضرر آنان تمام میشود. بنابراین، تنها [[ستم]] کردن عامل بیرون آمدن و | توضیح و [[دفع شبهه]]: این [[آیه]] هر چند در سیاق [[آیات]] [[سوره قصص]] مربوط به داستان [[حضرت موسی]] و [[مبارزه]] او با [[فرعون]] آمده، اما شیوه بیان آن کلی و در [[مقام]] بیان یکی از [[سنتهای الهی]] در [[تاریخ]] است، و اگر این [[آیه]] در کتابهای [[کلامی]] به [[امام زمان]] [[تطبیق]] داده شده، به این جهت است که ایشان یکی از مصادیق مستخلفین [[زمین]] و [[وارثان]] خواهند بود. و کسانی که اشکال کردهاند، که این [[آیه]] را نباید به مسئله [[انتظار فرج]] آن [[حضرت]] [[جری و تطبیق]] داد، توجه نکرده، که این فراز از [[آیات قرآن]] عام و شامل همه مواردی است که به آن [[تطبیق]] داده میشود، هر چند [[سبب نزول]] خاص داشته باشد، و یا سیاق آن مربوط به موضوعات معین میباشد، باز: نمیتواند آن را محدود به موضوع کند، به تعبیر [[قرآن]] پژوهان، سبب خاص موجب [[محدودیت]] دلالت نمیشود، بویژه آنکه لحن [[آیه]] کلی است و خطاب [[آیه]] اگر به [[حضرت موسی]] است، اما به [[بنی اسرائیل]] نوید میدهد که [[اراده]] و [[سنت الهی]] بر این تعلق گرفته که [[پیروان]] [[حق]] را که در سرزمین فرو دست شدهاند، کمک کند و آنان را [[پیشوایان]] [[مردم]] و [[وارث زمین]] گرداند. اکنون با این توضیخ کوتاه به [[تفسیر]] این [[آیه]] از جهت مختلف اشاره میشود: نکته دیگر همانطور که [[علل]] زوال [[باطل]] عام نیست، شرایط تحقق [[پیروزی]] هم مطلق نیست. اگر گفته شده که [[فرعون]] نابود شدنی است، تنها به این خاطر نیست که تنها [[فرعون]] [[تجاوز]] از این [[سنت]] کرده و قومی را برده قومی دیگر کرده، و بهرهمندی قومی به قیمت [[محروم]] کردن قومی دیگر بوده و [[فرعون]] [[انسانیت]] را به سوی [[هلاکت]] و نابودی کشانده است و در نتیجه، تمامی اسباب و شرایط برای فنای خود را فراهم کرده است، [[خیر]] باید فردی دیگر با [[موقعیت]] [[رهبری]] [[موسی]] بیاید و [[بنی اسرائیل]] را متحد کند و زمینههای [[مبارزه]] را فراهم سازد و نقشههایی را که علیه [[بنی اسرائیل]] جریان مییافت، همه را به نفع خود تغییر دهد، در این صورت است که آنچه به نفع [[آل فرعون]] جریان مییافت، به ضرر آنان تمام میشود. بنابراین، تنها [[ستم]] کردن عامل بیرون آمدن و آشکار شدن این [[سنت]] نمیشود، چه بسیار از اقوامی بودهاند که مورد [[ستم]] قرار گفته و نابود شده و [[شاهد]] تحقق [[وعده الهی]] نبوده و ظالمی بعد از ظالمی رخ نموده است. حتماً باید در این [[قانون]] تبصرهای وجود داشته باشد که بیان کند در کجا این [[پیروزی]] به سراغ [[اهل حق]] میآید، چرا در گذشتههای بسیار دور برخی از جریانهای [[حق]] [[پیروز]] نشدهاند و چرا در ظاهر [[اهل باطل]] موفق شده و برخی که در [[جبهه]] [[اهل حق]] بوده، و یا در برابر [[جبهه]] [[باطل]] بودهاند، موفق نشدهاند، در حالی که در باره این [[قوم]] میگوید: [[اراده]] [[پیروزی]] و [[پیشوایی]] آنان را کرده و میخواهد که آن [[قوم]] [[ستمگر]] را نابود و آنان را [[جانشین]] قرار دهد؟ به این [[دلیل]] گفته میشود، دلالت [[آیه]] نمیتواند مطلق باشد و پاسخ به این سئوال از [[آیه]] دیگری استفاده میشود که [[قانون]] دیگری را یاد آور میشود: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ}}<ref>«او را از پیش رو و پشت سر فرشتگانی پیگیرند که به فرمان خداوند، نگهبان ویاند» سوره رعد، آیه ۱۱.</ref>[[خدا]] حال قومی را تغییر نمیدهد تا آنان حال خود را تغییر دهند. و چون [[خدا]] برای قومی آسیبی بخواهد، هیچ برگشتی برای آن نیست، و غیر از او حمایتگری برای آنان نخواهد بود. چنانکه در جایی دیگر میفرماید: {{متن قرآن|ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّرًا نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَأَنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«آن، از این روست که خداوند نعمتی را که به گروهی بخشیده است نمیگرداند تا آنان آنچه در خود دارند بگردانند و بیگمان خداوند شنوایی داناست» سوره انفال، آیه ۵۳.</ref> [[دلیل]] میآورد و [[قانون]] ذکر میکند، چون [[خداوند]] نعمتی را که بر قومی ارزانی داشته تغییر نمیدهد، مگر آنکه آنان آنچه را در [[دل]] دارند تغییر دهند، و [[خدا]] شنوای داناست. در [[آیه]] نخست هم با قید [[مجاهدت]] آمده: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا}}<ref>«و راههای خویش را به آنان که در (راه) ما بکوشند مینماییم و بیگمان خداوند با نیکوکاران است» سوره عنکبوت، آیه ۶۹.</ref>، یعنی اگر تلاش و کوشش کردند، [[خدا]] راه بعدی [[مبارزه]] را نشان میدهد، نه این که در [[خانه]] بنشینند و بگویند [[انتظار]] میکشیم. | ||
*{{متن قرآن|كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِي إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ}}<ref>«خداوند مقرّر فرموده است که من و فرستادگانم پیروز خواهیم شد؛ بیگمان خداوند توانایی پیروزمند است» سوره مجادله، آیه ۲۱.</ref> | *{{متن قرآن|كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِي إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ}}<ref>«خداوند مقرّر فرموده است که من و فرستادگانم پیروز خواهیم شد؛ بیگمان خداوند توانایی پیروزمند است» سوره مجادله، آیه ۲۱.</ref> | ||
*{{متن قرآن|إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ}}<ref>«ما پیامبران خویش و مؤمنان را در زندگی این جهان و در روزی که گواهان (به گواهی) برخیزند یاری میکنیم» سوره غافر، آیه ۵۱.</ref> | *{{متن قرآن|إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ}}<ref>«ما پیامبران خویش و مؤمنان را در زندگی این جهان و در روزی که گواهان (به گواهی) برخیزند یاری میکنیم» سوره غافر، آیه ۵۱.</ref> |
نسخهٔ ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۴:۴۸
- این مدخل مرتبط با مباحث پیرامون امام مهدی(ع) است. "امام مهدی" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل امام مهدی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
آینده جهان در قرآن
سنت تاریخ در باره آینده جهان
منظور آن دسته از آیاتی است که آینده جهان را به طور کل به عنوان سنتهای الهی و فلسفه تاریخ بیان شده است. این بیان در آیاتی در خطاب به پیامبر و توجه به سنت خودس در چند آیه مطرح شده که از جمله آنها این دو آیه شریفه است.
- وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ[۱]، وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ[۲]، وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا[۳]
- وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ[۴]
نکته: جمله وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ[۵].»... هر چند ناظر به جمله: إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ[۶] دارد، که فرعون در حالی که برتری جویی و ستم میکرد و مردان را میکشت و زنان را نگه میداشت، و ظاهراً حکایت از گذشته دارد که چنین و چنان بود، اما با کلمه مضارع: وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ[۷] میخواهد بیان کند که این اراده خدا اختصاصی به آنان ندارد و سنتی ابدی و قانونی اجتماعی و تاریخی است که در برابر هر ستمگری، اگر مردم آن بایستند و قیام کنند و با ظالم همراهی نکنند، خداوند آنانرا پیروز میکند.
توضیح و دفع شبهه: این آیه هر چند در سیاق آیات سوره قصص مربوط به داستان حضرت موسی و مبارزه او با فرعون آمده، اما شیوه بیان آن کلی و در مقام بیان یکی از سنتهای الهی در تاریخ است، و اگر این آیه در کتابهای کلامی به امام زمان تطبیق داده شده، به این جهت است که ایشان یکی از مصادیق مستخلفین زمین و وارثان خواهند بود. و کسانی که اشکال کردهاند، که این آیه را نباید به مسئله انتظار فرج آن حضرت جری و تطبیق داد، توجه نکرده، که این فراز از آیات قرآن عام و شامل همه مواردی است که به آن تطبیق داده میشود، هر چند سبب نزول خاص داشته باشد، و یا سیاق آن مربوط به موضوعات معین میباشد، باز: نمیتواند آن را محدود به موضوع کند، به تعبیر قرآن پژوهان، سبب خاص موجب محدودیت دلالت نمیشود، بویژه آنکه لحن آیه کلی است و خطاب آیه اگر به حضرت موسی است، اما به بنی اسرائیل نوید میدهد که اراده و سنت الهی بر این تعلق گرفته که پیروان حق را که در سرزمین فرو دست شدهاند، کمک کند و آنان را پیشوایان مردم و وارث زمین گرداند. اکنون با این توضیخ کوتاه به تفسیر این آیه از جهت مختلف اشاره میشود: نکته دیگر همانطور که علل زوال باطل عام نیست، شرایط تحقق پیروزی هم مطلق نیست. اگر گفته شده که فرعون نابود شدنی است، تنها به این خاطر نیست که تنها فرعون تجاوز از این سنت کرده و قومی را برده قومی دیگر کرده، و بهرهمندی قومی به قیمت محروم کردن قومی دیگر بوده و فرعون انسانیت را به سوی هلاکت و نابودی کشانده است و در نتیجه، تمامی اسباب و شرایط برای فنای خود را فراهم کرده است، خیر باید فردی دیگر با موقعیت رهبری موسی بیاید و بنی اسرائیل را متحد کند و زمینههای مبارزه را فراهم سازد و نقشههایی را که علیه بنی اسرائیل جریان مییافت، همه را به نفع خود تغییر دهد، در این صورت است که آنچه به نفع آل فرعون جریان مییافت، به ضرر آنان تمام میشود. بنابراین، تنها ستم کردن عامل بیرون آمدن و آشکار شدن این سنت نمیشود، چه بسیار از اقوامی بودهاند که مورد ستم قرار گفته و نابود شده و شاهد تحقق وعده الهی نبوده و ظالمی بعد از ظالمی رخ نموده است. حتماً باید در این قانون تبصرهای وجود داشته باشد که بیان کند در کجا این پیروزی به سراغ اهل حق میآید، چرا در گذشتههای بسیار دور برخی از جریانهای حق پیروز نشدهاند و چرا در ظاهر اهل باطل موفق شده و برخی که در جبهه اهل حق بوده، و یا در برابر جبهه باطل بودهاند، موفق نشدهاند، در حالی که در باره این قوم میگوید: اراده پیروزی و پیشوایی آنان را کرده و میخواهد که آن قوم ستمگر را نابود و آنان را جانشین قرار دهد؟ به این دلیل گفته میشود، دلالت آیه نمیتواند مطلق باشد و پاسخ به این سئوال از آیه دیگری استفاده میشود که قانون دیگری را یاد آور میشود: إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ[۸]خدا حال قومی را تغییر نمیدهد تا آنان حال خود را تغییر دهند. و چون خدا برای قومی آسیبی بخواهد، هیچ برگشتی برای آن نیست، و غیر از او حمایتگری برای آنان نخواهد بود. چنانکه در جایی دیگر میفرماید: ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّرًا نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَأَنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۹] دلیل میآورد و قانون ذکر میکند، چون خداوند نعمتی را که بر قومی ارزانی داشته تغییر نمیدهد، مگر آنکه آنان آنچه را در دل دارند تغییر دهند، و خدا شنوای داناست. در آیه نخست هم با قید مجاهدت آمده: وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا[۱۰]، یعنی اگر تلاش و کوشش کردند، خدا راه بعدی مبارزه را نشان میدهد، نه این که در خانه بنشینند و بگویند انتظار میکشیم.
- كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِي إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ[۱۱]
- إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ[۱۲]
- قُلْ لَنْ يُصِيبَنَا إِلَّا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَنَا هُوَ مَوْلَانَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ[۱۳]
- مَا كَانَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ وَمَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَلَا يَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ لَا يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ وَلَا نَصَبٌ وَلَا مَخْمَصَةٌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَطَئُونَ مَوْطِئًا يَغِيظُ الْكُفَّارَ وَلَا يَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلًا إِلَّا كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ[۱۴]
- كُتِبَ عَلَيْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلَّاهُ فَأَنَّهُ يُضِلُّهُ وَيَهْدِيهِ إِلَى عَذَابِ السَّعِيرِ[۱۵]
نکات:
- سنت خداوند پیروزی خدا وپیامبرانش میباشد البته این نافی توجه به قوانین وسنت حاکم برهستی و جامعه نیست كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِي[۱۶].
- سنت الهی یاری رساندن به پیامران وپیامبر دردنیا وآخرت میباشد إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ[۱۷] ما بهطور مسلم رسولان خود و کسانی را که ایمان آوردهاند در زندگی دنیا و روز قیامت که گواهان بر پا میخیزند یاری میدهیم» حمایتی که بیقید و شرط است و به همین جهت انواع پیروزیها را به دنبال دارد، اعم از پیروزی در منطق و بیان، یا پیروزی در جنگها، یا فرستادن عذاب الهی بر مخالفان و نابود کردن آنان و یا امدادهای غیبی که قلب را تقویت و روح را به لطف الهی نیرومند و قوی میسازد. مقصود از «اشهاد» فرشتگان و پیامبران و مؤمنانند که گواهان اعمال انسانها میباشند. (گزیده تفسیرنمونهُ ج ۴، ص ۲۷۷)
- خداوند به پیامبر میفرماید که بگوجزآ نچه خدا مقررکرده وسنت اوست چیزی به ما نمیرسد: قُلْ لَنْ يُصِيبَنَا إِلَّا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَنَا هُوَ مَوْلَانَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ[۱۸]. در کتاب تفسیرالمیزان آمده است: «حاصل این جواب این است که: ولایت و اختیار امور ما تنها و تنها بهدست خداست: این انحصار از جمله"هُوَ مَوْلَانَا[۱۹] " استفاده میشود - و اختیار ما نه بهدست خود ما است و نه بهدست هیچ یک از این اسباب ظاهری، بلکه حقیقت ولایت تنها از آن خداست و خدای تعالی سرنوشتی حتمی از خیر و شر برای همه تعیین نموده، و با اینکه میدانیم قبل از ما سرنوشتمان معلوم و معین شده چرا اوامر او را امتثال ننموده در احیاء امر او و جهاد در راه او سعی نکنیم. خدای تعالی هم مشیت خود را اجراء میکند و ما را پیروزی و یا شکست میدهد و این به عالم ما مربوط نیست، زیرا وظیفه بنده، بندگی و ترک تدبیر و امتثال امر است، که خلاصه، همه توکل است فقط اراده و مشیت خداوند جاری است و توکل و واگذاری امور به او جایی برای سرور یا غم نمیگذارداز همین جا معلوم میشود که جمله" وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ[۲۰]" گفتاری مستانف و تازه و غیر مربوط بما قبل نیست، بلکه جملهای است معطوف بما قبل و متمم آن، و معنای آن و ما قبلش این است که ولایت و اختیار امر ما با خداست، و ما به او ایمان داریم، و لازمه این ایمان این است که بر او توکل کرده امر خود را به او واگذار کنیم، بدون اینکه در دل، حسنه و موفقیت در جنگ را بر مصیبت و شکست خوردن ترجیح داده آن را اختیار کنیم. بنا بر این، اگر خداوند حسنه را روزی ما کرد منتی بر ما نهاده، و اگر مصیبت را اختیار کرد مشیت و اختیارش بدان تعلق گرفته، و ملامت و سرزنشی بر ما نیست، و خود ما هم هیچ ناراحت و اندوهگین نمیشویم. (ترجمه المیزان ج ۹ ص ۴۱۰).
- قانون وسنت نوشته شده خداوند این است که کسی ولایت شیطان به پذیرد اورا گمراه وبه جهنم هدایت میکند كُتِبَ عَلَيْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلَّاهُ فَأَنَّهُ يُضِلُّهُ وَيَهْدِيهِ إِلَى عَذَابِ السَّعِيرِ[۲۱] در کتاب تفسیر المیزان آمده است «کلمه "تولی" به معنای این است که کسی را برای پیروی ولی خود بگیری. و کلمه "فَأَنهُ یضِلهُ" مبتدایی است که خبرش حذف شده و معنایش این است که:پیروی میکند هر شیطان پلیدی را که از جمله صفاتش یکی این است که بر او نوشته شده که هر کس او را ولی خود بگیرد و پیرویش کند، اضلال و هدایتش او را به سوی عذاب سعیر، ثابت و لازم است. و مراد از اینکه فرمود "بر او نوشته شده که..." این است که قضای الهی در حق وی چنین رانده شده که اولا پیروان خود را گمراه کند، و ثانیا ایشان را داخل آتش سازد و این دو قضا که در حق وی رانده شده همان است که آیه إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ[۲۲]* وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ[۲۳]آن را بیان میکند، (المیزان ج ۱۴ ص ۴۸۴)[۲۴].
مقدمه
- امروزه در اثر تحولاتی که در آخرین دهه قرن بیستم رخ داده است، خصوصا فروپاشی شوروی و پایان رسمی جنگ سرد، اندیشه "حکومت جهانی" به محور پیشبینی نویسندگان معاصر (عمدتا آمریکاییان) درباره آینده جهان تبدیل شده است. دیدگاه مشترک نویسندگان غربی، توسعه خطی تحولات و رسیدن حتمی به حکومت جهانی دموکراسی لیبرال است. لذا "مسؤولیت" رهبران غرب برای رسیدن به آن موقعیت و "بیفایده بودن مقاومت" مردم و رهبران غیرغربی در برابر این سیر محتوم وقایع جهان را متذکر میشوند. اما هریک از آنها برای مقصود خویش راهی جداگانه را برگزیدهاند. به تعدادی از این نظریات یا پیشبینیها، بدون نقد آن، اشاره میکنیم.
- فرانسیس فوکویاما (معاون ژاپنی الاصل بخش برنامهریزی سیاسی وزارت امور خارجه آمریکا-تابستان ۱۹۸۹) با پردازشی نو از اندیشه هگل درباره آخرالزمان، چنین میاندیشد که "جریان حقیقی تاریخ" در سال ۱۸۰۶ کمال معنوی پیدا کرده است و پس از ظهور و شکست محتوم فاشیسم و مارکسیسم، سرانجام به سیطره دموکراسی لیبرال میانجامد و به کمال مادی هم دست مییابد. او تنها آلترناتیو (جایگزین) واقعی و معتبر لیبرالیسم را فاشیسم و کمونیسم میداند که فروپاشیدهاند، ولی معتقد نیست که دیگر هیچ اندیشهای وجود ندارد. بلکه به نظر او در "پایان تاریخ" برخی جوامع به صورت جوامع لیبرال موفق درآمده و بقیه هم از ادعای خود مبنی بر ارائه اشکال و الگوهای متفاوت و برتر درباره ساماندهی انسانی چشم میپوشند. در واقع لیبرالیسم از آنرو بر جهان مسلط میشود که در برابرش، ایدئولوژی بسیجکنندهای برای رویارویی با آن وجود ندارد. این به منزله نقطه پایان تحول ایدئولوژی بشریت و جهانی شدن دموکراسی غربی بهعنوان شکل نهایی حکومت با لوازم آن یعنی شیوه زندگی سرمایهداری و میل دستیابی به جامعه مصرفی که به لیبرالیسم اقتصادی و سیاسی منجر میشود است. او این رکود برخورد و تکاپوی اندیشهها را پایان تاریخ مینامد؛ دورانی که در آن شور و شوقها از بین رفته و سدههای ملالتباری در پیش خواهد بود. او درباره جهان سوم معتقد است که هنوز در تاریخ فرو رفته است، و آن را تحقیر میکند و میگوید که جهان سوم در تحول ایدئولوژیکی جهان نقشی ندارد. از نظر او تعارض شمال و جنوب (به جای شرق و غرب)، بیداری جهان اسلام، رشد ملیگرایی، شکست سیاستهای توسعه، گسترش تروریسم، بحران سیستم پولی بینالمللی، بیثباتی بازارهای جهانی، قدرتمند شدن متزاید هند و برزیل، همگی فرعی بوده و تناقض بنیادین با لیبرالیسم ندارند. بلکه "میراث مشترک ایدئولوژیکی بشریت" اهمیت دارد. این میراث مشترک، همان لیبرالیسم اقتصادی و سیاسی است.
- مارشال مک لوهان نیز همین نظر را با دیدگاه دیگری بیان میکند. دیدگاه او مبتنی بر انقلاب در عملیات با اطلاعات است که جهان کنونی را به یک دهکده تبدیل کرده است و حتی ارتباطات در جهان فعلی از ارتباط افراد یک دهکده سریعتر و راحتتر شده است. در همه دنیا یک دریای واحد اطلاعاتی هست که سرچشمه و منبع آن غرب است. این تحول در اطلاعات سبب تماس نزدیک فرهنگهای بومی غیرغربی با فرهنگ غربی دموکراسی لیبرال شده است و در این تماس طبعا فرهنگ قوی و غالب، فرهنگهای دیگر را جذب و هضم میکند و تفکر لیبرالیسم در سراسر جهان رواج مییابد. فرهنگها یککاسه میشوند و عناصر کلیدی ساختار اجتماعی (اقتصاد، سیاست، فرهنگ و غیره) همه به سوی "یکسان شدن" پیشرفته و نهایتا مقتضی ایجاد یک حکومت جهانی که فرهنگ و ساختار اجتماعی "دهکده جهانی" هویت آن را تعیین میکند، خواهد بود. با این مقدمات ضرورتا حکومت واحد جهانی با فرهنگ دموکراسی لیبرال تشکیل میشود.
- آلوین تافلر دیدگاهی دارد که نه مبنای فلسفی دارد و نه روش جامعهشناختی؛ استدلال و برهان نهایی ارائه نمیدهد؛ بلکه همواره از یک نقطه شروع کرده و با ارائه مثال و نمونه به نقطه دیگری عزیمت میکند. او مشکل آینده جهان را براساس نوع "قدرت" و "تقسیم آن" ترسیم میکند و قدرت را مهمترین (یا تنها) عامل مؤثر سیاسی جهان و ساختار اجتماعی بشر میداند. او معتقد است که سهگونه تمدن در جهان وجود دارد که هریک نظام خاصی برای تولید ثروت دارد: تمدن کشاورزی (موج اول)، تمدن صنعتی (موج دوم)، تمدن علمی و اطلاعاتی (موج سوم) که راه آینده جهان در نتیجه برخورد آنها باهم ایجاد و مشخص خواهد شد. در این تمدنها اگرچه عناصری از مذهب، فرهنگ و قومیت وجود دارند، ولی این پیوندها توسط نیروهای صنعتی ضعیف شدهاند، لذا در تمدن موج سوم تأثیر این عناصر بسیار اندک و در تمدن کشاورزی در بالاترین حد است. او هریک از این تمدنها را -چون جوامعی با مذاهب، فرهنگها و قومیتهای متفاوتی را دربر میگیرد- یک "ابر تمدن" مینامد که با مفهوم رایج "تمدن" چندان سازگار نیست. به نظر تافلر جنگ به شیوه موج سوم، جنگی با ابزار و تسلیحات هوشمندانه (الکترو-لیزری) است، که دقت بسیار و آسیبپذیری کم دارد و جنگی بهداشتی و پاکیزه است[۲۵].
- پالکندی از استادان مشهور انگلیسی دانشگاههای آمریکا، نظراتی واقعبینانهتر دارد. البته نظریات وی جنبه پیشبینی ندارد، بلکه بررسی مشکلات واقعی است که به ترتیب ایالات متحده آمریکا، غرب و بالاخره تمام انسانها با آن مواجه هستند و خواهند بود. بنابراین میتوانیم نظریات او را در دو قسمت بیان کنیم:
- افول نسبی ایالات متحده آمریکا: که به تعبیر وی به عارضه "گستردگی بیش از اندازه امپراتوری" دچار شده است. (یعنی مجموع منافع و تکالیف جهانی آن، امروزه بسیار بزرگتر از قدرت آن برای دفاع همزمان از همه آنهاست. ) و همچنین با امکان نابودی هستهای که ماهیت سیاست قدرتمندانه بینالمللی را کاملا دگرگون کرده است روبرو است. به نظر وی به دلیل امکان نابودی کامل طرفین در یک جنگ تمامعیار هستهای، آنها به گسترش نیروهای سنتی خود که هزینه بسیار بیشتری دارد، رو آوردهاند. مجموع این خصوصیات سبب شده است که اگر روزی کشورهای مهم درگیر جنگ غیرهستهای شوند، وضعیت استراتژیکی ایالات متحده آمریکا سبب شود مثل اسپانیای امپراتوری یا بریتانیای دوران ادوارد هفتم، مخاطراتی عظیم متوجه منافع این کشور در خارج از آن شود و این کشور هم به تنهایی قادر به دفاع همزمان از آنها نخواهد بود و ترک هریک از آنها هم خطرات بزرگ دیگری دارد.
- مشکلات آینده جهان خصوصا جهان غرب: پاول کندی برخی از مسایل را که مشکلاتی مشترک (البته از وجوه مختلف) در انتهای قرن بیستم برای بشر میآفریند، بررسی میکند: انفجار جمعیت، انقلاب بیولوژی و در نتیجه بیکاری، فقر و نگرانی میلیونها کشاورز، پیشرفت ارتباطات و... او نتایج این مشکلات و راههای مبارزه با آن یا تقویت آن را نیز بررسی میکند. رویهمرفته کار پاول کندی عمدتا بررسی واقعیات است نه پیشبینی وسیع آینده. البته نویسندگان دیگری هم در این مورد نظراتی دارند. مثلا دکتر احمد سیف معتقد است که دموکراسیهای غربی از جهان سوم دشمنانی دیوهیبت و اهریمنی نشان میدهند (از نظر رقابت ایدئولوژیک، از نظر احتمال مهاجرت گسترده جنوب به شمال، و از نظر تهدید نظامی و غیره) تا خود موفق شوند به حالت بربریت برگردند.
- ساموئل هانتینگتون، استاد دانشگاه هاروارد آمریکا که نظریه معروف "برخورد (رویارویی) تمدنها" را پرداخته است، خلاصه اندیشه وی از این قرار است:
- نقطه اصلی برخورد در جهان آینده نه ایدئولوژیکی است و نه اقتصادی، بلکه فرهنگی است و بین تمدنها صورت میگیرد.
- حتی ممکن است در درون یک تمدن نزاعها و برخوردهایی هم پدید آید؛ ولی سرنوشت جهان را برخورد تمدنها تعیین خواهد کرد.
- تمدن، بزرگترین واحد عرصه بینالملل است و در جهان کنونی هفت یا هشت تمدن بزرگ وجود دارد: تمدن غربی، تمدن کنفوسیوسی، تمدن ژاپنی، تمدن اسلامی، تمدن هندو، تمدن اسلاوی-ارتدوکس، تمدن آمریکای لاتین و احتمالا تمدن آفریقایی. این تمدنها وجوه اختلاف اساسی دارند: تاریخ، زبان، فرهنگ، سنت، و از همه مهمتر مذهب؛ البته اختلاف لزوما به معنی درگیری و درگیری مترادف با خشونت نیست. هرچند اغلب، طولانیترین و خشونتآمیزترین برخوردها بین تمدنها بوده است.
- جهان در حال کوچکتر شدن، کنش و واکنش بین ملتهای وابسته به تمدنهای مختلف در حال افزایش، و در نتیجه هوشیاری تمدنی و آگاهی به وجوه اختلاف بین تمدنها و وجوه اشتراک در درون هرتمدن در حال شدت یافتن است (خودآگاهی تمدنی).
- مذهب و فرهنگ، هویت واقعی افراد را تشکیل میدهد و حل مسایل مربوط به آن از حل مسایل اقتصادی و سیاسی دشوارتر است و تمایزات مربوط به آن واقعی و غیرقابل تعویض یا معامله است.
- تمدنهای کنفوسیوسی و اسلامی در حال ارتباط و همکاری با هم در برابر تمدن غرب (برای برخورد با منافع، ارزشها و قدرت آن) هستند. موضوعات همکاری و ارتباط این دو باهم، سلاحهای هستهای شیمیایی و بیولوژیکی، موشکهای بالستیک و ابزار پیشرفته پرتاب آنها، قابلیتهای راهبری و اطلاعاتی و دیگر امکانات الکترونیکی در این زمینه است و غرب میکوشد در قالب "کنترل تسلیحات" با آن مقابله کند. این امر احتمالا موجب درگیری بین غرب و چند کشور اسلامی-کنفوسیوسی در آینده بسیار نزدیک خواهد شد. در انتها، وی به غرب اندرزهایی از قبیل همکاری و وحدت بیشتر کشورهای غربی باهم، افزایش قدرت خود و سازش با تمدنهای دیگر و ادامه رابطه با روسیه و ژاپن، استفاده از تعارضهای درون تمدنهای دیگر و حمایت از گروههای غربگرا در تمدنهای دیگر و درک عمیقتر از ارزشها و باورهای تمدنهای دیگر و شناخت عناصر مشترک بین تمدن غربی و سایر تمدنها و نیز تقویت نهادهای بینالمللی تحت سلطهاش مینماید.
- از نظر هانتینگتون جهان معاصر پس از جنگ سرد دو خصیصه دارد: ۱. در گذشته یک نظام بینالمللی چندقطبی (پس از شکست ناپلئون) مبتنی بر چارچوب غرب و اروپا وجود داشت، اکنون برای اولین بار در تاریخ، سیاستهای جهانی هم چندقطبی است و هم چندتمدنی (هر یک یا چند قدرت بزرگ متعلق به یک تمدن هستند). ۲. در جهان چندقطبی-چندتمدنی، بیتردید غرب همچنان به صورت فائقه خواهد ماند، ولی قدرت و جذابیت تمدنهای دیگر در حال افزایش و عکس العمل بر ضد غرب هم در حال شکلگیری است. ولی در درازمدت قدرت غرب نسبت به دیگر تمدنها در حال کاهش است.
- مهمترین منابع بیثباتی در جهان معاصر عبارتند از: الف: در جهان چندملیتی-چندتمدنی، بروز درگیریهای قومی و قبیلهای در درون کشورها و جوامع امری کاملا بدیهی است. ب: پویایی موجود در جهان اسلام در زمینه تجدید حیات اسلام که بنیادگرایی اسلامی صرفا بخش کوچکی از آن است. احیای اسلام واکنشی است به مشکلات ناشی از نوسازی و تحول اجتماعی، افزایش جمعیت، شهری شدن مردم و از خودبیگانگی (گسستن از سنتهای بومی و نیز واکنشی است علیه قدرت غرب). ج: تحولات ژرف جاری در آسیای شرقی که پویاترین منطقه اقتصادی جهان است و چرخش قدرت از غرب به سمت کشورهای آسیایی بسیار بدیهی است و چین بازیگر اصلی در آسیاست و در آینده این کشور (پس از رشد اقتصادی سریع) گستاختر و توسعهطلبتر و مهاجمتر و امپریالیستتر خواهد شد.
- هانتینگتون جریانهای دموکراسی شدن در جهان معاصر و آخرین مراحل آن و تغییر ساختارهای حکومتی مختلف در نقاط متفاوت جهان و همچنین تغییرات نهادها و سازمانهای تشکیلدهنده هریک و میزان سازگاری آیین کنفوسیوس و اسلام با دموکراسی را بررسی میکند و رهنمودهایی را نیز برای دموکرات شدن ذکر میکند و علل میزان پیشرفت دموکراسی در جوامع را مورد تحقیق قرار میدهد[۲۶].
- و اما از دیدگاه قرآن؛ قرآن کریم درباره سرانجام بشر، دیدگاهی خوشبینانه دارد و در آن پایان دنیا، پایانی روشن و سعادتآمیز دانسته شده است. عبودیت الهی در سطوح گوناگون فردی و اجتماعی آن، براساس برنامهریزی خداوند و در چارچوب اصل اختیار واقع شده و غالب انسانها از آن بهرهمند میشوند. آیات ناظر به آینده جهان، بر عنصر خوشبینی در جریان کلّی نظام طبیعت و طرد عنصر بدبینی درباره، پایان کار بشر تأکید ورزیده، به نوعی فلسفه تاریخ بر اساس سیر صعودی و تکاملی آن اشاره دارد. از نگاه اسلام، دین با پشت سر گذاشتن مراحل مختلف، در کاملترین شکل خود به بشر عرضه شده است و تمام نبوّتها و شرایع پیشین، مقدمه شریعت ختمیهاند. در مجموع میتوان نتیجه گرفت که دوره اسلامی، همان دوره آخرالزمان است که تحقّق کامل دیدگاه مثبت اسلام، درباره پایان تاریخ، در عصر ظهور امام مهدی (ع) به وقوع خواهد پیوست. آیه ۵۵ سوره نور وَعَدَ الله الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا دلالت بر پایانی خوش برای جهان دارد[۲۷].
پرسش مستقیم
- از دیدگاه اسلام آینده درخشان چه مشخصاتی دارد؟ (پرسش)
- آیا سیر تکاملی انسانها آینده درخشانی را نوید میدهد؟ (پرسش)
- آیا نظام آفرینش نوید بخش آیندهای درخشان برای جامعه بشری است؟ (پرسش)
- آینده سیاست در جامعه بشری از دیدگاه شیعه چگونه خواهد بود؟ (پرسش)
- نظریات اندیشمندان غربی درباره آینده جهان چیست؟ (پرسش)
منابع
پانویس
- ↑ «خداوند به کسانی از شما که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند وعده داده است که آنان را به یقین در زمین جانشین میگرداند- چنان که کسانی پیش از آنها را جانشین گردانید- و بیگمان دینی را که برای آنان پسندیده است برای آنها استوار میدارد و (حال) آنان ر» سوره نور، آیه ۵۵.
- ↑ «خداوند به کسانی از شما که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند وعده داده است که آنان را به یقین در زمین جانشین میگرداند- چنان که کسانی پیش از آنها را جانشین گردانید- و بیگمان دینی را که برای آنان پسندیده است برای آنها استوار میدارد و (حال) آنان ر» سوره نور، آیه ۵۵.
- ↑ «خداوند به کسانی از شما که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند وعده داده است که آنان را به یقین در زمین جانشین میگرداند- چنان که کسانی پیش از آنها را جانشین گردانید- و بیگمان دینی را که برای آنان پسندیده است برای آنها استوار میدارد و (حال) آنان ر» سوره نور، آیه ۵۵.
- ↑ «و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شدهاند منّت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم» سوره قصص، آیه ۵.
- ↑ «و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شدهاند منّت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم» سوره قصص، آیه ۵.
- ↑ «بیگمان فرعون در زمین (مصر) گردنکشی ورزید و مردم آنجا را دستهدسته کرد» سوره قصص، آیه ۴.
- ↑ «و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شدهاند منّت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم» سوره قصص، آیه ۵.
- ↑ «او را از پیش رو و پشت سر فرشتگانی پیگیرند که به فرمان خداوند، نگهبان ویاند» سوره رعد، آیه ۱۱.
- ↑ «آن، از این روست که خداوند نعمتی را که به گروهی بخشیده است نمیگرداند تا آنان آنچه در خود دارند بگردانند و بیگمان خداوند شنوایی داناست» سوره انفال، آیه ۵۳.
- ↑ «و راههای خویش را به آنان که در (راه) ما بکوشند مینماییم و بیگمان خداوند با نیکوکاران است» سوره عنکبوت، آیه ۶۹.
- ↑ «خداوند مقرّر فرموده است که من و فرستادگانم پیروز خواهیم شد؛ بیگمان خداوند توانایی پیروزمند است» سوره مجادله، آیه ۲۱.
- ↑ «ما پیامبران خویش و مؤمنان را در زندگی این جهان و در روزی که گواهان (به گواهی) برخیزند یاری میکنیم» سوره غافر، آیه ۵۱.
- ↑ «بگو هیچگاه جز آنچه خداوند برای ما مقرّر داشته است به ما نمیرسد، او سرور ماست و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکّل کنند» سوره توبه، آیه ۵۱.
- ↑ «مردم مدینه و تازیان بیاباننشین پیرامون آنان حق ندارند از (همراهی) پیامبر بازمانند و نه جانهای خودشان را از جان او دوستتر بدارند؛ از این رو که هیچ تشنگی و سختی و گرسنگی در راه خداوند به آنان نمیرسد و بر هیچ جایگاهی که کافران را به خشم آورد گام نمینه» سوره توبه، آیه ۱۲۰.
- ↑ «بر او مقرّر است که هر کس او را دوست گیرد وی، گمراهش میکند و او را به عذاب آتش رهنمون میشود» سوره حج، آیه ۴.
- ↑ «خداوند مقرّر فرموده است که من و فرستادگانم پیروز خواهیم شد؛ بیگمان خداوند توانایی پیروزمند است» سوره مجادله، آیه ۲۱.
- ↑ «ما پیامبران خویش و مؤمنان را در زندگی این جهان و در روزی که گواهان (به گواهی) برخیزند یاری میکنیم» سوره غافر، آیه ۵۱.
- ↑ «بگو هیچگاه جز آنچه خداوند برای ما مقرّر داشته است به ما نمیرسد، او سرور ماست و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکّل کنند» سوره توبه، آیه ۵۱.
- ↑ «بگو هیچگاه جز آنچه خداوند برای ما مقرّر داشته است به ما نمیرسد، او سرور ماست و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکّل کنند» سوره توبه، آیه ۵۱.
- ↑ «(یاد کنید) آنگاه را که دو دسته از شما میخواستند (در رفتن به جنگ) سستی کنند حال آنکه خداوند یاور آنان بود و مؤمنان باید بر خداوند توکّل کنند» سوره آل عمران، آیه ۱۲۲.
- ↑ «بر او مقرّر است که هر کس او را دوست گیرد وی، گمراهش میکند و او را به عذاب آتش رهنمون میشود» سوره حج، آیه ۴.
- ↑ «بیگمان تو بر بندگان من چیرگی نداری مگر آن گمراهان که از تو پیروی کنند» سوره حجر، آیه ۴۲.
- ↑ «و به یقین دوزخ وعدهگاه همه آنان است» سوره حجر، آیه ۴۳.
- ↑ سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۷۳۱-۷۳۹.
- ↑ نشریه موعود، شماره ۱۰، ص ۷۶.
- ↑ نشریه موعود، شماره ۱۳، ص ۸۰.
- ↑ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۴۶-۵۱.