اطاعت در معارف و سیره رضوی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۸: خط ۴۸:
طبق این [[روایت]]، با توجه به نقص و احتیاج ذاتی [[مردم]] و [[اختلافات]] میان آنها و تفاوت نظرات و خواهش‌های آنان، اگر کسی نباشد تا [[سرپرستی]] و محافظت از آنچه را [[پیامبران الهی]] آورده‌اند بر عهده گیرد، [[شریعت‌ها]]، سنت‌ها و [[احکام الهی]] [[تغییر]] می‌کند و در نهایت به نابودی همۀ [[مردم]] منتهی می‌شود<ref>عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۲، ص۱۰۰-۱۰۱.</ref>. بر این اساس، در صورتی که [[اولوالامر]] نباشند یا [[اطاعت]] از آنان [[واجب]] نباشد، امور [[دین]] و دنیای [[مردم]] به نابودی و انحطاط کشیده می‌شود<ref>[[محمد کاظمی بنچناری|کاظمی بنچناری، محمد]]، [[اطاعت ۲ - کاظمی بنچناری (مقاله)|مقاله «اطاعت»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا]]، ج۲.</ref>.
طبق این [[روایت]]، با توجه به نقص و احتیاج ذاتی [[مردم]] و [[اختلافات]] میان آنها و تفاوت نظرات و خواهش‌های آنان، اگر کسی نباشد تا [[سرپرستی]] و محافظت از آنچه را [[پیامبران الهی]] آورده‌اند بر عهده گیرد، [[شریعت‌ها]]، سنت‌ها و [[احکام الهی]] [[تغییر]] می‌کند و در نهایت به نابودی همۀ [[مردم]] منتهی می‌شود<ref>عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۲، ص۱۰۰-۱۰۱.</ref>. بر این اساس، در صورتی که [[اولوالامر]] نباشند یا [[اطاعت]] از آنان [[واجب]] نباشد، امور [[دین]] و دنیای [[مردم]] به نابودی و انحطاط کشیده می‌شود<ref>[[محمد کاظمی بنچناری|کاظمی بنچناری، محمد]]، [[اطاعت ۲ - کاظمی بنچناری (مقاله)|مقاله «اطاعت»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا]]، ج۲.</ref>.


== پنجم: اطاعت از امام رضا {{ع}} ==
=== پنجم: اطاعت از امام رضا {{ع}} ===
دربارۀ این موضوع دو دسته [[روایت]] وجود دارد:
دربارۀ این موضوع دو دسته [[روایت]] وجود دارد:
# بخشی از این [[روایت‌ها]]، از غیر [[امام رضا]] {{ع}} رسیده است. طبق سخن [[امام صادق]] {{ع}}، [[زیارت امام رضا]] {{ع}} که همراه با [[معرفت]] به [[واجب الاطاعه]] بودن ایشان از طرف [[خداوند]] باشد، مانند [[زیارت]] [[رسول خدا]] {{صل}} محسوب شده است<ref>الأمالی، صدوق، ص۵۸۷؛ تهذیب الأحکام، ج۶، ص۱۰۸.</ref>. طبق [[روایت]] دیگری از همین [[امام]]، هر کس [[امام رضا]] {{ع}} را که در [[خراسان]]، [[شهید]] و مدفون خواهد شد، با [[معرفت]] به [[حق]] او [[زیارت]] کند، به همراه [[امام صادق]] {{ع}} به [[بهشت]] خواهد رفت، اگرچه [[اهل]] [[گناه کبیره]] هم باشد. ایشان برای [[معرفت]] به [[حق]] [[امام رضا]] {{ع}}، [[امام|امامِ]] واجب‌الطاعه، [[غریب]] و [[شهید]] بودن را مطرح ساخته است که موجب می‌شود ثوابی معادل هفتاد [[شهید]]، مانند کسانی که در مقابل [[رسول خدا]] {{صل}} به [[شهادت]] رسیدند، نصیب [[انسان]] گردد<ref>الأمالی، صدوق، ۱۲۱؛ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۵۸۴.</ref>. البته این سخن به معنای جواز [[ارتکاب گناه]] نیست، بلکه اگر [[انسان]] واجب‌الطاعه بودن [[امام رضا]] {{ع}} را [[باور]] کند و طبق آن عمل نماید، موجب [[سعادت]] او در [[دنیا]] و زمینه‌ساز [[سعادت]] او در [[آخرت]] خواهد شد. چون [[اهل بیت]] {{عم}} جز به [[اطاعت از خداوند]] [[دستور]] نمی‌دهند، و در صورتی که [[انسان]] [[اطاعت]] از آنان را [[واجب]] بداند، باید به [[دستورهای الهی]] نیز عمل نماید. همچنین [[امام]] [[موسی کاظم]] {{ع}}، [[اطاعت از امام]] [[رضا]] {{ع}} را سبب [[هدایت]] می‌داند<ref>إثبات الهداة، ج۴، ص۳۰۶؛ عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۱، ص۳۲.</ref> و [[نافرمانی]] ایشان را موجب [[کفر]] می‌شمرد<ref>عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۱، ص۳۲.</ref>. این متن به صراحت، موضوع [[وجوب اطاعت]] را مطرح نمی‌سازد، اما چون [[اطاعت]] از ایشان سبب [[هدایت]] می‌شود و [[نافرمانی]] ایشان منجر به [[کفر]] می‌گردد، [[ضرورت]] دستیابی به [[هدایت]] و [[رهایی]] از [[کفر]] اقتضا می‌کند که [[اطاعت]] از ایشان [[واجب]] باشد. در یکی از گزارش‌های مرتبط با آن حضرت، [[سخن]] از مردی [[واقفی]] است که حتی با [[دعوت]] و [[ارشاد]] [[حسن بن علی]] وشا (که به دستور امام رضا {{ع}} این کار را انجام داد)، نیز حاضر به بازگشت از واقفی‌گری به طرف [[حق]] نمی‌شود. اما بعد از مدت کمی، مرد نزد [[حسن بن علی]] وشا می‌آید و به [[امامت امام رضا]] {{ع}} و [[واجب‌الاطاعه]] بودن ایشان [[گواهی]] می‌دهد<ref>إثبات الهداة، ج۴، ص۳۶۳.</ref>. [[احمد بن محمد بن ابی‌نصر]] در نامه‌ای که [[خدمت]] آن حضرت می‌فرستد، تصریح می‌کند: من و خانواده‌ام، [[خداوند]] را با [[اطاعت]] از شما [[دینداری]] می‌کنیم<ref>قرب الإسناد، ص۳۴۸، ۳۴۹.</ref>. موارد اخیر نشان می‌دهد مسأله [[وجوب اطاعت]] از [[امامان]] {{عم}} به عنوان موضوعی مسلّم در بین بسیاری از [[شیعیان]] آن دوره پذیرفته شده بوده است.
# بخشی از این [[روایت‌ها]]، از غیر [[امام رضا]] {{ع}} رسیده است. طبق سخن [[امام صادق]] {{ع}}، [[زیارت امام رضا]] {{ع}} که همراه با [[معرفت]] به [[واجب الاطاعه]] بودن ایشان از طرف [[خداوند]] باشد، مانند [[زیارت]] [[رسول خدا]] {{صل}} محسوب شده است<ref>الأمالی، صدوق، ص۵۸۷؛ تهذیب الأحکام، ج۶، ص۱۰۸.</ref>. طبق [[روایت]] دیگری از همین [[امام]]، هر کس [[امام رضا]] {{ع}} را که در [[خراسان]]، [[شهید]] و مدفون خواهد شد، با [[معرفت]] به [[حق]] او [[زیارت]] کند، به همراه [[امام صادق]] {{ع}} به [[بهشت]] خواهد رفت، اگرچه [[اهل]] [[گناه کبیره]] هم باشد. ایشان برای [[معرفت]] به [[حق]] [[امام رضا]] {{ع}}، [[امام|امامِ]] واجب‌الطاعه، [[غریب]] و [[شهید]] بودن را مطرح ساخته است که موجب می‌شود ثوابی معادل هفتاد [[شهید]]، مانند کسانی که در مقابل [[رسول خدا]] {{صل}} به [[شهادت]] رسیدند، نصیب [[انسان]] گردد<ref>الأمالی، صدوق، ۱۲۱؛ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۵۸۴.</ref>. البته این سخن به معنای جواز [[ارتکاب گناه]] نیست، بلکه اگر [[انسان]] واجب‌الطاعه بودن [[امام رضا]] {{ع}} را [[باور]] کند و طبق آن عمل نماید، موجب [[سعادت]] او در [[دنیا]] و زمینه‌ساز [[سعادت]] او در [[آخرت]] خواهد شد. چون [[اهل بیت]] {{عم}} جز به [[اطاعت از خداوند]] [[دستور]] نمی‌دهند، و در صورتی که [[انسان]] [[اطاعت]] از آنان را [[واجب]] بداند، باید به [[دستورهای الهی]] نیز عمل نماید. همچنین [[امام]] [[موسی کاظم]] {{ع}}، [[اطاعت از امام]] [[رضا]] {{ع}} را سبب [[هدایت]] می‌داند<ref>إثبات الهداة، ج۴، ص۳۰۶؛ عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۱، ص۳۲.</ref> و [[نافرمانی]] ایشان را موجب [[کفر]] می‌شمرد<ref>عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۱، ص۳۲.</ref>. این متن به صراحت، موضوع [[وجوب اطاعت]] را مطرح نمی‌سازد، اما چون [[اطاعت]] از ایشان سبب [[هدایت]] می‌شود و [[نافرمانی]] ایشان منجر به [[کفر]] می‌گردد، [[ضرورت]] دستیابی به [[هدایت]] و [[رهایی]] از [[کفر]] اقتضا می‌کند که [[اطاعت]] از ایشان [[واجب]] باشد. در یکی از گزارش‌های مرتبط با آن حضرت، [[سخن]] از مردی [[واقفی]] است که حتی با [[دعوت]] و [[ارشاد]] [[حسن بن علی]] وشا (که به دستور امام رضا {{ع}} این کار را انجام داد)، نیز حاضر به بازگشت از واقفی‌گری به طرف [[حق]] نمی‌شود. اما بعد از مدت کمی، مرد نزد [[حسن بن علی]] وشا می‌آید و به [[امامت امام رضا]] {{ع}} و [[واجب‌الاطاعه]] بودن ایشان [[گواهی]] می‌دهد<ref>إثبات الهداة، ج۴، ص۳۶۳.</ref>. [[احمد بن محمد بن ابی‌نصر]] در نامه‌ای که [[خدمت]] آن حضرت می‌فرستد، تصریح می‌کند: من و خانواده‌ام، [[خداوند]] را با [[اطاعت]] از شما [[دینداری]] می‌کنیم<ref>قرب الإسناد، ص۳۴۸، ۳۴۹.</ref>. موارد اخیر نشان می‌دهد مسأله [[وجوب اطاعت]] از [[امامان]] {{عم}} به عنوان موضوعی مسلّم در بین بسیاری از [[شیعیان]] آن دوره پذیرفته شده بوده است.

نسخهٔ ‏۱۳ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۱۰

مقدمه

روایت‌های نقل شده از امام رضا (ع)، دربارۀ اطاعت از خداوند و اهل بیت (ع) به پنج دسته تقسیم می‌شود:

نخست: اطاعت از خداوند

امام رضا (ع) با استناد به قرآن، اطاعت از خداوند و عبادت او جهت آزمودن بندگان را هدف اصلی خلقت انسان می‌داند. ایشان در تفسیر آیۀ ﴿الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا[۱] فرموده است: "خداوند متعال مخلوقاتش را آفرید تا آنان را با تکلیف به اطاعت و عبادتش بیازماید، اما این کار به جهت امتحان و کسب تجربه نبود، چون او بر هر چیزی آگاه است"[۲].

بر اساس سخن دیگری از آن حضرت، اطاعت از خداوند، حتی اگر مسألۀ بهشت و جهنم نیز مطرح نباشد، واجب است. دلیل ایشان بر این موضوع، تفضل و احسان خداوند و نعمت‌های خداوند به بندگان، است[۳] که با اطاعت از او در مقابل این نعمت‌ها شکرگزاری خواهد شد. پس، از منظر ایشان، لزوم اطاعت از خداوند به دو دلیل آزمودن بندگان و تفضل و احسان خداوند به بندگان است.

ایشان همچنین به اطاعت از خداوند به عنوان عنصر محوری در دستیابی به شرافت و برتری واقعی بر دیگران تصریح می‌کند. هنگامی که به ایشان گفته می‌شود هیچ کسی در زمین، پدرانی شریف‌تر از پدران شما ندارد، شرافت آنان را به جهت تقوا و اطاعت از خداوند می‌داند[۴].

همچنین در مقابل سخن سخن کسی که ایشان را بهترین مردم میدانست، با استناد به آیۀ ﴿إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ[۵] فرمود: "هر کس نسبت به خداوند با تقواتر و مطیع‌تر باشد، از من بهتر است"[۶]. این سخن، علاوه بر اینکه موافق قرآن است، کاملاً همسو با روایت‌های دیگر از اهل بیت (ع) در این موضوع نیز می‌باشد؛ از منظر اهل بیت (ع)، محبوب‌ترین بنده نزد خداوند، با تقواترین و مطیع‌ترین فرد است، و تقرب به خداوند فقط با اطاعتش حاصل می‌گردد[۷].[۸]

دوم: اطاعت از پیامبران الهی

امام رضا (ع) اطاعت از پیامبران الهی را واجب می‌داند و استدلال مهمی برای آن می‌آورد. ایشان وجوب شناخت و اطاعت از پیامبران را از آن رو می‌داند که آنچه مردم برای تکامل و سعادت خویش نیاز دارند، در اختیار آنان نیست و فقط باید از طرف خداوند دریافت کنند. با توجه به اینکه خداوند متعال قابل دیدن نیست، برای برقراری ارتباط با او به کسانی نیاز است تا اوامر و نواهی الهی و منافع و ضررهای مربوط به انسان‌ها را به واسطۀ وحی، از طرف خداوند برای آنان بیان نماید. اینان همان پیامبران معصوم هستند. از همین رو، شناخت و اطاعت از پیامبران بر مردم واجب است تا آمدن پیامبران لغو نگردد، چون اگر پیامبران از طرف خداوند بیایند، اما الزامی به شناخت و اطاعت از آنان وجود نداشته باشد، کاری لغو و بدون فایده صورت گرفته است[۹]. بخش اول این استدلال را می‌توان در قرآن هم مشاهده کرد: ﴿وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْيًا أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ[۱۰].

علامه طباطبایی در تفسیر قسمت آخر این آیه: ﴿إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ، آن را تعلیل مضمون آیه دانسته است. از دیدگاه ایشان، خداوند به سبب علو رتبه نسبت به مخلوقات و نظام حاکم بر آنان، بالاتر از آن است که با آنان تکلم نماید. پس به جهت متعالی و حکیم بودن، توسط وحی با آنان تکلم می‌کند، چون اقتضای حکمت خداوند، هدایت هر نوعی از مخلوقات به سعادت ویژۀ آن است[۱۱].

همچنین امام صادق (ع) در پاسخ زندیقی که از چگونگی اثبات پیامبران و رسولان سؤال کرده بود، استدلالی مشابه مضمون این آیه ارائه کرده است[۱۲]. بر اساس این استدلال، چون امکان مشاهده، تماس و مباشرت و محاجۀ مخلوقات با خداوند وجود ندارد، پس ثابت می‌شود که خداوند در میان خلق خود نمایندگانی دارد که از طرف او برای مخلوقات و بندگانش پیام‌رسانی می‌کنند و آنان را بر مصالح و منافعشان و آنچه انجامش موجب بقا و ترکش باعث نابودی آنان میگردد، آگاه می‌سازند[۱۳].[۱۴]

سوم: اطاعت از امامان (ع)

وجوب اطاعت از امام، یکی از احکام مهم و بزرگ دین بوده[۱۵] و اطاعت از امام در واقع امتثال اوامر و نواهی الهی است[۱۶]. وجوب اطاعت از امام، از آن جهت است که معصوم می‌باشد[۱۷]، چون در غیر این صورت، به نافرمانی خداوند دستور خواهد داد که با دستورهای الهی در تناقض و به همین جهت، محال است[۱۸]. از سوی دیگر، اطاعت الهی در همه حال و در همه امور زندگی مطلوب و ضروری است و تنها در سایه بهره‌مندی از راهنمایی معصومان (ع) میتوان به این مرحله از اطاعت الهی دست یافت[۱۹]. همچنین چون امامت جانشینی پیامبر (ص) است، اطاعت از امام نیز مانند اطاعت از پیامبر (ص)، واجب است[۲۰].

روایت‌های متعددی از امام رضا (ع) در مواضع مختلف وجود دارد که بر واجب الاطاعه بودن امامان دلالت دارد. امام رضا (ع) واجب الاطاعه بودن را یکی از ویژگی‌های امام می‌داند[۲۱]. طبق روایت امام رضا (ع) به نقل از پدرانشان از رسول خدا (ص) اطاعت از ائمه (ع)، اطاعت از خداوند بوده، و معصیت آنان، معصیت خداوند[۲۲]. در روایت مشابهی با همین سلسله سند، اطاعت و نافرمانی نسبت به امامان معصوم (ع)، اطاعت و نافرمانی از رسول خدا (ص) محسوب می‌شود[۲۳]. در روایت دیگری از امام رضا (ع) با همین سلسله سند، این چنین آمده است: "ای علی! تو و امامان از فرزندانت بعد از من، حجت خداوند بر خلق و نشانه‌های او در میان مردم هستید. هر کس یکی از شما را انکار نماید، مرا انکار کرده است. و هر کس یکی از شما را نافرمانی کند، مرا نافرمانی نموده است. هر کس به یکی از شما ستم کند، به من ستم کرده و هر کس با شما اتصال داشته باشد، با من اتصال دارد. و هر کس از شما اطاعت کند، مرا اطاعت کرده است"[۲۴]. بر اساس این روایت، چون امامان معصوم (ع) حجت خداوند بر خلق او هستند، انکار، ستم و نافرمانی آنان در سطح انکار، ستم و نافرمانی نسبت به رسول خدا (ص) بوده و اطاعت از آنان نیز همین حکم را خواهد داشت. از سوی دیگر، در جامعۀ آن روز سؤالات و شبهاتی دربارۀ رابطۀ امام و مردم وجود داشته است که امام رضا (ع) آن را پاسخ داده است. عده‌ای مردم را عبد ائمه (ع) می‌دانستند و این ادعا را به ائمه (ع) منسوب می‌کردند. امام این سخن را نقد فرموده و واجب الاطاعه بودن و نصرت در امور دینی را به عنوان رابطۀ صحیح امام و مردم مطرح ساخته است[۲۵].

همچنین در جلسه‌ای که با حضور امام رضا (ع)، مأمون و تعدادی از علمای عراق و خراسان تشکیل می‌شود، آن حضرت با تمسک به آیاتی از قرآن، اطاعت از عترت پیامبر (ص) را از نشانه‌های برتری عترت بر سایر مردم شمرده است[۲۶].

همچنین حضرت در نقد استناد بعضی به قیاس در فهم برخی مسائل، آن را به شدت مورد مذمت کرده و افرادی را که در این مسائل وارد شده‌اند خارج از طاعت ائمه (ع) دانسته است. امام رضا (ع) در ادامه، این دسته افراد را به تقلید از امامان (ع) فرا خوانده است[۲۷]. بر پایۀ روایت دیگری از آن حضرت، مقصود از علما در روایتِ امام صادق (ع): "هر کس علمی را بیاموزد تا با آن با سفیهان بحث و جدل کند و بر علما فخر بفروشد و یا مردم را به سوی خودش متوجه سازد، در آتش خواهد بود" علمای آل محمد (ع) هستند که خداوند اطاعت از آنان را بر مردم واجب ساخته است[۲۸].

یکی از مسائل کلیدی در این بحث، تساوی همۀ اهل بیت (ع) در وجوب اطاعت از آنان است و نیز اینکه از این جهت بین آنها هیچ فرقی نیست. بر اساس سخن امام رضا (ع)، ایمان عبد زمانی به کمال می‌رسد که به اموری مانند تساوی اهل بیت (ع) در وجوب اطاعت شناخت پیدا نماید. در همین جهت، امام تصریح می‌کند که اهل بیت (ع) در واجب الاطاعه بودن با هم فرقی ندارند، اگرچه برخی مانند امیرمؤمنان (ع) نسبت به دیگران دارای برتری‌هایی در علم و فضیلت هستند[۲۹]. پس بر اساس روایت‌های امام رضا (ع) در این موضوع، واجب الاطاعه بودن یکی از ویژگی‌های امام و اطاعت از او مانند اطاعت از خداوند و رسول خدا (ص) واجب است. این مسأله از آنجا ناشی می‌شود که امامت جانشینی پیامبر (ص) است و به همین جهت اطاعت از امام، مانند اطاعت از پیامبر (ص) واجب است[۳۰].

از سوی دیگر، چون لزوم اطاعت از خداوند و رسول او برای دستیابی به سعادت است، در صورت عدم وجوب اطاعت از امام بعد از رسول خدا (ص)، سعادت انسان نادیده گرفته خواهد شد. از همین رو، اطاعت از امام ضامن دستیابی به سعادت است. علاوه بر این، یکی دیگر از دلایل ضرورت اطاعت از امام آن است که امام از طرف خداوند متولی امور مردم است و منصب امامت و حکومت را بر عهده دارد و به همین دلیل باید از او اطاعت شود[۳۱].[۳۲]

چهارم: فلسفه وجوب اطاعت از اولوالامر

خداوند در قرآن اطاعت از کسانی با عنوان "اولی الامر" را همانند اطاعت از خود و رسولش واجب ساخته است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۳۳]. از سوی دیگر، بسیاری از روایت‌ها حکایت از آن دارد که امامان معصوم (ع) مصادیق اولوالامر هستند که خداوند در قرآن اطاعت از آنان را مانند اطاعت از خود و رسولش واجب ساخته است [۳۴]. رسول خدا (ص) نیز در تبیین مصداق اولوالامر در این آیه، آنان را امامان معصوم (ع) معرفی نموده و اسامی همۀ آنها را به صراحت ذکر کرده است. طبق این روایت، آنان بعد از رسول خدا (ص) خلیفۀ آن حضرت‌اند و پیشوایی مسلمانان را بر عهده دارند[۳۵].

امام رضا (ع) در تبیین فلسفۀ ضرورت وجود اولوالامر و دستور به اطاعت از آنان از سوی خداوند متعال، چند علت مهم بیان کرده است:

  1. ضرورت وجود شخصی امین از طرف خداوند جهت جلوگیری از نقض حدود الهی؛
  2. لزوم ساماندهی امور دین و دنیا، مانند عدالت‌گستری و جنگ با دشمنان؛
  3. جلوگیری از نابودی دین و تغییر سنت‌ها و احکام الهی و مبارزه با بدعتگذاران و ملحدان.

طبق این روایت، با توجه به نقص و احتیاج ذاتی مردم و اختلافات میان آنها و تفاوت نظرات و خواهش‌های آنان، اگر کسی نباشد تا سرپرستی و محافظت از آنچه را پیامبران الهی آورده‌اند بر عهده گیرد، شریعت‌ها، سنت‌ها و احکام الهی تغییر می‌کند و در نهایت به نابودی همۀ مردم منتهی می‌شود[۳۶]. بر این اساس، در صورتی که اولوالامر نباشند یا اطاعت از آنان واجب نباشد، امور دین و دنیای مردم به نابودی و انحطاط کشیده می‌شود[۳۷].

پنجم: اطاعت از امام رضا (ع)

دربارۀ این موضوع دو دسته روایت وجود دارد:

  1. بخشی از این روایت‌ها، از غیر امام رضا (ع) رسیده است. طبق سخن امام صادق (ع)، زیارت امام رضا (ع) که همراه با معرفت به واجب الاطاعه بودن ایشان از طرف خداوند باشد، مانند زیارت رسول خدا (ص) محسوب شده است[۳۸]. طبق روایت دیگری از همین امام، هر کس امام رضا (ع) را که در خراسان، شهید و مدفون خواهد شد، با معرفت به حق او زیارت کند، به همراه امام صادق (ع) به بهشت خواهد رفت، اگرچه اهل گناه کبیره هم باشد. ایشان برای معرفت به حق امام رضا (ع)، امامِ واجب‌الطاعه، غریب و شهید بودن را مطرح ساخته است که موجب می‌شود ثوابی معادل هفتاد شهید، مانند کسانی که در مقابل رسول خدا (ص) به شهادت رسیدند، نصیب انسان گردد[۳۹]. البته این سخن به معنای جواز ارتکاب گناه نیست، بلکه اگر انسان واجب‌الطاعه بودن امام رضا (ع) را باور کند و طبق آن عمل نماید، موجب سعادت او در دنیا و زمینه‌ساز سعادت او در آخرت خواهد شد. چون اهل بیت (ع) جز به اطاعت از خداوند دستور نمی‌دهند، و در صورتی که انسان اطاعت از آنان را واجب بداند، باید به دستورهای الهی نیز عمل نماید. همچنین امام موسی کاظم (ع)، اطاعت از امام رضا (ع) را سبب هدایت می‌داند[۴۰] و نافرمانی ایشان را موجب کفر می‌شمرد[۴۱]. این متن به صراحت، موضوع وجوب اطاعت را مطرح نمی‌سازد، اما چون اطاعت از ایشان سبب هدایت می‌شود و نافرمانی ایشان منجر به کفر می‌گردد، ضرورت دستیابی به هدایت و رهایی از کفر اقتضا می‌کند که اطاعت از ایشان واجب باشد. در یکی از گزارش‌های مرتبط با آن حضرت، سخن از مردی واقفی است که حتی با دعوت و ارشاد حسن بن علی وشا (که به دستور امام رضا (ع) این کار را انجام داد)، نیز حاضر به بازگشت از واقفی‌گری به طرف حق نمی‌شود. اما بعد از مدت کمی، مرد نزد حسن بن علی وشا می‌آید و به امامت امام رضا (ع) و واجب‌الاطاعه بودن ایشان گواهی می‌دهد[۴۲]. احمد بن محمد بن ابی‌نصر در نامه‌ای که خدمت آن حضرت می‌فرستد، تصریح می‌کند: من و خانواده‌ام، خداوند را با اطاعت از شما دینداری می‌کنیم[۴۳]. موارد اخیر نشان می‌دهد مسأله وجوب اطاعت از امامان (ع) به عنوان موضوعی مسلّم در بین بسیاری از شیعیان آن دوره پذیرفته شده بوده است.
  2. از امام رضا (ع) نیز دربارۀ وجوب اطاعت از ایشان روایت‌هایی رسیده است. آن حضرت در پاسخ به سؤالی دربارۀ وجوب اطاعت از ایشان، به صراحت اطاعت خود را بر مردم واجب دانسته و آن را همچون اطاعت از امیرمؤمنان (ع) شمرده است[۴۴]. بر پایۀ روایت دیگری، امام رضا (ع) به نقل سخن داوود بن عیسی مبنی بر واجب‌الاطاعه بودن آن حضرت در نزد مردم عراق پرداخته است[۴۵]. در یکی دیگر از این موارد در موضوع امامت و واجب‌الاطاعه بودن امام رضا (ع)، اختلافی میان عده‌ای از شیعیان رخ می‌دهد و امام رضا (ع) با اشاره به واجب‌الاطاعه بودن خود در صدد نقد و رفع آن برمی‌آید[۴۶]. طبق آنچه تاکنون گفته شد، روایت‌های امام رضا (ع)، در هماهنگی با قرآن در جهت ضرورت اطاعت از خداوند، رسول او و اهل بیت (ع) است. حجم نسبتاً بالای این روایت‌ها نیز علاوه بر آنکه اهتمام حضرت به تبیین این موضوع را نشان می‌دهد، حکایت از آن دارد که شبهات و سؤالاتی نیز دربارۀ وجوب اطاعت از ائمه (ع) مطرح بوده که ایشان به آنها پاسخ داده است. البته مجموعۀ این متون نیز می‌تواند به عنوان گنجینۀ ارزشمند علمی و اعتقادی در شناخت امامت به کار آید.

امام رضا (ع) نیکی به والدین را واجب دانسته است، اگر چه مشرک باشند. ایشان همچنین به اطاعت نکردن از والدین و یا هر انسان دیگری در جایی که معصیت خداوند باشد، حکم کرده است، چون هر گاه اطاعت از کسی مستلزم معصیت خداوند باشد، نباید از او اطاعت کرد. این بدان معناست که اطاعت از پدر و[مادر در جایی که معصیت خداوند نباشد، واجب است. متن این روایت مطابق با مضمون آیاتی[۴۷] است که علاوه بر تأکید بر احسان به والدین، از اطاعت آنان در معصیت خداوند نهی می‌کند[۴۸].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. «همان که مرگ و زندگی را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک نیکوکردارترید» سوره ملک، آیه ۲.
  2. التوحید، ص۳۲۱؛ عیون أخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۱۳۵؛ الاحتجاج، ج۲، ص۴۱۲.
  3. عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۱۸۰.
  4. عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۲۳۶.
  5. «بی‌گمان گرامی‌ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست» سوره حجرات، آیه ۱۳.
  6. عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۲۳۶.
  7. الکافی، ج۳، ص۱۹۰.
  8. کاظمی بنچناری، محمد، مقاله «اطاعت»، دانشنامه امام رضا، ج۲.
  9. عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۱۰۰.
  10. «و هیچ بشری نسزد که خداوند با او سخن گوید مگر با وحی یا از فراسوی پرده‌ای یا فرستاده‌ای فرستد که به اذن او آنچه می‌خواهد وحی کند؛ بی‌گمان او فرازمندی فرزانه است» سوره شوری، آیه ۵۱.
  11. المیزان، ج۱۸، ص۷۴.
  12. الکافی، ج۱، ص۴۱۰.
  13. الکافی، ج۱، ص۴۱۰.
  14. کاظمی بنچناری، محمد، مقاله «اطاعت»، دانشنامه امام رضا، ج۲.
  15. کتاب الألفین، ص۴۸.
  16. کتاب الألفین، ص۶۵.
  17. کتاب الألفین، ص۱۸۶.
  18. کتاب الألفین، ص۲۹۲.
  19. کتاب الألفین، ص۱۴۳.
  20. مصباح الهدایة، بهبهانی، ص۱۲۶.
  21. الکافی، ج۱، ص۵۰۰؛ الغیبة، نعمانی، ص۲۲۲؛ الأمالی، صدوق، ص۶۷۹؛ عیون أخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۲۲۱؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۶۸۰؛ معانی الأخبار، ص۱۰۰.
  22. عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۵۸.
  23. کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۶۰.
  24. کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۴۱۳.
  25. الکافی، ج۱، ص۴۵۹، ۴۶۰؛ الأمالی، مفید، ص۲۵۳؛ الأمالی، طوسی، ص۲۲؛ شرح أصول الکافی، مازندرانی، ج۵، ص۱۸۶؛ مرآة العقول، ج۲، ص۳۳۲.
  26. الأمالی، صدوق، ص۵۲۴؛ عیون أخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۲۳۱؛ بشارة المصطفی (ص)، ج۲، ص۲۲۹.
  27. قرب الإسناد، ص۳۵۶.
  28. عیون أخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۳۰۷.
  29. الاختصاص، ص۲۲.
  30. مصباح الهدایة، بهبهانی، ص۱۲۶.
  31. مرآة العقول، ج۲۶، ص۵۱۷.
  32. کاظمی بنچناری، محمد، مقاله «اطاعت»، دانشنامه امام رضا، ج۲.
  33. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  34. کتاب سلیم بن قیس، ج۲، ص۹۲۲؛ التفسیر، عیاشی، ج۱، ص۲۵۲، ۲۵۳، ۲۶۰؛ الزهد، ابن سعید، ص۱۰۴؛ الاعتقادات، ص۹۴؛ عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۱۳۱؛ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۶۱۱.
  35. کفایة الأثر، ص۵۴؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۵۳؛ إعلام الوری، ج۲، ص۱۸۲.
  36. عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۱۰۰-۱۰۱.
  37. کاظمی بنچناری، محمد، مقاله «اطاعت»، دانشنامه امام رضا، ج۲.
  38. الأمالی، صدوق، ص۵۸۷؛ تهذیب الأحکام، ج۶، ص۱۰۸.
  39. الأمالی، صدوق، ۱۲۱؛ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۵۸۴.
  40. إثبات الهداة، ج۴، ص۳۰۶؛ عیون أخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۳۲.
  41. عیون أخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۳۲.
  42. إثبات الهداة، ج۴، ص۳۶۳.
  43. قرب الإسناد، ص۳۴۸، ۳۴۹.
  44. الکافی، ج۱، ص۴۵۸؛ الإختصاص، ص۲۷۸.
  45. الکافی، ج۱۳، ص۱۰۶.
  46. اختیار معرفة الرجال، ص۴۶۳-۴۶۴.
  47. ﴿وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ حُسْنًا وَإِنْ جَاهَدَاكَ لِتُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ «و به آدمی سپرده‌ایم به پدر و مادرش نکویی کند و اگر در تو کوشیدند تا چیزی را که دانشی درباره آن نداری شریک من سازی، از آن دو فرمان نبر! بازگشتتان به سوی من است آنگاه من شما را از آنچه انجام می‌دادید آگاه خواهم کرد» سوره عنکبوت، آیه ۸؛ ﴿وَإِنْ جَاهَدَاكَ عَلَى أَنْ تُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا وَصَاحِبْهُمَا فِي الدُّنْيَا مَعْرُوفًا وَاتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنَابَ إِلَيَّ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ «و اگر تو را وا دارند تا آنچه را که نمی‌دانی برای من شریک آوری، از آنان فرمان نبر و در این جهان با آنان به شایستگی همراهی کن و راه کسی را که به درگاه من باز می‌گردد پیش گیر، سپس بازگشتتان به سوی من است آنگاه شما را از آنچه می‌کرده‌اید می‌آگاهانم» سوره لقمان، آیه ۱۵.
  48. کاظمی بنچناری، محمد، مقاله «اطاعت»، دانشنامه امام رضا، ج۲.