حدیث ولایت در حدیث: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۱۳ ژوئن ۲۰۲۳
جز
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۸: خط ۸:
==مقدمه==
==مقدمه==
[[پیامبر]]{{صل}} بارها به [[مسلمانان]] فرمود که [[سرپرست]] پس از من علی{{ع}} است؛ برای نمونه، فرمود: «تو در [[دنیا]] و [[آخرت]] [[ولیّ]] [[منی]]»<ref>صحیح البخاری، ج۲، صص ۵۸ و ۳۲۳ و ۱۰۹؛ صحیح مسلم، ج۲، ص۲۴؛ الصواعق المحرقة علی أهل الرفض و الضلال و الزندقة، باب ۱۲، ص۱۶؛ باب ۱۱، ص۱۰۷؛ کنز العمال فی سنن الأقوال و الأفعال، ج۶، ح۲۵۰۴.</ref>. نیز فرمود: «تو پس از من سرپرست و ولیّ تمام مؤمنانی»<ref>مسند أحمد، ج۵، ص۲۵ {{متن حدیث|أَنْتَ وَلِيِّي فِي كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِي‌}}؛ الاصابة، ج۲، ص۵۰۹؛ ینابیع المودة صص ۵۵ و ۱۲۸؛ خصائص، نسائی، ص۶۴؛ مستدرک، حاکم، ج۳، ص۳۴؛ تاریخ دمشق، ج۱، ص۳۸۴، ج۴۹۰.</ref>. و در یکی از [[جنگ‌ها]] که پیامبر{{صل}} [[فرماندهی لشکر]] را به [[امام علی]]{{ع}} واگذارد و علی{{ع}} برای خود از [[خمس غنایم]]، کنیزی گرفت، برخی از [[سپاهیان]] از این کار ناخشنود شدند و به [[رسول خدا]]{{صل}} در این‌باره [[شکایت]] بردند. پیامبر{{صل}} فرمود: «[[حق علی]]{{ع}} بیش از این [[کنیز]]، بلکه او ولیّ و سرپرست شما بعد از من است».<ref>سنن الترمذی، ج۵، ص۲۹۶، ح۳۷۹۶؛ خصائص أمیر المؤمنین علی بن أبی‌طالب، ص۹۷؛ الإصابة فی تمییز الصحابة، ج۲، ص۵۰۹؛ حلیة الأولیاء و طبقات الأصفیاء، أبونعیم أحمد بن عبد الله الأصبهانی، ج۶، ص۲۹۴؛ أسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج۴، ص۲۷؛ تاریخ مدینة دمشق و ذکر فضلها و تسمیة من حلها من الأماثل، ج۱، ص۳۸۱؛ معجم جامع الأصول فی أحادیث الرسول، المبارک بن محمد ابن الأثیر الجزری، ج۲، ص۴۷۰؛ کنز العمال فی سنن الأقوال و الأفعال، ج۱۵، ص۱۲۴؛ ینابیع المودة لذوی القربی، ص۵۳؛ تذکرة الخواص، ص۳۶؛ مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول، کمال الدین محمد ابن طلحة الشافعی، ج۱، ص۴۸.</ref>
[[پیامبر]]{{صل}} بارها به [[مسلمانان]] فرمود که [[سرپرست]] پس از من علی{{ع}} است؛ برای نمونه، فرمود: «تو در [[دنیا]] و [[آخرت]] [[ولیّ]] [[منی]]»<ref>صحیح البخاری، ج۲، صص ۵۸ و ۳۲۳ و ۱۰۹؛ صحیح مسلم، ج۲، ص۲۴؛ الصواعق المحرقة علی أهل الرفض و الضلال و الزندقة، باب ۱۲، ص۱۶؛ باب ۱۱، ص۱۰۷؛ کنز العمال فی سنن الأقوال و الأفعال، ج۶، ح۲۵۰۴.</ref>. نیز فرمود: «تو پس از من سرپرست و ولیّ تمام مؤمنانی»<ref>مسند أحمد، ج۵، ص۲۵ {{متن حدیث|أَنْتَ وَلِيِّي فِي كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِي‌}}؛ الاصابة، ج۲، ص۵۰۹؛ ینابیع المودة صص ۵۵ و ۱۲۸؛ خصائص، نسائی، ص۶۴؛ مستدرک، حاکم، ج۳، ص۳۴؛ تاریخ دمشق، ج۱، ص۳۸۴، ج۴۹۰.</ref>. و در یکی از [[جنگ‌ها]] که پیامبر{{صل}} [[فرماندهی لشکر]] را به [[امام علی]]{{ع}} واگذارد و علی{{ع}} برای خود از [[خمس غنایم]]، کنیزی گرفت، برخی از [[سپاهیان]] از این کار ناخشنود شدند و به [[رسول خدا]]{{صل}} در این‌باره [[شکایت]] بردند. پیامبر{{صل}} فرمود: «[[حق علی]]{{ع}} بیش از این [[کنیز]]، بلکه او ولیّ و سرپرست شما بعد از من است».<ref>سنن الترمذی، ج۵، ص۲۹۶، ح۳۷۹۶؛ خصائص أمیر المؤمنین علی بن أبی‌طالب، ص۹۷؛ الإصابة فی تمییز الصحابة، ج۲، ص۵۰۹؛ حلیة الأولیاء و طبقات الأصفیاء، أبونعیم أحمد بن عبد الله الأصبهانی، ج۶، ص۲۹۴؛ أسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج۴، ص۲۷؛ تاریخ مدینة دمشق و ذکر فضلها و تسمیة من حلها من الأماثل، ج۱، ص۳۸۱؛ معجم جامع الأصول فی أحادیث الرسول، المبارک بن محمد ابن الأثیر الجزری، ج۲، ص۴۷۰؛ کنز العمال فی سنن الأقوال و الأفعال، ج۱۵، ص۱۲۴؛ ینابیع المودة لذوی القربی، ص۵۳؛ تذکرة الخواص، ص۳۶؛ مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول، کمال الدین محمد ابن طلحة الشافعی، ج۱، ص۴۸.</ref>
[[پیامبر اکرم]]{{صل}} بارها تکرار می‌کرد «هرکس من مولای اویم علی{{ع}} مولای اوست و هرکس من ولیّ اویم، علی{{ع}} نیز ولیّ اوست» و این [[نصوص شرعی]] به اندازه‌ای شایع و منتشر است که بر هیچ کس پوشیده نیست.<ref>[[سلیمان امیری|امیری، سلیمان]]، [[امامت و دلائل انتصابی بودن آن (کتاب)|امامت و دلائل انتصابی بودن آن]] ص ۳۲۳.</ref>
[[پیامبر اکرم]]{{صل}} بارها تکرار می‌کرد «هرکس من مولای اویم علی{{ع}} مولای اوست و هرکس من ولیّ اویم، علی{{ع}} نیز ولیّ اوست» و این [[نصوص شرعی]] به اندازه‌ای شایع و منتشر است که بر هیچ کس پوشیده نیست.<ref>[[سلیمان امیری|امیری، سلیمان]]، [[امامت و دلایل انتصابی بودن آن (کتاب)|امامت و دلایل انتصابی بودن آن]] ص ۳۲۳.</ref>


==[[سند حدیث]]==
==[[سند حدیث]]==
خط ۱۴: خط ۱۴:
#[[محمد بن مسلم]] معروف به [[ابن شهاب زهری]]؛ او از روات [[بخاری]]، مسلم و دیگر صحاح سته اهل سنت است. [[ابن حجر]] درباره او می‌نویسد: «[[فقیه]] و [[حافظ]] بود. بر بزرگی جایگاه او اتفاق کرده‌اند. او از سران طبقه چهارم است»<ref>تقریب التهذیب، ج۱، ص۵۰۶ {{عربی|الفقيه الحافظ متفق على جلالته و إتقانه وهو من رؤوس الطبقة الرابعة}}.</ref>.
#[[محمد بن مسلم]] معروف به [[ابن شهاب زهری]]؛ او از روات [[بخاری]]، مسلم و دیگر صحاح سته اهل سنت است. [[ابن حجر]] درباره او می‌نویسد: «[[فقیه]] و [[حافظ]] بود. بر بزرگی جایگاه او اتفاق کرده‌اند. او از سران طبقه چهارم است»<ref>تقریب التهذیب، ج۱، ص۵۰۶ {{عربی|الفقيه الحافظ متفق على جلالته و إتقانه وهو من رؤوس الطبقة الرابعة}}.</ref>.
#[[معمر بن راشد]]؛ از روات بخاری، مسلم و دیگر صحاح سته اهل سنت است.
#[[معمر بن راشد]]؛ از روات بخاری، مسلم و دیگر صحاح سته اهل سنت است.
[[ذهبی]] درباره او می‌نویسد: «احمد گفته است هیچ‌کس را نمی‌توان در ردیف [[معمر]] قرار داد، بلکه او در [[روزگار]] خودش بر دیگران در [[کسب دانش]] [[برتری]] داشت. [[عبد الرزاق]] می‌گوید ده هزار [[حدیث]] از وی شنیدم<ref>الکاشف فی معرفة من له روایة فی الکتب الستة، ج۲، ص۲۸۲ {{عربی|معمر بن راشد أبو عروة الأزدي... و قال أحمد لا تضم معمرا إلى أحد إلا وجدته يتقدمه كان من أطلب أهل زمانه للعلم و قال عبد الرزاق سمعت منه عشرة آلاف}}.</ref>. بنابراین [[سند روایت]] نیز [[قطعی]] است و هیچ مشکلی ندارد.<ref>[[سلیمان امیری|امیری، سلیمان]]، [[امامت و دلائل انتصابی بودن آن (کتاب)|امامت و دلائل انتصابی بودن آن]] ص ۳۲۳.</ref>
[[ذهبی]] درباره او می‌نویسد: «احمد گفته است هیچ‌کس را نمی‌توان در ردیف [[معمر]] قرار داد، بلکه او در [[روزگار]] خودش بر دیگران در [[کسب دانش]] [[برتری]] داشت. [[عبد الرزاق]] می‌گوید ده هزار [[حدیث]] از وی شنیدم<ref>الکاشف فی معرفة من له روایة فی الکتب الستة، ج۲، ص۲۸۲ {{عربی|معمر بن راشد أبو عروة الأزدي... و قال أحمد لا تضم معمرا إلى أحد إلا وجدته يتقدمه كان من أطلب أهل زمانه للعلم و قال عبد الرزاق سمعت منه عشرة آلاف}}.</ref>. بنابراین [[سند روایت]] نیز [[قطعی]] است و هیچ مشکلی ندارد.<ref>[[سلیمان امیری|امیری، سلیمان]]، [[امامت و دلایل انتصابی بودن آن (کتاب)|امامت و دلایل انتصابی بودن آن]] ص ۳۲۳.</ref>


==[[دلالت حدیث]]==
==[[دلالت حدیث]]==
خط ۳۷: خط ۳۷:
[[عمر]] گفت: و چون رسول خدا{{صل}} از [[دنیا]] رفت، ابوبکر گفت: من ولی و [[جانشین]] پیامبرم و همان‌گونه که او [[رفتار]] کرد من نیز چنان خواهم کرد. سپس عمر به علی{{ع}} و عباس گفت شما [[خیال]] می‌کردید که ابوبکر [[ظالم]] و [[فاجر]] است... سپس من دو سال بعد از ابوبکر [[حکومت]] کردم و روش [[رسول]]{{صل}} و ابوبکر را ادامه دادم...<ref>الکتاب المصنف فی الأحادیث و الآثار، ج۵، ص۴۶۹، ح۹۷۷۲ {{عربی|عبد الرزاق عن معمر عن الزهري عن مالك بن أوس ابن الحدثان النصري... فلما قبض رسول الله{{صل}} قال أبو بكر أنا ولي رسول الله{{صل}} بعده أعمل فيه بما كان يعمل رسول الله{{صل}} فيها ثم أقبل على عليّ و العباس فقال و أنتما تزعمان أنه فيها ظالم فاجر و الله يعلم أنه فيها صادق بار تابع للحق ثم وليتها بعد أبي بكر سنتين من إمارتي فعملت فيها بما عمل رسول الله{{صل}} و أبو بكر و أنتما تزعمان أني فيها ظالم فاجر...}}.</ref>.
[[عمر]] گفت: و چون رسول خدا{{صل}} از [[دنیا]] رفت، ابوبکر گفت: من ولی و [[جانشین]] پیامبرم و همان‌گونه که او [[رفتار]] کرد من نیز چنان خواهم کرد. سپس عمر به علی{{ع}} و عباس گفت شما [[خیال]] می‌کردید که ابوبکر [[ظالم]] و [[فاجر]] است... سپس من دو سال بعد از ابوبکر [[حکومت]] کردم و روش [[رسول]]{{صل}} و ابوبکر را ادامه دادم...<ref>الکتاب المصنف فی الأحادیث و الآثار، ج۵، ص۴۶۹، ح۹۷۷۲ {{عربی|عبد الرزاق عن معمر عن الزهري عن مالك بن أوس ابن الحدثان النصري... فلما قبض رسول الله{{صل}} قال أبو بكر أنا ولي رسول الله{{صل}} بعده أعمل فيه بما كان يعمل رسول الله{{صل}} فيها ثم أقبل على عليّ و العباس فقال و أنتما تزعمان أنه فيها ظالم فاجر و الله يعلم أنه فيها صادق بار تابع للحق ثم وليتها بعد أبي بكر سنتين من إمارتي فعملت فيها بما عمل رسول الله{{صل}} و أبو بكر و أنتما تزعمان أني فيها ظالم فاجر...}}.</ref>.
بر پایه این [[روایت]]، [[ابوبکر]] می‌گوید: {{عربی|انا وليُّ رسول الله{{صل}} بعده}} کلمه «بعده» مطلب را روشن‌تر و خواننده را به مقصود نزدیک‌تر می‌کند.
بر پایه این [[روایت]]، [[ابوبکر]] می‌گوید: {{عربی|انا وليُّ رسول الله{{صل}} بعده}} کلمه «بعده» مطلب را روشن‌تر و خواننده را به مقصود نزدیک‌تر می‌کند.
پس کلمه «ولی» و «[[مولی]]» در [[کلام]] [[رسول خدا]]{{صل}} بر همان معنای لغوی و اصطلاحی دلالت می‌کند.<ref>[[سلیمان امیری|امیری، سلیمان]]، [[امامت و دلائل انتصابی بودن آن (کتاب)|امامت و دلائل انتصابی بودن آن]] ص ۳۲۴.</ref>
پس کلمه «ولی» و «[[مولی]]» در [[کلام]] [[رسول خدا]]{{صل}} بر همان معنای لغوی و اصطلاحی دلالت می‌کند.<ref>[[سلیمان امیری|امیری، سلیمان]]، [[امامت و دلایل انتصابی بودن آن (کتاب)|امامت و دلایل انتصابی بودن آن]] ص ۳۲۴.</ref>


==پرسمان [[حدیث]]==
==پرسمان [[حدیث]]==
خط ۵۲: خط ۵۲:
مبارکفوری همچنین درباره اجلح کندی از [[روات حدیث]] گفته است:
مبارکفوری همچنین درباره اجلح کندی از [[روات حدیث]] گفته است:
... اجلح کندی هم شیعه است. [[ابن حجر]] در کتاب تقریب التهذیب می‌گوید:
... اجلح کندی هم شیعه است. [[ابن حجر]] در کتاب تقریب التهذیب می‌گوید:
«[[اجلح بن عبدالله بن حجیة]] که [[کنیه]] او ابوحجیه کندی است و گفته شده است اسم او [[یحیی]] است، بسیار راست‌گو و [[شیعه]] است». در کتاب [[میزان]] الاعتدال [[ذهبی]] و غیر آن نیز همین تعابیر آمده است<ref>تحفة الأحوذی بشرح جامع الترمذی، ج۱۰، ص۱۴۷ {{عربی|فإن قلت: لم يتفرد بزيادة قوله «بعدي» جعفر بن سليمان بل تابعه عليها أجلح الكندي فروى الإمام أحمد في مسنده هذا الحديث من طريق أجلح الكندي عن عبد الله بن بريدة عن أبيه بريدة قال بعث رسول الله بعثين إلى اليمن على أحدهما علي بن أبي طالب و على الاخر خالد بن الوليد الحديث و في آخره {{متن حدیث|لَا تَقَعْ فِي عَلِيٍّ فَإِنَّهُ مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ وَ هُوَ وَلِيُّكُمْ بَعْدِي وَ أَنَّهُ مَنِيٌّ وَ أَنَا مِنْهُ وَ هُوَ وَلِيُّكُمْ بَعْدِي}} قلت: أجلح الكندي هذا أيضا شيعي قال في التقريب: أجلح بن عبد الله بن حجية يكنى أبا حجية الكندي يقال اسمه يحيى صدوق شيعي انتهى و كذا في الميزان و غيره}}.</ref>.<ref>[[سلیمان امیری|امیری، سلیمان]]، [[امامت و دلائل انتصابی بودن آن (کتاب)|امامت و دلائل انتصابی بودن آن]] ص ۳۲۹.</ref>
«[[اجلح بن عبدالله بن حجیة]] که [[کنیه]] او ابوحجیه کندی است و گفته شده است اسم او [[یحیی]] است، بسیار راست‌گو و [[شیعه]] است». در کتاب [[میزان]] الاعتدال [[ذهبی]] و غیر آن نیز همین تعابیر آمده است<ref>تحفة الأحوذی بشرح جامع الترمذی، ج۱۰، ص۱۴۷ {{عربی|فإن قلت: لم يتفرد بزيادة قوله «بعدي» جعفر بن سليمان بل تابعه عليها أجلح الكندي فروى الإمام أحمد في مسنده هذا الحديث من طريق أجلح الكندي عن عبد الله بن بريدة عن أبيه بريدة قال بعث رسول الله بعثين إلى اليمن على أحدهما علي بن أبي طالب و على الاخر خالد بن الوليد الحديث و في آخره {{متن حدیث|لَا تَقَعْ فِي عَلِيٍّ فَإِنَّهُ مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ وَ هُوَ وَلِيُّكُمْ بَعْدِي وَ أَنَّهُ مَنِيٌّ وَ أَنَا مِنْهُ وَ هُوَ وَلِيُّكُمْ بَعْدِي}} قلت: أجلح الكندي هذا أيضا شيعي قال في التقريب: أجلح بن عبد الله بن حجية يكنى أبا حجية الكندي يقال اسمه يحيى صدوق شيعي انتهى و كذا في الميزان و غيره}}.</ref>.<ref>[[سلیمان امیری|امیری، سلیمان]]، [[امامت و دلایل انتصابی بودن آن (کتاب)|امامت و دلایل انتصابی بودن آن]] ص ۳۲۹.</ref>


===بررسی و [[نقد]]===
===بررسی و [[نقد]]===
خط ۷۰: خط ۷۰:


'''بررسی [[اجلح کندی]]''': البانی بعد از [[نقل روایت]] اجلح کندی می‌گوید: «و من می‌گویم: سند این [[حدیث حسن]] است»<ref>السلسلة الصحیحة، ج۵، ص۲۲۲ {{عربی|و للحديث شاهد يرويه أجلح الكندي عن عبد الله بن بريدة عن أبيه بريدة قال: بعث رسول الله{{صل}} بعثين إلى اليمن، على أحدهما علي بن أبي طالب... فذكر القصة بنحو ما تقدم، و في آخره: {{متن حدیث|لا تقع في علي، فإنه مني و أنا منه و هو وليكم بعدي و إنه مني و أنا منه و هو وليكم بعدي}} أخرجه أحمد (٣۵۶/۵) قلت: و إسناده حسن}}.</ref>.
'''بررسی [[اجلح کندی]]''': البانی بعد از [[نقل روایت]] اجلح کندی می‌گوید: «و من می‌گویم: سند این [[حدیث حسن]] است»<ref>السلسلة الصحیحة، ج۵، ص۲۲۲ {{عربی|و للحديث شاهد يرويه أجلح الكندي عن عبد الله بن بريدة عن أبيه بريدة قال: بعث رسول الله{{صل}} بعثين إلى اليمن، على أحدهما علي بن أبي طالب... فذكر القصة بنحو ما تقدم، و في آخره: {{متن حدیث|لا تقع في علي، فإنه مني و أنا منه و هو وليكم بعدي و إنه مني و أنا منه و هو وليكم بعدي}} أخرجه أحمد (٣۵۶/۵) قلت: و إسناده حسن}}.</ref>.
[[مناوی]] می‌‌گوید: «جد [[مادری]] من زین عراقی گفته است: اجلح کندی در این سند نزد [[جمهور]] [[علما]] [[موثق]] است و دیگر راویان این [[حدیث]] نیز صحیح‌اند»<ref>فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، ج۴، ص۳۵۷ {{عربی|خرج أحمد من طريق الأجلح الكندي عن ابن بريدة عن أبيه قال: بعث رسول الله{{صل}} بعثين إلى اليمن على أحدهما علي و الآخر خالد فقال: إذا التقيتما فعلي على الناس و إن افترقتما فكل منكم على حده فظهر المسلمون فسبوا فاصطفى علي امرأة من السبي لنفسه فكتب خالد إلى النبي{{صل}} بذلك فلما أتيته دفعت الكتاب فقرئ عليه فرأيت الغضب في وجهه فقلت: يا رسول الله هذا مكان العائذ بك فقال: {{متن حدیث|لا تقع في علي فإنه مني و أنا منه و هو وليكم بعدي}}. قال جدنا للأم، الزين العراقي: الأجلح الكندي وثقه الجمهور و باقيهم رجاله رجال الصحيح}}.</ref>. پس [[جعفر بن سلیمان]] و [[اجلح کندی]] از دید علمای رجالی [[اهل سنت]] [[معتمد]] هستند و [[شیعه]] بودن آنان به [[وثاقت]] و صداقتشان آسیب نمی‌رساند.<ref>[[سلیمان امیری|امیری، سلیمان]]، [[امامت و دلائل انتصابی بودن آن (کتاب)|امامت و دلائل انتصابی بودن آن]] ص ۳۳۱.</ref>
[[مناوی]] می‌‌گوید: «جد [[مادری]] من زین عراقی گفته است: اجلح کندی در این سند نزد [[جمهور]] [[علما]] [[موثق]] است و دیگر راویان این [[حدیث]] نیز صحیح‌اند»<ref>فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، ج۴، ص۳۵۷ {{عربی|خرج أحمد من طريق الأجلح الكندي عن ابن بريدة عن أبيه قال: بعث رسول الله{{صل}} بعثين إلى اليمن على أحدهما علي و الآخر خالد فقال: إذا التقيتما فعلي على الناس و إن افترقتما فكل منكم على حده فظهر المسلمون فسبوا فاصطفى علي امرأة من السبي لنفسه فكتب خالد إلى النبي{{صل}} بذلك فلما أتيته دفعت الكتاب فقرئ عليه فرأيت الغضب في وجهه فقلت: يا رسول الله هذا مكان العائذ بك فقال: {{متن حدیث|لا تقع في علي فإنه مني و أنا منه و هو وليكم بعدي}}. قال جدنا للأم، الزين العراقي: الأجلح الكندي وثقه الجمهور و باقيهم رجاله رجال الصحيح}}.</ref>. پس [[جعفر بن سلیمان]] و [[اجلح کندی]] از دید علمای رجالی [[اهل سنت]] [[معتمد]] هستند و [[شیعه]] بودن آنان به [[وثاقت]] و صداقتشان آسیب نمی‌رساند.<ref>[[سلیمان امیری|امیری، سلیمان]]، [[امامت و دلایل انتصابی بودن آن (کتاب)|امامت و دلایل انتصابی بودن آن]] ص ۳۳۱.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۷۵٬۹۲۴

ویرایش