حدیث ولایت در معارف و سیره فاطمی
اثبات امامت با این حدیث
حضرت فاطمه زهرا(س) فرمود: «قَالَ رَسُولِ اللَّهِ(ص): مَنْ كُنْتُ وَلِيَّهُ فَعَلِيٌّ وَلِيُّهُ...»[۱].
طرح ولایت و امامت امیرالمؤمنین(ع) در اندیشه و روایات حضرت فاطمه(س) یک طرح پایدار و بسترساز برای مسیر هدایت و تکامل است که از آن به عنوان یک فریضه برتر از سایر فرائض و سرچشمۀ زلال معرفت الهی یاد شده است. بر این اساس، صدیقۀ طاهره(س) در همان زمان آغازین خانهنشینی امیرالمؤمنین(ع)، به سراغ حدیث ولایت رفت و با تمام توان از ولایت امیرالمؤمنین(ع) دفاع نمود که به نمونهای از این استدلالها اشاره میشود.
در حدیثی که از امام رضا(ع) نقل شده است و آن حضرت از پدرش موسی بن جعفر(ع) و ایشان از پدرش امام صادق(ع) و ایشان از پدرش امام باقر(ع) و ایشان از پدرش امام زین العابدین(ع) و ایشان از پدرش سید الشهداء(ع) و ایشان از مادرش فاطمه زهرا(س) نقل نموده است: «إِنَّ النَّبِيُّ(ص) قَالَ: مَنْ كُنْتُ وَلِيَّهُ فَعَلِيٌّ وَلِيُّهُ وَ مَنْ كُنْتُ إِمَامَهُ فَعَلِيٌّ إِمَامُهُ»[۲]، پیامبر(ص) فرمود: هرکسی را من ولیّ او هستم (پس از من) علی ولیّ اوست و هر کسی را من پیشوایش هستم پس از من علی پیشوای اوست. همین روایت را قندوزی در ینابیع المودة نیز نقل نموده است[۳].
همچنین حضرت فاطمه(س) در حدیث دیگری از رسول خدا(ص) نقل نموده است که پیامبر اکرم(ص) فرمود: وقتی مرا به آسمانها بالا بردند، به سدرة المنتهی رسیدم... شنیدم منادی ندا کرد: ملائکه من و ساکنان آسمانها و زمین و حاملین عرشم! گواهی دهید که خدائی جز من نیست. یکتایم و شریکی ندارم. گفتند گواهیم و اقرار داریم. پس فرمود ملائکه من و ساکنان آسمانها و زمین و حاملین عرشم گواهی دهید که محمد بنده و پیامبر من است. گفتند: گواهیم و اقرار داریم. پس از آن فرمود: «اشْهَدُوا يَا مَلَائِكَتِي وَ سُكَّانَ سَمَاوَاتِي وَ أَرْضِي وَ حَمَلَةَ عَرْشِي بِأَنَّ عَلِيّاً وَلِيِّي وَ وَلِيُّ رَسُولِي وَ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ بَعْدَ رَسُولِي قَالُوا شَهِدْنَا»[۴]؛ ملائکه ساکنان آسمانها و زمین و حاملین عرشم! گواهی دهید که علی ولی من و ولی رسول من و ولی مؤمنین پس از پیامبر است. گفتند: گواهی میدهیم و اقرار داریم.
در حدیث دیگری سهل بن سعد انصاری گوید: از فاطمه(س) راجع به ائمه(ع) پرسش نمودم. در جوابم فرمود: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ يَقُولُ لِعَلِيٍّ(ع) يَا عَلِيُّ أَنْتَ الْإِمَامُ وَ الْخَلِيفَةُ بَعْدِي وَ أَنْتَ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»[۵]؛ رسول خدا(ص) به علی(ع) فرمود: یا علی تو پس از من پیشوا و جانشین من هستی و تو به مؤمنین از خودشان سزاوارتر هستی.
در حدیث دیگری که در سند آن چندین بانو از نوادگان فاطمه(س) قرار دارند، روایت شده است: از پدرم رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: در سفر معراج به آسمانها گردش نمودم تا داخل بهشت گردیدم در آن هنگام قصری را دیدم که بر در ورودی آن، پردهای آویخته بود. سرم را بالا نمودم دیدم بر در آن نوشته است: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ وَلِيُّ الْقَوْمِ»[۶]؛ خدایی جز خدای یکتا نیست. محمد فرستاده اوست. علی سرپرست قوم است[۷].
طرح مسئله در آموزههای سایر معصومین(ع)
ولایت، پرتوی درخشان و یکی از مهمترین و کارآمدترین شئونات امامت است. امام زمان هر عصری به عنوان ولی و سرپرست انسانها دارای اولویت در تصرف به امورات آنها میباشد. طرح ولی و ولایت در قرآن، سنّت و نیز در میان اهل لغت، تنها طرح یک مفهوم خاص و شرح لفظ نیست؛ بلکه بسترسازی برای یک عقیده پایدار است که در آن مسئله رهبری و سرپرستی مردم پس از رسول خدا(ص) مطرح شده است. معنای حقیقی و شایع ولی و ولایت؛ همان سرپرستی و صاحب اختیار بودن است و معانی دیگر مجازی است که باز هم به نحوی به همان معنای حقیقی سرپرست بودن برمیگردد[۸].
از عمران بن حصین نقل شده است که رسول خدا(ص) فرمود: «إِنَّ عَلِيّاً مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ وَ هُوَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ»[۹]؛ همانا علی از من است و من از علی (یعنی هدف من و علی(ع) یکی است) و علی سرپرست مؤمنان است.
در رابطه با همین معنا از بریده نقل شده است در جنگی که بین مسلمانان با قبیله بنی زبید پیش آمد، پیامبر(ص) دو لشکر به سوی یمن فرستاد، یکی به فرماندهی علی(ع) و دیگری به فرماندهی خالد بن ولید. در این جنگ، مسلمین پیروز گردیدند و در این هنگام خالد نامهای در شکایت از امیرالمؤمنین(ع) به من داد تا خدمت رسول خدا(ص) ببرم. وقتی آن نامه را به حضرت تحویل دادم، آثار ناراحتی را در چهره ایشان مشاهده نمودم. حضرت به من فرمود: «لَا تَقَعْ فِي عَلِيٍّ فَإِنَّهُ مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ وَ هُوَ وَلِيُّكُمْ بَعْدِي»[۱۰]؛ از علی شکایت نکنید همانا او از من است (از جهت اهداف الهی یکی هستیم) و من از او و علی پس از من سرپرست شما است.
از ابن عباس روایت شده است که پیامبر(ص) به علی(ع) فرمود: «أَنْتَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِي»[۱۱]؛ (یا علی) تو پس از من سرپرست همۀ مؤمنان هستی.
در حدیثی از زید بن ارقم نقل شده است که رسول خدا(ص) فرمود: «مَنْ أَرَادَ أَنْ يَحْيَى حَيَاتِي، وَ يَمُوتَ موتی و یسکن جنة الخلد التی و عدنی ربی؛ فلیتول علی بن ابیطالب فانه لن یخرجکم من هدی و لن یدخلکم فی ضلالة»[۱۲]؛ هر کس بخواهد مانند من زندگی نماید و مانند من بمیرد و در بهشت همیشگی که پروردگارم به من وعده نموده است، سکنی گزیند، باید علی بن ابیطالب را سرپرست انتخاب نماید. همانا! علی هرگز شما را از راه هدایت خارج نخواهد کرد و هرگز در گمراهی وارد نخواهد نمود.
همچنین از عمار بن یاسر نقل شده که رسول خدا(ص) فرمود: «مَنْ آمَنَ بِي وَ صَدَّقَنِي؛ فَلْيَتَوَلَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ؛، فَإِنَّ وَلَايَتَهُ وَلَايَتِي، وَ وَلَايَتِي وَلَايَةُ اللَّهِ»[۱۳]؛ هر کس به من ایمان آورد و مرا تصدیق نماید، باید علی بن ابیطالب را سرپرست انتخاب نماید. همانا ولایت او ولایت من و ولایت من ولایت خدا است.
همچنین از حذیفه نقل شده است که رسول خدا(ص) فرمود: «إِنْ تُوَلُّوهُ تَجِدُوهُ هَادِياً مَهْدِيّاً»[۱۴]؛ اگر علی را سرپرست برگزینید او را هدایت کننده مییابید. از امام صادق(ع) نقل شده است: «مَا خَلَقَ اللَّهُ خَلْقاً إِلَّا وَ قَدْ عَرَضَ وَلَايَتَنَا عَلَيْهِ وَ احْتَجَّ بِنَا عَلَيْهِ فَمُؤْمِنٌ بِنَا وَ كَافِرٌ وَ جَاحِدٌ حَتَّى السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبَالِ»[۱۵]؛ خداوند هیچ موجودی را نیافریده مگر اینکه ولایت ما را بر او عرضه داشته است و بر او، با ما احتجاج کرده است. پس برخی ایمان آورده و برخی کافر گشته و بعضی انکار نمودهاند؛ حتی آسمانها و زمین و کوهها.
و نیز در حدیثی از رسول اکرم(ص) نقل شده است دوازده نفر از اهل بیت من، پس از من دارای منصب ولایت و حجتهای خداوند در روی زمین هستند. سپس نام یکیک آن دوازده ولی را بیان میکند که همان اسامی امامان دوازدهگانه مورد اعتقاد شیعه است[۱۶].
در حدیثی از مقداد نقل شده است که پیامبر(ص) فرمود: «معرفة آل محمد برائة من النار و حب آل محمد جواز علی الصراط و الولایة لآل محمد امان من العذاب»[۱۷]؛ شناخت خاندان پیامبر(ص)، دوری از آتش است و دوستی خاندان پیامبر جوازی است بر عبور از صراط و ولایت آل محمد پناه از عذاب است.
همچنین رسول خدا(ص) خطاب به علی(ع) فرمود: «يَا عَلِيُّ وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالنُّبُوَّةِ وَ اصْطَفَانِي عَلَى جَمِيعِ الْبَرِّيَّةِ لَوْ أَنَّ عَبْداً عَبَدَ اللَّهَ أَلْفَ عَامٍ مَا قَبِلَ اللَّهُ ذَلِكَ مِنْهُ إِلَّا بِوَلَايَتِكَ وَ وَلَايَةِ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِكَ»[۱۸]؛ ای علی سوگند به آنکه مرا به نبوت مبعوث نموده است و بر همۀ مخلوقات برگزید، اگر بندهای خدا را هزار سال پرستش نماید، از او پذیرفته نمیشود؛ مگر آنکه آمیخته با اعتقاد به ولایت تو و ولایت پیشوایان از فرزندانت باشد.
درباره پیوستگی ولایت پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع)، از جابر بن عبدالله انصاری نقل شده است: روزی رسول خدا(ص) خطبه خواند و فرمود: «مَنْ آمَنَ بِي وَ صَدَّقَنِي فَلْيَتَوَلَّ عَلِيّاً مِنْ بَعْدِي، فَإِنَّ وَلَايَتَهُ وَلَايَتِي، وَ وَلَايَتِي وَلَايَةُ اللَّهِ»[۱۹]؛ هر کس مرا تصدیق نموده و به من ایمان آورده است، پس باید پس از من ولایت علی را بپذیرد؛ زیرا ولایت علی ولایت من و ولایت من ولایت خداست. همچنین آن حضرت در اینباره فرمود: «فَالْكَافِرُ مَنْ جَحَدَ نُبُوَّتِي وَ الْعَنِيدُ مَنْ جَحَدَ وَلَايَةَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ»[۲۰]؛ کافر کسی است که نبوت من را انکار کند و معاند کسی است که ولایت علی را منکر شود.
در روایتی نقل شده است که رسول خدا(ص) خطاب به مردم فرمود: «معاشر الناس! ألیس الله أولی بیمن نفسی. یأمرنی و ینهانی مالی علی الله أمر ولا نهی؟ قالوا: بلی یا رسول الله! قال: من کان الله و أنا مولاه فهذا علی مولاه یأمرکم و ینهاکم مالکم علیه من أمر و لا نهی»[۲۱]؛ ای مردم آیا خدا بر من از خودم سزاوارتر نیست؟ در حالی که او به من امر و نهی میکند، ولی از جانب من بر خداوند امر و نهیی نیست؟ مردم گفتند: چنین است ای فرستادۀ خدا. پس حضرت فرمود: هر که را خداوند و من مولایش هستیم، پس این علی مولای اوست که امر و نهی میکند شما را و از جانب شما بر او امر و نهیی نیست.
حدیثی نیز با همین مضمون و با اندک تفصیل بیشتر از رسول خدا(ص) دربارۀ ولایت علی(ع) در بحار الانوار نقل شده است[۲۲]. در این دو حدیث با صراحت ولایت و سزاوار بودن علی(ع) را در امور مردم همانند اولویت و سزاوار بودن خدا و رسول(ص) ذکر نموده است.
از امیرالمؤمنین(ع) نقل شده است که دربارۀ ولایت خاندان پیامبر(ص) فرمود: «لَا يُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَحَدٌ وَ لَهُمْ خَصَائِصُ حَقِّ الْوِلَايَةِ وَ فِيهِمُ الْوِرَاثَةُ وَ الْوَصِيَّةُ»[۲۳]؛ هیچ فردی از این امت (اسلام) با خاندان پیامبر مقایسه نمیشود؛ زیرا برای خاندان پیامبر حق ولایت اختصاص داده شده و در میان آنان وراثت و وصیت قرار داده شده است[۲۴].
منابع
پانویس
- ↑ ینابیع المودة، ج۲، ص٢٨۶.
- ↑ عیون اخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۶٩؛ بحار الانوار، ج۳۸، ص۱۱۲.
- ↑ ینابیع المودة، ج۲، ص٢٨۶.
- ↑ تفسیر فرات الکوفی، ص٣۴٣؛ بحار الأنوار، ج۲۳، ص۲۸۲.
- ↑ کفایة الأثر، ص١٩۶.
- ↑ بحار الأنوار، ج۶۵، ص٧٧؛ عوالم العلوم، ج۱۱، قسم ۲، ص٨٧۵.
- ↑ مظفری، محمد حیدر، امامت در بیان حضرت فاطمه، ص ۱۰۵.
- ↑ لسان العرب، ج١۵، ص۴١٠؛ مصباح المنیر، ج۲، ص٣۵٠؛ ابن اثیر، النهایه، ج۵، ص٢٢٨؛ مجمع البحرین، ج۴، ص۵۵۴؛ التحقیق، ج١٣، ص٢٠۴؛ بحار الانوار، ج۷۸، ص۱۸۳؛ تفسیر القرآن، ج۳، ص۴؛ الشافی فی الامامة، ج۳، ص۵٠؛ مسائل العکبریه، ص۵٠.
- ↑ نسائی، سنن الکبری، ج۵، ص۴۵؛ مسند احمد، ج۵، ص۲۵۱؛ تاریخ بغداد، ج۴، ص۳۳۹.
- ↑ این حدیث از احادیث مشهور است که با اندک تفاوت در منابع ذیل آمده است: مسند احمد، ج۵، ص٣۵۶؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۱۰؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۲۸؛ فرائد السمطین، ج۱، ص۲۹۸.
- ↑ مستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص١٣۴؛ مسند احمد، ج۱، ص۳۳۱.
- ↑ مستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۳۹.
- ↑ کنز العمال، ج۱۱، ص۶١.
- ↑ الاستیعاب، ص۴٧٨؛ حلیة الأولیا، ج١، ص۶۴.
- ↑ بحار الانوار، ج٢٧، ص۴۶.
- ↑ الاحتجاج، ج۱، ص١٨٢.
- ↑ فرائد السمطین، ج۲، باب ۴٩؛ الحاوی الفتاوی، ج۲، ص۱۲۹.
- ↑ بحار الانوار، ج۲۷، ص۱۹۹.
- ↑ امالی طوسی، ص۴١٨.
- ↑ الفضائل، قمی، ص۱۲۹.
- ↑ الغدیر، ج۱، ص۳۸۷.
- ↑ بحار الانوار، ج۳۷، ص۲۲۲ و ج۳۸، ص۱۵۱.
- ↑ طبری، دلائل الامامه، ص۲۱.
- ↑ مظفری، محمد حیدر، امامت در بیان حضرت فاطمه، ص ۱۰۷.