حسن و قبح عقلی در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱۴: خط ۱۴:


==[[اثبات]] حسن و قبح عقلی==
==[[اثبات]] حسن و قبح عقلی==
باورمندان حسن و قبح عقلی برای اثبات نظر خویش به آیاتی مانند ۳۲ [[اسراء]] [[استدلال]] کرده‌اند که در آن [[خدا]] از [[زنا]] [[نهی]] و علت آن را فاحشه ([[زشت]] آشکار)<ref>التحقیق، ج ۹، ص۳۵، «فُحش».</ref> بودن آن بیان فرموده و آن را بد راهی دانسته است. فاحشه و بد بودن زنا نمی‌تواند به معنای منهی بودن آن باشد؛ زیرا در [[مقام]] تعلیل چیزی نمی‌توان خود آن شی‌ء را ذکر کرد، پس باید وصفی در فعل زنا باشد که سبب [[قبح]] زنا و نهی از آن است، بنابراین در خود فعل زنا، [[مفسده]] و جهت قبحی است که بر اثر آن، زنا در [[شرع]] [[حرام]] گشته است؛ نه اینکه وجود مفسده و جهت قبح در زنا، برخاسته از [[تحریم]] آن در شرع باشد: {{متن قرآن|وَلَا تَقْرَبُوا۟ ٱلزِّنَىٰٓ إِنَّهُۥ كَانَ فَـٰحِشَةًۭ وَسَآءَ سَبِيلًا}}<ref>«و نزدیک زنا نشوید که کاری زشت و راهی بد است» سوره اسراء، آیه ۳۲.</ref>،<ref>مجمع‌البیان، ج ۶، ص۶۳۸؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۹۷ ـ ۱۹۸.</ref> چنان که در [[آیه]] ۹۰ نحل خدا به [[عدل]]، [[احسان]] و [[بخشش]] به [[خویشاوندان]] [[فرمان]] داده و از فحشاء ([[کار زشت]] آشکار)، منکر و [[ستم]] بازداشته است: {{متن قرآن|إِنَّ ٱللَّهَ يَأْمُرُ بِٱلْعَدْلِ وَٱلْإِحْسَـٰنِ وَإِيتَآئِ ذِى ٱلْقُرْبَىٰ وَيَنْهَىٰ عَنِ ٱلْفَحْشَآءِ وَٱلْمُنكَرِ وَٱلْبَغْىِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ}}<ref>«به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان می‌دهد و از کارهای زشت و ناپسند و افزونجویی، باز می‌دارد؛ به شما اندرز می‌دهد باشد که شما پند گیرید» سوره نحل، آیه ۹۰.</ref>؛ ولی نمی‌توان منکر را فعلی دانست که [[شارع]] آن را [[نهی]] کرده است، چنان که نمی‌شود معروف را به فعلی [[تفسیر]] کرد که شارع به آن [[فرمان]] داده است؛ زیرا از قبیل تفسیر شی‌ء به خود آن است، بلکه معروف و منکر، فعلی‌اند که [[عقل سلیم]] آن دو را [[نیکو]] یا [[زشت]] بشمارد، به‌گونه‌ای که اگر در [[شرع]] مورد [[امر و نهی]] قرار گرفت، [[انکار]] و اعتراضی به آن نداشته باشد<ref>جوامع الجامع، ج ۱، ص۷۳۲؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۰، ص۱۹۷؛ المنار، ج ۹، ص۲۲۷.</ref>، چنان‌که [[حسن عدل]]، [[احسان]] و [[بخشش]] به [[خویشاوندان]] مورد پذیرش همه عقلاست<ref>المنار، ج ۸، ص۵۴ ـ ۵۵.</ref>. معیار [[حکم]] به نیکویی و [[زشتی]] [[افعال]]، عقل سلیم است، وگرنه [[اهل]] [[جاهلیت]] با نادیده گرفتن نهی شارع، [[بت]] می‌پرستیدند و آن را نیکو می‌شمردند؛ حتی برخی ملیت‌های کنونی نیز بر همان [[رفتار]] و [[عقیده]] باطل‌اند<ref>الکاشف، ج ۷، ص۲۱۵.</ref>، با اینکه [[خدا]] در [[آیه]] ۲۸ [[اعراف]] در [[مقام]] [[احتجاج]] با [[مشرکان]] که چون کار زشتی می‌کردند و می‌گفتند: [[پدران]] خود را بر آن یافتیم و خدا ما را بدان فرمان داده است، به [[پیامبر]]{{صل}} دستور می‌دهد که به آنان بگوید قطعا خدا به [[کار زشت]] فرمان نمی‌دهد: {{متن قرآن|وَإِذَا فَعَلُوا۟ فَـٰحِشَةًۭ قَالُوا۟ وَجَدْنَا عَلَيْهَآ ءَابَآءَنَا وَٱللَّهُ أَمَرَنَا بِهَا قُلْ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَأْمُرُ بِٱلْفَحْشَآءِ أَتَقُولُونَ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«و چون کاری زشت کنند گویند: پدرانمان را بر همین کار یافته‌ایم و خداوند ما را به آن فرمان داده است، بگو: بی‌گمان خداوند به کار زشت فرمان نمی‌دهد؛ آیا درباره خداوند چیزی می‌گویید که نمی‌دانید؟» سوره اعراف، آیه ۲۸.</ref>،<ref>المنار، ج ۹، ص۵۴.</ref> و آن‌گونه که در آیه ۱۵۷ اعراف آمده است خدا کارهای زشتی را [[حرام]] کرده است که [[انسان‌ها]] بر اساس عقل سلیم و [[فطرت]] * دست نخورده‌شان<ref>المنار، ج ۹، ص۲۲۷.</ref> رها می‌کنند: {{متن قرآن|وَيُحِلُّ لَهُمُ ٱلطَّيِّبَـٰتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ ٱلْخَبَـٰٓئِثَ}}<ref>سوره اعراف، آیه ۱۵۷.</ref>،<ref>مجمع البیان، ج ۴، ص۷۵۰؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص۲۶۴؛ بحارالانوار، ج ۶۵، ص۳۲۱ ـ ۳۲۲.</ref> بنابراین بی‌تردید، [[خرد]] هر عاقلی که به مرتبه [[تمییز]] و [[رشد]] می‌رسد، به [[داوری]] در حوزه [[حسن و قبح افعال]] می‌پردازد و به حسن برخی از آنها ـ مانند [[عدل]] ـ و [[قبح]] برخی دیگر ـ نظیر [[ظلم]] ـ [[حکم]] می‌کند؛ خواه [[مسلمان]] زاده باشد؛ یا در میان [[اهل]] [[اسلام]] و [[اهل شرایع]] پرورش یافته باشد<ref>گوهر مراد، ص۳۴۴؛ شرح الاسماء، ص۳۲۰.</ref>، چنان که بر اساس [[آیه]] ۴۹ نمل [[قوم صالح]] با هم گفتند: با یکدیگر [[سوگند]] بخورید که حتما به [[صالح]] و کسانش [[شبیخون]] می‌زنیم؛ سپس به [[ولیّ]] او خواهیم گفت: ما در مکان [[قتل]] کسانش نبودیم و ما قطعا راست می‌گوییم: {{متن قرآن|قَالُوا۟ تَقَاسَمُوا۟ بِٱللَّهِ لَنُبَيِّتَنَّهُۥ وَأَهْلَهُۥ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِۦ مَا شَهِدْنَا مَهْلِكَ أَهْلِهِۦ وَإِنَّا لَصَـٰدِقُونَ}}<ref>«گفتند: به خداوند هم‌سوگند شوید که به او و خانواده‌اش شبیخون می‌زنیم سپس به خونخواه او می‌گوییم که ما هنگام کشتن (وی و) خانواده‌اش حضور نداشتیم و بی‌گمان ما راستگوییم» سوره نمل، آیه ۴۹.</ref>. این آیه، [[دلیل قطعی]] است که [[دروغ]] نزد [[کافران]] نیز که به [[شرع]] [[اعتقادی]] ندارند، [[قبیح]] است<ref>المنیر، ج ۱۹، ص۳۱۹.</ref>. برخی، [[آیات]] {{متن قرآن|فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَىٰهَا}}<ref>«پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد،» سوره شمس، آیه ۸.</ref> و {{متن قرآن|وَهَدَيْنَـٰهُ ٱلنَّجْدَيْنِ}}<ref>«و آیا به او دو راه (خیر و شرّ) را نشان ندادیم؟» سوره بلد، آیه ۱۰.</ref> را درباره [[حسن و قبح عقلی]] و مفاد آنها را بخشیدن [[قدرت]] [[درک]] [[حسن و قبح]] به [[انسان]] دانسته و گفته‌اند: [[خدا]] آن‌چنان قدرت تشخیص و [[عقل]] و [[وجدان]] [[بیدار]] به او داده است که [[فجور]] و [[تقوا]] را با عقل و [[فطرت]] درمی‌یابد<ref>نمونه، ج ۲۷، ص۴۶ ـ ۴۷.</ref>. با این همه، [[اشاعره]]، تنها به [[حسن و قبح شرعی]] [[افعال]] [[باور]] داشته و [[شیطان]] را نخستین باورمند به [[حسن و قبح عقلی]] دانسته‌اند؛ زیرا وی خود را [[برتر]] از [[آدم]]{{ع}} می‌پنداشته است، ازاین‌رو [[سجده]] خود بر آدم{{ع}} رانیکو و خویش را شایسته [[فرمان]] به آن سجده نمی‌دانسته است<ref>تفسیر بیضاوی، ج ۳، ص۸؛ روح المعانی، ج ۸، ص۸۸.</ref>. بر این اساس، [[اشاعره]] رابطه‌ای لزومی میان [[افعال]] [[نیک]] و انواع [[ثواب]] را ـ مانند [[نماز]] و [[بهشت]] رفتن ـ و [[کارهای زشت]] و اقسام [[عقاب]] ـ مانند [[خوردن مال یتیم]] و خوردن [[آتش]] ـ منکرند، ازاین‌رو جایز می‌دانند [[خدا]] [[بنده]] [[مؤمن]] خود را به [[جهنم]] برد و [[کافر]] و [[مشرک]] را به بهشت، درحالی که بر اساس [[آیات قرآن]]، جزای [[اعمال]] در [[آخرت]] عین همان اعمال است: {{متن قرآن|هَلْ يُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}}<ref>«و کردار کسانی که آیات ما و دیدار جهان واپسین را دروغ شمردند تباه شد؛ آیا جز برای آنچه می‌کردند کیفر می‌بینند؟» سوره اعراف، آیه ۱۴۷.</ref> و افزون بر آن، صورت‌های [[باطنی]] اعمال در [[زندگی دنیا]] نیز همراه انسان‌هایند: {{متن قرآن|إِنَّ ٱلَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَٰلَ ٱلْيَتَـٰمَىٰ ظُلْمًا إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِى بُطُونِهِمْ نَارًۭا وَسَيَصْلَوْنَ سَعِيرًۭا}}<ref>«آنان که دارایی‌های یتیمان را به ستم می‌خورند جز این نیست که در شکم خود آتش می‌انبارند و زودا که در آتشی برافروخته درآیند» سوره نساء، آیه ۱۰.</ref> اشاعره، هرچند براساس [[آیه]] ۱۵ [[اسراء]]<ref>{{متن قرآن|مَّنِ ٱهْتَدَىٰ فَإِنَّمَا يَهْتَدِى لِنَفْسِهِۦ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌۭ وِزْرَ أُخْرَىٰ وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّىٰ نَبْعَثَ رَسُولًا}} «هر کس رهیاب شود تنها به سود خود راه یافته و هر کس گمراه شود تنها به زیان خود گمراه گردیده است و هیچ باربرداری بار (گناه) دیگری را بر دوش نخواهد گرفت و ما تا پیامبری برنینگیزیم (کسی را) عذاب نمی‌کنیم» سوره اسراء، آیه ۱۵.</ref> که [[تعذیب]] را [[پیش از بعثت]] [[رسول]] [[نفی]] کرده است، منکر [[حسن و قبح]] و [[وجوب]] و [[تحریم]] عقلی‌اند، دقت نکرده‌اند که وقوع ثواب در پی [[استحقاق]] و [[وعده]] به آن [[قطعی]] است؛ اما تحقق [[عقاب]] به دنبال [[استحقاق]] آن، قطعی نیست؛ زیرا می‌شود [[خدا]] [[تهدید]] کند؛ ولی [[بنده]] [[گنهکار]] خویش را ببخشد، بنابراین [[نفی]] [[تعذیب]]، بر [[انکار]] [[قبح]] و [[تحریم]] [[عقلی]] دلالت نمی‌کند<ref>هدایة المسترشدین، ج ۳، ص۵۲۸.</ref>. به هر روی، افزون بر آن، انکار [[حسن و قبح عقلی]] به انکارحسن و قبح [[شرعی]] نیز می‌انجامد؛ زیرا با انکار حسن و قبح عقلی، وثوقی به گفته‌های [[شرع]] نمی‌ماند<ref>کشف الفوائد، ص۲۴۸.</ref>. قول [[اشاعره]] شبیه گفته سوفسطائیه است که منکر [[حقایق]] محسوس‌اند، چون قضایای حسن و قبح عقلی از روشنی کمتری نسبت به قضایای بدیهی برخوردار نیستند<ref>شرح الاسماء، ص۳۲۱؛ المراجعات، ص۳۲۷.</ref>، هرچند قضایای بدیهی نیز به جهت وقوع تفاوت در تصور اطراف آن، با یکدیگر متفاوت می‌شوند<ref>کشف المراد، ص۴۱۹.</ref>. توجیه اشاعره نیز مبنی بر عقلی بودن قضایای مذکور در صورتی که [[حسن و قبح]] به کار رفته در آنها به معنای صفت کمال و [[نقص]] یا به معنای موافقت و [[مخالفت]] با غرض باشد، کارساز نیست؛ زیرا برگشت دو مفهوم یاد شده در [[افعال]] اختیاری، به معنای مورد [[اختلاف]] یعنی ممدوحیت و مذمومیت است<ref>شرح الاسماء، ص۳۲۲؛ گوهر مراد، ص۳۴۵.</ref>. گفتنی است بدیهی بودن قضایای حسن و قبح که بر پایه‌اش قضایای یادشده می‌توانند ماده [[قیاس]] برهانی قرار گیرند، با این گفته [[حکما]] منافات ندارد که قضایای یاد شده به جهت دربر داشتن بر [[مصالح]] و [[مفاسد]] عمومی از مشهورات و مقبولات عام‌اند، با اینکه این گونه قضایا ماده قیاس جدلی‌اند، چون ممکن است قضیه واحد از جهتی زیر شاخه [[یقینیات]] و از جهتی دیگر، زیرمجموعه مقبولات قرار گیرد و اینکه حکما قضایای حسن و قبح را از مقبولات عام شمرده‌اند، برپایه [[تمثیل]] آنها به مقبولات است، چون مانند مقبولات [[مصلحت]] و [[مفسده]] عمومی دارند، و گرنه [[عقل نظری]] با کمک [[عقل عملی]] به آنها [[حکم]] می‌کند و کمک گرفتن مذکور به بدیهی بودن قضایای حسن و قبح آسیبی نمی‌زند، چنان‌که [[عقل نظری]] به کمک [[حس]] به [[بداهت]] [[محسوسات]] [[حکم]] می‌کند<ref>شرح الاسماء ص۳۲۳.</ref>.<ref>[[سید رضا اسحاق‌نیا تربتی|اسحاق‌نیا تربتی، سید رضا]]، [[حسن و قبح عقلی - اسحاق‌نیا تربتی (مقاله)|مقاله «حسن و قبح عقلی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص ۴۲.</ref>
باورمندان حسن و قبح عقلی برای اثبات نظر خویش به آیاتی مانند ۳۲ [[اسراء]] [[استدلال]] کرده‌اند که در آن [[خدا]] از [[زنا]] [[نهی]] و علت آن را فاحشه ([[زشت]] آشکار)<ref>التحقیق، ج ۹، ص۳۵، «فُحش».</ref> بودن آن بیان فرموده و آن را بد راهی دانسته است. فاحشه و بد بودن زنا نمی‌تواند به معنای منهی بودن آن باشد؛ زیرا در [[مقام]] تعلیل چیزی نمی‌توان خود آن شی‌ء را ذکر کرد، پس باید وصفی در فعل زنا باشد که سبب [[قبح]] زنا و نهی از آن است، بنابراین در خود فعل زنا، [[مفسده]] و جهت قبحی است که بر اثر آن، زنا در [[شرع]] [[حرام]] گشته است؛ نه اینکه وجود مفسده و جهت قبح در زنا، برخاسته از [[تحریم]] آن در شرع باشد: {{متن قرآن|وَلَا تَقْرَبُوا۟ ٱلزِّنَىٰٓ إِنَّهُۥ كَانَ فَـٰحِشَةًۭ وَسَآءَ سَبِيلًا}}<ref>«و نزدیک زنا نشوید که کاری زشت و راهی بد است» سوره اسراء، آیه ۳۲.</ref>،<ref>مجمع‌البیان، ج ۶، ص۶۳۸؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۹۷ ـ ۱۹۸.</ref> چنان که در [[آیه]] ۹۰ نحل خدا به [[عدل]]، [[احسان]] و [[بخشش]] به [[خویشاوندان]] [[فرمان]] داده و از فحشاء ([[کار زشت]] آشکار)، منکر و [[ستم]] بازداشته است: {{متن قرآن|إِنَّ ٱللَّهَ يَأْمُرُ بِٱلْعَدْلِ وَٱلْإِحْسَـٰنِ وَإِيتَآئِ ذِى ٱلْقُرْبَىٰ وَيَنْهَىٰ عَنِ ٱلْفَحْشَآءِ وَٱلْمُنكَرِ وَٱلْبَغْىِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ}}<ref>«به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان می‌دهد و از کارهای زشت و ناپسند و افزونجویی، باز می‌دارد؛ به شما اندرز می‌دهد باشد که شما پند گیرید» سوره نحل، آیه ۹۰.</ref>؛ ولی نمی‌توان منکر را فعلی دانست که [[شارع]] آن را [[نهی]] کرده است، چنان که نمی‌شود معروف را به فعلی [[تفسیر]] کرد که شارع به آن [[فرمان]] داده است؛ زیرا از قبیل تفسیر شی‌ء به خود آن است، بلکه معروف و منکر، فعلی‌اند که [[عقل سلیم]] آن دو را [[نیکو]] یا [[زشت]] بشمارد، به‌گونه‌ای که اگر در [[شرع]] مورد [[امر و نهی]] قرار گرفت، [[انکار]] و اعتراضی به آن نداشته باشد<ref>جوامع الجامع، ج ۱، ص۷۳۲؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۰، ص۱۹۷؛ المنار، ج ۹، ص۲۲۷.</ref>، چنان‌که [[حسن عدل]]، [[احسان]] و [[بخشش]] به [[خویشاوندان]] مورد پذیرش همه عقلاست<ref>المنار، ج ۸، ص۵۴ ـ ۵۵.</ref>. معیار [[حکم]] به نیکویی و [[زشتی]] [[افعال]]، عقل سلیم است، وگرنه [[اهل]] [[جاهلیت]] با نادیده گرفتن نهی شارع، [[بت]] می‌پرستیدند و آن را نیکو می‌شمردند؛ حتی برخی ملیت‌های کنونی نیز بر همان [[رفتار]] و [[عقیده]] باطل‌اند<ref>الکاشف، ج ۷، ص۲۱۵.</ref>، با اینکه [[خدا]] در [[آیه]] ۲۸ [[اعراف]] در [[مقام]] [[احتجاج]] با [[مشرکان]] که چون کار زشتی می‌کردند و می‌گفتند: [[پدران]] خود را بر آن یافتیم و خدا ما را بدان فرمان داده است، به [[پیامبر]]{{صل}} دستور می‌دهد که به آنان بگوید قطعا خدا به [[کار زشت]] فرمان نمی‌دهد: {{متن قرآن|وَإِذَا فَعَلُوا۟ فَـٰحِشَةًۭ قَالُوا۟ وَجَدْنَا عَلَيْهَآ ءَابَآءَنَا وَٱللَّهُ أَمَرَنَا بِهَا قُلْ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَأْمُرُ بِٱلْفَحْشَآءِ أَتَقُولُونَ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«و چون کاری زشت کنند گویند: پدرانمان را بر همین کار یافته‌ایم و خداوند ما را به آن فرمان داده است، بگو: بی‌گمان خداوند به کار زشت فرمان نمی‌دهد؛ آیا درباره خداوند چیزی می‌گویید که نمی‌دانید؟» سوره اعراف، آیه ۲۸.</ref>،<ref>المنار، ج ۹، ص۵۴.</ref> و آن‌گونه که در آیه ۱۵۷ اعراف آمده است خدا کارهای زشتی را [[حرام]] کرده است که [[انسان‌ها]] بر اساس عقل سلیم و [[فطرت]] دست نخورده‌شان<ref>المنار، ج ۹، ص۲۲۷.</ref> رها می‌کنند: {{متن قرآن|وَيُحِلُّ لَهُمُ ٱلطَّيِّبَـٰتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ ٱلْخَبَـٰٓئِثَ}}<ref>سوره اعراف، آیه ۱۵۷.</ref>،<ref>مجمع البیان، ج ۴، ص۷۵۰؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص۲۶۴؛ بحارالانوار، ج ۶۵، ص۳۲۱ ـ ۳۲۲.</ref> بنابراین بی‌تردید، [[خرد]] هر عاقلی که به مرتبه [[تمییز]] و [[رشد]] می‌رسد، به [[داوری]] در حوزه [[حسن و قبح افعال]] می‌پردازد و به حسن برخی از آنها ـ مانند [[عدل]] ـ و [[قبح]] برخی دیگر ـ نظیر [[ظلم]] ـ [[حکم]] می‌کند؛ خواه [[مسلمان]] زاده باشد؛ یا در میان [[اهل]] [[اسلام]] و [[اهل شرایع]] پرورش یافته باشد<ref>گوهر مراد، ص۳۴۴؛ شرح الاسماء، ص۳۲۰.</ref>، چنان که بر اساس [[آیه]] ۴۹ نمل [[قوم صالح]] با هم گفتند: با یکدیگر [[سوگند]] بخورید که حتما به [[صالح]] و کسانش [[شبیخون]] می‌زنیم؛ سپس به [[ولیّ]] او خواهیم گفت: ما در مکان [[قتل]] کسانش نبودیم و ما قطعا راست می‌گوییم: {{متن قرآن|قَالُوا۟ تَقَاسَمُوا۟ بِٱللَّهِ لَنُبَيِّتَنَّهُۥ وَأَهْلَهُۥ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِۦ مَا شَهِدْنَا مَهْلِكَ أَهْلِهِۦ وَإِنَّا لَصَـٰدِقُونَ}}<ref>«گفتند: به خداوند هم‌سوگند شوید که به او و خانواده‌اش شبیخون می‌زنیم سپس به خونخواه او می‌گوییم که ما هنگام کشتن (وی و) خانواده‌اش حضور نداشتیم و بی‌گمان ما راستگوییم» سوره نمل، آیه ۴۹.</ref>. این آیه، [[دلیل قطعی]] است که [[دروغ]] نزد [[کافران]] نیز که به [[شرع]] [[اعتقادی]] ندارند، [[قبیح]] است<ref>المنیر، ج ۱۹، ص۳۱۹.</ref>. برخی، [[آیات]] {{متن قرآن|فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَىٰهَا}}<ref>«پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد،» سوره شمس، آیه ۸.</ref> و {{متن قرآن|وَهَدَيْنَـٰهُ ٱلنَّجْدَيْنِ}}<ref>«و آیا به او دو راه (خیر و شرّ) را نشان ندادیم؟» سوره بلد، آیه ۱۰.</ref> را درباره [[حسن و قبح عقلی]] و مفاد آنها را بخشیدن [[قدرت]] [[درک]] [[حسن و قبح]] به [[انسان]] دانسته و گفته‌اند: [[خدا]] آن‌چنان قدرت تشخیص و [[عقل]] و [[وجدان]] [[بیدار]] به او داده است که [[فجور]] و [[تقوا]] را با عقل و [[فطرت]] درمی‌یابد<ref>نمونه، ج ۲۷، ص۴۶ ـ ۴۷.</ref>. با این همه، [[اشاعره]]، تنها به [[حسن و قبح شرعی]] [[افعال]] [[باور]] داشته و [[شیطان]] را نخستین باورمند به [[حسن و قبح عقلی]] دانسته‌اند؛ زیرا وی خود را [[برتر]] از [[آدم]]{{ع}} می‌پنداشته است، ازاین‌رو [[سجده]] خود بر آدم{{ع}} رانیکو و خویش را شایسته [[فرمان]] به آن سجده نمی‌دانسته است<ref>تفسیر بیضاوی، ج ۳، ص۸؛ روح المعانی، ج ۸، ص۸۸.</ref>. بر این اساس، [[اشاعره]] رابطه‌ای لزومی میان [[افعال]] [[نیک]] و انواع [[ثواب]] را ـ مانند [[نماز]] و [[بهشت]] رفتن ـ و [[کارهای زشت]] و اقسام [[عقاب]] ـ مانند [[خوردن مال یتیم]] و خوردن [[آتش]] ـ منکرند، ازاین‌رو جایز می‌دانند [[خدا]] [[بنده]] [[مؤمن]] خود را به [[جهنم]] برد و [[کافر]] و [[مشرک]] را به بهشت، درحالی که بر اساس [[آیات قرآن]]، جزای [[اعمال]] در [[آخرت]] عین همان اعمال است: {{متن قرآن|هَلْ يُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}}<ref>«و کردار کسانی که آیات ما و دیدار جهان واپسین را دروغ شمردند تباه شد؛ آیا جز برای آنچه می‌کردند کیفر می‌بینند؟» سوره اعراف، آیه ۱۴۷.</ref> و افزون بر آن، صورت‌های [[باطنی]] اعمال در [[زندگی دنیا]] نیز همراه انسان‌هایند: {{متن قرآن|إِنَّ ٱلَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَٰلَ ٱلْيَتَـٰمَىٰ ظُلْمًا إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِى بُطُونِهِمْ نَارًۭا وَسَيَصْلَوْنَ سَعِيرًۭا}}<ref>«آنان که دارایی‌های یتیمان را به ستم می‌خورند جز این نیست که در شکم خود آتش می‌انبارند و زودا که در آتشی برافروخته درآیند» سوره نساء، آیه ۱۰.</ref> اشاعره، هرچند براساس [[آیه]] ۱۵ [[اسراء]]<ref>{{متن قرآن|مَّنِ ٱهْتَدَىٰ فَإِنَّمَا يَهْتَدِى لِنَفْسِهِۦ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌۭ وِزْرَ أُخْرَىٰ وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّىٰ نَبْعَثَ رَسُولًا}} «هر کس رهیاب شود تنها به سود خود راه یافته و هر کس گمراه شود تنها به زیان خود گمراه گردیده است و هیچ باربرداری بار (گناه) دیگری را بر دوش نخواهد گرفت و ما تا پیامبری برنینگیزیم (کسی را) عذاب نمی‌کنیم» سوره اسراء، آیه ۱۵.</ref> که [[تعذیب]] را [[پیش از بعثت]] [[رسول]] [[نفی]] کرده است، منکر [[حسن و قبح]] و [[وجوب]] و [[تحریم]] عقلی‌اند، دقت نکرده‌اند که وقوع ثواب در پی [[استحقاق]] و [[وعده]] به آن [[قطعی]] است؛ اما تحقق [[عقاب]] به دنبال [[استحقاق]] آن، قطعی نیست؛ زیرا می‌شود [[خدا]] [[تهدید]] کند؛ ولی [[بنده]] [[گنهکار]] خویش را ببخشد، بنابراین [[نفی]] [[تعذیب]]، بر [[انکار]] [[قبح]] و [[تحریم]] [[عقلی]] دلالت نمی‌کند<ref>هدایة المسترشدین، ج ۳، ص۵۲۸.</ref>. به هر روی، افزون بر آن، انکار [[حسن و قبح عقلی]] به انکارحسن و قبح [[شرعی]] نیز می‌انجامد؛ زیرا با انکار حسن و قبح عقلی، وثوقی به گفته‌های [[شرع]] نمی‌ماند<ref>کشف الفوائد، ص۲۴۸.</ref>. قول [[اشاعره]] شبیه گفته سوفسطائیه است که منکر [[حقایق]] محسوس‌اند، چون قضایای حسن و قبح عقلی از روشنی کمتری نسبت به قضایای بدیهی برخوردار نیستند<ref>شرح الاسماء، ص۳۲۱؛ المراجعات، ص۳۲۷.</ref>، هرچند قضایای بدیهی نیز به جهت وقوع تفاوت در تصور اطراف آن، با یکدیگر متفاوت می‌شوند<ref>کشف المراد، ص۴۱۹.</ref>. توجیه اشاعره نیز مبنی بر عقلی بودن قضایای مذکور در صورتی که [[حسن و قبح]] به کار رفته در آنها به معنای صفت کمال و [[نقص]] یا به معنای موافقت و [[مخالفت]] با غرض باشد، کارساز نیست؛ زیرا برگشت دو مفهوم یاد شده در [[افعال]] اختیاری، به معنای مورد [[اختلاف]] یعنی ممدوحیت و مذمومیت است<ref>شرح الاسماء، ص۳۲۲؛ گوهر مراد، ص۳۴۵.</ref>. گفتنی است بدیهی بودن قضایای حسن و قبح که بر پایه‌اش قضایای یادشده می‌توانند ماده [[قیاس]] برهانی قرار گیرند، با این گفته [[حکما]] منافات ندارد که قضایای یاد شده به جهت دربر داشتن بر [[مصالح]] و [[مفاسد]] عمومی از مشهورات و مقبولات عام‌اند، با اینکه این گونه قضایا ماده قیاس جدلی‌اند، چون ممکن است قضیه واحد از جهتی زیر شاخه [[یقینیات]] و از جهتی دیگر، زیرمجموعه مقبولات قرار گیرد و اینکه حکما قضایای حسن و قبح را از مقبولات عام شمرده‌اند، برپایه [[تمثیل]] آنها به مقبولات است، چون مانند مقبولات [[مصلحت]] و [[مفسده]] عمومی دارند، و گرنه [[عقل نظری]] با کمک [[عقل عملی]] به آنها [[حکم]] می‌کند و کمک گرفتن مذکور به بدیهی بودن قضایای حسن و قبح آسیبی نمی‌زند، چنان‌که [[عقل نظری]] به کمک [[حس]] به [[بداهت]] [[محسوسات]] [[حکم]] می‌کند<ref>شرح الاسماء ص۳۲۳.</ref>.<ref>[[سید رضا اسحاق‌نیا تربتی|اسحاق‌نیا تربتی، سید رضا]]، [[حسن و قبح عقلی - اسحاق‌نیا تربتی (مقاله)|مقاله «حسن و قبح عقلی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص ۴۲.</ref>


==مستقل نبودن [[عقل]] در [[ادراک حسن و قبح]] همه [[افعال]]==
==مستقل نبودن [[عقل]] در [[ادراک حسن و قبح]] همه [[افعال]]==
۷۶٬۰۸۹

ویرایش