اطاعت خدا در قرآن: تفاوت میان نسخهها
(←منابع) |
|||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
*و اما ثبوتاً: [[نفی]] احتمال ترخیص در [[احکام]] الزامیه واقعیه. | *و اما ثبوتاً: [[نفی]] احتمال ترخیص در [[احکام]] الزامیه واقعیه. | ||
*'''توضیح اینکه:''' اگر چه [[حکم عقل]] به [[وجوب اطاعت]] مولای [[حقیقی]] که در ذات [[اقدس]] حق تعالی متعین و منحصر است، برای [[اتمام حجت]] بر [[بندگان]] کافی است و موجب [[استحقاق]] [[کیفر]] بر تخلّف از [[اوامر و نواهی]] خداوندی میشود، یا به تعبیری دیگر؛ [[حکم عقل]] برای تنجّز [[احکام]] الزامی واقعی [[کفایت]] میکند، لکن توهّم وجود [[مانع]] از تنجّز در [[مقام ثبوت]] و نیز در [[مقام اثبات]] میتواند [[عزم]] بر [[اطاعت]] را در [[بندگان]] [[ضعیف]] کند. لهذا برای دفع این توهم ورود بیان [[شرعی]] بر [[وجوب اطاعت]]، مؤثر است. توهم وجود [[مانع]] از تنجّز در [[مقام ثبوت]]، ناشی از احتمال ورود ترخیص واقعی نسبت به [[حکم]] الزامی به [[دلیل]] تزاحم ملاک [[الزام]] با ملاک تسهیل است. و توهم وجود [[مانع]] از تنجّز در [[مقام اثبات]]، ناشی از احتمال [[جهل]] نسبت به [[حکم عقلی]] به [[وجوب اطاعت]] خداست، احتمال جهلی که ناشی از [[غفلت]] و عدم التفات به [[حکم عقل]] است. | *'''توضیح اینکه:''' اگر چه [[حکم عقل]] به [[وجوب اطاعت]] مولای [[حقیقی]] که در ذات [[اقدس]] حق تعالی متعین و منحصر است، برای [[اتمام حجت]] بر [[بندگان]] کافی است و موجب [[استحقاق]] [[کیفر]] بر تخلّف از [[اوامر و نواهی]] خداوندی میشود، یا به تعبیری دیگر؛ [[حکم عقل]] برای تنجّز [[احکام]] الزامی واقعی [[کفایت]] میکند، لکن توهّم وجود [[مانع]] از تنجّز در [[مقام ثبوت]] و نیز در [[مقام اثبات]] میتواند [[عزم]] بر [[اطاعت]] را در [[بندگان]] [[ضعیف]] کند. لهذا برای دفع این توهم ورود بیان [[شرعی]] بر [[وجوب اطاعت]]، مؤثر است. توهم وجود [[مانع]] از تنجّز در [[مقام ثبوت]]، ناشی از احتمال ورود ترخیص واقعی نسبت به [[حکم]] الزامی به [[دلیل]] تزاحم ملاک [[الزام]] با ملاک تسهیل است. و توهم وجود [[مانع]] از تنجّز در [[مقام اثبات]]، ناشی از احتمال [[جهل]] نسبت به [[حکم عقلی]] به [[وجوب اطاعت]] خداست، احتمال جهلی که ناشی از [[غفلت]] و عدم التفات به [[حکم عقل]] است. | ||
با ورود امر به [[اطاعت خداوند]] در بیان [[شرعی]]، [[حجت]] بر [[بندگان]] تمام میشود و هرگونه احتمال [[مانع]] از تنجّز [[احکام واقعی]] الزامی [[خداوند]] - چه [[مانع]] ثبوتی و چه [[مانع]] اثباتی - برطرف میشود و موجبی برای [[ضعف]] [[عزم]] [[بندگان]] بر [[اطاعت خداوند]] باقی نمیماند. | *با ورود امر به [[اطاعت خداوند]] در بیان [[شرعی]]، [[حجت]] بر [[بندگان]] تمام میشود و هرگونه احتمال [[مانع]] از تنجّز [[احکام واقعی]] الزامی [[خداوند]] - چه [[مانع]] ثبوتی و چه [[مانع]] اثباتی - برطرف میشود و موجبی برای [[ضعف]] [[عزم]] [[بندگان]] بر [[اطاعت خداوند]] باقی نمیماند. | ||
*'''مقدمه دوم:''' آنچه در ارشادیبودن امر به [[اطاعت خدا]] گفتیم، در امر [[شرعی]] به [[اطاعت رسول]] و [[اولی الامر]] وارد نیست. [[امر]] به [[اطاعت رسول]] و [[اولی الامر]]، امری [[مولوی]] است، نه ارشادی؛ زیرا محدوده [[حکم عقل]] به [[وجوب اطاعت]]، از [[ذات خدا]] فراتر نمیرود، [[وجوب اطاعت]] [[رسول]] و [[اولی الامر]] ناشی از [[امر مولوی]] [[الهی]] به [[وجوب اطاعت]] است. | *'''مقدمه دوم:''' آنچه در ارشادیبودن امر به [[اطاعت خدا]] گفتیم، در امر [[شرعی]] به [[اطاعت رسول]] و [[اولی الامر]] وارد نیست. [[امر]] به [[اطاعت رسول]] و [[اولی الامر]]، امری [[مولوی]] است، نه ارشادی؛ زیرا محدوده [[حکم عقل]] به [[وجوب اطاعت]]، از [[ذات خدا]] فراتر نمیرود، [[وجوب اطاعت]] [[رسول]] و [[اولی الامر]] ناشی از [[امر مولوی]] [[الهی]] به [[وجوب اطاعت]] است. | ||
*[[امر مولوی]] به [[وجوب اطاعت]] [[رسول]] و [[اولی الامر]]، موجب انتزاع [[حکم وضعی]] [[جعل]] [[ولایت]] و [[حاکمیت]] برای [[رسول خدا]] و [[اولی الامر]] است. [[عقل]] از [[امر مولوی]] به [[وجوب اطاعت]] مطلق [[رسول]]، [[جعل]] [[مقام]] [[مُلک]] را برای او انتزاع میکند؛ یعنی لازم امر به [[اطاعت رسول]] [[خدا]] از سوی [[خدا]] [[جعل]] [[مقام]] [[سلطنت]] و [[مُلک]] برای [[رسول اکرم]]{{صل}} است؛ همانگونه که لازم امر به [[اطاعت]] [[اولی الامر]] نیز [[جعل]] [[مقام ولایت]] و [[سلطنت الهی]] برای [[اولیالامر]] است. | *[[امر مولوی]] به [[وجوب اطاعت]] [[رسول]] و [[اولی الامر]]، موجب انتزاع [[حکم وضعی]] [[جعل]] [[ولایت]] و [[حاکمیت]] برای [[رسول خدا]] و [[اولی الامر]] است. [[عقل]] از [[امر مولوی]] به [[وجوب اطاعت]] مطلق [[رسول]]، [[جعل]] [[مقام]] [[مُلک]] را برای او انتزاع میکند؛ یعنی لازم امر به [[اطاعت رسول]] [[خدا]] از سوی [[خدا]] [[جعل]] [[مقام]] [[سلطنت]] و [[مُلک]] برای [[رسول اکرم]]{{صل}} است؛ همانگونه که لازم امر به [[اطاعت]] [[اولی الامر]] نیز [[جعل]] [[مقام ولایت]] و [[سلطنت الهی]] برای [[اولیالامر]] است. | ||
*لهذا امر [[خدا]] به [[اطاعت رسول]] و [[اطاعت امام]] به دلالت التزامی بر [[جعل]] [[مقام ولایت]] و [[امامت]] و [[ریاست]] مطلقه [[رسول]] و [[امام]] بر عباد دلالت میکند. | *لهذا امر [[خدا]] به [[اطاعت رسول]] و [[اطاعت امام]] به دلالت التزامی بر [[جعل]] [[مقام ولایت]] و [[امامت]] و [[ریاست]] مطلقه [[رسول]] و [[امام]] بر عباد دلالت میکند. | ||
*'''مقدّمه سوم:''' با توجه به اینکه [[مقام]] [[سلطنت]] و [[مُلک]] از آثار و لوازم [[وجوب اطاعت]] مطلق است، لهذا لازم [[حصر]] [[وجوب اطاعت]] در [[ذات خدای متعال]] [[حصر]] [[مقام]] [[مُلک]] و [[سلطنت]] در ذات [[اقدس]] اوست. | *'''مقدّمه سوم:''' با توجه به اینکه [[مقام]] [[سلطنت]] و [[مُلک]] از آثار و لوازم [[وجوب اطاعت]] مطلق است، لهذا لازم [[حصر]] [[وجوب اطاعت]] در [[ذات خدای متعال]] [[حصر]] [[مقام]] [[مُلک]] و [[سلطنت]] در ذات [[اقدس]] اوست. | ||
===قسمت دوم=== | ===قسمت دوم=== | ||
*بررسی آیاتی از [[قرآن کریم]] که متضمن [[وجوب اطاعت]] [[خدای متعال]] است. [[آیات]] متضمن [[وجوب اطاعت]] [[خدای متعال]] چند دستهاند: | *بررسی آیاتی از [[قرآن کریم]] که متضمن [[وجوب اطاعت]] [[خدای متعال]] است. [[آیات]] متضمن [[وجوب اطاعت]] [[خدای متعال]] چند دستهاند: |
نسخهٔ ۱۱ اوت ۲۰۲۰، ساعت ۰۷:۴۴
متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل اطاعت خدا (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- بر اساس نگرش توحیدی در ربوبیت تشریعی، حق اطاعت بالاصاله، ویژه ذات ربوبی است و اطاعت از حکم و فرمان غیر خداوند اگر به فرمان و اذن الهی نباشد، به شرک در اطاعت منتهی میشود. شماری از آیات قرآن به اطاعت از خدا اشاره کرده و آن را لازم شمرده است: ﴿قُلْ أَطِيعُواْ اللَّهَ ﴾[۱]امر به اطاعت از خداوند، در آیات یاد شده ارشادی است؛ نه مولوی و گرنه موجب تسلسل میشود، چون این عقل انسان است که او را به اطاعت از پروردگار وا میدارد و آیات ﴿أَطِيعُواْ اللَّهَ ﴾ وی را به آن حکم عقلی ارشاد میکند[۲] یا میتواند تأکید حکم عقل باشد[۳][۴].
- هرکس از خدا و فرستادهاش در آنچه اطاعت کند که بدان امر یا از آن نهی کردهاند، به رستگاری بزرگ میرسد: ﴿تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ﴾[۵]، ﴿يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمَالَكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَمَن يُطِعْ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِيمًا ﴾[۶][۷].
مقدمه
- آیات قرآنی مربوط به وجوب اطاعت خداوند و حصر جواز اطاعت در ذات اقدس حق تعالی فراوانند و مضامین وارده در این آیات نیز متنوع و متعدّد است، برای بررسی این آیات و دلالت آنها بر مسئله انحصار حاکمیت و فرمانروایی در ذات اقدس حق تعالی، بحث درباره این آیات را در دو قسمت به پایان میبریم.
قسمت اول
- اشارهای به برخی مقدمات بحث که لازم است مورد توجه قرار گیرد:
- مقدّمه اول: اوامر مربوط به وجوب اطاعت از خدا ارشاد به حکم عقل است که حکم به وجوب اطاعت خدا میکند. براهین عقلی دال بر وجوب اطاعت از خداوند و حصر جواز اطاعت بالذات در ذات اقدس خداوند.
- اینکه اوامر شرعی مربوط به وجوب اطاعت خداوند ارشادیاند، نه بدین معناست که الزامی نیستند، بلکه بدین معنا است که اثر الزامی جدیدی در پی ندارند و الزامی را که بر آن دلالت میکنند، همان الزامی است که پیش از بیان شرعی به وسیله عقل ثابت و منجّز است.
- این بدان معنا نیست که بیان شرعی ارشادی در این مورد بیاثر است، بلکه دارای آثار مهم و متعدّدی است که در ذیل به برخی از آنها اشاره میشود:
- متنبّه ساختن وجدان عقلی به این الزام عقلی؛ زیرا وجود حکم الزامی عقلی در نهاد عقل انسانی ملازمتی با توجه و التفات انسان به این حکم عقلی ندارد. لهذا ورود بیان شرعی برای جلب توجه آدمی به این حکم الزامی عقلی مفید، بلکه با توجه به معرضیت انسان برای غفلت و فراموشی، لازم است؛
- اظهار حکم عقل در قالب بیان در ایجاد انگیزه امتثال در انسان مؤثر است. آدمی معمولاً چنین است که با آنکه نسبت به لزوم کاری باور دارد، لکن با واداشتن از سوی دیگران به وسیله ابزارهای بیانی، انگیزه قویتری در انجام آن کار پیدا میکند؛
- تاکّد اتمام حجت بر مردم اثباتاً و ثبوتاً.
- اما اثباتاً: بستن باب عذر جهل ناشی از غفلت و عدم التفات به حکم عقل.
- و اما ثبوتاً: نفی احتمال ترخیص در احکام الزامیه واقعیه.
- توضیح اینکه: اگر چه حکم عقل به وجوب اطاعت مولای حقیقی که در ذات اقدس حق تعالی متعین و منحصر است، برای اتمام حجت بر بندگان کافی است و موجب استحقاق کیفر بر تخلّف از اوامر و نواهی خداوندی میشود، یا به تعبیری دیگر؛ حکم عقل برای تنجّز احکام الزامی واقعی کفایت میکند، لکن توهّم وجود مانع از تنجّز در مقام ثبوت و نیز در مقام اثبات میتواند عزم بر اطاعت را در بندگان ضعیف کند. لهذا برای دفع این توهم ورود بیان شرعی بر وجوب اطاعت، مؤثر است. توهم وجود مانع از تنجّز در مقام ثبوت، ناشی از احتمال ورود ترخیص واقعی نسبت به حکم الزامی به دلیل تزاحم ملاک الزام با ملاک تسهیل است. و توهم وجود مانع از تنجّز در مقام اثبات، ناشی از احتمال جهل نسبت به حکم عقلی به وجوب اطاعت خداست، احتمال جهلی که ناشی از غفلت و عدم التفات به حکم عقل است.
- با ورود امر به اطاعت خداوند در بیان شرعی، حجت بر بندگان تمام میشود و هرگونه احتمال مانع از تنجّز احکام واقعی الزامی خداوند - چه مانع ثبوتی و چه مانع اثباتی - برطرف میشود و موجبی برای ضعف عزم بندگان بر اطاعت خداوند باقی نمیماند.
- مقدمه دوم: آنچه در ارشادیبودن امر به اطاعت خدا گفتیم، در امر شرعی به اطاعت رسول و اولی الامر وارد نیست. امر به اطاعت رسول و اولی الامر، امری مولوی است، نه ارشادی؛ زیرا محدوده حکم عقل به وجوب اطاعت، از ذات خدا فراتر نمیرود، وجوب اطاعت رسول و اولی الامر ناشی از امر مولوی الهی به وجوب اطاعت است.
- امر مولوی به وجوب اطاعت رسول و اولی الامر، موجب انتزاع حکم وضعی جعل ولایت و حاکمیت برای رسول خدا و اولی الامر است. عقل از امر مولوی به وجوب اطاعت مطلق رسول، جعل مقام مُلک را برای او انتزاع میکند؛ یعنی لازم امر به اطاعت رسول خدا از سوی خدا جعل مقام سلطنت و مُلک برای رسول اکرم(ص) است؛ همانگونه که لازم امر به اطاعت اولی الامر نیز جعل مقام ولایت و سلطنت الهی برای اولیالامر است.
- لهذا امر خدا به اطاعت رسول و اطاعت امام به دلالت التزامی بر جعل مقام ولایت و امامت و ریاست مطلقه رسول و امام بر عباد دلالت میکند.
- مقدّمه سوم: با توجه به اینکه مقام سلطنت و مُلک از آثار و لوازم وجوب اطاعت مطلق است، لهذا لازم حصر وجوب اطاعت در ذات خدای متعال حصر مقام مُلک و سلطنت در ذات اقدس اوست.
قسمت دوم
- بررسی آیاتی از قرآن کریم که متضمن وجوب اطاعت خدای متعال است. آیات متضمن وجوب اطاعت خدای متعال چند دستهاند:
دسته اول
- آیات داله بر وجوب اطاعت خدای متعال به دلالت مطابقی.
- آیاتی که بالمطابقه متضمن وجوب اطاعت خداست، متضمن وجوب اطاعت رسول نیز می باشند و در هیچ جای قرآن امر به اطاعت خدا از امر به اطاعت رسول منفک نشده است و در برخی موارد بر امر به اطاعت رسول، امر به اطاعت اولی الامر نیز اضافه شده است.
- آیاتی که بر وجوب اطاعت خدا و رسول دلالت دارند بدین قرارند:
- ﴿قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْكَافِرِينَ﴾[۸].
- ﴿وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ﴾[۹].
- ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ﴾[۱۰].
- ﴿وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَاحْذَرُوا﴾[۱۱].
- ﴿فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَيْنِكُمْ وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ﴾[۱۲].
- ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ﴾[۱۳].
- ﴿وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ﴾[۱۴].
- ﴿قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَيْكُمْ مَا حُمِّلْتُمْ﴾[۱۵].
- ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَلَا تُبْطِلُوا أَعْمَالَكُمْ﴾[۱۶].
- ﴿وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَاللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ﴾[۱۷].
- ﴿وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَإِنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ﴾[۱۸].
- از آیات کریمه فوق مطالب زیر استفاده میشود:
- نتیجه عدم اطاعت خدا و رسول کفر است. در آیات فوق غالباً، بلکه علی الاتفاق نقطه مقابل اطاعت خدا و رسول کفر به شمار آمده است. در آیه اول میفرماید: ﴿قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْكَافِرِينَ﴾[۱۹].
- آیه دلالت بر این دارد که پشت کردن و اعراض کردن از اطاعت خدا و رسول کفر است و خداوند کافران را دوست ندارد. خدای متعال میفرماید: ﴿وَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ﴾[۲۰]. سپس میفرماید: ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ...﴾ که نشانه آن است که تقوا و پرهیز از آتشی که برای کافران آماده شده است، تنها با اطاعت خدا و رسول تحقق مییابد.
- و در آیه سوم میفرماید: ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ﴾[۲۱].
- ظاهر آیه این است که ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ...﴾ تا ﴿فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ﴾ همگی جزای شرط متأخرند؛ یعنی اگر ایمان به خدا و روز جزا دارید، از خدا و رسول و اولی الامر اطاعت کنید و در هر اختلاف و نزاعی به آنان رجوع کنید. جمله شرطیه دلالت بر تلازم بین شرط و جزاء و انتفاء شرط به انتفاء جزاء دارد که نتیجه آن عدم ایمان کسانی است که از اطاعت خدا و رسول و اولی الامر سرپیچی کنند.
- این مطلب در آیات پس از این آیه شدیداً مورد تأکید قرار گرفته است. نظیر: آیه شصت سوره نساء:﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ﴾[۲۲].
- و آیه شصت و پنجم از همین سوره: ﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا﴾[۲۳].
- و در آیه پنجم از آیات اطاعت فوقالذکر جمله ﴿إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ﴾ شرط است و جزای آن ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ﴾ است که نظیر آیه سوم دلالت بر تلازم بین ایمان و اطاعت خدا و رسول، و انتفای ایمان به انتفای اطاعت از خدا و رسول دارد.
- در آیات دیگر مجموعه فوق نیز همین مطلب مورد تأکید قرار گرفته، افزون بر آیات دیگری که در آنها به صراحت کسانی که اطاعت از خدا و رسول نکنند، کافر یا غیر مؤمن به شمار آمدهاند؛ نظیر: ﴿فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلَاءِ شَهِيدًا * يَوْمَئِذٍ يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَعَصَوُا الرَّسُولَ لَوْ تُسَوَّى بِهِمُ الْأَرْضُ وَلَا يَكْتُمُونَ اللَّهَ حَدِيثًا﴾[۲۴].
- مقصود از ﴿الَّذِينَ كَفَرُوا﴾ در این آیه، کسانی است که به رغم اعلام پذیرش اسلام و تصدیق به رسالت رسول خدا از فرمان آن حضرت سرپیچی کرده و از آن حضرت اطاعت نکردهاند. جمله ﴿وَعَصَوُا الرَّسُولَ﴾ که مفسّر جمله قبل است، بر این معنا دلالت میکند، افزون بر این، حدیث متواتر معروف به "حدیث الحوض" نیز بر این معنا دلالت کرده و آن را مورد تأکید قرار میدهد.
- بخاری در صحیح معروف خود به سندش از عمرو بن مره نقل میکند: "پیامبر(ص) به من فرمود: بخوان بر من، گفتم: برشما بخوانم در حالی که بر شما نازل شده؟! فرمود: دوست دارم که آن را از دیگری بشنوم. پس سوره نساء را خواندم تا به این آیه رسیدم: ﴿فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلَاءِ شَهِيدًا﴾ فرمود: نگهدار، ناگهان دیدم اشک از چشمانش فروریخت"[۲۵].
- بخاری در جای دیگر از صحیح خود از ابن عباس روایت میکند: "پیامبر(ص) خطبهای ایراد فرمود - تا آنجا که گفت: - همانا (در روز قیامت) مردانی را از امتم میآورند آنها را به سوی سمت چپ میبرند، پس میگویم: پروردگارا اینان اصحاب مناند، میفرماید: نمیدانی پس از تو چه بدعتها کردند، پس آنچه را بنده صالح خدا - عیسی(ع) - گفت میگویم: ﴿وَكُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَا دُمْتُ فِيهِمْ...﴾... تا ﴿شَهِيدٌ﴾. پس گفته میشود: اینان همچنان به پیشینه خود برگشتند از آنگاه که از آنان جدا شدی"[۲۶].
- و نیز مسلم در صحیح خود روایت میکند به سندش عن عمرو بن مره عن ابراهیم: "پیامبر به عبدالله بن مسعود فرمود: بخوان بر من، گفت: بر تو بخوانم حال آنکه بر تو نازل شده است؟! فرمود: دوست دارم از دیگری بشنوم، گفت: پس سوره نساء را خواند از آغاز آن تا آیه ﴿فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلَاءِ شَهِيدًا﴾، پس گریست، مسعر گفت: روایت کرد برای من، معن از جعفر بن عمرو بن حریث از پدرش از ابن مسعود، گفت: پیامبر فرمود: "شهید بر آنها بودم مادام در میان آنها بودم"[۲۷].
- از این روایات استفاده میشود که مراد از ﴿الَّذِينَ كَفَرُوا وَعَصَوُا الرَّسُولَ﴾ کسانی است که به رغم اقرار به توحید و نبوّت رسول خدا(ص) معصیت آن حضرت را پیشه خود ساختند و از اطاعت آن بزرگوار سرپیچی کردند که در این آیه از آنان به ﴿الَّذِينَ كَفَرُوا﴾ یاد شده است.
- عدم ایمان و کفر دانستن معصیت خدا و رسول در قرآن کریم، افزون بر آیات فوق، در آیات دیگری نیز آمده است؛ نظیر آیات سوره محمد(ص) که با این آیات آغاز میشود:﴿الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ *...﴾[۲۸] - تا آنجا که میفرماید: - ﴿طَاعَةٌ وَقَوْلٌ مَعْرُوفٌ فَإِذَا عَزَمَ الْأَمْرُ فَلَوْ صَدَقُوا اللَّهَ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ *...﴾[۲۹] - تا آنجا که میفرماید: - ﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَشَاقُّوا الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئًا وَسَيُحْبِطُ أَعْمَالَهُمْ * يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَلَا تُبْطِلُوا أَعْمَالَكُمْ * إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ مَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ﴾[۳۰].
- از این آیات به روشنی استفاده میشود که مقصود از "کفر" معصیت رسول است و لذا با عباراتی نظیر:﴿أَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ﴾ و ﴿سَيُحْبِطُ أَعْمَالَهُمْ﴾ و ﴿لَا تُبْطِلُوا أَعْمَالَكُمْ﴾ و نیز ﴿إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى﴾ و امثال آنها همراه است و نیز قرینه تقابل بین کفر و اطاعت رسول خدا قرینه روشنی است که دلالت دارد بر اینکه معصیت رسول خدا و خروج از اطاعتش از نگاه قرآن کریم کفر محض است و اینکه ایمان تنها با اطاعت خدا و رسول محقق میشود.
- همین مطلب به صراحت در آیه چهل و هفتم سوره نور و آیات بعد از آن آمده است. در این آیه، خداوند متعال میفرماید: ﴿وَيَقُولُونَ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالرَّسُولِ وَأَطَعْنَا ثُمَّ يَتَوَلَّى فَرِيقٌ مِنْهُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ وَمَا أُولَئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ﴾[۳۱].
دسته دوم
- آیات دالّه بر تلازم میان اطاعت خدا و اطاعت رسول؛ نظیر: ﴿مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ﴾[۳۲].
- در این آیه اطاعت رسول عین اطاعت خدا دانسته شده است و از آنجا که این تلازم مطلق است، آیه دلالت بر این دارد که اطاعت رسول به طور مطلق، چه در امور دنیوی و چه در امور اخروی، عین اطاعت خداست و بدین ترتیب، این آیه کریمه بر عصمت رسول در همه امور، چه دنیوی و چه اخروی دلالت دارد و در نتیجه دلالت بر کذب احادیثی نظیر حدیث "تأبیر نخل"[۳۳] که در منابع اهل سنت آمده، دارد؛ زیرا مضمون حدیث تأبیر نخل عدم عصمت رسول در اوامر دنیوی است که به معنای نفی تلازم بین اطاعت رسول و اطاعت خدا در امور دنیوی است.
- به تلازم مطلق بین اطاعت رسول و اطاعت خدا در آیات دیگر نیز اشاره شده از جمله، آیات دسته اول که در آنها امر به اطاعت رسول و اطاعت خدا به طور مطلق و در سیاق واحد آمده بود و از جمله آیات دیگری نظیر: ﴿وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا﴾[۳۴].
- در این آیه، امر الهی به اخذ به تمام آنچه رسول برای مردم بیان میکند تعلق گرفته و نیز نهی الهی به آنچه رسول از آن نهی کرده تعلق یافته است. جمله ﴿مَا آتَاكُمُ﴾ همه آنچه به وسیله رسول خدا بیان شده است را شامل میشود؛ به گونهای که شامل بیان لفظی و فعلی و تقریری نیز میشود؛ همانگونه که شامل بیان در امور دنیوی و اخروی فردی و اجتماعی و هر نوع دیگر از امور و مسائلی که در بیان رسول خدا(ص) آمده باشد، میشود. لهذا دلیل دیگری است بر کذب قطعی امثال حدیث تأبیر نخل از یکسو و بر تلازم قطعی و فراگیر و بلا استثنای اوامر و خواستهها و محبوبات و مبغوضات رسول اکرم(ص) با اوامر و خواستهها و محبوبات و مبغوضات خدای متعال از سوی دیگر دلالت دارد.
- این تلازم بین امر رسول و امر خدا و اطاعت رسول و اطاعت خدا، میان اطاعت خدا و رسول و اطاعت اولی الامر نیز وجود دارد و بدین ترتیب، همانگونه که بر عصمت رسول خدا دلالت دارد، بر عصمت اولی الامر نیز دلالت دارد. در اینجا مقصود، بحث درباره عصمت رسول خدا یا اولی الامر نیست بلکه مقصود تنها اشاره به تلازمی است که در آیات آمره به اطاعت خدا بین اطاعت خدا از یکسو و اطاعت رسول و اولی الامر از سوی دیگر به آن اشاره شده است.
- در آیه پنجاه و نهم از سوره نساء که به اطاعت رسول و اولی الامر با صیغه امر واحد دستور داده شده است: ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾[۳۵].
- بر این معنا دلالت شده که اطاعت اولی الامر، عین اطاعت رسول است که نتیجه آن تلازم بین اطاعت اولی الامر و اطاعت رسول خدا است و با توجه به آیاتی که دال بر تلازم بین اطاعت رسول خدا و اطاعت خدا است، تلازم بین اطاعت اولی الامر و اطاعت از خدا ثابت میشود که نتیجه آن عصمت اولی الامر است.
- آیات دیگری نیز بر تلازم بین اطاعت اولی الامر و اطاعت از خدا و رسول دلالت دارند؛ نظیر:﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾[۳۶] و نیز: ﴿أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَكُوا وَلَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جَاهَدُوا مِنْكُمْ وَلَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَا رَسُولِهِ وَلَا الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً﴾[۳۷].
دسته سوم
- آیات ناهیه از معصیت خدا و رسول؛ نظیر: ﴿تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ * وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِيهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُهِينٌ﴾[۳۸].
- همچنین: ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا﴾[۳۹].
- و نیز: ﴿وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا﴾[۴۰].
- این دسته از آیات، دلالت بر این دارد که معصیت خدا و رسول کفر محض است؛ اگرچه با اقرار به وحدانیت خدا و رسالت رسول خدا همراه باشد، و اینکه ملاک حقیقی ایمان اطاعت خدا و رسول است، نه صرف اقرار به وحدانیت خدا و رسالت رسول و نیز ملاک حقیقی کفر معصیت خدا و رسول است؛ اگر چه با اقرار به وحدانیت خدا و رسالت رسول همراه باشد.
- آنچه مطلب فوق را مورد تأکید قرار میدهد، آیات ذیل است: ﴿كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْمًا كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَشَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ﴾[۴۱].
- در این آیه، کفر بعدالایمان به معنای معصیت الرسول است. بعدالایمان، چنانچه در سایر آیات مربوط به کفر بعدالایمان ملاحظه میشود به معنای بعد از اقرار به رسالت رسول خدا(ص) و در همین آیه از آنجا که جمله ﴿وَشَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ﴾ عطف بر ﴿كَفَرُوا﴾ است، نه بر ﴿إِيمَانِهِمْ﴾ معنای جمله این است که به رغم آنکه بر رسالت رسول خدا و حقانیت آن شهادت میدهند، کفر میورزند که این کفر نظیر کفر در آیه ذیل به معنای معصیت الرسول است: ﴿يَوْمَئِذٍ يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَعَصَوُا الرَّسُولَ لَوْ تُسَوَّى بِهِمُ الْأَرْضُ وَلَا يَكْتُمُونَ اللَّهَ حَدِيثًا﴾[۴۲].
- همچنین در سوره آلعمران میفرماید: ﴿قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْكَافِرِينَ﴾[۴۳].
- در این آیه، اعراض از اطاعت خدا و رسول، کفر بهشمار آمده و اعراض کنندگان از اطاعت خدا و رسول "کافر" نامیده شدهاند: ﴿فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْكَافِرِينَ﴾[۴۴].
- و با توجه به تلازم بین اطاعت خدا و اطاعت رسول و امر صریح و مؤکد خداوند به اطاعت مطلق رسول، هرگونه معصیت امر رسول، معصیت امر خدا است و از نظر قرآن مصداق روشن کفر است.
دسته چهارم
- آیاتی است که متضمن نهی از اطاعت غیر خدا و رسول و شرک شمردن آن است؛ نظیر آیات ذیل:﴿وَلَا تَأْكُلُوا مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَإِنَّهُ لَفِسْقٌ وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ﴾[۴۵].
- در این آیه چنانکه پیداست، اطاعت اولیای شیاطین که همان کافران و مشرکانند، شرک به خدا به شمار آمده و مورد نهی و منع الهی قرار گرفته است.
- از مجموع آیات قرآن، به ویژه آیه کریمه: ﴿أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ * وَأَنِ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ﴾[۴۶] استفاده میشود که در برابر انسان بیش از دو راه وجود ندارد: اطاعت خدا یا اطاعت شیطان و هر چه جز اطاعت خدا باشد، اطاعت شیطان است. در آینده به تفصیل توضیح خواهیم داد که عبادت در این آیه و در سایر آیات قرآن کریم، به معنای اطاعت است.
- بنابراین، از آیه مورد بحث ﴿وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ﴾ استفاده میشود که اطاعت غیر خدا و هر اطاعتی که مصداق اطاعت غیر خدا باشد، از نظر قرآن کریم شرک به شمار آمده و مورد نهی صریح و اکید قرآن کریم است.
- از جمله آیاتی که شرک بودن اطاعت از غیر رسول اکرم را که به معنای اطاعت از غیر خداست مورد تأکید قرار داده است، آیه کریمه ذیل است: ﴿وَمَنْ يُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدَى وَيَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّى وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِيرًا﴾[۴۷].
- "مشاقّه" به معنای اصرار بر مخالفت است که در این آیه موجب استحقاق عذاب الهی و بدبختی و تباهی سرنوشت دانسته شده است. سپس در آیه بعد، این مخالفت مصّرانه شرک به خدا دانسته شده و تنها معصیتی بهشمار آمده است که غیر قابل غفران الهی است: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ﴾[۴۸].
- از مجموع آیات قرآن استفاده میشود که علت آنکه این نوع معصیت - یعنی مخالفت مصرّانه رسول خدا که مصداق اتمّ شرک در اطاعت خداوند است - قابل مغفرت و گذشت الهی نیست، این است که این نوع معصیت، آدمی را از حوزه شفاعت رسول دور میکند و در نتیجه قابلیت تعلق غفران الهی از او سلب میشود؛ زیرا سایر معاصی، به سبب شفاعت رسول، قابل مغفرتااند و نکته قابلیت آنها برای مغفرت، پیوستن عاصی به حوزه ولایت رسول و دوام تمسک و عصمت به حبل خداست که همان اطاعت و ولایت رسول خداست. بقای در حوزه ولایت و اطاعت رسول، به معنای بقای تمسک انسان به حبل رحمت الهی و تداوم اعتصام به ریسمان خداست که با تمرّد و مخالفت مصرّانه امر رسول خدا از میان میرود و در نتیجه امکان مغفرت الهی و قابلیت بخشش و گذشت الهی را از دست میدهد.
- همچنین از جمله آیاتی که بر نهی از معصیت خدا و رسول و کفر شمردن آن دلالت دارد، آیات کریمه ذیل است: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْكَافِرِينَ وَأَعَدَّ لَهُمْ سَعِيرًا * خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا لَا يَجِدُونَ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرًا * يَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ يَقُولُونَ يَا لَيْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولَا * وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا﴾[۴۹].
- از این آیات استفاده میشود علّت اصلی بدبختی و شقاوت کافران که منجر به خلود در آتش دوزخ میشود اعراض از اطاعت خدا و رسول است: ﴿يَا لَيْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولَا﴾[۵۰]
- و اطاعت از فرمانروایان گمراه و مستکبری است که به ناحق بر جایگاه فرمانروایی تکیه زده و مردم را به اطاعت و فرمانبری از خویش وادار کردهاند: ﴿رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا﴾[۵۱].
- همین مطلب در آیات سوره فرقان نیز مورد تأکید و تبیین قرار گرفته است. آنجا که خداوند میفرماید: ﴿وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا * يَا وَيْلَتَى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا * لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِي وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِلْإِنْسَانِ خَذُولًا * وَقَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا * وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ وَكَفَى بِرَبِّكَ هَادِيًا وَنَصِيرًا﴾[۵۲].
- از این آیات نیز استفاده میشود ظلم بزرگی که آدمی را مصداق "ظالم" برتر میکند - چنانکه از آیات دیگر نیز استفاده میشود - اعراض از اطاعت خدا و رسول است و اینکه آنچه در قرآن به عنوان "سبیل خدا" از آن یاد میشود، همان اطاعت از رسول است؛ چنانکه در این آیات، به خوبی تبیین شده است: ﴿يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا... لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ...﴾ ذکر در اینجا چنانکه در آیات دیگر نیز توضیح داده شده با "سبیل خدا" یکی است و ذکر همان "رسول" است؛ چنانکه در سوره طلاق میفرماید: ﴿فَاتَّقُوا اللَّهَ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ الَّذِينَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْرًا * رَسُولًا...﴾[۵۳].
- و در سوره زمر از نافرمانی رسول خدا و اعراض از اطاعت و پیروی از او به عنوان برترین ظلم یاد شده است: ﴿إِنَّكَ مَيِّتٌ وَإِنَّهُمْ مَيِّتُونَ * ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عِنْدَ رَبِّكُمْ تَخْتَصِمُونَ * فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَذَبَ عَلَى اللَّهِ وَكَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جَاءَهُ أَلَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوًى لِلْكَافِرِينَ * وَالَّذِي جَاءَ بِالصِّدْقِ وَصَدَّقَ بِهِ أُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ﴾[۵۴].
- در این آیات، "صدق" همان "سبیل خدا" است که به معنای "اطاعت از خدا و رسول" است و لذا مکذّب به "صدق" برترین ظالم بهشمار آمده و در مقابل او مصدّق به "صدق"؛ یعنی مطیع و فرمانبردار رسول خدا تنها مصداق "متقین" به شمار آمده است. از مجموع آیات قرآن کریم استفاده میشود هرجا "من اظلم" آمده است، مراد یک مصداق است که عبارت از کسانی است که به رغم ادّعای پیروی از خدا و رسول راه و رسم معصیت رسول خدا را پیشه خود ساختند که این راه و رسم، منجر به "صد عن سبیل الله" و "تعطیل مسجد رسول الله و قتل و تشرید ذوی القربای رسول که همان "سبیل رسول خدا" بعد از رسول بودند، شد.
- آنچه بر سبیل الله بودن ذوی القربای رسول، بعد از رسول دلالت میکند، دو آیه از قرآن مجید است:
- ﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى﴾[۵۵].
- ﴿قُلْ مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَنْ شَاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلًا﴾[۵۶].
- در آیه نخست اجر رسالت نبی اکرم(ص) منحصر در "مودّت ذوی القربی" که به معنای محبت اظهار شده به وسیله عمل است، دانسته شده و در آیه بعد اجر رسالت نبی اکرم(ص) در "اتخاذ سبیل الی الرّبّ" منحصر دانسته شده، که دلیل روشنی بر تطابق و اتحاد این دو در مصداق خارجی است.
- در برخی روایات وارده از رسول اکرم(ص) شرح و تفسیر این ظلم برتر که در آیه ﴿إِنَّكَ مَيِّتٌ وَإِنَّهُمْ مَيِّتُونَ * ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عِنْدَ رَبِّكُمْ تَخْتَصِمُونَ﴾[۵۷] به آن اشاره شده، بدین صورت آمده است:
- بخاری محدّث معروف اهل سنت در صحیح خود چنین آورده است: "از علی بن ابیطالب روایت است که فرمود: من نخستین کسی هستم که در روز رستاخیز در برابر پروردگار برای دادخواهی زانو میزند" [۵۸].
- تکمله این حدیث را صدوق در خصال روایت کرده است: "از رسول خدا(ص) شنیدم که میفرمود: سه چیز در روز قیامت در پیشگاه خدا دادخواهی میکنند. مصحف، و مسجد، و عترت. مصحف میگوید: پروردگارا مرا سوزاندند و پاره پاره کردند. مسجد میگوید: پروردگارا مرا تعطیل و ضایع کردند. و عترت میگوید: پروردگارا ما را کشتند و بیرون راندند و آواره ساختند، پس در پیشگاه خدا برای دادخواهی زانو میزنم. پس خدای جل جلاله خطاب به من میفرماید: من خود به این دادخواهی شایستهترم (این دادخواهی را خود بر عهده خواهم گرفت)"[۵۹].
- بنابراین، نخستین دادخواهی روز قیامت، دادخواهی علی بن ابیطالب(ع) است که دادخواهی عترت است؛ این دادخواهی را پس از علی بن ابیطالب(ع) رسول خدا(ص) به عهده میگیرد و به عنوان شاکی در پیشگاه خدا زانو میزند و دادخواهی میکند که آیه کریمه ﴿ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عِنْدَ رَبِّكُمْ تَخْتَصِمُونَ﴾ اشاره به این دادخواهی است. این دادخواهی را پس از رسول خدا(ص) خدای متعال خود به عهده میگیرد و در اینجاست که شاکی و قاضی یکی میشوند[۶۰].
منابع
جستارهای وابسته
- آیه اطاعت
- اطاعت خدا
- توحید در اطاعت
- اطاعت پیامبر خاتم
- اطاعت از اولی الامر
- اطاعت امام
- وجوب طاعت امام
- بیعت اطاعت
- مقام مطیعان
- مقام افتراض طاعت
- اطاعت از اوصیای انبیا
- اطاعت انبیا در افعال
- اطاعت انبیا در اقوال
- اطاعت سلطان عادل
- اطاعت ولی فقیه
- اطاعت مخلوق در معصیت خالق
- طاعت غیر افضل
- استثقال طاعت
- تنعم به طاعت
- اطاعت از حاکم جائر
- اطاعت از ابوین
- اطاعت از زوج
- اطاعت از نماینده ولی فقیه
- اطاعت در عبادات
- اطاعت در غیر عبادات
- تأسی
- تمکین
- امتثال
پانویس
- ↑ بگو از خداوند فرمان برید؛ سوره آل عمران، آیه:۳۲.
- ↑ دراسات فی ولایة الفقیه، ج۱، ص۶۴.
- ↑ التبیان، ج۲، ص۵۸۹.
- ↑ جعفرپیشه فرد، مصطفی ، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۳، ص ۵۲۷ - ۵۳۵.
- ↑ اینها حدود خداوند است و آنان که از خداوند و رسول او فرمانبرداری کنند، (خداوند) آنها را به بوستانهایی درمیآورد که از بن آنها جویبارها روان است؛ در آنها جاودانند و این است رستگاری سترگ؛ سوره نساء، آیه: ۱۳.
- ↑ تا کردارهایتان را شایسته گرداند و گناهانتان را بیامرزد و هر که از خداوند و فرستاده او فرمان برد بیگمان به رستگاری سترگی رسیده است؛ سوره احزاب، آیه:۷۱.
- ↑ جامع البیان، ج ۴، ص ۱۹۶؛ التبیان، ج ۸، ص ۳۶۷-۳۶۹؛ ارشاد الاذهان، ج ۱، ص ۴۳۲.
- ↑ «بگو: "از خدا و پیامبر، اطاعت کنید؛ و اگر سرپیچى کنید، خداوند کافران را دوست نمىدارد"» سوره آل عمران، آیه ۳۲.
- ↑ «و خدا و پیامبر را اطاعت کنید، تا مشمول رحمت شوید» سوره آل عمران، آیه ۱۳۲.
- ↑ «اى کسانى که ایمان آوردهاید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر (خدا) و پیشوایان شناخته شده از میان خود را. پس اگر درباره چیزی نزاع کردید، آن را به خدا و رسول بازگردانید اگر به خدا و روز جزاء ایمان دارید» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ «اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر (خدا) را؛ و (از نافرمانى) برحذر باشید» سوره مائده، آیه ۹۲.
- ↑ «پس، از (مخالفتِ فرمانِ) خدا بپرهیزید؛ و خصومتهایى را که در میان شماست، اصلاح کنید؛ و اگر ایمان دارید، از خدا و پیامبرش اطاعت کنید» سوره انفال، آیه ۱.
- ↑ «اى کسانى که ایمان آوردهاید! خدا و پیامبرش را اطاعت کنید؛ و از فرمان او سرپیچى ننمایید درحالىکه (سخنان او را) مىشنوید» سوره انفال، آیه ۲۰.
- ↑ «و از خدا و پیامبرش اطاعت نمایید؛ و با یکدیگر نزاع نکنید، که سست مىشوید، و قدرت (و شوکت) شما از میان مىرود!» سوره انفال، آیه ۴۶.
- ↑ «بگو: "اطاعت کنید خدا را، و اطاعت کنید پیامبر (خدا) را؛ و اگر سرپیچى نمایید، پیامبر مسئول تکالیف خویش است و شما مسئول تکالیف خود"» سوره نور، آیه ۵۴.
- ↑ «اى کسانى که ایمان آوردهاید! اطاعت کنید خدا را، و اطاعت کنید پیامبر (خدا) را، و اعمال خود را باطل نسازید» سوره محمد، آیه ۳۳.
- ↑ «و خدا و پیامبرش را اطاعت نمایید و (بدانید) خداوند از آنچه انجام مىدهید آگاه است» سوره مجادله، آیه ۱۳.
- ↑ «و از خداوند فرمان برید و از پیامبر فرمانبرداری کنید پس اگر پشت کنید بر عهده پیامبر ما، تنها پیامرسانی آشکار است» سوره تغابن، آیه ۱۲.
- ↑ «بگو: "از خدا و پیامبر، اطاعت کنید؛ و اگر سرپیچى کنید، خداوند کافران را دوست نمىدارد"» سوره آل عمران، آیه ۳۲.
- ↑ «و از آتشى بپرهیزید که براى کافران آماده شده است!» سوره آل عمران، آیه ۱۳۱.
- ↑ «اى کسانى که ایمان آوردهاید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر (خدا) و پیشوایان شناخته شده از میان خود را. پس اگر درباره چیزی نزاع کردید، آن را به خدا و رسول بازگردانید اگر به خدا و روز جزاء ایمان دارید» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ «آیا ندیدى کسانى را که ادّعا مىکنند به آنچه (از کتابهاى آسمانى که) بر تو و پیش از تو نازل شده، ایمان آوردهاند، درحالىکه مىخواهند براى داورى نزد طاغوت و حکّام باطل بروند؟! با اینکه به آنها دستور داده شده که به طاغوت کافر شوند» سوره نساء، آیه ۶۰.
- ↑ «به پروردگارت سوگند که آنها ایمان نخواهند آورد، مگر اینکه در اختلافات خود، تو را به داورى طلبند؛ و سپس از داورى تو، در دل خود احساس ناراحتى نکنند؛ و کاملاً تسلیم باشند» سوره نساء، آیه ۶۵.
- ↑ «حال آنها چگونه است هنگامى که از هر امّـتى، شاهد و گواهى (بر اعمالشان) مىآوریم، و تو را نیز بر آنان گواه خواهیم آورد؟! * در آن روز، آنها که کافر شدند و با پیامبر به مخالفت برخاستند، آرزو مىکنند (خاک بودند، و) با زمین یکسان مىشدند. و (در آن روز،) نمىتوانند سخنى را از خدا پنهان کنند» سوره نساء، آیه ۴۱-۴۲.
- ↑ «قال: قال لي النبيّ(ص): اقرأ علیّ. قلت: أقرأ عليك، و عليك أنزل؟! قال: فإني أحب أن أسمعه من غيري. فقرأت عليه سورة النساء حتی بلغت: ﴿فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلَاءِ شَهِيدًا﴾ قال: أمسك، فإذا عيناه تذرفان»؛ ابوعبدالله محمد بن اسماعیل البخاری، صحیح بخاری، ج۳، ص۱۱۹.
- ↑ «خَطَبَ النَّبِيُّ(ص)، إِلَى أَن قَالَ: أَلَا إِنَّهُ يُجَاءُ بِرِجَالٍ مِنْ أُمَّتِي، فَيُؤْخَذُ بِهِمْ ذَاتَ الشِّمَالِ، فَأَقُولُ: يَا رَبِّ أَصْحَابِي. فَيُقَالُ: لَا تَدْرِي مَا أَحْدَثُوا بَعْدَكَ. فَأَقُولُ: كَمَا قَالَ الْعَبْدُ الصَّالِحُ: ﴿وَكُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَا دُمْتُ فِيهِمْ...﴾ إِلَى قَوْلِهِ: ﴿شَهِيدٌ﴾ فَيُقَالُ: إِنَّ هَؤُلَاءِ لَمْ يَزَالُوا مُرْتَدِّينَ عَلَى أَعْقَابِهِمْ مُنْذُ فَارَقْتَهُمْ»؛ ابوعبدالله محمد بن اسماعیل البخاری، صحیح بخاری، ج۳، ص۱۶۰، نظیر همین روایت در الجامع الصحیح، ج۸، ص۱۵۷.
- ↑ «قَالَ: قَالَ النَّبِيُّ(ص) لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ: اقْرَأْ عَلَيَّ، قَالَ: أَقْرَأُ عَلَيْكَ وَعَلَيْكَ أُنْزِلَ؟ قَالَ: إِنِّي أُحِبُّ أَنْ أَسْمَعَهُ مِنْ غَيْرِي، قَالَ: فَقَرَأَ عَلَيْهِ مِنْ أَوَّلِ سُورَةِ النِّسَاءِ - إِلَى قَوْلِهِ: ﴿فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلَاءِ شَهِيدًا﴾، بَكَى. قَالَ مِسْعَرٌ: فَحَدَّثَنِي مَعْنٌ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ عَمْرِو بْنِ حُرَيْثٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ، قَالَ: قَالَ النَّبِيُّ(ص): شَهِيدًا عَلَيْهِمْ مَا دُمْتُ فِيهِمْ أَوْ مَا كُنْتُ فِيهِمْ»؛ مسلم بن حجاج نیشابوری، الجامع الصحیح، ج۲، ص۱۹۶.
- ↑ «کسانى که کافر شدند و (مردم را) از راه خدا باز داشتند، (خداوند) اعمالشان را نابود مىکند» سوره محمد، آیه ۱.
- ↑ «(ولى بدانند) اطاعت (فرمان خدا) و سخن سنجیده براى آنان شایستهتر است؛ و اگر هنگامى که فرمان جهاد قطعى مىشود به خدا راست گویند (و از در صدق و صفا درآیند) براى آنها بهتر مىباشد» سوره محمد، آیه ۲۱.
- ↑ «آنان که کافر شدند و (مردم را) از راه خدا باز داشتند و بعد از روشن شدن هدایت براى آنان (باز) به مخالفت با پیامبر برخاستند، هرگز زیانى به خدا نمىرسانند و (خداوند) بزودى اعمالشان را نابود مىکند. * اى کسانى که ایمان آوردهاید! اطاعت کنید خدا را، و اطاعت کنید پیامبر (خدا) را، و اعمال خود را باطل نسازید. * کسانى که کافر شدند و (مردم را) از راه خدا بازداشتند سپس در حال کفر از دنیا رفتند، خدا هرگز آنها را نخواهد بخشید» سوره محمد، آیه ۳۲-۳۴.
- ↑ «آنها مىگویند: "به خدا و پیامبر ایمان آوردهایم و اطاعت کردهایم" ولى بعد از این (ادعا)، گروهى از آنان رویگردان مىشوند؛ آنها (در حقیقت) مؤمن نیستند» سوره نور، آیه ۴۷.
- ↑ «آن کس که رسول را اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده است» سوره نساء، آیه ۸۰.
- ↑ صحیح مسلم، ج۷، ص۹۵.
- ↑ «دستوری که رسول به شما میدهد، بگیرید و به کار بندید و از آنچه شما را از آن باز میدارد پرهیز کنید» سوره حشر، آیه ۷.
- ↑ «اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر (خدا) و پیشوایان (معصوم) خود را» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ «سرپرست و ولیّ شما، تنها خداست و پیامبر او و کسانى که ایمان آوردهاند؛ آنها که نماز را بر پا مىدارند، و در حال رکوع، زکات مىدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
- ↑ «آیا چنین پنداشتید که (به حال خود) رها مىشوید درحالىکه خداوند هنوز کسانى را که از شما جهاد کردند، و غیر از خدا و پیامبرش و مؤمنان را محرم اسرار خویش انتخاب ننمودند، (از دیگران) مشخّص نساخته است؟! (باید آزمایش شوید؛ تا مؤمنان واقعى شناخته شوند)» سوره توبه، آیه ۱۶.
- ↑ «اینها مرزهاى الهى است؛ و هر کس خدا و پیامبرش را اطاعت کند، (و قوانین او را محترم بشمرد،) خداوند وى را در باغهایى بهشتى وارد مىکند که نهرها از پاى درختانش جارى است؛ جاودانه در آن خواهند بود؛ و این، رستگارى بزرگ است. * و هر کس در برابر خدا و پیامبرش نافرمانى کند و از مرزهاى او تجاوز نماید، خداوند او را در آتشى وارد میکند که جاودانه در آن خواهد بود؛ و براى او مجازات خوارکنندهاى است» سوره نساء، آیه ۱۳-۱۴.
- ↑ «هیچ مرد و زن با ایمانى حق ندارد هنگامى که خدا و پیامبرش فرمانى صادر کنند، اختیارى (در برابر فرمان خدا) در کار خود داشته باشد؛ و هر کس خدا و پیامبرش را نافرمانى کند، به گمراهى آشکارى گرفتار شده است!» سوره احزاب، آیه ۳۶.
- ↑ «و کسانى که نافرمانى خدا و پیامبرش کنند، آتش دوزخ از آن آنهاست و جاودانه در آن مىمانند» سوره جن، آیه ۲۳.
- ↑ «چگونه خداوند گروهى را هدایت مىکند که بعد از ایمان و گواهى به حقّانیّت پیامبر و رسیدن نشانههاى روشن به آنها، کافر شدند؟! و خدا، گروه ستمکاران را هدایت نخواهد کرد!» سوره آل عمران، آیه ۸۶.
- ↑ «در آن روز، آنها که کافر شدند و با پیامبر به مخالفت برخاستند، آرزو مىکنند (خاک بودند، و) با زمین یکسان مىشدند. و (در آن روز،) نمىتوانند سخنى را از خدا پنهان کنند» سوره نساء، آیه ۴۲.
- ↑ «بگو: "از خدا و پیامبر، اطاعت کنید؛ و اگر سرپیچى کنید، خداوند کافران را دوست نمىدارد"» سوره آل عمران، آیه ۳۲.
- ↑ «و اگر سرپیچى کنید، خداوند کافران را دوست نمىدارد» سوره آل عمران، آیه ۳۲.
- ↑ «و از آنچه نام خدا بر آن برده نشده، نخورید که این کار گناه است؛ و شیاطین به دوستان خود مطالبى مخفیانه القا مىکنند، تا با شما به مجادله برخیزند؛ اگر از آنها اطاعت کنید، شما هم مشرک خواهید بود» سوره انعام، آیه ۱۲۱.
- ↑ «اى فرزندان آدم! آیا با شما عهد نکردم که شیطان را نپرستید، که او براى شما دشمن آشکارى است؟! * و این که مرا بپرستید که راه مستقیم این است؟!» سوره یس، آیه ۶۰-۶۱.
- ↑ «هرکس که بعد از آشکار شدن هدایت براى او، با پیامبر مخالفت کند، و از راهى جز راه مؤمنان پیروى نماید، ما او را به همان سو که مىرود مىبریم؛ و به دوزخ داخل مىکنیم؛ و چه بد فرجامى است» سوره نساء، آیه ۱۱۵.
- ↑ «خداوند، شرک به او را نمىآمرزد؛ (ولى) کمتر از آن را براى هر کس بخواهد (و شایسته ببیند) مىآمرزد» سوره نساء، آیه ۴۸.
- ↑ «خداوند کافران را از رحمت خود دور داشته و براى آنان آتش سوزانندهاى آماده نموده است. * درحالىکه همواره در آن تا ابد مىمانند؛ و سرپرست و یاورى نخواهند یافت. * در آن روز که صورتهاى آنان در آتش (دوزخ) زیر و رو خواهد شد (پشیمان مىشوند و) مىگویند: "اى کاش خدا و پیامبر را اطاعت کرده بودیم!" * و مىگویند: پروردگارا! ما از سران و بزرگان خود اطاعت کردیم و ما را گمراه ساختند» سوره احزاب، آیه ۶۴-۶۷.
- ↑ «اى کاش خدا و پیامبر را اطاعت کرده بودیم!» سوره احزاب، آیه ۶۶.
- ↑ «پروردگارا! ما از سران و بزرگان خود اطاعت کردیم و ما را گمراه ساختند» سوره احزاب، آیه ۶۷.
- ↑ «و همان روزى که ستمکار دستان خود را (از شدّت حسرت) به دندان مىگزد و مىگوید: "اى کاش با رسول (خدا) راهى برگزیده بودم! * اى واى بر من، کاش فلان (شخص گمراه) را به دوستى انتخاب نکرده بودم! * او مرا از یادآورى (حق) گمراه ساخت بعد از آنکه (یاد حق) به سراغ من آمده بود." و شیطان همیشه انسان را تنها و بىیاور مىگذارد. * و پیامبر عرضه داشت: "پروردگارا! قوم من قرآن را متروک ساختند". * (آرى،) اینگونه براى هر پیامبرى دشمنى از مجرمان قرار دادیم؛ امّا همین بس که پروردگارت هادى و یاور (تو) باشد» سوره فرقان، آیه ۲۷-۳۱.
- ↑ «پس اى خردمندانى که ایمان آوردهاید از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید! به یقین خداوند چیزى که مایه تذکر است بر شما نازل کرده؛ * پیامبرى (به سوى شما فرستاده) که.».. سوره طلاق، آیه ۱۰-۱۱.
- ↑ «به یقین تو مىمیرى و آنها نیز خواهند مُرد. * سپس شما روز قیامت نزد پروردگارتان مخاصمه مىکنید. * چه کسى ستمکارتر است از آن کسى که بر خدا دروغ ببندد و سخن راست (و وحى الهى) را هنگامى که به سراغ او آمده تکذیب کند؟! آیا در جهنم جایگاهى براى کافران نیست؟! * امّا کسى که سخن راست بیاورد و کسى که آن را تصدیق کند، آنان پرهیزگارانند» سوره زمر، آیه ۳۰-۳۳.
- ↑ «بگو: "من هیچگونه اجر و پاداشى از شما بر این دعوت درخواست نمىکنم جز دوست داشتن نزدیکانم [= اهل بیتم]» سوره شوری، آیه ۲۳.
- ↑ «بگو: "من در برابر آن (ابلاغ آیین خدا) از شما هیچ گونه پاداشى نمىطلبم؛ مگر کسى که بخواهد راهى به سوى پروردگارش برگزیند (و این پاداش من است)"» سوره فرقان، آیه ۵۷.
- ↑ «تو خواهی مرد و آنان نیز خواهند مرد * سپس شما در روز رستاخیز در نزد خدا به دادخواهی خواهید پرداخت» سوره زمر، آیه ۳۰-۳۱.
- ↑ «عن عليّ بن ابى طالب قال: أنا أوّل من يجثو بين يدي الرحمان للخصومة يوم القيامة»البخاری، صحیح بخاری، ج۳، ص۱۶۱، تفسیر سوره حج، حدیث۴.
- ↑ «عَنْ جَابِرٍ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(ص) يَقُولُ: يَجِيءُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ثَلَاثَةٌ يَشْكُونَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الْمُصْحَفُ وَ الْمَسْجِدُ وَ الْعِتْرَةُ. يَقُولُ الْمُصْحَفُ: يَا رَبِّ حَرَّقُونِي وَ مَزَّقُونِي، وَ يَقُولُ الْمَسْجِدُ: يَا رَبِّ عَطَّلُونِي وَ ضَيَّعُونِي، وَ تَقُولُ الْعِتْرَةُ: يَا رَبِّ قَتَلُونَا وَ طَرَدُونَا وَ شَرَّدُونَا فَأُجْثُوا لِلرُّكْبَتَيْنِ لِلْخُصُومَةِ فَيَقُولُ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ لِي: أَنَا أَوْلَى بِذَلِكَ»؛ صدوق، الخصال، ص۱۷۵.
- ↑ اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۱.