امام کاظم در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۷۲: خط ۷۲:
==منابع==
==منابع==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|'''فرهنگ شیعه''']]
# [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (ع)، '''فرهنگ شیعه''']]
# [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه دینی''']]
# [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه دینی''']]
# [[پرونده:4670311.jpg|22px]] [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|'''امام‌شناسی ۵''']]
# [[پرونده:4670311.jpg|22px]] [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|'''امام‌شناسی ۵''']]

نسخهٔ ‏۲۲ اوت ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۲۵

این مدخل از زیرشاخه‌های بحث اهل بیت پیامبر خاتم است. "امام کاظم" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل امام کاظم (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

امام کاظم(ع) بیستم دی‌الحجه و به قولی هفتم صفر سال ۱۲۸ هجری به دنیا آمد. پدرش امام صادق(ع) و مادرش "حُمَیدَه" بود. امام رضا (ع)، فاطمه معصومه (س) و "احمد بن موسی شاهچراغ" از فرزندان او هستند. "ابوابراهیم"، "ابوالحسن" و "ابوعلی" از کنیه‌ها و "کاظم" و "باب‌الحوائج" از القاب این امام است. امامت او ۳۵ سال به‌طول کشید و با خلفای عباسی ـ همچون: "هارون الرشید" ـ معاصر بود. امام کاظم(ع) علاوه بر انجام وظایف امامت و رهبری مستقیم پیروان خود به روش‌های ممکن، فعالیت‌هایی در زمینه‌های فرهنگی و فکری و مبارزه با حکومت داشت. امام پس از چهار سال زندان در ۲۵ رجب سال ۱۸۳ هجری در زندان "سندی بن شاهک" (وابسته به هارون الرشید) به شهادت رسید.

ولادت و نسب

امام کاظم(ع) هفتمین امام شیعیان در قریه ابواء میان مکه و مدینه در هفتم ماه صفر سال ۱۲۸ هجری به دنیا آمد. نام مبارکشان موسی و نهمین تن از چهارده معصوم(ع) است. پدر ایشان امام صادق (ع) و مادرش حُمَیدَه بربریه از زنان پاک، دانشمند و پرهیزکار عصر خویش نام داشت. سه تن از فرزندان آن حضرت در ایران مدفون‌اند: امام رضا (در مشهدحضرت معصومه (در قم) و احمد بن موسی شاهچراغ (در شیراز)[۱].

حمیده مادر امام کاظم(ع)

مادر امام کاظم(ع)، ام حمیده بربری نامیده می‌شد[۲]. امام صادق(ع) درباره همسرش ـ مادر امام هفتم ـ می‌فرماید: حمیده مانند شمش طلا از زشتی‌ها پاک است؛ فرشتگان همواره او را نگهداری کردند تا به من رسید، به سبب کرامتی که خداوند به من و حجت پس از من داشت[۳].

مرحوم کلینی داستان خرید حمیده را اینچنین ذکر کرده است: ابن عکاشة بن محصن اسدی در جلسه‌ای نزد امام باقر(ع) بود. در آنجا امام صادق(ع) نیز حضور داشت. ابن عکاشه از حضرت پرسید: چرا ابوعبدالله ازدواج نمی‌کند، درحالی که وقت ازدواج وی رسیده است؟ امام باقر(ع) که در برابرش کیسۀ پولِ سر به مهری بود، در پاسخ فرمود: به زودی برده‌فروشی از ساکنان بربر در خانه میمون منزل می‌کند. با این پول دختر برده‌ای برایش می‌خری. پس از مدتی امام باقر(ع) خبر ورود برده فروش را داد و دستور فرمود با کیسه پول دختری بخرید. ما نزد برده فروش رفتیم. گفت: تنها دو دختر بیمار برایم باقی مانده که حال یکی بهتر است. گفتیم: نکوتر را به چند می‌فروشی؟ گفت: هفتاد دینار. درخواست تخفیف کردیم، نپذیرفت. گفتیم: به مقدار همین کیسه زر می‌خریم؛ اما نمی‌دانیم چه مقدار زر است. مردی که با وی بود گفت: آن را باز کنید و وزن کنید؛ ما این‌گونه عمل کردیم. هفتاد دینار در آن بود. دخترک را خریدم و نزد امام باقر(ع) بردیم، درحالی که جعفر نزد وی ایستاده بود. جریان را گزارش دادیم. از کنیز پرسید نامت چیست؟ گفت: حمیده. فرمود: ستوده باشی در دنیا و پسندیده باشی در آخرت. پرسید دوشیزه هستی یا بیوه؟ گفت: دوشیزه‌ام و علت محفوظ ماندنش را از آسیب برده‌فروشان بیان کرد. امام باقر(ع) فرمود: ای جعفر، دختر را نزد خود ببر بهترین شخص روی زمین، یعنی موسی بن جعفر(ع) از او متولد خواهد شد[۴].[۵]

کنیه و القاب

کنیه حضرت ابوابراهیم، ابوالحسن و ابوعلی است و به سبب کثرت عبادت به عبد صالح معروف و به دلیل شدت حلم و بردباری و گذشت در مورد دیگران به لقب کاظم نیز مشهور هست. همچنین آن حضرت به دلیل آنکه واسطه در نجات مردم و حل مشکلات ایشان نزد خداوند است به باب الحوائج ملقب شده است[۶].

فضائل و مناقب

امام کاظم(ع) همانند پدرانشان در فضیلت‌های اخلاقی و عملی، آموزگار و نمونه دیگران بود. منش و سلوک او همگان را متأثر می‌ساخت؛ چنان که بنابر روایات، زمانی که ایشان را در زندان حبس کردند، زندان‌بانان را منقلب ساخت و به او ایمان آوردند[۷].

درباره دانش آن حضرت روایت کرده‌اند که از همان کودکی شگفتی مردم را بر می‌انگیخت[۸]. در عبادت و زهد از همه مردم عصر خویش برتر بود[۹] و بدین صورت به ایشان لقب "العبدالصالح" داده بودند و اهل مدینه "زین‌المجتهدین" اش می‌خواندند[۱۰]. از صفات والای اخلاقی امام کاظم(ع)، احسان و نیکی به مردم بود. نیازمندان حاجت خود را از ایشان می‌خواستند و "باب‌الحوائج" می‌دانستند. لقب مشهور امام(ع) "کاظم" است به معنای کسی که هنگام خشم، خویشتنداری می‌کند و خشم خود را فرو می‌برد و به آسانی از دیگران در می‌گذرد[۱۱].[۱۲]

ابوبصیر می‌گوید: از امام کاظم(ع) پرسیدم: امام چگونه شناخته می‌شود. حضرت فرمود: "به چند خصلت، یکی آنکه از طرف پدرش و امام پیشین معرّفی شده باشد و اینکه هر چه از او بپرسند پاسخ می‌دهد و اگر هم نپرسند خود آغاز به سخن می‌کند و از آینده خبر می‌دهد و با مردم به هر زبانی سخن می‌گوید...، طولی نکشید که مردی از خراسان خدمت او رسید و به عربی با حضرت سخن گفت. امام به فارسی به او پاسخ داد. خراسانی گفت: به این سبب با شما به عربی سخن گفتم که گمان کردم شما فارسی نمی‌دانید. فرمود: سبحان الله! اگر نتوانم پس چه برتری بر شما دارم که به سبب آن مستحق امامت باشم، سپس فرمود: ای ابو محمّد (ابوبصیر) تحقیقاً بر امام کلام هیچ یک از مردم مخفی نیست (امام با همه زبان‌ها آشناست) همچنین سخن پرندگان و سخن هر جانداری (بر امام مخفی نیست)"[۱۳].[۱۴]

معاجز و کرامات

تاریخ‌نویسان، معجزه‌ها و کرامت‌های متعددی برای امام موسی بن جعفر(ع) ثبت کرده‌اند؛ از جمله:

  1. باطل کردن سحر: از علی بن یقطین روایت شده است: "هارون الرشید" به دنبال کسی می‌گشت تا بتواند توسط او از عزت و احترام موسی بن جعفر بکاهد و در بحث مجابش کند و ایشان را در مجلس خجل نماید، مردی جادوگر برای این کار داوطلب شد. وقتی سفره را پهن کردند، بر نان جادویی خواند که هر وقت حضرت موسی بن جعفر(ع) می‌خواستند قطعه نانی بردارند، نان از مقابل حضرت، پر می‌کشید! هارون از خنده و شوق و شعف در جای خود آرام و قرار نداشت. حضرت نیز بلافاصله رو به عکس شیری که روی یکی از پرده‌ها بود کرده، فرمودند: «"یا أسد خذ عدوالله"»؛ ای شیر! این دشمن خدا را بگیر. راوی می‌گوید: آن عکس به صورت یک شیر درنده بسیار بزرگ درآمد و به سمت مرد جادوگر پرید و او را درید، هارون و اطرافیانش از هول آنچه دیده بودند، همگی غش کرده، به روی زمین افتادند، وقتی به هوش آمدند هارون به حضرت موسی بن جعفر(ع) عرض کرد. شما را قسم می‌دهم به حقی که بر شما دارم، از این عکس بخواهید آن مرد را برگرداند، حضرت فرمودند: اگر عصای موسی، آن عصاها و طناب‌هایی را که بلعیده بود، برگرداند، این عکس نیز آن مرد را بر خواهد گرداند[۱۵].
  2. توبه بشر حافی[۱۶] علامه حلی در منهاج الکرامة نقل کرده روزی حضرت موسی بن جعفر(ع) در بغداد از در خانه بشر می‌گذشت، در حالی که صدای ساز و آواز، غناها و نی و رقص از آن خانه بیرون می‌آمد، در این هنگام کنیزکی برای ریختن خاک‌روبه از خانه بیرون آمد. حضرت به او فرمود: «یا جاریة صاحب هذه الدار حر أم عبد؟»، "ای کنیزک صاحب این خانه آزاد است یا بنده؟" گفت: آزاد است. فرمود: راست گفتی اگر بنده بود از مولای خود می‌ترسید. کنیزک چون برگشت، بشر که بر سر سفره شراب بود، پرسید چرا دیر آمدی؟ کنیزک حکایت سخن امام را برای بُشر نقل کرد، بُشر با پای برهنه بیرون دوید و خدمت آن حضرت رسید اظهار شرمندگی نمود و عذر خواست و گریه کرد و از کار خود توبه کرد[۱۷].[۱۸]

امامت

پیامبر خاتم (ص) در حدیث مشهور جابر انصاری با صراحت از امامت حضرت کاظم(ع) یاد کرده است و نیز امام صادق(ع) آشکارا او را امام پس از خود می‌خواند[۱۹]. برتری امام کاظم(ع) بر مردمان روزگار خویش نیز دلیلی دیگر بر امامت اوست؛ چنان که ابن حجر هیثمی از علمای سنی مذهب درباره ایشان می‌گوید: "موسی کاظم در علم و معرفت و کمال و فضل وارث پدر خویش بود. او از همه کس پارساتر و داناتر و بخشنده‌تر بود"[۲۰].

امام موسی بن جعفر(ع) سی و پنج سال از سال ۱۴۸ تا ۱۸۳ ه. بر مسند امامت جلوس فرمود. خلفای معاصر ایشان همگی از بنی عباس بودند: منصور دوانیقی، مهدی عباسی، هادی عباسی و هارون الرشید. امام(ع) در عهد هارون سال‌ها در زندان به سر برد.

دوران امامت امام کاظم (ع) از جهتی شبیه دوران امامت امام حسین(ع) بود؛ زیرا هارون الرشید به نحوی در نقطه اوج انحراف در رهبری اسلام قرار داشت. قصرهای بلند کنار دجله، خودکامگی، عیّاشی، هوس‌رانی، فساد، خونریزی و بی‌خبری در این دوره به اوج رسید و از طرفی دوران امامت امام کاظم زمانی شروع شد که خلیفه (منصور) به طور صریح دستور قتل امام بعدی را صادر کرده بود؛ بنابراین شیعیان به طور پنهانی باید با امام خود ملاقات می‌کردند.

فعالیت‌های امام کاظم(ع) بر دو دسته است:

  1. حرکت در زمینه فرهنگی، فکری و علمی: در این زمینه امام روش پدرش امام صادق(ع) را ادامه داد. با آنکه شروع امامت حضرت با آن وضع تاریک و خفقان‌بار حاکم بر جامعه همراه بود که حتْی یاران نزدیک امام صادق(ع) نیز جانشین او را نمی‌شناختند و امکان شرف‌یابی به محضرش را نداشتند، امّا طولی نکشید که وصیت علمی امام کاظم در سر تا سر جهان اسلام منتشر شد. گروه‌های بسیاری از دانشمندان بزرگ که در دانشگاه امام صادق تحصیل می‌کردند، هنگام اقامت موسی بن جعفر(ع) در مدینه به سوی حضرت سرازیر شدند. سید بن طاووس روایت کرده است: "یاران حضرت در حالی که لوحه‌های آبنوس همراه داشتند در مجلس او حاضر می‌شدند و هرگاه کلمه‌ای می‌گفت یا در موردی فتوایی می‌داد فوراً ثبت می‌کردند"[۲۱]. از برجسته‌ترین یاران و شاگردانش می‌توان حماد بن عیسی، عبدالرحمن بجلی، علی بن یقطین، مفضل بن عمر، هشام بن حکم و یونس بن عبدالرحمن را نام برد[۲۲].
  2. مبارزه با حکومت غاصب و موضع‌گیری صریح در قبال هیئت حاکمه منحرف و خود را زعیم حقیقی مسلمانان دانستن: امام(ع) در این محور از سویی یارانش را از همکاری با حکومت شدیداً نهی می‌فرمود و به آنان دستور مبارزه منفی می‌داد (جریان صفوان جمال که حضرت او را از کرایه دادن شترانش به هارون نهی فرمود، معروف است). به زیاد بن ابی سلمه فرمود: "ای زیاد! اگر از پرتگاهی بلند فرو افتم و پاره پاره شوم بیشتر دوست دارم تا برای آنان کاری انجام دهم"[۲۳]. از سوی دیگر، به بعضی از یارانش ـ همچون علی بن یقطین ـ امر می‌کرد تا در دربار هارون بماند. حضرت با صراحت غصبی بودن حکومت را به هارون گوشزد می‌کرد. هنگامی که هارون از حضرت حدود فدک را پرسید تا آن را پس دهد، او سرحدّات کشور اسلامی را به عنوان حدود فدک ذکر فرمود. مناظره سرزنش‌آمیز امام(ع) با هارون الرشید در مرقد مطهر پیامبر اسلام(ص) در پیش بزرگان و فرماندهان کشوری و لشکری را می‌توان از این گونه فعالیت‌ها شمرد[۲۴].
  3. نظارت بر قیام‌های علویان: هنگامی که حسین بن علی ـ صاحب فخ ـ به شهادت رسید حضرت گریست و فرمود: "به خدا مسلمانی صالح و روزه‌گیر و قدرتمند که امر به معروف و نهی از منکر می‌کرد و خانواده‌اش مانند نداشت، در گذشت!"[۲۵]. وقتی هادی عبّاسی از علویان به تنگ آمد گفت: "به خدا حسین جز به فرمان او (امام موسی(ع)) خروج نکرد!"[۲۶]. این‌گونه که خلفای غاصب با همه قدرت ظاهری از امام وحشت داشتند، عاقبت او را بازداشت نموده، به بغداد منتقل و در زندان‌های انفرادی محبوس کردند و او را در زندان به شهادت رساندند[۲۷].

برخی از مهم‌ترین موضوعات یادکردنی روزگار امام کاظم(ع) عبارت‌اند از:

  1. برخاستن جنبش‌های انقلابی که امام(ع) برخی از آنها را تأیید می‌کرد؛ همانند جنبش شهید فخ[۲۸].
  2. سازماندهی نظام سری رابطان به دست امام(ع) که وظیفه داشتند ارتباط ایشان را با شیعیان سامان دهند و فرمان‌های مقام امامت را به آنان برسانند[۲۹].
  3. پیدایی برخی مسلک‌های انحرافی و اوج‌گیری فعالیت‌های عقیدتی و سیاسی آنها. برخی از این مسلک‌ها ادعای تشیع نیز داشتند؛ ولی به هیچ وجه مقبول امام(ع) نبودند. فرقه‌های ناووسیه، اسماعیلیه، مبارکیه، سمطیه و فطحیه چنین بودند. پدید آمدن این فرقه‌ها در قلمرو مکتب تشیع شرایط حساسی را برای امام(ع) پدید آورد که تا آن زمان بی‌سابقه بود. امام(ع) با تدبیری خاص، توانست شیعیان را از این چالش فکری و عقیدتی برهاند و امامتِ مقبول آیین اسلام را برای آنان نمایان سازد.
  4. سازش‌ناپذیری امام کاظم(ع) در برابر حکومت و کژروی‌های دیگر جامعه اسلامی، مسئله‌ای را پیش آورد که برای امامان قبلی پیش نیامده بود. امام(ع) برای مدتی طولانی در زندان حبس شد.

حاکمان عباسی از وجود امام(ع) بیمناک بودند و هر از چند گاهی ایشان را به زندان می‌انداختند. روزگار حبس امام(ع) در عهد هارون‌الرشید طولانی‌تر بود و بارها به زندان رفت[۳۰].

امام در زندان

امام کاظم(ع) در طول عمر شریفشان سال‌های زیادی در زندان هارون الرشید، خلیفه عباسی به سر برد و در تمام این مدت به عبادت خدا مشغول بود و ارتباط شیعیان با حضرت در این مدت تنها از طریق بعضی از نامه‌ها بود[۳۱].[۳۲]

مدت زندان و بازداشت امام کاظم(ع)

از گزارش کافی استفاده می‌شود موسی بن جعفر(ع) توسط هارون در شوال ۱۷۹ دستگیر و به بصره فرستاده شد؛ بعد در زندان سندی بن شاهک در ششم رجب سال ۱۸۳ به شهادت رسید[۳۳]؛ در نتیجه حضرت کمتر از چهار سال در زندان هارون بوده است و کسانی که مدت زندان حضرت را چهارده[۳۴] یا بیش از چهار سال ذکر کرده‌اند، دچار اشتباه شده‌اند. نجاشی دوران زندان موسی بن جعفر(ع) را چهار سال دانسته است[۳۵]. اولین زندان حضرت در بصره بوده است؛ بعد به زندان فضل بن ربیع، بعد به زندان فضل بن یحیی و بار چهارم به زندان سندی بن شاهک[۳۶] منتقل شده است. از روایت سومی که در کافی آمده، استفاده می‌شود آن حضرت دو بار در زمان مهدی عباسی به بغداد فرا خوانده و پس از مدتی کوتاه آزاد شده است[۳۷] که مجموع آن هم بیش از چهار سال نیست. آن حضرت در زندان به نامه علی بن سوید پاسخ مفصلی داد[۳۸] و الواحی درباره امامت امام رضا(ع) از زندان بصره[۳۹] و بعد از زندان بغداد از جانب حضرت صادر شد[۴۰].[۴۱]

شهادت

هارون ایشان را در۲۰ شوال سال ۱۷۹ از مدینه به بصره و پس از حدود یک سال به بغداد برد[۴۲]. هارون بعد از عمرۀ رمضان ۱۷۹ به مدینه آمد؛ سپس به حج رفت. به دستور هارون، حضرت را به بصره بردند و در نزد عیسی بن جعفر زندانی کردند؛ آن‌گاه ایشان را به بغداد بردند و در زندان سندی بن شاهک به شهادت رساند[۴۳]. خرمای مسموم را هارون برای سندی بن شاهک فرستاد و دستور داد به حضرت بدهد و حضرت با همان خرما به شهادت رسید[۴۴].

سندی بن شاهک شبانه از عمر بن واقد که با موسی بن جعفر(ع) آشنا بود، خواست افرادی را برای دیدار با آن حضرت خبر کند[۴۵]. آنان هشتاد نفر از بزرگان بودند. سندی به آنان گفت: به این مرد بنگرید، آیا مشکلی دارد؟ مردم حرف‌های زیادی می‌زنند. او در جای خود آزاد و در رفاه است. امیرالمؤمنین هارون قصد بدی درباره ایشان ندارد. انتظار می‌رود این را به اطلاع خلیفه برسانید. حاضران شیفته فضل و بزرگواری حضرت شدند. امام به آنان فرمود: ادعای توسعه و رفاه آن‌گونه است که الان می‌بینید؛ جز اینکه بدانید به من هفت بار سم داده‌اند و بدن من فردا سبز می‌شود. راوی گوید: بعد از سخنان حضرت به سندی بن شاهک نگریستیم که از اضطراب می‌لرزید[۴۶].

سندی بن شاهک می‌گوید: از ابو الحسن موسی بن جعفر(ع) خواستم اجازه دهد ایشان را کفن کنم؛ فرمود: ما اهل بیت، حج اول، مهر زنانمان و کفنمان از اموال پاک خودمان است[۴۷]. به نقل صدوق حضرت در زندان سندی در خانه مسیب، تاریخ جمعه، بیست و پنج رجب سال ۱۸۳ به شهادت رسید[۴۸]. بدنش را بر تابوتی حمل کردند و می‌گفتند: این امام رافضه است، او را بشناسید[۴۹]. قبر حضرت در مدینة السلام بغداد در قبرستان معروف به مقابر قریش است[۵۰].[۵۱]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. اصغری، محمد جواد، امامت امام کاظم، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۴۵۹؛ فرهنگ شیعه، ص۱۱۲؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۲۲۴.
  2. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۸۱.
  3. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۷۷.
  4. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۷۶.
  5. اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۲۷۳.
  6. اصغری، محمد جواد، امامت امام کاظم، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۴۵۹؛ فرهنگ شیعه، ص۱۱۲؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۲۲۴.
  7. مناقب آل ابی طالب‌، ۴/ ۳۲۲.
  8. اصول کافی‌، ۲/ ۴۱۸.
  9. ارشاد، مفید/ ۲/ ۱۷.
  10. حضرت موسی کاظم‌، ۱۹.
  11. ینابیع المودة، ۳/ ۱۱۷.
  12. فرهنگ شیعه، ص۱۱۲.
  13. ارشاد، ص۵۶۸ و ۵۶۹.
  14. محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص:۱۰۵.
  15. عیون أخبار الرضا(ع)، ج ۱، ص ۹۶ و الثاقب فی المناقب، ص ۴۳۲. إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج ۴، ص ۲۴۲.
  16. وجه تسمیه او به حافی (پابرهنه) همین ماجراست که تا پایان عمر از باب ادب حاضر نشد کفش بپوشد. منتهی الآمال، ج ۳، ص ۱۴۸۹ هفتم: در سبب شدن آن حضرت است برای توبه بشر حافی. و او را «حافی» می‌گفتند به واسطه آنکه پای برهنه بود همیشه و سبب پا برهنگیش ظاهرا آن بوده که پا برهنه خدمت حضرت امام موسی(ع) دویده و به سعادت عظیمی رسیده. بعضی نقل کرده‌اند که سرّ پا برهنگی او را از خودش پرسیدند، در جواب گفت: و الله جعل لکم الأرض بساطا ادب؛ ادب نباشد که بر بساط شاهان با کفش روند.
  17. منهاج الکرامة فی معرفة الإمامة، ص ۵۹ و بحار الأنوار، ج ۷۴، ص ۳۱۳.
  18. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، جلد ۲ ص ۶۳.
  19. بحارالانوار، ۴۸/ ۱۴.
  20. الصواعق المحرقة، ۲۰۳.
  21. انوار البهیه، ص۹۱.
  22. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۲۲۴؛ فرهنگ شیعه، ص۱۱۵؛ محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص:۱۴۲-۱۴۴.
  23. مکاسب شیخ انصاری.
  24. مناقب آل ابی‌طالب‌، ۴/ ۳۴۵.
  25. مقاتل الطالبیین، ص۴۵۳.
  26. بحار الانوار، ج۱۱، ص۲۷۸.
  27. محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص:۱۴۲-۱۴۴؛ فرهنگ شیعه، ص۱۱۵.
  28. مقاتل الطالبیین‌، ۴۵۲ و ۴۵۳.
  29. پیشوایان ما، ۲۱۴.
  30. فرهنگ شیعه، ص۱۱۵.
  31. مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد، ج۲، ص۳۰۲۳۰۱؛ اربلی، ابن ابوالفتح، کشف الغمة، ج۲، ص۷۴۳؛ ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابوطالب، ج۲، ص۳۸۲؛ هیثمی، ابن حجر، الصواعق المحرقة، ص۲۰۳؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۸، ص۳۲۹؛ وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۱۰۹.
  32. اصغری، محمد جواد، امامت امام کاظم، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۴۵۹.
  33. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۷۶.
  34. چهارده سال بر اساس اشتباهی است که در خبر مدت حضور ایشان در زندان ربیع رخ داده که ثوبانی نقل می‌کند: موسی بن جعفر جعفر(ع) بیش از ده سال در زندان ربیع به عبادت و سجده مشغول است (شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۹۵؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۴۸، ص۲۲۰) که صحیح آن بیش از ده ماه است. این ده سال را بر چهار سال افزوده‌اند، چهارده سال شده است؛ زیرا موسی بن جعفر جعفر(ع) سال ۱۷۴ در سفر حج بودند و خبر درگذشت چند تن از یاران خود را دادند (محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۴۸، ص۵۴-۵۵).
  35. احمد بن علی نجاشی؛ رجال النجاشی، ص۲۷۳، در شرح حال علی بن یقطین آورده: او در سال ۱۸۲ درگذشت، وقتی که موسی بن جعفر جعفر(ع) در بغداد بود. ایشان مدت چهار سال در زندان هارون به سر بردند. مورخان شیعی به این گزارش نجاشی توجه کافی نکرده‌اند یا تصور شده علی بن یقطین چهار سال در زندان بوده است. بعد از مرگ ابن یقطین، محمدامین فرزند هارون که ولی‌عهد بود، بر او نماز خواند. (ابویوسف یعقوب بن سفیان فسوی، المعرفة و التاریخ، ج۱، ص۱۷۳).
  36. شیخ مفید، الإرشاد، ج۲، ص۲۴۰؛ شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۸۸، ۱۰۶ و ۱۰۸.
  37. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۷۷.
  38. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۱۲۴.
  39. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۱۳.
  40. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۱۲؛ شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۳۰؛ شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۲۵۰.
  41. اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۲۷۵.
  42. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۸۱.
  43. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۷۶.
  44. شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۸۸.
  45. شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۹۷.
  46. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۵۸؛ شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۹۷.
  47. شیخ صدوق، من ‎لایحضره ‎الفقیه، ج۱، ص۱۸۹: «فَقَالَ(ع) إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ حَجُّ صَرُورَتِنَا وَ مُهُورُ نِسَائِنَا وَ أَكْفَانُنَا مِنْ طَهُورِ أَمْوَالِنَا».
  48. شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۹۹.
  49. شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۹۹: «فَحُمِلَ عَلَى نَعْشٍ وَ نُودِيَ عَلَيْهِ هَذَا إِمَامُ الرَّافِضَةِ فَاعْرِفُوهُ».
  50. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۸۱؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۷۶.
  51. اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۲۷۲؛ فرهنگ شیعه، ص۱۱۵؛ اصغری، محمد جواد، امامت امام کاظم، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۴۵۹؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۲۲۴.