دلیل حدیثی علم غیب امامان چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{ویرایش غیرنهایی}}
{{پرسش غیرنهایی}}
{{جعبه اطلاعات پرسش
{{جعبه اطلاعات پرسش
| موضوع اصلی        = [[علم غیب معصوم (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب]]
| موضوع اصلی        = [[علم غیب معصوم (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب]]

نسخهٔ ‏۲۹ آوریل ۲۰۱۸، ساعت ۱۰:۵۹

الگو:پرسش غیرنهایی

دلیل حدیثی علم غیب امامان چیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب
مدخل اصلیعلم غیب

دلیل حدیثی علم غیب امامان(ع) چیست؟ یکی از سؤال‌های مصداقی پرسشی تحت عنوان «دلایل علم غیب معصوم چیست؟» است. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مجموعه پرسش‌های مرتبط به این بحث (علم غیب معصوم) یا به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

  • آیا احادیث وارد شده از معصومین (ع) علم غیب را برای ایشان اثبات می‌کنند؟

پاسخ‌ نخست

سلطان الواعظین

سلطان الواعظین در کتاب «شب‌های پیشاور» در این باره گفته است:

«حدیث مدینه که به حد تواتر رسیده است و بیش از ۲۰۰ نفر از علمای اهل سنت نقل کرده‌‏اند، یکی از دلایل ماست. اسامی ۵۰ نفر از آنها در صفحات ۹۱۶ تا ۹۱۸ کتاب شب‌های پیشاور آمده است. پیغمبر خدا (ص) این حدیث را در زمان‌‏ها و مکان‏‌های مختلف و به مناسبت‏‌های گوناگونی بیان کرده است: "من شهر علم‌ام و علی دروازه آن است. پس هرکس می‏‌خواهد از آن بهره برد، باید به سوی در ورودی آن یعنی علی (ع) بیاید".[۱] اصل کامل حدیث را ابن مغازلی شافعی و بسیاری دیگر، از ابن عباس و جابر بن عبداللَّه انصاری نقل کرده‌‏اند. در این حدیث آمده است: پیامبر (ص) بازوی علی (ع) را گرفت و فرمود: "این مرد امیر و رئیس نیکوکاران و قاتل کافران است. یاور او یاری شود و خوار کننده او خوار گردد. سپس صدای خود را بلند کرد و گفت: من شهر علم‌ام و علی دروازه آن است، پس هرکس که می‏‌خواهد از آن بهره برد، باید به سوی در ورودی آن یعنی‏ علی (ع) برود." [۲]
حدیث دیگری که تا حدودی به همان اندازه حدیث مدینه، به حد تواتر رسیده، حدیث دار الحکمه است که پیامبر فرمود: "من سرای حکمت‌ام و علی دروازه آن، هر کس می‌‏خواهد از آن بهره برد، باید به نزد علی برود." [۳] چون در عربی، آوردن "ال" بر سر "علم" و "حکمت" نشانه عام بودن، جامعیت و کلیت آن است، پس علم و حکمت به طور عام و یا به عبارتی هر علم و حکمتی را شامل می‏‌شود. از آنجایی که پیغمبر، شهر علم و حکمت بوده است، علم جامع، شامل ظاهر و باطن امور، آشکار و مستور، مشهود و غیب و همه علوم خدادادی است. لذا علی (ع) نیز در ورودی و دروازه رسیدن به همه علومی است که در وجود پیامبر (ص) می‌‏باشد. بنابراین، علی (ع) عالم به ظاهر و باطن قرآن نیز بوده است.
چنانچه حافظ ابونعیم در جلد اول حلیه الاولیا، محمد بن یوسف گنجی شافعی در کفایه الطالب و سلیمان بلخی در ینابیع الموده از کاتب وحی عبداللَّه بن مسعود نقل کرده‏اند که گفت: "قرآن بر هفت حرف نازل شد و هر حرفی از آنها دارای ظاهر و باطنی است. علم ظاهر و باطن قرآن نزد علی بن ابی ‏طالب (ع) می‏باشد." [۴] ابو حامد غزالی در کتاب بیان علم لدنی نقل نموده است که علی (ع) فرمود: "رسول خدا (ص) زبان خود را در دهان من گذارد. پس از لعاب دهان آن حضرت برای من هزار باب از علم باز شد که از هر باب آن هزار باب دیگر باز می‌‏شود." [۵] ابن مغازلی شافعی نیز از ابن عباس از پیامبر خدا (ص) نقل می‏‌کند که فرمود: "چون شب معراج به مقام‏ قرب رسیدم، خداوند با من حرف زد و نجوی نمود. پس هر چه را یاد گرفتم به علی (ع) نیز آموختم؛ لذا علی باب علم من است." [۶]
از عایشه حدیث مفصلی منقول است که در آخر آن می‌‏گوید: "پیغمبر علی (ع) را خواست و او را به سینه خود چسباند و عبا را به سر کشید. من سرم را نزدیک بردم و هر چه گوش دادم چیزی نفهمیدم. تا این‏که علی (ع) سر برداشت و عرق از جبین مبارکش سرازیر شده بود. به علی (ع) گفتم: یا علی! پیغمبر در این مدت طولانی به شما چه می‌‏گفت؟ ایشان پاسخ داد: به درستی که پیامبر خدا (ص) به من هزار باب علم آموخت که از هر باب آن، هزار باب دیگر گشوده می‌‏شود." [۷] بنابراین، فرمایش امام علی (ع) که به کرات از مردم خواسته است: "بپرسید قبل از این‏که دیگر مرا نیابید، که در سینه من علم فراوان است" [۸]. دلالت بر وجود منبع عظیم علم رسول اللَّه (ص) و نیز احاطه کامل ایشان به جمیع علوم است. به همین دلیل هیچ یک از صحابه، به این صراحت و یا حتی به کنایه، مردم را به پرسیدن از خود دعوت نکرده‌‏اند. همانطور که علمای اهل تسنن از صحابه نقل کرده‌‏اند از سعید بن المسیب نقل شده کسی غیر از علی (ع) نگفت سلونی... [۹]»[۱۰]

پاسخ‌های دیگر

 با کلیک بر «ادامه مطلب» پاسخ باز و با کلیک بر «نهفتن» بسته می‌شود:  

پرسش‌های مصداقی

پرسش‌های وابسته

  1. آیا نمونه‌هایی از علم غیب غیر خدا در قرآن موجود است؟ (پرسش)
  2. آیا نمونه‌هایی از علم غیب غیر خدا در حدیث موجود است؟ (پرسش)
  3. آیاتی که مخالفان علم غیب غیر خدا به آنها استدلال می‌کنند کدام‌اند؟ (پرسش)
  4. با وجود آیاتی که علم غیب غیر خدا را نفی می‌کنند چگونه این علم اثبات می‌شود؟ (پرسش)
  5. آیاتی که موافقان علم غیب غیر خدا به آنها استدلال می‌کنند کدام‌اند؟ (پرسش)
  6. چگونه آیات نافی علم غیب از غیر خدا با آیات مثبت علم غیب برای غیر او قابل جمع هستند؟ (پرسش)
  7. آیاتی که مخالفان علم غیب پیامبر خاتم به آنها استدلال می‌کنند کدام‌اند؟ (پرسش)
  8. دلیل عقلی علم غیب پیامبران چیست؟ (پرسش)
  9. دلیل قرآنی علم غیب پیامبران چیست؟ (پرسش)
  10. دلیل حدیثی علم غیب پیامبران چیست؟ (پرسش)
  11. شاهد تاریخی بر علم غیب پیامبران وجود دارد؟ (پرسش)
  12. آیا پیامبران اخبارات غیبی داشته‌اند؟ (پرسش)
  13. بر فرض اثبات علم غیب پیامبران علم غیب امامان چگونه ثابت می‌شود؟ (پرسش)
  14. دلیل عقلی علم غیب امامان چیست؟ (پرسش)
  15. دلیل قرآنی علم غیب امامان چیست؟ (پرسش)
  16. شاهد تاریخی بر علم غیب امامان وجود دارد؟ (پرسش)
  17. آیا امامان اخبارات غیبی داشته‌اند؟ (پرسش)
  18. چرا امامان علم غیب خود را انکار می‌کردند؟ (پرسش)
  19. نشانه وجود علم غیب نزد معصوم چیست؟ (پرسش)

منبع‌شناسی جامع علم غیب معصوم

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. المستدرک، ج ۳، ۱۲۷؛ الموضوعات، ج ۱، ص ۳۵۱؛ الکامل، ج ۳، ص ۴۱۲؛ شب‌های پیشاور، ص ۹۲۱؛ "أَنَا مَدِینَه الْعِلْمِ وَ عَلِی بَابُهَا فَمَنْ أَرَادَ الْعِلْمَ فَلْیأْتِ الْبَاب‏".
  2. مناقب خوارزمی، مناقب ابن مغازلی، تاریخ ابن عساکر، ینابیع الموده لذوی القربی، ج ۱، ص ۲۱۹؛ شب‌های پیشاور، ص ۹۲۱؛ "هَذَا أَمِیرُ الْبَرَرَةِ، وَ قَاتِلُ الْفَجَرَةِ، مَنْصُورٌ مَنْ نَصَرَهُ، مَخْذُولٌ مَنْ خَذَلَهُ. فَمَدّ بِهَا صَوْتَهُ: أَنَا مَدِینَةُ الْحِکمَةِ، وَ عَلِی بَابُهَا، فَمَنْ أَرَادَ الْحِکمَةَ فَلْیأْتِ الْبَاب‏".
  3. نهج الایمان، ص ۳۴۲؛ شب‌های پیشاور، ص ۹۲۰؛ "أَنَا دَارُ الْحِکمَةِ وَ عَلِی بَابُهَا فَمَنْ أَرَادَ الْحِکمَةِ فَلْیأْتِ الْبَاب".
  4. فتح الملک العلی، ص ۷۲؛ [[شب‌های پیشاور (کتاب)|شب‌های پیشاور، ص ۹۲۳؛ "إِنَّ الْقُرْآنَ أُنْزِلَ عَلَى سَبْعَةِ أَحْرُفٍ مَا مِنْهَا إِلَّا وَ لَهُ ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ وَ إِنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ عَلِمَ الظَّاهِرَ وَ الْبَاطِن".
  5. ینابیع الموده لذوی القربی، ج ۱، ص ۲۳۱؛ شرح الاخبار، ج ۲، ص ۳۰۸؛ شب‌های پیشاور، ص ۹۲۴.
  6. ینابیع الموده لذوی القربی، ج ۱، ص۲۴۵؛ شب‌های پیشاور، ص۹۲۴؛ "لَمَّا صِرْتُ بَيْنَ يَدَيْ رَبِّي كَلَّمَنِي وَ نَاجَانِي فَمَا عَلِمْتُ شَيْئاً إِلَّا عَلِمْتُهُ عَلِيّاً (ع) فَهُوَ بَابُ مَدِينَةِ عِلْمِي‏".
  7. شرح الاخبار، ج ۲، ص۳۰۸؛ شب‌های پیشاور، ص۹۲۷؛ "قَدْ عَلَّمَنِي رَسُولُ اللَّهِ أَلْفَ بَابٍ كُلُّ بَابٍ يَفْتَحُ أَلْفَ بَابٍ‏".
  8. کشف الیقین، ص۵۶؛ ینابیع الموده لذوی القربی، ج ۱، ص۲۲۴؛ شب‌های پیشاور، ص۹۲۷؛ "سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَإِنَّ بَيْنَ الْجَوَانِحِ مِنِّي عِلْماً جَمّاً".
  9. اسد الغابة، ج۴، باب علی.
  10. پاسخ به شبهات در شب‌های پیشاور، ص:۲۱۲ و ۲۱۳.
  11. او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد؛ سروه جن: ۲۶.
  12. علم غیب، ص۳۴.
  13. خداوند به امامان از لطف و احسان باطن چشمه‌های علم را ظاهر کرده امام است که منتجب و پسندیده حق است حکمت و علم غیب به امام بخشیده شده؛ و چون پاکیزه است، مختار و پسندیده شده است به علم پروردگار؛ کافی، ج۱، ص۲۰۳، ح۲
  14. علم غیب، ص۳۴.
  15. آنچه بوده و آنچه تا روز قیامت اتفاق خواهد افتاد را به من تعلیم کرد!؛ مسند احمد، جلد ۵، صفحه ۳۸۶
  16. به خدا سوگند من از همه مردم آگاه ترم به هر فتنه‌ای که از امروز تا قیامت واقع می‌شود»!؛ مسند احمد، جلد ۵، صفحه ۳۸۸.
  17. او به ما خبر داد از آنچه واقع شده و واقع خواهد شد، و آگاه‌ترین ما کسی بود که حفظ او از همه بیشتر بود؛ صحیح مسلم، جلد ۴، صفحه ۲۲۱۷، باب: «اخبار النبی فیما یکون الی قیام الساعة» از کتاب الفتن، از این حدیث معلوم می‌شود یک روز تمام از طلوع فجر تا غروب آفتاب مشغول بیان اخبار غیب برای اصحابش بود.
  18. الغدیر، جلد ۵، صفحه ۵۹ تا ۶۲ (باتلخیص) و حدیث اخیر در تاریخ بغداد، جلد ۲، صفحه ۴۹ آمده است.
  19. آیا تو فکر می‌کنی کسی را که خداوند حجت بر خلق قرار داده ممکن است چیزی از امور آنها بر او مخفی بماند؟.
  20. خداوند حکیم‌تر، کریم‌تر، والاتر و آگاه‌تر از این است که حجتی (برای بندگان ) خود قرار دهد سپس چیزی از امور آنها را از وی مخفی دارد؛بحارالانوار، جلد ۲۶، صفحه ۱۳۷ تا ۱۵۴.
  21. پیام قرآن، ج۷، ص ۲۳۷.
  22. حضرت داود(ع)، علم پیامبران پیش از خود را به ارث برد و حضرت سلیمان(ع) از داود ارث برد و پیامبر گرامی اسلام، علوم سلیمان را به ارث برد و ما اهل بیت، وارث علوم پیامبر گرامی اسلام هستیم؛ کافی، ج١، ص ٢٢٥؛ مرآة العقول، ج١، ص ١٦٩.
  23. علمی که با حضرت آدم(ع) به زمین آمده از زمین به بالا برده نشد و کسانی آن را به ارث بردند، علی(ع) عالم این امت بود که علم آدم(ع) نزد او بود و هیچ عالمی از ما نمی‌میرد مگر آن که از اهل بیت(ع) خود جانشینی دارد که علم او را به ارث می‌برد؛ کافی، ج١، ص ٢٢٢؛ مرآة العقول، ج١، ص ١٦٨.
  24. هر علمی که خدای متعال به فرشتگان و پیامبران آموخته است؛ ما نیز آن را می‌دانیم؛ کافی، ج١، ص ٢٥٦؛ مرآة العقول، ج١، ص ١٨٦.
  25. به خدا سوگند هیچ علمی را خداوند به پیامبر گرامی اسلام نیاموخت مگر آن که آن حضرت، آن علم را به علی(ع) آموخت و علم علی(ع) پس از او به ارث به ما رسیده است؛ کافی، ج١، ص ٢٦٣؛ مرآة العقول، ج١، ص ١٩٠.
  26. رسول گرامی(ص)، به علی(ع) فرمود: یا علی از نبوت نصیبی برای تو نیست اما در علم با من شریک هستی؛ کافی، ج١، ص ٢٦٣؛ مرآة العقول، ج١، ص ١٩٠.
  27. رسول خدا(ص) علوم پیامبران را نزد ما به ودیعت گذارد و ما اهل بیت(ص) وارثان پیامبران اولی العزم هستیم؛کافی، ج١، ص ٢٢٤؛ مرآة العقول، ج١، ص ١٦٨.
  28. کافی، ج١، ص ٢٢٢.
  29. خداوند پیامبران اولوالعزم را با علم، برتری داد و علم و برتری آنان را ما به ارث برده‌ایم؛ بصائر الدرجات، ص ٢٢٨.
  30. ما اهل بیت(ع)، وارثان علوم پیامبران اولوالعزم هستیم؛ بصائر الدرجات، ص ١٢٠.
  31. همان کتاب، جزء دوم، باب بیست و یکم.
  32. آیا خدا نمی گوید: عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ او آگاه از غیب است و کسی را بر غیب خود مطلع نمی سازد مگر رسولی را که برگزیده است؟؛ سوره جن، آیه ۲۶ و ۲۷ رسول خدا در پیشگاه او برگزیده است و ما وارثان این رسول هستیم که او را بر آنچه از غیب که خواسته، مطلع ساخته است.
  33. آگاهی سوم یا علم غیب (کتاب)، ١٩٠
  34. بررسی‌ مسائل کلی‌ امامت، ص ۲۷۴ - ۲۷۹.
  35. " الإمام‏ عالم‏ لا يجهل‏ و داع‏ لا ينكل‏ معدن القدس و الطهارة و النسك و الزهادة و العلم و العبادة‏‏‏ ‏‏‏‏‏‏"؛ فیض کاشانی، وافی‌، ج ۲ ص ۴۸۴.
  36. "ان العبد اذا اختاره الله لامور عباده شرح صدره لذلک و اودع قلبه ینابیع الحکمة و الهمه العلم الهاما فلم یعی‌ بعبده بجواب و لا تحیر فیه عن الصواب، فهو معصوم موید موفق مسدد قد امن من الخطاء و الزلل و العثار، یخصه الله بذلک لیکون حجة علی‌ عباده و شاهده علی‌ خلقه و ذلک فضل الله یوتیه من یشاء و الله ذوالفضل العظیم ‏‏‏‏‏‏"؛ فیض کاشانی، وافی‌، ج ۲ ص ۴۸۵.
  37. "نَحْنُ‏ وُلَاةُ أَمْرِ اللَّهِ‏ وَ خَزَنَةُ عِلْمِ‏ اللَّهِ‏ وَ عَيْبَةُ وَحْيِ‏ اللَّه ‏‏‏‏‏‏"؛ فیض کاشانی، وافی‌، ج ۲ ص ۵۰۴.
  38. "وَ اللَّهِ إِنَّا لَخُزَّانُ اللَّهِ فِي سَمَائِهِ وَ أَرْضِهِ لَا عَلَى ذَهَبٍ وَ لَا عَلَى فِضَّةٍ إِلَّا عَلَى عِلْمِهِ‏‏‏‏‏‏"؛ کلینی، کافی، ج ۱ ص ۱۹۲.
  39. " قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا أَنْتُمْ قَالَ نَحْنُ خُزَّانُ عِلْمِ اللَّهِ وَ نَحْنُ تَرَاجِمَةُ وَحْيِ اللَّهِ وَ نَحْنُ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ عَلَى مَنْ دُونَ السَّمَاءِ وَ مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ"؛ کلینی، کافی، ج ۱ ص ۱۹۲.
  40. ابراهیم امینی، علم امام از دیدگاه احادیث، ص:۶.
  41. مقاله امام حسین و علم شهادت، ص:۱۱.
  42. « أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ سُوَيْدٍ الْقَلَّاءِ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِلْمَيْنِ عِلْمٌ‏ لَا يَعْلَمُهُ‏ إِلَّا هُوَ وَ عِلْمٌ‏ عَلَّمَهُ‏ مَلَائِكَتَهُ‏ وَ رُسُلَهُ‏ فَمَا عَلَّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ (ع) فَنَحْنُ نَعْلَمُه‏»؛ کلینی، الکافی، ج۱، ص: ۲۵۶.
  43. « قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (ع) يُبْسَطُ لَنَا الْعِلْمُ فَنَعْلَمُ وَ يُقْبَضُ عَنَّا فَلَا نَعْلَمُ وَ قَالَ سِرُّ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَسَرَّهُ إِلَى جَبْرَئِيلَ (ع) وَ أَسَرَّهُ جَبْرَئِيلُ إِلَى مُحَمَّدٍ (ص) وَ أَسَرَّهُ مُحَمَّدٌ إِلَى مَنْ شَاءَ اللَّهُ»؛ کلینی، کافی، ج۱، ص:۲۵۶.
  44. دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم، ص۲۰.
  45. بصائر الدرجات ج۱، ص۱۰.
  46. بصائر الدرجات ج۱، ص۴۹.
  47. اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات «محکم» (/ استوار/ یک رویه) اند، که بنیاد این کتاب‌اند و برخی دیگر (آیات) «متشابه» (/ چند رویه) اند؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی می‌کنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمی‌داند و استواران در دانش، می‌گویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمی‌گیرد؛ سوره آل عمران، آیه: ۷.
  48. کلینی، کافی، ج۱، ص۲۱۳.
  49. اما آن (قرآن) آیاتی روشن است در سینه کسانی که به آنان دانش داده‌اند و آیات ما را جز ستمکاران انکار نمی‌کنند ؛ سوره عنکبوت، آیه: ۴۹.
  50. کلینی، کافی، ج۱، ص۲۱۴.
  51. کلینی، کافی، ج۱، ص۲۵۶.
  52. طبرسی، احتجاج، ج۲، ص۶.
  53. نهج البلاغه خطبه ۳۹.
  54. بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی «حق» رهنمون باشد؟ بگو خداوند به «حق» رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟؛ سوره یونس، آیه: ۳۵.
  55. بصائر الدرجات، ج۳، ص:۱۲۸.
  56. بحثی مبسوط در آموزش عقائد، ج٢، ص۳۳۷
  57. برای اطلاع بیشتر، ر.ک: بصائرالدرجات فی مناقب آل محمد، محمد بن الحسن الصفار القمی (ابن الفروح)؛ کافی، ج۱، ص۲۶۰.
  58. ﴿﴿ فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءكُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودی‌های خویش و خودی‌های شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم؛ سوره آل عمران، آیه: ۶۱.
  59. المستدرک، الحاکم النیسابوری، ج۳، ص۱۵۰.
  60. تحفة الاحوذی، المبارکفوری، ج۸، ص۲۷۸؛ نظم دررالسمطین، الزرندی الحنفی، ص۱۰۸؛ احکام القرآن، الجصاص، ج۲، ص۱۸؛ شواهد التنزیل، الحاکم الحسکانی، ج۱، ص۱۵۹.
  61. « علي‏ أعلم‏ الناس‏ باللّه‏‏‏‏‏‏»؛ فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، المناوی، ج۲، ص۲۳ و ج۵، ص۱۲؛ سبل الهدی والرشاد، الصالحی الشامی، ج۱۱، ص۲۹۷.
  62. «أَعلَمُ النَّاسِ بَعدِی عَلِیٌّ»؛ سبل الهدی والرشاد، الصالحی الشامی، ج۱۱، ص۲۹۱.
  63. «اعلمکم بالسنة»؛ الکامل، عبدالله بن عدی، ج۷، ص۲۳۷؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۴۰۸.
  64. «عَلِيٌّ أَعْلَمُ النَّاسِ بِالسُّنَّة»؛ التاریخ الکبیر، البخاری، ج۲، ص۲۵۶؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۴۰۸.
  65. {عربی|اندازه=120%|«أَمَا إِنَّه أَعلَمُ مَن بَقِی بِالسُّنَّة»}}؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۴۰۸؛ تاریخ الاسلام، الذهبی، ج۳، ص۶۳۸.
  66. « أَعلَمُ أُمَّتِی مِن بَعدِی عَلِیُّ بنُ أَبِی‌طالِب»؛ فتح الملک العلی، احمد بن الصدیق المغربی، ص۷۰؛ المناقب، الموفق الخوارزمی، ص۸۲، ش۶۷؛ ینابیع المودة لذوی القربی، القندوزی،ج۱، ص۲۱۶.
  67. « كُنْتُ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) فَسُئِلَ عَنْ عَلِيٍّ فَقَالَ: قُسِّمَتِ‏ الْحِكْمَةُ عَشَرَةَ أَجْزَاءٍ فَأُعْطِيَ‏ عَلِيٌ‏ تِسْعَةَ أَجْزَاءٍ وَ أُعْطِيَ النَّاسُ جُزْءاً وَاحِداً»؛ فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، المناوی، ج۳، ص۶۰؛ فتح الملک العلی، احمد بن الصدیق المغربی، ص۶۹؛ شواهد التنزیل، الحاکم الحسکانی، ج1، ص۱۳۵، ش۱۴۷؛ تاریخ مدینة دمشق، ص۳۸۴.
  68. «أکان فی أصحاب محمد أحد أعلم من علی قال ما أعلم»؛ ذخائر العقبی، احمد بن عبدالله الطبری، ص۷۸؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۴۱۰؛ اسد الغابة، ج۴، ص۲۲.
  69. «ولما قدم علی الکوفة قام خطیبا...ثم قال: سلونی قبل أن تفقدونی... فو الذی فلق البحر و برأ النسمة لا تسألونی عن شیء فیما بینکم و بین الساعة و لا عن فتنة تضل مائة أو تهدی مائة إلا أنبأتکم بناعقها و قائدها و سائقها إلی یوم القیامة»؛ تاریخ الیعقوبی، الیعقوبی، ج۲، ص۱۹۳.
  70. « فَاسْأَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَوَالَّذِي‏ نَفْسِي‏ بِيَدِهِ‏ لَا تَسْأَلُونَنِي‏ تَسْأَلُونِّي عَنْ شَيْ‏ءٍ فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ السَّاعَةِ وَ لَا عَنْ فِئَةٍ تَهْدِي مِائَةً وَ تُضِلُّ مِائَةً إِلَّا أَنْبَأْتُكُمْ‏ بِنَاعِقِهَا وَ قَائِدِهَا وَ سَائِقِهَا وَ مُنَاخِ رِكَابِهَا وَ مَحَطِّ رِحَالِهَا وَ مَنْ يُقْتَلُ مِنْ أَهْلِهَا قَتْلًا وَ مَنْ يَمُوتُ مِنْهُمْ مَوْتا»؛ شرح نهج البلاغة، ابن ابی‌الحدید، ج۷، ص۴۴.
  71. « رَأَيْتُ عَلِيّاً (ع) صَعِدَ الْمِنْبَرَ بِالْكُوفَةِ وَ عَلَيْهِ مِدْرَعَةٌ كَانَتْ لِرَسُولِ اللَّهِ (ص) مُتَقَلِّداً بِسَيْفِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) مُتَعَمِّماً بِعِمَامَةِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) وَ فِي‏ إِصْبَعِهِ‏ خَاتَمُ‏ رَسُولِ‏ اللَّه‏(ص) فَقَعَدَ عَلَى الْمِنْبَرِ وَ كَشَفَ عَنْ بَطْنِهِ فَقَالَ سَلُونِي مِنْ قَبْلِ أَنْ تَفْقِدُونِي فَإِنَّمَا بَيْنَ الْجَوَانِحِ مِنِّي عِلْمٌ جَمٌّ هَذَا سَفَطُ الْعِلْمِ هَذَا لُعَابُ رَسُولِ اللَّهِ (ص) هَذَا مَا زَقَّنِي رَسُولُ اللَّهِ (ص) زَقّاً مِنْ غَيْرِ وَحْيٍ أُوحِيَ إِلَيَّ فَوَ اللَّهِ لَوْ ثُنِيَتْ لِيَ الْوِسَادَةُ فَجَلَسْتُ عَلَيْهَا لَأَفْتَيْتُ لِأَهْلِ التَّوْرَاةِ بِتَوْرَاتِهِمْ وَ لِأَهْلِ الْإِنْجِيلِ بِإِنْجِيلِهِمْ وَ لِأَهْلِ الزَّبُورِ بِزَبُورِهِمْ‏ حَتَّى يُنْطِقَ اللَّهُ التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ الزَّبُورَ فَيَقُولَ صَدَقَ عَلِيٌّ قَدْ أَفْتَاكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِيَ‏ ﴿﴿ وَأَنتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ ‏﴾‏‏‏‏‏‏‏»؛ المناقب، الموفق الخوارزمی، ص۹۱؛ ینابیع المودة لذوی القربی، القندوزی، ج۱، ص۲۲۴.
  72. «فَإِنَّ عِنْدَهُ جَمِيعَ مَا عَلَّمَنِيَ اللَّهُ مِنْ عِلْمِهِ وَ حِكْمَتِهِ فَسَلُوهُ وَ تَعَلَّمُوا مِنْهُ وَ مِنْ أَوْصِيَائِهِ بَعْدَه‏»؛ فرائد السمطین، ابراهیم بن محمد الجوینی، ج۱، ص۳۱۶.
  73. « علىّ اعلم‏ الصحابة لأنّه‏ كان‏ في‏ غاية الذّكاء و الحرص على التعلم‏‏‏‏‏‏‏»؛ المواقف، ج۳، ص۶۲۷.
  74. منابع علم امامان شیعه، ص ۳۴ - ۳۹.
  75. سوره نحل، آیه: ۸۹.
  76. سوره انعام، آیه: ۵۹.
  77. سوره زخرف، آیه: ۳.
  78. سوره زخرف، آیه: ۴.
  79. « سُئِلَ عَلِيٌّ (ع) عَنْ عِلْمِ النَّبِيِّ (ص) فَقَالَ‏ عَلِمَ‏ النَّبِيُ‏ عِلْمَ‏ جَمِيعِ‏ النَّبِيِّينَ‏ وَ عِلْمَ‏ مَا كَانَ‏ وَ عِلْمَ‏ مَا هُوَ كَائِنٌ‏ إِلَى‏ قِيَامِ‏ السَّاعَةِ ثُمَ‏ قَالَ‏ وَ الَّذِي‏ نَفْسِي‏ بِيَدِهِ‏ إِنِّي‏ لَأَعْلَمُ‏ عِلْمَ‏ النَّبِيِ‏ (ص) وَ عِلْمَ مَا كَانَ وَ مَا هُوَ كَائِنٌ فِيمَا بَيْنِي وَ بَيْنَ قِيَامِ السَّاعَة‏»؛ بصائر الدرجات، ص۱۲۷، ح۱.
  80. سوره نحل، آیه: ۸۹.
  81. کلینی، کافی، ج۱، ص۲۶۱، ح۳.
  82. بصائر الدرجات، ص۱۲۹، ح۲؛ کافی، ج۴، ص۵۸۲، ح۱۱.
  83. گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی؛ ص: ۲۷۲.
  84. امامت و رهبری، ص۷۸.
  85. «همانا خدای سبحان و بزرگ یاد خود را روشنی‌بخش دلها قرار داد تا گوش پس از ناشنوایی بشنود، چشم پس از کم نوری، بنگرد و انسان پس از دشمنی، رام گردد. خداوند که نعمت‌های او گرانقدر است در دوران‌های مختلف و در دوران فترت تا آمدن پیامبری پس از پیامبر دیگر بندگانی داشته که با آنان در گوش جانشان زمزمه می‌کرد و در درون عقلشان با آنان سخن می‌گفته.
  86. «پس این علم غیب است که جز خدا کسی آن را نداند، و جز این علمی است که خدا آن را به پیامبرش آموخت و او مرا یاد داد و دعا کرد که سینه من آن را فرا گیرد، و دلم آن را در خود بپذیرد.
  87. علم غیب از دیدگاه حکما و شریعت اسلامی، فصلنامه آیین حکمت، شماره ۱۰.
  88. «... بگو: کافى است که خداوند، و کسى که علم کتاب [و آگاهى بر قرآن] نزد اوست، میان من و شما گواه باشند!». سوره رعد، آیه ۴۳.
  89. علم غیب امامان از نگاه عقل كتاب و سنت، ص ۱۲۶ و ۱۲۷.
  90. سید جواد حسینی، امام حسن عسکری و استفاده وسیع از علم غیبی.
  91. آیا آنان که می‌دانند با آنها که نمی‌دانند برابرند؟ ؛ سوره زمر، آیه: ۹.
  92. المسلک فی اصول الدین، ص۲۰۵.
  93. و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد.؛ سوره بقره، آیه: ۱۲۴.
  94. علامه طباطبایی، المیزان، ج۱.
  95. اما آن (قرآن) آیاتی روشن است در سینه کسانی که به آنان دانش داده‌اند و آیات ما را جز ستمکاران انکار نمی‌کنند؛ سوره عنکبوت، آیه: ۴۹.
  96. نظریة الامامیة لدی الشیعه الاثنا عشریه، ص۴۶.
  97. اما آن (قرآن) آیاتی روشن است در سینه کسانی که به آنان دانش داده‌اند ؛ سوره عنکبوت، آیه: ۴۹.
  98. الکافی، الاصول و اروضه، ج۵، ص۳۲۸ - ۳۲۹.
  99. بحار الانوار، ج۲۶، ص۲۶.
  100. بحار الانوار، ج۲۶، ص۲۶.
  101. بحار الانوار، ج۲۶، ص۲۶.
  102. بحار الانوار، ج۲۶، ص۲۶.
  103. بحار الانوار، ج۲۶، ص۲۶.
  104. امامت از دیدگاه امامیه و زیدیه، ص۷۰
  105. محمد بن حسن صفار؛ مبصائر الدرجات؛ ج۱؛ ص ۱۳۲.
  106. علامه مجلسی؛ بحار الانوار؛ ج۲۶، ص ۱۳۷.
  107. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه؛ ج۵، ص ۷۶؛ مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج۷، ص ۲۴۱.
  108. امینی، الغدیر: ج5؛ ص 92.
  109. بررسی علم غیب ائمه در مکتب کلامی علامه طباطبایی و شاگردان وی
  110. فروخ صفار، بصائرالدرجات، ج۲، ص: ۱۱۴.
  111. مجلسی بحار الانوار،ج۲۶، ص:۱۰۵.
  112. فروخ صفار، بصائرالدرجات، ج۲، ص: ۱۰۶.
  113. فروخ صفار، بصائرالدرجات، ج۲، ص: ۵۶؛ کلینی، الکافی، ج۱، ص:۲۲۱.
  114. کلینی، الکافی، ج۱، ص:۱۹۶.
  115. کلینی، ج2، ص: 127 - 129؛ فروخ صفار، بصائرالدرجات، ج۱، ص: ۱۶۰.
  116. حر عاملی، اثبات الهداة بالنصوص والمعجزات،ج۲۷، ص:۱۸۱.
  117. گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه، فصلنامه تحقیقات کلامی، شماره ۳، ص۵۵.
  118. وبگاه حسینه مجازی روضه الشهداء
  119. گوش‌های نیوشنده آن را به گوش گیرند؛ سوره حاقه، آیه: ۱۲.
  120. طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲۹، ص: ۳۶.
  121. گوش‌های نیوشنده آن را به گوش گیرند؛ سوره حاقه، آیه: ۱۲.
  122. کلینی، کافی، ج۱، ص:۴۲۳.
  123. ابن بطریق، عمدة عیون صحاح الاخبار فی مناقب الامام الابرار، ص:۲۸۱.
  124. صفار، بصائر الدرجات، ص:۳۲۵؛ صدوق، الامالی، ص:۴۲۵؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص:۱۲۶ و ۱۲۷.
  125. ابن سلیمان کوفی، المناقب الامام أمیر علی بن ابی طالب، ج۲، ص:۵۷۳.
  126. نهج البلاغه، خطبه ۱۲۸.
  127. مفید، الامالی، ص:۲۳.
  128. نهج البلاغه، خطبه‌های ۱ و ۹۱.
  129. نهج البلاغه، خطبه‌های ۱۲۳.
  130. نهج البلاغه، خطبه‌های ۱۶.
  131. نهج البلاغه، خطبه‌های ۸۷، ۹۳، ۱۰۵.
  132. نهج البلاغه، خطبه‌های ۱۲۸.
  133. نهج البلاغه، خطبه‌های ۱۳۸، ۱۰۵، ۱۸۲.
  134. صدوق، الامالی:۱۷۷.
  135. حرعاملی، اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج۴، ص: ۷۳.
  136. حرعاملی، اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج۵، ص:۵۰۸.
  137. نقد شبهه تعارض آیات علم غیب در قرآن، ص:۴۱.
  138. رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا؛ ص ۱۳۸.
  139. بصائر الدرجات، ج ٣، ص ١٣۴، باب ١، ح ٢.
  140. همان، ج ۴، ص ٢١٧، باب ٨ ح ٢.
  141. همان، ج ۶، ص ٢٨٨، باب ٢ ح ١٣.
  142. كافى، ج ١، ص ٢۵٨.
  143. همان، ج ١، ص ٢۶١.
  144. صحيح مسلم، كتاب الفتن، ج ۵، ص ۴١٠، حديث ٢٢؛ مسند احمد، ج ۶، ص ۵٣۴، ح ٢٢٧٧٠.
  145. مسند احمد، ج ۶، ص ۵٣۶، ح ٢٢٧٨٠.
  146. مسند احمد، ج ۶، ص ۵٣۶، ح ٢٢٧٨٠.
  147. «گویا مسجد شما چون سینه کشتی است به امر خدا زیر و زبر آن در عذاب است و هر که در آن است غرق در آب». نهج البلاغه، خطبه ١٣.
  148. «گویا آنان را می‌‏بینم که چهره‏‌هایشان چون سپرهای تو بر تو است. حریر و دیبا پوشند و اسب‏های برگزیده نگاه دارند. آن جا کشتار چنان سخت شود که خسته بر کشته راه رود و گریخته از اسیر کمتر باشد». نهج البلاغه، خطبۀ ١٢٨.
  149. «سوگند می‌‏خورم و سوگند می‏‌خورم که فرزندان امیه پس از من این خلافت را رها سازند، چنان که خلط سینه را بیرون اندازند و از آن پس، چند شب و روز از پی هم آید مزه آن را نچشند...». نهج البلاغه، خطبۀ ١۵٨.
  150. «همانا پس از من مردی بر شما چیره شود که گلویی گشاده دارد و شکمی فراخ و برون افتاده. بخورد هر چه یابد و بجوید آنچه نیابد. او را بکشید. او شما را فرمان دهد تا مرا دشنام دهید و از من بیزاری جویید. اما دشنام؛ پس مرا دشنام دهید که برای من زکات است و برای شما نجات. امّا بیزاری؛ از من بیزاری مجویید که من بر فطرت مسلمانی زادم و در ایمان و هجرت از همه پیش افتادم»، نهج البلاغه، خطبۀ ١٢٨.
  151. شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات، ج ۱، ص ۵۵۰-۵۴۷
  152. محمد صادق عظیمی، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۵۷.
  153. آیا غیر از خدا کسی علم غیب می داند یا نه؟ فصلنامه رشد آموزش معارف اسلامی شماره۷۹
  154. کلینی، کافی، ج۱، ص:۱۹۲.
  155. کلینی، کافی، ج۱، ص:۲۲۱.
  156. کلینی، کافی، ج۱، ص:۲۲۳ - ۲۲۴.
  157. کلینی، کافی، ج۱، ص:۲۶۰ - ۲۶۱.
  158. اگر نمی‌دانید از اهل کتاب (آسمانی) بپرسید؛ سوره نحل، آیه: ۴۳.
  159. کلینی، کافی، ج۱، ص:۲۱۰ - ۲۱۲.
  160. کلینی، کافی، ج۱، ص:۲۱۲.
  161. تأویل آن را جز خداوند نمی‌داند و استواران در دانش؛ سوره آل عمران، آیه: ۷.
  162. کلینی، کافی، ج۱، ص:۲۵۵.
  163. کلینی، کافی، ج۱، ص:۲۲۷.
  164. کلینی، کافی، ج۱، ص:۲۵۸.
  165. گل‌افشان پارسانسب، پژوهشی در مقام علمی و مقام تحدیث حضرت فاطمه زهرا، ص۴۹.
  166. مستدرک الصحیحین؛ حاکم نیشابوری، ج ۲، ص ۳۵۸.
  167. طبقات ابن سعد، ج ۵، ص ۳۰.
  168. الاصابة ابن حجر؛عقلانی، ج ۵، ص ۳۲۵.
  169. شرح ابن ابی الحدید، ج ۲.
  170. وبگاه تبیان.
  171. «إِنَّ لِلَّهِ عِلْمَيْنِ عِلْمٌ لَا يَعْلَمُهُ إِلَّا هُوَ وَ عِلْمٌ عَلَّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ فَمَا عَلَّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ فَنَحْنُ نَعْلَمُه‏»؛الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏۱، ص: ۲۵۶.
  172. «نَزَلَ جَبْرَئِيلُ عَلَى مُحَمَّدٍ (ص) بِرُمَّانَتَيْنِ مِنَ الْجَنَّةِ فَلَقِيَهُ عَلِيٌّ (ع) فَقَالَ مَا هَاتَانِ الرُّمَّانَتَانِ اللَّتَانِ فِي يَدِكَ فَقَالَ أَمَّا هَذِهِ فَالنُّبُوَّةُ لَيْسَ لَكَ فِيهَا نَصِيبٌ وَ أَمَّا هَذِهِ فَالْعِلْمُ ثُمَّ فَلَقَهَا رَسُولُ اللَّهِ (ص) بِنِصْفَيْنِ فَأَعْطَاهُ نِصْفَهَا وَ أَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) نِصْفَهَا ثُمَّ قَالَ أَنْتَ شَرِيكِي فِيهِ وَ أَنَا شَرِيكُكَ فِيهِ قَالَ فَلَمْ يَعْلَمْ وَ اللَّهِ رَسُولُ اللَّهِ (ص) حَرْفاً مِمَّا عَلَّمَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا وَ قَدْ عَلَّمَهُ عَلِيّاً ثُمَّ انْتَهَى الْعِلْمُ إِلَيْنَا ثُمَّ وَضَعَ يَدَهُ عَلَى صَدْرِهِ»؛ الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏۱، ص: ۲۶۳، ح ۳، بَابُ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يُعَلِّمْ نَبِيَّهُ عِلْماً إِلَّا أَمَرَهُ أَنْ يُعَلِّمَهُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ أَنَّهُ كَانَ شَرِيكَهُ فِي الْعِلْم‏.
  173. پژوهشگران آنتی شبهه